سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «بيژنِ😁عزيز» در این صفحه: 1
  1. -
    بيژنِ😁عزيز گفته:
    مدت عضویت: 3141 روز

    بنام خدای جهان افرین

    امشب ۲۱ ادینه ۱۴۰۰ ساعت ۹:۵۲

    در روستایی در جنوبی ترین ناحیه استان فارس شهرستان لامرد روستایی بنام ده پایین ۱ مهر ۵۹ ( هم سن و سالم با استاد البته شش ماهی بزرگترم ازشون؛ به حرفام گوش بده استاد من بزرگترم ازت خااب😁)

    از وقتی که یادم میاد سن ۷ سالگی ام ( بچه ها کامنت من بیشترش ذکر خاطراتم هست تا جواب به سوالات مسابقه چون‌حالم‌خوش‌هست میخام بنویسم وگر نه وقت مسابقه هم تمام شده و من موفق به شرکت در مسابقه در وقت مناسبش نشده ام که اینهم یه حکمتی دارد و از خدا می دانم و الخیر فی ما وقع.

    اما بعد…

    داشتم میگفتم؛ پایان سال تحصیلی اول دبستان دوستی برام خبر از مدرسه اورد که خونمون که تو‌ تجدید اوردی منم خوشحال شدم که تجدید اوردم . نمیدونستم تجدید یعنی افتادن و مردود شدن اون زمان یادم نیست درست ولی فکر کنم دیگه همون مردود شدن بود و خلاصه سال اول دبستان را سال دیگه از نو‌شروع کردیم .

    خوشیش تو‌همون لحظه اول بود که بهم گفت تجدید اوردی ذوق زده شده بودمممم😁 ک یک چیز اوردم.

    خب بریم سر اصل مطلب که دیدگاه من از امریکا و باورام راجب کلا خارج است.

    ما که برق درست حسابی نداشیم اون موقع تو روستامون، اولش یک موتور برق از این تسمه ای های بزرگ بود که کابل کشی بود به اون‌چند خانه واری که ده تشکیل میدادیم بعدشم که یه کم بزرگتر شد ما یک موتور برق گازوییلی یاماها ابی رنگ زیبا داشتیم که بابام کویت برو بود از شیراز همراه خودش اورده بود که فکر کنم دسته دوم.

    همیشه که نمیزدیم فقط ساعتهای گرم روز ۱۲ تا ۳ و شب ۱۰ تا ۲ یا ۳ . درست یادم نمیاد.

    اونم برای اینکه خابمون بره بعدش خاموش میکردیم چون دیگه خوابیم دیگه ، گرمایی احساس نمی کنیم خو .گرمای تیر مرداد جنوب تصور کنید دیگه 😁😁

    این موتور برق نازنین ما اینقدر گرم می کرد که بشدت بخودش میلرزید و صداش میرفت بالا که بابام با پای برهنه میدوید که مبادا خراب نشه یا به قول ما جام نکنه 😁

    وقتی هم میرسید یا خاموش شده بود یا یکی دومتری جایجا شده بود از جای خودش( اخه این مدل ثابتش نبود و روی زمینی بود)

    همه اینها را بهتون بگم..

    اهان یادم امد من دوبار عقرب زردو گازم گرفته از بس پشت بوم خوابیدیم شبا .

    خواستم بهتون بگم که برق درست حسابی نداشتیم که تلفزیون نگاه کنیم تو سن سالهای دهشه شصتی ام تو‌اون دهه شصت.

    ما برامون تابستون ۱۳۷۴ برق شهری یا به قول ما منطقه ای امد که با رنگ روی دیوار سیمانی خونمون نوشته ام هم روز و هم ماهش را هنوزم هست . اینو هم بگم که همیشه دست به برش و در کل دست به ابزار بودم ینی کارای فنی را دوست داشتم از همون اوایل و هنوزم هستم .

    اهان راستی استاد صحبت از فن شد و کارای فنی ، یادم اومد از بس از برند ملواکی و ابزارالاتش تو سریالهای زندگی در بهشت تعریف و تمدید کردید که ما هم دلمون هوای داشتنشون کرد که ی ماه و نیم پیش منم از امازون ی پکیج اره و دریل و اون یکی دریل و نورافکنش و دوتا باطری و شارژرش سفارش دادم و در طی ۱۳ روز برام اوردن دم در خونه با همون ویژگیهایی که اردر دادم.

    دمت گرم استاد مرسی عجب خدماتی نوش جونشون‌ پولی که میگیرن

    طی این فرایند کلی اعتماد بنفسم رفت بالا

    این بار سوم بود که اردر چیزی خارج از کویت خرید میکردم:

    بار اول سه سال قبل از چین لباس سفارش دادم بعلت ایراد داشتن باور فراوانی برادران چینی بقول شما ، تنگ و گشاد بودند ی بارم از امارات کفش ک اونم خوب بود ولی نه اون کیفیتی ک انطضار داشتم ولی این ملواکیه امازون هیولان بخدا چقدم پیگیری میکنن تو راست الان الان بدستت رسیده ریویو بده کلیپ از کارکردش بگیر بفرس برامون میزاریم تو سایت .

    ارزش تولید کن ، خدمت به خلق کن پول خودش میاد سراغت.

    اب تو‌شیر نکن پول میاد سراغت ادما میان سراغت

    باور فراوانیت را درست بکن مثل برادران چینیمون‌نباش خدا خلق را حواله زندگیت میکنه. خلاصه کار جف بزوس درسته و ایول داره این همه ثروتم نوش جونش .

    خلاصه ما تلفزیون که هیچ برق درست حسابی نداشتیم ولی تو ایران بزرگ میشدیم دیگه محیط تاثیر داشت مدرسه تاثیر داشت از رادیو‌ میشنیدم شعار ها و دیدگاه های جامعه نسبت به امریکا .

    یادمه سرگرمیمون ی نوع بازی بود ب اسم تفنگ تفنگی به دو گروه تبدیل میشدیم

    یکی ایران و یکی هم یا امریکا یا عراق

    تکه چوبی بدست میگرفتیم و پشت درخت گِز ، کنار یا پشت دیوار یا پشت بوم هر که بیرون می اومد تیش تیش فلانی را کشتم.

    گروه منفور که طبیعتا یا عراقی بود یا امریکایی.

    بزرگتر ک شدم راهنمایی باید به شهر میرفتیم تو روستا راهنمایی نبود و نیست الانشم نیست

    همش امریکایی های خونخوار و عراق متجاوز تا قبل از همین ۲۰۰۳ برکناری حکومت صدام ، همش اینا رو شنیدم .

    فیلمها هم خانوادهای بی در ‌یکر هر که هر که را بگیره روابط بدون از دواج بچه های نمی دونم بابا مامانش کیه توی پرورشگاهها.

    ن‌ولا توی مغازه من میان احیانا امریکایی هستن نه اذیت میکنن دست میزارن روی فلان جنس اینو میخام قیمتش چنده پرداخت میکنن میرن با کلی تشکر .

    همیشه ازشون میپرسم ملیت خیلی ها امریکای خیلی وقتا هم اروپایی و غیره.

    مشتریهای عراقی هم احیانا دارم برخوردشون از خیلی از شهروندهای اینجا بهتره . ( از بعضی ها )

    بستگی به خود ادم داره قبلنا ادماهی منی بیشتر به تورم میخورد ولی خیلی وقته با رعایت قانون و بالا رفتن مدارم دیگه اونا نمیان همین عربهایی که بر اثر باورهام بود الان خیلی هم ادمهای نازنینی هستند و مشکلی ندارند بخر هستند سود بده هستند خوش برخورد هستند و غیره.

    بچه ها همه چیز بر میگرده به باور.

    سریالهای زندگی در بهشت و سفر به دور امریکا برام خیلی مثبت بوده اند استاد.

    خصوصا زندگی در بهشت نمی دونم شاید بخاطر این بوده باشد که من عاشق زندگی در همچین جایی هستم

    اروم و بی سرو صدا

    شلوغی را خیلی دوست ندارم

    تو جمع و شهرهای شلوغ را دوست ندارم که اینم بخاطر پیش ضمینه های منه

    من بزرگ شده در روستا و کو و دشت هستم و این پیش ضمینه ها باعث شده که جای شلوغ و ادمای زیاد را ترجیح ندهم.

    ولی نسبت به مردم امریکا همه ازشون خوبی دیدم تو سریالها

    میخندن سبک شخصی خودشون را دارند کار بکار کسی ندارند

    نژاد براشون مهم نیس

    لهجه براشون مهم نیس

    پوشش براشون مهم نیس

    دین و مذهب براشون مهم نیس

    رنگ پاسپورت براشون مهم نیس

    اینا من تو کشور مسلمون ۱۹ ساله رندگی میکنم خیلی از اینها براشون مهمه خب ولی نه همشون اکثریت براشون مهمه.

    میدونین یجورایی فرهنگوش اینجوری شکل میگیره

    خب.. مدرسه ها ی خودشون دیگران نیستند

    دانشگاه همینطور

    ولی در کل مهربونند

    اکنا را که گفتم اکثریت منظورم بود.

    استاد ازت بینهایت ممنونم که راهو نشونم دادی حالا این بستگی به خودم دادی که با کار کردن روی خودم چقدر میخام بهتر زندگی کنم و به اندازه ای که روی خودم کار کردم ، ورودیهای ذهنم را کنترل کردم ، با خدای درونم هماهنگ بودم به همون انازه هم سطح زندگی و کیفیت زندگی ام بهتر شده .

    خانم شایسته ممنونم از دست به دوربین بودن همیشگی ات از توضیحات زیبایت

    از پشت سر هم نهادت دقیق کلماتت که فهمم رابیشتر میکند.

    خانم فرهادی خدا حفظت کنه

    ابراهیم مدیر فنی عزیز سپاس گزارم برای نرم و سلیس کردن سایتی به این بزرگی

    دوستان عزیزم ان شاالله همیشه تا زنده ایم با هم باشیم کانتهاتون را تا حدی که بتونم می خونم براتون دعا میکنم ، از نکاتش درس میگیرم.

    همتون را می بوسم.

    خوشحال و خوشبختم که عضو این سایتم.

    در پناه الله شاد و سلامت و ثروتمند و سعادتمند باشید هم در این دنیا و هم در اخرت🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: