این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
سلام
چقدر جالبه که یک نفر که همسن من و هم دوره من هست تا ۹۹درصد باورهاش شبیه منه نه راجع به این موضوع که در همه موارد از اون سریال آینه عبرت بگیر تا بروسلی و جنگجویان کوهستان و کارتون قیس قیس چی بود ها رابین هود و اون داستان اِه بچه ها قاچاقچی و و و
یه زمانی من کلاس اول دبستان بودم همدوره استاد
مارو بردند واکسن نمیدونم چی چی بزنن خیلی درد داشت دراز میکشیدیم رو تخت این پرستار یا هر چی بود( که برخلاف پرستارای الان یک سیبیل کلفتی بود و کلی دلیل بچه خوب شدن ما الان ترسوندنمون ازشخص ایشان بود )میگفت بگو مرگ بر آمریکا و همزمان که ما جواب شعار رو میدادیم آمپول رو فرو میکرد و اینجوری بهتر ازهر رسانه ای زحمت تزریق این ویروس رو میکشید .نخندید بخدا راست میگم
یکی از برنامه هایی هم که بصورت روتین هر ساله انجام میشد الانم نمیدونم انجام میشه آتش زدن پرچم آمریکا بود که خون جوانان ما از چنگش میچکید حال اینکه یه تیر کوچولو توی جنگ از این عقرب جراره (وات؟)جراره و دزد جهانخاره
که نه صلح و صفا درش بود و نه مهر و وفا به یه مرغ تو جنگ ایران عراق نخورده بود.
ما هم مرجع تقلید مو ن و تصمیم گیریمون همون صدا و سیما بود دیگه
بابا مون که نرفته بود آمریکا بیاد تعریف کنه که
کارتون لوک خوش شانس بود همش کاکتوس
فیلمای واقعیشم همین طوری بود طرف میرفت تو قهوه خونه بطریای مشروبو با اسلحه میزد یه دو نفر میکشت و آخر سر هم لوله اسلحه رو فوت میکرد.میرفت .
پلیسها هم کار و زندگی شون شده بود باتوم زدن به این بدبخت سیاها
سازمان سیا هم دنبال رییس شرکتهای پولدار بودن که بزنن ناکارشون کنن بعدم به کاراگاه و قاضی بگن دنبالشو ول کن انگار یه گربه مرده
تو فیلم چارلی چاپلین دیدیم مردم برا یه لقمه نون دارن سگ دو میزنن مثل ربات صبح از خواب بیدار میشن میرن کارخونه شب میان تلپ میفتن تا فردا اصلا نمیدونن بچشون کلاس چندمه زنشون هم ماه به ماه نمیبینن کار کار کار
بچه هم که نمیارن نمیرسن بیارن
و …
روزی دیدم استاد تو فلوریداست گفتم خدایا خودت این سید رو بحق جدش از دست اینها حفظ کن
بعد دیدم فلوریدا از اون لس آنجلس دوره گفتم خب خدا رو شکر ازقلب عقرب دور شده سید والا یکی تو قهوه خونه میزد میکشتش آخرم اسلحه رو فوت میکرد اینم ایرانی ولش کن کشتیم که کشتیم
بعد دیدم راه افتاده داره میره تو امریکا دور زدن گفتم سید بیخیال تو میری من خواب بد میبینم بچه ش رو هم گذاشته مدرسه که یارو دانش آموزان با مسلسل میان سر کلاس معلم و بچه ها و تا آبدارچی رو میزنه میکشه دیدم مدرسه بچش تموم شد نفس راحتی کشیدم
رفتند سفر بچه رو ول کرده تو پارک به امون خدا سید مگه اینجا پارک جلو در خونتونه الانه که بزنن کلیه بچه رو در بیارن تو کلمن یخ بفرستند برا پولدارای کشورشون که کلیه میخان دیدم نه زنده برگشت خلاصه گفتم خدا بخیر کنه ازاین سفر دیدم نه خیلی خوب تموم شد برگشتند .
رفتند تو پارادایس گفتم اینها در رفتن که مریضی نگیرن براشون مهمون اومد لامصب روبوسی نکن سید باهاش این اگه بگیری دوره دوازده قدمو کی میخاد بیاد بغلش کرد گفتم الانه که خنجر رو فرو کنه ماشینو ور دارن اینم که ایرانیه کس و کاری نداره همونجا چالش کنن و بردارن برن
دیدم نه بخیر گذشت
خانوم شایسته بنده خدا روتنها گذاشت تو مزرعه رفته گفتم خب بنده خدا این دل میترکونه نصف شبی بریزن سرش دزدهای جهانخاره دیدم نه بخیر گذشت
رفت مسابقه گفتم الانه که اسلحه رو بکشن رو تیم رقیب بوم بوم آخرشم لوله اسلحه رو فوت کنن دیدم نه اینجا هم بخیر گذشت خلاصه دیدم اون آمپوله خیلی قوی بوده بقول استاد تو هر موضوعی که باور اشتباه داری همیشه باهات هست ولی خداییش خیلی عوض شد بخدا کلی چیز دیگه هم موند که بگم