سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «مریم اسکندری» در این صفحه: 1
  1. -
    مریم اسکندری گفته:
    مدت عضویت: 2462 روز

    سلام خدا قوتتون بده

    مریم اسکندری هستم 23ساله

    پدر من از اون دسته از آدماست که 90%زمانی که منزل هست رو فقط اخبار میبینه,حساب کنید من از بچگی چقد باورهای مخرب از جامعه خودمون و کشورهای دیگه مثل عراق,افغانستان,سوریه,یمن,امریکا و…دارم

    من آمریکا رو یه کشوری تصور می کردم که مردمش هر روز دارن اعتراض می کنن بر علیه سیاست های ظالمانه ی دولتشون و پلیس ها با لباس زرهی و اسلحه و باتوم و کلاه جنگی و ماشین آب پاچ مردمو دور می کنه و هر روز اونجا دعوا,پلیسا مردم سیاه پوست رو می زنن و می کشن و زن ها و مردها به همسرشون خیانت می کنن,البته اینو از فیلم ها برداشت می کردم,مثلا اگر زن یا مرد میرفت سرکار و خونه خالی می شد و اونیکه خونست سریع یه جنس مخالف میاورد خونه و به همسرش خیانت می کرد,من فکر می کردم که فوق العاده نژادپرستن و اگر ما مهاجرت کنیم و بریم آمریکا و از ما بپرسن که اهل کجا هستین و ما بگیم ایرانی هستیم ,به شدت با ما برخورد بدی می کردن و مورد خشونت قرار می گرفتیم,معمولا تو ایران کسانی که زیاد مشروب می خورن,خودشونو کنترل نمی کنن و کارهای فاجعه ای انجام میدن,ولی توی اون فیلمی که شما فرستادید از ورزشگاه تمپا من نه دعوا دیدم و نه خشونت,نه بی احترامی ,بلکه فقط خوشی بود ,زن ها می رقصن و هر ادایی که دلشون بخواد رو درمیارن و اصلا اینو عیب نمی دونن و خجالت نمی کشن و حتی هیچکسی هم قضاوتشون نمی کنه و نگاه سنگینی روشون نیست و موقعی که شما از اونها فیلم می گرفتید اونها سعی می کردن که خوشحالی بیشتری از خودشون منعکس کنن,من در دوران مدرسه تو کتاب جغرافیا خونده بودم که هوای معتدل هم وجود داره ولی هیچ وقت باورش نکردم و همیشه آرزو داشتم که ای کاش جایی باشه که هوای معتدل داشته باشه و من برم اونجا زندگی کنم,جایی که همه جاش سرسبز باشه و پر از درخت و دریا و دریاچه و یه جای تمیز ,جایی که رو میز و صندلی ها و ماشین ها خاک نگیره و همیشه تمیز باشه,من همیشه آرزو داشتم که جایی باشم که کمه کم روزی یک ساعت بارون بیاد و همه جا تمیز و لطیف و سبک بشه و از نفس کشیدن توش لذت ببرم,دلم می خواست جایی زندگی کنم که خریدن ماشین تمیز و مدل بالا و کولردار خیلی ساده و در دسترس باشه,همیشه وقتی کارتون یا فیلم هایی میدیدم که خونه هایی داره شیروانی و تمیز ,که دور تا دورش چمن کوتاه شده و یکدست باشه که دیواری بین حیاط و کوچه نباشه,همه ی خونه هاش شبیه هم باشه,همیشع فکر می کزدم این فقط تخیل یک نویسنده یت نقاش می تونه باشه و اینا دروغ یا غیر قابل دسترس,خونه ای که استخر و جکوزی داشته باشه که سقف و دیوار های استخرش شیشه ای باشه که نور اونجارو پر کنه و ازش لذت ببری,من از بچگی فکر می کردم که که اسباب کشی یعنی اینکه خونت رو با وسایلش بزاری روی جرثقیل و ببری یه جای دیگه, من هیچ وقت فکر نمی کردم که فکرم تبدیل به واقعیت بشه و بشه خونتو با خودت هر جا دلت خواست ببری,اونم با تمام تجهیزات,اصلا من هنوزم باورم نمیشه که توی ماشین در حال حرکت بتونی حموم بری,دستشویی بری😂آشپزخونه ی حرفه ای داشته باشی,سینک ظرفشویی ,کابینت ,اجاق گاز,لباس شویی,خشکن,تخت,مبل,میز و صندلی صبحانه خوری,کولر,وسایل گرمایشی,برق ,گاز ,خدای من ,خیلی سخته باور کردنش ولی من حتما به همشون میرسم,منی که الان حقوقم ماهی حدودا یک میلیون در سال1400ولی من به همشون میرسم,چقد تو آمریکا همه چیز روساده می گیرن,مثلا وقتی می خوان برن مهمونی هر کسی غذای خودشو میبره و این اوج صمیمیت از نظر من,تو اونجا جز عشق چیز دیگه ای پرسه نمی زنه,خدای من اصلا من نمی دونستم اینهمه حرف تو دلم بود کهونی تونستم بزنم یا به قول استاد خدا داره میگه و من فقط دارم مینویسم,الان چشام پر شده از لشک و بغض گلومو گرفته,خیلی چیزا دلم می خواد,دلم می خواد کلی لباس بخرم ,کفش و کتونی بخرم,ماشین ,خونه,دلم مسافرت می خواد,رودخانه,اسب سواری,هواپیما,قطار,وسایل خونه با بالاترین کیفیت,کلی غذاهای خوشمزه و متنوع تو بهترین رستوران ها و هتل ها,خدایا می خوام همشو توکلت می کنم به خودت

    ممنونم از استاد گل و مریم جان گل

    دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: