دیدگاه زیبا و تأثیرگزار امیر عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استادعزیز ومریم مهربان
میخواستم از نکات مثبت وویژگیهاوزیبایی های فایل۱۴۶ بگم که نتونستم اینو نگم
اقا من اعتراف میکنم
اعتراف میکنم این مجموعه این سایت این سریال زندگی دربهشت این استادوعزیز دلش من وزندگیمو طوری تغییر داده که هیچ کجا هیچ کس نتونسته انجام بده
با دیدن همین سریال زندگی دربهشت زندگیم مشابه سازی شده ،مثل یک قرص وداروی قوی برام شده
هرموقع ک از کارهای خونه خسته بی انگیزم ،میرم فایلهای مخصوصی که مریم جون تمیزکاری میکنه واز جزئیات کاراش فیلم گذاشته رو میبینم وانرژی میگیرم
هروقت از ارتباط با اطرافیانم ک زیاد هم مدارمن نیستن ،میام فایلهایی ک استاد ارتباط و روابطشون با عزیز دلشون توش خیلی صمیمی و عاشقانست رو میبینم (البته توی همش همین عاشقانه ها هست ولی من توی بعضی هاش بیشتر این روابطو میبینم )
وقتی حوصلم سرمیره از یکنواختی اطرافم میام فایلهای که همون منطقه پرادایسو از زیبایی هاش تعریف میکنه رو بیشتر تمرکز میکنم بعد میبینم هم جنس اون زیبایی هارو ..
وقتی میخوام غذایی درست کنم که شورو شوقی ندارم ومیخوام زود بهم بزنم وقاطیش کنم میام اون فایلهایی ک درمورد پخت وپز وایدهای که برای اشپزی بهشون میشه رو میبینم اونوقت همون غذای همیشگی اینقدر خوش مزه وبا لذت اماده میشه وپراز ایدهای جدید و احساس خوب میشه وجنسش با وقتهای دیگه فرق میکنه
وقتی با خودم دلمشغولی و فکر های مختلف دارم ،میام قسمت هایی که توش مریم جون واستاد عزیز وحتی مردم ودوستاشونرو نشون میدن ک درمورد آرامش داشتن وبه صلح رسیدن باخودشون در سریال زندگی صخبت کردنو میبینم و مثل یک دارو اروم میشم ویک تذکری میشه برام که کجای کارم احتیاج به بررسی داره اینو به خودم میگم اگه اینا میتونن منم میتونم
هر موقع کارهای زیادی دارم وبهم ریختگی برنامه کاری میام قسمتهایی که درمورد برنامه ریزی و هماهنگ بودن با کارها هست رو میبینم وانوقته که کارهام عالی پیش میره
به قول استاد روحم و احساسم لطیف ترشده ،نگاهم به ادمها ،حیوناوحتی اشیاء تغییر کرده
میفهمم که از موقعی که روی خودم کار کردم وکارمیکنم جنس رفتار ادمها وجهانم فرق کرده
همه چیز دست بدست هم داده ومنتظر ارسال فرکانس منن تا واکنش نشون بدن
بزارید خلاصه ای از دگرگونی وتولد جدید زندگیمو براتون بگم::(استاد با طی کردن ۴ماه از چکاب فرکانسیم اینقدر تغییرات کردم ودوست داشتم خانوادم هم درجریان قراربگیرن)
من برای تغییر زندگیم وروابطم با همسرم ،فرزندم همه کار کردم از مشاور گرفته تا پزشک ،روانشناس ،چله و،نذر،برنامه های مذهبی و…
امامشکلاتم بیشتروبیشتر میشد مشاور وروانشناس باعث شدکه دایره مشکلاتم بزرگو بزرگتر بشه ومن خودموغرق شده توی اون مردابی بیبنم که راه حلی جز جدایی یا…
نداشته باشه نمیتونستم حلش کنم ومیخواستم اونارو تغییر بدم ولی خودم دچار بیماری ومشکلات روحی شده بودم
استاد من چندسال هست که توی سایتم و از بعضی فایلهای رایگان سایت هم نتیجه هایی کسب کردم مثلا با فایل درامد خود راچندبرابر کنید هرچند که خیلی کم روی خودم کارکردم ولی درامدم ۳چهار برابرشده
ومن که درامدی نداشتم تونستم ازدرامدخودم بیاچندقدم رو بخرم وروی خودم کار کنم وکاش بجای اینکه اونقدر خرج مشاور وروانشناس کرده بودم میفهمیدم مشکل از چیه واز کیه…چقدر افسوس خوردم برای کارهای اشتباهی و زور زدن های الکی که برای درست کردن روابطم می کردم
وبدتر وبزرگترهم میشد
خدایا شکرت که متوجه شدم خدایا شکرت که استاد رو سرراهم گذاشتی،حتما قرار گرفتن استادتوی زندگیم یکی از درخواستهام بوده که از ته ته دلم میخواستم تازندگیم زیرورو بشه
به قول استاد وقتی احساس خوب نداشته باشی از همه چیز مینالی و جهانت وحشتناک داغون میشه یعنی بااینکه مقداری درامدی داشتم ولی جهان اطرافم تغیر نمی کرد
اینقدر وضعیتم بد شده بود روابط،وضعیت جسمی وروحی ،ک دوست داشتم زندگی این دنیام زودتر تموم بشه ….
واطرافیان هم میخواستن من دلداری بدن میگفتن کسی که توی این دنیا صبر داشته باشه وبا مشکلاتش کنار بیادیا بجنگه (مث من که هرکاری میکردم تا حلش کنم) یعنی یه جورایی تحمل کنه دنیای بعدی جایگاه خیلی خوبی داره
وای خدای من چقدر باور مزخرفی واقعا یاد این حرف ک میوفتم خنده وبغضم میگیرم ،خندم میگیره به حال خودم وبعد به حال دیگران ک همچین باوری دارن وبغضم میگیره ک چرا ما همچین باورهای اشتباه وسمی روبرای اینکه راه حلی برای دیگران داشته باشیم به دیگران تحمیل میکنیم
چقدر بعضی از ما ادم ها سمجیم وخودمونو با مشکلات وسختیهایی که هست یا پیش میاد با باور و فرهنگ اشتباه وِقف میدیم.
استاد اون روزها من زیاد ایمان به حرفهای شما نداشتم وفایلهارو بیشتر برای ارامش خودم وشنیدن برای یک لحظه خوب، گوش میکردم نه اینکه جزو مهم ترین وبزرگترین مسئله ای که روش تمرکز کنم وتغییر بدم گوش کنم (منظورم باورهامه،شناخت خودم وخدامه)
اگه همه توی این شرایط کرونایی مینالن واز مشکلات صحبت میکنن برای من کرونا یک دریچه بود دریچه ای که امید ،عشق به زندگی عشق به خودم ،عشق به خانوادم ،عشق به خدایی که من خلیفه خودش رو زمین کرده و همه چیزرو مسخر من کرده..
وقتی به این فکر میکنم ک همه چیز و خدامسخر من بندش کرده به قول قران (همه) نگفته فقط اسما ن وزمین گفته همه چیز اسمانها وزمین وانچه بین انهاست (یعنی شامل انسانها وشرایط هم میشه) چشمام پراز اشک شوق میشه وعاشقانه دوستش دارم)
چقدر دور بودم از خودم از رَبم
از موقعی که هدایت شدم به وسیله این سایت واستاد عزیزخداوندو بهتر وبیشتر شناختم ،خودمو بهتر وبیشتر شناختم
با اموزشهاوفایلهای استادزندگیم زیرو روشده فهمیدم که من خیلی خیلی باورهام داغون ومشکل داشتن ودارن
فهمیدم اون خدایی که بهم گفتن ک از صبر وتحملت خیلی لذت میبره وبرات وعده دنیای پس از مرگ خوب وعالی میده و همیشه برای بندهاش مشکل وناراحتی میخواد تا استانه صبر اونارو بالا ببره ،ومن بااین باور برای خودم مشکل میساختم وباعث شده بود تا ناخواسته درخواست مشکل و ناراحتی کنم واز اونجایی ک باورم شده بود،
جهان دست دردست گذاشته بود تااون شرایطو تجربه کنم وزندگیم همش پر بشه از بدبختی ومشکلات ناله غرزدن
همچین خدایی دروغه…
دروغه چون فهمیدم ودرک کردم ک همه چیزو در اختیار خودم قرار داده هم خوبیو هم بدیو،هم باور اشتباهو هم ناخواسته ها رو
خودم دارم شرایطمو خلق میکنم وخدا هم منوهدایت میکنه،هدایت به هرباور وشرایطی ک قبول داشته باشم
استاد از موقعی ک من تعهددادم تازندگیم تغییر کنه وروی خودم تمرکز کردم نه روی دیگران
زیبایی ها ولحظاتی رو تجربه میکنم که اگه بهم میگفتن بیا با اون حس وحال قبلیت شرایط وامکاناتی ک استادداره رو دراختیارم بزارن وتجربه کنم اصلا حاضر نبودم یک لحظه اون شرایطو با احساسات قبلم ،بیام بااینکه بیشتریا فکر میکنن اگه اون شرایط ،امکانات و زندگی در اون کشور رو داشته باشن خیلی وضعیت عالی خواهند داشت (استاد میخوام بگم من درک کردم اون زمانی که گفتین من زمانی ک بندرعباس بودنم باالان که شرایطم خیلی خوب وعالیه احساسم همون احساس خوشبختی ک توی اون شهر گرم وشرایطی ک داشتم ،هست
احساس خوب داشته باشی میتونی یک نیمرو با انچنان لذتی بپزی ک انگار داری یک غذای بهتروعالی ترومیپزی )
استاد عزیزتوی یکی از فایلها شنیدم ازتون ک وقتی قوانینو درک کردین وفهمیدین، خیلی دوست داشتین تا به همه یاد بدین وبا استفاده از این قوانین زندگیشونو تغییر بدن وحالا من یکی از اون ادمایی هستم ک به لطف الله مهربان و اموزشهای درست وبینظیر شما زندگیمو دارم تغییر وخلق میکنم روابطم هرروز عالی وعالی ترشده ومیشه ،وضعیت مالیم خیلی خوب شده،مهم تراز همه سلامتیم عالی شده
من به زور نمیخوام ادم های اطرافمو تغییر بدم من روی خودم کار میکنم ،روی باورهام کارمیکنم واحساس خودمو خوب نگه میدارم وجهان وشرایطم خودبخود تغییر میکنن ومن بااحساس خوبم الهامات وایدههای درک میکنم وعمل میکنم که هیچ کسی یا مشاور برای تغییر زندگیم نمیتونن بهم بگن وکمکم کنن
ومن مدیون خداوندم که شمارو سرراهم گذاشت
استادازشما بینهایت سپاسگزارم که این قدر صادقانه زندگی وشرایططونو برای درک بیشتر واضح وشفاف بیان میکنید این جوری خیلی جدیت درعمل کردن به اموز هاتون در من بیشتر شده از خدامیخوام تا کمکم کنه وهدایتم کنه تا بیشتر وبهتر توی این مسیر باشم
استادعزیز نمیتونم چطور این دگرگونی وتولد جدیدمو بگم وزبانم قاصره برای تشکروسپاسگزاری از شما
ممنون وقدردان شما واموزشهای باارزشتون هستم وتلاش میکنم توی این مکتب یکی از بهترین شاگرداتون باشم وازخدا میخوام ک هر چی ارزوتونه روبیشتروبهتر تجربه کنید
درپناه الله یکتا ومهربان باشید
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD267MB17 دقیقه
به نام یکتا قدرت جهان😘😍👌
سلام خدمت استاد جان و مریم جان بچهای گل😘😍👌.اسسسستاد جااااان😘😍دستت درد نکنه.استادجان به خودت افتخار کن .برای بار نمیدونم چندم،چندهزاااارم دست خدا شدی برای هدایت من. میلیون ها بار هم دست خدا شدی برای هدایت همه بچها .چه افتخاری😘😍👌منم می خوام ازین جایگاه هارو😘😍👌آخخخخ جاااان چه حالی بده خوبه!!😘😍👌استاد درگیر یک تضاد هستم با گفتن این جمله که:
امروز شب همون روزیه که با چنان شددددت و هدددددتی بارون اومد که باورکردنی نبود.ولی الان همه چیز آرااممه…آب،هوا،برگا انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده
این منو یاد اون آیه انداخت: ان مع العسر یسری.همانا با هرسختی آسانیست
یاد اون حرف استاد افتادم که با هرسختی آسانی هست نه که بعد هر سختی آسانی است و بعد بلند داد زد گفت ایییین خییییللللی واضحه😅👌😉یادم نیس دقیقا کدوم فایل بودش. و گفت جواب هر مسأله ای تو دل خودششششه.
و یاد این حرفا میفتم که آقا هیچ مسأله ای نیومده مارو بکشه هیچ تضادی اومدن به ما ی درسی بدن مارو واضح تر کنن ینی روش حرکتی مون راه درست رو برامون واضح تر کنن. هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت😉😘😅😍💪
افتخار میکنم با تک تککک سلولهام به من ارزشمندم،افتخار میکنم به خودم،به پایداری به سخت کوشی به اراده به پشتکار به توحیدی بودنم و تلاشم برای توحیدی بودن با تمام وجود شرکها.این تضاد هام باعث شدن من بیشتر جدددی بشم درمسیر خواسته هام،من یکی از خواسته هام ایمان به خودش بودش،الان بی تااااااب ایمان بهش و به نقطه امن رسیدن شدم،الان دارم بهتر میفهمم که من قبلتر فهمیدم پاشنه آشیل من عزت نفس بود الان با این مسائلم فهمیدم که من پاشنه آشیل اصلیِ عزت نفس و آرامش و به صلح رسیدن خودم احساس گناه بسیار انباشته شده در وجودم بوده و هست این مانع آرامش و در صلح رسیدن با خودم بوده سرزنش خودم بابت اشتباهات و احساس گناه و احساس بی کفایتی و ناتوانی و کوچکی در امور و اصل کلام احساس نارضایتی درونی بوده. چیزی که(احساس گناه) منم مثل استاد که میگفت من تو این مورد انصافا خیلی خوب شدم منم فکر میکردم عالللی شدم ولی نههه. درسته خییییلی عالللیتر شدم از قبل امااا اماااا هنوز هم ریشه ای درونم هست.روح من ازم ناراحته میگه تو این ۶سال یک لحظه ام آرامش نداشتم رنگ آرامش ندیدم،اذیتم کردی،تو این ۶سال در مسیر هدفت موفقیت خاصی بدست نیاوردی میگه شششش سال،میگه تو با این استعداد محششششرت باید الان سری A میبودی. انگار یادش رفته ۶سال پیش رو دوران بچگی رو.انگار یادم رفته هممممع خانواده مادر،خاله کوچکم،دایی کوچکم،دیگر خالم با اینکه خیلی از بقیه جلوتر و موفقتر و آگاه تر و با علم تر بودن تمام تلاششونو کردن من نرم سراغ عشقم تا بشینم درس بخونم(هشدار🚫:هررررررگززززز ذررررره ای این حرفها رو برای جلب ترحم کسانی که میخونن اینو نمیزنم؛متنفررررررم از این کار)داییم روز تولدم برام کتاب تست میخرید متنفر شده بودم از درس، مادرم انقدررر درس براش مهم بود که با اینکه درسم عالی بود ولی ریاضی رو نه دوست داشتم نه خوب بودم توش وقتی نمرم کم میشد کللللی جنجال درست میکرد،داد و هوار داد و بیداد و سرزنش تمام تلاشش این بود دور فوتبال رو خط بکشم در ۱۲سالگی بزور با دوستانم رفتم تابستان باشگاه فوتسال(اینارو به خودم میزنم این حرفها رو تا سو تفاهم ها رفع بشه و خودمو ببخشم چون وقتی خودتو نبخشیدی مثل ماشینی هستی که میخواد حرکت کنه ولی بنزین نداره!!!!!…..)
در ۱۴سالگی رفتم آکادمی فوتبال شهر پس با این حساب:اولا هیچ وقققت برای شروع ورزش دیر نیست اگرم دیر یا زود داشت بر فرض محال،من ۱۴سالگی آکادمی فوتبال رفتم و خییلی فشار آوردم تا قبول کردن ولی مادرم که دوست نداشت من برم سمتش پیش مسؤول استادیوم گفتش علیرضا فوتسال هم داره ها میخوای بری اونجا؟؟؟!!اون لحظه ازین حرف مثل یک انبار باروت بودم که میخواد ازین حرف منفججججرررر بشه💣💣💣💣💣💣🔫🔫🔫🔫)گفتم نههههه فقط فوتبال،فوتبال،فوتبال.تو همون سن هم من بیشتر از پدرومادرم دایی هام و خاله تحصیل کردم که رفیق های پزشک عالی داشت و بیمارستان میلاد کار میکرد بهتر میدونستم که باید برم سمت خواسته هام و جنگیییدم براش با تموم وجود…😠😠💪💪🔥🔥 مادرم مجبور شد قبول کنه .بسان پرنده ای بودم که داره تو ارتفاع چندهزاااار پایی آزاد و رهااااا پرواز میکنه و بی نهاااایت خوشحال و پر از ذوق بودم مدیر استادیوم رو پرسیدیم خودتون لباس می دین یا باید بخریم خودمون؟گفت میدیم ولی استوک رو باید خودتون بخرید.. خییلی ترسیدم.به پدرم گفتم برام بخر، بیرون بودیم وارد خیابونی شدیم که لوازم ورزشی فروشی بودش.یادمه از ابتدای خیابون خواهش کردم،گیر دادم صدبار پووونصدبار،هزاااااربااار. این اتفاق نیفتاد!!! با اینکه میتونست بخره(اما من پدر مادر و همرووو دارم میبخشممم وقتی خودمو ببخشم اونا هم بخشیده میشن خود بخود😘😘😍😍😘😘 دوستشوووون دارم چون این قدرت و شکوه و عظمت منه من بزرگوارم😍😘💪🔥) منم که از درون برای خودم ارزش قائل بودم،دیگگگه خواهش نکردم محکککم با همون کتونی زشت و ضایع رفتم تمرین همه پدرا مربی ها میگفتن باید استوک بخری.میگفتم آره قراره جلسه بعد بخرم(الکی😂😆😅😄😝😜) مربی یکبار کلاس تئوری داشت گفت ترکیب های فوتبال رو رو کاغذی چیزی بکشید بیارید. یادمه همه بچها با نهایت حمااااایت پدرمادر و حضورشون تو تمرین ها همونطوری تیتیش مامانی طور میومدن😂😂😂😅😆😄 ی مادر رو تخته شاسی ترکیب های فوتبال مثلا ۴۴۲رو کشیده بود آورده بود من رو کاغذ نوشتم آخه مادرم اینا هم که پایه کمک نبودن و من رو کاغذ نوشتم خیلی اتفاقی گوشه برگه ای که از دفتر کنده بودم کمی کج پاره شده بودش و مربی جلوی همه بچهاااا گفت این برای کیه؟!پرررتش کرد جلو همه زمین رفتم خم شدم و برش داشتم. یا یکبار سر کلاس تئوری یادم رفته بود کتونی مو همراهم بیارم گفت برو بیرون(الان میخندم😂😜😘😅😆😄😝 و میبخشمش چون خودشم فوتبالیست حرفه ای نشده بود و کمک داور بود و حتما خودشم سرکوب شده بود که اینطوری شده بودش و یا فکر کرده بود این روش موثره😂😂😂😅😆😄 فدا سرش من بخشیدمش😘😍😅) و در نهایت پدر مادرم هم ماه آخر تابستان شهریه ندادن و باعث شد کلا شهریور هم نرم آکادمی)
و بعد بار سوم ۱۷سالگی برگشتم فوتبال اومدم تیم و رسمی قرارداد بستم البته تو ۱۸قرارداد بستم .اما فایده نداشت من تو تابستونی که ۱۷سالم بود و مصادف بود با جام جهانی ۲۰۱۴برزیل کل تابستون رو در افسردگی کامل به سر بردم که احساس گناه و سرزنش داشتم که چرا دیر شروع کرده بودم از خودم دلزده بودم انگار یادم رفته بود همه تلاش هامو انگار یادم رفته بود همون مربی ای که گفت برو بیرون من برای مربی اصلی مون که تو همون کادر بود ینی آقای نوروزی مثل یک اسطوره درررس عشششق دادم به همه من عشق رو فهمیده بودم من اسطوره بودم پیام آور عشق و انسانیت بودم رفتم با پول تو جیبی هام براش صبح زود گل خریدم روز تولدش که گفته بودن امروز تولدشه.اون یکی مربی دید که من گل گرفتم شاید از رفتارش با من شرمنده بود شاااید.نمیدونم!!!با اینکه اونجا چیز خاصی هم یاد ندادن بهمون. انگار اون موقع ها یادم نبود سرااااسر احساس گناه و گلگی از خودم ،معلم ورزش های مدرسه،معلم های کلاس ها ،پدرمادر دایی خاله، من چه میکرررردم هممممه و همممه متفق القول می گفتن دیرع دیگه و پر از احساس گناه و سرزنش برای اشتباهاتی بودم که اصلا نکرده بودم!!!احساس گناه به من از طرف مادرم و بقیه آموزش داده شده بود!!!!! یک کامپیوتر رو در نظر بگیر که بهش یک کدی بدن.اگر تا یک میلیارد سال دیگر هم یک هزار تیلیاردبار بهش همون کد رو بدن خروجی هموووونه.این ربطی به پخمه و ناتوان بودن و شکست خوردن کامپیوتر ندارد!!!!!! اگر داخل یک کوزه بارها و بارهاااا و باااارها آب بریزیم و خالی کنیم اگر یک تریلیووون سال دیگر هم به این کار ادامه بدیم آب میاد بیرون نه دوووووغغغغ!!!علیرضا جان تو هم همینی!!کد اشتباه دادی ذهنت ناآگاه هم بودی فدای سرت خیلی ها یک هزارم آگاهی همون موقع تو هم نداشتن!!!!!!کد دیرخ دیره،دیگه دیره و اینا داده شده به ذهنت نه از طرررف تو از بقیه،کد احساس گناه و سرزنش بابت اشتباهات ناکرده داشتی کد عدم درصلح بودن با خودت داشتی تو پس ضعیف و ناتوان و یا بی عرضه نبودی….
همون طور که تو قانون اساسی کشورها میگه که هر انسانی حق انتخاب،آزادی،احترام داره من اینو اضافه میکنم که: هر انسانی حقققققققق اشتباه داااااره بهش این اجازه داده شددددهههه؛این حققققققق منه،سههههم منه بمن حقققق اشتباه داده شده تازه من اشتباه نکردم اصلا من بچه بودم بله انسان مسئول زندگی خودشه؟؟!!آره درست اما تو ۵سالگی،۱۰سالگی ۱۵ بچه اصلا به بلوغ فکری رسیده که بفهمه اینووووو؟؟؟!!!! من بچه بوووددم ی توپ میدادن دستم میرفتم سمت بازیم . هرررککککسی بود بهتر از من عمل نمیکررررد که هیییچچچچ یک تیلیارد براااابر از من ضعیف تر عمل میکررررد!!!همون؟!۱۷سالگی یا خودکشی یا تسلیم میشد یا سمت مواد یا هزار خلاف دیگه میرفت اونا که ده برابر وضعیت و شرایط شون از من بهتر بودش هیچچچی نشدن!!!اونا که عالی بود اوضاع براشون و معروف هم بودن همچین کار شاقّی نکردن!!!!! حالا اسم نمیبرم…هرکککسیییی تو شرایط من بود یک هزاااارم منم عمل نمیکرد. مثل یک تررررررسسسسووووی بزدل🐐🐐 عمل میکرد و تسلیم میشد!!!!!من تازه فهمیدم چه اسطوره ای بودم.من اشتباه کردم اصلا دوووس داشتم،کسی که اشتباه نکرده هیچچچ غلطی نکرده تو زندگیش،
هستن افرادی با شرایط زندگی بهتر از من عزت نفس بهتر،اما این عزت نفس حاصل موفقیت نبود این عزت نفس عزت نفس دست نخورده ای بود که خاصی سکون هستش حاصل برخورد نکردن با چالش هایی به اندازه چالشهای من،وگرنه من محشششرم.
چکار کردم مگه آدم کشتم؟!تروریست داعشی شدم؟؟!!جیب بر شدم؟! کیف قاپ؟!کلاهبردار،آبروی کسی رو بردم؟! بابااااااا موسی آدم کشششت پیامبر اولوالعظم!!!کلا ۵ تا دونه پیامبر اولوالعزم داشتیم تو تاریخ بشررریت.
اونوقت علیرضای عزیز روح قشنگ و دوست داشتنی من،فدااات بشم قربونت بشم، تو میگی باهات قهرم ۶سال زجرم دادی؟؟!!من میتونستم همون نوجوانی تسلیم بشم بهتتتت قول میدم یکساااال هم دووم نمیاوردیم تو این جهان مادی.من بخاطررر تو اینکار رو کردم علیرضای عزییز😘😍
درد و رنج موقتیه و حسرت دائمی ۶سال اذیت شدیم ولی بهتر ازین بود که ۶۰سال باقی عمر رو با رنننج تو جهنمممم زندگی کنیم و در اون دنیا هم بریم جهنم و باااز اونجا دیگه زجرررر عظیم رو بکشیم
پس بیا ادامه بدیم😠😠💪💪🔥🔥 بیا آشتی کنیم که خیر دنیا و آخرت در اینه.
بماند برای ثبت در تاریخ💪🔥
بماند برای روزهایی که خواستیم احساس نارضایتی درونی و احساس گناه و ضعف بکنیم و خودمان را بابت اشتباهات سرزنش کنیم.
۹/۱۲/۹۹ آخرین سال قرن ۱۹:۲۲’ تهران.♥