دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مهیار عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته و همه هم فرکانسی های عزیز
واقعا چقدر این کشور بی نظیر و فوق العاده ست که توش هدف همه کسب و کارها راه انداختن سریع تر کار مردمه و البته چقدر باور های سازنده تاثیر گذاره که شما توی یه جای دیگه هستین و یکی دیگه میاد توی خونتون و تراکتور رو میبره و درست می کنه و میاره وقتی شما در سفر هستین و وقتی میاین خونه میبینین همه چیز انجام شده تازه طرف به مرغ و خروساتون هم سر میزنه. این بی نظیر
چقدر این کشور امنه و باز هم چقدر باور ها تاثیر گذاره که یکی به این راحتی میاد خونه آدم و میره و آدم با خیال راحت می دونه سر سوزنی کم نمیشه. واقعا صد هزار مرتبه شکر برای این همه نعمت خدایا سپاسگزارم
و چقدر جالب که هم زمانی اتفاق میفته و زمانی که می خواین درخت ها رو قطع کنین تراکتور و گرپل جدید میرسه و به راحتی کار رو شروع میکنین و چقدر همه چیز با کیفیت و هیولاست.
چقدر اعتماد موج میزنه که طرف میاد همه کارهاتون رو می کنه و پولم نمی گیره و خیالشم راحته که با یه ایمیل کردن فاکتور پولش میاد به حسابش و نگرانی هیچ معنایی نداره. واقعا خدا رو صد هزار مرتبه شکر برای دستای خدا که میان و همه کارها رو انجام میدن و خدا همه چیز رو مدیریت می کنه.
استاد یه چیزی که واقعا توی آمریکا دوست دارم اینه که همه چیز گنده ست. اینقدر که نا محدودن اصلا سعی در کوچیک کردن نمی کنن. ماشینا بزرگن، خونه ها بزرگن، زمینا بزرگن و باورا هم بزرگن. همه چیز رو با تریلی جابجا می کنن و حتی بعضی وقتا آمازون هم با تریلی بار ارسال میکنه و این عالیه. این حد از نا محدودی بی نظیره.
استاد من عاشق این روند بهبود دائمی شما هستم و این موضوع یکی از بی نظیر ترین آموزش هاییه که از سریال زندگی در بهشت یاد گرفتم و واقعا از شما سپاسگزار و دارم تموم تلاشم رو می کنم تا در زندگیم ازش استفاده کنم. شما برای اینکه پرادایس زیباتر بشه همیشه وقت میذارین و درختان رو (باور های منفی رو) قطع می کنین و این باعث شده پرادایس با پرادایس روز اول سریال زندگی در بهشت کلی تفاوت پیدا کنه و خدا رو صد هزار مرتبه شکر که این ویدئو ها ازش ضبط شده تا بتونیم به ذهنمون خیلی منطقی نشون بدیم که روند بهبود دائمی چه تاثیرات مثبتی می تونه در زندگیمون بذاره.
چند وقت پیش که اولین بار این موضوع رو توی سریال از خانم شایسته عزیز شنیدم و خیلی خوشم اومد و گفتم باید شروع کنم برای همه کارهام. اولین جایی که نیاز به بهبود داشت و مدت ها بود پشت گوش مینداختم چون به نظرم بزرگ و زمان بر بود پاک کردن فایل های اضافه از هارد لپ تاپم بود که الکی پر شده بود. و شروع کردم یه روز توی حدود نیم ساعت فیلمای اضافه رو پاک کردم . روز بعد ویدئو ها روز بعد آهنگ ها و بعد رسیدم به سخت ترین قسمتش عکس ها که سالها بود دست نخورده بود و هیچ وقت مرتبش نکرده بودم و واقعا زورم میومد. خلاصه گفتم هر روز فقط دو سه تا فولدر رو مرتب کن و این کار رو کردم و یه عااااااالمه فایل های تکراری و کپی شده و به درد خور که یکبار هم در سال باز نمی شد و فقط جا گرفته بود پاک شد و لپ تاپ کمی نفس کشید. بعد همین کار رو برای گوشیم هم کردم و همه چیز رو ریختم توی کامپیوتر و دوباره روند بهبود رو انجام دادم و این اولین بار بود که با همین باور این کار رو کردم و نتیجه عالی بود. و گفتم حالا بیام این رو توی تمام جنبه های زندگیم به کار ببرم مثل کارم،رابطه ام، درآمدم ماشینم و هرچی که هست و خدارو صدهزار مرتبه شکر که خیلی خوبه. در همین روند دوره 12 قدم هم خریدم و شروع کردم و مطالعه کامنت ها و کامنت گذاشتن هم شروع کردم و استاد نتایج عالیه. کمترین چیزی که می تونم بگم اینه که لذتم از زندگی بی نهایت زیاد شده. به طرز غیر قابل تصوری زیاد شده و خدارو صدهزار مرتبه شکر.
و برام این جالبه که چقدر قدرت ابزار می تونه تاثیر گذار باشه در این روند بهبود دائمی و کمکمون کنه که بتونیم راحت تر باورهای قدرتمند کننده رو جایگزین باور های ضعیف کننده بکنیم. مثل گرپل که تایم قطع درختارو به 8 دقیقه کاهش داد و چقدر خوبه اگر ما خودمون برای کار روی باورهامون ابزار هایی درست کنیم تا کمکمون کنه و چقدر با ابزار می تونیم راحت تر روی خودمون کار کنیم و در زمان کمتری به خواسته هامون برسیم و خواسته هامون هم همون طور بزرگ تر کنیم.
و چقدر زیباست تکاملی که از روز اول سریال زندگی در بهشت تا اینجا طی کردین. اول به ماشین درختا رو کندین. بعد با یه اره کوچیک برقی بعدش اره موتوری بعدش تراکتور به کمکتون اومد و حالا هم گرپل و هر بار کار راحت تر شد و نابود کردن باور های منفی راحت تر و روند بهبود دائمی سریعتر و این بی نهایت زیباست بی نهایت لذت بخش و بی نهایت امیدوار کننده. یعنی فقط کافیه آدم شروع کنه هر چیزی رو با علاقه و تکامل طی بشه. هم دستای خدا به کمک آدم میان هم ابزار ها و در نهایت همه چیز بهتر میشه. و چقدر فوق العاده بود حرفی که خانم شایسته عزیز در مورد تکامل و قدرت تصاعد زدند که ما تکاملمون رو طی کردیم و یهو تصاعد اومد و همه کارارو با هم انجام داد. چقدر این زیباست. چقدر قوانین خداوند زیباست. واقعا سریال زندگی در بهشت بهترین سریالیه که در طول تاریخ رسانه به خودش دیده و خدارو صد هزار مرتبه شکر.
و این سریال زندگی در بهشت هر لحظه ش سوده و سوده و سود دقیقا هر لحظه اش. با اینکه تراکتور و گرپل هست ولی یه بخشایی هست که نمیشه با اونا رفت سراغ درختا و باید دوباره خودمون با دست و اره برقی بریم سراغشون. مثل ترمز های ریز و کوچیکی که جلوی رسیدن ما به خواسته هامون رو می گیرن و ما باید شناسایی شون کنیم و باورهای قدرتمند کننده رو جایگزینش کنیم تا به خواسته هامون برسیم.
استاد از شما واقعا سپاسگزارم بابت این ویدئو های بی نظیر که اگر آدم با چشم دل و با باور درست بهشون نگاه کنه هر قسمت برای خودش یه قسمت از یه دوره است و میشه بی نهایت ازش چیز یاد گرفت. از شما و خدای خودم بی نهایت سپاسگزارم برای اینهمه فراوانی و نعمت و آرزوی سلامتی و ثروت روز افزون برای همه ی دوستان عزیز دارم.
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD416MB26 دقیقه
سلام
امروز که داشتم این قسمت ۱۵۹ سریال زندگی در بهشت رو میدیدم دقیقا از همون اول نجواهای ذهنی اومد سراغم.
وقتی استاد همون اول شروع کرد به گفتن اینکه «برای تراکتور چنگک سفارش دادند و فروشنده یک نفر رو فرستاد به پارادایس تا بیاد تراکتور برداره ببره و یکسری تغییرات روی آن اعمال کند و بعد هم خودشون تراکتور رو برگردانده بودند. تازه از راننده تراکتور هم درخواست کرده بودند که به مرغها سر بزنه و آب و دانه براشون بگذارد»
از اونجایی که بخودم قول دادم هر موقع فایلی از استاد میبینم و هر نکته ای که میشنوم اگر ذهنم قبول نکرد فایل را متوقف کنم و نجواهای ذهنی ام را بنویسم و تا اونها رو منطقی نکرده ام سراغ ادامه فایل نروم ، برای همین فایل رو متوقف کردم و شروع کردم به نوشتن نجواهای ذهنی ام.
اینها نجواهای ذهنی من بود: « مگه میشه؟ مگه امکان داره!» «فروشنده بدون اینکه پول را بگیرد این سرویسها را بدهد؟ غیرممکن هست»، «چقدر استاد خوش شانس هست»، «این کارها بخاطر خدمات مشتریان آن فروشگاه هست وگرنه برای همه اینکار را نمیکنند»
و بعد در ادامه گفتم تمام اتفاقات رو با توجه به قانونهای ثابت جهان که من از استاد یاد گرفته ام باید بتونم برای ذهنم منطقی کنم و بعد الگوها و نمونه هایش را بخصوص در زندگی شخصی ام پیدا کنم.
و بعد شروع کردم به نوشتن اینکه جهان مانند آیینه عمل میکند و تمام اتفاقات زندگی ما فقط بخاطر فرکانسهای ارسالی مان رخ میدهد و عوامل بیرونی هیچ تاثیری در زندگیمان ندارد.
از همه مهمتر اینکه احساس خوب سبب رخ دادن اتفاقات خوب در زندگی میشود.
و چه زمانی احساس خوب داری؟آن زمانیکه باورهای خوبی داشته باشی و جزیی از رفتار و شخصیتت شده باشند انوقت احساست نیز خوب خواهد شد.
و وظیفه جهان این است که آدمها، اتفاقات، شرایط، ایدههایی را وارد زندگیت کند که در مدار فرکانسی ات باشد ( یعنی به اندازه ظرفیت تو باشد نه بیشتر و نه کمتر)
وقتی این قوانین را نوشتم و یاد قسمتهای قبلی و موقع خریدن تراکتور افتادم که چقدر فروشنده مهربانانه برای استاد و خانم شایسته وقت گذاشتند و برخورد صادقانه و با عزت نفس بالای هر دونفر رو توی فیلم یادم اومد که حتی بدون اینکه خرید کنند خانم شایسته درخواست کردند اگر میشه از پرینتر تون برامون پرینت بگیرین!
بعد گفتم من که از زندگی خصوصی استاد خبر ندارم ولی همین قسمتهای سریال که بواسطه دستان هنرمند خانم شایسته عزیز، فیلم برداری میشود برایم حجت است که استاد فیلم بازی نمیکند و کلی اتفاقات عالی براشون رخ میدهد و جاهای دیدنی میروند و برخورد مردم رو باهاشون در ذهنم مرور میکردم به خودم گفتم قطعا بخاطر مدار و فرکانس استاد و خانم شایسته هست که این اتفاقات براشون رخ میدهد.
اون دوست استاد که میاد کمکشون توی کارهای پارادایس و یا اون همسایه قدیمی که بعد از دوسال که استاد از اون محله رفته بود، میاد و جواب سؤالهای استاد راجع به موتور هارلی دیویدسون رو بهش میده و دوساعت براش وقت میگذاره اینها نمونه ای دیگر از این الگوها هست.
کبوتر با کبوتر باز با باز کند همجنس با همجنس پرواز
و این اتفاقات برایم بدیهی شد که شانس نیست و جهان قانون دارد و بصورت طبیعی باید این اتفاقات رخ بدهد و اگر برایم رخ نمیدهد بواسطه افکار و فرکانسهای خودم هست.
بعد به خودم گفتم حالا که با قانونهایی که از استاد یاد گرفته ام، توانستم این موضوع را برای ذهنم منطقی کنم بیام و در زندگی شخصی خودم این موارد رو بررسی کنم. دیدم که خودم یادم رفته بود دوسال پیش وقتی به خونه جدید اسباب کشی کردیم، صاحبخانه بخاطر ما خانه رو مجددا رنگ کرده بود و برامون کلی هدیه های ارزنده گرفته بود، کارت پستال « به خانه خودتان خوش آمدید » برامون گذاشته بود. چون فهمیده بود که همسرم بستنی دوست دارد، برامون بستنی توی فریزر گذاشته بود و بهش گفته بودم که اگر امکان دارد کرکره قدیمی رو هم بگین رنگ کنند، و کلا کرکره جدید نصب کرده بودند.
وقتی این اتفاقات بالا رو برای دوستانم تعریف کردم همگی بدون استثنا گفتند امکان ندارد که صاحبخانه ای این کارها رو برای مستاجرش انجام بدهد!!
بعد یادم اومد خودم با جان و دل برای چند نفر ، خیلی بیشتر از اونچه که اونها انتظار داشتند کار انجام دادم.
بعد یادم افتاد که برای تمدید اینترنت خونه وقتی با شرکت سرویس دهنده تماس گرفتم، در انتهای صحبتمون اپراتور بهم گفت که پنجاه دلار کردیت به اکانتت اضافه میکنم.
یا ماه پیش رفته بودیم زودپز بخریم، آخرین مدل دستگاه صد دلار تخفیف خورده بود و تازه صندوقدار پانزده دلار هم اضافه تر بهمون تخفیف داد کاری که بهیچوجه امکان نداشت توی فروشگاههای زنجیره ای اتفاق بیفتد!!
بعدش گفتم اینها هم معجزات زندگی ات بوده که همین ها رو هم به هرکسی بگویم باورش نمیشود .
بعد دوباره نجوای ذهنی اومد که «این کارها بخاطر مشتری مداری و جذب مشتری هست»
همونجا جواب دادم که پس چرا چند سال قبل این اتفاق رخ نمی داد و از همون فروشگاه من بارها وسایل گرانتری خریداری کرده بودم، ولی چرا قبلا این تخفیف ها را نداده بودند؟ اینها بخاطر فرکانس من بوده است.
بعد دیدم از این اتفاقات خیلی برایم در چندوقت اخیر رخ داده و با اینکه همه را در دفترم نوشته بودم ولی اونها رو فراموش کرده ام،
و تصمیم گرفتم همین اتفاقات بظاهر کوچک رو مثل استاد بارها و بارها برای خودم مرور کنم و بیشتر از قبل تحسین کنم تا همیشه یادم بمونه .
و نکته مهمتر اینکه من در شروع مسیری هستم که استاد خیلی وقت قبل متعهدانه شروع کرده و من فقط باید خودم رو با مهرداد دیروز مقایسه کنم نه فرد دیگر.
و بعد از خودم پرسیدم آیا تو هم مثل استاد متعهدانه روی خودت کار میکنی و حرفهای ایشان را باور داری . جواب منفی بود.
استاد عاشق این جمله ای هستم که در انتهای فایلهای رایگان تون مینویسید «اگر متعهدانه به اموزشهای استاد باور داشته باشید و در زندگیتان به صورت عملی اجرا کنید، جریانی از سلامتی، نعمت، ثروت و خوشبختی وارد زندگیتان می شود. این قانون هست.»
هربار که این جمله را نگاه میکنم روی آن فکر میکنم و از خودم میپرسم که آیا واقعا امروز متعهدانه حرفهای استاد را باور کرده ای؟ یا فقط بلدی قشنگ آنها را تکرار کنی؟ اگر جواب منفی است حالا چه اقدامی همین الان انجام بدهم؟ و بعد طبق برنامه ام شروع به شنیدن و منطقی کردن جلسات میکنم.
شاد و رو به رشد باشین