این قسمت تمرکز دارد بر این قانون که «باورها و پیش فرضهای محدودکننده ی ذهن ما، چگونه می توانند با ورودی های مناسب و قدرتمندکننده، آرام آرام تغییر می کند»
در بخش نظرات این قسمت، بنویسید که دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» با به تصویر کشیدن نکات مثبت و زیبایی های آمریکا در جنبه های مختلف، چه تغییراتی در ذهنیت شما درباره آمریکا ایجاد کرده است
پیشنهاد می کنیم این فرمت را در نوشتن دیدگاه خود رعایت کنید:
- بنویسید که قبل از «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه دیدگاهی درباره آمریکا داشتید
یعنی چه دیدگاهی درباره موضوعات مختلف مثل: بنیان خانواده و روابط خانوادگی، روابط اجتماعی مردم، میزان امنیت اجتماعی، طبیعت این کشور، آزادی های مشروع یا نامشروع، انسان دوستی یا نژاد پرستی، خشونت، میزان آزادی های مذهبی، کیفیت کسب و کارها، صداقت مردم و… داشتید
2. چرا این نگرش را داشتید و این پیش فرض ها از چه منبعی و چگونه شکل گرفته بود (خانواده، تلویزیون و رسانه های جمعی، جامعه و مدرسه و …)
3.دیدنِ مستندات «برنامه سفر به دور آمریکا» و «سریال زندگی در بهشت» چه تغییراتی در نگرش شما درباره آمریکا در این جنبه ها ایجاد کرده است.
می توانید با ذکر جزئیات، چگونگیِ این تغییر دیدگاه را درباره خودتان توضیح دهید. مثلا ذکر وقایع یا ماجراهایی که دیدن آنها در این دو سریال مستند، شما را درباره پیش فرض ها و پیش قضاوت هایتان درباره آمریکا به تأمل واداشته و نگرش قدرتمندکننده ی جدیدی در ذهن شما ساخته است
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD659MB43 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17439MB43 دقیقه
سلام استاد عزیزم و ممنون از طرح این سوال و این جایزه
همین جایزه برای من خواسته هام رو شکل داد . دوره عشق و مودت
من می خوام کامنتم رو تو سه بخش بنویسم:
◀️بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
◀️بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
◀️بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
🌸🌸🌸🌸🌸
بخش اول) باورهای نادرستی که باهاشون مسموم شدم و اینکه توسط چه مراجعی برام بوجود اومدن
اول از همه توضیح بدم که چرا می گم مسمومیت
برای اینکه ذهن و روان آدم هم مثل جسمش با خوراک آلوده مسموم میشه . یا خوراکی که در زمان نامناسب بهش داده میشه و خوراکی که براش قابل هضم نیست یا خوراکی که بیش از ظرفیتش بهش داده میشه
⛔️ مثال 1) سر صف مدرسه بودیم و فریاد میزدیم مرگ بر آمریکا … یکدفعه یه دختربچه کلاس دوم دبستانی چنان گریه ای سر میداد که همه مون رو ساکت کرد … دخترک بیچاره فکر میکرد چون پدرش آمریکاست حالا باید منتظر مرگش بشینه . این تصویر هیچوقت از ذهنم پاک نمی شه .
⛔️ مثال 2) خانواده ام، مادری که همیشه به بچه هاش وابسته بود و هویتش رو در مادری کردن ریخته بود و پدری که نگران آبروی دخترش بود و شاخ و برگش رو هرس میکرد با این باور که اگر دور باشی و برادرات بالاسرت نباشن میگیرن میبرن بلایی سرت میارن و جایی میندازنت که موهات رنگ دندونات بشه… چرا باید دخترشون رو می فرستادن آمریکا (یا اصلا هرجایی غیر از شهر خودش). من هضم نمی کردم .
⛔️ مثال 3) انواع رسانه های داخلی و خارجی … اتفاقا تصور من بیشتر از اینکه بی آب و علفی باشه این بود که آمریکا یه کشور خاکستریه، برجهای بلند و تیره . مردم سرد و بیروح . ترافیک های طولانی . من حتی یادمه کانال های ماهواره ای که اوایل راه افتاده بودن بک گراند تصاویرشون یه تصویر از آسمون خراش هایی بود که فقط شبها با یه چراغ های تبلیغاتی که روشون روشن میشد یک کم رنگ میگرفتن. حتی زمین ها و سنگفرش ها تو نظرم موزاییک های کهنه و کثیف بودن.
⛔️ مثال 4) دانشگاه و اساتید دانشگاهم!!! خصوصا اون تحصلکرده های خارج از ایران!!! اینقدر مسیر سختی رو برام به تصویر کشیده بودن که اگر به راهی جز با تحصیل برای رفتن به آمریکا فکر کنم یعنی باید برم توالت شوری و ظرفشویی تو رستوران ها . و اونم نه تحصیل به همین راحتی که !! با بدبختی و تلاش شبانه روزی .
⛔️ مثال 5) اخبار صدا و سیما که نشون میداد اتفاق های طبیعی مثل سیل و زلزله و طوفان و … که توی ایران مشیت الهی بود و رستگاری مردگان ولی برای آمریکا میشد خشم خدا و هلاکت کفار !
⛔️ مثال 6) فیلم های تلویزیون که نشون می داد سطح متوسطی در آمریک وجود ندازه . یا بی خانمانی، گدای زیر پل، باندهای قاچاق و کار کردن تو خونه ثروتمندانه یا ثروت های کلان و خونه های اعیانی و منی که خودم رو تو هیچ دسته ای نمی دیدم.
🌸☘️🌸☘️
بخش دوم ) اثراتی که این مسمویت روی من گذاشته
⭕️ 1) اون خوراکی که خصوصا در دوران کودکیم گرفتم و مرگ بر آمریکا گفتن های سر صف و ساعت 9 شب 22 بهمن و … خارج از توان هضمم بود . نمی فهمیدم چرا من بچه باید آرزوی مرگ کنم برای کسی . خودم رو خیلی وقتا جای بچه های آمریکایی میزاشتم و از تصور یتیم شدنشون به خاطر دعای من تنم میلرزید و احساس گناه می کردم.
⭕️ 2) ترس ترس ترس و اضطراب از باری که روی دوشم بود . از اینکه اگر بخوام به رفتن فکر کنم با این هجم از ناامنی چه کنم. اگر با فرض یک در هزار بتونم برم و هیچ پخی نشم با آبروی رفته پدرم چه کنم. با دلتنگی مادرم چه کنم
⭕️ 3) زمان تحصیل وقتی میدیدم یه عده رفتن و من نتونستم با توجه به پیشینه باورهام می گفتم من کمبود دارم . من ناتوانم . من تنبلم . من درسخون نیستم. من فقیرم . و چقدر عزت نفسم به خاطر همه این افکار و احساسات ناخوشایند داغون شد .
⭕️ 4) جرات نداشتم اصلا تو ذهنم نمی گنجید که خواسته ای داشته باشم . محدود شده بودم به جایی که توش هستم . همه محدودیت ها برام شده بود مصونیت !!! یه سفر می رفتم شمال یه سفر میرفتم جنوب میگفتم چی می خوای از این بهتر . چی می خوای که اینجا پیدا نمیشه . می خوای اینهمه نعمت رو ول کنی بری تو کثافت زندگی کنی . تو رستوران کار کنی !!!
⭕️ 5) و … کتمان مسئولیتم در مقابل رشد خودم … وقتی به این فکر می کردم که مهاجرات به آمریکا برابر با سختی و تلاش هست از هر اندازه نلاش و مسئولیتی هم سرباز می زدم . می گفتم چرا ؟!! چرا باید برای محال تلاش کنم . وقتی این آینده من نیست وقتی زندگی من محدود به همین جاست چرا باید مسئولیتی در قبال تلاش بیشتر برای رشد خودم داشته باشم. وقتی اوضاع همه تو این کشور یکسانه .
🌸☘️🌸☘️
بخش سوم) باورهای جدیدی که داره برام ساخته میشه
✅ اول) استاد جانم من اولین بار که صدای شما رو شنیدم توی اون دوتا فایل داستان هدایت بود که ماجرای مهاجرتتون رو تعریف کردین … اصلا انگار سیمان باورهای غلط من یکباره تحت شوک قرار گرفت . اولین و مهمترین باوری که برام ساخته شدن همین امکانپذیر بودن بود .
✅ دوم) من اول فایل های سفر به دور آمریکا رو شروع کردم، آسایش و امنیت بزرگترین ارمغان های این مجموعه بود برای من . اینکه زندگی در آمریکا چقدر می تونه راحت باشه . راحت میری خرید بدون اینکه دغدغه داشته باشی زبانت رو می فهمن یا نه . میری توی فضای باز و پارک ها تفریحی برای چند روز اقامت می کنی بدون اینکه بترسی شب کسی میاد بالا سرت . با استفاده از بهترین امکانات و با سرعت و بسیار در دسترس مسیرت رو پیدا میکنی . هرجا که باشی در ناشناخته ترین مکان ها بهترین انتخاب ها برای تماشا و اقامت و حرکت رو می تونی داشته باشی.
✅ سوم) تحصیل … وای که من همیشه دغدغه اینو داشتم که پسرم چطور با ماجرای مهاجرت وفق پیدا می کنه و دیدن مایک و زندگی مستقلانه اش ، سطح ارتباطات و تعاملاتش . یادگیری هاش در مدرسه … مثل آبی بود روی آتیش اضطراب من
✅ چهارم) آزادی آزادی آزادی … رهایی … قضاوت نکردن و قضاوت نشدن . اینکه می تونی به سبک شخصی خودت زندگی کنی، با هر سلیقه ای ، با هر نوع پوششی ، با هر اندامی ، با هر شکل و آرایشی و … چقدر جرات و جسارت آدم اونجا بیشتر . چقدر عزت نفس و اعتماد به نفس آدم اونجا بیشتر .
✅ پنجم) و دیدن اینکه رشد آدم ها چقدر مستقیما به خودشون بستگی داره . استاد اینکه می گین جهان آینده فرکانس های ماست در یک الگو همین زندگی در آمریکاست … همونقدر که برای بهبود خودت از هرجهت تلاش میکنی انگار برات قابل باورتره که متناسب باهاش نتیجه میگیره . تو ذهنت امکانپذیره که اگر سرکارت تلاشت رو بیشتر کنی جای پیشرفت داری هیچکس سقف دیگری نیست از بس که فراوونی در همه چیز هست حتی در موقعیت های شغلی . زیرآب زنی نیست اصلا
❤️❤️❤️❤️❤️
استاد فکر کنم اگر تا لحظه آخر بشینم و بنویسم بازم باورهای غلط و درست زیادی هستن که بتونم بگم اما شوق ارسال زودتر این مطلب رو دارم .
عجب تمرین باحالی بود استاد . کلی سرنخ بهم داد برای انجام تمرینات عزت نفسم و قدم ها
❤️❤️❤️❤️❤️مریم جان نازنین❤️❤️❤️❤️❤️
ازتون تشکر ویژه دارم که همت و لطف و سخاوتی که به خرج دادین تا ما از دیدن این فایل های بینظیر بتونیم این اندازه باور درست رو جایگزین اون حجم از افکار غلط کنیم ازتون خیلی خیلی سپاسگزارم
❤️❤️❤️❤️❤️ عاشق هردوتونم ❤️❤️❤️❤️❤️