سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فائزه خدابخش» در این صفحه: 7
  1. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    سلام سلام به استادعباسمنش روشن کلام وخانم شایسته عزیز و همگی دوستان 👋

    در آغاز تشکر میکنم از استادوبانوشایسته عزیز بابت سریال سفر به دور آمریکا و زندگی دربهشت ودوستانی که کامنتهاشون باعث تغییر نگرش من میشد🌹🌹🌹

    زمانیکه سفر به دور امریکا رو تماشا میکردم نه تنها دیدگاه من در مورد امریکا و مردمش رو تغییر میداد بلکه سطح ارتعاشی من رو هم واسم روشن میکرد

    یادم میاد اون قسمتی که دختر یکی از دوستان روی بازوی استاد خالکوبی کرد بعد از چند قسمت همچنان این خالکوبی روی بازو شمابودو من پیش خودم گفتم خسته نشدی پاکش کن دیگه 😅 بعد کامنتا رو خوندم یکی از دوستان در بخشی از کامنتش نوشته بود تحت تاثیر قرار گرفتم از مهربونی وتوجه شما که برای هنردختر دوستتون ارزش قائل شدیدو خالکوبی رو حفظ کردید

    منم تحت تاثیر قرار گرفتم از این کامنت،به خودم گفتم تو رو خدا ببین تفاوت دیدگاه خودت رو با این ادم … ببین نگاه مثبت بین و زیبابین این ادم رو ونگاه خودت رو …

    یا یکی از اعضای خانواده م که تاحدودی وسواس داره اون صحنه که بچه ی کوچیکی که پوشک به پا😄 داشت اب بازی میکرد رو گفت ای وای نجس کاری شد😂

    یعنیا نمیدونم میدونی یا نمیدونی استاد ،اهان یادم افتاد که میدونی … اون قسمتی که میگفتی مامان شما بیاد امریکا بجای لذت بردن از زیباییها توجه ش به این هست که این خانمه چرا اینطوری پوشیده … من و خانواده م هم دقیقا تمام توجه مون به زیباییهانبود، وحتی من تازمانی که کامنتها رو نمیخوندم متوجه نگرشهای نازیبام نمیشدم ، یه قسمتهایی هم میگفتم همین بود، این قسمت تموم شد، این که چیزی نداشت، بعد که کامنتها رو میخوندم میدیدم ازهمون قسمتی که من میگفتم اینکه چیزی نداشت چقدر دوستان از زیباییها نوشتند خیلی از زیباییهایی که من ندیدم حتی رنگ نیمکتها رو هم بخاطر دارند…که به من نشون میداد من درلحظه نیستم ولذت بردن از لحظات رو بلد نیستم منتظریک اتفاق خاص یک مکان خاص هستم درک نکردم که خاص بودن درنگاه ماست… یا درسریال زندگی در بهشت یه قسمتی بود که دوستانتون اومدن سگشون چقدر شاد وبازیگوش میدوید و دوستانتون هم ذوق زده بودند وازشما پرسیدند همه ملک مال شماست،شماگفتی اره، بعد گفتند woooow یکی از اعضای خانواده من گفت سگه رو ببین انگار بیچاره روصدساله از خونه بیرون نبردند و خوداین خانواده ها چقدر ذوق زده شدندو همه جا رو بررسی میکنند چقدر زشت چه ندید بدید…. اونجا گفتم نه رفتاراونها درسته که ذوقشون رو نشون میدن احساساتشون رو بروز میدن، اما ما عادت کردیم به نقاب زدن و مخفی کردن احساساتمون، اون عضو خانواده م کمی فکرکرد ،گفت راست میگی… یکی از باورهایی که من از خانواده م گرفتم همین هست که یطوری رفتار نکنم که ندیدبدید بنظربیام، وقتی کسی بهم کادو میده حتی مقابل اون ادم کادوش رو باز نمیکنم مگر خودش بهم بگه بازش کن اون لحظه هم اگه ذوق زده بشم نمیتونم ابرازش کنم، یا خیلی جاها بعضی موارد بنظرم تحسین برانگیز اومده پیش خودم تحسین کردم اما به خود اون ادم نگفتم که مبادا ندیدبدید بنظربیام…

    تاقبل از سفر به دورامریکا و زندگی دربهشت دوقورت ونیمم باقی بود چرا من روی خودم کار میکنم و نتایج بزرگی نمیگیرم، بعدوقتی قسمتای سفربه دورامریکارو تماشامیکردم و گاهی نظرات رو میخوندم ،دقیقا زمان خوندن نظرات، متوجه تفاوت نگاه خودم و دوستان میشدم ، که نگرش من کجا و این نگرشها کجا …

    میگفتم ببین فائزه هنوز نگاه زیبابین نداری و بلد نیستی از لحظاتت لذت ببری،خیلی مواقع هم واکنشگرا عمل میکنی واقعا چطوری انتظارنتایج بزرگ داری …فکرکنم از اونجایی که ارتعاش جالبی نداشتم توفیق کامنت گذاشتن هم پیدا نمیکردم ، خداروشکر الان نسبت به سابقم ارتعاش بهتری دارم به امیدخدا که هرروز ارتعاشم بهتر از قبل بشه😍 …

    دررابطه با پیشفرضهام نسبت به امریکا

    طبیعت :پیشفرض خاصی نداشتم یعنی دراون حد کویری که میگفتید فکر نمیکردم ، اما تااین اندازه زیبا وسرسبز هم تصورم نبود که بادیدن سریالها تمیزی امکانات نظم و سرسبزی و ساختمونهای مرتب وزیبا و رنگارنگ ونمای زیبایی که از دید انسان و از دید پرنده توسط دِرون بچه 😄 گرفته میشد توجهم رو جلب کرد🤩

    درمورد بنیان خانواده : رابطه هایی به این گرمی وزیبایی و فرزندان زیاد در تصورم نبود، فکرمیکردم خیلی علاقه ای به ازدواج وفرزند ندارند، که خب پیشفرضم تغییرکرد که هم تعهد دارند و هم سوادعاطفی و درک و اگاهی … اینکه نیازها وتفاوت فرزندانشون رو درک میکنند و به تفاوت ها وعلایق فرزندانشون احترام میگذارند و برای فرزندانشون وقت میزارن و چقدر در روابط خانوادگیشون صلح وصمیمیت همراه با مسئولیت پذیری هست… مخصوصا رابطه اون خانواده ای که ۴تاپسر داشتندو بامادر بچه ها مصاحبه کردیدخیلی بنظرم زیبا اومد😍

    درمورد امنیت : تصور میکردم ناامن باشه ، حمل اسلحه ازاد و نژادپرستی و بی احترامی وحمله به فروشگاهها😆 …

    که دیدم از چه امنیت بالایی برخوردار هستند میشه درب خونه رو باز بزاری و همه چی سرجای خودش باشه

    و چقدر فراوانی و اعتماد هست که میشه درفروشگاهی فروشنده نباشه اما مشتری براحتی خریدکنه و پول بپردازه …

    مخصوصا واسه اون قسمتی که خانومی باحجاب باهمسرش در ساحل بودند واقعا برای تغییر پیش فرض من خیلی تاثیر گذار بودممنونم از شما خدایاشکرت 🤩🤩🤩 قبلتر هم از یه خانوم باحجاب که اگه اشتباه نکنم دررستوران بودفیلم گرفتید یکدفعه هم قسمتی که بچه ها اب بازی میکردند خانم باحجاب بود ، اما اون قسمت کنار دریا دیگه قشنگ دیوار پیشفرض غلط من رو درهم کوبید

    اون قسمت اقای سیاه پوست عضو تیم تمپا با ماشین خاص وقشنگش و رفتار دوستانه ش هم نشون دهنده صلح واحترام بود وتحسین برانگیز بود

    یاد یکی از بازیهای والیبال ایران وامریکا افتادم که ماه رمضونی بود که بازی برگزار شدو گزارش دهنده بازی گفت چ رفتار قشنگی که بازیکنان امریکا به احترام مردم ما که روزه هستند اب نخوردند صبر کردند اذان که تموم شد ومردم داخل ورزشگاه افطار کردند اونهاهم آب نوشیدند ، من هم تحسین کردم که چقدر بافرهنگ و محترم … و خب این دست رفتارهای زیبا در سریال سفربه دور امریکا و زندگی دربهشت هم به نمایش گذاشتید مثلا اون قسمتی که گفتید باکفش داخل خونه شون هستند امااینجا کفششون رو درمیارن و چقدر این کارتون هم زیباست😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩 که از کنار اتفاقات نمیگذرید اینطوری نیست که فقط دوربین به دست باشیدو از اتفاقات جاری فیلم تهیه کنید در موردش فقط باخودتون صحبت کنید، بلکه با ماهم درباره اتفاقات قشنگ صحبت میکنید هم زیبایی اون صحنه رو میبینیم وهم اموزش، چ تاثیری داره روی مخاطب استاد چ تاثیری داشت برای من که از کنار زیباییها میگذشتم، متوجهش نمیشدم وقتی که درموردش صحبت میکردید توجهم جلب میشد، نمایش زیبایی صحنه ها یکطرف ، صحبت درموردش و کامنتهاهم یکطرف دیگه ، چقدر واسه افرادی مثل من مفید واقع شده که خودشون و نگرششون رو بهتر بشناسن ، سپاسگزارم از شما و دوستانی که کامنتهاشون نگاه زیبابین خوابیده من رو تلنگری زد تا بیدار بشه 😍😍😍😍🤩🤩🤩🥰🥰🥰🥰❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    سرمنشا تصورات غلطم درمورد امنیت وروابط در امریکا:فیلمها و یسری از افراد فامیل ورسانه ….مخصوصا یکی از اعضای خانواده م که بشدت زیاد علاقمند به اخبار ایران هست و علاقمند به اشتراک گزاری اخبار مخصوصا خبرای وضعیت نابسامان امریکا با هرکسی که در حوزه ی دیدش قرار بگیره 😂 من از همون ابتدا هم حوصله و علاقه ی شنیدن به اخبار رو نداشتم وهمچنین بحثهای مذهبی، اما ازاونجا که درخانواده ای مذهبی دیده به جهان گشودم😂 ومخصوصا این عضو خانواده خیلی تاکید برهدایت من داشت حتی اگه میگفتم من حوصله ش رو ندارم یا از وسط بحث بلند میشدم میرفتم هم پشت سرمن میومد میگفت نه توحالیت نیست من باید قشنگ واست جا بندازم اینقدر میگم تا برود میخ اهنین درسنگ 😂 یعنی استاد بابای شما فقط اخبار رو ۲۴ ساعته پخش میکرد ، این عضو خانواده ما علاوه بر پخش، کنفرانس هم میداد 😂خیلی ببخشیدا اینطور مواقع پناهگاه من شده بود wc😂چون فقط اونجا نمیشد واسم کنفرانس بده 🤣🤣🤣🤣 والبته خداروشکر این مورد هم حل شد ، اوایل بحث میکردم ، که خیلی اوضاع بدتر میشد، بعد متوجه شدم سکوت کنم اوضاع بهتر میشه اما همچنان ناجالب بود ، به خودم میگفتم سکوت هم که میکنم تاثیر انچنانی نداره اخه چرا چرا چرا بعد فهمیدم دوعلت داره یکی اینکه من نسبت به اون ادم پیشفرض دارم که میخواد با من بحث کنه واماده م که اخبارگوش میده بیاد به من بگه

    ودلیل دیگه اینکه درحین سکوت درونم مقاومت و حرص خوردن وخشم هست، این موضوع رو که حل کردم و سعی کردم بیخیال باشم و به خودم بگم میشه ازاین به بعد رفتارش تغییر کنه و حتی درصورت تکرار رفتار سابقش من این ادم رو دوستش دارم و این ادم هم نیت بدی که نداره به اصطلاح خودش داره من رو هدایت میکنه و براساس اگاهی خودش عمل میکنه اون هم حق اظهارنظرداره، توسعی کن اون لحظه حواست رو ببری یه جای دیگه و تو ذهنت به چیزدیگه فکرکنی ، وموفق شدم🤩🤩🤩😍😍😍 و این موضوع خداروشکر حل شد

    استاد بنظرم یسری پیشفرضای ما به یسری دیگه از پیشفرضا گره خورده یا به یکسری ویژگیهامون

    احساس میکنم مثلا شاید در کودکی بدلیل تحقیرها و غیره ما دردرونمون شعله ای از خشم،کینه و امثالهم روشن شده ، بعد ما برای روشن نگه داشتن خشم درونمون یسری اتفاقات رو جذب میکنیم ، مثلا همین علاقمند بودن به اخبار کشت وکشتار وبی عدالتی و … شاید بیشتراز این که به نوع دوستی مربوط باشه بیشتر به این برمیگرده که ما دوست داریم باخشم وکینه زندگی کنیم این نوع زندگی به ما آرامش کاذب میده …

    من دیدم افرادی رو که بادیدن الگوهای مناسب مثل همین سفر به دور امریکا میگن نه این واقعیت نیست این شاید در بهترین حالت ۵۰درصد واقعیت باشه…و معتقدبودن نمیشه واقعیتهای جهان رو نادیده گرفت وازجملاتی مثل ادم باید حواسش جمع باشه ومواظب باشه وامثالهم استفاده میکردن یطورایی انگار این اعتقاد رو داشتن که اگر من به ادم بدی برخورد کنم این واقعیت اون ادم و اون کشورهست و به خودم میگم دیدی مردم اینطورین باید حواست رو جمع کنی اگر خوب باشه هم خوبی از خودم بوده…

    الان که فکرمیکنم منم یه زمانی ازهمین دسته بودم انگار اون ایه قران تبدیل شده بود به اینکه هربدی به من میرسه از جانب دیگران و هرخوبی به من میرسه از جانب خودم هست😶

    یامثلا دیدم افرادی رو که باوجود دیدن الگوهای فراوانی و افراد ثروتمند ، اما فایلهای شما رو به نصف قیمت و کمتر میفروشن و میگن که فراوانی هست 😶 یاحتی کسانی که فایلهای شما وهمه اساتید رو رایگان میزارن و میگن فراوانی هست وماقصد خدمت داریم بعد یه مدت میگن اگه سوالی داشتید ما مشاوره میدیم ومربی کوچینگ هستیم به قیمت ۱۰۰تومن ۲۰۰تومن …

    احساس میکنم مثلادر این موارد پیش فرض کمبود بادیدن الگوهای فراوانی چندان تغییر نمیکنه تا پیشفرض عدم عزت نفس وخودباوری وباور به تواناییهای خودوحرص وطمع و فریبکاری تغییرنکنه ، واسه همین بنظرم بعضی پیشفرضهای ما به بعضی دیگه یابعضی ویژگیهای رفتاریمون گره خوردن، یاحتی پیشفرضا تغییرحالت میدن، مثلا تادیروز نسبت به یک کشوری ومردمش یسری پیشفرضا داشتم، حالا با دیدن الگوهای متفاوت این پیشفرض رو اصلاح کردم، اما اون خشم و وانتقامجویی وکینه درونیم هنوز سرجاش هست و اصلاح نشده و نیاز داره بچسبه به یه مورد دیگه و یه پیشفرض جدید …

    درمورد روابط :فکر میکردم سردومغرورو بی تفاوت باشند، اما دیدم خیلی خونگرم و بامحبت هستند، شاد هستند و به دوربین لبخند میزنن دست تکون میدن ،نیاز به کمک داشته باشی یا نه اماده کمک همدلی و همکاری هستند🥰 و همچنین در روابطشون صداقت دارند احساساتشون رو ابراز میکنن ، مهمونی هاشون چقدر راحت وساده برگزار میشه …

    چجالب که مهمونها غذای خودشون رو داشتند و اینکه روزی که میخواستن برن ، داشتن خونه رو مرتب میکردن و جارو میزدن، صداقت در روابط و ساده گرفتن مهمونی اصلا در تصورو پیشفرضهام نبود ، قبلااز یه بُعد دیگه نگاه میکردم اینکه تو فیلما نشون میدادن طرف میگفت از خونه من برو بیرون الان حوصلت رو ندارم یا بی موقع اومدی و… ومن میگفتم چقدر بی ادب هستن … اما الان میبینم چقدر مهربون محترم و بی تکلف، ساده و صادق هستن و تحسین میکنم …

    آزادی عقاید و بیانشون هم تحسین برانگیز هست، اون صحنه ای که مذهبیها داشتن در محله ای که واسه خوشگذرونی بود تبلیغ میکردن … یا اون قسمت مربوط به آمیشها بخوبی در تغییر پیشفرضها کمک کننده بود…

    جمع بندی من این هست که پیشفرضهای ما از خانواده و دوستان و اجتماع و رسانه ها و درواقع از تکرار دیده ها وشنیده هامون هست وحتی گاهی از تکرار نمیاد از احساس میاد یعنی روزی یه اتفاق خوشایند یا دردناک رو تجربه کردیم و کسی هم اون رو برای ما تکرار نکرده اما باراحساسی قوی اون اتفاق ومرورش برای خودمون نه توسط دیگران …پیش فرض ما رو ایجاد کرده ، وبرای تغییر دیدن الگوهای مقابل پیشفرضهامون میتونه کمک کننده باشه ، درحالیکه واقعا قصدتغییرداشته باشم و نه تنها نسبت به اون پیشفرض بلکه نسبت به احساساتی که اون پیشفرض درمن ایجاد میکنه آگاه بشم، مثلا پیشفرضم این هست که فلان مردم فلان کشور بدهستند وقتی این پیشفرض رو دارم احساس خشم وکینه دارم،یا مثلا به کمبود باوردارم واحساس حسادت وحقارت و طمع وترس عدم خودباوری و… دارم به این احساساتی که از کوزه برون میتراود هم اگاه باشم ، که وقتی پیشفرضم رو نسبت به موضوعی تغییر میدم این احساساتی که در کوزه درونم انباشتم به شکلی دیگه تراوش نکنه …درواقع مثلا زمانیکه ما عشق وصلح ومحبت و دیدن نکته مثبت در هرشرایطی حتی در اونچه که ممکنه زشت بنظر بیادرو بعنوان ارزش تایید کنیم وبهش پایبندبشیم پیشفرضهامون پایه ای تغییر میکنند نه تنها واسه مردم یک کشور واسه مردم کل کشورها وکل جهان

    ودرپایان سپاسگزارم از خداوند خالق زیباییها وشماو خانم شایسته عزیز که اگه بخوام از زیباییها واموزشها و نکات مثبت دو سریال زندگی دربهشت و سفربه دور امریکا😍بگم منم باید کتاب بنویسم ، همین الان هم کتابچه نوشتم 😆 خدای درون خودم و چشمان کسانی😆 هم که کامنتم رو خوندن سپاس 🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 78 رای:
  2. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    چقدر کامنت زیبایی بود ،تمام تمرکزتون روی توصیف زیباییها بودوعشق ووحدت درنظرتون موج میزد، حتی اون قسمتی که گفتید الودگیهای فکری رو که از خانواده وجامعه گرفتم که شاید حتی بیان مثالهاش مناسب این جمع نباشه…. برای من کامنت تاثیرگذاری بود

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    در واقع خواستم بگم ارتعاش سپاسگزاری قبلتون به قلمتون هم منتقل شد،هرچند بنظرتون مبتدی بیاد، اما بیان صادقانه احساس قلبتون باعث میشد قلمتون به نگاه من واقعا زیبا و تاثیرگزار بیاد

    ولی از دست سیستم سایت استاد😄 پاسخم رو مجبور شدم پاک کنم دوباره بنویسم زده بود زیادی کوتاه هست منتشر نمیشه اگه میخواید تشکر کنید میتونید امتیاز بدید، واسه کامنت،بیشتر توضیح بدید چرا این دیدگاه تحت تاثیرتون قرار داد، یعنی استاد نه تنها با فایلها وسریالهاش بلکه باسایتش هم

    ادم رو وادارمیکنه به فکر کردن و توجه به زیباییها…

    چرا این دیدگاهتون من رو تحت تاثیر قرار داد، چون احساساتش واسم ملموس بود…

    کاملگرایی رو من هم دارم بهترازقبل شدم ولی هنوزم هست… و خیلیها حتی افرادی که از نظر ما موفق هستند هم به شکلی دچارش شدند،مبارزه تون با کاملگرایی و غلبه برترس تحسین برانگیزهست… همچنین اون قسمتی که گفتید زیبایی وسرسبزی شهرتون رو نمیدیدید ، الان جاهایی که قبلا میرفتید و زیباییش رو درک نمیکردیدو لذت نمیبردید از اون مکانها حالا لذت میبرید… منم باسریالهای استاد تاحدودی تونستم متوجه زیباییهابشم و هرچندهنوزم لازمه بیشتر روی خودم ونگاهم کار کنم… منم زیبایی اسمون رو نمیدیدم تا وقتی استاد اسمون رو نشون داد،غروب رو نشون داد، سرم رو بلند کردم رو به اسمون تماشا کردم اون ابرهای پنبه ای رو اینجا هم دیدم انگار تازه میبینم ابرها رو مخصوصا زمانی که خورشید نورش تابیده به ابر و ابر سفید انگار شده ابرنقره ای و چقدر میدرخشه … غروب اسمون صورتی و قرمز وگلبهی روحتما نباید از بالای کوههاتماشا میکردم، وقتی متوجه زیباییها شدم درهرزمان و مکانی که بودم اسمون زیباییهاش رو بهم نشون میداد، حسم بهت میگفت از پنجره اسمون رو تماشا کن و همون لحظه که به حسم عمل میکردم غروب زیباو رنگ گلبهی اسمون رو میدیدم…میرفتم تفریح دراز میکشیدم زیر درختا و میدیدم که چقدرقشنگ شاخ وبرگ درختا شکل قلب شدن … گاهی هم نگاه خودم به ابرا ودرختا شکل میداد… کوه ها رو میدیدم ولی نه به شکلی که قبلا میدیدم یطوری که انگار داشتم نقاشی خدا رو تماشا میکردم… بقول شما زیباییهایی که قبلا میدیدم ودرک نمیکردم و حالا میبینم ولذت میبرم، باخودم میگم باورم نمیشه یعنی من تو همین دنیا داشتم زندگی میکردم همین اسمون بالاسرم بود،همین درختا رو میدیدم… انگار که قبلا نابینا زندگی میکردم… واسه همین نظرتون کاملا احساسش احساساتم رو برانگیخته میکرد… موفق باشید ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    سلام عزیزم،بله دقیقا…

    این باراحساسی قوی حاصل از یک اتفاق که پیشفرضها رو ایجاد میکنه یک موردش واسه من ترس از گم شدن بود، یادم میاد ۴ساله بودم که نصف ونیمه گم شدم تا بابام پیدام کرد خیلی ترسیدم،بعد در بزرگسالی هم همیشه دوست داشتم بیرون که میرم همراه داشته باشم خانواده یا دوستان باشن ، هروقت تنها بیرون میرفتم استرس میگرفتم که برمیگشت به خاطره گم شدنم در ۴سالگی،

    یا یکبار دربزرگسالی موقع دوچرخه سواری افتادم تو سراشیبی ونمیدونم چرا توی سراشیبی رکاب هم میزدم 😂اون لحظه کاملا مغزم هنگ کرده بود، پدرم فریاد میکشید ترمز ترمز ،ولی من همچنان رکاب میزدم تا کوبیدم به دیوار و از دوچرخه پرت شدم ، یه اقایی هم که شاهد ماجرا بود گفت خدا رحم کرد نزدیک بود با سربره تو دیوار… دفعه بعدی که دوچرخه سوارشدم پاهام میلرزید…

    اون قسمتی که استاد عباسمنش از موتورش گفت که واسه خانمی بوده که با اون موتور میفته زمین و پاش میشکنه و از اون موقع دیگه خیلی وقت بوده از اون موتور استفاده نکرده که تصمیم به فروشش میگیره ، یاد خودم افتادم که منم بعد از اون حادثه کمتر دوچرخه سواری رفتم … یاد کسانی افتادم که میشنیدم بعداز تصادف شدید و مرگ عزیزانشون دچار ترس از رانندگی شدن و درواقع با یک اتفاق و باراحساسی قوی اش این پیشفرض ایجاد شده که مثلا من رانندگی کنم یک اتفاق بدی میفته تصادف میشه و….

    واسه قضیه ی امریکا هم بنظرم حتی اگه یکبار یک صحنه ای از تی وی ببینی یا از فیلم و اون صحنه بار احساسی قوی داشته باشه ممکنه حتی درحالیکه از طرف فرد دیگه ای هم واست تکرار نشده باشه یک پیشفرض بستگی به اون تصویر که خوب وخوشایند بوده پیشفرض خوب و خوشایند یا بد و تاسف آور بوده پیشفرض دردناک ایجاد کرده باشه ، وهمون تصویری که در ذهنمون حک شده مخصوصا اگه ریشه برگرده به دوران کودکی باعث میشه مثلا حتی اگه کسی خلاف تصویر ذهنی ما رو بگه درمقابلش مقاومت کنیم…

    مخصوصا دیده هاو تصاویر خیلی تاثیرگذارتر از شنیده ها هستن ،وقتی ما باراحساسی قوی یک تصویر رواز طریق فیلم و اخبار میگیریم بعد یکنفرکه سفرکرده خلاف اونچه که ما دیدیدم رو واسمون تعریف کنه شاید خیلی از ماها مقاومت کنیم…

    مسلما اگرما فقط از استادعباسمنش درفایلها میشنیدیم که امریکا ومردمانش فوق العاده هستند، اگرما تصویر خوبی نداشتیم هرچندبارهم که تکرار میشدو هرچقدر هم که استادروقبول میداشتیم مقاومتهایی داشتیم یا خیلی زمان میبرد تا مقاومتهامون بشکنه نسبت به الان که با زبان تصاویر همراه شده…

    خیلی از این پیشفرضای دوران کودکی و مدرسه وشعارها رو من یادم شده بود وقتی کامنتای دوستان رو خوندم یادم اومد و یادم اومداز زمانی که داییم واسه تحصیل انگلیس رفته بود وقتی از انگلستان و انگلیسیها

    وخوبیهاشون تعریف میکرد من درونم مقاومت داشتم وصحبتاش واسم قابل قبول نبود… و یادم اومد از تبدیل پیشفرضا اینکه اول پیشفرضای خوبی نسبت به امریکا وانگلیس نداشتم، یا در مورد اینکه باورا از خانواده و جامعه و… به ما منتقل میشه اطلاعی نداشتم …و در درونم هم احساس خشم بود هم قربانی بودن و دلسوزی وترحم به خود وقتی پیشفرضام به امریکا در حال درست شدن بود ، اما اون احساس خشم و قربانی بودن ودلسوزی به حال خود هنوز تو کوزه درونم بود،نیازداشت شعله ش رو روشن نگه داره، بنابراین پیشفرضم از امریکا چسبید به ایران و مردمش … از خانواده هم که خب اون زمان میگفتم اونا باعث محدودیتهای من شدن … بعد که فهمیدم خودم مسئول زندگی خودم هستم گفتم اونا باعث محدودیت هام نشدن، اما عجب باورایی رو به من انتقال دادن وقتی بهش فکر میکردم یه احساس ترحم داشتم نسبت به خودم…

    بنظرمن حل شدن احساسهای پشت پیشفرضا به اندازه درست شدن پیشفرضا وحتی بیشتر از اون مهم هست…

    یادم میاد از وین دایر که میگفت اصلیترین پیشرفتهای من زمانی رقم خورد که از کینه ای که نسبت به پدرم داشتم دست کشیدم و باتمام وجودم بخشیدمش …

    دراکثرکتابهایی که خوندم به شکلهای مختلف و با بیانهای متفاوت گفته میشد هیچ چیزی در این جهان اشتباه نیست، هرکسی براساس میزان اگاهی خودش عمل میکنه و اگر اگاهی بیشتروبهتری داشت بهتر عمل میکرد و این به معنای توجیه کردن عملکرد دیگران نیست این بمعنای درک کردن وبخشیدن و عشق ورزیدن

    هست…

    درحالیکه ذهن ما علاقمند به دیدن نکات منفی و قضاوت ومقایسه و ترس وغیره هست و درونمون احساساتی که باعث جذب وساخت یکسری پیشفرضهاو یاتبدیل یکسری پیشفرضها به نوع دیگری از پیشفرضها میشه (این هم الان یادم اومد مثلا شاید در کودکی شخصی که درمدرسه توسط معلمش شدیدا کتک خورده همون اتفاق وبار احساسیش باعث شده خشم ونفرتی در درونش شعله ور بشه و این خشم جذب علاقمندی به اخباروکشت وکشتارو از این قبیل علاقه مندی ها و اتفاقات رو ایجاد کنه تا اون خشم ونفرت رو زنده نگه داره، موجب جذب علاقمندیها و اتفاقاتی بشه که اون احساسات انباشته در درونمون یا اون احساسات سرکوب شده مون رو همچنان حفظ کنه … )

    برای اینکه تجربه های بهتری داشته باشیم لازم هست نیروی بخشش و صلح وعشق و درونمون رو گسترش بدیم… نگاهمون رو زیبابین تر کنیم، درهرکجاکه هستیم توجهمون روبزاریم روی نکات مثبت وزیباییها و خوبیهای ادما ….

    بقول استاد اینا رو به خودم میگم … یادت باشه فائزه چی گفتم واسه تجربه های بهتر، ببخش خودت رو ببخش دیگران رو … در صلح باش با خودت با همه جهان ،عشق بورز به خودت به همه جهان ، زیبابین باش و ازدل هرچیزی و هرکسی نکته مثبت و زیبایی ببین، توجهت به خوبیها و زیباییها باشه… اون چیزی که هست اون رو واسه خودت تکرار نکن اون چیزی که میخوای باشه و اون تصویری که دوست داری تجربه کنی رو تو ذهنت بساز تاجهان درون و بیرونت همونطوری بشه که تو ذهن وقلبت ساختی …باشد که رستگار شوی فائزه😃

    ممنونم دوست عزیز❤ بقول استاد سالم ثروتمند سعادتمنددر دنیا و درآخرت باشی ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    اگاهی جمعی 😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩 تجربیات مشترک 🤩🤩🤩🤩 یکی بودن روح الهی درون ما ادمها 😍😍😍چقدر واسم جالب بود 😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩🤩کاملا صحبتاتون رو درک میکردم ، دقیقا من هم همین تجربه جابجایی خشم رو داشتم …چقدر خانم شایسته وجود سرشار از عشقی دارن چ کنترل ذهنی و چ توجه به نکات مثبتی هنوزم درختای اون خونه ۶۰ متری بنظرم زیبا هستند …. منم دقیقا مثل شما اگر من بودم دیگه بابت اون تجربه های قبلی سپاسگزار نبودم و بنظرم زیبا نمیومد …. واقعا همین تفاوت در نگاه هست که نتایج رو رقم میزنه ، همین تفاوت در سپاسگزاری هست که نتایج رو رقم میزنه ، چقدر عالی خانم شایسته سپاسگزاری با گوشت و پوست وخونشون آمیخته شده که واسه تجربه های سابقشون هم سپاسگزارن و زیبا میبینن… منم این نوع زیبایی درنگاه و سپاسگزاری رو میخوااااااااام 😍😍😍😍😍🤩🤩🤩🤩🤩🤩

    چقدر بیانتون رسا وشیوا بود خیلی لذت بردم از نظرتون 😍😍😍😍

    سالم شاد پیروز ثروت وسعادتمند در دنیا ودر آخرت باشید ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    سلام دوست گرامی، این پاسخ شما هم برای من چالش برانگیز بود، یعنی داشتم فکر میکردم این یک باور محدود کننده نیست🤔 عزت نفس رو تحت الشعاع قرار نمیده 🤔که باعث میشه ارزش واعتبار خودمون رو به ثروت گره بزنیم …یا یک باور قدرتمند کننده ست که به ادم انگیزه میده که ثروتمند بشه🤔 یا میتونه برای یک نفر یک باور قدرتمند کننده باشه و برای دیگری یک باور محدود کننده 🤔

    استاد عباسمنش عزیز نمیدونم شما پاسخ به کامنتا رو هم میخونید یا نه ، اما خیلی خوب میشه اگر این پیام من رو ببینید و خود شما هم نسبت به این موضوع در فایلی یا در سریال زندگی دربهشت دیدگاهتون رو بگید…. و همچنین دوستانی که به این صفحه هدایت شدن و این پیام رو دیدن نظرشون رو بگن ، این یک باور قدرتمند کننده س یا محدود کننده ؟ یا برای هر فردی میتونه متفاوت باشه؟

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  7. -
    فائزه خدابخش گفته:
    مدت عضویت: 2405 روز

    خواهش میکنم عزیزم ،طبیعی هست منم بارها شده که مشغول بودم پیش خودم گفتم حالا بعداً جواب میدم بعدهم مشغله های خودم رو داشتم کلاً فراموش کردم جواب بدم 😅یا اصلاًپیام شخص رو ندیدم تابعد یک مدت دیدم،درک میکنم…الهی عزیییییزم توقعی نبود،ممنون از محبتت🥰❤

    منم دقیقا همینطوری بودم،واقعا خداروشکر خداروشکر حتی بابت همه ی گذشته و نیمه های تاریک وجودمون وهمه ی تضادهامون که همونا هم انگیزه شدن واسه تغییر واسه هدایت به این مسیر

    ممنون از نگاه زیبابین شما❤🌹🌹🌹به امیدخدا که ماهم خوب تمرین کنیم، هرروز تمرکز وتوجهمون به نکات مثبت وزیباییها بیشتروبیشتر بشه پیشرفتمون بیشتروبیشتر بشه وهرروز بهتر از دیروز باشیم🤩🤩🤩

    سلامتی،موفقیت،ثروت،شادی، خوشبختی وسعادتتون روز افزون مریم عزیز🥰❤🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: