سریال زندگی در بهشت | قسمت 172 - صفحه 8

به نام خدای بخشنده مهربان

سلام به استاد عزیزم ومریم جون و همگی دوستان نارنینم

نشانه امروز من

این فایل بود قبلش از خدا هدایت خواسته بودم سر موضوعی که بهش علاقه دارم ازخدا سوال کردم که خدا با ایمان رو خودم کارکنم یتی این امیدو اشتباق که به خواستم میرسم هرچند تسلیم خدا بودم که هرچه شد شد ولی باید رو خودم کار کنم به حرحال تا به خواستم برسم ولی ازخدا باز نشانه خواستم گفتم با امید وایمان کارکنم که بهش میرسم فایلو زدم مریم جون تمیزو مرطوب که مثل اسمش مثل گل میمونه پراز طراوت و خوبی رو میشه ازش گرفت دیدم که دارن طرز تهیع ترشی تخم مرغ رو نشون میدن با اشتیاق خب دیدن این همه نعمت لدت بخشه و سعیم این بود که به نکات مثبت توجه کنم هرچند همش تواین فایلا نکات مثبته تلاش سختی نمیخواد ولی اینم بگم یادمه اولااا که سفر به دور انریکا تازه شروع شده بود نمیدونستم حتی نکات مثبت چیه دیدن خونه و اسمون ینی چی چون چیزی بود که بارها تو فیلمها و بیرون دیده بودم و تفاوتشو درک نمیکردم ینی چی و ذهنم عادت داشت مثل یه فیلم ببینه و بگذره توجهی نکته به ارزش نعمتی که میبینه ینی چی از کجا اومده و چطوری و چیه و کاربردش چیه و توسط چه کسی و کلا هرجی مربوط بهش میشه البته با این نکته درونی که توجهه رو نکات مثبتش باشه حتی اگه چیزی خراب میشه مثل قبل نگاه سطحی نداشتن و غر نزدن بلکه رفتن سراغ حل مسئله رفتن و توکل و صبرو تلاش و تجربه ایدهاا و رهایی تا رشد کنیم تا لذتی رو تجربه کنیم حالا با دستان خودنون یا هدایت شون به شخصی و موقعیتی اینا همه ثروته ومن قبلا درک نمیکردم خداروشکررررررر بابت ذره ذره درکی که بهم داده و درادامه داشتم میگفتم من دلشتم نکات وزیباییهای فایلو میدیدم ولذت میبروم و ته ذهنم بود که نشونه من کو پس با زور میخواستم یه نشونه ای میدا کنم و بگم این نشونه منهیتی هرچی میدیم یه جوری تفسیرش میکردم و ربط میدادم به درخواستم ازنشونه ولی چیزی نبود که قلبمو اروم کنه بلکه یه نوع مثلت اندیشی بود وفیلم رسید به جایی که استادو مریم جان رفتن ساحل وای خدای من اون ماسهای سفید اردی چقدر خوب بود ای جانم منم با همه وجود اون اتمسفرواون فضا رو حس میکروم و دوست خواستم برم نزدیکتر تا عشقم رو حضوری به ابو خاک ومردمان اونجا بفرستم وخلاصه که کلی حال کردم تا اینجا ولی باز نشونه من نبود ومن داشتم مثلت اندیشی میکردن بعد اون مجسمه شنی 8پا رسیدن که خیلی خشکل بود و من کلا دهنم دیگه پی نشونه نمیگشت کلا گفتم نیست تا اینکه رسیدن به دومین مجسمه شنی همون قلبی که روش نوشته بود ایمان خیلی تعجب کردم باورم نمیشد من نشونمو گرفتم و واقعا لذت بردم نشونهاا قطعا از طرف خدا واقعا فرکانشون فرق میکنه میخوام بگم قابل پیش بینی نیستن و اونطوری نیستن که تو بریرمیشی بخوای چیزی رو تفسیر کنی خیلی واصح تفاوتشون خودشونو نشون میدن خداروشکر بابت نشونه ای که بهم داده از استاد یادگرفتم باید تاییدش کنم و سپاسگزاری کنم تا هدایتهاا رو چون درپا پی درپی دنبال کنم وهربار واضح تر قطعا خدا بازم هدایت میکنه تا رسیدن به مقصود ان شاالله

سپاس فراوان باز از مریم جان بابت این فیلمهاا درپناه خدا شاد ورستگار باشید .