سریال زندگی در بهشت | قسمت 152

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مهسا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خدای هدایتگرم

سلام به استاد عزیزم و مریم جان

سلام به دوستان بهشتیم

خدای من چقدر سریع جواب منو میده

همین الان رفتم سروقت گوشی گفتم خدایا من کدوم فایل از استاد رو امروز ببینم به محض پرسیدن این سوالم تو تلگرام پیام اومد

یه خبر خوب♥

فایل جدید سریال زندگی در بهشت

خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت زندگی دادی

خدایا شکرت که یک روز دیگه بهم فرصت خلق آرزوهام رو دادی

خدایا شکرت که در درست ترین زمان و مکان منو به خواسته هام میرسونی

بریم که فایل جدید رو ببینیم وکلی لذت ببریم و آگاهی های لازم رو دریافت کنیم

آخجووونم فیلم برداری با درون

وقتی با درون فیلم برداری میشه یه حس رهایی،حس پرواز بهم دست میده

نگاه کردن به جهان از آسمون ها برام به شدت لذت بخشه

ای جاانم استاد خوبم دقیقا درست میفرمایید

چقدر با سریال زندگی در بهشت باورهای قدرتمند تو وجود ما شکل گرفت

چقدر از شما و مریم جان درس گرفتیم

در واقع نحوه زندگی کردن تو بهشت رو یاد گرفتیم

من با این سریال متوجه شدم بهشت یعنی چی

من با این سریال متوجه شدم رابطه عاشقانه و به دور از وابستگی یعنی چی

چقددددر من باورهای درست در مورد رابطه یاد گرفتم

انقدر که با توجه تمام به سریال ها نگاه مبکنم حتی کلماتی که در طول روز به کار میبرم شبیه کلماتی هست که از شما ومریم جان تو سریال شنیدم

استاد من قسمت ۱۳۱سریال زندگی در بهشت رو بارها و بارها نگاه کردم

بعد دیروز رفته بودم خرید، یه شلواری خریدم که چهارخونه بود

دیشب اخر شب دوباره اومدم قسمت۱۳۱رو نگاه کردم

یهو به شلوار مریم جان دقت کردم

دیدم خیییلی شبیه به شلواری هست که دیروز برای خودم خریدم

ناگهان یه احساس خیلی عجیبی تو وجودم شکل گرفت

یهو انگار یه چیزی تو وجودم منو به خودم آورد

یهو انگار بیدار تر شدم

اشکم همینطور سرازیر شد

گفتم خدایااا یعنی قانون داره چجوری کاار میکنه اخه

چقددر دقیق چقدر منظم

چقدر من خالص تر فهمیدم خالق زندگی خود بودن یعنی چی

چقدر من عمیق تر قانون توجه رو درک کردم با این همزمانی

جهان دقیقااا همون چیزی رو به ما میده که ما میخوایم

ما چجوری ازش درخواست میکنیم؟؟

با توجهاتمون(شنیده هامون.دیده هامون.صحبت کردنامون.نوشتن هامون)

پس چه بهتره که آگاهانه بنویسیم که چه چیزی رو میخوایم و تو زندگی به همونا توجه کنیم

دیشب با خودم گفتم با دیدن این سریال من به کجا ها قراره که هدایت بشم؟

بدون شک به یه رابطه فوق العاده

به یه خونه فوق العاده زیبا تو طبیعت بکر

به ماشین بنز سفید رنگ

به آرامش ولذت و شادیه خیلی بیشتر از الان

و خیییلی چیز های دیگه که خودم الان نمیدونم و خدای من بهتر میدونه

خب بریم سروقت توجه به زیبایی های تمپای زیبا

خداای من،من دیووانه این درپاچه فوق العاده هستم

چقدددر زیباتر میشه وقتی نور خوشید بهش میتابه

موج ها به شکل فوق العاده زیبایی خودنمایی میکنه

من تحسین میکنم ثروت بینهایت این شهر رو

ماشین های فراووان

برج های سر به فلک کشیده

درختان سرسبزو زیبا

دریاچه بی انتها

جت اسکی و کشتی های زیبا

مردمان شریف و بزرگوار

مردمان شادو خوشحال وتوحیدی

آب وهوای بی نظیر این شهر

خدایا هزارمرتبه شکرت که چشم هایم را هدایت میکنی برای دیدن این زیبایی ها

ای جااانم من فدای این دو زوج دوست داشتنی بشم

دو فردی بهشتی از دل بهشت

چقدر این آهنگ آقای قمیشی برام لذتبخشه

*اون روزا ما دلی داشتیم

واسه بردن جونی داشتیم

واسه مردن کسی بودیم

کاری داشتیم

پاییزو بهاری داشتیم

تو سرا ما سری داشتیم

عشقیو دلبری داشتیم*

این قسمت از شعر بهم میگه قبل از ورودت به این جهان

اون زمان که تو خوده خدا بودی و تنها روح بودی و آگاهی

خیلی حالت خوب بود

در آگاهی خالص و ناب به سر میبردی وذهنی نبود که نگرانت کنه احساستو بد کنه

کسی آمد که حرف عشق رو با ما زد

دل ترسوی ما هم دل به دریا زد

به یک دریای طوفانی

دل ما رفته مهمانی

خدا از عشق و زیبایی های این جهان به ما گفت

ماهم دلو به دریا زدیم و راهی این سفر و مهمانی شدیم

با این امید که آگاهیم و خدا با ما هست

با اطمینان قلبی به خدا، وارد این جهان شدیم

اما گذشت و گذشت درگیر ذهن شدیم در واقع محیط،ذهن مارو ویروسی کرد

درگیر وابستگی ها و نگرانی ها شدیم و با زور فیزیکی خودمون خواستیم که به خواسته هامون برسیم

در واقع روی ذهن وجسم خودمون خیلی حساب باز کردیم

امااا یه روزی، یه جایی هممون فهمیدیم که

*چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست

یه عمری راهه و در قدرت ما نیست

باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد

خودش میبرتت هرجا دلش خواست،به هرجا که برد بدون ساحل همونجاست*

باید تسلیم خودش باشیم

نباید تو آب شناور باشیم باید شنا کنیم تا هدایتمون کنه به ساحل

و این داستان زندگی مشترک همه ماهایی هست که اینجاییم

واستاد عباسمنش رهبر این گروه الهی هست تا باهم،با کمک هم

وصل بشیم به اصل وجودی خودمون واین مسیر الهی رو باهم پیش بریم تا زمانی که تو این جهانیم

آه خدای من،چه لذتی بالاتر از اینکه تو ملک شخصی خودت تفریح کنی و لذت ببری

چه کیفی میده تو این پردایس زیبا با ماشین دور زد و هوای ملایم وپرازاکسیژن صورتت نوازش کنه

آه دلم رفت،تصورشم حالمو خوب میکنه

وااای خدایاا من دیووانه شدم از اینهمه زیبایی

چقدددر درخت

درختایی که برگ نداشتن از بالا شبیه قاصدک آرزو ها شده بود

بچه که بودیم یادمه میگفتن آرزو کن قاصدک رو فوت کن خدا آرزوتو برآورده میکنه

دقیقا قانون رهایی بود اما آگاه نبودم به قانون،ولی این کار خیلی حال دلمو خوب میکرد

چون داشتم به قانون خدا عمل میکردم

چون یه ایمان و اطمینان قلبی پشت این کار بود

چون نمیچسبیدم به خواسته خودم و نگرانش نبودم

ینی من عاااشقتم مریم جانمم بعد از افتادن از موتور خیییلی ریلکس وآروم پا شدین داشتین دست تکوون میدادین

خدایااا ینی ادم چقدر میتونه کنترل کنه ذهنشو و تو شرایط انقدر خوب عمل کنه

خیییلی برام قابل تحسینه خیلی خیلی زیاااد

شاید خیلی از ادم ها تو این شرایط شروع کنن به گله و شکایت و…

امروز لذت بردنم از فایل دو چندان شده بود

چون اینترنتم مشکل پیدا کرد دقیقا از ساعت ۱۰ شروع کردم به دیدن این فایل۱۷دقیقه ای تا ساعت۱۲:۳۰

خیلی خودمو تحسین کردم که تونستم ذهنمو کنترل کنم و صبور باشم

از اونجایی که هیچ اتفاقی،اتفاقی نیست

این اتفاقم خواست کمکم کنه تا بیشتر توجه کنم به زیبایی ها

خیییلی ممنونم استاد جان بابت اشتراک گزاشتن این فایل بی نظیر

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    291MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

216 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرتضی رنجبران» در این صفحه: 2
  1. -
    مرتضی رنجبران گفته:
    مدت عضویت: 4051 روز

    سلام،سلام، سلام

    خود این کلمه سلام هم ریشه کلمه تسلیمه، و من چقدر عاشق تسلیمم، اما تسلیم چه کسی و چی؟ تسلیم عشق، همان نیرویی که به این جهان هستی داد و عاشقانه رهبریش میکنه؟ به کجا؟ خودش میبرتت، به ساحل مقصود، برداشت من از تسلیم اینه که ذات خدا عشق مطلقه، عاشق ماست، چون تکه ای از خودشیم، خودشیم، وقتی که از خودشیم پس زیباییها و فراوانیها رو به ما میده باید پارو نزد وا داد باید دل رو به دریا داد، باید دستمون رو بذاریم تو دستش بگیم حضرت عشق، بابایی جونم، مهربان جونم ، یا لطیف من اینو می‌خوام اما اگر بهترشم هست اونو بهم بده،چون الله لطیف بالعباده، و باید صبور باشیم چون تسلیم شدیم و توکل کردیم ، وا دادیم، دل به دریا دادیم، حالا نوبت آزمون صبر و به رسمیت شناختن بابایی عزیزه که فرمانروای مطلق بلا منازع جهانیانه ، وقتی که میدونیم چی میخوایم، بسپاریم و رها کنیم، و شاکر باشیم، حتی نوشتن این کامنت هم از روی تسلیم بود، یهویی کادر نوشتن کامنت باز شد و منم که تسلیم لطف بابایی جونم هستم اطاعت کردم و می‌خوام بگم دوست مهربانم چقدر کامنت برام راه رو باز، روشن و هموار کرد، خیلی دوست دارم، عاشقتم، چون پدید آورنده ما و هدایتگر ما عشقه و منم که تسلیمم عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    مرتضی رنجبران گفته:
    مدت عضویت: 4051 روز

    مرضیه جان عزیز سلام، سلام، سلام

    از زمان آشنایی من با شما تقریبا دو سال میگذره، دو سال پر از چالش، پر از آموزش، پر از نتیجه، پر از حال خوب، پر از تجربیات خوب، دیروز یه حسی در من شعله ور شد که مرا به سوی نشانه ام هدایت کن رو فالو کنم، انگشتم رو روی اون لینک هدایت زدم و به بهشت هدایت شدم، به بهشتی که سرشار از نورر، برکت و درخشش عشق حضرت عشقه. چقدر این روزها با این واژه مأنوس شدم چقدر در لحظات سکوت و تنهایی خودم زیر لب زمزمه میکنم، عشق، عشق، عشق، یا حضرت عشق، یا لطیف، یا لطیف بالعباده، تمامش برام درسه همین الان اول صبح تا چشام رو باز کردم وارد بهشت شدم، فضل خدای منه، هذا من فضل ربی، می‌خوام کامنت رو کپی کنم بار ها و بارها مرورش کنم، چون راه مستقیم دقیقا تو همین سایته، خدا همه جا حضور داره، اما اینجا جمعی وجود داره که به فراخور درکشون به توحید نزدیکترن، خدا رو بهتر حس میکنن، یه تجربه خیلی جالب رو برات بگم پارسال تو دل یک چالش بزرگ بودم خودم رو در شرایطی نگه داشته بودم که حتی دیواری هم اونجا بودم داشت با من حرف میزد بهم ایده میداد، بعد به یک محیط در طبیعت که از شهرمون فاصله دو ساعتی داره رفتم شبانه از کوه تنهایی صعود کردم و به طور قطع تا صدها متر اطراف من کسی نبود تو دل تاریک شب حضرت عشق گفت حالا صعود بسه،بشین و آرام باش، نشستم، چه تاریکی بزرگی بود، تا کیلومترها نوری نبود فقط سوسوی روشنایی روستاهایی که کیلومترها فاصله داشتن، حضرت عشق گفت حالا مراقبه کن، بابا بیخیال، تو دل تاریک این شب، حالت نیمه وحشی منطقه چون اون منطقه هم گرگ داره و هم گراز، گفت آرام باش و بشین، منم که دارم تسلیم بودن رو تمرین میکنم نشستم، نفس عمیق رو شروع کردم ‌‌و ‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌آر ام شدم، ندای مهربان گفت چشمات رو ببند و مراقبه کن، اول یه لحظه بستم سکوت محض و مطلق ، صدایی نبود ، ترسیدم و چشمام رو باز کردم سیاهی مطلق به جز چند نقطه نورانی کیلومترها دورتر، ندا مهربان باز گفت چشمات رو ببند و چند بار با تاکید تکرار کرد تو در حمایت کامل هستی، تو در حمایت کامل هستی، تو در حمایت کامل هستی حتی بعد از هفت یا هشت ماه بعد از اون ماجرا باز اون صدا برام زنده و محسوسه، نمیدانم چقدر طول کشید تو همون حالت مراقبه بودن و چقدر با من حرف زد چه نکته هایی می‌گفت ، چه دستورالعمل‌هایی میداد، گفت و گفت تا اینکه گفت حالا هر چقدر اینجا بودی بسه بلند شو برو چشمام رو باز کردم نور مهتاب از لابلای ابرها می‌تابید رو زمین، توی اون تاریکی مطلق نگو که اون شب مهتابه و چون مهتاب پشت ابرها بود اون همه تاریک بوده به اطرافم نگاه کردم همه جا نقره ای رنگ بود زمین ، بوته‌ای اطرافم تا صدها متر، کوهی که روی اون بودم، همه و همه نقره ای بودن حسی رو بهم میداد که انگار روی یه سیاره دیگه فرود آمدم، بعد از حس فوق سرشاری از آرامش که داشتم ندای الهیم گفت حالا دیگه بلند شو برو پایین و فقط بخواب خیلی قشنگ داشت دستورالعمل میداد، خیلی آگاهیهای نابی بهم ازون شب به بعد داره میده ، خیلیاش رو خودم میفهمم به ندرت آگاهیهام رو به کسایی که اعتماد دارم بهشون میگم هاج و واج نگام میکنن، میگم دارم با خودم حرف میزنم و میخندم، تسلیم رو دارم باهاش زندگی میکنم، با عشق مأنوس شدم، گذشت و بخشش رو هر روز تمرین میکنم، و صبر رو دارم تمرین میکنم، زیباترینش از اینجا شروع میشه، سکوت، سکوت و سکوت، من سکوت میکنم تا حضرت عشق به سخن بیاد و میگه، حکمت، آگاهی و آگاهی بعد آزمون ایمان امید و توکل شروع میشه و از اینجاست که وارد قلمرو عزت نفس میشم، خودم رو میفهمم، خدام رو میفهمم، علت وجودیم رو میفهمم، رسالتم رو میفهمم، هویتم رو میفهمم، گوهر وجودیم رو میفهمم، ولی به هیچ کس نمیتونم بگم، چون وارد قلمرو توحید شدم، میفهمم کی هستم اما نمیتونم به کسی بگم، چون 99 درصد مردم توی این قلمرو وجود دارن حضور ندارن، به آیین عشق و بندگی مشرف نشدن، از اینکه الملک للله غافلن، ما آگاهن، هر جا که خدا هست زیبایی هم هست و کجا خدا نیست، لطفا جایی که خدا نیست رو یکی به من نشون بده، آهااااااای مردم یکی بیاد جایی رو به من نشون بده که خدا نیست من برم اونجا ببینم جایی که خدا نیست چه شکلییه، زیبایی‌های اونجا چه طوریه، اصلا زیبایی داره، آسمانش چه رنگیه، خورشیدش چه شکلیه، ابراش چه فرمی داره؟ کوهها و دشتهاش چطوریه؟رودها و دریاهاش چطوریه؟ اصلا قلمرو بدون خدا و عشق چطوریه؟ اینجا که خدا از شدت حضور کمتر کسی میبینتش ، اینقدر حضورش قدرتمنده که چشمان ظاهربین من درکش نمیکنه یه نمونه جزییش خورشید، کی می‌تونه به خورشید از شدت درخشش وقتی که توی اوج آسمانه مستقیم نگاه کنه، خورشید رو باید از گرماش و بازتاب نورش از محیط اطراف درک کرد، بازی رنگا رو باید اینطوری فهمید، چه دوره ساحلش از دور پیدا نیست، آره راست میگه برای من که ناآگاهم دوره اما من در هر نفسم دارم تنفسش میکنم، وارد ریه هام میشه انرژی و زندگی میده، از ریه هام خارج میشه زندگی رو میبخشه تا دوباره زندگی بده، اینجاست دارم نفسش میکشم. گاهی از شدت نزدیک بودنش یادم میره که هست اما چون من دارم در وجود اون زندگی میکنم احساسش نمیکنم، ولی باز هست، این عبارت خیلی کلیشه‌ای شده که خدا در وجود ماست ، خدا در وجود ما هست، چطور هست، چون ما در وجود اون هستیم، رابطه ما و خدا محیط بودن و محاط بودن ماست در حال که خدا در ما هست ما بیشتر در خدا هستیم، یه مثال خیلی خیلی خیلی ساده مثل ماهی و دریا، ماهی تو آبه یا آب در درون ماهیه، دوستان و همسفران سفر شگفت انگیز زندگی من اینجا با قدرت اعلام میکنم هر خواسته که میخواین همین الان دارینش، فقط باید با ایمان دریافتش کنید، اون کد رهگیری که تشکیلات کائنات به همه ما میده تا مرسوله مون رو دریافت کنیم ایمانه، ایمان به خود خودش، نه رییس بانک، نه رییس اداره، نه فلان فامیل پولدار و نهههههههه هر چیز دیگه، خودش چون همه چی اونه، همسر مناسب میخوای خودشه و سر راهت به شکل یه زن مناسب یا مرد مناسب ظاهر میشه، خونه خوب میخوای اوکی هست سر راهت ظاهر میشه، تو چقدر ایمان داری، اصلا میدونی کی هستی، چقدر خودت رو میشناسید و قبول داری؟ سخنم رو مرضیه جان حرفم رو کوتاه میکنم، ما هم خودشیم، و خیلی خوشحالم که خودشیم و به ما عزت و شرف انسانیت عطا کرده، فراتر از بخشش، کریم عطا می‌کنه بی منت نمیبخشه عطا میکنه، الهی شکرت، الهی شکرت، الهی شکرت فقط شکر مرضیه جان دوستون دارم و تمام خانواده عزیزم رو که اینجا حضور دارن و دارن خودشون رو تجربه میکنن، دارن خود واقعیشون رو متجلی میکنن، دارن مشیت و اراده خدا رو گسترش میدم همتون رو دوست دارم و عاشق تک تکتون هستم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: