این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
سلام استاد عزیز و خانم شایسته گرامی و همه دوستان عزیزم. من تصویر ذهنی ام در مورد آمریکا کشوری به رنگ قهوه ای یا آجری بود. اما وقتی این دو سریال را دیدم کشوری به رنگ سبز بود. آن هم سبزی بی پایان و نامحدود. انگار تمام باورهایم در مورد سبز بودن یا فراوانی گیاه فرو ریخت. این کشور نماد فراوانی درخت و گیاه است. چقدر از زیبایی چمنزارها و درختان متنوع و تپه های پوشیده از درخت و گیاهان رونده روی درختان لذت بردم.
در مورد مردم این کشور تصویر ذهنی ام این بود که آدم هایی بسیار خشن و عصبانی و ناراحت هستند که مدام با یکدیگر و با همه مردم دنیا درگیر هستند. چون فیلم هایی که دیده بودم این بود که مدام در حال اسلحه کشیدن به سمت یکدیگر و تیراندازی هستند. رسانه های ما هم که آمریکا را جنایتکار، خون ریز و استعمارگر معرفی می کردند. اخباری که می شنیدم این بود که در آمریکا مدام مردم به قتل می رسند و بچه ها در مدرسه اسلحه حمل می کنند و اگر از کسی خوششان نیاید آن را می کشند. یا اخبار افرادی که اسلحه بر می دارند و به جان مردم می افتند و تا می توانند می کشند. آدم هایی که در کل با یکدیگر مشکل دارند و در صلح نیستند. اما چیزی که در این تصاویر از مردم آمریکا دیدم این بود که آدم هایی بسیار خوش برخورد و خوش رفتارند و وقتی به فرد آشنایی می رسند اولین کاری که می کنند این است که لبخند می زنند. به نکات مثبت افراد توجه می کنند و آنها را تحسین می کنند. کشوری که آن قدر در آن امینت هست که بسته های ارسالی شرکت ها روزها جلوی در خانه می ماند بدون اینکه آسیبی ببیند یا کسی آنها را بدزدد. کشوری که افرادی با نژادهای مختلف در صلح در کنار هم زندگی می کنند. بچه ها چقدر با شخصیت، مسئولیت پذیر و خوش رفتارند. دنبال یادگیری و رشد هستند. به مطالعه کتاب و افزایش اطلاعاتشان اهمیت می دهند. من هیچ درگیری یا صدای تیر اندازی در این تصاویر ندیدم. مهمان هایی هم که به بهشت می آمدند هم خیلی با یکدیگر و با شما محترمانه رفتار می کردند و آن قدر آرامش و متانت در رفتارهایشان دیدم که احساس کردم چقدر آدم های فرهیخته ای هستند و چقدر با خودشان در صلحند. وقتی دیدم که عده زیادی از مردم در مکان هایی جمع می شوند و مدیتیشن می کنند به این نکته پی بردم که چقدر انسان هایی آرام، منظم و به دنبال کسب آرامش درونی هستند. چقدر مراسمات مختلفی برگزار می شود و مردم جمع می شوند و رقص و شادی می کنند و برای شاد بودن به دلیل خاصی نیاز ندارند. چون یک احساس خوبی دارند که نتیجه نگاه درستشان به جهان است.
با توجه به فیلم هایی که دیده بودم و ورودی هایی که در جامعه و تلویزیون دریافت کرده بودم این بود که آمریکایی ها مردمی لاابالی و دنبال لذت های بیهوده هستند که احساس می کردم که شبیه داستان های سینوهه از مصر باستان است. اینکه دنبال انحرافات جنسی خوردن مشروب و الکل ،مصرف سیگار هستند. جامعه ای که فقط از برهنگی و تماشای بدن یکدیگر لذت می برند. آقایان مزاحم خانم ها می شوند و مدام می خواهند از آنها سو استفاده کنند. در مدارس وقت نوجوانان به مسائل جنسی و لمس کردن بدن یکدیگر و خوردن مشروب می گذرد. اما در تصاویری که نشان دادید من هیچ کس را در حال مصرف سیگار و مشروب ندیدم. هیچ کس را مست و با حالت عدم تعادل ندیدم. ندیدم که کسی دیگری را در ملا عام برای مسایل جنسی لمس کند. برهنگی هایشان هم آزادی است که در این کشور وجود دارد و من ندیدم کسی به اندام دیگران خیره شود گویی انگار چیز عجیبی می بیند. ندیدم کسی برای دیگری مزاحمت ایجاد کند یا کسی را اذیت کند. من در روابط بین افراد فقط دوستی، شادی، احترام و صلح را مشاهده کردم. شخصیتی که از نوجوانان و کودکان دیدم این بود که دنبال تفریحات سالم مثل ماهی گیری، دوچرخه و اسکوتر سواری، قایق رانی، بازی کامپیوتری هستند.مردمی ورزشکار که از هر جا عبور می کردید می دیدم که مردم در حال ورزش به شکل دویدن، دوچرخه و اسکوتر سواری هستند. در کل چیزی که من در مورد مردم آمریکا دیدم این بود که آدم های شادی هستند و این شادی شان به خاطر افکار و رفتار مناسب شان است و نه به خاطر اینکه به عوامل بیرونی برای شاد بودن وابسته باشند.
من تصورم این بود که یک کشوری که آزادی های زیادی دارد باعث می شود آدم ها بی هدف و بی بند و بار شوند و مسئولیت پذیر نباشند و در مورد آمریکا هم تصورم همین بود. مثلا می گفتند آنجا هر چند نفری که با هم زندگی می کنند خانواده محسوب می شوند و مهم نیست که ازدواجی صورت بگیرد یا نه. در این حالت کسی تعهدی نسبت به نگهداری همسر و فرزند ندارد و به راحتی آنها را رها می کند و می رود. آزادی هایی که در این جامعه وجود دارد باعث نشده که آنها بی بند و بار و بی شخصیت بار بیایند. برعکس باعث شده مردمی خلاق و آزاد اندیش شوند.مردمی که برای فرزند آوردن ازدواج می کنند و بچه های زیادی دارند و رابطه بسیار خوبی هم با همسر و فرزندانشان دارند. مردمی که برای شاد بودن خودشان را محدود نمی کنند و با حرکات موزون در هر جایی خودشان را شاد می کنند. این آزادی ها باعث شده این همه فیلم ها، انیمیشن ها، سریال ها و هنرهای خلاقانه ساخته شود. این همه بازی های کامپیوتری که پر از خلاقیت است به خاطر آزادی تفکر و عمل است. آزادی باعث می شود رستورانی پر از دلار ساخته شود. باعث می شود لیوان تصفیه کننده آب ساخته شود. باعث می شود وسایل قدیمی خانه ات دکوراسیون زیبای رستورانت شود. باعث می شود کنار دریا با ماسه ها هشت پا و قلعه زیبا بسازی. باعث می شود سس گوجه تولید کنی که آن قدر خوشمزه باشد که بشود خالی بخوری. باعث می شود راهی پیدا کنی که جوجه را با پست به فاصله چند روزه بفرستی. باعث می شود مبلمان را با اجزای جدا از هم به صورت کم حجم و داخل کارتن بفرستی و مصرف کننده به راحتی آن را سوار کند.
در تلویزیون و اخبار و روزنامه ها و داستان ها شنیده و دیده بودم که در آمریکا به سیاه پوست ها ظلم می شود و آنها را آدم به حساب نمی آورند و خیلی محرومیت ها به آنها اعمال می شود. اما وقتی دوست سیاه پوست استاد را دیدم که ثروت زیادی دارد و کسب و کارهای مختلف کشاورزی، مذهبی و … دارد این باورم تغییر کرد. مردم را دیدم که چه سفید و چه سیاه در خیابان بازی می کنند و می رقصند و شادی می کنند. بدون اینکه رفتار عجیبی با یکدیگر داشته باشند.
فیلم های ترسناک آمریکایی زیادی دیده بودم و باعث شده بود آمریکا در ذهن من به فضایی ترسناک تبدیل شود. انگار همه جا ترس، نا امنی، آسیب زدن به یکدیگر و ترساندن وجود دارد. سریال فرار از زندان هم فضایی ترسناک از آمریکا نشان داد. اما این بار دیگر تخیلی در کار نبود و همه چیز واقعی به نظر می آمد. انگار همه در حال برنامه ریزی برای کشتن، صدمه زدن، دزدیدن هستند. مدام جرم مرتکب می شوند و سعی می کنند کس دیگری را گناهکار جلوه دهند و البته قوانین و پلیس هم آن قدر ضعیف است که تفاوت گناه کار و بی گناه را تشخیص نمی دهد و همیشه افراد بی گناه قربانی می شوند. این باعث شده بود احساس کنم در آمریکا مهم نیست که یک آدم آرام و درست و با شخصیتی باشی. در هر صورت ممکن است جرمی به تو نسبت داده شود و به خاطر آن محاکمه شوی. ممکن است کسی به تو آسیب بزند یا تو را بکشد بدون اینکه خطایی مرتکب شده باشی. اما در این تصاویر دیدم که چقدر پلیس با مردم در صلح است و با احترام رفتار می کند. با اینکه این همه آزادی رفتاری در این کشور وجود دارد اما کسی به دیگری آسیب نمی زند و هر کسی سبک زندگی شخصی خودش را دارد. به شیوه خودش شادی می کند. لباس می پوشد. این همه آزادی عکاسی و فیلم برداری برایم جالب بود. حتی از پلیس ها و ماشین پلیس فیلم برداری کردید اما مساله ای پیش نیامد. اینکه افراد با پوشش های مختلف در خیابان ظاهر می شوند و کسی کاری به دیگری ندارد. هیچ تعقیب و گریزی اتفاق نمی افتد. من هیچ ترسی در این تصاویر ندیدم. فروشگاه هایی بی نهایت بزرگ پر از اجناس مختلف با فروشنده هایی خوش برخورد و متین و هیچ مشکل و بی نظمی پیش نمی آید. حتی آنقدر به مشتری اعتماد دارند که جاهایی پرداخت مبلغ را با دستگاهی خودکار انجام می شود. چقدر به فرهنگ یکدیگر احترام می گذارند که حتی قوانین راهنمایی و رانندگی متناسب با آداب و رسوم و نوع وسیله نقلیه افراد است.