سریال زندگی در بهشت | قسمت 169 - صفحه 6

97 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    معصومه صادقى گفته:
    مدت عضویت: 1713 روز

    بنام خدای فراوانی ها 💰

    سلام به استاد عزیزم ، مریم جان و همه اعضای خانواده صمیمی ام ❤️

    چقد این فایل بوی ثروت و فراوانی رو میداد

    اون همه کلاه ، لباس ها و وسایلی که استاد گفتن ما اصلا کی دونستیم وجود دارن

    خدایا شکرت که چقد می تونی به یه انسان ببخشی انقد بی نیاز باشه و نامحدود ببخشه

    خیلی خوشحال شدم که به این فایل هدایت شدم

    چون تو مدار گرفتن خونه ام هستم ، این فایل هم تمرکزش روی خونه و کارهای مربوط به خونه بود

    من عاشق ارگنایز کردن و مرتب کردنم

    وقتی که همه چی روی نظم باشه آدم جای همه چیز رو‌حفظه و این باعث میشه در طول روز مغزش درگیر این چیزهای غیر ضروری نشه

    چون همه چی مرتبه و حتی همه چی مشخص و واضح

    اینطوری با خیال راحت می تونی به کارهای اصلیش بپردازه

    داشتم تو اطرافم میدیدم که زن ‌‌و شوهر های دور و برم دقیقا با هم یا مشترکن یا به تعادل رسیدن

    میبینم اگه زنی مرتبه ، شوهرش هم مرتبه

    اینجا هم میبینم که استاد ‌‌مریم جان تو ویژگی های خوب زیادی مشترک هستن و یه جورایی دارن با هم رشد میکنن وگرنه دنیا اون ها رو کنار هم نگه نمیداشت

    (البته یه علتش هم واسه دل ما بود 😍😍 😜 که همیشخ سریال داشته باشیم 😜)

    خدایا شکرت واسه این همه آزادی مالی هر چقد از حس زیبای آزادی مالی بگم کمه

    چقد دوست دارم همیشه و همیشه نامحدود خرج کنم

    نامحدود ببخشم

    همه چیز نامحدود

    از حساب کتاب هیچ وقت خوشم نمیومد اصلا سرم درد میگیره

    ولی به جاش از نامحدود فکر کردن نامحدوددرامد داشتن کلی لذت میبرم

    همین که بهش فکر میکنم بی اختیار لبخند میاد رو‌لبم

    چقد زیبا بود غذایی که مریم جان اول فایل گذاشته بودن

    معلوم بود با عشق مهارت درست شده بود

    و من اعتقاد دارم دستپخت هر خانمی یه انرژی داره که به وجود فردی که می خوره منتقل میشه واسه همین سعی میکنم دستپخت هر کسی رو نخورم

    عاشق انرژی این خونه هستم

    دوست دارم هر روز به فایل هایی که از تو خود خونه گرفتین نگاه کنم لذت ببرم تا باهاش هم فرکانس شم و به خونه ای با فرکانس بالا هدایت شم 😍

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1144 روز

    سلام به دوتاعشقای عزیزودوست داشتنی .

    به به چقدلذت بردیم وچقدحظ کردم ازاین همه سلیقه مریم جون .دیدن خونه تمیزومرتب یه حس آرامش عجیبی به آدم میده که احساس امنیت هم به نظرم داره ،چون برعکسش خونه نامرتب وآشفته خیلی راحت درون ماراهم میتونه آشفته کنه .نظم داشتن خصلت خوبیه به شرط اینکه با تعادل باشه ووسواسی درش نباشه .که جوردیگه آدم اذیت بشه اونم یه بیماری میشه که باعث سلب آرامش طرفین میشه .

    عباس منش خوش به حالت که همچین خانم تمییزومرتب ومنظمی داری ،خوش به حالت که خانم باسلیقه وکدبانویی داری که باامکانات ساده باتزئین قشنگ چنان غذایی درست میکنه که هرآدمی وسوسه میشه که سریع بخوره .

    البته استادمیدونم ومطمئن هستم که شماقدردان ،ایشون هستیدچون همیشه دربرابرپخت وپزش ،سریع باهیجان شکروسپاسگزاری میکنیدیعنی هم قدردان ایشون هم سپاسگزارنعمتهای خداوندهستیدواینهارامی بینیدآخه خیلی هاخیلی چیزهادارن ولی به داشته هاشون نگاهی ندارن که ازوجوداونهالذت تمام راببرن ،اونهافقط میخورن واستفاده میکنن برای رفع نیازهاشون بدون هیچ درکی که توش لذت باشه .

    گاهی هم خیلی عادیه براشون چون جزعادتهای زندگیشونه ولی درس بزرگی که همیشه ازاستادومریم جون میگیرم اینه که هردوی این بزرگوارها،به خاطرهرچیزساده ومعمولی وحتی خیلی وقتهاتکراری بازباذوق وهیجان ازخداوندسپاسگزاری میکنن .

    این اخلاق قشنگ باعث شده منم یادبگیرم تامقایسه راازخودم دورکنم وهمیشه باهرآنچه که هست ودارم ،حال کنم ولذت ببرم .

    قضاوت دیگران ونگاه اونهاهم برام مهم نباشه چون حس آرامشی که ازاین نگاه خودم میگیرم حالافهمیدم به دنیایی می ارزه ومطمئن هستم به خواسته های بیشتروبزرگترهم منومیرسونه .

    چقدآدم میتونه بااحساس باشه که بامرغ وخروسا،اینطورارتباط برقرارکنه وبه اونهاتوجه ویژه داشته باشه وازوجوداونهالذت ببره وحواسش به همه ی کارهای اونهاباشه وباتوجه به حیوانات خونگی رفاه وراحتی اونهارافراهم کنه .به نظرمن یه دل خیلی مهربون وباخدامیخادکه مریم جون داره .برام خیلی جالبه که باحوصله برای هرکدوم هم اسم میزاره وشناخت به رفتاروکنشهای اونهاداره .دمت گرم مریم جون خیلی باحالی .

    ازاستادوایده خوبش بابت کلاه های قشنگش هم خوشم اومد،استادمون هم باسلیقه ومنظم هستن .خداهردوی شمارابرای هم نگه داره .

    دوموجوددوست داشتنی بافرکانسهای عالی درکنارهم ،حتمن اتفاقات خوبی رابرای هم رقم میزنن .

    آفرین ومرحبابه هردوی شماعزیزان .

    خوشحالم که الگوهای مناسبی مثل شماهارادارم .

    سپاس به خاطروجودهردوتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    آتوسا گفته:
    مدت عضویت: 1356 روز

    واقعا چقددددددر زیبایی ها فراوان هستند که هنوز از شروع سریالی که واقعا با زندگی کردن در بههههههشت هیچ فرقی نداره و در واقع انگار اینجا خود خوده بهشته دو ثانیه نگذشته که چشمون به جمال همچین صبحانه ای روشن میشه

    صبحانه ای که با دیدنش هم میشه عششششششق و علاقه ای که مریم جانمون توی درست کردنش به کار برده رو دید

    بعد از صبحانه خود مریم جان و می‌بینیم که چقدررررررررررررر این رنگ لباس و این رنگ موهایشان عجییییییییییب بهشون میاد

    واقعااااااا عاشقتونم مریم عزیزم که همه جا و توی هر شراااااااایطی زیبابین و مثبت نگر هستین و شااااااد

    چقدر که این لبخند زیبااااااااترتون کرده

    واقعا تحسینتون می کنم که حتی تو این شرااااایط هم به فکر لذت بردن از زندگیتون هستین و به محض اینکه احساس گرسنگی می کنین موکولش نمی‌کنین به اینکه بعد از اینکه مثلا وسایل هارو جمع کردم و خونه رو تمیز کردم صبحانه می خورم…

    همون لحظه استپ میزنین و بااااا عشششششق میرین برای خودتون و استاد صبحانه درست می کنید

    و بعدش با لبخند و با ذوق دارین راجع به بیرون ریختن وسایل های آر وی صحبت می کنید و اصلا براتون مهم نیست که دور و ورتون شلوغه و یا اصلا کلافه نیستین

    این نشون میده که اگر که ما بخوااااااهیم شاد باشیم و از زندگی لذت ببریم باید از درون خودمون شروع کنیم و به مسائل بیرونی کاری نداشته باشیم

    مریم بانوی عزیز واقعااااااا از شما سپاسگزارم به خاطر اینکه انقدر خوب و فوق العاده هستین

    اینکه انقدر خوب هستین که حتی از مسائل روزمره تون هم میشه کلی چیز یاد گرفت و قانون رو در ذهن تثبیت تر کرد

    واقعا حس می کنم از وقتی که عکس العمل های شما و استاد رو رابطه با مسائل زندگیتون دیدم من هم در زندگی کردن خیلیییی بهتر شدم و راحت تر و شاد تر و لذت بخش تر زندگی می کنم

    هر چند که به قول استاد همیشه میشه بهتر بود

    عالی تر بود

    شاد تر بود

    ثروتمند بود

    فوق العاده تر بود

    خالص تر بود

    کاملتر بود

    عاشق تر بود

    مثبت اندیش تر بود

    شکرگزار تر بود

    واقعاااااا عاشقتونم

    استاد و مریم جان عزیزم واقعااااا دو فرشته ی بهشتی هستند

    که نام سریال زندگیشان هم عجیییییب به این زندگی بهشتی همانند است

    “سریال زندگی در بهشت”

    واقعااا ازتون سپاسگزارم و عاشقتونم که دلتون می خواد ما هم از این زندگی بهشتی بهره ببریم…

    واقعا دارم حس می کنم و نشانه هارو می بینم که از وقتی که سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو دنبال می کنم چقققققققققدر چرخ دنده های زندگیم داره روون تر میچرخه و راااااااحت تر و لذت بخش تر میشه

    استاد باورتون نمیشه جدیدا انقدر با انسان های نازنینی برخورد می کنم و نشانه هایی رو میبینم که متحیر میشم از این همه دقت قانون

    از این همه نظم در جهاااااان

    در ادامه بعد از خوردن صبحانه با مریم جان همراه میشیم برای کشف شیرین کاری جدید این حیوانات باهوش و با احساس و فوق العاده

    واقعا دست مریزاد بابت این رنگ فوق العاده ای که به میز نجاری زدین

    چه هواااااای فوق الععععععاده ای

    چه دریاچه ی زیبایی

    چقدر قشششششششنگ رنگ سبزی درختان و آبی دریاچه و قهوه ای این خونه ی فوق العاده بهم میان

    خدایاااااااا عاشقتم

    خدایااااااااااا شکرت

    صد ها هزااااااااران مرتبه شکرت

    واااای که چقدر این جرج عزیز بامزه هست

    چقدر این جیل زیبا ملوس هست

    واقعا دست مریییییزاد بابت این مرتب کردن جادوییتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    مرضیه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2008 روز

    سلام به همه خانواده صمیمی

    و استاد و عشق نازنینشون

    امشب کمی از حوصله رفتم هرچی تو شبکه ها تو سایت دور زدم حالم خوب نشد خوابمم نبرد

    گفتم بهترین راه اینه برم سریال زندگی در بهشت رو ببینم نکات مثبتشو کامنت کنم

    مطمئنن حالم عالی میشه

    بریم ببینیم چه زیبایی های تو این قسمت هست

    به به مریم بانو کدبانو و باسلیقه و هنرمند

    حتی تو غذا پختن هم هنرمندی شما

    اصلا آدم دیزاین غذا رو میبینم دلش می‌ره

    خیلی تحسینتون میکنم که حتی تخم مرغ ساده رو هم شما هر بار به نحوی درست میکنید که آدم فکر می‌کنه غذای جدیدی هست

    لذت بردم

    نوش جونتون

    چه لباس گل گلی خوشگلی مریم جون به تن داری

    چهرتون که ماشاالله هر روز شاداب تر میشه

    همیشه خندان و زیبا

    بی‌نظیری شما

    تحسین میکنم این چهره ی خندانتون رو

    استاد عزیز هم که هربار با چنان ذوقی از غذاهای شما تعریف میکنه که دل ما آب می افته

    استاد دمت گرم که همه چیز رو زیبا میبینی

    تعریف میکنی

    تحسین میکنی

    تشکر میکنی

    بله مریم جون میز تون خیلی زیبا شده اصلا مگه میشه کار شما زیبا نباشه

    همکاری شما با استاد همیشه بی نظیر میشه

    خدایا این مرغ های نازنین کجا رفتن تخم گذاشتن

    أخ که چقدر دیدن این تخم مرغ ها اول صبح لذت بخش

    اصلا انرژی میده به آدم اول صبح

    فرکانس آدم رو تنظیم می‌کنه رو شکرگزاری

    خدایا شکرت چه بهشت زیبایی هر روز داره بر زیبایی اش افزوده میشه

    چقدر سرسبز هوا عالی

    اصلا مگه میشه آدم تو این بهشت باشه و روحش لطیف نشه

    اصلا انگار آدم تو بغل خداست

    ممنونم مریم بانو برای اینکه با تصاویر شما ما هم این حال و هوا رو احساس میکنیم

    انگار بوی باران رو میفهمم

    لطافت هوا رو

    خدایا چقدر خندیدم اون مرغ رفته تو پیچ ها تخم بزاره

    چقدر باحال پیچ ها رو پرت میکرد بیرون

    آخی جرجی چقدر اینها جالب هستن حتی دعوا هاشون هم جالب

    من چون از اول تو شهر زندگی کردیم و اصلا فضایی مثل داشتن یا دیدن مرغ و خروس رو تجربه نکردم

    دیدن این سریال و این مرغ و خروس ها خیلی برام لذت بخش بود و تازگی داشت

    خیلی چیزها یاد گرفتم

    خیلی کارهاشون جالب بود برام

    خدایا شکرت به خاطر این سریال

    خسته نباشی مریم جون همه جارو تمیز کردی

    همه وسایل را جمع و جور کردی

    دمت گرم

    وای خدا کلاه ها چقدر رو دیوار قشنگ شدن

    خدایی اصلا دیوانه وار زیبا شده

    به قول استاد کفم برید

    مبارکتون باشه اتاقتون خیلی زیبا شده

    خیلی با روزهای اول که اومدید پرادایس تفاوت داره

    اینها همه برای سلیقه و هنر مریم جون

    خیلی لذت بردم از دیدن این همه زیبایی

    این همه تمیزی

    این همه سپاسگزاری

    این همه فراوانی

    این همه لباس و کلاه

    اصلا دیوانه شدم

    خدایا بی نهایت سپاسگزارم برای بودن در این سایت

    دیدن این سریال

    وجود نازنین استاد و مریم جان

    خدایا شکرت

    مریم بانو خسته نباشی

    همیشه شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    سکینه کاظمی فرد گفته:
    مدت عضویت: 2107 روز

    سلام ب دوستان هدایت شده..

    سلام ب پیامبرعصرمن و همسرشایستشون..

    خدایاشکرت..

    نظرات همه دوستان قطعا زیبا و پرازحرف وسخنهای زیباست..

    من از همه خانواده برای مطالب آموزنده وزیباشون سپاسگزارم..

    خداروشکرهزاران مرتبه ک باشماهم مسیرهستم..

    امروز بعد مدتی ک ب سایت سرنزده بودم وفقط از فایلهای استادعزیزم استفاده میکردم

    برام خیلی جالب بود….

    داستان از این قراره ک مدتیه متوجه شدم اتفاقاتی داره تو زندگیم رخ میده ک قطعا ب نفع منه..

    باتوجه ب شغلی ک دارم و مدیریتش باخودمه شاید مدتی هم از کارو درآمداصلی عقب افتادم وهم ب نوعی از همسرم فاصله عاطفی گرفته بودم اما از جایی ک دارم رو خودم کارمیکنم وسعی میکنم از قانون استفاده کنم باهمه شرایطی ک پیش اومد و ب قولی شاید ب ظاهر جالب ودلچسب نبود ایمانمو حفظ کنم ب نجواهای ذهنم گوش نکنم و ب نکات مثبت توجه کنم.از عبارتهای تأکیدی مناسب استفاده کنم برعلیه نجواهای ذهنم ومثبت اندیشی کنم ب لطف خدای مهربانم هم اکنون ک مینویسم مثل مریم بانوی با سلیقه وپاکیزه خونمو مرتب کردم و کلی گردگیری و شست وشو انجام دادم..

    از نکات قابل توجه جهان هستی زیبایی و تمیزی وپاکیشه..

    همه ما میدونیم جایی ک نظم باشه و تمیزباشه قطعا حس وحال عالی تری داره انگارانرژی بیشتری جذب میکنیم وقتی میدونیم همه محیط اطرافمون مرتب و پاکیزست و لذت بیشتری میبریم..

    بعداز کلی تمیزکاری و مرتب کردن شاید جسممون خسته بشه ونیاز ب استراحت داشته باشه اما روحمون انرژی الهیمون سرشارازلذت و شادی میشه انگارسبک میشی و جلا زدی ب روحت واقعا خیلی عشق کردم..

    بعداز انجام کلی کار اومدم تو سایت وقتی بااین فایل مواجه شدم گفتم خدایاشکرت چ جالب منم کلی تمیزکاری داشتم و حس مریم بانو و استادجانو میتونم کاملا درک کنم..

    همینطورک ب قول استاد جهان برپایه نظمه نظم درزندگی و خانه داری هم خیلی مهمه این باعث زیبایی بیشتر..رفاه بیشتر..جریان انرژی مثبت بیشتر میشه..

    وقتی جریان مثبت باشه عشق هست.سلامتی هست.محبت و زیبایی هست..فراوانی هست. .و زندگی میشه بهشت..

    خدایاشکرت ک توی این سریال همه چیزهای خوب هست..سپاسگزارم از همه لطف ومهربانی دوستان و راهنمای بزرگ خانواده استادجانم ک اآرزوی دیدارشونو دارم..

    درپناه الله یکتاهمواره شاد.سالم.ثروتمندوسعادتمندباشیددردنیاوآخرت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    زهرا بلاغی گفته:
    مدت عضویت: 2716 روز

    سلام استاد و مریم عزیزم

    چقدرررر این صحنه ها قشنگن

    چقدررر زندگی در جریانه تو بهشتمون

    و چقدر بهشتمون با وجود این موجودات قشنگتر شده و هر روز تجربه های جدیدتری رو به خودش میبینه😍

    با اینکه کلی بهشتو دیدیم ولی هر بار که بهشتو میبینیم بازم برامون تازگی داره

    هر بار ک میبینم روحم تازه میشه

    و قلبم باززز میشه از این همه زیبایی

    سرسبزی

    افتر رین و اون بوی بعد از بارون و هوای لطیفشو حس میکنم ریه هام کیف میکنن تو این هوا و دوست دارم لم بدم رو زمین مرطوب اونجا و چشامو ببندم و تجسم کنم تو این هوا و فضا و طبیعت قشنگ بهشتموننن با صدای پزنده هامون

    استادددد چقدرر کلاه😍

    چقدر امکانات عالی

    دوربین های خفن

    هدفون سونی

    کلییی لباسسس

    همش فراوانی ثروتو میرسونه😍

    اتاق خوابی که ظهرا میشه پرده هارو کشید

    تاریکش کرد

    از تلویزیون هم فایل اهنگ های تجسمی استاد رو پلی کرد

    و در نهایت آرامش تو این بهشت قشنگ خوابید و با صدای خروسا بیدار شد😍

    خانم شایسته عزیزم که همه لباسا رو با نظم فراوون چیده و همه چیزدر بهترین حالت خودش قرار داره

    چقدر وجود خانم شایسته با ارزشه😍

    چه عشق و احترام و رابطه عالی ای بین استاد جان و مریم عزیزم وجود داره قدردانی و سپاسگزاری های استاد از مریم😍

    عاشقتونمممممم به امید دیدنتون تو بهشتمون😍😘

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    مجید صحرائی گفته:
    مدت عضویت: 1915 روز

    خدایا شکرت بخاطر این نعمات بی پایان. ممنون از مریم جان که بمن نظم و انظبات رو یاد دادن.زمانی که دیدم مریم جان چطور همه چیز رو مرتب کردن واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم در حالیکه در قسمت قبلی پیش خودم میگفتم عمرا بتونن از عهدش بر بیان!

    این انگیزه رو در من بوجود اوردن که واقعا تبلی رو بزارم کنار و اینکه اگر بخاهیم کاری رو انجام بدیم میشود و راهکار هاش بما گفته میشود.

    ممنونم از استاد عزیزم بخاطر تک تک زحماتتون.عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    nadia گفته:
    مدت عضویت: 1939 روز

    سلام استاد……..و خانم شایسته عزیز… چند روز پیش یه اتفاق برام افتاد منو شدیدا یاد یکی از جملات استاد انداخت…من مدت ها بود از اینترنت کلافه شده بودم و مودمم مال 12 سال پیش بود خلاصه تحقیقات زیادی به عمل اوردم که چیکار کنم چیکار نکنم تا اینکه قطعی برق شد و مودم ما کاملا سوخت و مجبور شدم مودم بخرم مغازه دار گفت علت قطعی مودم شما قدیمی بودنشه بزارش تو موزه مودم رو خلاصه مودم را اوردم و من چقدر زجر کشیدم و این قطعی نت کلا چندین سال بود تحمل میکردم چرا من باید انقدر خساست به خرج میدادم و مودم نمیخریدم…. اگر الله هدایت نکرده بود من را من همچنان به اون وضع فلاکت بار ادامه میدادم… یادم افتاد به حرف های شما موقع مسافرت با همسر اولتان که برای پس انداز پول در اون سرما آش نخوردید و الان بهش فکر می کنید چقدر پشیمان هستید …منم الان خیلی ناراحتم ولی دست از ذخیره کردن پول بر نمیدارمم با اینکه دلم خیلی چیزها میخاد ولی پس انداز میکنم برای ارزوهای بزرگم و مهمترم و خرج ارزوهای کوچیکم نمیکنم حس میکنم ولخرجیه… خلاصهههه استاد خیلی رعایت کردن قوانین سخته..ولی باید انجامش داد……………….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سمانه ام گفته:
    مدت عضویت: 3998 روز

    سلام به روی ماه همه تون

    اول بگم که خیییلی خوشحالم که دارم زندگیتونو میبینم …. میبینم مردی که استاد منه توی زندگیم و از هر لحاظ روی خودش کار کرده چقدر با دیدن چیزای کوچیک ذوق میکنه و وقتی توی فایلها و آموزش هاش میگه آدم باید از مسیر و تک تک لحظه های حال لذت ببره چقدر خودش داره همین طوری عمل میکنه و اصلا جریان زندگیش همین مدلیه که از چیزای کوچیک لذت میبره ……. البته که کوچیک و بزرگ رو کی تعیین میکنه ؟ یادمه استاد تو فایل روانشناسی ثروت میگه اعتدال رو کی تعیین میکنه ؟ میگه ادیسون رابطه ی عاشقانه نداشته هیچ وقت و همش سرش تو کار خودش بوده اما از زندگیش راضی بوده چون پیشرفت توی کارش براش مهمترین موضوع زندگیش بوده …… میگه ادیسون کل آزمایشگاهش تو آتیش میسوزه و اون آروم یه گوشه میشینه و به رقصیدن شعله های آتیش نگاه میکنه و لذت میبره….. اینکه هر شعله انگار یه رنگه ….. تو آزمایشگاهش کلی مواد شیمیایی بوده و حالا هر کدوم تو آتیش یه مدل خاصی دارن میسوزن و هر کدومشون رنگ منحصر به فرد خودشون رو دارن …… و انگار داره رنگهای جدیدی خلق میشه ….. حتی شاید ادیسون رنگهایی رو توی اون آتیش دیده که قبلا هیچ وقت تو زندگیش ندیده بوده و تجربه نکرده بوده …….( مثل من که یه بار با دوستم رفتیم شمال و من جنگلهایی رو دیدم که رنگ سبز برگ درختانش رو حتی تو مداد رنگی های 10000 رنگ هم نمیشه پیدا کرد و من با یه توناژ جدیدی از رنگ سبز آشنا شدم )….. و استاد میگه به راستی اعتدال رو کی تعریف میکنه ؟ ….. واستاد میگه بیا و اعتدال رو توی زندگیت خودت ، خودت تعریف کن ………….. بیا و به سبک خودت زندگی کن ……….. و من دارم سعی میکنم همین طوری زندگی کنم …… قبلا بارها توی همین سایت نوشتم که یه روز دیدم یکی از بچه های همین سایت نوشته : “خدا روشکر که امروز یه پرتقال خوشمزه خوردم” و من اصلا دیدم و نگاهم به زندگی تغییر کرد …… یه روز صبح زود پاییز که اتفاقا هوا سرد بود و باد هم میوزید دیدم کارگرای شهرداری دارن برگا رو جمع میکنن و با هم شوخی میکنن و دنبال هم میدون و میخندن و حتی منم از شادیشون خندم گرفته بود و فهمیدم احساس خوب ربطی به مکان و زمان و ثروت و دانش و جایگاه اجتماعی و جنسیت و شیک پوشی و قیافه ی ظاهری و ….. ربطی به هیچی نداره ………. و اون کارگرایی که شاید سواد چندانی هم نداشتن ولی درس بزرگی رو به من دادن …….. و اگه منه سمانه میتونم از کارگرای شهرداری درس یاد بگیرم یعنی اینکه “من” روحم بزرگ و شفاف شده یعنی اینکه “من” دارم راهمو درست میرم یعنی تو “صراط مستقیم” هستم و سوال : چی شد که اینجوری شد ؟ و جواب : چون من رو خودم کار کردم . همین و تمام .

    ……………….. برگردیم سر اول داستان : بله جونم براتون بگه دیدم مریم مهربان با دیدن تخم مرغ ها ذوق میکنه و مثل کاراگاهها رفته تخم مرغ اون مرغ بیچاره رو گشته و پیدا کرده هههههههه تازه میگه آقا پیدا کرده ههههههه وااااای خدااااا ههههههههه دیدم مریم از اینکه 4 تا پایه ی میز رو رنگ زده چقدر خوشحاله و ذوق کرده و هی داره ازش تعریف میکنه ههههههه و من چقدر تحسینت کردم مریم عزیزم ……. دیدیم استاد یه صبحانه ی معمولی ( از دید دیگران) براش درست کردن و این قدر ذوق میکنه ( و از دید “من” و البته به قول “مایک” اون صبحانه ی پادشاهه ) و من چقدر تغییر کردم استاد خوبم ……این روزا میوه میخورم انگار میوه ی شاهانه میخورم …… صبحانه املت درست کردم برای خودم و به راستی که صبحانه ی من صبحانه ی یه ملکه بود ……… و منم نا خودآگاه بدون اینکه حتی بخوام تمرکز کنم که این جوری باشم ولی همین مدلی دارم زندگی میکنم …….. بذارید یه چیزی تعریف کنم من عاشق اینم که اگه میرم بستنی اسکوپی بگیرم به جای چند اسکوپ بستنی به آقاهه میگم یه اسکوپ بستنی میخوام و برام روش از این خامه دستگاهیا بریزه ……..به نظرم خیلی چیز خوشمزه ای میشه ….. و جالب اینه که دوستمم میگه منم همین و میخوام هههههه همین طوری که واسه این خانم داری درست میکنی منم همین مدلی میخوام هههههههه بهم میگه هر چی تو میخوری سمانه خوشمزه ست اصلا تو سلیقه ت تو انتخاب خوراکی خیلی خوبه …آدم باید فقط از تو پیروی کنه ههههههه و من میدونم دلیلش چیه ….. اینکه اولا من هر چیزی رو با لذت میخورم و با دل خوش …… و دوم اینکه من چون دارم رو خودم کار میکنم همه ی خوراکی های سالم و خوشمزه به پستم میخوره ……….. یادمه استاد گفت اگه رو خودت کار کنی و حتی اگه بری توی یه رستوران که غذاش ناسالمه یه جوری میشه که تو اون غذا رو نمیخوری مثلا یهو گوشیت زنگ میخوره و تا نیم ساعت حرف میزنی و غذات سرد میشه و تو اونو نمیخوری …….. و استا خوبم الآن که دارم اینا رو مینویسم مدتهاست و مدتهاست که دارم این طوری زندگی میکنم …………. آهان اینو بگم گاهی وقتی هر دومون داریم یه چیزی رو میخوریم اون میگه وا سمانه مگه تو همون چیزی رو نمیخوری که من دارم میخورم؟ چرا انگار واسه تو خوشمزه تره ؟! ههههههههه واااااای من فقط قاه قاه میخندم و بهش میگم میبینی چقدر خوش شانسم هههههههه حتی گاهی میگه بیا یه چیز دو نفره سفارش بدیم و با هم تو یه ظرف بخوریم هههههه واسه اینکه مطمئن باشه که دقیقا همون چیزی رو میخوره که منم دارم میخورم هههههههه بهم میگه سمانه چقدر با تو بم خوش میگذره و من تو دلم میگم به خاطر اینه که تو با سمانه ای دوست هستی که رو خودش کار کرده ، که روحش صاف و زلاله ، سمانه ای که هدفش تو زندگی اینه که مثل ابراهیم که خلیل الله بود ، اونم میخواد سمانه ی خدا باشه ، گیلاس خدا باشه و میخواد از همین طریق به تمام خواسته هاش برسه ….. سمانه ای که یه وکالت تمام الاختیار داده به خدا که خدا وکیلش باشه و کاراشو انجام بده و خدا حسبنه الله و نعم الوکیل منه……. سمانه ای که یاد گرفته تو زندگی صاف و ساده و رها زندگی کنه سمانه ای که مکر و حیله و پارتی بلد نیست و خدا و مکرو و مکرالله منه ……. سمانه ای که پارو زدن رو هم نمیخواد یاد بگیره چون: باید پارو نزد وا داد – باید دل رو به دریا داد – خودش میبردت هر جا دلش خواست – به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ……. ببین از کجا به کجا رسیدم

    یه چیزی میخوام بگم در مورد رابطه که نظر من رو کلا تغییر داد …… اینکه میگم کلا یعنی از پایه تغییر کردم ……. یعنی مثل یه تبر بود که از ریشه باورهای خراب منو قطع کرد …… بذارید بگم فک کنم خیلیییی جالب باشه براتون : من قبلا با خود میگفتم مریم شایسته به عنوان یه زن آسون ترین کار دنیا رو داره انجام میده ….. به خاطر اینکه با مردی در رابطه هست که اون آدم رو خودش کار کرده و تو 99.99999 درصد مواقع فقط توجهش به نکات مثبت طرف مقابلش هست و مردی در کنارشه که آدم سپاسگزاریه و با خودش در صلحه و به استقلال مالی هم که رسیده و همش هم که تو سفرن و دیگه مریم شایسته بهتر از این موقعیت چی میخواد ؟ به نظرم تضادی توی زندگیش نیست و ایییین همه بچه های سایت دارن راجع به رابطه شون صحبت میکنن و از مسائلشون میگن ولی مریم شایسته هیچ کدوم از این مسائل رو نداره …… گذشت و گذشت تا من چند تا چیز رو دیدم که باعث تغییر دیدگاهم شد …. البته خیلی چیزا رو دیدم و یاد گرفتم ولی چند تا چیز خیلی توی ذهنمه که میخوام بگم و مطمئنم این حرفام به همه ی و انایی که تو رابطه هستن کمک میکنه و اصلا نگاهشون رو به رابطه تغییر میده 1- دیدم استاد تو دوره ی عشق و مودت وقتی درمورد عدم وابستگی داشت صحبت میکرد گفت : من با همین آدمی که تو رابطه ام اگه بگه من میخوام برم به خدا تا یکی – دو ساعت حالا شایدم تا بعد از ظهر کمی ناراحت شم و لی بعدش نه واقعا نه هیییچ ناراحت نمیشم و میگم همون خدایی که این آدم خوب رو بهم داده بازم میتونه یه آدم فوق العاده ی دیگه رو هم بهم بده ……. اینو نگه دارید تا یه چیزی براتون تعریف کنم …… به خودم فکر کردم دیدم اگه طرف من بیاد یه همچین حرفی رو توی فایل بزنه که ایییین همه آدم دارن میبینن و میشنون من واقعا ناراحت میشم و میگم چقدر بی لیاقته هههههه میگم ببین آدم سگش رو از دست میده غصه میخوره اون وقت این آدم اومده توی یه فایل داره میگه طرف من از زندگیم بره من عین خیالم نیست ؟!!!!! آخ آخ همین یه جمله کل زندگی یه آدم رو میتونه تحت تاثیر قرار بده …… یادتونه 10- 15 سال پیش سریال آشپزباشی رو ؟ دعوا ی یه زوج که 4 تا فرزند بزرگ هم داشتن سر چی بود؟ یه خانوم و آقایی بودن که یه رستوران داشتن …. زنه مدیر بود و مرده سرآشپز …. بعد مثل اینکه میان با زنه مصاحبه میکنن و تو مصاحبه ش از خودش تعریف میکنه و از رستوران و اینا و مرده به زنش میگه خب منم سرآشپز رستوران بودم و تو تو ی مصاحبه باید از منم به عنوان “سرآشپز ” خیلی تقدیر میکردی و حرف مرده این بود که اصلا این رستوران رو ما با هم زدیم ولی توی مصاحبه ای که انجام شد جایگاه تو به عنوان مدیر (بلد Bold ) بود ولی به جایگاه من به عنوان یه “سرآشپز” آنچنان که باید توجهی نشد …………. و چقدر مسئله و مشکل برای این خانواده ی 6 نفره ایجاد شد و تا مرز طلاق هم رفتن به خاطر همین موضوع …… یعنی شروعش همین موضوع بود و دیگه خودتون میدونید دعوارو که کش بدی ادااااامه دار میشه ……..خب پس این نکته ی اول…. همین الآن هم اگه هر کدوم از ماها به روابطمون نگاه کنیم میبینیم اولش از یه جمله شروع شده از یه کم توجهی از یه حرف معمولی و پیش پا افتاده که تو ذهن ما آنچنان بلد شده بوده که دیگه اون قدر کشش دادیم که یه جهنمی رو برای خودمون درست کردیم …… خب پس این اولین نکته بود ….. 2- فک کنم تو سفربه دور امریکا بود که استاد داشت از اون خانم های مدلینگ عکس میگرفت یادتونه ؟ بذارید تعریف کنم : یه پارکی بود و چند تا خانم با لباس اسپرت و البته اندام مناسب اونجا بودن و تو ژست های مختلف یه عکاس داشت از اونها عکس میگرفت ( مادلینگ بودن ) بعد استاد هم از اون خانم ها چند تا عکس گرفت …. بعد اتفاقا خود استاد تو فایل بعدی که گذاشت خودش گفت بچه ها شماها توی سایت نوشتید که چقدر جالب که وقتی استاد داشت از اون خانم ها عکس میگرفت مریم شایسته ناراحت نشد و خود استاد توضیح میده که این حرف و حدیثا توی ایران خیلی زیاده و استاد میگه اصلا ما تعجب کردیم که مگه میشه کسی از این حرکت ساده اصلا ناراحت شه ؟! و استاد خنده ش میگیره حتی و میگه من از هررررر چیز زیبایی ممکنه عکس بگیرم چون علاقه دارم به عکاسی…. از یه گل زیبا….. از یه درخت زیبا…. از یه پرنده ی زیبا …..از یه خونه ی زیبا و همین طور از یه زن زیبا ……….. حالا بذارید از خودم بگم….. من وقتی اون فایل رو دیدم کاملا اوکی بودم ولی من سمانه ای هستم که روی خودم کار کردماااااا ….. نمیتونم تضمین کنم که اگه قبلا بود باز هم من اوکی برخورد میکردم ! …………… تازه گاهی طرف شما یه عکس میگره برای خودش ولی گاهی طرف شما یه عکس میگیره و میذاره روی سایت و هزاران آدم دیگه هم میبینن ………… من دیدم همین حرکت و رفتارهای این چنینی چقدر باعث دعوا میشه ……… من سمانه ام ….. من رو عزت نفسم کار کردم …… من خودم رو ارزشمند میدونم و سر اینکه چرا به اون دختر نگاه کردی یا چرا از رنگ لباس اون دختر خوشت اومد دعوا راه نمیندازم ولی دارم میبینم تو اطرافم چقدر دعواها سر همین چیزاست…… میبینم دختره یا پسره یک سااااااعت داره با تلفن صحبت میکنه و داد میزنه و داره طرف و قانع میکنه و قاطی کرده و…… اینا همش یعنی نشتی انرژی …….. و من دیدم مریم شایسته جلوی این نشتی های انرژی رو گرفته و فقط تمرکزش روی خودشه و من تحسینت کردم مریم شایسته ی عزیز ………. 3- یه بار دیدم استاد و مایک و مریم دارن میرن یه جایی که مایک میگه من گرسنمه بریم رستوران اول غذا بخوریم و مریم میگه اول بریم فلان جا که سر راهمونه و من فیلم بگیرم چند دقیقه فقط طول میکشه و بعدش بریم رستوران و ….. دیدم که درنهایت اول رفتن رستوران ( یعنی به حرف مایک عمل کردن)……. و من دیدم منی که سمانه ی الآنم و سمانه ای هستم که میگم باید پارو نزنم و به هرررر جا هدایت میشم خوبه و خیره با این مسئله خیلی راحت برخورد میکنم و میگم اوکی ……. اما اینم دوباره نمیتونم تضمین کنم که اگه سمانه ی قبل بودم هم میتونستم راحت برخورد کنم !! چقدر این حرفا رو از اطرافیانمون شنیدیم که میگن : آره تو به حرف پسرت گوش دادی …. حالا دو دقیقه دیر تر غذا میخورد چیزیش نمیشد که ….. ههههههههههه اینا واسه الآن من و شماها خنده داره ولی چقدر دیدیم همکارامون یا دوستامون وقتی میخوان حرف بزنن از این چیزا حرف میزنن و اینو میذارن رو حساب کم توجهی طرف مقابلشون !!! ( مثلا همین دیشب یعنی دقیقا دیشب بود که ما رفتیم مهمونی؛ من دارم رو روانشناسی ثروت کار میکنم و از اونجایی که استاد میگه نشونه ها رو جدی بگیریم میخوام براتون اینو بنویسم که تو اون مهمونی آقایونی رو دیدم که باغ و ویلا و BMW و استخر و استبل و حتی چند تا اسب …. داشتن ….. یعنی میخواستن با هم حرف بزنن صحبت از چند دهنه مغازه نبود بلکه صحبت از داشتن کل مغازه های یک راسته ی فلان خیابون بود و من چقدر لذت میبردم و هی با خودم میگفتم درسته که هیچ کدوم از این چیزا مال من نیست ولی من دارم نشونه هاش رو میبینم …… و چقدر به ما خوش گذشت و اونا داشتن حرف میزدن و مشروب میخوردن و سیگار میکشیدن ( البته من خدا رو شکر نه اهل مشروبم و نه سیگار و قلیون ) و گاهی قاه قاه میخندیدیم و من دوباره مزه ها رو میخوردم و شام خوردیم و کلی خندیدیم و لذت بردیم ……..و اینم بگم وقتی دعوت شدم به مهمونی با خودم گفتم باید برم یا نه ؟ بعد گفتم من که دارم رو خودم کار میکنم و حالم خوبه و رو روانشناسی ثروت دارم کار میکنم پس احتمالا یهو دعوت شدن هم یه هدایته و همین طوری هم بود برای من و اونجا هیچ کس از گرونی و تورم و انتخابات و مریضی و …. حرف نزد …… اتفاقا همه از معامله و سود و مغازه و سوله و استبل و استخر و کل مغازه های فلان خیابون و …… خونه های لاکچری و ماشینای خوب و …… حرف میزدن و من خیلی خوشحال بودم و همش تو دلم میگفتم چه نشونه ی خوب و واضحی ….. الهی شکرت …… یعنی دقیقا دیروز ظهر بود که داشتم روانشناسی ثروت 1 ویرایش جدیدش رو میدیدم قسمت دوم که استاد راجع به اهرم رنج و لذت حرف میزنه و داشتم مینوشتم چون فهمیدم نوشتن خیییلی خوب و مهمه و دقیقا خیلی اتفاقی و یهویی دعوت شدم به اون مهمونی و اونجا فقط حرف از ثروت و دارایی و مسافرت و تفریح و …… و البته کلی خوراکی های خوشمزه بود هههه الهی شکرت —– خب حالا اینو بگم دیدم دو نفر یعنی یه پسره با دوست دخترش یه کم از هم دلخور بودن ….. بعد پسره بهم گفت سمانه تو قضاوت کن ….. آخه ماجرا این طوری شد که من و اون دختره رفته بودیم بیرون و خرید….. بعد این پسره به دختره زنگ زد گفت کجایید ؟ دختره گفت من و سمانه فلان جاییم….. بعد پسره گفتم خب پس منم الآن میام همونجا ……. بعد دختره به دوست پسرش گفت الآن که ما کارمون تموم شده داریم برمیگردیم سمت خونه ….. شبم که هست…….. تا تو بیایی هم که خیلی دیر میشه ……. نه نیا ……. امشب وقتش نیست باشه برای یه روز دیگه همو میبینیم ……………. خب ؟ …… بعد دیشب همین پسره گفت سمانه تو قاضی باش اگه تو بودی جای من و دوست دخترت این طوری میگفت چه فکری میکردی ؟ نمیگفتی داره منو میپیچونه ؟! من لبخند زدم و چیزی نگفتم و اون گفت نه جواب بده …… بگو …. جواب بده ……. منم دوباره لبخند زدم و بش گفتم تو جواب منو قبول نمیکنی ………..گفت نه بگو باید بگی …… آخرش گفتم آخه من اصلا آدم گیری نیستم ……. اگه من بودم میگفتم خب بابا این دوست دختر من رفته خرید الآن خسته شده طفلک دختره میخواد زودتر بره خونه استراحت کنه / یا اینکه شاید از خونه زنگ زدن و گفتن شبه دیگه زودتر بیا خونه و اون دختره دیگه نمیتونه تو اون هیر و ویری منتظر تو بمونه که تو تااااااازه بخوای بری سمتش و ببینیش / یا شایدم دختره کفش پاشنه بلندش اذیتش کرده و الآن اصلا حوصله ی خودشم نداره و تو اون وضعیت نمیخواد دوست پسرشو ببینه چون دوست پسرش براش مهمه و میخواد همیشه سر حال باشه پیشش / هاهاهاهاهاهاهاهاهاها آخ آخ اینا رو که گفتم آبی بود رو آتیش ……… پسره چشماش گرد شد و یه لبخندی اومد رو لبش و گفت :ای سمانه ی مار موز هههههههههه یعنی دقیقا جمله ی اونو نوشتم ههههههههه خلاصه دید دارم حرف حساب میزنم دیگه ناراحتیش تموم شد و اوکی بودیم و خوش گذروندیم ……….. یعنی میخوام بگم ببین چه قدر چیزای بی اهمیت میتونه الکی وقت و انرژی ما رو بگیره که آخرشم چیزی جز تنش و ناراحتی نیست ……………… وقتی استاد میگه تو هررر شرایطی که هستی باید بتونی به اون موضوع جوری نگاه کنی که بهت حس بهتری میده .کاملا درست میگه …… و در واقع اون پسره وقتی آروم شد که تونست به همون مسئله از زاویه ی دیگری و از زاویه نگاه من نگاه کنه و آروم شد …… خب داستان دیشب رو تعریف کردم پرانتز رو ببندم و برگردیم به موضوع اصلی که داشتم براتون راجع به رابطه میگفتم ) ……… ادامه ی حرفم راجع به رابطه …….. خلاصه جونم براتون بگه دیدم که استاد میگه اگه رو خودتون کار کنید از مسائل و مشکلاتتون بزرگ تر میشید کاملا درسته …………. به این نتیجه رسیدم که چیزایی که رو مخ دیگرانه یا اییین همه براشون مهمه و این همه داد و قال راه میندازن به خاطرش اصلا واسه من اهمیتی نداره و اصلا واسه من مسئله ی کوچیکی هم نه ……. بلکه اصلا مسئله ای نیست ………..به راستی هر آنچه مرا نکشد قوی ترم خواهد ساخت …… الهی شکر….. واقعا که زندگی رو آسون بگیری آسون میشه ….. “گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع – سخت میگردد جهان بر مردمان سخت کوش ” ……………. خیلی وقتا خیلی چیزا رو که میبینم یا میشنوم فقط تو دلم خدا رو شکر میکنم که من چقدر با این جماعت فرق میکنم ……… و همش میگم ببین سمانه بذر کاشتی ، آبیاری کردی ، تکرار و تمرین کردی و الآن داری نتیجش رو میبینی ……. و به به که چه قدر نتیجه شیرینه ……. اصلا ” نتیجه” مثل گیلاس خوشمزه و شیرینه .

    و من انگار چرخ زندگیم روغن کاری شده … اینو به وضوح توی زندگیم میبینم و میفهمم که آسون تر و رها تر دارم زندگی میکنم و به رب به فرمانروای جهان بیشتر دارم اعتماد میکنم و اونم کارای بیشتری رو برای من انجام میده …… و چه رابطه ی زیبایی که تو بندگی کنی و اون تاج فرمانروایی بذاره روی سرت ….. الهی شکرت .

    و من چقدر ازتون یاد گرفتم استاد عزیز و مریم عزیز……. از رفتارهاتون ….. از “الهی شکر ” گفتن هاتون ….. از “انشالله ” گفتن هاتون ……. از این جمله که “حالا بریم هدایت میشیم “………….سپاسگزارم ازتون …….و رب جان متشکرم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  10. -
    مینا _ از اتاقم تافلوریدا گفته:
    مدت عضویت: 2243 روز

    به نام خداوند وهاب

    سلام به رهروان راه حقیقت

    چه صبحانه ی متفاوتی اب دهن ادم راه میفته چقد عالیه که مریم جان انقد خلاقیت به خرج میده اخ که چقد دلم ویدیوهای اشپزیشونو میخواد، لباس راحت و زیبای مریم ساده و بی الایش چقد این بشره خودشه خدایا،چقد مرغ و خروس و چه هوایی بارانی و خنک دل انگیزی، چه شلنگ حرفه ای خریدید،به به کارگاه چقد مرتب و باز شده بااین میز جدیدتون ، کارگاه پره از وسیله و ثروت خدایاشکرت

    ای جانم مرغها چرا انقد دنبال جاهای جدیدن واسه تخم یعنی هرجا یه سوراخی پیداکنن حسابی بررسی میکنن ببینن میشه تخم گذاشت یانه ،یکی از تخمهام ابیه ،مریم جانم گفت افتررینه واقعا از لطافت سرسبزی اطراف میشه اینو فهمید ،یاخدا این خط خطی رو نگاه چه طوری پیچهارو شلیک میکنه😂،جرج چه تیزو فرزه اصلا از اول معلوم بود نره یادتون نیست چقد اون دوتا خروس سیاهه رو زد بیچاره ها کی یه خانم همچین خصلتی داره😁،عجب کتکیم میخوره،واقعا چشماش زیباست خدایاشکرت

    واااو خونه ی تمیزو مرتب بعد اون همه بهم ریختگی ،چقد مبلهاتون عالین زیرشون خالیه ،چه اشپزخونه ی ثروتمندی پر از امکانات ،چقد کلاه خدایا عینه فروشگاه شده ،اینجام تی وی نصب کردید ،نور زیبای پشت تی وی،چه پرده ی عالی ای مبارکتون باشه خدایاشکرت

    چقد گوشی توی جعبه ست ،چقد جالب هیچوقت فکرشم نمیکردم راکت تنیس هم تنوع و مارک داشته باشه ،وااو چه هدفون فوق العاده ای،کمدتون چقد بزرگ و جاداره چه کشوهایی داره، مریم جانم که دیگه اخرته مرتب کردنه همه چی دسته بندی شده یه شکل مارکها معلوم واقعا احسنت به این تمیزی و مرتبیت عزیزم،واقعا فضای بیرون عالیه تمام سلولهای ششهای ادم باز میشه بااین هوای تمیزو پاک خدایاشکرت

    سپاسگزارم برای این فایل زیبا

    از اتاقم تا فلوریدا راهی نیست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: