سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مرضیه صادقی» در این صفحه: 2
  1. -
    مرضیه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    سلام استاد جان

    من برای این مسابقه کامنت گذاشتم

    اما وقتی به این سوال جواب دادم دیدم چقدر پیش فرض ذهنی و یا همون ترمز در مورد این کشور داشتم و اینها فقط یه سری شنیده های بی اساس بوده

    فکر کنم همه این شنیده هام واقعیت بوده اما نه برای همه برای کسانی که دنبالش بودن و جهان بیشتر و بیشتر بهشون نشون داده

    این تصاویر و فیلم هایی هم که شما به ما نشون دادین واقعیته چون شما توجه کردین و بیشتر و بیشتر در مدارش قرار گرفتین

    همین الانم این دو تا مدار هستن بستگی به کنترل ذهن من داره که چقدر توانایی تمرکز بر نکات مثبت و زیبایی هارو داشته باشم

    اوایل من عاشق ایران و امنیتش بودم و متنفر از آمریکا بعد که وارد مدار دیگه ای شدم فکر میکردم نگرشم تغییر کرده و دیگه آمریکارو دشمن نمیدونم اما فقط اون حس خشم و تنفر من جابه جا شده بود دیگه عاشق آمریکا بودم و متنفر از ایران که تو چه کشور جهان سوم عقب مونده ای زندگی میکنم

    یه ترمز بزرگ پیدا کردم که خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو بودم اگه شما تو امریکا نبودین تا دنیاشو از وجه زیباتری به ما نشون بدین و تو همین ایران بودین وجود من در همین خشم میموند و برام سوال بود چرا هنوزم با خودم در صلح نیستم چون در صلح بودن با خودم رو تو این مسائل سیاسی نمیدیدم اینهارو مسائل دینی میدونستم

    وقتی خشم و نفرت درون آدم باشه اسمها فقط یه واژه هستن ایران آمریکا انگلیس …..

    یاد اون فایلتون افتادم که تو یه ماجرایی مردم به آتش نشان ها حمله کردن و تو ماجرای پلاسکو کلی بهشون توجه کردن و بالا بردن

    یعنی این خاصیت ذهنه یا سرکوب کنه یا بالا ببره

    مثلا میگفتم آمریکا اصلا هم دشمن نیست خیلی هم بافرهنگ و پیشرفته و همه چی تمومه ولی ایران خاک برسره حواسم نبود توجه من قاطی پاطی به همه جنبه ها هست

    همین شیوه باعث میشد که توجهاتم به موضوعات درهم باشه مثلا وقتی رستوران عالی میرفتیم همون موقع نکات مثبتش رو میگفتیم و باعث میشد به رستوران خیلی عالی تر هدایت بشیم اما اونجا مقایسه میکردیم میگفتیم اینجا خیلی شیک تره سرسبزتره ولی رستوران قبلی سطحش پایین تر بود و فضای درختهاش بسته و خفه بود ولی اینجا دلبازه

    الانم که کامنت پاسخم خوندم دیدم نوشتم تو امریکا خانم ها ازادی حجاب دارن اما اینجا کسی حجاب نداشته باشه واکنش نشون میدن یعنی تو ناخوداگاه این مقایسه میاد و دوباره توجه من به نکات مثبت خالص و ناب نیست و دو بعدی میشه هم خشم از شرایط ایران هم احساس خوب از شرایط امریکا

    تو یکی از فایلهای قدم ها در مورد مقایسه و آثار مخربش گفتین واقعا مقایسه تو توجه به نکات مثبت هم مخربه

    حالا میفهمم وقتی خانم شایسته میگن هنوزم درختهای اون خونه ۶۰ متری برام زیبا هستن با اینکه در مدار جنگلهای زیبای آمریکا قرار گرفتن ولی من بودم تو ذهنم اون درختهارو هزار باره تخریب میکردم و این تفاوت ایجاد میکنه

    باید از هر زیبایی گذر کرد و با خاطرات خوب و لحظه های زیباش رها کرد و سپاسگزارش بود

    این سوال منو متوجه این موضوع کرد که بهشت من میسازم میدونم شما میخواستین به ما بگین تجربه های زندگی ما به خاطر پیش فرض های ذهنی ما هستند که میتونن اونجوری عوض بشن که ما دوست داریم و با خواسته هامون هماهنگ کنیم تا تجربه کنیم

    درواقع مچ ذهنمو گرفتم که فکر میکنم به نکات مثبت توجه کردم این انرژی خشم به شکل دیگه تبدیل کردم از امریکا به ایران

    بعدش اومدم این پیش فرض های ذهنی یا همون ترمزهارو در وجه یکی از خواسته هام گذاشتم

    در مورد خواسته خونه خریدن

    همیشه میگفتم خدایا من که تو خانواده ای بزرگ شدم که همیشه امکانات داشتیم تو بالاشهر و یه خونه ویلایی عالی بزرگ شدیم پس چرا من هنوز صاحب خونه نیستم

    خیلی فکر کردم و جوابشو پیدا کردم جوابش تو ذهن منفی والدینم بود

    هزاران بار به جای اینکه بشنوم خداروشکر خونه داریم شنیده بودم چقدر به سختی خونه دار شدیم چون زمین گرفتن و خونه ساختن از هر سختی و بدبختی این مسیر که فکرشو بکنین و حتی نکنین میگفتن از قناعت کردن و کم خوردن و خونه دار شدن و …….

    بعد دیدم آره سه تا از خواهر برادرام خونه خریدن اما فوق العاده سخت و زجراور جوری که وقتی خونه شون رفتن دیگه خوشحال و شکرگزار نبودن و نیستن اخرین بار هم که برادرم خونه ساخت دوباره مادرم یه دور ماجرای سختی ها و بدبختی های خونه دارشدن تعریف کرد

    موندیم من و دو تا داداش دیگه ام که هنوز خونه نداریم یعنی ذهن ما نمیخواد انقدر رنج تحمل کنه و ترجیح میده خونه نداشته باشه نمیخواد از رفاهش بزنه درسته به خاطر همین توجه به نکات منفی خودم هم به سختی خونه دار شدم ولی نتونستم سختی هاش تحمل کنم و فروختم همینه به خدا همه اش زیر سر منفی نگری های ذهنه

    باید ببینیم تو هر خواسته ای چقدر از منفی ها و ناشکری هاش شنیدیم همونها بخشی از ترمزهاش هستن

    این موضوع خیلی ریزه مثلا خونه قبلی آشپزخونه کوچیک و کابینتهای کمی داشتم که تو دوازده قدم تونستم مدارم جابه جا کنم و بیام تو خونه ای با آشپزخونه بزرگ و کابینتهای زیاد اولش میگفتم چقدر عالی ولی کم کم ذهنم ایرادات میدید که چقدر کابینتهارو میتونست بهتر کار کنه و فلان کابینتها بی استفاده و خالی موندن و اگه اینجا بخرم کابینتهاش عوض میکنم و دوباره ناشکری…..

    یعنی ذهن از هر جایی بگیری از یه طرف دیگه میخواد به سمت منفی بکشونه و فقط یه جهاد اکبر میخواد که بتونی عادتشو عوض کنی و راحت تر مثبتها و نعمتهارو ببینی

    استاد جان واقعا شنیدن تا درک کردن فاصله داره تو قدمها میگفتین اگه نتایجتون خیلی بزرگ نیست باید ببینین چقدر تونستین ذهنتون رو کنترل کنین

    اگه قراره بشینم پیش فرضهام رو در مورد امریکا تغییر بدم باید خودشو با خودش مقایسه کنم پیش فرض های قبلی من در مورد آمریکا و باورهای جدیدم در مورد آمریکا

    چون موضوع مدارها هستن نه مکان و موقعیت ها

    خیلی مشتاق کتابی هستم که دارین مینویسین ان شاءالله تا اون موقع مدار درکم بالاتر میره و بهتر میتونم از آگاهی هاش استفاده کنم

    سوالتون فوق العاده بود میتونیم گزینه های دیگه در موردش بزاریم و جواب بدیم چون شما باورهاتون در همه زمینه ها تغییر دادین و تو این سریال و سفرنامه شنیده هامون از آمریکا فقط یه بعدش بود

    آزادی زمانی و مکانی

    روابط عاشقانه با عزیزدل

    روابط عالی با دیگران

    ثروت ساختن

    توانایی حل مسئله

    نحوه نگرش به موضوعات

    روابط با فرزند

    روابط فرزند با خانمی که مادرش نیست

    انجام کارهای شخصی از یه نگاه جدید

    پذیرایی از مهمان ها به شیوه ای کاملا منحصر به فرد

    نحوه زندگی در طبیعت

    تولید تخم مرغ ( توانایی تولید هر چیزی که علاقه داریم)

    آزادی کامل مالی برای خرید و تجربه هر وسیله جدید

    داشتن یک امکانات در تعداد زیاد چندین ماشین و موتور و خونه و لباس و کلاه و ….

    و از همه مهمتر رسیدن به خواسته ها و گذر کردن…….

    دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    مرضیه صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2504 روز

    به نام پروردگار جهانیان

    سلام استاد عزیزم

    دیدگاه قبل من در مورد کشور آمریکا حتی زمانی که با قانون آشنا شدم یعنی دقیقا درست تا زمانی که فایل های سفر به دور آمریکا روی سایت رفت

    کلا آمریکا همیشه بعد از کلمه مرگ بر میومد

    و اینکه شنیده بودم آمریکا آخرین قاره ای بود که کشف شده بود و من همیشه میگفتم کاش هیچ وقت کشف نمیشد و اصلا روی کره زمین وجود نداشت

    با این دو تا ذهنیت قوی با استادی آشنا شدم که دقیقا از دل همون کشور خدای واقعی رو بهم معرفی کرد و ……‌…‌‌‌‌

    بنیان خانواده بی معنی ترین واژه در ذهن من نه فقط در مورد آمریکا بلکه در مورد تمام کشورهای غربی بود که اصلا احساس ندارن روابط خانوادگی به شدت سرد و یخ با همدیگه دارن و از یه سنی دیگه بچه هاشونو رها میکنن بیشتر اهل محبت به حیوانات هستن و به جای بچه بیشتر سگ و گربه دارن

    اینکه مردم به هیچ وجه به فکر هم نیستن و خیلی راحت به خواسته های هم نه میگن و این برام یه ایراد بود به هم کمک نمیکنن و بی خیال از کنار هم رد میشن حتی اگه ببینن کسی احتیاج به کمک داره و هر کس به فکر خودشه و به هم مهر و عطوفت ندارن و نسبت به هم بسیار سخت گیرن و اهل رفت و آمد و مهمونی و دورهمی نیستن و هر کسی زندگی خودشو میکنه و از همدیگه خبر ندارن

    از نظر امنیت اجتماعی هر لحظه ممکنه یکی با اسلحه در بیاد و آدمهارو بکشه حالا ممکنه مست باشه و نفهمه این کار انجام بده یا ممکنه با یکی که حجاب داره حال نکنه و بکشتش و مدارس فوق العاده ناامن که دانش آموزها معلمها و همشاگردی هاشون رو میکشن و کلا امنیت اجتماعی زیر صفر داره

    طبیعت خشک و کویری و یا ساختمان های کثیف و شهرهای شلوغ و پرهرج و مرج و زباله هایی که پر از موش هستن مخصوصا تو کوچه های بن بست

    آزادی های مشروع خیلی ندارن و بیشتر روابطشون نامشروعه و هر کسی با هر کی دلش خواست میتونه باشه و ممکنه همزمان چندین نفر با هم باشن و کلا بنیان آزادی هاشون نامشروعه و جمعیت عظیمی تو جهنم رو اونها تشکیل میدن

    انسان دوستی هیچ معنی براشون نداره چون همیشه به فکر کشت و کشتار سیاه پوستهای کشور خودشونن و درگیری و جنگ و ظلم کردن به کشورهای ضعیف هستن و آمریکا فقط یک دشمن خونین بشریت است

    آمریکا همیشه همراه و کنار و پشت کشور عراق و اسرائیل و صهیونیست و طالبان و داعش و هر کشوری که به جنگ با ایران و کشورهای مظلوم مثل فلسطین و افعانستان و ..بوده و بزرگترین دشمن ایران همین امریکا بوده و هست و خواهد بود و فقط منتظریم امام زمان بیاد و این کشور نابود کنه و فلسطین ازاد کنه و شرایط ایران بهشت بشه

    آزادی مذهبی که تو ذهن من بود صحنه هایی که دیده بودم حجاب از سر دانشجویان میکشن و اونهارو اخراج میکنن و تو خیابون به باحجابها حمله میکنن

    کیفیت کسب و کارها همیشه فیلمهایی دیده بودم که یتیم خانه هارو نشون میدادن و از بچه های کوچیک کارهای سنگین میکشیدن دو دسته بودن یا بسیار بسیار ثروتمند یا بسیار بسیار فقیر و بدبخت تو ذهنم دقیقا درک درستی از نحوه ثروت ساختنشون نبود یعنی هیچ وقت تو این فضاها نبودم انقدر که در مورد مذهب و روابط نامشروع و ..ذهنیت دقیق تری داشتم در مورد کسب و کار خیلی کنجکاو نبودم فکر میکنم به خاطر این بود که همیشه دین برام مهم تر از پول بود

    صداقت مردم از نظر من این بود که اونها تعارف نمیکنن و دروغ نمیگن اگه کاری بخوان انجام ندن خیلی واضح میگن نه یا اگه چیزی دوست ندارن بخورن میگن نمیخورم و تو رودبایستی میزبان خودشونو مجبور نمیکنن از اون غذا بخورن و اینکه از غذاهاشون به بقیه نمیدن و حتی تعارف هم نمیکنن

    این ذهنیت ها در مورد کشورهای غربی تو ذهنم بود و آمریکا هم در کنارش برچسب دشمن برام داشت

    اولین باورهام در مورد این دشمن قسم خورده خانواده ام بودن که از بچگی مارو راهپیمایی میبردن و کم کم روح پاک ما سیاه شد

    همیشه به خاطر مناسبتهای خاص پرچم کشور امریکارو میسوزندن یا توی مدرسه روی زمین مدرسه ورودی کلاسها عکس پرچم امریکا نقاشی شده بود تا بچه ها از روی پرچم رد بشن و تا جایی که میتونن اوج تنفر و بی احترامی شون رو نسبت به پرچم این کشور نشون بدن یادمه بچه خواهرم که دو سالش بود و خیلی روان صحبت نمیکرد از همین راهپیمایی ها یاد گرفته بود بگه آمریکا آمریکا فکر نکنی ما زنیم تو دهنت میزنیم و چقدر توسط بزرگترها تشویق میشد که یکیشم خودم بودم

    پدر من بیشتر اخبارهای ایرانی نگاه میکرد و تمام توهمات مربوط به عدم امنیت اجتماعی کشورهای غربی مخصوصا آمریکا از طریق رسانه در ذهن من شکل گرفت

    و کلا تمام این دشمنی ها و زشتیهای این کشور از طریق خانواده و اخبار و مدرسه و جامعه در وجودم شکل گرفت

    وقتی نماز جمعه شرکت میکردم یه فرکانس دسته جمعی مثبت میفرستادیم و با فرستادن چندین بار انرژی منفی و آرزوی مرگ برای کشورهای دیگه انرژی های مثبت رو از بین میبردیم

    وقتی با شما آشنا شدم دخترم هم گاهی این فیلمهای سایت نگاه میکرد و میگفت که توی مدرسه وقتی همه بچه ها مرگ بر ..میگفتن من و دوستم نمیگفتیم و بقیه با تعجب به ما نگاه میکردن که چرا ساکتیم و بعدا دخترم فهمید که پدر و مادر دوستش هم عضو سایت شما هستن

    من تو جامعه ای بزرگ شدم که بهانه های زیادی برای عزاداری دارن بهانه های زیادی برای اعلام خشم و انزجار و دشمنی دارن و همین انرژی های منفی به خودشون برمیگرده و خود درگیری دارن

    وقتی فایلهای تصویری سایت نگاه میکردم انقدر دنبال ثروت بودم که خیلی متوجه زمینه پشت سر شما نبودم که حالا طبیعت سرسبز داره حتی یادمه اوایل اگه از مردم آمریکا فیلم میذاشتین خیلی علاقه نداشتم ببینم و حوصله ام نمیکشید فقط میدیدم شاد هستن و من شادی نمیدونستم رفتارهاشونو لهو و لعب و ایراد میدونستم

    تا اینکه سفر به دور آمریکا شروع شد و اولین نکته ای که تازه متوجه شده بودم سرسبزی و باصفایی اونجا بود محله های خیلی تمیز و مرتب و دلباز

    یه جا خیلی تکون خوردم خییییلی به شدت منقلب شدم وقتی پرچم ایران با احترام کنار پرچم های دیگه روی ساختمان تو قسمت ۷۱ سفر به دور آمریکا دیدم وای خدای من مگه میشه ما نه تنها پرچم اونهارو تو سر در ساختمون نمیزنیم بلکه میسوزونیم و لگد مال میکنیم و این همه خشم و نفرت جزو دینداری میدونیم وقتی استاد و مایک عزیز با لباسی تو خیابون راه میرفتن که با پرچم ایران طراحی شده بود کسی حمله نکرد ولی اینجا اگه طرحی از پرچم امریکا روی لباس یا وسیله ای باشه جرئت نداری بیرون بپوشی

    قسمت های ۱۵ و ۲۲ و ۲۹ و ۳۰ و ۳۶ و ۵۷ و ۶۶ و ..سفر به دور آمریکا رفتارهای فوق العاده انسانی خانمهای محترم که با شما عکس میگرفتن و حتی اون خانم و مادر پیرشون که بسیار مشتاق بودن به خونشون برین و براتون شیرینی خریدن شما فقط یه اطلاعات در مورد آروی دادین همسایه هاتون که باهاتون گرم برخورد میکردن عکس میگرفتن و بهتون احترام میذاشتن اون همه خانواده های محترم و عاشق هم مثل خانواده عزیزی که تو پرادایس پسر نوجوان مادرش رو بغل میکنه و بهم عشق میدن بنیان خانواده ها هم اونجا پاک هست همین خانواده بهم نشون دادن روابط خانوادگی آمریکایی ها یعنی ما و هزاران خانواده مثل ما که تو ندیدی

    روابط نامشروع تو جامعه ما هم هست اما انقدر بزرگنمایی نشده

    همین آقای لری چقدر تو زندگی در بهشت دیدم از هیچ کاری دریغ نمیکنه چقدر انسان فوق العاده شریف و با ایمانی هست از توی دوربین انرژی مثبتش حس میشه

    تو مزرعه توت فرنگی تو فروشگاه ها تو خیابون تو جشن ها هم خانم های باحجاب بودن ولی خانم های دیگه نمیگفتن اینجا کشور آزادی هست و شما حق ندارین با حجاب باشین ولی خب تو ایران واکنش نشون میدن که اینجا کشور اسلامی هست و حق ندارین آزاد باشین

    دیدم که سیاه پوست و سفیدپوست کنار هم زندگی میکنن اگه من قبلا دیدم سیاه پوستهارو میکشن چرا توجه نکردم سیاه پوست رئیس جمهور هم هست پس ربطی به رنگ پوست نداره به مدار هر کس مربوط میشه که بشه سیاه پوست ثروتمند و قابل احترام یا بشه سیاه پوست نگون بخت

    من در مورد مردم کشورهای غربی صحبت میکنم نه دولتها چون دولت ها همیشه درگیری دارن حتی تو خود ایران هم این موضوع کاملا مشهوده ولی برای مردم ایران مهمه چه کسی تو دولت امریکا باشه و چه کسی نباشه اما برای مردم آمریکا مهم نیست چه کسی تو دولت ایران قدرت ظاهری به دست بگیره با خودشون در صلح هستن

    همیشه برام سوال بود اگه اونها دشمن ما هستن پس چرا ما دوست داریم جنسهای خارجی بخریم پس چرا ما دوست داریم مثل اونها لباس بپوشیم پس چرا ما دوست داریم مثل اونها حیوان خانگی داشته باشیم کلا چیزی که همیشه برام عجیب بود این بود که چرا ایرانی ها همیشه از خارجی ها تقلید میکنن اما اونها از ایرانی ها تقلید نمیکنن

    اونها خود خودشون هستن نه با کسی دشمنی دارن نه از کسی تقلید میکنن

    اما اغلب ایرانی ها با اینکه هزاران بار برای خارجی ها ارزوی مرگ میکنن اما دنبال جنس برند خارجی هستن طرف میگه یخچال آمریکایی عااالیه بعد میگه مرگ بر ..

    تا وقتی با شما آشنا نشده بودم هیچ وقت اینها برام سوال نشده بود کاملا برام عادی بود اما بعد آشنایی با شما نه با قانون توجه کنین بعد آشنایی با شما استاد عباس منش عزیزم کم کم این سوالها برام ایجاد شد و کم کم در مداری قرار گرفتن که بتونم به جوابهام برسم یعنی دقیقا در سفر به دور امریکا کلی سوال برام ایجاد شد و با زندگی در بهشت کلی واقعیت به چشم خودم دیدم و جواب سوالهام داده شد

    مدار من عوض شده چون در مدار استادی قرار گرفتم خداروشکر که مدارش مدار زیبایی ها و نعمت هاست

    یاد گرفتم که همه جای جهان در همه کشورها و ملیت ها و فرهنگ ها همه جور مداری هست ایران هم زیبایی داره هم نازیبایی داره آمریکا هم زیبایی داره هم نازیبایی داره و خداوند پروردگار جهانیان است رب هر کسی که بهش ایمان داره چه در قلب ایران و کشورهای مسلمان و چه در قلب امریکا و کشورهای غربی

    اصلا نمیشه به هیچ کسی ایراد گرفت ولی میشه خواست که چه شکلی دوست داری زندگی کنی

    همه جا امنیت هست همه جا ناامنی هم هست من چی میخوام که بهش توجه کنم و در مدارش قرار بگیرم

    فقط کافیه تعصب نداشته باشیم و هر چیزی رو قبول نکنیم اگه این ذهنیتها برام عوض شده چون بالای ۳۰۰ قسمت فیلمهایی دیدم که واقعیت زندگی جامعه آمریکا صادقانه به تصویر کشید چون تو تنهایی خودم دیدم و ورودی نداشتم که بگه اینها چیه نگاه میکنی و باز برای ذهنم مقاومت ایجاد کنه

    میدونین استاد من هر چقدر هم که از تغییر نگرشم بنویسم باز هم قادر نیستم تمام و کمال حق مطلب ادا کنم

    انقدر سرشار از دشمنی و خشم نسبت به این کشور بودم که همین حس منفی ذهن منو تربیت کرده بود که فقط نازیبایی های مردم و جامعه خودمم حتی ببینم و به قومیت های استان های کشور خودم برچسب بزنم

    در مورد افغانی ها دقیقا همین مطالب شنیده بودم اما وقتی یاد گرفتم که چطور باید نگاه کنم نزدیک خونمون ۴ تا میوه فروشی بزرگ هست که فروشنده های یکی از اینها افعانی هستن که بسیار محترم و دوست داشتنی و تمیز و فوق العاده انرژی مثبت و شلوغ ترین میوه فروشی انقدر که خواهر و برادر و مادرم از یه محله دیگه میان و اینجا میوه میخرن و همیشه برادرم میگه تعجب میکنم سه تا میوه فروشی دیگه اینجا هستن ولی همیشه این شلوغه و هر فاکتوری که فکر میکردن باعث جذب مشتری شده اونهای دیگه هم داشتن

    من خودم وقتی وارد این میوه فروشی میشم احساس ارامش و امنیت عجیبی دارم و امروز که این حرف زدین تازه یادم افتاد یه زمانی از افعانی ها میترسیدم و خداروشکر میکنم که هدایت شدم و دیگه اینطور فکر نمیکنم و تجربه نمیکنم

    استاد وقتی در مورد افغانی ها فقط یک باورت عوض میشه و کلی تجربه های عالی میتونی داشته باشی پس چطور میشه وصف کرد که ذهنیت من نسبت به یک کشور دشمن قسم خورده عوض شده و چه حسی داره که بابت وجود این کشور زیبا خداروشکر کنی و بگی چقدر خوب که این قاره کشف شد

    خداروشکر میکنم به خاطر وجود وجب به وجب این کره خاکی بدون هیچ تعصب و خودبرتر بینی

    مهم نیست کجای دنیا باشی مهم اینه خدایی باشی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: