سریال زندگی در بهشت | قسمت 162

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان.

من یه تجربه مشابه این تجربه شما در پرودایس رو داشتم که دوست داشتم الان اینجا که جای خوبی هست درموردش بنویسم.حدودا دوماه پیش اواخر بهمن ۹۹

قانون اول عمل به ایده ها و الهامات

یه روز که اومدم از یه قسمت داربستای درختای انگورمون رد بشم و باید خم میشدم یدفعه یه حسی گفت دیگه بس نیست؟نمیخای درستش کنی کمرت اینقد خم نشه، اینطوری داغون نشه؟؟

قانون دوم اینکه باید رفت تو دل ترسا

من حدود ۱۰ سال پیش شایدم ۱۲ سال پیش یبار بهم گفتن انگورا را هرس کن.یکم تئوری گفتن منم مثلا فهمیدم.شروع کردم یه ۵ درصدشو که چیدم یادم نیست کی بود داداششم بابام یا مامانم اومد گفت واااایییی چیکار کردی همه رو خراب کردی که.قیچی رو گذاشتم کنار گفتم کار من نیست.

یکی دوبار بابامو و داداشم هرس کردن یکی دوبارم کسی رو گرفتیم واسمون هرس کنه.

حدود دو ماه پیش که یدفعه این ایده به سرم زد با خودم گفتم من که بلد نیستم.ذهنمم میگفت اره اوندفعه هم نتونستی.بعد باز ایده بعدی به ذهنم اومد.گفتم خب ویدیو اموزشی میبینم.اینم تاثیرات سریال زندگی در بهشت بود.که سعی میکردن با دیدن ویدیو برای کارایی که نیازه اموزش ببینن.خلاصه دو ساعت ویدیو دیدم و شروع کردم.این یه تیکه داربست و انگورامون محل رفت و امدمون بود که حدود ده درصد از کل خونه بود.

اصلا قصد نداشتم همه خونه رو تمیز کنم.گفتم دو سه ساعت همینجا رو درست کنم اندازه اینکه این تیکه که محل رفت و امده را راحت رد بشیم.

خلاصه شروع کردم به چیدن.یه نصف روز هرس کردم وقتی به کار خودم نگا کردم اینقد کیف کردم که باورم نمیشد که اینقد تغییر با یه هرس ساده اتفاق افتاده.

قانون بعدی.

وقتی شروع میکنی نیاز نیست همه مسیر رو بدونی فقط قدم اول رو برو.بعدش قدم بعدی مشخص میشه.من نمیدونستم بقیه کار چطوریه.فقط همون تیکه رو شروع کردم.

خلاصه شروع کردم به هرس کامل داربست ورودی.دو روزه تموم کردم.

قانون بعدی.

ممکنه کار درست رو انجام بدی ولی هیچ کسی نباشه واست کف بزنه.مهم اینه انجام اون کار به حس لذت بخش درونیت میرزه.ولی کلا واسم تقریبا هیچی مهم نبود بقیه چی میگن.چون واسه دل خودم انجامش دادم.هیچ کس تا اون موقع تشویق خاصی نکرد.با اینکه اون تیکه ازین رو به اون رو شد.(البته هنوز کسی هم زیاد خونمون نیومده بود که ببینه)

قانون بعدی

وقتی نتایج یه قسمت کارو میبینی اینقد لذت داره که نمیتونی دیگه ادامه ندی.روز سوم اومدم یه نگاهی انداختم به خونه دیدم نههه اینطوری نمیشه باید امسال این خونه یه تیکه از بهشت بشه.به مادرم گفتم میخام خونه رو مرتب کنم بعده چندین سال.تقریبا تو این ده یا ۱۵ ساله اینطوری تمیز نشده بود.بعضی از شاخه ها و برگا شاید واسه ۲۰ سال پیش بود.خونه ما به قول معروف خونه باغه.

قانون بعدی که خیلی خیلی مهمه.حداقل واسه من و روحیاتم.

قانون تکامل.

داربست ورودی رو که درست کردم تقریبا ۷۰ الی ۸۰ درصد درست انجام داده بودم.یه تیکه از انگورامون رو اشتباهی چیدم که حدود ده متر بود و جز شاخه های اصلی بود.

مهم اینه شروع کنی و هربار بهتر بشی.ممکنه از همون اول کامل انجام بدیم (این باورم نداشته باشیم که بخاطر قانون تکامل باید حتما یه سری خطا داشته باشیم اوایل کار) و ممکنه که خطا هم داشته باشیم.ولی طبق تکامل بهتر میشه.

در بقیه انگورا تقریبا رو ۹۰ درصد کامل کارم اصولی بود و شاید ۹۵ درصد.

قانون بعدی استفاده از اهرم رنج و لذت

من اینطوری ازش استفاده کردم.برای من مثلا این تصویر که خونه چقدر تمیز شده قشنگ شده.بعد اون تصویر اهرمی میشه که از انجام اون کارا لذت ببریم چون میخای تصویر نهایی رو ایجاد کنی.و اینکه اگر اینجا تمیز نشه چقدر تصویر زشتی همیشه جلو روی ما هست.حتی به قول خانم شایسته عکس قبل از عمل هم گرفتم ازش. قبل شروع چند دقیقه فقط این تصویر میومد تو ذهنم و منو هل میداد به جلو.

بازهم قانون تکامل.

تقریبا برای بقیه موارد اینقد دستم تند شده بود که یک سوم اون اولا زمان برد هرسش کنم.

قانون بعدی اینکه من اندازه یه هرس درخت و یه تمیز کردن خونه اعتماد به نفس نگرفتم.من اندازه ۱۰۰ برابرش اعتماد به نفس گرفتم.چون وقتی یه کاری رو که ازش ترس داری انجام بدی واسه بقیه ترسات میشه یه چراغ راه.میشه مهمات واسه شکوندن ترسای دیگه و خاموش کردن راحت تر صدای نجواها.میگی وقتی این شد بقیه هم میشه.

قانون بعدی اینکه وقتی بدون چشم داشت به بقیه دست به کار بشی دستان خداوند به کمکت میاد.داداشم اومد چند روز کمکم واسه چوبای داربستا چون کار دونفری بود.

و مهمتر اینکه بچه داداشم با عشق اومد نزدیک ده روز هر روز کمک.خودش هی اصرار کرد عمو من بیام کمکت.منم گفتم بیا.

تو این ده روز یا دوهفته اینقد این بچه رشد کرد که دیگه اون ادم قبلی نیست.اولین بار تو زندگیش یه شاخه رو دادم برید.حسی که داشت رو نمیتونست توصیف کنه.روزای اخر خودش دیگه خیلی مهارتش بالا رفته بود.۹ سالشه.

پسر داداشم اخر کار که برگا و شاخه ها رو اتیش میزدیم میدونید چیگفت؟گفت عمو از روز اول به عشق امروز که میخایم اشغالا را اتیش بزنیم میومدم.دقیقا اونم بدون اطلاع داشته از قوانین استفاده میکرده.البته هر ساعت با عشق از یاد گرفتن چیزای جدید لذت میبرد.اینو هر روز میگفت خودش.

الان که دارم این کامنت رو مینویسم یه صندلی گذاشتم توی حیاط و خدا میدونه چقد خونه بهشتی شده.به این میگن سپاسگذاری.من اینطوری از خونمون سپاسگذاری کردم.سعی کردم حقشو ادا کنم.سپاسگذاری همه جوره خوبه ولی بعضی وقتا باید عملی نشون بدیم.الان من بیشتر وقتم رو توی حیاط هستم تقریبا اکثر مواقع صدای پرنده ها میاد.درختا برگاشون دراومده اینقد زیبا شدن که قابل وصف نیست.درختا چون هرس شدن انرژیشون چندین برابر شده.هرکسی تو این یکی دوماه اومد خونمون اولش شوکه میشد میگفت وای خونه چقد عوض شده.

من حدودا ۲۵ روز وقت گذاشتم.ولی حداقل یکسال لذتشو میبرم و به یه تعبیری چندین سال.هم خودم هم بقیه کسایی که خونه رو میبینن

. یه مساله دیگه اینکه موقع هرس وقتی درختایی که چندین سال بود هرس نشده بود رو تمیز میکردم دقیقا این نکته به ذهنم میومد که ببین تو تا بیست و چندسالگی کلی باورای مختلف و علف هرز داشتی.پس مثل همینا اولش یه زحمت زیاد میخاد تا مرتب بشن.پس عجله نکن واسه دیدن نتایج.الان دیگه هر سال شاید یک دهم امسال وقت نیاز باشه خونه تمیز بشه.چون دیگه از بنیاد تمیز شد. یه تغییر به ظاهر کوچیک یموقع زندگی ادمو تغییر میده عمل به ایده ها حتی به ظاهر کوچیک رو جدی بگیریم.

“فقط کافیه با خودمون روراست باشیم”

این حرفایی که از استاد میشنویم این قوانین رو باید به عمل ببندیم.باید درونیش کنیم.باید تو وجودمون رخنه کنه.قرار نیست چیزی رو حفظش کنیم.وقتی عمل کنیم بیشتر از حفظ کردن تو همه وجودمون میشینه.

یادمه وقتی استاد داشتن درختای پرودایس رو اون اوایل یواش یواش هرس میکردن میگفتن چقد حسش خوبه چقد انگار دارم باورام رو هرس میکنم. همون موقع این خواسته در منم بوجود اومد که میخام منم اینطوری قوانین رو تجربه کنم و همش میگفتم اخه با درخت هرس کردن مگه چه اتفاق بزرگی میفته؟؟که یکی دوماه بعد دیدم قیچی به دست شدم.

اینو واسه خودم میگم.مهم نیست چقدر میدونیم و چقد از قوانین درک کردیم.و چقد توی سایت هستیم.مهم اینه صادقانه و روراست چقد داریم قوانین رو به عمل میبندیم.حتی اگه درکمون سطحیه همونو عمل کنیم.بعد قطعا هی قوی تر و قوی تر میشه.

ممنون از خانم شایسته و استاد عزیز بخاطر این فایلا.

انشالله که در زمان و مکانی که باید، میبینمتون استاد و بوسه بارونتون میکنم.خدانگهدار همگی

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    407MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

208 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 7
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    به نام خالق یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم دوست داشتنی ام

    سلام به دوستان زندگی در بهشتی

    خدایا بارها و بارها شکرت بخاطر اینکه منم جز دوستان استاد هستم،جز بچه های زندگی در بهشتی هستم، جز کسانی هستم که قول یک فایلی که چند روز پیش از استاد در جستجوهام در کلید ها نگاه کردم جزء گروه چهارم هستم. امیدوارم که همیشه جز این دسته بمانم…(کسانی که قبل از اینکه اوضاع بد بشه با تیزهوشی شون زودتر به دنبال تغییر میرن قبل از اینکه کار براشون سخت بشه.)

    خدایا شکرت که من د مسیر کنترل ذهن قرار گرفتم. همین الان هم دارم ذهنم رو کنترل میکنم. میدونین چرا؟آخه یک حسرتی تو دلم اومد آخ منم کاش تو آمریکا بودم تا در کارگاه عملی چند روزه ایی که قراره استاد در پارادایس برگزار کنه، شرکت کنم.اونجا باشم. اصلا دلم پرکشید.چرا تغییرات من اینقدر دیر اتفاق افتاده. کاش از شهرمون زودتر مهاجرت میکردم،کاش تکاملم رو زودتر طی میکردم،کاش الان دستاوردها و نتایجی داشتم که الان به راحتی میتونستم خودمو هرجا که بودم به اونجا برسونم.یک کارگاه عملی چند روزه با استاد عباسمنش در پارادایس.استاد باورتون میشه پارسال که داشتین پاکسازی میکردین، این ایده به ذهن من اومد که وای چه باحال میشه در ملک استاد برنامه کمپ زدن برپا بشه و استاد اجازه بدن که بچه ها بیان و در همون فضا هم یک کلاس اموزشی متفاوت برگزار بشه. این ایده هنوز که هنوزه منو به شوق میاره به عشق یک دوره جذاب در یک محیط جذاب،با آدم های جذاب و یک استاد فوق العاده از قوانین هستی بیشتر آگاهی کسب کنه و درکش بیشتر بشه.خدایا منم میخوام اونجا باشم. چطوری نمیدونم اما راه هایی به ذهن من بیار،شرایط رو برای من هم جوری فراهم کن تا در مسیر رسیدن به این خواسته ام قررار بگیرم. ومن هم به عنوان بنده تو حواسم به ورودی هام، نجواهی ذهنی ام و خلاصه اخلاص و اعمالم بیشتر جمع میکنم. قول مریم جون یک تمرکز لیزری میذارم برای رسیدن به این خواسته. که مطمئنم در مسیر رسیدن به این خواسته دنیا چیزهای جذاب قراره به من نشون بده که فاصله اینجایی که هستم تا اونجایی که باید برسم رو برام لذت بخش میکنه.من تکاملم رو طی میکنم و جوری میرسم به خواست هام که اگر در جایی حرفی شد فقط بگم نمیدونم و خدا همه ی کارها رو برای من انجام داد.

    استاد عزیزم واقعا ایده خیلی عالی رو گفتین یعنی در حقیقت نوید و یک خبری رو دادین که اشتیاقم رو برای هر چه بهتر شدنم،قوی تر کار کردنم، استمرارم رو در این مسیر بیشتر میکنه.

    من به ذهن نجواگرم اینو میگم تا آروم بشه و براش منطقی بشه که من تا الانم خیلی خوب پیش رفتم چرا میگی کاش و کاش… مگر یادت رفته هرکسی یک تکاملی داره. مگر یادت رفته خدا همه رو هدایت میکنه به هزاران روش. خب ما هم هدایت شدیم به یکی از این هزاران روش که این اگاهی رو بشنویم، ببینیم،حس کنیم.این جای تشکر داره از خودت از خدا که الان اینجا هستی،در مسیر رسیدن ها، در میر خواستن ها.

    تو اکنون هرجایی که ایستادی درست ترین جای ممکن هست و چندسال دیگه ببین کجایی …

    تو قدم هات رو بردار به باقی اش کار نداشته باش. اونی که باید ببینه قدم هاتو میبنیه. جهانی که کارش از اول همین بوده بازتاب فرکانس های تو کارش رو به درستی انجام میده. تو فقط مراقب فرکانس های ارسالی ات باش. تو فقط درخواست کن و خدا پاسخ میده و جهان رو مسخر و میکنه تا تو روبه خواسته ات برسونه. چون خدا مشتاق تر ازتو هست برای رسیدن به خواسته هات. الان یک چیزی فهمیدی که نمیخوای اینجایی که هستی باشی. خب یالا پاشو تغییرش بده… آره باید حرکت کنی از نو برای تغییر. برای اینکه با خدا و قوانین اش بیشتر همراه بشی. تا جهان فرکانس های تو روببینه حرکت های توو رو متوجه بشه. اینقدر باید فرکانس هاتو قوی و قوی تر کنی تا با صدای رسا بهت بگه فرمانبردارم سرورم…بله تو سرورشی. تو اشرف مخلوقاتی. تو متولد شدی تا بخواهی. تو فقط باید خودتو بیشتر بشناسی جهان درونت رو و با جهان بیرونت هماهنگ بشی.جهانی که سراسر پر از زیبایی و مهر و عشقه…

    ببین این پرنده که میره بالا چقدر زیبایی ها بهتر به ما نشون میده. چقدر درخت ها سبز شدن و سبزی درختان میگه که فصل بهاره. تو چه فصلی از زندگیت میخوای تو دفتر زندگیت ثبت کنی. بهار یا خزان… پاییز یا زمستان…همه ی فصل ها قشنگی و پیام خودشون رو دارن. اما فصل بهار واقعا به معنای واقعی یعنی نو شدن، امید، زندگی در جریان هدایت قرار گرفتن. من میخوام فصل بهاری در این فصل زندگی ام رقم بزنم که اگر فصل های بعدی تابستان و پاییز و زمستان اومد حس بهار در رگ هام باقی باشه و برای رسیدن به بهار بی تاب باشم.

    خدایا ممنونم که این ذهن و مغز رو به ما هدیه دادی. اینکه یاد دادی تا ازش استفاده کنیم اینکه چه قدرت هایی داره که افکار و اندیشه کردن از هزاران عبادت به شیوه ی دیگه قوی تره.

    خدایا ممنونم که قلم رو به ما نشون دادی تا افسار ذهن رو راحت تر در دست بگیریم و بتونیم مسیرش رو کشف کنیم. که از کجا به کجا میره و وقتی افسار ذهن رو بخوبی بگیریم ما به کجاها که نمیبره. به تخیل های ناب. تخیل دیدن زیبایی های بی انتها. در دنیای خیالم در کارگاه عملی هستم. اینکه من همینجا که در واقعیت هستم بهترین جای ممکنه. من از همینجا لذت میبرم چون تونستم با اون پرنده پرواز کنم بر فراز جنگل پارادایس. من حس نسیم خنکی رو بر صورتم حس میکنم که با بوی بهار آغشته شده و عزیزانم رو میبینم که در حال حرکت کردن در مسیر زیبای دور دریاچه هستن و به من هم دست تکون میدن. من این بالام و نظاره گر هستم.وای که چقدر خوشبختم با این احساس ناب …نمیدونم چطور بگم که چقدر این بالا زیباست. جایی که هستم. جایی که خداوند منو هدایت میکنه تا فقط زیبایی ببینم.

    اردک مهاجر رو در بالای طاق وروردی پل کلبه چوبی میبینم که فارغ از متعلق بودن به جای خاصی، آزاد و رها لذت میبره از جایی که هست. اون نظاره گر تمام دوستاش روی زمینه و نمیدونه چطوری به اونا بگه آزادی و رهایی یعنی این جایی که من هستم. من متعلق به خانم و آقای مزرعه دار نیستم و دنیاها و باغ های مختلفی رو دیدم و هر چی نگاه میکنم این خانم و آقا آزاد و رهاتر هستن چون خودشون رو اسیر دنیای بقیه آدم ها نکردن. آدم هایی که یکسال پارادایسی شدن و به اندازه تمام عمر من بزرگ شدن و رشد کردن و با ترس هاشون مواجه شدن. آدم هایی که نه تنها خودشون رو بهبود میدن که بلکه محیط اطراف که چه بسا جهان اطراف شون هم در حال بهبود دادن هست به واسطه گسترش هایی که در افکار و ذهن ها میدن. آدم هایی که یاد گرفتن که خوب زندگی کنن و دنیا رو جای بهتری برای زندگی بکنن. اصلا بیماری و نگرانی و حرف مردم و ترس و… براشون معنایی ننداره و تنها چیزی که همیشه دارن ازش اطلاعات میکنن فرمانروای عالمیان هست. رب العالمین هست. اونا فقط و فقط یک چیز رو باور دارن. خدا همه چیز میشود همه کس را به شرطی پاکی دل و به شرط … خدای مهربون رو جوری پرستش میکنن که خدا الحق که احسنت بایئ بگه به چنین بنده های موحدی، بنده های خالقی، بنده های تسلیمی،….وای منه اردک مهاجر هم چقدر باید چیز یاد بگیرم و باید یادم نره که عادت نکنم به اینجا و باید دوباره پر بکشم و برم در جریان هدایت الهی…

    نمیدونم اینا چی بود تا الان یهو اومد بیرون از ذهنم و نوشتم فقط میدونم که من باید کمی با ایمان تر از قبل،کمی جسورتر از قبل،کمی متوکل تر از قبل، کمی متعهد تر از قبل،کمی تسلیم تر بشم در برابر هدایت های الهی…

    میدونم که در مسیر زیبایی هستم که استادم به زیبایی طرح یک کارگاه عملی رو میریزه و مطمئنم جوری این داستان صدا میکنه که قلب های آماده برای حرکت بیشتر از قبل آماده تر میشن مثل من…

    خدایا شکرت برای این همه ایی که گفتی و نوشتم.

    خدایا شکرت برای این احساس خوب کنترل ذهنی که به من میدی.

    خدایا شکرت که دنیام رو با ارسال فرکانس ها و دریافت اون توسط جهانت میتونم تغییر بدم.

    خدایا شکرت که اینقدر همیشه کنارمی و نمیذاری نگرانی به دلم بیاد و میگی تو فقط لذت ببر و برو جلو اتفاقات خوبی در راهه…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام به تو دوست عباسمنشی ام

    سلام سید محمد امین جان حسینی

    چقدر از خوندن کامنتت و نکات و ادبیاتی که به کار بردی لذت بردم.

    مثلا یکجا نوشته بودی:

    “به خدا آدم قشنگ میفهمه که این درختا تازه متولد شده اند، مثل ذهنی که روش متعهدانه کار میکنی و باورهای مناسب رو جایگزین اون ترمزهای قبلی میکنی، زمستان ذهنتو تبدیل به بهار میکنی اون موقع هرکسی ببینه میفهمه که این وجود تو تازه شده، نو شده، تازه متولد شده،..”

    وای که چقدر خوب نوشته بودی.

    واقعا تحسین ات میکنم بخاطر این نگاه زیبات. بخاطر باورهای خوبی که برای خودت داری میسازی.

    واقعا اون تصویر سازی ات رو دوست داشتم ممنون که نوشتی.

    خدایی که استاد ناک اوت مون کرد با خبر کارگاه عملی…واقعا من که شوق و ذوق و اشتیاق و انرژی و فکر همه چی ام فوران شده با شنیدن این خبر… و چند موتوره میخوام روی کنترل ذهن و باورهام کار کنم.

    واقعا ممنون ازت بخاطر کامنت زیبات

    ارادتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام و درود به شما دوست عباسمنشی عزیز

    سلام علیرضا خنجری عزیز

    از خوندن کامنتت لذت بردم.

    از اینکه از ماه رمضان با این دید نوشتی لذت بردم:

    “۳۰ روز اگر بیام به طور تمرکز لیزری روی خودم کار کنم….تمرکز بر نکات مثبت”

    دقیقا منم چند روزی هست میگم امسال ماه رمضون رو متفاوت کنم با کنترل ذهن که اسمش همون تقواست در قرآن. بیام پرهیزکار بشم به معنی واقعی کلمه. پرهیزکار نه بری چیزهایی که فقط دیده میشن مثل خوردن و اشامیدن و حرف زدن بلکه پرهیزکار بشم برای ارسال فرکانس هایی که میفرستم پرهیز کنم از فکرهای بدی که میاد،نجواها و باور مخرب ها رو شناسایی کنم و کنترل کنم ذهنم رو و پرهیز کنم از هر آنچه بد هست.

    یک حسی بهم گفت حالا که الان دارم براتون کامنت میذارم. اگر مایل بودین 30 روز بعد هم همینجا از نتایج کنترل ذهن و شگفتی های رمضان امسال بگم.

    راستی بهتون تبریک میگم و تحسین تون میکنم بخاطر تصمیم شجاعانه و خوبی که گرفتین. ترک قلیان. راستش من همسرم به قول خودش تفننی می کشید. و قبل عقد مون من متوجه این موضوع شدم و چون به شدت خوشم نمیومد یک شرط گذاشتم که اگر منو میخوای کلا قلیانن رو بذار کنار…ایشون گفت من که همیشه نمیکشم. حالا یهو که نمیشه ولی باشه.

    خبر داد که دیگه گذاشته کنار.اما من بخاطر حس قوی ام متوجه شدم اینکار رو کرده و رفته سمت قلیان. اما الان دیگه مطمئنم اراده اش قوی شده چون خودش میگه ازش بدم میاد و گذاشته کنار…من خیلی خوشحال شدم.

    اما جالبه که در فایل “گفتگو با دوستان” قسمت دوم یا سوم بود که دوست عزیزی بنام سپیده اشاره کرد و گفت که یک بخشی از فایل ها از استاد شنیده دوستی که حتی نمیتونه سیگارش رو ترک کنه ارزش دوستی نداره…یک همچین جمله ایی بود و نمیدونم کدوم محصول استاد یا از کجا این جمله رو استاد گفتن. اما من این برداشت رو دارم که استاد تاکید زیاد دارن به کنترل ذهن. اراده و تعهد. به وابسته نبودن. در صلح بودن با خودمون…خب همه ی این کلمات بنظرم یعنی یک انسان رشد یافته میتونه راحت تغییرات مثبت به خودش بده و به چیزی خارج از خودش وابسته نیست برای حال خوب و …

    نمیدونم چرا اینا رو برای شما نوشتم. میدونم که کلمه “قلیان” رو دیدم خیلی شاخک هام تیز شد و یاد خاطرت خودم و چالش هایی که با همسرم داشتم و حس خوبی که الان دارم. و اینکه تصمیم تون این بود خواستم از صمیم قلب تحسین تون کنم و بگم مطمئن باشید خیلی تغییرات بیشتری خواهید کرد و حتی دوستان اطراف تون بهبود پیدا میکنن و بهتر به مدارهای بالاتر هدایت میشین. به هرحال در این مسیر با تعهد و استوار پیش برین.

    بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند براتون میخوام.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام بهار عزیز

    سلام به تو دوست زندگی در بهشتی بانگرشم

    چقدر عالی گفتی و چقدر خوب دوباره به یاد م آوردی که همین الان هم ما سرکلاس استاد هستیم.چقدر خوب اشاره کردی برام که دنیا دنیای فرکانس های ماست.

    این جهان کوه است و فعل ما ندا

    سوی ما آید نداها را صدا…یهو یاد این بیت از شعر مولانا افتادم.

    واقعا ممنونم از توجه خوبت. واقعا ممنونم که کامنتم رو خوندی. واقعا ممنونم که اینجا هستی و توام یک انسان در حال تغییری هستی و اینقدر خوب داری روی خودت کار میکنی تا جهان رو جای بهری بای زندگی کردن بکنی.ممنون که اطمینان بیشتر میدی تا همو خواهیم دید در کلاس عشق و اونجاست که من میگم فهیمه هستی و تو میگی من بهار…و یاد این ردپامون در اینجا می افتیم.کلی عشق میکنیم از خداوند با این قوانین ثابتش. چون ما هم اون مقع در عمل و اجرای درست قوانین ثابت قدم و با تعهد موندیم که حالا اینجاییم…

    برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند یکتا میخواهم.

    اراتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام به شما دوست عباسمنشی

    سلام علیرضای عزیز

    کامنتی که برام نوشتی حال منو هم خوب کرد و خوشحال تر شدم که کامنتم باعث ایجاد انرژی خوب به شما شده. قطعا این بازتاب انرژی های خوبی که خودت به جهان فرستادی بودی هست که من بیام یهو با دیدن یک کلمه یک خاطره در ذهنم تداعی بشه و شما رو تحسین کنم برای تصمیمت و …

    الان که میخواستم با یک لایک بهت جواب داده باشم، اما یک حسی گفت دوباره ردپا بذار تا این ردپا بمونن تا بدونیم…

    واقعا خیلی برات خوشحالم احساس میکنم که خیلی داری آماده بزرگ تر شدن میشی و اماده دریافت نعمت ها و ثروت ها بصورت طبیعی…

    حالا انشالله بعد رمضون همینجا از تعییرات مثبت،کارهای مثبت و دیدگاه هایی که پیدا کردیم میگیم.

    پیش بسوی حرکت های سازنده

    (این جمله رو هم دوست دارم پارسال فکر کنم همین ماه رمضان به ذهنم یهویی زد و یک فایل صوتی هم درست کرده بودم که پیداش کردم،بشه امروز میخوام تو اینستام پستش کنم “شروعی برای از نو به پاشدن”)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام دوست من

    سلام پری جان

    چقدر دلم برای خوندن کامنت هات تنگ شده بود. امروز کامنتت رو پیدا کردم با اینکه میخواستم فایلی که از نشانه ی من رو دانلود کردم رو ببینم اما دلم خواست کامنت شما رو تا انتها بخونم.

    و البته بهت تبریک سال جدید هم بدم.

    سال جدیدت که بهترین سال زندگی ات بشه بهتر از گارسال رو شروع کرده باشی و برات بهترین اتفاق ها رو از خدای مهربون میخوام…

    آخ یکجا یک چیزی از کلاب هاووس نوشتی جریان چیه. من کلاب هاووس ندارم.

    “استاد جان هنوز مستم از فایل مصاحبه دیشب تون در کلاب هوس از مژده دیدن تون و بودن همراه تون در پرادایس”

    استاد قرار بیاد ایران؟؟؟؟ استاد چی گفتن تو کلاب هاووس. میشه برام تعریف کنی اگر میشه لطفا…

    واقعا ممنونم که هستی و ممنونم که اینقدر با تعهد و استوار توی این یکسال همراه زندگی در بهشت بودی و داری خوب زندگی میکنی و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن میکنی…واقعا با تمام وجود تحسین ات میکنم…

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2176 روز

    سلام دوست من

    سلام زهرا جان

    چقدر حوشحالم که کامنتت رو خوندم چقر خوب نوشته بودی چقدر لذت بردم از آگاهی و تجربه هایی که مرور کردی.ممنون که نوشتی…

    فقط یک سوال شما هم در کلاب هاووس بودی استاد خبری چیری گفتن؟

    چه جالب من تو چندتا کامنت قبلم تو ورد تایپ میکردم و جاهایی که میخواستم رو بلد میکردم، میگفتم شاید دوستان یا گوشی یا لپ تاپ هاشون این امکان بلد کردن رو داره که مال من نداره یا بلد نیستم. منم راه حلی که به ذهنم زده بود. نوشتن توی ورد بعد کپی در قسمت دیدگاه بود. اما وقتی انتهای کامنتت رو خوندم دیدم آقا ابراهیم چه کرده منم ذوق زده شدم برم ببینم. ممنون بخاطر این پرانتز آخرت…

    واقعا خیلی خوب اشاره کردی و کامنتت رو خیلی دوست داشتم.

    راستی نمیدونم در سال جدید باهات حرف زدم یا نه

    اما خوبه که سال جدید رو بتو دوست بانگرش و رشد یافته ام تبریک بگم. و این بهترین سال زندگیت باشه با بهترین هایی که از پیش فرستادی و خواهی فرستاد. و هر سالت بهتر از سال قبلت باشه بقول استاد عزیزمون…

    سال 1400 مبارک (با بوس و قلب که برات در ذهنم میفرستم تبریکمو چاشنی وجودت کن)(اینجا بلد نیستم چطور از این شکلک ها بذاررم)

    برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداوند میخوام

    ارادتمندت فهیمه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: