https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-06 09:48:352024-12-23 13:38:53سریال زندگی در بهشت | قسمت 14
277نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سپاسگزارخداوندم که دراین روز بارانیِ بهاری خدا بهم فرصت داد تا یک قسمت دیگه ازین سریال بهشتی رو به چشمان بصیرم نشون بدم و از آگاهی های ناب الهی اون برخوردار… بشم.خداروصدهزارمرتبه شکرت
سلام و ادب عرض میکنم خدمت استادارزشمندم و مریم جان،الگوی تمام عیار زندگیِ من
استادجان وقتی تو هرقسمتی ازسریال برنامتون اینه که به درختای جنگل یه شوروحالی بدید،اونقدر محو تماشای قطع کردن درختچه های هرز میشم که اگه خونه ی شما ایران بود تاالان صدهابار اومده بودم و به شما هزاران بار کمک کرده بودم،انقد که لذت میبرم که یهمچین فضاهایی رو پاکسازی کنم،انگار روح خودم جلا پیدامیکنه
همون جمله های نابی که درپرتو آگاهی میگید،همه ی ما پاره ای از هم، پاره ای ازخداییم،این جمله انقد به دلم میشینه که دوست دارم به تموم هم پاره های خودم باعشق و بدون هیچ انتظاری خدمت کنم
چقدر حال کردم وقتی اون نردبون جادویی رو تااین حد بلندقامت کردید،واقعا عجب ایده ی نابی رو اجراکردن و تنهابادرک یک قانون تااین حد تونستن اندازه های مختلف نردبون رو دریک نردبون بگنجونن!!
چقدراین عشقواحترام به همدیگتون منو دیوانه میکنه،چقدراین هدایتی که هردوتون میشید که ازکدوم قسمت شروع به پاکسازی کنید،منو مدهوش میکنه که بیشتر رو هدایت خداحساب بازکنم
استادجان میگن بنظرت ازکجاشروع کنیم و مریم جان چون میدونن دراکثرموارد حس عشقش درست جواب داده،درپاسخ میگه هرچی حستون میگه
همه ی این جملات هدایت الله مهربانه،همین پاسخ یعنی که اون حس درسته درعمل اجراش کن
وبازهم ارزش ابزار،،،ارزشی که کشور امریکا باتولید کردن وسایل خلق کردن بسیار تحسین برانگیزه،خدایاشکرت اصلا هرچی جلوتر میریم و میخوام بگم این ته خلاقیت و ته ایده پردازیی بود که تو آسون شدن کارها به کاربردن،دوباره میبینم یک خلاقیتی به خرج دادن که آدم ماتومبهوت اون وسیله میمونه،ببین تاچه حد تونستن تو کاره اره برقی خلاقیتهای متنوع به خرج بدن!
بقول مریم جان این یکی دیگه ارزش ابزارش طولانیه(‿)
چه حالی به ابن درختای جلوی دریاچه دادید،الان دیگه سبک باااال میروند بر فرااار آسمانها ودعای خیر درختان کاج سربه فلک کشیده بدرقه ی شما دویاره عزیز که باقطع شاخوبرگای اضافشون بهشون لطف کردید میشه،خداروصدهزارمرتبه شکر
مریم جان وقتی اون پیچکای درهم پیچیده به شاخه ها رو نشون دادید،انگار تموم پیچکای ذهنِ منو داشتید بهم نشون میدادید،انقد که پیچکای ذهنم گاهی وقتا رشد میکنن که قشنگ میفهمم به دستوپاهام گیر میکنن برای حرکت کردن به سمت جلو،تا یکم به سمت جلو حرکت میکنم،یهو متوقف میشم یعنی قشنگ میفهمم پام به یک پیچکِ جنس ِ اَعلا چسبیده که کندنش به کلی تقویت کردن باورای قدرتمندکننده نیازداره
مثلا من فهمیدم که آدمای دورواطرافم بسیارآدمای منفی نگری هستن،خوب تصمیم گرفتم رابطمو بسیاربسیارباهاشون یاقطع کنم یا کمتر کنم،بعداز چندین هفته که دیگه مطمئن میشم تموم شد همه چیز و فضای ذهنم از حرفای منفی خالی شد،یهو یه نجوایی چنان در ذهنم قدرت پیدامیکنه ومیگه حالا چه فکری درموردت میکنن که رابطتو قطع کردی،حالا میگن تومغروری،پاشو اصلا خونه ی مادرشوهرت حداقل برو بخاطرهمسرت که یموقه گله ووشکایت نکنن،حالااینم یروز حرف منفی بشنوی دوباره میای فایل گوش میدی،یعنی اونقدر نجواهه شدید میشه که پامیشم میرم و چون همین فکرهارو میکردم دقیقا همون حرفای فکرمو بهم تحویل میدن و دوباره احساسم بدمیشه،و بازهم باید بشینم روخودم کارکنم،یعنی هنوز اونقدر قوی نشدم که نخواد حالواحساسم بدبشه و حرفای اونا رو من تأثیر بذاره
اونقدرقوی نشدم که تا یک شخصی بهم حرفیومیزنه مثل خُوره اون حرف بجونم نیوفته
البته خیلی تونستم این احساسمو کنترل کنم و جاهلانه برخوردنکنم و جاهلانه حالواحساسمو درگیر حرفای پوچ بقیه نکنم،اما میفهمم که هنوز جای کاردارم تابخوام انتقادات دیگرانو به شیوه ی صحیح مدیریت کنم و احساسمو کنترل کنم
وقتی راجب به رحمت خدارفتن دوستتون میگفتید،بسیار تحسینتون کردم که تونستید زود خودتونو آروم کنید و باقطع کردن این درختچه های هرز قانون رو دوباره به خودتون یاداوری کردید
دقیقا بااین حرفتون صددرصد موافقم که مهم نیست چقدر دلیلو منطق داریم برای ناراحت بودن و غم ازدست دادن کسی،چون قانون کاری به دلیل و منطق کسی نداره حتی اگه استاد درک قانون جهان باشی،وقتی تو حالو احساس بد بمونیم لاجرم هدایت میشیم به شرایط وموقعیتی که حالواحساس بدتری رو تجربه کنیم
این رو من به شخصه تجربه کردم و بعداز ازدست دادن فرزند دومم درماه پنجم بارداریم،باهردلیلو منطقی که برای همسرم میوردم که بگم حق دارم ناراحت باشم،دیگه یجورایی انگار دلیلو منطق هام براش تکراری شده بود و فقط شرایط برام جوری پیش میرفت که غمو ناراحتی بیشتریو تجربه میکردم
الان به لطف این سریال و آگاهی های نابش دارم سعی میکنم که دیگه اون لحظات رو به یادخودم نیارم و خیروحکمت ماجرارو به خدای بزرگوارم بسپارم تا درهای دیگه ی نعمت ورحمتش رو به زودی زود به روم بازکنه ان شالله
استاد چه مثال خوبی راجب احساساتی عمل نکردن درمورد یکسری موضوعات زدید،اینکه اگه بخواییم رو این حساب درختچه های هرز رو ازبین نبریم مثل اینه که دلمون به انگل های داخل بدنمون بسوزه و اونها رو از بدنمون بیرون نکنیم
دقیقا بااین دست افراد زیاد برخوردکردم،این افراد وقتی زیادخوشحالن جوگیرمیشن و زیادی احساساتی میشن،و وقتی هم که ناراحت میشن دوباره ازین طرف بوم میوفتن جوری احساساتی رفتارمیکنن که انگار هیچوقت حالِ خوشی تجربه نکردن!
دلسوزی بیجاکردن،تو غموناراحتی زیادموندن،احساساتی رفتارکردن،همه و همه جلوی مارو از رشدوپیشرفت میگیرن،مثل همین پیچکایی که مثل سیم محکم به تنه های درخت چسبیده شدن
سعی کنیم احساساتی نگاه کردن به هرقضیه ای رو اززندگیمون ازبین ببریم
هیچوقت نخواییم با دید خودمون زندگی دیگران رو قضاوت کنیم
استاد مثال همین قانون کندن درختان تو امریکا و ایران بسیار مثال عالیی بود برای اینکه نخواییم هر قضیه ای رو با دیدگاه خودمون موردقضاوت قراربدیم
چقدر نعمت وفراوونی تو امریکا زیاده که برای قطع یک درخت صددلار میگیرن تازه صددلار دیگه هم میگیرن تااون درخت رو نابودکنن،چه قانون خوبیو گذاشتن
بسیارتحسین میکنم کشور سرسبزوزیبای امریکا رو که ملیونها کیلومتر جنگل داره الله اکبر ازینهمه عظمت و فراوانی…بقول خداوند که میفرماید پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید
استادجان تحسینتون میکنم که خدا به جایی هدایتتون کرده که نعمتو فراوانیو آزادی رو تجربه میکنید
استادجان ازتون ممنونم که به واسطه ی این درختچه های هرز طبیعت،به ما قانون باورای منفی ومحدودکننده رو یاداوری میکنید
اینکه باورای منفی همیشه مثل این درختچه های هرز درحال رشدن،اما ما باید همیشه درحال هرس کردن اونهاباشیم
مثل این فضا،که وقتی خوب پاکسازی کنیم انرژی خوبی به درختای خوب داده میشه و بهترازمنابع خاک استفاده میکنن
وقتی ماهم باورای محدودرو کمترکنیم انرژی بیشتری داریم برای حرکت کردن روبه تعالی،روبه بالا…
استاد ازت ممنونم که با تولید محصولات باکیفیتتون مارو به عمق درونمون میبرید و به یک خودشناسی عالی میرسونید
بخداکه من باهمین فایلهای ارزشمند دانلودی و دوره ی دوازده قدم کلی خودمو شناختم و دلیل همه ی رفتارهامو میفهمم
البته گاهی وقتا ذهنم نجواهای خودشو میکنه که چه پیشرفتی داشتی،ولی وقتی اطرافیانمو میبینم که دلیل ناخوش احوالیشون رو نمیفهمن ولی من باچندسوال ازخودم میفهمم دلیل حال بدم رو،اون وقت با چند منطق بجا حالمو سرجاش میارم،این برام کلی پیشرفت خودشناسی بوده و همین که دیگه کسی رو مقصر حال بدم نمیدونم بازهم این برای کلی پیشرفت به حساب میاد
خدارو صدهزارمرتبه شکر،که این قسمت ازسریال هم دوباره به من یاداوری کرد که نخوام دیگه تو حال بد بمونم،هر دلیلو منطقی هم که داشته باشم نباید اجازه بدم غم ازدست دادن فرزندم منو به یک رفتار احساساتی وادار کنه…
داستان بهبود شخصیتم درراستای توجه به آگاهی های این سریال ارزشمند ادامه دارد
چند روزی هست به واسطه درگیری نتونستم درست و حسابی سر به خانه زیبایی خانه عشق خانه مهربانی خانه بهشت بزنم.
به الله سوگند خودم هم باورم نمیشه که مگه میشه ادم اینقدر دلتنگ بشه وقتی چند دوز دور هست به هر دلیلی.
این فایل نشانه روزانه من بود اوایل که سریال بهشت رو شروع کرده بودم خاطرم هست چقدر این قسمت رو دوست داشتم و هنوز هم دارم چون حرف های عمیق و فرکانس بالای استاد گفته میشه.
چقدر این که افکار و باورهای مخرب ما عمیق ریشه ای هستند و نمیشه خودمون رو گول بزنیم که اره یافتم یافتم کنیم و بگیم دیگه پیداش کردم ولی باز میبینیم پامون رو گازه اما چرا ماشین جلو نمیره
این پیچک ها عمیق تر از این هستند که فکر کنیم پیدا کردیم قطعا افکار منفی بزرگ سریع پیدا میشن اما اون افکار کوچک تر که باعث افکار بزرگتر شدند اصل داستانند اصل ترمز اونها هستند که با هر قطع کردن راهی باز میشه درهای نعمتی باز میشه مثل راه این جنگل نور و نعمت راحتتر بهت میرسه.
انشالله که همه بتونیم توی این مسیر زیبا که خداوند رزقمون کرده این افکار محدود کننده رو پیدا کنیم ثروت پروردگارمون رو از سلامتی، عشق و محبت، زیبایی، پول و هر آنچه آرزومندش و لایقش هستیم رو به فضل رب العالمین دریافت کنیم.
سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربانم سال نو مبارک چه تقارن قشنگی اونجا هم بهاره اینجا هم بهاره
واقعا استاد عزیزم همه کارها و رفتارهای شما برای ما درس است از شما به خاطر ابن اشتراکات زیبا سپاسگزارم
خدایا من تصدیق میکنم که صاحب همه نعماتی و قدرت به تسخیر درآوردن همه چیز را برای ساخت دنیای خود مان به ما داده ای استاد عزیزم امروز بعداز دیدن ابن قسمت و درک قدرت پیچک ها یا همان باورهای محدود کننده ریز و نامرئی نشستم وتمام باورهای خودم را درباره روابط لیست کردم دیدم چه قدر من باور محدود کننده و شرک آلود در روابطم دارم مانده ام چه گونه بااین باورهای عجیب من هنوز با اطرافیانم رابطه نسبتا آرامی دارم
انگار روابط من مردابی است که ظاهر زیبایی دارد واگر طوفانی به پا شود همه چیز کثیف و لجنی میشود
خدایا شکرت که بااین قسمت این آگاهی عمیق را به من دادی
خدایا من تورا به خاطر دریاچه زیبا و درختان سرسبز سپاسگزاری میکنم خدایا شاهد باش من از تصدیق کنندگان نعماتت در حق بندگانت هستم
سلام بخدایی که عاشقانه مرا بسمت زیباییها وثروت دنیا هدایت میکند
سلام به استاد گرانقدر وهمسر جانشون
سلام به همراهان سفر به عشق
خدای من ازت سپاسگزارم برای این همه پیامهای سودمندی که از استادم شنیدم ….عالی عالی
خداروشکر برای این سفرم به آمریکا ….من وقتی سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا رو میبینم انگار واقعا خودم دراون سفر هستم وهرلحظه با دیدن زیباییها وفراوانیها لذت میبرم ….خدایا شکرت…..استاد عزیز خدا قوت مریم بانو خداقوت
خداروشکر برای پاکسازی بهشت زیبا وقشنگتر کردن این بهشت …..خداروشکر که امروز روی خودم کار میکنم که باورهای اشتباهم رو کنار بزارم
چه مثال جالبی استاد درمورد تفکر احساسی زدن…دقیقا همینه منم خیلی وقتها درگیر این تفکر احساسی شدم ومیشوم حتی امروز بازهم که از ذهنم مراقبت میکنم ناخواسته درگیر این احساس اشتباه میشوم ….خدایا هدایتم کن تا باورهایی که باعث میشون من کند رشد کنم پیدا کنم وبرطرفشان کنم …..دقیقا استاد یکی از اشتباه باوری من واطرافیانم این بود درخت وقتی سر سبزه نباید قطع بشه البته درختهای هرزی که باعث میشون که درختها سالم رشد نکنند واز منابع آنها استفاده میکنند …..امروز همین درختچه های هرز باورها وافکار منفی هستند که اگه قطع نشوند هرروز رشد میکنن وبزرگ وبزرگترمیشوند وقطع کردنشون سختر میشود…..خدایا هدایتم کن تا افکاری که باعث رشدم میشوند رو شناسایی کنم تا گنده تر نشوند ریشه شون رو قطع کنم ……چقدر عالی شرایطی که باعث میشوند شما رو به احساسهای بد بکشونن شما سریع میفهمید وبه آونها توجه نمیکنید هرچند اون احساس مربوط از دست دادن یکی از عزیزانتون باشه ……سخته ولی با درگیر شدن هم احساست بد میشه هم هر روز در غم بیشتری فرو می روی وارتباط معنویت هم پایین تر میاد ……استاد امروز صحبتهای شما پر از پیامهای مفید برای تغییرات بزرگ درمن بود ……ازتون سپاسگزارم
خداروشکر میکنم برای ارزش ابزاری که کارها رو راحتر میکنن…..قیچی…دستکش…اره….نردبان خیلی درانجام کارها کمک میکنن…..با هرس کردن درختان دارین به درختها عشق میورزید به اونها کلی انرژی وسبکی میدهید وکلی از نظر روحی خودتون هم سبک میشوید …..
وقتی دیدم استاد جونم با عشق دارند درخت ها رو با این اره هیولا شاخ و برگ های اضافی را قطع می کنند یاد خودم افتادم که امسال خود خودم درخت های توی باغچه مون را همه را قطع کردم با عشق خدا را شکر
البته که بار اولم نبود ولی اونقدر حجم قطع درخت ها ی حیاط مون زیاد بود که حد نداشت ولی من تونستم و من این کار را کردم و از عهده اش بر اومدم خد ارا صد هزار مرتبه شکر
استاد خدا سلامتی بهتون بده
همه زندگی استاد درسه به خدا
داشتم فکر میکردم اگر این اره هیولا و خفن استاد جونم را داشتم چه می کردم باهاش ؟؟ خیلی کار بارم راحتر بود چون من هم درخت ها را با این هیولا فطع می کردم اون هم بیشترش شاخه های گل محمدی بود که پر از تیغ هست و اگر حالت خوب نباشه خیلی ازار دهنده میشه کار ولی اگر یکی مثل من با استاد کار کنه و شاگرد استاد باشه و لذت را چاشنی کارش کنه کار برایش لذت بخش تر است
خدایا شکرت برای درس گرفتن از این بهشت رویایی و زیبا
خدایا شکرت من هم یکی از شاگردهای این بهشت هستم چون واقعا لیاقت می خواهد. چرا ؟ چون اگر لایق نباشی اولا که به این سایت اصلا هدایت نمی شوی و اگر هم هدایت شوی مثل خوره خودت را می خوری از حسودی و زود لفت می دهی و خداحافظی می کنی
واقعا جای شکر داره در این بودن
واقعا جای شکر داره در این فضا بودن و در این فضا موندن
ذهن شیطانی میگه چی حالا نشستی ایشون داره شاخه ها را قطع می کنه به تو چی می رسه ؟؟؟؟؟!!!!!!!
ولی نه نه نه اصلا این طور نیست ابدا
چیش خوبه که داری می بینی ؟؟ درس هاش . اروم بودن . فعال بودن . حرکت کردن . اون باوری که من هم می تونم . از ابزار هام استفاده کردن . ایده گرفتن . الهام گرفتن . رشد کردن . تقویت قوای جسمانی ووووو هزاران مورد دیگه
چقدر خوبه که احساسی نباشیم،نسبت به خودمون، نسبت به محیط،نسبت به خانواده و حتی نسبت به خداوند…
بارها شده که نسبت به اطرافیانمون احساسی رفتار کردیم و چوبش رو دو طرف قضیه خوردن چه خودمون و چه طرف مقابلمون…
برادرت میگه بیا ضامن من بشو تا وام بگیرم و تو فکر میکنی تو خدایی و میتونی نجاتبخشش باشی و ضمانتش رو میکنی در بانک و اون قسطش رو نمیتونه بده و زندگی اون بدتر میشه و بدهکارتر شده و تو هم حسابت رو بانک مسدود کرده و گرفتار شدی…
همیشه مواظب بچمون هستیم و بهش اجازه آزمون و خطا نمیدیم بخاطر اینکه میترسیم ولش کنیم و اتفاقی براش بیافته،بعد بچه بزرگ میشه میره تو جامعه و حتی بلد نیست یه خرید ساده رو از سوپری انجام بده
احساسی نسبت به خودمون رفتار میکنیم و میریم توی یه مغازه جو گیر میشیم و کل پولمون رو خرج یک وسیله ی میکنیم که اصلا ضروری نبوده و بیشتر تجملاتی هست و بقیه ماه رو باید کاسه ی چکنم چکنم دست بگیریم
نسبت به حیوانات احساسی عمل میکنیم و هر جا حیوان میبینیم بهشون غذا میدیم و نه تنها باعث میشیم نسل اون حیوان ضعیف بشه بلکه باعث میشیم اون حیوانات به آدم ها نزدیک بشوند و هم حیوان آسیب میبینه و هم انسانها در برخورد با این حیوانات….
نسبت به خداوند احساسی عمل میکنیم و نتیجه اش این هست که الان داریم میبینم که چقدر گرفتار و مشرکیم،به قول استاد باید به الله به صورت یک انرژی نگاه کنیم که عواطف انسانی نداره و اون مشیت الله هست که داره عمل میکنه و احساسی در اون نیست….
سالها درگیر رفتگان و مردگانمون هستیم و هر بار میشینیم ساعتها گریه و زاری میکنیم و خیلی ها که از مرده شون میخوان که براشون دعا کنه در نزد خدا….و اینقدر مشرکیم…
اینا رو به خودم میگم تا یادآوری کنم به خودم که سعی کنم احساسی با مسائل برخورد نکنم و قوی باشم و توکل کنم و ادامه بدم و همیشه یادم بمونه که:
درود بر استاد نازین و خانم شایسته عزیز و دوستان همسفرم
این تصاویر رو میبنم انگار اونجا هستم و گرمای لذت بخش و این منظره را حس میکنم
افکار منفی مثل این پیچک ها به هم وصلن و باورهای ما را در چندین جنبه تحت تاثیر قرار میدن و باورهای کوچک ته ذهنن و به راحتی پیدا نمیشن
این باور که درخت زنده هست از باورهای ما میاد و یه تفکر احساسی هست که احساسات کنترل رو میگیره و میشه جهل.
احساسات خوب= اتفاقات خوب
و احساسات بد= اتفاقات بد
ممنونم از این درس که دادی، چیزی که باید از بین بره باید از بین بره و جای هیچ دلسوزی نیست
همه ما با تجربیات و زاویه دیدمون داریم به دنیا نگاه میکنیم
هر جای جدید یه تفکر و دید جدید میخواد، سفر دید ادم رو باز میکنه برای منم همینجور شده که ژندگی با افراد جدید از شهرهای متفاوت و سفر نوع زندگی و تفکریات من رو عوض کرده و جهان بینی رو گسترش میده و بخاطرش سپاسگذارم
انچه باید اعتراف کنم که من هنوزم دید محدود و قضاوت کننده دارم که جای کار دارم
ممنونم که این درس های ارزشمند بهم میدی که همیشه روی خودم کار کنم و هرچقدر بیشتر کار کنم انرژی و تمرکز میره بالا و اگر روی علف های هرز کار نکنم انرژی منو میگیره و تمرکزم رو میگیره و به سمت بیهودگی ها میرم
میدونید من همون فردی که چندین سال گیاهخوار بودم چونکه حیوونا زجر نکشن
من درخت قطع نمیکردم چون درخت زجر نکشه
من همون موقع چند سال پیش که این قسمت قبل تازه اپلود شد رو سایت دیدمش چنان اعصابم خورد شد از اینکه چطور اجازه دادید به خودتون که اون مار رو بکشید که حد نداشت و اصلا این فایلهاتون رو با عصبانیت رد میکردم
این نگاری بود که از پنج سال پیش تا پارسال بودم
اما امروز که این قسمت و قسمت قبلی رو دیدم نه تنها عصبانی نشدم
بلکه تحسینتون کردم
بلکه هم به شما هم به شایسته جان افرین گفتم
بلکه با خودم گفتم اگر من هم جای استاد بودم میرفتم تفنگو برمیداشتم و مار رو میکشتم
بعدشم مثل شایسته خانم کالبد شکافی اش میکردم
بله الانی که خداوند هدایتم کرد و بهم گفت سریال زندگی در بهشت رو از اول هر روز یک قسمتشو ببین و عمل کردم به گفته ی خداوند
من هر قسمت رو که میبینم
اصن حتی به ذهنم نمیاد که بگم استاد درختارو قطع نکن
اصلا همچین چیزی به ذهنم خطور نکرد تا وقتیکه شما وسط ویدیو درباره ی اون دسته از افراد صحبت کردید و من یادم افتاد که روزگاری نه چندان دور من هم جزو همون دسته بودم
اما استاد جانم
عزیز جانم با شما و استمرار
این نگار شخصیتی جهاد اکبری به پا کرده که اون نگار قبلی رو از یاد برده
یادم رفته که روزی اونجور بودم
با اینکه خیلی دور نیست یک ساله
اما اینقدر این استمرار و تعهد من توی سایت زیاد بوده
که کاملا شخصیتی جدید شدم و واقعا باید بشینم فکر کنم که یادم بیاد قبلا چطور بودم
الان این سریال رو میبینم ناخودآگاه همش میگم دمت گرم دمت گرم برای این همه انرژیت برای این همه پشتکارت
ازتون الگو میگیرم
بهبود جزوی از شخصیت من شده با این سریال
بهتر کردن ، بهبود ، منظم کردن ، تمیز کردن ، حذف چیزهای اضافی و … جزوی از شخصیتم شده
استاد نمیدونم واقعا چطور بگم این سریال و شخصیت شما چجور رخنه کرده به من
امروز صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم
جمعه بود اومدم گفتم حتما بهبودی در اطراف من وجود داره که میتونم انجامش بدم
نا خوداگاه رفتم سراغ کشوی اتاقم
و به هم ریخته و شوریده گوریده و پر از اشغال های اضافی بود که میگفتم نندازمش روزی به دردم میخوره
یه پلاستیک پر از لاک های چندین ساله ای داشتم که خشک و یا تمام یا در حال اتمام بودن از اینو اون گرفته بودم اما چندین سال با خودم حملشون کرده بودم و میگفتم نه یه روز شاید به کارم اومد
یه روز شاید خواستم بزنم
این یه روز یه روز ها شده بود چندین سال حمل کردن یه کیسه پلاستیک پر لاک بی ارزش مفت که همچنان جای زیادی رو کشویم رو اشغال کرده بودن
و من همشونو ریختم دور
استاد با این نگار چیکار کردید
به خدا باورم نمیشه
14 قسمت رو دیدم
اینهمه تغییر !!!!
من قبلا حیفم میومد این اشغال هارو بریزم
چون برام اشغال نبودن در نظرم یه چیزه به درد بخور بودن
هیچ ادمی اشغال رو نگه نمیداره که
مشکل از دیدگاه من بود که فکر میکردم به درد میخورن
وای استاد اصن نمیدونم چی بگم
استاد من فهمیدم این تغییرات رو باید بزرگ کنم برای خودم و اینها شروع دستاوردهای بزرگ جهانی هستن
برای همین اومدم کامنتشو بنویسم
استاد عاشقتم که با وجود این سریال بهبود دائمی
حذف چیزهای اضافه
داره جزوی از شخصیتم میشه
من امروز صبح جمعه که بیدار شدم واقعا ناخودآگاه رفتم اینکارهارو انجام دادم
و با این سریال محیط زندگی من داره هر روز بهتر و بهتر و مرتب تر و تمیز تر میشه
اگر من میخوام زمینی کثل پرادایس رو داشته باشم
باید از همینجا این شخصیت بهبود ، این شخصیت مرتب کردن سپاسگزاری از محیط زندگیم رو داشته باشم
همین الان که در جایی دور افتاده از شهر ، در شهرک سیمرغ شهرستان خورزوق اصفهان زندگی میکنم در خانه ای 80 متری با خانواده ام ، در اتاقی 9 متری مشترک بین منه 21 ساله با برادر 27 ساله ام ،
اره همینجا باید بهبود و مرتب کردن رو اغاز کنم
یکم سخته
ذهنم میگه کل وسایل دو تا ادم بالغ تو اتاق 9 متری جا دادی و داداشت هم همه اش کثیف کاری میکنه تو باید جمع کنی چرا همه اش باید تو بکنی نکن خب همه اش تو باید ظرف بشوری داره همه تایمت برا تمیز کردن خونه میره نکن خب وقتتو بذار برای خودت و …
ولی من میدونم اینها نجواهای شیطانه
من میدونم این تغییر این تلاش من برای بهبود محیطم جزوی از مسیر موفقیتم هست و به اندازه ی کار کردن روی باورام مهمه
در واقع همون ایمانیه که عمل میاورد
این همون عمل کردنه هست پس خیلی مهمه که بدونش ایمانش مفت نمی ارزه
اره استاد با تمام وجودم جزوی از شخصیتم شده که همین اتاق نه متری رو تمیز و مرتب نگه دارم ، همه اش بهبودش بدم ، بیشتر جارو بکشم ، قبل از اینکه به هم بریزه دوباره مرتبش کنم و همه ی اینها با کمی تلاش امکان پذیره و فقط اولشه که تلاش میخواد الان دیگه جزوی از شخصیتم داره میشه
و به جایی میرسه که وسواسم میشه بهبود شرایط
یعنی دیگه ذهنم نمیاد بگه عه چرا همه اش من دارم تمیز میکنم بلکه اگه نکردم میگه عه چرا تمیز نکردی چرا بهبود ندادی ؟
با این سریال داره این اتفاقا برا من میوفته
منی که کمدم همیشه میذاشتم به بی نظم ترین و شوریده گوریده ترین حالت برسه تا بعد مرتبش کنم از پایه و اساس
امروز سه تا شلوار توش یکم نامرتب بود از اول همه چیشو مرتب کردم
و اره استاد چه قدر زمان و انرژی کمتری ازم برد و همین کارم انرژی کمدم رو مثبت کرد تا اینکه مثل قبلا میگذاشتم بترکه و بعد از پایه مرتب کنم که خیلی زمان و انرژی بیشتری میبرد و اون امرژی منفی اش هم مدتها باید تحمل میکردم
اره استاد واقعا تاثیر داره واقعا الان میفهمم نا مرتبی چه انرژی منفی ایجاد میکنه
من همیشه از خونه تکونی عید بدم میومد
مادرم سالها تلاش کرد نتونست یک درصد تمیزی و مرتب کردن رو جزوی از شخصیت و وسواس ذهنی ام کنه
چطور شما با 14 قسمت اینکارو کردید ؟؟
البته که من قبلا سالها این سریال رو میدیدم دریغ از کوچکترین تاثیری ، دلیلش امادگی الانه منه فرکانس و مدار الانه منه
امسال مطمعنم برای من خونه تکونی عید متفاوت ترین تجربه ی زندگیم خواهد بود
چون هنوز یه ماه مونده تا عید ولی من توی دفتر برنامه ریزیم برنامه ریختم براش و ایده هایی که میاد برای بهبود رو مینویسم و مشتاقم استاد مشتاقم که روزش برسه و با خانواده خونه تکونی حسابی بکنیم
اره همین خونه ی 80 متری همین اتاق 9 متری ام رو
با عشق با عشق با عشق
چون این تنها راهشه اگر میخوام نتیجه بگیرم
من هیچ وقت اینجور نبودم استاد
.
اونجای فیلم که گفتید یه سری ادمها میگن قطع نکنید حیفه منو به یاد این همه تغییراتم انداخت
دیدم به جز اینکه دیگه اون ادم احساسی نیستم بلکه ادم مرتب و وسواسی هم شدم
البته وسواس خوب
.
البته یه چیزی بگم
درباره ی داداشم که گفتم اون مثل من مرتب نیست
احساس میکنم این شخصیت جدید من داره روی اون تاثیر میذاره و اون هم اروم اروم داره کمی بهتر میشه انشالله قانون تمرکز بر مثبت ها جواب میده و اون هم تغییر میکنه و در قسمت های جلوتر انشالله ازش گفتم شاید :)))
.
استاد جونم نمیدونم این جهل تفکر احساساتی از کجا میاد اما من پنج سال اینجور بودم و الان به شدت تغییر کردم
منی که پنج سال گیاهخوار بودم و حتی لبنیات و تخم مرغ هم نمیخوردم چون حیوونا زجر میکشن ، الان یه سال در دوره ی سلامتی ام فقط گوشت و تخم مرغ و لبنیات خوردم !
البته خیلی حرفا شنیدم خیلیا بهم چیزای بدی گفتن سر این تغییراتم ولی غم و باکی نیست :))))
من به خودم افتخار میکنم همین کافیه .
.
ولی میدونید استاد حس میکنم این همه شاید جزوی از مسیر باشه …
نمیدونم واقعا
اما به هر حال راضیم :))))
.
الان دیکه اصلا اون نگاه حمایت رو ندارم اصن به ذهنم هم خطور نمیکنه که داشته باشم یا قبلا اونجور بودم
واقعا خیلی دنیا جای بهتری میشه وقتی که ما اجازه بدیم ضعیف ها زجر بکشن
چرا واقعا فکر میکنیم ضعیف بودن و زجر کشیدن کسی بده اصن ؟؟؟
فهمیدم میدونی چرا این تفکر هست ؟
چون آدما فکر میکنن فقط همین دنیا وجود داره و همین دنیا اول و اخرته زندگیه
پس بیایم تو این زندگی کمی که داریم هممون بتونیم زندگی کنیم
درحالیکه من اعتقاد دارم این دنیا سرابه این دنیا تجربه ی کوچکی از منه لاتیناهی هست
برای همین باکی ندارم از اینکه چه خودم گوشنگی بکشم چه یه ادم دیگه گوشنگی و زجر بکشم چون این لازمه ی بهبود و بهتر شدنه
درختای اضافی باید قطع بشن ، ضعیف ها ، اضافه ها ، باید کشته بشن …
این کاره جهانی
اصلح بقای اصلح :))))
عاشق این قانونم استاد که خودت کشفش کردی و به نام خودته :)))))
هیچ کس قبل از تو اینو نفهمید و کشفش نکرد :))))
.
وقتی من بدنم به گوشت نیاز داره باید حیوونا کشته بشن برای من چرا کشته نشه ؟؟؟
وقتی من توی زمینم یک حیوانه خطرناک هست باید کشته بشه
خداوند قدرتش رو به من داده و اختیارشو داده و این نعمت هارو برای من خلق کرده
تمام اسمان و زمین مسخر منه انسان شده ، این دنیا و تمامی نعمت هاش برای منه
اون مار اگر برای من خطری ایجاد میکنه باید کشته بشه
وقتی بدن من نیاز به گوشت داره باید حیوون برای کشته بشه
زجر کشیدن و کشته شدن بد نیست
این ما انسانها هستیم که با دیدگاه عواطف انسانیمون اینگونه نگاه میکنیم
مگر نه مگه خود خداوند نمیتونست کاری کنه که بدن من به گوشت نیاز نداشته باشه ؟؟
نمیتونست کاری کنه که مار برای من خطری ایجاد نکنه ؟
مگه نمیتونست درختای مضر رو رشد نده ؟؟
نمیتونست به فقیرای گوشنه کمک کنه ؟؟
نمیتونست حیوونا رو همه گیاهخوار کنه چرا خدا حیوان گوشتخوار افرید ؟؟؟
مگه نمیتونست کاری کنه امام حسین کشته نشه ؟؟
مگه نمیتونه به همه ی ما غذا بده ؟؟
چرا میتونست اما نکرده چون این با قانونش در تضاده
در واقع همون قانونه خود خداست پس با خودش در تضاده
اینقدر این بحث ها مفصله واقعا خیلی زمان میبره توضیح دادنش
اما شکرگزارم که به راه راست هدایت شدم و قانون کائنات ، قانون طبیعت و کیهان رو که خود خدا هستن درک کردم
طبیعت ( یعنی خود خدا ) قانونش اصل بقای اصلح عه
زجر کشیدن و کشته شدن جزوی از این خداوند هست برای بهبود این دنیا
و هیچ تناقضی با رحمان و رحیم بودن این قانون و این سیستم نداره :)))))
چه قدر اونجای ویدیو که گفتید این درخت میگه بیا منو قطع کن دوست داشتم
اره تضاد ها و مسئله ها میان تا ما با حل کردنشون بزرگتر بشیم
اونا دشمنای ما نیستن
وقتی یه چیزی اضافی هست اون داره میگه بیا من حذف کن
وقتی به تضاد بزرگی بر میخورم اون داره به من میگه بیا من حل کن
وقتی موجودی خطرناکه داره میگه بیا منو بکش
و همه ی اینها همشون همون تضاد ها و مسائلن و میگن بیا مارو حل کن تا تو بزرگتر بشی و دنیا جای زیباتری برای تو باشه
.
استاد عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونممممم
روی ماه هردوتون رو میبوسم که اینقدر ماهید ماااااااااااه
حالا میفهمم استاد میگن کامنترو بخونین یه گنجینه هستن یعنی چی
من به شدت فوبیای مار دارم و وقتی این قسمتو دیدم تمااام بدنم مور مور شد و اصلا نتونستم تمرکز کنم روی نکاتی که گفته شد
درکل از هر موجود جنبنده ای به شدددت هراسون هستم
اما با خوندن صحبت شما به این فکر افتادم که منم میتونم تغییر بدم این بعد از شخصیتم رو و اینهمه تغییر ی که شما کردی یعنی میشه با تغییر دیدگاهم ترسمو کنترل و بعد ناپدیدش کنم
با منطق
مثل سوال هایی که شما از خودت پرسیدی
چرا بدن من به گوشت احتیاج داره؟مگه خدا نمیتونست منو یجوری خلق کنه فقط گیاه بخورم؟
پس باید اون حیوون کشته بشه برای من
چقدررر قشنگ گفتی که چرا نباید از زجر کشیدن ضعیف ها ناراحت بشیم
من بعد از دیدن این فایل زیبا تصمیم گرفتم که بیام دریا و تو اون مسیر زیبایی که در بندرعباس شما قدم میزدید و میگفتید به خاطر درک توحید روحتون خیلی لطیف شده بود و میرفتید پیاده روی و از همه زیبایی هایی که میدید شاکر بودید ، من الان اونجام و داشتم قدم میزدم
البته برای نوشتن این کامنت زیبا تصمیم گرفتم روی یک صندلی زیبا بشینم و این کامنت زیبا رو بنویسم
واقعا هیچ ایده ای برای نوشتن ندارم اما از خداوند میخوام که یاریم کنه
راستش من تو این مدت فهمیدم که تمام خلاء های وجودی رو با سپاسگزاری ، درک توحید و ساخت ارتباط عالی با خود و یا خدا میشه پر کرد
حالا چرا گفتم ساخت ارتباط عالی با خود یا خدا؟
چون که بارها به این رسیدم که این دو مورد یک ارتباط دو سویه دارن و وقتی که ارتباطمون رو با خودمون خوب کنیم با خدا ارتباطمون خود به خود خوب میشه
وقتی با خدا ارتباطمون رو عالی کنیم با خودمون خود به خود ارتباطمون خوب میشه
که برای زیباتر شدن و خوب شدن این ارتباط نهایتی وجود نداره
من فکر میکنیم به همین دلیل بود که شما قبل از نتایج مالی باز هم کلی لذت میبرید و متوجه اون نیاز مالی نمیشدید
چون اون خلاء مالی با اون عشق به خود یا خدا و در یک جمله با درک توحید و باورهای توحیدی پر شده بود
منم دارم تلاشم رو میکنم مثل شما باشم
راستش یه مدته که تنها هستم ، چرا با افراد خیلی خیلی خوبی هم آشنا شدم اما عمدا نخواستم صمیمی بشم چون دارم روی ارتباطم با خودم و با خدای خودم کار میکنم
دوست دارم درونا از عشق پر بشم و مثل شما باشم که اونقدر این عشق تو درونم زیاد باشه که خود به خود تمام خلاء هام پر بشه
که البته این هم تکامل داره ، دوست به یک حد خوبی از این عشق وجودی برسم که این عشق از وجودم جاری بشه و به کل جهان احساس خوبم منتقل شه
مثل یک نور که میدرخشه
دوست دارم به حالت بی نیازی برسم
تو خیلی از زمینه ها به این موضوع رسیدم مثلا دیگه هرکجا که دلم بخواد با خودم میرم و لذت میبرم ، یا دیگه با هیچکسی از روی نیاز ارتباط برقرار نمیکنم چون خیلی برام مهمه که اون فرد ویژگی های دلخواهم رو داشته باشه ، دارم روی بحث مالیم کار میکنم برای اینکه خودم روی پای خودم وایستم و وابسته به کسی نباشم ، خیلی از کارا رو کردم مثلا وارد کاری که عاشقش بودم شدم ، دانشگاه نرفتم چون فهمیدم فقط از روی تایید بقیه میخواستم برم ، دارم آموزش میبینم
به طور کلی تمام تمرکزم روی خودمه ، روی رشدم و روی خدا
تو این تایم هدف اصلیم رشد در بحث مالیه اما تو این لحظه به این رسیدم که اول باید از درون پر باشم تا بعد به خواسته برسم یعنی روی عزت نفس و احساس ارزشمندیم دارم کار میکنم ، هم زمان هم دارم روی باور های ثروتم کار میکنم
هیچ ایده ای ندارم که چی میشه ، چطور میشه کی میشه ، اما حالم هر روز بهتر و بهتر داره میشه
بدون اینکه چیز خاصی رو فعلا تونسته باشم کسب کنم از لحاظ مالی
اما بزرگترین نتیجه که برام از هرچیز دیگه ای مهم باشه اون حال خوبمه
یه سری نتایج کوچیک هم داشتم که یه زمانی برام بزرگ بوده که بابتشون سپاسگزارم
میدونم راه زیبایی رو در پیش دارم ، میدونم این راه باشکوه قراره کلی من رو رشد بده
اما من به بزرگ ترین خواسته ام به لطف الله و آموزه های شما رسیدم
من دیگه ثروت رو نمیخوام برای اینکه از اون طریق بخوام خلاء حال خوبم رو پر کنم و به شادی برسم
من به شادی رسیدم
چشمام پر از اشکه ، من خیلی خوشبختم ، من خیلی خوشحالم
میخوام با لذت از تک تک ثانیه های زندگیم لذت ببرم
میخوام همون بنده ی تسلیم و توحیدی خدا باشم
میخوام جزء شاگردهای باشم که شما بهش افتخار میکنید
و همینطور از همه مهم تر خودم از خودم راضیم و به خودم افتخار میکنم
خداجونم شکرت
واقعا بزرگترین نعمت اینه که به حال خوب با نگرش مثبت برسی که این یعنی همون کنترل ذهن و کار کردن روی باورها
نه اینکه حال خوبت رو وابسته به شخص یا کسی یا نعمتی کنی
سلاااااام به استاد عزیززززززم و مریم مهربون و دوست داشتنی
چقدر دلم میخواد این بهشت زیبارو
چقدر دلمممم میخواد این ثروت و نعمتو که یع زمین شخصی و جنگل از خودم داشته باشم ،،،اینه فراوانی…
خدایاشکرت برای دیدن این همه الگو از ثروت
این الگو از روابط عاشقانع و زیبا و در صلح
چقدر حرفاتون فوق العادس و پر از آگاهی اینکه ببین کافیه بخوای تغییر کنی و شروع کنی به برداشتن باور های محدود کننده اوندقت ثروت و نعمت بی نهایت میاد…..
استاد تحسین میکنم این حجم از کنترل ذهنتون رو که تو اون شرایط سعی میکنید با هر منطقی کع هست حالتون رو خوب نگه دارید چرا که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب و برعکس…..
ما باید هر روز روی باورهامون کار کنیم و بارها و بارها باید به خودم بگم که اگ کار نکنم ممکنه باور های محدود و منفی مثه همین پیچک ها دور و بر باور های خوبمو بگیرن و نزارن اونا بهتر بشن….
به نام خداوند روزی دهنده بی منت
سپاسگزارخداوندم که دراین روز بارانیِ بهاری خدا بهم فرصت داد تا یک قسمت دیگه ازین سریال بهشتی رو به چشمان بصیرم نشون بدم و از آگاهی های ناب الهی اون برخوردار… بشم.خداروصدهزارمرتبه شکرت
سلام و ادب عرض میکنم خدمت استادارزشمندم و مریم جان،الگوی تمام عیار زندگیِ من
استادجان وقتی تو هرقسمتی ازسریال برنامتون اینه که به درختای جنگل یه شوروحالی بدید،اونقدر محو تماشای قطع کردن درختچه های هرز میشم که اگه خونه ی شما ایران بود تاالان صدهابار اومده بودم و به شما هزاران بار کمک کرده بودم،انقد که لذت میبرم که یهمچین فضاهایی رو پاکسازی کنم،انگار روح خودم جلا پیدامیکنه
همون جمله های نابی که درپرتو آگاهی میگید،همه ی ما پاره ای از هم، پاره ای ازخداییم،این جمله انقد به دلم میشینه که دوست دارم به تموم هم پاره های خودم باعشق و بدون هیچ انتظاری خدمت کنم
چقدر حال کردم وقتی اون نردبون جادویی رو تااین حد بلندقامت کردید،واقعا عجب ایده ی نابی رو اجراکردن و تنهابادرک یک قانون تااین حد تونستن اندازه های مختلف نردبون رو دریک نردبون بگنجونن!!
چقدراین عشقواحترام به همدیگتون منو دیوانه میکنه،چقدراین هدایتی که هردوتون میشید که ازکدوم قسمت شروع به پاکسازی کنید،منو مدهوش میکنه که بیشتر رو هدایت خداحساب بازکنم
استادجان میگن بنظرت ازکجاشروع کنیم و مریم جان چون میدونن دراکثرموارد حس عشقش درست جواب داده،درپاسخ میگه هرچی حستون میگه
همه ی این جملات هدایت الله مهربانه،همین پاسخ یعنی که اون حس درسته درعمل اجراش کن
وبازهم ارزش ابزار،،،ارزشی که کشور امریکا باتولید کردن وسایل خلق کردن بسیار تحسین برانگیزه،خدایاشکرت اصلا هرچی جلوتر میریم و میخوام بگم این ته خلاقیت و ته ایده پردازیی بود که تو آسون شدن کارها به کاربردن،دوباره میبینم یک خلاقیتی به خرج دادن که آدم ماتومبهوت اون وسیله میمونه،ببین تاچه حد تونستن تو کاره اره برقی خلاقیتهای متنوع به خرج بدن!
بقول مریم جان این یکی دیگه ارزش ابزارش طولانیه(‿)
چه حالی به ابن درختای جلوی دریاچه دادید،الان دیگه سبک باااال میروند بر فرااار آسمانها ودعای خیر درختان کاج سربه فلک کشیده بدرقه ی شما دویاره عزیز که باقطع شاخوبرگای اضافشون بهشون لطف کردید میشه،خداروصدهزارمرتبه شکر
مریم جان وقتی اون پیچکای درهم پیچیده به شاخه ها رو نشون دادید،انگار تموم پیچکای ذهنِ منو داشتید بهم نشون میدادید،انقد که پیچکای ذهنم گاهی وقتا رشد میکنن که قشنگ میفهمم به دستوپاهام گیر میکنن برای حرکت کردن به سمت جلو،تا یکم به سمت جلو حرکت میکنم،یهو متوقف میشم یعنی قشنگ میفهمم پام به یک پیچکِ جنس ِ اَعلا چسبیده که کندنش به کلی تقویت کردن باورای قدرتمندکننده نیازداره
مثلا من فهمیدم که آدمای دورواطرافم بسیارآدمای منفی نگری هستن،خوب تصمیم گرفتم رابطمو بسیاربسیارباهاشون یاقطع کنم یا کمتر کنم،بعداز چندین هفته که دیگه مطمئن میشم تموم شد همه چیز و فضای ذهنم از حرفای منفی خالی شد،یهو یه نجوایی چنان در ذهنم قدرت پیدامیکنه ومیگه حالا چه فکری درموردت میکنن که رابطتو قطع کردی،حالا میگن تومغروری،پاشو اصلا خونه ی مادرشوهرت حداقل برو بخاطرهمسرت که یموقه گله ووشکایت نکنن،حالااینم یروز حرف منفی بشنوی دوباره میای فایل گوش میدی،یعنی اونقدر نجواهه شدید میشه که پامیشم میرم و چون همین فکرهارو میکردم دقیقا همون حرفای فکرمو بهم تحویل میدن و دوباره احساسم بدمیشه،و بازهم باید بشینم روخودم کارکنم،یعنی هنوز اونقدر قوی نشدم که نخواد حالواحساسم بدبشه و حرفای اونا رو من تأثیر بذاره
اونقدرقوی نشدم که تا یک شخصی بهم حرفیومیزنه مثل خُوره اون حرف بجونم نیوفته
البته خیلی تونستم این احساسمو کنترل کنم و جاهلانه برخوردنکنم و جاهلانه حالواحساسمو درگیر حرفای پوچ بقیه نکنم،اما میفهمم که هنوز جای کاردارم تابخوام انتقادات دیگرانو به شیوه ی صحیح مدیریت کنم و احساسمو کنترل کنم
وقتی راجب به رحمت خدارفتن دوستتون میگفتید،بسیار تحسینتون کردم که تونستید زود خودتونو آروم کنید و باقطع کردن این درختچه های هرز قانون رو دوباره به خودتون یاداوری کردید
دقیقا بااین حرفتون صددرصد موافقم که مهم نیست چقدر دلیلو منطق داریم برای ناراحت بودن و غم ازدست دادن کسی،چون قانون کاری به دلیل و منطق کسی نداره حتی اگه استاد درک قانون جهان باشی،وقتی تو حالو احساس بد بمونیم لاجرم هدایت میشیم به شرایط وموقعیتی که حالواحساس بدتری رو تجربه کنیم
این رو من به شخصه تجربه کردم و بعداز ازدست دادن فرزند دومم درماه پنجم بارداریم،باهردلیلو منطقی که برای همسرم میوردم که بگم حق دارم ناراحت باشم،دیگه یجورایی انگار دلیلو منطق هام براش تکراری شده بود و فقط شرایط برام جوری پیش میرفت که غمو ناراحتی بیشتریو تجربه میکردم
الان به لطف این سریال و آگاهی های نابش دارم سعی میکنم که دیگه اون لحظات رو به یادخودم نیارم و خیروحکمت ماجرارو به خدای بزرگوارم بسپارم تا درهای دیگه ی نعمت ورحمتش رو به زودی زود به روم بازکنه ان شالله
استاد چه مثال خوبی راجب احساساتی عمل نکردن درمورد یکسری موضوعات زدید،اینکه اگه بخواییم رو این حساب درختچه های هرز رو ازبین نبریم مثل اینه که دلمون به انگل های داخل بدنمون بسوزه و اونها رو از بدنمون بیرون نکنیم
دقیقا بااین دست افراد زیاد برخوردکردم،این افراد وقتی زیادخوشحالن جوگیرمیشن و زیادی احساساتی میشن،و وقتی هم که ناراحت میشن دوباره ازین طرف بوم میوفتن جوری احساساتی رفتارمیکنن که انگار هیچوقت حالِ خوشی تجربه نکردن!
دلسوزی بیجاکردن،تو غموناراحتی زیادموندن،احساساتی رفتارکردن،همه و همه جلوی مارو از رشدوپیشرفت میگیرن،مثل همین پیچکایی که مثل سیم محکم به تنه های درخت چسبیده شدن
سعی کنیم احساساتی نگاه کردن به هرقضیه ای رو اززندگیمون ازبین ببریم
هیچوقت نخواییم با دید خودمون زندگی دیگران رو قضاوت کنیم
استاد مثال همین قانون کندن درختان تو امریکا و ایران بسیار مثال عالیی بود برای اینکه نخواییم هر قضیه ای رو با دیدگاه خودمون موردقضاوت قراربدیم
چقدر نعمت وفراوونی تو امریکا زیاده که برای قطع یک درخت صددلار میگیرن تازه صددلار دیگه هم میگیرن تااون درخت رو نابودکنن،چه قانون خوبیو گذاشتن
بسیارتحسین میکنم کشور سرسبزوزیبای امریکا رو که ملیونها کیلومتر جنگل داره الله اکبر ازینهمه عظمت و فراوانی…بقول خداوند که میفرماید پس کدامین نعمتهای پروردگارتان را انکار میکنید
استادجان تحسینتون میکنم که خدا به جایی هدایتتون کرده که نعمتو فراوانیو آزادی رو تجربه میکنید
استادجان ازتون ممنونم که به واسطه ی این درختچه های هرز طبیعت،به ما قانون باورای منفی ومحدودکننده رو یاداوری میکنید
اینکه باورای منفی همیشه مثل این درختچه های هرز درحال رشدن،اما ما باید همیشه درحال هرس کردن اونهاباشیم
مثل این فضا،که وقتی خوب پاکسازی کنیم انرژی خوبی به درختای خوب داده میشه و بهترازمنابع خاک استفاده میکنن
وقتی ماهم باورای محدودرو کمترکنیم انرژی بیشتری داریم برای حرکت کردن روبه تعالی،روبه بالا…
استاد ازت ممنونم که با تولید محصولات باکیفیتتون مارو به عمق درونمون میبرید و به یک خودشناسی عالی میرسونید
بخداکه من باهمین فایلهای ارزشمند دانلودی و دوره ی دوازده قدم کلی خودمو شناختم و دلیل همه ی رفتارهامو میفهمم
البته گاهی وقتا ذهنم نجواهای خودشو میکنه که چه پیشرفتی داشتی،ولی وقتی اطرافیانمو میبینم که دلیل ناخوش احوالیشون رو نمیفهمن ولی من باچندسوال ازخودم میفهمم دلیل حال بدم رو،اون وقت با چند منطق بجا حالمو سرجاش میارم،این برام کلی پیشرفت خودشناسی بوده و همین که دیگه کسی رو مقصر حال بدم نمیدونم بازهم این برای کلی پیشرفت به حساب میاد
خدارو صدهزارمرتبه شکر،که این قسمت ازسریال هم دوباره به من یاداوری کرد که نخوام دیگه تو حال بد بمونم،هر دلیلو منطقی هم که داشته باشم نباید اجازه بدم غم ازدست دادن فرزندم منو به یک رفتار احساساتی وادار کنه…
داستان بهبود شخصیتم درراستای توجه به آگاهی های این سریال ارزشمند ادامه دارد
سلام به همه خوبان
سلام به استاد عزیزم و بانو
چند روزی هست به واسطه درگیری نتونستم درست و حسابی سر به خانه زیبایی خانه عشق خانه مهربانی خانه بهشت بزنم.
به الله سوگند خودم هم باورم نمیشه که مگه میشه ادم اینقدر دلتنگ بشه وقتی چند دوز دور هست به هر دلیلی.
این فایل نشانه روزانه من بود اوایل که سریال بهشت رو شروع کرده بودم خاطرم هست چقدر این قسمت رو دوست داشتم و هنوز هم دارم چون حرف های عمیق و فرکانس بالای استاد گفته میشه.
چقدر این که افکار و باورهای مخرب ما عمیق ریشه ای هستند و نمیشه خودمون رو گول بزنیم که اره یافتم یافتم کنیم و بگیم دیگه پیداش کردم ولی باز میبینیم پامون رو گازه اما چرا ماشین جلو نمیره
این پیچک ها عمیق تر از این هستند که فکر کنیم پیدا کردیم قطعا افکار منفی بزرگ سریع پیدا میشن اما اون افکار کوچک تر که باعث افکار بزرگتر شدند اصل داستانند اصل ترمز اونها هستند که با هر قطع کردن راهی باز میشه درهای نعمتی باز میشه مثل راه این جنگل نور و نعمت راحتتر بهت میرسه.
انشالله که همه بتونیم توی این مسیر زیبا که خداوند رزقمون کرده این افکار محدود کننده رو پیدا کنیم ثروت پروردگارمون رو از سلامتی، عشق و محبت، زیبایی، پول و هر آنچه آرزومندش و لایقش هستیم رو به فضل رب العالمین دریافت کنیم.
آمین یا رب العالمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام وقت بخیر خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربانم سال نو مبارک چه تقارن قشنگی اونجا هم بهاره اینجا هم بهاره
واقعا استاد عزیزم همه کارها و رفتارهای شما برای ما درس است از شما به خاطر ابن اشتراکات زیبا سپاسگزارم
خدایا من تصدیق میکنم که صاحب همه نعماتی و قدرت به تسخیر درآوردن همه چیز را برای ساخت دنیای خود مان به ما داده ای استاد عزیزم امروز بعداز دیدن ابن قسمت و درک قدرت پیچک ها یا همان باورهای محدود کننده ریز و نامرئی نشستم وتمام باورهای خودم را درباره روابط لیست کردم دیدم چه قدر من باور محدود کننده و شرک آلود در روابطم دارم مانده ام چه گونه بااین باورهای عجیب من هنوز با اطرافیانم رابطه نسبتا آرامی دارم
انگار روابط من مردابی است که ظاهر زیبایی دارد واگر طوفانی به پا شود همه چیز کثیف و لجنی میشود
خدایا شکرت که بااین قسمت این آگاهی عمیق را به من دادی
خدایا من تورا به خاطر دریاچه زیبا و درختان سرسبز سپاسگزاری میکنم خدایا شاهد باش من از تصدیق کنندگان نعماتت در حق بندگانت هستم
خدایا شکرت
سلام بخدایی که عاشقانه مرا بسمت زیباییها وثروت دنیا هدایت میکند
سلام به استاد گرانقدر وهمسر جانشون
سلام به همراهان سفر به عشق
خدای من ازت سپاسگزارم برای این همه پیامهای سودمندی که از استادم شنیدم ….عالی عالی
خداروشکر برای این سفرم به آمریکا ….من وقتی سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا رو میبینم انگار واقعا خودم دراون سفر هستم وهرلحظه با دیدن زیباییها وفراوانیها لذت میبرم ….خدایا شکرت…..استاد عزیز خدا قوت مریم بانو خداقوت
خداروشکر برای پاکسازی بهشت زیبا وقشنگتر کردن این بهشت …..خداروشکر که امروز روی خودم کار میکنم که باورهای اشتباهم رو کنار بزارم
چه مثال جالبی استاد درمورد تفکر احساسی زدن…دقیقا همینه منم خیلی وقتها درگیر این تفکر احساسی شدم ومیشوم حتی امروز بازهم که از ذهنم مراقبت میکنم ناخواسته درگیر این احساس اشتباه میشوم ….خدایا هدایتم کن تا باورهایی که باعث میشون من کند رشد کنم پیدا کنم وبرطرفشان کنم …..دقیقا استاد یکی از اشتباه باوری من واطرافیانم این بود درخت وقتی سر سبزه نباید قطع بشه البته درختهای هرزی که باعث میشون که درختها سالم رشد نکنند واز منابع آنها استفاده میکنند …..امروز همین درختچه های هرز باورها وافکار منفی هستند که اگه قطع نشوند هرروز رشد میکنن وبزرگ وبزرگترمیشوند وقطع کردنشون سختر میشود…..خدایا هدایتم کن تا افکاری که باعث رشدم میشوند رو شناسایی کنم تا گنده تر نشوند ریشه شون رو قطع کنم ……چقدر عالی شرایطی که باعث میشوند شما رو به احساسهای بد بکشونن شما سریع میفهمید وبه آونها توجه نمیکنید هرچند اون احساس مربوط از دست دادن یکی از عزیزانتون باشه ……سخته ولی با درگیر شدن هم احساست بد میشه هم هر روز در غم بیشتری فرو می روی وارتباط معنویت هم پایین تر میاد ……استاد امروز صحبتهای شما پر از پیامهای مفید برای تغییرات بزرگ درمن بود ……ازتون سپاسگزارم
خداروشکر میکنم برای ارزش ابزاری که کارها رو راحتر میکنن…..قیچی…دستکش…اره….نردبان خیلی درانجام کارها کمک میکنن…..با هرس کردن درختان دارین به درختها عشق میورزید به اونها کلی انرژی وسبکی میدهید وکلی از نظر روحی خودتون هم سبک میشوید …..
خدایا شکرت بینهایت شکر
به نام خداوند بخشنده ی مهربان
سلام و درود
خدایا شکرت
وقتی دیدم استاد جونم با عشق دارند درخت ها رو با این اره هیولا شاخ و برگ های اضافی را قطع می کنند یاد خودم افتادم که امسال خود خودم درخت های توی باغچه مون را همه را قطع کردم با عشق خدا را شکر
البته که بار اولم نبود ولی اونقدر حجم قطع درخت ها ی حیاط مون زیاد بود که حد نداشت ولی من تونستم و من این کار را کردم و از عهده اش بر اومدم خد ارا صد هزار مرتبه شکر
استاد خدا سلامتی بهتون بده
همه زندگی استاد درسه به خدا
داشتم فکر میکردم اگر این اره هیولا و خفن استاد جونم را داشتم چه می کردم باهاش ؟؟ خیلی کار بارم راحتر بود چون من هم درخت ها را با این هیولا فطع می کردم اون هم بیشترش شاخه های گل محمدی بود که پر از تیغ هست و اگر حالت خوب نباشه خیلی ازار دهنده میشه کار ولی اگر یکی مثل من با استاد کار کنه و شاگرد استاد باشه و لذت را چاشنی کارش کنه کار برایش لذت بخش تر است
خدایا شکرت برای درس گرفتن از این بهشت رویایی و زیبا
خدایا شکرت من هم یکی از شاگردهای این بهشت هستم چون واقعا لیاقت می خواهد. چرا ؟ چون اگر لایق نباشی اولا که به این سایت اصلا هدایت نمی شوی و اگر هم هدایت شوی مثل خوره خودت را می خوری از حسودی و زود لفت می دهی و خداحافظی می کنی
واقعا جای شکر داره در این بودن
واقعا جای شکر داره در این فضا بودن و در این فضا موندن
ذهن شیطانی میگه چی حالا نشستی ایشون داره شاخه ها را قطع می کنه به تو چی می رسه ؟؟؟؟؟!!!!!!!
ولی نه نه نه اصلا این طور نیست ابدا
چیش خوبه که داری می بینی ؟؟ درس هاش . اروم بودن . فعال بودن . حرکت کردن . اون باوری که من هم می تونم . از ابزار هام استفاده کردن . ایده گرفتن . الهام گرفتن . رشد کردن . تقویت قوای جسمانی ووووو هزاران مورد دیگه
استاد خدا قوت
استاد خدا قوت
استاد خدا قوت
به نام الله یکتا
چقدر خوبه که احساسی نباشیم،نسبت به خودمون، نسبت به محیط،نسبت به خانواده و حتی نسبت به خداوند…
بارها شده که نسبت به اطرافیانمون احساسی رفتار کردیم و چوبش رو دو طرف قضیه خوردن چه خودمون و چه طرف مقابلمون…
برادرت میگه بیا ضامن من بشو تا وام بگیرم و تو فکر میکنی تو خدایی و میتونی نجاتبخشش باشی و ضمانتش رو میکنی در بانک و اون قسطش رو نمیتونه بده و زندگی اون بدتر میشه و بدهکارتر شده و تو هم حسابت رو بانک مسدود کرده و گرفتار شدی…
همیشه مواظب بچمون هستیم و بهش اجازه آزمون و خطا نمیدیم بخاطر اینکه میترسیم ولش کنیم و اتفاقی براش بیافته،بعد بچه بزرگ میشه میره تو جامعه و حتی بلد نیست یه خرید ساده رو از سوپری انجام بده
احساسی نسبت به خودمون رفتار میکنیم و میریم توی یه مغازه جو گیر میشیم و کل پولمون رو خرج یک وسیله ی میکنیم که اصلا ضروری نبوده و بیشتر تجملاتی هست و بقیه ماه رو باید کاسه ی چکنم چکنم دست بگیریم
نسبت به حیوانات احساسی عمل میکنیم و هر جا حیوان میبینیم بهشون غذا میدیم و نه تنها باعث میشیم نسل اون حیوان ضعیف بشه بلکه باعث میشیم اون حیوانات به آدم ها نزدیک بشوند و هم حیوان آسیب میبینه و هم انسانها در برخورد با این حیوانات….
نسبت به خداوند احساسی عمل میکنیم و نتیجه اش این هست که الان داریم میبینم که چقدر گرفتار و مشرکیم،به قول استاد باید به الله به صورت یک انرژی نگاه کنیم که عواطف انسانی نداره و اون مشیت الله هست که داره عمل میکنه و احساسی در اون نیست….
سالها درگیر رفتگان و مردگانمون هستیم و هر بار میشینیم ساعتها گریه و زاری میکنیم و خیلی ها که از مرده شون میخوان که براشون دعا کنه در نزد خدا….و اینقدر مشرکیم…
اینا رو به خودم میگم تا یادآوری کنم به خودم که سعی کنم احساسی با مسائل برخورد نکنم و قوی باشم و توکل کنم و ادامه بدم و همیشه یادم بمونه که:
ما رمیت اذ رمیت لکن الله رمی
به نام خداوند بخشایشگر مهربان
درود بر استاد نازین و خانم شایسته عزیز و دوستان همسفرم
این تصاویر رو میبنم انگار اونجا هستم و گرمای لذت بخش و این منظره را حس میکنم
افکار منفی مثل این پیچک ها به هم وصلن و باورهای ما را در چندین جنبه تحت تاثیر قرار میدن و باورهای کوچک ته ذهنن و به راحتی پیدا نمیشن
این باور که درخت زنده هست از باورهای ما میاد و یه تفکر احساسی هست که احساسات کنترل رو میگیره و میشه جهل.
احساسات خوب= اتفاقات خوب
و احساسات بد= اتفاقات بد
ممنونم از این درس که دادی، چیزی که باید از بین بره باید از بین بره و جای هیچ دلسوزی نیست
همه ما با تجربیات و زاویه دیدمون داریم به دنیا نگاه میکنیم
هر جای جدید یه تفکر و دید جدید میخواد، سفر دید ادم رو باز میکنه برای منم همینجور شده که ژندگی با افراد جدید از شهرهای متفاوت و سفر نوع زندگی و تفکریات من رو عوض کرده و جهان بینی رو گسترش میده و بخاطرش سپاسگذارم
انچه باید اعتراف کنم که من هنوزم دید محدود و قضاوت کننده دارم که جای کار دارم
ممنونم که این درس های ارزشمند بهم میدی که همیشه روی خودم کار کنم و هرچقدر بیشتر کار کنم انرژی و تمرکز میره بالا و اگر روی علف های هرز کار نکنم انرژی منو میگیره و تمرکزم رو میگیره و به سمت بیهودگی ها میرم
سلام استاد جان عزیزم
استاد شما چه قدر توی زندگی من تاثیر گذاشتید
منو تبدیل به یک نگار دیگه کردید
میدونید من همون فردی که چندین سال گیاهخوار بودم چونکه حیوونا زجر نکشن
من درخت قطع نمیکردم چون درخت زجر نکشه
من همون موقع چند سال پیش که این قسمت قبل تازه اپلود شد رو سایت دیدمش چنان اعصابم خورد شد از اینکه چطور اجازه دادید به خودتون که اون مار رو بکشید که حد نداشت و اصلا این فایلهاتون رو با عصبانیت رد میکردم
این نگاری بود که از پنج سال پیش تا پارسال بودم
اما امروز که این قسمت و قسمت قبلی رو دیدم نه تنها عصبانی نشدم
بلکه تحسینتون کردم
بلکه هم به شما هم به شایسته جان افرین گفتم
بلکه با خودم گفتم اگر من هم جای استاد بودم میرفتم تفنگو برمیداشتم و مار رو میکشتم
بعدشم مثل شایسته خانم کالبد شکافی اش میکردم
بله الانی که خداوند هدایتم کرد و بهم گفت سریال زندگی در بهشت رو از اول هر روز یک قسمتشو ببین و عمل کردم به گفته ی خداوند
من هر قسمت رو که میبینم
اصن حتی به ذهنم نمیاد که بگم استاد درختارو قطع نکن
اصلا همچین چیزی به ذهنم خطور نکرد تا وقتیکه شما وسط ویدیو درباره ی اون دسته از افراد صحبت کردید و من یادم افتاد که روزگاری نه چندان دور من هم جزو همون دسته بودم
اما استاد جانم
عزیز جانم با شما و استمرار
این نگار شخصیتی جهاد اکبری به پا کرده که اون نگار قبلی رو از یاد برده
یادم رفته که روزی اونجور بودم
با اینکه خیلی دور نیست یک ساله
اما اینقدر این استمرار و تعهد من توی سایت زیاد بوده
که کاملا شخصیتی جدید شدم و واقعا باید بشینم فکر کنم که یادم بیاد قبلا چطور بودم
الان این سریال رو میبینم ناخودآگاه همش میگم دمت گرم دمت گرم برای این همه انرژیت برای این همه پشتکارت
ازتون الگو میگیرم
بهبود جزوی از شخصیت من شده با این سریال
بهتر کردن ، بهبود ، منظم کردن ، تمیز کردن ، حذف چیزهای اضافی و … جزوی از شخصیتم شده
استاد نمیدونم واقعا چطور بگم این سریال و شخصیت شما چجور رخنه کرده به من
امروز صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم
جمعه بود اومدم گفتم حتما بهبودی در اطراف من وجود داره که میتونم انجامش بدم
نا خوداگاه رفتم سراغ کشوی اتاقم
و به هم ریخته و شوریده گوریده و پر از اشغال های اضافی بود که میگفتم نندازمش روزی به دردم میخوره
یه پلاستیک پر از لاک های چندین ساله ای داشتم که خشک و یا تمام یا در حال اتمام بودن از اینو اون گرفته بودم اما چندین سال با خودم حملشون کرده بودم و میگفتم نه یه روز شاید به کارم اومد
یه روز شاید خواستم بزنم
این یه روز یه روز ها شده بود چندین سال حمل کردن یه کیسه پلاستیک پر لاک بی ارزش مفت که همچنان جای زیادی رو کشویم رو اشغال کرده بودن
و من همشونو ریختم دور
استاد با این نگار چیکار کردید
به خدا باورم نمیشه
14 قسمت رو دیدم
اینهمه تغییر !!!!
من قبلا حیفم میومد این اشغال هارو بریزم
چون برام اشغال نبودن در نظرم یه چیزه به درد بخور بودن
هیچ ادمی اشغال رو نگه نمیداره که
مشکل از دیدگاه من بود که فکر میکردم به درد میخورن
وای استاد اصن نمیدونم چی بگم
استاد من فهمیدم این تغییرات رو باید بزرگ کنم برای خودم و اینها شروع دستاوردهای بزرگ جهانی هستن
برای همین اومدم کامنتشو بنویسم
استاد عاشقتم که با وجود این سریال بهبود دائمی
حذف چیزهای اضافه
داره جزوی از شخصیتم میشه
من امروز صبح جمعه که بیدار شدم واقعا ناخودآگاه رفتم اینکارهارو انجام دادم
و با این سریال محیط زندگی من داره هر روز بهتر و بهتر و مرتب تر و تمیز تر میشه
اگر من میخوام زمینی کثل پرادایس رو داشته باشم
باید از همینجا این شخصیت بهبود ، این شخصیت مرتب کردن سپاسگزاری از محیط زندگیم رو داشته باشم
همین الان که در جایی دور افتاده از شهر ، در شهرک سیمرغ شهرستان خورزوق اصفهان زندگی میکنم در خانه ای 80 متری با خانواده ام ، در اتاقی 9 متری مشترک بین منه 21 ساله با برادر 27 ساله ام ،
اره همینجا باید بهبود و مرتب کردن رو اغاز کنم
یکم سخته
ذهنم میگه کل وسایل دو تا ادم بالغ تو اتاق 9 متری جا دادی و داداشت هم همه اش کثیف کاری میکنه تو باید جمع کنی چرا همه اش باید تو بکنی نکن خب همه اش تو باید ظرف بشوری داره همه تایمت برا تمیز کردن خونه میره نکن خب وقتتو بذار برای خودت و …
ولی من میدونم اینها نجواهای شیطانه
من میدونم این تغییر این تلاش من برای بهبود محیطم جزوی از مسیر موفقیتم هست و به اندازه ی کار کردن روی باورام مهمه
در واقع همون ایمانیه که عمل میاورد
این همون عمل کردنه هست پس خیلی مهمه که بدونش ایمانش مفت نمی ارزه
اره استاد با تمام وجودم جزوی از شخصیتم شده که همین اتاق نه متری رو تمیز و مرتب نگه دارم ، همه اش بهبودش بدم ، بیشتر جارو بکشم ، قبل از اینکه به هم بریزه دوباره مرتبش کنم و همه ی اینها با کمی تلاش امکان پذیره و فقط اولشه که تلاش میخواد الان دیگه جزوی از شخصیتم داره میشه
و به جایی میرسه که وسواسم میشه بهبود شرایط
یعنی دیگه ذهنم نمیاد بگه عه چرا همه اش من دارم تمیز میکنم بلکه اگه نکردم میگه عه چرا تمیز نکردی چرا بهبود ندادی ؟
با این سریال داره این اتفاقا برا من میوفته
منی که کمدم همیشه میذاشتم به بی نظم ترین و شوریده گوریده ترین حالت برسه تا بعد مرتبش کنم از پایه و اساس
امروز سه تا شلوار توش یکم نامرتب بود از اول همه چیشو مرتب کردم
و اره استاد چه قدر زمان و انرژی کمتری ازم برد و همین کارم انرژی کمدم رو مثبت کرد تا اینکه مثل قبلا میگذاشتم بترکه و بعد از پایه مرتب کنم که خیلی زمان و انرژی بیشتری میبرد و اون امرژی منفی اش هم مدتها باید تحمل میکردم
اره استاد واقعا تاثیر داره واقعا الان میفهمم نا مرتبی چه انرژی منفی ایجاد میکنه
من همیشه از خونه تکونی عید بدم میومد
مادرم سالها تلاش کرد نتونست یک درصد تمیزی و مرتب کردن رو جزوی از شخصیت و وسواس ذهنی ام کنه
چطور شما با 14 قسمت اینکارو کردید ؟؟
البته که من قبلا سالها این سریال رو میدیدم دریغ از کوچکترین تاثیری ، دلیلش امادگی الانه منه فرکانس و مدار الانه منه
امسال مطمعنم برای من خونه تکونی عید متفاوت ترین تجربه ی زندگیم خواهد بود
چون هنوز یه ماه مونده تا عید ولی من توی دفتر برنامه ریزیم برنامه ریختم براش و ایده هایی که میاد برای بهبود رو مینویسم و مشتاقم استاد مشتاقم که روزش برسه و با خانواده خونه تکونی حسابی بکنیم
اره همین خونه ی 80 متری همین اتاق 9 متری ام رو
با عشق با عشق با عشق
چون این تنها راهشه اگر میخوام نتیجه بگیرم
من هیچ وقت اینجور نبودم استاد
.
اونجای فیلم که گفتید یه سری ادمها میگن قطع نکنید حیفه منو به یاد این همه تغییراتم انداخت
دیدم به جز اینکه دیگه اون ادم احساسی نیستم بلکه ادم مرتب و وسواسی هم شدم
البته وسواس خوب
.
البته یه چیزی بگم
درباره ی داداشم که گفتم اون مثل من مرتب نیست
احساس میکنم این شخصیت جدید من داره روی اون تاثیر میذاره و اون هم اروم اروم داره کمی بهتر میشه انشالله قانون تمرکز بر مثبت ها جواب میده و اون هم تغییر میکنه و در قسمت های جلوتر انشالله ازش گفتم شاید :)))
.
استاد جونم نمیدونم این جهل تفکر احساساتی از کجا میاد اما من پنج سال اینجور بودم و الان به شدت تغییر کردم
منی که پنج سال گیاهخوار بودم و حتی لبنیات و تخم مرغ هم نمیخوردم چون حیوونا زجر میکشن ، الان یه سال در دوره ی سلامتی ام فقط گوشت و تخم مرغ و لبنیات خوردم !
البته خیلی حرفا شنیدم خیلیا بهم چیزای بدی گفتن سر این تغییراتم ولی غم و باکی نیست :))))
من به خودم افتخار میکنم همین کافیه .
.
ولی میدونید استاد حس میکنم این همه شاید جزوی از مسیر باشه …
نمیدونم واقعا
اما به هر حال راضیم :))))
.
الان دیکه اصلا اون نگاه حمایت رو ندارم اصن به ذهنم هم خطور نمیکنه که داشته باشم یا قبلا اونجور بودم
واقعا خیلی دنیا جای بهتری میشه وقتی که ما اجازه بدیم ضعیف ها زجر بکشن
چرا واقعا فکر میکنیم ضعیف بودن و زجر کشیدن کسی بده اصن ؟؟؟
فهمیدم میدونی چرا این تفکر هست ؟
چون آدما فکر میکنن فقط همین دنیا وجود داره و همین دنیا اول و اخرته زندگیه
پس بیایم تو این زندگی کمی که داریم هممون بتونیم زندگی کنیم
درحالیکه من اعتقاد دارم این دنیا سرابه این دنیا تجربه ی کوچکی از منه لاتیناهی هست
برای همین باکی ندارم از اینکه چه خودم گوشنگی بکشم چه یه ادم دیگه گوشنگی و زجر بکشم چون این لازمه ی بهبود و بهتر شدنه
درختای اضافی باید قطع بشن ، ضعیف ها ، اضافه ها ، باید کشته بشن …
این کاره جهانی
اصلح بقای اصلح :))))
عاشق این قانونم استاد که خودت کشفش کردی و به نام خودته :)))))
هیچ کس قبل از تو اینو نفهمید و کشفش نکرد :))))
.
وقتی من بدنم به گوشت نیاز داره باید حیوونا کشته بشن برای من چرا کشته نشه ؟؟؟
وقتی من توی زمینم یک حیوانه خطرناک هست باید کشته بشه
خداوند قدرتش رو به من داده و اختیارشو داده و این نعمت هارو برای من خلق کرده
تمام اسمان و زمین مسخر منه انسان شده ، این دنیا و تمامی نعمت هاش برای منه
اون مار اگر برای من خطری ایجاد میکنه باید کشته بشه
وقتی بدن من نیاز به گوشت داره باید حیوون برای کشته بشه
زجر کشیدن و کشته شدن بد نیست
این ما انسانها هستیم که با دیدگاه عواطف انسانیمون اینگونه نگاه میکنیم
مگر نه مگه خود خداوند نمیتونست کاری کنه که بدن من به گوشت نیاز نداشته باشه ؟؟
نمیتونست کاری کنه که مار برای من خطری ایجاد نکنه ؟
مگه نمیتونست درختای مضر رو رشد نده ؟؟
نمیتونست به فقیرای گوشنه کمک کنه ؟؟
نمیتونست حیوونا رو همه گیاهخوار کنه چرا خدا حیوان گوشتخوار افرید ؟؟؟
مگه نمیتونست کاری کنه امام حسین کشته نشه ؟؟
مگه نمیتونه به همه ی ما غذا بده ؟؟
چرا میتونست اما نکرده چون این با قانونش در تضاده
در واقع همون قانونه خود خداست پس با خودش در تضاده
اینقدر این بحث ها مفصله واقعا خیلی زمان میبره توضیح دادنش
اما شکرگزارم که به راه راست هدایت شدم و قانون کائنات ، قانون طبیعت و کیهان رو که خود خدا هستن درک کردم
طبیعت ( یعنی خود خدا ) قانونش اصل بقای اصلح عه
زجر کشیدن و کشته شدن جزوی از این خداوند هست برای بهبود این دنیا
و هیچ تناقضی با رحمان و رحیم بودن این قانون و این سیستم نداره :)))))
چه قدر اونجای ویدیو که گفتید این درخت میگه بیا منو قطع کن دوست داشتم
اره تضاد ها و مسئله ها میان تا ما با حل کردنشون بزرگتر بشیم
اونا دشمنای ما نیستن
وقتی یه چیزی اضافی هست اون داره میگه بیا من حذف کن
وقتی به تضاد بزرگی بر میخورم اون داره به من میگه بیا من حل کن
وقتی موجودی خطرناکه داره میگه بیا منو بکش
و همه ی اینها همشون همون تضاد ها و مسائلن و میگن بیا مارو حل کن تا تو بزرگتر بشی و دنیا جای زیباتری برای تو باشه
.
استاد عاشقتونم عاشقتونم عاشقتونممممم
روی ماه هردوتون رو میبوسم که اینقدر ماهید ماااااااااااه
باریکلا نگار جووون
عجب کامنت خفنی نوشتی
چقدررررر کامنت شما منو متحول کرد
چقدر تغییر کردی
چقدر تلاش ذهنی و اراده و همت کردی دختر
باریکلا واقعا
حالا میفهمم استاد میگن کامنترو بخونین یه گنجینه هستن یعنی چی
من به شدت فوبیای مار دارم و وقتی این قسمتو دیدم تمااام بدنم مور مور شد و اصلا نتونستم تمرکز کنم روی نکاتی که گفته شد
درکل از هر موجود جنبنده ای به شدددت هراسون هستم
اما با خوندن صحبت شما به این فکر افتادم که منم میتونم تغییر بدم این بعد از شخصیتم رو و اینهمه تغییر ی که شما کردی یعنی میشه با تغییر دیدگاهم ترسمو کنترل و بعد ناپدیدش کنم
با منطق
مثل سوال هایی که شما از خودت پرسیدی
چرا بدن من به گوشت احتیاج داره؟مگه خدا نمیتونست منو یجوری خلق کنه فقط گیاه بخورم؟
پس باید اون حیوون کشته بشه برای من
چقدررر قشنگ گفتی که چرا نباید از زجر کشیدن ضعیف ها ناراحت بشیم
این قانون طبیعته
ضعیف ها باید کشته بشن قطع بشن
خداروشکر که نگار این صحبت هارو نوشته
خداروشکر که من این دیدگاه رو خوندم
خداروشکرررر خداروصدهزار مرتبه شکرررر
زنده باشید عزیزم
به نام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم و سلام به خانم شایسته عزیزم
من بعد از دیدن این فایل زیبا تصمیم گرفتم که بیام دریا و تو اون مسیر زیبایی که در بندرعباس شما قدم میزدید و میگفتید به خاطر درک توحید روحتون خیلی لطیف شده بود و میرفتید پیاده روی و از همه زیبایی هایی که میدید شاکر بودید ، من الان اونجام و داشتم قدم میزدم
البته برای نوشتن این کامنت زیبا تصمیم گرفتم روی یک صندلی زیبا بشینم و این کامنت زیبا رو بنویسم
واقعا هیچ ایده ای برای نوشتن ندارم اما از خداوند میخوام که یاریم کنه
راستش من تو این مدت فهمیدم که تمام خلاء های وجودی رو با سپاسگزاری ، درک توحید و ساخت ارتباط عالی با خود و یا خدا میشه پر کرد
حالا چرا گفتم ساخت ارتباط عالی با خود یا خدا؟
چون که بارها به این رسیدم که این دو مورد یک ارتباط دو سویه دارن و وقتی که ارتباطمون رو با خودمون خوب کنیم با خدا ارتباطمون خود به خود خوب میشه
وقتی با خدا ارتباطمون رو عالی کنیم با خودمون خود به خود ارتباطمون خوب میشه
که برای زیباتر شدن و خوب شدن این ارتباط نهایتی وجود نداره
من فکر میکنیم به همین دلیل بود که شما قبل از نتایج مالی باز هم کلی لذت میبرید و متوجه اون نیاز مالی نمیشدید
چون اون خلاء مالی با اون عشق به خود یا خدا و در یک جمله با درک توحید و باورهای توحیدی پر شده بود
منم دارم تلاشم رو میکنم مثل شما باشم
راستش یه مدته که تنها هستم ، چرا با افراد خیلی خیلی خوبی هم آشنا شدم اما عمدا نخواستم صمیمی بشم چون دارم روی ارتباطم با خودم و با خدای خودم کار میکنم
دوست دارم درونا از عشق پر بشم و مثل شما باشم که اونقدر این عشق تو درونم زیاد باشه که خود به خود تمام خلاء هام پر بشه
که البته این هم تکامل داره ، دوست به یک حد خوبی از این عشق وجودی برسم که این عشق از وجودم جاری بشه و به کل جهان احساس خوبم منتقل شه
مثل یک نور که میدرخشه
دوست دارم به حالت بی نیازی برسم
تو خیلی از زمینه ها به این موضوع رسیدم مثلا دیگه هرکجا که دلم بخواد با خودم میرم و لذت میبرم ، یا دیگه با هیچکسی از روی نیاز ارتباط برقرار نمیکنم چون خیلی برام مهمه که اون فرد ویژگی های دلخواهم رو داشته باشه ، دارم روی بحث مالیم کار میکنم برای اینکه خودم روی پای خودم وایستم و وابسته به کسی نباشم ، خیلی از کارا رو کردم مثلا وارد کاری که عاشقش بودم شدم ، دانشگاه نرفتم چون فهمیدم فقط از روی تایید بقیه میخواستم برم ، دارم آموزش میبینم
به طور کلی تمام تمرکزم روی خودمه ، روی رشدم و روی خدا
تو این تایم هدف اصلیم رشد در بحث مالیه اما تو این لحظه به این رسیدم که اول باید از درون پر باشم تا بعد به خواسته برسم یعنی روی عزت نفس و احساس ارزشمندیم دارم کار میکنم ، هم زمان هم دارم روی باور های ثروتم کار میکنم
هیچ ایده ای ندارم که چی میشه ، چطور میشه کی میشه ، اما حالم هر روز بهتر و بهتر داره میشه
بدون اینکه چیز خاصی رو فعلا تونسته باشم کسب کنم از لحاظ مالی
اما بزرگترین نتیجه که برام از هرچیز دیگه ای مهم باشه اون حال خوبمه
یه سری نتایج کوچیک هم داشتم که یه زمانی برام بزرگ بوده که بابتشون سپاسگزارم
میدونم راه زیبایی رو در پیش دارم ، میدونم این راه باشکوه قراره کلی من رو رشد بده
اما من به بزرگ ترین خواسته ام به لطف الله و آموزه های شما رسیدم
من دیگه ثروت رو نمیخوام برای اینکه از اون طریق بخوام خلاء حال خوبم رو پر کنم و به شادی برسم
من به شادی رسیدم
چشمام پر از اشکه ، من خیلی خوشبختم ، من خیلی خوشحالم
میخوام با لذت از تک تک ثانیه های زندگیم لذت ببرم
میخوام همون بنده ی تسلیم و توحیدی خدا باشم
میخوام جزء شاگردهای باشم که شما بهش افتخار میکنید
و همینطور از همه مهم تر خودم از خودم راضیم و به خودم افتخار میکنم
خداجونم شکرت
واقعا بزرگترین نعمت اینه که به حال خوب با نگرش مثبت برسی که این یعنی همون کنترل ذهن و کار کردن روی باورها
نه اینکه حال خوبت رو وابسته به شخص یا کسی یا نعمتی کنی
خانم شایسته ی عزیزم ، استاد دوست داشتنیم خیلی خیلی دوستون دارم
همیشه قلبتون پر از شادی و حال خوب بیشتر و بیشتر باشه
بنام افریننده هستی بخش.
سلاااااام به استاد عزیززززززم و مریم مهربون و دوست داشتنی
چقدر دلم میخواد این بهشت زیبارو
چقدر دلمممم میخواد این ثروت و نعمتو که یع زمین شخصی و جنگل از خودم داشته باشم ،،،اینه فراوانی…
خدایاشکرت برای دیدن این همه الگو از ثروت
این الگو از روابط عاشقانع و زیبا و در صلح
چقدر حرفاتون فوق العادس و پر از آگاهی اینکه ببین کافیه بخوای تغییر کنی و شروع کنی به برداشتن باور های محدود کننده اوندقت ثروت و نعمت بی نهایت میاد…..
استاد تحسین میکنم این حجم از کنترل ذهنتون رو که تو اون شرایط سعی میکنید با هر منطقی کع هست حالتون رو خوب نگه دارید چرا که احساس خوب مساوی با اتفاقات خوب و برعکس…..
ما باید هر روز روی باورهامون کار کنیم و بارها و بارها باید به خودم بگم که اگ کار نکنم ممکنه باور های محدود و منفی مثه همین پیچک ها دور و بر باور های خوبمو بگیرن و نزارن اونا بهتر بشن….
خدایاشکرت