سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «پردیس» در این صفحه: 1
  1. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2324 روز

    سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ی عزیزم، استادم و بانو شایسته😘

    راسش نمیخواستم دیدگاهمو بنویسم، چون احساس میکردم به اندازه ی کسانی که از من بزرگترن تجربه ندارم، اما چون خیلییی هدایتی به این فایل استادبرخوردم تصمیم گرفتم حتما کامنت بزارم☺️(معمولا در هفته فقط یکی الا دو فایل رو میبینم و هی میزارم تکرار بشن تا تبدیل به عمل بشن نه قرصهای مسکن، و فقط در صورتی که هدایت بشم، برای سوال خاصی جواب بخوام یا یه فایل رو به اندازه ای که تبدیل به عمل شده باشه گوش بدم میرم سراغ فایلهای جدید) از وقتی با سایت آشنا شدم اصلا تلوزیون نمیبینم و خیلیییی از اوضاع جامعه بی خبرم😅 مگر اینکه دوستی کسی برام توضیح بده قضایا به چه صورته.(خداراشکر بخاطر همین مسئله(کنترل ورودی های ذهنی) باور مخرب جدیدی به اون شکل طی این دو سه سال اخیر در ذهنم شکل نگرفته، البته بازم وقتی شروع کنم به نوشتن معلوم میشه چند مرده حلاجم😁) هرچند توی همین ۱۸ سال از زندگیم، بخاطر فضاهای آموزشی و مدرسه و در کل جامعه و دوستانی که همه تحت باورهای مخرب افرادی بودیم که اونها هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن و باز اونا هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن کلی پیش زمینه ی ذهنی و آمادگی برای پذیرش باورهای محدود کننده داریم، پس باید خیلی هواسمون جمع باشه… به اینکه در هرلحظه چیو میشنویم؟ از کی میشنویمش؟ آیا اون حرف و باور به ما حس خوبی میده؟ آیا بهمون کمک میکنه؟ مارو موحد تر میکنه یا مشرک تر؟ مشکلاتمون رو قابل حل میدونه یا مجبورمون میکنه به پذیرش بدبختی هامون و اینکه بجز این راهی نیست، اینکه همش باید بجنگیم تا از شر اینو اون، این کشورو اون حکومت یا این مردم با فلان نژادی در امان باشیم!

    – شنیده ها (ورودی ها) : یادم میاد از همون اول که وارد دبستان شدیم، سر صف با سرود مرگ بر آمریکا صبحمون رو آغاز میکردیم و این پروسه هر سال دبستان به مدت ۲۷۵ روز تکرار میشد، بهمون میگفتن آمریکایی ها ظالمن، اونا عامل مرگ فلسطینی هان و دستشون با اسرائیلی ها تو یه کاسست، میگفتن ما با خوندن این سرود با مرد “مظلوم” فلسطین همدردی میکنیم، میگفتن ما اینجوری میزنیم توی پوز آمریکا و حق مظلومین رو ازشون پس میگیریم، پس یجورایی بهمون قبولوندن با خوندن این سرود مثله قهرمانای توی داستانا داریم به تک تک مظلومین دلداری میدیم و دشمنمون که آمریکا باشه رو تضعیف میکنیم!( و دیدیم که چقدر آمریکا ضعیف شد و مظلومین به حقشون رسیدن…) دوست داشتیم تمام کمبود ها و بدبختی هایی که سرتاسر جهان در حال رخ دادنه رو به آمریکا ربط بدیم!(دشمن نوع بشر آمریکاست آمریکا، دشمن اصلیه ما آمریکاست آمریکا! تصور کنید این متن چه تاثیری روی ذهن یه بچه ی ۶ هفت ساله میزاره که تازه میخواد وارد جامعه بشه، با کلی امیدو آرزو، هیجان زدست برای زندگی در لوِل بعدی! بعد بهش یاد میدن چجوری قدرت رو دسته بقیه بده، بجای اینکه یاد بگیره به خدا توکل کنه، بجای اینکه روی رویاهاش متمرکز بشه و روی توانمندی هاش کار کنه، یاد میگیره عصبانی باشه از بقیه، از همون اول یاد میگیره تقصیر رو گردن جامعه و دولت ها بندازه، اونم دولت آمریکا، چرا؟ چون این چیزیه که به قول استاد یکسری ها میخوان! یکسریا آبو نونشون از نفرت ورزیدن ما نسبت به یکدیگره، از عصبانی بودنمون، از عذاب وجدانیه که تومون بخاطر منافع خودشون سعی میکنن اینجاد کنن” که البته قدرت اصلی آخرش در دست ماست!! ولی میخوام بگم چقدر پتانسیل و آمادگی ذهنی برای پذیرش این حرفارو داریم!”)

    ” قدرت دسته اونه! آمریکا ابر قدرته! عامل تمام جنگ هاست، عامل تمام نامردی ها! ”

    + باورهای ایجاد شده (تجربیات خودم) : یادم میاد از همون ۵ شش سالگی آرزوم این بود که برم آمریکا زندگی کنم، چون توی کارتون ها و فیلمهاشون میدیدم که چقدر بچه هاشون قشنگ لباس میپوشن، چقدر مدرسه هاشون مفرحه، چقدر فضای آموزشیشون مشوقشونه و چقدر بچه ها، دخترو پسر در کنار هم در صلحن! میدیدم چقدر رابطه ی بچه ها با پدرو مادر و معلماشون خوبه، اینکه میدیدم دختر بچه ها همش موهاشونو مرتب و قشنگ کردن که برن مدرسه خیلی توم شوق ایجاد میکرد،(یادمه به مامانم میگفتم تا بزرگ نشدم بیاین بریم آمریکا که بتونم برم مدرسه😆) بالأخره بچه ها تمام فکرو ذکرشون شادیه، اونا همش دارن راجب رویاهاشون خیال پردازی میکنن، کار که منم میکردم (تصویرسازی و تجسم واقعا تو ذات آدمیزاده، باید خیلی باورهای مخرب و محدودیت های ذهنی تومون ایجاد بشه که نتونیم تجسم کنیم، تجسمی که واقعیه و با احساس عاالی همراهه) خلاصه اینکه تصمیم گرفته بودم درس بخونم و برم آمریکا، اما وقتی وارد مدرسه شدم شروع کردم به عذاب وجدان گرفتن بخاطر تصمیمم‌…چون بهمون میگفتن :

    ٫ پولداره، چون همش داره حقو حقوق بقیه ی کشورهارو میخوره و دزدی میکنه،

    ٫ پولداره، چون اسلحه به اسرائیلی ها(قاتل فلسطینی ها) میفروشه،( همچنین تقویت مخفیانه ی باورهای مخرب راجب ثروت، که آدمای پولدار و دولت های پولدار بدن و از راه های بد به ثروت رسیدن.)

    ٫ پولداره، چون اصلا به کشورهای فقیر و نیازمند کمک نمیکنه،(این قضیه این باور رو هم توی من تقویت کرد که هرچی بیشتر ببخشی فقیرتر میشی ولی عوضش آدم خوبی هستی🤦🏻‍♀️)

    ٫ مردمش نژاد پرستن، اونا دشمن مان و میخوان پیشرفت نکنیم. اونا خودشون رو نژاد برتر میدونن!

    بعد از این قضایا وقتی راجب این مسائل با پدرو مادرم صحبت کردم بهم اجازه ندادن این باورهای محدود کننده و نارحت کننده رو بپذیرم(خدایا شکرت که انقدر پدرو مادر فوق‌العاده ای بهم دادی با اینکه اون دوران خیلی از همکلاسی های من هم توسط مدیرو معاونا و هم توسط خانوادشون تشویق میشدن به نفرت ورزیدن، که به قول خودشون میشده دفاع از حق مظلومین و دشمنی با دشمنان خدا!) بازم با اینکه پدرو مادرم خیلی سعی میکردن بهم این قضیه رو تفهیم کنن که این کار سیاست و دولت هاست برای قضایایی که بین خودشونه، من هم مثله بیشتر مردم و همسنو سالام تحت تاثیر دوستام و مدرسه بودم و یادمه با اینکه هنوزم دلم خیییلللیی میخواست برم آمریکا از یک طرف این ترمز ها توی ذهنم ایجاد شده بود که :

    ٫تو میخوای بری توی کشور دشمن زندگی کنی؟

    ٫چی؟ میخوای برای کشوری کار کنی که استکبار جهانیه؟دستت با اونا میره تو یه کاسه!

    ٫تو چقدر پستی، فقط به فکر شادیه خودتی که میخوای بری اونجا! پس بچه های گرسنه ی آفریقا چی؟ کودکان مظلوم فلسطین که خونه هم حتی ندارن چه برسه بخوان برن مدرسه، اونوقت تو میخوای بری مدرسه ی خیلی خوب اونم تو آمریکا؟؟؟ نچ نچ نچ!!!(له کردن احساس لیاقت در خودم..)

    ٫میدونستی اگه بخوای اونجا کار کنی پولی که بهت میدن از فروش اسلحست؟(پول زیاد حتما حرومه! حتما از راه های نادرست بدست اومده، پول آمریکایی ها کثیفه، دلار کثیفه!)

    ٫من به شدت باور کرده بودم که آمریکا چون بده، چون غول استکباره، چون مردم بی گناه رو میکشه انقدر ثروتمنده و اگه منم بخوام برم اونجا و از نعمات اونجا استفاده کنم، دارم با دشمن همکاری میکنم، دارم روی قلب مردم کشورم و تمام مظلومین جهان پا میزارم و بسیار پستم!

    * تاثیر گفته های استاد، بانو شایسته و مستندات سایت :

    – من ناخودآگاه بخش بسیاار زیادی از باورهای محدود کنندم همون اوایلی که وارد سایت شدم، بخاطر تعهد زیادم و اعتماد شدیدی که به حرفهای استاد عزیزم داشتم برطرف شد،(حتی قبل از اینکه دو مستند سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت ساخته بشه) انقدر استاد فرمولی و کامل حرف میزدن که کار ما فقط جایگذاری بود، دیدن مستندات حکم تمرین و مسئله رو داشتن، و چقدر حل کردن تک تک مسائل با شما و بانو شایسته لذت بخشه! دیدگاهتون نسبت به چالش ها ،اینکه “اِنّ معالعسرِ یسری!/ با هر سختی ای آسانیست!(اینم بگم قبلش هم بخاطر مطالعه یکم مدارم بالاتر اومده بود بخاطر همین پذیرش برام خیلی آسونتر بود! چون بعضی وقتا خیلیا فکر میکنن هرچی بیشتر توی سایت باشن یعنی مدار و پذیرششون میره بالاتر در صورتی که همیشه اینطور نیست، باید آماده ی شنیدنشون باشی، باید خیلی تشنه ی تغییر باشی، من خودمم هنوز گاهی بخاطر اینکه مثله اوایل انقدر انگیزه ندارم نمیتونم مثله اولم عمل کنم و خب نتیجه هم به همون نسبت کمرنگ میشه!)

    ٫فهمیدم ثروت واقعی هیچوقت نمیتونه از راه های نادرست بدست بیاد، و اگه فرد یا کشور ثروتمندی روز به روز ثروتمند تر و روز به روز موفق تر شد، بخاطر اینه که از از راه خیلیی درست و خیلیی حلال بدست اومده! بخاطر اینکه از راه کمک به خلق بوده! بخاطر توحید بوده! بخاطر شعاره پشت پولهاشون (In God we trust/ ما به خدا اعتماد داریم!) بوده! وای که چقدر این نوشته توحیدیه! جالبه من قبل از دیدن مستندات اصلااا نمیدونستم همچین نوشته ای پشت دلار هست! وقتی اینو فهمیدم خیلی چیزا برام روشن شد!(خودمم نفهمیدم چجوری همچین نکته ی ریزی انقدر روی سطح شادیم و تک تک تجربیات زندگیم تاثیر مثبت گذاشت!!! چقدر روی نگاهم نسبت به پولو ثروت تاثیر گذاشت!)

    ٫وقتی دیدم چقدر مردم این کشور خدمات برای ارائه دارن، چقدر به هم دارن کمک میکنن، از افرادی که کارشون اسباب کشیه تا سوپرمارکت ها و شرکت های بزرگ مثل IKEA چقدر خوش رفتارن و چقددررر مرتب و قابل احترامن و هرکاری انجام میدن با عشقه و تاجایی که میتونن برای خودشون لذت بخش میکنن این پروسه رو(معلومه دیروز اون قسمت از سفر به دور آمریکا که توش اسباب کشیه خونتون رو نشون میدید دیدم؟😁) هرکاری که میکنن تمام وجودشون رو میزارن براش، برای ساده تر کردن کارها! پس معلومه جامعه ای که مردمش انقدر گره از کار هم باز میکنن(تازه نه فقط برای کشور خودشون بلکه به سراسر دنیا!) و هی به دنبال پیشرفت و خلقن بجای دزدی و آب زیرکاهی، انقدر ثروت میسازن، انقدر لذت میبرن، انقدر روز به روز نعماتشون بیشتر میشه! (یاد اون قسمتی از سفر به دور آمریکا افتادم که شما رفته بویدد قایق سواری و توی آب یه ماشین بستنی فروشی بود!!! اونجا بود که فهمیدم چرا انقدر کشورشون مفرح و ثروتمنده! از بس هرکاری رو ارزشمند میدونن و توی هرکاری که بهش علاقه دارن از نهایت پتانسیل ها یا محدودیت ها به نفع خوشون استفاده میکنن🤗)

    – من باور کرده بودم که مردمان نژاد پرستین بخاطر قضیه ی جنگ بین آمریکا و ژاپن و در کل بخاطر تمام جنگهایی که در این سالها رخ داده بود، باور کرده بودم که اونا دلشون نمیخواد آسیایی ها موفق بشن، چون همه ی چیزای خوبو برای خودشون میخوان‌،(توی کتبای تاریخم که کم بد از آمریکا و تلاشهاش برای بدبخت کردن مردم ایران نگفته!) اینکه دوست دارن ما بدبخت باشیم! پس ناخودآگاه نگران این بودم که حتی اگرم بخوام بیام اونجا باهام بدرفتاری بشه…لحجمو مسخره کنن..بخوان سنگ توی کارام بندازن، نتونم موفق بشم چون آمریکایی نیستم و اونا فقط میخوان همنژادهای خودشون موفق بشن..میترسیدم بخاطر مسلمون بودنم بهم لقب ترورسیست رو بدن(سر قضیه ی حمله های داعش خیلی مد شده بود که مسلمونا لباس میپوشیدن که روش نوشته بود من تروریست نیستم!) نکنه اصلا دوستی پیدا نکنم اگه بهم کار ندن چی؟

    *در صورتی که توی یکی از فایلهای استاد، استاد توضیح دادن یکسری زمین ها و اگه اشتباه نکنم بازارهایی هست که همشون برای پولدارای چینیه!!!(که استاد باز توضیح دادن اونها هم بخاطر باورهای درستشون به این مرحله رسیدن! بخاطر این حرف یکی از رهبراشون که میگفت: ثروتمند شدن خیلی خوبه و خیلی معنویه.) اونموقع تعجب کردم، چون فکر میکردم به شدت با آسیایی ها و مسلمونا بد برخورد میکنن و هرکاری میکنن تا بتونن اونارو از کشورشون پرت کنن بیرون!!! دیدم که توی سریال تمرکز بر نکات مثبت توی هواپیما چطور یک خانم مسلمان در حال تسبیح گفتن بود در حالی که زوج پشت سرش به سلامتی هم نوشیدن! دیدم که توی فروشگاه هاشون، مردم با پوشش های کاملااا متفاوت(یکی با روسری و لباسهای بلند یکی با تاپ و شلوارک یکی با یه تی شرت و شلوار ساده..) به راحتی، بدون اینکه انگار اصلا متوجه هم شده باشن از کنار هم میگذشتن! بدون هیچ قضاوت، نگاه زیرچشمی یا ذره بینی ای!!(چقدر من این قضیه رو تحسین میکنم!) وای که چقدر مردم با شما خوش رفتار بودن، همه ی کارمندا و حتی افراد کاملاااا غریبه چه روی خوشی بهتون نشون میدادن! چقدر وقتایی که استاد یا بانو شایسته با بقیه حرف میزدن با اینکه شاید لحجه داشتن از نظر اونا خیلی با دقت و توجه، با صبر و مهربونی گوش میدادن جوابتونو میدادن، تازه چقدر میخندوندنتون و چقدر شما اونارو میخندوندید!☺️ یکی از بهترینننن قسمتهای سفر به دور آمریکا که شخصا باور منو کاملااا نسبت به اینکه آمریکایی ها سردن یا خودشونو برتر میدونن تغییر داد، اون قسمتی بود که اون خانوم آمریکایی بعد از یکم حرف زدن با شما ازتون دعوت کرد بیاید منزلش(خیلیییی مهربون و مهمون نوازانه!!) یا اونجایی که بچه های دوستاتون خیلی از زبان فارسی خوششون اومده بود و هی میخواستن یاد بگیرنو تقلید کنن! برای من خیلی لذت بخش بود وقتی میدیدم مردم انقدر جلوی دوربین راحتتت خودشونن و وقتی خانوم شایسته دوربین رو به سمتشون میگیرن، لبخند میزنن، اگه در حال رقصیدن بودن بازم ادامه میدادن، اگه در حال قایق سواری بودن دست تکون میدادن!

    – سر قضیه ی نژاد پرستی در آمریکا،(Black lives matters) که همین چند ماه پیش خیلی سروصدا کرده بود، چون من مستندات رو دیده بودم, دیده بودم که چقدر مردم با هررر نژادو رنگ پوستو مویی باهم در صلحن، تونستم به راحتی اعراض کنم،(ذهنتون واقعا بهتون کمک میکنه وقتی شما متعهد میشید و زمان زیادی رو برای ورودی های مثبت مثله مستندات سفر به دو آمریکا پر میکنید!) تازه چند روز بعدشم استاد توی لایوشون در این باره گفتن که مردم فلوریدا نسبت به بقیه ی ایالت ها خیلی خیلی کمتر اعتراضات صورت گرفته! ( جالبه، فلوریدا یکی از بهترین و گرانترین ایالتهای آمریکاست و این نشون میده مردمش خوب بلدن اعراض کنن! در واقع بخاطر همین اعراضه که انقدر ثروت، صلح و آرامش اونجا زیاده!(به نظرم شما و بانو شایسته هم عینه فلوریدایید، زیبا، با صفا، سرسبز، گرم و پر از آرامش، اصلا بخاطر همینه که اونجایید دیگه😁)

    – بچه تر که بودم مستندات مختلفی توی تلوزیون میدیدم از اینکه توی آمریکا یک فرد مسلح یهو وارد یه مدرسه، دانشگاه یا خونه میشه و بقیه رو میکشه، یا اینکه توی خیابون شروع به تیر اندازی یا زورگیری و کشتن بقیه میکنه، همیشه خبر از ناامنی در آمریکا و قضیه ی آزادی اسلحه بود، هی به ما میگفتن خوشحال باشید که امنیت دارید اونجا همه ولن، ساعت یک شب یهو میبینی یکی با تفنگ تحدیدت کرد، یا قضیه ی آزاد بودن ماریجوانا که میگفتن توی دبیرستانم بچه ها با خودشون مواد دارن، همکلاسیاشونو تحدید یا مسخره میکنن تا اونا هم مواد بکشن، یا قضیه ی تجاوز توی خیابونها و حتی دبیرستانهاشون بخاطر مختلط بودن فضاهای آموزشی،( جالبه من اینارو توی فیلمایی که خود آمریکایی ها ساختن هم حتی دیدم، ولی واقعا فقط توی فیلمهاشون! توی مستندات شما خبری از این چیزا نبود، که البته هی بیشترو بیشتر به من ثابت میکرد زندگیه تو توسط کانون توجهت ساخته میشه نه هیچ چیز دیگه ای! مهم نیست کجایی هستی تو درست به همون اندازه پتانسیل ساخت ثروت و تجربه ی خواسته هات رو داری که یک آمریکایی داره و یک آمریکایی هم به همون اندازه پتانسیل تجربه ی ناخواسته هارو داره که یک ایرانی یا انسانی از هر کشور و نژاد دیگه ای داره!) به قول شما نمیخوام بگم هیچوقت هیچکدوم از این اتفاقا برای هیچکس نمیوفته، بالاخره انسانها فقط خودشونن که میتونن شرایط خودشون چه خوب چه بد رو رقم بزنن(اینطوری نیست که بگیم چون فلانی آمریکاییه دیگه هیچ محدودیتی نداره، دیگه نازییایی ای نمیبینه! اصلا! چون محدودیت و نازییایی میتونه هر زمان و هرلحظه توسط هرر فردی تجربه بشه، به واسطه ی کانون توجهش،و به همین صورت هم میتونه اتفاقات بینظیری رو رقم بزنه!) و مهم نیست چقدر یجا گلستان باشه اگر تو در مدار خوبی ها نباشی، اکر مقاومت بورزی یا فرکانس ناخواسته هات رو ارسال کنی بلا استثنا اتفاقات تلخی رو هم تجربه میکنی! چه تو آمریکا باشی چه تو ایران یا هرجای دیگه! فقط قضیه ی اقلیت و اکثریت فرق میکنه، که بازم برای تو میتونه اقلیت تبدیل به اکثریت و اکثریت تبدیل به اقلیت بشه، “اگر” کانون توجهتو تغییر بدی!

    * یادمه شما هرجااا که میرفتید اطرافتوم پررر بود از خانواده هایی که اومده بودن باهم لذت ببرن، پر از بچه بود، یاد اون قسمتی افتادم که بانو شایسته داشتن از بچه ها در حال آب بازی فیلم میگرفتن، مامانو باباهایی که بچه هاشون رو آزاد گذاشته بودن تا لذت ببرن، با اینکه سن بیشترشون خیلی پایین بود!(توی همه چیزشون این شعارِ In God we Trust رو به صورت عملی میبینیم!) میدیدم که مردم با هر شکل اندامی، با هر مدل لباسی هرجوری که دلشون میخواست مشغول لذت بردن بودن، واقعااا به دور از قضاوت!(انقدر لذت بردن برای مردم اونجا بدیهیه که گاهی تعجب میکنم چجوری انقدددررر میهش امکان برای لذت بردن وجود داشته باشه! از پارکهاشون گرفته تا موزه هاشون!(اصلا مثله موزه های ما نیست که بری فقط ویزیت،از دل همین موزه کلیی کارآفرینی و ایده های ثروت ساز دیگه بوجود اومده، رستوران، کافه و ایستگاه هایی برای اینکه بچه ها بتونن نقاشی بکشن و…)

    – راستش منم مثله بیشتر دوستان فکر میکردم آمریکا کشور خیلی صنعتی و خشکیه، از اون کشورهایی که طبیعت رو نابود میکنه تا ساختمان سازی کنه ، اولاش یکم برام عجیب بود وقتی میدیدم : بابااا استاد هرجا میایسته فیلم بگیره سبزه!!! بعدش گفتم شاید فقط نزدیکای خونه ی استاد اینجوریه اما وقتی مستندات سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو دیدم فهمیدم انکار مهم نیست کجا باشی، همه جا سبزه، درختا و گیاهای اینجاهم درست مثله مردمش عاشق رشد و گسترش دادن خودشونن!

    واقعا احسنت به این مردم و احسنت به اینهمه گستردگی و زیبایی! تا چشم کار میکنه زیبایی زیبایی زیبایی! تا چشم کار میکنه امکان، امکان امکان، تا چشم کار میکنه آزادی آزادی آزادی! من خیلیی خیلییییی خوشحالم و خیلی از پروردگارم ممنونم که منو به این سایت، به اینهمه آگاهی های نااب و ورودی های بینظیررر هدایت کرد!

    -آگاهی هایی که پول میشه میره تو جیبم.

    – سلامتی میشه میره توی جسمم.

    – آرامش میشه توی روحم.

    – عشق ولذت میشه توی روابطم.

    – و در آخر سعادت میشه در دنیا و آخرتم!

    انقدر توی همین سه ماه گذشته اتفاقات مثبت برام افتاده که فرصتی برام نزاشته بشینم تک تکشو تعریف کنم! هنوزم اتفاقات در حال رخ دادنه😉😁🌷

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای: