سریال زندگی در بهشت | قسمت 17 - صفحه 13

392 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    زهرا قنبری گفته:
    مدت عضویت: 2109 روز

    و باز هم چه به جا و به موقع این فایل شد نشونه امروزم.درست چند دقیقه پیش یهو داشت ذهنم منو میکشوند به سمت اینکه بگه ولش کن چقدر داری به این فایلا گوش میکنی بعد یهو زدم رو نشونه امروز که دیدم یه جا استاد گفته استمرار و ادامه دادن کاریه که باید انجام بدیم.ادامه بدیم و انگیزه ایجاد کنیم.بینظیر بود.یهو سرمستم کرد و ازین رو به اون رو شدم.یه انرژی مضاعفی گرفتم.خدایا مرسی که هر لحظه هستی و از رگ گزدن نزدیکتری اصلا خود منی نزدیکی و دوری وجود نداره

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    راحله گفته:
    مدت عضویت: 1955 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    مهمترین نکته این فایل از نظر من،الگو قرار دادن رابطه عاشقانه و سراسر آزادی و بدون هیچگونه وابستگی بین استاد و خانم شایسته هست.اینکه هر کدوم به خاطر دیگری از علایقش نمیگذره،احترام متقابل زیاد هست،اعتماد متقابل زیاد هست.

    تمرکز برزیبایی نتیجه نهایی،مهمترین عامل موفقیت در یک کار هست.

    یعنی وقتی میخوام یه کاری رو شروع کنم،که اولش برام خیلی سخته،،،،یا اینکه شروع کردم و در اواسط کار به سختی ها و موانعی برخوردم،،با در نظر گرفتن و تصور زیبایی که در پایان کار بوجود میاید،نا امید و مایوس نمیشم،و با قدرت بیشتر کار رو تا پایان ادامه میدم،با لذت،،،با احساس خوب.

    ممنون خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    هامون صداقت گفته:
    مدت عضویت: 1855 روز

    سلاااام استاد عزیزم سلام خانم شایسته ی گرامی و سلام خانواده ی خوبم

    واااااای چه حس عجیبی بهم دست داد وقتی از احساستون به رابطتون با خانم شایسته گفتین ، نمیدونین چقدر غبطه خوردم ، نمیدونین چقدر تحسین کردم چقدر شکر کردم و نمیدونین چقدر دلم گرفت که گفتین هر کدوم بخوایم جداشیم از این رابطه ، البته مطمئنم که هیچ وقت این اتفاق نمیافته چون این رابطه خداییه و دور از وابستگی ، امیدوارم که هر چقدر خوشی سلامتی شادی نعمت و حال خوب در کنار هم دارین خدا هزار برابرش کنه

    عاشقتونم

    خدایا از این روابط بی نظیر به ما بچه های استاد ببخش💟👑💎📿

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    زلیخا جهانگیری⁦ گفته:
    مدت عضویت: 2270 روز

    سلام به استاد و مریم عزیزم

    سلام به همه ی دوستای ارزشمندم در این سایت ارزشمند

    این قسمت رو فکر می کنم بیست بار شد که دیدم و شنیدم… یکی از مخفی ترین باگ در درونم رو بیرون کشید.

    اینکه در تمام این مدت در این مسیر بودنم، بسیار شنیدم که باید خودمون رو ارزشمند بدونیم. حتی در یکی از فایل ها استاد می گن: باید بتونیم این باور رو ایجاد کنیم که: ‹‹من همینی که هستم ارزشمندم››. اما درون من نمی پذیرفت. نمی تونستم قانعش کنم من ارزشمندم. و یکی از سوالهای بی جواب درونم این بود که چطور احساس کنم ارزشمندم. چطور احساس لیاقت را درون خودم زنده کنم. البته کامنت بی نظیر دوست عزیزم، آیدا جان، در درک عمیق تر این قضیه بسیار تاثیرگذار بود. که لینکش رو می زارم براتون:

    abasmanesh.com

    اون کامنتی که اینطوری شروع شده: عزیزم با اطمینان ۱۰۰ درصد بهت میگم که همه این اتفاقات داره از باور عدم لیاقت و ارزشمندی آب میخوره. تمام اونچیزی که ما تو رابطه عاطفیمون تجربه میکنیم تمام حرفای آزاردهنده ای که از طرف مقابل میشنویم، رفتارها و کارهایی دلخراشی که باهامون انجام میده همش بخاطر باورعدم لیاقت و ارزشمندیه.

    ——————–

    این درکی که بهش رسیدم خیلی کمکم کرد به احساس ارزشمندی بیشتری برسم، و جالب اینکه نتیجه اش خیلی زود خودشو نشان داد. اگر به دنبال رسیدن به احساس ارزشمندی هستید، با تفکر بخونید تا عمیق تر درک کنید.

    در تمام قسمت های سریال زندگی در بهشت، متوجه شدم، بسیاری از خصوصیات و رفتارهای من شبیه مریم عزیز هستش. سلیقه، خانه داری، عشق ورزی، پایه و همراه بودنش برای انجام کارهای داخل و بیرون خانه، خرید و مسافرت، شور و اشتیاق داشتن، اعتماد به همسر ، فعال و با انگیزه بودن، هدف دار پیش رفتن، شاد بودن و … اگر این خصوصیات را از مریم عزیز بیشتر نداشته باشم، کمتر هم نبوده. اما این سوال مدام برام مطرح می شد که: چی میشه ایشون از همسرش از شریک زندگیش اینهمه تحسین دریافت می کنه، از این حجم زیاد کاربرا تحسین دریافت می کنه، ولی برای من اینطور نیست…پس به باسلیقه بودنم یا توانایی هام و استعدادهام یا … ربطی نداره…چیزی در درون مریم عزیز هست، ارتعاشی هست که باعث دریافت این تحسین میشه…اون ارتعاشه در من نیست…

    استاد چقدر بابت این چنین سریالی که قرار میدید ازتون متشکر باشم؟ هم از شما هم مریم عزیز. اینچنین سریال ها به مرور در درون ما رسوخ می کنه. مثل همین ضربه های متعددی که به میخ میزنن بره داخل دیوار، و این قسمت، آخرین ضربه بود.

    چیزی که بهش رسیدم، به لطف الله کشف کردم اینطور بود که:

    حالت اول……›› زمانیکه من به نفع طرف مقابلم از خودگذشتگی میکنم، اون موقع احساس ارزشمندی می کنم. احساس می کنم در حقش لطف کردم. احساس ارزشمند بودن کارم رو دارم. احساس اینکه طرف مقابلم باید قدرمو بدونه، باید ازم متشکر باشه.

    حالت دوم……››…زمانیکه همراه با طرف مقابلم کاری انجام دادیم، و خودم لذت بردم، خودم دوست داشتم، دیگه احساس نمی کنم نیازه طرف مقابلم ازم متشکر باشه، یا احساس نمی کنم در حقش لطف کردم. چون برای خودم اون کارو انجام دادم. پس کارم ارزشمند نیست. (البته اصلا نباید منتظر باشیم طرف مقابل ازمون متشکر باشه تا احساس ارزشمندی کنیم، من برای شفاف تر توضیح دادن این چنین بیان کردم)

    نکته ای که در این قسمت دیدیم این بود که استاد از همین ویژگی(حالت دوم) مریم عزیز متشکره. وقتی استاد میگه بریم موتور سواری، مریم جان از روی فداکاری نیست که قبول می کنه، از روی علاقه و اشتیاقش به این کار هستش.

    دوستان عزیزم و خانواده ی مهربونم، بارها و بارها بهم گفتن چقدر خوبم، چقدر ارزشمندم، چقدر بی نظیرم. ولی من هیچ گاه تعریف هایی که میشد رو در خودم احساس نمی کردم. و البته تحسین نکردن های همسر عزیزم باعث شد من پیگیر این باگ بشم، و مثل یک مساله ی ریاضی بهش نگاه کردم که باید حلش کنم. و واقعا حلش برام جالب بود. از اونجایی که ما ترکیبی از باورهای خوب و بد داریم، منم ترکیبی از رفتارها رو از همسرم یا بقیه ی اطرافیانم دریافت می کردم. و هدفمون در این مسیر اینه که روز به روز بهبودش بدیم. تا رفتارها و شرایط خوب بیشتر دریافت کنیم.

    من هیچ گاه حالت دوم به چشمم نمی اومد، فکر نمی کردم کار بزرگی انجام میدم، بهش توجه نمی کردم. اما با دیدن بارها و بارها این قسمت درک کردم اتفاقا همین کارهای من، بی نهایت ارزشمنده. من وقتی خودم این کارهام رو پیش خودم ارزشمند نمی دونم، چطور در بیرون از خودم انتظار سپاسگزاری بابتشون دارم؟ انتظار تحسین دارم؟

    اول از همه من باید در درون خودم کارهام رو ارزشمند بدونم، این چند روز اینقدر کارهای ارزشمند در خودم پیدا کردم که مدام داره این جمله توی ذهنم تکرار میشه که پس من بی نهایت ارزشمندم که اینهمه عمل ارزشمند ازم سر میزنه.

    برای اینکه پی ببریم به ارزش کارمون، بیایم خلاف(حالت بد) اون رو بصورن گذرا ببینیم. بعد متوجه میشیم چقدر کارمون ارزش داره. البته این نباشه که مدام به حالت بدش توجه کنیم، یکی دوبار که دقت کنیم، دیگه متوجه میشیم داستان چیه و تک تک کارهامون رو با ارزش می بینیم ناخودآگاه.

    مثال اول: اگر همسرمون(طرف مقابلمون) بگه بریم مسافرت، خودمون خیلی دوست داریم بریم و قبول می کنیم. این همراه و پایه بودن ما ارزش داره. حالت بدش: اگر همسرمون بگه بریم مسافرت و من با نق و نوق قبول نکنم، آیا تو ذوقش نمیخوره؟ پس وقتی قبول میکنم،(حتی وقتی خودم دوست داشتم انجام بدم، از روی اجبار نبوده) باز هم لطف کردم به طرف مقابلم. بازم کارم ارزشمنده.

    دوستان در چنین مواقعی من هیچ وقت فکر نمی کردم کار با ارزشی دارم انجام میدم، اتفاقا فکر می کردم کار همسرم ارزشمند بوده که این پیشنهاد رو داده. درستش اینه هم ارزش کار ایشون رو میدیدم و هم ارزش پذیرفتن خودم رو.

    مثال دوم: اگر من لباس مرتب و زیبا(حتی راحتی) می پوشم، به طرف مقابلم لطف کردم که این دید خوشایندرو بهش عطا کردم.(بارها شده خودمون از دیدن پوشش زیبای افراد لذت بردیم. اون شخص شاید بخاطر سبک شخصی خودش لباس پوشیده باشه ولی ما لذت بردیم. پس اون در حق ما لطف کرده، کارش ارزش داشته، پس اگر منم تمیز و مرتبم، بخاطر خودم انجام دادم، ولی به اطرافیانم لطف کردم.)

    و از همه مهمتر اینکه برای به احساس ارزشمندی رسیدن قرار نیست ما کاری کنیم، وقتی ما کارهایی که بهش علاقه داریم و باب میلمون هستش انجام میدیم، همون ها ارزشمنده. لازم نیست فداکاری کنیم. لازم نیست حرکت خاصی انجام بدیم.

    ———————–

    و در آخر: دیشب فایل اینستای استاد رو دیدم، همون که رفته بودن تمپا برای انجام چندین کار، و در حین دیدن ویدئو چقددددددددر احساس ارزشمندی کردم. اینکه من چقددددر ارزشمندم که خداوند منو در این مسیر قرار داده. مردم، جمعیت 99 درصدی که درگیر چیزای بی خودین، و من چقدر ارزشمندم که جز این یک درصدم که به این مسیر هدایت شدم. چقدر ارزش و خوبی در من هست که من الان اینجام. تا الان به خودم نامهربونی کرده بودم که این حجم از لیاقت و ارزشمندی رو در خودم نمی دیدم، و قول میدم توجه کنم به خودم، به خدای درونم، به مهربونی ها و خوبی هام…

    از تمام دوستان عزیزم که با کامنت هاشون کمک کردن تا به این درک ها برسم بی نهایت ممنونم. شاد و ثروتمند باشیم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    سمر گفته:
    مدت عضویت: 2607 روز

    سلام به استاد و مریم جان شایسته

    این جلسه وقتی که استاد صحبت کردند و در مورد اعتماد مریم به خودشان در موتورسواری صحبت کردند، ذهن من درگیر شد و با خودم گفتم که همه که مثل استاد نیستند که در کاری مثل موتورسواری مهارت و تبحر زیادی داشته باشند، و من اگر خودم جای خانم شایسته بودم شاید برای من سخت بود که اعتماد کنم و پشت ترک موتور بشینم و این شیب به این تندی رو باهاش بالا و پایین برم.

    بعد از اینکه کمی فکر کردم با خودم به این نتیجه رسیدم که اعتماد خانم شایسته به استاد در مورد موتورسواری، رانندگی، یا کارهای مشابهی که شاید اشتباه در اون عوارض غیرقابل جبران داشته باشه، نه از اعتماد به اون فرد، بلکه از ایمان به خداوند منشاء میگیره.

    و در واقع خانم شایسته به خداوند اعتماد کردن. خداوندی که برگی بدون اذن و اجازه او از درخت نمی افته. و کسی که روی خودش کار کرده می دونه که خداوند تنها اتفاقات خوب رو براش رقم شده. پس دیگه جای نگرانی وجود نداره.

    به این شکل این مسئله در ذهن من حل شد که من اگر در موقعیت های مشابه قرار بگیرم، اول در دل خودم و در ذهن خودم به خداوند اعتماد می کنم و بعد پشت ترک موتور میشینم :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    سودابه گفته:
    مدت عضویت: 2733 روز

    سلام

    نمیدونم از کجا شروع کنم انگشتام به سختی به سمت کیبورد میره تا بنویسم

    هیچ وقت حس نوشتن نداشتم مث اینکه یه باوری به من میگفت مگه بیکاری آخه..

    اما..

    وقتی دیدگاه آقای یزدان نظری عزیز رو شروع به خوندن کردم مث همیشه قصد داشتم فقط دو خط بخونم و بعد برم سراغ یه ویدئوی دیگه اما ناگهان داستان چراغ موتور توجهم رو به خودش جلب کرد

    مطلب این دوست عزیز بسیار ولانی بود اما آنقدر برایم جذاب بود که با علاقه و هیجان تا آخر خوندم و در جاهایی احساساتی شدم و اشک در چشمانم حلقه زد

    اعتراف میکنم که هیچ وقت اینچنین دقیق و سپاس گزارانه به سریال ها و مطالب استاد دقت نکرده بودم به جز یک مورد آن هم بعد از خواندن دیدگاه یکی از دوستان این خانواده عزیز بود که به دقت رفتارهای خانم شایسته را تحسین کرده بود

    من خانواده ای ندارم و در این دنیا تنهای تنهام

    امروز با خودم مرور میکردم که حتی یکبار اتفاق نیفتاده برای آشنایی وارد رابطه ای شوم و آن فرد انسانی خیانتکار یا دروغگو و مایه عذابم نبوده باشد

    بعلاوه من به شدت در ان رابطه وابسته شده و عنان آسایش از کف داده بودم

    امروز بسیار از خودم سوال میکردم من چگونه رابطه ای میخواهم و این سوالی بسیار سنگین و ناباورانه بود نمیتوانستم با احساس خوب به آن جوابی بدهم زیرا باورهایم بسیار مخدوش بود

    چون در زندگی ام حتی یک مرد ندیده بودم

    نه پدری وفادار و ذلسوز همسر نه برادری که حامی و دوست من باشد و نه شوهر خواهر

    نه عمو و نه دایی که مرا درک کنند و حامی ام باشند

    نه شوهر خاله و نه شو هر عمه ..

    اگر هم کسی بود که میتوانستم روی محبت و حمایت او حساب کنم مادرم به شدت مرا با باورهای مخرب خود که در گذشته داشت از وی میترساند و همیشه میگفت آن مرد بدی است یا حسود است یا مکار و یا توطئه گر

    بر این اساس هیچ وقت مردی ندیدم و نشناختم که بتوانم وی را تحسین کنم

    به جز یکی از دوستان پدرم و اکنون نمیدانم کجاست و بدلیل عدم هم فرکانسی سالها پیش از پدرم جدا شد و دیگر او را ندیدم اما مصمم هستم او رابیابم و درباره او بیشتر بدانم چون میتوتند به اصلاح باورهایم کمک کند زیرا بسیار با اخلاق و خانواده دوست بود..

    اما من که در این لحظه بدلائلی از تمام کسانی که خانواده ام هستند فاصله گرفته ام و نمیخواهم ایشان را ببینم فقط و فقط به این دلیل که معاشرت با ایشان حال مرا بد میکند

    اکنون خانواده ام مطالب سایت است و کماکان خواندن یک یا دو نظر از دوستان

    ظاهرا به هیچ کس اعتماد ندارم آنقدر که زخمی خانواده ام هستم

    باورهایم آنچنان مسدود شده که کمترین روزنه ای در آن یافت نمیشود

    ای خدای هدایتگر و مهربان که یار و یاور مومنان هستی تو میدانی که فقط به تو اعتماد دارم آن هم با کمی ترس و تردید ..

    اما باور دارم که اگر در فرکانس تو قرار گیرم همه ی آن عشق و زیبایی را که باورش ندارم به من خواهی بخشید

    دستانم میلرزد و اشک زاویه بینایی ام را تار نموده ..

    اشکانم سرازیر شده از خراشیدگی قلبم و جگر سوخته ام ..

    خدایا تو میدانی که چقدر صادقانه برای خواهر های کوچکم مادری کردم ولی آنها همیشه بر علیه من توطئه نمودند و من همچون برگ خزانی در باد و طوفان زندگی رها شدم با قلبی دردمند و امیدی که نا امید شد

    اکنون میخواهم باور کنم که خانواده ای نداشته ام و تنها کودکی و نوجوانی ام در یک خانه برای لقمه نانی و هزینه تحصیل کارگری کرده ام و آخر هم به خاطر اینکه به این کارگر نیاز نداشتند و قصد داشتند از شر این نان خور اضافی خلاص شوند به اجبار مرا به خانه بدبختی فرستادند اما من تاب نیاوردم و روی پای خودم ایستادم و سپس از آن مرد جدا شدم سالهاست که تنهام و این تنهایی نتیجه باورهای محدود و بسیار نا زیبایی است که خانواده ام مرا به آن سمت و سو سوق داد و هر چه تلاش میکنم رهایی از این برزخ برایم ممکن نمیشود

    چقدر سخت و طاقت فرساست تنهایی..

    چرا که خداوند میفرماید ما شما را جفت آفریدیم پس این تنهایی چه معنی دارد جز آنکه مرا در دوزخی افکنده که رهایی از آن برایم بس دشوار گردیده است

    من ظاهری بسیار خوب و اوضاع مالی و درآمدی بسیار خوب دارم

    اما تنهام ..

    این تنهایی آنچنان عذاب آور و سنگین شده که هر کاری که انجام میدهم مرا خسته و فرسوده میکند

    چقدر دلم رابطه ای همچون استاد و عشق ایشون رو میخواد دقیقا درک میکنم وقتی استاد میگه حضور خانم شایسته انرژی ایشون رو چند برابر میکنه

    این کاملا درسته و واقعیت داره

    انرژی دو نفر که با هم هم فرکانس باشن معادل 11 نفر هست

    دو تا یک کنار هم ..

    که هر کدام وحدت خودشون رو با خدا حفظ میکنن و در کنار هم عددی میسازن که بر هر زبانی میشود 11

    دقیقا یازده برابر

    که عدد یازده عدد بیسیار خوبی هست و مفهومی بسیار پیچیده در خود دارد که راز آن را فقط خدا میداند

    به یاری الله مهربان میخواهم تغییری عظیم و مثال زدنی همچون یوسف در بین برادرانش را برای خود رقم بزنم

    نمیتوانم بپذیرم اینگونه زندگی کنم و اینگونه بمیرم

    من بیهوده به این دنیا نیامده ام ..!

    از شما دوست عزیز سپاسگزارم که با متن زیبای خود مرا تشویق به نوشتن کردی

    شما بسیار زیبا نوشتید بسیار زیبا وصف نمودید و بسیار زیبا فکر میکنید و قطعا بسیار زیبا زندگی میکنید

    هر چند باور ندارم کسی در این دنیا زیبا زندگی کردن را بداند چرا که بسیار بد دیده ام و بد باور کرده ام

    الان دیگه خسته ام سعی میکنم باز هم مطالبی از دست ببینم و بخونم تا شاید کم کم باورهام رنگ روشنی به خود بگیرد

    بدرود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    فرزانه دستوریان گفته:
    مدت عضویت: 2272 روز

    زندگی در بهشت 17

    به نام رب تنها فرمانروا، تنها مالک، تنها قدرت جهانیانه

    به نام خدایی که تنها مصلحتش برای ما؛ این هست که خودمان خالق زندگیمان باشیم.

    سلامی سرشار از عشق براستاد و خانم شایسته عزیز

    سلامی به زیبایی بهشت بر دوستان هم خانواده ی عزیزم و خود نازنینم .

    ماموریت امروز: موتورسواری به همراهی عزیزدل در بهشت

    خداجونم شکرت برای این پرادایس زیبا وسرسبز این آروی دوست داشتنی که آدم میتونه خونه اش رو با خودش همه جا ببره ونگران هیچی نباشه واقعا خدایا شکرت شکرت شکرت. بابت اینکه خانم شایسته تا چند لحظه پیش پشت سیستم تو حیاط بهشت داشت روی سایت کار میکرد. والان داره با دوربین فوق العاده گوشی وهدایت خداوند از استاد فیلم میگیره که ما ببینیم وچشمان وروحمان زیباترو آگاه تر بشه واقعا خداوندا از دستان مهربونت سپاسگزارم و سپاسگزارم برای زنده وسلامتیم که امروز رو با شور تجربه میکنم.

    خدایاشکرت برای این درختان بلند وزیبا وسبز واین ابزارات میلواکی که یک گوشه بودند وکلی ما باهاشون خاطره داریم وماشین سانتافه سفید خدای من این صدای موتور من رو دیوانه کرد من عجیب این صدای موتور رو دوست دارم انگاری وجودم تشنه شنیدن این صداست چون کودک بودم پدرم موتور داشت ولی از موتورسواری میترسم الان ده بار هست این قسمت اول که صدای موتور هست دیدم خدایاهزاران بار شکرت خدایاشکرت برای وجود استاد شجاع وخوشتیپ و خوش اندام موتور سواری عالیش و این لذت رو با ما به اشتراک میزاره ممنونم.

    خدایاشکرت برای این ملک زیبا ودریاچه بزرگ وزیبا که با موج های کوچکش زیبایش بیشتر شده خدایاشکرت برای این موتور آبیزیبا با تایرهای فوق العاده وچراغ هاش داره چشمک بهمون میزنه خدایاهزاران مرتبه شکرت

    خدایاشکرت شکرت شکرت برای این نردبان حرفه ای زیبا که استاد با بالارفتن از نردبان چقدر راحت شاخ برگ های اضافی بالای درخت رو به راحتی قطع کنه.

    انعکاس نورخورشید روی آب واقعا زیبابود خدایا هزاران مرتبه شکرت.

    خدایاشکرت برای این کلبه زیبا چقدر این کلبه اعتماد به خداوند رو نشون میده واقعا شکرت شکرت شکرت.

    چه رابطه ی فوق العاده ای که آدم ساعت ها از عشقش فیلم میگیره بدون چشم داشت بدون انتظار واقعااچه عشق زیبا وبی نظیری هزاران بار تحسینتون میکنم و خدارو هزاران مرتبه شکرت. دوتا آدم که هماهنگ وپایه هم هستند در این مسیر واقعا چی میشه گفت جز شکر . در این رابطه یه اعتماد متقابل فوق العاده سرشار از عشق وآزادی واستقلال واحترام متقابل واقعا باید تحسین کرد واقعا به این رابطه هزاران آفرین باید داد.

    خانم شایسته عزیز واقعا هزاران آفرین براین شجاعت وعزت نفس وعشقتون واقعا تحسینتوه میکنم هزاران بار بقیه اش رو که استاد عالی توضیح دادن .

    خداجونم سپاسگزارام برای این دست های ارزشمندت که به ما یاد دادن وقتی روی رشد خودت کار کنی وحالت خوب باشه آدم ها دوربرت تغییر میکننوهماهنگ میشن اگر این قابلیت رو نداشته باشن خود به خود از دایره زندگیت خارج میشن و آدم های بهتری وارد زندگیت می شوند.

    استادآفرین بر توانایی تحسین کردنتون و آفرین بر این قدرت بدنی که این درخت هاروقطع کردی واینجاروزیباتر شد. آفرین براینکه هر لحظه لذت میری و یاد میگرم انتخاب من لذت بردن وخوشحال بودن از لحظاتم هست هرروز.

    خدایاسپاسگزارم برای برونی زیبا

    چقدر خوب تکنیک اهرم رنج ولذت که یکی از ویژگی هاش اینه که تمرکز کنیم بر روی نتیجه پایانی وقتی که هنوز نتیجه نیومده ولی داریم فعالیت میکنیم بتونیم با تمرکز کردن بر روی زیبایی هایی که ممکنه در آینده اتفاق بیفته این مسیر رو ادامه بدیم. کمک میکنه با توجه وتمرکز روی نکات مثبت

    این فایل ها به ما یادآوری میکنه که چطور ذهنمون رو کنترل کنیم که زندگیمون رو کنترل کنیم. من بهترین الگوی زندگیم در روابط که دیده ام شما وخانم شایسته هست وخدارو هزاران بار شکر میکنم اگر با شما آشنا نمیشدم برای من داشتن همچین رابطه ای سخت بود ویا غیرممکن .سپاس بابت بودنتون .یه دنیا متشکرم.

    خدایاصدهزارمرتبه شکر برای تمام نعمت هایی که به ما داده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  8. -
    پارسا فریور گفته:
    مدت عضویت: 2508 روز

    سلام پر انرژی به استاد و تک تک همفرکانس های عزیزم😘💜

    این فایل پر از آگاهی های ناب بود ؛ از وقتی که نکات فایلهارو یادداشت برداری میکنم همش میگم خدایا اینو من نمیدونستم و یک آگاهی خیلی خوب و جدیده😍

    💚🙏🏻تمرکز روی نتیجه پایانی کمک میکنه که کار خیلی راحت و عالی پیش بره چراکه وقتی هنوز نتیجه دلخواه حاصل نشده روی نقطه پایانی تمرکز کردن خیلی بهمون انگیزه میده.

    💚✅در طول این مسیر وقتی باید ادامه بدیم ، تکرار کنیم آگاهی هارو و… ممکنه دلسر بشیم و نتایج قبلیمونم برامون عادی بشن (مقاومت ذهنم هست) که واقعا دیدن نقطه پایانی بهمون انگیزه میده.

    یوقت توی دیدن نتایج دیگران میبینیم چقدر انگیزه گرفتیم تا حرکت کنیم چقدر انرژی گرفتیم با اینکه اون فرد ممکنه حرف خاصی هم نزنه ولی انگیزه ای که میگیریم بخاطر اینه که نقطه پایانی بعضی خواسته هامونو دیدیم.

    ✅😊 چیز دیگه ای که یاد گرفتم و برام جالب بود اینکه با دیدن زیبایی ها و ثروت ها و خواسته ها ، هم برامون باور میسازه که میشه و چیز دست نیافتنی نیست و هم انرژی و انگیزه میگیریم و این خیلی زیباست😍

    ✅اگر ذهنمون رو جایگاه اهرام رنج و لذت کنیم کارهایی رو میتونیم انجام بدیم که قبلا نمیتونستیم.

    وقتی نقطه پایانی رو میبینیم که نتیجه گرفتن چجوریه و چه حسی داره دیگه تا ظهر نمیخوابیم و کارهای بیهوده نمیکنیم و وقتمون رو الکی تلف نمیکنیم😍

    ✅مسیر رسیدن بخواسته تکامل میخواد و باید بتونیم ادامه بدیم و حرکت کنیم حالا چکار کنیم که بتونیم حرکت کنیم؟

    این فایل رو که دیدم برام سوال شد که یعنی یک رابطه عاطفی عالی و به دور از نگرانی فقط بین مرد و زن میتونه باشه؟🤔

    آدمایی که حتی یک دوست هم ندارن و تنهان ؛ بی شک موانعی توی ذهنشونه که نمیذاره هیچکس وارد زندگیشون بشه.

    مثل همون موانعی که توی ذهن یه آدم نمیذاره رابطه عاشفانه دلخواهشو داشته باشه.

    برای همین اون چیزی که ازین فایل یاد گرفتم رو برای ویژگی های یک دوستی سالم و عالی هم مینویسم؛

    ✅رابطه دوستی سراسر احترام

    جوری که با کلمات خیلی خوب و قشنگ همدیگه رو صدا کنن و با هم صحبت کنن.

    ✅یک دوستی بدون وابستگی ک خیلی پیش اومده که طرف به دوستشم وابسته شده و نیاز داریم که روی عزت نفسمون کار کنیم.

    ✅یک دوستی ای که هر دو طرف با خودشون در صلحن و کاری بخاطر همدیگه انجام نمیدن.

    و عزت نفس خودشون براشون در اولویته😍

    ✅دو تا دوستی که از ته دلشون از هم سپاسگزارن.

    دو تا دوست خوب همدیگه رو تحسین و تشویق میکنن و چون عزت نفس بالایی هم دارن نسبت به موفقیت های همدیگه حس خوبی میگیرن.

    ✅یک دوستی ای که برای هم وقت میذارن و همو از تنهایی در میارن.

    ✅ رابطه دوستی که افراد از باهم بودن رشد میکنن و همراه هم هستن.

    ✅حرف هاشونو به راحتی به هم بزنن و از گفتن حرفشون به هم ترس نداشته باشن .

    ✅💜 و این خیلی مهمه که توی اون دوستی افراد خودشون باشن و سعی نکنن از خود واقعی شون دور بشن تا طرف مقابل خوشش بیاد

    ✅👌🏻

    اینارو نوشتم چون حس میکنم فقط یک رابطه عاشقانه عالی و دلخواه نیست که نیازمند کار کردن روی ذهن روی عزت نفسه بلکه یک دوستی معمولی بین دو نفر یا چند نفر هم همینطوره.

    و برای خیلیامون پیش اومده که خواستیم با شخصی یک دوستی ای رو شروع کنیم و با اینکه تلاش هم کردیم ولی بیشتر ازش دور شدیم.

    🙏🏻💚🙏🏻

    این مسیر رو ادامه میدم.

    خدایا شکرت بابت وجود این سایت🙏🏻

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    عباس امیری گفته:
    مدت عضویت: 2144 روز

    بنام خدای هدایتگر

    سلام بر خانواده بهشتییییییی

    چقدر هماهنگییییییی واوووو

    دیشب با یکی از دوستانم داشتیم در مورد این سوال صحبت میکردیم که “عشق واقعی چجوریه؟؟

    من شروع به صحبت کردن کردم و توضیحاتی دادم.امروز با دیدن این فایل و خوندن نوشته ای زیبای دوستان عزیزم متوجه شدم که من تونستم عشق واقعی رو درست درک کنم و این نشونه ای از طرف خداوند برایم بود که میگه عباس داری مسیر رو درست میری.

    من هم تا چندی پیش فکر میردم که عشق یعنی

    وابستگی

    حصار کشیدن دور طرف مقابل

    رها نکردن

    خیلییی اهمیت دادن و توجه کردن

    دوست دارم گفتن های مداوم

    ناز کشیدن بی مورد

    از خود گذشتگی بسیار زیاد

    فدا کردن خویشتن

    اولویت قرار دادن طرف مقابل در اکثر اوقات و….

    الان درک کردم که اینا همش شعاره و

    عشق از جنس دیگریست

    با دیدن این سریال خیلی آگاهی نسبت به جنس عشق دریافت کردم و تونستم عشق رو بارها و بارها در این ویدئو ها و حتی کامنت های دوستان مشاهده کنم.

    تا قبل از آشناییم با این خانواده نمی تونستم بپذیرم این مسئله رو که میشه عشق رو بدون وابستگی تجربه کرد و هر وقت به این موضوع فکر میکردم که عشق یعنی وابستگی شدید، بشدت اذیت میشدم و یجورایی از عشق متنفر میشدم و همش میکفتم ازدواج یعنی

    رسیدن به ته خط

    مرگ آرزوها

    از دست دادن آزادی ذهنی و فکر

    استاپ کردن در تمام جنبه هایی که دوست دارم رشد بیشتری رو تجربه کنم….

    حتی پسر عموم که ازدواج کرده بود بارها میگفت ببین عباس اول کارهاتو انجام بده، مدارک تحصیلیت رو بگیر، استخدام شو و… بعد ازدواج کن چون وقتی ازدواج کردی دیگه به هیچی نمیرسییییی …..

    کم کم داشتم این حرف ها رو باور میکردم و تنفر زیادی نسبت به ازدواج در درونم داشت سکل میگرفت و خیلی اوقات به خودم قول میدادم که ازدواج نکنم از بس از این صحبت ها میشنیدم.

    خدایا ازت ممنونم که داری چیزای دیگه ای نشونم میدی و داری مسیر درست رو در تمام جنبه ای زندگی نشونم میدی و هدایتم می کنی.

    استاد عزیز و خانم شایسته این عشق ناااب گوارای وجودتان باااااااااااااااد

    زیباترین و بهترین رابطه عاشقانه رو برای کل خانواده صمیمیمون از خداوند متعال آرزومند هستم.

    شکر و سپاس خدایی را که پادشاه جهانیان است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      پریسا شعبانی گفته:
      مدت عضویت: 2675 روز

      سلام ب دوست عزیز

      حرف پسر عمو عزیزان را همینجا و‌تو همین ساعت‌ رد میکنم

      چون من و همسرم ۲۲سالمون بود ک ازدواج کردیم و باید بهتون بگم تمامی پیشرفت هامون از همون موقع بود و ادامه داره ب امید خدا

      بستگی داره ک‌طرف مقابل اون چقدر باهاتون‌هم فکره

      حتما طرز فکره پسرعمو شما با همسرشان کاملا یکسان است

      اصلا کاری نداشته باشین ک‌ یک مرد میگه ازدواج کردم و نمیتونم دیگه دست ب‌کاره جدیدی بزنم

      اصلا اینطور نیست ب قول خود همسرم من اگر بخوام سنگ بیاره انجام میدم

      اون خودش نمیخاد و با ترسی ک تو وجودشه از طفره رفتن ب دل ترس بهانه‌میتراشه و میگه ازدواج دستم و بسته

      من و همسرم کاملا هم فکر هستیم و دنبال اهداف بزرگ و خداوند هم مارو هدایت می‌کنه

      ایام انعبد و ایا کنستعین

      انشالا خبر ازدواج عالی شمارو رو هم بشنویم

      چون واقعا داشتن یک همراه در طی مسیر لذت بخش

      واقعاااااااا

      خدایا شکرت بابت همسرم ک‌خودت هدایتمون‌کردی و‌این‌عشق خود تویی

      خدایا شکرت بابت دخترم ک خیلی مهربونه و مزه داره

      خدایا شکرت بابت خودم ک خیلی با اراده ام

      موفق باشید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: