سریال زندگی در بهشت | قسمت 153

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سریال بهشت قسمت ۱۵۳

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار

همین که این ابزارها توی تصویر هویدا میشن اونم توی چند ثانیه اول من رو به تفکر وادار میکنن به مرور آگاهی هایی که توی دوره دوازده قدم جلسه اول قدم دهم بارها و بارها گوششون دادم

همون جلسه ای که توش استاد زمین پاردایس رو به ذهن تشبیه کردن و درخت های کاجش رو به باورهای مناسب و درختچه های هرز رو به باورهای نامناسب

همون جلسه ای که به من یاد داد که همانطور که نمیشه درخت های هرز رو ریشه کن کرد چون هم وقت و انرژی زیادی میبره و هم زمین پاردایس رو نابود میکنه ف باورهای نامناسب رو هم نمیشه ریشه کنشون کرد چون ذهن رو بهم میریزه .تنها کاری که میشه کرد پوشاندن باورهای نامناسب با باورهای مناسبه

همون جلسه ای که به من یاد داد که همانطور که برای از بین بردن علف های هرز بادی ابزارهای مناسب رو استفاده کرد برای از بین بردن باورهای نامناسب هم باید از ابزار مناسب که همون باور متضادشون هست استفاده کرد

همون جلسه ای که به من یاد داد که اگر نور مناسب بواسطه بودن درخت های انبوه کاج به علف های هرز نرسه اونها رشد نمیکنن باورهای نامناسب هم اگر ورودیشون قطع بشه دیگه مجالی برای رشد پیدا نمیکنن

همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطور که درخت های میوه خودشون رشد نمیکنن اما درخت های هرز خودشون خود بخودی رشد میکنن ، باورهای مناسب رو هم باید ایجادشون کنی وگرنه رشدی در کار نخواهد بود اما باورهای نامناسب ناخودآگاه رشد میکنن و بزرگ میشن

همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطوری که از بین بردن علف های هرز اولش سخته ایجاد باورهای مناسب هم اولش سخته اما هر چی ادامه میدی و میری جلوتر راحت تر میشه

همون جلسه ای که به من یاد داد همانطور که اگر به پاکسازی مداوم علف های هرز ادامه بدم هر سال ضعیف تر و کمتر میشن ، کار کردن روی باورها هم همینطوره و به تدریج نیرو و انرژی کمتری برای از بین باورهای نامناسب نیازه

همون جلسه ای که به من یاد داد که همونطور که علف های هرز از جاهای مختلف بهم وصل هستن و برای پاکسازی مسیر نیازه که همشون قطع بشن، باورهای نامناسب هم در هم تنیده هستن و باید همشون به تدریج شناسایی بشن و تغییر داده بشن تا نتیجه مناسب حاصل بشه

نکته ی دیگه ای که با دیدن این ابزار خودش رو نشون میده اینه که صرف دیدن و تحسین کردن این ابزار کار خاصی رو انجام نمیده تنها زمانی که اقدامی صورت میگیره و از این ابزار استفاده میشه تغییر هم صورت میگیره و نتیجه ای حاصل میشه .یعنی ابزار به خودی خودشون کاری رو انجام نمیدن اون باوری که پشت استفاده از این ابزار هست کارها رو انجام میده

با دیدن این ابزار یاد حرفهای استاد در مورد استفاده کردن از وسایلمون افتادم که استاد میگن هر کسی برای خودش لیاقت و ارزش قائل باشه از وسایلش استفاده میکنه و گرنه شاید خیلی از افراد باشن که این وسایل رو داشته باشن ولی از ترس اینکه خراب بشن از اونها استفاده نمیکنن

چقدر صدای این خروسه برام آشناس آخه من هم امروز صبح که از خواب بیدار شدم صدای خروس همسایمون رو شنیدم .صدایی که برام دلنشین شده از وقتی با سریال بهشت همراه شدم

و اما پاکسازی رودخونه ی بهبود دیگه ای که میخواد صورت بگیره و به من یادآوری میکنه که ذهن تو هم هر دفعه باید ی بهبودی توش صورت بگیره .باید ی قسمت از اون ناشناخته های ذهنت رو شناسایی کنی و پاکسازیش کنی از اون باورهای نامناسب و برا این هم باید زمان مناسبش فرا برسه و هم اینکه ابزار مناسبش رو داشته باشی

اون حوضچه ی آب هم که قشنگ آدم رو یاد تکامل میندازه که این حوضچه ی دفه ایجاد نشده بلکه با جریان مداوم آب اینکار صورت گرفته همون چیزی که من هم باید رعایت کنم تکرار و تکرار باورهای مناسب جدید . وقتی اینکار ه اندازه کافی صورت بگیره اونوقته که نتایج پایدار میشن.

چقدر قشنگ مریم جان عکس قبل از عمل رو گرفتین از فضای دور و بر رودخونه تا بعدا یادمون باشه که چی بود و چی شد. مثل عکس قبل از عمل دوره ی دوازده قدم در قدم اول و مقایسه اون با چکاپ فرکانسی قدم دوازدهم . و اینها همه برای خاموش کردن نجواهای ذهنه که اگر ی وقت خواست انکار کنه با سند و مدرک بهش ثابت کنیم

خدایا شکرت که اونقدر فراوانی درخت اینجا هست که شما استاد و مریم جان آگاهانه شروع میکنین به قطع کردنشون چون جلوی زیباییها رو گرفتن چون جلوی لذت بردن شما رو گرفتن

چقدر اونجایی که شما استاد از مریم جان تشکر کردین برای اینکه مواظب خودش باشه برا من جالب بود که برای تشکر کردن از دیگران نیازی نیست که اونا حتما کاری رو برای ما انجام بدن که ما در قبالش تشکر کنیم همین که مسئولیت خودشون رو میپذیرن جای سپاسگزاری داره.

استاد اونجایی که درختها ی کاج رو قطع میکردین با وجود اینکه بارها دیده بودم توی پاردایس و ی جورایی منطقی کرده بودم برای ذهنم اما الان هم ی ذره ذهنه مقاومت میکرد و این نشون میده که من توی این زمینه باز هم باید کار کنم که این قطع کردن این درختان ی چیز طبعیه .و همین جاست که باز هم باید باور فراوانی رو با خودم مرور کنم که که اونقدر درخت ها اینجا زیاد هستن که اگر قطع نشن و بهشون رسیدگی نشه ی جنگل وحشی بلا استفاده میشه .

و اما اون سلبریت کردنه که یادآور اینه که هر دفه که ی کار خوبی رو انجام میدیم باید به خودمون پاداش بدیم باید خودمون رو تحسین کنیم بادی خودمون برا خودمون ارزش قائل بشیم و همین کار چقدر اعتماد به نفسمون رو میبره بالا

و اون مکالماتتون در مورد تبلیغ کوکاکولا چقدر با حال بود. من خودم بارها تو کامنت هام گفتم که این تبلیغی که شما واسه شرکت های مختلف میکنین با خریدن و استفاده کردن از ابزارهاشون رو تا حالا هیچکس برای اون شرکت ها انجام نداده .فکر کنم اگر میلواکی و کو کا ی نظر سنجی از بچه های سایت عباس منش انجام بدن در مورد انواع ابزارهاشون و کاربردهاشون خودشون هم متعجب میشن از نتیجش !!!

خدای من اون گلهای زرد وسط اون شاخه های سبز چقدر زیبا هستن .ترکیب رنگ زرد و سبزشون واقعا دیوانه کننده اس .

شنیدن صدای آب احساس ناب خودش رو داره همین چند وقت پیش بود که تجربه اش کردم دم غروب و چه زیبا بود .

یاد قسمتی از شعر صدای پای آب سهراب سپهری افتادم:

صدای پای آب

اهل کاشانم

روزگارم بد نیست

تکه نانی دارم خرده هوشی سر سوزن ذوقی

مادری دارم بهتراز برگ درخت

دوستانی بهتر از آب روان

و خدایی که دراین نزدیکی است

لای این شب بوها پای آن کاج بلند

روی آگاهی آب روی قانون گیاه

من مسلمانم

قبله ام یک گل سرخ

جانمازم چشمه مهرم نور

دشت سجاده من

من وضو با تپش پنجره ها می گیرم

در نمازم جریان دارد ماه

جریان دارد طیف

سنگ از پشت نمازم پیداست

همه ذرات نمازم متبلور شده است

من نمازم را وقتی می خوانم

که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو

من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم

پی قد قامت موج

کعبه ام بر لب آب

کعبه ام زیر اقاقی هاست

کعبه ام مثل نسیم باغ به باغ می رود شهر به شهر

حجرالاسود من روشنی باغچه است و …………………….

الان دارم میفهمم وقتی سهراب میگه جا نمازم چشمه اس یعنی چی

الان دارم میفهمم وقتی که میگه دشت سجادش یعنی چی

الان دارم میفهمم وقتی میگه ماه در نمازم جریان دارد یعنی چی

الان دارم میفهمم وقتی میگه قبله ام ی گل سرخه یعنی چی

سهراب داره خیلی قشنگ مفهوم صلات رو توضیح میده که صلات به معنی خم و راست شدن و گفتن چند تا ورد نیست

صلات یعنی مراقبه کردن کنار این چشمه

صلات یعنی خیره شدن به این گلهای زرد وسط اون برگهای سبز

صلات یعنی خیره شدن به ماه وقتی انعکاسش توی آب دریاچه افتاده

صلات یعنی دیدن این زمین پاردایس و خیره شدن به اون مرغ ها با اون نقش و نگار های زیباشون به اون حرکت های با مزشون

صلات یعنی دیدن اون لاک پشت زیبا و حیرت زده شدن از این خلقت و طرح و رنگ بندی

صلات یعنی لمس کردن اون لاک پشت در نهایت احساس

صلات یعنی خیره شدن به این آب وگوش دادن به صدای موسیقی اون

صلات یعنی دیدن جوانه زدن و تکبیر الاحرام گفتن این علف های بهشت با اومدن بهار

صلات یعنی بودن با سایت عباس منش و تمرکز کردن بر زیباییها

صلات یعنی ساعت ها پشت سیستم و گوشی نشتن و شرح زیباییهای بهشت

اگر صلات اینجوری باشه دیگه کعبت ی مکان فیزیکی خاص نمیشه .هر بار در هر لحظه و با توجه به شرایطت قبلت و کعبت عوض میشه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

( باور کنید مو به بدنم سیخ شده همین طور که این آگاهی ها داره جاری میشه )

صلات ی چیز محدود نیست که اگر محدوش کنیم و قالب براش بزاریم دیگه صلات نیست چون توجه ی چیز بینهایت و نامحدوده بدون قالب جهت خاصی نداره در همه جهت هست و هیچ جهت خاصی نیست

چقدر حس خوبیه وقتی نتیجه کارت رو میبینی اما یادت نمیره که لذت بردن از مسیره که تو رو به این نتیجه رسونده

چقدر این ایده ی این پک های یخ جالب و در عین حال ثروت سازه .چقدر ثروت ساختن ساده و راحته اگر قانونش رو بلد باشیم

و این هم عکس بعد از عمل مریم جان از رودخونه. سپاسگزاریم مریم بانو که همیشه قبل و بعد از عمل رو بهمون نشون میدی تا بیشتر باور کنیم نتیجه کار کردن بر روی خودمون رو

و اما داستان هدایت همون داستانی که بعد از هبوط انسان به زمین خداوند خودش مطرحش کرد که قطعا و یقینا هدایت از جانب من خواهد امد و اونهایی که از هدایت پیروی کنن رستگار میشن الان خودش رو در قالب این مرغ نشون داد و من یاد داستان هابیل و قابیل افتادم و اون کلاغی که قابیل رو هدایت کرد به دفن کردن جسد برادرش .در اون زمان و در اون شرایط هدایت خودش رو اونجوری نشون داد و در این زمان و در این شرایط خودش رو به این صورت و این نشون میده که هدایت با توجه به شرایط آدم ها نوعش فرق میکنه و این چیزیه که از زمان خلقت بشر بوده و خواهد بود فقط باید گوش بزنگ نشانه هاش باشیم تا ما هم دریافتش کنیم .هزار سال هم فکر کنیم نمیتونیم بفهمیم که خداوند چجوری میخواد ما رو هدایت کنه

خدای من چقدر زیباست این لاک پشته .نمیدونم همه ی لاک پشت ها اینقدر زیبا هستن یا این چون جلوی دوربین مریم جانه !!!!!!

شگفت انگیزه . تا حالا اینقدر از نزدیک ی بچه لاک پشت روو ندیده بودم خدایا شکرت

وچقدر استاد زیبا با نشون دادن این لاک پشته نقش شنید هها مون رو در مورد شکل گیری باورها بهم یادآورین شدین که حواسمون به ورودیهامون باشه

و بالا اومدنتون از اون سراشیبی و رسیدن به اون صحنه ی زیبا و اون دنیای متفاوت داره به من گوشزد میکنه گه اگر همین مسیری رو که شروع کردم ادامه بدم میرسه ی روزی که ی هم چین دنیای متفاوت و زببایی رو جلوی چشام ببینم

خدایا شکرت به خاطر اینهمه زیبایی

سپاسگزارم استاد عزیزم و مریم جان

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    422MB
    27 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

194 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زهره رحیمی» در این صفحه: 1
  1. -
    زهره رحیمی گفته:
    مدت عضویت: 1628 روز

    به نام خدا

    سلام برجناب عباس منش استاد بنده در راه خود و خدا شناسی و مریم عزیزم استاد صبر و استقامت چندی پیش با شما عزیزان آشنا شدم و خوشحالم که در این خانواده صمیمی حضور دارم.

    هر چه در ذهنم به دنبال خود واقعی ام گشتم راحت تر با داستان زندگی کنار آمدم.

    من دختری آزاد و رها بودم، پرنده ای بودم در قفس که هیچ چیز خوشحالم نمیکرد جز عشق و آزادی و ثروت

    دوست داشتم سبک باشم تا بتوانم دوباره پرواز کنم مثل کودکیهایم.

    اما حبس بودم در باورهای غلط و همیشه به دنبال خودم لابه‌لای تمام آنچه در آن 40 سال به‌من خورانده بودند میگشتم. وگاهی نا امید تا چند قدمی رسیدن به یک هدف بزرگ ناراضی از آنچه که پیش رو بود تمام مسیر را برگشتم و باز به دنبال خودم گشتم و به دنبال آن دختر شادی گشتم که رقص پروانه ها در آسمان و نشستن روی گلها را دنبال می کرد و از ته قلب میخندید و هیچ غمی نداشت.

    میدانست همه چیز خوب است و دارد کودکی میکند.

    دوست داشتم دوباره هم کودکی کنم

    از چیزی نترسم و به دنبال حقیقت جهان باشم.

    دیگر یاد گرفتم رویاهایم را زندگی کنم و به کسی اجازه ندهم باورهای خودشان را به خوردم بدهندو من باشم و آنچه مرا رها میکند از آنچه مرا اسیر کرده و دست پایم را بسته.

    خوشحالم دوباره میتوانم رویاپردازی کنم.

    هر گاه پرنده ای در آسمان دیدم آزادی را بیشتر طلب کردم و سبک بالی و عشق.

    تا بتوانم پرواز واقعی را احساس کنم.

    میخواستم مثل گنجشک‌ها مثل پرستوها مثل عقاب ها در آسمان باشم و رها ورها و رها

    از اینهمه اسارت.

    فارق از این همه هیاهوی دنیوی

    دلم خواست بگویم الان خیلی خوشحالم که الان میدونم وقتی ثروت میخوام این رفاه مالی فقط منو به خدا نزدیکتر میکنه.

    یا سلامتی منو به خوشحالیای زیادی میرسونه

    یا قوانین فقط باعث رسیدن من به هدفهامه.

    و خیلی چیزای دیگه که توی همین مدت کوتاه از شما یاد گرفتم.

    حالا که تا اینجا همراه بودین میخوام بگم:

    من هر روز به دنیا میام

    هر روز تولد منه

    و من در لحظه زندگی میکنم

    شاکرم خالق مهربانم

    خالق بهترینها، خالق بسیار بخشنده من، خالق زیباییها خالق رنگها و زیباییها شاکرم.

    هر لحظه همراهم بوده همه جا و همیشه برای درخواستهایم راهی نشان داده بی‌نظیر و اگر من عینک نابینایی زدم باز انگشتش را به پشتم زد و به راه درست هدایتم کرد.

    اکنون میفهمم هر چه از لذتهای دنیا بیشتر بچشم سیراب ترم و شاکرترم چون من یک انسانم ونیازهای من همانهایی است که من می‌خواهم و خدا مرا به همان سمت میبرد.

    من لایق بهترینها هستم چون زمانهای زیادی را سپری کردم که از دید خیلیها سخت بود وبرای من داشت تجربه اندوزی میشد.

    میخواهم خدا هر آنچه را میخواهم به من بدهد و مرا به سوی جذاب‌ترین و معجزه انگیز ترین قسمت های زندگی ببرد. هادی من به سمت شادی‌ها و خوشحالیهایم باشد.

    و شاکرم و میدانم هر آنچه بر من گذشت از من انسان برتری ساخت.

    من هنرمندم

    عکاسی میکنم

    من همیشه به شما عکسهایی داده ام از یک منظره که شاید شما هرگز با چشم آن زیبایی را ندیده اید.

    من خالقم خلق میکنم ایده های نابم رو اجرا میکنم و من عاشق عکاسیم

    از کودکی با انگشتانم کادر می‌بستم و با یک چشمک میگفتم ای عکس رو گرفتم

    اون عکس ها در ذهن من ثبت شده

    هنوز میبینمشون.

    میخواهم برگردم از اول

    ببینم مابقی رویاهای کودکیم چه شد…

    میخواهم بارم را سبک کنم

    تا بتوانم آسوده پرواز کنم

    میخواهم شهر به شهر بچرخم عکاسی کنم و از اینهمه نعمتی که خدا برایم فراهم کرده لذت ببرم

    میخواهم دنیا را ببینم و وهر روز قابهای زیادی به دل تقویم زندگیم آویزان کنم.

    میدانم فقط کافیست ایمان داشته باشم، حرکت کنم

    آرام باشم

    عجله نکنم

    اعتماد کنم

    که خدا برای ما کافیست.

    موفق موید باشد

    کاملاً قلبی نوشتم این متن رو امید وارم دوست داشته باشین.

    در پناه ایزد یکتا

    شادو سربلند باشین.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: