سریال زندگی در بهشت | قسمت 174

این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

 

در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است

پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:

  1. بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید

یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل:  بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید

2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)

3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.

می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است

برای دیدن سایر قسمت‌های «سریال زندگی در بهشت»‌، کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    659MB
    43 دقیقه
  • فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
    39MB
    43 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

898 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «فهیمه پژوهنده» در این صفحه: 10
  1. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    بنام تنها فرمانروای آسمان ها و زمین

    سلام به همه دوستان جان

    این فایل نشانه ی دیروز من بود. دارم سعی میکنم با دیدن نشانه هام هم آگاهی ها رو مرور کنم هم به یاد ذهن و عقلم بندازم نیازی نیست همیشه شما خودتون رو به زحمت بندازین تا متوجه بشم باید چیکار کنم یا چه چیزی الان لازم دارم.

    با زدن روی نشانه ی من داستان هدایت رو بهتر میفهمم که ما هم سنگ با فرکانس هامون جهان بهمون پاسخ میده.

    فقط راستش باید اعتراف کنم گاهی پاسخ ها و نشانه هاش رو خوب متوجه نمیشم. هنوز اول راهم و دارم تمرین میکنم ولی دارم حرکت میکنم تا درک خوبی بدست بیارم. تا آسان بشم برای آسانی ها…

    «باورهای محدودکننده ی ما چگونه با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»

    همین جمله برای من کلی نکته داشت تا یادم بیاد که من دنبال اینم تا باورهای محدودکننده ام رو تغییر بدم حالا راه حلش خیلی ساده است. همینطور که با دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا آرام آرام باورهای قدرتمندکننده جای خودشون رو به باورهای محدودکننده دادند ک من وقتی استاد این سوال در قسمت 174 زندگی در بهشت پرسیدن متوجه شدم. چقدر قشنگ بعضی باورها و پیش فرض های ذهنی من تغییر کرد. چقدر راحت و آسون. طوری که انگار همینطوری فکر میکردم اما این یک روند بود و با یک سیر تکامل و دیدن و پیگیر بودن فایل ها تو ذهنم اتفاق افتاد. پس ادامه بده باورهای محدودکننده ایی که شناسایی کردی، ترمزها و کویرهایی که میدونی خیلی جلوتو گرفتن با همین روش آرام آرام تغییر بده نخواه که یک شبه و با متوجه شدن و دیدن یک فایل درست بشه. صبور باش و فقط حواست به ورودی هایی که وارد ذهنت میشه و افکاری که داخل مغزت میچرخه باشه…

    چقدر از خدای مهربانم سپاسگزارم که منو در مسیر کسانی که به آنها نعمت داده قرار داده، کسانی که رهروان و جویندگان خدا و توحید هستند….خدایا سپاسگزار این جهان زیبا و نظامندت هستم.خدایا تنها از تو یاری میجویم و تنها تو را میپرستم…

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    به نام خالق یکتای بی همتا

    سلام به استاد عزیزم

    سلام به مریم مهربانم

    سلام به دوستان جانم

    دوباره و دوباره مینویسم…دوباره دست به قلم شدم تا به خودم و به تمام دوستانم تبریک بگم که شاگردهای خوبی بودین که اینقدر خوب در این مسیر هموار و زیبا همراه بودیم. در مسیری که خیلی قبل تر برای همه ی ما که در عصر عباسمنش در کشور ایران و به زبان فارسی حرف میزنیم مهیا بود فقط با شروع یک الهام و دست به عمل شدن یک بنده خوب خدا بیشتر هویدا شد. من خودم با همزمانی دیدن سریال سفر به دور آمریکا در کانال تلگرام و عضو شدنم در سایت و استفاده نکردن دوره ایی که شراکتی با دوستانم خریده بودم و خوندن پاسخ سوال های در ذهنم در “عقل کل” شروع کردم. (یهو دلم خواست برم اولین کامنت های خودم رو ببینم و ببینم اولین ردپام کجاست. اولین کامنتم روی یک فایل که ظاهرا برداشته شده بنام “چگونه به آرزوهایم رسیدم” و دومین کامنت و اولین لایک که بنظرم ردپای پررنگی از من در سایت هست دیدگاه روی سریال سفر به دور امریکا_قسمت ۵۴. الان یادم نمیاد اون زمان قضیه لایک سبز رو میدونستم یا نه ولی خیلی خیلی خوشحال بودم که نوشتم و خیلی خیلی خوشحالم که ردپام سبز باقی مونده و الان به من کلی چیز یادآوری کرد از نگرش و جایی که زندگی میکردیم و شرایطی که داشتم…خداروشکر بخاطر اینکه ردپا گذاشتم و الان بهتر میتونم خودمو بررسی کنم.)

    واقعا چطور این همه تغییر اتفاق افتاده که واضح ترینش همینه که من الان اصلا تو شهر خودم نیستم و از مشهد به تهران با جسارت و شجاعت و نشون دادن ایمانم به خودم و تست کردن قوانین و یک نیروی پیش برنده مهاجرت کردم. بله براستی که زمین خدا پهناور است…حالا تغییر مکان من هم در حالی اتفاق افتاده که تا همین یکسال پیش اصلا فکرش رو نمیکردم که شهر محل زندگی مو عوض کنم یا ساکن تهران بشم. اما یادمه یواش یواش با دیدن سفر به دور آمریکا برام مسافت بین قاره ها هم بی معنی شده بود و یک خواسته ر من شکل گرفته بود اینکه به آمریکا سفر کنم و چه بسا برای زندگی مقیم بشم. این جسارت فکر کردن رو جوری بدست آوردم که یادمه یک روز یهویی دیدم متوجه لاتاری شدم و دلم خواست به بهونه شرکت در اون پاسپورت بگیریم و گرفتیمم. هر چند که لاتاری برام بهونه بود ومن دارم تکامل خودم رو طی میکنم و هدایت میشم به بهترین مسیرها. چون برای رسیدن به مقصد هزاران راه وجود داره که ما نمیدونیم خدا برنامه اش چیه و ما رو در کدوم مسیر قراره هدایت بکنه پس من خودمو به پروردگار بی همتا میسپارم و در جریان هدایت الهی…مثل الان که من بدون فکر خاصی فقط تایپ میکنم و گاهی اینقدر سرعت انگشتام زیاد که بعض حروف جا میمونن و برمیگردم درست میکنم. چون این یک کامنت ارزشمنده و تا جای امکان باید بهترین حالت خودش رو داشته باشه. اما کمال گرایی نمیکنم چون این یک موردم رو خیلی روی خودم کار کردم.خداروشکر که خودمو و نقطه ضعف هامو رو بیشتر میشناسم و باهاشون نمیجنگم بلکه باهاشون مسالمت آمیز در بهترین حالت خودشون استفاده میکنم و سعی میکنم بیشتر و بیشتر در صلح و صفا حل بشم.

    اینا بخشی از تکامل رفتاری و ذهنیتی من به موضوعاته و بخشی از تکامل من برای رشد و پیشرفت که انصافا این دو بخش از سایت سهم بسزایی داشتن. سهمی فراتر یک سریال بنام “سفر به دور امریکا” یا “زندگی در بهشت”

    من از اون روز که استاد گفتن دارن یک کتاب مینویسند و یک همزمانی بین کامنت های مسابقه هاکی و تعجب دوست شون از این همه سرسبزی در جاده ها در آمریکا باعث شد که سوالی رو تحت عنوان مسابقه با جایزه مطرح کنن.

    اونم مسابقه ایی که همه ی ما بچه های همراه با این دوسریال و تغییراتی که اینقدر نرم و آرام در وجود و نگرش هامون اتفاق افتاده که خودمون هم نفهمیدیم. قطعا در تک تک همه ی ما باورهای جدیدی شکل گرفته با این ورودی های جدید. قطعا تک تک ما باورهای محدود کننده و خربی درباره آمریکا و مردم امریکا داشتیم چون با ورودی های مشترک زیادی همگی مواجه بودیم حالا اینکه مقاومت هامون برای تغییر اون باورها و شناسایی اونها چقدر بوده بستگی به کلی چیزهایی که داره ما رو از هم متمایز میکنه.مثلا میزان ایمان میزان عمل میزان اهل فکر و تحقیق بودن مون. میزان متعهد و جدی بودن مون و…

    خلاصه که میخوام اینو بگم از وقتی این سوال رو استاد پرسیدن و از وقتی که من یک سفر به شهرمون مشهد داشتم و از وقتی که همسرم بیمار شد و هم ناقل ویروس. از وقتی دچار تضادهایی شدم که گاهی زبون شون رو نمیفهمم ولی متعهدم از تو دلشون خواسته هامو بهتر بشناسم.از وقتی که این کلمه ورد زبانم شده قلبت را پاک کن، سلامت میکنم و آنجایی که من و تو یکی هستیم و… از وقتی میبینم هرچی قلبم شفاف تر میشه خدا رو راحت تر در قلبم حس میکنم چون شرط اول پاکی دل هست…چون برای دریافت آگاهی های ناب و خالص هم باید هماهنگ بود با اصل خودت و آماده دریافت بشی. آماده دریافت نعمت و ثروت و آگاهی های سرشار…خلاصه که حتی با اینکه ظاهرا کلمه پیش فرض رو متوجه میشم که همونا هستنن که باورهای ما رو شکل میدن و اونا اتفاقات و شرایط و آدم های اطراف ما رو میسازن. کنجکاوی درونم گفت برو بیشتر تحقیق کن تا بهتر استاد و سوال استاد و هدف ارزشمندش رو درک کنی و خودت رشد کنی.

    چیزی که من یکم متوجه شدم اینه که پیش فرض های ذهنی که به محدودیت دانسته ها و قضاوت نادرست هم اشاره شده بود و اینکه ما انسان ها با پیش فرض های ذهنی دچار اشتباه میشویم.

    و با اصلاحی بنام شبکه حالت پیش فرض (به انگلیسی: Default mode network) یا (DMN) هم مواجه شدم

    خلاصه که مشتاقانه منتظر کتاب استاد در این زمینه هستم.

    خلاصه که این سوال یک بازنگری و چالشی عمیق رو در من ایجاد کرد در شناسایی باورهای گذشته و اکنونم، در دیدن آرام آرام باورهایی که من ایجاد شده بود و مکانیزم باورها رو بیشتر درک کردم، در توجه به نکات مثبت و زیبایی ها، در تمرین سپاس گزارانه زیستن، در قضاوت نکردن و پاکی دل و اینکه همه ی ادم ها خیلی مشترکات دارند حتی اگر کیلومترها اختلاف فرهنگ و جغرافیا، در دیدن خدا در همه جا….

    من در همون اوایل با دیدن جمله ی:

    IN GOD WE TRUST

    و همون اول پایه قوی ساخت از نگاه مردم آمریکا به خـــدا

    استاد پیش فرض های ما اینقدر زیبا با دیدن و شنیدن و تمرکز این سریال ها تغییر کرد که با هیچ حرفی به این راحتی یک پایه و اساس خوب نمیشد در ذهن مون میساخت.

    واقعا خداروشکر میکنم که استاد عزیزی دارم که علاوه بر تسلط به قوانین اصلی کیهان و فکر خداوند بخوبی هم میتونه کتابی درباره ذهن و عملکرد ذهن و نگرش و تاثیر اون توی رفتارهای ما بنویسه خداروشکر…

    هنوز میشه کل فایل های سریال “زندگی در بهشت” و “سفر به دور آمریکا” رو دید و ازشون دیدگاه ها و باورهای مختلف رو غیر از سوال مسابقه درآورد. باورهای قدرتمند و زندگی ساز

    اما دوباره میخوام برم به سوال شما استاد و بعد دوباره دوباره هم درباره اش فکر میکنم.

    بنیان خانواده و روابط خانوادگی

    قطعا با این دیدگاهی که از طریق رسانه ها و معلم از خدا و دین به ما القا شده بود پس تو ذهن کودکانه مون این پیش فرض ایجاد شده بود که کسانی که خدا و دین مشابه ما ندارند زندگی خوبی ندارند.

    بخاطر ازادی ها و گناه هایی که انجام میدن بنیان خانواده از هم پاشیده ایی دارند و کلی پیش فرض هایی که باعث شده بود در این موضوع کشور آمریکا رو خیلی پایین و ضعیف بدونیم.

    چقدر به خودمون اجازه داده بودیم با اطلاعات ناقص و یکطرفه درباره یک ملت و آدم هاش قضاوت کنیم.چقدر قضاوت بده…

    تمام بخش هایی که در سریال سفر به دور امریکا که خانواده های امریکایی و دوستان و مهمان هاتون رو دیدیم آروم آروم پیش فرض های اشتباه مون رنگ باختن و دیدیم که چقدر اشتباه میکردیم…(دوست دارم تک به تک قسمت ها رو اینجا مستند بیارم با اسم قسمت و ثانیه اش…)

    روابط اجتماعی مردم

    وقتی ما خودمون نژاد پرستی میکنیم و افغان هایی که حتی بچه هاشون اینجا بزرگ شدن بهشون شناسنامه نمیدیم باید یک همچین پیش فرض زشتی داشته باشیم که دیگه ملت های دیگه خیلی با غریبه ها بدن…آقا ا چقدر بد قضاوت کردیم و در اصل خودمون رو قضاوت کردیم.

    دیدن برخورد تمام آدم هایی که چه کنار ساحل بودن چه خونشون یا مغازشون چه دوست بودن، چه غریبه دیدیم که چقدر خوب با دوربین شما و شما برخورد میکردن…وای که چقدر همه ی قسمت هایی که آدم های ختلفی به دوربین شما لبحند میزدن رو میشه به عنوان سند اینجا چسباند. پس آرام آرام این پیش فرض غلط هم رنگ باخت.

    میزان امنیت اجتماعی

    آخه چطور از فکر میکنیم فلان کشور نا امن هست وقتی اونجا زندگی نکردیم چون در کشور خودمون دیدیم یا بهمون اخبار و اطلاعات غلط دادن.

    اما در این مجموعه بینظیر واین دویست خورده ایی قسمت میشد امنیت رو دید وقتی پکیج های شما چند روز پشت در بوده و کسی بهشون دست نزده؛ وقتی پلیس و احترام به شهروندها درست اجرا میشه وقتهمه چی درست در جای خودش قرار داره.

    طبیعت این کشور

    آخه چرا همچین پیش فرضی داشتیم با چندتا فیلم که اونم مال یک دوره و مال یک ایالت یا کل فیلم مضمونش نشون دادن بیابان بوده آخه چرا…

    من اگر ایالت یوتا و اونجایی که استاد برای موتور سواری رفتین رو نمیدیدم اصلا فکر نمیکردم بیابان و جای بی آب و علف تو آمریکا هم باشه…اینقدر که سرسبزی و اب دیدم و لذت بردم.

    آزادی های مشروع یا نامشروع

    اصلا این کلمه “آزادی” برای من بیشتر از قبل در این مدت معنا شد و دیدم که در درونم منم به دنبال ازادی هستم. ازادی که از رها شدن از هر قید و بندی نشات بگیره. ازادی که برای سرکشی و خودنمایی و جلوه گری و حس برتری بیاد.

    بنظرم چون ما خودمون رو با یکسری عقاید مذهبی و تعاریف اشتباه از دین محدود کردیم ازادی هم در ذهن مون بد معنی شده و آزادی زیاد رو برابر با بی بند باری و انحراف و … میدونیم. پس پیش فرض اول تو این موضوع معنی درست خود کلمه آزادی هست و اینکه در هر زمینه ایی آیا لازمه حدی بذاریم یا فقط لازمه خوب و بد و نتایج رو بدونیم. وقتی کشوری با این همه تکنولوؤِ دین های مختلف ازاد هستن و حتی گروهی بنام آمیش ها بودن که اصلا قوانین راهنمایی رانندگی رو هم برای اونا تغییرات جزئی دادن یعنی چی…یعنی آزادی عقیده

    حالا مشروع و نامشروع هم تعریفی هست که ما نسبت به دین داریم. اونا هم در اون کشور مشخصه بنظرم. مثلا ایالت لاس وگاس که دیگه فکر کنم مهد آزادی های نامشروع هست و برای خیلی از ایالت ها ومردم آمریکا هم پسندیده نیست اما جالبه که هستن. حالا من مسجد ندیدم اما قطعا مثل کلیسا مسجد هم هست و طرفداران خودش رو داره.

    این سیاست آزادی خواه بودن این کشور از اینجا نشات میگیره که حقیقتا بزرگان شون به این جمله باور قلبی داشتن که گفتن ما به خدا اعتماد داریم.

    وقتی خدایی که گفته ما شما رو از اقوام مختلف و تنوع آفریدیم ما کی باشیم که جلوی این تنوع و آزادی که حق طبیعی ادم هاست رو بگیریم. آزادی که خداوند با قدرت انتخاب و تعقل و تفکر بیشتر گسترشش میده…

    انسان دوستی یا نژاد پرستی

    بنظرم اینم از قضاوت های ما بر اساس فیلم ها و گفته ها ایجاد شده بود. اینکه سیاه پوستان آمریکایی رو به برده میگرفتن یا برخورد بدی باهاشون داشتن. اما از این واضح تر که برای دوره ایی رئیس جمهور کشور آمریکا یک سیاه پوست بوده.

    از این مستند تر که کلی نژاد های مختلف در استیت پارک ها و محله ها و ایالت های مختلف دیدیم اونم با احترام و بدون تبیض…پس وقتی کشوری بر مبنای آزادی بنا شده باشه هر کسی اونجا میتونه ابراز وجود کنه فقط بشرطی که به کسی آسیب نزنه و از قوانین کلی تخطی نکنه تمـــام

    خشونت

    این هم یک ویژگی همه آدم ها و همه ی ملت ها میتونه باشه. اما موضوع اینه این پیش فرض داشتن خشونت رو در کجا دیدم و در چه مسئله ایی…خب معلومه اگر درباره یک فیلمی که سراسر جنگ هست خشنونت رو باید ببینیم و چقدر راحت ذهن ما این موضوع رو بسط داده به کل جامعه و افراد و همه زمینه ها غیر از جنگ و حالت های عادی…

    پس اینم برمیگرده به خوددمون که چه وجه ایی از آدم ها رو میبینیم و برمی انگیزیم که میبینیم.

    ولی خدایی این همه شعارهای کشور ما علیه امریک و گفت مرگ بر آمریکا ها در تظاهراتی که کلی هم پوشش خبری داخلی و خارجی شده نباید خشونت اونا رو برانگیخته کنیم. اگر بر انگیخته نشده چون اونا خیلی با خودشون در صلح هستن و به کوته فکری و رفتار ما میخندن و نیازی به اثبات مهربونی هاشون ندارن.

    میزان آزادی های مذهبی

    دیگه آمیش ها که آخر آزادی مذهبی بودن با کلی تغییراتی که باید جامعه برای اون مدهبی که روی بعضی موارد تغصب داشت انجام میداد.

    وقتی تو خیابون، فروشگاه رستوران دریا یا هر جایی خانم های محجبه رو با آدم های دیگه میدیم قطعا این باور آرام آرام در ما شکل گرفت که اونجا کار ندارن تو چه اعتقادی دارن و کسی نه میخواد اعتقاد تو رو مسخره کنه نه تغییر بده. تو به کسی کار نداشته باش تو با خودت و اطرافت در صلح باش حالا در درونت هر دین و مسلکی رو هم قبول داشته باش…

    کیفیت کسب و کارها

    دیگه کیفیت که کولاک کرده.

    با اون ابزارها

    با اون خریدهای از آمازون

    تخم مرغ نطفه دار با بسته بندی درجه یک تحویل گرفتین

    آدم های که خیلی توحیدی کسب و کار خودشون رو ران میکردن

    ادم هایی که تیمی و در صلح یک کسب و کار ی رو هندل میکردن.

    ادم هایی که در گردشگری در غار و ابشار داشتن با بهترین خودشون رو ارائه دادن خدمت میکردن. اینا یعنی کیفیت….که خدایی الص جنس رو دیگه نمیشه درباره اش چیزی گفت….

    صداقت مردم

    وقتی جنس ها رو با کیفیت و با قیمت مشخص شده تحویل میدن دیگه صداقت در کار و مردم هم میشه دید.

    بنطرم کسی که چیزی برای پنهان کردن نداره بیشتر در صلح با خودشه. کانی که اینقدر عزت نفس و احترام بین شون موج نیزنه قطعا ویژگی صداقت رو هم دارا هستن.

    وای که چقدر همه چی درست جای خودش بود و چقدر درس ها میشه گرفت…و فقط باید یادمون نره که فرانس های این ادم های خوب هم وجه خوب ادم ها رو بیشتر به ما نشون دادو ما بیشتر باور کردیم که همه چی به خودمون و باورهامون داره و این ما هستیم که زندگی و اتفاقات و آدم های اطراف خودمون ررو برای خودمون خلق میکنیم…

    (باورتون میشه از صبح لپ تاپ رو باز کدم تا دوباره کامنت بزارم و مرور کنم باورها و پیش فرض هامو و الان ساعت نزدیک ۲۳ هست و دوست دارم قبل ساعتی که استاد گفته بودم بفرستم هر چند برای بردن جایزه نیست اما شاید هم هست….)

    من این کامنت رو میفرستم و تا جایی که بتونم ویرایش میکنم اضافه میکنم.

    الان مثل بچه هایی هستم میخوان برگ رو ازش بگیرن. اما من امتحان توم بشه بازم میرم کتاب رو از اول میخونم قبلا هم همینطور بودم و در این مورد چه بسا بیشتررررر

    خدا جون شکرت…ارســـال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    به نام خالق آسمان ها و زمین و هر آنچه بین آنها هست.

    ســــلام به استـــاد و مریم بانـــو عزیز و گرانقـــــدرم

    سلام به تمام دوستان جان جانان در مسیر یکتاپرستی و توحیدی عمل کردن

    من خداوند یکتا رو سپاس میگویم بخاطر این لحظه و بخاطر این جایی که هستم و بخاطر این نوشتنم و آگاهی هایی که مرور میکنم،بدست میارم و گسترش میدم خدایا سپاس سپاس سپاس…

    کامنت نوشتن برای این قسمت برام یک مرور کلی شد برای هر آنچه که تو این مدت عضویت ام گذشته . الان که دقت میکنم ۶۷۱ روز گذشته از اون روزی که من یهو در بهبوهه ایی عضو سایت شدم. یادمه قبل عضو شدن در سایت کانال تلگرامی رو عضو شده بودم و مطلع شده بودم که یک سریال که شاید کمتر از ۱۰ قسمت ازش گذشته بود (اگر درست بگم) و دوست داشتم از اول قسمت هاشو دانلود کنم و ببینم که شد که بشه و من تقریبا یکسال و ده ماه پیش عضو خانواده بزرگ عباسمنشی ها شدم و افتخار میکنم بخاطر اون تصمیم…حالا چرا اون زمان رو مرور کردم چون بیشتر یادم بیاد اون موقع کجا بودم و چه نگاه و نگرش هایی داشتم و الان کجا هستم و چه نگرش هایی در من ایجاد شده…

    راستش وقتی داشتم فایل رو نگاه میکردم اولش خیلی سخت بود برام تا فکر کنم که نگاه من چی بوده انگار که اصلا نگاه بدی نداشتم ولی میدونستم که اینطور نیست وگرنه اوضاعم از این بهتر بود و شاید در یکی از بهترین ایالت های آمریکا منم ساکن بودم اگر اینقدر ذهنم گل و بلبله و همانگ هست با اون دیده ها و شنیده ها… همینطور که استاد عزیز داشتن حرف میزدن یک کلنجاری بین منو ذهنم بود که میگفت صادق باش. بگرد تو فایل های ذهنم ببین چی بودی چی شنیدی کجای داستان قضاوت ها و پیش فرض ها قرار داری…در همین لحظه ها بود که استاد چند تا مثال خودشون زدن از اینکه اگر بچه هایی که در اون دهه هستن شاید این اصلاحات رو درباره افغانی ها و … به یاد بیارن و داشتن میگفتن که رسانه های هر کشور همیشه درباره کشورهای دیگه خصوصا اگر کدور و مساله ایی هم داشته باشن اغراق ها و غلو های زیادی رو به ذهن های مردمش تحمیل میکنه. خب پس منم دور از این کشور نیستم و در کشور ایران بزرگ شدم خب پس نگرشی درباره آمریکا داشتی صادقانه بگو و به یاد بیار تا به هم بتونیم کمک کنیم.

    چند تا کلمه مثل چراغ تو ذهنم روشن شد و خیلی سریع منم رفتم دفتر و مدادم رو آوردم گذاشتم کنارم تا هر چی اومد به ذهنم تو لحظه یادداشتش کنم. (یک چیزی گفت بنویس که خیلی مهمه چون داره از اعماق ذهنم یهویی میاد بیرون. منم گفتم چشم)

    شیطان بزرگ

    فحشا

    بی بند و باری

    خوردن گوشت خوک

    نوشیدن مشروبات الکلی

    قدرت طلبی و حرص قدرت

    طمع برای کسب ثروت

    فیلم های وسترن. تصور یک جغرافیای خشک و بیابانی

    کلا اینقدر درون اون کشور گناه انجام شده که خدا اونا رو بیحیال شده و نگاهشون هم نمیکنه چه برسه بخواد عذاب شون هم بده تا آگاه بشن.

    خانواده های از هم پاشیده. بچه های که پدر و مادرشون معلوم نیست کی هستن بخاطر رابطه های نامشروع و آزاد، بخاطر تنوع طلبی و شهوت طلبی و خیانت و هرزگی که انگار مهمترین الویت شون سکس و رابطه جنسی و پول هست.

    حرمت خانواده اونجا وجود نداره چون خانواده ها بدون ریشه و شالوده هستن و این بخاطر آزادی زیادی هست. انسان نباید بی قانون زندگی کنه و بدون حد و حدود. اینجوری با حیوان فرقی نداره. آزادی پس خوب نیست اون کشور هم اساسش انگار بر آزادی و راحتی انسان هاست خب از اونور بوم افتادن حتما.

    آزاد بودن حمل اسلحه و ناامن بودن که فکر فکر کنم خیلی فیلم هایی که دیدم در نیویورک بوده که همش تو محله خلافکارها و قاچاقچی ها و هفت تیر کش ها بوده…

    خشونت مردم امریکا که باعث شده انگار مهر و عاطفه درون اونا بمیره از بس که خدا ولشون کرده و خدا رو قبول ندارن.

    عدم ارتباط خوب با آدم های غریبه که فکر کنم اونم بخاطر غرورشون هست. جو گرفتشون چون فکر کردن کشور ابر قدرت جهان رو دارن از موضع بالا به پایین به ادم ها نگاه میکنن و باعث خشم و نامهربونی شون به آدم های دیگه غیر از خودشون شده البته شاید در بعضی مواقع بخاطر بخاطر حرص قدرت داشتن شون، خودشون به خودشون هم رحم نمیکنن.(اینجا یاد یک کلیپی افتادم که به سربازهای امریکایی تو تمرین هاشون یاد میدادن چطور پوست خرگوش زنده رو زنده زنده در بیارن و یکجور مسابقه بود بین سربازها و این ذهنیت در من ایجاد شده بود که واقعا استراتژی تربیت و آموزش سربازها براساس خشونت بی دلیل و ابراز برتری و قدرت برای اینکه آماده خشونت ها و جنایت های بی دلیل بشن و حق رو بخودشون بدهند) واقعا الان تعجب میکنم این چی بود یادم اومد. الان که بهش فکر میکنم میگم اینا رو از کجا ساختی اخه. تو که دقیقا نمیدونی هدف اون کلیپ چی بوده یا اینکه قبل و بعدش بهشون چی آموزش دادن یا اینکه از کجا معلوم واقعا آمریکایی بودن اونا. اصلا اگر هم اونا سرباز آمریکایی بودن دلیل های خوب زیادی هست برای انجام اون مسابقه یا تمرین برای سربازها…واقعا ذهنم نمیدونم از کجاش درمیاره.خداروشکر که مینویسم و دارم متوجه میشم که چه آشغال هایی و افکار خرابی تو ذهنم دارم و چطور ربطشون دادم به امریکا و آمریکایی ها…

    یک کشور پیشرفته با تکنولوژی های فوق حرفه ایی

    یک کشور ماشینی و دور از یک زندگی طبیعی و آزادانه درست.

    در این کشور آدم ها مثل یک ربات زندگی میکنند.

    اینا بخشی از افکار من بود که به طور خلاصه در دفترم نوشته بودم و اینجا در این نوشتن یک چیزهایی یادم اومد و بهشون اضافه کردم مثل دیدن کلیپی که درمورد اموزش سربازهای امریکایی بود.

    بعد دیدن کلیپ من واقعا یک روز تمام ذهنم مشغول این سوال بود که واقعا من چه پیش فرض هایی درمورد کشور آمریکا و مردمانی که در آمریکا زندگی میکنن و کلا اهالی آمریکا داره؟؟؟

    و هر چی بیشتر فکر میکنم میبینم بیشتر افکار من نشات گرفته از رسانه و فیلم ها و گفته ها و شنیده ها بوده.

    تنها چیزی که متاسفانه خیلی در ذهنم به عنوان خاطره دارم شنیدن شعارهای مرگ بر آمریکا بوده. من یکبار اونم به زور در همین راهپیمایی های مسخره مدرسه شرکت کردم وو یکبار واقعا در میان افرادی که مثلا اومدن راهپیمایی تا شعار بدهند قرار گرفته بودم. که یادمه واقعا از درون بیشتر از قبل متنفر شدم از این حرکت های نمایشی که همیشه تو تلویزیون می دیدم.

    نمیفهمیدم و برام سوال بود چطور ما به خودمون اجازه گفتن همچین کلماتی رو میدادیم و مرگ یک کسی رو میخوایم. یعنی خدا منتظره تا ببینه چقدر همه مشتاق مرگ فلانی هستن تا اونا رو از هستی ساقط کنه. آخه مگه به ما همون معلما نمیگفتن مرگ دشمنت رو هم نخواه بد کسی رو هم نخواه، خدا دوست ندارهخدا قهرش میاد یا هر چیزی که نشون میداد این جمله ها خوب نیستن. یادمه حتی از لعن و نفرین کردن های قیام عاشورا هم خوشم نمیومد و نمیاد. خب که چی لعنت بفرستیم که چی که بگیم مرگ بر….

    خلاصه که الان دقت میکنم بی دلیل نیست اولین چراغ ذهنم گفت: “شیطان بزرگ”

    بله من همچین پیش فرضی در ذهنم شکل گرفته بوده که آمریکا اینقدر بد و منفور هست که از شیطان هم کارهای بدش بزرگتره. که حالا لایق گفتن مرگ بر … هست. اما من وقتی دیدم آمریکا مهاجر ایرانی میپذیره گفتم بابا دمتون گرم نمیگین این ملت به ما توهین میکنن و حالا حق ندارن بیان خونه ما.وقتی تو یکی از قسمت های سریال “سفر به دور امریکا” دیدم پرچم ایران کنار بقیه پرچم ها هست. گفتم بله آمریکا بزرگ هست نه به عنوان شیطان بلکه به عنوان پهناور بودن و عزت و احترام گذاشتن بزرگ و بزرگوار هست. حالا ما با پرچم اونا چیکار میکنیم. مایی که کشورمون سفارت آمریکا رو منهدم کرده به دلایلی که نمیدونم چرا اون زمان های جوگیر بودن و سیاست های هیجان زده اون زمان و هنوز که هنوزه هم سفارت ندارن انگار.

    لینک قسمتی که پرچم ایران رو در یکی از ایالت های آمریکا دیدیم.

    قسمت ۷۱_سریال زندگی در بهشت

    ممنون ازتون بخاطر تمام فیلم برداری ها

    abasmanesh.com

    من خیلی فکر نمیکردم آمریکا تو هر چی آزاد باشه اجازه بده اونجا مسلمان یا مسیحی راحت زندگی کنه و کلا همه آزاد و ول باید باشن و حجاب رو برمیدارن شده به زور. فکر کنم ذهنم به کشف حجاب در زمان پهلوی ربط داده که اون موقع ایران و امریکا باهم دوست بودن.

    خلاصه که با دیدن خانمی بنام بورلی که در حیاط خونش تمثیلی از حضرت مریم گذاشته بود و نشون میداد که مسیحی هست و اونم با عشق باغچه هاشو با گل های زیبا و داستان های زیبا تزیین کرده بود.

    قسمت ۲۹_ سریال سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    دیدن خانم های محجبه در قسمت های مختلف سریال ها مثل قسمت ۶۶_سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    دیدن مهمانواز بودن آمریکایی ها و ارتباط خوب اونا با غریبه ها. که خیلی دیدیم خیلی

    مثل قسمت ۲۲_ سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    دیدن سبک زندگی های طبیعی به دور از اسیر شدن در تکنولوژی و وابسته نشدن به هر چیز دیگه ایی غیر خدا که کلا این قسمت رو در کل زندگی در بهشت و بیشتر سفر به دور آمریکا دیدم و اما چیزی که بیشتر حسش یادم مونده اون قسمتی بود که به فروشگاهی هدایت شدیم که خیلی سنتی و با عشق تزیین کرده بود اون مغازه ساده و شیک شو و گیلاس های خوشمزه هم ازش خریدیم.

    قسمت ۳۰_سریال سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    وای یک قسمت دیگه هم الان یادم اومد. اون قسمت از سفر به دور امریکا که رفته بین تو کار فوتبال بازی کردن و با یک خانواده باحال و صمیمی آشنا شدین که فکر کنم کانادایی بودن و خیلی هم زود شناخت که شما ایرانی هستین و یادمه یک کلاه یادگاری از دوست افغانیش سرش بود.

    قسمت ۳۶_ سفر به دور امریکا

    abasmanesh.com

    کشوری به این پیشرفته فکر نمیکردم هنوز به دیدن مناظر طبیعی تو دل زمین برن و یا تورهای غارنوردی باشه. دیدم که هست و چقدر هم درس گرفتم ازشون…چقدر هم عکاسی های زیبایی کردیم چقدر به من خوش گذشت

    قسمت ۵۵_ سریال سفر به دور امریکا

    abasmanesh.com

    دیدن یک راننده هم زبان بنام احمد اهل افغانستان در یکی از ایالت ها آمریکا. اینو به من به یاد میاره اصلا نژاد پرست و نگاه از موضع بالا به پایین در این کشور و بین ساکنین این کشور نیست.

    قسمت ۶۲_سریال سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    آخه چطور دیگه مستندات برای ذهنم بیارم که به یادش بیاد و دوباره فراموش کنه اون پیش فرض های چرت وپرت در مورد جغرافیای این کشور پهناور و سرسبز و پر از زیبایی

    چطور میتونه فراموش نکنه که ذهنیتش در مورد برخورد با غریبه ها و نژاد پرستی رو بنذازه بیرون

    چطور روابط اجتماعی عالی رو به یاد نیاره با دیدن این همه ارتباط سالم و آدم های خوب

    واقعا به ذهنم حق میدم که یادش رفته بود قبلا فکر میکرد آمریکا خشک و بیابانی هست از بس تو این سریال ها خلافش رو دیده و حس کرده.

    واقعا چطور میتونم فکر کنم که آدم های وابسته و اسیر تکنولوژی هستن این آمریکایی ها. با دیدن این همه لذت بردن هاشون و درست استفاده کردن از امکانات موجود که خداوند مسخر این کشور کرده مثل آبشار نیاگارا که از زاویه ها و حالت های مختلف میشد مسحور این عظمت و زیبایی شد بعد میخواد این مردم غرق نعمت و ثروت نشن. از تکنولوژی استفاده کردن برای لذت بردن و دیدن بیشتر زیبایی ها و حس تجربه های ناب مثل اسب سواری در میان یک مسیر جنگلی و حس شالاپ شولوپ اسب ها تو مسیر رودخونه….آخه کجا دور از طبیعت هستن. اونا همیشه با طبیعت هستن و لذت میبرن و همیشه با پاکیزگی و نظافت قدر داشته ها و ارزش نعمت ها رو میدانند.مردم آمریکا دوست داشتنی هستن و لایق بهترین ها چون توجه به زیبایی دارند و هدف شون لذت بردن از زندگی و تجربه کردنه حتی اسب سواری تو دل طبیعت رو شبیه تور ایجاد کردن…

    قسمت ۸۳_ سریال سفر به دور آمریکا

    abasmanesh.com

    وای که چقدر درس گرفتم. چقدر آرام آرام باورهای قدیمی رنگ دارن میبازن با زدن رنگ های جدید و درست با این ورودی های خوب….ورودی هایی مهیج در پکیج هایی بنام “سریال زندگی در بهشت” و ” سفر به دور آمریکا”

    ازتون بسیار بسیار سپاس گزارم بخاطر این دوره آموزشی که واقعا بیشتر از قبل امشب قدرش رو دونستم.

    از خداوند مهربون هم سپاس کزارم که منو هدایت میکنه به مسیر درست به مسیر کسانی که به انها نعمت داده نه گمراهان.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  4. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام و عرض ارادت به تو دوست عباسمنشی ام

    سلام زینب جانم

    چقدر اینجا خوبه و من هربار بخودم میگم اسم خوبی انتخاب کردم و سایت رو بوک مارک کردم. من اسم سایت رو برای خودم گذاشتم بهترین جای دنیا

    واقعا چه جایی بهتر از اینجا که کلی دوست عالی داری که بهت پیام میدن و به رشدت کمک میکنن. چه جایی بهتر از اینجا که یادآوری خاطراتش هم برامون کلی درس داره. چه جایی بهتر از اینجا که میتونی روند پیشرفت یا پسرفت خودت رو به راحتی ببینی. چه جایی بهتر از اینجا که توحیدی تر عمل کردن رو با هم داریم عمل میکنیم. چه جایی بهتر از اینجا ه سراسر عشق و زیبایی و خبرهای عالی و خوبه…

    چقدر خوشحال میشم وقتی نقطه ابی میبینم بیشتر دیدن لایک و کامنت تو فضاهای مجازی…

    ممنونم دوست عزیزم و چقدر این جمله رو دوست دارم خدایی که به شدت کافی است چند روزه انگار این جمله در پس زمینه ذهنم رژه میره.

    واقعا دستمریزاد به استاد قهارمون با پرسش های عالیش آفرین به ما هم اینجا هستیم و در این مسیر در حرکتیم.

    ممنون از دعای خیرت

    منم برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی از صمیم قلبم باز خداوند خواهانم

    ارادتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام و عرض ارادت دوست عباسمنشی من

    سلام زهرا جان

    واقعا ممنونم که برام کامنت گذاشتی و از احساست و فکرت گفتی…

    این نشون میده که ایده ها به همه ی ما گفته میشن و اگر در مدار درست شنیدن اون ایده باشیم. و باز هم این نکته رو به خودم و خودت خوب یادآور شدی که اگر اقدام نکنیم و به ایده ها عمل نکنیم شاید ایده ها رو یکجایی یکطور دیگه ببینیم که اجرا شدن و این درس بزرگی هست برامون. که برای انجام دادن کارها و ایده های خوب معطل نکنیم.

    من شخصا خیلی ایده هام سوختن. خیلی زمان رو ازدست دادم و دارم سعی میکنم که کمال گرایی مو کم کنم و بیشتر عمل کنم. الانم شاید ایده هایی دارم که با این درس به یاد آوردم زمان رو از دست ندم برای اجرایی کردن اونا.

    راستش وقتی من اون کامنت رو نوشتم خودم از خودم راضی نبودم چون کلی چیز یادم رفت که بنویسم و کلی ایده دیگه هم داشتم ولی دیگه نشد. اما بر کمال گرایی ام غلبه کرده بودم و دکمه ارسال رو بدون تردید زدم و به خودم قول دادم دوباره میام و اینجا اگر یادم اومد باورهای مخرب و جملاتی که میخواستم ثبت کنم رو بزارم.

    دوست من بنظرم نگاه نکن که من شبیه ایده تو نوشتم توام به ایده ات عمل کن و هر چی دوست داری و شاید حتی تکراری بنویس… اینا رو اول به خودم میگم و بعد بتو زهرا جان

    بازم منتظر دیدن کامنت های خوبت هستم.

    و منم تحسین ات میکنم که اینقدر خوب داری روی خودت کار میکنی. ممون که هستی

    برات از خداوند بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو میخوام.

    ارادتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام به شما دوست عباسمنشی عزیز

    سلام سمیه عزیز

    چقدر خوشحال شدم کامنتت رو خوندم و چقدر خوبه توام در جمع خانواده صمیمی عباسمنش و عضو این سایت توحیدی شدی. بهت از صمیم قلبم تبریک میگم.

    و تحسینت میکنم بخاطر نگرش های خوبی که داشتی و داری قطعا با تعهد و تلاشت نقطه ضعف ها و باورهای محدود کننده ات رو پیدا میکنی تا در مسیر رشد و پیشرفت های بیشتر قرار بگیری.

    قطعا با طی کردن تکاملت و تکرار این مسیر و الگوهای خوبی که در سایت داریم میتونیم خالق زندگی خودمون به سبک شخصی خودمون باشیم.

    بقول استاد خوب زندگی کنیم و جهان رو جای بهتری برای زندگی کردن کنیم

    برات از خداوند یکتا بهترین پیشرفت های درونی بیرونی رو دارم.

    ارادتمندت فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام به شما دست عباسمنشی ام

    سلام به شما عادله کیانی فر عزیز

    چقدر از خوندن کامنت تون لذت بردم ممنون که نوشتین. چقدر خوب استاد رو تعریف کردی و چقدر من با حس استاد تمامی به استاد مون نگاه میکنم.

    تحسین تون میکنم که در کلاب هاووس با استاد حرف زدین واقعا آفرین…

    اون همه تیشرت ها و لباس های خوشگل هم مبارکت باشه خانمی…

    واقعا کامنتت پر از درس و و نکته و یاداوری های خوب بود برام ممنون که نوشتی.

    اینم قسمتی که دوست دارم اینجا برام بلد بمونه:

    «به اندازه ای که حرکت می کنی باور می کنی

    به اندازه ای که باور میکنی بدست میاری »

    خداروشکر برات درک بهتر قوانین و اگاهی ها

    خداروشکر برای اشنا شدن با دوستان خوبی چون شما

    خداروشکر برای قوانین ثابت و بدون تغییرش

    خداروشکر بخاطر این سایت و استاد عزیزمون و مریم بانو نازنین

    عادله جان برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی از خداوند خواهانم

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام و درود به شما دوست عباسمنشی ام

    سلام به شما محمدرضا مرادی عزیز

    چقدر خوشحالم که کامنت شما رو خوندم و چقدر زیبا خلاصه ایی از یک مصحبه رو نوشتین و در انتها یاداور شدین که وقتی با عینک قوانین به هر موضوعی نگاه کنیم خیلی راحت دچار پیش فرض ها و اطلاعات نادرست و محدود یکنفر نمیشویم. حالا اون شحص میخواد دانشمند یا پروفسور ایرانی مثل ایشان باشه یا بقول استاد عزیزمون پروفسور هاوکینز باشه. واقعا ممنونم ازتون…

    براتون از خداوند بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو میخوام

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام و درود به شما دوس عباسمنشی ام

    سلام به شما آریا خانی عزیز

    چقدر ادبیات و لحن کامنتت و خود کامنتت برام جالب بود. تحسین ات میکنم…

    مثلا یکجا رو گفتین: مشرف بشیم به امریکا رو خیلی خوشم اومد استعاره و تشبیه و کنایه و …

    با اینکه گفتین انشا الحق که کامنت انشای زیبا و قابل تاملی نوشتین واقعا دمتون گرم

    ممنون که از خودتون ردپا گذاشتین و بخوبی روی خودتون کار میکنید و خوب زندگی میکینید جهان رو جای زیباتری برای زندگی میکنید…

    ممنون که دست به قلم شدین و لذت نوشتن برای خودتون و لذت خوندن کامنت های پر نکته رو به ما دادین.

    خداروشکر که جهانی زیبا با قوانین ثابت داریم

    حداروشکر بخاطر این همه تضاد و تنوع که ما درس های زیادی یاد میدن.

    خداروشکر بخاطر وجود این سایت و این امکانات و استاد عزیز و این آگاهی ها

    براتون از خداند یکتا بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو خواهانم.

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    فهیمه پژوهنده گفته:
    مدت عضویت: 2191 روز

    سلام و درود به شما دوست عباسمنشی ام

    سلام به شما حانیه عزیز

    چقدر حوشحالم که کامنتت رو خوندم و چقدر خوب سه تا موضوع ریشه دار تر در خودت رو پیدا کردی و بخوبی توضیح دادی.

    و چقدر تحسین ات میکنم که دوره راهنمای عملی دستیابی به رویاها رو خریدی…بشه که منم بخرمش با هدایت الله یکتا حالا چه جوری نمیدونم خودش به موقعش میگه…

    برات بهترین پیشرفت های درونی و بیرونی رو از خداند یکتا میخوام

    ارادتمند شما فهیمه پژوهنده

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای: