دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سریال بهشت قسمت ۱۵۳
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار
همین که این ابزارها توی تصویر هویدا میشن اونم توی چند ثانیه اول من رو به تفکر وادار میکنن به مرور آگاهی هایی که توی دوره دوازده قدم جلسه اول قدم دهم بارها و بارها گوششون دادم
همون جلسه ای که توش استاد زمین پاردایس رو به ذهن تشبیه کردن و درخت های کاجش رو به باورهای مناسب و درختچه های هرز رو به باورهای نامناسب
همون جلسه ای که به من یاد داد که همانطور که نمیشه درخت های هرز رو ریشه کن کرد چون هم وقت و انرژی زیادی میبره و هم زمین پاردایس رو نابود میکنه ف باورهای نامناسب رو هم نمیشه ریشه کنشون کرد چون ذهن رو بهم میریزه .تنها کاری که میشه کرد پوشاندن باورهای نامناسب با باورهای مناسبه
همون جلسه ای که به من یاد داد که همانطور که برای از بین بردن علف های هرز بادی ابزارهای مناسب رو استفاده کرد برای از بین بردن باورهای نامناسب هم باید از ابزار مناسب که همون باور متضادشون هست استفاده کرد
همون جلسه ای که به من یاد داد که اگر نور مناسب بواسطه بودن درخت های انبوه کاج به علف های هرز نرسه اونها رشد نمیکنن باورهای نامناسب هم اگر ورودیشون قطع بشه دیگه مجالی برای رشد پیدا نمیکنن
همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطور که درخت های میوه خودشون رشد نمیکنن اما درخت های هرز خودشون خود بخودی رشد میکنن ، باورهای مناسب رو هم باید ایجادشون کنی وگرنه رشدی در کار نخواهد بود اما باورهای نامناسب ناخودآگاه رشد میکنن و بزرگ میشن
همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطوری که از بین بردن علف های هرز اولش سخته ایجاد باورهای مناسب هم اولش سخته اما هر چی ادامه میدی و میری جلوتر راحت تر میشه
همون جلسه ای که به من یاد داد همانطور که اگر به پاکسازی مداوم علف های هرز ادامه بدم هر سال ضعیف تر و کمتر میشن ، کار کردن روی باورها هم همینطوره و به تدریج نیرو و انرژی کمتری برای از بین باورهای نامناسب نیازه
همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطور که علف های هرز از جاهای مختلف بهم وصل هستن و برای پاکسازی مسیر نیازه که همشون قطع بشن، باورهای نامناسب هم در هم تنیده هستن و باید همشون به تدریج شناسایی بشن و تغییر داده بشن تا نتیجه مناسب حاصل بشه
نکته ی دیگه ای که با دیدن این ابزار خودش رو نشون میده اینه که صرف دیدن و تحسین کردن این ابزار کار خاصی رو انجام نمیده تنها زمانی که اقدامی صورت میگیره و از این ابزار استفاده میشه تغییر هم صورت میگیره و نتیجه ای حاصل میشه .یعنی ابزار به خودی خودشون کاری رو انجام نمیدن اون باوری که پشت استفاده از این ابزار هست کارها رو انجام میده
با دیدن این ابزار یاد حرفهای استاد در مورد استفاده کردن از وسایلمون افتادم که استاد میگن هر کسی برای خودش لیاقت و ارزش قائل باشه از وسایلش استفاده میکنه و گرنه شاید خیلی از افراد باشن که این وسایل رو داشته باشن ولی از ترس اینکه خراب بشن از اونها استفاده نمیکنن
چقدر صدای این خروسه برام آشناس آخه من هم امروز صبح که از خواب بیدار شدم صدای خروس همسایمون رو شنیدم .صدایی که برام دلنشین شده از وقتی با سریال بهشت همراه شدم
و اما پاکسازی رودخونه ی بهبود دیگه ای که میخواد صورت بگیره و به من یادآوری میکنه که ذهن تو هم هر دفعه باید ی بهبودی توش صورت بگیره .باید ی قسمت از اون ناشناخته های ذهنت رو شناسایی کنی و پاکسازیش کنی از اون باورهای نامناسب و برا این هم باید زمان مناسبش فرا برسه و هم اینکه ابزار مناسبش رو داشته باشی
اون حوضچه ی آب هم که قشنگ آدم رو یاد تکامل میندازه که این حوضچه ی دفه ایجاد نشده بلکه با جریان مداوم آب اینکار صورت گرفته همون چیزی که من هم باید رعایت کنم تکرار و تکرار باورهای مناسب جدید . وقتی اینکار ه اندازه کافی صورت بگیره اونوقته که نتایج پایدار میشن.
چقدر قشنگ مریم جان عکس قبل از عمل رو گرفتین از فضای دور و بر رودخونه تا بعدا یادمون باشه که چی بود و چی شد. مثل عکس قبل از عمل دوره ی دوازده قدم در قدم اول و مقایسه اون با چکاپ فرکانسی قدم دوازدهم . و اینها همه برای خاموش کردن نجواهای ذهنه که اگر ی وقت خواست انکار کنه با سند و مدرک بهش ثابت کنیم
خدایا شکرت که اونقدر فراوانی درخت اینجا هست که شما استاد و مریم جان آگاهانه شروع میکنین به قطع کردنشون چون جلوی زیباییها رو گرفتن چون جلوی لذت بردن شما رو گرفتن
چقدر اونجایی که شما استاد از مریم جان تشکر کردین برای اینکه مواظب خودش باشه برا من جالب بود که برای تشکر کردن از دیگران نیازی نیست که اونا حتما کاری رو برای ما انجام بدن که ما در قبالش تشکر کنیم همین که مسئولیت خودشون رو میپذیرن جای سپاسگزاری داره.
استاد اونجایی که درختها ی کاج رو قطع میکردین با وجود اینکه بارها دیده بودم توی پاردایس و ی جورایی منطقی کرده بودم برای ذهنم اما الان هم ی ذره ذهنه مقاومت میکرد و این نشون میده که من توی این زمینه باز هم باید کار کنم که این قطع کردن این درختان ی چیز طبعیه .و همین جاست که باز هم باید باور فراوانی رو با خودم مرور کنم که که اونقدر درخت ها اینجا زیاد هستن که اگر قطع نشن و بهشون رسیدگی نشه ی جنگل وحشی بلا استفاده میشه .
و اما اون سلبریت کردنه که یادآور اینه که هر دفه که ی کار خوبی رو انجام میدیم باید به خودمون پاداش بدیم باید خودمون رو تحسین کنیم بادی خودمون برا خودمون ارزش قائل بشیم و همین کار چقدر اعتماد به نفسمون رو میبره بالا
و اون مکالماتتون در مورد تبلیغ کوکاکولا چقدر با حال بود. من خودم بارها تو کامنت هام گفتم که این تبلیغی که شما واسه شرکت های مختلف میکنین با خریدن و استفاده کردن از ابزارهاشون رو تا حالا هیچکس برای اون شرکت ها انجام نداده .فکر کنم اگر میلواکی و کو کا ی نظر سنجی از بچه های سایت عباس منش انجام بدن در مورد انواع ابزارهاشون و کاربردهاشون خودشون هم متعجب میشن از نتیجش !!!
خدای من اون گلهای زرد وسط اون شاخه های سبز چقدر زیبا هستن .ترکیب رنگ زرد و سبزشون واقعا دیوانه کننده اس .
شنیدن صدای آب احساس ناب خودش رو داره همین چند وقت پیش بود که تجربه اش کردم دم غروب و چه زیبا بود .
یاد قسمتی از شعر صدای پای آب سهراب سپهری افتادم:
صدای پای آب
اهل کاشانم
روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی
مادری دارم بهتراز برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که دراین نزدیکی است
لای این شب بوها پای آن کاج بلند
روی آگاهی آب روی قانون گیاه
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه
جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج
کعبه ام بر لب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست
کعبه ام مثل نسیم باغ به باغ می رود شهر به شهر
حجرالاسود من روشنی باغچه است و …………………….
الان دارم میفهمم وقتی سهراب میگه جا نمازم چشمه اس یعنی چی
الان دارم میفهمم وقتی که میگه دشت سجادش یعنی چی
الان دارم میفهمم وقتی میگه ماه در نمازم جریان دارد یعنی چی
الان دارم میفهمم وقتی میگه قبله ام ی گل سرخه یعنی چی
سهراب داره خیلی قشنگ مفهوم صلات رو توضیح میده که صلات به معنی خم و راست شدن و گفتن چند تا ورد نیست
صلات یعنی مراقبه کردن کنار این چشمه
صلات یعنی خیره شدن به این گلهای زرد وسط اون برگهای سبز
صلات یعنی خیره شدن به ماه وقتی انعکاسش توی آب دریاچه افتاده
صلات یعنی دیدن این زمین پاردایس و خیره شدن به اون مرغ ها با اون نقش و نگار های زیباشون به اون حرکت های با مزشون
صلات یعنی دیدن اون لاک پشت زیبا و حیرت زده شدن از این خلقت و طرح و رنگ بندی
صلات یعنی لمس کردن اون لاک پشت در نهایت احساس
صلات یعنی خیره شدن به این آب وگوش دادن به صدای موسیقی اون
صلات یعنی دیدن جوانه زدن و تکبیر الاحرام گفتن این علف های بهشت با اومدن بهار
صلات یعنی بودن با سایت عباس منش و تمرکز کردن بر زیباییها
صلات یعنی ساعت ها پشت سیستم و گوشی نشتن و شرح زیباییهای بهشت
اگر صلات اینجوری باشه دیگه کعبت ی مکان فیزیکی خاص نمیشه .هر بار در هر لحظه و با توجه به شرایطت قبلت و کعبت عوض میشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
( باور کنید مو به بدنم سیخ شده همین طور که این آگاهی ها داره جاری میشه )
صلات ی چیز محدود نیست که اگر محدوش کنیم و قالب براش بزاریم دیگه صلات نیست چون توجه ی چیز بینهایت و نامحدوده بدون قالب جهت خاصی نداره در همه جهت هست و هیچ جهت خاصی نیست
چقدر حس خوبیه وقتی نتیجه کارت رو میبینی اما یادت نمیره که لذت بردن از مسیره که تو رو به این نتیجه رسونده
چقدر این ایده ی این پک های یخ جالب و در عین حال ثروت سازه .چقدر ثروت ساختن ساده و راحته اگر قانونش رو بلد باشیم
و این هم عکس بعد از عمل مریم جان از رودخونه. سپاسگزاریم مریم بانو که همیشه قبل و بعد از عمل رو بهمون نشون میدی تا بیشتر باور کنیم نتیجه کار کردن بر روی خودمون رو
و اما داستان هدایت همون داستانی که بعد از هبوط انسان به زمین خداوند خودش مطرحش کرد که قطعا و یقینا هدایت از جانب من خواهد امد و اونهایی که از هدایت پیروی کنن رستگار میشن الان خودش رو در قالب این مرغ نشون داد و من یاد داستان هابیل و قابیل افتادم و اون کلاغی که قابیل رو هدایت کرد به دفن کردن جسد برادرش .در اون زمان و در اون شرایط هدایت خودش رو اونجوری نشون داد و در این زمان و در این شرایط خودش رو به این صورت و این نشون میده که هدایت با توجه به شرایط آدم ها نوعش فرق میکنه و این چیزیه که از زمان خلقت بشر بوده و خواهد بود فقط باید گوش بزنگ نشانه هاش باشیم تا ما هم دریافتش کنیم .هزار سال هم فکر کنیم نمیتونیم بفهمیم که خداوند چجوری میخواد ما رو هدایت کنه
خدای من چقدر زیباست این لاک پشته .نمیدونم همه ی لاک پشت ها اینقدر زیبا هستن یا این چون جلوی دوربین مریم جانه !!!!!!
شگفت انگیزه . تا حالا اینقدر از نزدیک ی بچه لاک پشت روو ندیده بودم خدایا شکرت
وچقدر استاد زیبا با نشون دادن این لاک پشته نقش شنید هها مون رو در مورد شکل گیری باورها بهم یادآورین شدین که حواسمون به ورودیهامون باشه
و بالا اومدنتون از اون سراشیبی و رسیدن به اون صحنه ی زیبا و اون دنیای متفاوت داره به من گوشزد میکنه گه اگر همین مسیری رو که شروع کردم ادامه بدم میرسه ی روزی که ی هم چین دنیای متفاوت و زببایی رو جلوی چشام ببینم
خدایا شکرت به خاطر اینهمه زیبایی
سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم جان
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD422MB27 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام بر استاد عزیز شیرین تر از عسلم و مریم بانوی یاور همیشه مومن
و همه دوستان حاضر در این گلستان الهی
با یه احساس بسیار خوب و یک حال خوش و در شب عید نوروز ۱۴۰۰ دارم براتون مینویسم
قبل از همه چیز عید همتون مبارک
بیشترین جایی که احساس میکنم تو این دنیا بهش دلبستگی دارم و احساس خوبی دارم قطعا همین سایت الهی و شما دوستان هم کیش و هم فرکانس هستش
پس اولین تبریک عید رو با عشق نثار استاد نازنینم و مریم بانوی عزیز و همه دوستان عزیزم در این سایت الهی میکنم
دوستانی که تک تکشون یه روزی یه جایی دلشون رو گره زدن به الله یکتا و با شیوه خودشون صداش کردن و هدایت شدن به این سایت الهی
و دارن آگاهانه زندگیشون رو میسازن و خلق میکنند
آرزو میکنم سال ۱۴۰۰ سالی بی نظیر باشه برای همه بچه ها
و کامنت های سایت رو در این سال جدید منفجر کنید از خبرهای خوبتون در باره نتایج و دستاوردها و تغییرات عالی در زندگیتون
الهی آمین
راستش چند روز پیش بود هدایت شدم به یه فایل ۱۱ دقیقه ای نورانی از استاد عزیز با نام توجه به داشته ها
و گویا مربوط به عید سال ۹۸ بود و استاد یه مسابقه گذاشته بودن درباره اینکه بیاید و درباره اتفاقات زیبایی که در طول سالی که گذشته تو قسمت کامنت ها بنویسید
و حالا بعد دین اون فایل و با توجه به اینکه در آستانه سال جدید هستیم
چند روزه دارم فکر میکنم به اتفاقات خوب این سالی که گذشت
یعنی سال ۱۳۹۹
سالی که به خاطر اتفاقات و داستان خاصش شاید به نظر خیلی ها سال جالبی نباشه
ولی برای من بهترین سال زندگیم بود
و هر چه فکر کردم دیدم آشنایی من با استاد
نه تنها بهترین اتفاق سال گذشته بود بلکه بهترین اتفاق کل زندگیم بود
استاد نازنیم من از زمانی که داستان شمس و مولانا رو شنیده بودم و موسی و خضر و داستان های از این دست
همیشه از خدا آرزوی یه پیر و مرشد رو داشتم
و تو ذهنم یک پیرمرد با لباس سفید و ریش های بلند ونورانی بود همیشه
که یه روزی یه جایی میاد تو زندگیم و جواب این همه سوالاتی که بی پاسخ موندرو میده و مسیر رو نشونم میده
و وقتی اولین باری که شما رو دیدم که لخت کنار همین دریاچه پارادایز دراز کشیده بودید
هیچ وقت فکر نمیکردم شمس گم شده من شما باشید
ولی هر چه گذشت و هر چه بیشتر با شما آشنا شدم
این دلبستگی و این عشق شاگردی کردن در محضرتون بیشتر و بیشتر و بیشتر شد
قبلنم گفتم بازم دوست دارم بگم
آدم معمولا وقتی شاگردی یه استادی رو میکنه
وقتی مدت زمان زیادی باهاش هست و یا وقتی خیلی ریز میشه تو رفتارای استادش یه تناقضاتی در حرف و عمل اون فرد میبینه معمولا
که شاید از شاگردی کردن در محضر اون استاد دلسرد بشه
و یه چیزایی میبینه که دیگه اون حس قبل رو به اون استاد نداره
ولی قسم میخورم
هر چه بیشتر به شما نزدیک شدم
اول از فایلای دانلودی
بعد زندگی در بهشت
سفر به دورآمریکا
و حالا محصولات
این عشق و علاقه و عطش یادگیریم و شاگردی کردن در محضرتون هر روز و هر لحظه نه تنها ذره ای کم نشده بلکه بیشتر و بیشتر و بیشتر شده
و هربار صدای شما رو میشنوم و یه آگاهی جدید ازتون دریافت میکنم یاد این شعر از حضرت سعدی می افتم
شاید گوشه ای از احسام رو بتونه نسبت به شما بیان کنه استاد نازنینم
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
او را خود التفات نبودش به صید من
من خویشتن اسیر کمند نظر شدم
گویند روی سرخ تو سعدی چه زرد کرد
اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم
استاد نازنیم برای من تو این حدود دویست و چند روزه هر شب شب عید بوده
وقتی تو دل شب همزمان که کار میکردم و صدای شما رو می شنیدم و دلم میخواست پنجره رو باز کنم و از شدت هیجان از آگاهی هایی که دریافت میکردم
فریاد بزنم خدایا شکرت برای این استاد
برای این شمس
برای این خضر
خدایا شکرت برای این همه آگاهی که دارم دریافت میکنم
استاد نازنینم امروز که داشتم شیشه های خونرو تمییز میکردم
یه لحظه شدم امین قبل و ذهنم نجوا کرد این تمییز کردن یه کار چیپیه و وقت تلف کردنه
و خب آدم باید به جایی برسه که دیگران براش این کارو انجام بدن
و سریع انگار یکی زده باشه پس گردنم
یاد شما افتادم
شستن موتورتون تو پارکینگ تمپا
شستن اون تراکتور
و به خودم گفتم امین تو شاگرد استادی ها
وقتی استاد عباس منش با اون عظمت واسه این کارا وقت میذاره و لذت میبره
پس تو هم لذت ببر
و با یه احساس عالی کل امروز رو مشغول تمییز کردن پنجره ها و تعویض گلدون ها و کمک کردن به همسر عزیزم بودم
و وقتی داشتم پنجره ها رو تمییز میکردم و مردم رو میدیدم که یکی
دستش یه جعبه شیرینیه
یکی چند شاخه سنبل
و یکی سبزه
یه حس بسیار بسیار عالی بهم دست داد
احساس شادی
احساس حرکت
و کلی از اون بالا به آدمایی که دیدم عشق دادم و براشون دعای خیر کردم از زن و بچه و پیرمرد و پیرزن
آره استاد عزیزم یه جورایی این دویست و چند روزه هر روزش همینطوری بوده و هر وقت داشتم میزدم به جاده خاکی
انگار که یکی صدای شما رو تو مغزم پلی کرده باشه
صداتون رو واضح میشنیدم و دنده غقب میگرفتم و دور میزدم و برمیگشتم به مسیر
استاد نازنیم راستش دیگه منتظر اومدن یه شب خاص و یه روز خاص و یه مناسبت خاص نیستم
و احساس میکنم هر لحظم عیده و هر روزم یه موهبت بی نظیر از طرف الله یکتا
امروز که داشتم گلدون ها رو تعویض میکردم و حسابی گل بازی میکردم
این شعر اومد رو زبونم وشروع کردم به خوندنش
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد
باز و تو در گل باشی
و یهو گفتم ببین پسر این قانون رو از قدیم میدونستن
و به هر نحوی الا چه به زبان شعر و چه به هر صورتی
انسان هایی در طول تاریخ پیام دادن
که دم و لحظه رو دریابیم و در لحظه زندگی کنیم
استاد نازنینم امشب که با یه عشق خاصی بعذ از تموم شدن کارها اومدم نشستم پای زندگی در بهشت
بازهم این درس برام تکرار شد
وقتی دیدم استاد نازنینم با اون دریاچه عظیم بازم دنبال یه برکه کوچک جدید و در لحظه زندگی کردنه
و میگه بازم بیشتر
و زیبایی های بیشتری رو داره درخواست میکنه از پروردگار و ربی که باور کرده بی نهایت بودنش رو
و حالا یه این برکه با صفا
استاد کل پرادایس یه طرف
حال این برکه یه طرف به خدا
با اون صدای آب بی نظیرش
یعنی من اون وقتا که شمال بودیم و هر وقت که میریم الانا
عاشق این برکه های کوچیک توی دل جنگل بودم و هستم
که بری و پاتو بزاری توش و اون سردی آب و اون جریان آب روح و روانتو تازه کنه
وقتی داشتید درخت ها رو قطع میکردید با خودم فکر میکردم که آشنایی با شما چه تاثیرات مهمی توی من گذاشته
و دیدم یکی از مهمترین تاثیراتتون باور فراوانیه
یعنی برای من که یه بچه کارمند بودم و همیشه از بچگی بهم یاد داده بدن همه چی کمه و محدوده
وقتی میدیم کسی یه درخت رو قطع میکنه
حالم بد میشد
حس میکردم کره زمین داره نابود میشه و خشک میشه
ولی الان به لطف الله یکتا و آشنایی با شما
اینقدر باور فراوانی در درونم تقویت شده که نه تنها احساسم از افتادن اون درخت بد نشد
بلکه خدارو برای اون همه درخت و فراوانی شکر کردم
و لذت بردم از پاک سازی هایی که انجام دادید
استاد نازنینم
استاد عزیزم
استاد بی نظیرم
عاشقتونم
که با یه بچه لاک پشت اینطوری عشق بازی میکنید
و این همه توجه میکنید به زیبایی هاش
و حالتون رو باهاش خوب میکنید
استاد وقتی دیدم گنی ها اومدن دنبالتون و شمارو پیدا کردن
بهشون حق دادم
راستش منم توی پرادایس بودم وجود نازنین شما رو یه لحظه رها نمیکردم و حیفم میومد ثانیه ای از دیدن و شنیدنتون غافل بشم
خدارو شکر میکنم برای این سامانه هدایتی بی نظیرش
همونطوری که مریم بانو و به اون همه تخم مرغ هدایت کرد
من و همه بچه هایی که دنبال تغییر زندکیشون بودن به سمت زیبایی ها
به سمت شما هدایت کرد
استاد عزیز و نازنینم خدارو شکر میکنم برای آشنایی با شما
و در این شب عید نوروز و در آستانه بهار زیبا با تمام وجود خدارو شکر میکنم برای اینکه تو سالی که گذشت با شما و این سایت الهی و این دوستان بهشتی آشنا شدم
آرزو میکنم برای شما و مریم بانوی عزیز و همه بچه های سایت
سالی پر از عشق
پر از شادی
پر از آگاهی
پر از اشک شوق از رسیدن به خواسته ها
پر از احساس خوب
پر از ثروت
پراز سلامتی
و از همه بالاتر
آرزو میکنم هر لحظه از سال جدید رو متصل به الله یکتا و در یک احساس ناب بی نظیر باشید
الهی آمین
اینقدر از این شعر سعدی
احساسم عالی شد
و یه حس ناب بهم دست داد
بازم میخوام تکرارش کنم
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم
گوشم به راه تا که خبر میدهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بیخبر شدم
چون شبنم اوفتاده بدم پیش آفتاب
مهرم به جان رسید و به عیوق بر شدم
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود بدیدم و مشتاقتر شدم
دستم نداد قوت رفتن به پیش یار
چندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
من چشم از او چگونه توانم نگاه داشت
کاول نظر به دیدن او دیده ور شدم
استاد نازنینم واقعا چجوری میتونم شما رو نشنوم و نبینم
وقتی که برای اولین بار چشمم به خودم و خدای بی نهایت خودم
با آگاهی های شما و نور شما بینا شد
سپاسگزارم برای همه چیز…….
خدایا شکرت برای دیدن و نوشتن برای این قسمت الهی
خدای نازنینم
هر لحظه و هر ثانیه و هر دم
حال من و همه دوستان این گلستان الهی رو به بهترین حال تغییر بده
یعنی کمک کن با توجه به نعمتات و زیبایی هایی فراوانی که بهمون دادی
تو این مدار قرار بگیریم
و در نتیجه
حول حالنا الا احسن الحال
خدایا شکرت
خدایا عاشقتم