این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
سلام
این پیش فرض های ذهنی در تمامی جنبه های زندگی ما وجود دارند و در اکثر مواقع هم جلو ورود نعمت ها به زندگی مارو میگیرند.
در مورد مثال افغان های عزیز که فرمودید من از کودکی در مورد افغان ها چیز های مناسبی نمیشنیدم و جوری به من القا شده که من در کودکی دید از بالا به پایین به اون ها داشتم و همیشه اون هارو انسان های ضعیفی از لحاظ فرهنگی و اجتماعی میدیدم. اما وقتی بزرگتر شدم، وارد بازار کار شدم و در اون بازار افغان هایی رو دیدم که بسیار بسیار انسان های شریفی بودند و چندین و چند مغازه در اون بازار داشتند و بسیار بسیار ثروتمند بودند و از خیلی از ایرانی های همون بازار وضعیت مالی به مراتب بهتری داشتند. در واقع در شهر ما تقریبا بازار پارچه در دست افغان های عزیز هست.
در مورد آمریکا هم همونطور که گفتید من این کشور رو فقط دشت های بی آب علف که توش فقط کاکتوس داشت تصور میکردم و البته در بعضی از فیلم هام یه سری شهر های پیشرفته رو با برج های بسیار بلند ئیئه بودم و این تمام تصوی بود که من در مورد آمریکا داشتم و اصلا نمیدونستم اونجا جای سرسبزی هم داره. اما بعد از این که فایل های شمارو دیدم واقعا عاشق این کشور شدم دیدم چقدر این کشور سرسبزه و حتی از شمال خودمون هم به نظرم خیلی زیباتره. عاشق مردمش شدم که اینقدر خون گرم هستند و بدون این که شمارو بشناسند گاها به شما دست تکون میدن و باهاتون عالی برخورد میکنند، هروقت که کمکی میخواید با جون دل بهتون کمک میکنند که اصلا من فکرش رو نمیکردم همچین انسان هایی هم اصلا در مره زمی وجود داشته باشه، چقدر پلیس هاش مهربون هستند و خوب برخورد میکنند، چقدر کشور تمیزی هست و یک دونه آشغال تا به حال من در فایل های شما در خیابون ندیدم. چقدر مردم باهم در صلح هستند و به پوشش و عقاید هم احترام میذارند و هیچ کسی نگاه بدی به کسی نداره . هرکس هر جا که حال کنه شروع میکنه به رقصیدن بدون اینکه بخواد نگران باشه که الان دیگران چه فکری راجع بهش میکنند. چقدر کشور امنی هست و مردمانش پاک دست و امانت دار هستند.
در کل از وقتی من از زاویه دوربین شما آمریکا رو دیدم عاشق زندگی به آمریکا شدم استاد عزیزم.