سریال زندگی در بهشت | قسمت 16

بسم الله الرحمن الرحیم.

به نام خدایی که وعده اش حق است.

استاد عزیزم و مریم جانم سلام.

خدایا چقدر خوشحالم امروز هم تونستم به تعهدم عمل کنم. تعهد دیدن زیبایی، تعهد کنترل ذهن، تعهد با خودم مهربون بودن و تعهد ادامه کار روی خودم.

روند پاکسازی بهشت همچنان ادامه داره. واقعا مگه میشه این همه زیبایی رو مراقبت نکرد و بهش نرسید.

واقعا دنیا، دنیای لیاقت هاست. شما لیاقت بودن در این بهشت رو دارید. شما هم به زیبایی این بهشت هستید.

بعد از پاکسازی این پیچک ها چقدر زیبایی این درخت های بزرگ نمایان شد. جاده ، آسمان آبی، همه زیبایی های اصلی معلوم شد. به خودم گفتم هر چقدر افکار بیخود، و باورهای بی خود و نامناسب رو بردارم، به همون نسبت راههای اصلی که منتهی میشن به زیبایی ها به روم باز میشه. با کنار زدن این پیچک های اضافی اجازه میدم به خودم که لحظه حال زیبا رو تجربه کنم، انرژی م رو بیخود هدر ندم. اجازه میدم آروم باشم که اگه بتونم اینجوری جراحی مغزی کنم و خودم و باورهام رو بهبود بدم، ایده های زیبا و راههای زیبا به روم باز میشن.

واقعا چقدر عالی که نتیجه کار رو می بینیم. واقعا لحظه به لحظه پاکسازی اگه با عشق باشه زیباست. کافیه عاشق خودمان و رشد خودمان باشیم، اون وقت مسیر لذت بخش میشه. اون وقت اون اهرم رنج و لذت توی ذهنم مون به راحتی جا میفته، چون میدونیم به مسیرهای زیبا ختم میشه، اصلن کل مسیر زیبا میشه.

چقدر تمیز کاری خوبه، چقدر تکامل خوبه، چقدر رشد، بهبود شخصیتی خوبه‌. اگر همیشه کار کنیم، اگر همیشه یادآوری کنیم. هر چقدر تمرین کنم، حرفه ای تر میشم، و حتی انرژیم بالاتر میره،و زودتر رشد میکنم، تصاعدی میرم بالا.

به قول استاد وقتی کار میکنی، نتیجه ش رو کم کم از همون لحظه می بینی کوچولو کوچولو. واقعا با قطع هر پیچکی که انجام میدادید، حرف های استاد توی ذهنم پخش میشد. دیگه روز و شب باید به صدای شما گوش بدم، گرنه یادم میره. وگرنه افکار بیخود و ترسها مثل این پیچک ها توی ذهنم بهم تنیده میشن.

یک سرراهی پیدا شد. چقدر زیبا شد. چقدر این راهها و مسیرها زیبا هستند. چه زیبایی هویدا شد. سپاسگزارم خانم شایسته که این گونه نتایج کار رو نشون ما میدید. تا ببینم نتیجه کار کردن روی خود اینه. تا عمل کنیم. تا بجنبیم.

چقدر آتش زدن اون درختچه های اضافه و پیچک ها رو دوست دارم. باید بسوزن. باید برن . باید برن تا جا باز کنن. محیطت رو، ذهنت رو این طور کم کم خالی کرد از هر چیز اضافی و نازیبایی. تا اصلن چشم مون باز شه.

اون عصای موسی تون رو دوست داشتم. احساس می کنم در ادامه هم ابزار مناسبی خواهد بود. ساده ولی کارا.

و اون مورچه های به ظاهر کوچک ولی با نیشی بسیار بد. Fire antها . این مورچه های کوچک برای من حکم عادت های کوچک مخرب هستند که اثراتشون به مراتب بیشتر از ظاهر کوچکشون هستند. تنبلی های کوچک هر روزه، که بعد از یک مدت تبدیل میشه به یک معذل و بعد. یک مدت تبدیل میشیم به یک ادم تنبل که همیشه تاخیر داره و یا کارهاش رو به تاخیر میندازه‌ و همیشه باید در پی جبران تاخیری های روز و روزهای قبلش هستش.

صدف ها بسیار زیبا بودن. کلن عاشق صدف هستم. دوران بچگیم کنار رودخانه زندگی کردم و همیشه اینها رو دورو بر خونه مون داشتیم. و بازی میکردیم باهاش.

ماشالله به اطلاعات جغرافیایی استاد. یک درس عالی برای من شد. همیشه سعی کن محیط دور و برت رو بشناسی و کشف کنی.

فلکه ی مریم هم خیلی با صفا و ساده بود. ایده ی نامگذاری فلکه به نام شما، به پاس زحمات شما برای این منطقه. عالی بود.

اون راه و جاده زیبای که دو طرف درختان سرفراز و اسمان آبی بود و در آخر به اون آب زیبا اون دریاچه نور ختم شد. یعنی این قدر ذوق کردم وقتی دوربین به آب نزدیک شد. قند اینجا توی دلم آب شد. دوست داشتم بپرم توی آب.

امیدوارم همیشه زیبایی های بی نهایت بیشتر و بیشتر وارد زندگی تون بشه که مطمئنم میشه. طبق قانون ثابت خدا.

سپاسگزارم که سخاوتمندانه برامون وقت میذارید و زندگی زیباتون رو با ما سهیم میشید.

لیلا، شنبه، ۲ بهمن ماه ۱۴۰۰

۲۲ ژانویه، ۲۰۲۲