https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/05/abasmanesh-7.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2020-05-06 09:48:352024-12-23 13:38:53سریال زندگی در بهشت | قسمت 14
277نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
درسته انسان از دیر باز طبیعت را و جنگل هارو در جهت خواسته های خود به تسخیر کشیده است.
آیا شده به جنگلی وارد بشیم و بگیم اون درختان هرز و انگل هستند و مانع رشد بقیه درختان میشن. نه میریم داخل جنگل و از همه اون بی نظمی ها که عین نظم هست لذت میبریم و اکسیژن و انرژی مثبت را نفس می کشیم.
هر چیزی نیاز به هرس و نگهداری و مراقبت دارد. از بین بردن و حذف چیزی با هدفی عالی تر قابل تدبر و تامل است.
مهم اینه برای چه هدفی این کار انجام میشه و باید یک کار درست، درست انجام بشه.
اگر هر درخت به منزله یک انسان تلقی کنیم انسانی که مفیده حالا ببینیم در چه راه و هدفی باید فنا یا بقا بشه.
اصولا هر کاری از زوایای مختلف قابل دیدن، بحث و تامل است کسی که مشرف به همه زوایا باشد کارش در همان لحظه بهترین کار است در زمان خود.
اتصال به اگاهی و شعور کیهانی بهترین نتایج رو به ما می دهد.
سلام بر استاد عزیز، بنده نازنین خدا و خانم شایسته همراه و همدل استاد
یکی از مسائلی که استاد توی این قسمت مطرح کردن بحث قضاوت کردن بود، بحث اینکه اگه بیشتر دنیا رو دیده باشی، میتونی دید بازتر و نگاه وسیع تری داشته باشی.
،
و واقعا هم همینطوره،
خود من وقتی که با اول این قسمت رو نگاه کردم با وقتی که بار دوم نگاه کردم خیلی متفاوت بود چون با دوم میدونستم ضبط این فایل همون روزی اتفاق افتاده که خبر ناراحت کننده فوت یکی از صمیمی ترین دوستان استاد رو بهش دادن، کسی که مثل برادر بوده برای استاد و کلی باهم خاطره داشتن…
وقتی که متوجه میشیم اون لحظات اول فیلم که ما داریم میبینیم همون زمانی هست که استاد تصمیم گرفته بره بیرون و کمی کار کنه تا فضای ذهنیش عوض شه، دقت
و درک ما از اون لحظات خیلی متفاوت میشه،
همه میدونیم از دست دادن یکی از عزیزان خیلی سنگینه، و استاد هم مثل همه انسانها دلش شکسته و گریه کرده، حالش بد شده و رفته توی غم،
ولی چون قانون رو میدونه،
میدونه که باید حال خودشو خوب کنه و تو حال بد نمونه، باید ذهنشو آروم کنه، باید تمرکزشو از اون اتفاق ناراحت کننده برداره،
پس ما توی این قسمت داریم لحظات خاصی رو میبینیم،
استاد توی یک شرایط روحی خاص، تصمیم گرفته بره بیرون و کاری انجام بده
یک اقدام عملی انجام بده برای بیرون آمدن از وضعیت منفی
استاد هرس کردن درختها رو انتخاب کرده،
رفتن به دل طبیعت پرادایس و زدن شاخ و برگهای اضافی، اینجوری دلش باز میشه، حالش جا میاد، مخصوصا اگه تو ذهنش اون شاخه های اضافی رو تشبیه کرده باشه به باورهای محدودکننده، برای کسی که سالهاست داره روی خودش کار میکنه هیچی بهتر از قطع کردن و حذف کردن شاخه های اضافه(باورهای محدودکننده) نیست.
توی یه فایل استاد میگفت وقتی شما پیشرفت میکنید و روی خودتون کار میکنید، خیلی کمتر تو حالت بد و نگرانی میمونی
من الان میبینم که وقتی آدم روی خودش کار کرده باشه نه تنها خودش در کنترل ذهن توانا تر میشه و بهتر عمل میکنه بلکه جهان هم ابزارهای بیشتری در اختیارش میذاره تا راحتتر بتونه از پس مسائل پیش اومده بر بیاد و حال دلشو خوب کنه…
خدایا شکرت، که این برکه زیبای پرادایس هست، که این جنگل با یه عالمه درخت هست، ابزارهای عالی هم هست و یه همراه و همدل فوق العاده مثل خانم شایسته هم حضور داره،
اینا هستن تا آروم کنن اون روح لطیف رو که از رفتن دوستش دلگیر شده و چقدر خوب خانم شایسته سعی میکنه همراهی کنه، کمک کنه به استاد برای برگشتن به حال خوب،
و ما یک رابطه سراسر عشق و همدلی رو میبینیم،
اونجایی که استاد میگه:خب عشقم بنظرت بریم … ؟ خانم شایسته میگه: هر چی حستون میگه…
اونجایی که استاد بعد کار کردن با اره برقی دسته بلند میگه: ارزش ابزار. خانم شایسته با شوخ طبعی میگه: این ارزشش خیلی طولانیه😅 و استاد میخنده، ببین تا کهکشان راه شیری قطع میکنه.
راست میگین استاد هر چه قدر بیشتر به گفتگو های ذهنیم پی میبرم میبینم چه گفتار های نهانی هست که هر بار که میفهمم دست به کار میشم تا مثل اشغال از ذهنم بردارم و هر بار که بر میدارم احساس میکنم یک انرژی از من ازاد شده تا بتونم به هدفم یا چیز مورد دلخواهم بتونم اگاهانه توجه تمرکز کنم و هر چه قدر که به این گفت و گو های ذهنی پی میبرم و سعی میکنم رفعشون کنم.میبینم که چه اتفاقاتی که مربوط به اونه رفع میشه و چه ارتباطی که دارن.دقیقا مثل علفچه های هرز و اون پیچک های دیده نشده هست که وقتی اون پیچک ها رو برمیداری تازه میفهمی که چه چیز هایی بوده و تو تا ورنداشتی نمی دیدی
اره استاد در یک برحه ای از زندگیم این قدر نازک دل بودم و به خاطر باور های اشتباه خودم بود و از اون انگل ها هم ضرر دیدم فهمیدم که منطق درسته نه اون احساست الکی که جهل نام دارن
شاید از نظر منی که تا حالا مرگ عزیزش رو تجربه نکرده راحت باشه و حتی خودم هنوز هم مرگ عزیزان رو در ذهنم راحت حس میکنم و سعی میکنم هر بار وابستگیم رو کمتر کنم و بیشتر به خدام ایمان بیارم به هدایتش و به قدرتش و این که من با وجود اون چه طور تنهایی رو حس کنم.اما زمان تجربه کردن این به میان میاد که چه قدر مطابق قانون عمل میکنیم که تقوا پیشه کنیم و به این فکر کنیم که ما هم روزی از این دنیا به سمت پروردگارمون میریم و این رو یک هدایت و ارامشی از خدا بدونیم
من بهتون افتخار میکنم.افتخار میکنم دارین در عمل به اجرا درش میارین.به قول خودتون شدنیه و درستش همینه خیلی خوش حالم از این استادی که دارم داره ذهنش رو اروم میکنه و همواره حتی در زمان کندنن این درخت های هرز این قانون رو به یاد میاره
خداروشکر
میدونین منم وقتی اولش اون صحنه اتش سوزی درخت ها رو دیدم یکهو یکجوری شدم ولی چند لحظه بعدش گفتم شاید این کار اونجا خیلی عادی و منطقی به نظر میرسه و این قدر پر از درخته که ریشه کن کردنشون تازه به منطقه اون جا کمک مبکنه یا همین کربن دی اکسید غذایی میشه برای این همه درخت و طبیعت خودرو
یا زمانی که شروع کرده بودن همون قسمت اول که میخواستین اون درخت های کنار دریاچه رو ور دارین اولش تعجب کردم ولی وقتی به کارتون نگاه کردم و سعی کردم از دید شما نگاه کنم که ببینم چه طوری میشه دیدم و وقتی منظره دریاچه رو بدون اون درخت ها تصور کردم تازه فهمیدم که چه تصمیم هوشمندانه و چه اراده و شجاعتی که در این کار میبینم و کلی به شما افتخار کردم و خوش حال شدم که اولا هر روز دارم پیشرفت استادم رو میبینم و این که اراده میکنه وهمت میکنه تا اون همه درخت رو بکنه و تازه جابجا هم کنه.خیلی لذت بردم.این کار هر کسی نیست.این کار کسیه که ایمان داره به هر روز پیشرفت کردن و این همون عمل حقیقی به ایمانیه که میگه با تکامل همه چی امکان پذیره
اره استاد راست میگین.خیلی از دید های اشتباه و محدود کننده و معیار های اشتباهی که در ذهنم بود با سفر به دور امریکا رفع شد
اون نوع زندگی که لذت بردن ساده تر از این حرف هاست و از هز چیز کوچیکی لذت میبردین حتی تمیز کردن شیشه های RV هم برای شما لذت بود چون اون نقطه پایانی رو تو ذهنتون میوردین که وقتی روی صندلی میشینین چه قدر شیشه تمیزه و لذت میبرین از این همه شفافیتی که میتونین از منظره های شگفت انگیز ببینین.این برای من یک درس خیلی مهم بود
وقتی دیدگاه ها و رفتار های متفاوت رو از دروبین شما در سفر میدیدم خیلی از معیار های غلط ذهنیم برداشته شد.اون دیدگاه ها او قضاوت نکردن ها اون راحتی و سادگی.لازم نبود برای لذت بردن خرج های بگم چی بکنین بلکه سفر در RVچه قدر میتونه لذت بخش باشه
خیلی لذت بردم از این کارتون که دارین هم جنگلتون رو تمیز و پاک میکنین و هم از باور ها خیلی ملموس تر یاد میگیرین و هم دارین بدنتون رو قوی میکنین و هم دارین از طبیعت و درش بودن با اون همه زیبایی لذت میبرین از اون هوا و هم دارین زیبا میکنین برای کلی از تفریحاتی که قراره انجام بدین.خیلی از این دیدگاهتون لذت بردم.شاید هر کس دیگه ای بود به این فکر میکرد که چه قدر این کار خسته کننده یا تموم نشدنی و وقت تلف کردنه اما این به من این رو یاد داد که وقتی ذهنیتم رو به یک چیز عوض میکنم چه قدر نعمت و فراوانی و درس و زیبایی میتونم ازش یاد بگیرم
چه قدر قشنگ دارم این درس ها رو یاد میگیرم و سعی میکنم هر بار بهتر در عملم انجام بدم.خیلی خوش حالم از این استادی که دارم و از این مریم قشنگم که با این کاری که میکنه و هر لحظه فیلم میگیره چه قدر به ما اجازه یادگیری و کلی درس رو به ما میده که شاید یادگیریش به این ملموسی و واضحی در زندگی کمی سخت تر یا نا مفهومی تر میشد و با اشتراک گذاشتنش به من این اجازه رو میده تا هر چه که یاد گرفتم رو بنویسم تا در ذهن و در اعمالم بیشتر ثبتش کنم
این کار خدای منه که هر بار باعث اسون تر شدن و روون تر شدن کار ها میشه این گسترش جهانه
خدایا شکرت میخواستم لپتاب رو خاموش کنم اما یک حسی بهم اجازه نمیداد و گفت کاری هست که نکردی و تو باید بنویسی.چیز هایی در ذهنم بود اما گفتم اگه رفتم جلو لپتاب چی بنویسم گفت برو خودم بهت میگم.
میدونین وقتی اون اتیش رو دیدم بعد از تغییر زاویه دیدم گفتم woooooooپس جایی هست که این قدر درخت فراوونه که بدون هیچ نیازی فقط سوزونده میشه بعد گفتم خدا چه قدر فراوانی هست که من تازه دارم میفهمم.یعنی جاهایی هم وجود داره که این قدر فراوون طبیعت وجود داره که کندن درخت های حتی بیست هکتار زمین هم چیز مهمی نیست که الان گفتین این طبیعت چند ملیونه.اره این فراوانیه چه قدر این فراوانی رو دوست دارم من تازه اون موقع با سفر به دور امریکا فهمیدم اصلا مناطقی وجود دارن که شهر و طبیعت با همه یکسانه وقتی راه میری همشش دور و برت درخت و چمن و گله.گفتم اره این همون جاییه که من میخوام زندگی کنم وگرنه من فقط این رو در رویاهام و در زمانی که فیلم پرنسس ها رو میدیدم میتونستم متصور بشم.اما خدارو شکر که الان میبینم و دارم هر بار باور و چیز های بهتری رو در ذهنم جای میدم
استادم باز هم بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم که استادم باز هم خودش رو کنترل کرد از رفتن دوست عزیزش
براش اروزی رحمت میکنم و مطمعنم که جاش قشنگ ترین جاست. این به ما یاد اوری میکنه تا دنیا رو همیشگی نبینیم و وابسته چیزی نباشیم بلکه بتونیم دوست بداریم و عشق بورزیم بدون هیچ وابستگی ای.این هنری هست که باید بیاموزیم.
خداروشکر که این قسمت ها رو میبینم و این درس ها رو یاد یگیرم و مینویسم.خدایا شکرت چه قدر خوش حالم
اون جا خیلی قشنگه و دل انگیز.اگه من باشم فقط بین اون درخت ها میدووم و میدووم.دست هام رو باز میکنم انگار که دارم بین درخت ها مثل عقاب رها و ازاد پرواز میکنم.مریمم چه قدر لذت بردم وقتی استاد اون شاخه اضافی رو کند گفتی این شاخه اضافی کنده شد تا به بالا رشد کنه.درسته جمله ام اون نبود ولی مفهومش خیلی قشنگ و حقیقی بود
راستی یک درس دیگه ای که یاد گرفتم و دارم در هر قسمتش میبینم اینه که خیلی لذت بردم اصلا در کار هم دیگه دخالت نمیکنین بلکه هر کسی سعی میکنه بهترین کار خودش رو انجام بده داخل این قطع کردن یا حتی زمانی که میخواستین این نرده ها رو بردارین.زمان هایی پیش میاومد که انگار اون کار جواب نمیداد اما شما باز هم صبر کردید و گذاشتید خود استاد فکر کنه و راه حل رو پیدا کنه و شما راه حل هاتون رو با پیشنهاد بهشون میگفتین.خیلی لذت بردم.
از این نوع احترام اصلا کار های هم دیگه رو قضاوت نمیکنین هر چه قدر هم که غیر منطقی یا غلط یا حتی ابلهانه باشه بلکه سعی میکنین دیدگاهتون رو بهش عوض کنین یا در نظر پیشنهاد بهش کمک کنین یا بگین بابا جان این سلیقه خودشه.بزار هر جور میخواد انجام بده و لذت ببره نتیجه کار مهمه که من مطمئنم هر کسی کار خودش رو میخواد به بهترین نحو و کیفیت انجام بده و نتیجه مهمه.خیلی از این نوع دیدگاه و احترام لذت بردم.بلکه هم دیگه رو تشویق و تایید میکردین خیلی زیباست
مریمم ممنونم که همیشه از این طبیعت فیلم میگیری و دل شیدایی ما رو هر بار دیوانه و شرگشته و مطمءن تر میکنی به فراوانی و این نوع زندگی خدایا شکرت
یک درس دیگه ای که گرفتم این بود که دقیقا ور داشتن اون همه اشغال های ریزه ذهن که مثل یچک های نازک اما ادامه دارن چه قدر با همین تکامل در طول زمان برداشتن هماهنگ با همین هرس کردن و خالی کردن این جنگل و تمیز و پاکیزه کردنش هست درسته زیاده یا حتی بعضی وقت ها بیهوده به نظر میرسه اما در طول زمان میبینی که مثل همین راه جنگلی چه منظره ها میبینی و چه لذت هایی که قرار ببری.اره هر روز باید روی باور ها و کنترل ذهن کار کرد هر روز و دز طول زمان و با تکامل هست که چنین نتایج شیرین و لذت بخشی به بار میاره همین لذت بردن که با سرعت موتور در اون هوای خنک و سایه ها با اون منظر دلبر دارین موتور سواری میکنین و کلی لذت میبرین.اره این درس خیلی مهم و ارزشمنده و همیشه باید یادم باشه.مرسی ازتون
خدایا شکرت
راستییییی میخواتم از یکی از دیدگاه های جالبم در اخرین سفری که رفتم بگم.خب تا قبل از اون شیرازی ها یا تا جایی که فکر میکنم بیشتر مردم ایران به غیر از کردستانی ها کسی رو که شلوار کردی بپوشه رو مسخره میکردن و میخندیدن و واقعا یک چیر شوخ و خیلی خنده دار به نظر میاومد.وقتی ما داشتیم از استان کردستان و شهر هاش میگذشتیم وقتی وارد اولین شهرش شدیم دهنمون از تعجب باز مونده بود و اب دهنمون خشک شده بود تمام افراد شهر چه افرادی که برای شهر دار کار میکنن چه پلیس های راهنماشون و چه افراد فروشنده شون شلوار کردی میپوشن و اصلا لباس اصلی شون همینه.جز خیلی کم افراد جوون بود که این جور نمیپوشیدن و این درس رو برامون داشت که هیچ وقت یعنی سعی کنیم یاد بگیریم که مسخره یا قضاوت نکینیم و خیلی چیز ها میتونه وجود داشته باشه و ما ندونیم و همین طوری قضاوت نکنیم.هیچ وقت اون صحنه ورود به شهر رو یادم نمیره البته قبل از ورودش کنار جاده افرادی رو میدیدم که همون لباس محلی رو پوشیدن و دارن اسبابشون رو میفروشن.یک درسی بود که هیچ وقت یادم نمیره
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان ممنون بابت درست کردن این کلیپ های آگاهی بخش من امروز داشتم به این فک میکردم که واقعا دیدن باورهای مخفی و پیدا کردنشان که خیلی سختر از باورهای آشکار هستند، به قول شما دقیقا مثل این پیچکها میمونند ،ودیدنشون تکامل میخواد ،من مدتها است از اینکه در بعضی مکانها مخصوصا جاهایی که از نظر اجتماعی و اقتصادی مردم ضعیفترن ،آقایون به شدت نگاه میکنند به یه خانوم و خود من از این مسئله رنج میبردم و خیلی راهکار به کار بردم مثلا با پوشش خیلی ساده لباس گشاد بی آرایش با ظاهری جدی ظاهر میشدم اما باز فرق چندانی نمیکرد و من میگفتم خوب باید توجه نکنم ولی نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم و توجه نکنم و میگفتم که باید دیدمو عوض کنم اما باز ایده ای به ذهنم نمیومد ،یا در مورد حرف زدن یه آقا با خانوم مثلا تو تاکسی خیلی سخته بود چون تو اغلب اوقات با نتایج بدی همراه میشد
مثلا اگه من هم صحبت میکردم با اون آقا راجب مسائل عادی روز مثل آب و هوا یا ارزونی گرونی در آخر اون آقا فک میکردم که من به زبان ساده پا دادم و مزاحمم میشد یا دست درازی میکردن، واز این مسائل، و وقتی به کسی میگفتم که راهنماییم کنه اکثرا تو جوامع بسته ای مثل ما ،اکثرا میگن خوب تو درست لباس بپوش یا تو ساکت باش حرف نزن
این مشکل من مدتها دارم یعنی نمیدونم در این مواقع یعنی نگاه کردن مسمتر آقایان یا تیکه انداختن یا سر حرف باز کردن چه کنم و فک میکردم مشکل ایناست
اما الان فهمیدم اون پیچکهای مزاحم اینا نیستند بلکه اون نگاه مقصر دونستن دخترها در هر شرایطی در جوامع ماست که این باور تو وجود اکثر ما خانوما هم رفته یعنی این باور غلط خودمون هم قبول کردیم
حالا راه حل چیه یعنی چطور ما میتونیم ذهنمون رو عوض کنیم تااذیت نشیم ،
اینکه من از این به بعد که بیرون میرم هر آقایی نگاه طولانی مدت با تیکه انداختن کرد بدون ناراحت کردن خودم میگم هرچقدر خواست نگاه کنه یا اگه جایی آقایی شروع به صحبت کرد با من اگه خوشم اومد وارد بحث شم میشم اما این باور که هیچ کسی حق ندارد تعرض بهم کنه یا دست بزنه به بدنم برای خودم انقد تکرار میکنم تا باورم شه که اون فرد جوابگوی عملش و اگه کسی به من نگاه میکنه یا حرف میزنه ومن هم وارد بحث میشم مشکل از من نیست میتونه خیلی محترمانه پیش بره واگه اون فرد غیر محترمانه کرد مسبب اون عمل بد خودشه و اجازه تعرض به کسی رو نمیدم و هر کسی بگه من مقصرم رو یک نگاه بیمار میبینم واعراض میکنم
در واقع میخوام بگم وقتی من به عنوان یک خانم این باور غلط مخفی مثل اون پیچکها دارم که اگه آقایی به من نگاه طولانی مدت و هیز داشته باشه یا با من سر صحبت باز کنه و من جواب بدم،اگه اون آقا به من تعرضی کنه پس من مقصرم بزارم کنار هم این اتفاق نمی افته هم من با خیال راحت کاری که بخوام میکنم و میگم هر کسی نتیجه کار خودش میگیره
یعنی این احساس گناهی هست که از جامعه به ما خانم ها تحمیل شده و واقعا باور مخرب پیچکی هست که باید مثل استاد با اون قیچی مخصوص بریدش ممنون از اینکه پیام منو خوندین
استاد من هنوز این فایلو ندیدم ولی گفتم یه کامنتی بذارم،استاد واقعن دمتون گرم واقعنااااااا،واقعن دمتون گرم، عالی هستن این فایلا، واقعن هیچ کسی این کاری که شما میکنید تو جهان نمیکنه،اینکه بچه های سایت رو جزئی از خانوادتون میبینید و لحظه هاتون رو با ما به اشتراک میذارید.خانم شایسته عزیز واقعا مرسی،خیلی عالی فیلم میگیرید واقعا ممنون،استاد عزیزم فقط میتونم بگم خدا حفظت کنه از بس که عزیزی❤
استادی که در غم از دست دادن دوست نزدیک ار از برادرش خیلی سریع ذهنش رو کنترل میکنه و سعی میکنه فقط طبق قانون احساس خوب=اتفاقات خوب پیش بره…
خیلی سخته واقعا…اینکه بعد یه تایم کوتاه تصمیم بگیری طبق قانون به اون نگاه کنی که اون الان تو بهشته و منم که باید به زندگی کردن با دیدگاه توحیدی ادامه بدم.
تبریک میگم استاد که انقدر درتضادهای زندگی صبورانه و طبق قانون هستی عمل میکنید.
با اینکه بارها بغض گلوتون رو فشرد ولی محکم و با صلابت به صحبتتون ادامه دادید شما یک نمونه عالی و کامل از کسی هستید که همیشه حرفهاش با عملش یکی بوده
به قول خانم شایسته عزیزم شما انقدر صادقانه پشت دوربین حرف میزنید که همه چیز عین واقعیت زندگی شماست…و یاد مثال خانم شایسته عزیزم میافتم که میگفتن اگه یه روزی بین من و استاد ناراحتی جزئی پیش اومده باشه استاد اون لحظه و اون روز اگه فایلی رو ضبط کنن هرگز رابطه عاشقانه ش رو مثال نمیزنه ..
چقدر این استاد بی نظیره و رفتار و عملکردش دور از شرک و ریاست
افتخار میکنم به خودم که همچین استادی دارم و می بالم به خودم که شاگرد شمام و دارم درس صداقت وو عملگرا بودن و یکی بودن حرف و عملم رو یاد میگیرم
همه ی ما همیشه پیچک های دست و پاگیری داشتیم که هنوز نتونستیم درست پیداشون کنیم و شاید اصلا حواسمون نیست که هست..
پنچری ماشین رو گرفتیم و هییییی گاز میدیم و میگیم چرا ماشین حرکت نمیکنه..غافل از اینکه پای دیگه مون روی ترمزه..
و اینکه کی میفهمی اصلا پات رو ترمزه وقتی رو باورهات کار کنی و تو مدار پیدا کردن اون ترمز بیافتی.
اصلا کی ترمز رو پیدا میکنی وقتی تکامل ت رو در پیدا کردن پیچک ها طی کردی و خداوند تورو به اون پیچکه ریزه سیمی شکل هدایت میکنه که با ضربه آخر کار رو تموم کنی و به سبکبالی و رهایی برسی..
به قول استاد عزیزم
هر جا که نمی تونی کنترل ذهن داشته باشی
هر جا که نمی تونی به زیبایها تمرکز کنی..
هر جا که نگران میشی..
هر جا که تو تجسماتت میگی چطور و چجوری..
هر جا که می ترسی..
اونجاها دقیقا ترمز داری..
هر جایی که نمی تونی چیزی رو کنترل کنی و از دستت خارج میشه مثل خارج شدن از احساس خوبت اونجا پیچک های هرز پیچیدن دور باورهای مخربت و نمیذارن که قطعشون کنی..
هر جا احساس مون بد میشه اونجا ترمز وو پیچک و علف هرز داره که باید هرس بشه..
حتی وقتی فکر میکنی درست عمل کردی و میبینی نتیجه نمیاد.
جوابش تو این فایله..
تو اون پیچک و هرس نکردی که هنوز رها نشدی..
افکار منفی ای که مثل زنجیر به هم وصلن و میتونن مارو از عرش به فرش بکشه.
عدم لیاقتی که از کمبود اعتماد به نفسه..
کمبود اعتماد به نفسی که ریشه ش در خود سرزنش کردنه..
خود سرزنش کردنی که ریشه ش در دوست نداشتن خودته…
و اگه بتونی ذهنت رو کنترل کنی همون ابتدای کارناخوداگاه این اتصال رو قطع کردی
استاد این فایل واقعا درس داشت و امیدوارم بتونم به آگاهی های این فایل عمل کنم.❤
تشبیه استاد در مورد قطع کردن درخت ها و از بین بردن انگل های درون بدن ما انسان ها،خیلی زیبا بود،دقیقا همینطوره.
ما خیلی وقتها کارهایی رو که نیازه،انجام نمیدیم چون در موردش احساس گناه داریم
و خیلی وقتها کارهایی رو به سادگی انجام میدیم که واقعا گناه هستن و براش عذاب اومده.
خیلی جالبه،دقیقا لحظه به لحظه ی زندگی ما،توسط باورهامون ساخته میشه،واقعا به این جمله ی استاد رسیدم که میگه:ما تو هر لحظه در حال هدایت هستیم
این فایل خیلی برام درس داشت،خدایاشکرت
یک قسمت دیگه از فایل که برام خیلی جالب بود و منو تو فکر فرو برد،اونجایی بود که یکی از درخت ها(درخت هرز)رو بریدید اما درخت نیوفتاد و توسط پیچک های هرز،پابرجا موند.خب این چه درسی برای ما داره؟!
اینکه یک سری باورهای محدود کننده(درخت هرز)توسط یک سری افراد ساخته شده که حتی هزاران سال بعد از مرگ اون افراد،هنوز اون باورها تو ذهن یک سری افراد هست و به افراد دیگه انتقال پیدا میکنه.در واقع بعد از مرگ اون افراد،کسای دیگه(پیچک ها)که باورهای اون افراد رو باور کردن،اجازه نمیدن که اون باور از بین بره
مثل خیلی از اعتقادات مسخره و خرافه ی ما انسان ها
مثل خیلی از باورهای فقرآلود
مثل دیدگاهمون نسبت به پول
دیدگاهمون نسبت به کشورهای دیگه
دیدگاهمون نسبت به کشورمون
دیدگاهمون نسبت به همه چی….
شاید اون فردی که برای اولین بار این دیدگاه تو ذهنش به وجود اومده بود،۱۰ هزار سال پیش از دنیا رفته
اما هنوز میراثش پابرجاست
ما چه میراثی میخوایم از خودمون به جا بذاریم؟
میخوایم برای اینکه زودتر شرایط زندگیمون رو تغییر بدیم،از راه غیر حلال پول در بیاریم؟
میخوایم برای اینکه تو اینستاگرام زودتر بیایم بالا،باورهای محدود کننده رو تو ذهن افراد بکاریم؟
میخوایم موزیک های منفی بسازیم،چون تو ایران بیشتر مخاطب داره نسبت به آهنگ های شاد و زودتر پخش میشه؟
میخوایم کسی رو که تازه میخواد تو حوزه کاری ما شروع به کار کنه،ناامید و دل سرد کنیم،چون دست زیاد نشه؟
یادمون باشه که زندگی توی این دنیا خیلی کوتاهه و قطعا هدفمون از ورود به این دنیا این نبوده که،هم دیگه رو قضاوت کنیم،اکسیژن استفاده کنیم،جوجه بزنیم و بعد بمیریم
خیلی مهمه که خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی کردن سایر موجودات زنده باشه
هرکسی به شیوه ی خودش به رشد جهان کمک میکنه:
یکی مثل سیدحسین عباس منش و مریم شایسته با کشف قوانین کیهانی و آموزش اون به انسان های دیگه،به رشد جهان کمک میکنن
یکی مثل عرفان روح الله زاد(من)،با ایجاد احساس خوب در افراد،نسبت به خودشون و جهان اطرافشون،به رشد جهان کمک میکنه
یکی مثل ایلان ماسک،با بهبود زندگی افراد در بخش تکنولوژی،به رشد جهان کمک میکنه
یکی با درست کردن سرپیچ های های خلاقانه،برای وصل کردن شلنگ به شیر آب،به رشد جهان کمک میکنه(قسمت ۱۰ زندگی در بهشت)
و میلیارد ها مثال دیگه..
همه ی اینکار ها مقدسه،فکر نکن که چون عباس منش در مورد خدا و توحید صحبت میکنه،کارش با ارزشه و تو که تو حوزه کاری خودت به انسان ها کمک میکنی تا زندگی راحت تر،شاد تر و سالم تر داشته باشن،کارت بی ارزشه
همه ما انسان ها توسط همدیگه(دستان خداوند)رشد میکنیم و خیلی از این دستان خداوند الان زنده نیستن،اما میراثشون برای ما مونده و ما رو هدایت میکنه…
ممنونم واقعا هر لحظه که بیشتر نگاه میکنم، بیشتر احساس خوبی پیدا میکنم و هر لحظه هی دوست دارم بیشتر شماها رو نگاه کنم چون هر ثانیه احساس بهتری میگیرم و خدارو هزار مرتبه شکر.
ممنون برای این همه احساس خوبی که به ما میدهید و ممنون برای آماده سازی این فایل های زیبا
و ممنون از خدای بزرگ برای الهامات عالی اش که روز به روز به ما احساس بهتری میدهد.
من هر وقت شما دو عزیز رو توی این سریال نگاه میکنم خود به خود لبخند می زنم و احساس شادی میکنم و خداروشکر.
استاد عزیز در این فایل راجع به سفر و مهاجرت گفت و خودم که از سن 18 سالگی از خونه پدر مادری جدا شدم و به شهرهای مختلف رفتم و به کشورهای مختلف رفتم، هر روز میگفتم وای چرا ما قبلا اینچوری فکر میکردیم؟
وای این فکر های مسموم چی بودن، و امروز استاد عباس منش گفتن، خود به خود لبخند میزدم و یاد حرف های قبلی خودم بودم که به خودم میزدم.و الان در پنجمین شهری هستم که در طول 15 سال گذشته مهاجرت کردم و خدارا صدهزار مرتبه شکر تجربه های بهتر و شناخت بهتر نسبت به خودم پیدا میکنم.
من با قانون جذب آشنا بودم اما همت نمیکردم که عامل به دانشم باشم از غرق شدن در رنجهای افکارم لذت میبردم خودم را آزار میدادم .
با فرافکنی و مظلوم نمایی تغذیه میشدم و صادقانه از عذاب خودم و بقیه لذت میبردم . بالاخره مدت زمان زیادی گذشت تا خسته شدم از زندگی توام رنج دادن و رنج کشیدن .
من هنوز دوره های شمارو ثبت نام نکردم اما تاهمین جا خیلی دلم بزرگ شده
عجیبه تنها مدت کوتاهی بعد از عضویت در سایت شما من آرزوهام بزرگتر شد .. باورتون میشه فقط با عضویت …
با دیدن سریال زندگی در بهشت خیلی روی صحبتهاتون دقیق میشم. قطع درخت های کوچیک و پیچک ها برام اول عجیب اومد بعد که محیط پاک شد معجزه شو دیدم …
خداروشکررر که انقدر خوبین . دلتون انقدر بزرگه و کارتون به راه راست هدایت کردن بقیه انسانهاست
اولا اینکه مانند محتوای همین فایل که خیلی درمورد توجه به زیبایی ها و کنترل ذهنه منم 2بار نزدیک به تموم شدن کامنتم بود یهو صفحه خودبه خود خارج میشد و تمام متن پاک میشد اما خداروشکر یکی از پایه های اصولی ما هم اینجا همین موضوعه بعداز 10ثانیه حالمو خوب کردم و شروع کردم به کمی راه رفتن و یه دور زدن در محوطه خونه و مجدد شروع به نوشتن کامنت کردم،
بازم یه روز دیگه از فتح بهشت و هرس کردن محدودیتها و توهم ها،،
آدم از همین هرس کردن شاخه های درختان و پاکسازی محیط اینجا میفهمه که بهشت و جهنم صرفا تفاوت فضای بزرگ و کوچک نیست بلکه فضای عمیق و لطافت ذهن آدمی ست که پهناور بودن بهشت رو برایش میسازه،،که قلبش با هر اتفاق کوچکی تنگ نمیشه بلکه اینقدر بزرگ و عمیقه که فضایی مانند اعماق اقیانوس دارد،،
استاد وقتی میگی بخاطر غم دوست عزیزت شروع کردی به انجام کاری که توجه و کنترل ذهنتو بدست بگیری
درس هایی که ازش میگیرم اینه که درسته یه زمانی هم چندبار این تجربه هارو رو داشتی و بعداز چندساعت تونستی ذهنتو تغییر بدی اما دیگه همون موقع ها اینجور نبوده که یعنی کار تمومه دیگه نیازی نیست بلکه همیشه باید روی ذهن کارکرد
یاد مسابقه تنیس سرنا ویلیامز افتادم که مهم نیست یه آدم چقدر موفقیت کسب کرده باشه ودر چه جایگاهی باشه اگه نتونه ذهنشو کنترل کنه و خوب تربیتش نکنه قطعا ضربه میخوره و محکوم به شکسته،،
درسته کارش راحت تراز مدتهای قبلش هست اما همچنان باید همیشه فعالیت کارکردن روی ذهنش رو داشته باشه تا به عقب برنگرده
یا همینکه استاد میگی بعضیا از اونور خر افتادن ،،این منو تلنگرآمیز کمی تکون داد اگه همیشه به همدیگه میگیم مادوستان با همه تفاوت داریم اما واقعیتی هم هست که نباید باورها و افکار محدود رو هم نادیده و زیادی دست کم گرفت که زیادنیازی به انرژی و زمان ،تمرکز ندارن اما خبرخوب اینه که با ادامه دادن مداوم قابل تغییرن،،
اما بعداز مدت زیادی کفه های ترازو جابجا میشن یعنی بعداز چندسال باکارکرد مفید کفه ترازو سمت زمان و انرژی سبک تر
و سمت دستاوردها و فراوانی سنگینتر میشه،،
اما همچنان باید فعال بود برای برقراری ارتباط
وقتی که استاد مثال پیچک ها رو توصیف میکنی به باورهای ذهنی مون و میگی وقتی مثلا عدم عزت نفس رو تغییر میدی فکرمیکنی دیگه تمومه اما نه به باور عدم لیاقت،کمبود،ترس و…به همدیگه وصل هستن،،
حقیقتا برا خود من کمی درد داره این صحبتها اما میپذیرم و همیشه سعی میکنم روی همشون خوب کارکنم برا نتایج دلخواهم،،
اشکال نداره تحمل درد الان تبدیل میشه به صبر،،
اما با نپذیرفتن و با تغییر نکردن همین درد چندسال دیگه میشه عمل جراحی،پس گره دست بازکن رو نذارم بشه گره دندان بازکن،،
واقعا که خودمن حتی خیلی از باورهای واضح رو تغییر دادم و گذاشتم کنار اما الان خیلی احساس میکنم یه عالمه باور اشتباه مانند همین پیچکها وجود داره که باید حسابی روی خودم کارکنم تا ریشه های مخرب رو شناسایی کنم و باورهای قدرتمند کننده جایگزینش شون کنم،،
همون جهاد اکبر راه بندازیم
سفر به درون داشته باشیم
اما چقدر همین مسیر رشد میتونه لذتبخش باشه همراه با نتایج،،،
سلام بر خانواده عباسمنش.
درسته انسان از دیر باز طبیعت را و جنگل هارو در جهت خواسته های خود به تسخیر کشیده است.
آیا شده به جنگلی وارد بشیم و بگیم اون درختان هرز و انگل هستند و مانع رشد بقیه درختان میشن. نه میریم داخل جنگل و از همه اون بی نظمی ها که عین نظم هست لذت میبریم و اکسیژن و انرژی مثبت را نفس می کشیم.
هر چیزی نیاز به هرس و نگهداری و مراقبت دارد. از بین بردن و حذف چیزی با هدفی عالی تر قابل تدبر و تامل است.
مهم اینه برای چه هدفی این کار انجام میشه و باید یک کار درست، درست انجام بشه.
اگر هر درخت به منزله یک انسان تلقی کنیم انسانی که مفیده حالا ببینیم در چه راه و هدفی باید فنا یا بقا بشه.
اصولا هر کاری از زوایای مختلف قابل دیدن، بحث و تامل است کسی که مشرف به همه زوایا باشد کارش در همان لحظه بهترین کار است در زمان خود.
اتصال به اگاهی و شعور کیهانی بهترین نتایج رو به ما می دهد.
سلام بر استاد عزیز، بنده نازنین خدا و خانم شایسته همراه و همدل استاد
یکی از مسائلی که استاد توی این قسمت مطرح کردن بحث قضاوت کردن بود، بحث اینکه اگه بیشتر دنیا رو دیده باشی، میتونی دید بازتر و نگاه وسیع تری داشته باشی.
،
و واقعا هم همینطوره،
خود من وقتی که با اول این قسمت رو نگاه کردم با وقتی که بار دوم نگاه کردم خیلی متفاوت بود چون با دوم میدونستم ضبط این فایل همون روزی اتفاق افتاده که خبر ناراحت کننده فوت یکی از صمیمی ترین دوستان استاد رو بهش دادن، کسی که مثل برادر بوده برای استاد و کلی باهم خاطره داشتن…
وقتی که متوجه میشیم اون لحظات اول فیلم که ما داریم میبینیم همون زمانی هست که استاد تصمیم گرفته بره بیرون و کمی کار کنه تا فضای ذهنیش عوض شه، دقت
و درک ما از اون لحظات خیلی متفاوت میشه،
همه میدونیم از دست دادن یکی از عزیزان خیلی سنگینه، و استاد هم مثل همه انسانها دلش شکسته و گریه کرده، حالش بد شده و رفته توی غم،
ولی چون قانون رو میدونه،
میدونه که باید حال خودشو خوب کنه و تو حال بد نمونه، باید ذهنشو آروم کنه، باید تمرکزشو از اون اتفاق ناراحت کننده برداره،
پس ما توی این قسمت داریم لحظات خاصی رو میبینیم،
استاد توی یک شرایط روحی خاص، تصمیم گرفته بره بیرون و کاری انجام بده
یک اقدام عملی انجام بده برای بیرون آمدن از وضعیت منفی
استاد هرس کردن درختها رو انتخاب کرده،
رفتن به دل طبیعت پرادایس و زدن شاخ و برگهای اضافی، اینجوری دلش باز میشه، حالش جا میاد، مخصوصا اگه تو ذهنش اون شاخه های اضافی رو تشبیه کرده باشه به باورهای محدودکننده، برای کسی که سالهاست داره روی خودش کار میکنه هیچی بهتر از قطع کردن و حذف کردن شاخه های اضافه(باورهای محدودکننده) نیست.
توی یه فایل استاد میگفت وقتی شما پیشرفت میکنید و روی خودتون کار میکنید، خیلی کمتر تو حالت بد و نگرانی میمونی
من الان میبینم که وقتی آدم روی خودش کار کرده باشه نه تنها خودش در کنترل ذهن توانا تر میشه و بهتر عمل میکنه بلکه جهان هم ابزارهای بیشتری در اختیارش میذاره تا راحتتر بتونه از پس مسائل پیش اومده بر بیاد و حال دلشو خوب کنه…
خدایا شکرت، که این برکه زیبای پرادایس هست، که این جنگل با یه عالمه درخت هست، ابزارهای عالی هم هست و یه همراه و همدل فوق العاده مثل خانم شایسته هم حضور داره،
اینا هستن تا آروم کنن اون روح لطیف رو که از رفتن دوستش دلگیر شده و چقدر خوب خانم شایسته سعی میکنه همراهی کنه، کمک کنه به استاد برای برگشتن به حال خوب،
و ما یک رابطه سراسر عشق و همدلی رو میبینیم،
اونجایی که استاد میگه:خب عشقم بنظرت بریم … ؟ خانم شایسته میگه: هر چی حستون میگه…
اونجایی که استاد بعد کار کردن با اره برقی دسته بلند میگه: ارزش ابزار. خانم شایسته با شوخ طبعی میگه: این ارزشش خیلی طولانیه😅 و استاد میخنده، ببین تا کهکشان راه شیری قطع میکنه.
بعدش میگه: اینم میتونی بزنی ها، ببین، این شاخه اضافه اس، بزن اقا، بزن، ببر…
چون میدونه این قطع کردن ها حال دل استاد رو خوب میکنه،
بعد قطع کردن شاخه استاد میگه: راضی شدی؟ و خانم شایسته با طنازی جواب میده خیلی راضی شدم، و استاد لبخند رضایت رو لباش میاد.
واقعا این رابطه عالی و بینظیره، خدایا شکرت، بابت این رابطه زیبا
خدایا شکرت برای این فرصتی که به ما دادی که این عشق رو ببینیم و کیف کنیم،
من از عمق وجودم چنین کیفیتی از رابطه عاشقانه رو طلب میکنم،
و آفرین میگم به خانم شایسته عزیز که خیلی عالی همراه و یاور استاد عزیز ما هستن.
،
،
نکته های و جملات ارزشمند دیگه این قسمت:
درختان هرز و پیچک ها مثل افکار منفی هستند که به هم وصل اند،
وقتی یه باور منفی رو زدی، فکر میکنی تمومه، نگو اینا به هم وصل اند،
این باور عدم لیاقت برمیگرده به کمبود اعتماد به نفس، برمیگرده به خود سرزنش کردن، برمیگرده به احساس خود کم بینی و همینطور اینا به هم وصل اند.
،
درس مهم دیگه اینکه کلا تو زندگی نباید احساساتی برخورد کرد،
این تفکر احساسی که بیایم عقل و منطق رو بذاریم کنار از نگاه قرآن، جهله
احساساتی نگاه کردن رو باید توی کل زندگیمون روش کار کنیم،
چیزی که باید از بین بره، باید از بین بره
وقتی با عقل و منطق نگاه کنی میبینی همونطور که انگل باید از بین بره، درخت هرز هم باید از بین بره، هیچ جای دلسوزی نیست.
،
خیلی از نافهمی هایی که ما تو زندگی در مورد رفتارهای بقیه داریم، بخاطر اینه که همش داریم از اون دریچه تنگ و باریکی که دنیا رو شناختیم ،
زندگی بقیه رو قضاوت میکنیم!
دنیای بقیه رو قضاوت میکنیم!
رفتار بقیه رو قضاوت میکنیم!
ولی وقتی کمی بزرگتر میشیم، تجربه کسب میکنیم، سفر میکنیم،
اونوقت میفهمیم که ای بابا، ما چقدر قضاوت اشتباه و بیهوده درباره موضوعات مختلف داشتیم….!
سفر کردن، مهاجرت و در کل حرکت کردن دید آدمو نسبت به دنیا خیلی باز میکنه و جهان بینی آدمو گسترش میده.
،
باورهای منفی و محدود کننده همیشه هستند
بخاطر هرس نکردنشون اینها همیشه رشد میکنند!
اگر میخواهیم که ذهنمون تر و تمیز باشه، اگر میخواهیم از زندگی لذت ببریم ،
باید یه برنامه ای بریزیم و همیشه و هر روز و هر روز باورهامونو اصلاح کنیم.
،
هر چقدر باورهای محدودکننده رو نابود کنیم و از بین ببریم،
انرژی داریم برای رسیدن به اهدافمون
انرژی داریم برای حرکت کردن رو به تعالی…
وقتی انرژی روحی مارو/ انرژی ذهنی ما رو/ انرژی وجودی مارو
دارن این انگل ها میخورن، دیگه انرژی ای نمیمونه برای حرکت!
،
باورهای محدود کننده ریز و کوچک بدقلق هستن، به راحتی دیده نمیشن، توی روانشناسی ثروت هم همینه،
وقتی روی باورهای محدود کننده بزرگ و واضح کار میکنی و از بین میبریشون، تازه میرسی به عمق وجودت،
یعنی وقتی آشغال های بزرگ رو برمیداری، آشغال های کوچک رو میبینی،
برداشتن اون آشغالهای کوچک کار بیشتری میبره، ولی وقتی اونارو برداری و از بین ببری، جریانی از نعمت و ثروت وارد زندگیت میشه…
راست میگین استاد هر چه قدر بیشتر به گفتگو های ذهنیم پی میبرم میبینم چه گفتار های نهانی هست که هر بار که میفهمم دست به کار میشم تا مثل اشغال از ذهنم بردارم و هر بار که بر میدارم احساس میکنم یک انرژی از من ازاد شده تا بتونم به هدفم یا چیز مورد دلخواهم بتونم اگاهانه توجه تمرکز کنم و هر چه قدر که به این گفت و گو های ذهنی پی میبرم و سعی میکنم رفعشون کنم.میبینم که چه اتفاقاتی که مربوط به اونه رفع میشه و چه ارتباطی که دارن.دقیقا مثل علفچه های هرز و اون پیچک های دیده نشده هست که وقتی اون پیچک ها رو برمیداری تازه میفهمی که چه چیز هایی بوده و تو تا ورنداشتی نمی دیدی
اره استاد در یک برحه ای از زندگیم این قدر نازک دل بودم و به خاطر باور های اشتباه خودم بود و از اون انگل ها هم ضرر دیدم فهمیدم که منطق درسته نه اون احساست الکی که جهل نام دارن
شاید از نظر منی که تا حالا مرگ عزیزش رو تجربه نکرده راحت باشه و حتی خودم هنوز هم مرگ عزیزان رو در ذهنم راحت حس میکنم و سعی میکنم هر بار وابستگیم رو کمتر کنم و بیشتر به خدام ایمان بیارم به هدایتش و به قدرتش و این که من با وجود اون چه طور تنهایی رو حس کنم.اما زمان تجربه کردن این به میان میاد که چه قدر مطابق قانون عمل میکنیم که تقوا پیشه کنیم و به این فکر کنیم که ما هم روزی از این دنیا به سمت پروردگارمون میریم و این رو یک هدایت و ارامشی از خدا بدونیم
من بهتون افتخار میکنم.افتخار میکنم دارین در عمل به اجرا درش میارین.به قول خودتون شدنیه و درستش همینه خیلی خوش حالم از این استادی که دارم داره ذهنش رو اروم میکنه و همواره حتی در زمان کندنن این درخت های هرز این قانون رو به یاد میاره
خداروشکر
میدونین منم وقتی اولش اون صحنه اتش سوزی درخت ها رو دیدم یکهو یکجوری شدم ولی چند لحظه بعدش گفتم شاید این کار اونجا خیلی عادی و منطقی به نظر میرسه و این قدر پر از درخته که ریشه کن کردنشون تازه به منطقه اون جا کمک مبکنه یا همین کربن دی اکسید غذایی میشه برای این همه درخت و طبیعت خودرو
یا زمانی که شروع کرده بودن همون قسمت اول که میخواستین اون درخت های کنار دریاچه رو ور دارین اولش تعجب کردم ولی وقتی به کارتون نگاه کردم و سعی کردم از دید شما نگاه کنم که ببینم چه طوری میشه دیدم و وقتی منظره دریاچه رو بدون اون درخت ها تصور کردم تازه فهمیدم که چه تصمیم هوشمندانه و چه اراده و شجاعتی که در این کار میبینم و کلی به شما افتخار کردم و خوش حال شدم که اولا هر روز دارم پیشرفت استادم رو میبینم و این که اراده میکنه وهمت میکنه تا اون همه درخت رو بکنه و تازه جابجا هم کنه.خیلی لذت بردم.این کار هر کسی نیست.این کار کسیه که ایمان داره به هر روز پیشرفت کردن و این همون عمل حقیقی به ایمانیه که میگه با تکامل همه چی امکان پذیره
اره استاد راست میگین.خیلی از دید های اشتباه و محدود کننده و معیار های اشتباهی که در ذهنم بود با سفر به دور امریکا رفع شد
اون نوع زندگی که لذت بردن ساده تر از این حرف هاست و از هز چیز کوچیکی لذت میبردین حتی تمیز کردن شیشه های RV هم برای شما لذت بود چون اون نقطه پایانی رو تو ذهنتون میوردین که وقتی روی صندلی میشینین چه قدر شیشه تمیزه و لذت میبرین از این همه شفافیتی که میتونین از منظره های شگفت انگیز ببینین.این برای من یک درس خیلی مهم بود
وقتی دیدگاه ها و رفتار های متفاوت رو از دروبین شما در سفر میدیدم خیلی از معیار های غلط ذهنیم برداشته شد.اون دیدگاه ها او قضاوت نکردن ها اون راحتی و سادگی.لازم نبود برای لذت بردن خرج های بگم چی بکنین بلکه سفر در RVچه قدر میتونه لذت بخش باشه
خیلی لذت بردم از این کارتون که دارین هم جنگلتون رو تمیز و پاک میکنین و هم از باور ها خیلی ملموس تر یاد میگیرین و هم دارین بدنتون رو قوی میکنین و هم دارین از طبیعت و درش بودن با اون همه زیبایی لذت میبرین از اون هوا و هم دارین زیبا میکنین برای کلی از تفریحاتی که قراره انجام بدین.خیلی از این دیدگاهتون لذت بردم.شاید هر کس دیگه ای بود به این فکر میکرد که چه قدر این کار خسته کننده یا تموم نشدنی و وقت تلف کردنه اما این به من این رو یاد داد که وقتی ذهنیتم رو به یک چیز عوض میکنم چه قدر نعمت و فراوانی و درس و زیبایی میتونم ازش یاد بگیرم
چه قدر قشنگ دارم این درس ها رو یاد میگیرم و سعی میکنم هر بار بهتر در عملم انجام بدم.خیلی خوش حالم از این استادی که دارم و از این مریم قشنگم که با این کاری که میکنه و هر لحظه فیلم میگیره چه قدر به ما اجازه یادگیری و کلی درس رو به ما میده که شاید یادگیریش به این ملموسی و واضحی در زندگی کمی سخت تر یا نا مفهومی تر میشد و با اشتراک گذاشتنش به من این اجازه رو میده تا هر چه که یاد گرفتم رو بنویسم تا در ذهن و در اعمالم بیشتر ثبتش کنم
این کار خدای منه که هر بار باعث اسون تر شدن و روون تر شدن کار ها میشه این گسترش جهانه
خدایا شکرت میخواستم لپتاب رو خاموش کنم اما یک حسی بهم اجازه نمیداد و گفت کاری هست که نکردی و تو باید بنویسی.چیز هایی در ذهنم بود اما گفتم اگه رفتم جلو لپتاب چی بنویسم گفت برو خودم بهت میگم.
میدونین وقتی اون اتیش رو دیدم بعد از تغییر زاویه دیدم گفتم woooooooپس جایی هست که این قدر درخت فراوونه که بدون هیچ نیازی فقط سوزونده میشه بعد گفتم خدا چه قدر فراوانی هست که من تازه دارم میفهمم.یعنی جاهایی هم وجود داره که این قدر فراوون طبیعت وجود داره که کندن درخت های حتی بیست هکتار زمین هم چیز مهمی نیست که الان گفتین این طبیعت چند ملیونه.اره این فراوانیه چه قدر این فراوانی رو دوست دارم من تازه اون موقع با سفر به دور امریکا فهمیدم اصلا مناطقی وجود دارن که شهر و طبیعت با همه یکسانه وقتی راه میری همشش دور و برت درخت و چمن و گله.گفتم اره این همون جاییه که من میخوام زندگی کنم وگرنه من فقط این رو در رویاهام و در زمانی که فیلم پرنسس ها رو میدیدم میتونستم متصور بشم.اما خدارو شکر که الان میبینم و دارم هر بار باور و چیز های بهتری رو در ذهنم جای میدم
استادم باز هم بهت تبریک میگم و خیلی خوشحالم که استادم باز هم خودش رو کنترل کرد از رفتن دوست عزیزش
براش اروزی رحمت میکنم و مطمعنم که جاش قشنگ ترین جاست. این به ما یاد اوری میکنه تا دنیا رو همیشگی نبینیم و وابسته چیزی نباشیم بلکه بتونیم دوست بداریم و عشق بورزیم بدون هیچ وابستگی ای.این هنری هست که باید بیاموزیم.
خداروشکر که این قسمت ها رو میبینم و این درس ها رو یاد یگیرم و مینویسم.خدایا شکرت چه قدر خوش حالم
اون جا خیلی قشنگه و دل انگیز.اگه من باشم فقط بین اون درخت ها میدووم و میدووم.دست هام رو باز میکنم انگار که دارم بین درخت ها مثل عقاب رها و ازاد پرواز میکنم.مریمم چه قدر لذت بردم وقتی استاد اون شاخه اضافی رو کند گفتی این شاخه اضافی کنده شد تا به بالا رشد کنه.درسته جمله ام اون نبود ولی مفهومش خیلی قشنگ و حقیقی بود
راستی یک درس دیگه ای که یاد گرفتم و دارم در هر قسمتش میبینم اینه که خیلی لذت بردم اصلا در کار هم دیگه دخالت نمیکنین بلکه هر کسی سعی میکنه بهترین کار خودش رو انجام بده داخل این قطع کردن یا حتی زمانی که میخواستین این نرده ها رو بردارین.زمان هایی پیش میاومد که انگار اون کار جواب نمیداد اما شما باز هم صبر کردید و گذاشتید خود استاد فکر کنه و راه حل رو پیدا کنه و شما راه حل هاتون رو با پیشنهاد بهشون میگفتین.خیلی لذت بردم.
از این نوع احترام اصلا کار های هم دیگه رو قضاوت نمیکنین هر چه قدر هم که غیر منطقی یا غلط یا حتی ابلهانه باشه بلکه سعی میکنین دیدگاهتون رو بهش عوض کنین یا در نظر پیشنهاد بهش کمک کنین یا بگین بابا جان این سلیقه خودشه.بزار هر جور میخواد انجام بده و لذت ببره نتیجه کار مهمه که من مطمئنم هر کسی کار خودش رو میخواد به بهترین نحو و کیفیت انجام بده و نتیجه مهمه.خیلی از این نوع دیدگاه و احترام لذت بردم.بلکه هم دیگه رو تشویق و تایید میکردین خیلی زیباست
مریمم ممنونم که همیشه از این طبیعت فیلم میگیری و دل شیدایی ما رو هر بار دیوانه و شرگشته و مطمءن تر میکنی به فراوانی و این نوع زندگی خدایا شکرت
یک درس دیگه ای که گرفتم این بود که دقیقا ور داشتن اون همه اشغال های ریزه ذهن که مثل یچک های نازک اما ادامه دارن چه قدر با همین تکامل در طول زمان برداشتن هماهنگ با همین هرس کردن و خالی کردن این جنگل و تمیز و پاکیزه کردنش هست درسته زیاده یا حتی بعضی وقت ها بیهوده به نظر میرسه اما در طول زمان میبینی که مثل همین راه جنگلی چه منظره ها میبینی و چه لذت هایی که قرار ببری.اره هر روز باید روی باور ها و کنترل ذهن کار کرد هر روز و دز طول زمان و با تکامل هست که چنین نتایج شیرین و لذت بخشی به بار میاره همین لذت بردن که با سرعت موتور در اون هوای خنک و سایه ها با اون منظر دلبر دارین موتور سواری میکنین و کلی لذت میبرین.اره این درس خیلی مهم و ارزشمنده و همیشه باید یادم باشه.مرسی ازتون
خدایا شکرت
راستییییی میخواتم از یکی از دیدگاه های جالبم در اخرین سفری که رفتم بگم.خب تا قبل از اون شیرازی ها یا تا جایی که فکر میکنم بیشتر مردم ایران به غیر از کردستانی ها کسی رو که شلوار کردی بپوشه رو مسخره میکردن و میخندیدن و واقعا یک چیر شوخ و خیلی خنده دار به نظر میاومد.وقتی ما داشتیم از استان کردستان و شهر هاش میگذشتیم وقتی وارد اولین شهرش شدیم دهنمون از تعجب باز مونده بود و اب دهنمون خشک شده بود تمام افراد شهر چه افرادی که برای شهر دار کار میکنن چه پلیس های راهنماشون و چه افراد فروشنده شون شلوار کردی میپوشن و اصلا لباس اصلی شون همینه.جز خیلی کم افراد جوون بود که این جور نمیپوشیدن و این درس رو برامون داشت که هیچ وقت یعنی سعی کنیم یاد بگیریم که مسخره یا قضاوت نکینیم و خیلی چیز ها میتونه وجود داشته باشه و ما ندونیم و همین طوری قضاوت نکنیم.هیچ وقت اون صحنه ورود به شهر رو یادم نمیره البته قبل از ورودش کنار جاده افرادی رو میدیدم که همون لباس محلی رو پوشیدن و دارن اسبابشون رو میفروشن.یک درسی بود که هیچ وقت یادم نمیره
سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان ممنون بابت درست کردن این کلیپ های آگاهی بخش من امروز داشتم به این فک میکردم که واقعا دیدن باورهای مخفی و پیدا کردنشان که خیلی سختر از باورهای آشکار هستند، به قول شما دقیقا مثل این پیچکها میمونند ،ودیدنشون تکامل میخواد ،من مدتها است از اینکه در بعضی مکانها مخصوصا جاهایی که از نظر اجتماعی و اقتصادی مردم ضعیفترن ،آقایون به شدت نگاه میکنند به یه خانوم و خود من از این مسئله رنج میبردم و خیلی راهکار به کار بردم مثلا با پوشش خیلی ساده لباس گشاد بی آرایش با ظاهری جدی ظاهر میشدم اما باز فرق چندانی نمیکرد و من میگفتم خوب باید توجه نکنم ولی نمیتونستم ذهنم رو کنترل کنم و توجه نکنم و میگفتم که باید دیدمو عوض کنم اما باز ایده ای به ذهنم نمیومد ،یا در مورد حرف زدن یه آقا با خانوم مثلا تو تاکسی خیلی سخته بود چون تو اغلب اوقات با نتایج بدی همراه میشد
مثلا اگه من هم صحبت میکردم با اون آقا راجب مسائل عادی روز مثل آب و هوا یا ارزونی گرونی در آخر اون آقا فک میکردم که من به زبان ساده پا دادم و مزاحمم میشد یا دست درازی میکردن، واز این مسائل، و وقتی به کسی میگفتم که راهنماییم کنه اکثرا تو جوامع بسته ای مثل ما ،اکثرا میگن خوب تو درست لباس بپوش یا تو ساکت باش حرف نزن
این مشکل من مدتها دارم یعنی نمیدونم در این مواقع یعنی نگاه کردن مسمتر آقایان یا تیکه انداختن یا سر حرف باز کردن چه کنم و فک میکردم مشکل ایناست
اما الان فهمیدم اون پیچکهای مزاحم اینا نیستند بلکه اون نگاه مقصر دونستن دخترها در هر شرایطی در جوامع ماست که این باور تو وجود اکثر ما خانوما هم رفته یعنی این باور غلط خودمون هم قبول کردیم
حالا راه حل چیه یعنی چطور ما میتونیم ذهنمون رو عوض کنیم تااذیت نشیم ،
اینکه من از این به بعد که بیرون میرم هر آقایی نگاه طولانی مدت با تیکه انداختن کرد بدون ناراحت کردن خودم میگم هرچقدر خواست نگاه کنه یا اگه جایی آقایی شروع به صحبت کرد با من اگه خوشم اومد وارد بحث شم میشم اما این باور که هیچ کسی حق ندارد تعرض بهم کنه یا دست بزنه به بدنم برای خودم انقد تکرار میکنم تا باورم شه که اون فرد جوابگوی عملش و اگه کسی به من نگاه میکنه یا حرف میزنه ومن هم وارد بحث میشم مشکل از من نیست میتونه خیلی محترمانه پیش بره واگه اون فرد غیر محترمانه کرد مسبب اون عمل بد خودشه و اجازه تعرض به کسی رو نمیدم و هر کسی بگه من مقصرم رو یک نگاه بیمار میبینم واعراض میکنم
در واقع میخوام بگم وقتی من به عنوان یک خانم این باور غلط مخفی مثل اون پیچکها دارم که اگه آقایی به من نگاه طولانی مدت و هیز داشته باشه یا با من سر صحبت باز کنه و من جواب بدم،اگه اون آقا به من تعرضی کنه پس من مقصرم بزارم کنار هم این اتفاق نمی افته هم من با خیال راحت کاری که بخوام میکنم و میگم هر کسی نتیجه کار خودش میگیره
یعنی این احساس گناهی هست که از جامعه به ما خانم ها تحمیل شده و واقعا باور مخرب پیچکی هست که باید مثل استاد با اون قیچی مخصوص بریدش ممنون از اینکه پیام منو خوندین
استاد من هنوز این فایلو ندیدم ولی گفتم یه کامنتی بذارم،استاد واقعن دمتون گرم واقعنااااااا،واقعن دمتون گرم، عالی هستن این فایلا، واقعن هیچ کسی این کاری که شما میکنید تو جهان نمیکنه،اینکه بچه های سایت رو جزئی از خانوادتون میبینید و لحظه هاتون رو با ما به اشتراک میذارید.خانم شایسته عزیز واقعا مرسی،خیلی عالی فیلم میگیرید واقعا ممنون،استاد عزیزم فقط میتونم بگم خدا حفظت کنه از بس که عزیزی❤
سلام استاد عزیزم…
استادی که در غم از دست دادن دوست نزدیک ار از برادرش خیلی سریع ذهنش رو کنترل میکنه و سعی میکنه فقط طبق قانون احساس خوب=اتفاقات خوب پیش بره…
خیلی سخته واقعا…اینکه بعد یه تایم کوتاه تصمیم بگیری طبق قانون به اون نگاه کنی که اون الان تو بهشته و منم که باید به زندگی کردن با دیدگاه توحیدی ادامه بدم.
تبریک میگم استاد که انقدر درتضادهای زندگی صبورانه و طبق قانون هستی عمل میکنید.
با اینکه بارها بغض گلوتون رو فشرد ولی محکم و با صلابت به صحبتتون ادامه دادید شما یک نمونه عالی و کامل از کسی هستید که همیشه حرفهاش با عملش یکی بوده
به قول خانم شایسته عزیزم شما انقدر صادقانه پشت دوربین حرف میزنید که همه چیز عین واقعیت زندگی شماست…و یاد مثال خانم شایسته عزیزم میافتم که میگفتن اگه یه روزی بین من و استاد ناراحتی جزئی پیش اومده باشه استاد اون لحظه و اون روز اگه فایلی رو ضبط کنن هرگز رابطه عاشقانه ش رو مثال نمیزنه ..
چقدر این استاد بی نظیره و رفتار و عملکردش دور از شرک و ریاست
افتخار میکنم به خودم که همچین استادی دارم و می بالم به خودم که شاگرد شمام و دارم درس صداقت وو عملگرا بودن و یکی بودن حرف و عملم رو یاد میگیرم
همه ی ما همیشه پیچک های دست و پاگیری داشتیم که هنوز نتونستیم درست پیداشون کنیم و شاید اصلا حواسمون نیست که هست..
پنچری ماشین رو گرفتیم و هییییی گاز میدیم و میگیم چرا ماشین حرکت نمیکنه..غافل از اینکه پای دیگه مون روی ترمزه..
و اینکه کی میفهمی اصلا پات رو ترمزه وقتی رو باورهات کار کنی و تو مدار پیدا کردن اون ترمز بیافتی.
اصلا کی ترمز رو پیدا میکنی وقتی تکامل ت رو در پیدا کردن پیچک ها طی کردی و خداوند تورو به اون پیچکه ریزه سیمی شکل هدایت میکنه که با ضربه آخر کار رو تموم کنی و به سبکبالی و رهایی برسی..
به قول استاد عزیزم
هر جا که نمی تونی کنترل ذهن داشته باشی
هر جا که نمی تونی به زیبایها تمرکز کنی..
هر جا که نگران میشی..
هر جا که تو تجسماتت میگی چطور و چجوری..
هر جا که می ترسی..
اونجاها دقیقا ترمز داری..
هر جایی که نمی تونی چیزی رو کنترل کنی و از دستت خارج میشه مثل خارج شدن از احساس خوبت اونجا پیچک های هرز پیچیدن دور باورهای مخربت و نمیذارن که قطعشون کنی..
هر جا احساس مون بد میشه اونجا ترمز وو پیچک و علف هرز داره که باید هرس بشه..
حتی وقتی فکر میکنی درست عمل کردی و میبینی نتیجه نمیاد.
جوابش تو این فایله..
تو اون پیچک و هرس نکردی که هنوز رها نشدی..
افکار منفی ای که مثل زنجیر به هم وصلن و میتونن مارو از عرش به فرش بکشه.
عدم لیاقتی که از کمبود اعتماد به نفسه..
کمبود اعتماد به نفسی که ریشه ش در خود سرزنش کردنه..
خود سرزنش کردنی که ریشه ش در دوست نداشتن خودته…
و اگه بتونی ذهنت رو کنترل کنی همون ابتدای کارناخوداگاه این اتصال رو قطع کردی
استاد این فایل واقعا درس داشت و امیدوارم بتونم به آگاهی های این فایل عمل کنم.❤
سلام به استاد عزیز
سلام به خانم شایسته عزیز
تشبیه استاد در مورد قطع کردن درخت ها و از بین بردن انگل های درون بدن ما انسان ها،خیلی زیبا بود،دقیقا همینطوره.
ما خیلی وقتها کارهایی رو که نیازه،انجام نمیدیم چون در موردش احساس گناه داریم
و خیلی وقتها کارهایی رو به سادگی انجام میدیم که واقعا گناه هستن و براش عذاب اومده.
خیلی جالبه،دقیقا لحظه به لحظه ی زندگی ما،توسط باورهامون ساخته میشه،واقعا به این جمله ی استاد رسیدم که میگه:ما تو هر لحظه در حال هدایت هستیم
این فایل خیلی برام درس داشت،خدایاشکرت
یک قسمت دیگه از فایل که برام خیلی جالب بود و منو تو فکر فرو برد،اونجایی بود که یکی از درخت ها(درخت هرز)رو بریدید اما درخت نیوفتاد و توسط پیچک های هرز،پابرجا موند.خب این چه درسی برای ما داره؟!
اینکه یک سری باورهای محدود کننده(درخت هرز)توسط یک سری افراد ساخته شده که حتی هزاران سال بعد از مرگ اون افراد،هنوز اون باورها تو ذهن یک سری افراد هست و به افراد دیگه انتقال پیدا میکنه.در واقع بعد از مرگ اون افراد،کسای دیگه(پیچک ها)که باورهای اون افراد رو باور کردن،اجازه نمیدن که اون باور از بین بره
مثل خیلی از اعتقادات مسخره و خرافه ی ما انسان ها
مثل خیلی از باورهای فقرآلود
مثل دیدگاهمون نسبت به پول
دیدگاهمون نسبت به کشورهای دیگه
دیدگاهمون نسبت به کشورمون
دیدگاهمون نسبت به همه چی….
شاید اون فردی که برای اولین بار این دیدگاه تو ذهنش به وجود اومده بود،۱۰ هزار سال پیش از دنیا رفته
اما هنوز میراثش پابرجاست
ما چه میراثی میخوایم از خودمون به جا بذاریم؟
میخوایم برای اینکه زودتر شرایط زندگیمون رو تغییر بدیم،از راه غیر حلال پول در بیاریم؟
میخوایم برای اینکه تو اینستاگرام زودتر بیایم بالا،باورهای محدود کننده رو تو ذهن افراد بکاریم؟
میخوایم موزیک های منفی بسازیم،چون تو ایران بیشتر مخاطب داره نسبت به آهنگ های شاد و زودتر پخش میشه؟
میخوایم کسی رو که تازه میخواد تو حوزه کاری ما شروع به کار کنه،ناامید و دل سرد کنیم،چون دست زیاد نشه؟
یادمون باشه که زندگی توی این دنیا خیلی کوتاهه و قطعا هدفمون از ورود به این دنیا این نبوده که،هم دیگه رو قضاوت کنیم،اکسیژن استفاده کنیم،جوجه بزنیم و بعد بمیریم
خیلی مهمه که خوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زندگی کردن سایر موجودات زنده باشه
هرکسی به شیوه ی خودش به رشد جهان کمک میکنه:
یکی مثل سیدحسین عباس منش و مریم شایسته با کشف قوانین کیهانی و آموزش اون به انسان های دیگه،به رشد جهان کمک میکنن
یکی مثل عرفان روح الله زاد(من)،با ایجاد احساس خوب در افراد،نسبت به خودشون و جهان اطرافشون،به رشد جهان کمک میکنه
یکی مثل ایلان ماسک،با بهبود زندگی افراد در بخش تکنولوژی،به رشد جهان کمک میکنه
یکی با درست کردن سرپیچ های های خلاقانه،برای وصل کردن شلنگ به شیر آب،به رشد جهان کمک میکنه(قسمت ۱۰ زندگی در بهشت)
و میلیارد ها مثال دیگه..
همه ی اینکار ها مقدسه،فکر نکن که چون عباس منش در مورد خدا و توحید صحبت میکنه،کارش با ارزشه و تو که تو حوزه کاری خودت به انسان ها کمک میکنی تا زندگی راحت تر،شاد تر و سالم تر داشته باشن،کارت بی ارزشه
همه ما انسان ها توسط همدیگه(دستان خداوند)رشد میکنیم و خیلی از این دستان خداوند الان زنده نیستن،اما میراثشون برای ما مونده و ما رو هدایت میکنه…
میراث تو برای دیگران چیه؟
سلام،
ممنونم واقعا هر لحظه که بیشتر نگاه میکنم، بیشتر احساس خوبی پیدا میکنم و هر لحظه هی دوست دارم بیشتر شماها رو نگاه کنم چون هر ثانیه احساس بهتری میگیرم و خدارو هزار مرتبه شکر.
ممنون برای این همه احساس خوبی که به ما میدهید و ممنون برای آماده سازی این فایل های زیبا
و ممنون از خدای بزرگ برای الهامات عالی اش که روز به روز به ما احساس بهتری میدهد.
من هر وقت شما دو عزیز رو توی این سریال نگاه میکنم خود به خود لبخند می زنم و احساس شادی میکنم و خداروشکر.
استاد عزیز در این فایل راجع به سفر و مهاجرت گفت و خودم که از سن 18 سالگی از خونه پدر مادری جدا شدم و به شهرهای مختلف رفتم و به کشورهای مختلف رفتم، هر روز میگفتم وای چرا ما قبلا اینچوری فکر میکردیم؟
وای این فکر های مسموم چی بودن، و امروز استاد عباس منش گفتن، خود به خود لبخند میزدم و یاد حرف های قبلی خودم بودم که به خودم میزدم.و الان در پنجمین شهری هستم که در طول 15 سال گذشته مهاجرت کردم و خدارا صدهزار مرتبه شکر تجربه های بهتر و شناخت بهتر نسبت به خودم پیدا میکنم.
به نام پروردگار روشن کننده ذهن ها .
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان مهربان
من با قانون جذب آشنا بودم اما همت نمیکردم که عامل به دانشم باشم از غرق شدن در رنجهای افکارم لذت میبردم خودم را آزار میدادم .
با فرافکنی و مظلوم نمایی تغذیه میشدم و صادقانه از عذاب خودم و بقیه لذت میبردم . بالاخره مدت زمان زیادی گذشت تا خسته شدم از زندگی توام رنج دادن و رنج کشیدن .
من هنوز دوره های شمارو ثبت نام نکردم اما تاهمین جا خیلی دلم بزرگ شده
عجیبه تنها مدت کوتاهی بعد از عضویت در سایت شما من آرزوهام بزرگتر شد .. باورتون میشه فقط با عضویت …
با دیدن سریال زندگی در بهشت خیلی روی صحبتهاتون دقیق میشم. قطع درخت های کوچیک و پیچک ها برام اول عجیب اومد بعد که محیط پاک شد معجزه شو دیدم …
خداروشکررر که انقدر خوبین . دلتون انقدر بزرگه و کارتون به راه راست هدایت کردن بقیه انسانهاست
باآرزوی حال خوب برای همه…
بهت تبریک میگم بابت رشدت و سرعت رشدت ..مسیر خوب و زیبایی رو در پیش داری..
سپاس از محبت شما دوست گرامی
به نام خداوند هدایت کننده،،
سلام به همگی
اولا اینکه مانند محتوای همین فایل که خیلی درمورد توجه به زیبایی ها و کنترل ذهنه منم 2بار نزدیک به تموم شدن کامنتم بود یهو صفحه خودبه خود خارج میشد و تمام متن پاک میشد اما خداروشکر یکی از پایه های اصولی ما هم اینجا همین موضوعه بعداز 10ثانیه حالمو خوب کردم و شروع کردم به کمی راه رفتن و یه دور زدن در محوطه خونه و مجدد شروع به نوشتن کامنت کردم،
بازم یه روز دیگه از فتح بهشت و هرس کردن محدودیتها و توهم ها،،
آدم از همین هرس کردن شاخه های درختان و پاکسازی محیط اینجا میفهمه که بهشت و جهنم صرفا تفاوت فضای بزرگ و کوچک نیست بلکه فضای عمیق و لطافت ذهن آدمی ست که پهناور بودن بهشت رو برایش میسازه،،که قلبش با هر اتفاق کوچکی تنگ نمیشه بلکه اینقدر بزرگ و عمیقه که فضایی مانند اعماق اقیانوس دارد،،
استاد وقتی میگی بخاطر غم دوست عزیزت شروع کردی به انجام کاری که توجه و کنترل ذهنتو بدست بگیری
درس هایی که ازش میگیرم اینه که درسته یه زمانی هم چندبار این تجربه هارو رو داشتی و بعداز چندساعت تونستی ذهنتو تغییر بدی اما دیگه همون موقع ها اینجور نبوده که یعنی کار تمومه دیگه نیازی نیست بلکه همیشه باید روی ذهن کارکرد
یاد مسابقه تنیس سرنا ویلیامز افتادم که مهم نیست یه آدم چقدر موفقیت کسب کرده باشه ودر چه جایگاهی باشه اگه نتونه ذهنشو کنترل کنه و خوب تربیتش نکنه قطعا ضربه میخوره و محکوم به شکسته،،
درسته کارش راحت تراز مدتهای قبلش هست اما همچنان باید همیشه فعالیت کارکردن روی ذهنش رو داشته باشه تا به عقب برنگرده
یا همینکه استاد میگی بعضیا از اونور خر افتادن ،،این منو تلنگرآمیز کمی تکون داد اگه همیشه به همدیگه میگیم مادوستان با همه تفاوت داریم اما واقعیتی هم هست که نباید باورها و افکار محدود رو هم نادیده و زیادی دست کم گرفت که زیادنیازی به انرژی و زمان ،تمرکز ندارن اما خبرخوب اینه که با ادامه دادن مداوم قابل تغییرن،،
اما بعداز مدت زیادی کفه های ترازو جابجا میشن یعنی بعداز چندسال باکارکرد مفید کفه ترازو سمت زمان و انرژی سبک تر
و سمت دستاوردها و فراوانی سنگینتر میشه،،
اما همچنان باید فعال بود برای برقراری ارتباط
وقتی که استاد مثال پیچک ها رو توصیف میکنی به باورهای ذهنی مون و میگی وقتی مثلا عدم عزت نفس رو تغییر میدی فکرمیکنی دیگه تمومه اما نه به باور عدم لیاقت،کمبود،ترس و…به همدیگه وصل هستن،،
حقیقتا برا خود من کمی درد داره این صحبتها اما میپذیرم و همیشه سعی میکنم روی همشون خوب کارکنم برا نتایج دلخواهم،،
اشکال نداره تحمل درد الان تبدیل میشه به صبر،،
اما با نپذیرفتن و با تغییر نکردن همین درد چندسال دیگه میشه عمل جراحی،پس گره دست بازکن رو نذارم بشه گره دندان بازکن،،
واقعا که خودمن حتی خیلی از باورهای واضح رو تغییر دادم و گذاشتم کنار اما الان خیلی احساس میکنم یه عالمه باور اشتباه مانند همین پیچکها وجود داره که باید حسابی روی خودم کارکنم تا ریشه های مخرب رو شناسایی کنم و باورهای قدرتمند کننده جایگزینش شون کنم،،
همون جهاد اکبر راه بندازیم
سفر به درون داشته باشیم
اما چقدر همین مسیر رشد میتونه لذتبخش باشه همراه با نتایج،،،
همگیتونو دوست دارم،،،،،
سلام سجاد عزیز💗
آفرین به این دیدگاه زیبا و این تعهد که بعد از ۲بار پاک شدن ،میتونی احساست درست کنی و دوباره بنویسی 👏👏👏👏👏👏
منم چند بار این دیدگاه نوشتم ،تقریبا چند کلمه آخر و همه چی پاک شده ولی یکم به ذهنم استراحت دادم دوباره نوشتم😄😄😄
امیدوارم در سایه رحمت خداوند مهربان شاد و پیروز ،سلامت و ثروتمند باشی خدانگهدار 🌹💖
سلام محمدعلی ممنون از دیدگاهت و همچنین کامنتت بعنوان متن این جلسه رو خوندم خیلی عالی نوشتی بهت تبریک میگم
سلام سجاد جان عزیز🌹
شما لطف دارید 💙❤️💗
زندگی بی همتاست