سریال زندگی در بهشت | قسمت 150 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

170 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    الهام وابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1535 روز

    ..

    سلام به استاااااد عزیزم ومریم جاااااانم

    خدایا شکرت برای دیدن این قسمتتتتت زیبا و عالی

    استاااااد جاااان چه روز خوب وچه بهشت زیبایی

    چقدر با دیدن این فیلم واز حرف زدناتون خندیدم ولذت بردم

    مخصوصا اونجاهایی که مریم جااان گفتن این اردک. شوهر نداشته:((

    کلا گفتگوی بین مریم جااان واستادپراز شادی و خنده س

    خود من وعشقم از صبح که مغازه هستیم ..اینقدر عشقم با من شوخی میکنه واز هرکاری یه جوری شوخ طبی میکنه که ما در هرلحظه در حال خندیدن وشادی هستیم..

    خیلی ها میان مغازه مون متعجب از اینکه ماچه جوری هرروز از صبح تا شب باهم هستیم واز هم خسته نمیشم…

    وهمونجا. خداروشکر میکنم برای آشنایی با ابن قوانین و استاااد عزیزم

    همیشه هم به عشقم میگم درسته هنوز اون ثروت بزرگ رو بدست نیاوردیم. ولی آرامشی که داریم به دنیاااا میارزه و مطمئنم پول وثروت فراوان وارد زندگیم میشه…

    جالبه همه هم به عشقم‌میگم چقدر تو بیخیالی..

    میان میگن قیمت دلار اینقدر شده میگه آه نمیدونستم…میگن واقعا بیخیالی…

    ولی ما خداروشکر میکنیم. برای هم مسیری وآگاهی با این قوانین جهان…

    خداروشکر برای این رزق رابطه عاشقانه مون

    خدایاشکرت برای تو دلی خوشگلم. ترگل جااااانم

    که با ورود ش دنیامون زیباتر وقشنگ تر شده..

    خدایاشکرت که به سادگی وزیبایی دخمل خوشگلم در بهترین بیمارستان و به آسانی وسادگی. زایمان کردم.

    خدایا شکرررررت ترو دارم و خیالمممم راحته ودر آرامش محضم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      سیده گفته:
      مدت عضویت: 459 روز

      به نام خدای زیبایی ها

      سلام الهام جان عزیزم

      راستی دختر قشنگت به دنیا اومده

      فکر می کردم هنوز وقتش نشده

      بهت تبریک میگم عزیزم

      چقدر برات خوشحالم

      از این که با عشقت خوشی

      خدایا شکرت

      انشاالله اون ثروت بزرگ هم در راهه و به زودی میرسه خدایا شکرت که مغازتون پر خیر وبرکته خدایا شکرت

      خدایا شکرت که در مسیر آگاهی های

      ناب استاد عزیز هستیم .

      خدایا شکرت برای قوانین بدون تغییر خداوند.

      در پناه نور و عشق خدا باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    ساناز گفته:
    مدت عضویت: 2190 روز

    باور میکنید من تازه دارم میفهمم چجور باید این مستندها رو ببینم؟؟؟!!!!!

    و حالا که دارم بهتر میفهمم احساس میکنم باید چقدر حواسم جم باشه به ذره ذره اش!

    اما امروز،

    میخوام یه گوشه ای از درس هام رو‌ مرور کنم،

    یا بهتره بگم برای خودم خلاصه نویسی و ثبت کنم تا مرور کنم ببینم کجاها ضعف دارم و باید قدرتش بدم و کجاها قدرتمندم و باید قدرتمندترش هم کنم،

    کانون توجه:

    یا بقولی: حواسم کجاست؟؟؟؟

    اینروزا خیلی ملموس دارم حسش میکنم چون دارم تجربه اش میکنم،

    چون تجربه ها تکرار میشن، چون من بهشون توجه میکنم.

    حواست کجاست؟؟؟

    به چی نگاه میکنی؟ چیو ‌گوش میکنی؟ به چی فکر میکنی؟ کانون توجهت کجاست؟

    سوالهایی که مدام از خودم میپرسم!

    حواست به هر چیز باشه همون وارد زندگیت میشه،

    فرقی نمیکنه چی! جهان به نقطه توجه ما پاسخ میده. جهان مثل ما احساس نداره که بگه این خودش نمیفهمه داره چی طلب میکنه، من که میفهمم اصلاحش کنم!

    جهان به حواس من پاسخ میده، حواسی که بی وقفه درحال ارسال فرکانس هاشه،

    جهان برنامه ریزی شده به این فرکانس ها و توجهات من جواب بده، اجابت کنه، فراهم کنه،

    میخواد یه غذا باشه که یه لحظه هوس میکنی و ناهار همون غذا آماده شده،

    میخواد کل دنیا باشه!

    برنامه ریزی شده برای اجابت…

    و حالا…

    حواسمون کجاست؟

    ذهنمون با چیا پر شده؟

    چی میبینیم؟

    از یه گل عطر و زیبایی رو میبینیم یا خار؟؟

    چرا مهمه به چی توجه میکنیم؟

    قضیه از این قراره:

    به هر چیزی که توجه میکنی، آگاهانه یا ناآگاهانه، درواقع درخواستی به جهان هستی ارسال میشه،

    جهان بی درنگ شروع به اجابت خواسته میکنه..

    نکته:

    هر چقدر من حرفه ای تر و مجهزتر به ابزارِ لازم برای دریافت خواسته باشم، ینی آماده ترم و اون خواسته سریعتر وارد زندگیم میشه،

    و هرچقدر مبتدی تر باشم شاید دیرتر،

    و چرا؟ چون من باید آماده برای دریافت بشم،

    چون من هنوز مجهز به ابزار لازم برای دریافت نیستم،

    مثل اینکه بخوای یه قابلمه چدنی رو با دست خالی از روی حرارت سوزان آتیش برداری!

    این کار رو زمانی انجام میدی که مجهز کنی خودت رو تا براحتی انجامش بدی.

    پس..

    به ‌محض ارسال درخواست روند اجابت شروع میشه،

    نشانه ها میان و هر بار پر رنگ تر میشن، اگر تو بهشون ‌توجه کنی و تاییدشون کنی!

    و نکته اینجاست:

    هر چقدر نشانه‌ها رو بیشتر بببینی، ینی داری درست تر مسیر رو طی میکنی،

    ینی داری هربار حرفه ای تر ذهنت رو‌ کنترل میکنی،

    ینی داری کانون توجهت رو خالص تر میکنی،

    و وقتی کانون توجه خالص بشه، همون موقعیه که فاصله بین درخواست و دریافت بقدری کم میشه که تو دریافت میکنی.

    حالا انتخاب کن!

    میخوای حواست کجا باشه؟؟

    یکی از چیزایی که باعث میشه حواست جم نباشه هرج‌و مرجِ فکریه، واکنش گرا بودنه، شلوغیه ذهنه!

    آدمهایی که نسبت به هر چیزی واکنش نشون میدن از خودشون، نمیذارن ذهنشون ساکت باشه و فقط نظاره کنن!

    واکنش گرا بودن ینی حواست به همه جایی و همه کسی هست غیر از خودت، غیر از اصل!

    این آدما ذهنشون شلوغه! آشفته اس!

    آدمایی که ذهنشون رو شلوغ میکنن، سکوتِ ذهن ندارن،

    و همینه که نمیشنون! نمیبینن! نمیفهمن!

    و هربار فقط شلوغی ها رو با واکنش ها بیرون میریزن تا شاید خالی بشن!

    اما پر تر میشن! شلوغ تر میشن!

    وقتی میفهمی، حس میکنی، میبینی، بارها و بارها تجربه میکنی که کانون توجهت درخواستت از جهانیه که سریع الاجابه اس، دیگه به چیزی جز تمرکز بر خواسته فکر نمیکنی،

    به چیزی جز درست خواستن فکر نمیکنی،

    به چیزی جز خودت فکر نمیکنی،

    و بعد براحتی فقط با توجه به خواسته هات، ذهنت از حواشی بیرون میاد،

    دیگه اصلا برات اهمیتی نداره که دنیا به کدوم سمت میره! تو به سمت دلخواه خودت میری، چون تو فرمان به جهان صادر میکنی و جهان گوش به فرمان توءِ! بی درنگ دست به کار میشه!

    و تو فقط تلاش میکنی استادِ کنترل ذهنت بشی!

    انتخاب:

    انسان تنها موجود صاحب اختیار است، و این یعنی حق انتخاب.

    انتخاب میکنی چشمات از قاب تلویزیون بهشت ببینه یا جهنم؟

    انتخاب میکنی چشمه ببینی یا مرداب؟؟

    انتخاب میکنی جام عسل بنوشی یا زهر؟

    انتخاب میکنی نوای عشق بشنوی یا نفرت؟

    باید فکر کرد به این چیزا!

    باید آگاهانه بهش فکر کرد!

    باید انتخاب کرد…

    و این انتخابِ منه که سرنوشتم رو‌ میسازه..

    بهشت یا….

    و اما زندگی در بهشت…

    پردایسِ ما،

    قابی که هرگز چیزی جز زیبایی های بهشتی ازش نمیشه دید..

    قابی که حواست رو میبره پِیِ توجه به فقط و فقط و فقط زیبایی، عشق، ایمان، تعهد، قدرت، اقتدار…

    توجهت رو میبره پیِ بهشت.

    و حالا باید انتخاب کرد،

    اینکه قاب تلویزیونت نمایشگر بهشت باشه برات یا….

    اینکه موبایلت جستجوگرِ مسیرهای منتهی به بهشت باشه یا‌…

    اینکه قدمهات در مسیر بهشت باشه یا…

    اینکه نفسهات در هوای بهشت باشه یا…

    اینکه چشمات بهشت ببینه یا…

    این «یا….» انتخاب توء، انتخابِ منه…

    انتخابی که فقط مختصِ منِ انسانه…

    یه مرغابی، یه اسب، یه درخت، یه دریاچه، یه خورشید….

    هرچقدر باشکوه باز هم همونی هستن که باید،

    همونی که از ابتدا خلق شدن،

    یه اسب نمیتونه اراده کنه و انتخاب کنه کجای دنیا زندگی کنه،

    یه درخت نمیتونه انتخاب کنه و قدم برداره و خودش زندگیش رو بسازه،

    یه مرغابی نمیتونه بفهمه که تخم ها جوجه نمیشن!

    اما من، انسان، قدرت دارم همون اسبِ چموش رو رام خودم کنم،

    قدرت دارم هر جای جهان اراده کنم زندگی کنم،

    قدرت دارم قدم بردارم و خلق کنم،

    قدرت دارم انرژی خورشید رو به خدمت بگیرم،

    قدرت دارم،

    حق انتخاب دارم،

    چون خدایی شکل گرفته ام بر زمین تا خودم را بگسترانم،

    با اتصال به منبع،

    منبعِ قدرت…

    و قدرت که بی انتهاست…

    ما یک جریانِ جاری و متصلِ انرژی هستیم که اگر به اصل و حقیقت خود متصل شویم لایتناهی هستیم،

    وقتی من عاشقانه به حتی یک جوجه در جریانِ انرژی متصل میشم، ارتباط برقرار میشه،

    وقتی دو انسان فرایِ فاصله ها و زمان ها در جریانِ انرژی به هم متصل باشن یکی هستن،

    و احساس مشابه دارن،

    موقعیت های مشابه براشون پیش میاد،

    هماهنگی،

    و این همون هم فرکانسیه،

    هم مداری…

    و بعد عشق اتفاق میوفته…

    عشق به هرچیزی یا هرکسی،

    فرقی نمیکنه!

    عشق اون اتصالِ هم سان و مشابه ایه که تعادل برقرار میکنه،

    که سکوت برقرار میکنه،

    عشق به کار،

    عشق به خانواده،

    عشق به همسر،

    عشق به طبیعت،

    عشق به خود….

    و همینه که پیِ عشق رفتن مهمه…

    ….

    من سالها زبان خوندم، انگلیسی، فرانسه، آلمانی…

    سالها کلاس رفتم، تکنیک و دستوالعمل یاد گرفتم، که بتونم ازشون استفاده کنم و با تکرار و تمرین بتونم درست بنویسم، بشنوم، ببینم، بخونم و حرف بزنم،

    بتونم درست استفاده کنم..

    سالها انواع کلاسها رو رفتم، از مبتدی تا پیشرفته،

    و در نهایت وقتی به سطح آیلتس رسیدم ورق برگشت!

    قانون آیلتس: حواشی رو حذف کن و فقط روی اصل توجه کن! روی کلیدها!

    توی آیلتس اگر تمرکزت روی اصل و‌ کلیدها نباشه زمان از دستت میره و ‌نتیجه دلخواهت بدست نمیاد، هرچقدر تلاش کرده باشی، هر چند سال که تکنیک و دانش زبانی یاد گرفته باشی،

    هرچقدر استاد باشی، اگر تمرکزت روی اصل نباشه، جا می مونی!

    درواقع هرچی حرفه ای تر میشی باید بیشتر روی اصل تمرکز کنی،

    هر چی بیشتر رشد میکنی باید بیشتر حواشی رو حذف کنی،

    باید بیشتر حواست رو جم کنی،

    من آدمی بودم که هر وقت توی هر آموزشگاه یا دانشگاهی وارد شدم بسرعت شدم زبان آموز تاپِ نه فقط کلاس بلکه آموزشگاه،

    توی تمام مهارتهام عالی بودم، چون عاشقش بودم و لذت میبردم ازش،

    چون با دلخواه خودم میرفتم دنبالش،

    اما با تمام اون مهارتهام وقتی به آیلتس رسیدم دیدم باید سریع ذهنم رو پاک کنم و فقط برم سراغ کلیدها،

    برم سراغ اصل!

    زندگی همه اش برامون درسه،

    برامون نشانه اس،

    و ما وقتی این درسها رو ‌میبینیم که بخواهیم،

    که آگاهانه انتخاب کنیم،

    این دنیای هزاران رنگ به ما بینهایت حق انتخاب داده،

    من اونی هستم که کنترل دستشه،

    که شکل میده،

    که خلق میکنه!

    …..

    پس فرمول این شد:

    انتخاب»» توجه»» نشانه ها»» اصل»» اتصال

    من انتخاب میکنم به چی توجه کنم و جهان همسو با توجه من دست به کار میشه، درواقع من به جهان خط میدم، و بعد من نشانه هاش رو میبینم، به مرور بخاطر کانون توجهم تمرکزم میره روی اصل و اولویت میذارم برای خودم، و در نهایت اتصال برقرار میشه و چون من روند درست رو طی کردم و آماده ام، دریافت میکنم.

    اگر فقط یک بار به این فرمول توجه و فکر کنیم، دیگه واقعا جدی میگیریم که:

    »»» حواسمون کجاست؟؟؟؟«««

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    ناعمه احمدی گفته:
    مدت عضویت: 1290 روز

    به نام خداوند بخشاینده و مهربانم

    سلام ب استاد عزیز و دوستان عزیزم. چند روز مسافرت بودم، مهمان خدا، البته فکرش رو نمیکردم ب این زودیا برم، من ازش خواسته بودم ک خدایا توی پاییز یه مسافرت منو ببر، ولی اون زودتر برام پلن چید. از طریق بندگانش منو ب مسافرت برد در نهایت عزت و احترام.

    بسیار تجربیات کسب کردم، بسیار جاهای دیدنی و بکر رفتم، تغییر شخصیتم ملموس بود. باید درسهای تقوا رو عملی ب خودم ثابت میکردم، باید کنترل ذهن میکردم، جاهایی سکوت میکردم، انعطاف پذیری رو یاد گرفتم، با جریان هماهنگ بودن رو، ب خدا میگفتم خدایا هر اتفاقی بیوفته برای من خوبه، تو منو جای بد نمیبری، کمتر مقاومت داشتم و اتفاقا روز بعد از روز قبل زیباتر بود برام. مکان بعدی زیباتر از مکان قبلی بود. هوای بعدی، حس و حال بعدی، ب هیچ مکانی نمی چسبیدم و نهایت لذت رو بردم.

    ب عینه دیدم ک خدا میزبان منه، همه همسفران دستی از دستانش بودن ک ب من عشق می ورزیدن، احترام، عزت، حتی از ناخواسته ها خواسته هایم مشخص میشد. برای خودم برنامه و پلن جداگونه داشتم، برای خلوت گزینی هایم با خدا، برای زندگی ب سبک قانون سلامتی، تایم های صبح زود بیدار میشدم و ب ساحل میرفتم و مراقبه میکردم. خرج کردن های بهترمون رزقی ک خداوند نصیب مان کرده بود، پدری ک با عشق برای خانواده اش هزینه میکرد، مادری ک با عشق خدمت میکرد، همه همسفران در صلح و آرامش بودیم، همکاری هایی ک میکردیم، خنده هایمان، شادی هایمان. خدایا شکرت

    یاد گرفتم در لحظه بودن رو، یاد گرفتم همون روز رو زندگی کنم و ب فکر فرداها نبودم، از همون روزم نهایت لذت و استفاده رو میبردم، ب هیچ وجه ب فکر کار و نگرانی هاش نبودم، همین امروز ک برگشتم کلی ثروت وارد زندگیم شد ک من میگفتم خدایا لذت بردن از من، بقیه کارها با تو، مشتری با تو، وظیفه من فقط لذت بردنه.

    خدا را بیشتر حس کردم، توی تنهایی هام، توی خلوت گزینی هام، بهترین زمانم رو اختصاص میدادم ب هم صحبتی با خدام، زن عموم گفت تو اصلا نیستی با ما ها، یهو غیب ات میزنه، منم گفتم برای خودم پلن دارم، من برنامه دارم برای هر روزم، خلوت گزینی توی جنگل، هدایت شدنم ب جنگل و سکوت ک فقط منو خدام اونجا بودیم، پیاده روی های صبح و عصر در ساحل، صدای دریا و امواج، رفتن در دل ترسم و سوار بر شاتل شدن، الگوبرداری کردم و گفتم اگر اینا تونستن منم میتونم. روز بعدی جنگل و نم بارون، توی آلاچیق زیر بارون غذا خوردن و قهوه خوردن، بوی بارون و ویوی جنگل ها و صخره های پوشیده از سرسبزی، هوای مطبوعی ک بود. هر روزم بهتر از روز قبلم بود، تجربیاتم، احساسم بهتر و زیباتر بود.

    یکی از تجربیاتی ک آرزو داشتم محقق بشه تجربه باریدن نم بارون وقتی تو ساحل قدم میزدم، خداای من اون صبح بهترین روزم بود،اول صبح، سلحل خلوت و اختصاصی مسخر من بود، هوا رویایی مطبوع، ابرها جلوی آفتاب رو گرفته بود ک من راحت تر باشم، هندزفری در گوش، آهنگ هایی ک منو ب خدا نزدیک تر میکرد، عاشق ترم میکرد، باهاشون می دوییدم و میرقصیدم، هرکس منو می دید میگفت دیوانه ای دارد میرقصد. اتفاقا پشت سرم کلی ویلاهای زیبا بود. ولی برای من اهمیتی نداشت، من و خدایم تنها در این جزیره بودیم پس من کاری ک دوست داشتم و ب من احساس خوبی میداد رو انجام میدادم.

    دیدن ثروت بسیااار، و تحسین و تحسین و تحسین. چقدرر لذت میبردم از ماشین های لوکس در جاده، واقعا همه دارن روز ب روز ثروتمندتر میشن، از هر 10 ماشین 1 دونه پراید بود، بیشتر ماشین ها خارجی بودن، و من چه لذتی میبردم. دیدم ک خوشی خوشی کشاند، بله شادی شادی بیشتر میاره، هرچی بیشتر خوش بگذرونی، هدایت میشی ب تجربیات خوش تر، ثروت شادی میاره، خوشی میاره، تفریح میاره. پول بهترین نعمت عه.

    از خدا خواستم ک سفرهای بیشتری هدایتم کنه، فهمیدم افرادی ک مسافرت زیاد میرن، انعطاف پذیر هستن و قدردان همون مکانی ک امروز هدایت ب تجربه اش شدن، هستن. غر نمیزنن، حتی از همون رودخونه کنارشون نهایت لذت رو میبرن، فقط باید یاد بگیریم از هر مکانی خوبی هاش رو بکشیم بیرون و شکرگزار همون خوبی ها باشیم تا هدایت بشیم ب مکان های زیباتر. خدایا شکرت ک این سفر میزبان تو بودم، تویی اول تویی آخر تویی ظاهر تویی باطن، تو بودی تمامش تو بودی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    ثمین گفته:
    مدت عضویت: 3067 روز

    سلام سلامممممممممممممممم

    اومدم با احساس فوق العاده

    استاد اول میخوام در مورد خودم بگم.در مورد بهشت عظیمی که توی زندگی من ایجاد شده.فقط به خاطر دیدن سریال زندگی در بهشت.

    تازه دارم می فهمم که این سریال چه تاثیر بی نظیری رو میزاره به زندگی ما.

    تغییر فوق العاده اینه که من هدایت شدم به این ایده که هر روز عصری برم بیرون، هم تفریح کنم و هم باورسازی روابط رو انجام بدم.برای این ایده رفتم به پارکی که نزدیک خونه هست که یه باغ بی نهایت بزرگ و سرسبز و خوشکل هست.

    رفتم.راه میرفتم بین اون همه سرسبزی، اون همه درختای سبز و خوشکل و همش میگفتم خدای من این رو من خلقش کردم.این به خاطر دیدن سریال زندگی در بهشته.من این سریال رو دیدم و از وقتی شروع کردم به کامنت نوشتن و غرق شدم توی دیدن زیبایی هاش، دقیقا هدایت شدم به بودن توی فضایی به این زیبایی و سرسبزی.

    یه پارک سبز سبز-درختای بی نهایت سبز-کلی گل های خوشکل، دقیقا همون گلی که من عاشقشم -هوای عالی-آسمون آبی و زیبا-حتی فضای دوچرخه سواری و از همه مهم تر بی نهایت ادم شاد و فوق العاده و دوست داشتنی-ادمای بی نظیر توی همه سنی که فول انرژین، شادن، اومدن که شاد باشن، تفریح کنن، بخندن، خوش بگذرونن، ورزش کنن.

    اصلا چه انرژی فوق العده ای به زندگیم وارد شده.

    قبلا همچین چیزی نبود.من اصلا ادم رفتن به طبیعت نبودم.الان شدیدا طبیعتی شدم.

    و حالا می دونین شگفتی چیه؟

    من میرم پارک که زیبایی ببینم و تحسین کنم.دقیقا مث همون کاری که موقع دیدن فایل زندگی در بهشت انجام میدم.میرم و از همون اول زیبایی می بینم و ثبت میکنم توی گوشی.دقیقا مثل کاری که برای سریال زندگی در بهشت انجام میدادم.

    واقعا احساس خیلی خوبی دارم.

    دقیقا به خاطر این سریاله.

    هدایت شدم به این که هر روز برم به این بهشت زیبا و منم مث شما از بهشت لذت ببرم.

    حس فوق العاده ای داره که بری فقط برای دیدن زیبایی ها و شکرگذاری.

    اصلا از زمان و مکان رها میشی.

    فقط راه میری که زیبایی ببینی و به توجه کنی و ثبتش کنی.

    الان که تاثیر عالی این سریال رو متوجه شدم، با عشق بیشتری روش کار میکنم.

    بریم برایییییییی این قسمت فوق العاده که چقدر دوسش دارم.

    اصلا این فایل با چه شگفتی ای شروع شد.

    صحبت استاد: چقدر زیبایی وجود داره.گفتم ببین این جایی که ما نشستیم بوقلمون هست، مرغ و خروس هست، گنی هست و ….و حتی در ادامه، این همه سرسبزی هست، دریاچه زیبا هست، عزیز دلتون هست، تراکترو هست و …

    من همین تازه فایل لایو رو گوش کردم که اون جا عالی در مورد سپاسگذاری توضیح دادین.وقتی دوباره اومدم این فایل رو نگاه کردم بیشتر و بیشتر به اهمیت سپاسگذاری پی بردم.

    استاد دقیقا مثل چیزی که شما در مورد خودتون گفتین .همه چیزای زیبا همین یه قدمی ماست

    منم یه لحظه به خودم نگاه کردم.و گفتم درسته من سطح و مدارم کمتره به نسبت استاد اما منم همین الان همه چیزی که نیاز دارم برای خوشبخت بودن و دارمبرای منم زیبایی ها و کلی نکته مثبت و قشنگی تو یه قدمیم هست و دارمشون.یه خونه بزگ و فوق العاده که هر قسمتش یه رنگه، یه بالکن خوشکل و پر از گل و گیاه، پارک عالی کنار خونمون، خانواده فوق العادم، گوشی فوق العادم، لب تابم واز همه مهم تر این موهبت که من یکی از بچه های سایت شما هستم

    الان که دارم مینویسم دو تا اقا اومدن توی خیابون و دارن اهنگای شاد میزنن و چه کیفی داره.اتفاق خوب پشت اتفاق خوب.

    چه خبر خوبیییییییییییییی.

    غذا پختن بیرن خونه بهتون کیف داده و تصمیم گرفتین دوباره انجامش بدین.من دوس دارم.خوشم میاد وقتی بیرون غذا درست میکنین.

    نکته فوق العاده: وقی استاد و خانم شایسته در مورد ظرف های قبلی به مساله خوردن، درجا رفتن دنبال راه ساده تر و بهتر.ظرف چودنی سفارش دادن که دیگه کارشون راحت باشه.

    این ویژگی رو باید در خودمون ایجاد کنیم تا به یه مساله ای میخوریم(در مورد وسایل و این چیزا)، سریع بریم دنبال راه ساده تر و بهتر و اون رو مهیا کنیم.

    یعنی به طور پیوسته در حال بهتر و ساده تر کردن همه چی باشیم.

    میشه انقدر از لحاظ مالی عالی و در رفاه باشی که به محض این که دلت یه وسیله جدید بخواد برای راحتی و رفاه بیشتر، بتونی درجا و همون روز بخریش.

    ماهیتاوه های چدیدتون مبارکتون باشه.با چه ایده خوبی ساخته شده.دو تا ماهی تاوه جدا میشه.یکی میشه که درب داشته باشه و قفل بشه،

    میشه انقدر از لحاظ مالی عالی باشی که توی تمام خونه هایی که داری و ازشون استفاده میکنی بهترین امکانات رو داشته باشی.یعنی در هر لحظه و همه جا بهترین امکانات و برای خودت مهیا کنی.

    اصلا ثروت برای همینه.به ثروت برسی که در نهایت رفاه و امکانات زندگی کنی.

    استاد به یه مسیله خوردن و یه ایده جالب اومد که چوب رو بردارن و خانم شایسته همیشه پایه ام که پایه هستن برای این کار.

    و وقتی ادامش رو دیدم متوجه شدم چه ایده جالبی بوده.چون وقتی دوباره چوب رو سر جاش گذاشتین، نمای پل دقیقا مثل قبل بود در حالی که دیگه شما به خواستتون رسیدین.

    استاد یه چی بگم.

    دوباره با دیدن این سریال یه خواسته جدید توی وجودم شکل گرفت.در مورد مهاجرت که گفته بودم.تا قبل این سریال مهاجرت از نظرم سخت و دور بود و با دیدن فایل های این سریال، مهاجرت یکی از خواسته های اصلیم شد و خود به خود باورم نسبت به بهم خیلی بهتر شده.

    و حالا خواسته بعدی ای که توی جودم شکل گرفته اینه که دوس دارم در اینده خونم باغ داشته باشه و مث شما بتونم هر روز توی طبیعت و زیبایی ها باشم.یعنی قبلا به همچین چیزی توجه کرده بودم و الان دیگه احساس میکنم واقعا این خواسته تو وجودم ایجاد شده.

    یعنی در اصل یکی از خونه هام این ویژگی رو داشته باشه.

    یه باغ خوشکل داشته باشه مث شما سبز سبز.پر از گل.پر از درختای میوه احتمالا.با یه سری تفاوت ها طبق علاقه شخصیم.(مثلا کوچیکتر و با دیزاین متفاوت).

    کلا از وفتی به پارک ووطبیعت رفتم دیدم چقد فوق العادست که ادم توی طبیعت زندگی کنه.

    مبارکم باشه این خواسته جدیدم.خود به خود به سمتش میرم.

    چه رابطه فوق العاده ای که استاد و خانم شایسته به حرف هم گوش میدن.یعنی به نظرات هم احترام میزارن و چه صلح خوبی بینشون برقراره.یعنی وقتی خانم شایسته نظر دادن چوب سوم، استاد هم دقیقا همون چوب سوم رو برداشتن.خوب این چقدر رابطه قشنگیه.

    میشه رابطه ای و داشته باشی که دو طرفتون به شدت به نظرات هم اهمیت بدین و حرفای هم و گوش کنین و با هم در صلح باشین.

    و خانم شایسته وقتی می بینن تخم ها زیر چوب سوم نبود وزیر چهارمی بود به جای این که بگن اشتباه کردم ذوق میکنن و میگن دقیقا زیر همون چوبین که شما گفتی.

    این همون چیزیه که توی دوره عزت نفس یاد گرفتم.نظرت رو راحت بگی، اگر اشتباه بود راحت بپذیری.

    میرسیم به اشپزی طبیعتی دوست داشتنی.

    اصلا یه چیزییییی.

    میشه خونه و باغت انقدر خوشکل و بزرگ باشه که هر روز توی حیاط خونت بری پیک نیک و غذای خشمزه روی اتیش درست کنی و بخوری و کیف کنی.

    من دارم هر روز رابطه ای رو می بینم که دو نفرتون تمام در صلحین.تمام مدتی که کنار همین با هم حرف می زنین.با هم در صلح این.تمام تفاهم دارین.تمام علایق مشترک دارین.میشه همچین رابطه ای رو داشت.

    استادم تولدتون مبارکککککککک.

    مهربون ترین ودوست داشتنی ترین استاد دنیا تولدتون مبارکککککککککککککککککککککک.

    همیشه کنارمون باشین……

    خوبی این فایل صد برابر شد اصلا.

    استاد و خانم شایسته مدام دارن به هم ابراز علاقه میکنن.مدام به هم میگن عاشقتم و اصلا تمام مدت این رو به هم میگن.پس ببین ،،میشه رابطه ای و داشته باشی که دو نفرتون واقعا عاشق هم باشین و مدام به هم ابراز علاقه کنین.عشق و علاقه دو طرفه.چیزی که من میخوام وبه کمتر از این قانع نیستم.

    چقدر فوق العاده.استاد به چنان عزت نفسی رسیدن و چنان خودشون و دوس دارن و خودشون خلا های خودشون رو برطرف میکنن و منتظر بقیه از بیرون نیست که اصلا روز تولدشون یادشون میره.چقدر دوس دارم که به این حد از عزت نفس و خودارزشی برسم.

    و شگفتی اینه که اتفاقا وقتی به این نقطه میرسی و بی نیاز میشی از توجه و محبت بقیه، به شدت از بیرون از خودت محبت و توجه می بینی.

    نکات فوق العاده انتهای فایل:

    نباید این جوری نگاه کنیم که فقط روز عید یه روز خاصیه یا روز تولد یه شخص یا مناسبت ها و …

    نگاه درست که من از این به بعد در خودم ایجاد میکنم اینه که هر روز روز عیده، هرروز روز تولدمونه، هر روز روز خاص.

    هر روز میتونیم به بقیه هدیه بدیم، محبت کنیم، مهربونی کنیم(نه فقط روز تول اون شخص)

    هر روز روز تولده، هر روز روز عیده، هر روز روز اجابت ارزوهاست و هیچ خوشی و شادی و رقص و محبت و .. نندازیم عقب..

    همین حالا شروع کنیم شادی کنیم، تفریح کنیم، خوشحالی کنیم، محبت کنیم، مهربونیی کنیم.

    الان چه هواییییی خوب و فوق العاده ایه.

    تو ستاره قطبیم نوشته بودم هوا خنک بشه.شد و مدام داره یه بوی خوب خیلی خوبی میاددددددددددد.اصلا نمیدونم این بوی خوب از کجاست.

    یه چیزی بگم.

    با دیدن این سریال یه ایده ای بهم الهام شد و فقط میخوام انجامش بدم.

    خوب توی این سریال و موقع نوشتن کامنت، شروع میکنم به تمرکز به زیبایی های پردایس.

    این ایده اومد که هر قسمت از این فایل رو که می بینم در مورد زیبایی های محیط اطراف خودم صحبت کنم و با این کار خیلی عالی تمرکز کنم به قشنگی ها.

    زیبایی های محیط اطراف من: (بهشت من)

    یه زیبایی خیلی فوق العاده ای که اطراف من هست بالکن فوق العاده ی خونمون هست.ما یه بالکن خیلی بزرگ داریم که ویو فوق العاده داره رو به کلی ساختمون های شیک و دوست داشتنی و حتی طبیعت زیبا.

    میشه از دور پارک ساحلی زیبا رو دید ولذت برد.

    توی بالکن، میز و دو تا صندلی رنگی گذاشتیم که فوق العاده ان.

    تراس پر از گلدونه.گیاهای سبز و دوست داشتنی. و من عاشق این بالکن ام.

    بیشتر مواقع تمرینام و اونجا انجام میدم.

    دیوارای بالکن نقاشی شده و رنگ رنگیه.

    چه کیفی کردم با نوشتن این کامنت.چه ایده های خوبی اومد بینش.چه اتفاقای خوبی رخ داد.

    خدایا شکرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1487 روز

    به نام خداوندهدایتگر

    سلام بردوستان عزیزم

    این فایل نشونه امروزمنه

    دقیقاامروزتولدمنم هست ویادم نبودکه تولدمه امروزوصبح که ازخواب بیدارشدم دیدم ازبانک بهم تبریک تولدموگفتندوتاشب چندنفردیگه برام پیام تبریک فرستادندخداروشکرت وقتی حالت خوب باشه این اتفاقات برات رخ میده وباتاییدوتحسین این اتفاقات کوچک خوب اتفاقات عالی بهتری روبرای خودت رقم میزنی

    استادجونم تولدت مبارک

    هرروزبرای ماپرازاتفاقات خوبه

    ماهرروزمتولدمیشیم

    ماهرروزمون عیده

    ماهرروزمون وهرشبمون شب ارزوهاست

    ماهمیشه ودرهرلحظه میتونم ارزوکنیم وازخداونددرخواست کنیم

    خدایاازت ممنونم که این دوفردالهی روبه ماهدیه دادی ودرزندگی من قراردادی ومثل یک خانواده ایم کنارهم درصلح وارامش ودوستی

    استادازت ممنونم که درس درست زندگی کردن روبه مااموختی وراه ومسیردرست روبه ماشناسوندی

    خدایاماروهدایت کن به راه کسانی که به انهانعمت داده ای

    الهی امین🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    کیمیا فاریابی گفته:
    مدت عضویت: 1705 روز

    آقا دیگه ایندفعه دلو زدم به دریا و اومدم کامنت بنویسم .

    مهم ترین نکته این فایل برای من و البته ۹۹ درصد فایل ها این کلام زیباست که بین شما دو تا آدم در صلح با خود رد و بدل میشه ، آیا میدونستید تک تک کلماتی که میگید به همدیگه و به هم عشق میورزید روح منو تازه میکنه و یک لبخند بزرگ و از سر شوق و عشق روی صورتم پدیدار میکنه .

    آیا میدونستید به ازای هر عاشقتم که به هم میگید منم تو آینه نگاه میکنم و میگم عاشقتم و بعد به صفحه کامپیوتر نگاه میکنم و همون لحظه تو دلم میگم منم عاشقتونم .

    به اندازه ای که شما دوتا به هم عشق میورزید منم پشت کامپیوتر عاشقتون میشم و هر دفعه ارزش بیشتری برای این همه انرژی که از یک کلمه بیرون میاد ، قائل میشم .

    نمیدونم بقیه بچه ها هم حس میکنن یا نه ولی هر دفعه که این عشق رو میبینم انگار توی قلبم یه بمب شادی رو جرقشو زدن و میترکه و از شادی همه یوجودم سرشار از عشق میشه .

    ای جانم از این عشق سالم و بدون وابستگی ، چه عشق نابی که در هر لحظه توش شادی هست و نیازی به هیچ تاریخ تولدی نیست ، نیازی به تاریخ اعیاد و مناسبت ها نیست .

    چقدر قشنگ گفتید استاد که هر روز روز تولد آدمه و هر روز عیده و هر وقت که طرف مقابلمون چیزی نیاز داشته باشه براش میخریم و هدیه میدیم بهش .

    راستش تا حدودی میدونستم که عشق شما واقعا عشقه و وابستگی درش نیست ولی فکر نمیکردم انقدر وابستگی کم باشه در حد صفر که حتی انتظار دونستن تاریخ تولد رو ندارید و واقعا واسه ی دوست داشتن همدیگه و هدیه دادن و خوشحال بودن منتظر یه تاریخ نمیشینین و در لحظه عاشق همید و به همدیگه محبت میکنید و هدیه میدید .

    خدایا شکرت چقدر این روابط زیباست .

    نکته ی دوم اینه که چقدر این ثروت زیباست و راحتی رو به ارمغان میاره و چقدر آدم میتونه تجربه بهتری از زندگی و تجربه کردن چیزای مختلف ،داشته باشه .

    چقدر هر دفعه که شما وسایل مورد نیازتون رو سفارش میدید احساس خوبی بهم دست میده و این باور توم قوی تر میشه که چقدر ثروت میتونه زندگی رو راحت تر کنه .

    مرسی که انقدر الگوی خوبی هستید .

    نکته سوم اینه که چقدر شما به حرفهایی که در فایلهاتون میزنید عمل میکنید و در احساس بد نمیمونید .

    دارم درباره ی موقعی صحبت میکنم که دیدید تخم اردک مهاجر پوکه و بعضیاش گندیده و بعضیاش با هنر استاد افتاد تو آب ، اونموقع استاد گفت “این معما هم حل شد بالاخره ”

    استاد چقدر راحت کنار اومدید و از کاه ، کوه نساختید برعکس اکثر آدمها .

    چقدر تحسین برانگیزه که شما مشکلی نداشتید با اینکه تخم ها به نتیجه خوبی نرسیدن و چقدر اینجا میفهمم که من باید اونقدر روی خودم کار کنم که از چیزهای کوچیک ناراحت نشم .

    و دیدم رو به مسائل طوری تغییر بدم که به احساس خوبی برسم و زیاد توی احساس بد نمونم مثل استاد که این اتفاق رو فقط یک معما دونست که حل شده !

    ممنونم بابت این عشق زیباتون .

    همیشه در پناه رب هدایتگر باشید .❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    مرضیه کریمی گفته:
    مدت عضویت: 1958 روز

    به نام فرمانروای جهان هستی،نظم دهنده این سیستم زیبا

    سلام به استاد عزیزم و مریم جون و و تمام اعضای این خانواده صمیمی🌹

    با آمدن ماه اسفند من حواسم بود تولد داریم اونم چه تولدی 😍تولد بهترین استاد زندگیم مدام روزها رو میشمردم و به خودم میگفتم خدا کنه استاد تو روز تولدش لایو بذاره چقدر دلتنگشونم ،تولدتون هزاران بار مبارک 🎂🎉

    ازتون سپاسگزارم که کلا دیدگاهم رو به جهان هستی تغییر دادین و میتونم آگاهانه ذهنمو کنترل کنم و فقط فقط به زیباییها تمرکز کنم .

    به به چه منظره زیبایی خدایا شکرت دریاچه پرآب و خونه چوبی و درختان و مرغ و خروس و برانی و ….خدایا شکرت قابل تحسین هستید که همه رو یکجا با هم دارید و مزه بهشت رو تو این دنیا تجربه کردید من آرزومه یه خونه چوبی داشته باشم و همیشه تجسم میکنم و انگار توش زندگی میکنم و هربار یه چیز جدید برایش میخرم و ایده جدید برای بیشتر لذت بردنم مثلا شومینه چون عاشق شعله های آتیش هستم و آرامش خاصی به من میدهد و هربار شما آتیش روشن میکنید من ذوق زده میشوم مخصوصا با اون هیولا که در قسمت قبل با چوبهای خیس آتیش راه انداختید.🤗

    چقدر با حوصله و دست بکار شدید و یکی از تخته ها رو ازجا دراوردید و تخمها رو برداشتید و دوباره برای برداشتن بقیه تخم مرغها باز دست بکار شدید و موفق شدید که هر کدوم یه درس بزرگی هست برام که هر ریل از این تخته ها مانند یه مرحله از زندگیم هست و یک مدار که باید آرام آرام و مرحله به مرحله با صبوری طی کنم ،الحق که آمازون شرکت قدری هست چقدر دنیا پر از فراوانی هست اصلا بخودتون نگفتین ما این ظرف چدن را داریم سری بعد میاریمش نه اصلا چقدر لذت بردم استاد سریع سفارش دادید و براتون فرستادن چرا چون فقط میخواستید از لحظات بهترین استفاده رو ببرین و تو حال زندگی کنین و خوش باشید 👍🏻

    هیچوقت نباید شادیهایمان رو موکول به فردا کنیم زندگی در لحظه رو باید یاد بگیریم و گذشته رو فراموش کنیم و ترسی از آینده نداشته باشیم چون من باورم اینه همیشه خدا هست ،خدایا سپاسگزارم ازت که همیشه منو هدایت و حمایت میکنی اونم به بهترین طریق🙏

    به به چه غذای خوشمزه ای تو ظرفهای نو چدنی مبارکتون باشه ،نوش جونتون که با عشق و محبت و صفا غذا رو با هم آماده میکنید و میخورید دوستدارم همه اینا رو تجربه کنم حتما هم اینطور میشه چون من شاگرد استاد عباس منش هستم یقین دارم که میشود چون اون تونسته پس منم میتونم✌

    مریم جون چقدر با ظرافت و با نظم و ماهرانه کاراتونو انجام میدید چقدر باسلیقه هزار ماشاله چون تمیزی و با سلیقه بودن برایم خیلی اهمیت داره قابل تحسین هستین🤗😍

    چقدر به هم عشق میدید و عشق میگیرید نوش جونتون و گوارای وجودتون که با اینکه هزاران هزار کیلومتر با شما فاصله دارم ولی انگار با شما زندگی میکنم و با دیدن این زیباییها خدا رو شاکرم و لذت میبرم خدایا شکرت از اینکه تو این مدار هستم و حمایتم میکنی و از لغزشها دورم میکنی و با دستهای پرقدرتت منو هدایت میکنی و میبری به سمت زیباییهای بیشتر و سرمنزل کمال ،خدای مهربانم ازت ممنونم ،خدای خوبم ازت سپاسگزارم که در زمانیکه تنها بودم و دلم طوفانی بود منو هدایت کردی و بردی به یک خانواده بزرگ و عالی و صمیمی و دستمو سپردی به یکی از بهترین دستهایت سید عزیز

    خدایا چطور من شکر گزارت نباشم در حالیکه الان اشک شوق از چشمانم سرازیر میشود چقدر تو بزرگی که اون دل طوفانیم رو مبدل کردی به دلی پر از آرامش و امید و هر روز به خودم میگویم که بهترینم و میشود …..چقدر تو بزرگی که چشم از هیچکس برنمیداری شاید بنده هایت فراموشت کنند و نا سپاسی اما تو هرگز رهایشون نمیکنی و حتی بهشون فرصتی دوباره میدهی ،خدایا شکرت من چقدر خوشبخت هستم که هر روز آگاهیم و درکم از جهان هستی بالاتر میرود و هر روز میوه های زندگیم بیشتر میشود و هر بار که سنگینتر میشود پایینتر میاید و و یاد میگیرم که هر روز با یاد گرفتن و بالابردن سطح آگاهیم و عمل کردن آنها تغییرات رو تو خودم ببینم و به اهدافم برسم و همیشه سلامت و شاد باشم و ثروت رو مثل دانه های باران تو زندگیم جذب کنم و به پاس اینهمه نعمت و فراوانی هر دم خدا رو شکر گزار باشم چون من اشرف مخلوقاتم من لایق بهترینها هستم من زن زیبا رو و شادو خوشبخت و پولداری هستم 😍

    تا بهشتی دیگر بدرود✌

    عاشقتون استاد عزیزم و مریم جون ❤🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  8. -
    نغمه گفته:
    مدت عضویت: 1831 روز

    استاد عزیزم تولدتون مبارک. انشالله تولد ۱۲۰سالگی تون.استاد عزیزم الان ساعت ۱۲بامداد هست و من به ندای درونم گوش دادم و اکندم یه سری دریافت هام رو بنویسم

    استاد یادمه توی یه قسمتی سوال کرده بودین که بنظر شما کار کردن روی باورها چیه چون یکی از دوستان مون براش سوال پیش اومده بود که شما و مریم بانو چرا بجای کار کردن روی باورهاتون دارین توی پرادایس، چوب میسوزونید و درخت قطع می‌کنید و با مرغ و خروس وقت میگذرونید

    امشب وقتی دیدم برای برداشتن ِ چند تا دونه تخم مرغ و حل معمای داک،با اون اره هیولا افتادین به جون ِ پل و خودتونو رسوندین به تخم مرغ ها، تازه دوزاری م جا افتاد که بابا کار کردن روی باورها،جدای از عمل کرد های ما نیست که. آقا.استاد وقتی داره برا حل معمایی که یه گوشه ذهنش جا خوش کرده،میاد پل ِ پرادایس رو تکه تکه میکنه. این ینی چی؟؟ینی اقا،من این پل رو صد تا مث این پل رو میتونم دوباره خلق کنم، ولی وقتی یه گوشه ذهنم سوال ایجاد شده که داره برام حس گناه ایجا میکنه که به گفته مریم بانو در فایل معرفی عزت نفس، خطرناک ترین احساسی که ن۶ا رو از ارتباط با منبع،جدا میکنه. همین حس گناهه، من اجازه نمیدم این احساس گناه.بیش از این درونم بمونه، چهار تا چوب ِ پل رو دوباره خلق میکنم،چون باور فراوانی دارم.چون دارم در لحظه زندگی میکنم و این همون مراقبه هست. نه عصر آکواریوس و هواپونومونولو 😂

    از این رفتار و عمل استاد.میشه به راحتی به باورهاشون پی برد. به عزت نفس شون.کار کردن روی باورها.تازمانی که تبدیل به رفتار و عمل نشه، بی فایده ست. مثل همون دستگاه قهوه سازی که مریم بانو چند تا فیلم برای یادگیری ِ کار کردن باهاشون دیدن ولی در نهایت برای لدت بردن از امکانات اون دستگاه،وارد عمل شدن.

    دیدن ِ این فیلم ها و فایل ها بهترین و ناب ترین ورودی ها رو برا روح و ذهن ما خواهد داشت،اما اگر امروز من میبینم استاد برای برداشتن تخم مرغ ها و لذت بردن از اون لحظه ی دسترسی بهشون و حل معمای داک، چوب های پل رو دونه به دونه می بره و عزیز دلش بجای غر و لند، با خنده همراهیش میکنه،ولی باز وقتی پسر یا دختر کوچولوم ظرفی رو میشکنه یا کثیف کاری میکنه توی خونه، کلی غرمیرنم و اوقات تلخی میکنم.این داره میگه بابا،تو فقط چهار تا فیلم و فایل لز استاد عباس منش دیدی و شنیدی ولی کو عمل؟کو باورت؟ این عملکردت داره فریاد میزنه تو باور کمبود رو هنوز دست نخورده نگهش داشتی.وگرنه روان و روح خودت فرزندت یا عزیز دلت باید خیلی ارزشمند تر از اجسام و تیر و تخته های خونه ت باشه که.

    استاد،این نهایت عزت نفس شماست که باور داری میتونی از پس هر کاری بر بیای و با اون اطمینان،اره میکنی و دوباره میذاریرسر جاش.این یعنی باور داری که من از پس هر کاری بر میام .هرچند ناشناخته باشه برام.

    استاد جان الان که بحث جوجه و تخم مرغ و اینا شد

    چند روز پیش با همسرم و پسر ۵ساله م رفته بودیم بازار گل

    پسرم از چنننند روز پیش مدم میگقت حوجه میخوام و ما چون تراس و حیاط نداریم ترجیح دادیم نگیریم.اونجا جوجه دید ،تا اینحاش کلی شگفت زده شدم که بابا خدایی باور ِ بچه ها چقدر قویه که تا چیزی رو میخوان هدایت میشن بهش

    حالا نکته بعدش اینجاست که وقتی توی بازار گل بهمون با اصرار میگفت جوجه میخوااااام و من و باباش بهش گفتیم جا نداریم برا نگهداریش و کجا میخوای نگهش داری،گفت توی قوطی😨😁!!!

    اولش کلی خندیدیم ولی همونجا به همسرم گفتم ببین باور بچه ها چقدر قوی و دست نخورده ست، چون ذهن منطقی شون هنوز به کار نیفتاده که مثلا بگه نمیشه جوجه داشته باشم چون جای نگهداریش رو ندارم. اون با همون ذهن پاک کودکانه ش .خواسته هاش رو جذب میکنه هیچ ترمزی نداره چون ذهن منطقی نداره مث ما که مثلا میخوایم ماشین مدل بالا داشته باشیم بعد میایم با خودمون فکر میکنیم که مثلا اگه یه آینه ش بشکنه باید پول ِ یه پراید رو بدم فقط آینه ش رو درست کنم چ میدونم تایرش فلان تومنه 🤕بعد میشه ترمز بعد میگیم چرا نمیشه خب پسر خوب دختر خوب خدایی که بهت قدرت خرید ِ ماشین مدل بالا رو میده،مسلما قدرت و ثروت ِ خرید و تعویض اینه و تایر و….ش رو هم داده دیگه😀

    همون باوری که استاد رو دست به آچار میکنه که بابا این چهار تا چوب که هیچ.۴۰۰تا پل دیگه هم بخوام خلقش میکنم ولی نمیذارم ارتباطم با منبع بخاطر حس گناه قطع بشه.

    چقددددرر لذت بردم‌از این قسمت

    مثل تمام قسمت های قبل.

    خدارو شکر که در مدار دریافت این آگاهی ها قرار گرفتیم خداروشکر که از بدنه جامعه تا خدودی کنده شدیم و بجای سریالای بیخود و معیوب و خوراکهای مسمومش، این بهشت رو انتخاب کردیم برای پذیرایی از روح مون.

    استاد ممنونم مریم جان ممنونم.شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  9. -
    الهه رشیدی گفته:
    مدت عضویت: 2224 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته ی بینظیرم

    و سلام به تمامی دوستای عزیز و بهشتی م

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که بهم جانی دوباره ؛ نفسی دوباره و تولدی دوباره رو هدیه دادی تا بتونم با خودت زندگی بهشتی م رو ادامه بدم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که دارم با احساس عالی و الهی م و با شوق و ذوقم و با لذت و با عشق این کامنت ارزشمندم رو مینویسم.

    خدایا تو را با تمام وجودم شکر میکنم که ما رو خالق زندگی مون قرار دادی تا بتونیم هر انچه رو که دوست داریم وارد زندگی مون کنیم.

    ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی

    نروم جز به همان ره که توام راهنمایی

    خدایا شکرت به خاطر این همه حس و حال عالی و الهی که دارم

    حس و حالی که منو غرق در عشق بازی با خودت کرده

    حس و حالی که تمام وجودم رو پر از ازامش خودت کرده

    حس و حالی که روحم رو پرواز داده

    حس و حالی که رهای رهای رهایم کرده از هر قید و بند دنیایی

    حس و حالی که که دارم با تمام وجودم حضورت رو کنار خودم حس میکنم

    خدای مهربانم تو عشق ابدی منی ؛ تو زندگی منی ؛ تو قلب عاشق منی

    تو تمام وجود منی ؛ تو تمام دارایی منی ؛من عاشقتم من دیوونه تم ؛

    من بدون تو هیچ ارزشی ندارم خدای مهربانم

    دلی یا دلبری؛ جانی یا جانان ؛من نمیدانم

    اه ؛خدای مهربانم چی کار کردی با من که اینقدر دیوانه و مجنونت شدم

    چی کار کردی با دل من که همین طور داره اشک شوق از چشمام سرازیر میشه

    استاد عزیزم به خدا اینقدر زیبا دارم خدا رو با تمام سلول های بدنم حس میکنم که دوست دارم همین طور برات از این حال و هوای الهی و بهشتی م برات بنویسم

    بنویسم از خدایی که داره منو با این همه مهربانی و وهابیتش با رزاقیتش با غفور و رحیم بودنش دیوونه کرده

    خداییکه شده تمام زندگیم

    خدایی که برام همه چیز و همه کس شده

    خدایی که با خودش زندگیم بهشتی ترین شده

    استاد عزیزم من این روزها دارم بیشتر معجزه ها رو توی زندگیم از خدا هدیه میگیرم

    معجزه هایی که وقتی بهشون فکر میکنم به خدا میخام دیوونه بشم

    استاد عزیزم وقتی به اون لحظه ای که خدا منو به سمت شما هدایت کرد تا با اموزه های شما استاد عزیزم زندگیم رو بهشتی کنم فقط اشک میریزم و خداروشکر میکنم

    لحظه ای که همه چیز برام تموم شده بود

    روزهایی که من امید به زندگی نداشتم

    روزهایی که من هیچ ارتباطی با خدا نداشتم

    استاد عزیزم به خدا قلبم داره درد میگیره

    نمیدونم چی بگم از زندگی بهشتیم که حالا تک تک لحظاتش بوی خدا رو میده

    زندگی که به خدا برای نوشتن اتفاقات خوبش دارم کم میارم

    استاد بینظیرم نمیدونم چطور ازتون تشکر کنم؛ و فقط میتونم خدا رو به خاطر وجود ارزشمندتون توی زندگیم هزاران بار شکر کنم و به خدا به خاطر خلقت بینظیرت “فتبارک الله احسن الخالقین” بیگم

    خدایا شکرت که اینقدر زیبا منو به این فایل بهشتی هدایت کردی؛ فایلی که با دیدنش کلی احساس م عالی شد و تمام ذهن و تمرکز و توجه روی زیبایی ها و نکات مثبت معطوف شده

    خدایا شکرت به خاطر دیدن این بهشت زیبامون و این همه نعمت و ثروت و فراوانی که دارم توی این بهشت زیبامون میبینم و تحسین میکنم.

    خدای من چقدر زیبا شروع شد این فایل بهشتی مون با این بوقلمون های زیبامون با این برونی زیبامون و مرغ و خروس هایی که دیدنشون برام یه دنیا حس خوب رو هدیه میده.

    خدایا شکرت که دارم این صدای الهی و ارامش بخش دستان بینظیرت رو میشنونم صدایی که بهم توحید و یکتاپرستی رو یاد داده؛ صدایی که با هر کدوم از جملاتش کلی بهم حس عالی و ارامش رو هدیه میده ؛صدایی که هر کدوم از جملاتش برام یه دنیا درس و اگاهی رو هدیه میده.

    من عاشقتم استاد بینظیرم که با اون حس و حال الهی ت داری برامون از زیبایی های این بهشت مون توضیح میدی ؛از این همه نعمت و ثروت و فراوانی که خدا بهمون هدیه داده ؛ و داری با این کلام های الهی تون از خدا سپاس گزاری میکنی و چقدر این ارامشت رو دوست داشتم و با تمام وجودم این وجود الهی و توحیدی ت رو تحسین میکنم

    استاد عزیزم به خدا اینقدر حس و حالم عالیه که دوست دارم با تک تک ثانیه های این فایل و کلام زیباتون براتون از حال و هوای الهی م براتون بنویسم.

    من عاشق تونم دستای بینظیر که اینقدر زیبا کنار این مرغ و خروس های زیبامون و این بوقلمون ها و گنی های خوش صدامون و این برونی زیبا ؛با ارامش و با لذت نشستین و دارید لذت میبرید دارید عشق میکنید دارید خدا رو سپاسگزاری میکنید دارید از خدا به خاطر این همه نعمت و ثروت و فراوانی که بهمون هدیه داده شکر گذاری میکنید و من این صحنه ی زیبایی که مریم جان با اون ارامش و اون صورت پر از ماه شون رو دیدم که روی اون صندلی خوش رنگ نشستن یه لحظه خودم رو تجسم کردم که کنار عزیزدلم نشستم و داریم کنار هم توی بهشت زیبامون لذت میبریم و با خدا عشق بازی میکنیم و از خدا به خاطر این همه نعمت هایی که بهمون هدیه داده سپاس گزاری میکنیم داریم

    استاد عزیزم چقدر من با این فایل های بهشتی مون دارم تجسم های عالی رو انجام میدم ؛دارم باورهای زیبایی رو برای خودم میسازم ؛دارم هر روز کنترل ذهن میکنم ؛دارم تمام ذهن و حواسم رو فقط و فقط روی زیبایی و نکات مثبت معطوف میکنم ؛دارم بیشتر سپاسگزاری میکنم و بیشتر قدران نعمت های خدا هستم و دارم یه ذهن بهشتی و ثروتمند رو برای خودم میسازم دارم زندگیم رو با این افکار و فرکانس های بهشتی م به یک بهشت زیبا تبدیل میکنم.

    استاد عزیزم وقتی این صحنه ی زیبا رو دیدم ؛ با دیدن هر کدوم از این مرغ ها و بوقلمون های یاد یک قانون زیبای جهان افتادم ؛یاد درس هایی که بهمون دادی افتادم و تمام این درس ها برام مرور شد وقتی این بوقلمون های زیبامون رو دیدم یاد اون عشق بوقلمونی افتادم که نباید این عشق رو داشته باشیم باید یک رابطه ی سراسر زیبا و بهشتی و ازاد رو داشته باشیم که هیچ محدودیتی درش نباشه ؛ وقتی مرغ و خروس های زیبامون رو دیدم یاد قانون تکامل افتادم که از همون موقعی که یک تخم مرغ بودن و به جوجه تبدیل شدن و تکامل شون رو طی کردن و بزرگ شدن و حالا که دارن برامون تخم مرغ های الص پرادایسی برامون میزارن و اون چیکن تراکتور هیولایی مون که کلی درس تکامل رو بهمون یاد داد و کلی مهارت رو یاد گرفتیم ؛کلی بزرگ شدیم و رشد کردیم و اون اردک مهاجرمون که کلی برامون درس شجاعت و نترس بودن رو یاد داده و چقدر این حیوان های زیبامون و این طبیعت زیبا برامون درس داره و هر لحظه برامون قانون زیبای جهان رو تداعی میکنه خدایا شکرت

    دستای بینظیر خدا ؛به خدا اینقدر غرق در این فایل زیبا و بهشتی مون شدم که تمام لحظاتش رو دارم کنار شما توی این بهشت زیبامون از این همه زیبایی لذت میبرم و شاد و رهام و دارم کلی ذوق میکنم و حس و حالم عالی و الهیه خدایا شکرت

    من عاشقتم مریم عزیزم که با عشق داری دست برامون تکون میدی؛ منم با عشق و با لبخند زیبایی که روی لبام مهمون شده برات دست تکون دادم عزیزدلم و چقدر این کاور گوشی زیباتون رو دوست داشتم چقدر شاد بود و حس شادی رو بهم هدیه داد چقدر این لباس و شلوار زیبا و شادتون رو دوست داشتم و با تمام وجودم این همه در صلح بودنت رو این همه ارامشت رو این همه حس عالی و فرکانس های نابت رو تحسین میکنم ؛ اینقدر که با دیدن شما عزیزم حس و حاام عالی تر شد خدایا شکرت

    ای جانم به این صدای مرغ و خروس های زیبامون؛ ای جانم به این بوقلمون های زیبامون که با ارامش کنار شما ایستادن و مریم جان دارن با عشق نوازش شون میکنه چقدر این عشق زیباست چقدر این حس و حالش بینظیره خدایا شکرت

    خدایا شکرت که دارم این اسمان ابی و زیبا رو این دریاچه ارومم و همیشه در جریان مون رو این کلبه ی بهشتی مون رو میبینم و کلی لذت میبرم و کلی حس و حالم عالی تر میشه.

    خدای من؛ استاد عزیزم وقتی داشتین این نعمت هایی که خدا بهمون داده اون مرغ و خروس ها و اسب و اردک های زیبامون و این اب این همه زیبایی و نعمت و ثروت و فراوانی که بهمون داده منو یاد این ایه ی زیبا انداخت که خدا توی قران میگه” اگر تمام دریا مرکب شوند و تمام درختان قلم شوند بازهم از نعمت های من کم نمیشود ” خدای من خدای من ؛استاد به خدا نمیدونید که این چشمام دارن همین طور مثل بارون بهاری میبارن به خدا این اشکها ؛ اشک شوقه ,؛اشک هایی که برای درک بیشتر این ایه های قران و کلام خدا داره از چشمام سرازیر میشه و من این اشک هام رو دوست دارم این اشک ها برام مقدسن خدایا شکرت

    استاد عزیزم دوست دارم از نزدیک ببینمت و توی اغوش بکشم شما عزیزانم رو و براتون از این حال و هوای الهی بگم ؛ حس و حالی که با دیدن هر کدوم از این نعمت های بهشتی مون دارم فقط خدا رو شکر میکنم و تحسین میکنم و کلی درس رو یاد میگیرم , این فایل ها برام صلاه هستن من با این فایل ها دارم غرق عشق بازی با خدا میشم و فقط خدا رو شکر میکنم.

    خدای من چه لذتی داره توی بهشت زیبامون کنار عزیزدلت بشینی و خدا رو بابت این نعمت ها و ثروت ها و فراوانی که بهمون هدیه داده سپاسگزاری کنی و تحسین کنی و در مورد قانون زیبای خدا صحبت کنی و کلی احساس خوب رو به خودت هدیه بدی ؛خدایا شکرت که میتونم این صحنه ی زیبا رو تجسم کنم و من یقین دارم که این لحظات زیبا رو کنار عزیزدلم تجربه میکنم.

    ای جانم به این اسمان و این غروب زیبایی که داره برامون دلبری میکنه و تصویر نور خورشید چقدر زیبا توی اب دریاچه افتاده خدایا شکرت

    من عاشقتم استاد عزیزم که با این شوق و ذوقت با این حس و حال عالی تون دارید برامون از این غدای خوشمزه اتیشی تون تعریف میکنید منم دلم خواست استاد؛ من عاشقتونم دستای بینظیر خدا که با تجربه غذا درست کردن روی اتیش به این نتیجه رسیدین که باید ظرف متناسب با این موقعیت داشته باشین که همون موقع رفتین این ظرف های زیبا رو از امازون سفارش دادین و چقدر هم زیبا و عالیه ؛ مبارک تون باشه و این ازادی مالی تون رو با تمام وجودم تحسین میکنم که هر چیزی که لازم داشته باشین همون موقع به راحتی سفارش میدین.

    ای جانم به این فضای رویایی که پشت سر استاد دارم میبینم ؛اون درختای سرسبزی که با رنگ لباس استاد همخونی داشتن و این رنگ ابی و زیبای دریاچه ی زیبامون که منو دیوونه کرد خیلی زیبا بود خدایا شکرت

    من عاشقتم مریم جان که این صحنه ی زیبا رو از تخم هایی که خانم مرغی مون رفته بود زیر پل گذاشته بود رو برامون به این زیبایی فیلم گرفتی و حالا میخایم مسئله ی دسترسی به تخم مرغ هامون رو به راحتی با این دستگاه هیولایی میل واکی حلش کنیم که داره برامون نقش ارزش ابزار رو میرسونه

    من عاشقتم استاد بینظیرم که اینقدر زیبا بهمون حل کردن مسئله رو یاد دادین و ما هم مثل شما دستای بینظیر خدا داریم با عشق و با لذت و مثل اب خوردن مسائل مون رو برای خودمون حلش میکنیم خدایا شکرت

    ای جانم به این دستگاه هیولایی مون که به راحتی برامون این تخته رو برش زد و حالا راحت میتونیم تخم مرغ های خانم مرغی مون رو بهش دسترسی داشته باشیم و بیرون بیاریم؛ من عاشق این خنده های زیباتونم دستای بینظیر خدا که دارید اینقدر زیبا و با عشق و در لحظه زندگی میکنید این قدر با خودتون در صلحید و من با تمام وجودم این زندگی بهشتی تون رو که دارید هر لحظه با هدایت خدا زندگی میکنید رو و این وجود الهی و توحیدی تون رو این در لحظه بودن هاتون رو این لذت بردن هاتون رو تحسین میکنم.

    من عاشقتم استاد بینظیرم که با حرف های زیباتون خنده رو روی لبامون مهمون میکنید و اینقدر زیبا دارید با عزیزدلتون برای برداشتن این چوب ها مشورت میکنید و چقدر این احترام به نظر همدیگه رو دوست دارم چقدر این همکاری و این احترامه زیباست و با تمام وجودم این رابطه ی زیبا و الهی تون رو تحسین میکنم .

    من عاشقتم استاد بینظیرم که اینقدر زیبا و با قلب مهربونت داری برامون داستان این داک مهاجرمون برامون تعریف میکنی و کلی حس عالی رو بهمون هدیه دادی و چقدر این احساس عالی تون رو دوست داشتم و با تمام وجودم تحسین تون میکنم با اینکه اون چوب اول که برداشتین دسترسی به تخم داک نداشتیم ولی با اون حس و حال عالی تون دوباره رفتین یه چوب دیگه رو برش زدین و چقدر این کنترل ذهن تون برام قابل تحسینه و به ما هم یاد دادین که در هر حالتی حس مون رو خوب نگه داریم و کنترل ذهن داشته باشیم.

    ای جانم دوباره یه غذای خوشمزه و بهشتی دیگه ای که این دفعه قراره سراشپز مریم جان برامون درست کنه ؛ من عاشقتم مریم عزیزم که هر روز داری با احساس عالی تون و با لذت و با عشق برامون یک نوع غذای خوشمزه رو یاد میدی ؛ تو بینظیری عزیزدلم.

    من عاشقتم استاد بینظیرم که وقتی برامون با اون لحن کودک درونت برامون صحبت میکنی من کلی ذوق میکنم؛ کلی کیف میکنم و میخندم و شاد میشم خدایا شکرت

    ای جانم به این غذاهای هیولایی که هر کدوم مریم جان جداگانه درست کرده و بر اساس اون ذائقه تون غذاهاتون جداگانه ست و چقدر این ازادی هاتون رو دوست دارم و همدیگه رو محدود نمیکنید که به اجبار یه غذایی رو بخورید و من این ازادی رو این سپاس گزاری هاتون از همدیگه و این عشق الهی تون رو چقدر دوست دارم و با تمام وجودم تحسین میکنم این رابطه ی زیبا و الهی تون رو و من چقدر دارم از این رابطه ی زیباتون درس یاد میگیرم و کلی بزرگ میشیم و چقدر هر دوتا غذاها خوش رنگ و لعاب و خوشمزه شدن؛ نوش جان تون

    راستی استاد عزیزم تولدت مبارک عزیزدلم. و چقدر این صحبت های زیباتون رو در مورد موضوع تولد دوست داشتم و این جملات زیباتون اشک رو توی چشمام جمع کرد و یه لبخند زیبایی رو روی لبام مهمون کرد و درس یاد گرفتم” که هر روز ؛روز تولدمونه؛( و دقیقا استاد من هر روز دارم توی سپاسگزاری هام از خدا به خاطر تولد دوباره م سپاسگزاری میکنم و چون هر روز برام یه روز نو و جدیده ؛ هر روز که از خواب بیدار میشم و چشمام رو باز میکنم انگار دوباره متولد شدم و زندگی م رو از نو شروع میکنم) هر روز روز خداست ؛ هر رزو قشنگه؛ هر روز عیده ؛هر روز داره اتفاقت خوب رخ میده” و چقدر این صحبت های زیباتون رو برامون درس داشت اینکه بیایم و در لحظه زندگی کنیم ؛ هر روز و هر لحظه مون رو شاد زندگی کنیم هر روز برای خودمون جشن بگیریم و شاد باشیم و اینکه هیچ وقت شادی ها رو به تعویق نندازیم همیشه مهربون باشیم و کنار عزیزان مون کلی شادی رو به همدیگه هدیه بدیم و چقدر این سبک زندگی الهی تون رو دوست دارم و با تمام وجودم تحسین میکنم و منم دقیقا این نوع زندگی و این نوع سبک زندگی رو دوست دارم چون بهم حس خوبی رو میده

    من عاشقتم استاد بینظیرم که با این صحبت های اخر تون و این خبر هیولایی تون کلی حس عالی رو بهم هدیه دادین و نشانه برای خرید دوره ی روان شناسی ثروت ۱ چون یه چند هفته ای هست که دارم این نشانه هاش رو به شدت دریافت میکنم

    خدایا شکرت که بهم فرصت دوباره رو دادی تا بتونم این فایل بهشتی رو با عشق و با لذت ببینم و کلی احساس عالی و کلی درس و اگاهی رو ازش یاد بگیرم.

    دستان بینظیر خدا با تمام وجوم ازتون ممنونم که این فایل بهشتی رو با عشق بهمون هدیه دادین و که بتونیم کلی درس و اگاهی و کلی احساس خوب رو به خودمون هدیه بدیم.

    خدایا شکرت؛ ادامه میدیم این مسیر الهی رو مصمم تر و قوی تر و با قدرت و با اراده ی پولادین مون همراه با همراه همیشگی مون الله مهربان

    خدایا تنها و تنها خودت برامون کافی هستی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  10. -
    سید محمدامین حسینی گفته:
    مدت عضویت: 2761 روز

    به نام الله یکتا

    سلام

    استاد جون تعریف شما از زیبایی جایی که نشستید، مقدمه ای ساخت برای ظهور اون زیبایی عمیق با زیبان تصاویر به چشم دوربین شما، اون حس و حال زیبا و خالص بودن اون موجودات خدا، اون درختای خوشگل، اون عکس خورشیدی که افتاده بود توی دریاچه و آنقدر رویاییش کرده بود که واقعا چشم ها رو خیره میکرد، همش نشانه این بود که ای بچه هایی که در این مسیر با استاد همراهید، به خدا ارزششو داره که روی خودتون کار کنید، به خدا ارزششو داره که ذهنتونو با ظرافت و خساست هرچه تمام تر کنترل کنید، به خدا می ارزه چون نتیجه اش میشه بهشت، نتیجه اش میشه سراسر زیبایی و نعمت و ثروت و لطافت درست همونجایی که نشستی، کار خاصی نمیخواد بکنی، همونجایی که نشستی زیبایی ها میان سراغت، همونجایی که لذت میبری نعمتهای بیشتری به سمتت میان، تنها کاری که باید بکنیم اینه که با یه تعهد جدی، یه ایمان واقعی روی خودمون کار کنیم، ذهنمونو کنترل کنیم حتی اگه ظاهر کاملا ناخواسته بود ولی وقتی ما آگاهانه ادامه بدیم، ورق کلا برمیگرده و همه چیز چنان به نفع ما پیش میره که نمیتونیم تصورشو بکنیم.

    منم همیشه یعنی همیشه این تو ذهنم بود که چرا فقط خوشیامونو ، کادوهامونو، ابراز علایقمونو بذاریم واسه یه روز خاص، چرا اصلا باید ولنتاینی وجود داشته باشه وقتی که آدما هر روز میتونن به هم عشق بورزن و به هم هدیه بدن و همو خوشحال کنن؟

    چرا باید سالگردی وجود داشته باشه وقتی میشه هر روز چنان عاشقانه زندگی کرد که انگار همین امروز متولد شدیم،

    چرا باید تولدی باشه و تمام شادی ها و جشن ها و کادو ها رو بیاریم توی یه روز و ساعت خاص ؟

    چرا باید لذت بردن و عشق ورزیدن و زیا زیستنو گره بزنیم به یه شرایط خاص؟

    الان یه حسی اومد توی وجودم که این یه نوع شرکه، همونطور که قدرتو از خدا بگیری بدی به عوامل بیرونی، دلیل شادی رو هم از خودت بگیری بدی به روز خاصی میشه همون شرک، در هر صورت تو قدرتو از خودت گرفتی، دادی به یه چیزی بیرون از خودت، چیزی که وقتی موقعش رسید یه کاری رو انجام بدی، مثل اینکه وقتی فلانی اجازه داد یه نعمتی وارد زندگیت بشه، خب عین شرکه،

    هرروز روز خداست، هر روز زیباست و میتونه یه عالمه اتفاقات عاشقانه و زیبا بیفته که آدمو از داشتن یه روز خاص بینیاز کنه، کسی که مثل استاد زندگی کنه، اونقدر هرروزش پر از هدیه و عشق و محبت و لذته، که دیگه نیازی نداره تا یه روز خاصی برای یه شادی عظیمی تعیین کنه، چون به نظرم، اینکار دیگه براش معنی نداره و مسخره به چشم میاد، که اگر 364 روز سال همه غر بزنن و ناراحت باشن و لذت نبرن، چطوری میان و توی یه روز میخوان تمام اون عقده هاشونو باز کنن و تمام اون لذت های روی هم تلمبار شده رو توی یک روز خرج کنن؟ خب طبیعتا نمیتونن و مجبور میشن نقششو بازی کنن، و با نقش بازی کردن و ادا در آوردن که کاری اناج م نمیشه، تاثیری گذاشته نمیشه، جز اینکه همون آدما بعد از اینکه از اون روز خاص، یا جمع خاص خارج شدن، به خاطر اون لذتی که نبردن و سنگینی که براشون داشته، اتفاقا بیشتر حالشون بد میشه، میخوان اون حال بده رو سر هم خالی کنن، یه روز اینطوری ادای لیلی مجنون در میارن، فرداش با ماهیتابه دنبال همن.

    اما زندگی مثل زندگی استاد، اینطوریه که هر روزش زیباست، هر روزش قشنگ و پر از شگفتیه، پر از تجربه است، پر از لذته، و تازه نه روزهای معمولی، که هرروزش یه تجربه جدیده، هرروزش یه مهارت جدید، یه خلق جدید، یه بهبود دیگر، اونوقت در چنین زندگی، چون که به طور کلی زندگی سیر صعودی داره، هر روز داره بهبود درش اتفاق میفته، هر روز داره بهتر میشه، دیگه روز خاصی معنا نداره، چرا؟

    چون این روزها دارن با روند طبیعی خودشون بهبود پیدا میکنن و طی میشن میرن جلو، حالا اگه یه روزی رو به عنوان روز خاصی وسطش بذاری، اصلا معادله رو میریزه به هم، چون روند طبیعیش چیز دیگه ای بوده، اون روز خاص دیگه به یه روز عجیب و نامتعارف تبدیل میشه و دیگه معنی برای طرفین نداره و خودشون میفهمن که این روز اگه بخواد ادامه پیدا کنه، خارج از روند تکامل و بهبود مرحله به مرحله و پله به پله طبیعی خودشه، برای همین براشون دیگه مسخره میشه، چون نیازی اصلا به همچین روزی ندارن، آنقدر یک روز عادی در چنین زندگی پر از شادی و حال خوبه، که دیگه گره زدن اون حال خوب به یک روز خاص، یه کار بیجهت و نادرسته

    چون هر روزشون بهشته، هر روزشون عیده، هر روز به هم تبریک میگن، هر روز همو خوشحال میکنن، هر روز خلق تازه ای انجام میدن، و تو ذهنشون اینه که” مگه غیر از اینه؟؟ مگه نباید همیشه اینطوری باشه؟ چرا پس فقط یه روز اینطوری هستین؟ هر روز باید این شکلی باشه جوری که به روند طبیعی زندگیتون تبدیل بشه”

    روندی که باعث میشه واسه در آوردن تخم مرغ هات بزنی تخته چوب پل جلوی خونتو ببری، تازه اشتباه هم ببری ولی مشکلی نداشته باشی باهاش چون برات یه تجربه ساخت، به قول استاد این معما هم حل شد، کمترین چیزش همین بود که یه معمایی بالاخره حل شد، حالا یهو دیدی همین چوب ها رو بریدن به جایی رسید که استاد تصمیم بگیره یه حال اساسی به این پل بده، یا اصلا یه فکری به حال تخم گذاری مرغها بکنه

    به هرحال هر طوری که بود، چه با نطفه چه بی نطفه، چه سالم چه گندیده، در هر صورت سهم خودشو به انجام رسوند، اون کاری که باید انجام میداد رو تمام کرد و احتمالا راهی باز کرد برای تغییرات بعدی

    واقعا این زندگی نیاز به روز خاصی داره اصلا؟

    هر روزش بهشته، خاصیت بهشت اینه که هر روزش خاصه، و هر روز خاص تر هم میشه، و لذتش به همینه که آرام آرام بهتر میشه و به قولی اوردز توش نداره، چون اوردز خودش یه خطره، ولی وقتی با تکامل میره جلو، لذت بخشه

    خدارو صد هزار مرتبه شکر که بالاخره تونستم بعد از صبح تا حالا هدایت بشم و این کامنتو نه با دانش خودش که با هدایت خودش بنویسم، امیدوارم که تونسته باشم تا حد مناسبی اون چیزی رو که همیشه داره میگه رو شنیده باشم

    خدایاشکرت

    عاشقتونم

    دستتون در دست الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای: