سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

به نام خدا

سلام استاد عزیزم و مریم جانم (خیلی دوست دارم و تو خیلی چیزا برام الگویی❤) و سلام به همه دوستان خوبم

واقعا این موضوع رو خیلی دوست دارم و چند وقتی هست که ذهنم رو مشغول خودش کرده این که چی شد من انقدر عوض شدم ؟ من خودم رو الان خیلی دوست دارم و احساس میکنم واقعا زیبام(قبلا اینجوری نبود) ! الان احساس میکنم هر چقدر که ی مرد لیاقت داشتن آزادی رو داره منم دارم قبلا فکر میکردم نه به صلاح منه که بعضی از کار ها رو نکنم، نباید بلند بخندم چون ممکنه مردا تحریک بشن😑، در حالی که واقعا زیبا میخندم و خودم از صدای خنده خودم شاد میشم و بقیه هم ناخودآگاه لبخند میزنن و شاد میشن . نباید لذت تجربه ی وزش باد بین موهام رو تجربه کنم چون مردا … ، نباید لب ساحل شنا کنم و موجهایی که به سمتم میان و منو خیس میکنن رو تجربه کنم چون ممکنه لباسم خیس بشه و مردا … من اجازه موتور سواری و پوشیدن لباس چرم و زیبای موتور سواری رو ندارم چون مردا… من اجازه اظهار نظر تو جمع مردا رو ندارم چون اونا فکر میکنن زنا عقلشون کمه ؟!😮 مردا فقط فکرهای جنسی تو سرشون دارن ! تو باید مراقب رفتارت باشی که نکنه ی مرد رو به گناه بندازی ؟! تو نباید بخونی چون مردا … تو نباید … تو نباید…. تو نباید …. من درباره نصف آدمایی که اطرافم زندگی میکردن انقدر با باورهای غلط بمباران شده بودم از مدرسه از جامعه از دانشگاه از خانواده حالا چه برسه به امریکا که به قول معروف (شیطان بزرگ بود) و نماد کامل بدی ها و زشتی ها و ظلم ها و شکنجه ها و تجاوزها (البته مسئولیت این نوع طرز فکر رو میپذیرم که خودم هم باعث تثبیت این باورهای غلط در ذهنم بودم البته ناخودآگاه)

من چیزهای تو سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت دیدم که فقط چشام گرد میشد مثلا:

اولیش رابطه ی بین استاد و مریم جان بود که همش هم رو با لفظ (عشقم و عزیز دلم صدا میزدن ) من!😮 یعنی رابطه میتونه انقدر خوب و به دور وابستگی و پراز عشق و احترام باشه؟ بازم من😮؟!

بعد آزادی که خانم ها تو ویدیو های شما داشتن چقدر با پوششی راحت و دم دستی نه مثل ما (مانتو و شلوار بیرون بعد خدایا چه شالی باهاش ست کنم 😅) واقعا پدر در بیاره! نه بابا اونجا زن و مرد با ی تی شرت و شلوار راحتی میرن آبشار نیاگارا و کلی حال میکنن بازم من😮!

یعنی من هر دفعه که فایلهای شما رو میبینم و میشنوم امکان نداره که اینجوری نشم😮( کلا خیلی باورهای خوبی ساختم با کمک آموزه های شما و کلی باورهای بد رو پیدا کردم و میکنم و به قوول شما این مسیر پیشرفت تا بی نهایت برای من و همه ادامه داره)

واقعا چی شد که الان احساس میکنم انقدر آزادم؟ چی باعث شد که بتونم به ادمای اطرافم نگاهی به دور از محدودیتهایی که خودم و اطلاعات دریافتیم ساخته بودن داشته باشم؟ چی باعث شد که احساس کنم میتونم مثل مردا برم لب ساحل و خوش بگذرونم ؟ چی باعث شد که بگم God bless america

و بخواهم که آزاد زندگی کنم جایی که آدماش شادن از خندیدن نمیترسن؟!

فکر نکنم اگر سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت و آموزه های شما رو نمیدیدم میتونستم الان انقدر شاد و آزاد باشم.

سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت باعث شد باورهای غلطی رو در وجود خودم بشناسم که شاید ناخودآگاه برای بد نشون دادن مردم ی مملکت و حفاظت از مردم خودشون بوده ولی باورهای غلطی رو در من ایجاد کرده بود که مثل ی بیماری و سرطان داشت منو از داخل نابود میکرد، یکی از روشهایی که بعضی ها برای کنترل افکار آدما به سمتی که خودشون میخوان دروغ گفتنه و نشون دادن واقعیت به سبکی که خودشون میخوان هست که البته واقعا بعضی وقتا ناآگاهانه اس مثلا مردا رو از زنا میترسونن (با القای باورهای نادرست و اشتباه) ایرانی ها رو از آمریکایی ها و بلعکس و… ولی به قول استاد نکته مهم اینه که تو بتونی این ویروس های ذهنی و برنامه های مخربی که خودکار تو پس زمینه ذهنت داره اجرا میشه رو شناسایی کنی و پاکشون کنی و به جاش باورهایی رو جایگزین کنی که به تو قدرت میده احساس لیاقت میده احساس خوب سپاسگزاری میده.

از خدای خوبم ممنونم که کمکم کرد و میکنه تا مثل ی انسان زندگی کنم نه مثل ی موجدی که اسمش رو گذاشتن (ضعیفه) انسانی که خالق زندگی خودشه، انسانی که مثل بقیه انسانها لایق هدایت و لذت بردن از نعمت های خداست.