https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/03/abasmanesh-5.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-03-09 07:39:492021-03-10 06:24:53سریال زندگی در بهشت | قسمت 150
170نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
“خدایا شکرت چقدر تخم مرغ وتخم اردک زیر پل بود و وقتی استاد تعریف کردید ماجرای داگ مهاجر رو که با فرغون وسایل از رو پل رد شدید و داگ نتونست رو تخم هاش بشینه که وقتی امتحان کردید دید تخم ها نطفه نداره و خوابیدن اون داگ فایده نداره واقعا همزمانی بود تا شما هدایت بشید که از روی پل رد بشید واون داگ تلاش بی فایده نکنه خداوند هر لحظه داره هدایت میکنه همه انسانها و موجودات رو خدایا شکرت که همیشه هدایتگری”
چه دیدگاه قشنگی
ارتباط دادن اتفاقات بهم! و این دوستمون با این کامنتشون خیلی منو حیرت زده کردن چون با این همه تمرینی ک من در پیدا کردن رابطه بین اتفاقات دارم باز نکته ی این تخم اردک رو نگرفته بودم و یجورایی پرونده این اتفاق باز بود تو ذهنم تا اینکه به دست دوستمون به خیری و خوشی بسته شد😂💓
یکی از بازی های مورد علاقه من دقیقا همینه ! پیدا کردن ارتباطِ بینِ اتفاقات
مثلا دارم با خدا حرف میزنم ازش یه درخواستی میکنم و همون لحظه یه نفر برام شیرینی مورد علاقم و خریده
و در میزنه بهم میده
میگم ای جان خدایا مهر تایید زدی پیشاپیش دهنمو شیرین میکنی.
من اصلا سرسری از هیچ اتفاقی رد نمیشم
تو جهانی هستیم ک یه برگ بدون اذن خدا نمیفته زمین
خدا ک خودش نمیاد برات شیرینی بخره .. با بی نهایت دستاش اینکارو برات میکنه
من ک اصلا اخبار نمیبینم یهو یجوری میشه که سرم و میچرخونم به تلویزیون میبینم از شادی مردم امریکا بعد از واکسن و طبیعت گردیشون خبر پخش میشه… حتی تو شبکه خبری ک همش از بدبختی حرف میزنن یه دونه خبر قشنگ بود و من شکارش کردم .. این هدایته!!!
مثلا عاشق خونه های بزرگ و مدیترانه ای و درختای نخل و استوایی هستم و عکسای لامبورگینی یوروس زرد جمع میکنم…توجهم به تلویزیون جلب میشه و صحنه ورود اندی سوار بر یوروس زرد در حال وارد شدن به خونه ی بزرگ با همون ویژگی و درختای نخل و استوایی مورد علاقم رو میبینم … عههه این و من تو ذهنم ساختم چقد دقیق جهان هدایتم کرد… بعد به این باور میرسم که تمام ذرات این جهان از یه ماده مشترک ساخته شدن و شبیه ها به هم جذب میشن و کنار هم قرار میگیرن اونم خودبخود. مثلا مگ میشه یه تیوب و بزور زیر آب نگه داری … وقتی رهاش کنی برمیگرده به سمت گازهای دیگه … خب همه چیز داره به سمت هم شکله خودش جذب میشه..مولکول های آب و ببین بهم میچسبن بعد همون قطره های کوچولو که بهم میچسبن اقیانوس میشن … خب توام بچسب به خدا چون تو و اون یکی هستین مث دوتا مولکول آب.. ماهیت تو و خدا یکی هست…. مث ماهیت مولکول های آب… ببین وقتی از هم جدا هستن قدرتی ندارن ببین وقتی بهم میچسبن اقیانوس میشن بعد چه قدرتی میگیره… خب توام بچسب به خدایی ک اون اقیانوس و مسخر تو کرده.. ببین چی میشه اونوقت… ببین چیکار برات میکنه اونوقت … رسوندنه تو به خواسته هات براش جوکه… میگه ای بابا همینقدر میخواستی؟ انقد خدا خدا میکردی…الله نور آسمان ها و زمین هست …تا نور نباشه که چیزی رو نمیبینی…نور باید اول بتابه به اون شی تا منعکس بشه به چشم تو و بتونی ببینیش.. ای جانم … اینجاست ک خدا میگه درخواست شما به محض اینک فرستاده بشه پاسخ داده میشه و هست… اما چرا نمیبینیش؟ چون نور نیست که بتابه بهش که بعدش منعکس بشه که بعدش چشم تو ارتعاشش رو تفسیر کنه برات… و میگم آره آره خودشه همه چیز در لحظه بوجود میاد …ولی تا نور نباشه ک چیزی و نمیتونم ببینم…اون نوره اون پروژکتوره اون شاه کلیده
من این حرفا رو خیلی دوست دارم ..هرکسی با هر اندازه علم و درکی ک داره میتونه خدا رو برای خودش توصیف کنه… خدای من نوره ک میتابه رو نعمت هام و قابل دیدن میشن
این فایل برای من به عنوان نشانه روزم اومد و من رو برای حدود بیست دقیقه از مکانی که هستم دورم کرد و به اون حال و هوای پارادایس برد چون شبیه اون حال و هوا رو کنار همسر و فرزندانم لمس کردم ولی حقیقتا نه با این چشم انداز دریاچه و درختان و مخصوصاً اون آزادی مکانی و زمانی و مالی که شما دارید که امیدوارم خداوند رب العالمین به من هم چنین تجربه ای و چنین آزادیهایی رو بده آمین ای قدرت مطلق و ای خالق یکتا ای پروردگار جهانیان
و حالا میخام تحسین کنم استاد رو برای انتخاب چنین ملکی که باعث شده به این آرامش در جنبههای مختلف برسه و تحسین و آفرین بگم هم به استاد هم به خانم شایسته که انقدر باورهای خوب و درستی رو در خودشون پرورش دادند که انقدر راحت با کندن اون چوبها کنار میان و یا با این ترس که شاید باعث خراب شدن پل بشه و شاید دوباره نتونن درستش کنن و… که به نظر من همین متفاوت فکر کردن نسبت به دیگران ما رو خاص میکنه و نترسیدن از عاقبت اون کار اینجاست که استاد میگه دوستان اگر میخاین نسبت به دیگران پیشرفت کنید نباید مثل اونا فکر کنید نباید مثل اونا عمل کنید و با این باورها نیز استاد نسبت به روز تولدش هم فکر میکنه و اگر ما جز نزدیکان استاد بودیم و روز تولدمون رو بهمون تبریک نمیگف ناراحت میشدیم ولی این شده یک باور در ایشان که هر روز که بتونم به یک شکلی دوست یا نزدیکانم رو خوشحال کنم میتونه اون روز بهترین روزش بشه حالا میخاد روز تولدش باشه یا نباشه.من احساس میکنم موفقیت استاد تماماً نه به خاطر داشته های مالیشون هست بلکه به خاطر آرامش و باور فراوانی و ایمان به خدای رب العالمین و یگانه معبود جهان باعث شده اینطور عمل کنند و از خداوند متعال برای خودم و همه شما دوستان عزیز از این نوع باورها آرزو میکنم که با داشتن چنین باورهایی چنین طرز نگاهی به دنیا و خداوند به هر درخواستی که از خداوند داریم برسیم.نکته ای دیگه هست که باید از استاد و خانم شایسته یاد بگیرم اینکه دلبسته یا وابسته به کسانی یا چیزهایی و در کل به دنیا نباشیم تا به هر آنچه میخواهیم برسیم
از یگانه معبودمان سلامتی تا پایان عمر ،عمر با عزت و سربلندی و خیر و برکت و ثروتمندی را برای استاد و خانم شایسته و همه شما دوستان و البته برای خودم آرزو میکنم آمین و سپاسگزارم و ممنونم و شکرگزار خداوند هستم که مرا در این مسیر قرار داده است
چه قدر من از همین قسمت سریال پند و نکته دریافت کردم و تو دفترم نوشتمو دیدم خالی از لطف نیست که با شما هم فرکانسی های عزیز به اشتراک بذارم
اول از همه دیدن زیبایی ها بسیار ساده است کافیه فقط نهایت تا چندقدمی ات رو ببینی و بی شمار نعمت و زیبایی که بخوای سپاسگزار باشی قابل رویت است
دوم زمانی رو در دل طبیعت سپری کردن و روح و روان رو تلطیف دادن
سوم راه حل هایی که به ذهن میرسه همون موقع اجراش کنی و تردید و تعلل نداشته باش و برای خودت سختش نکن
چهارم جالب بود که وقتی مریم جون در تخمین زدن اینکه برای دسترسی به تخم ها کدوم چوب رو برداره اشتباه کرد هیچ سرزنش و یا حتی ابراز تخمین اشتباه از طرف استاد اعلام نشد و این خیلی به نظرم ارزشمنده و شاید کم اهمیت به نظر برسه ولی در خوبتر کردن حال روابط بسیار تاثیرگذار
پنجم تشکر و ابراز محبت بابت هرکاری از هم که شاید حتی سطحی و اصلا به عنوان وظیفه قلمداد بشه مثل غذا درست کردن
ششم ایننکته که هرروز میتونه به چشم عید روز تولد و روز خاص قلمداد بشه و نیاز به بهونه برای خلق یه روز عالی و تبریک وکادو گرفتن نیست
ممنون از این درس های مفید و خدا رو شاکرم بابت آگاهی هایی که از این قسمت گرفتم
به نام الله مهربان خالق زیبایی ها و هدایتگر به نعمتها به آسانی با لذت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار و دوستان همراه
امروز سر یه موضوع مالی یکم نگرانی داشتم و نجواها داشت حالم رو خراب میکرد.
منم اومدم به آدرسی که “حال خوب کنه”
جایی که “نجواهارو از آدم دور میکنه”
جایی که “خدا به بنده ش نعمت داده”
جایی که “باید تو این مسیر باشیم”
جایی که “همیشه درش به روی مان بازه”
جایی که “اولین نوشته مون” حمد و سپاس ربّه”
جایی که” نمیتونی به چیزای ناجالب فکر کنی”
جایی که” خدا دست هدایتگرش رو بالا برد تا راه و گم نکنیم”
جایی که ” قرار بوده حرف درست گفته بشه”
جایی که” هر گم شده ای رو سر مسیر میاره”
جایی که ” بخوای هم نمیتونی نیای و سر نزنی”
جایی که “قلب آدم آروم میشه و مطمئنه به کلامش “چرا که میدونه” حرفِ حقه”
جایی که” سرنخ میده به آدم تا چنگ بزنه به ریسمان خدا”
جایی که “نور هدایت خدا تورو بینا میکنه به دیدن نعمت ها، به توجه کردن به خوبی ها، به صدق بلحسنی، به حرکت کردن و قدم برداشتن های پیوسته”
جایی که” آدم میدونه تهش به چی میرسه و امیدواره”
جایی که” آدم تو لغزش ها، به یاد میاره لطف خدارو تو زندگیش”
جایی که” شرق و غرب ش دست یه قدرته”
جایی که” قانونش تورو امیدوارتر میکنه نه تنبل ”
جایی که” آدم هاش کلام حق رو میشنون”
جایی که” حرف حق رو به عمل کردن درمیارن”
جایی که” انگشتت فقط چیزای خوب رو پسند میکنه”
جایی که” چشمات دنبال زیبایی میره و حیرت میکنه ”
جایی که “تمام حواست جمع میشه برا لمس وجود ِ خدا”
جایی که” نمیشه از خوبی هاش نگفت و رد شد”
جایی که” اجباری تو پذیرفتن و بودنش نیست”
جایی که” اختیارش دست خود ِ آدمه”
جایی که ” شب و روزت رو به خدا گره میزنه”
واقعا فقط میشه سپاس گفت و سپاس..
نکاتی که تونستم توی مدارم ببینم به شرح زیره
مینویسم تا ردی باشه برای آیندگان
خب در اول فایل صدای زیبای استاد منو برد به تحسین زیبایی ها.. صدای مرغ و خروس ها و گنی ها.. و براونی که زینت بخش پرادایسه..
خدایا شکرت
همین سپاسگزاری خالصانه و بدون اغراق استاد از هرچیزی که در اطرافش هست، نمود عینی شکور بودنه..
خیلی لذت بردم از ته قلبم حسش کردم و این شکل از زندگی رو برای خودم تصور کردم..
جای قشنگی هم برای نشستن انتخاب کرد و اشراف کامل به زیبایی ها داره.
خانوم شایسته ی بهترین ها، چقدر خوب توی کادر آمد و سلام کرد و چقدر حس خوب داد از احساسی که با مخلوقات خداوند داره.
تکه ای از من تکه ای از تو گذره ای از خدا
همه ی ما یکی هستیم
مثل قطره ای از دریا
حتی خود دریا
منم سلام میکنم به شما..
راحتی استاد توی ضبط کردن فایل ها نشان از آسان گرفتن به خود داره و صلحی که با خودش داره تحسین برانگیزه..
میخوام تحسین کنم استاد رو بخاطر آزادی مالیش که خواسته اش از برخورد با تضاد تو بندر عباس شروع شد و با کار کردن روی خودش و هماهنگ شدن با قوانین جهان، به جهان ثابت کرد که واقعا رویاها رویا نیستند و واقعیت دارند..
و اینکه تونست نیازش رو از خرید طرف غذای چدنی برطرف کنه..
من لذت بردم و سپاس گفتم.
“عزیز ِدلم” گفتنای استاد به خانوم شایسته، منو برد به داستان های بچگی،، که چیزی جز صفا و صمیمیت و عشق درشون نبود و همش رنگ و بوی خدا داشت.. آدم دوست داره سالها شنونده ی این داستان باشه و توش غرق بشه..
خدایا شکرت
یه مورد مهم دیگه
هیجان استاد و خانوم شایسته در نشون دادن خرید طرف چدنی، منو ترغیب کرد که این رفتارو داشته باشم. چون تو این مواقع برخوردهایی که قبلا از خودم نشون میدادم، همیشه خوشحالی و ذوق و شوقم رو برای چیزای خاص و بزرگ کنار میذاشتم و اون موقع ابرازشون میکردم ولی حالا میبینم خرید یه دونه ظرف غذا با اینکه زیاد ازشون داشتن و خریدن، چقدر باعث خوشحالی و حس و حال خوب شون شده و همینطور من و هرکسی که میبینه فایل رو..
خدایا شکرت
خیلی خوشحال شدم که اولین دستور پخت برای ظرف جدید،تخم مرغ بود اونم از نوع محلی و تازه.. چون من عاشق خوردن تخم مرغ هستم..
طرف چدنی هم واقعا کیفیت بالایی داره و اینم بخاطر همون احساس لیاقت و ارزشی هست که استاد در خودش پیا کرده تا همیشه بهترین جنس در اختیار داشته باشه و این یه نکته مهم برای تجربه حسِ ثروتمندیه..
خدایا شکرت
تحسین برانگیزه واسم این حرکت استاد که
آزادی مالیش در خرید کردن انقد موجب آزادی و راحتی و رفاهش شده که وقتی به چیزی نیاز پیدا میکنه، فوری ذهنش سمت تهیه اون و رفع نیازش میشه… دقیقا مثل اینه که گرسنه هستی و نخای فکر کنی که چی بپزی یا چیکار کنی یا چقدر برا غذا وقت بزاری،،،سریع میری تو یخچال یا رستوران، ظرف غذای آماده و پخته شده رو دریافت میکنی و لذتشو میبری.. اینم دوست داشتم
خدایا شکرت
نکته دیگه ازفایل
هوای بشدت دوست داشتنی و مطبوع پرادایسه که مناسب من هست و دقیقا مثل اسفند و فروردین جنوب میمونه،، که آسمون یه رنگ آبی جذاب داره و ابر هاش سرحال و شیکن و جنب و جوش دارن و برگای درختا مث درختای پرادایس، از خوشحالی میرقصن و فقط دوست داری چشاتو ببندی و روی زمین غلت بزنی..
همین الانم میتونم بوی چمن رو حس کنم و اون خنکی زمین و گرمی لذت بخش هوارو..
واقعا خدایا شکرت بابت طبیعت پرادایس و طبیعت شهرم و ایرانم که اینم از لطف و مهربانی ربّم هست.
خدایا شکرت
حالا داستان اردک مهاجر
برای من قصه ی واقعی عادت ها و باورهای منه که سفت بهشون چسبیدم و حاضر نیستم یه تکونی به خودم بدم مگر اینکه یکی مث استاد بیاد و هربار ضربه ای بزنه شاید از خواب غفلت بیدار شم.. اگه دیدم منفی باشه و ناشکری کنم، همین کار استاد رو آزار و اذیت و عذاب خدا میبینم در صورتی که خدا دستاشو برای هدایت من میفرسته و منو بشارت به عادت های خوب و انذار از عادت های بد میکنه.. قدردان دست خداوند هستم و لطف الله…
حالا هرچی استاد و خانوم شایسته با زبان مناسب برای درک من میگفتن،،خیلی بهتر فهمیدم و جایگاه الانم رو درک کردم که داستان باورهای من مثل داکی از چه قراره و تکرار عادت ها و باورهای نامناسبم دقیقا “آب در هاون کوبیدن هست”
حالا ابزار استاد
اول از دوربین خوبش که واقعا بینظیره و دم سازنده ش گرم و خدا بهش خیّر و برکت بده به کار و درآمد و زندگیشون چراکه لذتی که میده از خوبی ثبت و ضبط کردن عالیه تصاویره..
ابزاری که استاد برای بریدن چوب های رمپ داشت، میلاد کی مرام تو تبلیغاتش نداشت..
احسنت و آفرین
آنقدر کاربردی و مناسب هرشرایطی هست که آدم لنگ نمیمونه،، فوری کارارو پیش میبره،، اونم به برکت آمدن ایده ای خوب و ساده و حل کننده
خدایا شکرت
حالا تعجب از حرکت استاد بودکه چرا میخاد رمپِ به اون زیبایی رو خراب کنه بخاطر چنتا تخم مرغ و اردک که معلوم نیست سالم یا گندیده..
واین تعجبم هم ریشه در “عزت نفس پایین” داره
که حاضر نیستم حرکتی چیزی واسه سوالای ذهنی ام بزنم مثلا
ببینم چی اون زیر هست؟
دلیل برخورد من با این مسئله چی بوده؟
چه درسی برای من داره؟
آیا ممکنه هدایت بشم به چیزی که منو مطمئن تر میکنه تو مسیر خواسته ام؟
که این سوالات برای من این باورهارو داره:
” حتما این داستان برای من خیّری بدنبال داره”
“هر چیزی که پیش بیاد، من قوی تر میشم و یاد میگیرم”
“و این مسئله باعث میشه من خواسته های جدید داشته باشم”
“من میرم جلو و هر اتفاقی بیوفته از پیش بر میام”
یا باور که استاد میگه
“چیزی که منو نکشه قوی ترم میکنه”
حالا استاد هم خیلی عالی و نرم با اون سوالا و کنکاش های ذهنش کنار میاد اما جوری که حس خوب براش بوجود بیاره و دل به هدایت خدا میسپاره نه منفعل بودن،،، و میره جلو و نتیجه هم هرچی بود به نفع منه.. آفرین استاد
همراهی کردن خانوم شایسته برای مصمم شدن در ورود به ناشناخته ها، تاییدی شد برای من که
“آقا بزار بریم تو دل کار”
یه مورد دیگه
با اینکه خانوم شایسته توی انتخاب چوب رمپا برای برش اشتباه کرد ولی نه خودش رو سرزنش کرد و نگران حرف و نظر استاد..
اینم بخاطر عمل کردن به دوره عزت نفس هست
آفرین
کلا ذوق و شوق استاد ستودنیه
با دیدن یه تخم دیگه در گوشه دیگه رمپ، برام جالب بود…
جایی که استاد هرکاری بخاد بکنه نظر خانوم شایسته رو میپرسه یا برعکس،، و هرکدوم طبق حسشون کار دل خواه انجام میدن و نتیجه هرچی باشه همدیگه رو سرزنش نمیکنن..
اینم شاید نکته ای از دوره عشق و مودت باشه!!
شایدم اینجوری از خدا درخواست هدایت میکنه و این سوال پرسیدنه وضوح رو بیشتر میکنه!!
بودن اون همه از تخم مرغ و تخم اردک، اونم زیر رمپ یک نشانه از وجود فراوانی هست..
که خدا داشته نشون میداده در جایی که فکرشو نمیکنید نعمت و ثروت رو قرار داده فقط کافیه تو مسیر باشی و نشانه هارو دنبال کنی و با هدایت پیش بری..
با اینکه استاد هروز کلی تخم مرغ جمع میکنه و تازه از نیازشم بیشتره،،، ولی بازم بیشتر میخواد داشته باشه..
حالا اگه استاد یا خانوم شایسته، متوجه حرکت اردک و مرغا نمیشد..تخم مرغا همونجا میموندن.. ولی اسناد نشانه رو دنبال کرد و کنجکاو باعث دریافت شد..
آفرین و احسنت به این سطح فکری و خودسازی
استاد خیلی خوب نشانه هارو دنبال میکنی
یعنی اگه تمرکزش روی یک خواسته باشه و یه اتفاقی هم بیوفته، قبول داره که اون اتفاق یک ربطی به خواسته اش داره و نزدیک میکنه به خواسته اش..
برای همینه که مصمم طور داره تلاش میکنه و دست بردار هم نیست..
بعدش یه نما از ماشین و موتور
چقدر خوب میشه که اینجوری ثروت خلق کنی و آزادی بدست بیاری. آفرینننن به استاد
صدای محیط رو دوست داشتم
بعدشم تعریف داستان غم انگیز تخم اردک ها که چیزی جز خیّر و برکت و آسودگی برای استاد نداشت
چرا که حتی خیالشم راحت تر شد که دیگه ماری توی منطقه نیست و این باعث شد با خیال راحت برای حرکت های بعدی اقدام کنه..
برام جالبه
هرداستانی که استاد تعریف میکنه یک ربطی به آزادی هاش داره چه درخرید چه در مسافرت چه در تجربه کردن یک محصول جدید… و این به من ثابت کرده پول و ثروت نقش اکسیژن رو در داره در زندگی..
حتی توی اتفاقات به ظاهر بد پیش بینی که استاد داره نوید اتفاق خوب رو داره..
چیزی که من برعکس عمل میکنم
این فایل رو میشه هزاران نکته ازش درآورد
اگر تعقل کنم..
خندم گرفت استادنزدیک بود با سرتون تخم اردک رو بشکونید..
خنده های خانوم شایسته و استاد بعد خراب کردن رمپ.. نشان پرت کردن ذهن از افکار ناراحت کننده.. بعدشم خوشحالی استاد از حل شدن داستان نداشتن نطفه تخم ها..
و شروع به پختن غذا با مواد هیولا برای یک ظهر عالی..
اونجایی که خانوم شایسته برای خودش تو ظرف دیگه ای غذا رو جدا کرد تا همونجوری که دوست داره بخوره اینم نکته داره..
و ذوق استاد برای دیدن غذا..
و تعریف کردن از خانوم شایسته بابت ایده که برای قابلمه اجرا کرد.. آفرین..
نکته خیلی مهم بعدی برای من از این فایل..
که واقعا نشانه هدایت من بود..
اینه که دیروز فایل الگوهای تکرار شونده یک رو دیدم و سوال اول رو لیست کردم و هرچی به ذهنم رسید رو نوشتم.. حدود 60 تا مورد اضافه کردم..
و حالا که این فایل رو دیدم و نکته هارو توی دفتر نوشتم و حالا دارم تایپ میکنم، متوجه شدم بیشتر جواب ها و راه حل های اون موارد بهم داده شد..
یا نگاهم برای رفعشون بهتر کرده و دید واضحی بهم نشون داد.. خدایا صدهزاران شکرت
دقیقا مورد روز تولد و کادو گرفتن یکی از اون 60تا مورد بود که استرس داشتم ازش..
ولی وقتی دیدم استاد این چنین نگاهی بهش داره
که حتی روز تولد خودشم تو نود درصد موارد یادش نیس،، یعنی این رو قبول کرده که هرروزش روز تولدشه،، هرروز روزیه که کادو بگیره.. هردزش روزی که قشنگُ و خداییه..
هرروزش روزیه که شاد و خوشحاله از وجود خودش لذت بردن و از زندگی..
نه فقط یک روز از سال یا شبهایی که ما بولد کردیم برای اجابت خواسته ها..
این کلام بهشتی هست و از یک ذهن و باور درست میاد.. احسنت استاد.. آفرین.. ممنونننم.
حتی تولد مبارک گفتن خانوم شایسته هم منو شگفت زده کرد.. چیزی که من الان میبینم، تفاوت داره با چیزی که تو زندگی خودم هست..
ولی
این یه نشونه ای بود که با چه جهت و زاویه و نگاهی به موضوع تولد نگاه کنم.. موضوعی که سرتاپام استرس میشد..
ولی حالا همین رو که استاد گفت انگار آب رو آتیش بود… و اینم روشی هست که انتخاب کرده و باهاش راحته.. این دیگه خیلی بینظیر بود..
تصمیم گرفتم زندگی در بهشت رو دوباره نگاه کنم.. چون قبلا دیدم ولی این آگاهی هارو اصلا متوجه نشدم.. فقطم با همون سوال الگوهای تکرار شونده…
خدایاشکرت که استاد مارو به این دنیا آوردی تا دستی از دستای تو باشه برای ماااا..
استاد عزیزم این روزهااا هر لحظه اش دارم سوپرایز میشم ،اصلااااا خدا یههههه کارایی میکنه من مات میمونم و اون لحظه میخوام از شوق اشک بریزم ،دلم میخواد این حالم موندگار باشههه و به خودم قول دادم هربار بهتر از روز قبل بشم و من این حال خوشم رو به لطف خدای مهربانم و شمااا دارم ،چقدر خوبهههه که به دنیا اومدیننننننن……:)
استاد عزیزم نکته قشنگی رو گفتید ،ماهاا خیلی وقتااا گیر میدیم که باید روز تولد مارو یادشون باشه و به یاد اون فایل شما که درباره هدیه روز تولد بود افتادم ،شما گفتید هیچ وقت براتون تولد نگرفته بودن و شما همیشهههه وقتی دوستاتونو می دیدید از ته دلتون میخواست به شماام روز تولدتون کادو بدن و با اینکه از قوانین هنوز چیزی نمیدونستید ،همون موقه حسرت نمیخورید و روی اون شادی و حال خوب دوستتون تمرکز میکردید و همیشه دلتون میخواست که روز تولدتون رو یادشون باشه ولی این خواسته رو ارسال کردید و رها کردید خودتونو ،دیگه بهش گیر ندادید هرسال که باید حتما یادشون باشه و برام کادو بگیرن و چه خوبههه درخواست کنیم ولی دیگه به نتیجه گیر ندیم ،تا اینکه گفتید این روزا خودتون تولدتون رو یادتون میره اماااا بقیهههه ،همه و همه یادشونو کلی جشن تولد براتون میگیرن و کادو میخرن ،گفتید الان که فکر میکنم یادم میاد که قبلا این خواسته رو داشتم و بهش رسیدم ،اینههه قدرت رهایی و گیر ندادن به نتیجه….
و امااا تولد مااااا هر روزه ،هر روزی که من تغییر کنم و از دیروزم بهتر بشم این یعنی تولد …..
تولد یعنیییی تغییر ،یعنی جهاد اکبر برای تغییر ….
تولد یعنی تعهد بدم اگه یه سال بزرگ تر شدم ،دیدمم بزرگ تر بشه و متفاوت از سال قبلم باشممممم….
و ماااا هر لحظه متولد می شویم ،هر لحظهههه تولد ماست …..
و آرزو میکنم هر روز تحول و تولدی بزرگ برای همههه ما باشهههه….
به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا شکرت سپاسگزارتم خدایا امروز هم هدایتم کن به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم سلام به دو اساتید عزیزم که با سخاوت تمام هر آنچه آگاهییه که بهشون الهام میشه رو با ما به اشتراک میذارن متشکرم عزیزانم
خدایا چقدر پردایس زیباست
بهشتی ست که همه زیباییها رو در خودش جای داده
اول دو فرشته زیبا داره
دریاچه بزرگ داره درختان سرسبز و خونه چوبی زیبا مرغ و خروسها اسب قشنگ ماشینهای بزرگ کوچیک..
من که از دیدن این سریال لذت تمام رو میبرم و درس داره برامون با خودمون در صلح باشیم که جهان همه کارها رو برامون راحت و آسون میکنه دوست داشتن همدیگر
از استاد یاد بگیریم که هر کاری رو سخت نگیریم راه حل داره فقط باید آرام باشیم و از کوره در نریم
مریم جانم هم مثل همیشه آرام کنار استاد هستن با صدای زیباشون و خنده های قشنگشون
ما باید هر روزمون رو طوری زندگی کنیم که فکر کنیم روز تولدمونه و اون روز رو با افکار و باور درست زیبا بسازیم و هدفمند زندگی کنیم
خدایا شکرت بابت این دو بنده نازنینت که عشقشون رو به ماهم منتقل میکنند عشق به تو رو
خدایا شکرت سپاسگزارم که یه بار دیگه بهم فرصتی دادی تا بیام از تو و از زیبایی ها بنویسم
خانم شایسته دوست دارم یه بار دیگه مثل کامنت قبلیم در قسمت قبلی زندگی در بهشت بهتون تبریک بگم
من خیلی شما رو تحسین می کنم
در عین ساده گرفتن خیلی شیک پوش هستید و لباس های زیبایی می پوشید
خیلی سلیقهی شما قشنگه ، تبریک …
استاد چقدر خوبه ثروتمند بودن ، چقدر الهیه… خدایا شکرت
تو چند قسمت قبل وقتی تو برج تمپا بودین یادتون افتاد که یه وسلیه ای برای فیلم برداری سفارش دادید که اون پایه روی سینهی شما قرار می گیره و خیلی راحت موبایل رو داخلش قرار می دهید و روی موتور یا اسکوتر تصاویر جذاب رو برای ما ثبت می کنید ولی اون وسیله در پرادایس بود!
بعد خیلی راحت و شیک سفارش دادید یه دونه نو خریدید
امروز هم با توجه به تجربه دیروزتون از املت درست کردن در فایر پیت یادتون افتاد که شما ماهیتابهی چودنی هم دارید ولی تو خونهی تمپا :) و الان شما پرادایس هستید
ولی از اونجایی که شما ثروتمند هستید خیلی راحت و لذت بخش سریع بهترین جنس رو از آمازون سفارش دادید و این کمپانی هیولا هم یه روزه محصول رو به دستتون رسوند
خداوکیلی دوستان بیایید با توجه به این 2 تا مثالی که من گفتم فکر نه… تأمل کنیم روی این جمله که چقدررر ثروتمند شدن با شکوه است استاد هر باررر که داره خرید می کنه داره به ده ها و یا شاید صد ها نفر خیر می رسونه و چقدر ثروت انسان رو الهی تر می کنه خدایا شکرت
چقدر ثروتمند بودن به آدم تجربه های فوقالعاده عالی میده و چقدر ما رو سپاسگزار تر می کنه خدایااااا شکرت
استاد اره دستش گرفت داره یکی یکی چوب های پل رو می بره ولی تا میاد حسش بد بشه سریع از یه جنبه فان با خانم شایسته به ماجرا نگاه می کنند و میزنند زیر خنده؟
چرا می توانند اینقدر علی بی غم باشن و حالشون خوب باشه؟؟ دلایل مختلفی داره ولی من فکر می کنم مهمترینش اینه که پول دارن :)) چون پول هست دیگه غمی نیست :)) پیش خودشون میگن ما قصدمون خراب کردن پل نیست ، حالا حواسمون نبود دو تا چوب هم اشتباهی بریدیم، فدای سرمون حالا از این لحظمون لذت ببریم فوقش پل مسئله ای هم برایش پیش اومد حلش می کنیم :)) و یکی از مهمترین فاکتورهای حل اون مسئله پوله :)) می دانید چی میگم ؟؟ می خواهم بگم به میزانی که من، خودم رو عرض می کنم، بله خود من پول وارد زندگیم میشه به عالمه از مسائلم حل میشه و دغدغه هایم بی نهایت کمتر میشه
یه عالمه از خواسته هایم رو تجربه می کنم … بزرگتر میشم ، نگاهم به زندگی وسیع تر میشه ، سپاسگزارتر میشم و بیشتر عاشق زندگی و عاشق خدا میشم ، بیشتر با خودم و جهانم در صلح قرار می گیرم و…
انصافاً ثروتمند شدن با شکوهه
انصافاً هر چقدر ثروتمند تر بشم به خدا نزدیکتر میشم و خدا هم بیشتر عاشقم میشه
خانم شایسته جان این عشقی که نسبت به استاد دارید و هر بار غذای استاد رو طبق سلیقهی ایشون درست می کنید و غذای خودتون هم به سلیقهی خودتون درست می کنید، این حال خوب ، این در صلح بودن با خودتون رو تحسین می کنم
خدایا شکرت
استاد عزیزم نگاه شما نسبت به تولد و عید و شادی و شاد باش گفتن رو تحسین میکنم خیلی زیباست
دوست دارم نگاه خودم هم بگم
من درکی که از روز تولد پیدا کردم اینه… دوست دارم از این به بعد وقتی به یه نفر میگم تولدت مبارک همون موقع توی دلم با خوشحالی خدا رو شکر کنم … که خدایا شکرت که امروز این آدم خوب رو به این دنیای قشنگ آوردی چقدر خوبه که من این آدم رو توی زندگیم دارم (پدرم، مادرم، دوستم و …) و بعد فکر کنم به تمام خاطره های قشنگی که با این آدم دارم ، به تمام ویژگی های مثبتش و با قلبی مملو از عشق و حال خوب از خداوند به خاطر وجود اون آدم تشکر کنم
بنابراین پیشاپیش استاد جان تولد شما رو که 17 اسفند هستش تبریک میگم و خدا رو شکر می کنم که شما رو در زندگیم دارم ، خدا رو شکر می منم که 4 سالِ دارم شب و روزم رو با صدای شما سپری می کنم و بی نهایت دوستتون دارم
تولد خودم هم جمعهی هفتهی بعد 11 اسفند هستش
تولد خودم هم مبارک
شما تو این فایل گفتید که جلسه 28 و 29 روانشناسی ثروت 1 رو آماده کردید
من این رو یه نشونه از خداوند دیدم
احساس می کنم خدا به عنوان هدیه تولدم می خواهد هدایتم کنه به این دوره
چه خوب شد که به دنیا اومدی و با آمدنت جهان خودت و هزاران نفر را نورانی و پر برکت کردی
دستی بودی از دستان بی نظیر الله که عشق، سلامتی، ثروت، آگاهی، معنویت و در یک کلمه خدا را به همه هدیه دادید
قلب ها را منور به نور الله کردید
روح های خسته را در غرق نابودی ،جان تازه ای بخشیدید
جسم های مریضی را امید زیستن دادید
رابطه های از هم گیسخته را، پایدار کردید
عزت نفس های داغون شده را تبدیل به خودارزشی کردید
کسب و کارهایی شکست خورده را تبدیل به برکت و رحمت و فراوانی کردید
ذهن های زندانی شده را در حصار کار کارمندی آزاد کردید و افراد را در مسیر علاقه و رسالت آنها قرار دادید
قلب های رنجیده از احساس گناه و عذاب آخرت را ، تبدیل به بخشش و رحمت خداوند کردید
پای هایی که تاب توان برای حرکت نداشت را قوتی برای حرکت در میان تمام ظلمات دادید و سو سوی نور را در دل آنها هویدا کردید
زبان ها را از غیبت، تهمت،گناه و نا امیدی به سمت ذکر و یاد خدا هدایت کردید
قلب و زبان های ناسپاس را به سوی شاکر بودن نورانی کردید
صدای شیطان که همواره وعده فقر و عذاب و احساس گناه بود را جایگزین کردید با وعده الله که وعده ثروت و فزونی و رحمت بود
روزی های زیادی از عمرم طی میشد در پی لقمه نانی که پر از استرس، فشار، ناراحتی، رنج، دل شکستگی و احساس نا امیدی از نرسیدن ها
و روزهای عمرم تبدیل شد به رسیدن ها، به امید، به توکل، به رها کردن کارهای دولتی برای رسیدن به لقمه نانی، و رفتن در دل عشق و علاقه
زندگیم بوی خدا پیدا کرد
عطر خدا گرفت
شادی و سرور در قلبم هویدا شد
هر روز و هر روز پر هیجان تر از خواب بر می خیزم برای رسالت و هدف هایی که برای آن به دنیا آمدم
احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا که در روح و روان من جاری شد و تبدیل به اعتماد به نفسی شد که مشتاقانه در مسیر زندگیم و اهدافم قدم بر میدارم
چقدر لذت بهش است پای در مسیر آگاهی گذاشتن
چقدر من سعادتمندم که خداوند قفل هایی که بر قلب و زبانم زده شده بود را برداشت و مسیر نور و روشنایی را جایگزین آن کرد
استاد عزیزم ازت یک دنیا ممنونم که به ندای قلبتون گوش کردید و پا در مسیر آگاهی گذاشتید
دنیا رو زیبا و منور کردید
خدا به داشتن شما بی نهایت افتخار میکنه
و مرسی که این آگاهی ها را با ما به اشتراک گذاشتید تا مسیر زندگی ما تبدیل به مسیر سبز و روشنی تبدیل بشه که بتونیم خودمون و خدا را در آغوش بگیریم و سوت زنان از جاده آسفالته جنگل لذت کنان عبور کنیم و به بهشت برسیم
شما با این آگاهی هاتون به تک تک ما هدیه های ارزشمندی در روز تولدتون دادید
خانم شایسته نازنین دوست دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید ❤❤❤🎁🎁🎁💎💎💎🥰🥰🥰🥰
استاد چه ارامشی در این لحظه ست که همراه مریم جان نشستید رو صندلی هاتون و مرغ و خروس و بوقلمون و اسب همه دورتون جمع شدن و تو این سکوت و زیبایی فقط خودتونید ، منم گاهی میشینم یه گوشه و همه ی نکات مثبت رو دونه دونه میگم و حالم خوب میشه مخصوصا وقتی موقع غروب میرم حیاط و توی سکوت از اعماق قلبم شکرگذاری میکنم خیلی خیلی حس خوبیه ، صندلیهاتون ، مرغ و خروس، گنی ، اردک ،اسب ، خونه ، دریاچه ، درختان ، آسمان و ابرها ،اروی ، شاپ ، تراکتور ، چیکن تراکتور ،و در نهایت خلوت با عشق خدارو صدهزار مرتبه شکر
خدای من شما شگفت انگیزید که وسط تضاد خواسته و یهو اجی مجی لاترجی خلق یعنی فاصله ی خواسته و خلقش شده کن فیکون بخدا ،چه قابلمه های چدنی عالی و زیبایی هم قابلمه هم تابه مبارکتون باشه چقد شما فوق العاده اید که منتظر نمیشید تا برگردید از تمپا بیارید اینجا سفارش میدید طبق قانون همه چی همه جا داریم ،واااو بازم غذا داریم من هلاک قسمتهای اشپزیتونم ،اتیش روشن ، پمپ فوتی میلواکی خدایاشکرت
اره ی میلواکی ،قربونت بشم استاد که واسه برداشتن تخم مرغ ها چوب پل رو بریدی و به عیچ چیز لین عالم دلبسته نیستی،چقد تخم اردک ،تخمهای سالم بهمون نوید میده که اینجا مار نیست، خداروشکر نطفه نداشتن ،به به غذای اتیشی تو ظرف چدنی ، مریم عزیزم با دوتا سر شیشه ای قابلمه و تابه رو جداجدا استفاده کرد و اصلا هیچ چیزی نیست شما استفاده کنید مرزهای تکنولوژیشو جابجا نکنید خدایاشکرت
واااو تولدتون هزاران بار مبارک ما باشه و به قول اقای عطار روشن هیچوقت پشیمان نیستیم که تو عصری بدنیا اومدیم که با استاد عباس منش همزمان هستیم مخصوصا ماه دهه پنجاه و شصتی ها که دیگه از دل یک نقطه برامدیم ، من تو کامنت اون روزم بهتون تبریک گفتم چقد جالب که شما اون روز داشتید غذای اتیشی میخوردید و این تنها روزیکه من میدونم ما همزمان چکار کردیم😍، استاد عزیزم تنها کسی از تاریخ تولد و سالگردهاش میگذره که هرروزش انقد شیرین باشه انقد عالی باشه که دنبال این بهانه ها نگرده تا شاد باشه کسی از اینها میگذره که محتاج توجه و تبریک دیگران نیست استاد هیچ حرف شما نیست هیچ کامنتی نیست که منو به عزت نفس دعوت نکنه خدایاشکرت
استاد عجب نکته زیبایی تو فایل گفتین و چقدر خوبه که هر موضوع کوچیکی رو باهامون به اشتراک میزارید تا ما حتی تو مسائل کوچیک زندگیمون هم تغییر ایجاد کنیم و همه چیز ساده تر و راحت تر و قشنگتر باشه
واقعا خیلی از ما آدما در خواب غفلت به سر میبریم و فقط ظاهر رو میبینیم و همه چیز رو با ظاهرش میسنجیم اما این سبک زندگی ساده و رهایی که شما در پیش گرفتین فوق العادس و باعث میشه واقعا زندگی خیلی لذت بخش تر باشه
اصلا چه اهمیتی داره روز تولدت کی باشه من میبینم خیلی از آدما یه زایمان سخت در پیش میگیرن تا روز تولد بچشون روند بشه یا با خودشون یکی باشه یا حتما فلان تاریخ باشه ولی واقعا چه اهمیتی داره؟؟؟؟
چرا ما همیشه منتظر زمان میمونیم که شنبه بشه شروع کنیم اول ماه اول سال از فردا شروع میکنم……….زمان هیچوقت منتظر ما نمیمونه چرا فکر میکنیم با گذر زمان یا اگه فلان تاریخ بشه فلان روز باشه اتفاق خاصی قراره رخ بده
درواقع اون اتفاق زمانی شروع به رخ دادن میکنه که تو شروع کنی حالا هر وقتی میخواد باشه لازم نیست منتظر فردا و اول هفته و اول ماه و سال بمونی
زندگی کردن به تعداد روزهای عمرت و بودن در این جهان نیس درواقع زندگیت از اون روزی شروع میشه که اصل خودت و قوانین جهانو پیدا میکنی البته قوانین گم نشدن تا پیداشون کنی قوانین در درون ما نحفته اس منظورم اون لحظه ایه که به حقیقت میرسی و شیوه لذت بردن از زندگی برات واضح میشه و به میزان لذتی که بردی طعم زندگی رو چشیدی
در واقع ما انسانها هر روز و هر لحظه متولد میشیم با هر آگاهی و درک جدیدی که بهمون اضافه میشه انسان جدیدی از ما ساخته میشه
چرا باید روز تولد و سالگردای مختلف اونقدر مهم باشه و حتی باعث بحث و ناراحتی هم بشه گاها
من قبلا خیلی ناراحت بودم که روز تولدمو هیچکس اصلا یادش نبود نه تبریکی نه کادویی و همش خودمو با بقیه مقایسه میکردم ولی واقعا چه اهمیتی داره اصلا
به قول استاد هر زمان که دلشون بخواد و لازم باشه برای هم چیزی میخرن هر روز از زندگیشونو لذت میبرن جشن میگیرن کیف میکنن چرا باید منتظر یه مناسبت خاص باشیم
من همیشه از پدرم شاکی بودم ولی واقعا طبق گفته استاد پدر من هر زماااااانی هر چیییییییزی که من احتیاج داشتم و میخواستم برام فراهم کرده بهترینشووو و اون احساس ارزشمندی رو همیشه بهم داده و میده و مهر و محبتی که پدر و مادر من هر لحظه از زندگی بهم میدن کافیه چرا باید خودمو محدود به یک روز کنم چرا باید ارزش خودمو اینقدر بیارم پایین که باید بقیه بهم تبریک بگن یا بقیه برام چیزی بگیرن و چشممو رو همه محبتهایی که بهم دارن ببندم و سپاسگزارشون نباشم
چرا واسه عشق دادن به همدیگه واسه کادو دادن و شاد کردن دیگران باید منتظر روز پدر و مادر و دختر و سالگردهای مختلف باشیم وقتی که هر روز ، روز خداست و از هر لحظه میتونیم استفاده کنیم برای لذت بردن
حتی جدا از این موضوع تولد من میبینم تو ایران مخصوصا این منطقه ای که من زندگی میکنم چه رسم و رسومات و چه انتظارات وحشتناک و مسخره ای برای ازدواج داره و هر روز داره بدتر میشه و همه چیز جنبه ظاهری به خودش میگیره و البته همه هم از این روند مینالن و شکایت دارن و همه معتقدن که این شیوه باعث شده جوونا نتونن ازدواج کنن و اِل و بِل ولی هنوز هم به همین شیوه زندگی میکنن و عمل میکنن و این روند ادامه داره
و منی که خواستار یک رابطه بی نهایت ساده و راحت و بی آلایش هستم وقتی راجبش حرف میزنم بقیه حسابی تعجب میکنن مسخره میکنن و فکر میکنن من دروغ میگم یا مثلا قصد دارم توجه جلب کنم اما هر کسی طبق فرکانسهای خودش زندگی میکنه و اگه ساده گرفتی برات ساده میگذره و اگر سخت بگیری سخت میگذره
“خدایا شکرت چقدر تخم مرغ وتخم اردک زیر پل بود و وقتی استاد تعریف کردید ماجرای داگ مهاجر رو که با فرغون وسایل از رو پل رد شدید و داگ نتونست رو تخم هاش بشینه که وقتی امتحان کردید دید تخم ها نطفه نداره و خوابیدن اون داگ فایده نداره واقعا همزمانی بود تا شما هدایت بشید که از روی پل رد بشید واون داگ تلاش بی فایده نکنه خداوند هر لحظه داره هدایت میکنه همه انسانها و موجودات رو خدایا شکرت که همیشه هدایتگری”
چه دیدگاه قشنگی
ارتباط دادن اتفاقات بهم! و این دوستمون با این کامنتشون خیلی منو حیرت زده کردن چون با این همه تمرینی ک من در پیدا کردن رابطه بین اتفاقات دارم باز نکته ی این تخم اردک رو نگرفته بودم و یجورایی پرونده این اتفاق باز بود تو ذهنم تا اینکه به دست دوستمون به خیری و خوشی بسته شد😂💓
یکی از بازی های مورد علاقه من دقیقا همینه ! پیدا کردن ارتباطِ بینِ اتفاقات
مثلا دارم با خدا حرف میزنم ازش یه درخواستی میکنم و همون لحظه یه نفر برام شیرینی مورد علاقم و خریده
و در میزنه بهم میده
میگم ای جان خدایا مهر تایید زدی پیشاپیش دهنمو شیرین میکنی.
من اصلا سرسری از هیچ اتفاقی رد نمیشم
تو جهانی هستیم ک یه برگ بدون اذن خدا نمیفته زمین
خدا ک خودش نمیاد برات شیرینی بخره .. با بی نهایت دستاش اینکارو برات میکنه
من ک اصلا اخبار نمیبینم یهو یجوری میشه که سرم و میچرخونم به تلویزیون میبینم از شادی مردم امریکا بعد از واکسن و طبیعت گردیشون خبر پخش میشه… حتی تو شبکه خبری ک همش از بدبختی حرف میزنن یه دونه خبر قشنگ بود و من شکارش کردم .. این هدایته!!!
مثلا عاشق خونه های بزرگ و مدیترانه ای و درختای نخل و استوایی هستم و عکسای لامبورگینی یوروس زرد جمع میکنم…توجهم به تلویزیون جلب میشه و صحنه ورود اندی سوار بر یوروس زرد در حال وارد شدن به خونه ی بزرگ با همون ویژگی و درختای نخل و استوایی مورد علاقم رو میبینم … عههه این و من تو ذهنم ساختم چقد دقیق جهان هدایتم کرد… بعد به این باور میرسم که تمام ذرات این جهان از یه ماده مشترک ساخته شدن و شبیه ها به هم جذب میشن و کنار هم قرار میگیرن اونم خودبخود. مثلا مگ میشه یه تیوب و بزور زیر آب نگه داری … وقتی رهاش کنی برمیگرده به سمت گازهای دیگه … خب همه چیز داره به سمت هم شکله خودش جذب میشه..مولکول های آب و ببین بهم میچسبن بعد همون قطره های کوچولو که بهم میچسبن اقیانوس میشن … خب توام بچسب به خدا چون تو و اون یکی هستین مث دوتا مولکول آب.. ماهیت تو و خدا یکی هست…. مث ماهیت مولکول های آب… ببین وقتی از هم جدا هستن قدرتی ندارن ببین وقتی بهم میچسبن اقیانوس میشن بعد چه قدرتی میگیره… خب توام بچسب به خدایی ک اون اقیانوس و مسخر تو کرده.. ببین چی میشه اونوقت… ببین چیکار برات میکنه اونوقت … رسوندنه تو به خواسته هات براش جوکه… میگه ای بابا همینقدر میخواستی؟ انقد خدا خدا میکردی…الله نور آسمان ها و زمین هست …تا نور نباشه که چیزی رو نمیبینی…نور باید اول بتابه به اون شی تا منعکس بشه به چشم تو و بتونی ببینیش.. ای جانم … اینجاست ک خدا میگه درخواست شما به محض اینک فرستاده بشه پاسخ داده میشه و هست… اما چرا نمیبینیش؟ چون نور نیست که بتابه بهش که بعدش منعکس بشه که بعدش چشم تو ارتعاشش رو تفسیر کنه برات… و میگم آره آره خودشه همه چیز در لحظه بوجود میاد …ولی تا نور نباشه ک چیزی و نمیتونم ببینم…اون نوره اون پروژکتوره اون شاه کلیده
من این حرفا رو خیلی دوست دارم ..هرکسی با هر اندازه علم و درکی ک داره میتونه خدا رو برای خودش توصیف کنه… خدای من نوره ک میتابه رو نعمت هام و قابل دیدن میشن
با نام خدای یکتا و پروردگار جهانیان و رب العالمین
سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
این فایل برای من به عنوان نشانه روزم اومد و من رو برای حدود بیست دقیقه از مکانی که هستم دورم کرد و به اون حال و هوای پارادایس برد چون شبیه اون حال و هوا رو کنار همسر و فرزندانم لمس کردم ولی حقیقتا نه با این چشم انداز دریاچه و درختان و مخصوصاً اون آزادی مکانی و زمانی و مالی که شما دارید که امیدوارم خداوند رب العالمین به من هم چنین تجربه ای و چنین آزادیهایی رو بده آمین ای قدرت مطلق و ای خالق یکتا ای پروردگار جهانیان
و حالا میخام تحسین کنم استاد رو برای انتخاب چنین ملکی که باعث شده به این آرامش در جنبههای مختلف برسه و تحسین و آفرین بگم هم به استاد هم به خانم شایسته که انقدر باورهای خوب و درستی رو در خودشون پرورش دادند که انقدر راحت با کندن اون چوبها کنار میان و یا با این ترس که شاید باعث خراب شدن پل بشه و شاید دوباره نتونن درستش کنن و… که به نظر من همین متفاوت فکر کردن نسبت به دیگران ما رو خاص میکنه و نترسیدن از عاقبت اون کار اینجاست که استاد میگه دوستان اگر میخاین نسبت به دیگران پیشرفت کنید نباید مثل اونا فکر کنید نباید مثل اونا عمل کنید و با این باورها نیز استاد نسبت به روز تولدش هم فکر میکنه و اگر ما جز نزدیکان استاد بودیم و روز تولدمون رو بهمون تبریک نمیگف ناراحت میشدیم ولی این شده یک باور در ایشان که هر روز که بتونم به یک شکلی دوست یا نزدیکانم رو خوشحال کنم میتونه اون روز بهترین روزش بشه حالا میخاد روز تولدش باشه یا نباشه.من احساس میکنم موفقیت استاد تماماً نه به خاطر داشته های مالیشون هست بلکه به خاطر آرامش و باور فراوانی و ایمان به خدای رب العالمین و یگانه معبود جهان باعث شده اینطور عمل کنند و از خداوند متعال برای خودم و همه شما دوستان عزیز از این نوع باورها آرزو میکنم که با داشتن چنین باورهایی چنین طرز نگاهی به دنیا و خداوند به هر درخواستی که از خداوند داریم برسیم.نکته ای دیگه هست که باید از استاد و خانم شایسته یاد بگیرم اینکه دلبسته یا وابسته به کسانی یا چیزهایی و در کل به دنیا نباشیم تا به هر آنچه میخواهیم برسیم
از یگانه معبودمان سلامتی تا پایان عمر ،عمر با عزت و سربلندی و خیر و برکت و ثروتمندی را برای استاد و خانم شایسته و همه شما دوستان و البته برای خودم آرزو میکنم آمین و سپاسگزارم و ممنونم و شکرگزار خداوند هستم که مرا در این مسیر قرار داده است
منتظر نظرات شما هستم
به نام خدای مهربان و خالق زیبایی ها
چه قدر من از همین قسمت سریال پند و نکته دریافت کردم و تو دفترم نوشتمو دیدم خالی از لطف نیست که با شما هم فرکانسی های عزیز به اشتراک بذارم
اول از همه دیدن زیبایی ها بسیار ساده است کافیه فقط نهایت تا چندقدمی ات رو ببینی و بی شمار نعمت و زیبایی که بخوای سپاسگزار باشی قابل رویت است
دوم زمانی رو در دل طبیعت سپری کردن و روح و روان رو تلطیف دادن
سوم راه حل هایی که به ذهن میرسه همون موقع اجراش کنی و تردید و تعلل نداشته باش و برای خودت سختش نکن
چهارم جالب بود که وقتی مریم جون در تخمین زدن اینکه برای دسترسی به تخم ها کدوم چوب رو برداره اشتباه کرد هیچ سرزنش و یا حتی ابراز تخمین اشتباه از طرف استاد اعلام نشد و این خیلی به نظرم ارزشمنده و شاید کم اهمیت به نظر برسه ولی در خوبتر کردن حال روابط بسیار تاثیرگذار
پنجم تشکر و ابراز محبت بابت هرکاری از هم که شاید حتی سطحی و اصلا به عنوان وظیفه قلمداد بشه مثل غذا درست کردن
ششم ایننکته که هرروز میتونه به چشم عید روز تولد و روز خاص قلمداد بشه و نیاز به بهونه برای خلق یه روز عالی و تبریک وکادو گرفتن نیست
ممنون از این درس های مفید و خدا رو شاکرم بابت آگاهی هایی که از این قسمت گرفتم
خدایا شکرت
به نام الله مهربان خالق زیبایی ها و هدایتگر به نعمتها به آسانی با لذت
سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته بزرگوار و دوستان همراه
امروز سر یه موضوع مالی یکم نگرانی داشتم و نجواها داشت حالم رو خراب میکرد.
منم اومدم به آدرسی که “حال خوب کنه”
جایی که “نجواهارو از آدم دور میکنه”
جایی که “خدا به بنده ش نعمت داده”
جایی که “باید تو این مسیر باشیم”
جایی که “همیشه درش به روی مان بازه”
جایی که “اولین نوشته مون” حمد و سپاس ربّه”
جایی که” نمیتونی به چیزای ناجالب فکر کنی”
جایی که” خدا دست هدایتگرش رو بالا برد تا راه و گم نکنیم”
جایی که ” قرار بوده حرف درست گفته بشه”
جایی که” هر گم شده ای رو سر مسیر میاره”
جایی که ” بخوای هم نمیتونی نیای و سر نزنی”
جایی که “قلب آدم آروم میشه و مطمئنه به کلامش “چرا که میدونه” حرفِ حقه”
جایی که” سرنخ میده به آدم تا چنگ بزنه به ریسمان خدا”
جایی که “نور هدایت خدا تورو بینا میکنه به دیدن نعمت ها، به توجه کردن به خوبی ها، به صدق بلحسنی، به حرکت کردن و قدم برداشتن های پیوسته”
جایی که” آدم میدونه تهش به چی میرسه و امیدواره”
جایی که” آدم تو لغزش ها، به یاد میاره لطف خدارو تو زندگیش”
جایی که” شرق و غرب ش دست یه قدرته”
جایی که” قانونش تورو امیدوارتر میکنه نه تنبل ”
جایی که” آدم هاش کلام حق رو میشنون”
جایی که” حرف حق رو به عمل کردن درمیارن”
جایی که” انگشتت فقط چیزای خوب رو پسند میکنه”
جایی که” چشمات دنبال زیبایی میره و حیرت میکنه ”
جایی که “تمام حواست جمع میشه برا لمس وجود ِ خدا”
جایی که” نمیشه از خوبی هاش نگفت و رد شد”
جایی که” اجباری تو پذیرفتن و بودنش نیست”
جایی که” اختیارش دست خود ِ آدمه”
جایی که ” شب و روزت رو به خدا گره میزنه”
واقعا فقط میشه سپاس گفت و سپاس..
نکاتی که تونستم توی مدارم ببینم به شرح زیره
مینویسم تا ردی باشه برای آیندگان
خب در اول فایل صدای زیبای استاد منو برد به تحسین زیبایی ها.. صدای مرغ و خروس ها و گنی ها.. و براونی که زینت بخش پرادایسه..
خدایا شکرت
همین سپاسگزاری خالصانه و بدون اغراق استاد از هرچیزی که در اطرافش هست، نمود عینی شکور بودنه..
خیلی لذت بردم از ته قلبم حسش کردم و این شکل از زندگی رو برای خودم تصور کردم..
جای قشنگی هم برای نشستن انتخاب کرد و اشراف کامل به زیبایی ها داره.
خانوم شایسته ی بهترین ها، چقدر خوب توی کادر آمد و سلام کرد و چقدر حس خوب داد از احساسی که با مخلوقات خداوند داره.
تکه ای از من تکه ای از تو گذره ای از خدا
همه ی ما یکی هستیم
مثل قطره ای از دریا
حتی خود دریا
منم سلام میکنم به شما..
راحتی استاد توی ضبط کردن فایل ها نشان از آسان گرفتن به خود داره و صلحی که با خودش داره تحسین برانگیزه..
میخوام تحسین کنم استاد رو بخاطر آزادی مالیش که خواسته اش از برخورد با تضاد تو بندر عباس شروع شد و با کار کردن روی خودش و هماهنگ شدن با قوانین جهان، به جهان ثابت کرد که واقعا رویاها رویا نیستند و واقعیت دارند..
و اینکه تونست نیازش رو از خرید طرف غذای چدنی برطرف کنه..
من لذت بردم و سپاس گفتم.
“عزیز ِدلم” گفتنای استاد به خانوم شایسته، منو برد به داستان های بچگی،، که چیزی جز صفا و صمیمیت و عشق درشون نبود و همش رنگ و بوی خدا داشت.. آدم دوست داره سالها شنونده ی این داستان باشه و توش غرق بشه..
خدایا شکرت
یه مورد مهم دیگه
هیجان استاد و خانوم شایسته در نشون دادن خرید طرف چدنی، منو ترغیب کرد که این رفتارو داشته باشم. چون تو این مواقع برخوردهایی که قبلا از خودم نشون میدادم، همیشه خوشحالی و ذوق و شوقم رو برای چیزای خاص و بزرگ کنار میذاشتم و اون موقع ابرازشون میکردم ولی حالا میبینم خرید یه دونه ظرف غذا با اینکه زیاد ازشون داشتن و خریدن، چقدر باعث خوشحالی و حس و حال خوب شون شده و همینطور من و هرکسی که میبینه فایل رو..
خدایا شکرت
خیلی خوشحال شدم که اولین دستور پخت برای ظرف جدید،تخم مرغ بود اونم از نوع محلی و تازه.. چون من عاشق خوردن تخم مرغ هستم..
طرف چدنی هم واقعا کیفیت بالایی داره و اینم بخاطر همون احساس لیاقت و ارزشی هست که استاد در خودش پیا کرده تا همیشه بهترین جنس در اختیار داشته باشه و این یه نکته مهم برای تجربه حسِ ثروتمندیه..
خدایا شکرت
تحسین برانگیزه واسم این حرکت استاد که
آزادی مالیش در خرید کردن انقد موجب آزادی و راحتی و رفاهش شده که وقتی به چیزی نیاز پیدا میکنه، فوری ذهنش سمت تهیه اون و رفع نیازش میشه… دقیقا مثل اینه که گرسنه هستی و نخای فکر کنی که چی بپزی یا چیکار کنی یا چقدر برا غذا وقت بزاری،،،سریع میری تو یخچال یا رستوران، ظرف غذای آماده و پخته شده رو دریافت میکنی و لذتشو میبری.. اینم دوست داشتم
خدایا شکرت
نکته دیگه ازفایل
هوای بشدت دوست داشتنی و مطبوع پرادایسه که مناسب من هست و دقیقا مثل اسفند و فروردین جنوب میمونه،، که آسمون یه رنگ آبی جذاب داره و ابر هاش سرحال و شیکن و جنب و جوش دارن و برگای درختا مث درختای پرادایس، از خوشحالی میرقصن و فقط دوست داری چشاتو ببندی و روی زمین غلت بزنی..
همین الانم میتونم بوی چمن رو حس کنم و اون خنکی زمین و گرمی لذت بخش هوارو..
واقعا خدایا شکرت بابت طبیعت پرادایس و طبیعت شهرم و ایرانم که اینم از لطف و مهربانی ربّم هست.
خدایا شکرت
حالا داستان اردک مهاجر
برای من قصه ی واقعی عادت ها و باورهای منه که سفت بهشون چسبیدم و حاضر نیستم یه تکونی به خودم بدم مگر اینکه یکی مث استاد بیاد و هربار ضربه ای بزنه شاید از خواب غفلت بیدار شم.. اگه دیدم منفی باشه و ناشکری کنم، همین کار استاد رو آزار و اذیت و عذاب خدا میبینم در صورتی که خدا دستاشو برای هدایت من میفرسته و منو بشارت به عادت های خوب و انذار از عادت های بد میکنه.. قدردان دست خداوند هستم و لطف الله…
حالا هرچی استاد و خانوم شایسته با زبان مناسب برای درک من میگفتن،،خیلی بهتر فهمیدم و جایگاه الانم رو درک کردم که داستان باورهای من مثل داکی از چه قراره و تکرار عادت ها و باورهای نامناسبم دقیقا “آب در هاون کوبیدن هست”
حالا ابزار استاد
اول از دوربین خوبش که واقعا بینظیره و دم سازنده ش گرم و خدا بهش خیّر و برکت بده به کار و درآمد و زندگیشون چراکه لذتی که میده از خوبی ثبت و ضبط کردن عالیه تصاویره..
ابزاری که استاد برای بریدن چوب های رمپ داشت، میلاد کی مرام تو تبلیغاتش نداشت..
احسنت و آفرین
آنقدر کاربردی و مناسب هرشرایطی هست که آدم لنگ نمیمونه،، فوری کارارو پیش میبره،، اونم به برکت آمدن ایده ای خوب و ساده و حل کننده
خدایا شکرت
حالا تعجب از حرکت استاد بودکه چرا میخاد رمپِ به اون زیبایی رو خراب کنه بخاطر چنتا تخم مرغ و اردک که معلوم نیست سالم یا گندیده..
واین تعجبم هم ریشه در “عزت نفس پایین” داره
که حاضر نیستم حرکتی چیزی واسه سوالای ذهنی ام بزنم مثلا
ببینم چی اون زیر هست؟
دلیل برخورد من با این مسئله چی بوده؟
چه درسی برای من داره؟
آیا ممکنه هدایت بشم به چیزی که منو مطمئن تر میکنه تو مسیر خواسته ام؟
که این سوالات برای من این باورهارو داره:
” حتما این داستان برای من خیّری بدنبال داره”
“هر چیزی که پیش بیاد، من قوی تر میشم و یاد میگیرم”
“و این مسئله باعث میشه من خواسته های جدید داشته باشم”
“من میرم جلو و هر اتفاقی بیوفته از پیش بر میام”
یا باور که استاد میگه
“چیزی که منو نکشه قوی ترم میکنه”
حالا استاد هم خیلی عالی و نرم با اون سوالا و کنکاش های ذهنش کنار میاد اما جوری که حس خوب براش بوجود بیاره و دل به هدایت خدا میسپاره نه منفعل بودن،،، و میره جلو و نتیجه هم هرچی بود به نفع منه.. آفرین استاد
همراهی کردن خانوم شایسته برای مصمم شدن در ورود به ناشناخته ها، تاییدی شد برای من که
“آقا بزار بریم تو دل کار”
یه مورد دیگه
با اینکه خانوم شایسته توی انتخاب چوب رمپا برای برش اشتباه کرد ولی نه خودش رو سرزنش کرد و نگران حرف و نظر استاد..
اینم بخاطر عمل کردن به دوره عزت نفس هست
آفرین
کلا ذوق و شوق استاد ستودنیه
با دیدن یه تخم دیگه در گوشه دیگه رمپ، برام جالب بود…
جایی که استاد هرکاری بخاد بکنه نظر خانوم شایسته رو میپرسه یا برعکس،، و هرکدوم طبق حسشون کار دل خواه انجام میدن و نتیجه هرچی باشه همدیگه رو سرزنش نمیکنن..
اینم شاید نکته ای از دوره عشق و مودت باشه!!
شایدم اینجوری از خدا درخواست هدایت میکنه و این سوال پرسیدنه وضوح رو بیشتر میکنه!!
بودن اون همه از تخم مرغ و تخم اردک، اونم زیر رمپ یک نشانه از وجود فراوانی هست..
که خدا داشته نشون میداده در جایی که فکرشو نمیکنید نعمت و ثروت رو قرار داده فقط کافیه تو مسیر باشی و نشانه هارو دنبال کنی و با هدایت پیش بری..
با اینکه استاد هروز کلی تخم مرغ جمع میکنه و تازه از نیازشم بیشتره،،، ولی بازم بیشتر میخواد داشته باشه..
حالا اگه استاد یا خانوم شایسته، متوجه حرکت اردک و مرغا نمیشد..تخم مرغا همونجا میموندن.. ولی اسناد نشانه رو دنبال کرد و کنجکاو باعث دریافت شد..
آفرین و احسنت به این سطح فکری و خودسازی
استاد خیلی خوب نشانه هارو دنبال میکنی
یعنی اگه تمرکزش روی یک خواسته باشه و یه اتفاقی هم بیوفته، قبول داره که اون اتفاق یک ربطی به خواسته اش داره و نزدیک میکنه به خواسته اش..
برای همینه که مصمم طور داره تلاش میکنه و دست بردار هم نیست..
بعدش یه نما از ماشین و موتور
چقدر خوب میشه که اینجوری ثروت خلق کنی و آزادی بدست بیاری. آفرینننن به استاد
صدای محیط رو دوست داشتم
بعدشم تعریف داستان غم انگیز تخم اردک ها که چیزی جز خیّر و برکت و آسودگی برای استاد نداشت
چرا که حتی خیالشم راحت تر شد که دیگه ماری توی منطقه نیست و این باعث شد با خیال راحت برای حرکت های بعدی اقدام کنه..
برام جالبه
هرداستانی که استاد تعریف میکنه یک ربطی به آزادی هاش داره چه درخرید چه در مسافرت چه در تجربه کردن یک محصول جدید… و این به من ثابت کرده پول و ثروت نقش اکسیژن رو در داره در زندگی..
حتی توی اتفاقات به ظاهر بد پیش بینی که استاد داره نوید اتفاق خوب رو داره..
چیزی که من برعکس عمل میکنم
این فایل رو میشه هزاران نکته ازش درآورد
اگر تعقل کنم..
خندم گرفت استادنزدیک بود با سرتون تخم اردک رو بشکونید..
خنده های خانوم شایسته و استاد بعد خراب کردن رمپ.. نشان پرت کردن ذهن از افکار ناراحت کننده.. بعدشم خوشحالی استاد از حل شدن داستان نداشتن نطفه تخم ها..
و شروع به پختن غذا با مواد هیولا برای یک ظهر عالی..
اونجایی که خانوم شایسته برای خودش تو ظرف دیگه ای غذا رو جدا کرد تا همونجوری که دوست داره بخوره اینم نکته داره..
و ذوق استاد برای دیدن غذا..
و تعریف کردن از خانوم شایسته بابت ایده که برای قابلمه اجرا کرد.. آفرین..
نکته خیلی مهم بعدی برای من از این فایل..
که واقعا نشانه هدایت من بود..
اینه که دیروز فایل الگوهای تکرار شونده یک رو دیدم و سوال اول رو لیست کردم و هرچی به ذهنم رسید رو نوشتم.. حدود 60 تا مورد اضافه کردم..
و حالا که این فایل رو دیدم و نکته هارو توی دفتر نوشتم و حالا دارم تایپ میکنم، متوجه شدم بیشتر جواب ها و راه حل های اون موارد بهم داده شد..
یا نگاهم برای رفعشون بهتر کرده و دید واضحی بهم نشون داد.. خدایا صدهزاران شکرت
دقیقا مورد روز تولد و کادو گرفتن یکی از اون 60تا مورد بود که استرس داشتم ازش..
ولی وقتی دیدم استاد این چنین نگاهی بهش داره
که حتی روز تولد خودشم تو نود درصد موارد یادش نیس،، یعنی این رو قبول کرده که هرروزش روز تولدشه،، هرروز روزیه که کادو بگیره.. هردزش روزی که قشنگُ و خداییه..
هرروزش روزیه که شاد و خوشحاله از وجود خودش لذت بردن و از زندگی..
نه فقط یک روز از سال یا شبهایی که ما بولد کردیم برای اجابت خواسته ها..
این کلام بهشتی هست و از یک ذهن و باور درست میاد.. احسنت استاد.. آفرین.. ممنونننم.
حتی تولد مبارک گفتن خانوم شایسته هم منو شگفت زده کرد.. چیزی که من الان میبینم، تفاوت داره با چیزی که تو زندگی خودم هست..
ولی
این یه نشونه ای بود که با چه جهت و زاویه و نگاهی به موضوع تولد نگاه کنم.. موضوعی که سرتاپام استرس میشد..
ولی حالا همین رو که استاد گفت انگار آب رو آتیش بود… و اینم روشی هست که انتخاب کرده و باهاش راحته.. این دیگه خیلی بینظیر بود..
تصمیم گرفتم زندگی در بهشت رو دوباره نگاه کنم.. چون قبلا دیدم ولی این آگاهی هارو اصلا متوجه نشدم.. فقطم با همون سوال الگوهای تکرار شونده…
خدای من شکرت
به نام خدای هر لحظه
به نام خدای تحول و زیبایی
سلام استاد عزیزم ،
سلام مریم قشنگم ….
استاد عزیز ماااا تولدتون مبارک ….
خدایاشکرت که استاد مارو به این دنیا آوردی تا دستی از دستای تو باشه برای ماااا..
استاد عزیزم این روزهااا هر لحظه اش دارم سوپرایز میشم ،اصلااااا خدا یههههه کارایی میکنه من مات میمونم و اون لحظه میخوام از شوق اشک بریزم ،دلم میخواد این حالم موندگار باشههه و به خودم قول دادم هربار بهتر از روز قبل بشم و من این حال خوشم رو به لطف خدای مهربانم و شمااا دارم ،چقدر خوبهههه که به دنیا اومدیننننننن……:)
استاد عزیزم نکته قشنگی رو گفتید ،ماهاا خیلی وقتااا گیر میدیم که باید روز تولد مارو یادشون باشه و به یاد اون فایل شما که درباره هدیه روز تولد بود افتادم ،شما گفتید هیچ وقت براتون تولد نگرفته بودن و شما همیشهههه وقتی دوستاتونو می دیدید از ته دلتون میخواست به شماام روز تولدتون کادو بدن و با اینکه از قوانین هنوز چیزی نمیدونستید ،همون موقه حسرت نمیخورید و روی اون شادی و حال خوب دوستتون تمرکز میکردید و همیشه دلتون میخواست که روز تولدتون رو یادشون باشه ولی این خواسته رو ارسال کردید و رها کردید خودتونو ،دیگه بهش گیر ندادید هرسال که باید حتما یادشون باشه و برام کادو بگیرن و چه خوبههه درخواست کنیم ولی دیگه به نتیجه گیر ندیم ،تا اینکه گفتید این روزا خودتون تولدتون رو یادتون میره اماااا بقیهههه ،همه و همه یادشونو کلی جشن تولد براتون میگیرن و کادو میخرن ،گفتید الان که فکر میکنم یادم میاد که قبلا این خواسته رو داشتم و بهش رسیدم ،اینههه قدرت رهایی و گیر ندادن به نتیجه….
و امااا تولد مااااا هر روزه ،هر روزی که من تغییر کنم و از دیروزم بهتر بشم این یعنی تولد …..
تولد یعنیییی تغییر ،یعنی جهاد اکبر برای تغییر ….
تولد یعنی تعهد بدم اگه یه سال بزرگ تر شدم ،دیدمم بزرگ تر بشه و متفاوت از سال قبلم باشممممم….
و ماااا هر لحظه متولد می شویم ،هر لحظهههه تولد ماست …..
و آرزو میکنم هر روز تحول و تولدی بزرگ برای همههه ما باشهههه….
خدایاشکرت….
به نام خداوند بخشنده و مهربانم خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم خدایا شکرت سپاسگزارتم خدایا امروز هم هدایتم کن به مسیر زیباییها و افکار درست
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم سلام به دو اساتید عزیزم که با سخاوت تمام هر آنچه آگاهییه که بهشون الهام میشه رو با ما به اشتراک میذارن متشکرم عزیزانم
خدایا چقدر پردایس زیباست
بهشتی ست که همه زیباییها رو در خودش جای داده
اول دو فرشته زیبا داره
دریاچه بزرگ داره درختان سرسبز و خونه چوبی زیبا مرغ و خروسها اسب قشنگ ماشینهای بزرگ کوچیک..
من که از دیدن این سریال لذت تمام رو میبرم و درس داره برامون با خودمون در صلح باشیم که جهان همه کارها رو برامون راحت و آسون میکنه دوست داشتن همدیگر
از استاد یاد بگیریم که هر کاری رو سخت نگیریم راه حل داره فقط باید آرام باشیم و از کوره در نریم
مریم جانم هم مثل همیشه آرام کنار استاد هستن با صدای زیباشون و خنده های قشنگشون
ما باید هر روزمون رو طوری زندگی کنیم که فکر کنیم روز تولدمونه و اون روز رو با افکار و باور درست زیبا بسازیم و هدفمند زندگی کنیم
خدایا شکرت بابت این دو بنده نازنینت که عشقشون رو به ماهم منتقل میکنند عشق به تو رو
که تمام تویی و ما هیچیم
استاد ممنونتم سپاسگزارتم
در پناه الله مهربان سالم و سعادتمند باشین
به نام یگانه خالق هستی
خدایا شکرت سپاسگزارم که یه بار دیگه بهم فرصتی دادی تا بیام از تو و از زیبایی ها بنویسم
خانم شایسته دوست دارم یه بار دیگه مثل کامنت قبلیم در قسمت قبلی زندگی در بهشت بهتون تبریک بگم
من خیلی شما رو تحسین می کنم
در عین ساده گرفتن خیلی شیک پوش هستید و لباس های زیبایی می پوشید
خیلی سلیقهی شما قشنگه ، تبریک …
استاد چقدر خوبه ثروتمند بودن ، چقدر الهیه… خدایا شکرت
تو چند قسمت قبل وقتی تو برج تمپا بودین یادتون افتاد که یه وسلیه ای برای فیلم برداری سفارش دادید که اون پایه روی سینهی شما قرار می گیره و خیلی راحت موبایل رو داخلش قرار می دهید و روی موتور یا اسکوتر تصاویر جذاب رو برای ما ثبت می کنید ولی اون وسیله در پرادایس بود!
بعد خیلی راحت و شیک سفارش دادید یه دونه نو خریدید
امروز هم با توجه به تجربه دیروزتون از املت درست کردن در فایر پیت یادتون افتاد که شما ماهیتابهی چودنی هم دارید ولی تو خونهی تمپا :) و الان شما پرادایس هستید
ولی از اونجایی که شما ثروتمند هستید خیلی راحت و لذت بخش سریع بهترین جنس رو از آمازون سفارش دادید و این کمپانی هیولا هم یه روزه محصول رو به دستتون رسوند
خداوکیلی دوستان بیایید با توجه به این 2 تا مثالی که من گفتم فکر نه… تأمل کنیم روی این جمله که چقدررر ثروتمند شدن با شکوه است استاد هر باررر که داره خرید می کنه داره به ده ها و یا شاید صد ها نفر خیر می رسونه و چقدر ثروت انسان رو الهی تر می کنه خدایا شکرت
چقدر ثروتمند بودن به آدم تجربه های فوقالعاده عالی میده و چقدر ما رو سپاسگزار تر می کنه خدایااااا شکرت
استاد اره دستش گرفت داره یکی یکی چوب های پل رو می بره ولی تا میاد حسش بد بشه سریع از یه جنبه فان با خانم شایسته به ماجرا نگاه می کنند و میزنند زیر خنده؟
چرا می توانند اینقدر علی بی غم باشن و حالشون خوب باشه؟؟ دلایل مختلفی داره ولی من فکر می کنم مهمترینش اینه که پول دارن :)) چون پول هست دیگه غمی نیست :)) پیش خودشون میگن ما قصدمون خراب کردن پل نیست ، حالا حواسمون نبود دو تا چوب هم اشتباهی بریدیم، فدای سرمون حالا از این لحظمون لذت ببریم فوقش پل مسئله ای هم برایش پیش اومد حلش می کنیم :)) و یکی از مهمترین فاکتورهای حل اون مسئله پوله :)) می دانید چی میگم ؟؟ می خواهم بگم به میزانی که من، خودم رو عرض می کنم، بله خود من پول وارد زندگیم میشه به عالمه از مسائلم حل میشه و دغدغه هایم بی نهایت کمتر میشه
یه عالمه از خواسته هایم رو تجربه می کنم … بزرگتر میشم ، نگاهم به زندگی وسیع تر میشه ، سپاسگزارتر میشم و بیشتر عاشق زندگی و عاشق خدا میشم ، بیشتر با خودم و جهانم در صلح قرار می گیرم و…
انصافاً ثروتمند شدن با شکوهه
انصافاً هر چقدر ثروتمند تر بشم به خدا نزدیکتر میشم و خدا هم بیشتر عاشقم میشه
خانم شایسته جان این عشقی که نسبت به استاد دارید و هر بار غذای استاد رو طبق سلیقهی ایشون درست می کنید و غذای خودتون هم به سلیقهی خودتون درست می کنید، این حال خوب ، این در صلح بودن با خودتون رو تحسین می کنم
خدایا شکرت
استاد عزیزم نگاه شما نسبت به تولد و عید و شادی و شاد باش گفتن رو تحسین میکنم خیلی زیباست
دوست دارم نگاه خودم هم بگم
من درکی که از روز تولد پیدا کردم اینه… دوست دارم از این به بعد وقتی به یه نفر میگم تولدت مبارک همون موقع توی دلم با خوشحالی خدا رو شکر کنم … که خدایا شکرت که امروز این آدم خوب رو به این دنیای قشنگ آوردی چقدر خوبه که من این آدم رو توی زندگیم دارم (پدرم، مادرم، دوستم و …) و بعد فکر کنم به تمام خاطره های قشنگی که با این آدم دارم ، به تمام ویژگی های مثبتش و با قلبی مملو از عشق و حال خوب از خداوند به خاطر وجود اون آدم تشکر کنم
بنابراین پیشاپیش استاد جان تولد شما رو که 17 اسفند هستش تبریک میگم و خدا رو شکر می کنم که شما رو در زندگیم دارم ، خدا رو شکر می منم که 4 سالِ دارم شب و روزم رو با صدای شما سپری می کنم و بی نهایت دوستتون دارم
تولد خودم هم جمعهی هفتهی بعد 11 اسفند هستش
تولد خودم هم مبارک
شما تو این فایل گفتید که جلسه 28 و 29 روانشناسی ثروت 1 رو آماده کردید
من این رو یه نشونه از خداوند دیدم
احساس می کنم خدا به عنوان هدیه تولدم می خواهد هدایتم کنه به این دوره
به به چه هدیهی ارزشمندی
خدایا شکرت
خیلی دوستتون دارم
بنام الله یکتا
سلام به استاد عزیزم
تولدت هزاران بار مبارک
چه خوب شد که به دنیا اومدی و با آمدنت جهان خودت و هزاران نفر را نورانی و پر برکت کردی
دستی بودی از دستان بی نظیر الله که عشق، سلامتی، ثروت، آگاهی، معنویت و در یک کلمه خدا را به همه هدیه دادید
قلب ها را منور به نور الله کردید
روح های خسته را در غرق نابودی ،جان تازه ای بخشیدید
جسم های مریضی را امید زیستن دادید
رابطه های از هم گیسخته را، پایدار کردید
عزت نفس های داغون شده را تبدیل به خودارزشی کردید
کسب و کارهایی شکست خورده را تبدیل به برکت و رحمت و فراوانی کردید
ذهن های زندانی شده را در حصار کار کارمندی آزاد کردید و افراد را در مسیر علاقه و رسالت آنها قرار دادید
قلب های رنجیده از احساس گناه و عذاب آخرت را ، تبدیل به بخشش و رحمت خداوند کردید
پای هایی که تاب توان برای حرکت نداشت را قوتی برای حرکت در میان تمام ظلمات دادید و سو سوی نور را در دل آنها هویدا کردید
زبان ها را از غیبت، تهمت،گناه و نا امیدی به سمت ذکر و یاد خدا هدایت کردید
قلب و زبان های ناسپاس را به سوی شاکر بودن نورانی کردید
صدای شیطان که همواره وعده فقر و عذاب و احساس گناه بود را جایگزین کردید با وعده الله که وعده ثروت و فزونی و رحمت بود
روزی های زیادی از عمرم طی میشد در پی لقمه نانی که پر از استرس، فشار، ناراحتی، رنج، دل شکستگی و احساس نا امیدی از نرسیدن ها
و روزهای عمرم تبدیل شد به رسیدن ها، به امید، به توکل، به رها کردن کارهای دولتی برای رسیدن به لقمه نانی، و رفتن در دل عشق و علاقه
زندگیم بوی خدا پیدا کرد
عطر خدا گرفت
شادی و سرور در قلبم هویدا شد
هر روز و هر روز پر هیجان تر از خواب بر می خیزم برای رسالت و هدف هایی که برای آن به دنیا آمدم
احساس ارزشمندی و عزت نفس بالا که در روح و روان من جاری شد و تبدیل به اعتماد به نفسی شد که مشتاقانه در مسیر زندگیم و اهدافم قدم بر میدارم
چقدر لذت بهش است پای در مسیر آگاهی گذاشتن
چقدر من سعادتمندم که خداوند قفل هایی که بر قلب و زبانم زده شده بود را برداشت و مسیر نور و روشنایی را جایگزین آن کرد
استاد عزیزم ازت یک دنیا ممنونم که به ندای قلبتون گوش کردید و پا در مسیر آگاهی گذاشتید
دنیا رو زیبا و منور کردید
خدا به داشتن شما بی نهایت افتخار میکنه
و مرسی که این آگاهی ها را با ما به اشتراک گذاشتید تا مسیر زندگی ما تبدیل به مسیر سبز و روشنی تبدیل بشه که بتونیم خودمون و خدا را در آغوش بگیریم و سوت زنان از جاده آسفالته جنگل لذت کنان عبور کنیم و به بهشت برسیم
شما با این آگاهی هاتون به تک تک ما هدیه های ارزشمندی در روز تولدتون دادید
خانم شایسته نازنین دوست دارم
در پناه الله یکتا شاد و سلامت و عاقبت بخیر در دنیا و آخرت باشید ❤❤❤🎁🎁🎁💎💎💎🥰🥰🥰🥰
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
استاد چه ارامشی در این لحظه ست که همراه مریم جان نشستید رو صندلی هاتون و مرغ و خروس و بوقلمون و اسب همه دورتون جمع شدن و تو این سکوت و زیبایی فقط خودتونید ، منم گاهی میشینم یه گوشه و همه ی نکات مثبت رو دونه دونه میگم و حالم خوب میشه مخصوصا وقتی موقع غروب میرم حیاط و توی سکوت از اعماق قلبم شکرگذاری میکنم خیلی خیلی حس خوبیه ، صندلیهاتون ، مرغ و خروس، گنی ، اردک ،اسب ، خونه ، دریاچه ، درختان ، آسمان و ابرها ،اروی ، شاپ ، تراکتور ، چیکن تراکتور ،و در نهایت خلوت با عشق خدارو صدهزار مرتبه شکر
خدای من شما شگفت انگیزید که وسط تضاد خواسته و یهو اجی مجی لاترجی خلق یعنی فاصله ی خواسته و خلقش شده کن فیکون بخدا ،چه قابلمه های چدنی عالی و زیبایی هم قابلمه هم تابه مبارکتون باشه چقد شما فوق العاده اید که منتظر نمیشید تا برگردید از تمپا بیارید اینجا سفارش میدید طبق قانون همه چی همه جا داریم ،واااو بازم غذا داریم من هلاک قسمتهای اشپزیتونم ،اتیش روشن ، پمپ فوتی میلواکی خدایاشکرت
اره ی میلواکی ،قربونت بشم استاد که واسه برداشتن تخم مرغ ها چوب پل رو بریدی و به عیچ چیز لین عالم دلبسته نیستی،چقد تخم اردک ،تخمهای سالم بهمون نوید میده که اینجا مار نیست، خداروشکر نطفه نداشتن ،به به غذای اتیشی تو ظرف چدنی ، مریم عزیزم با دوتا سر شیشه ای قابلمه و تابه رو جداجدا استفاده کرد و اصلا هیچ چیزی نیست شما استفاده کنید مرزهای تکنولوژیشو جابجا نکنید خدایاشکرت
واااو تولدتون هزاران بار مبارک ما باشه و به قول اقای عطار روشن هیچوقت پشیمان نیستیم که تو عصری بدنیا اومدیم که با استاد عباس منش همزمان هستیم مخصوصا ماه دهه پنجاه و شصتی ها که دیگه از دل یک نقطه برامدیم ، من تو کامنت اون روزم بهتون تبریک گفتم چقد جالب که شما اون روز داشتید غذای اتیشی میخوردید و این تنها روزیکه من میدونم ما همزمان چکار کردیم😍، استاد عزیزم تنها کسی از تاریخ تولد و سالگردهاش میگذره که هرروزش انقد شیرین باشه انقد عالی باشه که دنبال این بهانه ها نگرده تا شاد باشه کسی از اینها میگذره که محتاج توجه و تبریک دیگران نیست استاد هیچ حرف شما نیست هیچ کامنتی نیست که منو به عزت نفس دعوت نکنه خدایاشکرت
Thank you mary for recording this file for us
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
استاد جانم و دوستان عزیزم سلااااام
سلامی به قشنگی طلوع و غروب پرادایس زیبامون
استاد عجب نکته زیبایی تو فایل گفتین و چقدر خوبه که هر موضوع کوچیکی رو باهامون به اشتراک میزارید تا ما حتی تو مسائل کوچیک زندگیمون هم تغییر ایجاد کنیم و همه چیز ساده تر و راحت تر و قشنگتر باشه
واقعا خیلی از ما آدما در خواب غفلت به سر میبریم و فقط ظاهر رو میبینیم و همه چیز رو با ظاهرش میسنجیم اما این سبک زندگی ساده و رهایی که شما در پیش گرفتین فوق العادس و باعث میشه واقعا زندگی خیلی لذت بخش تر باشه
اصلا چه اهمیتی داره روز تولدت کی باشه من میبینم خیلی از آدما یه زایمان سخت در پیش میگیرن تا روز تولد بچشون روند بشه یا با خودشون یکی باشه یا حتما فلان تاریخ باشه ولی واقعا چه اهمیتی داره؟؟؟؟
چرا ما همیشه منتظر زمان میمونیم که شنبه بشه شروع کنیم اول ماه اول سال از فردا شروع میکنم……….زمان هیچوقت منتظر ما نمیمونه چرا فکر میکنیم با گذر زمان یا اگه فلان تاریخ بشه فلان روز باشه اتفاق خاصی قراره رخ بده
درواقع اون اتفاق زمانی شروع به رخ دادن میکنه که تو شروع کنی حالا هر وقتی میخواد باشه لازم نیست منتظر فردا و اول هفته و اول ماه و سال بمونی
زندگی کردن به تعداد روزهای عمرت و بودن در این جهان نیس درواقع زندگیت از اون روزی شروع میشه که اصل خودت و قوانین جهانو پیدا میکنی البته قوانین گم نشدن تا پیداشون کنی قوانین در درون ما نحفته اس منظورم اون لحظه ایه که به حقیقت میرسی و شیوه لذت بردن از زندگی برات واضح میشه و به میزان لذتی که بردی طعم زندگی رو چشیدی
در واقع ما انسانها هر روز و هر لحظه متولد میشیم با هر آگاهی و درک جدیدی که بهمون اضافه میشه انسان جدیدی از ما ساخته میشه
چرا باید روز تولد و سالگردای مختلف اونقدر مهم باشه و حتی باعث بحث و ناراحتی هم بشه گاها
من قبلا خیلی ناراحت بودم که روز تولدمو هیچکس اصلا یادش نبود نه تبریکی نه کادویی و همش خودمو با بقیه مقایسه میکردم ولی واقعا چه اهمیتی داره اصلا
به قول استاد هر زمان که دلشون بخواد و لازم باشه برای هم چیزی میخرن هر روز از زندگیشونو لذت میبرن جشن میگیرن کیف میکنن چرا باید منتظر یه مناسبت خاص باشیم
من همیشه از پدرم شاکی بودم ولی واقعا طبق گفته استاد پدر من هر زماااااانی هر چیییییییزی که من احتیاج داشتم و میخواستم برام فراهم کرده بهترینشووو و اون احساس ارزشمندی رو همیشه بهم داده و میده و مهر و محبتی که پدر و مادر من هر لحظه از زندگی بهم میدن کافیه چرا باید خودمو محدود به یک روز کنم چرا باید ارزش خودمو اینقدر بیارم پایین که باید بقیه بهم تبریک بگن یا بقیه برام چیزی بگیرن و چشممو رو همه محبتهایی که بهم دارن ببندم و سپاسگزارشون نباشم
چرا واسه عشق دادن به همدیگه واسه کادو دادن و شاد کردن دیگران باید منتظر روز پدر و مادر و دختر و سالگردهای مختلف باشیم وقتی که هر روز ، روز خداست و از هر لحظه میتونیم استفاده کنیم برای لذت بردن
حتی جدا از این موضوع تولد من میبینم تو ایران مخصوصا این منطقه ای که من زندگی میکنم چه رسم و رسومات و چه انتظارات وحشتناک و مسخره ای برای ازدواج داره و هر روز داره بدتر میشه و همه چیز جنبه ظاهری به خودش میگیره و البته همه هم از این روند مینالن و شکایت دارن و همه معتقدن که این شیوه باعث شده جوونا نتونن ازدواج کنن و اِل و بِل ولی هنوز هم به همین شیوه زندگی میکنن و عمل میکنن و این روند ادامه داره
و منی که خواستار یک رابطه بی نهایت ساده و راحت و بی آلایش هستم وقتی راجبش حرف میزنم بقیه حسابی تعجب میکنن مسخره میکنن و فکر میکنن من دروغ میگم یا مثلا قصد دارم توجه جلب کنم اما هر کسی طبق فرکانسهای خودش زندگی میکنه و اگه ساده گرفتی برات ساده میگذره و اگر سخت بگیری سخت میگذره
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع
سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش