این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
به نام تنها فرمانروای جهانیان، رب و صاحب اختیار وهاب من
سلام
سپاسگزار خداوندی هستم که هر لحظه با هدایت و حمایتش مرا در مسیر مستقیم خودش ثابت قدم نگه می دارد.
استاد جان من می تونم که در مورد این سریالها ساعت ها رو روزها بنویسم نه فقط بخاطر اینکه ۹۸٪ قسمت های این دو سریال رو دیدم و با یاری و حمایت خدا براشون کامنت نوشتم ، بلکه بخاطر تمام تاثیرات بی نهایت زیادی که این سریال ها در شیوه زندگیم، در باورهام ، در درکم از زندگی و عملکرد هام گذاشته
.
استاد جان به عنوان فردی که بعد از دیدن چند قسمت از زندگی در بهشت برای خودم چکاب فرکانسی نوشتم و هر بار بررسی کردم رشد بی نظیرم رو، می دونم تمام تاثیرات بی نهایت مثبتی که این سریال بر زندگیم ، بر درکم از قانون گذاشته ساعت ها، روزها و ماه ها بنویسم، چون من با این سریال زندگی کردم ، قانون رو درک کردم ، عمل کردم و رشد کردم.
از انجام کارهای خانه گرفته تا خرید کردن ، لذت بردن ، در لحظه زندگی کردن، دنبال بهبود دایمی بودن ، قانون تکامل، قانون تصاعد، کنترل ذهن، تمرکز بر زیبایی ها، عشق دادن به همه چیز، رشد شخصیتی و … در مورد همه چیز بنویسم و بخاطرشون ساعت ها ازتون سپاسگزاری کنم. اما از اونجا که قراره بیشتر توی این فایل تمرکزمون در مورد پیش فرض های ذهنی در مورد آمریکا و تاثیر بی نظیر این سریال برای رفع اونا باشه . چشم. در این مورد هم نتایج بسیاری توی دستمه از فضل وسیع خداجونم که دیدن درس گرفتن و عمل کردن به هدایت های جاری در این سریال رو روزیم کرد. و هدایت و حمایتم کرد تا زندگیم این همه رشد کنه، خدا رو هزاران مرتبه شکر شکر شکررررر.
راستی استاد جانم بی نهایت تحسین تون می کنم برای نوشتن چنین کتاب ارزشمندی پیش فرض های ذهنی مشتاق خوندنش هستم و ایمان دارم که با خوندن و عمل کردن به آگاهی های این کتاب خیلی از ترمزها و محدودیت هامون رفع میشه باعث گسترش بی نهایتی در جهان مون میشه چون دقیقا هدف اصلی این فایل باورهای محدودکننده ی ما چگونه با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند هدایت خود خداست برای من.
خوب با توکل به تنها فرمانروای جهانیان بریم سراغ پاسخ به این سوال ارزشمند با رعایت کامل فرمت ان شاالله:
قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید:
استاد جان اول این رو بگم که من خیلی از پیش فرض های ذهنیم رو هم با همین سریال پیدا کردم.
۱_ در مورد بنیان خانواده و روابط خانوادگی:
من فکر می کردم که واقعاً از لحاظ خانوادگی آمریکایی ها خیلی داغون هستن. اکثراً فرزندان حاصل رابطه نامشروع هستند که با یکی از والدین خود زندگی می کنند و اون یکی والد اینا رو ول کرده و رفته دنبال خوش گذرانی خودش. و این فرزندان با کلی عقده بزرگ میشن . و اون پدر یا مادری که مسیولیت بچه رو قبول کرده خیلی داره سختی می کشه و افسرده است و یا فرزندانی که از نوجوانی از خانه خارج میشن و توی دام هزاران ناهنجاری اجتماعی می افتن و پدر مادرهای بی مسئولیتی که اصلا نمی دانند، فرزندانش با کی و کجا هستند. فرزندانی بی مسیولیت در مورد پدر و مادر و خانواده
این باور از کجا اومده بود:
از رسانه ها اخبار ، برنامه های تحلیل گر و برنامه های خانواده و جامعه شناسی و فیلم ها و سریال ها. وقتی که توی اخبار یا فیلمی این موضوع رو می دیدم ذهنم درگیرش می شد و بعد از زبان افرادی که به ظاهر علم این موضوع رو داشتن و فلان مدرک روانشناسی و جامعه شناسی رو از فلان دانشگاه گرفته بودن می اومدن تجربیات و آگاهی شون رو با آمار و ارقام به ظاهر مستند می گفتند ، دیگه شکی نموند برام که دقیقا بنیان خانواده در آمریکا اینقدر داغونه.
چگونگیِ این تغییر دیدگاه با دیدن این دو سریال:
با دیدن سفر به دور آمریکا ، دیدن خانواده های شاد و صمیمی که با هم در حال خرید کردن، تفریح کردن ، بازی کردن و خوش گذراندن بودن ، شک کردم به آنچه قبلاً فکر می کردم ، اما با آمدن خانواده راسل و خانواده خانم جولی و دوستان دیگه من با تمام وجود باور کردم که نه تنها آنچه من در مورد بنیان خانواده فکر می کردم درست نبود بلکه کاملا بر خلاف اون صدق می کنه، روابط بسیار صمیمانه بچه ها با هم، رابطه دوستانه و صمیمانه پدر و مادرها با فرزندان شون . فرزندانی که در عین مستقل و با عزت نفس و شاد بزرگ شده بودن در عین حال بی اندازه با محبت ، مسئولیت پذیر در قبال خانواده و صمیمی بودن . من آقای راسلی رو دیدم که پا به پای فرزندانش ماهی می گرفت بازی می کرد، تفریح می کرد ، کار می کرد و هوبی رو دیدم که در عین حال که قوانین عالی داشت بی نهایت عاشق فرزندانش بود شناخت عالی در مورد هر کدوم و ویژگی های شخصیتی شون داشت باهاشون بازی می کرد بهشون عشق می ورزید، در عین حال که هیچ ارفاق و دلسوزی نداشت، من فقط از شیوه رفتاری خانواده راسل بیشتر از ده صفحه نکته برداری کرد. شاید یه اتفاق خیلی ساده ای بود گم شدن لیوان هوب عزیز، اما اون نتیجهای که برای من داشت بی نهایت تاثیر گذار بود، اینکه همه خانواده بسیج شدن برای پیدا کردن لیوان، اینکه آقای راسل اون همه مسافت خانمش رو برد تا یک لیوان جدید بخره، من بهترین روابط خانوادگی رو دیدم یک خانواده شاد ، خوشبخت ، موفق و با عزت نفس ، و پدر و مادری که ساعت ها در مورد تربیت فرزندان با هم صحبت می کردن و هر کدوم دیگری رو برای تاثیر مثبتی که بر تربیت فرزندان داشته تحسین می کرد
۲_روابط اجتماعی مردم:
خوب من فکر می کردم که خیلی با هم سرد هستن و هر کی سرش توی زندگی خودشه و خیلی سخت با دیگران ارتباط می گیرن، با غریبه ها و مهاجران خیلی بد برخورد می کنند، هر کی به فکر منافع خودشه فقط ، دوستی ها فقط بر پایه منفعت شخصیه. همش مشغول کار کردن هستن از صبح تا شب فقط کار می کنند و آخر هفته ها مشروب می خورند و جلوی تلویزیون لم می دن چون اینقدر بحران اقتصادی هست که نمی توانند تفریح کنند چون تمام تفریحاتشون پولیه و در کل زمان زیادی برای تفریح کردن ندارند.
مطمئنا ریشه اینا هم از همون رسانه ها و فیلم ها و حتی آهنگ هایی که خواننده های ایرانی مهاجر در آمریکا می خوندن و شنیده های من از آشنایان نشات می گیره ، مثلا یه آرایشگری داشتم یه مدت رفته بود آمریکا بعد می گفت:« بعد از دو ماه که اونجا بودیم یه بار همسر برادر شوهرم که آمریکاییه ما رو دعوت کرد اونم توی پارک به صرف کیک و قهوه، خیلی آدمای خونسرد و بی عاطفه ای هستن ، ما هم عاطفی نتونستیم اونجا رو تحمل کنیم بر گشتیم.»
چگونه این دیدگاه تغییر کرد ؟
وقتی که توی استیت پارک ها ، اکیپی از دوستان خانوادگی رو می دیدم که اتفاقا خیلی با هم صمیمی هستند، روزها با هم تفریح می کنند ، بازی می کنند ، می زنند و می رقصند، اگر سخت کار می کنند در عوض خیلی زیاد هم تفریح می کنند. چقدر شما رو راحت توی جمع خودشون می پذیرفتند . خانم بورلی تمام قسمت های حیاط شون رو با عشق به شما نشون میداد، خانم کتی بود فکر کنم مادرش ۹۵ ساله بود ، با شما آشنا شد و کلی با شما به خرید اومد ، شما رو به خانه شان دعوت کرد. اون همه آدم های خیررسانی که خدا سر راه تون قرار می داد تا کارتون رو به بهترین شکل انجام بدن،. تمام آدم هایی که شما برخورد داشتین با نهایت احترام با شما برخورد می کردند و حتی افرادی رو دیدم که وقتی فهمیدن ایرانی هستین کلی هم بهتون محبت کردن، کم کم بهم نشون دادین شاید آنچه که من شنیدم اشتباه بوده و با زندگی در بهشت من با تمام وجود باور کردم که کاملا پیش فرض های ذهنی ام اشتباه بوده. استاد کلا به نظر من سریال زندگی در بهشت تکامل یافته ی سفر به دور آمریکاست، حداقل برای من با این دو سریال بهتر رشد و تکاملم رو حس می کنم. بعد من دیدم لری عزیز اینقدر دوستانه و برادرانه داره به شما کمک می کنه، دیدم خانواده راسل چقدر به شما احترام می ذارن و چقدر دوستتون دارم خانواده جک و دوستان تون ، تونی و ... حتی فردی کن اومده چاه آب تون رو درست کنه. استاد من دیدم بهترین و سالم ترین روابط اونجا جریان داره ، همه به هم محبت بی دریغ نثار می کنند در عین حال که اولویت اولشون خودشون هستن و این باعث میشه تا هم از باهم بودن بیشتر لذت ببرن هم کارهاشون رو به بهترین شکل انجام بدن. من دیدم مردم ساعت ها به شادی می گذرانند، من دوستان خانوادگی دیدم که دور تا دور توی ساحل صندلی چیده بودن و شاد بودن و لذت می بردن. من عروس خانم زیبایی رو دیدم که جشن عروسیش در عین سادگی پر از عشق و احساس عالی و زیبایی بود. پس با کیفیت ترین سطح روابط اجتماعی رو اونجا دیدم. همه دوستان شما آدم حسابی بودن و از بالاترین لول ها.
۳_میزان امنیت اجتماعی:
اوه اوه برای این مورد خیلی حرف دارم، من فکر می کردم اکثریت مردم ظاهری شیطان پرستانه و شرورانه دارن، همه محله های شهرها رو خلاف کار ها برای خودشون تقسیم بندی کردن، مافیا در همه جا غوغا می کنند، فکر می کردم تمام شهرها پر از پلیس های فاسد و خشنه، مدرسه های پر از دانش آموزان روانیه که تحت تاثیر بازی های رایانه ای اسلحه می کشند و همه رو می کشند، چون حمل اسلحه مجازه ، هر روز کلی سر چیزای الکی همدیگه رو می کشند، خانم ها امنیت ندارن و شهر ها پر از افرادیه که عقده های جنسی دارند و به خانم ها تجاوز می کنند . استاد یه چیزی بگم بخندیم من حتی به اونایی که موتور هارلی دیویدسن داشتن هم حس خیلی بدی داشتم فکر می کردم اونا یه اکیپ هستن و با اون هیکل های گنده شون و ظاهر های ترسناک میان یه طعمه از بین راننده ها پیدا می کنند و اسکورتش می کنند تا یه جای پرتی و خفتش می کنند. نژاد پرستی در این کشور خیلی خیلی زیاده.
خوب کاملا هم مشخصه که اینا تاثیر فیلم ها و سریال هایی بود که دیده بودم و اخباری که هر روزه با آب و تاب و هزاران جور تحلیل و … در موردشون صحبت می کرد.
خدای من ، استاد با این دوتا سریال من دیوانه شدم، اینکه چقدر قدم به قدم دیدم که چقدر دیدگاهم اشتباه بود. افرادی که دوربین خانم شایسته نازنینم نشون می داد آدم های بودن با ظاهر های بسیار ساده، راحت و مهربونم که همیشه با دیدن دوربین با عشق لبخند می زدن و دست تکان می دادن. نه تنها هیچ خلافکاری نبود بلکه من در هیچ کدوم از فایل ها حتی یک فرد سیگاری یا مستی که کنترل خودش رو از دست داده رو ندیدم، پلیس های آدم های مهربونم و همراه مردمی بودن که حتی خیابون ها رو آماده می کردند و امنیت افرادی که از دست پلیس عصبانی بودم رو تامین می کردن، در تمام جشن ها پلیس ها کنار مردم و هم آه مردم در حال شادی کردن بودن. من دختران زیبا و خوش اندامی رو دیدم که تا حد زیادی برهنه در ساحل تفریح می کردن و هیچ کس حتی نگاهشان هم نمی کرد چه برسه به اینکه اذیت شون کنه ، من تمام فرزندان و دانش آموزی رو که در این دوتا سریال دیدم بچه های مهربان ، شاد ، دوست داشتنی و با عزت نفس و مودبی بود که بی نهایت با دیگران ارتباط عالی داشتن ، من فرزندانی رو دیدم که با آموزههای عالی و اردوهای تابستانی بی نهایت قوی و خلاق و درست بار اومدن. استاد جان من همایش های موتور سوارهایی رو دیدم که حتی با اون هیکل های گنده و ظاهر های خاص شون با دیدن دوربین شما مثل بچه ها ذوق می کردن و با مهربانی لبخند می زدن و دست تکان می دادن، من امنیتی رو دیدم که شما در ملک پردایس و تک تک خونه هاتون حتی در رو قفل هم نمی کنید، با یک آروی بیشتر آمریکا رو گشتین و همیشه و همه جا پر از احترام و امنیت و حس خوب و شادی بود. من اثری از نژاد پرستی ندیدم وقتی که اون دوست سیاه پوست مون بی نهایت ثروتمند بود و چند تا از پست های مهم اون شهر رو داشت و مردم چندین سال پشت سرهم برای مسئولیت های مهم انتخابش کرده بودن.
۴_ طبیعت این کشور
استاد جان در این مورد خیلی افکار من داغون بود که ، دقیقا منم مثل این دوست مون فکر می کردم که همش بیابانه و پر از کاکتوس، اونجا هایی هم که رودخانه داره و کمی سرسبزی پر از حیوانات وحشی و تمساح و کروکودیله و شهرهایی پر از برج های بلند بهم چسبیده و خفه کننده.
اینم بخاطر فیلم های بود که از بچگی دیده بودم ، فیلم های وسترن و … اقا ما یه کارتون هم می دیدیم آخه توش پر از این چیزا بود ، اسکار یه مارمولکی بود که توی بیابان های آمریکا برای یه قطره آب له له می زد. ما هم ساده ، خوب باور می کردیم دیگه.
این مورد اول با خونه ویلایی تمپا و پردایس شروع شد ، گفتم نه پس اونجا ها هم مثل شمال ایران ما ، استثنائا یه همچین جاهایی هم داره، استاد هم که همیشه دنبال بهترین آب و هوا ، هدایت شده به چنین بهشتی، ولی خوب بازم با دیدن تصویری که از داخل هواپیمای آموزشی گرفته بودین گفتم خوب انگار این جا هم واقعا اینجور جاهای سرسبز داره. ای جانم استاد جان یاد سفر به آمریکا اون همه استیت پارک های بزرگ و سرسبز اون همه شهرها و ایالت هایی که شما رفتین همه جا پر از سرسبزی و جنگل و رودخانه و طبیعت زیبا بود و یک نکته مهم دیگه هم رام بودن این طبیعت بود . استاد جان اگر یوتا نمی رفتین می گفتم کلا یه ذره کویرهم توی این کشور نیست که صد البته اونجا هم از نظر زیبایی فوقالعاده بود با اون آرت های خوشگلش. و دانتون شهرها با اون همه سرسبزی ها و معماری های با شکوه ، منطقه های ویلایی و همچنین منطقه های که برج ها با هارمونی و زیبایی کنار هم قرار گرفتن، کلا تصویر ذهنی من رو عوض کرد. دیدن اون باران های همیشگی، اون همه آب و سرسبزی مخصوصا تصاویری که با درون ضبط می شد ساعت ها اشک شوق من رو جاری می کرد و من بی نهایت سپاسگزار خدا می کنه دیدن این همه نعمت و ثروت و سرسبزی در جهان مون.
۵_ آزادی های مشروع و نا مشروع
من فکر می کردم تمام زندگی هاشون پر از خیانته، بچه ها از سن های پایین درگیر روابط جنسی می شن ، اکثر بچه ها حاصل بچه های نامشروعن، همه ، همه جا راحت مشروب می خورند و مواد مصرف می کنند و …. از نظر اجتماعی و سیاسی کسی حق اعتراض نداره، اگر کوچکترین اشتباهی بکنی باید زندانی بشی یا جریمه بدی ، اگر به فردی نگاه کنی جرمه و…
بازم اینا هم تاثیر رسانه ها و اخبار و فیلم ها و شنیده های منه، یه چیزی بگم استاد یکی از آشناها مون که نیویورک زندگی می کنه می گفت اگر شما به کسی خیره نگاه کنی یا زیاد توجه کنی ، مثلا براتون عجیب بوده باشه و با تعجب به فردی نگاه کنی ، اون فرد از شما شکایت می کنه و باید جریمه سنگین بدی
استاد من روابط سالمی رو دیدم که تا وقتی با فردی توی رابطه هستن وفادار به اون رابطه هستن و به راحتی از اون رابطه خارج میشن پس اتفاقاً بهترین و وفادارنه ترین روابط رو دارن. من بچه هایی رو دیدم که حتی تا نوجوانی هم دارن بچگی می کنند و لذت می برن، برای هر گروه قسمتی از شهر مشخص شده ، اگر افرادی اهل مشروب خوردن و بار و اون داستانها هستن ، همه شرایط رفاهی براشون مهیا شده و از ورود افراد زیر ۱۸ سال به اونجا جلوگیری میشه و همچنین مکان هایی برای تفریحات سالم. من مردمی رو دیدم که راحت داشتن به عملکرد پلیس اعتراض می کردن و پلیس هم داشت با احترام امنیت شون رو تامین می کرد. استاد جان شما و مریم جان نه تنها به افراد نگاه می کردین، بلکه دوربین به دست از اونا فیلم هم می گرفتین و اونا هم نه تنها ناراحت نمی شدن بلکه کلی انرژی می گرفتن و با عشق و شادی می خندیدن و دست تکان می دادن.
۶_ انسان دوستی یا نژاد پرستی:
این طرز فکر رو هم خیلی زیاد داشتم که فقط افرادی که نژاد اروپایی دارن وچند صد ساله اونجا زندگی می کنند راحت هستن و اینا به بقیه زور میگن، و نژادهای دیگه رو مسخره می کنند .
اینم باز بخاطر رسانه ها و فیلم ها بود
استاد جان توی سفر به دور آمریکا من مردمی رو دیدم که از تمام نژداهای دنیا بودن و همه با احترام و آرامش کنار هم زندگی می کردن و همه بخاطر ارزش والای انسانی به همدیگه احترام می ذاشتن ، من آمریکایی رو دیدم که با افتخار کلاه افغانی که دوستش بهش هدیه داده بود رو روی سرش گذاشته بود، توی موزه هایی که می رفتین ، آبشار نیاگارا ، من انواع نژاد ها رو دیدم که با صلح و آرامش در کنار هم زندگی می کردن . تفریح می کردن ، این بخاطر تربیت درست و فرهنگ بی نظیره این کشوره. این مورد رو بالا بیشتر توضیح دادم
۷_ خشونت
آقا من فکر می کردم پدرها اینقدر مشروب می خورند که زن و بچه هاشون از دستشون اسیرن و مرتب زنگ می زنند ۹۱۱ بیان اینا رو جمع کنند، توی مدرسه ها گروهایی از بچه ها هستن که به بقیه زور میگن، توی کوچه محله ها همیشه درگیری های خیابانیه و از همه اینا خشن تر پلیس این کشوره. فکر می کردم شهر پر از نظامیان از جنگ برگشته روانیه، که با کوچکترین بهانه بقیه رو می گیرند زیر باد کتک.
اینقدر من فیلم سریال در این مورد دیدم که حد نداره ، اخبار اینقدر از روند خشونت جاری در آمریکا می گفت که اصلا خلاف اینو نمی تونستم تصور کنم.
استاد جان توی سفر به آمریکا دیدم عه اینا که خیلی حالشون خوبه، خیلی هم آروم و مهربونم هستن. تک تک افرادی که می دیدم هم در سفر به دور آمریکا هم زندگی در بهشت آدمهای شاد و مهربون و پر انرژی بودن تا با اومدن خانم جولی و دوستانشون که نظامی بودن و همسرش هم نظامی بود ، آشپزی کردن شون ، بازی کردن شون تفریح کردن شون ، شاد و مهربان بودنشان کلا دیدگاه من رو تغییر کرد . من آدم های بسیار دوست داشتنی رو دیدم که انرژی مثبتشون کاملا مشهود بود.
۸_میزان آزادی های مذهبی
فکر می کردم مسلمانان توی این کشور همواره مسخره میشن، مورد خشونت واقع میشن یهودی ها از دست تعصبات مسیحیان متعصب به فلسطین مهاجرت کردن و ….
اینم کاملآ مشخصه که بخاطر آموزه های مذهبی ، شنیده ها در مدرسه و جامعه ، اخبار و فیلم ها و سریال ها این طرز فکر بوجود آمده
من افرادی رو دیدم که در ساحل تقریبا برهنه بودن در کنارش مسلمانی که با پوشش و حجاب کامل ایستاده بود ، مسافران هواپیمایی رو دیدم که یکی لیوان مشروب دستش بود و یکی تسبیح. من محله ای پر از بار و مکانی برای تفریحات شبانه دیدم و توی همان محله چندین نفر مبلغ دینی که داشتن در مورد دینشون تبلیغ می کردن. من دیدم اگر توی دنیا جایی آزادی باشه اونم این کشوره ، هر کی با اعتقادات خودش زندگی می کنه و کاری به اعتقادات دیگری نداره. من آمیش هایی رو دیدم که به شیوه صد ها سال پیش زندگی می کردن و شهر و خیابان ها رو هم با توجه به شیوه زندگی اونا طراحی کرده بودن. و کلا شکل باورهای من تغییر کرد
۹_کیفیت کسب و کارها:
در این مورد چند تا باورهای تقریبا خوب داشتم اینکه افراد بسیار مسیولیت پذیر هستن و کار رو به بهترین شکل انجام میدن ، قوانین کشوری از کسب و کارها حمایت می کنه ، ولی خوب باور منفی هم داشتم دیگه، باید خیلی سخت و زیاد کار کنند ، باید مالیات خیلی زیادی بپردازن و قوانین خیلی زیادی برای شروع کسب و کار و انجامش هست
اینم مثل تمام فکر ها قبلی حاصل تلویزیون و شنیده ها بود دیگه
خدای من ، اصلا این دوتا سریال باورهای من در مورد کسب و کار این آدم ها شخم زد، من آدم هایی رو دیدم که ابزار آلات حرفه ای دارن و خودشون به تنهایی یک شرکت هستن و بی نهایت موحدانه از عهده کارها بر میان. من دیدم هر فردی در هر جایگاهی که هست به بهترین شکل کار خودش رو انجام میده ، من دیدم که با ثروت بی نهایتی که در این کشور هست همه کارها بسیار راحتر و سریع تر انجام میشه، من دیدم که میشه توی هر کاری بی نهایت ثروت ساخت و موفق شد ، و قوانین ثابتی که خودش نقطه قوت و عامل موفقیت برای هر کسب و کاریه در این کشور هست. مردمانی صادق درستکار، شریف ، مهربان و توحیدی و با عزت نفس که من بی نهایت دوست شون دارم و تحسینشون می کنم.
استاد یه تجربه هم بگم من برای تمرینی که در مورد سفر تجسمی شش ماهه به آمریکا بود، می خواستم عکس کانالم رو پرچم آمریکا بذارم اما دیدم من هنوز به این پرچم حسم خوب نیست، چون پرچم آمریکا رو توی سیزده آبان و دهه فجر زیر پا یا در حال سوختن دیده بودم . و عامل تمام بدبختی های دنیا رو این پرچم می دونستم.
با دیدن این سریال دیدن پرچم در جلوی در تک تک خونه هاتون ، حتی جلوی آروی هاشون ، لباس های شما ، پرچمی که توی خونه ویلایی تمپا زده بودین کم کم احساس من رو به این پرچم خوب و خوب تر کرد.
ومهمتر از تمام این تغییرات این بود که شما با این سریال ها من رو به صلح رسوندین با این کشور. می دونین احساس منفی من نسبت به آمریکای دوست داشتنی که تاثیری روی این کشور نداشت که ، بلکه باعث احساس و فرکانس منفی شد. و حالا این احساس عشق و علاقه باعث ارسال بالاترین فرکانس ها و تجربه بهترین اتفاقات برام میشه.
منی که طبق آموزه های و دیده ها و شنیده های قبلیم در مورد آمریکا بدترین باورها رو نسبت به این کشور داشتم حالا خواسته زندگی در فورت مایرز انرژیم رو هزاران برابر می کنه. حالا با تمام وجود باور دارم که زمین خدا گسترده است و پر از نعمت و کافیه که من ترمز و باور محدود کننده ای نداشتم و برم تجربه کنم و لذت ببرم
استاد جان یه مورد دیگه هم که من با فایل های شما دیدم و کاملاً درک کردم و باورش کردم ، روحیه شاد مردم آمریکا و صلح درونی بی نظیری هست که با خودشون دارن، خیلی حالشون عالیه و ملا به سبک شخصی خودشون زندگی می کنند. و منم بی نهایت داشتن چنین روحیه و شخصیتی رو تحسین می کنم.
استاد جان سپاسگزارم برای تهیه این فایل و مطرح کردن این پرسش که من درک کردم چقدر راحت و عالی تک تک باورهای محدود کننده ام با دیدن این سریالها از بین رفتن.
خدا جونم وهاب رزاق من برای اینکه دیدن تک تک قسمت های این سریال ها و این همه خالص و پاک تر شدن باورهام رو به آسانترین شکل از فضل وسیعت روزیم کردی و الان با نوشتن این کامنت به یادم آوردی که چقدر مرا رشد دادی سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
دوستان جانم با عشق تک تک کامنت هاتون رو می خونم چون ایمان دارم از دل کامنت هاتون درهایی از آگاهی برام باز میشه. عاشقتونم
در پناه خدا در تمام جوانب زندگی موفق باشید 🌹🌹🌹