سریال زندگی در بهشت | قسمت 161 - صفحه 10

بنام خداوند بخشنده

سلاااااااامی دوباره بر استاد عزیزم و بانوی شایسته مهربان

سلام بر دوستان عزیزم

استاد تازگیا یک درک خوبی دارم از قانون و اینکه چطور میشه لحظات بهتری رو برای خودمون رقم بزنیم.میخوام از اتفاقات این چند روز اخیر بگم که مستقیما مرتبط هست با تمرکز بر زیبایی ها

خدایااااا شکرتتتت

استاد عزیزم چقدر زندگی زیباتر میشه وقتی ما در روند تمرکز بر زیبایی ها استمرار به خرج میدیم.چند روز پیش بدون اینکه من برنامه ای بریزم مادرم به من پیشنهاد داد که بریم به روستامون.برعکس پیشنهاد های قبلی من اینبار واکنش نشون ندادم و مخالفتی نداشتم و سکوت کردم اخه قبلا به محض اینکه مادر پیشنهاد میداد برای رفتن به روستا به این فکر میکردم که الان میرم اونجا و اقوام راجب مسائلی صحبت میکنن که من دوست ندارم بشنوم و ورودی نا مناسب خواهم داشت.اما در اینبار به خودم گفتم” عباس قبول کن و برو و انقدر تحلیل نکن که اگر برم چی میشه و…”

خب من اینبار موافقت کردم و رفتم (((:

خب اونجا روستامون بود که اقوام داریم و در منزل اونا مستقر شدیم.

اول میخوام از زیبایی هاش بگم (((:

دیدن مرغ و خروس ها انقدر لذت بخش بود که نگووووو و بارها بهشون غذا میدادم و خدا رو شکر میکردم و بعضی اوقات بغضم میگرفت بابت این حس خوبی که بارها خودم رو ازش محروم کرده بودم.

استاد تراکتووور مثل مال شما البته قدیمی تر (:

بوقلمون ها و صدای خوشگلشون به آدم آرامش عجیبی میداد و من برای اینکه صداشون رو بیشتر بشنوم سوت میزدم و اونا هم جواب میدادن (((: خدایا شکرت که به تمرکز من پاسخ میدادی

سگ هااا وااااای به اونا هم غذا میدادم و اونا هم با ذوق میخوردن و دمشون رو تکون میدادن که نشونه رضایت و ابراز محبت هست به انسان و من کلییی لذت می بردم و باشون بازی میکردم ((:

صدای پرنده ها گنجیشک ها کبوتر ها پرستوها و پرنده هایی که نمیشناختموشن.استاد صداشون مثل لالایی بود برای من و پر از احساس خوب و شکر گذاری میشدم خدایاااا شکرت بابت این همه زیبایییی که قبلا نمیدیدمشووون

خوردن نون محلی با کره حیوانی

خوردن تخم مرغ محلیییییییی (: استاد من هم این روزها کلییی تخم مرغ خوردم و میگفتم این است تمرکز بر زیبایی های پردایس که من هدااایت شدم به همچین شرایط و محیطییی.

صدااااای قوقولی قوقول خروس هااا اول صبح مثل صلاه بود برام انقدررر حسش خوب بود که در کلمات نمی گنجه بگم. استاد یادته گفتی یکی از مزیت های مرغ و خروس اینه که غذای مونده رو بهشون میدی و اونا کااااملا پاک سازی میکنن و هیچ اثری ازش نمیمونه دقیقا همینا رو تجربه کردم و با چه ذوقی اونا میخورن و منم تماشاشون میکردم.تماشای اونا برای من مثل صلاه بود و اینو از شما الگو برداری کردم مرسی استاد عزیزم که اینقدر به ما با زبان تصاویر آموزش دادی خدایاااا شکرت.

استاد درختا رووووو که نگم سبززز و خرم و با اومدن فصل بهار نشاطی دوباره به طبیعت میدن و چقدر مایه شکرگذار هستن واقعا و قرآن بارها بهشون اشاره کرده و از سایه هایی که برای ما مهیا میکنن هم اشاره کرده خدایا شکرررت.

و اماا گوسفندهای نااازیی که دیدم چقدر حس خوبی داشتن با هربار دیدنشون خدا رو شکر میکردم که موجودی آفریده که همش سوده شیر، گوشت ، کره و خوراکی هایی که به انسان تحویل میدن و صدایی زیبایی هم دارن خدایااا شکرت.

استاد اسب هایی هم دیدن شبیه برانی شما.اسب ها به همراه کر اسبها چقدر زیبا بودن و چقدر تمیز خدیا شکرت بابت قوانین ثابتت.

در روستامون یک دشتی سرسبز هست که یک طرفش کوه بزرگی وجود داره. دیدنش هوش رو از سر آدم میبره (به قول خانم شایسته).انقدرر زیباست که حد نداره مخصوصا وقتی نور آفتاب بر این دشت زیبااا میتابه و این دشت میدرخشه هزاران بار خدارو شاکرم بابت اینهمه زیبایی که الان دارم می بینمشون.قبلا هم بودم اما من نمیدیدم.یعنی میشه روزها به این دشت خیره شد و خسته نشد.ابرها بر فراز این دشت همراه با نور آفتاب غوغا کرده بودن و من حسش میکردم خدیااا شکرتتتتتت که در همینجا میتونم اینهمه زیبایی رو ببینم و تحسین کنم و راجبش با دوستانم صحبت کنم.

استاد و دوستان دیگه در سراسر این دنیا هم دارن صلاه انجام میدن و به اشتراک میذارن و راجبش صحبت میکنن من هم دوست دارم همین کار رو انجام بدم و تحسین کنم استادم رو دوستانم رو خودم رو و دنیای خودم رو.خدیا شکرت بابت این خانواده صمیمی((:

استاد با رفتن به روستا انگار خیلی چیزها به من آموخت که علاوه بر دیدن زیبایی ها که بخاطر توجه خودم بر زیبایی های پردایس بود یک قانون مهم دیگه رو هم بهم گوشزد کرد و اون هم قانون تکامل بود.در اونجا میدیدم که چه مراحلی و چه تکاملی طی میشه که محصولاتشون رو برداشت میکنن.قانون تکامل به وضوح در طبیعت دیده میشه و انگار طبیعت با انسان صحبت میکنه و الگو میده که این هم به لطف الله بهتر درک کردم.

و در آخر میخوام از تجربیات خودم بگم.خیلی اوقات پیش اومده که جهان خواسته منو به شرایط و موقعیتی هدایت کنه اما من مقاومت نشون دادم بخاطر ترس ها، تجربیات بد گذشته و…. در اینصورت ما اجازه نمیدیم که جهان هدایت کنه ما رو و مقاومت نشون میدیم و حواسمون نیست که داریم چیکار میکنیم و خودمون رو از نعمت ها محروم میکنیم.این پاشنه آشیل رو این بار سعی کردم بهبود بدم و خدا شکر مقاومتی نشون ندادم و خواستم نتیجه رو ببینم.الان که نتایج رو دیدم فقطط تونستم خدارو هزاران بااار شکر کنم برای این هدایتش و خیلی خوشحالم که تونستم مقاومتی نداشته باشم و نتایجی که برام در همین دو سه روز داشته فراتر از حد تصوراتم بوده که مهمترینش برای من افزایش صلح با خودم بوده که خیلی بهش نیاز داشتم خدایاا شکرررررت

و در نهایت استاد عزیزم تازه الان از اون مسافرت کوچولو برگشتم و انقدر ذوق داشتم که نتونستم استراحت کنم با خسته بودم اما یه حسی گفتن بیا و بنویس و به اشتراک بذار و باز تمرکزت رو روی زیباییییی ها بگذار و من هم گفتم چشششششم.

استاد عزیزم باز هم بابت این سریال فوق العاده که درسهاش انتهایی ندارن از شما و بانوی شایسته مهربان سپاسگذارم شما بهترین الگو هستید و شکی در این نیست.انقدر رابطتون رو دوست دارم و تحسین میکنم که در این سفر خیلی اوقات به این رابطه بسیار زیباتون فکر میکردم و میدیدم که چقدر رابطه شما متفاوت هست با روابطی که من در این چند روز اخیر در دل روستا دیدم.همکاری همراه با عشقی که شما دارید در دل طبیعت هم فوق العاده تحسین برانگیز هست.بهترین ها رو براتون از الله یکتا آرزومندم

در پناه الله یکتا باشید

ستایش الهی را که مالک جهانیان است