دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
استاد عزیزم سلامی دوباره دارم خدمت شما و مریم نازم این اولین کامنت بروز من در سریاله و من برای کل ۱۵۹ قسمت قبلی کامنت گذاشتم تا بلاخره امروز تونستم بروز بشم و من هم همراه این کامنت سلبریت میکنم شیرینی خریدم و با چای و شیرینی جشنمو تنهایی و با نوشتن این کامنت میگیرم.
هنوز فایل رو باز نکردم و احساس میکنم میخواهم چیزهایی بنویسم از روند تکاملیم از روزی که شروع کردم به نکته نویسی یعنی اولین روزهای ماه اسفند و این یک ماه و نیم من بطور اختصاصی فقط با سریال گذشت شاید اگه نکته نویسی نمیکردم و صرفا میدیدم چندروزه تموم میشد اما امروز و این لحظه وقتی خودم رو با مینایی که اولین بار ۷۴ قسمت دید و یه کامنت بیشتر ننوشت و گذاشت کنار مقایسه میکنم زمین تا اسمان فرق دارم . همیشه فکر میکردم اصرار شما به کامنت گذاشتن فقط بخاطر سایته و حتما بالابودن کامنت منفعت داره و از طرفی حد بالای کمال طلبیم میگفت باید کامنتی بنویسی که حتما لایک بخوره … ولی استاد من طی این اموزش فشرده و از کامنت نوشتن به شناختی از قوانین و خودم رسیدم که باورنکردنیه . من درست مثل کسی عمل کردم که برای یک دوره بها داده و حالا نشسته باجان و دل کار میکنه اینجوری این فایلها رو بلعیدم . خیلی جاها کم اوردم گریه کردم گوشیمو پرت کردم اما دوباره پا شدم قویتر از قبل چون وارد راهی شده بودم که صددرصد یکطرفه بود توی یه اتوبان شلوغ که همه دارن با سرعت بالا میرن نمیشد دیگه دور زد فایلها منو میکشیدن اگاهی ها منو میکشیدن به سمت خودشون و در نتیجه من هربار قویتر از دل تضادهام در میومدم تا جایی که الان من خودمو کسی میبینم که هیچوقت نمیشناختمش … نمیتونم بنویسم چه درسهایی گرفتم چه سوالهایی در ذهن من حل شد چه راههای برای من روشن شد خدای من چه ترمزی از زندگی من برداشته شد استاد اگر بدونید من الان ناخودآگاه یک اه کشیدم اه کسیکه بار سنگینشو زمین گذاشته و داره پرواز میکنه … استاد من طی این فایلها خرد شدم تکه تکه شدم خمیر شدم و از نو ساخته شدم شاید هنوز بنای خیلی کوچکی باشم اما استاد فوندانسیونم برای هزاران طبقه ست … من با مریم شب و روز زندگی کردم من از مریم چیزهایی یاد گرفتم که زاویه ی دید من به زندگی رو بحدی تغییر داده که وقتی یادم میاد قبلا چطور فکر میکردم شرمم میاد … من همراه مریم دماغ باد کرده م شکست و از شرم سرم پایین افتاد … من برام سوال بود که چرا عروس خونواده ی داییم که یه خانم دکتر متخصصه و تهران زندگی میکنه وقتی میاد روستای داییم میره طویله و میگه کمکتون میکنم پهن گاوها رو جمع میکنم چطور لباس کهنه ی مردانه میپوشه میره مزرعه نخود میچینه من فک میکردم اون منگله عقب افتاده ست وقتی تعریفشو میکردن میگفتن اونقد ارومه همیشه لبخند رو لب داره با همسرش بحدی بهم احترام میذارن کسی باورش نمیشه زن و شوهر باشن میگفتم لابد چه بدبختیه که واسه راضی کردن بقیه اینکارها رو میکنه اگه بدبخت نبود مدارش انقد پایین نبود که همچین جذبی داشته باشه و عروس یه خانواده ی روستایی نمیشد تو تهران عروس یه خانواده ی انچنانی میشد ولی بااین فایلها با دیدن مریمی که بانوی اول این سایته با دیدن مریمی که توی امریکا زندگی میکنه و اگه اراده کنه میتونه بره تو گرونترین پنت هاوس گرونترین شهر امریکا زندگی کنه و کلی خدم و حشم بگیره اما اینجا داره فضله ی حیوان جمع میکنه فهمیدم من منگلم من عقب افتاده م نه اون خانم دکتر فهمیدم خانم دکتر مدارش پایین نیست پسر دایی من مدارش بالاست کسی که از اول راهنمایی از روستا رفت و تو شبانه روزیها درس خوند دانشجوی دانشگاه شریف شد و هیچوقت برنگشت پشتشو ببینه و هیچ چیز مانعش نشد تا به رویاش برسه کسیکه الان تو رشته ی مورد علاقه ش دکترا داره و سالها قبل از اینکه مثل الان ثروتمند و صاحب شرکت و پرسنل بشه و یه دانشجوی ساده بود به برادر بزرگترش گفت من یک ریال از ثروت پدرمو نمیخوام همه برای تو ، فهمیدم کسی سرش بالاست که دماغش باد خالی داره اونیکه سرش پر از اگاهی و بیداریه فروتن و افتاده ست از تجربه های جدید نمیترسه چون شخصیتش بالاتر از اینه که با جمع کردن فضله ی گاو و جوجه سنجیده بشه … من فهمیدم هیچ طبقه ی اجتماعی وجود نداره هیچکسی از هیچکسی برتر نیست تنها تفاوت انسانها در اگاهی اونهاست ولاغیر… استاد چی بنویسم که کسیکه این کامنت رو میخونه حال منو بفهمه … حال کسیکه مثل معتادی بود که موادش توجه دیگران بود موادش ترحم و دلسوزی بود موادش کسی بود که یدکش بکشه یه منجی موادش رفتار خوب بقیه بود ولی حالا … نمیشه نوشت استاد نمیشه نوشت من الان چه حالی دارم فقط سکوت میتونه حال منو بیان کنه و کسایی که این کامنت رو میخونن و نمیتونن حالشونو توصیف کنن منو میفهمن ….
میخوام فایل رو باز کنم و وارد دنیای اگاهی ها و زیباییها بشم و نکات زیباشو بنویسم با توکل به الله خدایاشکرت
صدای گرم و جذاب مریم ، فصای بهاری و سرسبز پرادایس ، اروی زیبا ، بلویر میلواکی ، بزرگ مرد پردایس با چکمه های ارتشی که حواسش به همه چی هست حتی افتاب که صبحها کجای پردایس زیباست و عصرها کجا که سلطان توجه به نکات مثبته ، واقعا استاد افتاب زیباییش و وجودش یکی از بزرگترین نعمتهاست حالا خونه ای داشته باشی که هم طلوع و هم غروب توش دیده بشه و نور به داخل خونه بیاد واقعا یک نعمته ، افتاب بحدی انرژییش مثبته که میگن پیاده روی توی افتاب افسردگی رو درمان میکنه ،خونه ی روی اب،دریاچه ، سانتافه ،کوروت ، براونی و انلوه درختان و سرسبزی خدایاشکرت
اتیش زیر خاکستر عین اگاهی ها میمونه یعنی کسیکه چند بار بشنوه که تحسین زیباییها راه ورود زیبایی به زندگیه و روش کار کنه و نتایجشو ببینه این شعله یه که تاابد روشنه حتی اگه از یه جایی به بعد بهش عمل نکنه اینو میدونه حتی اگه فراموشش بشه روزی که تکرار بشه میگه اره میدونم و اکسیژن رسانی بلویر همون عمل به دانسته هاست که باعث میشه اتش زیر خاکستر شعله ور بشه و نتیجه ش سوزندون اون شاخ و برگهای اضافیه که بعدش جاشون چمن تازه سبز بشه ،استاد عزیزم چقد ذوق کردم وقتی در ادامه ی فیلم شماهم مثال مشابی برای اتیش زیر خاکستر زدید خدایا هزاران بار شکرت
چقد قانون تکامل زیباست عجب لطفی خدا به انسان کرده بااین تکامل نه یک شبه به چیزی میرسی که در حدش نیستی نه یک شبه م سقوط وحشتناک میکنی و جالبتر اینکه وقتی یه راهی رو رفتی انگار تریلیه که ساختیش اگر برگشت هم داشته باشی دفعه ی دوم خیلی راحتتر بالا میایی خدایاشکرت
چقد این جاروی دندانه دار خوبه که برگها رو میشه باهاش جمع کرد ، خدای من تمام جهان جزء به جزء فقط بر اساس قوانین یکسانی عمل میکنه یعنی درست در زندگی انسان چه قانونی هست در طبیعت هم دقیقا همین قانونه ، درختی که هرس نشه رشد نمیکنه یا مسیر رشدش نادرست خواهد بود مثل انسانی که شاخ و برگهای اضافیش رو هرس نکنه رشد نمیکنه ، زمینی که بهش افتاب نخوره و زیر برگهای پوسیده بمونه چمن تازه نمیده عین ادمی که اگاهی دریافت نکنه لایه های گندیده ی وجودش رو لایه روبی نکنه رشد نمیکنه و هزاران مثال مشابه خدایاشکرت
گراپل عجب وسیله ی فوق العاده ایه چقد کارها رو راحتتر کرده ،اردکهارو خدا هنوز سفید سفید تمیز تمیزن ، اسکوترها رو مثل اینکه رفته بودید عشق و حال ،صندلی های زیبامون ، مریم عزیزم وقتی داری از جاروی دندونه دار حرف میزنی تعریفشو میکنی اونو در حد گراپل تراکتور میبینی بهم این درس رو میده که چقد باید داشته هامونو محترم بشمریم چقد باید بزرگشون ببینیم چقد باید تعریفشونو بکنیم اصلا خدای من ،من دیونه ی این اموزشهای عملیم وقتی کسی از چیزیش تعریف میکرد بقیه لب و لوچه چرخون و پشت چشم نازک کنان صورتشونو برمیگردوندن که اووف یارو رو چه خودشو تحویل میگیره اما الان میفهمم که باید باید خودتو و تمام داشته تاتو تحویل بگیری در حد تیم ملی خدایاشکرت
عزیزم مریم میگه زمین تعجب کرده فک میکرد دنیا قهوه ایه الان فهمیده اسمون ابیه،تبر برقیه عالی و یک هیزم شکن حرفه ای که قراره واسه شبهای بهاریمون کلی لاگ اماده کنه که بشینیم گپ بزنیم و لذت ببریم ،واقعا دونفر که شب و روز باهمن چقد میتونن حرف برای گفتن داشته باشن که از هم سیر نشن و برای شبهاشون برنامه بچینن غیر از اینکه عشق الهی بینشون باشه و از طرفی استاد سایت زیباترین و بزرگترین نعمت زندگی شماست که یک دریچه ست برای ارتباط با هزاران نفر شما دو نفر فیزیکی کنار هم هستید ولی هزاران نفر روحا در کنار شمان حرف میزنن و شما صداشونو میشنوید و یه جورایی به یک منبع بی پایان ان شاءالله وصل هستید خدایاشکرت
داک مهاجر زیبا ، استاد مرتب لاگ ها رو تو فرغون چیده ،استاد و مریم که برگها رو جمع کردن با بلویر و جارو حالا از خودشون پرسیدن چطوری از این راحتتر و در نتیجه هدایتشدن به دستگاهی که برگها رو جمع میکنه و ان شالله اونم به جمع ابزارالات و ادوات پردایس اضافه میشه خدایاشکرت
استاد عزیزم ما ازشما یاد گرفتیم هر بعد زندگیو رو که ادم همت کنه پاکسازی کنه مثل پردایس زیباتر و زیباتر میشه ،وااو استاد واقعا جایی که نور نیست اسمون به طرز عجیبی زیباست من اولین بار توی سن پونزده شونزده سالگی رفتیم یه روستایی مهمونی شب با دخترشون رفتم بیرون و یک ان اسمان رو دیدم ستارگان و کهکشان راه شیری کاملا معلوم بود خدایا مبهوت شدم و میگفتم اسمان اینجا چراانقد پرستاره و زیباست و طفلک اون دختره میگفت مگه اسمون بی ستاره هم هست حالافکرشو بکن برای شما که توی تمپا شبش عین روزش روشنه و ستاره ها دیده نمیشن اسمون تاریک اینجا دیگه چه نوربارونیه خدایاشکرت
به به چای اتیشی من کل سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت منتظر همین چای اتیشی بودم باوجودیکه چایی نمیخورم ولی بازم چای اتیشی یه چیز دیگه ست،ماشالله به زورتون استاد ،چقد کار این تبر راحته ،ای جان این تنه چقد باحال شد کاملا قرینه و زیبا،و مریمم چه زیبا همه رو هرمی چیده و روشم علامت گذاشته،عزیزم اسناد هیزمو گاز میگیره میگه این مداله اصلا یه جوریی لذت بردن رو با کار یکی کردید که ادم حس میکنه هیچوقت خسته نمیشید خدایاشکرت
راستی دیشب تو کامنتم نوشتم دلم بارون میخواد الان یک رعدو برقی میزنه بیا و ببین خدایاشکرت
سپاسگذارم بخاطر این فایل عالی استاد و مریم زیبارو
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
یک خبر خوب
«دوره قانون آفرینش | بخش سوم»، به محصولات سایت افزوده شد.
دوستانی که قبلا «دوره قانون آفرینش | بخش دوم» را خریده اند، می توانند «دوره قانون آفرینش | بخش سوم» را خرید نمایند. ضمن اینکه سیستم سایت به آنها این امکان را داده است که تا 30 روز پس از خرید بخش دوم، بخش سوم دوره قانون آفرینش را با ۴۰٪ تخفیف خرید نمایید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
سریال بهشت قسمت ۱۶۰
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار
شنیده ای اذا سالک عبادی فانی قریب
همان که خدای عزیز علیم
سخن رانده از آن به قلب امین
اجیب دعوه الداع اذا دعان
که پر شده از ندای سلیس حبیب
فلیستجیبوا لی والیومنوا بی
که شده شرط انَّ انی قریب
پس چه شده است تو را که وقت حضیض
زنی دست خود به دامان دیو
فراخوانی هر کس که هست غیر او
ندانی که شرک است این نه نوید
اگر خواهی آن ره که خود گفته است
همان اهدنا الصراط المستقیم
بگو با خود هر دم این راز دین
که ایاک نعبد و ایاک نستعین
——————————-
کریمی و حکیمی و علیمی
زهر سمتی که میبینم رحیمی
ز رحمت بر کسی بخشنده هستی
که باور دارد آن منبع تو هستی
و گرنه مشرک و کافر ندارد
ز بذلت قدر یک سر سوزن نصیبی
————————————–
اومدم تا بگم امشب با خوندن دو تا از کامنتهای بچه ها عجیب حالم دگرگون شد
با کامنت مرضیه جان اشک ریختم
مگر میشه آدم با خوندن کامنت ی نفر دیگه که داره اشک میریزه اشک بریزه بدون اینکه دیده باشدش
بدون اینکه هم کلامش شده باشه ؟!!!!!!!!
با کامنت محمد علی جان لبخند زدم
مگه میشه آدم از خوندن کامنت ی نفر اینقدر لذت ببره که لبخند بزنه؟ آخه اگر تصویر یا کلام باشه قابل باوره اما نوشته !!!!!!!!!!
فقط در یک صورت این امکان پذیره :
که این آدم ها توی ی فرکانس باشن و امواج همدیگه رو دریافت کنن
آره اینه مفهوم فرکانس که مهم نیست تو کجایی و اونا کجا
مهم اینه که توی ی مدار باشین و ی فرکانس رو ارسال کنین
اونم به جایی که اون فرکانس مشابه وجود داره و دریافت میکنه و بر میگردونه
فرکانس انسان هایی که داره مزه مزه میکنن:
رسد آدمی به جایی که بجز خدا نبیند
خداای چی بگم از این حال دلم البته بقول شما استاد تعجبی نداره چون من فرکانسش رو فرستادم اونم کی؟ دو روز قبل از تحویل سال
که نوشتم خدایا رابطه ای میخوام عاشقانه باهات که هر وقت میخوام ازت حرف بزنم با اشک شوق باشه !!!!!!!!!!!!!!!
و تو چقدر عاشقانه داری جوابم رو میدی
امان از دست این نجواها که حتی الان هم میخوان زیر سوال ببرن که این عشق بازی رو
که داره مدام میگه ننویس این حال خوب رو اما من مینوسیم تا یادم باشه که وعده ی خداوند حقه
خدایی که داره این رابطه ی عاشقانه با خودش رو بهم میده همه چیز رو میتونه بهم بده
درست مثل محمد علی جان که متعجب بودم از غیبتش توی سایت و الان برگشته با دست پر از بهشت خود ساخته ی خودش
یا مثل سید علی خوشدل و هزاران هزار نفر دیگه
و همه ی اینها سرچشمش از توجه آگاهانه به زیبایی های بهشت خود ساخته ی استاد شروع شد و تمرکز لیزری روی اون
هدایتی که اصل و ریشش با تمرکز بر نکات مثبت پاردایس شروع شد
و کم کم مثل اون ذغال های زیر اون چوب ها قدرت گرفت و با یک دم پیوسته زبانه کشید و شعله ور شد و الان نورانی کرده زندگی همه ی این دوستانم رو
و البته که این تمرکز بر زیباییها با پاکسازی آگاهانه تدریجی اما با حال خوب همراه بوده و گرنه با حال بد نمیشه کار احسن انجام داد درست مثل پاکسازی پاردایس از این برگها
شاید این برگها همون چیزهای به ظاهر خوبی هستن که بعضی وقتها ما رو فریب میده که دست به پاکسازی نزنیم چون ظاهرشون خوبه و ظاهرا هم آسیبی نمیرسونن .اما وقتی اونها رو کنار میزنی تازه متوجه میشی که چه خوب شد انگار ی دنیای جدید اون زیر زیرا بود که حالا هویدا میشه و نور میخوره و اونهم نورانی میشه دقیقا مثل اون باورهای به ظاهر مناسب و بی آزار که وقتی اصلاحشون میکنی دری از درها به روت باز میشه و ذهنت ی نفسی میکشه و سرسبز میشه از جوونه های باورهای خالص مناسب
اونوقته که همه چیز رو زیباتر میبینی حتی دیدن یک تنه ی پوسیده ی درخت ، حتی بهم ریختن برگهایی که روی هم جمشون کردی توسط ی مرغ شیطون اونوقته که گیر نمیدی به اون مرغه و با چوب و چنگگ به جونش نمی افتی چون ذاتش بهم ریختن .اونوقته که اقدام میکنی و حل میکنی این مساله رو اونهم خیلی ساده چون وجودت پاک شده و خودت هستی همون خودی که خود خداست
اصلا وقتی خودت رو پیدا میکنی و وصل میشی بخدا دیگه حتی نگران پاکسازی نیستی نگران جمع کردن برگها و بهم ریختنش توسط مرغ ها نیستی چون میدونی که هر چی از خدا درخواست کنی بهت میده حتی ی وسیله برا جمع کردن برگها که هم لذتت بیشتر بشه و هم راحت تر پاکسازی رو انجام بدی
اونوقته که از خدا ی تبر برقی میخوای که خیلی راحت چوب ها رو برات خرد کنه جوری که نیازی نیست تبر دستت بگیری و کلی انرژی بذاری تا ی تنه رو خرد کنی کلی تنه رو توی یک آن برات خلالی میکنه جوری که وقتی کنار آتیش میشینی از انداختنش توی آتیش لذت میبری
اونوقته که حتی برای روشن کردن آتیش هم مجبور نیستی اونقدر فوت کنی که صورتت قرمز بشه و نفس کم بیاری ی بلوئر بهت میده که برات فوت میکنه فوت یواش فوت سریع هر جور تو راحتی
اونوقته که ی همدم برات جور میکنه که پا به پات میاد و پاکسازی رو انجام میدین اونم بی مزد و منت
اونوقته که ی خونه ای بهت میده که از هر سمتی که نگاه میکنی ی زیبایی رو تجربه میکنی
آره خدا همه چیز میشود همه کس را به شرط ایمان به شرط پاکی دل
سپاسگزارم استاد و مریم جان عزیز و همه ی دوستان خوبم که خوندن کامنت هاتون ی دنیا ارزش داره
اون دو تا شعر بالا هم از طرف من تقدیم به همه ی شما عزیزان . این شعر گفتنه هم از برکت سریال بهشت بود که دیدن صحنه های زیبای اون آتش شعر گفتن رو در وجود من شعله ور کرد
خدایا شکرت
سلام دوست عزیز آقا محمد اتفاقا داشتم فکر میکردم چرا خبری ازتون نیست که امشب دیدم به به اومدین باون تمرکز لیزری .خیلی خیلی هم خوشحال شدم هم لذت بردم از کامنتتون از بهشتی که دارین تجربه میکنین و ساختینش دمتون گرم
سلام مرضیه جان دوست عزیزم. حتما باور میکنی که منم با خوندن کامنتت اشک تو چشام جمع شد. مگه میشه کامنت ی نفر رو بخونی و اشک تو چشات جمع بشه؟
تحسینت میکنم عزیزم برای این لحظات نابی که داری تجربه میکنی . منم ی ذره اش رو دارم تجربه میکنم.
ادامه میدیم با قدرت این مسیر الهی رو
سلام زهرا جان گل. من از شما ممنونم که اینقدر خالصانه تحسین میکنی و انگیزه میدی عزیزم
ان شا الله که ی روز کتاب شعرم رو که برخواسته از همین سریاله تقدیم میکنم به همه ی دوستان عباس منشیم
سپاسگزارم آقای مهر جوی
منم هر چی که خواسته ی قلبتونه رو براتون آرزو میکنم به هر چه زودتر محقق شدن
سلام زیبا جان عزیزم .خوشحالم که خبری ازت میشنوم .ان شا الله که خودت و خونوادت در صحت و سلامت به سر ببرین .ممنونم عزیزم .آره ی طبع شعری بود که خیلی جدی نمیگرفتم اما از وقتی که با سریال بهشت همراه شدم بعضی جاها واقعا الهام میشد و مینوشتم و دارم کم کم جدی میگیرم این توانایی رو که خداوند در وجودم گذاشته و دارم شعرهام رو جمع میکنم که ی روزی نه چندان دور ان شا الله چاپشون کنم . اره اون شعر پروین که واقعا محشره برا تضادهایی که باهاشون روبرو میشیم .امیدوارم که زندگی هر روز برات زیباتر و قشنگ تر بشه عزیزم
سلام دوست عزیرم زینب جان. ممنونم عزیزم. اصلا خودم هم بعد از مدتها با خوندن شعر خودم حالم دگرگون شد. تحسین میکنم این ارتباط زیبا و قشنگت رو با رب العالمین و آروزی نعمت های بیشمار رو برات دارم عزیزم بقول شما این بی دلیل نیست که ی روز مونده به سال نو من از طریق پاسخ شما هدایت بشم به شعر خودم که پیام توحید و یگتاپرستی رو داره فریاد میزنه تا یادم باشه که هر آنچه که بهش رسیدم و تجربه کردم از بودن در مسیر توحید بوده. سالی سرشار از توحید ناب رو برات آرزو میکنم