https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام استاد مهربونم و سلام مریم عزیزمممممم وسلام به شما دوست خوبم که دریک خانواده ایم😊😊😊
میخوام برای جواب به این سوال ارزشمند،از اول شروع کنم،
منم مثل استاد توی شهر مذهبی مشهد توی یه خانواده و فامیل مذهبی به دنیااومدم واز بچگی تمام شرایطی که استاد کاملا توضیح دادن رو تجربه کردم…و اینکه استاد هرچی تعریف میکنن کاملا برام با اون حس و حالش برام تداعی میشه وانگاری زندگی منو توضیح میدید.👍
من نسبت به آمریکا ذهنیت هایی مثل اینکه همیشه وهمه اسلحه دارن حتی توی رختخواب شون،طبیعت خشک و بیابانی و انسانهایی با لباس ها و چهره های کثیف و نازیبا،روابط زشت ودزدی…
اما…..
اما….
با دیدن سریال زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا دیدو ذهنیتم کامل عوض شده و تازه دارم میفهمم که انسان باید چطوری زندگی و رفتار کنه و چقدر بی نهایت از رفتارهای ما اشتباه است،
من متوجه شدم که….
انسانهایی با رفتارهای بسیار بسیار عالی هستند،به هر موجودی احترام میذارن،به شغلشون عشق میورزند ،بدون اینکه کسی رو بشناسن بهش سلام میکنن و مهربانن،فوق العاده تمیزهستند،من هیچ کجا توی این همه قسمت توی شرایط و زمان های مختلف هیچ گونه زباله ندیدم و جای بسیار تحسین و تقدیر داره،چقدر با خودشون در صلح هستند،چقدر شاد هستند وشاکر👏چقدر همه چی سر جای خودش هست،بی نهایت عاشق طراوت و شادابی و بارندگی های این سرزمین شدم،چقدر عالی هست که برای استفاده سیگارو مشروبات الکلی قانون وجود داره،سن وجود داره،مکان وجود داره و همگی به این قوانین احترام میزارن 👍
حالا میفهمم که چرا توی ایران این شرایط به وجود اومده و روز به روز …….دیگه نگم براتون😜
چقدر امنیت زیادی داره ،اینم بی نظیره که بسته ی سفارشی ت دوهفته توی خیابون باشه وباخیال راحت بری وکامل برش داری،
چقدر همه میخندند با وجود سادگی ظاهری شون و بدون آرایش ،زیبا هستند
با انرژی فعالیت میکنن و چقدر خوبه وعالیه که توی اون سرزمین هیچی رو زشت نمی دونن و برای بقیه و اینکه بقیه مردم چه نظری راجع به شون دارن ،کاری رو انجام نمیدن یه نکته عالییییییی و بی نظیره که واقعا تحسین شون میکنم….اینکه هرجایی که حس خوب داشته باشند میشینن و طراحی میکنن،هرجایی میرقصن،هرجایی استراحت میکنن،هرجایی آواز میخونن هر جایی هرجایی هرجایی هر کاری که حس خوب بهشون بده انجام میدن،چه تنوع غذایی زیبایی دارن و چقدر همه چی با کیفیت هست و چقدر همه کارشون رو درست انجام میدن و از سر باز نمیکنن،چقدر حس کمک کردن به دیگران بالاست،چه چیزهایی رو نمی دونستم،واااای خدای من چقدر نکات نازیبایی در مورد زیبایی هایت وتکه های وجودت که در کالبد انسانهای خوب گذاشتی،داشتم و حالم خوبه که دارم متوجه خیلی خیلی خیلی چیزها میشم که تا چندی پیش نمی دونستم.
شاید براتون جالب باشه که من
بعداز شنیدن یه فایل استاد که راجع به منطقهای صحبت کردند که خونه هااز یک سمت به آب وازیک سمت به خشکی خیابان متصل هستند توی ایالتی به نام فورت لادریدل تونستم خونه خودم رو پیدا کنم😁 میپرسید چطور!😳
یه حسی بهم گفت به شماره شناسنامه م حتما یه شماره پلاک توی این منطقه هست و وقتی با کنجکاوی سرچ کردم…..دیدم….بله هست🤗(شماره ۷۶۵)شمام میتونید سرچ کنید خونه ی منو ببینید😁🤗
اونجا بود که کلی اشک ریختم و عکس اون خونه و اطرافش رو برای پس زمینه گوشیم انتخاب کردم و هرروز با دیدنش حالم خوب خوب وخوبتر میشه😍😍😍
من دارم از فایل های رایگان سایت استفاده میکنم ،امسال رو سال عزت نفس و خودباوری برای خودم هدف گذاری کردم آخه استاد شما همیشه روی عزت نفس و توحید تاکید داشته و داریدو دارم سعی میکنم هر روز یه فایل عزت نفس و توحید عملی رو بشنوم تا به اون چیزی که مد نظرمه برسم.چقدر دوست دارم بتونم از فایل کامل عزت نفس به زودی استفاده کنم🤩😍🤩😍🤩 خدایا ازت سپاسگزارم 💐😍😍😍
ممنونم که اینقدر مهربونید استاد عزیزمممممم 😘
راستی عاشق آرامش و خنده های مایک هستم ،بهتون تبریک میگم که خانواده عالی وبی نظیری هستید.
ممنونم از اینکه کامنت منو خوندید خوشحالم که تونستم حسم رو نسبت به این موضوع بگم.ازتون سپاسگزارم 💐😍💐
بزن بریم اول از همه به نکاتی بپردازیم که نوشتن این کامنت برامون داره
اول از همه کمک میکنه درک کنیم
که دلیلی اینکه یه سری جاهاو چیز هارو تجربه نمیکردیم و نمیتونستم برم باور ها و پیش فرض های ذهنی غلطم بود
و وقتی این ورودی ها درست میشن ارام ارام سد ها و باور های مخرب و ترمز ها دارن لایه لایه برداشته میشن و اطلاعات مناسب ارام ارام ایجاد میشه و زمینه فرکانسی برای هدایت شدن به اون موضوعات و جاها و……. فراهم میشه در کنار اینکهداریم رو چرخ دنده های دیگه ی قانون هم کار میکنیم
دوما وقتی اختلاف این پیش فرض هامونو با اون چیزی که یک فرد با پیش فرض دیگه ای به صورت واقعی تجربه کرده رو میبینیم
خیلی بهتر میتونیم نپذیریم هم چیزی رو هر پیشفرضی رو
هر حرف و تجربه کسی رو
و اگاهانه خودمون ذهنمون در تمام موارد پاک کنیم و بتونیم از نو بنیان گذاری کنیم بر اساس اصلاعاتی که کمکمون میکنه به پیشرفت و رشد و موفقیت و خوشبختی مون کمک میکنه نه اینکه ضربه میزنه و ویروس بدبختی رو توسعه میده
و بیاییم هر فیلتری رو قبول نکنیم و بگیم اگر جور دیگه ای باور بسازم نتیجه متفاوتی میگیرم
و حواسمون باشه شاید چیزی که ما تجربه کرده باشیم خوب نبوده باشه اما این واقعیت همه نیست
و اگه این ورودی هارو این اب و تاب ها و تمرکز به منفی ترین وجه اون موضوع دولت کشور و………. رو حذف کنیم
و ورودی های دیگه ای رو به مغزمون بدیم و دنبالش باشیم
میتونیم نتیجه متفاوتی رو تجربه کنیم
و خوبی قضیه اینه که قرار نیست اون بدی ها جنایت ها یا خشونت و…….. وجود نداشته باشه و حذف بشه
بلکه قراره ما اگر قبلا تو مدار دیدن اونا بودیم از مدارش خارج شیم با توجه به نکات مثبت اون موضوع اون بعد زندگی یا
………….میتونیم چیزای بهتری رو خیلی خیلی متفاوتی رو تجربه کنیم که قبلا نمیدونستیم که وجود داره و به اسونی با باور های غلط خودمونو محروم میکردیم و وارد مدار بدبختی میشدیم و از کی عالمه رفتار مناسب و تفریح و تجربه ناب که میتونه واقعیت زندگیمون باشه محروم بودیم به خاطر پذیرفتن یک سری اطلاعات
سومین مزیت نوشتن این کامنت اینه که میبینیم جهت زندگیمون رو که در این موارد چه چیزی سکان رو به دست داشته و میفهمیم که این باور ها تا چه حد رفتار ها و تصمیمات و جهت و مسیرمون رو شکل میدن و نتایج زندگیمون رو ایجاد میکنن و وقتی درست باشه چقدر متفاوته با وقتی که تحت تاثیر سیاست ها بنا شده باشه
نکته مهم
این پیش فرض های ذهنی باعث میشه ما مسیر زندگیمون رو گم کنیم و به سمت نعمت ها هدایت نشیم تحت تاثیر این ویروس های اشتباه
با این منطق بهتر درک میکنیم که چرا وقتی پول رو از خدا دور میبینیم ازش دور میشیم
چرا وقتی درمورد کشوری فکر های بسیار درب و داغونی داریم نمیتونیم بریم
چون این باور ها و ساختگی های ذهن و این تصاویر داره ضمیر ناخود اگاه رو شکل میده با منطق و ذهن هم رفتار هارو بر اساسش شکل میده و جلوی رخ دادن خیلی اتفاقات خوب رو میگیره چون قانون اینه که فرکانس های نشعت گرفته از باورام دارن اتفاقاتمو شکل میدن
پس الان بهتر میفهمم که اگر باور هامو درست کنم واقعا نتایج بهتر میشه چون ما بر اساس قواعد ذهنی که باور هامونن پیش میریم
و وقتی این ورودی ها و این تفاوت هارو میبینیم یواش یواش میتونیم باور کنیم ه اقا اینم شدنیه
اینم میشه
اینم هست
منم اینو میخوام
چون نمیدونستم تاحالا اینجوریم میشه
و اونوقته که میتونی بخوای و با ادامه دادن مسیر تجربه هایی داشته باشیم که مدتها در حسرت و تلاش براش بودیم اما تا وقتی پیش فرض و ذهن جیز دیگه ایه تلاش کاری پیش نمیبره
و این پیشفرض ها ارام ارام درصد درستی و مناسب بودن و مثبت بودنشون بیشتر میشه و موضوعات بیشتری رو میگیره و ترمز ها در مسائل مختلف برداشته میشه و در بیگ پیکچر که تو زندگیت رو نگاه میکنی میبنی چقدر اینا کار ساز بودن وو اگر خراب بودن به فلان جا نمیرسیدی و وقتی درستش کردی تغییراتت چطور بود مثل استاد
وقتی تاثیر این پیشفرض هارو میفهمی یاد میگیری بنیاد های فکری تو برمبنای درست بزاری نه رو هر چیزی که میشنوری که مممکنه مفید یا مضر باشه و سعی میکنی هر چیزی رو نشنوی و این تعهد کنترل ورودی ها به منظور کنترل و جهت دهی اگاهانه باور ها در تو شکل میگیره
و وقتی ما این باور هارو اصلاح میکنیم میتونیم نعمت ها وزیبایی هارو تجربه کنیم
و وقتی این ویروس ها باشه تو ذهنمون نمیزاره ما رشد کنیم و حقیقیت رو ببینیم
و لذت ببریم
و نعمت رو تجربه کنیم
به همین دلیل خداوند خودشو رحمان و غفور و رزاق معرفی میکنه که با این باور ها ما خدارو مهربان و حامی تجربه کنیم
با این اوصاف باید یک باز نگری دوباره ای در ما شکل بگیره
که بیشتر حواست باشه به ورودی هات
حواست باشه به چیزاهایی که داره ساخته میشه حتی از انیمیشن های مثبت
چیزهایی داره به ذهنت اون لا لو ها داده میشه که مخربن
پس بیا بگو بی خیال هررررررررررررررررر چی فیلم و انیمیشن مثبت و خوبه
فقط بچسب به فیلتر کردن ورودی هات با این فایلها
نه تنها انیمیشت و فیلم بلکه بیشتر از قبل حواست به گفتگو های خانوادگی و ………… باشه که چه چیز هایی که تو با چشمت ندیدی رو داره به صورت پیش فرض باور ت میشه
و سعی کن طوری اینارو اصلاح کنی
که نتیجش نعمت باشه
کراقب باش این اطلاعات که از تجارب یا غیر حقیقت زندگی بقیه هست برای تو ترس ایجاد نکنه از رفتن به دل ناشناخته
ها و عمل به الهاماتت
حواست باشه باید اصول و چیزی که باورهاتو تقویت میکنه باور کنی
درسته ممکنه حقیقت داشته باشه تجربه تلخ یک ادم از یک موضوع
اما تجربه شیرین هم حقیقته
تو تصمیم میگیری کدومو میخوای
به سمت همون برو
تو میتونی اونو داشته باشی
من میخوام ازین بحث ها و قضاوت های ندانسته اینا اینجورین این موضوع فلانه و….. خارج شم
و نپذیرم و همرنگ نباشم و با ذهنی پاگ بهترین چیزی که میخوام رو تجربه کنم
و ذهنم رو الوده نکنم به خوراک اکثریت که بعدا به زور بخوام پاگش کنم
وقتی بدبینی ها بهم کمک نمیکنه باید خودم واقعیت رو ببینم
وقتی بنیان فکری من در مورد ثروت سست هست باید برم خودم قران رو بخونم ببینم خدا چی گفته بر اون اساس باور های درست بسازم
نه هرچی که میشنوم و تو اینستا مد شده
نه……..
پس بیاییم پیش فرض ها و باور هایی که به ما ضربه میزنه رو به اسانی با ورودی های درست و منطق تغییر بدیم
حدایا شکرت حالا بریم سراغ ذهنیت من از امریکا
اولا که من چیزی که یادمه کلا اینه که من نمیدونستم امریکا چیه
کشوره
دولته
چیه
من فقط اسمشو تو 22 بهمن و شعار و راهپیمایی و مرگ برش شنیده بودم
و حتی نمیدونستم به کی و چی دارم بد و بیراه میگم و فقط پیروی میکردم از اون چیزی که مدیر و معلم میگفت
این از این
یعنی چیزی که من یادمه اینه
یه سری کارتون های کویری و….. دیده بودم
اما اونموقع نمیدونستم در مورد امریکاست
یکم که بزرگتر شدم فهمیدم کشوره و قاره و فلان
از تو کتابها و مدرسه و……
اخبار یادم نمیاد خونه ما
بابام ببینه
ولی میشنیدم امریکا فلان کرده
اینو کشته
ترامپ نمیدونم بایدن و اون یکی
فلانه و اینا
و میومدیم پرچمشونو تو مدرسه اتیش میزدیم و لگد میکردیم و ماکت ترامپو و………….
اما من هیچوقت دلیل اینارو نمیدونستم
فقط همینجوری میمون وار انچام میدادم
همینطوری بود که سال 98 گمونم ما سفر به دور امریکا رو دیدیم
خب چیزی که یادمه اینه که خیلی تو فضای قانون نبودم
خیلی حال نمیکردم
فقط تفریحی نگاهش میکردم
یادمم نمیاد چیز خوبی به چشم خورده باشه که بگم اها اینجا خوبه و….
همون تو مدار نبودم
تا اینکه کم کن جدی تر شدم تو این فضاها و اومدم کامنت نوشتم واسه سفر به دور امریکا
کم کم تو کتابا خوندم که رابطه ایران و امریکا خرابه مثلا
امریکا تو فلان سال اینکارا رو کرده
با فلسطین فلان کرده
نمیدونم فلانی رو کشته و………..
یا تو مطالعات اجتماعی میخوندیم نژاد پرستن امسال خوندیم که حتی اتوبوس هاشونم سیاه و سفید جدا بوده
نمیدونم ال و بل
اما وقتی میومدم سفر به دور امریکا رو مییدیدم میدید م چقدر ادماش باهاتون خوبن
اوکین
میگین ایرانی هستین
ادمها خیلی رفیقن باهاتون
حتی اون اسرائیلی که رئیس بانک بود رو شنیدم دهنم وا موند و اینا
من طبیعتشو تحسین میکردم چون فکر میکردم تو سمنان خودمون این سرسبزی نیست و کویره همش شنیده بودم
اما یه مدت که گذشت دیدم دارم تو استان کویری نام خودم به جنگل های فینسک هدایت میشم
رفتیم جنگل گفتم
خدای من اینا تو سمنان خودمون بود ما میگفتیم سمنان کویره
کویر کجاست
اینجا تا چشم کار میکنه چشمه و اب و کوه درخت پوشیده و جنگل
و چرا تاحالا اینا رو تجربه نکرده بودک
چون تحت تاثیر اون ورودی ها سمنان رو کویری میدونستم
اما حالا داره نظرم عوض میشه
اره خلاصه من رفاقت سیاه و سفید رو تو سفر به دور امریکا تحسین میکردم
چون تو فیلمهای شبکه نمایش دیده بودم تو افریقا البته که برده داری و………..
همش از امریکا شاه رو میدونستم که چه ادم بدی بوده و فلان
و فقط میدونستم امریکا همین ادمهای بد تاریخ هستن
ولی وقتی سفرنامه رو دیدم
دیدم یه کشوره
اباده
مردمون شاد
دور از جنگ های گذشته جشن میگیرن و میرقصن
شادی میکنن
فراوانی هست
ثروت هست
تفریح هس
امکانات عالی هست
و این شد که خواسته من شد زندگی در امریکا
هنوزم تو درسمون خیلی چیزها میگن اما من هی مستند واقعی رو میبینم هی کتابو
میبینم اقا بیخیلا این کتاب که نمیدونم کی نوشته
بیا واقعتیت رو ببین
دیگه کاری نداشتم بقیه چی میگن از امریکا و جنگ
دیگه شیفته ادمها و زیبایی ها و کسب کار ها و کوکاکولا هاو اروی هاش شده بودم
شیفته هرچی جنس با کیفیت و اورجیناله که روش پرچم امریکاست شدم
خیلی ورودی های منفی که استاد گفت رو نداشتم چون قبل از اون با شما اشنا شدم 😃
ولی بازم بارها وبارها باورام قوی تر شد
دیگه برام ملموس نیست و نبود که میگفتن امریکا بده
من کاریم نیست من عاشق این نظم و ساختمون ها و امکانات و مردمون و……..شم
عاشق امازونشم
و خدارو شکر
دیگه چی بگم
هنوزم ادمهای اطراف من همونن اما یاد گرفتم نخوام تغییرشون بدم
یه بار رفتم پسر خاله ده سالمو کمک کنم دیدم اوه اوه اون بچچه خیلی خوراک نامناسب داشته و داره و نمیتونه جز مادر پدرش رو قبول کنه
دیگه برام جنگ ها مهم نیست
نمیخوام بر علیه ایران یا امریکا باشم
میخوام با افتخار یک ایرانی که کل ایران رو عالی گشته و تو امریکا زندگی میکنه باشم
میخوام تو قطب امکانات باشم
و فراوانی رو تو هر لحظه تجربه کنم
از همون نقطه ای که هستم
تاااااااا بی انتها
دیگه
هنوزم یه سری باورای مخرب دارم درمورد مشروب و سیگار
اما با توضیحات استاد داره رفع میشه
داره تبدیل به تحسین میشه ازادیشون در عین حال از یک سنی به بعد واینا
یع عالمه شادی و رقص مردم رو دیدم
امکانات و رستوران های ایرانی رو دیدم
صلح این افراد رو دیدم با ایران و هر کشوری
برعکس چیزهایی که تو اخبار شنیده بودم
فزاوانی غذا و حیوان و شکار رو دیدم
چیزی که فکر میکردم چون تو ایران این ازادی شکار نیست یا من ندیدم که باشه هیچ جا نیست
الان دیگه عاشق جوراب پرچم امریکایی
و کیسه خواب پرچم امریکایی
و تصفیه اب مونم
دیگه تو دیدم امریکا مثل همه کشور هاست نه بد
بلکه بهترینه
و خدارو شکر میکنم از این بابت و میتونم همیشه تو هر موضوعی پیشفرض هامو بهبود بدم
الان سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تنها دید منو نسبت به امریکا عوض نکرد
نسبت به لذت بردن از طبیعت
سپاسگزاری
امکانات و فراوانی
میشود هایی که میشه داشت تو طبعت
روابط و ادمهایی که میشه برخورد کرد
رهایی و عدم وابستگی و ترس از مرگ
سفر کردن و اسون گرفتن و شروع از همون امکانات و نقطه ای که هستی
و قضات نکردن ادمها
و مهاجرت
و کار کدرن تو طبیعت و خودت تجربه کردن به جای کار گر گرفتن و فقط خورد ن و خوبیدن
و لذت بردن از تگک تک تجارب عوض کرده
الان خیلی چیزها تو رفتار هامون برگرفته ازین سریال عوض شده
مثل هدیه دادن
سپاسگزار بودن
تجربه کردن
خواسته داشتن
حرکت کردن
تحسین کردن
دست به عمل شدن و کارای فنی کردن
بهبود بخشی
اشپزی و کار خونه که میشه لذت بخش باشه میشه جزئی از کار کردن رو خودم باشه
هدایت
چقدر میشه هدایت شد و تو مسیر درست رها بود
مهاجزت کردن و دید به زبان و غریبه بودن و……..
تجربه غذا های جدید
اسون گرفتن در مهمونی دادن
مسئول سرگرم کردن ادمها خخودمونو ندونستن
نترسیدن از اشتباه کردن یا مسخره شدن
احترام به سبک شخصی افراد
بهبود بخشی دائمی زندگی
اجازه دادن به ادمها و در صلح بودن با دیدگاه های مختلف دنیا و مشکلی نداشتن و نخواستن که همه یکرنگ باشن و یک اعتقاد
سلام ستایش جوون خیلی خوشحالم برات توی این سن با قوانین کیهانی آشنا شدی وقتی پروفایلو خوندم نوشتی بودی سیزده سالته و راسش تعجب کردم توی سن سیزده سالگی چقدر عالی قوانین رو درک کردی من یک خواهر دارم هم سن توه تقریبا اما توی این فضاها نیست وقتی نوشته بودی سیزده سالته یک لحظه برگشتم به اون سن چون دوازده سال ازت بزرگترم
چیزی که توی ذهنم اومد از اون دوران ذهنی بود که خیلی منطقی فکر نمیکرد و کسی که از این سن با این قوانین آشنا شه چقدر جلو تره چقدر با کیفیت تر زندگی میکنه میدونی من هر وقت قلبم بگه میام توی سایت نظر میذارم نه این که الکی نظر بذارم برای این که لایک بگیرم و جایزه بگیرم چون برای این صحبتا خیلی ارزش قائل هستم و دوست ندارم حرف بی ارزش بزنم هر وقت به یک آگهی رسیدم میام صحبتامو میکنم خیلی خوشحالم برات یاد مایک افتادم چون از مسیر خارج شد جهان اونو بگردود به ایران خیلی این اتفاق منو به فکر فرو برد من همیشه دوست داشتم یک برادری پدری مثل استاد داشه باشم بهم یاد بده قوانین رو اما اگه هم میداشتم توی فرکانس نبودم همون اتفاقی که برای مایک افتاد برای من هم میفتاد اما کسی که توی مدار باشه از کشور جنگزده افغانستان هم هدایت میشه به این سایت خیلی از هم خانواده ای های سایت از افغانستان هستند
خیلی خوبه که بدونیم اگر تو مدار نباشیم به هر شکلی هم استاد نسبتی باهامون داشته باشه ما نمی تونیم ادامه بدیم تو اون هماهنگی و خارج میشیم و اگر تو مدار باشیم مهم نیست اطرافیانمون کین
به نام خدایی که من را انسان آفرید تا بتوانم فکر کنم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که همراه شدن باهاتون باعث شد که روی زیبای زندگی رو ببینم و خواسته هایی درونم شکل بگیره گه قبلا حتی باورم نمیشد که باشن😃
وسلام به بچه های خانواده ی صمیمی عباسمنش😃
من از طریق دوتا از محصولات که اولی غیر قانونی بدستم رسید و دومی رو خواهرم خریده بود با شما آشنا شدم و بعد عضو سایت شدم.که تازه زمانی
فهمیدم چه گنجی وارد زندگیم شده که خودم وارد سایت شدم که الان ناخودآگاه صبح که از خواب بیدار میشم اولین کار چک کردن سایته برای دیدن فایل های جدیدش😃اینارو گفتم تا به موضوع کامنت برسم:اوایل ک وارد سایت شده بودم جسته و گریخته یکی دو قسمت از سریال هارو دیده بودم ولی فقط دنبال قوانین یا یک چیز خاص تو فایلها میگشتم و سریال هارو نمیدیدم ولی و نمیدونستم ک اینها خود خود قوانین بودن😁
توی هدایت من یکبار قسمت۹ سریال زندگی در بهشت برام باز شد ک استاد با آهن ربا چکش رو از آب بیرون کشیدن و برای این کلی ذوق کردن و خندیدن و بعد هم در موردش صحبت کردن بدلم نشست و شروع کردم ب دیدن سریال ها،اول زندگی در بهشت و بعد هم سفر بدور امریکا…..
من خیلی وقته ک دلم میخواست مهاجرت کنم حتی یکبار هم کلی پیش رفتم برای رفتن ب آلمان ولی بدلیل ورشکستگی مالی و بقول استاد خالی شدن ظرفم نتونستم و الان میفهمم ک چرا نشد،برای اینکه قرار بود ب جای بهتری از طریق استاد عزیزم هدایت بشم….اصلا ب مهاجرت ب آمریکا فکر هم نمیکردم یعنی بقول گفتنی برام مثل قول آخر بود و رسیدن بهش کار یسری افراد خیلی خاص بود😆
زمانی ک داستان آمریکا رفتن استادرو شنیدم تو اون فایلی ک اگر اشتباه نکنم هدایت من ک استاد پشت فرمون بود….یقین پیدا کردم ک فقط کافیه بخوام تا بشود ولی برای شدنش باید حواسم باشه ک چطور از قوانین استفاده میکنم و تکاملم رو طی کنم…
بعد از دیدن سریال ها تازه فهمیدم که آمریکا چقدر خوبه و چقدر همه شادن،چقدر زیبایی هست و چقدر فراوانی نعمت…
زمانی ک مسافرت با rvرو دیدم و اون همه مردم ک واقعا تو تصاویر دوربین خانم شایسته شاد شاد بودن و بقول خانم شایسته با خودشون در صلح بودن یچیزی درونم شکل گرفت ک من هم میخواهم ک بتونم شاد شاد باشم و از همون لحظات تصمیم گرفتم ک خیلی شاد زندگی کنم و واقعا دارم تمام تلاشم رو برای شادی و تندرستی و تمام چیزهای خوب تو زندگی انجام میدم….
همیشه ب خانمم میگم ک میریم و ملک کناریه پرودایس رو میخریم و همسایه ی استاد میشیم😁😄😃😀😍
واقعا با دیدن زندگیتون خواسته هایی در ما شکل گرفته ک با کلمات قابل بیان نیستن….
زندگیمون خیلی عالی تر و با کیفیت تر شده و مهمتر از همه حالمون خوبه😀😀😀سپاسگزارم ک با نشان دادن مستند زندگیتون کمک میکنید ک خیلی از دوستان بیدار بشن و مثل ما تلاش کنن بهتر زندگی کنن و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم….
فقط ی خواهش….انقدر فاصله بین گذاشتن فایل ها نزارید دیگه بهشون عادت کردیم😀
استاد متحول کردن زندگی هرکسی که حتی یک بار ، یکی از فایلهای استاد رو گوش کنه یا ببینه غیر ممکنه که تحت تأثیر قرار نگیره . شکرت خدایا که این لطف را در حق بنده هات میکنی و به مسیر درست هدایت میکنی.
یکی از این مسیرهای درست همین اصلاح رفتار قضاوتهاست که چرا بهمون یاد ندادن که تا چیزی رو خودت به چشم ندیدی و در اون شرایط قرار نگرفتی به خودت اجازه قضاوت و نفرین و خطاب دشمن و … میدهی.
قبلا دیدگاه من راجع به آمریکا چیزی جز آنچه که در مدرسه و تلویزیون گفته بودن نبود. و روی یک لوح سفید از ابتدا هرچه که بنویسی و هی سالیان سال در مراسم مختلف به همراه مثلا 500 نفر دانش آموز تکرار کنی و تلویزیون هم اونها رو تأیید بکنه خوب قطعا نتیجه اش مشخصه که چی بوده و اجازه ورود اطلاعات دیگه ای رو نمیداده.
ولی به لطف خدا به واسطه استاد ما تونستیم با محیط واقعی داخل مردم و روابط و نحوه زندگی اونها روبرو بشیم و عواملی مثل حجاب ، امنیت ، روابط ، صداقت که تقریبا 100 درصد اولویتهای ماست به عینه اونجا مشاهده کنیم .
برای من جالب بود که شما بسته براتون از پست آوردن و جلوی درب گذاشتند که کاملا در دسترس بود ولی روزها ا.نجا مونده بوده و کسی دست بهش نزده بوده . یا تراکتور ( یا ماشینی شبیه به این رو ) اومده بودن و توی محوطه منزلتون روش دستگاه چمن زنی (یا شاید دستگاهی مشابه اون ) نصب کرده بودن .
قوانین بهداشت محیط اطراف منزل خیلی برام تحسین برانگیز بود و متفاوت
و در کل هرآنچه که در ذهنم قبلا ساخته شده بود از نا امنی و بی ایمانی و ظلم و … کاملا فروپاشید .
و درس بزرگی از این موضوع خاص گرفتم که :
1-بدبین و منفی بین نباشم و بدون دلیل به شنیده های قبلی ام و باورهای غلطم تکیه نکنم و به قول استاد شروع کنم و شخم زدن توی ذهنم و ببینم دیگه چه باورهای نادرستی داشتم که با اکتفا به شنیده هام منو در مسیر نادرست قرار داده.
2-دنبال هایلایت کردن نکات منفی دیگران نباشم که 1000 برابر اون به خودم برمیگرده چون منم که اونطور دارم فکر میکنم فارغ از اینکه اون نفر یا اون کشور داره کار خودش رو میکنه و ذهنیت بد من داره منو روز به روز نابودتر میکنه و تلاش کنم برای همه آرزوی موفقیت کنم و مثبتها رو ببینم و منم به مثبتهای مورد علاقه ام برسم .
سپاس از استاد که با سریال زندگی در بهشت که بسیار بسیار تأثیر گذار هست و جایگزین سریالهای تلویزیون تو خونه هامون شده و مارو با دیدن مستقیم بسیاری نکات مثبت فرکانسمون رو بالا میبرن ، چرا که من تولید این سریالها رو از طرف استاد کمک در جهت ایجاد فرکانسهای مثبت میبینم .
سلام و خدا قوت به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته بامحبت و گلمون ،
استاد جان من از بچگی چون عموم امریکا بودند و خانمشون هم امریکایی هستند
یکی از آرزوهام رفتن به امریکا بود
در سن ۱۵ سالگی عمو به من می گفتن تو چون اشپزیت خوبه عمو جان می خوام ببرم امریکا اونجا واسه دوستان و برادران کویتی و …آشپزی کنی و کلی پولدار می شی …
منم تو عالم بچگی فکر می کردم تنها قابلیت من برای رفتن به امریکا آشپزی کردن هست
خلاصه هر بار که عمو دستپخت من و می خوردن این حرف و می زدن و من هم دلخوش به شوخی ایشون می شدم و فکر می کردم وای خدای من چی می شه عمو احمد من و ببره امریکا ولی خوب عمو فقط شوخی می کردن و صرفا یه ایده بوده نه واقعیت …
تو عالم بچگی تا جوانی از امریکا من ذهنیتی که داشتم یه نوادا بود ایالت اورگان و کارت پستال هایی که عمو برامون می فرستاد و کلی خوشحال می شدیم که واااای خدای من عمو مون برامون نامه فرستاده (پشت کارت پستال )
و کلی ذوق می کردم و به دوستام نشون میدادم و تنها افتخار زندگیم این بود که عموم امریکا زندگی می کنه و خانومش هم امریکایی هست و مسلمون شده بعد از ازدواج با عموم و اسمش دروسی کانتریمن بوده و الان شده مریم 😅
خدایا چقدر من پز دادم از بالای این عموی امریکا رفته و زن عموی امریکایی ،ولی خیلی حال خوبی بود…
بعدا که بزرگتر شدم و دانشگاه رفتم کلا دیگه اونقدر موضوع خاصی نبود امریکا بودن عمو احمدم و از ده دوازده سال پیش یکی از خواسته هام رفتن به امریکا بود دیدن نیویورک ایالت اورگان لاس وگاس و…
و ضمنا این و بگم ذهنیت من در مورد بافت اقلیمی و آب و هوایی امریکا همون ذهنیت قبلی بود که تو فیلم های وسترن دیده بودم فکر می کردم امریکا کشور خشک و صحرایی و بیابان با اون درختهای کاکتوس کج و ماوج هست نمی دونم چرا اینجوری فکر می کردم و زمانی که چندین قسمت از سریال زندگی در بهشت و دیدم عاشق فلوریدا شدم و یکی از بزرگترین خواسته هام اومدن به فلوریداست …
استاد عزیزم خلاصه من بدون اینکه قبلا خیلی تو فضای قانون جذب باشم از سن ۱۴ سالگی کتابهای موفقیتی و یه استادی که اون زمان خیلی همه می شناختن و الان سنشون بالاتره و مجله ی موفقیت و کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد و غورباغه ات رو قورت بده و کلی کتاب از پائلوکوئیلو و نویسنده های دیگه می خوندم برای موفقیت و رسیدن به آرزوهام
سن ۱۹ سالگی هم ازدواج کردم با یه پسر ۲۴ ساله که اونم رویایی رفتن به امریکا رو داشت و و بعد ازدواج واسه کانادا اقدام کردیم و چون امریکا رفتن خیلی راحت نبود
واسه مونترال کبک اقدام کردیم و بعد از یکی دوسال نوبت مصاحبمون رسید و رفتیم سوریه سفارت کانادا و مصاحبه رد شدیم چون من هیچی زبان فرانسه یاد نداشتم و همسرمم امتیاز ش مثلا شماره ۱۰ امتیاز ۴ رو گرفت و کلا رد شدیم و دست از پا کوتاه تر برگشتیم ایران
می دونم اینهایی که می گم مرتبط با سوال و درخواست شما نیست
ولی خوب زنجیره وار به هم وصله و الان واسه اولین بار تو زندگیم دارم داخل یه فضای تقریبا عمومی می نویسم
خلاصه بعد از شکست در رویای رفتن به مونترال زندگی ما دیگه زندگی نشد و با داشتن یه پسر ۲ ساله بدون اینکه خانوادم بفهمند از همسرم جدا شدم چون خواسته ی اون جدایی بود و فکر می کرد من یه دختر خنگ هستم که دانشگاه نرفته و تو هیچ زمینه ای قابلیت نداره و تنها قابلیتش خونه داری و آشپزی و شوهر داری هست و خیلی خیلی استاد جان تخریب شخصیتی شدم و وقتی گفت جدا شیم و به حساب خودش منطقی تصمیم گرفته بود من برای خودم ارزش قائل شدم و گفتم اوکی به شرط اینکه خانواده ام متوجه جداییمون نشن اوکی بریم توافقی جدا بشیم و فکر کنم راحت ترین و باحال ترین طلاق دنیا رو ایشون داشت بدون شکایت و هیچ دردسری تازه شورای حل اختلاف بود اون زمان اونها رو هم توجیه کردم که قبول کنن ما جدا شیم و بهشون اطمینان دادم ما دوباره بر می گردیم با هم و….
خلاصه جدا شدیم و زندگی من از اونجا شروع شد سال ۸۴ سالی پراز ترس شادی اضطراب و امید به آینده بود
وااای استاد زندگی من پر از تلاطم بود چون پدرم قبلا گفته بود اگر طلاق بخواد بگیره سرش و می زارم لب باقچه و می برم حالا پدر من اینکاره نبود ولی اینقدر ابهت داشت که من باور کرده بودم و هیچی نگفتم و پدرم بعد از ۴ سال از زبون خودم شنید که جدا شدم
و مادرم و خواهر و برادرهام بعد از ۸ ماه و به خاطر این پنهان کاری خدا می دونه چقدر اذیت شدم و چقدر زجر کشیدم و الان می فهمم اشتباه کردم
ولی خوب اگر قرار بود خانواده ها با خبر بشن یه جدایی پر از جنگ و دعوا و برو بیا و استرس دادگاه و کلی مکافات داشتم به عقل و فکر اون موقع دلیلم برای نگفتن این بود
استاد بعد از جدایی تصمیم گرفتم سرکار برم و زندگیمو و خودم بسازم
پسرمم با من زندگی می کرد از طریق یه دوست یه کار منشیگری و دفتر داری پیدا کردم شهرک صنعتی یه کارخونه ی ساخت قطعات خودرو بود و باید ساعت ۵ صبح تو ایستگاه می بودم که سوار سرویس بشم
و ساعت ۴.۳۰ صبح پسرم و می بردم مهد کودک یه کوچه پایین تر از خونم و از اونجایی که خدا با من یار بود و هوامو داشت مربی پسرم خونشون طبقه ی بالای مهد بود و باهاش صحبت کرده بودم و زودتر از همه پسرم و تحویل می گرفت و می تونستم به سرویس برسم
با حقوق ماهی ۲۰۰ هزار تومان باید زندگیمو و می چرخوندم و کلی اتفاقات قبل و بعدش برام افتاده بود که دیگه بخوام بنویسم یه کتاب ۵۰۰۰صفحه ای می شه
استاد من امیدم به آینده زیاد بود و گفتم باید برم دانشگاه و به خودم ثابت کنم خنگ و کم هوش نیستم و این و ثابت کنم به خودم و همسر سابقم اون خودش دوتا مدرک لیسانس داشت و من دیپلمه بودم …
بعد از اینکه خانواده ام فهمیدن و راحت شدم از این پنهانکاری رفتم و با خونواده ام زندگی کردم و بکوب نشستم واسه کنکور خوندن و تونستم کنکور قبول بشم و لی بخاطر اطلاعات اشتباهی که در وارد کردن عدد معدل دیپلمم تو سیستم داشتم بخاطر دو صدم نتونستم دانشگاه ثبت نام کنم و بالاخره سال ۹۶ من مجدد کنکور شرکت کردم و قبول شدم چند تا رشته ای که عاشقش بودم مدیریت جهانگردی و هتل داری و مهمانداری هواپیما
که من مدیریت جهانگردی و انتخاب کردم
ایده ام از انتخاب این رشته این بود که می خوام جهان دیده از دنیا برم فکر می کردم این رشته رو که بخونم می تونم دنیا رو بگردم به واسطه ی شغلم
و تا مقطع فوق دیپلم و بعد هم کارشناسی خوندم و لیسانس گرفتم لیسانس گرفتن برای من یه آرزو بود و کسی که لیسانس داشت از نظر من یه آدم خاص و خیلی باهوش بود
من سال ۸۹ مجدد ازدواج کردم و با یه آقایی که از من سه سال بزرگتر بودن و فوق العاده انسان مهربون و خوبی بودن و هستند
بالاخره من ازدواج کردم و استاد جان بدون اینکه بدونم این خواسته رو جذب کردم و با علم الانم متوجه می شم من همه ی این اتفاقات و جذب کرده بودم با خواسته هایی که داشتمو آرزوهایی که تو دلم بود
استاد جان من که همیشه خواب یه پراید سفید می دیدم همسرم بدون اینکه من بدونم اولین ماشینی که برام خرید یه پراید سفید بود که من تو رویاهام میدیدم و ضمنا اینم بگم بعد از جداییم سال ۹۵ گواهینامه ام گرفتم که ۶ بار آیین نامه رو رد شدم و دفعه ی ۷ قبول شدم و تست رانندگی و دفعه ی اول قبول شدم وااای که چقدر خوشحال بودم اون زمان بخاطر این موفقیت.
بعد از اون خواسته همسرم یکی پس از دیگری کشورهای مختلف من و مسافرت برد
ارمنستان تایلند شروعش بود و مقطع کارشناسی که بودم اونم به یاری و کمک همسرم که می گفتم من نمی تونم درسهای مدیریتی مثل اقتصاد و ریاضی و حسابداری و غیره رو بخونم گفت غزل تو برو جلو من با استادهات صحبت می کنم و استاد خصوصی می گیرم و تا تو بتونی لیسانس بگیری ، و همینطور شد و به کمک همسرم و همت خودم کارشناسی و ثبت نام کردم بعد از قبولی کنکور و رفتم واسه مدیریت جهانگردی یه دانشگاه بزرگ
کاردانیمون داخل هتل بود دانشگاه و خیلی اون حس و حال دانشگاه و نداشت چون فقط دوتا رشته ی جهانگردی و هتلداری بود
برای همین مقطع کارشناسی تازه معنی به دانشگاه واقعی و فهمیدم
خیلی عالی بود خیلی زیاد استاد جان من اواخر سال ۹۰ یه تحقیقی استادم داد بهمون که موضوع من کلیسای ساگرادا فامیلیا بود و برج ایفل پاریس و کوچکترین کشور جهان واتیکان در ایتالیا استاد من مرتب پای اینترنت می نشستم و در مورد این ها سرچ می کردم و عکسای خوشگل و اطلاعاتشون و جمع آوری می کردم و اونجا بود که با دیدن برج ایفل و عظمتش مو به تنم سیخ می شد و واتیکان و …خیلی برام جالب بود من کل مدت ۱۳ روز تعطیلی عید دنبال جمع آوری اسلاید و مطلب بودم واسه پروژه ام می خوام از جذبم بگم که الان می فهمم همشون و جذب کردم و قانون درست
استاد من ۶ ماه بعدش ۱۲ شهریور سال ۹۱ سوار بر هواپیما بودم تور اروپا گردی اول ایتالیا شهر رم و فلورانس بعد اسپانیا شهر بارسلون و بعد فرانسه شهر پاریس استاد به همین راحتی بعد از ۶ ماه من چون ذهنم مرتب دنبال این تحقیق بود تونستم جذب کنم و برم زندگیم به عالی ترین شکل ممکنش پیش می رفت احساسم عالی بود همه چیز خوب بود بعد هم هنگ کنگ و ماکائو دیگه اسم نمی برم کلی کشورهای دیگه رو مسافرت رفتم داشتم می شدم جهانگرد به معنای واقعی ،خونه ی شیک و بهترین منطقه ی شهر و ماشین های خارجی و طلا و جواهر های مختلف و هر چیزی که دوست داشتم مهیا بود چون همسرم واقعا من و دوست داشت و هر چی می خواستم و برام تهیه می کرد و طفلی همش می خواست من و خوشحال کنه
سال ۹۴ دخترم به دنیا اومد و همسرم بخاطر تولد دخترم برام یه ماشینی خرید که تو ذهنم می گفتم چه خوب بود این ماشین و می داشتم انگار کادوی زایمانم یه ماشین بود و همینطور خوشبختی رو خوشبختی و موفقیت یکی پس از دیگری و خرید خونه تو کیش بخاطر من و خرید باغ رویایی بخاطر من و خلاصه هر چیزی که که فکر کنید و من بدست آوردم کم کم حال دلم خوب نبود نمی دونم احساس می کردم یه خلا یی دارم اشباع شده بودم و به خواهر هام می گفتم بچه ها من همه چی دارم چرا شاد نیستم احساس می کنم همه چی برا م عادی شده دیگه ته همه چیو داشتم و زندگیم شده بود ورزش و باشگاه و کاشت ناخن و این قرو اطوارها و الکی گیر دادن به وزنم و …در صورتیکه همه چی اوکی بود و وزنم خوب بود و به قول بقیه من همیشه خوش تیپ بودم
نمی دونم تونستم منظورم و برسونم یا نه منظورم این بود که تنها دستاوردم و هدفم باشگاه رفتن و رسیدن به خودمو مهمونی گرفتن و خوشحال کردن بقیه بود مقطعی حالم خوب بود ولی یه چیزی کم بود متوجه نمی شدم چی کمه نگو از درون خالی بودم باید رو خودم کار می کردم اهل نماز خوندن و دعا کردن هم بودم ولی اونجوری مقید نبودم در واقع درکی که الان دارم و نداشتم اون موقع و کلی باور اشتباه و با خودم یدک می کشیدم
گفتم غزل تو از بچگی به نقاشی علاقه داشتی بیا برو کلاس نقاشی رفتم یه دور ه نقاشی ویترای یاد گرفتم و خیلی حالم خوب بود ولی بازم نتونستم شاد واقعی باشم
و تا دلتون بخواد این احساس بد و نارضایتی من و از عرش آورد به فرش و زندگی و جهان اون روی دیگه اش و به من نشون داد شریک همسرم زمانی که همسرم سرگرم برآورده کردن خواسته های من بود از فرصت استفاده کرد و کلاهش و برداشت و کلی همسرم دچار چالش شد و حتی یه شب که من با پسرم و دخترم و مادرم باغ بودم شب خوابیدم چون دوستامو و واسه ناهار دعوت کرده بودم بچه های دوره ی کارشناسی بودن ۵ تا دوست صمیمی بودیم
نوبت من بودکه دعوت کنم خلاصه قرار بود بیان و من چون صبح زود می خواستم آشپزی کنم از شب قبلش خریدا م و کردم و همسرمم گفتم نیاد و مامانمم چون تنها نباشیم با ما اومد و اون شب برعکس دفعات قبلی که من قفل در ویلا رو می بستم و کلیدش و می زاشتم رو میز اون شب برای اولین بار قفل و باز گذاشتم و گفتم چیزی نمی شه ما که سرایدار داریم و …
همون شب دزد زد و شیشه ی در و شکست و وارد شد و دیگه با چوب و چماق و سر صورت بسه وارد شدند و بماند اتفاقاتش و وقایع بعدش
فقط این و می دونم که به همسرم گفتم من دیگه نه باغ می خوام نه خونه نه طلا نه ماشین فقط امنیت می خوام و اگر شده برم ترکیه دیگه نمی خوام اینجا بمونم
استاد جان سه ماه بعدش من کل زندگیمو چه بخشیدم و چه فروختم و چه گذاشتم خونه ی خواهر و برادر به اتفاق همسرم و بچه ها رفتیم گرجستان سال ۹۶ و همسرم هم دچار بحران مشکلات با شریکش بود و کلی به مشکل خورد و مجبور بود چک هایی که کشیده بود و پاس کنه و جواب طلبکارا رو بده و (این و بگم همسرم مهندس عمران و برج ساز بود)
خلاصه من خوشحال که دیگه امنیت دارم و ارامش دارم اینجا تو تفلیس زیبا یکسالی بودیم و کلی تو نقاشی ویترای پیشرفت کردمو به واسطه ی دوستان خوبی که داشتم اونجادوتا نمایشگاه شرکت کردم و کلی فروش داشتم و خوشحال بودم همسرم در رفت و آمد بود
تا اینکه یکی از اون دوستاش که چک سفید امضا دستش بود امانت چک و پر می کنه وبه نامردی همسرم و ممنوع الخروج می کنه
و همسرم نتونست بیاد و من موندم و دوتا بچه و بعد با همسرم به اختلاف خوردیم و کل مشکلات و به گردن همسرم انداختم و مسبب همه چی اون رو می دونستم همسرم می گفت بیا ایران و من می گفتم کل زندگیمو دادم چرا باید برگردم ایران مردم چی می گن و همش مردم و ترس از برداشت مردم ، و دوستام و فامیل چی میگن و ….
همسرم از لحاظ روحی داغون شده بود
۸ماه ایران تنها بود و مرتب قهر و آشتی داشتیم
تا اینکه خونه و زندگی رویایی و قشنگی که تو تفلیس داشتم و گذاشتم گفتم برگردم ایران زندگیمو سرو سامون بدم ، بر گشتن همانا و دیگه بر نگشتن به تفلیس همانا
همسرم من و دخترم و ممنوع الخروج کرده بود
از اون رابطه ی عاشقانه و رویایی جز یه سراب هیچی دیگه نمونده بود یکسره به خدا شکایت می کردم خدایا چرا من مگر من چیکار کرده بود چرا زندگیم اینجوری شد و مدام گله و شکایت و حرفای منفی و داستان هایی داشتم که اصلا دوست ندارم تو فضای مثبت این سایت عنوان کنم
استاد خلاصه به مرز جدایی از همسرم نزدیک شدم یعنی تا دادگاه و شکایت و این چیزا پیش رفتم حتی وکیل گرفتم و طاقت نداشتم بدون اون امکانات زندگی کنم هر چند همسرم از خانواده ای مرفه بود و بیار مذهبی بودن خونوادشون و کلی ملک و املاک داشت و داره که به خاطر مشکلاتی شریکش همه فعلا به حالت ساکن مونده نه این می فروشه نه اون می فروشه سهمش و کلی داستان ها ی این چنینی
من یه روز نشستم و حسابی گریه کردم و گفتم خدایا من نمی دونم چیکار کنم واقعا درمانده شدم خودت من و هدایت کن من نمی دونم اشتباهم کجا بود من تسلیمم و خودت هدایتم کن و از ته دلم با خدا حرف زدم
فردای اون روز با همسرم صحبت کردم و بعد از جلسه ی دادگاه خودم با به نیروی فوق العاده بدون غرور شمشیرها مو انداختم و به همسر م گفتم بیا دوباره شروع کنیم تو دست بردار از دنبال کردن و گرفتن حقت از شریکت و من هم دیگه زندگی لاکچری ازت نمی خوام با همین هایی که هست حتی کمتر بیا دوباره شروع کنیم
اوایل موقع نقاشی از طریق کانال های تلگرامی ویس های مختلف و گوش میدادم و لابه لای اونها ویس های شما
هیچ شناختی از شما نداشتم و بعد از گوش دادن به فایلهای اساتید مختلف بعد از شش ماه جذب صحبت های شما شدم در واقع بیشتر به دلم نشست و هر چه بیشتر شما رو شناختم بیشتر عاشقتون و معتاد به حرفهاتون شدم
استاد الان نزدیک دوسال من رو خودم کار می کنم و از درون شادم و مرتب شکر گذاری میکنم
حتی با ابرها صحبت می کنم با ستاره با خدا اشکی که می ریزم اشک از سر شوق بخاطر نشانه هاش بخاطر اینکه خدای واقعی رو پیدا کردم بخاطر اینکه ترس هامو کنار گذاشتم ترس از قضاوت مردم و ترس از آینده
من در لحظه ی حال زندگی می کنم
بیست سال که می خوام قرآن و با معنی بخونم ولی نشد که نشد تا وقتش رسید
یه اپلیکیشن پیدا کردم که صوتی قرآن و معنی می کنه و روزی چند بار قرآن می خونم و خوابم کم شده فقط تشنه ی آگاهی ام فقط می خوام خودمو و جهان و بیشتر و بیشتر کشف کنم اینقدر معجزه و نشانه برام رخ داده که نگو نپرس از اینکه یهویی سفارش بگیرم واسه نقاشی برای گیفت یه کارخونه ی بنام و یه ماه رو پروژه ی سفارشات اونها کار کنم و درآمد میلیونی داشته باشم
منی که خدام همسرم بود فکر می کردم اون هست که من و می تونه به خواسته هام برسونه منی که ۱۰۰۰ تومان درآمد نداشتم و فقط مصرف کننده بودم من الان درآمد میلیونی دارم البته در کنار نقاشی فعالیت های دیگه هم می کنم فروش اینترنتی …
استاد جان من بدون ویس های شما و زندگی شما هیچم همه خونواده ام شمارو می شناسن
با اولین جذبم فقط تونستم فایل های قانون آفرینشتون و بخرم و مشتاقانه منتظرم تمام فایلهاتون و بخرم و با جون و دل اولین درآمدی که به اون سقف برسه حتما روانشناسی ثروت و بقیه فایلهاتون و خریداری می کنم استاد اینقدر باورهام و تغییر دادین اینقدر زندگیم و قشنگ کردید که فقط خدا می دونه شما چه کردید با من
استاد جان مرتب براتون دعای خیر می کنم و فقط از خدا می خوام همیشه سلامت و پایدار باشید و همچنان موفق
استاد همش حسرت می خورم چرا زودتر بیدار نشدم و همسرم می گه وقتش نرسیده بوده من الان شکر گذاری می کنم برای نعمت هایی که خدا بهم داده بود و شکر گذارشون نبودم
الان می فهمم چیکار کردم ولی خوشحالم از اینکه بجاش اونها رو دادم یه حال خوب و گرفتم از درون حالم خوبه دیگه نگران هیچی نیستم و می دونم خدا همه جا حضور داره پیشاپیش من حرکت می کنه و به مسیر درست هدایتم می کنه
رو در و دیوار و ایینه و دستشویی و همه جا جملات مثبت تاکیدی نوشتم و صدامو ضبط کردم و روزی یکی دوساعت پیاده روی می کنم و مرتب تکرار میشه تو مغزم این جملات کلا راه میرم ناخودآگاه زبونم می چرخه به سمت این جملات مثبت من تلوزیون نمی بینم خیلی مراقبم که ورودی ها مو کنترل کنم الانم که اینجا کلی از مشکلات سابقم گفتم و منفی بود داستانهاش ولی باز گفتم ممکن به درد خیلی ها بخوره این نوشته ها…
همیشه می گم خدایا شکرت برای آشنایی با استاد عباس منش و خانم شایسته ی عزیزم مرتب خداروشکر می کنم برای آشنایی با شما
استاد حلالتون این زندگی شیرین و عالی نوش جونتون نمی دونید چقدر دعای خیر پشت سرتون
استاد جان می دونم خیلی طولانی نوشتم دیگه دستم خواب رفته بس گوشی دستم بود و نوشتم
فقط یه نکته رو بگم پارسال یه مستند راجع به امریکا تلوزیون نشون داد و اونجا کلی شک به دلم افتاد از مردم فقیر و دائم الخمر و محیط های زشت و کثیف و آدمهای افسرده و می گفت اینجا هیچ خبری نیست و …مصاحبه با افراد درب و داغون …اونجا یکمی باورهام زیر سوال رفت ولی باز با دیدن فایلهای شما نظرم راجع به امریکا مثبت شده و دوباره برگشتم به رویای کودکیم و یکی از آرزوهام زندگی در فلوریداست
امیدوارم یه روز ی افتخار این و داشته باشم از نزدیک شما رو ببینم
ضمنا استاد عزیزم همیشه از خدا می خواستم تا قبل از اینکه ۴۰ سالم بشه به یه ثباتی برسم و بفهمم واقعا از زندگیم چی می خوام
و قبل ۴۰ سالگی بابزرگترین چالش زندگیم برخورد کردم و الان دنیا برام قشنگ تر شده با چیزهایی خوشحال می شم که قبلا بهشون اهمیت نمیدادم الان خدا از طریق نشانه هاش باهام صحبت می کنه اینقدر هدایتم می کنه که اشک شوق می ریزم از شدت هیجان
واینکه در یه فرصت دیگه حتما از هدایت هام براتون می نویسم
دوستتون دارم و همیشه شاکر خداوند بزرگم بخاطر اینکه من و به سمت شما هدایت کرد
پیشاپیش عذر خواهی می کنم از غلط های املایی و نوشتاری ام اگر قدرت بیان انچنانی نداشتم
ولی دلی بود نوشته هام و طولانی ترین نوشته ی زندگیم بود
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی خداراهزاران بار شاکرم ک درجمع خانواده صمیمی عباسمنش هستم من قبل از آشنایی با استاد و دیدن سریال زندگی در بهست وسفر به دور آمریکا به شدت از آمریکا متنفر بودم حتی یادمه شنیدن اسم آمریکا یه حس انزجار داشتم و آمریکا در نظرم مثل یه هیولا بود جایی ک روابز خانوادگی اصلا وجود نداره و مردمانش تمایل به ازدواج وتشکیل خانواده ندارن امنیت خیلی کمه وهمه اسلحه وکلت دارن بی بندباری و هرج ومرج زیادی داره در مورد طبیعت آمریکا پیش فرضی نداشتم ولی کلا آمریکارو جای خیلی بدی میدونستم و حتی بارها تو دلم لعن ونفرین میکردم چون چیزهایی تو اخبار و رسانه ها شنیده بودم عامل بدبختی و فقر و جنگ ایران رو آمریکا میدونستم و نگرشم این بود ک کشور بسیار بد با مردمان خشن و غیر قابل اعتمادی هستن یادمه روزهای اول ک فیلمهای استاد رو میدیدم حس خوبی به استاد نداشتم اصلا ذهنم قبول نمیکرد ک استادی ک من اینهمه با فایلهاش آرامش میگیرم و جذبش شدم نحوه زندگیش تو این کشور اینطوره ..روزای اول خیلی درگیری ذهنی داشتم حتی به خود استادهم بدبین شده بودم😅الان ک فکر میکنم چقد ذهنیتم با اونروزا عوض شده روزای اول وقتی سریال زندگی دربهشت یا بعضی وقتا سفر به دور آمریکا رو میدیدم به جای اینکه به نکات مثبت توجه کنم ناخودآگاه توجه ام به سمت چیزای دیگ میرفت مثلا خانم های بی حجاب لب ساحل و چیزای عجیب و قریب ودیگ اون اوایل به خاطر اون حس تنفر و کینه ک ازقبل نسبت به این کشور داشتم نمیتونستم ویا اصلا نمیشد نکات مثبت رو ببینم ولی هر بار چیزی درونم منو مشتاق میکرد سریالارو دنبال کنم به نظرم این برمیگرده به قدرت تاثیر گذاری استاد ک فوق العاده است ومن از روزای اول آشنایی با استاد واقعا مجذوبش شدم هرچند گاهی حرفاش ضد باورهای گذشتم بود ولی باز درونم حس شدیدی منو وامیداشت ک فایلهای اسناد رو دنبال کنم خلاصه اوایل فقط نگا میکردم و تمرکز به جنبه های مثبت نداشتم ولی کم کم نگرشم تغیر میکرد حتی الان ک مینویسم خودم دقیقا یادم نیس کی و چطور شد فقط میدونم آرام آرام نگرشم به این کشور تغییر کرد والان خیلی با علاقه سریال زندگی در بهشت رو دنبال میکنم الان آمریکا رو یه کشور بی نظیر و ثروتمند با مردم بسیار شاد میدونم هر چند ناگفته نماند در همه جا هم خوبی هست و هم بدی واین ماییم ک با توجه به نکات مثبت و خوب اونارو وارد تجربه زندگیمون میکنیم الان از دیدن طببعت زیبا وتمیزش لذت میبرم از جشن های مختلف و شادیهای کو چک وبزرگ مردمش از هماهنگی ذهن وروحشون از آزادی وتفریحات سالم و خانوادهایی ک واقعا کنارهم حالشون خوب لذت میبرم از فروانی وثروت ک تو این کشور هست لذت میبرم از فروشگاههای بزرگ پر از انواع واقسام کالاها واون خونه ای ک تو برج داشتین و خیلی وقتا از اون بالا برامون فیلم میگرفتین ولایو میزاشتین خیلی خیلی حالمو خوب میکرد نگرشم کلا به این کشور عوض شده والان رویای رفتن به این کشور رو دارم درحالی ک قبلا از شنیدن اسمش ترس وواهمه داشتم استاد من هر بار ک سریال زندگی در بهشت رو میبینم ازته قلبم شمارو تحسین میکنم و خیلی سپاسگزارم ک با نشون دادن این صحنه های قشنگ باعث شدین زندگی رو زیباتر ببینیم و به جنبه های مثبت هر چیز توجه کنیم استادعزیزم وخانم شایسته خیلی دوستون دارم و آرزو میکنم همواره سالم موفق وپیروز وثروتمندباشین
قبل اشنایی با شما و دیدن سریال زندگی دربهشت و سفر ب دور امریکا
نطرم درباره امریکا و کلا کشورهای دیگر این بود ک درگیری و مشکلات همه جاهست.همه جا کمبود وجود داره.کمبود اب.منابع طبیعی.کمبود ثروت.فسادمالی و اخلاقی.عصبانیت(مثلا پلیسهای اونهاهم مثل اینجا هستند و مخالف شادبودن هستند و از پست و جایگاهشون سو استفاده میکنند)خشم.همش درگیری و… اونم بخاطر دیده ها و شنیده و البته مدهبمون بود
اما ازوقتی زندگی شماهارو دیدم میبینم ک اصلاااا نژاد پرست نیستند و هرکسی با هر دین و مذهب و سبک زندگی اونجا زندگی میکنه و بهم احتدام میزارن (فایل زندگی آمیشها ک واقعا منو ب حیرت وا داشت ک بااینکه خیابون باریک بود و اونها با درشکه میرفتن کسی پشت سرش بوق بوق نمیکرد و دری وری نمیگفت بهش برااینکه راه رو بسته و اهسته میره و بهشون توهین نمیشه و مسخره نمیشن بخاطر سبک زندگیشونو این واقعااااااا باارزش بود و بنطرم اصل انسانسیت اجرا میشه و منم دارم سعی میکنم ب ادمها ب سبک و شیوه زندگبشون احترام بزارم فارق از دین و مدهب وهرچیز دیگشون ب انسان بودنشون احترام بزارم)😍😍😍😍
از ازادی لباس پوشیدنشون واقعاااااا لدت بردم ک برا دل خودشون بدون نیاز ب جلب توجه و خییییلی ساده لباس میپوشن و اینکه باازادی کاملی ک دارن با مایو تو خیابون نمیان و فقط کنار ساحل این مدل لباس میپوشن و کنار ساحل بدون توجه ب لباس هم برا جلب توجه و… لدت میبرن و شادن.وچاق و لاعری وسیاه و سفیدیشون مهم نیس.ادمها بشددددددددت خودت واقعی شون هستند و نیازی ندارن طور دیگه برا دیده شدن و توچشم اومدن کاری انجام بدن😍😍😍😍😍 منم بیشتر دارم سعی میکنم برا دل خودم لباس بپوشم قبلا هم اینجوربودم اما الان دارم بیشترش میکنم ک ارزش من ب خودمه ن لباس تنم
از فراوانی باران رحمت الهی و سرسبزی و تمیزی ک نگم اصلاااااا قبلا فکرمیکردم همه جاهمینطوریه و کمبود و هوای گرم و باران کم و… است امامیبینم نه ملتی هستند از توحیدی بودن زیادشون همیشه فراوانی هست نعمت هست و اونها بیشتر شکرگدارهستند نسبت ب ما ک مثلا مسلمان هستیم .خداوند بخاطر توحیدی بودنشون بهشون بیشتر نعمت داده فراوانی باران.سرسبزی.تمیزی.ارامش.اینکه میشه راحت زمین بزرگی ب بزرگی پارادایس داشت و اروم و امن اونجا زندگی کرد و لدت برد بدون نگرانی
خدایاشکررررررت بابت این همه نعمت و زیبایی😍😍😍😍
اینکه قبلا فکرمیکردم مشکلات و سختی ها هست و جزو امتحانات خداونده برا بنده های خوبش اما اللن فهمیدم هرچه عزیزتر باشی هرچی توحیدی تر باشی مشکلات و بلاها کمتره و تو ناز و نعمت بیشتری هستی
وقتی فایل طوفان مایکل رو دیدم .دیدم ادمها چقدررررر باهم درصلح هستن و انسانیت رو درست اجرامیکنند فارق از هردیدن و مذهبشون هوای همو دارن.و منتطر کمک دولت و… نیستن و خودشون ب خودشون بی منت خوبی میکنند و حواسشون ب شادبودنشونه تاااینکه خودشو نو بدبخت جلوه بدن و از همه درخواست کمک کنند.اونها ب خودشون و خدای درونشون ایمان دارن و منتطر کمک نیستن
واین چقدررررررررررر برامن درس داشت ک بزرگترین شرک ما هارو ندارن براهمین درکشوری پراز نعمت زندگی میکنند😍😍😍😍😍😍
وانکه واقعا وقتی زنوگی شمارو میبینم قران رو میخونم درک میکنم ک هرکسی هرجاهست جای درسته تو قران هم وقتی قرار بوده بلا بیاد ادمها باایمان ازاونجا خارج شدن (واین مثال نقض این حرف ک بما میگفتن زندگی همینه خوب و بد با هم و بپای هم میسوزند😐😐😐😐😐))
وقتی فایل شگداری امریکارو شنیدم واقعا از خودم خجالت کشیدم ک اونها بااینکه مثل کشور ما اسم اسلام رو خودشون نزاشتن اما خییییییلی بیشترازما سپاسگدار خداوند و نعمتهاش هستند
برعکس ما ک مراسم عزا و … رو پررنگ میگیرم و فکرمیکنیم گریه کردن و عزاداری و توسر زدن مارو بخدا نزدیکتر میکنه اما ۱ملت دیگه اعتقادشون اینه سپاسگداری و شاد بودن ما رو بخدا نزدیکتر میکنه و اتفاقا نعمت و برکت و شادی بیشتر هم براشون از درو دیوار میاد خداروشکررررررررررررررر و واقعا ک لایق و شایسته هستند 😍😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی دیدم بااینکه مشروب ازاده اونجا اما کسی خمار و مست تو خیابونها نیس و اگرهم باشه مشکلی نداره مردم چقدررررررررر دنبال شادیهای دیگه هستن تا مشروب و.. اما توکشور ما ک اسم مسلمان رو داره همه جا نقل هرمجلس باحال و جداب و خوبمون شده بودن مشروب و اگه مشروب نباشه انگار مجلس خوشی نداره و ادمها نمیتونند جور دیگه شاد باشند و خوش بگدرونند
وقتی پارکهای بزرگ و سرسبز و تمیزو زیبارو میبینم خداروشکرررررر میکنم بخاطر این همه سرسبزی و میگم واقعا هرکسی لایقش هست ازشون استفاده میکنه و حداوند براشون از درو دیوار نعمت میفرسته و هرکی لایقش هست ازاین زیبایها و پاکی و ارامش لدت میبره چه حجم بزرگی از پارکها و سرسبزی ها و امکانات رفاهی عاااااااااالی 😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی فایل اون خونه ابشار ک ۱ادم ثروتمند اونو هدیه داده بود ب میراث فرهنگی و اون همه ادم ازدیدن اون مکان زیبا لدت میبردن دیدم چقدرررررر ثروتمند بودن خوبه و هم خودشون لدت بردن و هم میزارن بقیه لدت ببرن بجای اینکه دورشو دیوار بکشن و تابلو بزنند (ملک شخصی است از ورود ب باغ خودداری کنید)یا ( ورود ممنوع سگها درباغ ازاد هستند)یک نفر ثروتمند همچین ملک زیبایی رو میبخشه و ادمها ازادانه ازاونجا بازدید میکنند و لذت میبرن😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
چقدرررررر ثروتمند بودن خوبه و لدت بخشه برخلاف باورهای ما ک بهمون گفتند
وقتی فروشگهاهای آی کیا رو میبینم میفهمم ک چقدررررررر نظم.مرتبی.تمیزی.خدمات عااااالی هست و چقدررررررررر بسته های باکیفیت ک مشتری از خریدش لدت میبره و بالدت میاد توخونه خودش باز میکنه و لدت ساختنشو درک میکنه😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی فایل مسابقه های رو یخ رو دیدم دیدم پلیس هاچقدررررر خوش برخورد مهربونند و مواظب ارامش و امنیت هستند فهمیدم ک اونها حق دارن اونجا باشند و باهمچین ادمهایی برخورد کنند .دیدم ک مردم ب هربخانه ای دنبال شاد بودن هستند برخلاف کشور ما…. فارق از سن و جنس و ملیت و.. فقط شاد بودن و لدت بردن
ازتمام فایلهاتون فهمیدم و درک کردم موصوع دین خاص نیس.موصوع پوشیدن چادر و دیده نشدن مو و … نیس.
موصوع توحیده.باور ب خدای درونمون.صلح بودن باخودمونه.قصاوت نکردنه.ادمهارو دوست داشتن و احترام گداشتن ب حقوق هم دیگه اس.موصوع اینه بخودمون احترام بزاریم.باورکنیم خودمون خالق زندگیمون هستیم.باورکنیم برا دریافت نعمت بیشتر باید سپاسگدار بود.باخودمون درصلح باشیم و شکرگدار نعمتهامون باشیم.باید شخصیت خودمون رو رشد بدیم نه اینکه خرده ب دولت و مادر و پدر و ….بگیریم.وقتی در صلح باشیم.وقتی باورهای توحیدی داشته باشیم و شکرگدار نعمتها باشیم هدایت میشیم ب جاهایی ک نعمتهای بیشتر.ازادی بیشتر.امنیت بالا
موصوع صلاته نه اون صلاتی ک به مایاد دادن
صلاه یعنی توجه خاص ب خدا و نعمتهاش و تقوا(کنترل ذهن)
و میبینم ک شما چطورررر هر روز و هرلحطه هم بصورت زبانی سپاسگدارید و هم بصورت عملی سپاسگدارید ک از نعمتهایی ک خدا بهتون داده نهایت لذت رو میبرید
ومهمترین درسی از دیدن فایلها گرفتم اینکه میشه زن و شوهری دید و وجود داره ک باهم عاشقانه بارابطه عاااالی و زیبا ب دوراز تنش و بحث و …. باهم زندگی کنند و دنبال رشد باشند و عاشقانه همو دوست داشته باشند اما وابسته نباشند و این همیشه برام رویا بود ک زندگی ببینم ک توش دعوا و بحث و.. نباشه و بهم نگن زندگی همینه دعوا نمک زندگیه و…. منم ازاین زندگی و روابط عاشقانه ک هرلحظه اش شادی و ارامش و لذته و رشد کردن میخام😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
و از خدا و شما بینهاااااایت سپاسگدارم بابت نشون دادن زندگیتون و این حد از ازادی و ارامش و روابط عاشقانه و لدت بردن از دنیا و کشف خودتون
(و سعی کردم طبق فرموده استاد فقط توجه رو خوبی بزارم و ازخوبیها حرف بزنم و نکات بد رو ک درکشورمون هست رو بازگو نکنم چون میخام فقط خوبی و خوشی تو زندگیم جاری باشه و کانون توجه من فقط رو چیزهایی ک میخام باشه😍😍😍😍)
تشکر از استاد گرامی که با طرح این سوال ذهن ما رو درگیر باورهای اشتباه خودمان کردند ویه جورایی به چالش کشیدن.
1.من همیشه فکر میکردم که مردم امریکا ،انسان های بی دین و مذهبی هستند که به خدا اعتقاد ندارند،اما بعد از دیدن سفر به دور امریکا توی یکی از قسمت ها ،یه خانم تقریبا مسن،گوشه ای از حیاط خونه اش رو جایی برای پرستش گذاشته بود و برام خیلی جالب بود که اینو دیدم والبته استمرار این دیده ها وکار کردن روی باورهام فهمیدم که ،پرستش خداوند در دل انسانهاست.
2.من فکر میکردم که بنیان خانواده در امریکا سست وبی پایه هست،وبه خاطر فیلمهایی که دیده بودم که آزادی جنسی دارند ،مدام ناخودآگاه فک میکردم تجاوز بیداد میکنه،اما با دیدن سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا دیدم اصلا اینطور نیس،اونجا بسیار زیاد به هم احترام میگذارند وباورهای من اشتباه بوده
3.مثلا با دیدن خانواده رایان،برام خیلی جالب بود که چند تا فرزند دارند ورابطه اشون باهم خیلی خوبه ومادر خانواده چقدر عاشقانه بهشون عشق میورزه،که این مورد برای من که فکر میکردم ،خانواده اونجا بی معنی هست کاملا در تضاد بود.
4.یکی از مسایلی که با این مستند ها فهمیدم ،این بود که روی کره زمین جایی هست که همیشه هوا معتدل هست ،که من همیشه این اب وهوا رو دوست داشتمدارم.
5.ومورد دیگه اینکه با هر نژاد ومذهبی همه با هم در صلح هستند،وبا هر پوششی.
من فکر میکردم کسی که لخت نباشه اونجا جایی نداره،اما فهمیدم که اونجا هر جور بخای میتونی هر پوششی داشته باشی وآزادی وهمه بهت احترام میزارن با هرهم عقیده واندیشه ای.
من با دیدن مستند ها فهمیدم میشه جور دیگه ای زندگی کرد واز زندگی لذت برد،میشه بهشت رو در هر دو دنیا ساخت.
بنام خدا
سلام استاد مهربونم و سلام مریم عزیزمممممم وسلام به شما دوست خوبم که دریک خانواده ایم😊😊😊
میخوام برای جواب به این سوال ارزشمند،از اول شروع کنم،
منم مثل استاد توی شهر مذهبی مشهد توی یه خانواده و فامیل مذهبی به دنیااومدم واز بچگی تمام شرایطی که استاد کاملا توضیح دادن رو تجربه کردم…و اینکه استاد هرچی تعریف میکنن کاملا برام با اون حس و حالش برام تداعی میشه وانگاری زندگی منو توضیح میدید.👍
من نسبت به آمریکا ذهنیت هایی مثل اینکه همیشه وهمه اسلحه دارن حتی توی رختخواب شون،طبیعت خشک و بیابانی و انسانهایی با لباس ها و چهره های کثیف و نازیبا،روابط زشت ودزدی…
اما…..
اما….
با دیدن سریال زندگی در بهشت وسفر به دور آمریکا دیدو ذهنیتم کامل عوض شده و تازه دارم میفهمم که انسان باید چطوری زندگی و رفتار کنه و چقدر بی نهایت از رفتارهای ما اشتباه است،
من متوجه شدم که….
انسانهایی با رفتارهای بسیار بسیار عالی هستند،به هر موجودی احترام میذارن،به شغلشون عشق میورزند ،بدون اینکه کسی رو بشناسن بهش سلام میکنن و مهربانن،فوق العاده تمیزهستند،من هیچ کجا توی این همه قسمت توی شرایط و زمان های مختلف هیچ گونه زباله ندیدم و جای بسیار تحسین و تقدیر داره،چقدر با خودشون در صلح هستند،چقدر شاد هستند وشاکر👏چقدر همه چی سر جای خودش هست،بی نهایت عاشق طراوت و شادابی و بارندگی های این سرزمین شدم،چقدر عالی هست که برای استفاده سیگارو مشروبات الکلی قانون وجود داره،سن وجود داره،مکان وجود داره و همگی به این قوانین احترام میزارن 👍
حالا میفهمم که چرا توی ایران این شرایط به وجود اومده و روز به روز …….دیگه نگم براتون😜
چقدر عاشق شادی های دسته جمعی و مدیتیشن های گروهی شون شدم وااااای عالیه عالییییییی 👍
چقدر امنیت زیادی داره ،اینم بی نظیره که بسته ی سفارشی ت دوهفته توی خیابون باشه وباخیال راحت بری وکامل برش داری،
چقدر همه میخندند با وجود سادگی ظاهری شون و بدون آرایش ،زیبا هستند
با انرژی فعالیت میکنن و چقدر خوبه وعالیه که توی اون سرزمین هیچی رو زشت نمی دونن و برای بقیه و اینکه بقیه مردم چه نظری راجع به شون دارن ،کاری رو انجام نمیدن یه نکته عالییییییی و بی نظیره که واقعا تحسین شون میکنم….اینکه هرجایی که حس خوب داشته باشند میشینن و طراحی میکنن،هرجایی میرقصن،هرجایی استراحت میکنن،هرجایی آواز میخونن هر جایی هرجایی هرجایی هر کاری که حس خوب بهشون بده انجام میدن،چه تنوع غذایی زیبایی دارن و چقدر همه چی با کیفیت هست و چقدر همه کارشون رو درست انجام میدن و از سر باز نمیکنن،چقدر حس کمک کردن به دیگران بالاست،چه چیزهایی رو نمی دونستم،واااای خدای من چقدر نکات نازیبایی در مورد زیبایی هایت وتکه های وجودت که در کالبد انسانهای خوب گذاشتی،داشتم و حالم خوبه که دارم متوجه خیلی خیلی خیلی چیزها میشم که تا چندی پیش نمی دونستم.
شاید براتون جالب باشه که من
بعداز شنیدن یه فایل استاد که راجع به منطقهای صحبت کردند که خونه هااز یک سمت به آب وازیک سمت به خشکی خیابان متصل هستند توی ایالتی به نام فورت لادریدل تونستم خونه خودم رو پیدا کنم😁 میپرسید چطور!😳
یه حسی بهم گفت به شماره شناسنامه م حتما یه شماره پلاک توی این منطقه هست و وقتی با کنجکاوی سرچ کردم…..دیدم….بله هست🤗(شماره ۷۶۵)شمام میتونید سرچ کنید خونه ی منو ببینید😁🤗
اونجا بود که کلی اشک ریختم و عکس اون خونه و اطرافش رو برای پس زمینه گوشیم انتخاب کردم و هرروز با دیدنش حالم خوب خوب وخوبتر میشه😍😍😍
من دارم از فایل های رایگان سایت استفاده میکنم ،امسال رو سال عزت نفس و خودباوری برای خودم هدف گذاری کردم آخه استاد شما همیشه روی عزت نفس و توحید تاکید داشته و داریدو دارم سعی میکنم هر روز یه فایل عزت نفس و توحید عملی رو بشنوم تا به اون چیزی که مد نظرمه برسم.چقدر دوست دارم بتونم از فایل کامل عزت نفس به زودی استفاده کنم🤩😍🤩😍🤩 خدایا ازت سپاسگزارم 💐😍😍😍
ممنونم که اینقدر مهربونید استاد عزیزمممممم 😘
راستی عاشق آرامش و خنده های مایک هستم ،بهتون تبریک میگم که خانواده عالی وبی نظیری هستید.
ممنونم از اینکه کامنت منو خوندید خوشحالم که تونستم حسم رو نسبت به این موضوع بگم.ازتون سپاسگزارم 💐😍💐
در پناه الله یکتا باشید
😍😘😍😘😍😘😘😘
بسم الله الرحمان الرحیم
بزن بریم اول از همه به نکاتی بپردازیم که نوشتن این کامنت برامون داره
اول از همه کمک میکنه درک کنیم
که دلیلی اینکه یه سری جاهاو چیز هارو تجربه نمیکردیم و نمیتونستم برم باور ها و پیش فرض های ذهنی غلطم بود
و وقتی این ورودی ها درست میشن ارام ارام سد ها و باور های مخرب و ترمز ها دارن لایه لایه برداشته میشن و اطلاعات مناسب ارام ارام ایجاد میشه و زمینه فرکانسی برای هدایت شدن به اون موضوعات و جاها و……. فراهم میشه در کنار اینکهداریم رو چرخ دنده های دیگه ی قانون هم کار میکنیم
دوما وقتی اختلاف این پیش فرض هامونو با اون چیزی که یک فرد با پیش فرض دیگه ای به صورت واقعی تجربه کرده رو میبینیم
خیلی بهتر میتونیم نپذیریم هم چیزی رو هر پیشفرضی رو
هر حرف و تجربه کسی رو
و اگاهانه خودمون ذهنمون در تمام موارد پاک کنیم و بتونیم از نو بنیان گذاری کنیم بر اساس اصلاعاتی که کمکمون میکنه به پیشرفت و رشد و موفقیت و خوشبختی مون کمک میکنه نه اینکه ضربه میزنه و ویروس بدبختی رو توسعه میده
و بیاییم هر فیلتری رو قبول نکنیم و بگیم اگر جور دیگه ای باور بسازم نتیجه متفاوتی میگیرم
و حواسمون باشه شاید چیزی که ما تجربه کرده باشیم خوب نبوده باشه اما این واقعیت همه نیست
و اگه این ورودی هارو این اب و تاب ها و تمرکز به منفی ترین وجه اون موضوع دولت کشور و………. رو حذف کنیم
و ورودی های دیگه ای رو به مغزمون بدیم و دنبالش باشیم
میتونیم نتیجه متفاوتی رو تجربه کنیم
و خوبی قضیه اینه که قرار نیست اون بدی ها جنایت ها یا خشونت و…….. وجود نداشته باشه و حذف بشه
بلکه قراره ما اگر قبلا تو مدار دیدن اونا بودیم از مدارش خارج شیم با توجه به نکات مثبت اون موضوع اون بعد زندگی یا
………….میتونیم چیزای بهتری رو خیلی خیلی متفاوتی رو تجربه کنیم که قبلا نمیدونستیم که وجود داره و به اسونی با باور های غلط خودمونو محروم میکردیم و وارد مدار بدبختی میشدیم و از کی عالمه رفتار مناسب و تفریح و تجربه ناب که میتونه واقعیت زندگیمون باشه محروم بودیم به خاطر پذیرفتن یک سری اطلاعات
سومین مزیت نوشتن این کامنت اینه که میبینیم جهت زندگیمون رو که در این موارد چه چیزی سکان رو به دست داشته و میفهمیم که این باور ها تا چه حد رفتار ها و تصمیمات و جهت و مسیرمون رو شکل میدن و نتایج زندگیمون رو ایجاد میکنن و وقتی درست باشه چقدر متفاوته با وقتی که تحت تاثیر سیاست ها بنا شده باشه
نکته مهم
این پیش فرض های ذهنی باعث میشه ما مسیر زندگیمون رو گم کنیم و به سمت نعمت ها هدایت نشیم تحت تاثیر این ویروس های اشتباه
با این منطق بهتر درک میکنیم که چرا وقتی پول رو از خدا دور میبینیم ازش دور میشیم
چرا وقتی درمورد کشوری فکر های بسیار درب و داغونی داریم نمیتونیم بریم
چون این باور ها و ساختگی های ذهن و این تصاویر داره ضمیر ناخود اگاه رو شکل میده با منطق و ذهن هم رفتار هارو بر اساسش شکل میده و جلوی رخ دادن خیلی اتفاقات خوب رو میگیره چون قانون اینه که فرکانس های نشعت گرفته از باورام دارن اتفاقاتمو شکل میدن
پس الان بهتر میفهمم که اگر باور هامو درست کنم واقعا نتایج بهتر میشه چون ما بر اساس قواعد ذهنی که باور هامونن پیش میریم
و وقتی این ورودی ها و این تفاوت هارو میبینیم یواش یواش میتونیم باور کنیم ه اقا اینم شدنیه
اینم میشه
اینم هست
منم اینو میخوام
چون نمیدونستم تاحالا اینجوریم میشه
و اونوقته که میتونی بخوای و با ادامه دادن مسیر تجربه هایی داشته باشیم که مدتها در حسرت و تلاش براش بودیم اما تا وقتی پیش فرض و ذهن جیز دیگه ایه تلاش کاری پیش نمیبره
و این پیشفرض ها ارام ارام درصد درستی و مناسب بودن و مثبت بودنشون بیشتر میشه و موضوعات بیشتری رو میگیره و ترمز ها در مسائل مختلف برداشته میشه و در بیگ پیکچر که تو زندگیت رو نگاه میکنی میبنی چقدر اینا کار ساز بودن وو اگر خراب بودن به فلان جا نمیرسیدی و وقتی درستش کردی تغییراتت چطور بود مثل استاد
وقتی تاثیر این پیشفرض هارو میفهمی یاد میگیری بنیاد های فکری تو برمبنای درست بزاری نه رو هر چیزی که میشنوری که مممکنه مفید یا مضر باشه و سعی میکنی هر چیزی رو نشنوی و این تعهد کنترل ورودی ها به منظور کنترل و جهت دهی اگاهانه باور ها در تو شکل میگیره
و وقتی ما این باور هارو اصلاح میکنیم میتونیم نعمت ها وزیبایی هارو تجربه کنیم
و وقتی این ویروس ها باشه تو ذهنمون نمیزاره ما رشد کنیم و حقیقیت رو ببینیم
و لذت ببریم
و نعمت رو تجربه کنیم
به همین دلیل خداوند خودشو رحمان و غفور و رزاق معرفی میکنه که با این باور ها ما خدارو مهربان و حامی تجربه کنیم
با این اوصاف باید یک باز نگری دوباره ای در ما شکل بگیره
که بیشتر حواست باشه به ورودی هات
حواست باشه به چیزاهایی که داره ساخته میشه حتی از انیمیشن های مثبت
چیزهایی داره به ذهنت اون لا لو ها داده میشه که مخربن
پس بیا بگو بی خیال هررررررررررررررررر چی فیلم و انیمیشن مثبت و خوبه
فقط بچسب به فیلتر کردن ورودی هات با این فایلها
نه تنها انیمیشت و فیلم بلکه بیشتر از قبل حواست به گفتگو های خانوادگی و ………… باشه که چه چیز هایی که تو با چشمت ندیدی رو داره به صورت پیش فرض باور ت میشه
و سعی کن طوری اینارو اصلاح کنی
که نتیجش نعمت باشه
کراقب باش این اطلاعات که از تجارب یا غیر حقیقت زندگی بقیه هست برای تو ترس ایجاد نکنه از رفتن به دل ناشناخته
ها و عمل به الهاماتت
حواست باشه باید اصول و چیزی که باورهاتو تقویت میکنه باور کنی
درسته ممکنه حقیقت داشته باشه تجربه تلخ یک ادم از یک موضوع
اما تجربه شیرین هم حقیقته
تو تصمیم میگیری کدومو میخوای
به سمت همون برو
تو میتونی اونو داشته باشی
من میخوام ازین بحث ها و قضاوت های ندانسته اینا اینجورین این موضوع فلانه و….. خارج شم
و نپذیرم و همرنگ نباشم و با ذهنی پاگ بهترین چیزی که میخوام رو تجربه کنم
و ذهنم رو الوده نکنم به خوراک اکثریت که بعدا به زور بخوام پاگش کنم
وقتی بدبینی ها بهم کمک نمیکنه باید خودم واقعیت رو ببینم
وقتی بنیان فکری من در مورد ثروت سست هست باید برم خودم قران رو بخونم ببینم خدا چی گفته بر اون اساس باور های درست بسازم
نه هرچی که میشنوم و تو اینستا مد شده
نه……..
پس بیاییم پیش فرض ها و باور هایی که به ما ضربه میزنه رو به اسانی با ورودی های درست و منطق تغییر بدیم
حدایا شکرت حالا بریم سراغ ذهنیت من از امریکا
اولا که من چیزی که یادمه کلا اینه که من نمیدونستم امریکا چیه
کشوره
دولته
چیه
من فقط اسمشو تو 22 بهمن و شعار و راهپیمایی و مرگ برش شنیده بودم
و حتی نمیدونستم به کی و چی دارم بد و بیراه میگم و فقط پیروی میکردم از اون چیزی که مدیر و معلم میگفت
این از این
یعنی چیزی که من یادمه اینه
یه سری کارتون های کویری و….. دیده بودم
اما اونموقع نمیدونستم در مورد امریکاست
یکم که بزرگتر شدم فهمیدم کشوره و قاره و فلان
از تو کتابها و مدرسه و……
اخبار یادم نمیاد خونه ما
بابام ببینه
ولی میشنیدم امریکا فلان کرده
اینو کشته
ترامپ نمیدونم بایدن و اون یکی
فلانه و اینا
و میومدیم پرچمشونو تو مدرسه اتیش میزدیم و لگد میکردیم و ماکت ترامپو و………….
اما من هیچوقت دلیل اینارو نمیدونستم
فقط همینجوری میمون وار انچام میدادم
همینطوری بود که سال 98 گمونم ما سفر به دور امریکا رو دیدیم
خب چیزی که یادمه اینه که خیلی تو فضای قانون نبودم
خیلی حال نمیکردم
فقط تفریحی نگاهش میکردم
یادمم نمیاد چیز خوبی به چشم خورده باشه که بگم اها اینجا خوبه و….
همون تو مدار نبودم
تا اینکه کم کن جدی تر شدم تو این فضاها و اومدم کامنت نوشتم واسه سفر به دور امریکا
کم کم تو کتابا خوندم که رابطه ایران و امریکا خرابه مثلا
امریکا تو فلان سال اینکارا رو کرده
با فلسطین فلان کرده
نمیدونم فلانی رو کشته و………..
یا تو مطالعات اجتماعی میخوندیم نژاد پرستن امسال خوندیم که حتی اتوبوس هاشونم سیاه و سفید جدا بوده
نمیدونم ال و بل
اما وقتی میومدم سفر به دور امریکا رو مییدیدم میدید م چقدر ادماش باهاتون خوبن
اوکین
میگین ایرانی هستین
ادمها خیلی رفیقن باهاتون
حتی اون اسرائیلی که رئیس بانک بود رو شنیدم دهنم وا موند و اینا
من طبیعتشو تحسین میکردم چون فکر میکردم تو سمنان خودمون این سرسبزی نیست و کویره همش شنیده بودم
اما یه مدت که گذشت دیدم دارم تو استان کویری نام خودم به جنگل های فینسک هدایت میشم
رفتیم جنگل گفتم
خدای من اینا تو سمنان خودمون بود ما میگفتیم سمنان کویره
کویر کجاست
اینجا تا چشم کار میکنه چشمه و اب و کوه درخت پوشیده و جنگل
و چرا تاحالا اینا رو تجربه نکرده بودک
چون تحت تاثیر اون ورودی ها سمنان رو کویری میدونستم
اما حالا داره نظرم عوض میشه
اره خلاصه من رفاقت سیاه و سفید رو تو سفر به دور امریکا تحسین میکردم
چون تو فیلمهای شبکه نمایش دیده بودم تو افریقا البته که برده داری و………..
همش از امریکا شاه رو میدونستم که چه ادم بدی بوده و فلان
و فقط میدونستم امریکا همین ادمهای بد تاریخ هستن
ولی وقتی سفرنامه رو دیدم
دیدم یه کشوره
اباده
مردمون شاد
دور از جنگ های گذشته جشن میگیرن و میرقصن
شادی میکنن
فراوانی هست
ثروت هست
تفریح هس
امکانات عالی هست
و این شد که خواسته من شد زندگی در امریکا
هنوزم تو درسمون خیلی چیزها میگن اما من هی مستند واقعی رو میبینم هی کتابو
میبینم اقا بیخیلا این کتاب که نمیدونم کی نوشته
بیا واقعتیت رو ببین
دیگه کاری نداشتم بقیه چی میگن از امریکا و جنگ
دیگه شیفته ادمها و زیبایی ها و کسب کار ها و کوکاکولا هاو اروی هاش شده بودم
شیفته هرچی جنس با کیفیت و اورجیناله که روش پرچم امریکاست شدم
خیلی ورودی های منفی که استاد گفت رو نداشتم چون قبل از اون با شما اشنا شدم 😃
ولی بازم بارها وبارها باورام قوی تر شد
دیگه برام ملموس نیست و نبود که میگفتن امریکا بده
من کاریم نیست من عاشق این نظم و ساختمون ها و امکانات و مردمون و……..شم
عاشق امازونشم
و خدارو شکر
دیگه چی بگم
هنوزم ادمهای اطراف من همونن اما یاد گرفتم نخوام تغییرشون بدم
یه بار رفتم پسر خاله ده سالمو کمک کنم دیدم اوه اوه اون بچچه خیلی خوراک نامناسب داشته و داره و نمیتونه جز مادر پدرش رو قبول کنه
دیگه برام جنگ ها مهم نیست
نمیخوام بر علیه ایران یا امریکا باشم
میخوام با افتخار یک ایرانی که کل ایران رو عالی گشته و تو امریکا زندگی میکنه باشم
میخوام تو قطب امکانات باشم
و فراوانی رو تو هر لحظه تجربه کنم
از همون نقطه ای که هستم
تاااااااا بی انتها
دیگه
هنوزم یه سری باورای مخرب دارم درمورد مشروب و سیگار
اما با توضیحات استاد داره رفع میشه
داره تبدیل به تحسین میشه ازادیشون در عین حال از یک سنی به بعد واینا
یع عالمه شادی و رقص مردم رو دیدم
امکانات و رستوران های ایرانی رو دیدم
صلح این افراد رو دیدم با ایران و هر کشوری
برعکس چیزهایی که تو اخبار شنیده بودم
فزاوانی غذا و حیوان و شکار رو دیدم
چیزی که فکر میکردم چون تو ایران این ازادی شکار نیست یا من ندیدم که باشه هیچ جا نیست
الان دیگه عاشق جوراب پرچم امریکایی
و کیسه خواب پرچم امریکایی
و تصفیه اب مونم
دیگه تو دیدم امریکا مثل همه کشور هاست نه بد
بلکه بهترینه
و خدارو شکر میکنم از این بابت و میتونم همیشه تو هر موضوعی پیشفرض هامو بهبود بدم
الان سریال سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت تنها دید منو نسبت به امریکا عوض نکرد
نسبت به لذت بردن از طبیعت
سپاسگزاری
امکانات و فراوانی
میشود هایی که میشه داشت تو طبعت
روابط و ادمهایی که میشه برخورد کرد
رهایی و عدم وابستگی و ترس از مرگ
سفر کردن و اسون گرفتن و شروع از همون امکانات و نقطه ای که هستی
و قضات نکردن ادمها
و مهاجرت
و کار کدرن تو طبیعت و خودت تجربه کردن به جای کار گر گرفتن و فقط خورد ن و خوبیدن
و لذت بردن از تگک تک تجارب عوض کرده
الان خیلی چیزها تو رفتار هامون برگرفته ازین سریال عوض شده
مثل هدیه دادن
سپاسگزار بودن
تجربه کردن
خواسته داشتن
حرکت کردن
تحسین کردن
دست به عمل شدن و کارای فنی کردن
بهبود بخشی
اشپزی و کار خونه که میشه لذت بخش باشه میشه جزئی از کار کردن رو خودم باشه
هدایت
چقدر میشه هدایت شد و تو مسیر درست رها بود
مهاجزت کردن و دید به زبان و غریبه بودن و……..
تجربه غذا های جدید
اسون گرفتن در مهمونی دادن
مسئول سرگرم کردن ادمها خخودمونو ندونستن
نترسیدن از اشتباه کردن یا مسخره شدن
احترام به سبک شخصی افراد
بهبود بخشی دائمی زندگی
اجازه دادن به ادمها و در صلح بودن با دیدگاه های مختلف دنیا و مشکلی نداشتن و نخواستن که همه یکرنگ باشن و یک اعتقاد
دیدن و خواستن ازادی زمتنی و مالی و مکان ی
ارامش در هر زمانی و تمرکز بر نکات مثبت
رو باورا کارکردن و………
که نیاز داره خیلی بهتر
شه
و خیلی چیزها هست که میشه یادبگیریم و عمل کنیم
خدایا شکرت
امید وارم خوب فهمیده باشم
بیان کرده باشم
و عمل کنم
عاشقتونم
سلام ستایش جوون خیلی خوشحالم برات توی این سن با قوانین کیهانی آشنا شدی وقتی پروفایلو خوندم نوشتی بودی سیزده سالته و راسش تعجب کردم توی سن سیزده سالگی چقدر عالی قوانین رو درک کردی من یک خواهر دارم هم سن توه تقریبا اما توی این فضاها نیست وقتی نوشته بودی سیزده سالته یک لحظه برگشتم به اون سن چون دوازده سال ازت بزرگترم
چیزی که توی ذهنم اومد از اون دوران ذهنی بود که خیلی منطقی فکر نمیکرد و کسی که از این سن با این قوانین آشنا شه چقدر جلو تره چقدر با کیفیت تر زندگی میکنه میدونی من هر وقت قلبم بگه میام توی سایت نظر میذارم نه این که الکی نظر بذارم برای این که لایک بگیرم و جایزه بگیرم چون برای این صحبتا خیلی ارزش قائل هستم و دوست ندارم حرف بی ارزش بزنم هر وقت به یک آگهی رسیدم میام صحبتامو میکنم خیلی خوشحالم برات یاد مایک افتادم چون از مسیر خارج شد جهان اونو بگردود به ایران خیلی این اتفاق منو به فکر فرو برد من همیشه دوست داشتم یک برادری پدری مثل استاد داشه باشم بهم یاد بده قوانین رو اما اگه هم میداشتم توی فرکانس نبودم همون اتفاقی که برای مایک افتاد برای من هم میفتاد اما کسی که توی مدار باشه از کشور جنگزده افغانستان هم هدایت میشه به این سایت خیلی از هم خانواده ای های سایت از افغانستان هستند
سلام دوست خوبم
ممنونم برای پاسخ زیبایی که برام نوشتی
و چقدر اخر کامنتت رو دوست داشتم
خیلی خوبه که بدونیم اگر تو مدار نباشیم به هر شکلی هم استاد نسبتی باهامون داشته باشه ما نمی تونیم ادامه بدیم تو اون هماهنگی و خارج میشیم و اگر تو مدار باشیم مهم نیست اطرافیانمون کین
ما میتونیم هدایت شیم و تو این فضاها قرار بگیریم
واقعا خدایا شکرت
این عین عدل خداس
سلام خدمت استادِباورهای مثبت وعزیزدِلش مریم جانِ نازنین
ابتداسپاسگزاری میکنم بابت تمام زحماتی ک برای فایل های سفربه دورآمریکا وسریال زندگی دربهشت کشیدیدویه خداقوت جانانه ب شمادوعزیزمیگم.مطمئنم درزندگی هرکدام ازما اولین باره این اتفاق افتاده ک بازندگی استادمون اینقدرنزدیک درارتباط باشیم. تازه اونم چه استادی!!! کسی ک تمام زندگیتو تحت تاثیرقوانین الهی وراه راست قراربده. بالاخره هرکدوم ازما باورهایی داریم ک به قول استادمثل سیمان ب مغزمون چسبیده وکارکردن برای تغییراون باورها، حتی ازکارکردن فیزیکی درمعدن هم سخت تره، امامن اوایل متوجه این صحبت نمیشدم کم کم ک توی مسیرافتادم فهمیدم این حرف استاد رابایدباطلانوشت. چون مهمترین چیزدروجودهرانسانی باورهاشه ک تغییردادنش ب زمان وتمرین ونیازب جایگزینی دیدگاه های جدیدداره. راستش یکی ازباورهای من اقامت گرفتن توی کشورهای غریب وترک کردن مملکتِ گل وبلبلمون بود، عنوان وطن پرستی را ازابتداتوی مدارس توی ذهنم کرده بودند. وجدایی ازامکانات وترک هم وطن هام وخویشان ودوستان دیگه آخردنیا بودو اینکه مهاجران توی کشورهای دیگه واقعا چی نسیبشون میشه ب غیرازبی احترامی وغریب بودن وبعضا داشتن ی خونه ی کوچیک ونقلی اونم کجا؟ ی منطقه ی دورافتاده ازاون کشورغریب، امابادیدن سریال زندگی دربهشت دید من تغییرکردوبادیدن ثروت ونعمت هایی ک استادعزیزم دراختیارداره فقط آرزوم دیدن بهشت زیبا ولمس آرامشش ازنزدیک هست. بادیدن ملک ها ودارایی استادفهمیدم ک دربهترین جای دنیا، درآمریکامیشه ب بهترین هارسیدوحتی ملک هایی دربهترین مناطقی داشت ک آدمهای اون کشور توزندگیشون یک بارهم تجربه نکرده اند. میشه دوستانی داشت ک حتی بهترازهم زبان ها وهم نژادهای خودمون باشند، دوستی ک بدون چشمداشت بیادوگاهادرغیاب استادعزیزم ب کارهای این بهشت زیبا رسیدگی کنه.درموردمردم امریکا وبرخوردشون باشماواقعا ب وجدمیومدم ومیدیدم ک چقدرصمیمی ودوستانه باشما رفتارمیکنن وهمشون شادوخوشحال اند.باورمن این بودک مردمانش برخوردتندوبدی باهم وطن های من دارند ونژادپرست هستندواین باورازفیلم های نژادپرستانه وبرخوردشون بابرده های سیاه پوست ازبچگی توی من بوجوداومد، ولی درسفرب دورآمریکاازبرخوردمردمانِ دوستداشتنی هرشهرش متوجه شدم ک چقدرباورم غلط بوده وچقدررفتاراین مردم تحسین برانگیزهست. یکی ازباورهام ناامنی، دزدی، قتل دراین کشوروخطرتجاوزبرای زنان ودختران درکوچه وخیابان بود، تَصورم این بودک ادمهای مَست ازمشروب،گوشه ی کوچه وخیابان برای زنان ودختران دام پهن کردن وبادیدن فایل سفرب دورامریکا متوجه امنیت بیش ازحداین کشوروآزادی های بجاودرستش شدم اونجایی ک شما گفتین کسی ک بخادمشروب وحتی سیگاربخره بایدکارت شناسایی ارائه بده وسنش قانونی باشه والکی هم نمیتونن مست توی شهربگردند.جاهایی ک روزهاوشایدهفته هاپکیج های پستی شما میرسه وپشت درکنارجاده میمونه وکسی نگاهشم نمیکنه، اینکه جنگلِ دَرندشت شما بایه زنجیر حریمش حفظ میشه وبااینهمه وسایلی ک داخلشه هیچ کس بی اجازه واردش نمیشه، اینهااااا همش امنیته. درسریال زندگی دربهشت خانواده هایی ک مهمان شما بودن، پُرجمعیت بودندوباداشتن ۴یا۵فرزند، حتی بیشتر بسیارشادوسلامت بودند،تربیت ومسئولیت پذیری هرکدام ازبچه ها جای خودش راداشت واین نشان ازکشوری پرازنعمت وفرهنگ،دولتی باامکانات بالاوایجادباورهای ثروت ساز وفراوانی درذهن مردُمش،باعث میشه بنیان خانواده ها محکم ومحکم تربشه،یکی ازباورهایی ک درذهن من توی سن۱۸سالگی موقع بدنیااومدن تک دخترم دولتم بوجودآورد، نداشتن فرزندوتشویق ب تک فرزندی ودوفرزندی بوددراواسط دهه۷۰شروع ب تبلیغات کردند وحتی برروی پاکت شیرونمک جمله ی فرزندکمترزندگی بهتر راچاپ میکردن وازجمعیت زیادوحشت داشتند،حتی اگه چهارمین فرزندبدنیامیومدوالدین راتهدیدب صادرنکردن شناسنامه فرزندچهارم کرده بودندواینگونه جمعیت کشورم کنترل شد.یکی دیگه ازباورهای ایجادشده دردوران تحصیل، نبودن امکانات درامریکا وخشک وبی آب وعلف بودن اونجا بود، اینکه امریکادشمن ماست ومنابع مارامیخاد ب یغما ببره، وگاها اگه توپُستری یاعکسی منظره ای زیبا وسرسبزازاین کشورمیدیدم وقتی اعتراض میکردم میگفتند اینها همش ساختگیه ومصنوعیه وامریکا هیچ طبیعت بِکری ازخودش نداره وهربلایی هم سرش میاد برای بی ایمانی ودینشون هست، اما درسفرب دورآمریکابادیدن مناظرواقعا زبانم قاصرازبَیانشون شد، خداراسپاس بابت آفرینش زیباش. درسفرب دورامریکا درسهای بزرگی ازشما گرفتم ومهمترینش تغییردربرخوردم بافرزندم هست، مدام ب رفتارهای شما بامایک توجه میکردم ومتوجه شدم مسیرم اشتباهه، پی بردم ک بیش ازحد فرزندم راکنترل میکنم ووابستگی بی اندازه بهش دارم درحدی ک نتونه برای خودش تصمیم گیری کنه وچون تک بود حساسیت های زیادی نشون میدادم، خداراشکرازتغییراتم راضی ام واینو مدیون شما استاد عزیزم هستم. الان ک مینویسم میبینم اگه بخوام ادامه بدم ازباورهای اشتباهم مدتهازمان میبره وحرفهای زیادی برای گفتن هست. یعنی توی اینستا وقتی فایل شمارادیدم انگارصحبت هایی ک میکردید تماما توی زندگی منم اتفاق افتاده بودوباورهای غلطم یکی یکی رو میشد. درمورد افغانی ها، درموردجنگ ایران وعراق، درموردخفاش شب وخیلی ازموارددیگه. خداراشاکرم ک مدام درحال تکامل ورُشدوپیشرفت هستم. براتون آرزوی موفقیت ودرخشش بیشتر وبیشتر ازخداوند خاستارم، آگاهانه وعاشقانه دوستتون دارم درپناه اللّه شادسلامت باشید.
به نام خدایی که من را انسان آفرید تا بتوانم فکر کنم
سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز که همراه شدن باهاتون باعث شد که روی زیبای زندگی رو ببینم و خواسته هایی درونم شکل بگیره گه قبلا حتی باورم نمیشد که باشن😃
وسلام به بچه های خانواده ی صمیمی عباسمنش😃
من از طریق دوتا از محصولات که اولی غیر قانونی بدستم رسید و دومی رو خواهرم خریده بود با شما آشنا شدم و بعد عضو سایت شدم.که تازه زمانی
فهمیدم چه گنجی وارد زندگیم شده که خودم وارد سایت شدم که الان ناخودآگاه صبح که از خواب بیدار میشم اولین کار چک کردن سایته برای دیدن فایل های جدیدش😃اینارو گفتم تا به موضوع کامنت برسم:اوایل ک وارد سایت شده بودم جسته و گریخته یکی دو قسمت از سریال هارو دیده بودم ولی فقط دنبال قوانین یا یک چیز خاص تو فایلها میگشتم و سریال هارو نمیدیدم ولی و نمیدونستم ک اینها خود خود قوانین بودن😁
توی هدایت من یکبار قسمت۹ سریال زندگی در بهشت برام باز شد ک استاد با آهن ربا چکش رو از آب بیرون کشیدن و برای این کلی ذوق کردن و خندیدن و بعد هم در موردش صحبت کردن بدلم نشست و شروع کردم ب دیدن سریال ها،اول زندگی در بهشت و بعد هم سفر بدور امریکا…..
من خیلی وقته ک دلم میخواست مهاجرت کنم حتی یکبار هم کلی پیش رفتم برای رفتن ب آلمان ولی بدلیل ورشکستگی مالی و بقول استاد خالی شدن ظرفم نتونستم و الان میفهمم ک چرا نشد،برای اینکه قرار بود ب جای بهتری از طریق استاد عزیزم هدایت بشم….اصلا ب مهاجرت ب آمریکا فکر هم نمیکردم یعنی بقول گفتنی برام مثل قول آخر بود و رسیدن بهش کار یسری افراد خیلی خاص بود😆
زمانی ک داستان آمریکا رفتن استادرو شنیدم تو اون فایلی ک اگر اشتباه نکنم هدایت من ک استاد پشت فرمون بود….یقین پیدا کردم ک فقط کافیه بخوام تا بشود ولی برای شدنش باید حواسم باشه ک چطور از قوانین استفاده میکنم و تکاملم رو طی کنم…
بعد از دیدن سریال ها تازه فهمیدم که آمریکا چقدر خوبه و چقدر همه شادن،چقدر زیبایی هست و چقدر فراوانی نعمت…
زمانی ک مسافرت با rvرو دیدم و اون همه مردم ک واقعا تو تصاویر دوربین خانم شایسته شاد شاد بودن و بقول خانم شایسته با خودشون در صلح بودن یچیزی درونم شکل گرفت ک من هم میخواهم ک بتونم شاد شاد باشم و از همون لحظات تصمیم گرفتم ک خیلی شاد زندگی کنم و واقعا دارم تمام تلاشم رو برای شادی و تندرستی و تمام چیزهای خوب تو زندگی انجام میدم….
همیشه ب خانمم میگم ک میریم و ملک کناریه پرودایس رو میخریم و همسایه ی استاد میشیم😁😄😃😀😍
واقعا با دیدن زندگیتون خواسته هایی در ما شکل گرفته ک با کلمات قابل بیان نیستن….
زندگیمون خیلی عالی تر و با کیفیت تر شده و مهمتر از همه حالمون خوبه😀😀😀سپاسگزارم ک با نشان دادن مستند زندگیتون کمک میکنید ک خیلی از دوستان بیدار بشن و مثل ما تلاش کنن بهتر زندگی کنن و جهان رو جای بهتری برای زندگی کنیم….
فقط ی خواهش….انقدر فاصله بین گذاشتن فایل ها نزارید دیگه بهشون عادت کردیم😀
دوست دار شما استاد عزیزم و خانم شایسته ی عزیز
ایمان بهتون میدم ک شاگرد خیلی خوبی هستم😄
《ایام همه ی بچه های عباسمنشی بکام و یا حق》
سلام خدمت استاد گرامی
مریم جان
و دیگر اعضایی خانواده خودم که تعدادمون زیاده ولی عشقمون به فراوانی بین هم جاریست
چندوقت پیش که استاد اون فایل مسابقه که همه دم در نشستن و داشتن تیمشون رو تشویق میکردن
شاد بودن و لذت میبردن
دختر و پسر کنار ام بودن
گاهی وقت ها بینشون پدر مادد هاشون هم بودن
توی دلم گفتم چه قدر این سریال دیدگاهم و باور هایم رو تغییر داد
و چه قدر قشنگ فرکانس هامون جواب داده میشه
که امروز من این فایل رو میبینم
چندبار دیدمش ولی نمیشد کامنت بنویسم تا امروز
اول چیزی که میشه اخر چیز که از رسانه ها شنیدم
همین بحث بیماری بود
که امریکا هرروز میلیون ها کشته بخاطر این بیماری میدهد
ولی من داخل سریال زندگی در بهشت میدیدم نه اصلا اینطور نیست
همه درکنار هم دارن لذت میبرن شادن و حالشون خوبه
یا باز هم چندوقت پیش رسانه میگفت که تمام مردم امریکااسلحه با خودشون حمل میکنن تاحالا چندین نفر مردن و یا کشته شدن
ولی در صورتی که داخل این سریال میدیم که همه در امنیت کامل زندگی میکنن
حتی منطقهای مشروب خور هارو از شهر دور کردن که اگه از خود بیخود شدن داخل عموم مردم شهر نباشن
یا بارها بار دیدم و شنیده بودم از جاهای مختلف که وسط مسابقه هاشون دعوا میکنن صندلی هارو میکنن در صورتی که نه
داخل مسابقه هاشون هم شادی و حال خوب رواج داره
و واقعا عشق میورزن
یا بارها فیلم های که از رسانه پخش شده بود
امریکا شهری بود که خشکی بودی
تا کیلومترها فقط خشکی هست
و گرما در صورتی که نه امریکا سراسرش سرسبزی و زیبایست
پراز دختر های قشنگ و خانه های زیبا
یا مثلا شنید ها و دیده های ذهنم این بودکه امریکایی ها کسی رو دارن که بیار کارهاشون رو بکنن
تمیز کاری خونه
جمع و جور کردن زندگی هاشون
ولی اینجا بارها شما گفتین نه اصلا اینطور نیست خودشون انجام میدن و واقعا لذت میبرن
بعد وقتی با خودمون مقایسه کردم
افراد کمی هستن خیلی خیلی کم که هم به خونه برسن هم به بچه هاشون هم به همسرشون هم به خودشون که همیشه اراسته و مرتب باشن
ولی امریکا از ثروتمند های تا جایی که من دیدم
چندین تا بچه دارن اون هم درسن های کوچیک
هم خونشون مرتبه و تمیزمیکنن
هم به بچه هاشون میرسن
هم به همسرشون
و هم به خودشون از لحاظ ظاهری و روحیه میرسن
و اگثر ایرانی ها این طرز فکر رو دارن که پرستار میگیرن برا بچه هاشون
و یا خدمتکار میگیرن برای خونشون
تا به خودشون برسن
و این باورخیلی رو من تاثیر گذاشت
اون ها حتی با این همه بچه در سن های مختلف ورزشون هیچ وقت رها نمیشه و اندام های زیبایی دارن
و چیزی که رو من خیلی تاثیر گذاشت خارجی ها یا امریکای ها افرادی خشک نسبت به خانواده هستن
و براشون هیچی ازخانواده مهم نیست
درصورتی که اینجوری نبود
و نیست
چون داخل سریال ها واقعا عشق بینشون مشخص بود
و خداروشکر
و بازهم و بارها شکرت که به این زیبایی ها هدایت شدم و میدونم یک روز از نزدیک تمام این هارو تجربه میکنم
😍😍😍😍
با سلام خدمت استاد عزیز
استاد متحول کردن زندگی هرکسی که حتی یک بار ، یکی از فایلهای استاد رو گوش کنه یا ببینه غیر ممکنه که تحت تأثیر قرار نگیره . شکرت خدایا که این لطف را در حق بنده هات میکنی و به مسیر درست هدایت میکنی.
یکی از این مسیرهای درست همین اصلاح رفتار قضاوتهاست که چرا بهمون یاد ندادن که تا چیزی رو خودت به چشم ندیدی و در اون شرایط قرار نگرفتی به خودت اجازه قضاوت و نفرین و خطاب دشمن و … میدهی.
قبلا دیدگاه من راجع به آمریکا چیزی جز آنچه که در مدرسه و تلویزیون گفته بودن نبود. و روی یک لوح سفید از ابتدا هرچه که بنویسی و هی سالیان سال در مراسم مختلف به همراه مثلا 500 نفر دانش آموز تکرار کنی و تلویزیون هم اونها رو تأیید بکنه خوب قطعا نتیجه اش مشخصه که چی بوده و اجازه ورود اطلاعات دیگه ای رو نمیداده.
ولی به لطف خدا به واسطه استاد ما تونستیم با محیط واقعی داخل مردم و روابط و نحوه زندگی اونها روبرو بشیم و عواملی مثل حجاب ، امنیت ، روابط ، صداقت که تقریبا 100 درصد اولویتهای ماست به عینه اونجا مشاهده کنیم .
برای من جالب بود که شما بسته براتون از پست آوردن و جلوی درب گذاشتند که کاملا در دسترس بود ولی روزها ا.نجا مونده بوده و کسی دست بهش نزده بوده . یا تراکتور ( یا ماشینی شبیه به این رو ) اومده بودن و توی محوطه منزلتون روش دستگاه چمن زنی (یا شاید دستگاهی مشابه اون ) نصب کرده بودن .
قوانین بهداشت محیط اطراف منزل خیلی برام تحسین برانگیز بود و متفاوت
و در کل هرآنچه که در ذهنم قبلا ساخته شده بود از نا امنی و بی ایمانی و ظلم و … کاملا فروپاشید .
و درس بزرگی از این موضوع خاص گرفتم که :
1-بدبین و منفی بین نباشم و بدون دلیل به شنیده های قبلی ام و باورهای غلطم تکیه نکنم و به قول استاد شروع کنم و شخم زدن توی ذهنم و ببینم دیگه چه باورهای نادرستی داشتم که با اکتفا به شنیده هام منو در مسیر نادرست قرار داده.
2-دنبال هایلایت کردن نکات منفی دیگران نباشم که 1000 برابر اون به خودم برمیگرده چون منم که اونطور دارم فکر میکنم فارغ از اینکه اون نفر یا اون کشور داره کار خودش رو میکنه و ذهنیت بد من داره منو روز به روز نابودتر میکنه و تلاش کنم برای همه آرزوی موفقیت کنم و مثبتها رو ببینم و منم به مثبتهای مورد علاقه ام برسم .
سپاس از استاد که با سریال زندگی در بهشت که بسیار بسیار تأثیر گذار هست و جایگزین سریالهای تلویزیون تو خونه هامون شده و مارو با دیدن مستقیم بسیاری نکات مثبت فرکانسمون رو بالا میبرن ، چرا که من تولید این سریالها رو از طرف استاد کمک در جهت ایجاد فرکانسهای مثبت میبینم .
سلام و خدا قوت به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته بامحبت و گلمون ،
استاد جان من از بچگی چون عموم امریکا بودند و خانمشون هم امریکایی هستند
یکی از آرزوهام رفتن به امریکا بود
در سن ۱۵ سالگی عمو به من می گفتن تو چون اشپزیت خوبه عمو جان می خوام ببرم امریکا اونجا واسه دوستان و برادران کویتی و …آشپزی کنی و کلی پولدار می شی …
منم تو عالم بچگی فکر می کردم تنها قابلیت من برای رفتن به امریکا آشپزی کردن هست
خلاصه هر بار که عمو دستپخت من و می خوردن این حرف و می زدن و من هم دلخوش به شوخی ایشون می شدم و فکر می کردم وای خدای من چی می شه عمو احمد من و ببره امریکا ولی خوب عمو فقط شوخی می کردن و صرفا یه ایده بوده نه واقعیت …
تو عالم بچگی تا جوانی از امریکا من ذهنیتی که داشتم یه نوادا بود ایالت اورگان و کارت پستال هایی که عمو برامون می فرستاد و کلی خوشحال می شدیم که واااای خدای من عمو مون برامون نامه فرستاده (پشت کارت پستال )
و کلی ذوق می کردم و به دوستام نشون میدادم و تنها افتخار زندگیم این بود که عموم امریکا زندگی می کنه و خانومش هم امریکایی هست و مسلمون شده بعد از ازدواج با عموم و اسمش دروسی کانتریمن بوده و الان شده مریم 😅
خدایا چقدر من پز دادم از بالای این عموی امریکا رفته و زن عموی امریکایی ،ولی خیلی حال خوبی بود…
بعدا که بزرگتر شدم و دانشگاه رفتم کلا دیگه اونقدر موضوع خاصی نبود امریکا بودن عمو احمدم و از ده دوازده سال پیش یکی از خواسته هام رفتن به امریکا بود دیدن نیویورک ایالت اورگان لاس وگاس و…
و ضمنا این و بگم ذهنیت من در مورد بافت اقلیمی و آب و هوایی امریکا همون ذهنیت قبلی بود که تو فیلم های وسترن دیده بودم فکر می کردم امریکا کشور خشک و صحرایی و بیابان با اون درختهای کاکتوس کج و ماوج هست نمی دونم چرا اینجوری فکر می کردم و زمانی که چندین قسمت از سریال زندگی در بهشت و دیدم عاشق فلوریدا شدم و یکی از بزرگترین خواسته هام اومدن به فلوریداست …
استاد عزیزم خلاصه من بدون اینکه قبلا خیلی تو فضای قانون جذب باشم از سن ۱۴ سالگی کتابهای موفقیتی و یه استادی که اون زمان خیلی همه می شناختن و الان سنشون بالاتره و مجله ی موفقیت و کتاب چه کسی پنیر مرا جابه جا کرد و غورباغه ات رو قورت بده و کلی کتاب از پائلوکوئیلو و نویسنده های دیگه می خوندم برای موفقیت و رسیدن به آرزوهام
سن ۱۹ سالگی هم ازدواج کردم با یه پسر ۲۴ ساله که اونم رویایی رفتن به امریکا رو داشت و و بعد ازدواج واسه کانادا اقدام کردیم و چون امریکا رفتن خیلی راحت نبود
واسه مونترال کبک اقدام کردیم و بعد از یکی دوسال نوبت مصاحبمون رسید و رفتیم سوریه سفارت کانادا و مصاحبه رد شدیم چون من هیچی زبان فرانسه یاد نداشتم و همسرمم امتیاز ش مثلا شماره ۱۰ امتیاز ۴ رو گرفت و کلا رد شدیم و دست از پا کوتاه تر برگشتیم ایران
می دونم اینهایی که می گم مرتبط با سوال و درخواست شما نیست
ولی خوب زنجیره وار به هم وصله و الان واسه اولین بار تو زندگیم دارم داخل یه فضای تقریبا عمومی می نویسم
خلاصه بعد از شکست در رویای رفتن به مونترال زندگی ما دیگه زندگی نشد و با داشتن یه پسر ۲ ساله بدون اینکه خانوادم بفهمند از همسرم جدا شدم چون خواسته ی اون جدایی بود و فکر می کرد من یه دختر خنگ هستم که دانشگاه نرفته و تو هیچ زمینه ای قابلیت نداره و تنها قابلیتش خونه داری و آشپزی و شوهر داری هست و خیلی خیلی استاد جان تخریب شخصیتی شدم و وقتی گفت جدا شیم و به حساب خودش منطقی تصمیم گرفته بود من برای خودم ارزش قائل شدم و گفتم اوکی به شرط اینکه خانواده ام متوجه جداییمون نشن اوکی بریم توافقی جدا بشیم و فکر کنم راحت ترین و باحال ترین طلاق دنیا رو ایشون داشت بدون شکایت و هیچ دردسری تازه شورای حل اختلاف بود اون زمان اونها رو هم توجیه کردم که قبول کنن ما جدا شیم و بهشون اطمینان دادم ما دوباره بر می گردیم با هم و….
خلاصه جدا شدیم و زندگی من از اونجا شروع شد سال ۸۴ سالی پراز ترس شادی اضطراب و امید به آینده بود
وااای استاد زندگی من پر از تلاطم بود چون پدرم قبلا گفته بود اگر طلاق بخواد بگیره سرش و می زارم لب باقچه و می برم حالا پدر من اینکاره نبود ولی اینقدر ابهت داشت که من باور کرده بودم و هیچی نگفتم و پدرم بعد از ۴ سال از زبون خودم شنید که جدا شدم
و مادرم و خواهر و برادرهام بعد از ۸ ماه و به خاطر این پنهان کاری خدا می دونه چقدر اذیت شدم و چقدر زجر کشیدم و الان می فهمم اشتباه کردم
ولی خوب اگر قرار بود خانواده ها با خبر بشن یه جدایی پر از جنگ و دعوا و برو بیا و استرس دادگاه و کلی مکافات داشتم به عقل و فکر اون موقع دلیلم برای نگفتن این بود
استاد بعد از جدایی تصمیم گرفتم سرکار برم و زندگیمو و خودم بسازم
پسرمم با من زندگی می کرد از طریق یه دوست یه کار منشیگری و دفتر داری پیدا کردم شهرک صنعتی یه کارخونه ی ساخت قطعات خودرو بود و باید ساعت ۵ صبح تو ایستگاه می بودم که سوار سرویس بشم
و ساعت ۴.۳۰ صبح پسرم و می بردم مهد کودک یه کوچه پایین تر از خونم و از اونجایی که خدا با من یار بود و هوامو داشت مربی پسرم خونشون طبقه ی بالای مهد بود و باهاش صحبت کرده بودم و زودتر از همه پسرم و تحویل می گرفت و می تونستم به سرویس برسم
با حقوق ماهی ۲۰۰ هزار تومان باید زندگیمو و می چرخوندم و کلی اتفاقات قبل و بعدش برام افتاده بود که دیگه بخوام بنویسم یه کتاب ۵۰۰۰صفحه ای می شه
استاد من امیدم به آینده زیاد بود و گفتم باید برم دانشگاه و به خودم ثابت کنم خنگ و کم هوش نیستم و این و ثابت کنم به خودم و همسر سابقم اون خودش دوتا مدرک لیسانس داشت و من دیپلمه بودم …
بعد از اینکه خانواده ام فهمیدن و راحت شدم از این پنهانکاری رفتم و با خونواده ام زندگی کردم و بکوب نشستم واسه کنکور خوندن و تونستم کنکور قبول بشم و لی بخاطر اطلاعات اشتباهی که در وارد کردن عدد معدل دیپلمم تو سیستم داشتم بخاطر دو صدم نتونستم دانشگاه ثبت نام کنم و بالاخره سال ۹۶ من مجدد کنکور شرکت کردم و قبول شدم چند تا رشته ای که عاشقش بودم مدیریت جهانگردی و هتل داری و مهمانداری هواپیما
که من مدیریت جهانگردی و انتخاب کردم
ایده ام از انتخاب این رشته این بود که می خوام جهان دیده از دنیا برم فکر می کردم این رشته رو که بخونم می تونم دنیا رو بگردم به واسطه ی شغلم
و تا مقطع فوق دیپلم و بعد هم کارشناسی خوندم و لیسانس گرفتم لیسانس گرفتن برای من یه آرزو بود و کسی که لیسانس داشت از نظر من یه آدم خاص و خیلی باهوش بود
من سال ۸۹ مجدد ازدواج کردم و با یه آقایی که از من سه سال بزرگتر بودن و فوق العاده انسان مهربون و خوبی بودن و هستند
بالاخره من ازدواج کردم و استاد جان بدون اینکه بدونم این خواسته رو جذب کردم و با علم الانم متوجه می شم من همه ی این اتفاقات و جذب کرده بودم با خواسته هایی که داشتمو آرزوهایی که تو دلم بود
استاد جان من که همیشه خواب یه پراید سفید می دیدم همسرم بدون اینکه من بدونم اولین ماشینی که برام خرید یه پراید سفید بود که من تو رویاهام میدیدم و ضمنا اینم بگم بعد از جداییم سال ۹۵ گواهینامه ام گرفتم که ۶ بار آیین نامه رو رد شدم و دفعه ی ۷ قبول شدم و تست رانندگی و دفعه ی اول قبول شدم وااای که چقدر خوشحال بودم اون زمان بخاطر این موفقیت.
بعد از اون خواسته همسرم یکی پس از دیگری کشورهای مختلف من و مسافرت برد
ارمنستان تایلند شروعش بود و مقطع کارشناسی که بودم اونم به یاری و کمک همسرم که می گفتم من نمی تونم درسهای مدیریتی مثل اقتصاد و ریاضی و حسابداری و غیره رو بخونم گفت غزل تو برو جلو من با استادهات صحبت می کنم و استاد خصوصی می گیرم و تا تو بتونی لیسانس بگیری ، و همینطور شد و به کمک همسرم و همت خودم کارشناسی و ثبت نام کردم بعد از قبولی کنکور و رفتم واسه مدیریت جهانگردی یه دانشگاه بزرگ
کاردانیمون داخل هتل بود دانشگاه و خیلی اون حس و حال دانشگاه و نداشت چون فقط دوتا رشته ی جهانگردی و هتلداری بود
برای همین مقطع کارشناسی تازه معنی به دانشگاه واقعی و فهمیدم
خیلی عالی بود خیلی زیاد استاد جان من اواخر سال ۹۰ یه تحقیقی استادم داد بهمون که موضوع من کلیسای ساگرادا فامیلیا بود و برج ایفل پاریس و کوچکترین کشور جهان واتیکان در ایتالیا استاد من مرتب پای اینترنت می نشستم و در مورد این ها سرچ می کردم و عکسای خوشگل و اطلاعاتشون و جمع آوری می کردم و اونجا بود که با دیدن برج ایفل و عظمتش مو به تنم سیخ می شد و واتیکان و …خیلی برام جالب بود من کل مدت ۱۳ روز تعطیلی عید دنبال جمع آوری اسلاید و مطلب بودم واسه پروژه ام می خوام از جذبم بگم که الان می فهمم همشون و جذب کردم و قانون درست
استاد من ۶ ماه بعدش ۱۲ شهریور سال ۹۱ سوار بر هواپیما بودم تور اروپا گردی اول ایتالیا شهر رم و فلورانس بعد اسپانیا شهر بارسلون و بعد فرانسه شهر پاریس استاد به همین راحتی بعد از ۶ ماه من چون ذهنم مرتب دنبال این تحقیق بود تونستم جذب کنم و برم زندگیم به عالی ترین شکل ممکنش پیش می رفت احساسم عالی بود همه چیز خوب بود بعد هم هنگ کنگ و ماکائو دیگه اسم نمی برم کلی کشورهای دیگه رو مسافرت رفتم داشتم می شدم جهانگرد به معنای واقعی ،خونه ی شیک و بهترین منطقه ی شهر و ماشین های خارجی و طلا و جواهر های مختلف و هر چیزی که دوست داشتم مهیا بود چون همسرم واقعا من و دوست داشت و هر چی می خواستم و برام تهیه می کرد و طفلی همش می خواست من و خوشحال کنه
سال ۹۴ دخترم به دنیا اومد و همسرم بخاطر تولد دخترم برام یه ماشینی خرید که تو ذهنم می گفتم چه خوب بود این ماشین و می داشتم انگار کادوی زایمانم یه ماشین بود و همینطور خوشبختی رو خوشبختی و موفقیت یکی پس از دیگری و خرید خونه تو کیش بخاطر من و خرید باغ رویایی بخاطر من و خلاصه هر چیزی که که فکر کنید و من بدست آوردم کم کم حال دلم خوب نبود نمی دونم احساس می کردم یه خلا یی دارم اشباع شده بودم و به خواهر هام می گفتم بچه ها من همه چی دارم چرا شاد نیستم احساس می کنم همه چی برا م عادی شده دیگه ته همه چیو داشتم و زندگیم شده بود ورزش و باشگاه و کاشت ناخن و این قرو اطوارها و الکی گیر دادن به وزنم و …در صورتیکه همه چی اوکی بود و وزنم خوب بود و به قول بقیه من همیشه خوش تیپ بودم
نمی دونم تونستم منظورم و برسونم یا نه منظورم این بود که تنها دستاوردم و هدفم باشگاه رفتن و رسیدن به خودمو مهمونی گرفتن و خوشحال کردن بقیه بود مقطعی حالم خوب بود ولی یه چیزی کم بود متوجه نمی شدم چی کمه نگو از درون خالی بودم باید رو خودم کار می کردم اهل نماز خوندن و دعا کردن هم بودم ولی اونجوری مقید نبودم در واقع درکی که الان دارم و نداشتم اون موقع و کلی باور اشتباه و با خودم یدک می کشیدم
گفتم غزل تو از بچگی به نقاشی علاقه داشتی بیا برو کلاس نقاشی رفتم یه دور ه نقاشی ویترای یاد گرفتم و خیلی حالم خوب بود ولی بازم نتونستم شاد واقعی باشم
و تا دلتون بخواد این احساس بد و نارضایتی من و از عرش آورد به فرش و زندگی و جهان اون روی دیگه اش و به من نشون داد شریک همسرم زمانی که همسرم سرگرم برآورده کردن خواسته های من بود از فرصت استفاده کرد و کلاهش و برداشت و کلی همسرم دچار چالش شد و حتی یه شب که من با پسرم و دخترم و مادرم باغ بودم شب خوابیدم چون دوستامو و واسه ناهار دعوت کرده بودم بچه های دوره ی کارشناسی بودن ۵ تا دوست صمیمی بودیم
نوبت من بودکه دعوت کنم خلاصه قرار بود بیان و من چون صبح زود می خواستم آشپزی کنم از شب قبلش خریدا م و کردم و همسرمم گفتم نیاد و مامانمم چون تنها نباشیم با ما اومد و اون شب برعکس دفعات قبلی که من قفل در ویلا رو می بستم و کلیدش و می زاشتم رو میز اون شب برای اولین بار قفل و باز گذاشتم و گفتم چیزی نمی شه ما که سرایدار داریم و …
همون شب دزد زد و شیشه ی در و شکست و وارد شد و دیگه با چوب و چماق و سر صورت بسه وارد شدند و بماند اتفاقاتش و وقایع بعدش
فقط این و می دونم که به همسرم گفتم من دیگه نه باغ می خوام نه خونه نه طلا نه ماشین فقط امنیت می خوام و اگر شده برم ترکیه دیگه نمی خوام اینجا بمونم
استاد جان سه ماه بعدش من کل زندگیمو چه بخشیدم و چه فروختم و چه گذاشتم خونه ی خواهر و برادر به اتفاق همسرم و بچه ها رفتیم گرجستان سال ۹۶ و همسرم هم دچار بحران مشکلات با شریکش بود و کلی به مشکل خورد و مجبور بود چک هایی که کشیده بود و پاس کنه و جواب طلبکارا رو بده و (این و بگم همسرم مهندس عمران و برج ساز بود)
خلاصه من خوشحال که دیگه امنیت دارم و ارامش دارم اینجا تو تفلیس زیبا یکسالی بودیم و کلی تو نقاشی ویترای پیشرفت کردمو به واسطه ی دوستان خوبی که داشتم اونجادوتا نمایشگاه شرکت کردم و کلی فروش داشتم و خوشحال بودم همسرم در رفت و آمد بود
تا اینکه یکی از اون دوستاش که چک سفید امضا دستش بود امانت چک و پر می کنه وبه نامردی همسرم و ممنوع الخروج می کنه
و همسرم نتونست بیاد و من موندم و دوتا بچه و بعد با همسرم به اختلاف خوردیم و کل مشکلات و به گردن همسرم انداختم و مسبب همه چی اون رو می دونستم همسرم می گفت بیا ایران و من می گفتم کل زندگیمو دادم چرا باید برگردم ایران مردم چی می گن و همش مردم و ترس از برداشت مردم ، و دوستام و فامیل چی میگن و ….
همسرم از لحاظ روحی داغون شده بود
۸ماه ایران تنها بود و مرتب قهر و آشتی داشتیم
تا اینکه خونه و زندگی رویایی و قشنگی که تو تفلیس داشتم و گذاشتم گفتم برگردم ایران زندگیمو سرو سامون بدم ، بر گشتن همانا و دیگه بر نگشتن به تفلیس همانا
همسرم من و دخترم و ممنوع الخروج کرده بود
از اون رابطه ی عاشقانه و رویایی جز یه سراب هیچی دیگه نمونده بود یکسره به خدا شکایت می کردم خدایا چرا من مگر من چیکار کرده بود چرا زندگیم اینجوری شد و مدام گله و شکایت و حرفای منفی و داستان هایی داشتم که اصلا دوست ندارم تو فضای مثبت این سایت عنوان کنم
استاد خلاصه به مرز جدایی از همسرم نزدیک شدم یعنی تا دادگاه و شکایت و این چیزا پیش رفتم حتی وکیل گرفتم و طاقت نداشتم بدون اون امکانات زندگی کنم هر چند همسرم از خانواده ای مرفه بود و بیار مذهبی بودن خونوادشون و کلی ملک و املاک داشت و داره که به خاطر مشکلاتی شریکش همه فعلا به حالت ساکن مونده نه این می فروشه نه اون می فروشه سهمش و کلی داستان ها ی این چنینی
من یه روز نشستم و حسابی گریه کردم و گفتم خدایا من نمی دونم چیکار کنم واقعا درمانده شدم خودت من و هدایت کن من نمی دونم اشتباهم کجا بود من تسلیمم و خودت هدایتم کن و از ته دلم با خدا حرف زدم
فردای اون روز با همسرم صحبت کردم و بعد از جلسه ی دادگاه خودم با به نیروی فوق العاده بدون غرور شمشیرها مو انداختم و به همسر م گفتم بیا دوباره شروع کنیم تو دست بردار از دنبال کردن و گرفتن حقت از شریکت و من هم دیگه زندگی لاکچری ازت نمی خوام با همین هایی که هست حتی کمتر بیا دوباره شروع کنیم
اوایل موقع نقاشی از طریق کانال های تلگرامی ویس های مختلف و گوش میدادم و لابه لای اونها ویس های شما
هیچ شناختی از شما نداشتم و بعد از گوش دادن به فایلهای اساتید مختلف بعد از شش ماه جذب صحبت های شما شدم در واقع بیشتر به دلم نشست و هر چه بیشتر شما رو شناختم بیشتر عاشقتون و معتاد به حرفهاتون شدم
استاد الان نزدیک دوسال من رو خودم کار می کنم و از درون شادم و مرتب شکر گذاری میکنم
حتی با ابرها صحبت می کنم با ستاره با خدا اشکی که می ریزم اشک از سر شوق بخاطر نشانه هاش بخاطر اینکه خدای واقعی رو پیدا کردم بخاطر اینکه ترس هامو کنار گذاشتم ترس از قضاوت مردم و ترس از آینده
من در لحظه ی حال زندگی می کنم
بیست سال که می خوام قرآن و با معنی بخونم ولی نشد که نشد تا وقتش رسید
یه اپلیکیشن پیدا کردم که صوتی قرآن و معنی می کنه و روزی چند بار قرآن می خونم و خوابم کم شده فقط تشنه ی آگاهی ام فقط می خوام خودمو و جهان و بیشتر و بیشتر کشف کنم اینقدر معجزه و نشانه برام رخ داده که نگو نپرس از اینکه یهویی سفارش بگیرم واسه نقاشی برای گیفت یه کارخونه ی بنام و یه ماه رو پروژه ی سفارشات اونها کار کنم و درآمد میلیونی داشته باشم
منی که خدام همسرم بود فکر می کردم اون هست که من و می تونه به خواسته هام برسونه منی که ۱۰۰۰ تومان درآمد نداشتم و فقط مصرف کننده بودم من الان درآمد میلیونی دارم البته در کنار نقاشی فعالیت های دیگه هم می کنم فروش اینترنتی …
استاد جان من بدون ویس های شما و زندگی شما هیچم همه خونواده ام شمارو می شناسن
با اولین جذبم فقط تونستم فایل های قانون آفرینشتون و بخرم و مشتاقانه منتظرم تمام فایلهاتون و بخرم و با جون و دل اولین درآمدی که به اون سقف برسه حتما روانشناسی ثروت و بقیه فایلهاتون و خریداری می کنم استاد اینقدر باورهام و تغییر دادین اینقدر زندگیم و قشنگ کردید که فقط خدا می دونه شما چه کردید با من
استاد جان مرتب براتون دعای خیر می کنم و فقط از خدا می خوام همیشه سلامت و پایدار باشید و همچنان موفق
استاد همش حسرت می خورم چرا زودتر بیدار نشدم و همسرم می گه وقتش نرسیده بوده من الان شکر گذاری می کنم برای نعمت هایی که خدا بهم داده بود و شکر گذارشون نبودم
الان می فهمم چیکار کردم ولی خوشحالم از اینکه بجاش اونها رو دادم یه حال خوب و گرفتم از درون حالم خوبه دیگه نگران هیچی نیستم و می دونم خدا همه جا حضور داره پیشاپیش من حرکت می کنه و به مسیر درست هدایتم می کنه
رو در و دیوار و ایینه و دستشویی و همه جا جملات مثبت تاکیدی نوشتم و صدامو ضبط کردم و روزی یکی دوساعت پیاده روی می کنم و مرتب تکرار میشه تو مغزم این جملات کلا راه میرم ناخودآگاه زبونم می چرخه به سمت این جملات مثبت من تلوزیون نمی بینم خیلی مراقبم که ورودی ها مو کنترل کنم الانم که اینجا کلی از مشکلات سابقم گفتم و منفی بود داستانهاش ولی باز گفتم ممکن به درد خیلی ها بخوره این نوشته ها…
همیشه می گم خدایا شکرت برای آشنایی با استاد عباس منش و خانم شایسته ی عزیزم مرتب خداروشکر می کنم برای آشنایی با شما
استاد حلالتون این زندگی شیرین و عالی نوش جونتون نمی دونید چقدر دعای خیر پشت سرتون
استاد جان می دونم خیلی طولانی نوشتم دیگه دستم خواب رفته بس گوشی دستم بود و نوشتم
فقط یه نکته رو بگم پارسال یه مستند راجع به امریکا تلوزیون نشون داد و اونجا کلی شک به دلم افتاد از مردم فقیر و دائم الخمر و محیط های زشت و کثیف و آدمهای افسرده و می گفت اینجا هیچ خبری نیست و …مصاحبه با افراد درب و داغون …اونجا یکمی باورهام زیر سوال رفت ولی باز با دیدن فایلهای شما نظرم راجع به امریکا مثبت شده و دوباره برگشتم به رویای کودکیم و یکی از آرزوهام زندگی در فلوریداست
امیدوارم یه روز ی افتخار این و داشته باشم از نزدیک شما رو ببینم
ضمنا استاد عزیزم همیشه از خدا می خواستم تا قبل از اینکه ۴۰ سالم بشه به یه ثباتی برسم و بفهمم واقعا از زندگیم چی می خوام
و قبل ۴۰ سالگی بابزرگترین چالش زندگیم برخورد کردم و الان دنیا برام قشنگ تر شده با چیزهایی خوشحال می شم که قبلا بهشون اهمیت نمیدادم الان خدا از طریق نشانه هاش باهام صحبت می کنه اینقدر هدایتم می کنه که اشک شوق می ریزم از شدت هیجان
واینکه در یه فرصت دیگه حتما از هدایت هام براتون می نویسم
دوستتون دارم و همیشه شاکر خداوند بزرگم بخاطر اینکه من و به سمت شما هدایت کرد
پیشاپیش عذر خواهی می کنم از غلط های املایی و نوشتاری ام اگر قدرت بیان انچنانی نداشتم
ولی دلی بود نوشته هام و طولانی ترین نوشته ی زندگیم بود
فعلا خدا نگهدارتون
به نام خالق یکتا
سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته دوست داشتنی خداراهزاران بار شاکرم ک درجمع خانواده صمیمی عباسمنش هستم من قبل از آشنایی با استاد و دیدن سریال زندگی در بهست وسفر به دور آمریکا به شدت از آمریکا متنفر بودم حتی یادمه شنیدن اسم آمریکا یه حس انزجار داشتم و آمریکا در نظرم مثل یه هیولا بود جایی ک روابز خانوادگی اصلا وجود نداره و مردمانش تمایل به ازدواج وتشکیل خانواده ندارن امنیت خیلی کمه وهمه اسلحه وکلت دارن بی بندباری و هرج ومرج زیادی داره در مورد طبیعت آمریکا پیش فرضی نداشتم ولی کلا آمریکارو جای خیلی بدی میدونستم و حتی بارها تو دلم لعن ونفرین میکردم چون چیزهایی تو اخبار و رسانه ها شنیده بودم عامل بدبختی و فقر و جنگ ایران رو آمریکا میدونستم و نگرشم این بود ک کشور بسیار بد با مردمان خشن و غیر قابل اعتمادی هستن یادمه روزهای اول ک فیلمهای استاد رو میدیدم حس خوبی به استاد نداشتم اصلا ذهنم قبول نمیکرد ک استادی ک من اینهمه با فایلهاش آرامش میگیرم و جذبش شدم نحوه زندگیش تو این کشور اینطوره ..روزای اول خیلی درگیری ذهنی داشتم حتی به خود استادهم بدبین شده بودم😅الان ک فکر میکنم چقد ذهنیتم با اونروزا عوض شده روزای اول وقتی سریال زندگی دربهشت یا بعضی وقتا سفر به دور آمریکا رو میدیدم به جای اینکه به نکات مثبت توجه کنم ناخودآگاه توجه ام به سمت چیزای دیگ میرفت مثلا خانم های بی حجاب لب ساحل و چیزای عجیب و قریب ودیگ اون اوایل به خاطر اون حس تنفر و کینه ک ازقبل نسبت به این کشور داشتم نمیتونستم ویا اصلا نمیشد نکات مثبت رو ببینم ولی هر بار چیزی درونم منو مشتاق میکرد سریالارو دنبال کنم به نظرم این برمیگرده به قدرت تاثیر گذاری استاد ک فوق العاده است ومن از روزای اول آشنایی با استاد واقعا مجذوبش شدم هرچند گاهی حرفاش ضد باورهای گذشتم بود ولی باز درونم حس شدیدی منو وامیداشت ک فایلهای اسناد رو دنبال کنم خلاصه اوایل فقط نگا میکردم و تمرکز به جنبه های مثبت نداشتم ولی کم کم نگرشم تغیر میکرد حتی الان ک مینویسم خودم دقیقا یادم نیس کی و چطور شد فقط میدونم آرام آرام نگرشم به این کشور تغییر کرد والان خیلی با علاقه سریال زندگی در بهشت رو دنبال میکنم الان آمریکا رو یه کشور بی نظیر و ثروتمند با مردم بسیار شاد میدونم هر چند ناگفته نماند در همه جا هم خوبی هست و هم بدی واین ماییم ک با توجه به نکات مثبت و خوب اونارو وارد تجربه زندگیمون میکنیم الان از دیدن طببعت زیبا وتمیزش لذت میبرم از جشن های مختلف و شادیهای کو چک وبزرگ مردمش از هماهنگی ذهن وروحشون از آزادی وتفریحات سالم و خانوادهایی ک واقعا کنارهم حالشون خوب لذت میبرم از فروانی وثروت ک تو این کشور هست لذت میبرم از فروشگاههای بزرگ پر از انواع واقسام کالاها واون خونه ای ک تو برج داشتین و خیلی وقتا از اون بالا برامون فیلم میگرفتین ولایو میزاشتین خیلی خیلی حالمو خوب میکرد نگرشم کلا به این کشور عوض شده والان رویای رفتن به این کشور رو دارم درحالی ک قبلا از شنیدن اسمش ترس وواهمه داشتم استاد من هر بار ک سریال زندگی در بهشت رو میبینم ازته قلبم شمارو تحسین میکنم و خیلی سپاسگزارم ک با نشون دادن این صحنه های قشنگ باعث شدین زندگی رو زیباتر ببینیم و به جنبه های مثبت هر چیز توجه کنیم استادعزیزم وخانم شایسته خیلی دوستون دارم و آرزو میکنم همواره سالم موفق وپیروز وثروتمندباشین
سلام ب همه خانواده عباسمنشی ها
ب استاد عزیزم و مهربانوی زیبا مریم جون😍😍😍😍
قبل اشنایی با شما و دیدن سریال زندگی دربهشت و سفر ب دور امریکا
نطرم درباره امریکا و کلا کشورهای دیگر این بود ک درگیری و مشکلات همه جاهست.همه جا کمبود وجود داره.کمبود اب.منابع طبیعی.کمبود ثروت.فسادمالی و اخلاقی.عصبانیت(مثلا پلیسهای اونهاهم مثل اینجا هستند و مخالف شادبودن هستند و از پست و جایگاهشون سو استفاده میکنند)خشم.همش درگیری و… اونم بخاطر دیده ها و شنیده و البته مدهبمون بود
اما ازوقتی زندگی شماهارو دیدم میبینم ک اصلاااا نژاد پرست نیستند و هرکسی با هر دین و مذهب و سبک زندگی اونجا زندگی میکنه و بهم احتدام میزارن (فایل زندگی آمیشها ک واقعا منو ب حیرت وا داشت ک بااینکه خیابون باریک بود و اونها با درشکه میرفتن کسی پشت سرش بوق بوق نمیکرد و دری وری نمیگفت بهش برااینکه راه رو بسته و اهسته میره و بهشون توهین نمیشه و مسخره نمیشن بخاطر سبک زندگیشونو این واقعااااااا باارزش بود و بنطرم اصل انسانسیت اجرا میشه و منم دارم سعی میکنم ب ادمها ب سبک و شیوه زندگبشون احترام بزارم فارق از دین و مدهب وهرچیز دیگشون ب انسان بودنشون احترام بزارم)😍😍😍😍
از ازادی لباس پوشیدنشون واقعاااااا لدت بردم ک برا دل خودشون بدون نیاز ب جلب توجه و خییییلی ساده لباس میپوشن و اینکه باازادی کاملی ک دارن با مایو تو خیابون نمیان و فقط کنار ساحل این مدل لباس میپوشن و کنار ساحل بدون توجه ب لباس هم برا جلب توجه و… لدت میبرن و شادن.وچاق و لاعری وسیاه و سفیدیشون مهم نیس.ادمها بشددددددددت خودت واقعی شون هستند و نیازی ندارن طور دیگه برا دیده شدن و توچشم اومدن کاری انجام بدن😍😍😍😍😍 منم بیشتر دارم سعی میکنم برا دل خودم لباس بپوشم قبلا هم اینجوربودم اما الان دارم بیشترش میکنم ک ارزش من ب خودمه ن لباس تنم
از فراوانی باران رحمت الهی و سرسبزی و تمیزی ک نگم اصلاااااا قبلا فکرمیکردم همه جاهمینطوریه و کمبود و هوای گرم و باران کم و… است امامیبینم نه ملتی هستند از توحیدی بودن زیادشون همیشه فراوانی هست نعمت هست و اونها بیشتر شکرگدارهستند نسبت ب ما ک مثلا مسلمان هستیم .خداوند بخاطر توحیدی بودنشون بهشون بیشتر نعمت داده فراوانی باران.سرسبزی.تمیزی.ارامش.اینکه میشه راحت زمین بزرگی ب بزرگی پارادایس داشت و اروم و امن اونجا زندگی کرد و لدت برد بدون نگرانی
خدایاشکررررررت بابت این همه نعمت و زیبایی😍😍😍😍
اینکه قبلا فکرمیکردم مشکلات و سختی ها هست و جزو امتحانات خداونده برا بنده های خوبش اما اللن فهمیدم هرچه عزیزتر باشی هرچی توحیدی تر باشی مشکلات و بلاها کمتره و تو ناز و نعمت بیشتری هستی
وقتی فایل طوفان مایکل رو دیدم .دیدم ادمها چقدررررر باهم درصلح هستن و انسانیت رو درست اجرامیکنند فارق از هردیدن و مذهبشون هوای همو دارن.و منتطر کمک دولت و… نیستن و خودشون ب خودشون بی منت خوبی میکنند و حواسشون ب شادبودنشونه تاااینکه خودشو نو بدبخت جلوه بدن و از همه درخواست کمک کنند.اونها ب خودشون و خدای درونشون ایمان دارن و منتطر کمک نیستن
واین چقدررررررررررر برامن درس داشت ک بزرگترین شرک ما هارو ندارن براهمین درکشوری پراز نعمت زندگی میکنند😍😍😍😍😍😍
وانکه واقعا وقتی زنوگی شمارو میبینم قران رو میخونم درک میکنم ک هرکسی هرجاهست جای درسته تو قران هم وقتی قرار بوده بلا بیاد ادمها باایمان ازاونجا خارج شدن (واین مثال نقض این حرف ک بما میگفتن زندگی همینه خوب و بد با هم و بپای هم میسوزند😐😐😐😐😐))
وقتی فایل شگداری امریکارو شنیدم واقعا از خودم خجالت کشیدم ک اونها بااینکه مثل کشور ما اسم اسلام رو خودشون نزاشتن اما خییییییلی بیشترازما سپاسگدار خداوند و نعمتهاش هستند
برعکس ما ک مراسم عزا و … رو پررنگ میگیرم و فکرمیکنیم گریه کردن و عزاداری و توسر زدن مارو بخدا نزدیکتر میکنه اما ۱ملت دیگه اعتقادشون اینه سپاسگداری و شاد بودن ما رو بخدا نزدیکتر میکنه و اتفاقا نعمت و برکت و شادی بیشتر هم براشون از درو دیوار میاد خداروشکررررررررررررررر و واقعا ک لایق و شایسته هستند 😍😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی دیدم بااینکه مشروب ازاده اونجا اما کسی خمار و مست تو خیابونها نیس و اگرهم باشه مشکلی نداره مردم چقدررررررررر دنبال شادیهای دیگه هستن تا مشروب و.. اما توکشور ما ک اسم مسلمان رو داره همه جا نقل هرمجلس باحال و جداب و خوبمون شده بودن مشروب و اگه مشروب نباشه انگار مجلس خوشی نداره و ادمها نمیتونند جور دیگه شاد باشند و خوش بگدرونند
وقتی پارکهای بزرگ و سرسبز و تمیزو زیبارو میبینم خداروشکرررررر میکنم بخاطر این همه سرسبزی و میگم واقعا هرکسی لایقش هست ازشون استفاده میکنه و حداوند براشون از درو دیوار نعمت میفرسته و هرکی لایقش هست ازاین زیبایها و پاکی و ارامش لدت میبره چه حجم بزرگی از پارکها و سرسبزی ها و امکانات رفاهی عاااااااااالی 😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی فایل اون خونه ابشار ک ۱ادم ثروتمند اونو هدیه داده بود ب میراث فرهنگی و اون همه ادم ازدیدن اون مکان زیبا لدت میبردن دیدم چقدرررررر ثروتمند بودن خوبه و هم خودشون لدت بردن و هم میزارن بقیه لدت ببرن بجای اینکه دورشو دیوار بکشن و تابلو بزنند (ملک شخصی است از ورود ب باغ خودداری کنید)یا ( ورود ممنوع سگها درباغ ازاد هستند)یک نفر ثروتمند همچین ملک زیبایی رو میبخشه و ادمها ازادانه ازاونجا بازدید میکنند و لذت میبرن😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
چقدرررررر ثروتمند بودن خوبه و لدت بخشه برخلاف باورهای ما ک بهمون گفتند
وقتی فروشگهاهای آی کیا رو میبینم میفهمم ک چقدررررررر نظم.مرتبی.تمیزی.خدمات عااااالی هست و چقدررررررررر بسته های باکیفیت ک مشتری از خریدش لدت میبره و بالدت میاد توخونه خودش باز میکنه و لدت ساختنشو درک میکنه😍😍😍😍😍😍😍😍
وقتی فایل مسابقه های رو یخ رو دیدم دیدم پلیس هاچقدررررر خوش برخورد مهربونند و مواظب ارامش و امنیت هستند فهمیدم ک اونها حق دارن اونجا باشند و باهمچین ادمهایی برخورد کنند .دیدم ک مردم ب هربخانه ای دنبال شاد بودن هستند برخلاف کشور ما…. فارق از سن و جنس و ملیت و.. فقط شاد بودن و لدت بردن
ازتمام فایلهاتون فهمیدم و درک کردم موصوع دین خاص نیس.موصوع پوشیدن چادر و دیده نشدن مو و … نیس.
موصوع توحیده.باور ب خدای درونمون.صلح بودن باخودمونه.قصاوت نکردنه.ادمهارو دوست داشتن و احترام گداشتن ب حقوق هم دیگه اس.موصوع اینه بخودمون احترام بزاریم.باورکنیم خودمون خالق زندگیمون هستیم.باورکنیم برا دریافت نعمت بیشتر باید سپاسگدار بود.باخودمون درصلح باشیم و شکرگدار نعمتهامون باشیم.باید شخصیت خودمون رو رشد بدیم نه اینکه خرده ب دولت و مادر و پدر و ….بگیریم.وقتی در صلح باشیم.وقتی باورهای توحیدی داشته باشیم و شکرگدار نعمتها باشیم هدایت میشیم ب جاهایی ک نعمتهای بیشتر.ازادی بیشتر.امنیت بالا
موصوع صلاته نه اون صلاتی ک به مایاد دادن
صلاه یعنی توجه خاص ب خدا و نعمتهاش و تقوا(کنترل ذهن)
و میبینم ک شما چطورررر هر روز و هرلحطه هم بصورت زبانی سپاسگدارید و هم بصورت عملی سپاسگدارید ک از نعمتهایی ک خدا بهتون داده نهایت لذت رو میبرید
ومهمترین درسی از دیدن فایلها گرفتم اینکه میشه زن و شوهری دید و وجود داره ک باهم عاشقانه بارابطه عاااالی و زیبا ب دوراز تنش و بحث و …. باهم زندگی کنند و دنبال رشد باشند و عاشقانه همو دوست داشته باشند اما وابسته نباشند و این همیشه برام رویا بود ک زندگی ببینم ک توش دعوا و بحث و.. نباشه و بهم نگن زندگی همینه دعوا نمک زندگیه و…. منم ازاین زندگی و روابط عاشقانه ک هرلحظه اش شادی و ارامش و لذته و رشد کردن میخام😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍
و از خدا و شما بینهاااااایت سپاسگدارم بابت نشون دادن زندگیتون و این حد از ازادی و ارامش و روابط عاشقانه و لدت بردن از دنیا و کشف خودتون
(و سعی کردم طبق فرموده استاد فقط توجه رو خوبی بزارم و ازخوبیها حرف بزنم و نکات بد رو ک درکشورمون هست رو بازگو نکنم چون میخام فقط خوبی و خوشی تو زندگیم جاری باشه و کانون توجه من فقط رو چیزهایی ک میخام باشه😍😍😍😍)
سلام به استاد عزیز خانواده صمیمی عباس منش.
وقت همگی به خیر.
خداروشکر میکنم که در جمع شما خوبان هستی،هستم.
تشکر از استاد گرامی که با طرح این سوال ذهن ما رو درگیر باورهای اشتباه خودمان کردند ویه جورایی به چالش کشیدن.
1.من همیشه فکر میکردم که مردم امریکا ،انسان های بی دین و مذهبی هستند که به خدا اعتقاد ندارند،اما بعد از دیدن سفر به دور امریکا توی یکی از قسمت ها ،یه خانم تقریبا مسن،گوشه ای از حیاط خونه اش رو جایی برای پرستش گذاشته بود و برام خیلی جالب بود که اینو دیدم والبته استمرار این دیده ها وکار کردن روی باورهام فهمیدم که ،پرستش خداوند در دل انسانهاست.
2.من فکر میکردم که بنیان خانواده در امریکا سست وبی پایه هست،وبه خاطر فیلمهایی که دیده بودم که آزادی جنسی دارند ،مدام ناخودآگاه فک میکردم تجاوز بیداد میکنه،اما با دیدن سریال زندگی در بهشت وسفر به دور امریکا دیدم اصلا اینطور نیس،اونجا بسیار زیاد به هم احترام میگذارند وباورهای من اشتباه بوده
3.مثلا با دیدن خانواده رایان،برام خیلی جالب بود که چند تا فرزند دارند ورابطه اشون باهم خیلی خوبه ومادر خانواده چقدر عاشقانه بهشون عشق میورزه،که این مورد برای من که فکر میکردم ،خانواده اونجا بی معنی هست کاملا در تضاد بود.
4.یکی از مسایلی که با این مستند ها فهمیدم ،این بود که روی کره زمین جایی هست که همیشه هوا معتدل هست ،که من همیشه این اب وهوا رو دوست داشتمدارم.
5.ومورد دیگه اینکه با هر نژاد ومذهبی همه با هم در صلح هستند،وبا هر پوششی.
من فکر میکردم کسی که لخت نباشه اونجا جایی نداره،اما فهمیدم که اونجا هر جور بخای میتونی هر پوششی داشته باشی وآزادی وهمه بهت احترام میزارن با هرهم عقیده واندیشه ای.
من با دیدن مستند ها فهمیدم میشه جور دیگه ای زندگی کرد واز زندگی لذت برد،میشه بهشت رو در هر دو دنیا ساخت.