سریال زندگی در بهشت | قسمت 157 - صفحه 7

132 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    صادق گفته:
    مدت عضویت: 2381 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان .

    به به از این بهشت .

    مسیر رانندگیتون سراسر سرسبزی است من قبلا وقتی نوجوان بودم فکر میکردم که سرسبزتر از شمال ایران جایی تو دنیا دیگه نیست تا اینکه بزرگتر شدم و دیدم نه بابا کل اروپا سرسبزه ، چین سرسبزه خیلی جاهای جهان و طول کشید تا با دیدن بهشت شما و سفر به دور امریکای شما پی ببرم که امریکا همش سرسبزه و واقعا خداروشکر میکنم و از شما سپاس گذاری میکنم به خاطر اینکه امریکارو به ما نشون میدهید .

    چه قدر حال کردم وقتی دیدم همه چی در خدمت شماست و وقتی نبودید باب کارهای تراکتور شمارو انجام داده و به قول قرآن به خدا باش تا جهان به خدمتت در بیاد .

    چه حالی میکنم وقتی بچه هاتونو میبینم مخصوصا بوقی و شوهر مدلش که خیلی فانه 😅🤣🦃 یعنی عاشقشم تو دنیای خودشه کلا خیلی باحاله به دلم افتاده یه جفت از اینارو بگیرم خیلی حال میکنم باهاشون .

    بشینی تو بهشتت و بروبکس از سر و کلت بالا برن 🐓😅 خیلی صحنه های باحالی بود .

    چه بارونی بارید خدایا شکرت واقعا لذت بردم و از همین جا عطر خوش باران را حس کردم.

    دراتوماتیک هم خیلی برام جالب بود و کارو خیلی راحتتر میکنه و لذت بردم‌که همیشه به دنبال بهتر کردن کارها هستید و آسان‌تر شدنشان.

    خدایا شکرت بابت دیدن این بهشت و روزی که واقعا من هم در بهشتی همچنین زندگی کنم خدایا شکرت استاد عزیز خانم شایسته عزیز سپاس گذارتونم 🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    مهسا نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1898 روز

    بنام منشا مطلق نعمت، ثروت و سهولت

    چقدر این فایلها عالین، تماشای ثروت در تمام ابعاد برام واقعا جذابه، حتی شکل خوابهام داره عوض میشه، برای اینکه ورودیهام داره عوض میشه، نعمت، در صلح بودن با خود، آرامش، زیبایی، صدای گوشنواز مریم عزیزدلم، استاد مهربان و بی نظیرم، این فضای عالی این بهشت زمینی، حتی ماساژ این مرغها و… جذابه، الهی شکر برای این سایت فوق العاده، فایلهای تصویری و صوتی رؤیایی، از شما دو بزرگوار مهربان، با حوصله و دریا دل هم متشکرم و قدردان مهر تون هستم، خدا حفظتون کنه♥♥🙏🙏😍😍🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  3. -
    مریم فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    سلام به استاد محترم و استاد خانم مریم جون

    سریالی واقعی با صحنه های انگیزشی، مثبت، شاد، سرشار از انرژی و خلاقانه که سناریویی براش چیده نشده و همه لحظاتش شاد و واقعی هستند و دو نفر انسان بزرگوار لحظات شادشون رو بی دریغ در اختیار دوستدارنشون قرار می دهند و چقدر به مرغ و خروسها و کارهای جالبشون خندیدیم

    روی ماهتون همیشه شاد و خندان و ایام به کام شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  4. -
    مریم فاطمی گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    سلام به استاد محترم و استاد خانم مریم جون

    سریالی واقعی با صحنه های انگیزشی، مثبت، شاد، سرشار از انرژی و خلاقانه که سناریویی براش چیده نشده و همه لحظاتش شاد و واقعی هستند و دو نفر انسان بزرگوار لحظات شادشون رو بی دریغ در اختیار دوستدارنشون قرار می دهند و چقدر به مرغ و خروسها و کارهای جالبشون خندیدیم

    روی ماهتون همیشه شاد و خندان و ایام به کام شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    گزارش نقض قوانین سایت
  5. -
    سید مصطفی حسینی گفته:
    مدت عضویت: 1730 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    چقدر شما زوج خوشبختی هستید وما هم که دنباله رو شما هستیم در این مسیر بهشتی

    چقدر ثروت آزادی میاره خدا رو شکر بابت ماشین قرمز و قشنگ کور وت وسانتافه که که کروز اسمارت داره و راحتی تو رانندگی

    که اینها از خوبی های ثروته من اون مزرعه که کارهای زیادی داشت معلومه صاحبش آدم ثروتمندان وخیلی هم تمیز بودند اونجا گاوهاشون هم تمیزه😂😂

    پرسیدیم به بهشت پارادایس با رانندگی لذت بخش و تغییراتی که در زیبایی طبیعت انجام شده ودر نبود استاد هم کارها انجام شده دستان خداوند کارها رو برای خانواده بهشتی انجام داده

    می ریم سراغ چیکن تراکتور و مرغ ها وجیلی ها که لحظه شماری میکنند واقعا آزادی چه طعمی داره چه قدر ناز چقدر قشنگ خانم بوقلمون هم که ویتامین ناز کردنش کم شده خدایا انگار ای پرنده هام دل تنگ شدند لحظه هایی که مرغ ها میان رو سر وشونه وروصندلی استاد احساس میکنم می فهمند فرکانس آرامش این مرد رو خدایا شکر ت که عباس منش رو تو زندگی ما آوردی از وقتی فایل های استاد رو نگاه میکنیم دیگه تلویزیون فقط دکوری تو خونم وخیلی راحت وآرام شدیم حتی بچه هام لحظه شماری میکنیم سریال جدید زندگی در بهشت بیاد رو سایت خدایا شکر ت

    خدایا شکرت عجب بارونی اینها همش فراوانی وثروته که بخاطر شکر گذاری مردم این شهروایالته

    عجب بارونیه واقعا عجب باران رحمت الهی خانم مرغی که تو آب شنا میکرد باورم نمیشه پرنده ها تو هر شرایطی خودشون رو وفق میدم خدایا شکر ت به خاطر این سرزمین زیبا خانه بزرگ ماشین های قشنگ و این همه مرغ وخروس که واقعا لذت داره نگاه کردنشون

    استاد خیلی زود وارد کار شد وایده خودش رو عملی کرد وخیلی راحت بدون اینکه ترسی به دلش باشه کار رو انجام داد واز اشتباه کردن هم نترسید

    واقعا هدف شما لذت بردن هست چیزی که همیشه میگید خدایا شکرت

    چقدر تخم مرغ وااااااااااااای خدای من چه لذتی داره خوردن اینها واقعا نوش جونتون یه سبد پر کلی هم هنوز هست واقعا خدایا شکر ت

    ومرغی که مورد شده خیلی با حاله یه همسایه داریم مرغش کورت شده بود چند روز یه تخم مرغ گذاشتن زیرش ان شاءالله جوجه هاش با مرغ شما می رسه من روزهایی که نیستند وارسی شون میکنم خیلی لذت داره خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فاطمه ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 1641 روز

    درود بر استاد عزیز و مریم جان

    درود بر دوستان

    چند وقتی است که هر شب یک یا دو قسمت از سریال زندگی در بهشت یا سفر به دور آمریکا رو با بچه هایم می بینیم.

    برام بسیار جالبه ارتباطی که بچه هام با این قسمت ها برقرار کردند با اینکه فکر می کردم برای آنها انیمیشن و قصه و… و کلیپ های فان جذاب باشه ولی آنقدر برایشان خوشایند بوده که وقتی یکی از آنها می خواهند آب بخورند می گه فیلم رو استپ کنید تا من بیام. فکر می کنم بچه ها چون بیشتر با خودشان در صلح هستند از این فیلم ها لذت می برند. این قسمت هم به دلیل داشتن مرغ و خروس برایشان خیلی لذت بخش بود چون خودمان هم چند تا مرغ گرفتیم و بچه ها صبح ها برای جمع کردن تخم مرغ ها مسابقه می دهند. به هر حال ما با بال زدن بوقلمون و بقیه مرغ و خروس ها کلی خندیدیم و لذت بردیم. خوش باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2253 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به رهروان راه حقیقت

    کروت زیبامونم میاد پردایس تا خونه ویلایی کاملا خالی بشه و ان شاءالله برای صاحب جدیدش اماده بشه ،چقد شما فوق العاده اید استاد که به مریم گفتید تو از اتوبان برو که راحتتره و من از جاده روستایی میرم من این رابطه رو با تمام وجودم تحسین میکنم ،مریم ناز هم گفته منم مسیر جدید رو تجربه میکنم چقد سیستم سانتافه پیشرفته ست و راستی توی پمپ بنزین هم شما برای سانتافه هم بنزین زدید و مرم پیاده نشد،چه گاوهای زیبایی ، شیرینی خوشمزه روی چمن لب جاده نوشیدنیش کمه ،گلهای رنگارنگ و زیبا دیدید ان شالله تو پردایسم گل بکارید ، شکرخدا به سلامت رسیدید پردایس و استاد لایک زنده میده به مریم😍😍😍،بوسم میفرسته الهی عزیزای من چقد عشق شما خوبه اتفاقا همین روزها بود میگفتم این همه فیلم از این زوج دیدیم یک حرکت ناپسند و جلف نداشتن یعنی جنس رابطه تون جوریه که ادم بهش حس پاکی دست میده حتی بوسی که میفرستید رو قشنگ میشه فرکانسشو گرفت که از سره عشقه و خدا به این عشق برکت بده خدایاشکرت

    چقد لری عالیه خدای من خودش اومده کار تراکتور شما رو انجام داده با تمام قلبم همچین دوست مهربانی میخوام و صدالبته منم همینجوری برای اون خوب باشم ،واااو بوقی صداش کاملا بوقلمونی شده😂،واای چه ذوقی کردن از بیرون اومدن ،این بوقی همون جور پفیه که 😂😂😂،چقد عالی که اون پلاستیک رو چسپوندید و دسشویشون نریخته پایین ،ای خدای من بوقه رو نگاه توروخدا اومده جلو مریم زانو زده تا مریم نازش کنه😍😍،جرج عجب خوددرگیری مزمنی داره هنوز دست از سر خروس سیاها برنداشته😂😂،واقعا پردایس سرسبز شده استاد بهار اومده خدایاشکرت

    یاخداوند چقد تخم مرغ ،تخم مرغهای ابی😍،اخی اردکها هم به غذا رسیدن مرغها به ازادی هرکی هرچی میخواد بفرماد ، یه جا تخم مرغیه دیگه اونم پر تخم ،استاد میتونید بجای این پلاستیکه یه قیف مانند جنس ورق گالوانیزه بذارید که دسشویی ها توش جمع بشه و بعد زیرش فرغوش بگیرید قیفشو بازکنید همش بریزه و دوباره در قیفو ببندید فک کنم راحتتر باشه از این پلاستیکه و هربار لازم نیست دست بزنید و اگه به شیر اب نزدیک باشید میتونید از بالا اب بزنید بشوریدش ، وااااو یک سطل تخم مرغ خدابده برکت خدایاشکرت

    ماستم میخورن مرغها😂 ،موهای مریم تازه رنگ شده عجب رنگیم هست ، ای خدا استاد شدید آقای گرفتار بچه هات از سروکولت بالا رفتن نمیذارن قهوه تو راحت بخوری😂،عزیزم پاپری و لپی همه اسمهای قشنگ دارن و چه باهاتون اخت گرفتن ،عزیزم چه خلوتی کردید با بوقلمونها این بوقه چقد طالبته مریم جان ،قهوه های خوشمزه توی یتی های سفارشی زیر بارون ، دریاچه ی بارون خورده استاد ابرها بالای درختها انقد سفیدن یک ان فک کردم کوهستانهای برفین و سوئیسه خدایاشکرت

    کروت و سانتافه ی زیبامون ، تراکتور عزیز که به یه وسیله ی جدید مجهز شده ،وای مریم دقت کردی لباست بافتنی دهه شصتی هاست بااون گوزنهاش واااو فک کنم همه مون بچگیها از این لباس کاموها داشتیم چقد زیبا بود ،خدای من چه بارونی چقد فوق العاده چند روزه دارم دعا میکنم بارون بیاد اینجا ، هات تاپ رو اصلا یادم رفته بود داریمش ،دوش صحرایی خدایاشکرت

    ای وای من مرغه تو اب چکار میکنه😂، همه اومدن افتررین دیدن به به ،این گنی ها چقد دعوایین مخصوصا جرج شده جرج بورسلی باهمه دعوا داره😂 ،چیکن تراکتور ارتقا پیدا میکنه و دربش اتوماتیک میشه ، تریلیمونم با ایده گرفتن از تراک شرکت فورد بود فک کنم دربش تبدیل به میزکار شده و خیلیم عالی ،چه خط کش حرفه ای ، مداد شمعی قرمز وابدار ،پیش بند چرم اصل هم میبنده استاد تا لباسش خراب نشه ، مرغه رو رو کله س استاد😂 یه کم زیادی صمیمی شدن ،چقد جالب نمیدونستم مرغ رو از جوجه ای بزرگ کنی و کنارش باشی میذاره بهش دست بزنی چقد اینا صمیمی ان خدایاشکرت

    استاد میره برش بزنه و یک گله مرغ میرن نظارت😂،مته میلواکی یه سوراخ زد و اره ی میلواکی کار رو تموم کرد خدایا ابزار چه قدرتی دارن خدایاشکرت

    اخی مرغه کرچ شده این همونیه تو اب شنا میکرد پس ، چه ظرف طلایی زیبایی ،چقد تخم مرغ اماده کردید براش تخم ابیم گذاشتید ،مرغ کرچ شده اومده دم خونه وی ای پی ،مرغهاهم در حال حمام گل چقد بانمکند ،خدایا اسمان رو نگاه عجب نقاشیه ایه ،چقد خوب که بلاخره درش مورد پسندتون واقع شد خدایاشکرت

    Thank you mary for recording this file for us

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پیام بوژانی گفته:
    مدت عضویت: 1748 روز

    سلام استاد اون کودهای مرغا که ریختیو یه جایی از باغ جمع کنید بزارید بمونه چند مدت دیگه تبدیل به کمپوست میشه میتونید ازش برای گل گیاها و کشاورزی استفاده کنید بینطیره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2170 روز

    به نام خالق زیبایی ها

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو مهربانم

    سلام به دوستان همیشه همراه زندگی در بهشت

    خدایا شکرت که برای بار سوم هم این فایل رو دارم میبنم.

    خدایا شکرت برای این همه زیبایی،برای دیدن این زیبایی ها

    خدایا شکرت بخاطر وجود استاد و مریم عزیزم

    خدایا شکرت بخاطر این نعمت ها و تکنولوژی هایی در دسترس مون قرار گرفته. خداروشکر میکنم بخاطر داشتن لپ تاپم.

    خداروشکر بخاطر نعمت اینستاگرام.

    یک اتفاق خوب رو جالبه که بگم من یک مدتی اکانت اینستاگرام به یک علتی که نمیدونم چی بود و چی شد بسته شده بود و اصلا نداشتمش و کلا سرچ هم میکردم اکانتم نبود.خلاصه بعد یک ماه با کمک آقای همسر دوباره برگشت.

    خیلی خیلی خوشحال شدم چون تمام خاطرات من قبل اینکه بخوایم بیایم تهران رو هم اونجا پست و استوری گذاشته بودم و مرور اونا به من یادآور میشد که بازهم زیبایی و نکات مثبت در زندگی ام و اتفاقات اطرافم ببینم. خلاصه که یکم حالم گرفته شد و بعد یکی دو روز بعد از نداشتنش دباره یک اکانت دیگه ساختم و همون روند رو پیش گرفتم و شاید جدی تر. چون قدر اون امکاناتی که اینستاگرام به من میداد بیشتر میدونستم. دیشب که اکانت قبلی ام برگشت تصمیم گرفتم تا جایی که میتونم تمام پست هامو منتقل کنم به همون جای قبلی که داشتم و لذتش رو ببرم.

    و البته یک اتفاق جال دیگه اینکه چند روز قبل یک پیشنهاد همکاری با یکی از دوستانم که تهران هست به من شد. اینکه شریکی یک پیج بزنیم و محصولی رو بفروشیم. از اونجایی که من فکر میکردم از فروش خوشم نمیاد تردید داشتم که قبول کنم. بعد یک شب (شب 13بدر بود که با اونا بودیم)دوباره حرف شد و همسرها هم حرف رو کشیدن وسط…

    من دلایل خودم رو گفتم و یکم مایل نبودنم روی فروش گفتم و کلی با اوا کارهایی که کردم رو مرور کردم. از اونجایی که دوستم دوست دوران دانشجویی من بوده تا حدی در جریان خلق و خوی من بود ولی یکجورایی مرور کردم و انگار داشتم بلند بلند فکر میکردم تا با کمک اونا ایراد من از دوست نداشتن کار فروشم دربیاد. با اینکه من کارهایی رو تجربه کردم که مربوط به فروختن یک محصول و جنس هم بودن.

    اما در عین گفتن سوابق و کارهایی که انجام داده بودم به ذهنم زد چرا من نمیخوام کاری رو انجام بدم که به فروش ربط داره. متوجه شدم من از فروش بدم نمیاد بلکه علاقه نداشتن به فروش انگار یک بهونه کرده بود تا خودمو به علاقه هام گره بزنم و دنبال علایقم باشم نه هرکاری و هرچیزی…خلاصه که مذاکرات 3+1 ما به جاهایی رسید با منطق و تحلیل و بررسی که من ذهنم پذیرفت باشه انجام میدم در راستای اینکه تجربه جدید بدست میارم. کار تو فضای مجازی یاد میگیرم. بعد در کنارش روی علایقمم پیش میرم و بعد از پیشرفت پول اون صرف علایقم میکنم و اینجوری خیلی بهتره…خلاصه که یکجورایی قانع شدم تا با دوستم استارت بزنیم.

    از اونجایی که یاد گرفتم تو تردید نمونم و سریع تصمیم بگیرم و تو مسیر راهش رو یاد میگیرم. فردای همون شب با دوستم گفتیم بیایم جدی روی محصولی که قراره بفروشیم حرف بزنیم و از اونجایی که من بوم کسب و کار رو م بلدم با پر کردن اون 9 خانه و سوال های خوبش این فرآیند بررسی کردن و پیش رفتن رو با چیزی که بلدم ادامه بدیم.

    خلاصه که تمام مرحله ها رو یکی یکی نوشتم برای دوستم توضیح میدادم سوال های هدفمند و مثال هایی میزدم تا براش جابیفته تا بتونیم با م تکمیلش کنیم.تقریبا همه ی مراحل رو با هم پیش رفتیم یکم زبان مون رو بیشتر با هم مشترک کردیم و ذهن هامون رو بیشتر متوجه شدیم.دوتا از مرحله های اخر موند(هزینه های جاری_جریان درآمدی)

    خب فرداش با هم قرار گذاشتیم بریم بازار تهران یک قیمت بگیریم یکم با اصطلاحات بازار آشنا بشیم و اطلاعات و قیمت عمده فروش ها رو جمع کنیم.رفتیم و کلی اتافقات جالب و تجربه های خوب هم اونجا کسب کردم.

    و قرار شد فردا دوباره برای بررسی و به جمع بندی رسیدن اطلاعات بازار و تکمیل بوم مدل کسب و کارمون من برم خونشون. بله فرداش رفتم خونشون.

    یعنی روز سومی بود که برای این هدف قدم برمیداشتم.

    خلاصه که من یکم یک چیزی صبح اذیتم میکرد. رفتارهای محدودکننده ایی که از دوستم توی بازار دیده بودم و بالاخره ورودی هایی که به من از طرف اون میرسید.تو راه که بوودم و تم مترو هر چی میخواستم فکر کنم که چیه متوجه نمیشدم این گیجی و گنگی احساسم رو. نه حسم خوب بود نه بد…خلاصه که از خدا خواسته بودم به من نشونه بده که من چه نم و چی برام درسته و بهترین انتخاب ها رو سر راه من قرار بده.

    (راستی ناگفته نماند دیروز هم یک دوست عباسمنشی که در تلگرام با ایشون آشنا شده بودم و اکانت اینستاگرام منو هم داشتن و به تازگی انگار پست های منو دیده بودن. یک جمله جالبی رو نوشته بود خوندن این جمله در حالی بود که من تو مترو به سمت بازار تهران و قرارم با دوستم بودم برای اون کار. جمله این بود: “فهیمه خانم کی میخواید سخنران بشیدمثل خانم استر”

    جالبه که به پیشنها و نشونه ایی که در سال 98 دیده بود یک دوه سخنوری شرکت کردم و تو یکی از تمرین ها که باید یک سخنران موفق رو بررسی میکردیم و به عنوان الگو ازش اطلاعات جمع میکردیم و ارائه میدادیم که من استاد عباسمنش رو انتخاب کرده بودم اما نمیدونم

    چی شد یا کی چی گفت که عباسمنش سخته یکی دیگه رو انتخاب کن. البته فکر کنم گفتن غیر از اساتیدی که باهاش دوره داشتین یا …نمیدونم چی شد منم تو ذهنم اومد استاد عباسمنش که قطعا الگوی من در تمام جنبه ها هستن اما چون خیلی ازشون اطلاعات دارم بذار اصلا بم دنبال یک همجنس خودم و خانم استر هیکس رو به عنوان اون تمرینم انتخاب کردم.خلاصه این جریان رو داشته باشین و حرف اون دوست در اون زمان…کسی که هیچ شناختی نسبت به من نداره.جوری این حرف رو توی مترو خوندم و خاطرات برام مرور شد گفتم نکنه از بچه های دوره هستن ایشون واسه همین این اطلاعات رو داره و این رف رو به من زده…واقعیتش اصلا ایشون منو نمیشناسن و ذهنم یک فرضیه رد شده داده بود و اینکه چرا اون زمان گفتن هم دیگه نمیدونم چی بگم. فقط میتونم بگم هدایت خدا بود.

    میتونم بگم وقتی در جریان هدایت خدا قرار میگیری اینقدر زیبا بهت نشونه میرسونه. اینقدر بهت تلنگر میزنه اما کیه که بشنوه، کیه که درک کنه. اونی که بخدا ایمان داره اونی که تسلیم خدا باشه و هدایت بخواد اونی که نگران هیچی نباشه….

    وای خدای من خیلی جالب بود خیلی….

    حالا اینا رو قبل از روز سوم گفتم تا رفتن به خونه دوستم و اتفاقاتش رو بهتر بتونیم کنار هم بذاریم.

    بله من روز سوم رفتم با یک حسی که نه خوب بود نه بد بیدار شدم در مسیر مترو قرار گرفتم و فقط از خدا خواستم که اگر این مسیر اشتباهه به من نشونه ایی بده تا ادامه ندم.

    خلاصه که حرف های کاری من و دوستم نمیونم کجای حرفم به جایی رسید که ذوستم دفتری که برده بودم رو بست و گفت برو با همسرت دوباره صحبت کن و فکرهاتو بکن بعد بیا ادامه ماجرا،الان معلومه یک چیزایی تو ذهنت گیر داره…خلاصه که حرف های ما نصفه نیمه رها شد و موکول شد به جواب من تا شب که با حسین حرف میزنم.

    عصر هم حرف هایی که تو ذهنم رد و بدل میشد رو براش میفرستادم.

    ذهنم بهونه ها و دلایل جدیدی رو برای همکاری نکردی و شریکی کار نکردن آورد.

    همون موقع ها بود که گفتم بذار تو عقل کل سرچ کنم ببینم کسی همچین ذهنیت و سوالی برای شریکی یک کسب و کار رو شروع کردن یا نکردن داره…آخه انگار دلم میگفت اصلا اینکار رو نکن انگار صداش بلندتر شده بود و حسم برای انجام ندادن بهتر بود تا شریکی کار انجام دادن…خلاصه که کلی سوال های مختف رو دیدم چندتا مورد و پاسخ دوستان رو خوندم و بیشتر قلبم تایید کرد دیگه ادامه نده…

    حالا من باید دنبال ایده برای راه انداختن کسب و کار خودم باشم،ببینم از علاقه ام چطور میشه چیکار کرد.

    راستی یادم رفت احتمال زیاد پنجشنبه یک کلاس مجازی برای شهرکرد بصورت رایگان برای دوست شهرکردی ام که معاون مدرسه است و همین پارسال باعاش آشنا شم برگزار کنم و شاید اون ایده ایی بده و جراتی به من برای انجام کارهای مورد علاقه ام و پول بسازم در مسیر علایقم…

    من فقط سعی میکنم به یاد بیارم که خدا منو داره هدایت میکنه به مسیرهای خوب به مسیر خواسته هام….

    وای الان که دوباره مرور کردم عجب اتفاقاتی بود که وقتی با هم مرور میکنم ردپای خدا بهتر میتونم حس کنم. واقعا خداروشکر خداروشکر که در این مسیر هسم خداروشکر که این زیبایی ها میبنم و حس میکنم.

    استاد عزیزم این زندگی به سبک خودتون و طبق علایق خودتون رو بارها و بارها تحسین میکنم. تحسین میکنم که هدایت شدین تا از اون ملک زیبا و هدایتی که خردیدن رها بشین، بفروشین و بیشتر در محیط روستایی و طبیعت زندگی کنین.

    شما الگوی طبیعی زندگی کردن برای ما هستین.

    شما الگوی در لحظه از تک تک ثانیه ها لذت بردن هستین/

    شما نتیجه غرق در نکات مثبت شدن و رسیدن به زیبایی ها و اتفاقات خوب هستین .

    شما الگوی شاکر بودن در هر لحظه و تمرکز بر داشته ها هستین.

    شما نتیجه ی کنترل ورودی ذهن و افکارتون هستین.

    شما نشان دهنده ی ایمان راسخ توام با عمل صالح هستین.

    شما هر چی که بودین و هستین برای من این همه ایی هستین که دیدن تون هم به من کلی حس خوب و آگاهی میده چون شما فرکانس های ناب و خوب هستین و این منم که به دنبال خوبی میروم چون میدنم دنبال هر چی برم همون میشم. دنبال فرکانس خوب برم خوب میشم…خدایا چقدر خوبهه این نعمت بودن در این سایت که برای من واقعا و حقیقتا بهترین جای دنیاست.خلوتی عمیق با خودم و هر آنچه بودمو هستم پیدا میکنم و برای انچه میخواهم باشم تمرکز و تلاش های ذهنی بشتری میکنم. بهترین جای دنیا بهترین ادم های دنیا رو هم داره.

    منم یکی از اونام و برای تبدیل شن به بهترین بهترین خودم در تلاشم.

    منم لایق بهترین ها هستم چون در یهترین جای دنیا هستم.

    خداوند منو هم هدایت میکنه به درآمدها و ایده های پولساز ناب در مسیر علایقم.خداوند به من در زمان مناسب ایده ها رو بفکرم میاره و میام میگم کولاک ها و حرکتهای بعد اجرای ایده های نابی که به من قراره الهام بشه.

    من منتظر دریافت الهامات و ایده های ناب وو پولساز از طرف خداوند هستم.

    من در تلاشم لیاقت خودمو رو بیشتر و بیشتر کنم تا ایده های ناب تر به سراغم بیاد.

    خدایا شکرت بخاطر این همه نعمت و زیبایی

    بخاطر این همه فراوانی

    وای عجب تخم مرغی رو جمع کردین. همینطوری پیش برین صادر هم میتونید بکنید…

    کرچ شدن مرغی که خودش ندیده مامان و اجداد خودشو اما نسبت به غریزه اش اینکار رو انجام میده.خودش با پست و بندی رسیده به پارادایس و تو دستگاه از تخم اومده بیرون…هدایت خداست که اون مرغ میدونه وگرنه از کجا چه جوری…غریزه آیا همون هدایته؟ غریزه توش الهام نهفته است؟چطورمیشه مرغی که نه عقل و منطقی داشته نه الگویی بخواد یکسری کارها رو انجام بده.

    اخ اون صحنه ایی که بچه ها از سر و کول استاد بالا میرفتن رو بگو خیلی معرکه بود.

    یا وقتی تا رسیدین بوقلمون اومد برای نوازش گرفتن.

    یعنی شما دوتا عزیز اونا رو مسخ خودتون کردین دیوانه شدن. مثل ما بچه های سایت…

    آخ که چقدر دلم میخواد پیش شما اونجا باشم، تا حالا اینو از خدا نخواستم اما الان از ته دلم میخوام بیام اونجا کلبه روی اب رو ببینم ان همه زیبایی و این همه نعمت و فراوانی رو ببینم و با استاد و مریم عزیز حرفها بزنیم و من از مسیر شگفت انگیز هدایت شدنم به اونجا بگم. وای تصور کردنش قلب آدمو به تپش وامیداره.وای که چه حالی میده بودن در کنار کسانی که عشق شون رو میشه از فرسنگ ها احساس کرد.وای خدای من کن این حس و حال رو میخوام منو هدایت کن…

    خدایا شکرت بخاطر همه چیز و هه کس…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    محمد حسین دهقان منشادی گفته:
    مدت عضویت: 2251 روز

    به نام خدای بزرگ ومهربان

    سلام به استاد عزیزم ومریم خانم مهربان وهمه بچه های زندگی در بهشت

    دوستان گلم امروز تصمیم گرفتم چنتا از نکات قشنگ و موارد زیبایی که تو این قسمت دیدم براتون بنویسم

    ،،،اتوموبیل های زیبا ومجهز به تکنولوژی روز دنیا

    ،،،صحنه های زیبا از جاده که از وسط چمنزارها وباغ ها ودرختان عبور میکنه

    ،،،عشق پاک وبی نظیری که بین استاد ومریم بانو موج میزنه وامواج مثبتش را کاملا احساس میکنم ویه نمونه ش اینکه استادم، مریم جان را درانتخاب مسیر تا پرادایس آزاد میزارن وایشون هم مسیر طولانی تر وهمراهی با استاد رو به مسیر آسانتر ترجیح میدن

    ،،،شیرینی های قلبی ‌…دلم خواست…

    ،،،سرسبزی وانرژی عجیب ومثبت پرادایس

    ،،،مرغ وخروس ها،گنی ها، بوقلمون و….که به مهربونی استاد ومریم جان عادت کردن

    ،،،،مریم خانم که با آرامش وحوصله بوقلمون را نوازش میکردن والبته استاد هم

    ،،واون صحنه ای که بسیار دوستش داشتم وصد بار تا الان دیدمش لحظه ای که استاد روی صندلی نشستن ومرغ وخروس ها از سرو کولشون بالا میرن اونجاش که لپی روی شونه استاد نشسته وایشون آروم و بسیار شیرین صورتشون را به سمت لپی میچرخونن وبوسش میکنن ودوباره بر میگردن وبه دوربین نگاه میکنن

    استاد بزرگوارم شما نیازی به تعریف ندارین وقصد منم این نیست ولی به خدا هروقت تنهایی این قسمت فایل رو میبینم اشک از چشمانم جاری میشه

    وتموم صورتم را میپوشونه وغبطه میخورم که انسان به چه درجه ای از بزرگی و خلوص میرسه که رفتارش با مخلوقات خدا این شکلی میشه

    استاد عزیز ومریم بانو جوری با این موجودات خدا رفتار میکنن ، (از همه عذر میخام) که نمونه رفتارشون را میشه در رفتار پدر مادر با فرزندانشون پیدا کرد

    هدفم ازنوشتن چند سطربالا این بود که به خودم یادآوری کنم همیشه ودر هر موقعیتتی با همنوعانم ،با خودم و همه مخلوقات خدای بزرگ مهربان باشم

    در آخر از استادبزرگوارم ومریم جان عزیز که با لطف ومهربانی لحظه های زیبای زندگی شخصی شان را در بهشت پرادایس با من واعضای محترم ودوست داشتنی سایت به اشتراک میگذارن تشکر میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: