این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
قسمت یکصد و هفتاد و سه
سریال بینظیر زندگی در بهشت
با درود و سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته جانانم
و دوستان عزیزی که با خواندن کامنت زیبا و پر محتواشون به درک آگاهی بیشتری هدایت میشوم
استاد عزیزم میخوام با یک شعری که از زبان شما شنیده بودم شروع کنم که از قیصر امین پور هستش👏👏
👇👇👇
پیش از این فکر میکردم خدا
خانه ای دارد میان ابرها
مثل تخت پادشاهان قصه ها خشتی از الماس و خشتی از طلا
قبلانا فکر میکردم همه چی محدوده
همه چی اون بالا بالاهاست
همه چی کمبوده
همه چی دست نیافتنی است
همه جا آسمان آبی ست و محدود ولی آسمان بعضی جاها آبی تره صورتی تره بنفش تره زیباتره خلاصه با معنی تره
همیشه فکر میکردم قفس جاهای دیگه است و من آزادم ولی الان فهمیدم که نه بابا من خوده قفس بودم
با باورهای محدود بهم چسبیده ای که تبدیل به سیمان شده بود
در کامنتی از دوستان خواندم که این محدودیت های ذهنی بیشتر مربوط به دهه شصتی ها به بعده ولی منی که متولد چهلو چهارم بقول معروف نسل سوخته چی باید بگم 🤔🤔🙄
دوازده سیزده ساله بودم که عنقلاب شد .. درسنی بودم که باورهای خوبی نسبت به آینده ام داشتم و هیچ وقت احساس کمبودی رو حس نمیکردم . همیشه تابستان ها میرفتیم متل قو و مثل دریای فلوریدا … همه ی جوان های اون زمان شاد بودند . در کنار هم والیبال بازی میکردند و تفریح میکردند.. به ارودهای مختلفی میرفتند خلاصه بنظر من همه چی گل و بلبل بود .. ولی بعد از تغییر تحولات اساسی حکومتی به یکباره صد و هشتاد درجه ارزش ها و باورها در جامعه تغییر کرد و اجباراا باید میپذیرفتیم ..
یادمه پدر بزرگ خدا بیامرزم همیشه یک رادیو داشت که دقیقا اخبارهای خارجی رو پیگیری میکرد و مدام از حال و هوای انوری ها دفاع میکرد بخاطر همین منم مثل استاد زیاد پیش فرض بدی از آمریکا نداشتم بخصوص که اقوام و دوستان و آشنایان زیادی رو داشتیم که به آمریکا مهاجرت کرده بودند قریب به اتفاق اکثرا راضی بودند ولی یک نکته ای که همیشه و اکثر وقت ها از همه میشنیدم یک باور محدود کننده ی مالی بود که بیشتر از چشم نظر نشات میگرفت .. میگفتن که . باید از صبح تا شب کار کنی و جون بکنی و خلاصه این سختی ها رو داره و این موضوع چشم نظر باعث یک باورهای محدود کننده بود که از دین و مذهب به ما رسیده بود
سریال های سفر به دور آمریکا و سریال زندگی در بهشت پرادایس و دیگر فایل های استاد .. به من یاد داد که چشم هم چشمی های مخرب نداشته باشم و یا مفهوم چشم زخم رو بطور کامل فهمیدم و باورهای محدو کننده و مخربم تبدیل به باورهای مناسب و قدرتمند شد هر چند خیلی طول کشید که که این دیوار بتونی رو بشکنم ولی با تکرار و تکرار و گوش دادن به فایل ها و سریال ها ی بینظیر این باور در من شکل گرفت که نه تنها هیچ چشم زخمی وجود نداره و بلکه انرژی و فرکانس مثبت خودم رو بکار بندازم و به نکات مثبت توجه کنم و هر لحظه از زیبایی های این جهان هستی لذت ببرم و در گیر مسایل حاشیه ای نباشم و شکر گذار تمام داشته هام باشم و به ناخواسته هام توجه نکنم در واقع با شکر گذاری و قدردانی نعمت های بیشماری رو در زندگیم جاری کنم تا به سرزمین ها و نعمت های بهتری هدایت شوم .. در سریال سفر به دور آمریکا یاد گرفتم که بجای حسادت تحسین کنم و این یعنی قدردانی از نعمت های خداوند
اگر خوش تیپه تحسینش کنم و بهش بگم
اگر خوشگله بهش بگم
اگر غذاش خوشمزه است بهش بگم
اگر خنده ی قشنگی داره بهش بگم
اگر مهربونه بهش بگم
اگر صداش قشنگه بهش بگم
استادم بهم یاد داد که سعی کنم فقط زیبایی ها رو ببینم تا طبق قانون جذب اتفاق های خوب و مثبت رو جذب کنم و اینجاست که باید بینهایت از خداوند مممنون و سپاسگذار باشم که نور چراغ هدایت عباسمنشی رو دارم و رد پای استادم رو دنبال میکنم .. آنان که به زندگی ما وارد میشوند نیز رزق و روزی ما هستند و کسانی که با ورودشون درس های ارزشمندی رو برایمان به همراه دارند و برای این درس هایی که توسط استادانم روزیم شده ممنون و سپاسگذارم🙏🙏🙏🙏🥀🥀
سریال سفر به دور آمریکا به من فراوانی نعمت و برکت و روابط خوب بین افراد رو نشون داد آرامش رو یاد گرفتم چون با دیدن اون مناظر و طبیعت و دریاچه ها و آسمان های زیبا و اون باران های عاشقانه و اون درختان و سرسبزی ها در زندگی من عشق رو جاری کرد .
درسته که من مثل دهه شصتی ها از بدو تولد با اون شعار های نامناسب و لعن و نفرین پا بدنیا و این جهان نگذاشتم و ولی فیلم های آمریکایی رو میدیدم که جالب نبود و یک تصور ناجالب ناآگانه در من بوجود میامد مثل فیلم کابویی (خوب بد زشت ) یا فیلمهای جنایی و فیلم های ترسناک . خلاصه نا آگاهانه با دیدن تلویزیون و فیلمهای ویدیو و سی دی و بیشتر از همه محدویت های مذهبی ماموریتی داشتند که بجای اینکه یاد بگیرم زیبا بین باشم و دلیل شکرگذاریمو بفهممم بهم میگفتن شکر کن که همینم گیرت نمیاد وگرنه خدا میبرتت جهنم
ولی من با دیدن سفر بدور آمریکا و زندگی در بهشت معنای واقعی شکرگذاری و قدردانی رو فهمیدم معنی واقعی ثروت رو فهمیدم معنی واقعی تکنولوژی رو فهمیدم و معنی واقعی درست کردن باورهای درست و قدرتمند رو فهمیدم و اینکه احساس خوب مساویست با اتفاق های خوب
و احساس خوب پایدار مساویست با نتایج خوب پایدار من معنی تکامل رو فهمیدم
بطور کلی راه و رسم زندگی درست و مناسب رو فهمیدم معنی انسان دوستی و مهربانی و عشق رو فهمیدم
فهمیدم که باید آزاد و رها باشم
فراوانی رو فهمیدم یعنی فراوانی در همه چی .. آدم های خوب و مهربان زیاد هستند
در آمریکا آزادی در مذهب و هر عقیده و آیین های متنوع ملت های مختلف با پوشش های متنوع
آزادی در نهایت احترام
آزادی در نهایت نزاکت
آزادی در پاگیزه گی
آزادی در راحتی
آزادی در شادی و لذت … مردم خوش گذرونی رو دارند .. آهان مفهوم خوشگذرونی رو فهمیدم یعنی جوری این مفهوم رو برای ما جا انداختند که من همیشه فکر میکردم خوشگذرونی یعنی مست و پاتیل توی خیابون ها در حال فساد هستند .. یا خوشگذرونی یعنی بی قید و شرط و یا خوشگذرونی بعنی بی تفاوت به مسایل و شرایط زندگی
خلاصه مفهوم از خوشگذرونی در آمریکا رو سفر به دور آمریکا به من شناسوند .
یعنی لذت بردن از نعمت های خداوند …یعنی با بهترین امکانات لذت بردن …
یعنی بهرمند بودن از تکنولوژی
و مدرن .. یعنی امید به زندگی داشتن … بعد جوری این خوشگذرونی ها رو بهمون نشون میدادند آدم از اسمش هم وحشت کنع از طریق همین تلویزیون درغگو . از طریق طریق کتابها از طریق مدارسشون بخصوص همسن و سال های من در اون زمان و در شرایط تکرار فشارهای تبلیغاتی بسیار بسیار شدیدی بر علیه آمریکا در همه ی زمینه ها ی منفی زندگی رو انجام میدادند ولی وقتی یک جنس آمریکایی رو میخریدی با پک و پز فراوان میگفتند جنسش آمریکاییع یا ماشین های آمریکایی رو میدیدی میفهمیدی که راحت طلبی یعنی از بهترین کیفیت و مرغبترین اجناس استفاده شده
یعنی اگر میگفتند این جنس آمریکاییع مطمعن میشدی که کاملا اون اطلاعات با صداقت ترین هاست و امنیت بسیار
خوبی رو احساس میکردی
.. البته وقتی سفر به دور آمریکا رو میدیدم این صداقت رو نه تنها در جنس هاشون بیشتر و بیشتر میدیدم و درک میکردم بلکه این امنیت و صداقت رو در مردمش بیشتر و بیشتر فهمیدم و درک کردم
این صداقت و امنیت بطور وفور در آمریکا موج میزنه و من عاشق این خصلتشون هستم
من فهمیدم که تنها جایی که دوست دارم زندگی کنم آمریکاست 🇺🇸🇺🇸🇺🇸
یعنی رفتن به آمریکا همیشه برام یک آرزوی دست نیافتنی بود و فکر میکردم خیلی سخته ولی استادم بهم نشان داد
که نه تنها آمریکا رفتن بلکه هر خواسته ای دست یافتنی است و باید به خواسته هام توجه کنم
و بخاطر همون باورهای مسخره ای که بهممون تحمیل کردند و ما هم خوب گوش
میکردیم و خوب هم تونستند محدودمون کننند چه از طریق مذهب و چه از طریق فرهنگ و چه از طریق اجتماع و چه از طریق خانواده و چه از طریق اقتصاد و مالی و پولی و مهمتر از همه ذهنمون رو هر روز محدودتر و محدوتر در همه ی ابعاد بسته نگه داشتند
ولی بلطف همون تکنولوژی که اینها دوست نداشتند ما ازش سر در بیاریم امروز توسط پیام آوری چون استاد عباسمنش به دنیای بیداری ذهن هدایت شدم . از خواب غفلت بیدار شدم .. قرآن رو بمن معرفی کرد … جوری ما رو از قرآن ترسونده بودند که فکر میکردم الان یک صفحه شو باز کنم و بخونم همش از آتش جهنم و بی حجابی و تار موی من قول و زنجیرها صحبت میکنه بخصوص با اون ترجمه های مسخره ای که زیر نویس کرده بودند یا اصلا متوجه ی ترجمه نمیشدی یا اگر ی جاهایش رو میخوندی و متوجه میشدی فقط تنبه هاشو متوجه میشدی که البته به عمد اینگونه ترجمع میشد در صورتی که استاد عباسمنش معنای درست قرآن و ترجمه واقعی و توضیحات درست و مناسب رو از طریق قانون حذب و فرکانس بهم نشون داد و الان دیگه فهمیدم که نه تنها ترسی ندارم بلکه بعنوان یک کتاب فرکانسی و پند آموز بهش نگاه میکنم و تحقیقات زیادی راجب دین و مذهب انجام دادم و تحقیقات
وسیعی از ادیان و مذاهب مختلف انجام دادم و به نتایجی رسیدم که هر دین و مذهبی وقتی پا به عرصه گذاشت مورد سوءاستفادهای افراط طلبان قرار گرفت و بنفع خودشان مورد بهره وری قرار گرفت…
چیزی که من در سفر به دور آمریکا فهمیدم اینه که ایمان و توکل واقعی رو اونها دارند و برای همین هم هست که این سرزمین اینقدر غرق نعمت و برکت هستش .. در صورتی که همیشه بهمون میگفتند بدترین سرزمین ها و بدترین مردم و بدترین افکار پلید رو دارند 🙆♀️🤦♀️ خلاصه کلام اینکه همه بد هستن و فقط ما خوب هستیم .
همه جا زشت هستش و فقط مملکت ما زیباست
همه ی مردم دنیا بد هستند و درغگو و جانی و آدم کش و دزد
و قاچاق اسلحه و آدم ربا و تبیض نژادی دارند ولی ما خوبیم ما بهترینیم .. ما اصلا هیچ تبعیضی در هیچ کجای مملکتمون یافت نمیشه بهترین نعمت ها رو ما فقط داریم چون ارشد دین ها رو داریم باید مرگ بر اینو مرگ به آن رو با کینه و تنفر بیشتر و با کلمات منفی و خون و خونریزی ها و جنگ و غارت ها و دروغ ها و لعن و نفرین ها ی بیشتری نثار اون مردم از همه جا بیخبر رگبار کنیم وااااااااااای خدایااااااااا چه قدر حماقت
خلاصه ی کلام وقتی سفر به دور آمریکا رو دیدم فهمیدم که باورهام از ریشه و بنیادین کاملا تغییر کرد
فهمیدم آمریکا مردمش هر روز در جهت پیشرفت افکار و بیداری شعور و ذهن و فرهنگ و آداب و روسوم و احترام بخود و دیگران و از اعتماد بنفس بالاشون ذوق و شوق ولذت از نعمت های خداوند بهره مند هستند و خدای واقعی رو اونجا دیدم ..
و تحقیقات زیادی از نوشتن این کتاب قرآن بعمل آوردم که این کتاب ها مثل تمام کتاب ها ی مذهبی دیگر دست نوشته ی یک انسان هست و فهمیدم که باید نتایج مثبت رو بدون داشتن تعصب ها از خواندن هر کتابی به ذهنم یاد بدهم ..
و الان احساس رهایی و آزادی ذهنی رو به وفور حسسش میکنم
استاد قشنگم و خانم شایسته نازنینم من هر لحظه با درس ها و آموزش های زندگی در بهشت زندگی بهشتی رو تجربه کردم و هر لحظه در سفر به دور آمریکا با 🚒 آر وی 🚌 با شما به تمام نقاط آمریکا سفر کردم با خیابان هاش آشنام کردید
با پاساژها و مراکز خریدش آشنام کردید
با مراکز اداری
با ورزش های فوتبال آمریکایی
با استیپ پارک ها و با موزه پروانه ها با جشن هایی که با مناسبت های خاص برگذار میکنند با
دوستان کشاورزتون
با آشپزی هاتون
با دستگاه های قهوه ساز
دستگاه خمیر درست کن
یا مثلا یکی از باورهای محدود کننده ی دیگری که رایج بود و استاد جان در فایل درآمد خود را در یک سال سه برابر کنید مطرح کردید در مورد شهرستان ها بود .. مثلا. گفتید . اون ویلایی که در شمال هستش مال تهرانی هاست .. و کلا باورهای نامناسب و محدود کننده در همه ی زمینه ها و لایه لایه های زندگیمون از خانواده و تلویزیون و جامعه و مدرسه و افراد جامعه به ما رسید و تبدیل به باورهامون شده بود ..
هیچوقت از قانون اطلاعی نداشتم و گمان میکردم قانون همان قوانین جامعه ای هستش که باید بدون چون و چرا اجرا کنیم خارج از اون قوانین جریمه و
تنبیه هایی در انتظارمون هست.. حالا این جرایم در باورهای مالی و پولیمون هم تاثیر بسزایی گذاشته بود و فکر میکردیم که هر کس فقیر و بدبخت بیچاره است بخاطر اینه که خداوند یک عده رو دوست نداره و یک عده رو دوست داره و بهشون پول و ثروت داده و کلا پول چیز خوبی نیست و اخهع و جیزه .. چون پولدارها سنگدل هستند و پولاشونو از راههای درست بدست نیاوردند و کلا باید فقط معنوی باشی تا به بهشت بری وعده های سرخرمن اون جهان رو توی ذهنمون انباشته کردند و تازه اگر بتونی از پل سراط هم رد بشی شاید شاید شاید به خوبی و خوشی و راحتی و لذت دست پیدا کنی 🙄🙆♀️🙆♀️🙆♀️ از همه بدتر باورهای مذهبی بی سر و تهی بود که به اندازه ی یک نخود هم بهش فکر نمیکردیم آنچنان مغزمون آکبنده آکبند بود که جرات فکر کردن هم بخودمون نمیدادیم و یا حتی اگر یکی دوتا سوال بیشتر میپرسیدی آنچنان ما رو با باورهای فرهنگی و مذهبی تند و افراطی مورد حمله قرار میدادند که ترس تمام وجودمونو میگرفت در نتیجه با پایین نگه داشتن لیاقت و ارزشمندی عزت نفسمون هم ازمون گرفته شد و بدنبال آن روابط های خانوادگی و بنیادینی که ازش دم میزدند سست و متزلزل شده و باز هم بدنبالش امنیت اجتماعی و صداقتی در عمل وجود نداشت در واقع باید فقط و فقط سراپا گوش و چشم میشدی برای اینکه برده باشی.. یعنی اگر مسیر برده داری رو طی میکردی آدم فهمیده و سربراهی بودی و از نظر خانواده و جامعه و مدرسه
قابل قبول بنظر میرسیدی خلاصه ی کلام کر و کور و لال باشی دیگه همه چی عالی بود .. در واقع حق هیچ انتخابی در زندگیمون برای خواسته هامون رو نمیتونستیم داشته باشیم..
خب بعداا که یکمی بزرگتر شدیم با جنگ روبرو شدیم . جنگی که ما انتخاب نکرده بودیم ولی درگیرش شدیم با تضادهای بیشمار ی که در همه جای زندگیمون رسوخ کرده بود .. آنقدر محدود و محدودتر و محدودتر محدودتر شدیم که تا نوک دماغمونو بیشتر نمیدیدم..
ما که هم در این دنیا داشتیم از آتش جهنم میسوختیم و هم از باورهای افراطی مذهبی ترسناک لولو خورخوره های بعد از مرگ هم وحشت داشتیم.. تازه بعد از مرگ هم باید از پل سراط هم عبور میکردیم که از مو نازکتر و از لبه ی شمشیر هم تیزتره 🤪🤪 یا خوده خداااوووووو
تلویزیون و بوق بلندگوهای مساجد و شیپورهای آوازه خوان های مذهبی هم که خوب به وظیفه اشون عمل میکردند که تا میتونستند یک عذاب وجدانی برای این مردم بیچاره میساختن که حتی توی خوابمون به گناهان نننکرده مون هم اعتراف میکردیم🙉🙉🙉🙈🙈🙈
استاد عزیزم و خانم شایسته جان و نازینم نمیدونم چطوری از شماها و این جهان هستی تشکر کنم
چطوری صدای منو شنیدید که همش نجات و رهایی رو فریاد میزدم و همیشه دنبال ناجی میگشتم
همیشه دنبال چراغ هدایت واقعی بودم و با ریسمان هدایت از سمت شماها از دره تاریکی ها نجات پیدا کردم
بقول استاد عزیزم .. اگر آگاهی خداوند در وجود من جاری شود دیگر هیچ محدودیتی در مورد ثروت ندارم چون منبع این ثروت خودش نامحدود هستش
اگر بخوام بنویسم میتونم روزها و روزها بنویسم چون یاد گرفتم نامحدود باشم
نامحدود در خوبی ها
نامحدود در بهترین ها
نامحدود در خواسته هام
نامحدود در دیدن زیبایی ها
نامحدود در تشکر و سپاسگذاری
نامحدود در قدردان بودن
نامحدود عشق و لذت
نامحدود شاد بودن
نامحدود در دوست داشتنی هام
نامحدود در بخشش
نامحدود باشم برای رسیدن به اهداف و خواسته هایم
یعنی این سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت بهترینع بهترین مستند های واقعی بودند که عاشقانه و با شور و شوق فراوان برای دیدنشان لحظه شماری میکردم و در حال حاضر سریال بینظیر زندگی در بهشت و بهشتیانش
رو بطور مداوم پیگیری میکنم و با شماها زندگی میکنم
و آرزو میکنم سرزمین بسیار بسیار زیبای فلوردیدا با مردمان بسیار بسیار فهیم و مهربانشان رو بببینم و بقول استاد وجب به وجب اون سرزمین رو ببینم و زندگیش کنم .. واقعا استاد یک نکته ی جالبی رو بیان کردند در مورد سفر کردن .. اینکه وقتی سفر زمینی داشته باشی خیلی فرق میکنه با اینکه سفر هوایی داشته باشی و با هواپیما حرکت کنی .. دقیقا وقتی سفر زمینی داشته باشی با فرهنگ و آداب و روسوم های مختلف رو برو میشی حتی مواد غذایی هر شهری با هم فرق میکنه و یا هر جایی یک تنوع آب و هوای اقلیمی خاصی رو داره و باید سفر بسیار کرد تا پخته شود خامی…
در نهایت خواستم تشکر و قدردانی کنم بخاطر این سایت بینظیری که دنیای منو تغییر داد و به زیبایی ها و بهترین ها و نامحدود ترین ها هدایت شدم
خدارو شکر میکنم که از درون و بنیادین تغییر کردم
استاد عزیزم امیدوارم پاسخ های کوتاهی که در راستای سوالات شما بود رو کمابیش بیان کرده باشم هر چند تمام آموزش ها و فایل ها و سریال ها و مستند ها ی زیبا شما رو بخوام اینجا بنویسم قادر به چنین کاری نیستم یعنی اگر تمام جنگل ها قلم بشن و تمام آب های جهان مرکب .. نمیتونم این نعمت ها رو بنویسم
فقط میتونم بگم که خدارو شکر که به ندای قلبتون توجه کردید که این رسالت توحیدی رو به بهترینع بهترین ها اجرا میکنید واقعا زبانم قاصره از اینکه چطوری از شما و این جهان هستی تشکر کنم که هدایت شدم ..
خدارو شکر از هدایت شدگانیم
خدارو شکر که هدایت شدم به سایت واقعی و اصلی عباسمنش دات کام واقعی..
در ضمن برای نوشتن کتاب جدیدتون تبریک و تحسینتون میکنم و برای اینکه چنین کتاب ارزشمندی رو خواهیم خواند ممنون و سپاسگذارم برای داشتن چنین استادان بینظیری
خدایا شکرت
خدایا مممنون و سپاسگذارم
خدایا سپاس سپاس سپاس 🙏🙏🙏
ارادتمند شما رویا مهاجر سلطانی
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸🇺🇸🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏👀👀👣👣👣🇺🇸🇺🇸🇺🇸👣👣🇺🇸🇺🇸