https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/02/abasmanesh-23.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-02-27 10:02:512021-03-08 10:23:34سریال زندگی در بهشت | قسمت ١46
196نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
عااشق صداقت خانم شایسته بودم وقتی گفت نان فرانسوی تمایل ندارم یعنی درست کردم یک بار خوب نشده و انجا که گفت در دستگاه رو یه خورده باز کرده
واقعاً متشکرم بابت دادن این همه باور خوب که اگه جایی عالی نبود دلیل نداره بی خود تعریف بدی از خودت، صادق بودن اولین راه ارتباطت با ادما رو مشخص می کنه یعنی به نظر من ادما قبل از اینکه ببینن چقدر اعتماد به نفس داری میبینن فیکی یا صادق…
من واقعاً تلاش می کنم صادق باشم، چون بهم ثابت شده هر جا صادق نبودم ادمی شبیه خودم سر راهم سبز شده…
سلام خدمت استاد جان و مریم جان بچهای گل😘😍👌.اسسسستاد جااااان😘😍دستت درد نکنه.استادجان به خودت افتخار کن .برای بار نمیدونم چندم،چندهزاااارم دست خدا شدی برای هدایت من. میلیون ها بار هم دست خدا شدی برای هدایت همه بچها .چه افتخاری😘😍👌منم می خوام ازین جایگاه هارو😘😍👌آخخخخ جاااان چه حالی بده خوبه!!😘😍👌استاد درگیر یک تضاد هستم با گفتن این جمله که:
امروز شب همون روزیه که با چنان شددددت و هدددددتی بارون اومد که باورکردنی نبود.ولی الان همه چیز آرااممه…آب،هوا،برگا انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده
این منو یاد اون آیه انداخت: ان مع العسر یسری.همانا با هرسختی آسانیست
یاد اون حرف استاد افتادم که با هرسختی آسانی هست نه که بعد هر سختی آسانی است و بعد بلند داد زد گفت ایییین خییییللللی واضحه😅👌😉یادم نیس دقیقا کدوم فایل بودش. و گفت جواب هر مسأله ای تو دل خودششششه.
و یاد این حرفا میفتم که آقا هیچ مسأله ای نیومده مارو بکشه هیچ تضادی اومدن به ما ی درسی بدن مارو واضح تر کنن ینی روش حرکتی مون راه درست رو برامون واضح تر کنن. هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت😉😘😅😍💪
افتخار میکنم با تک تککک سلولهام به من ارزشمندم،افتخار میکنم به خودم،به پایداری به سخت کوشی به اراده به پشتکار به توحیدی بودنم و تلاشم برای توحیدی بودن با تمام وجود شرکها.این تضاد هام باعث شدن من بیشتر جدددی بشم درمسیر خواسته هام،من یکی از خواسته هام ایمان به خودش بودش،الان بی تااااااب ایمان بهش و به نقطه امن رسیدن شدم،الان دارم بهتر میفهمم که من قبلتر فهمیدم پاشنه آشیل من عزت نفس بود الان با این مسائلم فهمیدم که من پاشنه آشیل اصلیِ عزت نفس و آرامش و به صلح رسیدن خودم احساس گناه بسیار انباشته شده در وجودم بوده و هست این مانع آرامش و در صلح رسیدن با خودم بوده سرزنش خودم بابت اشتباهات و احساس گناه و احساس بی کفایتی و ناتوانی و کوچکی در امور و اصل کلام احساس نارضایتی درونی بوده. چیزی که(احساس گناه) منم مثل استاد که میگفت من تو این مورد انصافا خیلی خوب شدم منم فکر میکردم عالللی شدم ولی نههه. درسته خییییلی عالللیتر شدم از قبل امااا اماااا هنوز هم ریشه ای درونم هست.روح من ازم ناراحته میگه تو این ۶سال یک لحظه ام آرامش نداشتم رنگ آرامش ندیدم،اذیتم کردی،تو این ۶سال در مسیر هدفت موفقیت خاصی بدست نیاوردی میگه شششش سال،میگه تو با این استعداد محششششرت باید الان سری A میبودی. انگار یادش رفته ۶سال پیش رو دوران بچگی رو.انگار یادم رفته هممممع خانواده مادر،خاله کوچکم،دایی کوچکم،دیگر خالم با اینکه خیلی از بقیه جلوتر و موفقتر و آگاه تر و با علم تر بودن تمام تلاششونو کردن من نرم سراغ عشقم تا بشینم درس بخونم(هشدار🚫:هررررررگززززز ذررررره ای این حرفها رو برای جلب ترحم کسانی که میخونن اینو نمیزنم؛متنفررررررم از این کار)داییم روز تولدم برام کتاب تست میخرید متنفر شده بودم از درس، مادرم انقدررر درس براش مهم بود که با اینکه درسم عالی بود ولی ریاضی رو نه دوست داشتم نه خوب بودم توش وقتی نمرم کم میشد کللللی جنجال درست میکرد،داد و هوار داد و بیداد و سرزنش تمام تلاشش این بود دور فوتبال رو خط بکشم در ۱۲سالگی بزور با دوستانم رفتم تابستان باشگاه فوتسال(اینارو به خودم میزنم این حرفها رو تا سو تفاهم ها رفع بشه و خودمو ببخشم چون وقتی خودتو نبخشیدی مثل ماشینی هستی که میخواد حرکت کنه ولی بنزین نداره!!!!!…..)
در ۱۴سالگی رفتم آکادمی فوتبال شهر پس با این حساب:اولا هیچ وقققت برای شروع ورزش دیر نیست اگرم دیر یا زود داشت بر فرض محال،من ۱۴سالگی آکادمی فوتبال رفتم و خییلی فشار آوردم تا قبول کردن ولی مادرم که دوست نداشت من برم سمتش پیش مسؤول استادیوم گفتش علیرضا فوتسال هم داره ها میخوای بری اونجا؟؟؟!!اون لحظه ازین حرف مثل یک انبار باروت بودم که میخواد ازین حرف منفججججرررر بشه💣💣💣💣💣💣🔫🔫🔫🔫)گفتم نههههه فقط فوتبال،فوتبال،فوتبال.تو همون سن هم من بیشتر از پدرومادرم دایی هام و خاله تحصیل کردم که رفیق های پزشک عالی داشت و بیمارستان میلاد کار میکرد بهتر میدونستم که باید برم سمت خواسته هام و جنگیییدم براش با تموم وجود…😠😠💪💪🔥🔥 مادرم مجبور شد قبول کنه .بسان پرنده ای بودم که داره تو ارتفاع چندهزاااار پایی آزاد و رهااااا پرواز میکنه و بی نهاااایت خوشحال و پر از ذوق بودم مدیر استادیوم رو پرسیدیم خودتون لباس می دین یا باید بخریم خودمون؟گفت میدیم ولی استوک رو باید خودتون بخرید.. خییلی ترسیدم.به پدرم گفتم برام بخر، بیرون بودیم وارد خیابونی شدیم که لوازم ورزشی فروشی بودش.یادمه از ابتدای خیابون خواهش کردم،گیر دادم صدبار پووونصدبار،هزاااااربااار. این اتفاق نیفتاد!!! با اینکه میتونست بخره(اما من پدر مادر و همرووو دارم میبخشممم وقتی خودمو ببخشم اونا هم بخشیده میشن خود بخود😘😘😍😍😘😘 دوستشوووون دارم چون این قدرت و شکوه و عظمت منه من بزرگوارم😍😘💪🔥) منم که از درون برای خودم ارزش قائل بودم،دیگگگه خواهش نکردم محکککم با همون کتونی زشت و ضایع رفتم تمرین همه پدرا مربی ها میگفتن باید استوک بخری.میگفتم آره قراره جلسه بعد بخرم(الکی😂😆😅😄😝😜) مربی یکبار کلاس تئوری داشت گفت ترکیب های فوتبال رو رو کاغذی چیزی بکشید بیارید. یادمه همه بچها با نهایت حمااااایت پدرمادر و حضورشون تو تمرین ها همونطوری تیتیش مامانی طور میومدن😂😂😂😅😆😄 ی مادر رو تخته شاسی ترکیب های فوتبال مثلا ۴۴۲رو کشیده بود آورده بود من رو کاغذ نوشتم آخه مادرم اینا هم که پایه کمک نبودن و من رو کاغذ نوشتم خیلی اتفاقی گوشه برگه ای که از دفتر کنده بودم کمی کج پاره شده بودش و مربی جلوی همه بچهاااا گفت این برای کیه؟!پرررتش کرد جلو همه زمین رفتم خم شدم و برش داشتم. یا یکبار سر کلاس تئوری یادم رفته بود کتونی مو همراهم بیارم گفت برو بیرون(الان میخندم😂😜😘😅😆😄😝 و میبخشمش چون خودشم فوتبالیست حرفه ای نشده بود و کمک داور بود و حتما خودشم سرکوب شده بود که اینطوری شده بودش و یا فکر کرده بود این روش موثره😂😂😂😅😆😄 فدا سرش من بخشیدمش😘😍😅) و در نهایت پدر مادرم هم ماه آخر تابستان شهریه ندادن و باعث شد کلا شهریور هم نرم آکادمی)
و بعد بار سوم ۱۷سالگی برگشتم فوتبال اومدم تیم و رسمی قرارداد بستم البته تو ۱۸قرارداد بستم .اما فایده نداشت من تو تابستونی که ۱۷سالم بود و مصادف بود با جام جهانی ۲۰۱۴برزیل کل تابستون رو در افسردگی کامل به سر بردم که احساس گناه و سرزنش داشتم که چرا دیر شروع کرده بودم از خودم دلزده بودم انگار یادم رفته بود همه تلاش هامو انگار یادم رفته بود همون مربی ای که گفت برو بیرون من برای مربی اصلی مون که تو همون کادر بود ینی آقای نوروزی مثل یک اسطوره درررس عشششق دادم به همه من عشق رو فهمیده بودم من اسطوره بودم پیام آور عشق و انسانیت بودم رفتم با پول تو جیبی هام براش صبح زود گل خریدم روز تولدش که گفته بودن امروز تولدشه.اون یکی مربی دید که من گل گرفتم شاید از رفتارش با من شرمنده بود شاااید.نمیدونم!!!با اینکه اونجا چیز خاصی هم یاد ندادن بهمون. انگار اون موقع ها یادم نبود سرااااسر احساس گناه و گلگی از خودم ،معلم ورزش های مدرسه،معلم های کلاس ها ،پدرمادر دایی خاله، من چه میکرررردم هممممه و همممه متفق القول می گفتن دیرع دیگه و پر از احساس گناه و سرزنش برای اشتباهاتی بودم که اصلا نکرده بودم!!!احساس گناه به من از طرف مادرم و بقیه آموزش داده شده بود!!!!! یک کامپیوتر رو در نظر بگیر که بهش یک کدی بدن.اگر تا یک میلیارد سال دیگر هم یک هزار تیلیاردبار بهش همون کد رو بدن خروجی هموووونه.این ربطی به پخمه و ناتوان بودن و شکست خوردن کامپیوتر ندارد!!!!!! اگر داخل یک کوزه بارها و بارهاااا و باااارها آب بریزیم و خالی کنیم اگر یک تریلیووون سال دیگر هم به این کار ادامه بدیم آب میاد بیرون نه دوووووغغغغ!!!علیرضا جان تو هم همینی!!کد اشتباه دادی ذهنت ناآگاه هم بودی فدای سرت خیلی ها یک هزارم آگاهی همون موقع تو هم نداشتن!!!!!!کد دیرخ دیره،دیگه دیره و اینا داده شده به ذهنت نه از طرررف تو از بقیه،کد احساس گناه و سرزنش بابت اشتباهات ناکرده داشتی کد عدم درصلح بودن با خودت داشتی تو پس ضعیف و ناتوان و یا بی عرضه نبودی….
همون طور که تو قانون اساسی کشورها میگه که هر انسانی حق انتخاب،آزادی،احترام داره من اینو اضافه میکنم که: هر انسانی حقققققققق اشتباه داااااره بهش این اجازه داده شددددهههه؛این حققققققق منه،سههههم منه بمن حقققق اشتباه داده شده تازه من اشتباه نکردم اصلا من بچه بودم بله انسان مسئول زندگی خودشه؟؟!!آره درست اما تو ۵سالگی،۱۰سالگی ۱۵ بچه اصلا به بلوغ فکری رسیده که بفهمه اینووووو؟؟؟!!!! من بچه بوووددم ی توپ میدادن دستم میرفتم سمت بازیم . هرررککککسی بود بهتر از من عمل نمیکررررد که هیییچچچچ یک تیلیارد براااابر از من ضعیف تر عمل میکررررد!!!همون؟!۱۷سالگی یا خودکشی یا تسلیم میشد یا سمت مواد یا هزار خلاف دیگه میرفت اونا که ده برابر وضعیت و شرایط شون از من بهتر بودش هیچچچی نشدن!!!اونا که عالی بود اوضاع براشون و معروف هم بودن همچین کار شاقّی نکردن!!!!! حالا اسم نمیبرم…هرکککسیییی تو شرایط من بود یک هزاااارم منم عمل نمیکرد. مثل یک تررررررسسسسووووی بزدل🐐🐐 عمل میکرد و تسلیم میشد!!!!!من تازه فهمیدم چه اسطوره ای بودم.من اشتباه کردم اصلا دوووس داشتم،کسی که اشتباه نکرده هیچچچ غلطی نکرده تو زندگیش،
هستن افرادی با شرایط زندگی بهتر از من عزت نفس بهتر،اما این عزت نفس حاصل موفقیت نبود این عزت نفس عزت نفس دست نخورده ای بود که خاصی سکون هستش حاصل برخورد نکردن با چالش هایی به اندازه چالشهای من،وگرنه من محشششرم.
چکار کردم مگه آدم کشتم؟!تروریست داعشی شدم؟؟!!جیب بر شدم؟! کیف قاپ؟!کلاهبردار،آبروی کسی رو بردم؟! بابااااااا موسی آدم کشششت پیامبر اولوالعظم!!!کلا ۵ تا دونه پیامبر اولوالعزم داشتیم تو تاریخ بشررریت.
اونوقت علیرضای عزیز روح قشنگ و دوست داشتنی من،فدااات بشم قربونت بشم، تو میگی باهات قهرم ۶سال زجرم دادی؟؟!!من میتونستم همون نوجوانی تسلیم بشم بهتتتت قول میدم یکساااال هم دووم نمیاوردیم تو این جهان مادی.من بخاطررر تو اینکار رو کردم علیرضای عزییز😘😍
درد و رنج موقتیه و حسرت دائمی ۶سال اذیت شدیم ولی بهتر ازین بود که ۶۰سال باقی عمر رو با رنننج تو جهنمممم زندگی کنیم و در اون دنیا هم بریم جهنم و باااز اونجا دیگه زجرررر عظیم رو بکشیم
پس بیا ادامه بدیم😠😠💪💪🔥🔥 بیا آشتی کنیم که خیر دنیا و آخرت در اینه.
بماند برای ثبت در تاریخ💪🔥
بماند برای روزهایی که خواستیم احساس نارضایتی درونی و احساس گناه و ضعف بکنیم و خودمان را بابت اشتباهات سرزنش کنیم.
یاد اون قسمتهای اول سریال افتادم که مریم خانم از استاد فیلم میگرفتن و استاد اون لوبیاهارو درست کردناون موقع نه آشپزخونه اینطوری بود، نه در و دیوار باز بود، نه چراغی بیرون بود، نه بوقی و بوقه ای، نه باب و جنیفری، نه جکوزی، نه مهمونی، هیچی، ولی کم کم رشد کردیم، کم کم اومدیم جلو و نشونمون دادید که چقدر زندگی میتونه بهشتی باشه، چقدر میتونه زیبا باشه، چقدر میتونه آرام و آزاد باشه
اومدیم جلو و الان اینجاییم، جایی که دیگه از نشر تخم مرغ خود کفا شدیم
آشپزخونه مون چقدر کامل تر شده، چقدر زیباتر و جادار تر شده
دیگه حتی خودمون تنور داریم نون میپزیم
دیگه بهشتی زندگی کردن عادتمون شده غیر از اون اصلا تحمل نداریم
تراکتور داریم، چیکن تراکتور داریم،
طاووس داریم گنی داریم
ایرفرایر داریم، قهوه ساز خفن داریم
چقدر این بهشت زیبا و آرام و درست داره تکاملشو طی میکنه
حتی اون چند روز تمپا هم واسش آمادگی بود که خودشو محیا کنه وقتی ما میریم ازمون استقبال کنه بایه سطل تخم مرغ خوجمزه با زرده اصل
خدایاشکرت به خاطر اینهمه نعمت
بارون بزنه اول صبح، موتورو بشوره، خونه رو بشوره، آروی و تراکتورو بشوره، همه جا رو از کثیفی تمیز کنه بره
قشنگ مثل اون تعهدیه که ما باید به خودمون بدیم تا هرچند وقت یکبار بیاییم و ذهنمونو از آلودگی هایی که یه مدت در معرضشون بوده پاک کنیم تا دوباره خالص بشه، دوباره انرژیش مثبت بشه
حالا که حرف از دفترچه راهنما شد، خانم شایسته هم گفتن که دوره در صلح رسیدن با خود اومده روی سایت،
و این دقیقا همونچیزیه که مارو به خواسته هامون میرسونه، در صلح بودن با خودمون، احساس خوبمون، اینکه به مسائل جوری نگاه نکنیم که اذیت بشیم، جوری به مسائل نگاه کنیم که احساس بهتری به خودمون بده
به جای حسادت تشویق و تحسین کنیم
با خودمون دوست باشیم، با خدای خودمون دوست بشیم اونوقته که اصلا نرسیدن معنایی نداره، اون موقع دیگه هیچ خواسته ای اونقدر بزرگ نیست که بخواد مارو پشت سرش بذاره، اون موقع دیگه این ماییم که یکی یکی قله ها رو میگذرونیم و قبل از فتح هرقله قله بعدی رو هدف میذاریم
هرچیزی که میخواییم بهش برسیم، باید احساس خوب داشته باشیم، بایدیه، قانون جهانه، هیچ تغییری هم نداره
خدایاشکرت
به به چه نونی نوش جونتون
راستی خانم شایسته من یه جایی دیدم میگفت نونو از پشتش برش بزنید از هم نمیپاشه
خدایاشکرت که یک روزدیگه زنده ام وسالم ودوباره میتونم نفس بکشم دوباره چشمان زیبا وسالمم زیبایی های بهشت زیباروی زمین روببینم خدایاشکرت یه روزدیگه من آرام نشستم وبعدازلذت بردن اززیبایی هایی دیدم بیام کامنت بنویسم ایناهمه لطف خودت به من بنده عزیزت هستش خدایا شکرت خدایاشکرت که هر لحظه یه برنامه ای برام داری که حالم خوب باشه آرام باشم ممنونتم پروردگارم روزبه روز دارم بیشترحست میکنم درکت میکنم باهات دوست ترم بهت نزدیک ترم تسلیم ترم خدایا واقعا مرسی ممنون چی بگم وی بگم ازحسم واقعا لمس کردنی گفتنی نیست اونایی تومدارش باشند میفهمن من چی میگم امیدوارم هممون روزبه روز به این مدارنزدیک تربشیم چون این مدار حدی نداره نامحدود بی نهایت فقط میتونم بگم من باسپاس گذاری کردن ازهرچیزی میبینم ونعمت هایی خدابهم داده روزبه روز دارم بیشتر به خدانزدیک میشم اینو فقط میتونم بگم ولی دقیق نمیتونم بیان کنم اون حس و حالم واقعا نیومدن باکلمات بازی کنم یا یه جایی خونده باشم یا بخوام فقط کپی کنم حرف دیگران روبگم واقعا دارم بااین حس زندگی میکنم نمیگم همه وقت ولی بیشتر زمان دارم اینجوری زندگی میکنم وروزبه روزدارم تکاملی بهتروبهتر میشم بچها واقعا این سریال زندگی رو جدی بگیرید کامنت های بچها روبخونید من بارها گفتم بارها گفتم توکامنت هام واقعا من بادیدن زیبایی های این سریال وتحسین کردنشون وخواندن کامنت های بچها سپاس گذارترشدم و تونستم واقعا به خدای خودم نزدیک تربشم وایمان دارم تازمانی همینجور ادامع بدم نتیجه میگیرم واقعا تونستم تاحدی درک کنم تازمانی باتمرکز لیزری کارکنم روی خودم توجه ام روی این زیبایی هاباشه این حس عالی روتجربع میکنم چون واقعا من تجربه کردم وقتی تمرکزت روبرمیداری وکارنمیکنی روی خودت نتایج دوباره۸کم رنگ میشه برمیگردی به حالت قبل که بودی به قول معروف ما شل گرفتیم داشتم سفت میخوردم زمین عجیب هم داشتم میخوردم زمین ولی لطف خدابود دوباره تونستم برگردم من اهل نصیحت نیستم ولی چیزی روتجربع کردم رودوست دارم باعزیزانم به اشتراک بزارم شاید مفید وموثرباشه من خیلی جاها جدی نگرفتم صحبت های استاد رو سفت خوردم زمین امیدوارم اونایی تومدارش هستن درک کنن چی گفتم به قول استاد اونایی تومدار نباشن ونمیخوان تومدار باشن دیگه ازیه جایی براشون دعا میکنیم فقط
بریم سراصل مطلب به به همین اول فایل استاد عزیزمون رفت بادوربین یه تصویر زیبا ازاین محیط زیبا پارادایس زیبامون ازاین محیط آرام بعدیه باران سنگین فیلم گرفتن واقعا عاشق۸باران هستم اونم باران سنگین تجربه کردم باران سنگین رو که سرتا پا غرق درآب همه زجر میکشیدن ولی من لذت میبردم یعنی به گذشته نگاه میکنم واقعا عاشق باران بودم خیس شدن بودم همه میرفتن مثلا تومدرسه زیر بالکن توسالن من زیرباران قدم میزدم دستامو بازمیکردم شادی میکردم فوتبال بازی میکردم یعنی عجیب علاقه دارم۸به باران وهوای۸بارانی مه شدید چشم چشم نبینه یعنی وقتی هوامه شدید حس میکنم توبهشتم خداروشکر تومنطقه ای زندگی میکنیم نزدیک کوهستان ازاین صحنه های۸زیبا توزمستان میبینم زیاد خدایا شکرت خدایاشکرت بیشترش کن برام واقعا چه هوای عالی بعد بارون شده ازتوتصویر میتونم حس کنم چه هوای عالی بوی نم باران به به چقد این دریاچه زیبا آروم خدایاشکرت بابات برگهای تازه اومده درختان یه سبزی خاصی داره برگ جدید درختان خدایاشکرت کم کم فضای پارادایس دوباره همجاش داره سبز میزنه خدایاشکرت درختان آرام بهت سلام میکنن واقعا میخوام به تک تک این زیبایی ها بگم سلام عزیزان من واقعا من عاشقتونم واقعا دوست دارم بیام ازنزدیک لمستون کنم نوازشتون کنم بگیرمتون توبغل واشک۸بریزم بگم من یه روزی توایران ازتواتاقم باشما داشتم رشد میکردم داشتم زندگی میکردم ولذت میبردم ازدیدن شماها واقعا نیمدونم چی بگم ازشما ازشما درختان زیبا دریاچه زیبای ازچمن های زیبا ازخانه روی آب زیبا از هرچیزی که به زیبایی این بهشت داره کمک میکنه تا ما بیشتر لذت ببریم فقط میتونم بگم خدیاشکرت بابت این همه زیبایی که منوهدایت کردی ببینمشون
به به خانم شایسته نازنین میخواد برامون اشپزی کنه میخواد برامون 🍞 خوشمزه درست کنه اونم چه نونی به به دیگه پیازو زیتون پنیر خامهای داخلش چه شود الله اکبر چقدباعشق استاد داره فیلم۸میگیره (همون استادی که اهل فیلم گرفتن نبود😂😂😂😂)ببین عزیزدلش چکارکرده بااستاد بافیلم گرفتنشون که استاد هم مشتاق شدن فیلم بگیرن خدایا شکرت این یکی ازحسن های روابط عاشقانه وعاطفی عالیه بله دیگع واقعا تحسین میکنم تاخودم هدایت بشم به چنین روابطی چنین عزیزدلی واقعا یع کدبانو نمونه ازهرانگشتش هزارتا هنرمی باره بله خدایاشکرت خدایاشکرت عاشق۸ شوخی ونحوه صحبت کردن استادم بله تخم مرغ های الص پارادایس خودکفای کی بودین شماهاعزیزدلا خدایاشکرت چقد همچیزمرتب وتمیزشیک سرجای خودش واقعا چقد اشپزخانه تمیز۸ ومرتبی همه وسایل برق میزد ازبس تمیز بود خدایاشکرت خدایاشکرت چقد باعشق خانم شایسته توضیح میدن راجب همه چیز ببین چقد باجدییت وباتمرکز بالا وبالذت کاراشون روانجام میده خدیاشکرت خدایاشکرت چقد لذت بردم وای چه نونی شده هیولا دهنم آب افتاد😋😋😋😋😜😘😚چه نونی بوش روحس کردم تازه لذیذ یه نون مشتی پف۸کرده خدایاشکرت خدیاشکرت ببین به به بچهای پارادیس هم اومدن۸توتصویر تابه زیبایی این فایل اضافه کنم ببین الله اکبر چقد باعشق ودرصلح بچها دارند لذت۸میبرن ومث همیشه گنی جونی ها دارند شعار میدن هرکدوم۸ازبچها دارند لذت میبرن سرشون توکار۸خودشون خدیاشکرت خدایاشکرت همچی عالی واقعالذت بردم ازاین۹فایل امیدوارم شماهم عشق۸کرده باشین دوستون دارم
استاد خودم و خانم شایسته عزیزم شما الان تو این قسمت دقیقا تمام چیزایی که من دوست داشتم رو به تصویر کشیدید.من عاشق بارونمدوست دارم یه جا زندگی کنم هر هفته یه روز در میون بارون بزنه حداقل.. و شما این نعمت رو دارید چه حس زیبایی چه هوایی خدای من پس از باران من دیوانه میشم اونم تو پرادایس.همیشه دوست دارم یه جای بکر از پشت پنجره های بزرگ بارون رو نگاه کنم. من عاشق آشپزی ام و امروز خانم شایسته عزیز چه هنر نمایی کردن مرسی عزیزم فکرشو که میکنم دیوونه میشم بعد از بارون بیدار بشی و نون تازه درست کنی اونم با تمام امکانات و به راحتی با عشق خدای من چقدر زیباست. خدایا همین زندگی که بی نیاز از کارکردن برای پول هستی و به راحتی به لذت هات میرسی این زندگی در خور انسان هست واقعا زبانم قاصره از بیان احساسم استاد.چون خودم هنوز تو مرحله ای هستم که باید کار کنم برای گذران زندگیم و میفهمم این نوع زندگی شما واقعا چقدر آرامش بخشه وقتی زندگی شما رو میبینم میگم خدایا مرسی که بهم نشون میدی چیو انتخاب کنم چطوری زندگی کنم مرسی که میگی فاطمه به جایی برس مثل استادت با خیال راحت صبح از خواب بیدار بشی با بوی بارون تو فراوانی غرق بشی .خدا به ما هم توفیق همچین زندگی رو بده واقعا .استاد خوبم خانم شایسته مهربون عاشقتونم سپاسگزارم
ولی صبح دل انگیزی بعد از اون طوفان که نشان از آمدن بهاری دل انگیز تر را نوید میداد
خدایا شکرت
با باز کردن درب ورودی شیشه ای کلبه ی بهشتی صدای قوقولی قوقول خروس های بهشتی خبر از یک روز دل انگیز و هوای مطبوع بعد از باران با یک طلیعه دیگری را شاهد بودیم
خدایا برای این زیبایی های بینظیرت ممنون و سپاسگذارم
زمستان آخرین زورهای زمستانیش رو میزند و با جوانه زدن شاخه و برگ های درختان و سبزه شدن این بهشت و اون دریاچه ی آینه ای زیبایی چشمان زیبابین مارو دوچندان میکند
خدایا شکرت
خب با این آب و هوای مطبوع خانم شایسته ی عزیزم تصمیم گرفته فضای خونه رو با پختن نان پیاز زیتونی روزماری فرد اعلا عطر آگین کند
و با دفترچه ی راهنمایی که برای پختن این نان خوشمزه تدارک دیدند مراحل مو به مو و درست و حسابی رو یادمون میدهند
دقیقا مثل دفترچه ی راهنما ی رسیدن به اهداف و خواسته هامون
مثل تمام فایل های استاد که برای خود شناسی و خداشناسی قدم به قدم با توضیحات موشکافانه اشون برای زندگی بهتر و رسیدن به احساس
خوب و پایدار و مسیرهای تکاملی در همه ی ابعاد و لایه لایه های زندگیمون که هر کدام به شیوه ای خاص باید عمل کرد برای رسیدن به اهداف و خواسته هامون
قابل توجه اون دوستان عزیزی که سوال های خاصی در کامنت هاشون خوندم ..
و برام جالب بود که این دفترچه ی راهنمای زندگی رو بدون توجه و مطالعه و بدون صبوری مورد قضاوت قرار دادند البته من خودم هم بیشتر مواقع برای دریافت پاسخ هایم به فایل های قدیمی استاد مراجعه میکنم هر چند در طول مسیر پاسخ ها به شیوه های متعددی در فیلم ها بصورت تصویری بیان شده ولی گاهی در مدار دریافت از شیوه های مختلفی باید استفاده کرد که البته نیاز به تمرین و مطالعه دارد و بهترین روش مطالعه و دیدن فایل ها و خوندن کامنت دوستانی است که دست به عمل بوده و نتایج این عملگرایی ها رو میشه از خوندن کامنت های ارزشمند دوستان دریافت کرد و درس هایی برای رشد و درک آگاهی های بیشتری هدایت شد
البته هر چقدر اهداف بزرگتر و بیشتر باشه به طبع مواد سازنده آن .. که البته همون تمرکز و کار و تلاش و تمرین و استمرار و مداومت هستش👏👏
از همینجا واقعا صمیمانه و از اعماق قلبم از تمام دوستان و مدیران فنی پشت صحنه و دو استادان عزیزم تشکر و قدردانی میکنم که در چنین سایت پویای جهانی حضور داریم
خدایا ممنون و سپاسگزارم که از هدایت شدگانیم 🙏🙏🙏
خدایا شکرت
که الان هم با پختن نان مقوی و با کیفت که رنگ و بوی خاصی به یک روز شگفت انگیز دیگری رو هدیه میدهد هدایت شدیم
خب خانم شایسته جان چقدر اون پیش بند آشپزی تون که دور چین دار هستش خوشکلع عزیزم که روی لباستون پوشیدید👌👌❤💚👏👰
دستگاه نانوایی panasonic هیولایی
که همه ی انواع و اقسام نون ها رو درست میکنه
فقط دستور بدید و مراحل و ترتیب و ترکیب و مواد رو رعایت کنید بقیه اش هم با من فقط یک مقدار صبوری برای زمان نتیجه لازم هست
و دستگاه مون میگه… فرمانبردارم قربان 🍞🍞🍪
فقط مراحل تکاملی و نظم و ترتیب و سایز و اندازه باید رعایت بشع و البته جایگزین های مناسب هم کاربردی است و بقول استاد جان..
خلاقیت انتهایی ندارد
خب مراحل شروع ..
خمیر مایع ۱ و ۱/۴ پیمانه
آرد ۴ و ۱/۲ پیمانه
نمک دو قاشق مخصوص
پودر شیر ۳ قاشق
شکر یک قاشق
پنیر خامه .. جایگزین کره
پیاز بجای کدو
تخم مرغ دو عدد فرد اعلای پرادایس با زرده ی زرد واقعی 😃🤩
خداوند رو بسیار شاکرم که یک فایل دیگه از زندگی در بهشت منتشر شده ،روایتی از زندگی استاد و مریم جان که با شروعش به من نشون داد میشه کیفیت دیگری هم برای زندگی متصور بود …
خداوند رو برای بارون کم سابقه ی پر رحمت که تماما اسباب خیر و برکت هست سپاس میگم .
خدا رو سپاس میگم برای وجود جوجه های زیبای سالم که تخم مرغ های خوشمزه رو در اختیا شما قرار میدن و این مزد تلاش خودتون هست که نوش جونتون ،در واقع شما منطبق با قانون جهان حرکت کردید و به نتیجه رسیدید و خدارو هزاران بار شکر برای وجود قوانین ثابت و بدون تغییر که به ما امکان برنامه ریزی و لذت از زندگی رو میده.
تقریبا عضویت من در سایت و آشنایی من با استاد به کمی قبلتر از شروع این سریال بهشتی برمیگرده.
صادقانه وجود همچین زندگی برای من قابل درک نبود. ثروتمندان بسیار زیادی رو دیدم ،باهاشون زندگی کردم اما داستان زندگی دو عزیز دوست داشتنی من که سراسر قصه احترام و عشق و همدلی هست برای من بسیار الگوی زیبایی از زندگیه .
پاکی ،سادگی و صداقتی که در زندگی دو عزیزم دیده میشه برای من الگویی دلنشین از یک رابطه ی عاشقانه هست.
استاد میگفتن اگر حرفی ،سخنی، پندی شنیدی و ناراحتت کرد باورش نکن،یعنی چی؟
باورش نکنم ؟مگه به باور منه؟
اون واقعیت داره …حالا چه بخوام چه نخوام…
اوایل آشناییم با قانون، آنقدر برام این موضوعات عجیب بود که فقط گوش میدادم.
اما من خجالتی به طرز بسیار عجیبی با این خانواده صمیمی نزدیک شدم، اصلا نمیدونم چطور شد که شروع کردم نوشتم ،من در فضای مجازی غیر فعالم و غریب و برای خودم این حجم از محبتم و حس دوستی و نزدیکی با استاد و مریم جان خیلی عجیبه ….
خلاصه که از استاد خیلی میشنیدم که باور نکن ،فقط باور نکن اون چه میبینی، میشنوی و دوستش نداری و آزارت میده رو باور نکن.
اون چه که دوست داری ببینی، بشنوی رو باور کن تا در زندگیت هم محقق بشه …
و تمام قصه همین بود ،چقدر راحت و چقدر در اوایل دور از ذهن که چاره تمام مسایل من نوع نگاهم و رفتارم و احساسم بود …
و چقد همه چیز تغییر کرد…
خدارو هزاران هزاران بار شاکرم برای وجود این همه پیشرفت.
همزمان با پیشرفت ما بهشت هم تغییر میکنه جوجه دار شده، کلی تغییر از امکانات و تغییرات پنجره ها و هرس درختان و نور پردازی و….
در کنار همین ماجراهایی که بهشت در خودش تجربه کرده در کنار اونها من هم با خلاقیت، قدرت تغییر ،همکاری، همدلی، روبرو شدن با ترسهام ،جسارت برای خلق تجربه های جدید و تمرکز بسیار زیاد بر روی نکات مثبت آشنا شدم .
اگر اشتباه نکرده باشم این آشپزخونه ی خیلی قشنگ و چوبی که مثل یک کافی شاپ یا آشپزخونه حرفه ای آنقدر تجهیزه این وسایل رو نداشت و استادعزیزم و مریم جان به ضرورت بودن این ابزار پی بردن و تهیه کردن و ازش بهره میبرند.
زندگی برای خودم هم همینه شاید اگر اولش به این همه تغییر فکر کنی برات غیر قابل تصور و سخت و زمان بر به نظر بیاد ،اما تمام اینها ذره ذره اتفاقا می افته.
من به این فکر میکنم که چه چیزی نبازم رو بر طرف میکنه و من رو در مواجه با تضاد پیشروم تجهیز میکنه و فوری دستان خداوند هست که سر میرسه و من رو به خواسته م میرسونه …
خدارو شاکرم برای درختان هنوزم سبز در انتهای بهشت که شاخ و برگشون از پنجره آشپزخونه نمایانه…
و جدا که طبیعت چه آرامبخش قویه…
خدارو بسیار شاکرم برای وجود مریم نازنین با صورت بسیار زیبا و خنده های قشنگش …ممنونم که برامون نون پختین،یک نون جدید با دستور متفاوت ،تجربه ی یک طعم جدید هم خیلی هیجان انگیزه.
من همچین دستگاهی ندیده بودم ،حتم دارم نون بسیار خوشمزه ای پخته شده و من از بچگی عاشق نون بودم .
یادمه کارتون های بچگیمون رو که میدیدم همیشه نونهاشون همین شکلی بود و وقتیکه اونها رو تیکه میکردن آنقدر ذوق میکردم و دقیقا الان هم منو یاد اون موقعها انداخت .
استاد عزیزم فیلم رو میگیرن و مریم جان آشپزی میکنن و برای من درس همدلی و همکاری و عشق دارید .
الهی که همیشه در کنار هم باشید و قشنگترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنید و الحق که سزاوار خوبیها هستید .
سلام
این که همه دنیا خانه ماست را کاملا با این سریالها متوجه شدن
آرامشی که این پرادایس زیبا دارد را با هیچ چیزی دوست ندارم عوض کنم
آن بوی سبزه ها ی بعد از باران و آن هوای مه آلوده واین سکوت طبیعی مرا دیوانه میکند
Just do it now
سلام عشقها…
روزتون بخیر
مثل همیشه عالی بود
من عاشق نون درست کردنم واقعاً لذت بردم واقعاً دمتون گرم
عااشق صداقت خانم شایسته بودم وقتی گفت نان فرانسوی تمایل ندارم یعنی درست کردم یک بار خوب نشده و انجا که گفت در دستگاه رو یه خورده باز کرده
واقعاً متشکرم بابت دادن این همه باور خوب که اگه جایی عالی نبود دلیل نداره بی خود تعریف بدی از خودت، صادق بودن اولین راه ارتباطت با ادما رو مشخص می کنه یعنی به نظر من ادما قبل از اینکه ببینن چقدر اعتماد به نفس داری میبینن فیکی یا صادق…
من واقعاً تلاش می کنم صادق باشم، چون بهم ثابت شده هر جا صادق نبودم ادمی شبیه خودم سر راهم سبز شده…
از صمیم قلبم ازتون متشکرم…
به نام یکتا قدرت جهان😘😍👌
سلام خدمت استاد جان و مریم جان بچهای گل😘😍👌.اسسسستاد جااااان😘😍دستت درد نکنه.استادجان به خودت افتخار کن .برای بار نمیدونم چندم،چندهزاااارم دست خدا شدی برای هدایت من. میلیون ها بار هم دست خدا شدی برای هدایت همه بچها .چه افتخاری😘😍👌منم می خوام ازین جایگاه هارو😘😍👌آخخخخ جاااان چه حالی بده خوبه!!😘😍👌استاد درگیر یک تضاد هستم با گفتن این جمله که:
امروز شب همون روزیه که با چنان شددددت و هدددددتی بارون اومد که باورکردنی نبود.ولی الان همه چیز آرااممه…آب،هوا،برگا انگار که اصلا هیچ اتفاقی نیفتاده
این منو یاد اون آیه انداخت: ان مع العسر یسری.همانا با هرسختی آسانیست
یاد اون حرف استاد افتادم که با هرسختی آسانی هست نه که بعد هر سختی آسانی است و بعد بلند داد زد گفت ایییین خییییللللی واضحه😅👌😉یادم نیس دقیقا کدوم فایل بودش. و گفت جواب هر مسأله ای تو دل خودششششه.
و یاد این حرفا میفتم که آقا هیچ مسأله ای نیومده مارو بکشه هیچ تضادی اومدن به ما ی درسی بدن مارو واضح تر کنن ینی روش حرکتی مون راه درست رو برامون واضح تر کنن. هرآنچه مرا نکشد قویترم خواهد ساخت😉😘😅😍💪
افتخار میکنم با تک تککک سلولهام به من ارزشمندم،افتخار میکنم به خودم،به پایداری به سخت کوشی به اراده به پشتکار به توحیدی بودنم و تلاشم برای توحیدی بودن با تمام وجود شرکها.این تضاد هام باعث شدن من بیشتر جدددی بشم درمسیر خواسته هام،من یکی از خواسته هام ایمان به خودش بودش،الان بی تااااااب ایمان بهش و به نقطه امن رسیدن شدم،الان دارم بهتر میفهمم که من قبلتر فهمیدم پاشنه آشیل من عزت نفس بود الان با این مسائلم فهمیدم که من پاشنه آشیل اصلیِ عزت نفس و آرامش و به صلح رسیدن خودم احساس گناه بسیار انباشته شده در وجودم بوده و هست این مانع آرامش و در صلح رسیدن با خودم بوده سرزنش خودم بابت اشتباهات و احساس گناه و احساس بی کفایتی و ناتوانی و کوچکی در امور و اصل کلام احساس نارضایتی درونی بوده. چیزی که(احساس گناه) منم مثل استاد که میگفت من تو این مورد انصافا خیلی خوب شدم منم فکر میکردم عالللی شدم ولی نههه. درسته خییییلی عالللیتر شدم از قبل امااا اماااا هنوز هم ریشه ای درونم هست.روح من ازم ناراحته میگه تو این ۶سال یک لحظه ام آرامش نداشتم رنگ آرامش ندیدم،اذیتم کردی،تو این ۶سال در مسیر هدفت موفقیت خاصی بدست نیاوردی میگه شششش سال،میگه تو با این استعداد محششششرت باید الان سری A میبودی. انگار یادش رفته ۶سال پیش رو دوران بچگی رو.انگار یادم رفته هممممع خانواده مادر،خاله کوچکم،دایی کوچکم،دیگر خالم با اینکه خیلی از بقیه جلوتر و موفقتر و آگاه تر و با علم تر بودن تمام تلاششونو کردن من نرم سراغ عشقم تا بشینم درس بخونم(هشدار🚫:هررررررگززززز ذررررره ای این حرفها رو برای جلب ترحم کسانی که میخونن اینو نمیزنم؛متنفررررررم از این کار)داییم روز تولدم برام کتاب تست میخرید متنفر شده بودم از درس، مادرم انقدررر درس براش مهم بود که با اینکه درسم عالی بود ولی ریاضی رو نه دوست داشتم نه خوب بودم توش وقتی نمرم کم میشد کللللی جنجال درست میکرد،داد و هوار داد و بیداد و سرزنش تمام تلاشش این بود دور فوتبال رو خط بکشم در ۱۲سالگی بزور با دوستانم رفتم تابستان باشگاه فوتسال(اینارو به خودم میزنم این حرفها رو تا سو تفاهم ها رفع بشه و خودمو ببخشم چون وقتی خودتو نبخشیدی مثل ماشینی هستی که میخواد حرکت کنه ولی بنزین نداره!!!!!…..)
در ۱۴سالگی رفتم آکادمی فوتبال شهر پس با این حساب:اولا هیچ وقققت برای شروع ورزش دیر نیست اگرم دیر یا زود داشت بر فرض محال،من ۱۴سالگی آکادمی فوتبال رفتم و خییلی فشار آوردم تا قبول کردن ولی مادرم که دوست نداشت من برم سمتش پیش مسؤول استادیوم گفتش علیرضا فوتسال هم داره ها میخوای بری اونجا؟؟؟!!اون لحظه ازین حرف مثل یک انبار باروت بودم که میخواد ازین حرف منفججججرررر بشه💣💣💣💣💣💣🔫🔫🔫🔫)گفتم نههههه فقط فوتبال،فوتبال،فوتبال.تو همون سن هم من بیشتر از پدرومادرم دایی هام و خاله تحصیل کردم که رفیق های پزشک عالی داشت و بیمارستان میلاد کار میکرد بهتر میدونستم که باید برم سمت خواسته هام و جنگیییدم براش با تموم وجود…😠😠💪💪🔥🔥 مادرم مجبور شد قبول کنه .بسان پرنده ای بودم که داره تو ارتفاع چندهزاااار پایی آزاد و رهااااا پرواز میکنه و بی نهاااایت خوشحال و پر از ذوق بودم مدیر استادیوم رو پرسیدیم خودتون لباس می دین یا باید بخریم خودمون؟گفت میدیم ولی استوک رو باید خودتون بخرید.. خییلی ترسیدم.به پدرم گفتم برام بخر، بیرون بودیم وارد خیابونی شدیم که لوازم ورزشی فروشی بودش.یادمه از ابتدای خیابون خواهش کردم،گیر دادم صدبار پووونصدبار،هزاااااربااار. این اتفاق نیفتاد!!! با اینکه میتونست بخره(اما من پدر مادر و همرووو دارم میبخشممم وقتی خودمو ببخشم اونا هم بخشیده میشن خود بخود😘😘😍😍😘😘 دوستشوووون دارم چون این قدرت و شکوه و عظمت منه من بزرگوارم😍😘💪🔥) منم که از درون برای خودم ارزش قائل بودم،دیگگگه خواهش نکردم محکککم با همون کتونی زشت و ضایع رفتم تمرین همه پدرا مربی ها میگفتن باید استوک بخری.میگفتم آره قراره جلسه بعد بخرم(الکی😂😆😅😄😝😜) مربی یکبار کلاس تئوری داشت گفت ترکیب های فوتبال رو رو کاغذی چیزی بکشید بیارید. یادمه همه بچها با نهایت حمااااایت پدرمادر و حضورشون تو تمرین ها همونطوری تیتیش مامانی طور میومدن😂😂😂😅😆😄 ی مادر رو تخته شاسی ترکیب های فوتبال مثلا ۴۴۲رو کشیده بود آورده بود من رو کاغذ نوشتم آخه مادرم اینا هم که پایه کمک نبودن و من رو کاغذ نوشتم خیلی اتفاقی گوشه برگه ای که از دفتر کنده بودم کمی کج پاره شده بودش و مربی جلوی همه بچهاااا گفت این برای کیه؟!پرررتش کرد جلو همه زمین رفتم خم شدم و برش داشتم. یا یکبار سر کلاس تئوری یادم رفته بود کتونی مو همراهم بیارم گفت برو بیرون(الان میخندم😂😜😘😅😆😄😝 و میبخشمش چون خودشم فوتبالیست حرفه ای نشده بود و کمک داور بود و حتما خودشم سرکوب شده بود که اینطوری شده بودش و یا فکر کرده بود این روش موثره😂😂😂😅😆😄 فدا سرش من بخشیدمش😘😍😅) و در نهایت پدر مادرم هم ماه آخر تابستان شهریه ندادن و باعث شد کلا شهریور هم نرم آکادمی)
و بعد بار سوم ۱۷سالگی برگشتم فوتبال اومدم تیم و رسمی قرارداد بستم البته تو ۱۸قرارداد بستم .اما فایده نداشت من تو تابستونی که ۱۷سالم بود و مصادف بود با جام جهانی ۲۰۱۴برزیل کل تابستون رو در افسردگی کامل به سر بردم که احساس گناه و سرزنش داشتم که چرا دیر شروع کرده بودم از خودم دلزده بودم انگار یادم رفته بود همه تلاش هامو انگار یادم رفته بود همون مربی ای که گفت برو بیرون من برای مربی اصلی مون که تو همون کادر بود ینی آقای نوروزی مثل یک اسطوره درررس عشششق دادم به همه من عشق رو فهمیده بودم من اسطوره بودم پیام آور عشق و انسانیت بودم رفتم با پول تو جیبی هام براش صبح زود گل خریدم روز تولدش که گفته بودن امروز تولدشه.اون یکی مربی دید که من گل گرفتم شاید از رفتارش با من شرمنده بود شاااید.نمیدونم!!!با اینکه اونجا چیز خاصی هم یاد ندادن بهمون. انگار اون موقع ها یادم نبود سرااااسر احساس گناه و گلگی از خودم ،معلم ورزش های مدرسه،معلم های کلاس ها ،پدرمادر دایی خاله، من چه میکرررردم هممممه و همممه متفق القول می گفتن دیرع دیگه و پر از احساس گناه و سرزنش برای اشتباهاتی بودم که اصلا نکرده بودم!!!احساس گناه به من از طرف مادرم و بقیه آموزش داده شده بود!!!!! یک کامپیوتر رو در نظر بگیر که بهش یک کدی بدن.اگر تا یک میلیارد سال دیگر هم یک هزار تیلیاردبار بهش همون کد رو بدن خروجی هموووونه.این ربطی به پخمه و ناتوان بودن و شکست خوردن کامپیوتر ندارد!!!!!! اگر داخل یک کوزه بارها و بارهاااا و باااارها آب بریزیم و خالی کنیم اگر یک تریلیووون سال دیگر هم به این کار ادامه بدیم آب میاد بیرون نه دوووووغغغغ!!!علیرضا جان تو هم همینی!!کد اشتباه دادی ذهنت ناآگاه هم بودی فدای سرت خیلی ها یک هزارم آگاهی همون موقع تو هم نداشتن!!!!!!کد دیرخ دیره،دیگه دیره و اینا داده شده به ذهنت نه از طرررف تو از بقیه،کد احساس گناه و سرزنش بابت اشتباهات ناکرده داشتی کد عدم درصلح بودن با خودت داشتی تو پس ضعیف و ناتوان و یا بی عرضه نبودی….
همون طور که تو قانون اساسی کشورها میگه که هر انسانی حق انتخاب،آزادی،احترام داره من اینو اضافه میکنم که: هر انسانی حقققققققق اشتباه داااااره بهش این اجازه داده شددددهههه؛این حققققققق منه،سههههم منه بمن حقققق اشتباه داده شده تازه من اشتباه نکردم اصلا من بچه بودم بله انسان مسئول زندگی خودشه؟؟!!آره درست اما تو ۵سالگی،۱۰سالگی ۱۵ بچه اصلا به بلوغ فکری رسیده که بفهمه اینووووو؟؟؟!!!! من بچه بوووددم ی توپ میدادن دستم میرفتم سمت بازیم . هرررککککسی بود بهتر از من عمل نمیکررررد که هیییچچچچ یک تیلیارد براااابر از من ضعیف تر عمل میکررررد!!!همون؟!۱۷سالگی یا خودکشی یا تسلیم میشد یا سمت مواد یا هزار خلاف دیگه میرفت اونا که ده برابر وضعیت و شرایط شون از من بهتر بودش هیچچچی نشدن!!!اونا که عالی بود اوضاع براشون و معروف هم بودن همچین کار شاقّی نکردن!!!!! حالا اسم نمیبرم…هرکککسیییی تو شرایط من بود یک هزاااارم منم عمل نمیکرد. مثل یک تررررررسسسسووووی بزدل🐐🐐 عمل میکرد و تسلیم میشد!!!!!من تازه فهمیدم چه اسطوره ای بودم.من اشتباه کردم اصلا دوووس داشتم،کسی که اشتباه نکرده هیچچچ غلطی نکرده تو زندگیش،
هستن افرادی با شرایط زندگی بهتر از من عزت نفس بهتر،اما این عزت نفس حاصل موفقیت نبود این عزت نفس عزت نفس دست نخورده ای بود که خاصی سکون هستش حاصل برخورد نکردن با چالش هایی به اندازه چالشهای من،وگرنه من محشششرم.
چکار کردم مگه آدم کشتم؟!تروریست داعشی شدم؟؟!!جیب بر شدم؟! کیف قاپ؟!کلاهبردار،آبروی کسی رو بردم؟! بابااااااا موسی آدم کشششت پیامبر اولوالعظم!!!کلا ۵ تا دونه پیامبر اولوالعزم داشتیم تو تاریخ بشررریت.
اونوقت علیرضای عزیز روح قشنگ و دوست داشتنی من،فدااات بشم قربونت بشم، تو میگی باهات قهرم ۶سال زجرم دادی؟؟!!من میتونستم همون نوجوانی تسلیم بشم بهتتتت قول میدم یکساااال هم دووم نمیاوردیم تو این جهان مادی.من بخاطررر تو اینکار رو کردم علیرضای عزییز😘😍
درد و رنج موقتیه و حسرت دائمی ۶سال اذیت شدیم ولی بهتر ازین بود که ۶۰سال باقی عمر رو با رنننج تو جهنمممم زندگی کنیم و در اون دنیا هم بریم جهنم و باااز اونجا دیگه زجرررر عظیم رو بکشیم
پس بیا ادامه بدیم😠😠💪💪🔥🔥 بیا آشتی کنیم که خیر دنیا و آخرت در اینه.
بماند برای ثبت در تاریخ💪🔥
بماند برای روزهایی که خواستیم احساس نارضایتی درونی و احساس گناه و ضعف بکنیم و خودمان را بابت اشتباهات سرزنش کنیم.
۹/۱۲/۹۹ آخرین سال قرن ۱۹:۲۲’ تهران.♥
به نام الله یکتا
سلام
خدای من باز یه روز محشر دیگه پرادایسی
یاد اون قسمتهای اول سریال افتادم که مریم خانم از استاد فیلم میگرفتن و استاد اون لوبیاهارو درست کردناون موقع نه آشپزخونه اینطوری بود، نه در و دیوار باز بود، نه چراغی بیرون بود، نه بوقی و بوقه ای، نه باب و جنیفری، نه جکوزی، نه مهمونی، هیچی، ولی کم کم رشد کردیم، کم کم اومدیم جلو و نشونمون دادید که چقدر زندگی میتونه بهشتی باشه، چقدر میتونه زیبا باشه، چقدر میتونه آرام و آزاد باشه
اومدیم جلو و الان اینجاییم، جایی که دیگه از نشر تخم مرغ خود کفا شدیم
آشپزخونه مون چقدر کامل تر شده، چقدر زیباتر و جادار تر شده
دیگه حتی خودمون تنور داریم نون میپزیم
دیگه بهشتی زندگی کردن عادتمون شده غیر از اون اصلا تحمل نداریم
تراکتور داریم، چیکن تراکتور داریم،
طاووس داریم گنی داریم
ایرفرایر داریم، قهوه ساز خفن داریم
چقدر این بهشت زیبا و آرام و درست داره تکاملشو طی میکنه
حتی اون چند روز تمپا هم واسش آمادگی بود که خودشو محیا کنه وقتی ما میریم ازمون استقبال کنه بایه سطل تخم مرغ خوجمزه با زرده اصل
خدایاشکرت به خاطر اینهمه نعمت
بارون بزنه اول صبح، موتورو بشوره، خونه رو بشوره، آروی و تراکتورو بشوره، همه جا رو از کثیفی تمیز کنه بره
قشنگ مثل اون تعهدیه که ما باید به خودمون بدیم تا هرچند وقت یکبار بیاییم و ذهنمونو از آلودگی هایی که یه مدت در معرضشون بوده پاک کنیم تا دوباره خالص بشه، دوباره انرژیش مثبت بشه
حالا که حرف از دفترچه راهنما شد، خانم شایسته هم گفتن که دوره در صلح رسیدن با خود اومده روی سایت،
و این دقیقا همونچیزیه که مارو به خواسته هامون میرسونه، در صلح بودن با خودمون، احساس خوبمون، اینکه به مسائل جوری نگاه نکنیم که اذیت بشیم، جوری به مسائل نگاه کنیم که احساس بهتری به خودمون بده
به جای حسادت تشویق و تحسین کنیم
با خودمون دوست باشیم، با خدای خودمون دوست بشیم اونوقته که اصلا نرسیدن معنایی نداره، اون موقع دیگه هیچ خواسته ای اونقدر بزرگ نیست که بخواد مارو پشت سرش بذاره، اون موقع دیگه این ماییم که یکی یکی قله ها رو میگذرونیم و قبل از فتح هرقله قله بعدی رو هدف میذاریم
هرچیزی که میخواییم بهش برسیم، باید احساس خوب داشته باشیم، بایدیه، قانون جهانه، هیچ تغییری هم نداره
خدایاشکرت
به به چه نونی نوش جونتون
راستی خانم شایسته من یه جایی دیدم میگفت نونو از پشتش برش بزنید از هم نمیپاشه
خدایاشکرت
منم گشنمه آخ😂😂عاشقتونم
دستتون در دست الله یکتا
به نام خداوند بخشنده مهربان 🌸
سلام خدمت استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین وهمه شما عزیزانم امیدوارم حال همتون عالی باشه
خدایاشکرت که یک روزدیگه زنده ام وسالم ودوباره میتونم نفس بکشم دوباره چشمان زیبا وسالمم زیبایی های بهشت زیباروی زمین روببینم خدایاشکرت یه روزدیگه من آرام نشستم وبعدازلذت بردن اززیبایی هایی دیدم بیام کامنت بنویسم ایناهمه لطف خودت به من بنده عزیزت هستش خدایا شکرت خدایاشکرت که هر لحظه یه برنامه ای برام داری که حالم خوب باشه آرام باشم ممنونتم پروردگارم روزبه روز دارم بیشترحست میکنم درکت میکنم باهات دوست ترم بهت نزدیک ترم تسلیم ترم خدایا واقعا مرسی ممنون چی بگم وی بگم ازحسم واقعا لمس کردنی گفتنی نیست اونایی تومدارش باشند میفهمن من چی میگم امیدوارم هممون روزبه روز به این مدارنزدیک تربشیم چون این مدار حدی نداره نامحدود بی نهایت فقط میتونم بگم من باسپاس گذاری کردن ازهرچیزی میبینم ونعمت هایی خدابهم داده روزبه روز دارم بیشتر به خدانزدیک میشم اینو فقط میتونم بگم ولی دقیق نمیتونم بیان کنم اون حس و حالم واقعا نیومدن باکلمات بازی کنم یا یه جایی خونده باشم یا بخوام فقط کپی کنم حرف دیگران روبگم واقعا دارم بااین حس زندگی میکنم نمیگم همه وقت ولی بیشتر زمان دارم اینجوری زندگی میکنم وروزبه روزدارم تکاملی بهتروبهتر میشم بچها واقعا این سریال زندگی رو جدی بگیرید کامنت های بچها روبخونید من بارها گفتم بارها گفتم توکامنت هام واقعا من بادیدن زیبایی های این سریال وتحسین کردنشون وخواندن کامنت های بچها سپاس گذارترشدم و تونستم واقعا به خدای خودم نزدیک تربشم وایمان دارم تازمانی همینجور ادامع بدم نتیجه میگیرم واقعا تونستم تاحدی درک کنم تازمانی باتمرکز لیزری کارکنم روی خودم توجه ام روی این زیبایی هاباشه این حس عالی روتجربع میکنم چون واقعا من تجربه کردم وقتی تمرکزت روبرمیداری وکارنمیکنی روی خودت نتایج دوباره۸کم رنگ میشه برمیگردی به حالت قبل که بودی به قول معروف ما شل گرفتیم داشتم سفت میخوردم زمین عجیب هم داشتم میخوردم زمین ولی لطف خدابود دوباره تونستم برگردم من اهل نصیحت نیستم ولی چیزی روتجربع کردم رودوست دارم باعزیزانم به اشتراک بزارم شاید مفید وموثرباشه من خیلی جاها جدی نگرفتم صحبت های استاد رو سفت خوردم زمین امیدوارم اونایی تومدارش هستن درک کنن چی گفتم به قول استاد اونایی تومدار نباشن ونمیخوان تومدار باشن دیگه ازیه جایی براشون دعا میکنیم فقط
بریم سراصل مطلب به به همین اول فایل استاد عزیزمون رفت بادوربین یه تصویر زیبا ازاین محیط زیبا پارادایس زیبامون ازاین محیط آرام بعدیه باران سنگین فیلم گرفتن واقعا عاشق۸باران هستم اونم باران سنگین تجربه کردم باران سنگین رو که سرتا پا غرق درآب همه زجر میکشیدن ولی من لذت میبردم یعنی به گذشته نگاه میکنم واقعا عاشق باران بودم خیس شدن بودم همه میرفتن مثلا تومدرسه زیر بالکن توسالن من زیرباران قدم میزدم دستامو بازمیکردم شادی میکردم فوتبال بازی میکردم یعنی عجیب علاقه دارم۸به باران وهوای۸بارانی مه شدید چشم چشم نبینه یعنی وقتی هوامه شدید حس میکنم توبهشتم خداروشکر تومنطقه ای زندگی میکنیم نزدیک کوهستان ازاین صحنه های۸زیبا توزمستان میبینم زیاد خدایا شکرت خدایاشکرت بیشترش کن برام واقعا چه هوای عالی بعد بارون شده ازتوتصویر میتونم حس کنم چه هوای عالی بوی نم باران به به چقد این دریاچه زیبا آروم خدایاشکرت بابات برگهای تازه اومده درختان یه سبزی خاصی داره برگ جدید درختان خدایاشکرت کم کم فضای پارادایس دوباره همجاش داره سبز میزنه خدایاشکرت درختان آرام بهت سلام میکنن واقعا میخوام به تک تک این زیبایی ها بگم سلام عزیزان من واقعا من عاشقتونم واقعا دوست دارم بیام ازنزدیک لمستون کنم نوازشتون کنم بگیرمتون توبغل واشک۸بریزم بگم من یه روزی توایران ازتواتاقم باشما داشتم رشد میکردم داشتم زندگی میکردم ولذت میبردم ازدیدن شماها واقعا نیمدونم چی بگم ازشما ازشما درختان زیبا دریاچه زیبای ازچمن های زیبا ازخانه روی آب زیبا از هرچیزی که به زیبایی این بهشت داره کمک میکنه تا ما بیشتر لذت ببریم فقط میتونم بگم خدیاشکرت بابت این همه زیبایی که منوهدایت کردی ببینمشون
به به خانم شایسته نازنین میخواد برامون اشپزی کنه میخواد برامون 🍞 خوشمزه درست کنه اونم چه نونی به به دیگه پیازو زیتون پنیر خامهای داخلش چه شود الله اکبر چقدباعشق استاد داره فیلم۸میگیره (همون استادی که اهل فیلم گرفتن نبود😂😂😂😂)ببین عزیزدلش چکارکرده بااستاد بافیلم گرفتنشون که استاد هم مشتاق شدن فیلم بگیرن خدایا شکرت این یکی ازحسن های روابط عاشقانه وعاطفی عالیه بله دیگع واقعا تحسین میکنم تاخودم هدایت بشم به چنین روابطی چنین عزیزدلی واقعا یع کدبانو نمونه ازهرانگشتش هزارتا هنرمی باره بله خدایاشکرت خدایاشکرت عاشق۸ شوخی ونحوه صحبت کردن استادم بله تخم مرغ های الص پارادایس خودکفای کی بودین شماهاعزیزدلا خدایاشکرت چقد همچیزمرتب وتمیزشیک سرجای خودش واقعا چقد اشپزخانه تمیز۸ ومرتبی همه وسایل برق میزد ازبس تمیز بود خدایاشکرت خدایاشکرت چقد باعشق خانم شایسته توضیح میدن راجب همه چیز ببین چقد باجدییت وباتمرکز بالا وبالذت کاراشون روانجام میده خدیاشکرت خدایاشکرت چقد لذت بردم وای چه نونی شده هیولا دهنم آب افتاد😋😋😋😋😜😘😚چه نونی بوش روحس کردم تازه لذیذ یه نون مشتی پف۸کرده خدایاشکرت خدیاشکرت ببین به به بچهای پارادیس هم اومدن۸توتصویر تابه زیبایی این فایل اضافه کنم ببین الله اکبر چقد باعشق ودرصلح بچها دارند لذت۸میبرن ومث همیشه گنی جونی ها دارند شعار میدن هرکدوم۸ازبچها دارند لذت میبرن سرشون توکار۸خودشون خدیاشکرت خدایاشکرت همچی عالی واقعالذت بردم ازاین۹فایل امیدوارم شماهم عشق۸کرده باشین دوستون دارم
امیدوارم درپناه حق شادو ثروتمند وسعادتمند دردنیا واخرت باشید 🌸 دوست دارم خدا
با سلام خدمت دوستان سریال زندگی در بهشت و خانم شایسته عزیز و سیدحسین مهربان با ایمان
خدای شکرت که بخاطر این همه زیبایی و جذابیت
بخاطر بوی چوب خیس باران خورده
بوی چمن، بوی زمین خیس
بوی نان تازه
بوی الطاف الهی
بوی مهربانی
بوی عطر دل انگیز عشق
بوی ایمان و یقین
آه خدای من سرمت از از این عطر
.
.
هر وقت که بهشت زمینی را می بینم دلم تنگ باغ ملکوت میشود.
سلام
چه لذتی
چه امکاناتی
چه آرامشی
چه حس خوبی
چقدر نعمت اخه در یه کلام چه زندگی
استاد خودم و خانم شایسته عزیزم شما الان تو این قسمت دقیقا تمام چیزایی که من دوست داشتم رو به تصویر کشیدید.من عاشق بارونمدوست دارم یه جا زندگی کنم هر هفته یه روز در میون بارون بزنه حداقل.. و شما این نعمت رو دارید چه حس زیبایی چه هوایی خدای من پس از باران من دیوانه میشم اونم تو پرادایس.همیشه دوست دارم یه جای بکر از پشت پنجره های بزرگ بارون رو نگاه کنم. من عاشق آشپزی ام و امروز خانم شایسته عزیز چه هنر نمایی کردن مرسی عزیزم فکرشو که میکنم دیوونه میشم بعد از بارون بیدار بشی و نون تازه درست کنی اونم با تمام امکانات و به راحتی با عشق خدای من چقدر زیباست. خدایا همین زندگی که بی نیاز از کارکردن برای پول هستی و به راحتی به لذت هات میرسی این زندگی در خور انسان هست واقعا زبانم قاصره از بیان احساسم استاد.چون خودم هنوز تو مرحله ای هستم که باید کار کنم برای گذران زندگیم و میفهمم این نوع زندگی شما واقعا چقدر آرامش بخشه وقتی زندگی شما رو میبینم میگم خدایا مرسی که بهم نشون میدی چیو انتخاب کنم چطوری زندگی کنم مرسی که میگی فاطمه به جایی برس مثل استادت با خیال راحت صبح از خواب بیدار بشی با بوی بارون تو فراوانی غرق بشی .خدا به ما هم توفیق همچین زندگی رو بده واقعا .استاد خوبم خانم شایسته مهربون عاشقتونم سپاسگزارم
سلام استاد خلاق و هم قدم خوش فکر مریم مهربون
استاد وجدانا کسی هست که وقتی در خونه روی آب
پردایس اونم صبح به این زیبایی رو بازکنی و صدای
دلنشین مرغ و خروسها رو بشنوی بوجد در نیاد ؟؟؟؟
خدای من نعمت باروون تمام زندگیتو برق بندازه …
بوی دلپذیر سبزه ها و عطر گیاهان و گلها همه رو
زنده می کنه …
استاد نعمتهای پردایس بقدری هر روز زیاد میشه
که من رو دست بقلم کرد …..
استاد انسانهایی که توی زندگی من کارگشایی
می کنن خیلی زیاد شدن و هر روز بیشتر بیشتر میشن!!!!
و از همه مهمتر هدایتهای فراوونی که توسط نشانه ها
تبدیل به عمل میشه خیلی زیاد شده و من بازم میگم
اگر تا ابد سپاسگذار رب مهربوون باشم توانایی شکرگذاری
از این همه نعمت رو ندارم اما با تمام توانم سپاسگذارم از
خدای مهربوون ….
از مریم عزیز سپاسگذارم که نون مورد علاقه منو درست کرد
البته که توی زندگی خانوادگی من آشپزی و کیک پزی رو
با تمام عشق و علاقه انجام می دیم و تمام اعضای خانواده
این کار رو با جون و دل دوست دارن …
استاد بوی نون تنوری داغ فرد اعلاء رو دارم استشمام می کنم
دهنم آب اوفتاد …
قسمت یکصد و چهل و ششم
از سریال بینظیر
زندگی در بهشت
درود به استادان عزیزم
جناب عباسمنش عزیزم و خانم شایسته ی نازنینم
و دوستان همیشه در صحنه ی سایت عزیزمون
🌴🌴🌴🌴🥀🥀🥀🥀🌳🌳🙏
گر نگهدار من آنست که میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
با اون طوفان و باران شدیدی که استاد تعریف کردند
من فکر کردم که همه جا بهم ریخته.
ولی صبح دل انگیزی بعد از اون طوفان که نشان از آمدن بهاری دل انگیز تر را نوید میداد
خدایا شکرت
با باز کردن درب ورودی شیشه ای کلبه ی بهشتی صدای قوقولی قوقول خروس های بهشتی خبر از یک روز دل انگیز و هوای مطبوع بعد از باران با یک طلیعه دیگری را شاهد بودیم
خدایا برای این زیبایی های بینظیرت ممنون و سپاسگذارم
زمستان آخرین زورهای زمستانیش رو میزند و با جوانه زدن شاخه و برگ های درختان و سبزه شدن این بهشت و اون دریاچه ی آینه ای زیبایی چشمان زیبابین مارو دوچندان میکند
خدایا شکرت
خب با این آب و هوای مطبوع خانم شایسته ی عزیزم تصمیم گرفته فضای خونه رو با پختن نان پیاز زیتونی روزماری فرد اعلا عطر آگین کند
و با دفترچه ی راهنمایی که برای پختن این نان خوشمزه تدارک دیدند مراحل مو به مو و درست و حسابی رو یادمون میدهند
دقیقا مثل دفترچه ی راهنما ی رسیدن به اهداف و خواسته هامون
مثل تمام فایل های استاد که برای خود شناسی و خداشناسی قدم به قدم با توضیحات موشکافانه اشون برای زندگی بهتر و رسیدن به احساس
خوب و پایدار و مسیرهای تکاملی در همه ی ابعاد و لایه لایه های زندگیمون که هر کدام به شیوه ای خاص باید عمل کرد برای رسیدن به اهداف و خواسته هامون
قابل توجه اون دوستان عزیزی که سوال های خاصی در کامنت هاشون خوندم ..
و برام جالب بود که این دفترچه ی راهنمای زندگی رو بدون توجه و مطالعه و بدون صبوری مورد قضاوت قرار دادند البته من خودم هم بیشتر مواقع برای دریافت پاسخ هایم به فایل های قدیمی استاد مراجعه میکنم هر چند در طول مسیر پاسخ ها به شیوه های متعددی در فیلم ها بصورت تصویری بیان شده ولی گاهی در مدار دریافت از شیوه های مختلفی باید استفاده کرد که البته نیاز به تمرین و مطالعه دارد و بهترین روش مطالعه و دیدن فایل ها و خوندن کامنت دوستانی است که دست به عمل بوده و نتایج این عملگرایی ها رو میشه از خوندن کامنت های ارزشمند دوستان دریافت کرد و درس هایی برای رشد و درک آگاهی های بیشتری هدایت شد
البته هر چقدر اهداف بزرگتر و بیشتر باشه به طبع مواد سازنده آن .. که البته همون تمرکز و کار و تلاش و تمرین و استمرار و مداومت هستش👏👏
از همینجا واقعا صمیمانه و از اعماق قلبم از تمام دوستان و مدیران فنی پشت صحنه و دو استادان عزیزم تشکر و قدردانی میکنم که در چنین سایت پویای جهانی حضور داریم
خدایا ممنون و سپاسگزارم که از هدایت شدگانیم 🙏🙏🙏
خدایا شکرت
که الان هم با پختن نان مقوی و با کیفت که رنگ و بوی خاصی به یک روز شگفت انگیز دیگری رو هدیه میدهد هدایت شدیم
خب خانم شایسته جان چقدر اون پیش بند آشپزی تون که دور چین دار هستش خوشکلع عزیزم که روی لباستون پوشیدید👌👌❤💚👏👰
دستگاه نانوایی panasonic هیولایی
که همه ی انواع و اقسام نون ها رو درست میکنه
فقط دستور بدید و مراحل و ترتیب و ترکیب و مواد رو رعایت کنید بقیه اش هم با من فقط یک مقدار صبوری برای زمان نتیجه لازم هست
و دستگاه مون میگه… فرمانبردارم قربان 🍞🍞🍪
فقط مراحل تکاملی و نظم و ترتیب و سایز و اندازه باید رعایت بشع و البته جایگزین های مناسب هم کاربردی است و بقول استاد جان..
خلاقیت انتهایی ندارد
خب مراحل شروع ..
خمیر مایع ۱ و ۱/۴ پیمانه
آرد ۴ و ۱/۲ پیمانه
نمک دو قاشق مخصوص
پودر شیر ۳ قاشق
شکر یک قاشق
پنیر خامه .. جایگزین کره
پیاز بجای کدو
تخم مرغ دو عدد فرد اعلای پرادایس با زرده ی زرد واقعی 😃🤩
روغن دو تا قاشق
آب و یک پیمانه و نیم
زیتون
تخم مرغ های اورگانیک فرد اعلای محلی بروبچه های خودمون 🥚🍳🥚آخه قربونشون برم 🍳🥚🍳
وای خدایا من عاشق تخم مرغ هستم اصلا دنیا ی طرف .. تخم مرغ ی طرف
اونم چه تخم مرغی
خدایا من میمیرم برای این تخم مرغ های پرادایس مون
🍞🥚🥚🥚🥚🥚🥘🥘🥘🍳🍳🍳🍳🍳
روز ماری رو هم در محفظه ی مخصوص میریزیم که در مراحل آخر ترکیب بشع
خب حالا برای آماده شدن
دکمه های مخصوص اندازه و سایز و میزان و زمان و برشته شدن رو میزنیم
Start
خب چهار ساعت زمان
برای هم زدن ملات 🤣😁
بعمل اومدن ملات
و ترکیب شدن ملات
ومراحل پخت
خب آماده شده
👏👏👏👏👏👏👏 وای خدایا عطر این نون تا اینجا هم اومده ه ه ه ه
من کع غش کردم از رخ این نون ن ن ن 🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞🍞خدایاااااااا
خانم شایسته جان با روح و روان ما چه کردی 🤣🤣🤣🤗🤗🤗😘😘😘
وای اگه با اون قهوه ساز هم یک عطر قهوه راه بندازی
بخداااااا همین الان پرواز میکنم میام فلوریدا پرادایس
🍵🍵☕☕☕👏👏
خدایا شکرت برای تمام نعمت ها و برکت ها و فراوانی ها ثروت ها و تمام خوبی هایی که فراتر از حد تصور و درک تجربه ها و ایده ها و معیارها ی زندگیمون هست
خدایا ممنون و سپاسگذارم
خدایا تو بینظیری
عاشقونم دوستون دارم یک دنیااااااااااااااااا
👏👏👏👏👏👏
😍😍😍😍😍😍
🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
سلام به پروردگار خلاق هدایت کننده به راه راست❤️
سلام به استاد بسیار نازنینم 🧡
سلام به مریم جان زیبا💚
سلام به دوستان عزیزم در خانواده صمیمی💙
خداوند رو بسیار شاکرم که یک فایل دیگه از زندگی در بهشت منتشر شده ،روایتی از زندگی استاد و مریم جان که با شروعش به من نشون داد میشه کیفیت دیگری هم برای زندگی متصور بود …
خداوند رو برای بارون کم سابقه ی پر رحمت که تماما اسباب خیر و برکت هست سپاس میگم .
خدا رو سپاس میگم برای وجود جوجه های زیبای سالم که تخم مرغ های خوشمزه رو در اختیا شما قرار میدن و این مزد تلاش خودتون هست که نوش جونتون ،در واقع شما منطبق با قانون جهان حرکت کردید و به نتیجه رسیدید و خدارو هزاران بار شکر برای وجود قوانین ثابت و بدون تغییر که به ما امکان برنامه ریزی و لذت از زندگی رو میده.
تقریبا عضویت من در سایت و آشنایی من با استاد به کمی قبلتر از شروع این سریال بهشتی برمیگرده.
صادقانه وجود همچین زندگی برای من قابل درک نبود. ثروتمندان بسیار زیادی رو دیدم ،باهاشون زندگی کردم اما داستان زندگی دو عزیز دوست داشتنی من که سراسر قصه احترام و عشق و همدلی هست برای من بسیار الگوی زیبایی از زندگیه .
پاکی ،سادگی و صداقتی که در زندگی دو عزیزم دیده میشه برای من الگویی دلنشین از یک رابطه ی عاشقانه هست.
استاد میگفتن اگر حرفی ،سخنی، پندی شنیدی و ناراحتت کرد باورش نکن،یعنی چی؟
باورش نکنم ؟مگه به باور منه؟
اون واقعیت داره …حالا چه بخوام چه نخوام…
اوایل آشناییم با قانون، آنقدر برام این موضوعات عجیب بود که فقط گوش میدادم.
اما من خجالتی به طرز بسیار عجیبی با این خانواده صمیمی نزدیک شدم، اصلا نمیدونم چطور شد که شروع کردم نوشتم ،من در فضای مجازی غیر فعالم و غریب و برای خودم این حجم از محبتم و حس دوستی و نزدیکی با استاد و مریم جان خیلی عجیبه ….
خلاصه که از استاد خیلی میشنیدم که باور نکن ،فقط باور نکن اون چه میبینی، میشنوی و دوستش نداری و آزارت میده رو باور نکن.
اون چه که دوست داری ببینی، بشنوی رو باور کن تا در زندگیت هم محقق بشه …
و تمام قصه همین بود ،چقدر راحت و چقدر در اوایل دور از ذهن که چاره تمام مسایل من نوع نگاهم و رفتارم و احساسم بود …
و چقد همه چیز تغییر کرد…
خدارو هزاران هزاران بار شاکرم برای وجود این همه پیشرفت.
همزمان با پیشرفت ما بهشت هم تغییر میکنه جوجه دار شده، کلی تغییر از امکانات و تغییرات پنجره ها و هرس درختان و نور پردازی و….
در کنار همین ماجراهایی که بهشت در خودش تجربه کرده در کنار اونها من هم با خلاقیت، قدرت تغییر ،همکاری، همدلی، روبرو شدن با ترسهام ،جسارت برای خلق تجربه های جدید و تمرکز بسیار زیاد بر روی نکات مثبت آشنا شدم .
اگر اشتباه نکرده باشم این آشپزخونه ی خیلی قشنگ و چوبی که مثل یک کافی شاپ یا آشپزخونه حرفه ای آنقدر تجهیزه این وسایل رو نداشت و استادعزیزم و مریم جان به ضرورت بودن این ابزار پی بردن و تهیه کردن و ازش بهره میبرند.
زندگی برای خودم هم همینه شاید اگر اولش به این همه تغییر فکر کنی برات غیر قابل تصور و سخت و زمان بر به نظر بیاد ،اما تمام اینها ذره ذره اتفاقا می افته.
من به این فکر میکنم که چه چیزی نبازم رو بر طرف میکنه و من رو در مواجه با تضاد پیشروم تجهیز میکنه و فوری دستان خداوند هست که سر میرسه و من رو به خواسته م میرسونه …
خدارو شاکرم برای درختان هنوزم سبز در انتهای بهشت که شاخ و برگشون از پنجره آشپزخونه نمایانه…
و جدا که طبیعت چه آرامبخش قویه…
خدارو بسیار شاکرم برای وجود مریم نازنین با صورت بسیار زیبا و خنده های قشنگش …ممنونم که برامون نون پختین،یک نون جدید با دستور متفاوت ،تجربه ی یک طعم جدید هم خیلی هیجان انگیزه.
من همچین دستگاهی ندیده بودم ،حتم دارم نون بسیار خوشمزه ای پخته شده و من از بچگی عاشق نون بودم .
یادمه کارتون های بچگیمون رو که میدیدم همیشه نونهاشون همین شکلی بود و وقتیکه اونها رو تیکه میکردن آنقدر ذوق میکردم و دقیقا الان هم منو یاد اون موقعها انداخت .
استاد عزیزم فیلم رو میگیرن و مریم جان آشپزی میکنن و برای من درس همدلی و همکاری و عشق دارید .
الهی که همیشه در کنار هم باشید و قشنگترین لحظات رو در کنار هم تجربه کنید و الحق که سزاوار خوبیها هستید .
در آخر شعری از آقای مهدی جوینی تقدیمتون میکنم
آزاد شو از بند خویش، زنجیر را بــاور نکن
اکنون زمان زندگیست، تاخیر را بــاور نکن
حرف از هیاهو کم بزن از آشتیها دم بزن
از دشمنی پرهیز کن، شمشیر را بــاور نکن
خود را ضعیف و کم ندان، تنها در این عالم ندان
تو شاهکار خالقی، تحقیر را بــاور نکن
بر روی بوم زندگی هر چیز میخواهی بکش
زیبا و زشتش پای توست تقدیر را بــاور نکن
تصویر اگر زیبا نبود، نقّاش خوبی نیستی
از نو دوباره رسم کن، تصویر را بــاور نکن
خالق تو را شاد آفرید، آزاد آزاد آفرید
پرواز کن تا آرزو، زنجیر را بــاور نکن
دوستتون دارم💕