سریال زندگی در بهشت | قسمت 161

سریال بهشت قسمت 161

با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان

خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار

همین که عکس دو نفره اول فایل رو دیدم برام دو تا نشونه داشت:

ی تلنگر

ی نوید

تلنگره این بود که اگر تا حالا تنها بودی خودت ایجادش کردی خودت مسئولی و

و نوید اینکه اگر بخوای میتونی تنها نباشی باز هم خودت میتونی ایجادش کنی و خودت مسئولشی

شرطش اینه که غم تنهایی گذشته رو نخوری و ترسی از تنهایی در آینده رو نداشته باشی

رهای رها بشی از هر دوش

و همین مسیر تغییری رو که شروع کردی ادامه بدی تا در زمان مناسبش اونقدر سرعت تغییر فرکانس هات زیاد بشه که لاجرم جهان تو رو وارد مدار ی رابطه ی رویایی و عاشقانه بکنه

مرسی مریم جان که با اون دو تا انگشت داری بهم میگی که دو تایی هم میشه ی زندگی زیبایی رو توی این جهان تجربه کرد حالا مهم نیست که نماد چیه برا من نماد ی زندگی دو نفره است همون چیزی که امروز داشتم بهش فکر میکردم

و اینکه شما دو تا سوار بر جت اسکی این عکس دو نفره رو گرفتین این یعنی خواسته ی من داره به سرعت بمن نزدیک میشه

و حالا با این حس و حال خوب بریم ادامه ی فایل:

اینم استاد عزیز که داره نوید ی هوای فوق العاده بهاری رو میده و ی سفر کوتاه درون فلوریدایی

و آسمون آبی با اون رنگ ملیحش که دیگه دیدنش برام عجیب نیست و بدیهی شده که توی بهشت باید همچین آسمون پاک و آبی باشه اگر غیر از این باشه عجیبه

و چقدر قشنگه استاد که رکابیتون هم ست شده با آسمون زیبا درست مثل آسمون صاف و بی غل و غش

همین که صحبت از رودخونه و جریان آروم آبش میشه ی آرامش خاصی وجود آدم رو میگیره . ی حرکت پیوسته و آروم .همون حرکتی که ماها باید یادمون بمونه در مسیر تغییر باورهامون .اینکه که عجله ای برای رسیدن به مقصد نداشته باشیم. اینکه محو بشیم در زیبایی های مسیر و یاد مون باشه که بقول سهراب :

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند، و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

:با خودم می گفتم

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست

زندگی ، آبتنی کردن در این رود است

وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم

دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟

!!!هیچ

زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند

شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری

شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت

زندگی درک همین اکنون است

زندگی شوق رسیدن به همان

فردایی است، که نخواهد آمد

تو نه در دیروزی، و نه در فردایی

ظرف امروز، پر از بودن توست

شاید این خنده که امروز، دریغش کردی

آخرین فرصت همراهی با، امید است

زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک

به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ

زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود

زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر

زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ

زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق

زندگی، فهم نفهمیدن هاست

زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازی این پنجره را دریابیم

در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم

پرده از ساحت دل برگیریم

رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم

زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است

وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست

زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند

چای مادر، که مرا گرم نمود

نان خواهر، که به ماهی ها داد

زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم

زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت

زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست

لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست

من دلم می خواهد

قدر این خاطره را دریابیم.

و چه شب آرامیه امشب شبی آرامی برای من که در اون استاد داره میگه:

زندگی یعنی لذت بردن از هوای بهاری که الان دور و بر همه ی ماست

هوای خنکی که عباس منش داره حسش میکنه

همون هوای خنکی که امروز صبح من حسش کردم

زندگی یعنی هیجان داشتن برای تجربه های های جدید در دل هر روزی که از خدا هدیه میگیریم

زندگی یعنی خودت بودن و پوشیدن رکابی اونم جلوی دوربین

زندگی یعنی لذت بردن از بودن در کنار یک همدم خوب

زندگی یعنی دیدن شوق پرواز یک اردک در چند قدمی تو

یا شوق دیدن پرواز گنجشکی در چند قدمی من

زندگی یعنی دیدن آسمانی ابری و آبی با ابرهای مخملی سفید در فلوریدا

یا دیدن آسمانی سیاه و پر ستاره بالای سر من

زندگی یعنی دیدن انعکاس آینه ای دریاچه ی پردایس

یا دیدن انعکاس آینه ای صفحه ی موبایل من

زندگی یعنی محو شدن تمام لاک پشت های مزاحم پاردایس در دل سرمای زمستان

یا به خواب رفتن زنبورهای مزاحم حیاط من در دل تاریکی شب

زندگی یعنی شنیدن خبر های خوش مربوط به یک اردک

یا شنیدن خبرهای خوش عسل سازی زنبورهای ما

زندگی یعنی سوار شدن بر پشت جت اسکی و همراه شدن با عشقت در پاردایس

یا سوار شدن خواهر زاده ی عشقت روی کول تو و کولی گرفتن

زندگی یعنی باز کردن طناب سبز خوشرنگ جت اسکی و دل سپردن به آب دریاچه

یا پاره کردن بندهای محدودیت از وجود من و دل سپردن به جریان هدایت الهی

زندگی یعنی دیدن پاردایس از پشت جت اسکی و با دیدی دیگر

یا دیدن زندگی در پاردایس از پشت لپ تاپ و از پشت جت اسکی از دیدی دیگر

زندگی یعنی باور به نامحدود بودن استاد به هر چیزی حتی لاک پشت های دریاچه

یا باور به نامحدود بودن همدم و همسر برای من

زندگی یعنی دیدن تمیزی محوطه ی بهشت که خودت ایجادش کردی

یا دیدن تمیزی محوطه ی خونه که خودم ایجادش کردم

زندگی یعنی درخواست کردن دیدن روی ماه عشقت توسط مریم

یا درخواست کردن دیدن روی عشق من در دفتر اهدافم

زندگی یعنی ویراژ دادن عشقت با جت اسکی توی دریاچه بهشت

یا دیدن ویراژ دادن عشقم توی دریاچه ذهنم

زندگی یعنی چک کردن خشک بودن موتور جت اسکی توی بشهت

یا چک کردن نشتی ندادن مسیر ورودی های ذهن من

زندگی یعنی محکم کردن اهرم جت اسکی در بهشت

یا محکم کردن اتصال من به ربم

زندگی یعنی دیدن کروت خوشرنگ قرمز توی بهشت

یا دیدن شکوفه های قرمز انار روی درخت انار حیاط من

زندگی یعنی باز کردن سان ورف سانتافه ی عباس منش برای بو کشیدن هوای بهاری

یا باز کردن پنجره ای اتاق من و حس کردن هوای خنک از لابلای پرده

زندگی یعنی دیدن مسیر سرسبز پاردایس تا رود خانه

یا دیدن مسیر دو طرف سبز باغچه ی حیاط ما تا دم در

زندگی یعنی شنیدن ی آهنگ زیبا که توش داره درخواست رقص دوباره مامانش رو میده

یا دیدن رقص خواهر زاده ی من که داره با مامانش میرقصه و درخواست ی بار دیگه رقصیدن

و گفتن اینکه هیچ کس رو مثل تو ندیدم که اینجوری برقصه

زندگی یعنی دیدن آزادی و رهایی ی زن توی ی قایق روی رودخونه

یا دیدن آزادی و رهایی خودم توی خونه ی خودم

زندگی یعنی مراقبه کردن استاد توی سکوت ساحل شنی

یا مراقبه کردن من توی سکوت خونه ی خودم

زندگی یعنی شنیدن تفاوت بین دو تا موجودی که همیشه فکر میکردی یکی هستن

زندگی یعنی تجربه کردن مسیرهای متفاوت و ناشناخته

زندگی یعنی درس گرفتن از تجربه هات

زندگی یعنی دیدن فرم جدیدی از رودخونه متفاوت از اونچه که قبلا دیدی

زندگی یعنی دیدن و شنیدن در مورد فراوانی و تغییر دادن باورها

زندگی یعنی دیدن دنیای اطرافت از یک نگاه متفاوت اما زیبا

سپاسگزارم استان عزیز و مریم جان که با به اشتراک گذاشتن این زیباییها فرصتی رو برای مراقبه برای ما فراهم میکنین

سلام مصطفی عزیز. واقعا که اسمتون پر محتوی است و آدم رو یاد پیامبر عزیزمون میندازه که برگزیده شد چون مسیر توحیدی رو که ابراهیم جدش شروع کرده بود رو ادامه داد. چقدر اون حمله ذهن خدمتکاری و ذهن اربابی جالب بود. آره دوست عزیز اگر ما همین لذت بردن رو اصل و اساس زندگیمون قرار بدیم دیگه نگران هیچ چیزی توی این دنیای مادی نمیشیم. ان شالله هر روز توحید تر بشیم و عملگراتر .سپاسگزارم