https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh-9.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-26 04:39:382021-05-29 05:47:49سریال زندگی در بهشت | قسمت 170
118نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
با اینکه من سریال زندگی در بهشتو نگاه میکنم ولی نمیدونم چرا این قسمت برام یجوری بود طوری ک خودمو کاملا اونجا حس کردم در حدی ک وقتی سرمو از رو گوشی بلند کزدم از اینکه اونجا نبودم و خونمون بودم جا خوردم مخصوصا اونجایی ک در مرغا باز شد حتی نور افتاب و اون بادو رو صورتم حس کردم حتی قیافه استادم برام خیلی خیلی خیلی فوق العاده تر شده بود
مریم عزیزم وقتی ک داشتین با اون مرغ اونجوری حرف میزدین من محو حرفای شما بودم یه ارامشی عجیب گرفتم اصلا وقتی بلندش کردی مرغو و بردیش اونور اب با خودم گفتم چه حالی میده وقتی ما هم خدا بغلمون کنه و ببره جایی ک پر نعمتو لذته به قول استاد روشونه خدا بشین کاشکی فرکانس نوشتنی بود از اتفاقات امروزم میگفتم براتون میگفتم وقتی ک همه دوسم داشتن وقتی ک یه زمانی ارزوم بود همه خودشونو برام بکشن از عشق زیاد و هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و وقتی خودم حفره خودمو پر کردم وقتی باخودم روبه رو شدم وقتی خدارو دیدم اصن امروز یه روز عجیبی بود برام متوجه رفتار بقیه هم شده بودم وقتی ک به جریت میتونم بگم ک انگار ناخوداگاهمم دازه این قضیه باور و فرکانسو و خالق بودن خودمون رو باور میکنه هنوز خودمم یکم هنگم شاید از نوشته هام متوجه بشین ک شایدم ربط نداشت به این فایل ولی دوس داشتم بزنم خدایا عزیزم شکرت هزاران بار شکرت 😍😍😍😍دوستون دارم
سلااامممم ،خدمت همه دوستان عزیزم واستاد عباس منش گرامی
این فایل برای من مهم ترین جاش که نکته داشت اونجا بود که مرغه عادت بد کرده بود ؛ومیومد خودش رو اذیت میکرد من هم این موضوع رو که دارم بازندگی خودم مطابقت میدم میبینم که من هم عادتهای بدی دارم که سالها دارم ازش ضربه میخورم امید وارم که حالا دستی از دستان خداوند بیاید ومرا کمک کنم والان که فکر میکنم این پروردگار مهربانی که خانم شایسته رو دستی کرد که مرغ این کار رو انجام نده به من هم کمک خواهد کرد به شرطی که ایمان داشته باشم وادامه بدم ،وبا توجه به صحبتهای سیدفکر میکنم. که اون دستی که مرا نجات خواهد داد:( یاری خواستن از خدا ودر درجه بعد سعی خودم خواهد در همه جنبه ها نه فقط فیزیکی!!) و ناله زاری کردن من کاری رو پیش نخواهد برد ازخداوند متعال خواستارم که به من ایمانی دهدکه به من جرأت تغییر داشته باشم
ایمانی دهد که در شرایط اظطرار موحد باشم
ایمانی دهد که آزاد باشم وابسته به چیزی یا عادتی نباشم.
ایمانی دهد که برای خودم زندگی کنم نه برای دیگران.
و….هزاران خواسته دیگر که خواستارم …
هرچه بیشتر میگذره من بیشتر متوجه میشم که خدا به من قدرت اختیار واراده داده و من مسئول زندگی خودم هستم.
در مرغها واین ویدیو هم بگم که من عاشششق مرغ وخروس هستم اصلا وقتی من میرفتم خانه مادربزرگم همش دنبال مرغ وخروس ها بودم واذیت میکردم ومرغ کُرچ تو ده ما زیاد نبود ومن عاشق مرغهایی که تازه جوجه در میارن هستم یکی تو دِه ما بود چندتاجوجه پشت سرش وقتی راه میرفت، میرفتن به دنبال مادرشون، من عشق میکردم. تو ده ما مثل استاد عباس منش به مرغا اهمیت نمیدن مرغ خودش تونست جوجه در بیاره ،دربیاره !!!نمیتونست زحماتش بی فایده بود چون اکثرا مردم دنبال کارهای خودشون بودن .
من واقعا از این ویدیو لذت بردم هم به خاطر درسش هم به خاطر مرغا!!!
داشتم به این فکر میکردم که چقد بچگی هامو دوست داشتم پرجنب و جوش و پر انرژی از صبح تا شب بیرون با بچه ها بازی میکردیم و الان دلم برای اون روزها خیلی تنگه
این روزا به آیندم فکر میکنم که قراره چه کارهایی انجام بدم چه شغلی داشته باشم بتونم ثروت زیاد داشته باشم کنکورم رو خوب بدم و کلی فکرهای دیگه!!!
به این فکرمیکردم که بزرگ شدن اینجوری بود ؟انقدر پر استرس ؟
تا اینکه به زندگی شما عزیزان فکر کردم چقدر ساده و با آرامش (:
خانم شایسته جانم که با خوش رویی مثل یه کودک با دل پاک با مرغ ها صحبت میکنه
حال خوب رو به خوبی توی این فیلم میشه دید
در صلح بودن با خودت رو به خوبی میشه دید
کلبه ای روی دریاچه توی بهشت !
خیلی ممنونم ازتون با دیدن این فایل به عنوان نشانه ی امروز من فهمیدم که نباید ناراحت باشم از اینکه دارم وارد مرحله ی جوانی میشم من تا آخر عمرم میتونم مثل یه کودک قلبی پراز شادی و نشاط داشته باشم .
خانم طلا بر روی تخمها خوابیده است و قرار است مامان طلا شود از آن مامانهای ناز و جدی. طلای هجده عیار.
هر روز به تخمهای او اضافه می شود چون لپی کنار قفس خانم طلا تخم می گذارد و حتی حالا هم که در قفس مهر و موم شده است باز هم اسرار دارد در همان محل تخم بگذارد.
لپی گشتی در اطراف می زند ولی باز بر می گردد به همان جا و بالاخره خانم شایسته با یک حمله گاز انبری او را گرفتند و بردند در نستینگ باکس و در راه کلی با او حرف زدند و نصیحتش کردند
. تغییر کن قبل از این که مجبور بشی.
یک عالمه تخم مرغ در نستینگ باکس جمع شده که تخم تازه لپی هم کنار آنها می رود.
جوجه های مامان طلا هم از تخم در آمدند.
باب و جنیفر طاووسهایی که بالاخره معلوم نشد کجا رفتند و چرا رفتند؟
هدایت امروز خداوند برای جیل که تک و تنها نزدیک غروب در زیر درختی بر روی تخمهایش خوابیده است. استاد و خانم شایسته در مسیر برگشت از پیاده روی او را دیدند که اگر در آن جا مانده بود حتما غذای کیودی میشد و جو تنها می ماندو دیگر حال و حوصله میتینگ آمدن نداشت. باز هم هدایت خداوند.
ساعت دوازده ظهر است هنوز مرغ و خروس ها در چیکن تراکتور هستند تا مجبور شوند در نستینگ باکس تخم کنند و به محض این که در باز می شود همه از زندان آزاد شده و به سمت زیر پل می روند تا تشنگیشان را. رفع کنند..
تخمهای جدید مرغابی مهاجر که باز هم زیر پل رفته بود و این بار با پر استتار شده بود که سالم بمانند البته این نظر مرغابی مهاجر است که مثل قبل نشود
مامان طلا به دوربین نگاه می کرد و به هیچ وجه شوخی نداشت و به همه اعلام می کرد نزدیک جوجه های من نشوید و گزنه جانتان پای خودتان..جوجه های او زیبا و خجالتی بودند و به محض دیدن دوربین پشت مامان طلا قایم می شدند.
نکته مهم و جالبی که ما برای اولین بار دیده ایم این بود که پوسته تخم مرغها داخل یکدیگر شده بود که مرغها به شکل غریزی این کار را بسیار خوب انجام می دهند به شکلی که پوسته ها در داخل یکدیگر به اندازه نصف تخم مرغ می شود هشت تخم مرغ در نصف تخم مرغ. آفرین به مامان طلا.
جوجه ای زیبا که در. دستگاه به دنیا آمد و مامان طلا را هنوز ندیده است اما تخمهای جبل و اردک مهاجر در دستگاه در دست بررسی است.
به نام خداوندی که قدرتمندترین نیروی عالم و بخشنده ترین نسبت به ما و مهربان ترین در حق ماست.
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها خشم گرفته ای و نه گمراهان .
خانم شایسته عزیز گفتند:من امروز به چشم خودم دیدم که عادت ها چه جوری ما رو در بند خودشون قرار دادند یعنی ما موجودات در بند عادت هامون قرار میگیریم ..کاملاً درسته خانم شایسته عزیز مثلاً عادت ایراد گرفتن از اشخاص خدایا خودت کمکم کن که این عادت رو تغییر بدم و بیام ویژگی های مثبت رو ببینم و به صلح برسم و چقدر چقدر این زندگی زیبا میشه وقتی ما بیاییم این عادت ها رو تغییر بدیم.. به قول خانم شایسته عزیز آخه چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی ؟
چرا با زوم کردن روی ویژگیهای منفی و ایراد گرفتن از آدم ها زمان خودت رو با حال بد سپری کنی زمانی که میشه صرف لذت بردن و خوش گذروندن و رسیدن به خواسته ها ت کنی ..
خدایا شکرت برای هدایت های لحظه به لحظه ات. خدایا شکرت که با ما هر لحظه واضح صحبت میکنی. خدایا شکرت برای این همه نعمتی که در اختیار ما قرار دادی.خدایا شکرت برای دیدن این رابطه روون و عاشقانه.
چقدر خوبه ما بهترین وزیباترین عادتها رو در خودمون ایجاد کنیم مثل عادت سپاسگزاری و شکر گزار بودن بابت هر نعمتی که داریم هر لذتی که داریم هر زیبایی هرچند کوچیک که ازش بهره مندیم.. این عادت زیبا چنان زندگی ما رو تبدیل به بهشت می کنه و چنان روح ما رو زلال میکنه و قلب ما رو سرشار از عشق به خداوند می کنه و چنان خواستههای ما رو از در و دیوار وارد زندگی ما می کنه که فکرشم نمی تونیم بکنیم ..اون حال خوب و آرامشی که یک ذهن آرام و راضی داره ربطی به رسیدن ما به هیچ خواسته ای نداره بلکه بهشتو برای ما تو هر شرایطی باشیم میاره.. خدایا به ما قلب شاکر عطا کن ..خدایا هر آنچه که ازش بهره مندیم لطف بی انتهای توست.. خدایا شکرت بابت نعمت سلامتی که ازش بهره مندیم.. خدایا شکرت برای این فایل های گرانبهای زندگی در بهشت و درسهای زندگی سازش برای نعمت دیدن یک زندگی قشنگ و بهشتی.. خدایا به ما بصیرت بده برای دیدن ریزترین تا بزرگترین نعمتهات .. خدایا کمکمون کن بهترین عادت ها را در خودمان نهادینه کنیم ،عادتی متفاوت ایجاد کنیم و نتیجه متفاوت بگیریم.
چقدر غروب قشنگی بود ابرهای خوشگل و قرمز و زرد و…. رنگهای مختلف
ویوی دریاچه و درختان سرسبز و زیبا موقعی که داشتین از ازادی مرغها فیلم میگیرفتین چقدر قشنگ بود و چقدر من از همچین منظره هایی لذت میبرم
خدارو شکر که شما استاد عزیز تونستید همچین فضای زیبایی رو که واقعا اسم بهشت برازندشه رو خلق بکنید که من و امسال من بیایم ببینیم و باور کنیم که میشود وقتی استاد تونست منم میتونم اون خدا ویا نیرویی که به استاد کمک کرد که همچین جذبی داشته باشه مسلما به منم کمک میکنه و اینطور خیلی راحت میتونم جلوی نجوای ذهنم رو ببندم ،هر چند خیلی مواقع بازم ذهن دست از ناامید کردن من بر نمیداره و میگه اگه استاد تونست مدرک نیست که تو هم میتونی و استاد فرق میکنه و تو هنوز نتونستی توی شهر خودت یه باغچه یا چهاردیواری بخری ،ترو چه به همچین مکانی اونم تو امریکا ،ولی من میدونم که فقط باید با دیدن نعمت هایی که اطرافیانم دارن و تایید و تحسین کردنشون و باور کردن به اینکه میشود همه چیز بصورت طبیعی از بینهایت راهی که فقط خداست که میدونه توی زندگی پدیدار میشه
استاد و خانم شایسته نوش جونتون این بهشت زیبا و این همه فراوونی نعمت
چه نکات زیبایی گفتید مریم جون دقیقا عادت ها چه میکنند با زندگی ماها و اون مقومت های ما در برار تغییرات که بهد از تغییرات چقدر زندگی راحت تر میشه خود من به شخصه یه عادتی دارم که خیلی سختمه چیزی را تغییر بدم با مثال بگم همسرم جای گلدون ها را عوض کرده بود و من دوباره مثل قبل کردمش و خیلی نکات دیگه و چیزهایی که میاد تو ذهنم چیه مثلا نکن خرابش میکنی یا نکن حیفه نکن اخه چیکارش داری که همه و همه از ذهن صالب بندی شده ی کن میاد وگرنه یه ذهن ازاد میگه بذار امتحان کنم بذار تجربه کنم البته که تاکید میکنم الان خیلی بهتر شدم مثلا اکر قبلا برنامه ایی را میخواستم اجاره کنم و تو روندش به مشکل میخوردم و هی از من اصرار و از جهان انکار در اخر هم میگفت گوش نمیدی بیا این چک و لقد را بخور تا بفهمی چرا اینطور بودم چون ذهنم میگفت همینه فقط همین یه راهه مثل این لپی که فکر میکنه نه فقط همینجاست که من میتونم تخم بذارم
الله اکبر صحنه ای که تخم گذاشت عالی بود من تا حالا ندیده بودم و چقدر منو یاد زایمان طبیعی انداخت
خدای من از این همه برکت و فراوانی که هر در حال افزایش هم هست تمومی نداره تخم کذارمد جوجه میشه دوباره جوجه ها بزرگ میشند تخم مذارمد و هر روز و هروز این چرخه با سرعت بیشتر در حال اجراست و اینجا جا داره تاکید کنم به خودم که ببین مژگان ببین این روند فراوانی هستش این روند ثروت هستش هر روز در حال افزایش
خداراشکر هدایت شدید به جیل استاد جمله معروف شما خداوند مارا در زمان درست در مکان درست قرار میده که من در کنار افراد درست هم برای خودم ته این جمله اضافه میکنم خداجونی یه عالمه شکرت ❤️❤️❤️❤️
جوجه های مامان مرغی چقدر خوشگل بودند اون که خط مشکی داست عاشقش شدم ❤️❤️❤️
مریم جون ازتون سپاسگذارم که این لحظه های زیبا را برای ما فیلم میگیرید❤️❤️❤️
خدای هدایتگرم وقتی منو ۱۷۰ قسمت هدایت کردی به زیباترین تجربه های زندگی پس هزاران و بی نهایت مسیرهای زیبای دیگه هم برا هدایت شدنم به بهترینها رو داری
خدای من شکرت از اینکه اولین موضوع جذاب و دیدنی این قسمت یادآوری قوانین خداوند و جهانش هست که این قوانین همه جا و در هر مکان در کمال عدالتش داره به راه خودش ادامه میده و هیچ تعاروف و هیچ خطایی هم در کارش نیست
ممنون مریم بانوی عزیز که خیلی خوب و واضح مثال مقاومت های ذهن رو با نشون دادن تصویر این مرغی که خیلی اصرار داره که وارد این لونه بشه برا تخم گذاشتن و چقدر هم مقاومت داره در برابر تغییر کردن
درست مثال خیلی از ما آدمهاست که در برابر خیلی از مسائلی که باید تغییر کنیم اما نمیکنیم چونکه نمیخواهیم از ذهنمون بیشتر کار بکشیم در ایمان و توکل خساست به خرج میدیم و حتی ممکنه با کمی توکل و حرکت کردن به نعمت ها و جایگاهی هدایت شده باشیم اما بازم بعضی اوقات میبینی میچسبیم به همون جا و مقاومت میکنیم و دوباره فراموش میکنیم این ذهنی که الان داره مقاومت میکنه همون ذهنه که خودمون بودیم مجبورش کردیم برا کسب موفقیت های فعلی
خب یه تجربه خوب از خودم بگم دیروز متعهدانه نشستم روی خودم کار کنم در تمرینات دوره عزت نفس تمرکزی چند ساعت توی خونه همراه با گوش دادن همش مینوشتم ،فکر میکردم ،به رفتارهام ،به باورهام
و بعداز چند ساعت نشانه ها و نتایج های کوچک برام اومد و چقدر احساسم تغییر کرد و بهتر شد و دیشب خواب دیدم که استاد داره بهم میگه سجاد خونه ان الان چقدر قیمتشه گفتم استاد۲۵۰میلیون گفت ۱۵۰میلیون تومن هم قیمت میخوره پس شکر خدا بازم کم نیست و همینطور ادامه بده و به پیشرفت های خوبی میرسی گفتم باشه حتما و چقدر خوشحال بودم از اینکه داشتم با استاد حضوری صحبت میکردم،،
و امروز هم چقدر از اون خواب خوب دیشبم احساس خوبی داشتم گفتم پس از امروز بازم بهتر و متعهد تر از روزهای قبل خودم تمرینات رو جدی بگیرم،،
خب سر بزنیم به زیبایی های این قسمت ممنون از خدایی که اون مرغ لپی رو هدایت کرد و مریم جان هدایت کرد تا ازش فیلم بگیره که تخم آبی رنگ زیباش رو جلو دوربین بذاره که همین خودش میشه برامون منطق های ذهن که زندگی و هدایت های واقعی در پرادایس داره اتفاق میفته و ما ببینیم و بهتر باور کنیم که همه این نعمت ها و هدایت ها کاملا طبیعی و واقعی ست اگه استاد هرچی رو داره نشون میده و میگه به هر خواسته ای میشه رسید پس واقعا هم میشه
خدای من شکرت وقتی دوربین رفت رو ماشین کروت قرمز بسیار زیبا که ماشین مورد علاقه ی منه همون جا فیلم رو متوقف کردم و عکس برا خودم گرفتم تا همیشه بهش نگاه کنم و لذت ببرم،،
بوقی عزیز رفته بود اون دور دورها لابلای درختها تخم گذاشته بود اما دیگه از خطرات خبر نداشت
مانند ما خیلی اوقات هدف مون رو میخواهیم اما ممکنه روی جای درست و بستر درستی بناش نکنیم وقتی بعداز مدتی کمی فرو میریزه یا خوب پیش نره ناراحت میشیم و ممکنه ناامید بشیم
اما باید به این فکر کنیم که اگه من هدفمو میخواهم پس باید رو پایه اساس درستی هم بذارمش و بسازمش تا پاییدار بمونه
مثلا ما میخواهیم به فلان رشته هنری به موفقیت و بهترین جهانی برسیم اما میریم با یه نفر که پارتی داره میگیم یا اسم و آوازه داره میخواهیم ارتباط برقرار کنم تا اون دستمونو بگیره یا چمیدونم میگیم باید از طریق یسری افراد نفوذگر وارد بشیم خب هدف ما درسته اما داریم رو پایه هایی سست و موقت و خیلی زودگر بنا میکنیم و همینم باعث میشه بعداز مدت کوتاهی اون ساختمان مورد نظرمون فرو بریزه و دوباره بگردیم دنبال مکانی دیگر اما نمیخواهیم به این فکر کنیم که چه جایی رفتیم ساختمان مون رو بنا کردیم آیا فنداسیون محکم و درستی بوده یا نه همینطور روی یه کوت خاک بنا کردیم ؟؟
حالا شده مانند همین بوقی که هدفش درسته برا مامان شدن اما رفته یه جای خطرناک رو پیدا کرده که ممکن بود هرلحظه یه حیوون وحشی بیاد اونجا شکارش کنه ولی خداوند استاد و مریم بانو رو هدایت کرد که برن به اون سمت و ببینن و بردارن با تخم هاش رو بیارن،،
استاد بنظرم شما بسکه توجه کردین به تخم مرغ ها و سپاسگذاری کردین که شدن شکر نعمت نعمت افزون کند
و الان میبینیم که زیر پل مرغابی مون هم تخم گذاشته،،
وقتی داشتید میگفتید بوقی چندروز قبل گرفته تخم مرغ هارو گذاشته زیر خودش من به این فکر فرو رفتم البته الان به این فکر افتادم که چقدر خوبه بادآوری برا ما هم بشه که اگه یه خواسته و هدفی رو میخواهیم اما با لمس کردن و تجسم کردنش حتی اگر الان نداریمش و کسی دیگه دارش اما ما این احساس رو در خودمون داشته باشیم که اون الان ما ماست و متعلق به خود ما هست
و مانند همین بوقی با همین کارش خداوند هدایتش کرد که به خواسته اش برسه و خودش صاحب تخم بشه و انشاالله به همین زودی هم قراره مامان بشه و به مراد دلش برسه،،
مهم نیست که در چه جا و چه مکان خطرناکی بود اما برا خداوند خطر،محدودیت،بالا و پایین معنایی نداره بلکه فقط قدرت آفرینش رو بی نهایت داره،،
وقتی خداوند داره تمام این حیوانات و تمام موجودات رو به خواسته هاشون میرسونه پس منم میتونه برسونه
و من باید با دیدن اتفاقات و نتایج در طبیعت ایمان بیشتری بیارم و پاسخگویی خداوند،،
ما بالکن اتاقمون رو به خاطر اینکه یاکریم ها و کبوترها مدام بهش تردد داشتن و کثیف کاری میکردن؛ توری کشیدیم ولی امروز که من توی خونه هم تنها بودم یه کبوتر تپل مپل از صبح نمی دونم چطوری اومده توی بالکن و مدام خودش رو به توری میکوبید و دیگه راه خروج رو پیدا نمیکرد؛ منم کلا میترسم که به هر نوع حیوونی دست بزنم به خصوص که این کبوتره از اینور به اونورم پرواز میکرد؛ خیلی سعی کردم با خودم کلنجار برم و به شیوه مریم جون برم بگیرمش و نجاتش بدم ولی آخر سر جراتش نیومد که نیومد؛ نهایت رفتم براش آب و غذا گذاشتم که گشنه نمونه
الان برام جالب بود که اومدم این فایل زندگی در بهشت رو دیدم و مریم جون یک دستی و یک دست دیگه دوربین به دست؛ این لپو خانومه فراری از تغییر رو خیلی حرفه ای گرفت و بغل کرد
این فایل کوتاه سراسر زیبایی بود از مناظر شبیه به نقاشی بگیر تا این مرغ و خروسهای بامزه
اون صحنه ای که در باز شد و مرغ و خروسها دویدن بیرون؛ منو یاد این مدارس پسرونه انداخت وقتی که زنگ خونه میخوره:)
بابت نشون دادن این همه زیبایی و درسهای طبیعت ازتون ممنونم
چون دیشب عروس هلندیم بالش زخم شد من خیلی براش غصه خوردم اصلا هم هواسم نبود که نباید ناراحت بشم ولییییی همون موقع به خدا گفتم این جوجه رو خودت به وجود اوردی خودتم مواظبش باش
امروز رفتم و یه سر بهش زدم خدا رو شکر خیلی حالش بهتر بود یه کم نازش کردم باهاش حرف زدم و چه قدررررر این پرنده باهوشه و خوب گوش میکنه
یه کم بهش پسته دادم و بردمش پیش اجی و داداش هاش
و حس و حالم خیلی خوب شد بعد از اعتماد به خدا
متشکرم استاد فایلتون عاااااالی بود
منم همین جور قربون صدقه جوجه هام میرم و بقیه یواشکی یا اشکار بهم میخندن ولی اصلااااا برام مهم نیست مهم اون حس خوبیه که از این پرنده میگیرم که از خیلی از ادم ها نمیشه گرفت
سلام سلام به بهشتیان نازنین
با اینکه من سریال زندگی در بهشتو نگاه میکنم ولی نمیدونم چرا این قسمت برام یجوری بود طوری ک خودمو کاملا اونجا حس کردم در حدی ک وقتی سرمو از رو گوشی بلند کزدم از اینکه اونجا نبودم و خونمون بودم جا خوردم مخصوصا اونجایی ک در مرغا باز شد حتی نور افتاب و اون بادو رو صورتم حس کردم حتی قیافه استادم برام خیلی خیلی خیلی فوق العاده تر شده بود
مریم عزیزم وقتی ک داشتین با اون مرغ اونجوری حرف میزدین من محو حرفای شما بودم یه ارامشی عجیب گرفتم اصلا وقتی بلندش کردی مرغو و بردیش اونور اب با خودم گفتم چه حالی میده وقتی ما هم خدا بغلمون کنه و ببره جایی ک پر نعمتو لذته به قول استاد روشونه خدا بشین کاشکی فرکانس نوشتنی بود از اتفاقات امروزم میگفتم براتون میگفتم وقتی ک همه دوسم داشتن وقتی ک یه زمانی ارزوم بود همه خودشونو برام بکشن از عشق زیاد و هیچ وقت این اتفاق نیفتاد و وقتی خودم حفره خودمو پر کردم وقتی باخودم روبه رو شدم وقتی خدارو دیدم اصن امروز یه روز عجیبی بود برام متوجه رفتار بقیه هم شده بودم وقتی ک به جریت میتونم بگم ک انگار ناخوداگاهمم دازه این قضیه باور و فرکانسو و خالق بودن خودمون رو باور میکنه هنوز خودمم یکم هنگم شاید از نوشته هام متوجه بشین ک شایدم ربط نداشت به این فایل ولی دوس داشتم بزنم خدایا عزیزم شکرت هزاران بار شکرت 😍😍😍😍دوستون دارم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلااامممم ،خدمت همه دوستان عزیزم واستاد عباس منش گرامی
این فایل برای من مهم ترین جاش که نکته داشت اونجا بود که مرغه عادت بد کرده بود ؛ومیومد خودش رو اذیت میکرد من هم این موضوع رو که دارم بازندگی خودم مطابقت میدم میبینم که من هم عادتهای بدی دارم که سالها دارم ازش ضربه میخورم امید وارم که حالا دستی از دستان خداوند بیاید ومرا کمک کنم والان که فکر میکنم این پروردگار مهربانی که خانم شایسته رو دستی کرد که مرغ این کار رو انجام نده به من هم کمک خواهد کرد به شرطی که ایمان داشته باشم وادامه بدم ،وبا توجه به صحبتهای سیدفکر میکنم. که اون دستی که مرا نجات خواهد داد:( یاری خواستن از خدا ودر درجه بعد سعی خودم خواهد در همه جنبه ها نه فقط فیزیکی!!) و ناله زاری کردن من کاری رو پیش نخواهد برد ازخداوند متعال خواستارم که به من ایمانی دهدکه به من جرأت تغییر داشته باشم
ایمانی دهد که در شرایط اظطرار موحد باشم
ایمانی دهد که آزاد باشم وابسته به چیزی یا عادتی نباشم.
ایمانی دهد که برای خودم زندگی کنم نه برای دیگران.
و….هزاران خواسته دیگر که خواستارم …
هرچه بیشتر میگذره من بیشتر متوجه میشم که خدا به من قدرت اختیار واراده داده و من مسئول زندگی خودم هستم.
در مرغها واین ویدیو هم بگم که من عاشششق مرغ وخروس هستم اصلا وقتی من میرفتم خانه مادربزرگم همش دنبال مرغ وخروس ها بودم واذیت میکردم ومرغ کُرچ تو ده ما زیاد نبود ومن عاشق مرغهایی که تازه جوجه در میارن هستم یکی تو دِه ما بود چندتاجوجه پشت سرش وقتی راه میرفت، میرفتن به دنبال مادرشون، من عشق میکردم. تو ده ما مثل استاد عباس منش به مرغا اهمیت نمیدن مرغ خودش تونست جوجه در بیاره ،دربیاره !!!نمیتونست زحماتش بی فایده بود چون اکثرا مردم دنبال کارهای خودشون بودن .
من واقعا از این ویدیو لذت بردم هم به خاطر درسش هم به خاطر مرغا!!!
به نام خدای مهربانم
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته عزیزم
داشتم به این فکر میکردم که چقد بچگی هامو دوست داشتم پرجنب و جوش و پر انرژی از صبح تا شب بیرون با بچه ها بازی میکردیم و الان دلم برای اون روزها خیلی تنگه
این روزا به آیندم فکر میکنم که قراره چه کارهایی انجام بدم چه شغلی داشته باشم بتونم ثروت زیاد داشته باشم کنکورم رو خوب بدم و کلی فکرهای دیگه!!!
به این فکرمیکردم که بزرگ شدن اینجوری بود ؟انقدر پر استرس ؟
تا اینکه به زندگی شما عزیزان فکر کردم چقدر ساده و با آرامش (:
خانم شایسته جانم که با خوش رویی مثل یه کودک با دل پاک با مرغ ها صحبت میکنه
حال خوب رو به خوبی توی این فیلم میشه دید
در صلح بودن با خودت رو به خوبی میشه دید
کلبه ای روی دریاچه توی بهشت !
خیلی ممنونم ازتون با دیدن این فایل به عنوان نشانه ی امروز من فهمیدم که نباید ناراحت باشم از اینکه دارم وارد مرحله ی جوانی میشم من تا آخر عمرم میتونم مثل یه کودک قلبی پراز شادی و نشاط داشته باشم .
خیلی زندگی زیبایی دارید
بازهم تشکر میکنم
خدانگه دار
به نام خداوند مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز
چلنجی در پرادایس.
خانم طلا بر روی تخمها خوابیده است و قرار است مامان طلا شود از آن مامانهای ناز و جدی. طلای هجده عیار.
هر روز به تخمهای او اضافه می شود چون لپی کنار قفس خانم طلا تخم می گذارد و حتی حالا هم که در قفس مهر و موم شده است باز هم اسرار دارد در همان محل تخم بگذارد.
لپی گشتی در اطراف می زند ولی باز بر می گردد به همان جا و بالاخره خانم شایسته با یک حمله گاز انبری او را گرفتند و بردند در نستینگ باکس و در راه کلی با او حرف زدند و نصیحتش کردند
. تغییر کن قبل از این که مجبور بشی.
یک عالمه تخم مرغ در نستینگ باکس جمع شده که تخم تازه لپی هم کنار آنها می رود.
جوجه های مامان طلا هم از تخم در آمدند.
باب و جنیفر طاووسهایی که بالاخره معلوم نشد کجا رفتند و چرا رفتند؟
هدایت امروز خداوند برای جیل که تک و تنها نزدیک غروب در زیر درختی بر روی تخمهایش خوابیده است. استاد و خانم شایسته در مسیر برگشت از پیاده روی او را دیدند که اگر در آن جا مانده بود حتما غذای کیودی میشد و جو تنها می ماندو دیگر حال و حوصله میتینگ آمدن نداشت. باز هم هدایت خداوند.
ساعت دوازده ظهر است هنوز مرغ و خروس ها در چیکن تراکتور هستند تا مجبور شوند در نستینگ باکس تخم کنند و به محض این که در باز می شود همه از زندان آزاد شده و به سمت زیر پل می روند تا تشنگیشان را. رفع کنند..
تخمهای جدید مرغابی مهاجر که باز هم زیر پل رفته بود و این بار با پر استتار شده بود که سالم بمانند البته این نظر مرغابی مهاجر است که مثل قبل نشود
مامان طلا به دوربین نگاه می کرد و به هیچ وجه شوخی نداشت و به همه اعلام می کرد نزدیک جوجه های من نشوید و گزنه جانتان پای خودتان..جوجه های او زیبا و خجالتی بودند و به محض دیدن دوربین پشت مامان طلا قایم می شدند.
نکته مهم و جالبی که ما برای اولین بار دیده ایم این بود که پوسته تخم مرغها داخل یکدیگر شده بود که مرغها به شکل غریزی این کار را بسیار خوب انجام می دهند به شکلی که پوسته ها در داخل یکدیگر به اندازه نصف تخم مرغ می شود هشت تخم مرغ در نصف تخم مرغ. آفرین به مامان طلا.
جوجه ای زیبا که در. دستگاه به دنیا آمد و مامان طلا را هنوز ندیده است اما تخمهای جبل و اردک مهاجر در دستگاه در دست بررسی است.
خدایا شکرت
عاشقتونیم
به نام خداوندی که قدرتمندترین نیروی عالم و بخشنده ترین نسبت به ما و مهربان ترین در حق ماست.
خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که بر آنها خشم گرفته ای و نه گمراهان .
خانم شایسته عزیز گفتند:من امروز به چشم خودم دیدم که عادت ها چه جوری ما رو در بند خودشون قرار دادند یعنی ما موجودات در بند عادت هامون قرار میگیریم ..کاملاً درسته خانم شایسته عزیز مثلاً عادت ایراد گرفتن از اشخاص خدایا خودت کمکم کن که این عادت رو تغییر بدم و بیام ویژگی های مثبت رو ببینم و به صلح برسم و چقدر چقدر این زندگی زیبا میشه وقتی ما بیاییم این عادت ها رو تغییر بدیم.. به قول خانم شایسته عزیز آخه چرا اینقدر خودتو اذیت می کنی ؟
چرا با زوم کردن روی ویژگیهای منفی و ایراد گرفتن از آدم ها زمان خودت رو با حال بد سپری کنی زمانی که میشه صرف لذت بردن و خوش گذروندن و رسیدن به خواسته ها ت کنی ..
خدایا شکرت برای هدایت های لحظه به لحظه ات. خدایا شکرت که با ما هر لحظه واضح صحبت میکنی. خدایا شکرت برای این همه نعمتی که در اختیار ما قرار دادی.خدایا شکرت برای دیدن این رابطه روون و عاشقانه.
چقدر خوبه ما بهترین وزیباترین عادتها رو در خودمون ایجاد کنیم مثل عادت سپاسگزاری و شکر گزار بودن بابت هر نعمتی که داریم هر لذتی که داریم هر زیبایی هرچند کوچیک که ازش بهره مندیم.. این عادت زیبا چنان زندگی ما رو تبدیل به بهشت می کنه و چنان روح ما رو زلال میکنه و قلب ما رو سرشار از عشق به خداوند می کنه و چنان خواستههای ما رو از در و دیوار وارد زندگی ما می کنه که فکرشم نمی تونیم بکنیم ..اون حال خوب و آرامشی که یک ذهن آرام و راضی داره ربطی به رسیدن ما به هیچ خواسته ای نداره بلکه بهشتو برای ما تو هر شرایطی باشیم میاره.. خدایا به ما قلب شاکر عطا کن ..خدایا هر آنچه که ازش بهره مندیم لطف بی انتهای توست.. خدایا شکرت بابت نعمت سلامتی که ازش بهره مندیم.. خدایا شکرت برای این فایل های گرانبهای زندگی در بهشت و درسهای زندگی سازش برای نعمت دیدن یک زندگی قشنگ و بهشتی.. خدایا به ما بصیرت بده برای دیدن ریزترین تا بزرگترین نعمتهات .. خدایا کمکمون کن بهترین عادت ها را در خودمان نهادینه کنیم ،عادتی متفاوت ایجاد کنیم و نتیجه متفاوت بگیریم.
❤❤❤
روز ۱۱
درود به همه
مخصوصا استاد و خانم شایسته که زحمت کشیدن
از این بهشت زیبا ،سریال به این قشنگی رو ساختن
چقدر غروب قشنگی بود ابرهای خوشگل و قرمز و زرد و…. رنگهای مختلف
ویوی دریاچه و درختان سرسبز و زیبا موقعی که داشتین از ازادی مرغها فیلم میگیرفتین چقدر قشنگ بود و چقدر من از همچین منظره هایی لذت میبرم
خدارو شکر که شما استاد عزیز تونستید همچین فضای زیبایی رو که واقعا اسم بهشت برازندشه رو خلق بکنید که من و امسال من بیایم ببینیم و باور کنیم که میشود وقتی استاد تونست منم میتونم اون خدا ویا نیرویی که به استاد کمک کرد که همچین جذبی داشته باشه مسلما به منم کمک میکنه و اینطور خیلی راحت میتونم جلوی نجوای ذهنم رو ببندم ،هر چند خیلی مواقع بازم ذهن دست از ناامید کردن من بر نمیداره و میگه اگه استاد تونست مدرک نیست که تو هم میتونی و استاد فرق میکنه و تو هنوز نتونستی توی شهر خودت یه باغچه یا چهاردیواری بخری ،ترو چه به همچین مکانی اونم تو امریکا ،ولی من میدونم که فقط باید با دیدن نعمت هایی که اطرافیانم دارن و تایید و تحسین کردنشون و باور کردن به اینکه میشود همه چیز بصورت طبیعی از بینهایت راهی که فقط خداست که میدونه توی زندگی پدیدار میشه
استاد و خانم شایسته نوش جونتون این بهشت زیبا و این همه فراوونی نعمت
بهترینهارو برای همتون میخام
دراغوش گرم خدا باشیم
سلام به استاد عزیزم ومریم جون❤️❤️❤️
چه نکات زیبایی گفتید مریم جون دقیقا عادت ها چه میکنند با زندگی ماها و اون مقومت های ما در برار تغییرات که بهد از تغییرات چقدر زندگی راحت تر میشه خود من به شخصه یه عادتی دارم که خیلی سختمه چیزی را تغییر بدم با مثال بگم همسرم جای گلدون ها را عوض کرده بود و من دوباره مثل قبل کردمش و خیلی نکات دیگه و چیزهایی که میاد تو ذهنم چیه مثلا نکن خرابش میکنی یا نکن حیفه نکن اخه چیکارش داری که همه و همه از ذهن صالب بندی شده ی کن میاد وگرنه یه ذهن ازاد میگه بذار امتحان کنم بذار تجربه کنم البته که تاکید میکنم الان خیلی بهتر شدم مثلا اکر قبلا برنامه ایی را میخواستم اجاره کنم و تو روندش به مشکل میخوردم و هی از من اصرار و از جهان انکار در اخر هم میگفت گوش نمیدی بیا این چک و لقد را بخور تا بفهمی چرا اینطور بودم چون ذهنم میگفت همینه فقط همین یه راهه مثل این لپی که فکر میکنه نه فقط همینجاست که من میتونم تخم بذارم
الله اکبر صحنه ای که تخم گذاشت عالی بود من تا حالا ندیده بودم و چقدر منو یاد زایمان طبیعی انداخت
خدای من از این همه برکت و فراوانی که هر در حال افزایش هم هست تمومی نداره تخم کذارمد جوجه میشه دوباره جوجه ها بزرگ میشند تخم مذارمد و هر روز و هروز این چرخه با سرعت بیشتر در حال اجراست و اینجا جا داره تاکید کنم به خودم که ببین مژگان ببین این روند فراوانی هستش این روند ثروت هستش هر روز در حال افزایش
خداراشکر هدایت شدید به جیل استاد جمله معروف شما خداوند مارا در زمان درست در مکان درست قرار میده که من در کنار افراد درست هم برای خودم ته این جمله اضافه میکنم خداجونی یه عالمه شکرت ❤️❤️❤️❤️
جوجه های مامان مرغی چقدر خوشگل بودند اون که خط مشکی داست عاشقش شدم ❤️❤️❤️
مریم جون ازتون سپاسگذارم که این لحظه های زیبا را برای ما فیلم میگیرید❤️❤️❤️
به نام تنها غفور و رحیم
به نام تنها رحمان و رحیم
به نام تنها رزاق و رحیم
سلام به بهترین های زندگیم
خدای هدایتگرم وقتی منو ۱۷۰ قسمت هدایت کردی به زیباترین تجربه های زندگی پس هزاران و بی نهایت مسیرهای زیبای دیگه هم برا هدایت شدنم به بهترینها رو داری
خدای من شکرت از اینکه اولین موضوع جذاب و دیدنی این قسمت یادآوری قوانین خداوند و جهانش هست که این قوانین همه جا و در هر مکان در کمال عدالتش داره به راه خودش ادامه میده و هیچ تعاروف و هیچ خطایی هم در کارش نیست
ممنون مریم بانوی عزیز که خیلی خوب و واضح مثال مقاومت های ذهن رو با نشون دادن تصویر این مرغی که خیلی اصرار داره که وارد این لونه بشه برا تخم گذاشتن و چقدر هم مقاومت داره در برابر تغییر کردن
درست مثال خیلی از ما آدمهاست که در برابر خیلی از مسائلی که باید تغییر کنیم اما نمیکنیم چونکه نمیخواهیم از ذهنمون بیشتر کار بکشیم در ایمان و توکل خساست به خرج میدیم و حتی ممکنه با کمی توکل و حرکت کردن به نعمت ها و جایگاهی هدایت شده باشیم اما بازم بعضی اوقات میبینی میچسبیم به همون جا و مقاومت میکنیم و دوباره فراموش میکنیم این ذهنی که الان داره مقاومت میکنه همون ذهنه که خودمون بودیم مجبورش کردیم برا کسب موفقیت های فعلی
خب یه تجربه خوب از خودم بگم دیروز متعهدانه نشستم روی خودم کار کنم در تمرینات دوره عزت نفس تمرکزی چند ساعت توی خونه همراه با گوش دادن همش مینوشتم ،فکر میکردم ،به رفتارهام ،به باورهام
و بعداز چند ساعت نشانه ها و نتایج های کوچک برام اومد و چقدر احساسم تغییر کرد و بهتر شد و دیشب خواب دیدم که استاد داره بهم میگه سجاد خونه ان الان چقدر قیمتشه گفتم استاد۲۵۰میلیون گفت ۱۵۰میلیون تومن هم قیمت میخوره پس شکر خدا بازم کم نیست و همینطور ادامه بده و به پیشرفت های خوبی میرسی گفتم باشه حتما و چقدر خوشحال بودم از اینکه داشتم با استاد حضوری صحبت میکردم،،
و امروز هم چقدر از اون خواب خوب دیشبم احساس خوبی داشتم گفتم پس از امروز بازم بهتر و متعهد تر از روزهای قبل خودم تمرینات رو جدی بگیرم،،
خب سر بزنیم به زیبایی های این قسمت ممنون از خدایی که اون مرغ لپی رو هدایت کرد و مریم جان هدایت کرد تا ازش فیلم بگیره که تخم آبی رنگ زیباش رو جلو دوربین بذاره که همین خودش میشه برامون منطق های ذهن که زندگی و هدایت های واقعی در پرادایس داره اتفاق میفته و ما ببینیم و بهتر باور کنیم که همه این نعمت ها و هدایت ها کاملا طبیعی و واقعی ست اگه استاد هرچی رو داره نشون میده و میگه به هر خواسته ای میشه رسید پس واقعا هم میشه
خدای من شکرت وقتی دوربین رفت رو ماشین کروت قرمز بسیار زیبا که ماشین مورد علاقه ی منه همون جا فیلم رو متوقف کردم و عکس برا خودم گرفتم تا همیشه بهش نگاه کنم و لذت ببرم،،
بوقی عزیز رفته بود اون دور دورها لابلای درختها تخم گذاشته بود اما دیگه از خطرات خبر نداشت
مانند ما خیلی اوقات هدف مون رو میخواهیم اما ممکنه روی جای درست و بستر درستی بناش نکنیم وقتی بعداز مدتی کمی فرو میریزه یا خوب پیش نره ناراحت میشیم و ممکنه ناامید بشیم
اما باید به این فکر کنیم که اگه من هدفمو میخواهم پس باید رو پایه اساس درستی هم بذارمش و بسازمش تا پاییدار بمونه
مثلا ما میخواهیم به فلان رشته هنری به موفقیت و بهترین جهانی برسیم اما میریم با یه نفر که پارتی داره میگیم یا اسم و آوازه داره میخواهیم ارتباط برقرار کنم تا اون دستمونو بگیره یا چمیدونم میگیم باید از طریق یسری افراد نفوذگر وارد بشیم خب هدف ما درسته اما داریم رو پایه هایی سست و موقت و خیلی زودگر بنا میکنیم و همینم باعث میشه بعداز مدت کوتاهی اون ساختمان مورد نظرمون فرو بریزه و دوباره بگردیم دنبال مکانی دیگر اما نمیخواهیم به این فکر کنیم که چه جایی رفتیم ساختمان مون رو بنا کردیم آیا فنداسیون محکم و درستی بوده یا نه همینطور روی یه کوت خاک بنا کردیم ؟؟
حالا شده مانند همین بوقی که هدفش درسته برا مامان شدن اما رفته یه جای خطرناک رو پیدا کرده که ممکن بود هرلحظه یه حیوون وحشی بیاد اونجا شکارش کنه ولی خداوند استاد و مریم بانو رو هدایت کرد که برن به اون سمت و ببینن و بردارن با تخم هاش رو بیارن،،
استاد بنظرم شما بسکه توجه کردین به تخم مرغ ها و سپاسگذاری کردین که شدن شکر نعمت نعمت افزون کند
و الان میبینیم که زیر پل مرغابی مون هم تخم گذاشته،،
وقتی داشتید میگفتید بوقی چندروز قبل گرفته تخم مرغ هارو گذاشته زیر خودش من به این فکر فرو رفتم البته الان به این فکر افتادم که چقدر خوبه بادآوری برا ما هم بشه که اگه یه خواسته و هدفی رو میخواهیم اما با لمس کردن و تجسم کردنش حتی اگر الان نداریمش و کسی دیگه دارش اما ما این احساس رو در خودمون داشته باشیم که اون الان ما ماست و متعلق به خود ما هست
و مانند همین بوقی با همین کارش خداوند هدایتش کرد که به خواسته اش برسه و خودش صاحب تخم بشه و انشاالله به همین زودی هم قراره مامان بشه و به مراد دلش برسه،،
مهم نیست که در چه جا و چه مکان خطرناکی بود اما برا خداوند خطر،محدودیت،بالا و پایین معنایی نداره بلکه فقط قدرت آفرینش رو بی نهایت داره،،
وقتی خداوند داره تمام این حیوانات و تمام موجودات رو به خواسته هاشون میرسونه پس منم میتونه برسونه
و من باید با دیدن اتفاقات و نتایج در طبیعت ایمان بیشتری بیارم و پاسخگویی خداوند،،
استاد ،مریم بانو و دوستانم دوستتون دارم،،،،
سلام
ما بالکن اتاقمون رو به خاطر اینکه یاکریم ها و کبوترها مدام بهش تردد داشتن و کثیف کاری میکردن؛ توری کشیدیم ولی امروز که من توی خونه هم تنها بودم یه کبوتر تپل مپل از صبح نمی دونم چطوری اومده توی بالکن و مدام خودش رو به توری میکوبید و دیگه راه خروج رو پیدا نمیکرد؛ منم کلا میترسم که به هر نوع حیوونی دست بزنم به خصوص که این کبوتره از اینور به اونورم پرواز میکرد؛ خیلی سعی کردم با خودم کلنجار برم و به شیوه مریم جون برم بگیرمش و نجاتش بدم ولی آخر سر جراتش نیومد که نیومد؛ نهایت رفتم براش آب و غذا گذاشتم که گشنه نمونه
الان برام جالب بود که اومدم این فایل زندگی در بهشت رو دیدم و مریم جون یک دستی و یک دست دیگه دوربین به دست؛ این لپو خانومه فراری از تغییر رو خیلی حرفه ای گرفت و بغل کرد
این فایل کوتاه سراسر زیبایی بود از مناظر شبیه به نقاشی بگیر تا این مرغ و خروسهای بامزه
اون صحنه ای که در باز شد و مرغ و خروسها دویدن بیرون؛ منو یاد این مدارس پسرونه انداخت وقتی که زنگ خونه میخوره:)
بابت نشون دادن این همه زیبایی و درسهای طبیعت ازتون ممنونم
سلام این فایل هدایت امروز من بود و چه به موقع…
چون دیشب عروس هلندیم بالش زخم شد من خیلی براش غصه خوردم اصلا هم هواسم نبود که نباید ناراحت بشم ولییییی همون موقع به خدا گفتم این جوجه رو خودت به وجود اوردی خودتم مواظبش باش
امروز رفتم و یه سر بهش زدم خدا رو شکر خیلی حالش بهتر بود یه کم نازش کردم باهاش حرف زدم و چه قدررررر این پرنده باهوشه و خوب گوش میکنه
یه کم بهش پسته دادم و بردمش پیش اجی و داداش هاش
و حس و حالم خیلی خوب شد بعد از اعتماد به خدا
متشکرم استاد فایلتون عاااااالی بود
منم همین جور قربون صدقه جوجه هام میرم و بقیه یواشکی یا اشکار بهم میخندن ولی اصلااااا برام مهم نیست مهم اون حس خوبیه که از این پرنده میگیرم که از خیلی از ادم ها نمیشه گرفت
سپاس از شما و همسر خوش ذوقتون