سریال زندگی در بهشت | قسمت 160

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

به نام خداوند وهاب

سلام به رهروان راه حقیقت

استاد عزیزم سلامی دوباره دارم خدمت شما و مریم نازم این اولین کامنت بروز من در سریاله و من برای کل ۱۵۹ قسمت قبلی کامنت گذاشتم تا بلاخره امروز تونستم بروز بشم و من هم همراه این کامنت سلبریت میکنم شیرینی خریدم و با چای و شیرینی جشنمو تنهایی و با نوشتن این کامنت میگیرم.

هنوز فایل رو باز نکردم و احساس میکنم میخواهم چیزهایی بنویسم از روند تکاملیم از روزی که شروع کردم به نکته نویسی یعنی اولین روزهای ماه اسفند و این یک ماه و نیم من بطور اختصاصی فقط با سریال گذشت شاید اگه نکته نویسی نمیکردم و صرفا میدیدم چندروزه تموم میشد اما امروز و این لحظه وقتی خودم رو با مینایی که اولین بار ۷۴ قسمت دید و یه کامنت بیشتر ننوشت و گذاشت کنار مقایسه میکنم زمین تا اسمان فرق دارم . همیشه فکر میکردم اصرار شما به کامنت گذاشتن فقط بخاطر سایته و حتما بالابودن کامنت منفعت داره و از طرفی حد بالای کمال طلبیم میگفت باید کامنتی بنویسی که حتما لایک بخوره … ولی استاد من طی این اموزش فشرده و از کامنت نوشتن به شناختی از قوانین و خودم رسیدم که باورنکردنیه . من درست مثل کسی عمل کردم که برای یک دوره بها داده و حالا نشسته باجان و دل کار میکنه اینجوری این فایلها رو بلعیدم . خیلی جاها کم اوردم گریه کردم گوشیمو پرت کردم اما دوباره پا شدم قویتر از قبل چون وارد راهی شده بودم که صددرصد یکطرفه بود توی یه اتوبان شلوغ که همه دارن با سرعت بالا میرن نمیشد دیگه دور زد فایلها منو میکشیدن اگاهی ها منو میکشیدن به سمت خودشون و در نتیجه من هربار قویتر از دل تضادهام در میومدم تا جایی که الان من خودمو کسی میبینم که هیچوقت نمیشناختمش … نمیتونم بنویسم چه درسهایی گرفتم چه سوالهایی در ذهن من حل شد چه راههای برای من روشن شد خدای من چه ترمزی از زندگی من برداشته شد استاد اگر بدونید من الان ناخودآگاه یک اه کشیدم اه کسیکه بار سنگینشو زمین گذاشته و داره پرواز میکنه … استاد من طی این فایلها خرد شدم تکه تکه شدم خمیر شدم و از نو ساخته شدم شاید هنوز بنای خیلی کوچکی باشم اما استاد فوندانسیونم برای هزاران طبقه ست … من با مریم شب و روز زندگی کردم من از مریم چیزهایی یاد گرفتم که زاویه ی دید من به زندگی رو بحدی تغییر داده که وقتی یادم میاد قبلا چطور فکر میکردم شرمم میاد … من همراه مریم دماغ باد کرده م شکست و از شرم سرم پایین افتاد … من برام سوال بود که چرا عروس خونواده ی داییم که یه خانم دکتر متخصصه و تهران زندگی میکنه وقتی میاد روستای داییم میره طویله و میگه کمکتون میکنم پهن گاوها رو جمع میکنم چطور لباس کهنه ی مردانه میپوشه میره مزرعه نخود میچینه من فک میکردم اون منگله عقب افتاده ست وقتی تعریفشو میکردن میگفتن اونقد ارومه همیشه لبخند رو لب داره با همسرش بحدی بهم احترام میذارن کسی باورش نمیشه زن و شوهر باشن میگفتم لابد چه بدبختیه که واسه راضی کردن بقیه اینکارها رو میکنه اگه بدبخت نبود مدارش انقد پایین نبود که همچین جذبی داشته باشه و عروس یه خانواده ی روستایی نمیشد تو تهران عروس یه خانواده ی انچنانی میشد ولی بااین فایلها با دیدن مریمی که بانوی اول این سایته با دیدن مریمی که توی امریکا زندگی میکنه و اگه اراده کنه میتونه بره تو گرونترین پنت هاوس گرونترین شهر امریکا زندگی کنه و کلی خدم و حشم بگیره اما اینجا داره فضله ی حیوان جمع میکنه فهمیدم من منگلم من عقب افتاده م نه اون خانم دکتر فهمیدم خانم دکتر مدارش پایین نیست پسر دایی من مدارش بالاست کسی که از اول راهنمایی از روستا رفت و تو شبانه روزیها درس خوند دانشجوی دانشگاه شریف شد و هیچوقت برنگشت پشتشو ببینه و هیچ چیز مانعش نشد تا به رویاش برسه کسیکه الان تو رشته ی مورد علاقه ش دکترا داره و سالها قبل از اینکه مثل الان ثروتمند و صاحب شرکت و پرسنل بشه و یه دانشجوی ساده بود به برادر بزرگترش گفت من یک ریال از ثروت پدرمو نمیخوام همه برای تو ، فهمیدم کسی سرش بالاست که دماغش باد خالی داره اونیکه سرش پر از اگاهی و بیداریه فروتن و افتاده ست از تجربه های جدید نمیترسه چون شخصیتش بالاتر از اینه که با جمع کردن فضله ی گاو و جوجه سنجیده بشه … من فهمیدم هیچ طبقه ی اجتماعی وجود نداره هیچکسی از هیچکسی برتر نیست تنها تفاوت انسانها در اگاهی اونهاست ولاغیر… استاد چی بنویسم که کسیکه این کامنت رو میخونه حال منو بفهمه … حال کسیکه مثل معتادی بود که موادش توجه دیگران بود موادش ترحم و دلسوزی بود موادش کسی بود که یدکش بکشه یه منجی موادش رفتار خوب بقیه بود ولی حالا … نمیشه نوشت استاد نمیشه نوشت من الان چه حالی دارم فقط سکوت میتونه حال منو بیان کنه و کسایی که این کامنت رو میخونن و نمیتونن حالشونو توصیف کنن منو میفهمن ….

میخوام فایل رو باز کنم و وارد دنیای اگاهی ها و زیباییها بشم و نکات زیباشو بنویسم با توکل به الله خدایاشکرت

صدای گرم و جذاب مریم ، فصای بهاری و سرسبز پرادایس ، اروی زیبا ، بلویر میلواکی ، بزرگ مرد پردایس با چکمه های ارتشی که حواسش به همه چی هست حتی افتاب که صبحها کجای پردایس زیباست و عصرها کجا که سلطان توجه به نکات مثبته ، واقعا استاد افتاب زیباییش و وجودش یکی از بزرگترین نعمتهاست حالا خونه ای داشته باشی که هم طلوع و هم غروب توش دیده بشه و نور به داخل خونه بیاد واقعا یک نعمته ، افتاب بحدی انرژییش مثبته که میگن پیاده روی توی افتاب افسردگی رو درمان میکنه ،خونه ی روی اب،دریاچه ، سانتافه ،کوروت ، براونی و انلوه درختان و سرسبزی خدایاشکرت

اتیش زیر خاکستر عین اگاهی ها میمونه یعنی کسیکه چند بار بشنوه که تحسین زیباییها راه ورود زیبایی به زندگیه و روش کار کنه و نتایجشو ببینه این شعله یه که تاابد روشنه حتی اگه از یه جایی به بعد بهش عمل نکنه اینو میدونه حتی اگه فراموشش بشه روزی که تکرار بشه میگه اره میدونم و اکسیژن رسانی بلویر همون عمل به دانسته هاست که باعث میشه اتش زیر خاکستر شعله ور بشه و نتیجه ش سوزندون اون شاخ و برگهای اضافیه که بعدش جاشون چمن تازه سبز بشه ،استاد عزیزم چقد ذوق کردم وقتی در ادامه ی فیلم شماهم مثال مشابی برای اتیش زیر خاکستر زدید خدایا هزاران بار شکرت

چقد قانون تکامل زیباست عجب لطفی خدا به انسان کرده بااین تکامل نه یک شبه به چیزی میرسی که در حدش نیستی نه یک شبه م سقوط وحشتناک میکنی و جالبتر اینکه وقتی یه راهی رو رفتی انگار تریلیه که ساختیش اگر برگشت هم داشته باشی دفعه ی دوم خیلی راحتتر بالا میایی خدایاشکرت

چقد این جاروی دندانه دار خوبه که برگها رو میشه باهاش جمع کرد ، خدای من تمام جهان جزء به جزء فقط بر اساس قوانین یکسانی عمل میکنه یعنی درست در زندگی انسان چه قانونی هست در طبیعت هم دقیقا همین قانونه ، درختی که هرس نشه رشد نمیکنه یا مسیر رشدش نادرست خواهد بود مثل انسانی که شاخ و برگهای اضافیش رو هرس نکنه رشد نمیکنه ، زمینی که بهش افتاب نخوره و زیر برگهای پوسیده بمونه چمن تازه نمیده عین ادمی که اگاهی دریافت نکنه لایه های گندیده ی وجودش رو لایه روبی نکنه رشد نمیکنه و هزاران مثال مشابه خدایاشکرت

گراپل عجب وسیله ی فوق العاده ایه چقد کارها رو راحتتر کرده ،اردکهارو خدا هنوز سفید سفید تمیز تمیزن ، اسکوترها رو مثل اینکه رفته بودید عشق و حال ،صندلی های زیبامون ، مریم عزیزم وقتی داری از جاروی دندونه دار حرف میزنی تعریفشو میکنی اونو در حد گراپل تراکتور میبینی بهم این درس رو میده که چقد باید داشته هامونو محترم بشمریم چقد باید بزرگشون ببینیم چقد باید تعریفشونو بکنیم اصلا خدای من ،من دیونه ی این اموزشهای عملیم وقتی کسی از چیزیش تعریف میکرد بقیه لب و لوچه چرخون و پشت چشم نازک کنان صورتشونو برمیگردوندن که اووف یارو رو چه خودشو تحویل میگیره اما الان میفهمم که باید باید خودتو و تمام داشته تاتو تحویل بگیری در حد تیم ملی خدایاشکرت

عزیزم مریم میگه زمین تعجب کرده فک میکرد دنیا قهوه ایه الان فهمیده اسمون ابیه،تبر برقیه عالی و یک هیزم شکن حرفه ای که قراره واسه شبهای بهاریمون کلی لاگ اماده کنه که بشینیم گپ بزنیم و لذت ببریم ،واقعا دونفر که شب و روز باهمن چقد میتونن حرف برای گفتن داشته باشن که از هم سیر نشن و برای شبهاشون برنامه بچینن غیر از اینکه عشق الهی بینشون باشه و از طرفی استاد سایت زیباترین و بزرگترین نعمت زندگی شماست که یک دریچه ست برای ارتباط با هزاران نفر شما دو نفر فیزیکی کنار هم هستید ولی هزاران نفر روحا در کنار شمان حرف میزنن و شما صداشونو میشنوید و یه جورایی به یک منبع بی پایان ان شاءالله وصل هستید خدایاشکرت

داک مهاجر زیبا ، استاد مرتب لاگ ها رو تو فرغون چیده ،استاد و مریم که برگها رو جمع کردن با بلویر و جارو حالا از خودشون پرسیدن چطوری از این راحتتر و در نتیجه هدایتشدن به دستگاهی که برگها رو جمع میکنه و ان شالله اونم به جمع ابزارالات و ادوات پردایس اضافه میشه خدایاشکرت

استاد عزیزم ما ازشما یاد گرفتیم هر بعد زندگیو رو که ادم همت کنه پاکسازی کنه مثل پردایس زیباتر و زیباتر میشه ،وااو استاد واقعا جایی که نور نیست اسمون به طرز عجیبی زیباست من اولین بار توی سن پونزده شونزده سالگی رفتیم یه روستایی مهمونی شب با دخترشون رفتم بیرون و یک ان اسمان رو دیدم ستارگان و کهکشان راه شیری کاملا معلوم بود خدایا مبهوت شدم و میگفتم اسمان اینجا چراانقد پرستاره و زیباست و طفلک اون دختره میگفت مگه اسمون بی ستاره هم هست حالافکرشو بکن برای شما که توی تمپا شبش عین روزش روشنه و ستاره ها دیده نمیشن اسمون تاریک اینجا دیگه چه نوربارونیه خدایاشکرت

به به چای اتیشی من کل سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت منتظر همین چای اتیشی بودم باوجودیکه چایی نمیخورم ولی بازم چای اتیشی یه چیز دیگه ست،ماشالله به زورتون استاد ،چقد کار این تبر راحته ،ای جان این تنه چقد باحال شد کاملا قرینه و زیبا،و مریمم چه زیبا همه رو هرمی چیده و روشم علامت گذاشته،عزیزم اسناد هیزمو گاز میگیره میگه این مداله اصلا یه جوریی لذت بردن رو با کار یکی کردید که ادم حس میکنه هیچوقت خسته نمیشید خدایاشکرت

راستی دیشب تو کامنتم نوشتم دلم بارون میخواد الان یک رعدو برقی میزنه بیا و ببین خدایاشکرت

سپاسگذارم بخاطر این فایل عالی استاد و مریم زیبارو

از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.


یک خبر خوب

«دوره قانون آفرینش | بخش سوم»، به محصولات سایت افزوده شد.

دوستانی که قبلا «دوره قانون آفرینش | بخش دوم» را خریده اند، می توانند  «دوره قانون آفرینش | بخش سوم» را خرید نمایند. ضمن اینکه سیستم سایت به آنها این امکان را داده است که تا 30 روز پس از خرید بخش دوم، بخش سوم دوره قانون آفرینش را با ۴۰٪ تخفیف خرید نمایید. 

برای مطالعه اطلاعات بیشتر درباره مطالب آموزشی«دوره قانون آفرینش | بخش سوم» و نحوه خرید این دوره کلیک کنید.

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    412MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

218 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مدیحه غفارزاده» در این صفحه: 2
  1. -
    مدیحه غفارزاده گفته:
    مدت عضویت: 2102 روز

    سلام و صد سلام به استاد عشق و مریم جون دلم که عاشقتونم هوارتا

    واای استاد این فایل برای من بود .. اصلا انگار واسه من ساخته شده بود

    وقتی با بلوئر رفتید به چوبهایی که 13 ساعت پیش اتیششون روشن بوده دوباره اکسیژن که یکی از سه عامل مهم مثلت اتش هست بدید یاد خودم افتادم .. اینودر ابتدا گفتم که یاداوری بشه که قانون قانونه … تخطی نمیکنه … اگر مواد سوزوندنی و در کنار اکسیژن و سوخت قرار بدی حتتما و لاجرم اتیش شکل میگیره .. این قانون به این کوچیکی خطا نمیکنه حالا شما فرض کن قانون کیهان چقققددررررررر دقیققق و درسته !!

    من یه مدت مدیدی بود که از مسیر بخاطر یه سری مسائل که اومده بودن رشدم بدن ، اموزه های زیبایی که درطول 1 سال و چند ماه بصورت مداوم و تمرکزی روشون کار کرده بودم رو به باد فراموشی سپرده بودم

    و خلاصه توی احساس ناخوشی بسر میبردم

    و مدام از این شاخه به اون شاخه میپردیم بصورتی که نمیتونستم فایلی که بتونه تلنگر سختی بهم بزنه رو پیدا کنم و بهش گوش بدم که برگردم به همون مسیر زیبا

    دقیقا اون اموزه ها مثل این اتیش زیر خاکستر بود که گم شده بود دفن شده بود ولی من نمیتونستم روی یه نقطه درستی که از اون جهت اون اتیش رو زیاد کنم تمرکز کنم مدام از فایل عزت نفس تا چند دقیقه اول که گوش میدادم میگفتم نه برم یه فایل دیگه دوباره اون فایل رو نصفه نیمه رهاش میکردم

    انقدر رفتم و رفتم و از خدا هدایت خواستم تا بالاخره فهمیدم از کدوم نقطه باید ” تمرکز ” کنم

    اره تمرکز !! این اتیش زیر خاکستر تمرکز میخواست دقیقا مثل شما که روی یه نقطه فقط تمرکز بلوئر رو بردید و از همون جا فیکسش کردید و به مدت کمتر از 1 دقیقه اتیش جون گرفت

    منم به فاصله 1-3 روز که تمرکز شدید روی نقطه درستی و هدفی که پیداش کردم نشونه گرفتم به اتیش زیر خاکستر و در کمتر از 1 روز برگشتم به اون مسیر هدایت .. برگشتم که نه ! بهتره بگم لیز خوردم سر خوردم

    من اسم این مسیرو گذاشتم مسیر تکامل ! بالاخره بعد از یه مدتی که روی خودت کار میکنی خدا بهت میگه بیا ببینم چند مرده حلاجی میبردتت توی اتاق ازمایش ! اونجا یا درستو پاس میکنی یا تجربه میشه برای شفافیت هدفت !! مثل امتحان که میری میدیش یا پاسش میکنی یا اشتباه میکنی و درسشو میگیری نکته شو میگیری و میری واسه امتحان بعدی !!

    اولش که از اون اتاق میای بیرون احساس میکنی که ای بابا چه وقتی رو از خودت تلف کردی و اگه احساس عزت نفس نداشته باشی حسسااابی حالت گرفته میشه فکر میکنی عقب افتادی و و … دیگه نگم براتون .. دوستان هم فرکانسی که قانون و میدونن میدونن بعدش چی میشه !!

    ولی اگه قانون رو بدونی و بدونی که این روند پیشرفتته و برخورد با تضاد جزوی از مسیره و باصطلاح سکوی پرتابیه برای رسیدن به هدفت به خواسته ات دیگه له نمیزنی حرص نمیزنی خوشحالی و مطمئنی که توی مسیری اتفاقا !!

    خوبیه این مسیر اینه که وقتی برمیگردی ( اتیش زیر خاکستر جون میگیره ) شدتش بیشتره !!

    یعنی اون تکامل اون روند ارومی که تو اون یکسال و نیمی که طی کرده بودم هنوز داغ بود هنوز جون داشت هنوز تموم نشده بود فقط نیاز به یه تمرکز انرژی بالا داشت که من موفق شدم این انرژی رو خرجش کنم و بقول استاد برای نشتی این انرژیم برای تمرکز به ناخواسته هام خساست بخرج بدم و بجاش بزارم روی باورهای بنیادینی که قبلا ساخته بودمش و زیر یه عالمه باور کمبود و محدود کننده دفن شده بود

    حالا اتیش من خیلی بیشتر از اون اتیش اولیه !!

    نکته بعدی که بازم منو به فکر فرو برد اون برگهای روی سبزه هاست که مدتهاس که کسی جمعشون نکرده بود

    و به زمین زیرش نور نرسیده بود و در نتیحه سبزه ای رشد نکرده بود

    این دقیقا مصداق اینه که نور و نعمت و برکت همیشه داره میتابه همیشه خورشید خانوم به ما انرژیشو میده ولی این ما هستیم که نمیخوایم ازش استفاده کنیم و میریم توی غارمون و میگیم پس نور کوش !!

    در اصل اون برگهای اضافی همون پاشنه آشیلمونه که باید هر از گاهی جمع اوریش کنیم و بزاریم که نور منبع به باورهای ما تابیده بشه و باورهای قشنگمون ریشه بدواند ..

    ما هیج وقت نمیتونیم پاشنه های آشیلمونو از بین ببریم بلکه باید همیشه مواظب باشیم که جلوی اون نور منبع رو نگیره و همیشه هرسشون کنیم با عشق !!

    تاکید میکنیم با عشق !!

    استاد یه چیزی رو جدیدا یاد گرفتم اینه که با عشق به انجام کاری استارت میزنم

    حتی اکه اون کار حل یه مشکل و یه چالش بزرگی باشه !! با عشق !!

    با عشق میشه همه چیز رو کسب کرد !!

    اولین استارتشم عشق به خودمونه به منیع اصلیمونه که میشه همون با صلح بودن با خودمون !

    مریم جون رو ببینید با چه عشقی داره برگهارو جمع میکنه !!

    مرغای بازیگوش که میان پرت و پلا میکنن برگارو بازم با عشق باهاشون صحبت میکنه !!

    استاد و مریم جانم شما یکی از بزرگترین پاشنه های اشیل منو درباره مهاجرت به کشوری مثل آمریکا رو بردید زیر سوال که هر موقع میاد منو گمراه کنه یاد شما میفتم و اون اینه که شما چظور اینقدر راحت به دور از خانوادتون توی امریکا دارید با عشششق زندگی میکنید !!! این موضوع تقریبا مشکل اصلی بیشتر دوستان خانواذگیمون که امریکا زندگی میکنن هست که طرف به بیماری اعصاب دچار شده به خاطر دوری از خانواده

    و من میدونم چرا شما انقدر راحت دارید زندکیتونو میکنید فارغ از اینکه فرسنگها از خانواده دور هستید : با خودتون در صلح شدیدددد هستید اصلا قفلید به خودتون !! و اینکه مطمئنا زمانیکه ایران بودید از شرایطتون بسیار راضی بودید و به اندازه ای که الان در امریکا لذت میبرید ، از شرایطتون در ایران لذذت میبردید ”

    اینا رو گفتم که برای خودم نکات بسسییااار مهمی بود شاید یه روزی نشانه ی روزانه ی من همین فایل بشه و من هدایت بشم به این نکاتی که گفتم و بااز برام یاداوری بشه که از کجا به کجا رسیدم !!!

    خدارو بخاطر زیبای های بهشتتون به خاطر اون تقارن نقاشی زیبایی خداوند روی برکه زیبای بهشتتون بهخاطر هوای بی نظیر بهاری به خاطر مرغو خروساتون و همه چیزهایی که در بهشتتون هست که نشانه و ایتی از خداوند بزرگه جهانه سپاسگزارم

    استاد جانم خیلیییییییییییییی دوسستتون دارم

    مریم جون شما رو که میبینم اصلا شروع میکنم بلند به عشششششق دادن و ای جان ای جان گفتن درحدی که مامانم میگه با کی داری اینطوری حرف میزنی

    خیلیی عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    مدیحه غفارزاده گفته:
    مدت عضویت: 2102 روز

    مصطفی عزیز

    خیلی خوشحالم که کامنت زیباتو‌ در حالی که داشتم از زیبایی های اطرافم لذت میبرم دیدم

    هر روز جهش های بیشتری رو دارم میبینم چون خودمو رها کردم و دارم عشق میکنم از زندگیم

    دقیقا چیزی که تجربه ی من بعد از برخورد با این تضاد سخت بود ، به جای “ لذت بردن “ دارم “ عشق” میکنم

    خداروشکر که منو به این تضاد هدایت کرد شاید از برخورد با تضاد میترسیدم ولی بالاخره روبرو شدم باهاش والان ترسم ازش ریخته شده و باا اغوش باززز و با سرعت بیشتری دارم میرم جلو

    چون مطمینم اگه باز به تضادی برخورد کنم این سری با اموزه هایی که تو ذهنم جاگذاری کردم نمیتونه منو درگیر کنه حتی اگرم درگیر کنه مثل این مرحله که ازش عبور کردم نخواهد بود ( یادآوری میشه برام )

    و از همه جالبتر اینکه وقتی از تضاد درستو میگیری و میای بیرون انگار سرعت و شتابی توی مسیرت میگیری که قبلا نداشتی !! دقیقا مصداق ” لیزز خوردن” توی مسیرته

    وای خدارو شکر خودمو بارها تحسین میکنم و برای خودم هدیه های ریز ریز میخرم و از مدیِ درونِ خفنم دارم محافظت میکنم

    مرسی از کامنت زیبایی که گذاشتی و اون آگاهی های درونتو به اشتراک گذاشتی

    🌺🌺🌺

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: