دیدگاه زیبا و تأثیرگزار محمد عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته و همه دوستان.
من یه تجربه مشابه این تجربه شما در پرودایس رو داشتم که دوست داشتم الان اینجا که جای خوبی هست درموردش بنویسم.حدودا دوماه پیش اواخر بهمن ۹۹
قانون اول عمل به ایده ها و الهامات
یه روز که اومدم از یه قسمت داربستای درختای انگورمون رد بشم و باید خم میشدم یدفعه یه حسی گفت دیگه بس نیست؟نمیخای درستش کنی کمرت اینقد خم نشه، اینطوری داغون نشه؟؟
قانون دوم اینکه باید رفت تو دل ترسا
من حدود ۱۰ سال پیش شایدم ۱۲ سال پیش یبار بهم گفتن انگورا را هرس کن.یکم تئوری گفتن منم مثلا فهمیدم.شروع کردم یه ۵ درصدشو که چیدم یادم نیست کی بود داداششم بابام یا مامانم اومد گفت واااایییی چیکار کردی همه رو خراب کردی که.قیچی رو گذاشتم کنار گفتم کار من نیست.
یکی دوبار بابامو و داداشم هرس کردن یکی دوبارم کسی رو گرفتیم واسمون هرس کنه.
حدود دو ماه پیش که یدفعه این ایده به سرم زد با خودم گفتم من که بلد نیستم.ذهنمم میگفت اره اوندفعه هم نتونستی.بعد باز ایده بعدی به ذهنم اومد.گفتم خب ویدیو اموزشی میبینم.اینم تاثیرات سریال زندگی در بهشت بود.که سعی میکردن با دیدن ویدیو برای کارایی که نیازه اموزش ببینن.خلاصه دو ساعت ویدیو دیدم و شروع کردم.این یه تیکه داربست و انگورامون محل رفت و امدمون بود که حدود ده درصد از کل خونه بود.
اصلا قصد نداشتم همه خونه رو تمیز کنم.گفتم دو سه ساعت همینجا رو درست کنم اندازه اینکه این تیکه که محل رفت و امده را راحت رد بشیم.
خلاصه شروع کردم به چیدن.یه نصف روز هرس کردم وقتی به کار خودم نگا کردم اینقد کیف کردم که باورم نمیشد که اینقد تغییر با یه هرس ساده اتفاق افتاده.
قانون بعدی.
وقتی شروع میکنی نیاز نیست همه مسیر رو بدونی فقط قدم اول رو برو.بعدش قدم بعدی مشخص میشه.من نمیدونستم بقیه کار چطوریه.فقط همون تیکه رو شروع کردم.
خلاصه شروع کردم به هرس کامل داربست ورودی.دو روزه تموم کردم.
قانون بعدی.
ممکنه کار درست رو انجام بدی ولی هیچ کسی نباشه واست کف بزنه.مهم اینه انجام اون کار به حس لذت بخش درونیت میرزه.ولی کلا واسم تقریبا هیچی مهم نبود بقیه چی میگن.چون واسه دل خودم انجامش دادم.هیچ کس تا اون موقع تشویق خاصی نکرد.با اینکه اون تیکه ازین رو به اون رو شد.(البته هنوز کسی هم زیاد خونمون نیومده بود که ببینه)
قانون بعدی
وقتی نتایج یه قسمت کارو میبینی اینقد لذت داره که نمیتونی دیگه ادامه ندی.روز سوم اومدم یه نگاهی انداختم به خونه دیدم نههه اینطوری نمیشه باید امسال این خونه یه تیکه از بهشت بشه.به مادرم گفتم میخام خونه رو مرتب کنم بعده چندین سال.تقریبا تو این ده یا ۱۵ ساله اینطوری تمیز نشده بود.بعضی از شاخه ها و برگا شاید واسه ۲۰ سال پیش بود.خونه ما به قول معروف خونه باغه.
قانون بعدی که خیلی خیلی مهمه.حداقل واسه من و روحیاتم.
قانون تکامل.
داربست ورودی رو که درست کردم تقریبا ۷۰ الی ۸۰ درصد درست انجام داده بودم.یه تیکه از انگورامون رو اشتباهی چیدم که حدود ده متر بود و جز شاخه های اصلی بود.
مهم اینه شروع کنی و هربار بهتر بشی.ممکنه از همون اول کامل انجام بدیم (این باورم نداشته باشیم که بخاطر قانون تکامل باید حتما یه سری خطا داشته باشیم اوایل کار) و ممکنه که خطا هم داشته باشیم.ولی طبق تکامل بهتر میشه.
در بقیه انگورا تقریبا رو ۹۰ درصد کامل کارم اصولی بود و شاید ۹۵ درصد.
قانون بعدی استفاده از اهرم رنج و لذت
من اینطوری ازش استفاده کردم.برای من مثلا این تصویر که خونه چقدر تمیز شده قشنگ شده.بعد اون تصویر اهرمی میشه که از انجام اون کارا لذت ببریم چون میخای تصویر نهایی رو ایجاد کنی.و اینکه اگر اینجا تمیز نشه چقدر تصویر زشتی همیشه جلو روی ما هست.حتی به قول خانم شایسته عکس قبل از عمل هم گرفتم ازش. قبل شروع چند دقیقه فقط این تصویر میومد تو ذهنم و منو هل میداد به جلو.
بازهم قانون تکامل.
تقریبا برای بقیه موارد اینقد دستم تند شده بود که یک سوم اون اولا زمان برد هرسش کنم.
قانون بعدی اینکه من اندازه یه هرس درخت و یه تمیز کردن خونه اعتماد به نفس نگرفتم.من اندازه ۱۰۰ برابرش اعتماد به نفس گرفتم.چون وقتی یه کاری رو که ازش ترس داری انجام بدی واسه بقیه ترسات میشه یه چراغ راه.میشه مهمات واسه شکوندن ترسای دیگه و خاموش کردن راحت تر صدای نجواها.میگی وقتی این شد بقیه هم میشه.
قانون بعدی اینکه وقتی بدون چشم داشت به بقیه دست به کار بشی دستان خداوند به کمکت میاد.داداشم اومد چند روز کمکم واسه چوبای داربستا چون کار دونفری بود.
و مهمتر اینکه بچه داداشم با عشق اومد نزدیک ده روز هر روز کمک.خودش هی اصرار کرد عمو من بیام کمکت.منم گفتم بیا.
تو این ده روز یا دوهفته اینقد این بچه رشد کرد که دیگه اون ادم قبلی نیست.اولین بار تو زندگیش یه شاخه رو دادم برید.حسی که داشت رو نمیتونست توصیف کنه.روزای اخر خودش دیگه خیلی مهارتش بالا رفته بود.۹ سالشه.
پسر داداشم اخر کار که برگا و شاخه ها رو اتیش میزدیم میدونید چیگفت؟گفت عمو از روز اول به عشق امروز که میخایم اشغالا را اتیش بزنیم میومدم.دقیقا اونم بدون اطلاع داشته از قوانین استفاده میکرده.البته هر ساعت با عشق از یاد گرفتن چیزای جدید لذت میبرد.اینو هر روز میگفت خودش.
الان که دارم این کامنت رو مینویسم یه صندلی گذاشتم توی حیاط و خدا میدونه چقد خونه بهشتی شده.به این میگن سپاسگذاری.من اینطوری از خونمون سپاسگذاری کردم.سعی کردم حقشو ادا کنم.سپاسگذاری همه جوره خوبه ولی بعضی وقتا باید عملی نشون بدیم.الان من بیشتر وقتم رو توی حیاط هستم تقریبا اکثر مواقع صدای پرنده ها میاد.درختا برگاشون دراومده اینقد زیبا شدن که قابل وصف نیست.درختا چون هرس شدن انرژیشون چندین برابر شده.هرکسی تو این یکی دوماه اومد خونمون اولش شوکه میشد میگفت وای خونه چقد عوض شده.
من حدودا ۲۵ روز وقت گذاشتم.ولی حداقل یکسال لذتشو میبرم و به یه تعبیری چندین سال.هم خودم هم بقیه کسایی که خونه رو میبینن
. یه مساله دیگه اینکه موقع هرس وقتی درختایی که چندین سال بود هرس نشده بود رو تمیز میکردم دقیقا این نکته به ذهنم میومد که ببین تو تا بیست و چندسالگی کلی باورای مختلف و علف هرز داشتی.پس مثل همینا اولش یه زحمت زیاد میخاد تا مرتب بشن.پس عجله نکن واسه دیدن نتایج.الان دیگه هر سال شاید یک دهم امسال وقت نیاز باشه خونه تمیز بشه.چون دیگه از بنیاد تمیز شد. یه تغییر به ظاهر کوچیک یموقع زندگی ادمو تغییر میده عمل به ایده ها حتی به ظاهر کوچیک رو جدی بگیریم.
“فقط کافیه با خودمون روراست باشیم”
این حرفایی که از استاد میشنویم این قوانین رو باید به عمل ببندیم.باید درونیش کنیم.باید تو وجودمون رخنه کنه.قرار نیست چیزی رو حفظش کنیم.وقتی عمل کنیم بیشتر از حفظ کردن تو همه وجودمون میشینه.
یادمه وقتی استاد داشتن درختای پرودایس رو اون اوایل یواش یواش هرس میکردن میگفتن چقد حسش خوبه چقد انگار دارم باورام رو هرس میکنم. همون موقع این خواسته در منم بوجود اومد که میخام منم اینطوری قوانین رو تجربه کنم و همش میگفتم اخه با درخت هرس کردن مگه چه اتفاق بزرگی میفته؟؟که یکی دوماه بعد دیدم قیچی به دست شدم.
اینو واسه خودم میگم.مهم نیست چقدر میدونیم و چقد از قوانین درک کردیم.و چقد توی سایت هستیم.مهم اینه صادقانه و روراست چقد داریم قوانین رو به عمل میبندیم.حتی اگه درکمون سطحیه همونو عمل کنیم.بعد قطعا هی قوی تر و قوی تر میشه.
ممنون از خانم شایسته و استاد عزیز بخاطر این فایلا.
انشالله که در زمان و مکانی که باید، میبینمتون استاد و بوسه بارونتون میکنم.خدانگهدار همگی
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD407MB26 دقیقه
سلام استادجان ومریم نازنین ❤️❤️
مثل همه فایلهای فوق العادتون ، از دیدن این فایل ، هم چشمم و هم گوشم و هم تمام احساساتم باهم لذت بردیم .☺️ چقدرر برام جالب بود که به دیدن این فایل هدایت شدم. آخه بررسی عملکرد سال گذشته تون تو پارادیس در دوران پندمیک ، دقیقا منو برد به چندروزپیش که داشتم مطابق یه عادت قدیمی ، عملکرد سالانه مو بررسی میکردم ، دیدم که توی یه سال پندمیک چقدررر پیشرفتهای خوبی داشتم . اولا که باشروع پندمیک که همه مردم از جمله خودم وحشتزده شده بودیم و کل شبانه روزو توی خونه حبس کرده بودیم خودمونو ، به خودم گفتم باید حواست به خوردن و رژیم غذاییت باشه که دچار اضافه وزن بیخود نشی . آخه با داشتن دوتا بچه در حال رشد و اینکه حتی نون و شیرینی و کیک و خودم تو خونه تهیه میکردم ، حجم پخت و پز و خورد و خوراکمون و بی تحرکیمون چندبرابر شده بود و من همون اول گفتم مراقب باش تا از فیت بودن خارج نشی و خیلی هدایتی به سمت رژیم مدیترانه ای هدایت شدم و سبک غذاخوردنمو آروم آروم تغییردادم ( البته هنوز با سایتتون کاملا اشنا نشده بودم ) که بعداز شش ماه نتیجش شگفت انگیزبود و من ده کیلو وزن کم کردم توی شرایطی که همه دور و بریهام بخاطر بی تحرکی اضافه وزن پیداکرده بودند . ولی هرکی منو میدید میگفت چطور تو اینهمه لاغرشدی با این شرایط ؟؟ 😇رازش همون تصمیم اولیه و تعهدی بود که نسبت به تصمیمم داشتم .
من توی همین پندمیک تصمیم قاطع گرفتم که یه ورزش مناسب با روحیم پیداکنم و ادامش بدم که به سمت بهترین مربی موجود در شهرمون هدایت شدم و بهترین ورزش مناسب با روحیم که پیلاتس بود و انتخاب کردم و همچنان هم درحال ادامه دادنش هستم که فوق العاده به سلامتیم و حفظ روحیم کمک کرد ( من سالها دنبال ورزش مورد علاقم میگشتم و اغلب ورزشها از بدمینتون و والیبال بگیر تا ایروبیک و فیتنس و …. رو تست کرده بودم و جذب نشده بودم )
استتاادد من در همین دوران پندمیک خردادماه پارسال ۴۰ ساله شدم🎉🎂😇 و از بزرگترین و کشنده ترین ترمز زندگیم عبور کردم . من بخاطر داشتن این باور که افراد بعداز ۴۰ سالگی موفق میشوند ، مثل پیامبر ، ناصرخسرو و… موفقیتها و خوشیهای عظیم خودمو بعداز ۴۰ سالگیم میدیدم و دقیقا بعداز تاریخ تولدم باسایت شما آشناشدم که شروع پیشرفتهای روزافزونم بود 😎😎.
استاادد نمیدونین چقدرر درزمینه های کاریم به موفقیتهای عالی رسیدم ازوقتی که به صورت جدی شروع کردم به کارکردن روی باورهام و تغییردادن باورها درهرجایی که لازمه . استاد ایده بسیار متفاوتی نسبت به اون کاری که درحال انجامش بودم بهم الهام شد و من حتی کوچکترین اطلاعاتی نسبت بهش نداشتم اما بخاطر ایمان به دریافت شهودم پاپیش گذاشتم و مرحله اول و شروع کردم به لطف خدای مهربان 😇و درحال جلو بردنش برای ایجاد یک کسب و کارشگفت انگیزهستم . استاد یکی از پروژه های موفقموبخاطر الهام درونیم براشروع کارجدید قطع همکاری زدم . استادمن تونستم یه ملک در شمال کشور بخرم که باورتون نمیشه چقدررر شگفت انگیز بود جریان خریدنش . من فقط تو دفترم نوشتم و ایمان داشتم که اون چیزی که بخوام به لطف خدای مهربون دربهترین زمان و مکان ، انجام میشه و رهاش کردم هفته بعدش بهم پیشنهاد عاالی برای خرید ملک شد و حدودا چهل روز بعداز پیشنهاد ، من ملکو خریده بودم و الان انگار سالهاست که اون ملکو داشتم ازقبل 😇
من عاشق سفرم و پارسال ، درهمین دوران که همه جا قرنطینه بود به لطف خدای مهربان ۶ بارسفرهای بینظیر در داخل و حتی خارج از ایران رفتم که خییلییی هم لحظات خوشی داشتم . و لذت بردم ( متوسط هردوماه یکبار )
استادبه لطف خدای مهربانم و با کار شبانه روزی روی خودم ، درهای درامدی به صورت سودهای خالص روزانه دردسترس ، از راههای شگفت انگیز خدا، برام بازشده که فکرکردن بهش دیواانمم میکنه بسکه معجزه آسا و راحت و طبیعین 🤗🤗، استااددد روابطم با آدمها فوق العاده ترشده و من صدهاهزاربارخدارو شکر میکنم که شمارو سرراهم بهم نشون داد که میبینم چقدرر همه چیز به راحتی قابل بدست اومدنه . من قبلا هم به همه خواسته هام میرسیدم اما نه به راحتی و معمولا راههای سخت و پیش میگرفتم که شما الگوی خدایی من در راحتی و عشق و ارامش شدید . استاد چند روز پیش به این فکر میکردم که وقتی بیام امریکا اولین جایی که برم دیدن شماست و همونجا ازخودم پرسیدم خب ، برای شما و مریم جان چی سوغاتی بیارم ؟ حدودای ظهربود که جوابمو بادیدن فایل هدایت الهی گرفتم و فهمیدم شما به آجیل مخصوصا تخمه کدو علاقه دارید و همونجا گفتم آلما تخمه کدو و آجیل برای مریم جان و استاد میتونه یکی از گزینه ها باشه 😉🌈 و بعدش گفتم آخی چقدرر خوبه که توی پارادایس دورآتیش بشینیم و باشما و مریم جان صحبت کنیم و من از دستاوردهای عالیم باهیجان برای شما و مریم جان بگم و شما از ته دل ذوق کنید .( الانم که دارم مینویسم واضح واضح همین صحنه ها رو میبینم و قند تو دلم آب میشه ) وشما امروز توی فایل گفتید که میخواید تو پارادایس کلاس حضوری خودشناسی بذارید و من اینو نشانه رسیدنم به آمریکا و دیدار شما تعبیرکردم 😇😇
استاد من هم ، ایده خونه تمام شیشه ای رو پارسال پیش در دفتر هدفگذاریم نوشتم و کلی با شنیدن جمله شما ذوق کردم .
میدونین میخوام ازاعماق وجودم فریاد بزنم همه چیززز باوره و تلاش و تعهد برای عبور از مقاوتهای ذهنی و استمرار و امید و سپسس
درآغوش کشیدن تصاعدی نتایج دلخواه 🪂🪂
حرفهای دلم خیللیی زیاادن ….
❤️❤️استااادددددع ا ش ق ت و ن م ❤️❤️