https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/05/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-05-28 07:29:092021-05-30 22:28:29سریال زندگی در بهشت | قسمت 171
120نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و همه همراهان دوست داشتنی سایت
خدارو سپاس گزارم که جلوه دیگر از زیبایی و آگاهی رو به روم باز کرد که درکش چقدر بهم احساس آرامش و انگیزه میده برای ادامه راه
یه داستانی خوندم که می گفت یه آقایی یه بیماری چشم براش به وجود میاد میره پیش طبیب و از درد خودش به طبیب میگه. طبیب میگه تمام راه درمان تو اینه که فقط رنگ سبز ببینی. این بنده خدا هم میاد خونه و تمام در و دیوارای خونه و وسایل به رنگ سبز تغییر میده. بعد از چند روز میاد پیش طبیب و میگه که خدا خیرت بده تجویزت عالی بود درد چشم به کلی برطرف شد، من همون چیزی که شما گفتید انجام دادم و همه خونم رو به رنگ سبز تغییر دادم. طبیب میگه تو سخت ترین کار رو انتخاب کردی. مرد متعجب میشه و میگه خوب خودتون گفتید این کار رو بکنم. طبیب میگه بله اما برای این کار راه ساده تری هم بود ، کافی بوذ تو چند روز یه عینک با شیشه سبز رنگ میزدی تا بتونی همه جارو سبز ببینی
واقعا این نکته ای که استاد تو تمام آموزه های شما وجود داره، نکته ای که در تمام قرآن به سادگی بیلن شده اما ما اصرار داریم که سخت جلوه بدیم، اینکه جوری به مسائل نگاه کنیم که به احساس بهتری برسیم.
وقتی ما به این دید به مشکلات نگاه کنیم که آی خدایا این دیگه چی بود بابا تو اصن انگار مارو نمی بینی
بگیم خدایا شکرت که این موضوع برام پیش اومد، جواب راه حل تو دل این مسئله است.
شما اموزش هاتپن سادس اما من خودم رو میگم نمیدونم چرا دلم می خواد همیشه بگم ای استاد چه چیز خاصی رو داره انوزش میده و من نمی فهمم و ازین حرفاا
البته که الان نسبت به شروع خیلی بهتر شدم و بیشتر درک می کنم و بیشتد میتونم به کار بگیرم.
یه موضوع خیلی مهمی که من خیلی وقتا فراموش می کنم و اینبار اومدم بنویسمش که فراموش نکنم اینکه بتپنم این آگاهی هارو در زندگیم پیاده کنم و مهم ترین هدف این سریال هم همینه
کار سختیم نیست انصافا، کافیه بیام همین چیزی که از تو این فایل یاد گرفتم رو همین امروز در زندگیم پیاده کنم و نسپارمش به فردا
لینجوری خیلی زود ذهن شرطی میشه که اجرا کنه اموخته هارو در زندگی
نمیدونم چقدر تو این کار درست عمل می کنم با نه اما از شما اموختم که از ترس اشتباه نکردن حرکت نکردن خودش بزرگترین اشتباهه
یادمه اولین باری که ماشینم خراب شد کلی ناراحت شدم و گفت ای بابا تو دیگه چت شد و خلاصه کلی گله و شکایت
پدرم می گفت باباجون خوب ماشین سوار میشی ماشین هزینه داره، خودت واسه اینکه بتپنی راه بری باید واسه خودت هزینه کنی بعد ازون زبون بسته توقع داری که همینجور سواری بده و هیچیش نشه.
بعد من اوایل تعمیرگاه بردن ماشین خیلی سختم بود اما هربار که میرفتم دیدم دارم کلی چیز از ماشین یاد می گیرم و این چقدر تو روند رانندگی من تاثیرگذار بود ، انقدر این موضوع برام لذت بخش شده بود که یه جورایی دوست داشتم ماشین یه چیزیش بشه ببمرش تعمیرگاه تا یه چیزی یاد بگیرم از ماشین
من ناخواسته فهمیدم که تغییر دید چقدر میتونه به لذت بردن از مسیر کمک کنه
یه چیز جدیدی که احساس می کنم درباره سایت حالا نمیدونم درسته یا نه اینکه چند وقته تو فایل های اخیر می بینم استاد به کامنت کسی لایک نمیده حالا میگم شاید دارم اشتباه می کنم اما برداشت من این بود ازین موضوع که انگار ذهن ما شرطی شده که بیایم کامنت قشنگ بنویسیم که لایک بگیریم و همین مارو به اشتباه بندازه در مسیر اما حالا فهمیدم که موضوع درک و مهم تر اجرای این آگاهی هاست پس من ازین رقابت میام بیرون و بیشتر روی خودم کار می کنم هرچند که این رقابت بهم نشون داد که انسان ها چقدر میتونن درک بالایی داشته باشند و به من کمک کرد تلاشم رو بیشر کنم و متعهد تر باشم
استاد شما به ما یاد دادی که این مسیر تکاملی چقدر میتونه جذاب باشه و چقدر خوبه که اصلا همه چی تکاملی پیش میره چون ما آرام آرام بهتر و بهتر میشیم و همین موضوع باعث میشه که شخصیتمون بهبود پیدا کنه، در واقع تا شخصیت ما بهبود پیدا نکنه چیزی هم تغییر نمیکنه.
خوبیه تکامل همینه
کافیه من همین امروز فقط همین یه نکته ای که شما گفتید مثلا کسی برام هدیه می گیره با نشون دادن به کار رفتن هدیه ازش تشکر کنیم چقدر میتونه روابط مارو و دید ادم ها نسبت به مارو بهبود ببخشه. من خودم کما بیش این کارو ناآگاهانه انجام میدادم اما از الان تصمیم گرفتم که بیام اصلا به عنوان یه ویژگی اخلاقی جذید اون رو به کار ببرم.
نکته دیگه ای که درباره بیزینس گفتید این موضوع که بر حول محور حل مسئله باشه و شما بزگتر از مسائلتون باید باشید، اینکه هر مسئله ای حتما یه راه حلی هم داره، خدا میدونه این دید چقدر در کار من بهم ایده داد و اصلا من اومدم گفتم شکل کارم رو عوض می کنم و براساس این دید میام کار می کنم.
واقعا خداروشکر می کنم برای این آگاهی ها برای وجود شما
بعضی وقت ها مثلا می بینم درباره شما صحبت میشه بعضیا میگن خوش به حال این آقاق عباس منش چه خونه ای چه زندگی ای و از بک گراند کار خبر ندارن که بابا نتیجه حرص کردن باورها و افکار و از بین بردن موش و کرم و مار در ذهن و زندگی همین میشه و این کاریه که این آدم تا ابد میکنه، شاید اولش به این خوبی انجام نمیداده اما حالا دیگه استاد شده و استاد شدنش هم به این معنی نیست که بگه خوب من دیگه فهمیدم و تموم شد، نه اتفاقا چون استاد شده با دقت و حساسیت بیشتری این کارو انجاک میده اما خوب به مراتب کارش راحت تر شده و زندگی براش لذت بخش تر . اصلا دلیل اینکه این صحبت ها انقدر به دل میشینه همینه. دلیل اینکه انقدر زیدان ، گواردیولا همچنان انقدر موفقن اینکه استایل خودشون رو حفظ کردن و نگفتن که خوب فوتبال بازیگری ما تموم شد دیگه بی خیال
یه جایی خوندم زمانی که رونالدو در رئال بود با زیدان مسابقه ضربه کاشته میذاره ، رونالدو از ۱۰ ضربه کاشته ۶ تاشو گل کنه زیدان ۹ تاشو و این نشون میده این ادم چقدر امادس برای کاری که داره انجام میده
خدایا شکرت واقعا
استاد عزیزم بانو شایسته گرامی بی نهایت ازتون ممنونم برای این همه محبت و توجهی که به ما دارید
چقدر زیبا شما مراحل تکامل یک به یک برای ما توضیح دادید💐💐💐🥰
ابتدا که با خانممرغی شروع شد و بعقیه با تعجب داشتن نگاهش میکردن مثال عینی زندگی خود ماست که وقتی بعضی از افراد موفق شدن و به اهداف ما رسیدن چه حسی داریم ؟؟
چطوری نگاهشون میکنیم؟؟
آیا مطمئن میشیم ماهم به اون جایگاه مرسیم یا از مسیر خارج می شیم؟؟ همه چی به خود ما بستگی داره وودیدگاه ما…..😉😉😉😉
استاد عزیزم چقدر زیبا بیان کردی از لحظه ای که ایده مرغ خریدن به ذهنتون رسید تا این قسمت که شما دنبال راه حل جدید برای تخم مرغ های اضافه بودید😉🥰🥰🥰🥰🥰
وقتی ما در مسیر رشد قرار می گیریم و میخواهیم تکامل طی کنیم و به مراحل بالاتر برسیم هر بار یه چالش جدید داریم و این چالش ها باعث رشد ما میشن و گذر از اون مرحله و وارد شدم به مرحله جدید😀😀😀😀
که لذت بیشتری هم برای ما دارن شاید اولین مرحله برامون یکم گنگ باشه ولی رفته رفته توانایی حل مسئله در ما بالاتر میره و راحتر مسائل میکنیم دیگه مثل مرحله اول برامون سخت نیست چون به این باور رسیدیم که می تونیم حلش کنیم شما برای درست کردن اولین خونه برای مرغ ها یه مقداری بیشتر وقت گذاشتید و کار کردی
ولی مراحل بعدی براتون راحتر شد که الان در این مرحله که هستید با آرامش به تفریح خود می رسید چون خیالتون راحت مرغها در زمان مناسب و مکان مناسب تخم میزارن 🐔🐔🐔🐔🐔🐔🐔
در زمان مناسب از خونه خود خارج میشن و غذا و آب میخورن و…….
این ها همه داره رشد کردن رو به ما نشون و اینکه تا به تضادی در زندگی نخوریم رشدی اتفاق نمی افته تضادها اومدن که به ما یاد بدن میشه بهتر هم زندگی کرد ، فقط کافیه بخوای و درمسیر رشد قرار بگیری …..🤗🤗🤗🤗😃😃😃😀🥰
خیلی خوشحالم که به لطف خدا در این مسیر قرار گرفتم و هر لحظه زندگیم زیباتر از قبل میشه دوستون دارم و همیشه شاداب و سرشار از آرامش باشید🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🥰🥰🥰🥰
واقعا صحبت های بینطیر ی رو در این قسمت زندگی در بهشت شنیدم.
یاد مثال ماشین و چراغ هاش در شب افتادم که چطور با چراغ هایی که صد متر جلوتر رو بیشتر نشون نمیدن یک مسیر هزار کیلومتری رو طی میکنه.و البته ممکنه در مسیر به تضاد هایی برخورد بکنه مث پنچر شدن یا هرچیز دیگه.که باید اون مورد رو حل کنه و برطرف کنه و به مسیر ادامه بده.
برای خودم در این چند روز مورد هایی پیشمیومد که با حل کردنشون خوشحال مشدم و احساس قدرت میکردم ولی بعدش موردی جدید پیش میومد تا جایی که میخاستم دست بکشم.ولی باز هم به لطف پروردگار ادامه دادم و مورد بعدی رو هم حل کردم و الانی که این متن رو مینویسم بسیار آرامش دارم چونکه احساس میکنم از پس اون موارد و قضایا بر اومدم و کلی درس یاد گرفتم و البته پیروز میدان بودم و در مواحهه با مورد های بعد هم این روز ها رو حتما بیاد میارم و از تجربیاتم در این روز هایی که سخت بودن ولی با خوشحالی و با حساس خوب گذروندم استفاده خواهم کرد
سلام به استاد عزیزززززم و مریم بانوی مهربانم و سلام به دوستان نازنین عباسمنشی
استاد چقدر این قسمت عالی بود و چه آگاهی های نابی با خودش داشت، و چه زیبایی هایی.
اول از همه خانم طلا رو با اون جوجه های نازنیییین🐤🐤 اصلا من نمیدونم این جوجه ها چرا اینقدر دوست داشتنی ان. اصلا نمیشه یه جوجه ببینی و ناخودآگاه نگی خدداااااااا😍😍😍
خیلی نازن به خدا، من یکی که عاشق شونم، یادمه کوچک که بودم یه مرغ سیاه داشتیم که اونم کورچ شده و جوجه هاشم سیاه بودن و بی نهاااایت خوشگل، و حالا این جوجه لپی نازنازی که خدا براش یه خط چشم خوشگلم کشیده تا بیشتر دلبری کنه😍 خدایا شکرت برای این همه زیبایی..
واقعا بایدم اون دخترهای دم بخت با تعجب به مرغی خانم نگاه کنن، چند روز نبوده و حالا یه دفعه اومده با هفت هشت تا بچه، خب منم بودم تعجب میکردم😅😅😅😅
استاد بی نهایت تحسین می کنم این رابطه عاشقانه شما رو و این آزادی مالی و زمانی تون رو که هر وقت بخواین میرین خرید از هر جا و هر جوری.
تحسین می کنم نوع لباس پوشیدنتون رو، اون پیرهن گل گلی و اون کلاه رنگارنگ رو هر کی ببینه می فهمه چه انسان شاد و رهایی هستین، استاد از بس اونروز کلاه های شما رو تحسین کردم منم امروز لایق این نعمت شدم و دوتا کلاه خوشگل و عالی برای خودم و دخترم خریدم و نکته جالبش اینه که دیگه قیمتها مثل قبل زیاد برام مهم نیست و سعی می کنم بهترین و خوشگلترین جنس رو برای خودم بخرم و این یه تفاوت بزرگه بین خدیجه بدون عباسمنش و خدیجه با عباسمنش😉😇 و بازم خدارو شکر بابت مسیرم و استادی که بی نهایت عاشقشم♥️♥️♥️
استاد وقتی از روند حل مسئله گفتین و مراحلی که جوجه ها رو رشد دادین و بزرگ کردین و حالا تخم مرغهایی که اینقدر زیاد شدن که نمیدونین باهاشون چکار کنین کلی لذت بردم و وقتی به مسیر خودم و روندی که پیش رفتم و بهبودهایی رو که دادم یادم اومد کلی ذوق کردم و کلی خودم رو تحسین کردم بابت تک به تک کارهایی که انجام دادم، اما هیچ وقت اینجوری بهشون نگاه نکرده بودم، و چقدر باید خدا رو شکر کنیم بابت هر کدوم از مسایلی که سر راهمون بوجود میاد تا ما رو بزرگتر کنه، تا با حلش یه تجربه به تجربیاتمون اضافه بشه و ظرف وجودمون بزرگتر بشه، و خیلی لذت بخشه که اینجوری به مسایل نگاه کنی بجای اینکه به قول شما غر بزنیم و ضرب المثل معروف و البته بیخود هر چی سنگه مال پای لنگه رو بگیم. خود من چقدر این ضرب المثل رو دوست داشتم و از اینکه تو مواقع اضطرار استفاده ش میکردم لذتم میبردم😅😅🙈🙈
استاد امروز سریع رفتم وطرز تهیه ترشی تخم مرغ آقای جوادی رو هم دیدم، چون خیلی برام جالب بود بدونم چجوری با تخم مرغ ترشی درست میشه😳😳 و خدا رو شکر می کنم بابت این فراوانی که تو همه چی هست،
ااینکه حل هر مساله باعث میشه یه خواسته دیگه در تو ایجاد بشه که برای رسیدن بهش باید یه میاله دیگه رو حل کنی خودش یه درس بزرگه که میشه ازش همیشه در تکاپو بودن رو یاد گرفت، و دقیقا این حرف رو میشه در عمل از شما دید و چه اشتباه بزرگی داشتم که فکر میکردم اگه فلان مشکلم حل بشه و خیالم راحت بشه و دقیقا وقتی اونجوری به مسایل نگاه می کنی پشت سرهم میان…. اما وقتی چشمهاتو بشوری و به مسایل به چشم پلهایی برای موفق شدن و اوج گرفتن نگاه کنی دیگه اون مساله مساله نیست ، بلکه میشه یه لذت که باید کشفش کنی و این یعنی موفقیت و همون لذت بردن از مسیر که شما تو دوره هاتون میگین. خدایا شکرت که به این درک و آگاهی رسیدم،
خداوندا بابت ذره ذره هدایتهای نابت شکرت ، هدایتم کن چون من له ذره ذره نگاهت محتاجم🙏🙏🙏🙏
سلام به روی ماه بچه های سایت و خانواده صمیمی عباسمنش
خدای من چقدر این لباس هاتون قشنگه…
لباس مریم جان و اون خنده برلب تون ..
استاد عزیزم با اون لباس هوایی….چقدر بهتون میاد استاد
این کلاه تون هم که جدیده و لابلای کلاه های قبلی ندیده بودمشون انصافا
این نشون میده که شما هنوزم با توجه به اون همه کلاه تو اتاق خوابتون بازم کلاه جدید میزارید بر سرتون که ببینید چطوریه و تجربه اش چگونس…تحسین میکنم این حس کنجکاوی و تجربه کردنتون…
از کسی هدیه دریافت کردید، سپاسگذاری کنید ازش…
سعی کنیم اون حس قدر دانی رو منتقل کنیم به طرف مقابلمون
حالا درسته که هزینه خاصی هم نداره ولی چقدر ساده میشه از فردی که برامون هدیه میدن یا حالا چیزی میخرن تشکر کرد…و چقدر این شخصیت سپاسگذار خوبه استاد…اینکه یاد بگیریم از همینجا سپاسگذار باشیم…تا بتونیم برای نعمت های بزرگتر آماده شیم و شکرگذار اونها هم باشیم.
مرور جرنی و سفر 😅پرورش مرغ
ایده اش با یه ویدیو از یوتوب ایجاد شد که یه بابایی شرووع میکنه به جمع آوری تخم مرغ های مرغاش و استاد با آگاهی از قوانین شروع میکنه به خواستن:
آقا من اینو میخوام.
یاد چندتا از فایلاتون میافتم استاد:
رویاهایت رو باور داشته باش!!!
اینکه یه خواسته ای در ما شکل میگیره حالا با یه فایل یوتوب یا چیزی شبیه به اون…بعد باورهای همجهت رو میسازیم و مرورشون میکنیم.
اول خواسته رو مشخص کنید، بهش برسید، اگه خوب نبود تغیرش بدید…
توروخدا تو این برزخ نمونید که نمیدونید فلان چیز رو واقعا میخوای یا نمیخوایش…
گاهی میشه آخه آدم یه سری چیزا میبینه و مثلا تو مسیر خواسته هاش شک میکنه و میگه نکنه فلان خواسته مثلا خواست خدا نباشه با قسمت من نباشه یا برا من خوب نباشه…؟؟؟ بعد ولش میکنه ولی چند وقت بعد دوباره میره سراغ اون خواسته و شروع میکنه به خواستنش….
میخوام بگم اگه چیزی رو میخوایم بریم دنبالش و سعی کنیم که بهش برسیم.
اینکه قسمت من نیست و خدا نمیخواد بنظر من از مفت ترین حرفاست…
کل جرنی مرغ ها سود بوده و سود و سود…
از مدیتیشنی که میشه با این موجودای خوشگل کرد…
از پاکسازی پارادایس
از تخم کردناشون
از اینکه براشون چیکن شاو درست کنیم و…
کل اش تجربیات خوب بوده… ولی انصافا همون موقعی که استاد فایل یوتوب رو میدید میتونست در مورد فواید مرغ ها صحبت کنه؟
نه
ولی باید آدم بره خواسته رو بهش برسه بعد بگه خوب بوده یا نه
اینا رو برا خودم میگم که باورام قوی بشن…
پچ پچ ها کمتر بشن، نجواها
عزت نفس و ابراز وجود خودم قوی تر بشه
اینکه بگم منم از تجربه نعمت های خدا سهم دارم. باید بهش برسم…باید تجربه کنم…
پس باید این عضله تصمیم گیری رو تقویتش کنم تا تصمیم های خوب بگیرم.
و چقدر این نگاه تون رو به زندگی و مسائلش رو دوست دارم استاد عزیزم…
اینکه زندگی جریان پر از مسائل هست…
اینکه با حل مسائل زندگی راحت تر میشه
اینکه جریان زندگی همیشه هست دیگه
اینکه تو همه زمینه ها: روابط/ثروت/عشق جای بهبود داریم
پس منم یاد گرفتم که واژه ” مشکل ” رو با واژه ”مسئله” تغیرش دادم.
زندگی نیاز داره به حرکت کردن
آدم با مسئله حل کردن قوی تر میشه
عزت نفس و اعتماد بنفس اش بیشتر میشه
از مسائل بزرگتر میشیم چون هر بار از پس مسائل بر میایم
از ترس هامون کمتر میشه
کمتر غر میزنیم…میدونید!؟ آدم کمتر به خودش و بقیه سخت میگیره و سعی میکنه با ذوق بیشتر به زندگی ادامه بده
برنمیگرده بگه آی خدااااا کجایی پس؟
چرا نمیبینی منو؟؟
زندگی ایستا نیست که….
زندگی مسئله داره
ما بخاطر ”انسان” بودنمون از مسائل بزرگتریم، حرکت میکنیم و مسائل رو حل میکنیم….اونی که حرکتی نداره مرده است…مرده متحرک
امیدوارم خدا عمری بده تا اونجایی که میشه مسائل حل کنم و از زندگیم لذت ببرم.
سلام به همه دوستان عزیز در سریال زندگی در بخش و به سید نازنین و دوست داشتنی
من سریال رو تا آخر دیدم و اولین چیزی که توی ذهن من برجسته شده «ترشی تخم مرغ» هست بله ترشی تخم مرغ
قسم می خورم اگر امروز این سریال رو نمیدیدم هرگز به ذهنم هم نمی رسید که همچین چیزی وجود داشته باشه چقدر مطالب و چیزهای که من در این سریال یاد نگرفتم از ساختمان های بزرگ تمام چوبی و الان هم که ترشی تخم مرغ
دقیقا بعد از دیدن فایل رفتم و دستور تهیه این ترشی رو سرچ زدم دیدیم بله وجود داره و اتفاقا با مواد جالبی هم درست میشه از سرکه و شکر و لبو
همین داستان ترشی تخم مرغ منو به این فکر برد که چه چیزهای دیگ هم وجود داره که بازهم من از وجود اون ها بی خبر هستم اما این بی خبری دلیلی بر نبودن آن ها نیست
و این موضوع شکل گیری خواسته ها رو بیشتر برای من واضح کرد که ما وقتی از کسی مثلا در مورد یک ماشین خاص مطالبی رو میشنویم خواسته ی دیدن و داشتن این ماشین در وجود ما شکل میگیره
پس یکی از راه های شکل گیری خواسته ها به همین شکل هست
موضوع بعدی استفاده مناسب شما از این تخم مرغ های اضافی هستش که مقداری از اون رو بخشیدن و الان هم میخواین از باقی مانده آن یک خوراکی جدید درست کنید خیلی هم عالی هست نهایت استفاده از نعمت های خداوند
راستی این پیراهن هاوایی و کلاه خیلی بهتون میاد
و چقدر هم من لذت بردم از زمان رانندگی که در اختیار دارین استفاده میکنید برای مرور قوانین و یاد آوری دوباره این قوانین که ذهن ما به شدت فراموش کار هست و مدام باید مرور بشن
بی صبرانه منتظر دیدن ترشی تخم مرغ هستم اگر خوشمزه بود به ماهم بگین که درست کنیم هرچند اگر برم به خانواده بگم ترشی تخم مرغ هم وجود داره باور نمیکنن
من و آقا مهرداد خدابنده یازده ماه پیش با اینهمه تضادی که من در مسیر زندگی پیدا کرده بودم آشنا شدیم.❤️
من عاشقتونم هر دوتای شما آنقدر زیبا و قشنگ صحبت میکنید که من بارها این فایلها رو نگاه میکنم انگیزه میگیرم و با قدرت تر جلو میرم.
ما دیشب آشتی کردیم 😍 و من اکنون خوشحالم که بالخره تا حدودی تونستم به مهردادم بگویم و باور بدم که من هیچ کجا نسوختم الا به قولهای بیهوده و دوستیهای خاله خرسه و وعده ازدواج و زندگی.
مهرداد من خیلی عاقله💖 و من میفهمم که اون حق داشت چون اصلا رابطه خودم باهاش خیلی زود شکل گرفت و اون نمیتونست قبول کنه که من اصلا مقصر نبودم بلکه از ابتدای پیدایشم با تضاد به دنیا اومدم😇.
ما امروز مثل شما تخم مرغ آپز خوردیم من ۵ تا😅 و مهرداد۳😀 تا و هستی ۲ تا😁.
ان شاء الله بزودی هم میتوانیم هر سه تای ما مسیر اصلی مون رو پیدا کنیم و اجازه ندیم هیچ موشی در زندگیمان نقشی داشته باشه.💚❤️💝💖💗💛💗💛💖❤️💝💚
ماانسانها مثل مداد رنگی هستیم،
شاید رنگ مورد علاقۀیکدیگرنباشیم،
اماروزی برای کامل کردن نقاشیهایمان
دنبال هم خواهیم گشت،
به شرطی که…
همدیگررا تاحد نابودی نتراشیم..
با همدیگه کامل میشیم.
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
مریم جان وقتی شما به دوربین نگاه میکنی و استادمون صحبت میکنن انگار نگرانی شما رو میبینم، من هر دوتای شما را بیشتر دوست دارم و میدانم که وقتی شما میگویید بوقلمون نمیخواین برای من یعنی چه.و وقتی صحبت از وابستگی میشه یعنی چی💖💚💝
من متعهدم و دوست دارم از همینجا بگویم که یک رابطه دوستی هم میتواند تبدیل به تعهد بشه اگه هر دوی ما به این تکامل برسیم🙏 و بدانیم که زندگی با تعهدات زیباتر هم میشود❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی خوشحالم و سپاسگذارم از اینهمه آگاهی💝، زیبایی و نعمت☺️ که با دیدن این فایلها
به من میدین.🍀
هر روز سالم تر و سلامتر و ثروتمندتر از همیشه و قدرتمند تر ببینمتون
خـــــــــــــــدای من بچه های جدید پرادایس رو ببین😍، مامان طـــــــلاخانونم نگو قند عسل بگو، طلاخانومی که الان می بینیم مامان هست خودش قد همین بجه هاش بوده ها، خودشم یه جوجه کوچولو بوده که الان شده خــــــــــانوم الان بزرگ شده خودش جوجه داره😍 ، خدای من شـــــــــــکرت شکرت برای هدایتم به این بی نهایت ها از زیبایی ها و نعمت ها که واسه من کلی درس داشته و دارند مثل همین طلاخانومی که عمرا به ذهن خودش خطور کنه که چقدر من و حـــــــتما خیلی های دیگه درسها گرفتیم ازش😍😝، اینکه وقتی جوجه بوده تقلایی نداشته عجله ای نداشته زودی مامان بشه مثل هر نوزاد دیگه ای حتی خودمون وقت بچه بودیم سعی میکردیم فـــــقط لذت ببریم از هر چیزی که داریم چــــــقدر راحت تجسم می کردیم و با تمام وجودمون تو اون نقشی که می خواستیم تو تجسممون قرار می گرفتیم طوری که اطرافیان میدیدن انگاری واقعا کسی هست و ما داریم باهاش صحبت میکنیم ولی همه یز تو ذهن ما بود چون با تمام وجودمون و واقعا تجسم میکردیم و ناخودآگاه استفاده می کردیم از این قدرت بـــــــی نظیری که خداوند و جهان در وجود تک تک ما گذاشته ولی چی میشه که وقتی بزرگتر میشیم فراموش میکنیم که ما این قدرت رو داریم ها!!!! ولی اشکالی نداره خبر خوب اینه که هر وقتی خواستیم میتونیم شروع کنیم و الان دیگه آگاهانه انحام بدیم
خدای من چه صحنه زیبایی بود، چه زیبا در زیبایی شده بود با این طلاخانوم و بچه های فـــــــــقط دو روزه اش و این طبیعت بکر و بی نهایت زیبای پرادایس که سرسبزی اش دیـــــــــــــــــوانه کننده هست خـــــــــــــــیلی زیباست اصلا فراتر از زیبا😍خدایا شــــــــــــــــــــــــــــکرت
ســـــــــــــلام به روی ماهت استاد جونم و مریم عزیزم، چقدر کیف کردم من شما دوتا عزیزای دلم رو تو یک قاب دیدم، استاد این پیراهنای گل گلی رنگی خــــــــــــــــــــــــــــــیلی بهتون میاد
چه مردم فوق العاده ای چقدر این مردم بی نظیرن خدای من چـــــــــقدر اهمیت قدردانی و سپاسگزاری رو با گوش و استخون درک کردن و عمل میکنند بهش، همینه که اصلا یک روز یک عید مخصوص و بنام سپاسگزاری دارن همینه که یکی از آداب ور رسم هاشون دعا خوندن و سپاسگزاری سر غذاشون هست، خـــــــــدای من بی نظیرن این مردم و البته که همینه که باعث شده این کشور ایـــــنقدر با فاصله نسبت به بقیه کشورها جلوتر باشه، دمشون گرم؛ منم مخصوصا از وقتی که آگاهانه کار کردن روی خودم رو شروع کردم سعی میکنم هر روز بیشتر قانون و اصل سپاسگزاری رو تو زندگیم عمل کنم بهش، مخصوصا اگر هدیه ای دریافت کنم از کسی که ممکنه واسم ارسال کنه و کنارم نباشه، واسس عکس و فیلم میگیرم و ارسال میکنم و کلی تشکر میکنم ازش و چــــــــــقدر با این کار حس نابی رو باعث میشم جریان پیدا کنه که بــــــــــــی نظیره
آخ آخ ترشی تخم مرغی😍 فکری ندارم درموردش و هیچ وقتـفکرـنمیکردم حتی اسمشم بشنوم ولی حتما چیز خوشمزه ای میتونه باشه😍 خدای من، چـــــــــقدر قشنگ قدم به قدم ما رو زیـــــــــبا هدایت میکنی، اصلا استاد و مریم جون مگه به ذهنشون خطور میکرد اون اولین باری که بهشون هدایت شد اون تخم مرغا رو بخرن و جوجه پرورش بدن با دستگاه که بعدش بخوان با این تخم مرغا ترشی درست کنند یا ایده هایی که در جواب مسأاله هایی که پیش می اومد تو این تجربه پرورش جوجه به استاد و مریم جون گفته میشد، ایده هایی که اولش که نبود مثل بسته نگه داشتن در اتومات چیکن تراکتور تا ساعت ۱۲ ظهر چون مرغا میرفتن جاهای عجیب غریب تخم میکردن و این خودش باعث هم خراب شدنشون هم جمع شدن مار میشد واسه همین این ایده گفته شد که آقا بیاید بجای ۶ صبح ۱۲ باز کنید در رو که دیگه اونایی که باید تخم کنند حیلی شیک و تمیز بشینن تو جای مخصوصی که واسسشون آماده شد که یه سیتم عالی هست تخماشون رو بکنند مثل بچه مرغ همه اینا به موقع اش گفته میشه به ما حالا تو این مثال تخم مرغا که همه جیز از دیدن یه فیلم تو یوتیوب شروع شد و الان به چه چیزهای جذابی رسیده و خدا میدونه بعد این به چه چیزای جذاب دیگه ای استاد و مریم جون برسن، و این تو تمام اتفاقات زندگی ما صدق میکنه دیگه
⬅زندگی، جریانی هست که همیشه مسائلی درون اون هست،➡ مسائلی که هستن تا ما رو رشد بدن تا من رو بزرگتر کنند تا ظرف وجودی من رو بزرگگتر کنند نه چیز دیگه ای چون نعمت ها بی نهایته چون رشد اصلا حدی نداره که من بگم دیگه مثلا به فلان ماشینی که میخوام برسم دیـــــــــــــــگه من چیزی نمی خوام یا فلان رابطه یا هر چیز دیگه، اصلا این نشون میده که من نه این جهان رو و نه قانون ساده اون رو اصلا نفهمیدم ولی وقتی میفهممش تازه انگار زندگی کردن رو یاد گرفتم تازه خودم رو شناختم تازه جهان رو شناختم تازه خدا رو شناختم
خدای من چـــــــــــــقدر لذت بخشه رابطه ای که در نهایت زیبا بودن و عشاقانه بودنش، ایــــــــــنقدر ناب و الهی هست که کنار هم هم لذت باشه هم رشدی که هم باعث رشد دو نفر بشه هم اطرافیان و هم کل جهان، استاد عزیزم و مریم عزیزم من عـــــــــــــــــاشقتونم، نـــــــــــــــــــوش تک تک سلولهای وجودتون این رابطه بی نهیات زیباتون که لذت ها می برید
امروز صبح با خواهرم یه صحبت خوبی درمورد قانون داشتم و چـــــــــقدر بابت این خوشحالم البته که سعی از یه جایی به بعد دیگه اصلا اصراری نداشتم (برخلاف اوایل آشنایی ام با قانون) که حتما خانواده و اطرافیانم رو بخوام هدایت کنم ولی الان یکی از خواهرام خودش به این مسیر هدایت شده و گهگاهی درمورد قانون صحبت میکنیم؛ چند روز پیش مکالممه ای داشت با خواهر بزرگمون که یه قسمتش درس خیلی مهمی واسم داشت که امروز درموردش صحبت کردیم که درمورد برنامه اینستاگرام بود که به خواهر بزرگمون گفت برنامه اینستاگرام خیلی هوشمنده، اگر مثلا تو یه پیج خاصی رو در اون فالو کنی اون دیگه پیج هایی از همین جنس رو بهت نشون میده، امروز بهش گفتم فاطمه یادته دو روز پیش این صحبت رو کردی درمورد برنامه اینستاگرام که چقدر هوشمنده، حالا بیا این رو در مقیاس خیلی بزرگتر و کل جهان فرض کنیم، اگر اینستاکرام که یه برنامه هست که ایـــــــنقدر هوشمنده ببین جهان دیگه چــــــــــقدر هوشمنده 😍و بی نهایت دقیق که اتفاقات زندگی من دقیقا در راستای باورهای من و چیزهایی که بهشون توجه میکنم و این توجه اینقدر تکرار و تکرار میشه از طرف من که میشه باورهای من و یه مثال زدم واسش، سه چهار هفته پیش یکی از دوستانی که در یکی از همایش های دانگشاه تهران روی هم رفته شاید ۶ ساعت دیدمش که اونجا برای ارائه مقاله ام که اولین تجربه ام بود و برتر هم شد و دیگه من این دوستمون رو ندیدم و اصلا ارتباطی نداشتیم بهم پیام داد دو سه هفته پیش که مقاله ای دارم با یکی از دوستام نوشتم ولی اون دیگه نیمخواد و علاقه ای نداره میای متغیرهاش رو خورد کنیم و در قالب چند مقاله به اسم دوتامون ارسالش کنیم؟ منم اولش چون مقاله رو از اول من ننوشتم گفتم نه زینب ممکنه نتونی ولی زود به خودم اومدم و گفتم زینب تو که قبلش دو تا مقاله نوشتی و پذیرش شدن، قبول کردم و با اینکه مصادف شد با فوت پدربزرگم و مراسمش و شلوغ شدن خونه مون ولی هرطور شده وقت گذاشتم و در عرض شاید فقط یک ساعت متغیرهای مقاله رو جدا کردم و دو مقاله کردم و ارسالش کردم خودم و الان یک هفته ای از همایش هم میگذره که مقاله هامون پذیرش شدن، به همین راحـــــــتی و زیبایی
خدایا شــــــــــــــکرت برای نــــوش جان کردن این بی نهایت زیبایی هایی که کلی من رو رشد دادن و بزرگتر کردن
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در تـــــــمام جنبه ها در پناه رب الــــــعالمین
به نام خداوند مهربان
سلام به استاد و خانم شایسته عزیز و همه همراهان دوست داشتنی سایت
خدارو سپاس گزارم که جلوه دیگر از زیبایی و آگاهی رو به روم باز کرد که درکش چقدر بهم احساس آرامش و انگیزه میده برای ادامه راه
یه داستانی خوندم که می گفت یه آقایی یه بیماری چشم براش به وجود میاد میره پیش طبیب و از درد خودش به طبیب میگه. طبیب میگه تمام راه درمان تو اینه که فقط رنگ سبز ببینی. این بنده خدا هم میاد خونه و تمام در و دیوارای خونه و وسایل به رنگ سبز تغییر میده. بعد از چند روز میاد پیش طبیب و میگه که خدا خیرت بده تجویزت عالی بود درد چشم به کلی برطرف شد، من همون چیزی که شما گفتید انجام دادم و همه خونم رو به رنگ سبز تغییر دادم. طبیب میگه تو سخت ترین کار رو انتخاب کردی. مرد متعجب میشه و میگه خوب خودتون گفتید این کار رو بکنم. طبیب میگه بله اما برای این کار راه ساده تری هم بود ، کافی بوذ تو چند روز یه عینک با شیشه سبز رنگ میزدی تا بتونی همه جارو سبز ببینی
واقعا این نکته ای که استاد تو تمام آموزه های شما وجود داره، نکته ای که در تمام قرآن به سادگی بیلن شده اما ما اصرار داریم که سخت جلوه بدیم، اینکه جوری به مسائل نگاه کنیم که به احساس بهتری برسیم.
وقتی ما به این دید به مشکلات نگاه کنیم که آی خدایا این دیگه چی بود بابا تو اصن انگار مارو نمی بینی
بگیم خدایا شکرت که این موضوع برام پیش اومد، جواب راه حل تو دل این مسئله است.
شما اموزش هاتپن سادس اما من خودم رو میگم نمیدونم چرا دلم می خواد همیشه بگم ای استاد چه چیز خاصی رو داره انوزش میده و من نمی فهمم و ازین حرفاا
البته که الان نسبت به شروع خیلی بهتر شدم و بیشتر درک می کنم و بیشتد میتونم به کار بگیرم.
یه موضوع خیلی مهمی که من خیلی وقتا فراموش می کنم و اینبار اومدم بنویسمش که فراموش نکنم اینکه بتپنم این آگاهی هارو در زندگیم پیاده کنم و مهم ترین هدف این سریال هم همینه
کار سختیم نیست انصافا، کافیه بیام همین چیزی که از تو این فایل یاد گرفتم رو همین امروز در زندگیم پیاده کنم و نسپارمش به فردا
لینجوری خیلی زود ذهن شرطی میشه که اجرا کنه اموخته هارو در زندگی
نمیدونم چقدر تو این کار درست عمل می کنم با نه اما از شما اموختم که از ترس اشتباه نکردن حرکت نکردن خودش بزرگترین اشتباهه
یادمه اولین باری که ماشینم خراب شد کلی ناراحت شدم و گفت ای بابا تو دیگه چت شد و خلاصه کلی گله و شکایت
پدرم می گفت باباجون خوب ماشین سوار میشی ماشین هزینه داره، خودت واسه اینکه بتپنی راه بری باید واسه خودت هزینه کنی بعد ازون زبون بسته توقع داری که همینجور سواری بده و هیچیش نشه.
بعد من اوایل تعمیرگاه بردن ماشین خیلی سختم بود اما هربار که میرفتم دیدم دارم کلی چیز از ماشین یاد می گیرم و این چقدر تو روند رانندگی من تاثیرگذار بود ، انقدر این موضوع برام لذت بخش شده بود که یه جورایی دوست داشتم ماشین یه چیزیش بشه ببمرش تعمیرگاه تا یه چیزی یاد بگیرم از ماشین
من ناخواسته فهمیدم که تغییر دید چقدر میتونه به لذت بردن از مسیر کمک کنه
یه چیز جدیدی که احساس می کنم درباره سایت حالا نمیدونم درسته یا نه اینکه چند وقته تو فایل های اخیر می بینم استاد به کامنت کسی لایک نمیده حالا میگم شاید دارم اشتباه می کنم اما برداشت من این بود ازین موضوع که انگار ذهن ما شرطی شده که بیایم کامنت قشنگ بنویسیم که لایک بگیریم و همین مارو به اشتباه بندازه در مسیر اما حالا فهمیدم که موضوع درک و مهم تر اجرای این آگاهی هاست پس من ازین رقابت میام بیرون و بیشتر روی خودم کار می کنم هرچند که این رقابت بهم نشون داد که انسان ها چقدر میتونن درک بالایی داشته باشند و به من کمک کرد تلاشم رو بیشر کنم و متعهد تر باشم
استاد شما به ما یاد دادی که این مسیر تکاملی چقدر میتونه جذاب باشه و چقدر خوبه که اصلا همه چی تکاملی پیش میره چون ما آرام آرام بهتر و بهتر میشیم و همین موضوع باعث میشه که شخصیتمون بهبود پیدا کنه، در واقع تا شخصیت ما بهبود پیدا نکنه چیزی هم تغییر نمیکنه.
خوبیه تکامل همینه
کافیه من همین امروز فقط همین یه نکته ای که شما گفتید مثلا کسی برام هدیه می گیره با نشون دادن به کار رفتن هدیه ازش تشکر کنیم چقدر میتونه روابط مارو و دید ادم ها نسبت به مارو بهبود ببخشه. من خودم کما بیش این کارو ناآگاهانه انجام میدادم اما از الان تصمیم گرفتم که بیام اصلا به عنوان یه ویژگی اخلاقی جذید اون رو به کار ببرم.
نکته دیگه ای که درباره بیزینس گفتید این موضوع که بر حول محور حل مسئله باشه و شما بزگتر از مسائلتون باید باشید، اینکه هر مسئله ای حتما یه راه حلی هم داره، خدا میدونه این دید چقدر در کار من بهم ایده داد و اصلا من اومدم گفتم شکل کارم رو عوض می کنم و براساس این دید میام کار می کنم.
واقعا خداروشکر می کنم برای این آگاهی ها برای وجود شما
بعضی وقت ها مثلا می بینم درباره شما صحبت میشه بعضیا میگن خوش به حال این آقاق عباس منش چه خونه ای چه زندگی ای و از بک گراند کار خبر ندارن که بابا نتیجه حرص کردن باورها و افکار و از بین بردن موش و کرم و مار در ذهن و زندگی همین میشه و این کاریه که این آدم تا ابد میکنه، شاید اولش به این خوبی انجام نمیداده اما حالا دیگه استاد شده و استاد شدنش هم به این معنی نیست که بگه خوب من دیگه فهمیدم و تموم شد، نه اتفاقا چون استاد شده با دقت و حساسیت بیشتری این کارو انجاک میده اما خوب به مراتب کارش راحت تر شده و زندگی براش لذت بخش تر . اصلا دلیل اینکه این صحبت ها انقدر به دل میشینه همینه. دلیل اینکه انقدر زیدان ، گواردیولا همچنان انقدر موفقن اینکه استایل خودشون رو حفظ کردن و نگفتن که خوب فوتبال بازیگری ما تموم شد دیگه بی خیال
یه جایی خوندم زمانی که رونالدو در رئال بود با زیدان مسابقه ضربه کاشته میذاره ، رونالدو از ۱۰ ضربه کاشته ۶ تاشو گل کنه زیدان ۹ تاشو و این نشون میده این ادم چقدر امادس برای کاری که داره انجام میده
خدایا شکرت واقعا
استاد عزیزم بانو شایسته گرامی بی نهایت ازتون ممنونم برای این همه محبت و توجهی که به ما دارید
امیدوارم که یه روزی بتونم شمارو از نزدیک ببینم
خدانگهدارتون باشه
بنام خالق عشق
سلام استاد عزیزم و خانم شایسته دوست داشتنی
چقدر زیبا شما مراحل تکامل یک به یک برای ما توضیح دادید💐💐💐🥰
ابتدا که با خانممرغی شروع شد و بعقیه با تعجب داشتن نگاهش میکردن مثال عینی زندگی خود ماست که وقتی بعضی از افراد موفق شدن و به اهداف ما رسیدن چه حسی داریم ؟؟
چطوری نگاهشون میکنیم؟؟
آیا مطمئن میشیم ماهم به اون جایگاه مرسیم یا از مسیر خارج می شیم؟؟ همه چی به خود ما بستگی داره وودیدگاه ما…..😉😉😉😉
استاد عزیزم چقدر زیبا بیان کردی از لحظه ای که ایده مرغ خریدن به ذهنتون رسید تا این قسمت که شما دنبال راه حل جدید برای تخم مرغ های اضافه بودید😉🥰🥰🥰🥰🥰
وقتی ما در مسیر رشد قرار می گیریم و میخواهیم تکامل طی کنیم و به مراحل بالاتر برسیم هر بار یه چالش جدید داریم و این چالش ها باعث رشد ما میشن و گذر از اون مرحله و وارد شدم به مرحله جدید😀😀😀😀
که لذت بیشتری هم برای ما دارن شاید اولین مرحله برامون یکم گنگ باشه ولی رفته رفته توانایی حل مسئله در ما بالاتر میره و راحتر مسائل میکنیم دیگه مثل مرحله اول برامون سخت نیست چون به این باور رسیدیم که می تونیم حلش کنیم شما برای درست کردن اولین خونه برای مرغ ها یه مقداری بیشتر وقت گذاشتید و کار کردی
ولی مراحل بعدی براتون راحتر شد که الان در این مرحله که هستید با آرامش به تفریح خود می رسید چون خیالتون راحت مرغها در زمان مناسب و مکان مناسب تخم میزارن 🐔🐔🐔🐔🐔🐔🐔
در زمان مناسب از خونه خود خارج میشن و غذا و آب میخورن و…….
این ها همه داره رشد کردن رو به ما نشون و اینکه تا به تضادی در زندگی نخوریم رشدی اتفاق نمی افته تضادها اومدن که به ما یاد بدن میشه بهتر هم زندگی کرد ، فقط کافیه بخوای و درمسیر رشد قرار بگیری …..🤗🤗🤗🤗😃😃😃😀🥰
خیلی خوشحالم که به لطف خدا در این مسیر قرار گرفتم و هر لحظه زندگیم زیباتر از قبل میشه دوستون دارم و همیشه شاداب و سرشار از آرامش باشید🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🥰🥰🥰🥰
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیز
واقعا صحبت های بینطیر ی رو در این قسمت زندگی در بهشت شنیدم.
یاد مثال ماشین و چراغ هاش در شب افتادم که چطور با چراغ هایی که صد متر جلوتر رو بیشتر نشون نمیدن یک مسیر هزار کیلومتری رو طی میکنه.و البته ممکنه در مسیر به تضاد هایی برخورد بکنه مث پنچر شدن یا هرچیز دیگه.که باید اون مورد رو حل کنه و برطرف کنه و به مسیر ادامه بده.
برای خودم در این چند روز مورد هایی پیشمیومد که با حل کردنشون خوشحال مشدم و احساس قدرت میکردم ولی بعدش موردی جدید پیش میومد تا جایی که میخاستم دست بکشم.ولی باز هم به لطف پروردگار ادامه دادم و مورد بعدی رو هم حل کردم و الانی که این متن رو مینویسم بسیار آرامش دارم چونکه احساس میکنم از پس اون موارد و قضایا بر اومدم و کلی درس یاد گرفتم و البته پیروز میدان بودم و در مواحهه با مورد های بعد هم این روز ها رو حتما بیاد میارم و از تجربیاتم در این روز هایی که سخت بودن ولی با خوشحالی و با حساس خوب گذروندم استفاده خواهم کرد
خیلی ممنونم از استاد بینظیرم و مریم جان.عاشقتونم
بنام خداوند وهاب بی همتا
سلام به استاد عزیزززززم و مریم بانوی مهربانم و سلام به دوستان نازنین عباسمنشی
استاد چقدر این قسمت عالی بود و چه آگاهی های نابی با خودش داشت، و چه زیبایی هایی.
اول از همه خانم طلا رو با اون جوجه های نازنیییین🐤🐤 اصلا من نمیدونم این جوجه ها چرا اینقدر دوست داشتنی ان. اصلا نمیشه یه جوجه ببینی و ناخودآگاه نگی خدداااااااا😍😍😍
خیلی نازن به خدا، من یکی که عاشق شونم، یادمه کوچک که بودم یه مرغ سیاه داشتیم که اونم کورچ شده و جوجه هاشم سیاه بودن و بی نهاااایت خوشگل، و حالا این جوجه لپی نازنازی که خدا براش یه خط چشم خوشگلم کشیده تا بیشتر دلبری کنه😍 خدایا شکرت برای این همه زیبایی..
واقعا بایدم اون دخترهای دم بخت با تعجب به مرغی خانم نگاه کنن، چند روز نبوده و حالا یه دفعه اومده با هفت هشت تا بچه، خب منم بودم تعجب میکردم😅😅😅😅
استاد بی نهایت تحسین می کنم این رابطه عاشقانه شما رو و این آزادی مالی و زمانی تون رو که هر وقت بخواین میرین خرید از هر جا و هر جوری.
تحسین می کنم نوع لباس پوشیدنتون رو، اون پیرهن گل گلی و اون کلاه رنگارنگ رو هر کی ببینه می فهمه چه انسان شاد و رهایی هستین، استاد از بس اونروز کلاه های شما رو تحسین کردم منم امروز لایق این نعمت شدم و دوتا کلاه خوشگل و عالی برای خودم و دخترم خریدم و نکته جالبش اینه که دیگه قیمتها مثل قبل زیاد برام مهم نیست و سعی می کنم بهترین و خوشگلترین جنس رو برای خودم بخرم و این یه تفاوت بزرگه بین خدیجه بدون عباسمنش و خدیجه با عباسمنش😉😇 و بازم خدارو شکر بابت مسیرم و استادی که بی نهایت عاشقشم♥️♥️♥️
استاد وقتی از روند حل مسئله گفتین و مراحلی که جوجه ها رو رشد دادین و بزرگ کردین و حالا تخم مرغهایی که اینقدر زیاد شدن که نمیدونین باهاشون چکار کنین کلی لذت بردم و وقتی به مسیر خودم و روندی که پیش رفتم و بهبودهایی رو که دادم یادم اومد کلی ذوق کردم و کلی خودم رو تحسین کردم بابت تک به تک کارهایی که انجام دادم، اما هیچ وقت اینجوری بهشون نگاه نکرده بودم، و چقدر باید خدا رو شکر کنیم بابت هر کدوم از مسایلی که سر راهمون بوجود میاد تا ما رو بزرگتر کنه، تا با حلش یه تجربه به تجربیاتمون اضافه بشه و ظرف وجودمون بزرگتر بشه، و خیلی لذت بخشه که اینجوری به مسایل نگاه کنی بجای اینکه به قول شما غر بزنیم و ضرب المثل معروف و البته بیخود هر چی سنگه مال پای لنگه رو بگیم. خود من چقدر این ضرب المثل رو دوست داشتم و از اینکه تو مواقع اضطرار استفاده ش میکردم لذتم میبردم😅😅🙈🙈
استاد امروز سریع رفتم وطرز تهیه ترشی تخم مرغ آقای جوادی رو هم دیدم، چون خیلی برام جالب بود بدونم چجوری با تخم مرغ ترشی درست میشه😳😳 و خدا رو شکر می کنم بابت این فراوانی که تو همه چی هست،
ااینکه حل هر مساله باعث میشه یه خواسته دیگه در تو ایجاد بشه که برای رسیدن بهش باید یه میاله دیگه رو حل کنی خودش یه درس بزرگه که میشه ازش همیشه در تکاپو بودن رو یاد گرفت، و دقیقا این حرف رو میشه در عمل از شما دید و چه اشتباه بزرگی داشتم که فکر میکردم اگه فلان مشکلم حل بشه و خیالم راحت بشه و دقیقا وقتی اونجوری به مسایل نگاه می کنی پشت سرهم میان…. اما وقتی چشمهاتو بشوری و به مسایل به چشم پلهایی برای موفق شدن و اوج گرفتن نگاه کنی دیگه اون مساله مساله نیست ، بلکه میشه یه لذت که باید کشفش کنی و این یعنی موفقیت و همون لذت بردن از مسیر که شما تو دوره هاتون میگین. خدایا شکرت که به این درک و آگاهی رسیدم،
خداوندا بابت ذره ذره هدایتهای نابت شکرت ، هدایتم کن چون من له ذره ذره نگاهت محتاجم🙏🙏🙏🙏
بنام خداوند یگانه و هدایت کننده
سلام به روی ماه بچه های سایت و خانواده صمیمی عباسمنش
خدای من چقدر این لباس هاتون قشنگه…
لباس مریم جان و اون خنده برلب تون ..
استاد عزیزم با اون لباس هوایی….چقدر بهتون میاد استاد
این کلاه تون هم که جدیده و لابلای کلاه های قبلی ندیده بودمشون انصافا
این نشون میده که شما هنوزم با توجه به اون همه کلاه تو اتاق خوابتون بازم کلاه جدید میزارید بر سرتون که ببینید چطوریه و تجربه اش چگونس…تحسین میکنم این حس کنجکاوی و تجربه کردنتون…
از کسی هدیه دریافت کردید، سپاسگذاری کنید ازش…
سعی کنیم اون حس قدر دانی رو منتقل کنیم به طرف مقابلمون
حالا درسته که هزینه خاصی هم نداره ولی چقدر ساده میشه از فردی که برامون هدیه میدن یا حالا چیزی میخرن تشکر کرد…و چقدر این شخصیت سپاسگذار خوبه استاد…اینکه یاد بگیریم از همینجا سپاسگذار باشیم…تا بتونیم برای نعمت های بزرگتر آماده شیم و شکرگذار اونها هم باشیم.
مرور جرنی و سفر 😅پرورش مرغ
ایده اش با یه ویدیو از یوتوب ایجاد شد که یه بابایی شرووع میکنه به جمع آوری تخم مرغ های مرغاش و استاد با آگاهی از قوانین شروع میکنه به خواستن:
آقا من اینو میخوام.
یاد چندتا از فایلاتون میافتم استاد:
رویاهایت رو باور داشته باش!!!
اینکه یه خواسته ای در ما شکل میگیره حالا با یه فایل یوتوب یا چیزی شبیه به اون…بعد باورهای همجهت رو میسازیم و مرورشون میکنیم.
اول خواسته رو مشخص کنید، بهش برسید، اگه خوب نبود تغیرش بدید…
توروخدا تو این برزخ نمونید که نمیدونید فلان چیز رو واقعا میخوای یا نمیخوایش…
گاهی میشه آخه آدم یه سری چیزا میبینه و مثلا تو مسیر خواسته هاش شک میکنه و میگه نکنه فلان خواسته مثلا خواست خدا نباشه با قسمت من نباشه یا برا من خوب نباشه…؟؟؟ بعد ولش میکنه ولی چند وقت بعد دوباره میره سراغ اون خواسته و شروع میکنه به خواستنش….
میخوام بگم اگه چیزی رو میخوایم بریم دنبالش و سعی کنیم که بهش برسیم.
اینکه قسمت من نیست و خدا نمیخواد بنظر من از مفت ترین حرفاست…
کل جرنی مرغ ها سود بوده و سود و سود…
از مدیتیشنی که میشه با این موجودای خوشگل کرد…
از پاکسازی پارادایس
از تخم کردناشون
از اینکه براشون چیکن شاو درست کنیم و…
کل اش تجربیات خوب بوده… ولی انصافا همون موقعی که استاد فایل یوتوب رو میدید میتونست در مورد فواید مرغ ها صحبت کنه؟
نه
ولی باید آدم بره خواسته رو بهش برسه بعد بگه خوب بوده یا نه
اینا رو برا خودم میگم که باورام قوی بشن…
پچ پچ ها کمتر بشن، نجواها
عزت نفس و ابراز وجود خودم قوی تر بشه
اینکه بگم منم از تجربه نعمت های خدا سهم دارم. باید بهش برسم…باید تجربه کنم…
پس باید این عضله تصمیم گیری رو تقویتش کنم تا تصمیم های خوب بگیرم.
و چقدر این نگاه تون رو به زندگی و مسائلش رو دوست دارم استاد عزیزم…
اینکه زندگی جریان پر از مسائل هست…
اینکه با حل مسائل زندگی راحت تر میشه
اینکه جریان زندگی همیشه هست دیگه
اینکه تو همه زمینه ها: روابط/ثروت/عشق جای بهبود داریم
پس منم یاد گرفتم که واژه ” مشکل ” رو با واژه ”مسئله” تغیرش دادم.
زندگی نیاز داره به حرکت کردن
آدم با مسئله حل کردن قوی تر میشه
عزت نفس و اعتماد بنفس اش بیشتر میشه
از مسائل بزرگتر میشیم چون هر بار از پس مسائل بر میایم
از ترس هامون کمتر میشه
کمتر غر میزنیم…میدونید!؟ آدم کمتر به خودش و بقیه سخت میگیره و سعی میکنه با ذوق بیشتر به زندگی ادامه بده
برنمیگرده بگه آی خدااااا کجایی پس؟
چرا نمیبینی منو؟؟
زندگی ایستا نیست که….
زندگی مسئله داره
ما بخاطر ”انسان” بودنمون از مسائل بزرگتریم، حرکت میکنیم و مسائل رو حل میکنیم….اونی که حرکتی نداره مرده است…مرده متحرک
امیدوارم خدا عمری بده تا اونجایی که میشه مسائل حل کنم و از زندگیم لذت ببرم.
خدایا شکرت بابت هدایتت
در پناه الله مهربان شاد و سالم و ثروتمند باشید
سلام و هزاران درود بر شما
چقدرلذت بردم از آموزه ها و مثالهای این جلسه.
دقیقا شما درست میفرمایید زندگی جریان داره و انسال با حل کردن هر مسئله، وارد مرحله بالاتر میشه و مسائل جدیدتر…
در واقع از این طریق مراحل تکاملش را طی میکنه…
دقیقا مثل داستان مرغ و خروسهای شما ….
که حتی میشه فقط یه فیلم از تکامل ساختن لانه ها ساخت….
مریم جان عزیز ممنون که تجربه ترشی تخم مرغ را برای ما به نمایش خواهی گذاشت
بیصبرانه منتظر هستم…
خیلی دوستتان دارم….
شاد و سلامت و سعادتمند باشید
سلام به همه دوستان عزیز در سریال زندگی در بخش و به سید نازنین و دوست داشتنی
من سریال رو تا آخر دیدم و اولین چیزی که توی ذهن من برجسته شده «ترشی تخم مرغ» هست بله ترشی تخم مرغ
قسم می خورم اگر امروز این سریال رو نمیدیدم هرگز به ذهنم هم نمی رسید که همچین چیزی وجود داشته باشه چقدر مطالب و چیزهای که من در این سریال یاد نگرفتم از ساختمان های بزرگ تمام چوبی و الان هم که ترشی تخم مرغ
دقیقا بعد از دیدن فایل رفتم و دستور تهیه این ترشی رو سرچ زدم دیدیم بله وجود داره و اتفاقا با مواد جالبی هم درست میشه از سرکه و شکر و لبو
همین داستان ترشی تخم مرغ منو به این فکر برد که چه چیزهای دیگ هم وجود داره که بازهم من از وجود اون ها بی خبر هستم اما این بی خبری دلیلی بر نبودن آن ها نیست
و این موضوع شکل گیری خواسته ها رو بیشتر برای من واضح کرد که ما وقتی از کسی مثلا در مورد یک ماشین خاص مطالبی رو میشنویم خواسته ی دیدن و داشتن این ماشین در وجود ما شکل میگیره
پس یکی از راه های شکل گیری خواسته ها به همین شکل هست
موضوع بعدی استفاده مناسب شما از این تخم مرغ های اضافی هستش که مقداری از اون رو بخشیدن و الان هم میخواین از باقی مانده آن یک خوراکی جدید درست کنید خیلی هم عالی هست نهایت استفاده از نعمت های خداوند
راستی این پیراهن هاوایی و کلاه خیلی بهتون میاد
و چقدر هم من لذت بردم از زمان رانندگی که در اختیار دارین استفاده میکنید برای مرور قوانین و یاد آوری دوباره این قوانین که ذهن ما به شدت فراموش کار هست و مدام باید مرور بشن
بی صبرانه منتظر دیدن ترشی تخم مرغ هستم اگر خوشمزه بود به ماهم بگین که درست کنیم هرچند اگر برم به خانواده بگم ترشی تخم مرغ هم وجود داره باور نمیکنن
در پناه الله یکتا
به نام خدای عاشق ❤️
مرسی از استاد عزیزم با مریم خانم مهربان که این فایل زیبا از زندگی در بهشت را گذاشتن
چقدر لباس استاد رنگارنگ و شاد و زیباست
خدای من چقدر دلم باز شد با دیدن شماها و تحسین می کنم رابطه قشنگتونو و چقدر لذت میبرم که این جور رابطه ای سرشار از عشق و همدلی میبینم
ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست، همیشه مساله هست و ما باید همیشه روند را بهبود بدهیم
خدایا شکرت برای دیدن این فایل پر از انرژی الهی و عشق و شادی
سپاسگذارم
💗💗💗💗💗💗❤️❤️❤️🎉🎉💌💌💌💌💌🙏🙏🙏🙏🙏🥰
به نام خدای بخشنده و مهربان🍀
سپاس خدای بزرگ و قادر و متعال
سپاس از آنچه هستم و خواهم بود
❤️💚
شراب تلخ می خواهم که مردافکن بود زورش
که تا یک دم بیاسایم ز دنیا و شر و شورش
سماط دهر دون پرور ندارد شهد آسایش
مذاق حرص و آز ای دل بشو از تلخ و از شورش
بیاور می که نتوان شد ز مکر آسمان ایمن
به لعب زهره چنگی و مریخ سلحشورش
کمند صید بهرامی بیفکن جام جم بردار
که من پیمودم این صحرا نه بهرام است و نه گورش
بیا تا در می صافیت راز دهر بنمایم
به شرط آن که ننمایی به کج طبعان دل کورش
نظر کردن به درویشان منافی بزرگی نیست
سلیمان با چنان حشمت نظرها بود با مورش
کمان ابروی جانان نمی پیچد سر از حافظ
ولیکن خنده می آید بدین بازوی بی زورش
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
❤️
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💖💖
فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
خوشا شیراز و وضع بی مثالش
💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖💖
سلام بر مریم جان عزیزم
سلام بر استاد عزیزم
من و آقا مهرداد خدابنده یازده ماه پیش با اینهمه تضادی که من در مسیر زندگی پیدا کرده بودم آشنا شدیم.❤️
من عاشقتونم هر دوتای شما آنقدر زیبا و قشنگ صحبت میکنید که من بارها این فایلها رو نگاه میکنم انگیزه میگیرم و با قدرت تر جلو میرم.
ما دیشب آشتی کردیم 😍 و من اکنون خوشحالم که بالخره تا حدودی تونستم به مهردادم بگویم و باور بدم که من هیچ کجا نسوختم الا به قولهای بیهوده و دوستیهای خاله خرسه و وعده ازدواج و زندگی.
مهرداد من خیلی عاقله💖 و من میفهمم که اون حق داشت چون اصلا رابطه خودم باهاش خیلی زود شکل گرفت و اون نمیتونست قبول کنه که من اصلا مقصر نبودم بلکه از ابتدای پیدایشم با تضاد به دنیا اومدم😇.
ما امروز مثل شما تخم مرغ آپز خوردیم من ۵ تا😅 و مهرداد۳😀 تا و هستی ۲ تا😁.
ان شاء الله بزودی هم میتوانیم هر سه تای ما مسیر اصلی مون رو پیدا کنیم و اجازه ندیم هیچ موشی در زندگیمان نقشی داشته باشه.💚❤️💝💖💗💛💗💛💖❤️💝💚
ماانسانها مثل مداد رنگی هستیم،
شاید رنگ مورد علاقۀیکدیگرنباشیم،
اماروزی برای کامل کردن نقاشیهایمان
دنبال هم خواهیم گشت،
به شرطی که…
همدیگررا تاحد نابودی نتراشیم..
با همدیگه کامل میشیم.
💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝💝
مریم جان وقتی شما به دوربین نگاه میکنی و استادمون صحبت میکنن انگار نگرانی شما رو میبینم، من هر دوتای شما را بیشتر دوست دارم و میدانم که وقتی شما میگویید بوقلمون نمیخواین برای من یعنی چه.و وقتی صحبت از وابستگی میشه یعنی چی💖💚💝
من متعهدم و دوست دارم از همینجا بگویم که یک رابطه دوستی هم میتواند تبدیل به تعهد بشه اگه هر دوی ما به این تکامل برسیم🙏 و بدانیم که زندگی با تعهدات زیباتر هم میشود❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی خوشحالم و سپاسگذارم از اینهمه آگاهی💝، زیبایی و نعمت☺️ که با دیدن این فایلها
به من میدین.🍀
هر روز سالم تر و سلامتر و ثروتمندتر از همیشه و قدرتمند تر ببینمتون
در پناه حق باشید.
🍀💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚❤️❤️
بنام خدایی که بشـــــــدت کافیست
ســــــــــلام😍😘💃
خـــــــــــــــدای من بچه های جدید پرادایس رو ببین😍، مامان طـــــــلاخانونم نگو قند عسل بگو، طلاخانومی که الان می بینیم مامان هست خودش قد همین بجه هاش بوده ها، خودشم یه جوجه کوچولو بوده که الان شده خــــــــــانوم الان بزرگ شده خودش جوجه داره😍 ، خدای من شـــــــــــکرت شکرت برای هدایتم به این بی نهایت ها از زیبایی ها و نعمت ها که واسه من کلی درس داشته و دارند مثل همین طلاخانومی که عمرا به ذهن خودش خطور کنه که چقدر من و حـــــــتما خیلی های دیگه درسها گرفتیم ازش😍😝، اینکه وقتی جوجه بوده تقلایی نداشته عجله ای نداشته زودی مامان بشه مثل هر نوزاد دیگه ای حتی خودمون وقت بچه بودیم سعی میکردیم فـــــقط لذت ببریم از هر چیزی که داریم چــــــقدر راحت تجسم می کردیم و با تمام وجودمون تو اون نقشی که می خواستیم تو تجسممون قرار می گرفتیم طوری که اطرافیان میدیدن انگاری واقعا کسی هست و ما داریم باهاش صحبت میکنیم ولی همه یز تو ذهن ما بود چون با تمام وجودمون و واقعا تجسم میکردیم و ناخودآگاه استفاده می کردیم از این قدرت بـــــــی نظیری که خداوند و جهان در وجود تک تک ما گذاشته ولی چی میشه که وقتی بزرگتر میشیم فراموش میکنیم که ما این قدرت رو داریم ها!!!! ولی اشکالی نداره خبر خوب اینه که هر وقتی خواستیم میتونیم شروع کنیم و الان دیگه آگاهانه انحام بدیم
خدای من چه صحنه زیبایی بود، چه زیبا در زیبایی شده بود با این طلاخانوم و بچه های فـــــــــقط دو روزه اش و این طبیعت بکر و بی نهایت زیبای پرادایس که سرسبزی اش دیـــــــــــــــــوانه کننده هست خـــــــــــــــیلی زیباست اصلا فراتر از زیبا😍خدایا شــــــــــــــــــــــــــــکرت
ســـــــــــــلام به روی ماهت استاد جونم و مریم عزیزم، چقدر کیف کردم من شما دوتا عزیزای دلم رو تو یک قاب دیدم، استاد این پیراهنای گل گلی رنگی خــــــــــــــــــــــــــــــیلی بهتون میاد
چه مردم فوق العاده ای چقدر این مردم بی نظیرن خدای من چـــــــــقدر اهمیت قدردانی و سپاسگزاری رو با گوش و استخون درک کردن و عمل میکنند بهش، همینه که اصلا یک روز یک عید مخصوص و بنام سپاسگزاری دارن همینه که یکی از آداب ور رسم هاشون دعا خوندن و سپاسگزاری سر غذاشون هست، خـــــــــدای من بی نظیرن این مردم و البته که همینه که باعث شده این کشور ایـــــنقدر با فاصله نسبت به بقیه کشورها جلوتر باشه، دمشون گرم؛ منم مخصوصا از وقتی که آگاهانه کار کردن روی خودم رو شروع کردم سعی میکنم هر روز بیشتر قانون و اصل سپاسگزاری رو تو زندگیم عمل کنم بهش، مخصوصا اگر هدیه ای دریافت کنم از کسی که ممکنه واسم ارسال کنه و کنارم نباشه، واسس عکس و فیلم میگیرم و ارسال میکنم و کلی تشکر میکنم ازش و چــــــــــقدر با این کار حس نابی رو باعث میشم جریان پیدا کنه که بــــــــــــی نظیره
آخ آخ ترشی تخم مرغی😍 فکری ندارم درموردش و هیچ وقتـفکرـنمیکردم حتی اسمشم بشنوم ولی حتما چیز خوشمزه ای میتونه باشه😍 خدای من، چـــــــــقدر قشنگ قدم به قدم ما رو زیـــــــــبا هدایت میکنی، اصلا استاد و مریم جون مگه به ذهنشون خطور میکرد اون اولین باری که بهشون هدایت شد اون تخم مرغا رو بخرن و جوجه پرورش بدن با دستگاه که بعدش بخوان با این تخم مرغا ترشی درست کنند یا ایده هایی که در جواب مسأاله هایی که پیش می اومد تو این تجربه پرورش جوجه به استاد و مریم جون گفته میشد، ایده هایی که اولش که نبود مثل بسته نگه داشتن در اتومات چیکن تراکتور تا ساعت ۱۲ ظهر چون مرغا میرفتن جاهای عجیب غریب تخم میکردن و این خودش باعث هم خراب شدنشون هم جمع شدن مار میشد واسه همین این ایده گفته شد که آقا بیاید بجای ۶ صبح ۱۲ باز کنید در رو که دیگه اونایی که باید تخم کنند حیلی شیک و تمیز بشینن تو جای مخصوصی که واسسشون آماده شد که یه سیتم عالی هست تخماشون رو بکنند مثل بچه مرغ همه اینا به موقع اش گفته میشه به ما حالا تو این مثال تخم مرغا که همه جیز از دیدن یه فیلم تو یوتیوب شروع شد و الان به چه چیزهای جذابی رسیده و خدا میدونه بعد این به چه چیزای جذاب دیگه ای استاد و مریم جون برسن، و این تو تمام اتفاقات زندگی ما صدق میکنه دیگه
⬅زندگی، جریانی هست که همیشه مسائلی درون اون هست،➡ مسائلی که هستن تا ما رو رشد بدن تا من رو بزرگتر کنند تا ظرف وجودی من رو بزرگگتر کنند نه چیز دیگه ای چون نعمت ها بی نهایته چون رشد اصلا حدی نداره که من بگم دیگه مثلا به فلان ماشینی که میخوام برسم دیـــــــــــــــگه من چیزی نمی خوام یا فلان رابطه یا هر چیز دیگه، اصلا این نشون میده که من نه این جهان رو و نه قانون ساده اون رو اصلا نفهمیدم ولی وقتی میفهممش تازه انگار زندگی کردن رو یاد گرفتم تازه خودم رو شناختم تازه جهان رو شناختم تازه خدا رو شناختم
خدای من چـــــــــــــقدر لذت بخشه رابطه ای که در نهایت زیبا بودن و عشاقانه بودنش، ایــــــــــنقدر ناب و الهی هست که کنار هم هم لذت باشه هم رشدی که هم باعث رشد دو نفر بشه هم اطرافیان و هم کل جهان، استاد عزیزم و مریم عزیزم من عـــــــــــــــــاشقتونم، نـــــــــــــــــــوش تک تک سلولهای وجودتون این رابطه بی نهیات زیباتون که لذت ها می برید
امروز صبح با خواهرم یه صحبت خوبی درمورد قانون داشتم و چـــــــــقدر بابت این خوشحالم البته که سعی از یه جایی به بعد دیگه اصلا اصراری نداشتم (برخلاف اوایل آشنایی ام با قانون) که حتما خانواده و اطرافیانم رو بخوام هدایت کنم ولی الان یکی از خواهرام خودش به این مسیر هدایت شده و گهگاهی درمورد قانون صحبت میکنیم؛ چند روز پیش مکالممه ای داشت با خواهر بزرگمون که یه قسمتش درس خیلی مهمی واسم داشت که امروز درموردش صحبت کردیم که درمورد برنامه اینستاگرام بود که به خواهر بزرگمون گفت برنامه اینستاگرام خیلی هوشمنده، اگر مثلا تو یه پیج خاصی رو در اون فالو کنی اون دیگه پیج هایی از همین جنس رو بهت نشون میده، امروز بهش گفتم فاطمه یادته دو روز پیش این صحبت رو کردی درمورد برنامه اینستاگرام که چقدر هوشمنده، حالا بیا این رو در مقیاس خیلی بزرگتر و کل جهان فرض کنیم، اگر اینستاکرام که یه برنامه هست که ایـــــــنقدر هوشمنده ببین جهان دیگه چــــــــــقدر هوشمنده 😍و بی نهایت دقیق که اتفاقات زندگی من دقیقا در راستای باورهای من و چیزهایی که بهشون توجه میکنم و این توجه اینقدر تکرار و تکرار میشه از طرف من که میشه باورهای من و یه مثال زدم واسش، سه چهار هفته پیش یکی از دوستانی که در یکی از همایش های دانگشاه تهران روی هم رفته شاید ۶ ساعت دیدمش که اونجا برای ارائه مقاله ام که اولین تجربه ام بود و برتر هم شد و دیگه من این دوستمون رو ندیدم و اصلا ارتباطی نداشتیم بهم پیام داد دو سه هفته پیش که مقاله ای دارم با یکی از دوستام نوشتم ولی اون دیگه نیمخواد و علاقه ای نداره میای متغیرهاش رو خورد کنیم و در قالب چند مقاله به اسم دوتامون ارسالش کنیم؟ منم اولش چون مقاله رو از اول من ننوشتم گفتم نه زینب ممکنه نتونی ولی زود به خودم اومدم و گفتم زینب تو که قبلش دو تا مقاله نوشتی و پذیرش شدن، قبول کردم و با اینکه مصادف شد با فوت پدربزرگم و مراسمش و شلوغ شدن خونه مون ولی هرطور شده وقت گذاشتم و در عرض شاید فقط یک ساعت متغیرهای مقاله رو جدا کردم و دو مقاله کردم و ارسالش کردم خودم و الان یک هفته ای از همایش هم میگذره که مقاله هامون پذیرش شدن، به همین راحـــــــتی و زیبایی
خدایا شــــــــــــــکرت برای نــــوش جان کردن این بی نهایت زیبایی هایی که کلی من رو رشد دادن و بزرگتر کردن
هر لحظه مون توحیدی تر و ثروتمندتر در تـــــــمام جنبه ها در پناه رب الــــــعالمین