دیدگاه زیبا و تأثیرگزار رویا عزیز به عنوان متن انتخابی این جلسه:
بعد از دیدن و تفریح کردن در سواحل و شهر و دیدن اون شکوه و جلال ها و زیبایی های بینظیر فلوریدا تا تمپا و شگفتی های بینظیر و آهنگ های بسیار لذت بخش روی فیلم واقعا امروز صحبت های خانم شایسته و استاد عباسمنش یجورایی لازم و لذت بخش بود
یعنی انگار لازم بود این دسته کلیدها و شاه کلیدهای طلایی رونمایی شود
واقعا توی این قسمت بسیار مهم و مسایل جالب و کلیدی مطرح شد
پارک جنگلی ساحلی
چقدر اون خانم و آقایی که پشت سر استاد روی صندلی های تاشوی پیک نیکی نشسته بودند توجه ی منو جلب کرد
انگار ساعت ها با سکوت و خیره شدن به دریا صحبت های مراقبه ای و مدیتیشن انجام میدادن و یجورایی در صلح بودن با خودشون و طبیعت و این جهان هستی داشتن.. در زمانی که استاد داشتن صحبت میکردن منم مثل اونها غرق در دیدن اون زیبایی ها بودم و نسیم مطبوع دریا و انرژی گرمای خورشید رو حس میکردم و تحسینشون میکردم که چقدر خوبع در چنین فضایی به عالم وجود و درون خودشون غرق میشن و ریلکس میشن
توضیحات استاد در مورد نصب دوربین با اون وسیله ی که به خودشون وصل کردن که کارها رو چقدر راحتر و بهتر و قشنگتر میشود انجام داد
واقعا استاد جان چه ایده ی کاربردی بود خدارو شکر برای این وسیله ی راحت برای نصب مبایل که میشود براحتی فیلمبرداری کرد.
خدارو شکر برای این مبایل های بینظیری که با تنظیم کردن لنز واید که از فضای دورتر و در ابعاد وسیعتری و بزرگتر رو فیلم میگیره و لنز نرمال طبیعی تر و نزدیکتر رو نشون میده انگار اون صحنه رو از دید چشمان خودمون و نزدیگتر میبینیم ..
خدارو شکر برای این تکنولوژی
در همین لحظه با حیرت چشمش میخوره به یک زیبایی دیگر که یک ماهی بزرگ رقص کنان با مانورهای بینظیری حرکات جالبی رو بازی میکنه .. خدایا شکرت که این ماهی ها چقدر عشقن بخداااا ..
خدایا شکرت که هر چی رو آفریدی بینظیرن
در ادامه ی توضیحات استاد بعد از مزاح کردن و شوخی و لحن های بامزه ی استاد ..
پرسیدن ؟؟؟ با چه دیدگاهی به این فیلم ها نگاه میکنید؟! و جواب دادن….
اگر من جای شما بودم با این نگاه به این فیلم ها نگاه میکردم که…
ورودی مناسب داشته باشم؛ به چیزهایی که دوست دارم توجه کنم؛ و این زیبای ها رو جذب کنم؛
این طبیعت؛ این مردم خوب؛ این مردم آزاد؛ این آزادی ها؛ این آرامش؛ این آسایش؛ این آب و هوای مطبوع؛ این خیابون ها
سخنان استاد در ادامه …
من از خیلی سالها تصمیم گرفته بودم که به ذهنم ورودی های خوب بدم و قانون هم اینه دیگه به هر چیزی توجه کنید از همون جنس وارد زندگی مون میشه
مهمترین دلیل اینکه سریال زندگی در بهشت تهیه شده و اینکه بارها و بارها هم دیده شده بخاطر تمرکز بر زیبایی هاست
و در کل منظور استاد این بود که با دیدن این زیبایی ها به زیبایی های بیشتری هدایت میشوند و دیدن این زیبایی ها رو محدود به همین زیبایی نمیدونند بلکه باید پا را فراتر گذاشت و با دیدن و تمرکز به زیبایی ها به زیبایی ها و ثروت ها آرامش ها و سعادت مندی ها و خوشبختی ها و روابط عاشقانه و خوبی های بیشتر و بهتری هدایت می شویم
الهی من فدای این صحبت های جواهرنشانتون برم که هی در مورد کانون توجه ی خودتون صحبت میکنید و دوست دارید برو بچه ها هم به سطح بالاتری از خواسته ها و اهداف و لذت ها و زیبایی ها برسند
خدایا شکرت برای داشتن چنین استادی..
استاد جان باور کنید که من دقیقا کانون توجه مو فقط روی فایل های شما گذاشتم
… TV از آنتن و از بیخ قطعع
ماهواره که اصلا ندارم یعنی همه کاس و کوزه شو از بیخ قطع کردم و از خانه خارج کردمش
… ارتباطات هم کلا به شکر و نعمت این موضوع جهانی که چه لطف بزرگی در حق من بود قطعع
توی واتساپ و تلگرام و فضاهای مجازی هم فقط تک و توک با افراد نزدیک اون هم محدود
تمرین های شکر گذاری چه نوشتنی چه کلامی و چه احساسی و تجسم و دیدن فیلم ها و فایل های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا و فایل های قدیمی استاد
خب تا اینجا کلی کارها رو سعی کردم درست انجام بدم
بقیه اشم که مدام داخل سایت هستم و و فایل های بینظیر سایت رو نگاه میکنم
و احساسم در حد هیولایی عالی شده البته گاهی درگیر اون نجواهای شیطانی میشم ولی تازگیها دعواشون میکنم و بهشون میگم برید بیرون از ذهنم .. من میدونم که این حرفهای من نیست .. این حرفا ی من نیست … این که من نیستم صحبت میکنم من فقط شنونده هستم چون من که حرف نمی زنم این نجواها و پچ پچ های شیطانی هستن که اومدن توی کله ی من و هی دارن وراجی میکنید ..من دیگه درس های شیطان رو فهمیدم و فوری از ذهنم پرتشون میکنم بیرون…
مدیتیشن و مراقبه میکنم
پیاده روی رو تنهایی انجام میدم و اصلا دوست ندارم کنارم کسی باشه چون تمرکزم بیشتر میشه
اووووههههه ههه استاد ی چیزی بگم بخندید..
دیروز که قسمت ۱۴۰ زندگی در بهشت رو دیدم و کامنت نوشتم و کارهای دیگه عصری رفتم پیاده روی … استاد تا رفتم و برگشتم داشتم توی سواحل تمپا و فلوریدا سیر میکردم … باور کنید استاد که اصلا واقعا اینجا نبودم .. هر قدمی بر میداشتم فکر میکردم روی شن های مرجانی سواحل سی ساید و تمپا بای حرکت میکنم
.. اصلا نفهمیدم چطوری رفتم و برگشتم حتی رفتم لبنیاتی شیر محلی بخرم نفهمیدم چند کیلو بهم شیر داد وسطای راه پیش خودم گفتم چقدر این سنگینه … نگو چهار پنج کیلو برای خودش بهم داد
استاد اینقدر این چند روز بطور ضربتی و تمرکزی توی این فایل ها بودم که توی فضا هستم ..
البته استاد جان
خیلی نتایج تکاملی ریز ریز رو به پیشرفت گرفتم و از اینکه حالم خوبه و در لحظه ی حال زندگی میکنم شکرگزاری میکنم و از تابستان سال ۹۷ تا به الان تغییرات بسیار زیادی داشتم .. یعنی رویا ی درب داغوان قبل از آشنایی من با شما و رویا ی بعد از آشنایی من با استاد دو چیز کاملا متفاوت در همه ی زمینه های زندگیم شده
که همه ی اون درب داغون های قبلی ام نیاز به تمرین و تغییر باورهای مخرب گذشته ام تکامل پیدا کرده و اگر بخوام جمع بندی کنم اصلا قابل توضیح نیست البته توی کامنت های قبلی ام توضیح دادم که چطوری به زیر صفر رسیده بودم و چطوری به مدار بالاتری در حرکت هستم و از اینکه .. دستی از دستان خداوند شدید برام روز و شب از خداوند شکر گزاری میکنم
خدایا شکرت
خانم شایسته عزیزم .. فدات بشم که هر لحظه از خداوندم شکر گزارم که در کنار استاد و همراه استاد و با ما برو بچه های سایت هستید و این چرخه ی زیبایی ها رو با فیلم های بینظیریت و تلاش و کوشش برای تدوین و هما هنگی های لازم همچنان هدایتمان میکنی .. عزیزم خدا همیشه پشت و پناه شما دو عزیزان و دو استادان بینظیرم باشه
خدایا شکرت
یک خاطره و تجربه ی جالب از خانم شایسته …
اون زمان که در ایران معماری کار میکردم، کتاب های سالیانه ی معماری رو باید از دبی میگرفتم. توی اون کتاب ها . سازه های شهری و سازها هایی که توی کشورهای دیگه ساختع شده بود با جزییات فراوان ..
خانم شایسته هم برای تکمیل کردن حرف های استاد و با استفاده از تجربیاتشون دقیقا به یک نکته ی کلیدی اشاره کردن..
که باتوجه کردن به جزئیات اون زیبایی ها و لذت بردن از اونهمه زیبایی آرام آرام به سمت تجربه ی واقعیِ اون فضاها هدایت شدن. وقتی واحد برج تمپا رو استاد خریدن از اون بالای ی برج فضای شهر رو دیدن، اون فضاش دقیقا مثل اون عکسهای داخل اون کتاب بود که نشون می داد جهان چطور به کانون توجه ما جواب می دهد و ما چطور با کانون توجه مون اتفاقات رو خلق می کنیم..و یا برای پروژه ی کارشناسی معماری در تایلند . که این طرح دورش دریاچه ای با زمینه ی نیلوفر آبی
دقیقا با کانون توجه به اون عکسهای کتاب جهان هستی کار خودشو کرد ایشونو بسمت همون زیبایی هایی که توجه کردند همسو کرد بدون اینکه خودشون هم متوجه بشن.
همچنین در سریال سفر به دور آمریکا یادمه که وقتی به یک پارکی رفته بودید که یک سازه ی معماری رو دیدید گفتید که همیشه دوست داشتید این سازه ی معماری رو ببینید همون شخصی که اون ساختمان زیبا و پارک رو ساخته بود برای بازدید کنندگان ..
و دقیقا همون چیزهایی رو که در کتاب ها دیده بودن به واقعیت زندگیشون تبدیل شده بود و پدیدار و متجلی شده بود
و بقول خانم شایسته عزیزم و نکته ی کلید طلایی … معجره تمرکز بر زیبایی ها
خب خانم شایسته یک دوره ی جدیدی رو در این قسمت رونمایی کردند و مشغول تدوین این قسمت هستند به نام «دوره به صلح رسیدن با خود»
این دوره وردی های خالص و ناب وهمچینن منطق های قوی در مورد سلامتی، آرامش احساس خوب به ما میده. این آگاهی های باورهایی قدرتمند کننده و هماهنگ با خواسته هامون رو در وجودمون می سازه که می تونیم به آرامش برسیم و اون فضای آرامش و صلح درونی هست که ما رو به سمت خلق خواسته ها و قدم هایی که باید برداشته بشه، هدایت می کنه. به مسیری لذت بخش و نه پر از تقلا.
خانم شایسته ی عزیزم ممنون که هدایت شدید به هارد های قدیمی استاد از اون صحبت های کارگاه های سال نود و یک
با اینکه شما خودتون نفر اولی برای دریافت این فایل ها بودید ولی بازم پیش خودتون گفتید اینها کجا بودند .. واقعا تحسین تون میکنم برای این حد از آگاهی و پشتکار
دقیقا این موضوعی که شما مطرح کردید که.. ما فکر میکنیم که قانون رو فهمیدیم خیلی ورودی هامونو جدی نگیریم و یا نسبت به ورودی هامون متعهد نباشیم . و یا فکر میکنیم که همه چی رو راجب قانون بلد هستیم و دیگه اون تعهد و یا
اون فیلتر کم رنگ تر میشه ……….. . نکته ی بسیار قابل تعمق برانگیزی بود که مطرح کردید
این نکته ی بسیار کلیدی خانم شایسته برای من خیلی خیلی بیشتر از همیشه با معنا تر شد و از اینکه نسبت به ورودی هام و کانون توجه ام آگاهانه تر دقت لازم رو داشته باشم سعی میکنم جدی تر حرکت کنم
خانم شایسته جان واقعا دقیق گفتن که باید با جدیدیت کانون توجه مون رو کنترل کنیم. باید مراقت ورودی ها باشیم چون زندگی در شرایط خواسته، خود به خود اتفاق نمی افته و نیاز داره به تغذیه مناسبِ ورودی های ذهن و دوره در صلح بودن با خود، ورودی ای خالص برای هدایت به سمت آرامش و سلامتی همه ی خواسته هاست
خانم شایسته جان
یک تجربه ای داشتم خواستم اینجا با اجازه مطرح کنم..
من چند سال پیشتر کتاب های قانون جذب اسکاول شین و قانون توانگری رو خونده بودم و با یک مقدار کار کردن روی خودم فکر کرده بودم قوانین رو فهمیدم و انجام میدادم و بعدش فکر کردم که خوب چیزی نیست دیگه من که قوانین رو فهمیدم و خداییش تا حدودی کارام خوب پیش رفت و همه چیز عالی پیش رفت تا حتی کارخونه ی قارچ راه اندازی کردیم و وضعمون خیلی عالی شده بود ولی بعدها دیگه هم چی بدست فراموشی سپرده شد و بعدش همه چی خراب و خراب تر شد تا جایی که به زیر صفر رسیدیم که حتی هزار تومان پول خرید نون رو هم نداشتم.. البته من فکر میکردم قانون نو کامل فهمیدم و دیگه همه چیرو فهمیدم و علامه ی دهر شدم
البته خدارو شکر بعد از آشنایی ام با استاد با سه فایل رایگان استاد… چگونه در آمد خود را در یکسال سه برابر کنید و بدنبال اون با دیگر فایل های استاد از یوتیوپ و کانال تلگرامی ایشون آشنا شدم و تازه فهمیدم که نه تنها من از اون کتاب ها چیز زیادی نفهمیدم و با همون باورهای مخرب گذشته ی مذهبی و غیرمذهبی درب و داغون در همه ی زمینه ها . در روابط سلامتی عزت نفس و آرامش و آسایش ثروت ) ..در مدار باورهای مخربی بودم … بلکه این راه رو باید همیشگی دنبال کنم و ورودی هامو کنترل کنم و همچنین هزار ان راه و قوانینی که از استاد یاد گرفتم
رو متعهدانه و با جدیت دنبال کنم تا به بهترین ها هدایت شوم
خیلی خیلی ممنون و سپاسگذارم خانم شایسته ی عزیزم که دسته کلیدها ی طلایی و شاه کلید های واقعی رو یافتید و از تمام تجربیات قوانین جذب تون ممنون سپاسگذارم که در این مدار هدایت شدید و بیشتر از تمام این حرفا ممنونم که اجازه دادید در تجربیات شما سهیم بشیم و کنترل وردی هامونو جدی تر بگیریم و متعهدانه مسیرمونو حرکت کنیم
از استاد عزیزم بی نهایت تشکر و قدردانی میکنم که بعد از این سیر و سفر ها و تفریحات مهیج و دوست داشتنی .. لازم دونستن که یک نکات آگاهی دهنده رو تدریس کنند
واقعا ممنونم استاد بزرگوارم برای توجه به تمام تعهدی که نسبت به ما برو بچه های نوپای سایت دارید و همچنین تعهدی که به رسالت ی که دوست داشتید استوار هستید..
از دیگر دوستان هم خانواده ام تشکر و قدر دانی میکنم برای اینکه با خواندن کامنت شما عزیزیزان به درک آگاهی بیشتری هدایت می شوم .
بهترینع بهترین ها رو در همه ی ابعاد و لایه لایه های زندگیمونو برای همه مون آرزومندم روز و شب خوب و خوشی داشته باشید ممنون و سپاس
☘️
آگاهی های دوره «به صلح رسیدن با خود»، اصول اساسی را به ما می آموزد که درک و اجرایشان به قول قرآن ما در مدار «لعلک ترضی» قرار می دهد.
اگر نقشِ اساسی آگاهیهای این دوره را بطور خلاصه در «چیدنِ سنگِ بنای زندگی دلخواه» توضیح دهم، باید بگویم:
این دوره شاه-کلید کنترل ذهن است. مفهومی که در نگاه اول ساده به نظر می رسد اما آدمهای بسیار اندکی از عهدهی ساختن این توانایی برمیآیند؛
زیرا طبق قوانینی که خداوند بر جهان مقرر ساخته، سهم ما از تجربه فراوانی، عشق، سلامتی و آرامش به اندازهی تواناییما در کنترل ذهن و در صلح بودن با خودمان است.
و وقتی ذهن کنترل بشود، افسار زندگی در تمام جنبهها در کنترل ماست.
زیرا ایدهها و راهکارهایی که مسائلمان را حل می کند و فرصتهایی که درهای نعمت و برکت را به زندگیمان می گشاید، تنها به سمت یک ذهنِ آرام و در صلح با خود روانه می شود. برای همین است که کنترل ذهن اصلترینِ اصل هاست. اما کنترل ذهن، پشتوانه میخواهد و این پشتوانه به کمک باورهای قدرتمندکنندهای تأمین میشود که منطقهایی قوی در برابر نجواها و راهکارهای محدودکننده ذهن، ارائه میدهد و به این شیوه ما را به سمت راهکارها و ایدههایی هدایت میکند که نتیجهاش تجربهی خواستههاست.
آگاهیهای این دوره، الفبای ساختن آن باورها و منطقهاست. منطقهایی که پشتوانه ی آن کلام خداوند در قرآن است و به ما راه هدایت و فکر کردن به شیوهی خداوند را میآموزد و به این شکل «به صلح رسیدن با خود» را به ما یاد میدهد.
اطلاعات کامل درباره آگاهی های جلسات این دوره را می توانید در صفحه توضیحات این دوره مطالعه نمایید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD291MB19 دقیقه
به نام ربّ
سلام با بی نهایت عشق برای شما
75 . هفتادو پنجمین روز از روز شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا
این فایل رو اولین باره میبینم چه آهنگ قشنگی داره
رد پامو میذارم و بعد گوش میدم و به زندگی در بهشتم توجه و سپاسگزاری میکنم از دیدن این همه زیبایی
من امروز صبح بیدار شدم نماز صبح بخونم با گریه بیدار شدم دوروز هست که خدا منو بیدار میکنه و موقع نماز صبح جوری خواب رو ازم میگیره که بیدار میشم تا نماز بخونم با اینکه من شب 2 خوابیدم ولی 5 بیدارم کرد
این برام یه شگفتانه بود
_
چند روزی بود من تو دوتا از فایلای استاد که داشتم گوش میدادم و استاد تکرار میکرد پاشنه آشیل شما چی هست ؟ و پاشنه آشیل رو میگفت به چی میگن من تا اون روز هی میگفتم پاشنه آشیل چیه که استاد و بچه ها میگن تو گفتگوشون با استاد
که استاد تو یه فایل گفت جریانشو و فهمیدم پاشنه آشیل همون نقطه ضعفه
و استاد گفت دقیقا اون چیزی که برای تغییر مقاومت دارین که میگین نه استاد من میتونم این حرفو قبول کنم ولی درمورد این موضوع اصلل ، اون دقیقا همونیه که پاشنه آشیلتونه و باید رو اون کار کنید
من هی فکر کردم گفتم خدایا من که خیلی مقاومت نداشتم برای فهمیدن قانون یا چیزای دیگه همیشه دوست داشتم تغییر کنم
ولی این برام سوال شد
که خدایا من چه نقطه ضعفی دارم که باعث پیشرفتم نمیشه ؟ چه نقطه ضعفی دارم که خودم متوجهش نیستم ؟چه نقطه ضعفی دارم که مقاومت دارم به صورت پنهانی نه آشکار که متوجهش باشم ؟
این چند روز فقط سوالم این بود
تا اینکه امروز با اتفاقات روزم ،خدا بهم گفت دقیقا این پاشنه آشیل تو هست نقطه ضعفت که هر بار میگی دیگه آخرین باره ولی باز انجامش میدی
و اون قرض گرفتن هست
حالا از مادر یا برادرم یا یکی دونفر از اعضای فامیل نزدیکم هست که جدیدا دوباره ازشون پول قرض گرفتم برای مابقی هزینه کلاس طراحی طلا و جواهراتم
یه فلش بک بزنم به وقتی من ایده طراحی طلا و جواهرات رو از زن عموم گرفتم
الان که فکر میکنم میبینم من اون موقع تو درک و دریافتش نبودم و حرفای استاد رو ،از ایده های خدا درک نکرده بودم و فکر میکردم هر کس بهم ایده ای بده از طرف خداست و باید اجراش کنم
که دیروز بود فهمیدم تو روز شمار تحول زندگیم قسمت 74 که فایل لایو با استاد قسمت یک بود
که استاد گفت هر ایده ای رو اجرا نکنید ،اون ایده ای رو دنبالش برین که با توجه به موقعیت و شرایط اون لحظه تون هست وگرنه اگه دیدی ایده بالاتر از اون لحظه ات هست رهاش کن
تغییرات ذره ذره و ایده ها ذره ذره در همون موقعیت که هستی قدم بردار
الان من متوجه شدم که باید اون ایده رو رها میکردم و این چند ماه رو که همه اش درگیر بودم خدایا چیکار کنم تا پول کلاس و جور کنم و انگار طبق گفته استاد ،راه رو برای هدایت و الهامات جدید بسته بودم
دیشب من قبل خواب از اونجایی که مونده بودم قرآن رو دو صفحه خوندم
اولین آیه این بود
آیه 220 سوره بقره
برای آسایش دنیا و آخرت خود انفاق کنید ولی نه همه مال خود را ببخشید تا در دنیا به رنج افتید ونه بخل ورزید و باقی ترجمه آیه
من به این ترجمه ها که میخوندم هی میگفتم وای خدای من من چرا بار اول اینا رو اصلا ندیدم
چند روز قبلتراش هم هی درمورد انفاق به شکلای مختلف میگفت و من هی سوال میپرسیدم از خدا و فکر میکردم
بعد من به این آیه فکر کردم و به یه نتیجه رسیدم
اول کمک کردنای خودمو یادم آوردم ، گفتم ببین آخرین باری که تو کمک کردی به یه جایی تنهای دارایی تو تو حسابت 1500 بود و میخواستی باهاش کار کنی و وسیله نقاشی بگیری
ولی طبق باورهای محدودت که شنیده بودی و میگفتن که حتی وقتی هیچی نداری یا کمی پول داری اگر کمک کنی خدا بهت بیشتر میده و من طبق این موضوع و ندونستن این آیه که خبر نداشتم همچین چیزی خدا تو قرآنش گفته و به خودم زحمت نداده بودم قرآن بخونم قبل از آگاه شدنم
و میگفتم باشه من اگر 700 هزار تمن کمک کنم به من خدا بیشتر میده ، اونم طبق یه سری باور محدود
و با اینکه خودم بعدش به سختی افتادم و دقیق یادم نیست که دوباره قرض گرفتم یا نه باز سخت شد برام چون خودمم نیاز داشتم به اون پول خلاصه به خیلی چیزا فکر کردم
حتی من رفتم قسمت عقل کل تا درمورد کمک کردن و قرض دادن و قرض گرفتن بخونم
گفتم ببین کمک کردن، مثلا داداشم به یکی از نزدیکان یه چند وقتیه یه جوری کمک میکنه که باعث شده خودش اذیت و سختی بکشه و حتی یه سری سختی های دیگه به سختیاش اضافه شده
تا جایی که یادم میاد داداشم همیشه کمک میکرد و این دید رو داشت که خدا میرسونه ولی اینم بود اکثرا به مشکل برمیخوردیم به جهت های مختلف ،مثلا یا ماشینش هی جدیدا خراب میشه ،یا میگفت کمتر خرج کنید تا آخر ماه پول نداریم و …
هر وقت بهش میگفتم میگفت نه به خاطر خدا این کارو انجام میدم و خدا به من میرسونه به وقتش
و الان که یه وقتایی فکر میکنم میبینم همه اینا باورای محدودیه که بهمون از بچگی گفتن
ولی من به خاطر این همه فداکاری بیش از حدش نسبت به خانواده اذیت میشدم میگفتم درسته بابامون فوت کرده نمیشه که تو به فکر همه باشی
حتی دلیل اینکه من سال 96 تصمیم گرفتم تا یه پیج کاری تو اینستاگرام بزنم و شروع کنم با نقاشی روی چوب درآمد داشته باشم همین موضوع بود که نمیخواستم از داداشم پول بگیرم یا از مادرم
و این دید رو داشتم که خودم با پول خودم وسیله و چیزایی که دوست دارم رو تهیه کنم و دیگه پول نگیرم ازشون
و با حرکت کردنم شد، تقریبا خیلی چیزا که میخواستم و با پول خودم گرفتم و به خواسته هام رسیدم
ولی اینم هست یه وقتایی هم یکم از اون چیزی که میخواستم بگیرم رو قرض میگرفتم تا پولم جور بشه و بتونم بگیرمش و بعد یکی دو هفته با فروش نقاشیام پس میدادم و منتظر نمیموندم تا خودم پولش رو بسازم و عجله داشتم انگار
وای الان که عجله رو نوشتم یه صدایی بهم گفت اینم نقطه ضعفت هست که الان داری پاشنه آشیلت
که بعد قرض گرفتنه ،عجول بودنت برای بدست آوردن خواسته ات
یاد بگیر صبور باشی و بذاری خدا کارشو بکنه
توفقط به قول استاد عباس منش تقسیم کار کن با خدا
تو حرکت کن خدا تمومش میکنه
تو قدم بردار خدا مشتری میاره
و البته یه وقتایی میشد من قرض میگرفتم از خانواده یا خانواده از من قرض میگرفت
و بعدا به هم پس میدادیم ولی انگار جدیدا از وقتی آگاه تر شدم و دیدم استاد میگفت قرض نگیرین ،
برام این موضوع اذیت کننده بود و هی میخواستم قرض نگیرم ولی باز کم میاوردم و از داداشم یا مادرم یا از دو نفر از فامیلای نزدیکمون قرض میگرفتم و اونا میدادن و بعد مثلا دو ماه بعد پس میدادم اگر پول زیادی میگرفتم
همه این سوالا و شنیدن پاشنه آشیل که استاد گفت باعث شد فکر کنم و خدا امروز بهم نشون داد که کجا ضعف دارم
و من هی میگفتم به مادرم این کارش درست نیست ، حتی از معنی آیه قرآن هم خبر نداشتم که حتی خود خدا گفته همه مالتون رو نبخشید تا به رنج بیفتین و اذیت بشین
من امروز تصمیم گرفتم با مادرم حرف بزنم و آیه های قرآن رو یکی یکی براش بخونم
گفتم مامان بیا درمورد یه موضوع که چندین باره بهت گفتم حرف بزنیم ولی اینبار فهمیدم از قرآن که خود خدا گفته جوری کمک نکنید که اذیت بشید
و شروع کردم درمورد داداشم حرف زدن و بهش گفتم تا باهاش حرف بزنه و بگه که دیگه دلش برای خانواده نسوزه
چون فهمیدم هر کدوممون مسئول زندگی خودمون هستیم و نمیخواد دیگه برای خواهراش کمکی بکنه
حتی یهویی گفتم مامان دیگه نمیخوام برای من به فکر جهیزیه باشید ، من خیلی قبل تر ها همیشه فکر میکردم که چرا جهیزیه رو خانواده میگیره و همیشه به خودم میگفتم من نمیذارم برام جهیزیه بگیرن اگه بگیرم خودم میگیرم و کار میکنم
گفتم هرچی برای دوتا خواهرام گرفتین و ازدواج کردن
من اگر ازدواج کنم جهیزیه نمیخوام تصمیم دارم خودم کار کنم و خودم خونه و ماشین و همه چی بگیرم و خودم مسئول زندگی خودم هستم و تمام
مادرم گفت مگه میشه جهیزیه نگیریم برات؟ گفتم چرا نشه
خدای من انقدر بزرگ و نیرومنده که خودش همه چیو برام ردیف میکنه مثل همین آگاه کردناش نسبت به نقطه ضعفم
بعدش گفتم حتی همسر آینده ام هم انقدر مطمئنم که آگاه هست که اونم خودش مسئول زندگی خودشه و خودش پول میسازه و من تلاشم رو میکنم و خدا باقی کاراشو ردیف میکنه
حتی به مادرم گفتم دیگه اگر درمورد گرفتن وسایل کارم ازت قرض خواستم بهم قرض نده من تعهد نوشتم تو سایت که باید اجرا کنم و متعهد بمونم و باید تکاملم رو طی بکنم با لذت از مسیر
و دیگه هیچ وقت قرض نگیرم
همینجور داشتیم حرف میزدیم مادرم گفت برو دفتر نوشتن قرضامونو بیار که نوشتی از هم گرفتیم
بعد حساب و کتاب کاملا پاک شد حساب بدهیم به مادرم
و انقدر سبک شدم اون لحظه خیلی حس خوبی داشتم
و وقتی اومدم اتاقم اومدم سایت تا رد پامو بنویسم دیدم یه نفر برای روز شمار تحول روز 55 نظر گذاشته رفتم خوندم نوشته خودمم خوندم دیدم درمورد اهرم رنج و لذته پاشدم ورقی که اهرم رنج و لذت برای ورزش نوشتم رو پیدا کنم
یه لحظه مرور کردم اتفاقات امروزو
یهویی یه صدایی تو دلم گفت پاشنه آشیلت نقطه ضعفت قرض گرفتن بود گرفتیش؟؟
گفتم خدایا سپاسگزارم درسته من دقیقا نقطه ضعفم همین بود که مانع از پیشرفتم میشد و انقدر درگیر جور کردن پولی که قرض گرفتم بودم که نمیذاشت فکر کنم یا کار جدید بکشم حتی به قول استاد ایده های جدید رو هم اینجوری راهشو میبندیم با نگران بودن درمورد چگونه قرضمو پس بدم و نمیشه دریافت کرد الهامات خدارو
و درادامه نوشته های الانم متوجه شدم
یه پاشنه آشیل هم دارم
و اون عجول بودن برای زود رسیدن به خواسته ام هست بیشتر تو گرفتن یه وسیله کارم یا یه چیزی که دوست دارم داشته باشم
و خدارو صد هزار مرتبه شکر که امروز بهم گفت کجا بود نقطه ضعفم
وقتی تعهد دادم به خودم که دیگه قرض نگیرم اومدم اتاقم ذهنم هی تکرار کرد حالا میخوای چطوری ما بقی وسایلای جاکلیدیا رو بگیری برای عمده فروشی ببری ؟؟؟
گفتم بشین سرجات من الان قدم برداشتم دارم طرح جاکلیدیا رو میزنم از صبح رنگ کردم
خدا خودش پولشونو جور میکنه تا اینا آماده بشن خدا حرکت منو ببینه برکتشو میده ثروت میده
و انقدر از دونستن این موضوع احساس سبکی میکنم که واقعا سپاسگزارم از خدا که هدایتم میکنه هر لحظه و ایمان دارم در مسیر تکاملم هر لحظه داری کارای منو به بهترین شکل انجام میده
و من هر روز دارم پیشرفتمو میبینم
و از استاد عباس منش سپاسگزارم که با بی نهایت آگاهی ها که در اختیارمون قرار میده و ما استفاده میکنیم ازش
من امروز متوجه شدم که جدیدا به رفتارام ، به شنیدن فایلا که تصمیم گرفتم طبق گفته استاد تو فایل مصاحبه با استاد قسمت 18 بشینم فکر کنم و وقتی فکر کردم خدا راه رو واقعا برام باز کرد الان و یه بار خیلی عظیم رو از دوشم برداشت
خدایا شکرت
سلام سارا جان
چه جالب دقیقا بعد از یک ماه این دیدگاهم از طریق شما بهم یادآوری شد
5 اسفند نوشتم و الان 5 اسفنده و من تمام بدهیامو دادم و رها شدم و چند روزه متمرکز شروع کردم و اولین مشتریم هم روز 4 فروردین بود که دوتا خرید داشت
و این یادآوری بهم نشون داد که ادامه بده تو اگه سعی کنی خودت کار کنی یک ریالت رو بکنی دو ریال به قول استاد عباس منش اونموقع میتونی نتایج پایدارت رو برای ثروت مند شدن داشته باشی و قدم برداری
اتفاقا دقیقا دیروز درباره توحید عملی و ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است که استاد همیشه میگن تو روز شمار شماره 98 بود که رد پامو گذاشتم چقدر دقیق هست این یکی بودن های موضوعات
که امروز دقیقا شما پیام دادین بهم که یادآوری کنین
برای شما بهترین هارو از خدا میخوام بی نهایت ثروت و نعمت و شادی و سلامتی و آرامش و عشق و سعادت در دنیا و آخرت
سلام سارا جان
نوشته تونو که خوندم یه چیزی توجهمو جلب کرد و این بود که شما نوشتین :
در مورد تنبیه و توبیخ
میشه منظورتونو بگین برام سوال شد ؟
که در چه موردی باید اعتدال باشه برای تنبیه و توبیخ ؟
درسته در همه موارد میشه ولی میشه برام مثال بزنین برام سوال شد
خیلی ممنونم از توجهتون سارا جان