دیدگاه زیبا و تأثیرگزار مینا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
به نام خداوند وهاب
سلام به رهروان راه حقیقت
استاد عزیزم سلامی دوباره دارم خدمت شما و مریم نازم این اولین کامنت بروز من در سریاله و من برای کل ۱۵۹ قسمت قبلی کامنت گذاشتم تا بلاخره امروز تونستم بروز بشم و من هم همراه این کامنت سلبریت میکنم شیرینی خریدم و با چای و شیرینی جشنمو تنهایی و با نوشتن این کامنت میگیرم.
هنوز فایل رو باز نکردم و احساس میکنم میخواهم چیزهایی بنویسم از روند تکاملیم از روزی که شروع کردم به نکته نویسی یعنی اولین روزهای ماه اسفند و این یک ماه و نیم من بطور اختصاصی فقط با سریال گذشت شاید اگه نکته نویسی نمیکردم و صرفا میدیدم چندروزه تموم میشد اما امروز و این لحظه وقتی خودم رو با مینایی که اولین بار ۷۴ قسمت دید و یه کامنت بیشتر ننوشت و گذاشت کنار مقایسه میکنم زمین تا اسمان فرق دارم . همیشه فکر میکردم اصرار شما به کامنت گذاشتن فقط بخاطر سایته و حتما بالابودن کامنت منفعت داره و از طرفی حد بالای کمال طلبیم میگفت باید کامنتی بنویسی که حتما لایک بخوره … ولی استاد من طی این اموزش فشرده و از کامنت نوشتن به شناختی از قوانین و خودم رسیدم که باورنکردنیه . من درست مثل کسی عمل کردم که برای یک دوره بها داده و حالا نشسته باجان و دل کار میکنه اینجوری این فایلها رو بلعیدم . خیلی جاها کم اوردم گریه کردم گوشیمو پرت کردم اما دوباره پا شدم قویتر از قبل چون وارد راهی شده بودم که صددرصد یکطرفه بود توی یه اتوبان شلوغ که همه دارن با سرعت بالا میرن نمیشد دیگه دور زد فایلها منو میکشیدن اگاهی ها منو میکشیدن به سمت خودشون و در نتیجه من هربار قویتر از دل تضادهام در میومدم تا جایی که الان من خودمو کسی میبینم که هیچوقت نمیشناختمش … نمیتونم بنویسم چه درسهایی گرفتم چه سوالهایی در ذهن من حل شد چه راههای برای من روشن شد خدای من چه ترمزی از زندگی من برداشته شد استاد اگر بدونید من الان ناخودآگاه یک اه کشیدم اه کسیکه بار سنگینشو زمین گذاشته و داره پرواز میکنه … استاد من طی این فایلها خرد شدم تکه تکه شدم خمیر شدم و از نو ساخته شدم شاید هنوز بنای خیلی کوچکی باشم اما استاد فوندانسیونم برای هزاران طبقه ست … من با مریم شب و روز زندگی کردم من از مریم چیزهایی یاد گرفتم که زاویه ی دید من به زندگی رو بحدی تغییر داده که وقتی یادم میاد قبلا چطور فکر میکردم شرمم میاد … من همراه مریم دماغ باد کرده م شکست و از شرم سرم پایین افتاد … من برام سوال بود که چرا عروس خونواده ی داییم که یه خانم دکتر متخصصه و تهران زندگی میکنه وقتی میاد روستای داییم میره طویله و میگه کمکتون میکنم پهن گاوها رو جمع میکنم چطور لباس کهنه ی مردانه میپوشه میره مزرعه نخود میچینه من فک میکردم اون منگله عقب افتاده ست وقتی تعریفشو میکردن میگفتن اونقد ارومه همیشه لبخند رو لب داره با همسرش بحدی بهم احترام میذارن کسی باورش نمیشه زن و شوهر باشن میگفتم لابد چه بدبختیه که واسه راضی کردن بقیه اینکارها رو میکنه اگه بدبخت نبود مدارش انقد پایین نبود که همچین جذبی داشته باشه و عروس یه خانواده ی روستایی نمیشد تو تهران عروس یه خانواده ی انچنانی میشد ولی بااین فایلها با دیدن مریمی که بانوی اول این سایته با دیدن مریمی که توی امریکا زندگی میکنه و اگه اراده کنه میتونه بره تو گرونترین پنت هاوس گرونترین شهر امریکا زندگی کنه و کلی خدم و حشم بگیره اما اینجا داره فضله ی حیوان جمع میکنه فهمیدم من منگلم من عقب افتاده م نه اون خانم دکتر فهمیدم خانم دکتر مدارش پایین نیست پسر دایی من مدارش بالاست کسی که از اول راهنمایی از روستا رفت و تو شبانه روزیها درس خوند دانشجوی دانشگاه شریف شد و هیچوقت برنگشت پشتشو ببینه و هیچ چیز مانعش نشد تا به رویاش برسه کسیکه الان تو رشته ی مورد علاقه ش دکترا داره و سالها قبل از اینکه مثل الان ثروتمند و صاحب شرکت و پرسنل بشه و یه دانشجوی ساده بود به برادر بزرگترش گفت من یک ریال از ثروت پدرمو نمیخوام همه برای تو ، فهمیدم کسی سرش بالاست که دماغش باد خالی داره اونیکه سرش پر از اگاهی و بیداریه فروتن و افتاده ست از تجربه های جدید نمیترسه چون شخصیتش بالاتر از اینه که با جمع کردن فضله ی گاو و جوجه سنجیده بشه … من فهمیدم هیچ طبقه ی اجتماعی وجود نداره هیچکسی از هیچکسی برتر نیست تنها تفاوت انسانها در اگاهی اونهاست ولاغیر… استاد چی بنویسم که کسیکه این کامنت رو میخونه حال منو بفهمه … حال کسیکه مثل معتادی بود که موادش توجه دیگران بود موادش ترحم و دلسوزی بود موادش کسی بود که یدکش بکشه یه منجی موادش رفتار خوب بقیه بود ولی حالا … نمیشه نوشت استاد نمیشه نوشت من الان چه حالی دارم فقط سکوت میتونه حال منو بیان کنه و کسایی که این کامنت رو میخونن و نمیتونن حالشونو توصیف کنن منو میفهمن ….
میخوام فایل رو باز کنم و وارد دنیای اگاهی ها و زیباییها بشم و نکات زیباشو بنویسم با توکل به الله خدایاشکرت
صدای گرم و جذاب مریم ، فصای بهاری و سرسبز پرادایس ، اروی زیبا ، بلویر میلواکی ، بزرگ مرد پردایس با چکمه های ارتشی که حواسش به همه چی هست حتی افتاب که صبحها کجای پردایس زیباست و عصرها کجا که سلطان توجه به نکات مثبته ، واقعا استاد افتاب زیباییش و وجودش یکی از بزرگترین نعمتهاست حالا خونه ای داشته باشی که هم طلوع و هم غروب توش دیده بشه و نور به داخل خونه بیاد واقعا یک نعمته ، افتاب بحدی انرژییش مثبته که میگن پیاده روی توی افتاب افسردگی رو درمان میکنه ،خونه ی روی اب،دریاچه ، سانتافه ،کوروت ، براونی و انلوه درختان و سرسبزی خدایاشکرت
اتیش زیر خاکستر عین اگاهی ها میمونه یعنی کسیکه چند بار بشنوه که تحسین زیباییها راه ورود زیبایی به زندگیه و روش کار کنه و نتایجشو ببینه این شعله یه که تاابد روشنه حتی اگه از یه جایی به بعد بهش عمل نکنه اینو میدونه حتی اگه فراموشش بشه روزی که تکرار بشه میگه اره میدونم و اکسیژن رسانی بلویر همون عمل به دانسته هاست که باعث میشه اتش زیر خاکستر شعله ور بشه و نتیجه ش سوزندون اون شاخ و برگهای اضافیه که بعدش جاشون چمن تازه سبز بشه ،استاد عزیزم چقد ذوق کردم وقتی در ادامه ی فیلم شماهم مثال مشابی برای اتیش زیر خاکستر زدید خدایا هزاران بار شکرت
چقد قانون تکامل زیباست عجب لطفی خدا به انسان کرده بااین تکامل نه یک شبه به چیزی میرسی که در حدش نیستی نه یک شبه م سقوط وحشتناک میکنی و جالبتر اینکه وقتی یه راهی رو رفتی انگار تریلیه که ساختیش اگر برگشت هم داشته باشی دفعه ی دوم خیلی راحتتر بالا میایی خدایاشکرت
چقد این جاروی دندانه دار خوبه که برگها رو میشه باهاش جمع کرد ، خدای من تمام جهان جزء به جزء فقط بر اساس قوانین یکسانی عمل میکنه یعنی درست در زندگی انسان چه قانونی هست در طبیعت هم دقیقا همین قانونه ، درختی که هرس نشه رشد نمیکنه یا مسیر رشدش نادرست خواهد بود مثل انسانی که شاخ و برگهای اضافیش رو هرس نکنه رشد نمیکنه ، زمینی که بهش افتاب نخوره و زیر برگهای پوسیده بمونه چمن تازه نمیده عین ادمی که اگاهی دریافت نکنه لایه های گندیده ی وجودش رو لایه روبی نکنه رشد نمیکنه و هزاران مثال مشابه خدایاشکرت
گراپل عجب وسیله ی فوق العاده ایه چقد کارها رو راحتتر کرده ،اردکهارو خدا هنوز سفید سفید تمیز تمیزن ، اسکوترها رو مثل اینکه رفته بودید عشق و حال ،صندلی های زیبامون ، مریم عزیزم وقتی داری از جاروی دندونه دار حرف میزنی تعریفشو میکنی اونو در حد گراپل تراکتور میبینی بهم این درس رو میده که چقد باید داشته هامونو محترم بشمریم چقد باید بزرگشون ببینیم چقد باید تعریفشونو بکنیم اصلا خدای من ،من دیونه ی این اموزشهای عملیم وقتی کسی از چیزیش تعریف میکرد بقیه لب و لوچه چرخون و پشت چشم نازک کنان صورتشونو برمیگردوندن که اووف یارو رو چه خودشو تحویل میگیره اما الان میفهمم که باید باید خودتو و تمام داشته تاتو تحویل بگیری در حد تیم ملی خدایاشکرت
عزیزم مریم میگه زمین تعجب کرده فک میکرد دنیا قهوه ایه الان فهمیده اسمون ابیه،تبر برقیه عالی و یک هیزم شکن حرفه ای که قراره واسه شبهای بهاریمون کلی لاگ اماده کنه که بشینیم گپ بزنیم و لذت ببریم ،واقعا دونفر که شب و روز باهمن چقد میتونن حرف برای گفتن داشته باشن که از هم سیر نشن و برای شبهاشون برنامه بچینن غیر از اینکه عشق الهی بینشون باشه و از طرفی استاد سایت زیباترین و بزرگترین نعمت زندگی شماست که یک دریچه ست برای ارتباط با هزاران نفر شما دو نفر فیزیکی کنار هم هستید ولی هزاران نفر روحا در کنار شمان حرف میزنن و شما صداشونو میشنوید و یه جورایی به یک منبع بی پایان ان شاءالله وصل هستید خدایاشکرت
داک مهاجر زیبا ، استاد مرتب لاگ ها رو تو فرغون چیده ،استاد و مریم که برگها رو جمع کردن با بلویر و جارو حالا از خودشون پرسیدن چطوری از این راحتتر و در نتیجه هدایتشدن به دستگاهی که برگها رو جمع میکنه و ان شالله اونم به جمع ابزارالات و ادوات پردایس اضافه میشه خدایاشکرت
استاد عزیزم ما ازشما یاد گرفتیم هر بعد زندگیو رو که ادم همت کنه پاکسازی کنه مثل پردایس زیباتر و زیباتر میشه ،وااو استاد واقعا جایی که نور نیست اسمون به طرز عجیبی زیباست من اولین بار توی سن پونزده شونزده سالگی رفتیم یه روستایی مهمونی شب با دخترشون رفتم بیرون و یک ان اسمان رو دیدم ستارگان و کهکشان راه شیری کاملا معلوم بود خدایا مبهوت شدم و میگفتم اسمان اینجا چراانقد پرستاره و زیباست و طفلک اون دختره میگفت مگه اسمون بی ستاره هم هست حالافکرشو بکن برای شما که توی تمپا شبش عین روزش روشنه و ستاره ها دیده نمیشن اسمون تاریک اینجا دیگه چه نوربارونیه خدایاشکرت
به به چای اتیشی من کل سفر به دورامریکا و زندگی در بهشت منتظر همین چای اتیشی بودم باوجودیکه چایی نمیخورم ولی بازم چای اتیشی یه چیز دیگه ست،ماشالله به زورتون استاد ،چقد کار این تبر راحته ،ای جان این تنه چقد باحال شد کاملا قرینه و زیبا،و مریمم چه زیبا همه رو هرمی چیده و روشم علامت گذاشته،عزیزم اسناد هیزمو گاز میگیره میگه این مداله اصلا یه جوریی لذت بردن رو با کار یکی کردید که ادم حس میکنه هیچوقت خسته نمیشید خدایاشکرت
راستی دیشب تو کامنتم نوشتم دلم بارون میخواد الان یک رعدو برقی میزنه بیا و ببین خدایاشکرت
سپاسگذارم بخاطر این فایل عالی استاد و مریم زیبارو
از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
یک خبر خوب
«دوره قانون آفرینش | بخش سوم»، به محصولات سایت افزوده شد.
دوستانی که قبلا «دوره قانون آفرینش | بخش دوم» را خریده اند، می توانند «دوره قانون آفرینش | بخش سوم» را خرید نمایند. ضمن اینکه سیستم سایت به آنها این امکان را داده است که تا 30 روز پس از خرید بخش دوم، بخش سوم دوره قانون آفرینش را با ۴۰٪ تخفیف خرید نمایید.
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD412MB26 دقیقه
به نام الله یکتا
سلام به خدای خودم سلام به زیباترین ها سلام به بهترین ها استاد عزیزم مریمِ عشقم دوستای جانِ دلم….
خدایا یعنی مگه میشه قشنگ تر از این هدایت؟ یه زمانی با خودم عهد بستم مهسا هرچی تا الان میدونستی رو بزار کنار راجب قانون، از هر استادی که چیزی یاد گرفتی بزار کنار بقول معروف ادا ادمای فنجون پر که ادعا میکنند همه چی بلدند رو درنیار حکایت همون عامل بی عمل نباش همه دورها همه استادا کتابا سی دی ها ویس ها و فایل هارو بزار کنار و برو تو سایت عباسمنش شروع کن از فایل های دانلودی از اول شروع کن یادگیری جوری یادبگیر که انگار تا الان اصلا نمیدونستی قانون چیه و بلخره با توکل به خداوند شروع کردم و دارم پیش میرم اما چیزی که جالبه خودم دارم حس میکنم تو این مدت کم مدارم رفته بالاتر از کجا فهمیدم؟ الان بهتون میگم اون زمان که از فایل های دانلودی شروع کردم استاد هر فایل جدیدی که تو سایت قرار میداد من اصلا نمیرفتم طرفش که بخوام دیدگاهاشو بخونم یا فایلاشو بشنوم اما زمان که گذشت و شایستگی من بالاتر رفت بهم الهام شد که یدونه فایل دانلودی از اول گوش بدم یدونه فایل جدیدی که تو سایت قرار داده میشه و اینکه حس درونیم بهم میگفت مهسا فایلایی که گوش میدی شک نکن مکمل هم اند یعنی یدونه از فایلای قدیمی استاد یدونه از فایلای جدید استاد و اینجوری میتونی خیلی به پیشرفت خودت تو این مسیر کمک کنی و اینجوری شد که من هم استارت فایل های جدید استاد رو زدم چونکه از استاد یاد گرفتم همیشه الهامی عمل کنم مطمعنن خیرتی توش وجود داره.
یک دو سه و پِلی خدای من با چه صحنه ی زیبایی مواجه شدم اینجا قطعا یه تیکه از بهشت نه حتما خود بهشته اون آبی اسمونش که تو هیچ جعبه مدادرنگی تو دنیا پیدا نمیشه اون سبزیش که تو هیچ جعبه مداد رنگی پیدا نمیشه اون زلال و صاف بودن آب و دریاچه اون زمین باعظمت و باشکوه و زیبا اینا همه یه نشونه داره که چه خالق خوش ذوق و با سلیقه ای داریم چه خدای مهربونی که انقد همه چیز رو با ظرافت و با لطافت خلق کرده در بین این بهشت زیبا دو وجهه زیباتر دیگه توجهه منو جلب کرد، صدای دلنشین شایسته ی عزیزم و صورت ماه استاد نازنینم آخه چقد خدای بزرگم میتونه دو انسان رو با توجهه به فرکانس هاشون اینقد عزیز و دوست داشتنی کنه انقد بهشون عزت بده… از اول ویدیو لبخند ناخوداگاه روی لبام جاری شد وقتی غرق شدم حل شدم تو نقاشیِ زیبایِ معبودم وقتی غرق شدم تو حس زیبای استادم که با ذوق و عشق توصیف میکرد که کدوم سمت مسیر طلوع خورشید جان و کدوم سمت مسیر غروب خورشید جانه و اینکه تو هر کدوم ازین تایما بهشتمون از یه زاویه ای زیباتر و دلنشین تر میشه برای تماشا کردن باقی بهشت زیبامون و لذت بردن از نعمت های الهی.
درس هایی که ازین قسمتِ سریال زندگی در بهشت اموختم.
۱:همینجوری که محو استاد و توضیحاتشون و پس زمینه ی زیبای بهشتمون بودم استاد رفت به سمتی که دیشب آتیش روشن کرده بودند تا ببینند وضعیت اتیش در چه حاله با یه دستگاه خفن که حقیقتا من خودم تا الان ازین دستگاه به این شکل ندیده بودم و داشتم به این فکر میکردم که خدای من چقد جهان هرروز و هرروز در حال پیشرفته زمانای قدیم تر من یه دستگاه کوچیک رو دیده بودم مثل تقریبا لوله ی جارو برقی و خیلی کوچیک که باهاش زغال رو باد میزدن ولی فکر نمیکردم از نوع هیولاشم ساخته باشند برای کارهای بزرگتر چون ندیده بودم انقد خوشحال شدم که حد نداره اخه انقد تکامل اینقد پیشرفت چقد همه چی راحت و آسون شده خدای مهربونم، قبلا اگر قرار بود یه اتیش کوچیک برای کباب کردن گوشت درست کنیم کلی باد میزدیم با باد بزن و سینی و بشقاب و فوت و هرچی دم دست بود خلاصه 🤣آخرشم کلی خسته میشدیم و اونجوریم که اتیش باید شعله میگرفت، نمیگرفت. اما وقتی استاد نشون داد چه چیزی اختراع و ساخته شده برام یه درس بزرگ و یه کلید داشت اونم اینکه میدونید ما ادما چرا خواسته هامون کمه؟ مثلا ده بیستا صدتا پنصتا خواسته مینویسیم دیگه میگیم نمیدونم چی میخام چیزی نیست دیگه که بخوامش آخه، چرا اینجوری فکر میکنیم؟ چونکه خیلی چیزا برای ما ناشناختس چون ما نمیدونیم حتی خیلی چیزا ساخته و اختراع شدند که خیلی بدردمون میخوره خیلی کارمون رو راحت میکنه چون ندیدیم و راجبش نشنیدیم پس مطمعن میشیم که وجود نداره بخاطر همین تعداد خواسته های ما هی کم و کمتر میشه خب این مسلمه که وقتی ندونی یه چیزی وجود داره پس در خواستش رو هم به خداوند و کاینات نمیدی پس یاد گرفتم که انقد تو مسیر قدم بردارم تا خداوند هرروز به سمت خواسته های بیشتر هدایتم کنه و هرروز با چیزای جدید تر اشنا بشم پس همین الان یه خاسته ی جدید به خاستهام اضافه شد و وارد لیست خاستهام شد یدونه دستگاه فوت کنِ هیولاااااا یوهوووووووووو🤣😍
۲:استاد وقتی با دستگاه باد بزن اون اتیش رو درست کردی و یه جمله طلایی گفتی(اتیش زیر خاکستر) اشک تو چشام جمع شد استاد همه ماها اتیش زیر خاکستریم همه ی ما روح خدایی داریم قدرت خدایی داریم قدرت خلق قدرت عشق ورزیدن قدرت شاد بودن قدرت کن فیکون کردن اما همه ما فراموشمون شده تقصیر خودمونم نبوده ها به مرور زمان توی خانوادهامون توی جامعه توی مدرسه از رسانه ها فراموش کردیم که ما کی هستیم و میتونیم چ کارای عظیمی انجام بدیم ما خودباوریمون رو بخاطر باورای غلط مدار پایین فرکانس ضعیف گوش نکردن به الهامات خداوند و گوش کردن کردن به نجواهای شیطان خودمون رو فراموش کردیم اما ما همون خاکستر زیر اتیشیم هرچقدم اشتباه بریم از مسیر خارج بشیم گول شیطان بخوریم اما برمیگردیم تو مسیر دوباره هدایت میشیم چون خداوند میخواد که ما همیشه خوشبخت باشیم سالم باشیم ثروتمند باشیم چون خدا میخواد خودمون زندگیمون رو خلق کنیم مثل خود من که بارها زمین خوردم اما هربار محکم تر از قبل پاشدم بارها از مسیر خارج شدم اما بار بعدی مصمم تر برگشتم تو مسیر چون من اتیش زیر خاکستر بودم و مطمعنم همه شماهایی که اینجایید اتیش زیر خاکستر بودید انقد یروزی رو خودتون کار کردید انقد تونستید با تضادها خوب رفتار کنید انقد تونسید متعهد تر از دفعه های قبل تو مسیر خواستهاتون قدم بردارید که سریعا هدایت شدید به این سایت به استاد عباسمنش به سمت خواستهاتون اتیش زیر خاکستر یه نماد واسه همه ماهاست ماهایی که اون قدرتی که داشتیم و نادیده میگرفتیم یروزی جدی گرفتمیش و خودمون رو باور کردیم و اتیش گرفتیم از اشتیاق از شور از انگیزه و شروع کردیم قدم به قدم پیش رفتن قدم به قدم تکامل طی کردن چقد زیبا بود این استعاره استاد اتیش زیر خاکستر……. ادمی که بقول استاد رو خودش کار کرده هرروز داره خودشو قوی تر از دیروز میکنه هر روز داره یه درس جدید یاد میگیره و تکامل رو طی میکنه حتی اگه یروزی یجایی خودشو مسیرشو گم کرد با یه جرقه با یه فوت دوباره اتیش میگیره و برمیگرده به جایگاه اصلیش چقد نیاز داشتم به این استعاره ی زیبا ممنونتم استاد مهربونم.
۳: استاد میدونی چقد ادم ازت میتونه درس بگیره؟ میدونی چقد راه گشای من و امثال منی استاد من هرجوری تحسینت بکنم بازم کم میارم بازم نمیدونم که کدوم از ابعاد زندگیتو رفتارتو گفتارتو تحسین کنم، استاد مرسی که بهم یاد میدی خودم باشم همونجوری که هستم خودم رو دوست داشته باشم غصه نخورم اگه موهام کم پشته اگه اضافه وزن دارم اگ خیلی لاغرم یا اگ عیبی دارم تو اندامم یا تو چهرم استاد تو یه لایف استایل شخصی داری که این ستودنیه وقتی میبینمت خیلی ساده خیلی راحت با لباسای عادی و معمولی رفتی جلو دوربین و مشغول حرف زدنی لذت میبرم وقتی خم میشی و ی گوشه لباسات میره بالا یکم از شکمت دیده میشه خجالت زده نمیشی نمیری سریع لباس عوض کنی نمیگی مریم جان دوربینو قطع کن میری تو دنیای خودت و کار خودتو میکنی، حالا ماها اگ یکم از موهامون دیده شه هزار مدل عذاب وجدان میاد سراغمون اگه یکم پاهامون دستامون دیده شه زمین و زمان رو بهم میدوزیم و حس میکنیم ابرومون رفته اخه با این باورا مگه میشه دگ زندگی لذت داشته باشه ماهایی که مدام در حال سرزنش کردن ظاهر و قیافه و پوشش و اندام خودمون و دیگرانیم حیف از وقتی که صرف این چیزای نازیبا میکنیم استاد کیف میکنم جلو افتاب وا میسی نور میزنه تو سرو صورتت اما اخمتم نیست غمتم نیست نه نگران چروک شدن و سوختن پوستتی نه نگران ضدافتاب زده یا نزدتی فقط لذت میبری و عشق میکنی پسر طبیعتی اگه ماها باشیم ی اتیش کنیم صدبار میگم اه بو گند دود گرفتیم لباسامون خراب شد کثیف شد بیسار شد نه لذتی ازون اتیش کردن میبریم نه لذتی از طبیعت و نعمت های خداوند کم کم هرچی بیشتر دارم سبک شخصی زندگیتو میبینم و یاد میگیرم خیالم راحت تر شده لذت بردنم بیشتر شده میدونم خیلی راه دارم که به شما برسم اما میرسم شک ندارم ذره ای به لطف خداوند بزرگم قدم تو مسیر بزرگی گذاشتم.
۴:مریم جون اون قسمتی که دوربین رو گرفتی سمت برگا و گفتی این برگای قهوه ای باعث شده این چمنای سبز زیبا در نیان میدونی منو یاد چی انداختی؟ یاد باورهای غلط و نازیبامون که مثل این برگای قهوه ای زنگار بسته میمونن و جلوی باورهای سبز و پویامون رو گرفتن و اجازه نمیدن که سر از خاک دربیارن و به ثمر بشینن انقد این باورای قهوه ایمون زیاده که باورای سبزمون حتی نمیتونن فک کنن که یه دنیای روشنی وجود داره انگار گیر کردن تو یه قفس تو ی محفظه ی تاریک و قهوه ای و زنگ زده بقول مریم جون نمیتونن ببینن یه اسمون ابی زیبایی هم وجود داره وقتی شما دارید یه باغ رو پاکسازی میکنید که چمن های سبزش بیشتر خودنمایی کنه و اون برگای قهوه ای نازیبا از بین برن چرا من نیام برگای قهوه ای ذهنم رو از بین ببرم چرا من نیام ذهنم رو پاکسازی کنم از تموم برگای زنگار زده ی بد رنگ چرا من نیام اجازه بدم که چمنای خشگل ذهنم رشد کنن بهشون آب بدم کود بدم نور خورشید بدم تا از خاک بزنن بیرون چرا واقعا من اینکارارو نکنم؟ یعنی ارزش زندگی من از یک باغ سرسبز انقدر کمتره که نیایم علف ها و برگای اضافی و نازیباشو از بین ببرم؟ نه قطعا زندگی من با ارزش تر ازین حرفاست و با روی خودم سرمایه گذاری کردن و کار کردن و پیشرفت کردن اجازه میدم چمنای خشگل زندگیم در بیان و بهار دوست داشتنی رو مهمون زندگیم کنن😍
۵:چقد من عاشق در صلح بودن شما دو نفر هستم هرکدومتون مشغول به کاری در یک سمت و سویی به دیگه کاری ندارید هرکدومتون وظیفه ی خودتون رو انجام میدید و لذت میبرید و کیف میکنید نه روی سر هم منتی میزارید نه مجبور میکنید هم رو کی چیکار کنه بلکه در اوج صلح بودن خیلی قشنگ تیم ورکی کار میکنید و تهه کار متوجه میشید در کنار هم چه اثر هنری زیبایی خلق کردید یه بهشت ترتمیز و مرتب اون نکته رو من خیلی دوسدارم توی شما زوج و همیشه سعی میکنیم من و همسر عزیز تر از جانم هم همین مدلی باشیم و از هم توقع و انتظار بیجا نداشته باشیم و در عین عشق و دوست داشتن و لذت بردن از زندگی فارغ از وابستگی باشیم و هرکی در مسیر خودش از مسیر زندگیش و ازادیش لذت ببره و در عین صلح کارهای مربوط به خودمون رو انجام بدیم ممنون از استاد و شایسته جان که الگوی مناسبی برای ما زوج ها و اون هایی هستند که در اینده قراره ازدواج کنند یا با کسی که دوسش دارند زندگی کنن و از شما زوج بینظیر الگو برداری کنند.
۶:ویژگی مثبت دیگه ای که شما زوج دارید و من خیلی دوست دارم و برام قابل تحسینه هردوتون خیلی با صبر و حصله هستید خیلی تمرکز دارید رو کارتون و وقتی یکاری انجام میدید تمام تمرکزتون رو اون کاره و با عشق و صبر و حصله انجامش میدید مثلا به شخصه اگر من خودم کلی زحمت میکشیدم کپه برگ درست میکردم و مرغیا میومدن خرابشون میکردن عصبانی میشدم و قطعا این عصبانیت بخاطر عدم تمرکز و توجهه و لذت بردن از کاریه که انجام میدادم و صبر و حصله پایین که از باورهای نازیبا میاد و باید این مورد صبر و حصله رو تو خودم نهادینه تر کنم و سعی و تلاش کنم که هرکاری میکنم با عشق و علاقه انجامش بدم حالا اون وسط اگر مرغی بود سگی بود بارونی بارید گلی شد افتابی شد بادی اومد سریع عصبی نشم بخاطر بهم ریختن کارهام و مثل مریم جون خیلی خوش برخورد باشم در مقابل مسایلی که پیش میاد همین نکترو اجرا کنیم چند پله پریدیم جلو و مسیر موفقیتمون رو هموار کردیم😍
۷:چقد من این روحیه ی وابسته نبودن شمارو دوست دارم به هیچ احدی به هیچ چیزی وابسته نیستید دو نفری رفتید اونسر دنیا تک و تنها الله و شما دونفر یه جمع سه نفره ساختید زه غوغای جهان فارغ برای خودتون دارید زندگی میکنید نه وابستگی به فرزند نه وابستگی به خانواده ها نه وابستگی به ایران تو دور ترین نقطه تو ی منطقه خلوت و اروم خودتون و خودتون دارید زندگی میکنید و لذت میبرید حالا ماها حتی ازدواجم میکنیم حتی بچه دارم که میشیم خونوادمونو رها نمیکنیم اون روحیه مستقل بودن و وابسته نبودن از بچگی تو ماها تقویت نشده هر عروسی که رفتم دیدم اخر شب عروس دوماد هی گریه کن هی گریه کن مادر پدراشونم سر کوچشون میشینن ها اخه این وابستگی چرا باید انقد زیاد باشه اونقد زیاد که ما بچها خیلی وقتا بخاطر خونوادهامون از خودمون میگذریم بخاطر خاهر و برادرمون از خودمون میگذریم رشته ای که پدرمادرمون دوسدارن میخونیم رفیقامونو جوری انتخاب میکنیم که پدر مادرمون دوست دارن پوششمون باید جوری باشه که آبروی خانواده و محیط زندگیمون حفظ بشه و این باورو تو سرمون کردن که اگه به بزرگ تر احترام نزاری تو یه بیتربیت بیشعوری که نه احترام بلده نه از خودگذشتگی میشی یه ادم مغرور و خودبین و خودشیفته و سرد که هیچ اهمیتی برای خانوادش قایل نیست چرا؟ چون داره جوری زندگی میکنه که خودش دوسداره جوری زندگی میکنه که بهش لذت میده کاش یروزی جا بیفته که نه پدر مادرا بنده و اسیر فرزندانشونن
نه فرزندا بنده و اسیر پدر مادرا بلکه هممون تو اوج احترام و عشق باید مستقل و رها باشیم آزاد آزاد.
خدایا شکرت ازین همه درسای زیبا ی فایل بیستو خورده ای دیقه این همه درس این همه لذت و عشق و نکته استاد ازت ممنونم شایسته جان ازت ممنونم ممنون که هستید
خدایا عاشقتم
دخترِ ماه خودت❤️
سلام به تو مهدیه ی دوست داشتنی ام پاره ای از وجود خداوند مهربانم، معبودم رو شاکرم که بازهم دیدگاهم باعث جلا دادن به روح و قلب شما عزیزانم شد خدایا ممنونم که به قلمم و دستانم برکت و قدرت تاثیرگذاری میدی شکرت الله یکتای من، دوست من قلب من مهدیه جانم بانوی گل و مهربون چشماتو میبوسم از راه دور که وقت گذاشت و دیدگاه من رو مطالعه کرد از خدای قادر و توانای خودم برات بهترین هارو میخوام دریا دریا عشق دریا دریا محبت دریا دریا آرامش دریا دریا انگیزه دریا دریا شوق رسیدن به خواستهات بهت تبریک میگم که در مسیر هدایت و موفقیت شروع کردی رو خودت سرمایه گزاری کردن،
یادت باشه تو بهترینی و لایق بهترین ها، هرچی حس خوب تو جهانه تقدیم به تو ماه بانوی قشنگم🌼🌛
درود به تو مینای عزیزم، چه اسم زیبایی مینا و جمله ی زیباتری از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست چقد به دلم نشست چقد با حسم همخونی داره این جمله مثل اینکه دل دوتامون پر میکشه برای رفتن به فلوریدا خصوصا برای دیدن استاد و مریمِ قشنگم، وقتی دیدگاهتو خوندم ناخوداگاه لبخند رو لبام ظاهر شد میدونی برای چی مینا جانم؟ برای اینکه من لحظه ای مات عظمت خداوندم شدم مات اینکه خداوند چقد انسان رو زیبا و باکمالات خلق کرده، اینکه چقد زاویه ی دید هرکسی نسبت به مسایل پیرامون متفاوته، چقد هرکسی با توجه به مدارش و فرکانساش دیدگاه های پخته تر و دارای حس بینظیرتری مینویسه، توصیفاتت قلب آرامم را ارام تر کرد، الان توی اتاقم نسیم خنکی میوزه و غرق در سکوت زیبای شبم، خواستم بهت بگم با اینکه خیلی باهم فرق داریم و متفاوتیم و این تفاوت هاست که باعث منحصر بفرد بودن تک تکمون شده اما قلبم به قلبت خیلی نزدیکه و این رو وقتی دیدگاهت رو خوندم متوجه شدم خواستم بهت بگم تو تحسین برانگیزی مینای خوش قلبم ارتعاش بالا و عالیت رو همین الان دارم حس میکنم خواستم بدونی تو برگزیده شدی برای خلق یه زندگی رویایی همین الان بهم الهام کرد الله مهربانم گفت به مینا بگو خیلی بهت افتخار میکنم و تمام خواسته هات رو شنیدم با جان و دلم قول بده همیشه تو این مسیر بمونی بنده ی مخلصم 🌼🌛
سلام به تو فرزانه ی عزیزم، سلام به تو تو دلی نازِ معبودم
امیدوارم هرجای این کره ی خاکی هستی قلبت در آرامش و فرکانست تنظیم روی خوشبختی باشه خداوند رو شاکرم که بمن اجازه داده تا دستی از دستان خودش بشم و با دیدگاهام بتونم روی روند و بهبود زندگی دوستانم تاثیر بزارم، من بهت افرین میگم جان دلم که انقد فرکانست رفته بالا که به دیدگاه من هدایت شدی و نکاتش رو نوش جان کردی….. یادت باشه تو یه تیکه از وجود خداوندی قلبت رو به خداوند بسپار و روی شانه های الله بنشین و تسلیم و رام اراده ی او باش چرا که برات بهترین هارو رقم میزنه مهربانو
هرچی حس خوب تو جهانه تقدیم به تو فرزانه ی خردمند و باهوشم🌼🌛
مینای عزیزم نمیدونم الان کجایی و داری به کجا سفر میکنی اما به گمونم توی مسیر باشی، و روحت رو به دست جاده سپردی انقد هم فرکانسی باهاتو دوست داشتم که شروع کردم تمام دیدگاهاتو مطالعه کردن اما میخوام بهت افتخار کنم و یه چیزی برات دارم امیدوارم با خوندنش توهم به خودت افتخار کنی و مصمم تر و مصمم تر بشی نسبت به قبل برای ادامه ی مسیرزیبات. امروز بیست و دو فروردین سال هزارو چهار صد و این متنی که برات به اشتراک میزارم مال ده شهریور سال 98 هستش.
(میخوام برای خودمزندگی کنم هرکی هرچی گفت بذار بگه بذار همه بگن بده فلانه بهمانه مهم نیست مهم اینه من این لحظه دوست دارم تو اتاق خودم تنها بشینم و فایلهای سفرنامه رو ببینم و رشد کنم و همه اون بیرون دارن تلویزیون میبینن و چقد به نظرشون من عجیبم که بجای بودن کنارشون و خدمت کردن بهشون اومدم تو این اتاق تنها…
من میخوام مدارم رو عوض کنم میخوام ورودیهای درست بدم تا بلاخره آدمهای عباس منشی وارد زندگیم بشن و من بشینم تو جمعشون و از قوانین بگیم و از تجربیات و لذت ببریم…
خدایا من میخوام بزرگ بشم خلی زیاد…)
مینا جانم دیدی خیلی بزرگ شدی؟ خداوند بهت عزت داد قدرت داد آرامش داد عشق داد انگیزه داد شوق داد، مینای عزیزم تو کجا و من کجا خوشا به سعادتت من خیلی راه دارم تا بتونم مثل تو معبود مهربانم رو در اغوش بکشم و با تک تک سلول هام بوش رو حس کنم و باهاش عشق بازی کنم اما همینکه با تو اشنا شدم فهمیدم که مسیرم درسته و همین فرمون رو باید ادامه بدم و از مسیر لذت ببرم تا برسم به مقصد نهاییم، مینا جان سال 98 از خداوند خواستی که یروزی دوستای هم فرکانس با خودت رو جذب کنی و باهاشون از نتایجت بگی و لذت ببری و امروز بعد دوسال دیدگاه های تو تاثیر عمیقی بر قلب من گذاشت و قطعا هم من از نتایجم برات خواهم گفت و هم تو…. ب امید روزی که هم رو ببینیم🌼🌛