سریال زندگی در بهشت | قسمت 171

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار ندا عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

چقدر این دوقسمت لذت بردم

نسل جدید جوجه های این بهشت خوش اومدید

جوجه های زبیا مبارکتون باشه دو روزه گی تون در این بهشت بینظیر ؛ لذت ببرید از این بهشت

استاد جان و مریم جان مبارکتون باشه این تازه واردهای بینظیر

خدای من چقدر این بهشت زیبا و فوق العاده س و چقدر این سبک زندگی هیجان داره

فکر کنم نسل چهارم جوجه ها باشند این جوجه های ناز و قشنگچه خانم مرغی مهربونی برای این جوجه های کوچولو موچولو دون خرد میکنه که مثل خودش رشد کنن و تجربه کنند این بهشت رو و اونها هم میشن شیطونهای این بهشت

خدایا شکرت چشمم به چقدر زیبایی فوق العاده روشن شده و چقدر لذت میبرم

و اما ….

این قسمت زندگی در بهشت :

زندگی جریان دارد تا همیشهِ همیشه

آقاجان چه لباس شاد و باحالی

یادش بخیر سفر به آمریکا

خدا رو شکر از وفور نعمت که انقدر این مرغ های مهربون تخم مرغ گذاشتند

و انقدر شایسته و زیبا سپاس گزار بودید که ..

شکر نعمت ؛ نعمتت افزون کند

که از تخم مرغهاتون کلی هدیه دادید

و بابت هدیه ؛ کلی انرژی مثبت براتون ارسال کردند و قدردان مهربانی و عشق شما بودن

حالا به یه ایده جالب رسیدید که از این نعمت حالا به یک روش جدید استفاده کنید ….اونم ترشی تخم مرغ

من شنیدم تا چند دقیقه هنگ کردم …مگه داریم ….مگه میشه….

الله اکبر ….خدای من واقعا شما دارید چکار میکتید با ما

واقعا شنیدم فکر کردم اشتباه شنیدم تررررشی تخم مرغ

نمیدونم شاید اینم تجربه کنم

وقتی یک مسیری در زندگی در پیش میگیری و شروع به حرکت و تجربه میکنی دیگه زندگی میشه سرتا سر تجربه و درس گرفتن و حرکت کردن

مثل همین مرغ و خروسهای شیطون بهشت

و در همین مسیر انجام و حرکت؛ کلی ایده و اصول شکل گرفت و انجام گرفت از تخم مرغی که در دستگاه رفت و جوجه شد ؛ تا خرید جوجه ها و چیکن شا و چیکن تراکتور و تغذیه کردن و ….

و کلی مسائل در این مسیر حرکتی روبرو میشوی و در جهت حل کردن و لذت بردن و تجربه جدید ساختن و …

و استفاده از تجربه کسب شده در مسیر زندگی و یادآوری به خودت که وقتی حرکت کنی و باور کنی میشود و هدایت انجام میشود و با قدرت پیش میروی

و همین مسیر تخم مرغ و جوجه ها تا رشد کردن و حالا نسل جدید جوجه ها و … چقدر حرفه یی مسیر تکامل در طبیعت رو میشه درک کرد

زندگی همیشه ادامه دارد و در زندگی مسایلی پیش میاید و در جهت حل کردن مسایل پیش میرویم و فکر میکنیم حل کردن اون مسئله دیگه تمام هست و دیگه ایده و مسئله یی نیست ولی زندگی به این صورت نیست و ‌….

✔زندگی جریان دارد و همیشه نیاز به حرکت کردن دارد ✔

زندگی با حرکت کردن است که مفهوم میگیرد وگرنه همان مرگ است

و فکر کنیم یک مشکل را حل کردیم و دیگه هیچ مشکلی نیست و مسئله جدیدی پیش نمی آید

با حل کردن مسایل قوی تر میشویم در حل مسئله ؛

✴زندگی یعنی حل مسئله ✴

وقتی مسایل رو حل میکتیم رشد میکتیم بزرگتر میشویم

و حل کردن مسایل ساده تر میشود

و قوی تر میشویم

و ترس ما نسبت به آینده و مسایل کمتر میشود

و باعث افزایش اعتماد به نفس میشود با حل کردن مسایل قبلی

وقتی مسایل حل میکتیم و تجربه میکتیم ؛ سطح ما بالاتر میرود و مسایل بالاتر درگیر و به حل اون مسایل میپردازیم و ….زندگی جریان پیدا میکند و جریان دارد

و زندگی ایستا نیست ؛ زندگی پویاست و در حرکت

و با حل مسایل به خودمان یادآوری کنیم که

میشود و

میتوانیم و

ناامید نشویم

و با قدرت پیش برویم

و به خودمان یادآوری کنیم

زندگی در جریان است

و تا لحظه مرگ ؛ زندگی در جریان است و در حرکت و پویا

خدای من شکرت هزار بار شکرت که هر آفریده یی داری در جهت بهبود این جهان هست مثل همین مرغ و خروسها که در این بهشت هرآنچه که بودنش ممکن بود اذیت کننده باشه مثل سوسک وعنکبوت و لجن و … پاکسازی میکنند بواسطه این آفریده ت خورده میشه و نابود میشه و در عوض این مرغهای مهربون تخم مرغ به این جهان هدیه میکنند تا استفاده مفید برای انسان بشه و این چرخه گسترش دنیا و گستردگی ادامه پیدا کنه …الله اکبر

در خصوص شرطی سازی که در خصوص مرغ و خروسها گفتید که با دیدن شما ، شرطی شدن که قراره بهشون غذا بدید و …

منم به شما و سایتتون شرطی شدم صبحها ساعت ۸ باید اولین کار من این باشه که سایت رو چک کنم ببینم چه فایل جدید و فوق العاده یی برامون به اشتراک میگذاریدو مدام سایت رو رفرش میکنم تا فایلتون بیاد و کلی ذوق کنم از اول صبح و انرژی بگیرم و برای هر فایلتون به جرات میگم حداقل ۲ تا ۳ ساعت برای هرفایل وقت میگذارم تا شب با حس عالی پیش برم

در خصوص این نکته که توی فایل گفتید که اگر کسی هدیه میدهد یا کاری انجام میدهد ؛ به نحو شایسته که متوجه بشه این هدیه یا کاری که انجام شده چقدر ارزشمند هست و حس قدردانی منتقل کنیم و بهش نشان داده بشه حالا به هر طریقی ؛ واقعا نکته به جا هست و قابل تفکر و تامل ؛ من نسبت به فایلهایی که چه به صورت رایگان و چه بصورت محصول ، همیشه این فکر رو داشتم که وقتی استاد و مریم جان عزیز انقدر پر انرژی و با عشق وقت میگذارند و فایل ضبط میکنند و تدوین و ….بهترین قدردانی عمل کردن و درک آموزش و آگاهیی که بواسطه فایلها در اختیارم قرار گرفته و حداقل کار کامنت گذاشتن و قدردانی بابت این همه انرژی مثبت و این همه عشق و آگاهی خالص و نابی که در اختیار ما خانواده عباس منشی قرار میدید هست و با کامنت گذاشتن نه تنها حس قدردانی منتقل میکنم برای خودمم هم خیلی حال خوب و مثبتی ایجاد میکنه و امیدوارم شاگرد خوبی براتون باشم و روزی بشه بهم افتخار کنید و یه احسنت ازتون بگیرم …به یاری الله مهربان

هزار هزار بار تشکر و سپاس از شما دو عشق بینظیر

مریم جان عاشقتم که امروز انقدر پر انرژی و با عشق بودید در این قسمت ؛ مثل بقیه قسمتها که هستید ؛ عاشقتم بینظیر

سپاس و هزاران سپاس از محبت و عشق شما دو بزرگوار بینظیر

در پناه رب مهربان

 

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    409MB
    26 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

120 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب سلمان زاده» در این صفحه: 2
  1. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بشـــــــدت کافیست

    ســــــــــلام😍😘💃

    خـــــــــــــــدای من بچه های جدید پرادایس رو ببین😍، مامان طـــــــلاخانونم نگو قند عسل بگو، طلاخانومی که الان می بینیم مامان هست خودش قد همین بجه هاش بوده ها، خودشم یه جوجه کوچولو بوده که الان شده خــــــــــانوم الان بزرگ شده خودش جوجه داره😍 ، خدای من شـــــــــــکرت شکرت برای هدایتم به این بی نهایت ها از زیبایی ها و نعمت ها که واسه من کلی درس داشته و دارند مثل همین طلاخانومی که عمرا به ذهن خودش خطور کنه که چقدر من و حـــــــتما خیلی های دیگه درسها گرفتیم ازش😍😝، اینکه وقتی جوجه بوده تقلایی نداشته عجله ای نداشته زودی مامان بشه مثل هر نوزاد دیگه ای حتی خودمون وقت بچه بودیم سعی میکردیم فـــــقط لذت ببریم از هر چیزی که داریم چــــــقدر راحت تجسم می کردیم و با تمام وجودمون تو اون نقشی که می خواستیم تو تجسممون قرار می گرفتیم طوری که اطرافیان میدیدن انگاری واقعا کسی هست و ما داریم باهاش صحبت میکنیم ولی همه یز تو ذهن ما بود چون با تمام وجودمون و واقعا تجسم میکردیم و ناخودآگاه استفاده می کردیم از این قدرت بـــــــی نظیری که خداوند و جهان در وجود تک تک ما گذاشته ولی چی میشه که وقتی بزرگتر میشیم فراموش میکنیم که ما این قدرت رو داریم ها!!!! ولی اشکالی نداره خبر خوب اینه که هر وقتی خواستیم میتونیم شروع کنیم و الان دیگه آگاهانه انحام بدیم

    خدای من چه صحنه زیبایی بود، چه زیبا در زیبایی شده بود با این طلاخانوم و بچه های فـــــــــقط دو روزه اش و این طبیعت بکر و بی نهایت زیبای پرادایس که سرسبزی اش دیـــــــــــــــــوانه کننده هست خـــــــــــــــیلی زیباست اصلا فراتر از زیبا😍خدایا شــــــــــــــــــــــــــــکرت

    ســـــــــــــلام به روی ماهت استاد جونم و مریم عزیزم، چقدر کیف کردم من شما دوتا عزیزای دلم رو تو یک قاب دیدم، استاد این پیراهنای گل گلی رنگی خــــــــــــــــــــــــــــــیلی بهتون میاد

    چه مردم فوق العاده ای چقدر این مردم بی نظیرن خدای من چـــــــــقدر اهمیت قدردانی و سپاسگزاری رو با گوش و استخون درک کردن و عمل میکنند بهش، همینه که اصلا یک روز یک عید مخصوص و بنام سپاسگزاری دارن همینه که یکی از آداب ور رسم هاشون دعا خوندن و سپاسگزاری سر غذاشون هست، خـــــــــدای من بی نظیرن این مردم و البته که همینه که باعث شده این کشور ایـــــنقدر با فاصله نسبت به بقیه کشورها جلوتر باشه، دمشون گرم؛ منم مخصوصا از وقتی که آگاهانه کار کردن روی خودم رو شروع کردم سعی میکنم هر روز بیشتر قانون و اصل سپاسگزاری رو تو زندگیم عمل کنم بهش، مخصوصا اگر هدیه ای دریافت کنم از کسی که ممکنه واسم ارسال کنه و کنارم نباشه، واسس عکس و فیلم میگیرم و ارسال میکنم و کلی تشکر میکنم ازش و چــــــــــقدر با این کار حس نابی رو باعث میشم جریان پیدا کنه که بــــــــــــی نظیره

    آخ آخ ترشی تخم مرغی😍 فکری ندارم درموردش و هیچ وقتـفکرـنمیکردم حتی اسمشم بشنوم ولی حتما چیز خوشمزه ای میتونه باشه😍 خدای من، چـــــــــقدر قشنگ قدم به قدم ما رو زیـــــــــبا هدایت میکنی، اصلا استاد و مریم جون مگه به ذهنشون خطور میکرد اون اولین باری که بهشون هدایت شد اون تخم مرغا رو بخرن و جوجه پرورش بدن با دستگاه که بعدش بخوان با این تخم مرغا ترشی درست کنند یا ایده هایی که در جواب مسأاله هایی که پیش می اومد تو این تجربه پرورش جوجه به استاد و مریم جون گفته میشد، ایده هایی که اولش که نبود مثل بسته نگه داشتن در اتومات چیکن تراکتور تا ساعت ۱۲ ظهر چون مرغا میرفتن جاهای عجیب غریب تخم میکردن و این خودش باعث هم خراب شدنشون هم جمع شدن مار میشد واسه همین این ایده گفته شد که آقا بیاید بجای ۶ صبح ۱۲ باز کنید در رو که دیگه اونایی که باید تخم کنند حیلی شیک و تمیز بشینن تو جای مخصوصی که واسسشون آماده شد که یه سیتم عالی هست تخماشون رو بکنند مثل بچه مرغ همه اینا به موقع اش گفته میشه به ما حالا تو این مثال تخم مرغا که همه جیز از دیدن یه فیلم تو یوتیوب شروع شد و الان به چه چیزهای جذابی رسیده و خدا میدونه بعد این به چه چیزای جذاب دیگه ای استاد و مریم جون برسن، و این تو تمام اتفاقات زندگی ما صدق میکنه دیگه

    زندگی، جریانی هست که همیشه مسائلی درون اون هست،➡ مسائلی که هستن تا ما رو رشد بدن تا من رو بزرگتر کنند تا ظرف وجودی من رو بزرگگتر کنند نه چیز دیگه ای چون نعمت ها بی نهایته چون رشد اصلا حدی نداره که من بگم دیگه مثلا به فلان ماشینی که میخوام برسم دیـــــــــــــــگه من چیزی نمی خوام یا فلان رابطه یا هر چیز دیگه، اصلا این نشون میده که من نه این جهان رو و نه قانون ساده اون رو اصلا نفهمیدم ولی وقتی میفهممش تازه انگار زندگی کردن رو یاد گرفتم تازه خودم رو شناختم تازه جهان رو شناختم تازه خدا رو شناختم

    خدای من چـــــــــــــقدر لذت بخشه رابطه ای که در نهایت زیبا بودن و عشاقانه بودنش، ایــــــــــنقدر ناب و الهی هست که کنار هم هم لذت باشه هم رشدی که هم باعث رشد دو نفر بشه هم اطرافیان و هم کل جهان، استاد عزیزم و مریم عزیزم من عـــــــــــــــــاشقتونم، نـــــــــــــــــــوش تک تک سلولهای وجودتون این رابطه بی نهیات زیباتون که لذت ها می برید

    امروز صبح با خواهرم یه صحبت خوبی درمورد قانون داشتم و چـــــــــقدر بابت این خوشحالم البته که سعی از یه جایی به بعد دیگه اصلا اصراری نداشتم (برخلاف اوایل آشنایی ام با قانون) که حتما خانواده و اطرافیانم رو بخوام هدایت کنم ولی الان یکی از خواهرام خودش به این مسیر هدایت شده و گهگاهی درمورد قانون صحبت میکنیم؛ چند روز پیش مکالممه ای داشت با خواهر بزرگمون که یه قسمتش درس خیلی مهمی واسم داشت که امروز درموردش صحبت کردیم که درمورد برنامه اینستاگرام بود که به خواهر بزرگمون گفت برنامه اینستاگرام خیلی هوشمنده، اگر مثلا تو یه پیج خاصی رو در اون فالو کنی اون دیگه پیج هایی از همین جنس رو بهت نشون میده، امروز بهش گفتم فاطمه یادته دو روز پیش این صحبت رو کردی درمورد برنامه اینستاگرام که چقدر هوشمنده، حالا بیا این رو در مقیاس خیلی بزرگتر و کل جهان فرض کنیم، اگر اینستاکرام که یه برنامه هست که ایـــــــنقدر هوشمنده ببین جهان دیگه چــــــــــقدر هوشمنده 😍و بی نهایت دقیق که اتفاقات زندگی من دقیقا در راستای باورهای من و چیزهایی که بهشون توجه میکنم و این توجه اینقدر تکرار و تکرار میشه از طرف من که میشه باورهای من و یه مثال زدم واسش، سه چهار هفته پیش یکی از دوستانی که در یکی از همایش های دانگشاه تهران روی هم رفته شاید ۶ ساعت دیدمش که اونجا برای ارائه مقاله ام که اولین تجربه ام بود و برتر هم شد و دیگه من این دوستمون رو ندیدم و اصلا ارتباطی نداشتیم بهم پیام داد دو سه هفته پیش که مقاله ای دارم با یکی از دوستام نوشتم ولی اون دیگه نیمخواد و علاقه ای نداره میای متغیرهاش رو خورد کنیم و در قالب چند مقاله به اسم دوتامون ارسالش کنیم؟ منم اولش چون مقاله رو از اول من ننوشتم گفتم نه زینب ممکنه نتونی ولی زود به خودم اومدم و گفتم زینب تو که قبلش دو تا مقاله نوشتی و پذیرش شدن، قبول کردم و با اینکه مصادف شد با فوت پدربزرگم و مراسمش و شلوغ شدن خونه مون ولی هرطور شده وقت گذاشتم و در عرض شاید فقط یک ساعت متغیرهای مقاله رو جدا کردم و دو مقاله کردم و ارسالش کردم خودم و الان یک هفته ای از همایش هم میگذره که مقاله هامون پذیرش شدن، به همین راحـــــــتی و زیبایی

    خدایا شــــــــــــــکرت برای نــــوش جان کردن این بی نهایت زیبایی هایی که کلی من رو رشد دادن و بزرگتر کردن

    هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در تـــــــمام جنبه ها در پناه رب الــــــعالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  2. -
    زینب سلمان زاده گفته:
    مدت عضویت: 2452 روز

    بنام خدایی که بشدت کافیست

    امین عزیز سلام

    درمورد لباس که گفتی بخاطر جنس باورهای گذشته مون لباسهایی که دوست داشتیم رو جاهای خاص میپوشیدیم چون عزت نفی کافی تداشتیم چون اینطور که باید خودمون رو دوست نداشتیم ولی خبر خوب اینه که الان تغییر کردیم اونم آگاهانه و این خـــــیلی لذت بخشه مثلا درمورد لباس بخاطر یه سری باورهای اشتباهی که تکرار و تکرار کردیم و شد باورهای ما منم واسم اصلا زشت بود پوشیدن لباسهای رنگی حـــــــتی تو خونه😳 ولی وقتی هدایت شدم و شروع مردم درک و فهمیدن قانون ساده جهان جهان هم پله پله من رو تو راستای باورهای جدیدم شروع مرد هدایت من به زیبایی های بیشتر مثلا به دوستانی هدایت شدم که لباسهای رنگی میپوشن همیشه درحالیکه قبلش حتی دوستام هم از جنس همون باورهای محدود گذشته ام بودن ولی هـــــــمین که شروع کردم ـآگاهانه تغییر کردن😍کلی جورابای تابتای زنگی خوشگل واسه خودم خریدم گه دیگه نه فقط جاهای خاص اصلا خاص خودمم 😍 واسه همین دیگه همیشه میپوشیدم اوایل حتی خواهر کوچیک ترم که ده سالی کوچیک تره از من هم مسخره امـ میکرد ولی من ذوقی میکردم واسه خودم مثل بچه ای که دوباره یه چیز باارزشی که گمـکرده بود رو پیدا کرده که همین حس در لحظه بودن و ذوق کردنا هست که البته جاداره بیشتر و بیشتر هم بشه😍

    امین عزیز بــــــهترین ها رو واست میخوام بهترین هایی گه خودت میخوای و خـــــــــیلی فراتر از اون

    هر لحظه ات توحیدی تر و ثروتمندتر در پناه رب العـــــــــــالمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: