https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-2.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-05 07:42:142025-04-14 21:21:27سریال زندگی در بهشت | قسمت 174
898نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
ابتدا از رفیق همیشه همراه زندگیم بسیار سپاسگزارم که در تمام مسیر زندگیم مورد هدایت و حمایت خودش قرارم داد و آغوش پر مهرش رو برایم گشود تا در پرتوی معرفت و رحمتش طعم شیرین زندگی رو با عشق سَر بکشم، همدم ام عاشقتم و شکرگزار تک تک نعمت هایت هستم.
و بعد ، از مرد توحید و تقوا تمام قد تشکر میکنم که بستر آگاهی رو برای همزبانانش محیا ساخت و بانوی ستوده که با عشق و چه سخاوتمندانه پنجره ای از زیبایی ها رو به روی تمام ملت اش گشود برای آنان که جویای حقیقت اند، روی ماهت میبوسم مهربان جانم
😘😍🥰
و یه تشکر ویژه کنم از تمام عزیزانی که همراه شدند تا با کامنت هاشون زنگ باورهام به صدا در بیاد و به چه وضوحی خودم رو بازنگری کنم و باورهایی که گمشده بودند پیدا کنم عزیزانم خدا بهتون قوت بده🙏🌱
خب در خصوص جواب سوال این بخش باید بگم که از اونجایی که من توی خانواده ای بسیار آزاد بزرگ شدم و به دور از هرگونه تعصبات قومیتی و نژادی حقیقتا این حجم از پیام های دوستان رو که مطالعه میکردم فقط با تعجب روبرو میشدم چطور ممکن من تو همین سرزمین زندگی میکنم اما هیچ وقت هیچ کدوم از این ذهنیت هایی که دوستان داشتند رو من تجربه نکردم به جز همون شعار معروف سر صف دوران تحصیلی؟!
خیلی از حقایق برام به وضوح رسید
پدرم تحقیقات زیادی در خصوص کتاب مقدس همواره داشته و بالطبع قرار گرفتن در زیر چتر تربیتی چنین پدری باورهای زیبایی به همراه داره هرچند که با تعارضات بسیاری تو محیط آموزش مواجه میشدم و گاها به خاطر اطلاعاتی که داشتم بهم می ریختم و از سکوت دست می کشیدم تا آنچه میدانستم رو جهت آگاهی دیگران به اشتراک بزارم
که خب تبعات بسیاری داشت اونم دورانی که سوشال مدیاهای بسیاری رواج نداشت تا انتشار کلامت به سرعت به گوش برسه در نهایت از همون دوران کودکی دست به قلم شدم و نوشتم به امید روزی …
تا به جایی رسیدم که دیدم از تمام هم سن هام عقب افتادم و اونا توی سیکل در جریانی افتادن که من اونجا نیستم با خودم گفتم ای دل غافل نکن اینهمه سال من اشتباه شنیدم نکن پدرم اشتباه گفته جامعه اینی که ما میگیم اصلا نیست
و این علتی شد که در ذهن به جنگ برخواستم با باورهای پدرم هرچند که به مرور در واقعیت این جنگ ذهنی تبدیل شد به از هم فاصله گرفتن و دور شدن.
تا جایی پیش رفتم که تمام باورهای جامعه ام همونایی که قلبا قبول نداشتم چنان منو کوبوند که به خودم اومدم و به جنگ ذهنی با پدرم خاتمه دادم
باورهایی که اون دوران باور کرده بودم کوتاه و مختصر بهش اشاره میکنم
۱.محرم و صفر باید عزاداری کنیم ( تیکه تیکه کنیم قمه بزنیم و…)
۲. حرم ها و زیارتگاه ها رو باید در و دیوارش بوسید اصلا باید باید به امکان زیارتی رفت 🤦♀️
۳. نماز خوندن به شکل غالب جامعه
۴. من دخترم باید خانواده حمایتگرم باشه باید جهاز بدهند سرمایه بدهند…
۵. زن باید سرسنگین باش افتاب و مهتاب نبینش( دختر به این بزرگی خوب نیست اینقدر بپر بپر میکنه ، دوچرخه و اسکیت معنی نداره و خندیدن تو جمع درست نیست….)
۶. اصلا خوب نیست پدر کنار دخترانش میشینه( خدای من این آخرتش بود که به ما میگفتن🙃)
.
.
و خیلی باورهای بسیار ریز و به اشتباه که تو جامعه رواج داره که از بحث خارج
خلاصه من با مرور کامنت های این بخشِ دوستان عجیب هنگ کردم و حالا فهمیدم چرا خیلی ها بهم میگفتن “تو متفاوتی” ؛ چقدر با کلام دیگران مرز متصور میشدم بین دنیای خانواده ی خودم و اقلیت جامعه، که این نگاه چه تبعاتی برام به ارمغان آورد انگاری یه چراغ تویه ذهنم روشن شد و چقدر متوجه حضور نعمت های بسیار ظریفی توی زندگیم شدم که من رو متفاوت کرده از اقلیت جامعه و بشدت خدایم رو بخاطر حضور چنین پدری در زندگیم که دستی شده برای درک حقیقت سپاسگزارم
استاد عزیزم اینها رو بیان کردم تا بگم هیچگونه از باورهایی که عزیزان سایت مطرح کردن من نداشتم فقط همون شعار معروف مدارس که دقیقا خاطرم اولین سالی که این جمله رو شنیدم و به پدرم گفتم در جواب بهم گفت ما حق نداریم برای کسی یا کسانی مرگ بطلبیم از جایی که چنین حرفایی رو میشنوی فاصله بگیر
و چقدر این جمله معروف بود توی خونه ما، که هر وقت ما گلایه ای داشتیم از شخصی پدرم میگفت اون خطا کرده شماها فقط فاصله بگیرید
و من چقدر بها دادم برای درک عمیق این مطلب.
تازه من که توی خانواده ای این چنین رشد کردم چرا باید اینقدر بها میدادم ؟
تماما علتش تاثیرات ذهنیت عموم جامعه ام بود
که خب با مرور اجمالی کامنت های این بخش متوجه نگاه غالب جامعه میشویم
و تاثیرات نگاه و کلام هایشان بر زندگی خودشان و در نهایت تشکیل جامعه ای به اشتباه
که با هر بار خوندن یکی از کامنت های این بخشِ دوستان به خودم میگفتم خدااااااای من
اینا کجای این جامعه بودن که من نه دیدمشون و نه شنیدمشون
چطور ممکن اینهمه جوان حاضر در عصر ارتباطات اینقدر مملو از حسّ منفور نسبت به ملّتی وجود داشته باش که حتی یکبار با یه نفر از افراد اون ملّت همکلام نشدند که شخصا تجربه کنند
پس طبیعیه اینهمه وقتی حسّ بد وجود داره اتفاقات بد هم در جامعه موج بزنه
که متوجه یکی از باورهام شدم که پدرم میگفت تو درست رفتار کن کاری به بقیه نداشته باش اونا از تو دور میشن برام واضح شد که چرا من هیچ وقت با این افراد روبرو نشدم
و البته که خیلی چیزهای دیگه برام به وضوح رسید که … و هو الحکیم الخبیر
با تمام وجود نداشتن چنین پیش فرض هایی اما استاد دوست داشتنی ام چه بگویم از برکات این دو سریال معجزه گر و گشاینده رحمت الله
چه بگویم…
که بسیارست آنچه محصول من از این دو مجموعه برداشت کردم
کجای دنیا دیدی این حجم از فرکانس هم جهت با خداوندگار عالمین رو در سریالی یا در فیلمی
هالیوود ، بالیوود …
استاد نازنینم دیدی وقتی کودکی تشنه اس چطور رفع عطش میکند یا نوزادی که شیر مادر طلبیده چطور با ولع میخورد خوراکش را ؟
من که جای خود اما فرزندم پسر ۶ ساله ام( البته استارت فایل ها توی سن ۳ سالگی بود) فایل ها رو چنان با عطش می بلعد که گویی سیرایی ندارد برایش این آگاهی ها
چنان در تک تک سلول هاش نفوذ کرده
دیالوگ به دیالوگ حفظِ
دست از پا خطا کنم یه دیالوگ از کلام حق رو که تو فایل ها دیده یادم میندازه، دیدی فلان جا بابای مایک چی گفت و سریع فایل میاره و خطامو میگیره و ذهن نجواگرم آروم میکنه
تا خواسته ای داره بهش میرسه بهم میگه دیدی هدفمو نقاشی کردم و به حرف بابای مایک گوش کردم و رهاش کردم خدا هدایتم کرد
خداااای من قلبم به طپش افتاده از این حجم اثربخشی
کجا چنین مشاور فرزندپروری میتونستم پیدا کنم
کجا کارگاهی اینقدر اثربخش در اجرای عمل در رفتار فرزند میتونست سهمم بشه کجااااا ؟؟؟؟
خداااا جان چطور بگم از معجزات این رهایی
از جادویِ اعتماد به انتخاب هام
وقتی مریم جان از گفتگوی خود با خدای درونش میگه تو قسمت ۲۸ سفر به دور امریکا پای کانتر توی سفارت آمریکا فقط خدا میدونه چه مرزهایی توی ذهنم برای من شکسته شد
و چه برکاتی حاصل شد
استاد کدوم درمانگری میتونست اینقدر دقیق و واضح و البته که به سرعت منو به خودم برسونه
چند صد میلیون هاست که به حساب مشاورین و کاردرمان ها و روانگرها واریز میشه آیا نتیجه ای این چنین از شیوایی کلام مریم جان و موثرتر واقع میشود؟؟؟
استاد مهربانم در سراسر صفحات کتابت بنویس عشق به خود است که تو را در تمام ابعاد زندگیت به اوج میرساند و مثال واضحش رو با نام مریم عزیزتر از جانم پُر کن
جان من کجاست مادری که آرزوی خوشبختی فرزندش رو بخواهد اما راحت تر از راحت در مسیر تماشای موفقیت فرزندش قرار بگیرید
به قول پاره ی تنم بابای مایکی عزیزم اگر بهت بگویم فرزندم بی آنکه من بخواهم هر لحظه خودش مشمول هدایت الهی میشود و مسیرش رو می یابد بی تکاپو و سخن زیبای خداوند رو بر من جاری میکند باور میکنی!
اینها همه تاثیرات سریال سفر به دور آمریکاست
که پسرم به وقت صبحانه و ناهار و شام و خواب باید تماشا کند
من در عجبم چه فرکانسی این چنین میتواند فرزندم رو میخکوب این سریال کند که نه بلکه مجری رفتارهای صحیح کند
در نگاهش در کلامش در رفتارش آثار سریال جاریست
تا مامانم گاها معترض میشوند که چقدر سرتون توی گوشی برای سلامتی تون خوب نیست جواب حکیمانه ی پسرم اینِ که چون میخوام به جاهای خوب هدایت بشم اینقدر توی گوشی فایل میبینم،
خدایا هدایتت رو شکرگزارم
کاش استاد مهربانم اینجا امکان گذاشتن تصویر و ویس بود تا من خواسته های پسرم که به تصویر درآورده و در موردشون ساعت ها با من صحبت میکنه به اشتراک میزاشتم تا تاثیر این سریال ها رو به قول مریم جان به زبان تصاویر مشاهده میکردین
چطور بگم از درک آرامش درونیم در مسیرهای زندگیم( به زعم دیگران سخت ترین مسیرهای زندگیم) که تاثیر صحبت های دیگران کابوسی شده بود که چرا آرامش دارم نکن باید واکنش گرا بشم تا نتایج حاصل بشه اثرات کلام هاشون اون آرامش رو برام عجیب جلوه میکرد و راحت گرفتن های پدرم در اون مسیرها که به زعم دیگران بی خیالی و خونسردی شان نسبت داده میشد که هضم اش برای خیلی ها آسان نبود من رو با زبان تصاویر در قسمت ۸۰ سفر به دور آمریکا در اون غار پُر از معنا روبرو کرد تا به حقیقت پی ببرم و تمام زمزمه های دیگران رو در ذهنم خاموش کنم
از برکات و شجاعت و ایمانی که به دل jacob نوجوان افتاده بود چه بگویم که منو چگونه به عرصه عمل کشوند
وااااای پروردگارااا چطور بگم از تاثیرات کلام hope عزیزم که بر من حکم شد
و چه خواسته ها که به وضوح کشیده شد
تصورش عینی شد
و چه فراوانی هایی که درک رسیدنش برایم آسان شد
و چه زیبا زندگی شما در پرادایس برای من در سرزمین مادری بهشت رو رقم زد
و آثار این دو سریال بی وقفه در حال نمایان شدن و من از حضورشان در زندگیم با عشق مستفیظ میشم به برکت هدایت الله و همراهیِ استاد مهربانم و مریم جان عزیزم و دوستانِ همراه در سایت.
استاد نازنینم از پیش فرض های آمریکا صحبت کردین اما من هیچ پیش فرض به اشتباهی نداشتم بخاطر باورهای پدرم که بهمون انتقال داده بود و تاثیر تجربیات سفرهای خانواده و اقوام و روحیات خودم به جستجوگری در مورد شنیده هام و رشته ی تحصیلی ام حقیقتا در هیچ برهه ای از زمان باور اشتباه در مورد آمریکا و مردمانش نشنیدم چه بسا که فراوان خوبی و زیبایی دیدم و شنیدم اما تا دلت بخواهد از پیش فرض های زیبای تثبیت شده ای که برای من و پسرم در این سریال ها ساختین میتونم بگم که انرژی مضاعفی بشه برای ادامه مسیرتون که به بخش بسیار کوتاهی از آن اشاره کردم که فقط حجم کمی از نتایج بود.
به پاس تشکر و قدردانی از شما مرد واقعی کنترل کننده ذهن و مریم جان همیشه عاشق بگم که چه طوفان و سیلی از برکات آموزه های شما به راه افتاده و شاهد زیباسازی اذهان مردم و خلق نتایجشون در آینده هستیم فقط خدا میداند چه دربهای نعمتی به سوی این سرزمین و آیندگان قراره گشوده بشود.
و من بسیار از این بابت خوشحالم و شکرگزارم🙏💙
و برای حُسن ختام دلم میخواد یکی از حرفای پدرم که با مطالعه کامنت ها برام مرور شد یادآور بشم
که همونطور بالاتر اشاره کردم به تعارضات زیادی تو جامعه برمیخوردم یکیش همین ظهور امام زمان بود که خب پدرم همیشه به ما میگفت “امام زمانِ زمانه ی خودت تویی” و ” خدا تویی” به انتظار نشستن معنا و مفهومی نداره تو خود جویای حقیقت باش.
اما مدرسه و کتاب ها چیز دیگری میگفت.
چند روزه تمام روزم رو صرف مطالعه کامنت ها کردم فقط بخاطر اینکه قلبم گواهی میداد که بهترین زمان به چالش کشیدن خودم الان وحقیقتا هیچ فکر نمیکردم اینهمه لایه های زیرین وجودم رو فقط با مطالعه ی کامنت ها میتونم بیرون بکشم
و در نهایت جمع بندی صحبت های شما توی این فایل و کامنت های عزیزان سایت متوجه شدم هر کدام از ما میتوانیم امام زمانه ی خود باشیم و نقشی در گسترش جهان در هر بُعدی داشته باشیم امااااا…
بستر باید محیا باشه
زیرسازی خیلی اهمیت داره
و از اونجایی که انسان اهمال کار
تداوم و تداوم و تداوم
رمزِ ” ظهور ”
که به یقین رسیدم این سایت و مجریانش به نقش آفرینی بابای مایکی جان ( پسرم اینطور می نامد😍) و مریم عزیزم و تک تک اعضای پر از مهری که با سخاوت نگاهشون رو به قلم می آورند
همان بستر صحیح
همان صراط المستقیم
همان یهدی الله لنوره
باشد که همگی پیرو خط
سَمِعنا و اَطَعنا و اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ
قرار بگیریم🙏🌱
از رفیق خوبِ همیشه همراه زندگیم سپاسگزارم که تا پایان این دفتر کلامم و قلمم را هدایت کرد
و در انتها از استاد باورهای نیک و مریم جان عشق و همه ی عزیزانی که در پویایی این سایت دست در دست هم گذاشته اند و عشق رو بنا نهادند با تمام وجودم تشکر میکنم
و برای همگان آگاهی و حکمت الهی رو به وضوحِ نور از یار بخشنده و مهربانم طلب دارم 🙏
در پناه ایزد منان در سلامتی و سعادت و عشق جاری باشید🙏🌱💙
سلام و خدا قوت به پریسا جان . واقعا لذت می برم وقتی می بینم دوستان هم فرکانسیم در مسیر هدایت الهی قرار می گیرند . و خوشا به سعادت پسر عزیزت که از سن کم شروع کرده به تغییر و گوش کردن به هدایتش .
و بخاطر سن کمی که داره ناخالصی ها و باورهای محدود کننده در ذهنش شکل نگرفته.
و بخاطر همین به راحتی مطالب ارزشمند استاد عزیز رو می بلعه و هضم می کنه.
نتایج تغییر و تحول در زندگی پسرت به مراتب در آینده خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود.
تو این چند روزی که ای فایل گذاشته شد و زمانی که برای شرکت در این مسابقه در نظر گرفته شده بود من با اینکه خلیلی خیلی دیدگاهم نسبت به آمریکا تغییر کرده بود اما نمیومدم که بنویسم و دلیلش هم این بود که احساس لیاقت نداشتم برای نوشتن . میگفتم خب نظرات خیلی بهتری از من هست و خب دلیلی نداره که من برم و بنویسم اما امروز که صبح از خواب بیدار شدم احساس کردم زمانیه برای نوشتن ، چند روز پیش که دوستم بهم گفت برو و تو فایل جدید تو مسابقه شرکت کن گفتم فعلاً آماده نیستم براش و «هدایت میشم» . امروز به خودم گفتم فارغ از اینکه چه نتیجهای داشته باشه دوست دارم برم و دیدگاهم رو بنویسم و این نه برای دریافت جایزه بلکه دیدگاهیه برای تقویت باور هام و تغییر کردن نتایج . من با نوشتن دارم باورهامو بهتر میکنم که نتیجه ش چیزی فراتر از این مبالغ هستش . نتیجه ش به شکل مهاجرت ، سلامتی ، ثروت،معنویت ، روابط فوقالعاده ، عزت نفس بالا و .. و .. به زندگی من وارد میشه ، اصلاً مگه میشه مقایسهاش کرد؟وقتی دوره ها رو میخریدم با اینکه پول به نسبت کمی هم داشتم و اون مبلغ برای خرید دوره برام پول زیادی به حساب میومد به خودم میگفتم که وقتی این دوره رو بخرم میلیونها دلار پول خواهم ساخت اصلاً مگه قابل مقایسه هست با اینکه من بخوام الان نگران این مبلغ جزئی باشم؟و خدا رو شکر که همطنو هم شده و به میزانی که دارم روی خودم کار میکنم پول از هزاران راه وارد زندگیم میشه .
اما درمورد سؤالات این فایل
آمریکا کشوری بسیار نژاد پرسته و سفید پوست ها دائماً دارن سیاه پوست ها رو به قتل میرسونن و دائماً در حل آزار و اذیتشون هستند یا مسیحیها و یهودیها اجازه ی زندگی به مسلمانها یا ایرانیها رو نمیدن و هر روز یه مسلمان یا ایرانی داره اونجا میمیره : بیشترین سهم شکل گرفتن این باور توی ذهن من رو تلویزیون داشته یا تو خانواده وقتی یه موقعی مطرح شد که من دوست دارم برم آمریکا بطرز عجیبی این حرف رو میشنیدم که اونجا نمیذارن یه آب خوش از گلوت پایین بره . این باور به شکلهای مختلفی توس ریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا شکسته شد . زمانی که استاد و مریم عزیز رفته بودن یه رستورانی که فرد مسلمانی با تیشرت نوشته اومده بود اونجا ، خانمهای مسلمانی که با حجاب اختیاری خودشون تو هواپیما بودن، میزان صمیمیت و دوستی خانوادههایی که اومده بود پرادایس تو سریال زندگی در بهشت و این جمله ی استاد که من قبلاً اصلاً نمیدونستم “آمریکا رو مهاجران ساختند” و اینکه کلاً استاد هر جایی میره میبینم که بطرز فوقالعادهای باهاشون خوب رفتار میشه ، توی سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا هر قسمتی که دیدم فارغ از اینکه فردی که تو این سریال ازش فیلم گرفته شده (حتی به مدت خیلی کم ) دیدم که باهاش خیلی زیبا رفتار شده و این به میزان زیادی این باور رو به من داده که تو آمریکا هر کس اجازه داره هر جور که هست فارغ از نژاد ، رنگ پوست ، ملیت و …. به راحتی زندگی کنه یا اون قسمت تو سریال سفر به دور آمریکا که افراد با ساب و ارابه زندگی میکردن و برق نداشتن و از تکنولوژی روز استفاده نمیکردن و افراد تو خیابون خیلی با احترام باهاشون رفتار میکردن که اجازه میدادن اسب ها با سرعت پایین حرکت کنند و بقول استاد اصلاً اینطور نبود که داد و فریادی بزنن که این چه وضعشه با اسب اومدی تکون هم نمیخوری و … و خیلی قشنگ برای اون ها و اسب ها و .. علایم تو خیابون نصب کرده بودن که بسیار بسیار قابل تأمل بود .
درمورد روابط اجتماعی مردم خب این قاطی شده بود با خشونت و نژاد پرستی مردم طوری که افراد هر کجا همدیگه رو میدیدن یه دردسری پیش میومد ، افراد تو آمریکا از هم متنفر هستند ، اصلاً امکان نداره بتونی تنهایی بری بیرون چون بلا سرت میاد اونجا : زحمت این باور مخرب رو هم تلویزیون و افرادی کشیدند که کل دیده هاشون از آمریکا یه سریال با ژانر خشونت آمریکایی بوده ! این باور چطور شکسته شد ؟ یکی از چیزهایی که من هیمشه تو کامنت های سریال زندگی در بهشت ، سفر به دور آمریکا ی تمرکز بر روی نکات مثبت دوازده قدم نوشتم این هستش که مردم آمریکا بطرز عجیبی با همدیگه مهربون هستن ، من عاشق وقتایی ام که لبخند میزنن ،وقتی میبینن دوربینی داره فیلم میگیره از هر فرصتی استفاده میکنن تا شادیشون تو قاب اون دوربین صبت شه و به هر بهونه ای دیدم تو این دو تا سریال که میخوان ارتباط برقرار کنن . تو این سریال ها اصلاً خبری از خشونت نبوده ، اتفاقاً دیدم که چقدر ذوق و شوق دارن برای اینکه به هر بهونه ای بازی کنن،دور هم جمع بشن و سفر کنن ، یه جا برن و لذت ببرن و …
بنیان خانواده : همیشه تو این فیلم و سریال ها دیده بودم که تو خانوادههای آمریکایی همیشه جنگه ! همه به هم دارن خیانت میکنن ، پدر پسر رو میکشه ، پسر پدر رو میکشه و هیمشه این رو از خانوادم میشنیدم که وقتی همچین صحنه ای تو فیلم بود پدر و پسر با هم حرفشون میشد ، میگفتن که همینه دیگه ، آمریکا فاسده دلیلش همینه ، اونا که خیر نمیبینن ، اونا که زندگی نمیکنن ، همش تو مشروب و قمار و این کثافت کاریا دارن زندگی میکنن که عاقبتشون عذاب سختیه ، اینا که خانواده ندارن ، این شوهره چطوری رفته به زنش خیانت کرده یا بالعکس؟ببین رفت بچشو ول کرد ؟ اینا که دین و ایمان ندارن ، اینا که خدا حالیشون نیست و این حرفا . بیشترین سهم شکستن این باور رو خانواده راسل و همچنین خانوادهای هایی داشتن که تو سریال سفر به دور آمریکا اومده بودن مسافرت . چقدر تو خانواده علاوه بر اینکه آزاد هستند ، عاشق همدیگه هستند . من هر وقت به قسمتهایی میرسم که خانواده راسل اومدن پردای تحسینشون میکنم ، پدر و مادر خانواده خانم Hope رو تحسین میکنم که عاشق فرزندانشون بودن و اون مصاحبه ی بینظیر خانم شایسته با خانم Hope که کلی درس داشت برای همه از شکل درستی برای دوست داشتن ، از احترامی که افراد هم برای خودشون قائل بودن و هم برای فرزندانشون . اینکه پدر خانواده خیلی سریع شرایطی رو فراهم کرد که جیکوب بتونه به علاقه ش یعنی یوتیوبری برسه و براش دوربین تهیه کرد ، یا برای هر یک از فرزندانش بسته با علاقه شون امکانات بینظیری رو فراهم کرده بود بسیار بسیار برای من تحسین برانگیز بود و این باور رو واقعاً خیلی خیلی بهتر کرد که اتفاقاً خانوادههای اون هاست که دوام بیشتری داره ، بنیان درست تری رو داره .
آزادیها : اگه تو آمریکا اعتراض کنی پلیس میاد با یه گلوله تو رو میکشه ، آمریکا یه کشوریه که به ازای هر نفر یه بار مشروب خوری داره ، آمریکایی ها روابط هم جنس گرایی رو آزاد کردن چون این کشور ته کثافتهو میخوان بنیان خانواده رو از بین ببرن ، همه تو آمریکا معتادن و … که باز سهم بسیار زیادی از این باور مخرب رو مدیون تلویزیون و مدرسه هستم . یادمه تو یکی از لایو ها استاد درمورد اعتراضات تو آمریکا صحبت کرد که همه آزادن که برن و اعتراض کنن و اصلاً کسی باهاشون کاری نداره و اینطوری نیست که بیان و ببرن و زندانی کنن و از این حرفا و هر کس آزاده که یه پرچم برداره و بره بیرون و اعتراض کنه . درمورد پلیس هم استاد انقدر درمورد نکات مثبتشون صحبت کرده که اصلاً من عاشقشون شدم اونجاا که استاد درمورد برخورد پلیس باهاشون زمانی که رفته بودن یه جای سرسبز صحبتکردن که خیلی بااحترام برخورد کرده بودن باهاشون ، جایی که کلانتر و چند تا پلیس دیگه اومده بودن و استاد و خانم شایسته رو که بنزین تموم کرده بودن با قایق خودشون بردن رسوندن ساحل ، اصلاً اونجا همینکه استاد گفت من زنگ زدم پلیس و گفت من نمیدونم دیگه یه کاری بکنید برام جالب بود خیلی از نحوه ی رفتار پلیس که خیلی لذت بردم . درمورد بار ها یا اون جایی که استاد تو یه شهری نشون داد از سیگار فروشی ها و محله ای که اصلاً برای خوش گذرونی ها ی شبانه و اینا بود که اصلاً هر کس آزاده بره اونجا . یه باور منفی که من داشتم این بود که توآمریکا پدر و پسر با هم مشروب میخورن و اتفاقاً خیلی هم همدیگه رو تشویق میکنن برای اینکار ، یعنی یه چیزیه که تو آمریکا دیگه روزی ده لیتر تو هر خانواده مشروب مصرف میشه . بعد یدم بابا این چرت و پرتا چی بوده من شنیدم ؟ اصلاً اینا از کجا اومده ؟! بعد ها متوجه شدم که اصلاً خیلی از مردم آمریکا خودشون مخالف خوردن مشروبن ! حالا اون تعدادی هم که میخورن آزادن براش ، اصلاً اینطوری نیست که هر جایی بری همچین چیزی ببینی ! جاهایی هست برای اینکه بری و اونطوری که دوست داری باشی ولی شهر بسیار پاکیزه س و محله های مخصوصی هم برای اینکار هست که برای من قابل تحسینه . درمورد داشتن هر گونه موتور با هر حجمی ، داشتن آر وی که خب تو خیلی از کشور ها از جمله ایران ممنوعه ، داشتن هر نوع خودرویی بنظرم از آزادیهایی هست که من خیلی دوست دارم تجربشون کنم و خیلی تحسین میکنم و تو سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت بسیار بسیار از این آزادیها رو دیدیم .
طبیعت بینظیر آمریکا که من همیشه فکر میکردم انقدر شلوغ و کثیفه که مثل چی از هر طرفش یه بوی کثافتی میاد که این رو هم تو فیلم و سریال ها دیده بودم ، همه جا ذباله هست ، همه جا بیابونه (مثل فیلمهای وسترن آمریکایی ) و … توی دو تا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا باز من هر قسمتی که کامنت گذاشتم تمیزی آمریکاست و طبیعت بینظیر که بیشترش جنگل و آب هست و ایالت هایی مثل فلوریدا که دائماً بارونیه که من عاشق بارونم و خیلی برام تحسین برانگیزه . هر جایی که استاد و مریم شایسته عزیز رفتن و نشون دادن من حتی اگه فقط دیده باشم هم گفتم وایی بببین چقدر تمیزه اینجا ، تو اون قسمت که مسابقه بود و فرداش استاد و خانم شایسته با اسکوتر رفتن بیرون دیدیم که یه روز بعد اومدن تیم تمپا بی ، حتی یدونه آشغال هم روی زمین نبود ، اصلاً مگه میشه اینقدر شهر تمیز باشه ؟ خدا رو شکر بابت تمیزی آمریکا . یه چیزی که من همیشه میدیدم این بود که جنگل ها دارن میسوزن تو آمریکا ، همیشه طوفانه و این حرفا . تو توضیحات استاد تو سریال زندگی در بهشت دیدم که اتفاقاً سوختن درختها چقدر میتونه به نفع زمین باشه ، اصلاً یکی از دلایل رشد جنگل ها و بهتر شدنش همین سوختن جنگل هست . چیزی که همیشه توتلویزیون و مخصوصاً اینترنت فراد نگران بودن بابتش اتفاقاً دلیلی بوده بر خوشحالی ، چون این جزویی از طبیعته و باعث رشد میشه . و انقدر بارون زیاده تو آمریکا مخصوصاً فلوریدا که تو زمان بسیار بسیار کمی جنگل های عظیمی شکل میگیره .
درمورد کسب و کار ها هم من تا چند سال پیش فکر میکردم شغل بسیاری از مردم آمریکا فروش مواد مخدره و اصلاً کسب و کاری ندارن که ! اونا که خودشون معتادن و مواد میفروشن اون تعداد کسب و کار و دانشمند و اینام که تو آمریکا هست اونا همشون ایرانین ! :)) تو سریال ززندگی در بهشت مخصوصاً دیدم که مردم آمریکا چقدر کسب و کا های متنوعی دارن ، اون فردی که اومد آر وی رو سرویس کنه ، اون فردی که اومد تراکتور رو از گل در آورد ، فروشنده ها تو فروشگاه هایی مثل lowes و… ، اون آقایی که نماینده فروش تراکتور بود و محصولات کشاورزی بود ، فردی که جت اسکی رو سرویس میکرد . بیشترین تنوع کسب و کار رو من تو مردم آمریکا دیدم که واقعاً هم افراد خبره ای تو کارشون هستن ، آقای لری که میاد به استاد عزیز کمک میکنه که آچار فرانسه است و اون آقایی که استاد رفت و ازشون درمورد کشاورزی یاد بگیره تو سریال زندگی در بهشت که چند تا کسب و کار مختلف داشت و مشخصاً ثروت خوبی هم داشت .
درمورد باورهای مذهبی هم همیشه من از خانوده مخصوصاً شنیده بودم که آمریکایی ها افراد مشرک و بی دین و خدایی هستند ، الان که فکر میکنم میبینم اگه یه زمانی یه آمریکایی رو من میدیدم تو اون زمان راهمو کج میکردم و اصلاً باهاش حرف هم نمیزدم چون فکر میکردم این دیگه آدم درستی نیست . بعد ها تو سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دیدم که اتفاقاً اونها توحیدی تر از ما ها عمل میکنن که انقدر ادعا داریم ، باز صحبتهایی که با خانواده راسل و دوست استاد که رفته بودن پیششون برای دیدن کسب و کارهاشون خیلی به من تو این زمینه کمک کرد و همینطور برخورد استاد با مردم تو سریال سفر به دور آمریکا .
همیشه فکر میکردم که مردم آمریکا فارغ از دختر یا پسر بودنشون لات های بی سر و پایی هستن که سوار موتور های هارلی میشن و یه زنجیر دو متری رو میچرخونن که نمیشه بهشون نگاه هم کرد ! این باور هم از فیلم و سریال هایی که دیده بودم شکل گرفته بود . بعد ها تو سریال زندگی در بهشت مخصوصاً دیدم که اصلاً اینطوری نبوده و همون کسی هم که همچین تیپی داره چه شخصیت مهربونی داره ، اون فرد علاقه داره به این شکل و این باز قابل تحسینه که آمریکا تا این حد تو دادن آزادیها از همه نظر اینقدر خوب عمل کرده که هر کس با هر تیپ و موتوری میتونه بیاد بیرون . بارها توس ریال زندگی در بهشت دیدیم که افراد با موتور ها و ماشینهای عجیبی و غریبی میان بیرون و اتفاقاً چقدر هم بنظر خوش میگذرونن و حال میکنن و خودشون هستن .
چیزهایی که نوشتم چیزایی بوده که یادم افتاد . در نهایت میخوام بگم اگه قبل از دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا میگفتن ۵۰ تا کشور میتونی انتخاب کنی و بهشون سفر کنی یا اصلاً مهاجرت کنی فکر نمیکنم که اونموقع آمریکا حتی مورد پنجاهمی هم بوده باشه ! انقدر که من درمورد آمریکا باور های مخربی داشتم . وقتی آمریکا رو تو سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دیدم عاشقش شدم و دوست دارم اونجا زندگی کنم از بس این کشور مطابق سلیقه ی منه ، انقدر که این کشور رو من عاشقش شدم و ضمن اینکه من اگه قبلاً هم آمریکا رو انتخاب میکردم یک میلیاردیم یک درصد هم باور نداشتم که میتونم حتی یک روز تو آمریکا زندگی کنم ، اما الان؟به میزان بسیار بسیار زیادی باور دارم که من میتونم مهاجرت کنم به آمریکا و اونجا زندگی فوقالعادهای رو برای خودم بسازن، این دو تا سریال این باور رو به من داده که من هم میتونم تو این کشور زندگی کنم .
در نهایت میخوام تشکر کنم از استاد عزیزم که این فضا رو با هدایت خداوند ایجاد کردن و دارن روی این محتوای بینظیر کار میکنن و از مریم جان شایسته که عاشقانه این دو تا سریال رو فیلمبرداری کردن ، تدوین کردن و روی سایت گذاشتن که بسیار بسیار باور های فوقالعادهای در نتیجه ی دیدن این سریال ها برامون بوجود اومده .
من همین الان نتایج خیلی خوبی تو زندگیم دارم به نسبت یک سال پیش ولی میخوام این رو بگم بهترین نتایجی که گرفتم که از یک سال پیش شروع کردم ، با این دو تا سریال بوده . بدست آوردن سلامت جسمانیم ، ترک سیگار ، کنار گذاشتن داروهایی که سالها میخوردم ، احساس افسردگی که داشتم ، ورزش ، تغییر کردن شکل تغذیه ام ، بالا رفتن عزت نفسم ، بالا رفتن میزان ورودی مالی و مهمتر از همه احساس خوبم که در نتیجه ی این دو تا سریال بینظیر برام اتفاق افتاد ، موقعی که شروع کردم به سختی هر چند هفته میتونستم مبلغ کتابها رو جور کنم و تهیشون کنم و بیتر زمانم رو با دیدن این دو تا سریال میگذروندم و آرام آرام اوضاع زندگیم طوری تغییر کرد که علیرضای امروز هیچ ربطی ، تأکید میکنم هیچ ربطی به علیرضای یک سال پیش نداره .
بازم تشکر میکنم از استاد عزیزم و مریم جان که عاشقانه دوستتون دارم و همه ی اعضای بینظیر خانواده عباسمنش که با کامنت هاشون و گفتگو هاشون بی نهایت تأثیر گذار هستند و من هر روز صبح به محض بیدار شدن و هر شب قبل خواب کامنت هاشونو میخونم . عاشقتونم
من قبلا اول دوره جوانی تو مسیر جالبی نبودم به واسطه بعضی دوستان یه سری فیلم های پورن رو تماشا می کردیم و وقتی می گفتم این ها کجایی هستند می گفتند آمریکایی هستند و اروپایی
دیگه تو ذهن من یه آشوبی شکل گرفته بود که اقا اونجا خیلی نا امن هست اصلا تعهدی بر رابطه نیست خیانت موج می زنه بنیاد خانواده از هم پاشیده.
و همیشه یسری نشانه ها می امد که این باور قوی تر بشه
خنده داره ولی تو همون دوره من 13 آبان می رفتم راهپیمایی و شعار علیه آمریکا و پرچم رو آتیش می زدم اصلا یه وضعی
وای من وای من
موقع یه مسابقه که مثلا یه تیمی با آمریکا داشت همش تو دلم می خواستم که امریکا ببازه
اگه هم با ایران مسابقه داشت که من کری می خوندم می زدم با مشت رو تلوزیون رگ گردنم می زد بیرون
تو همون دوره ها بود که من رفتم کربلا و اونجا یه سرباز امریکایی رو از نزدیک دیدم که همش تو دلم بهشون فوش می دادم
بخوام بگم زیاده
ولی الان عجیب اوضاع عوض شده جوری که دوست دارم به بهترین کشور جهان هدایت بشم 2سال پیش فرکانسم خیلی پایین تر بود برا رسیدن به امریکا لاتاری شرکت می کردم ولی الان سعی کردم روی درون خودم سرمایه گذاری کنم و اطمینان داشته باشم که الله یکتا منوو در زمان مناسب هدایت می کنه
همین شکل که منو هدایت کرد به سمت استاد عباس منش و نتایج زیبا
یادم می آد همون روزای اولی که وارد سایت شده بودم اولین فیلم هایی که شروع کردم به دیدنشون فیلم های سفر به دور امریکا بود.
با یک نگاه شک آلود و یه قلب خط خطی و که مقداری نفرت توش بود داشتم این فیلم ها رو نگاه می کردم.از اونجایی که آدمیم که اکثر اوقات دیدگاه بازی دارم به دیدنشون ادامه دادم…
بچه که بودم همیشه میرفتیم راهپیمایی
مثلا راهپیمایی ها می شد جشن های ملیمون که همش توش مرگ یه ملتی رو درخواست می کردیم
نوجوون که شدم درگیر تئوری های توطئه شدم یکی از اساتید به ظاهر بود که اعتقاد داشت تمام جهان رو پنج نفر یهودی دارن اداره می کنن باورتون نمیشه چه چیزایی می گفت رو اسکناس دلار علامات فراماسونری رو نشون می داد می گفت توی آمریکا یه سری گروه اند که علامتشون جغده لخت می گردن و خون می خورن. حتی می گفت این شعارشون که ما به خدا اعتماد می کنیم هم ، منظورشون از خدا، بزه که نماد شیطان هست و اونا دارن شیطان می پرستن.
بعد می گفت تجارت جنسی دارن که دست و پا آدما رو قطع می کنن… اصلا دیگه نمی خوام بگم چه چیزایی می گفت حالم الان هم بد می شه
فکر می کنم می بینم به عنوان یه بچه و یه نووجون چه چیزای وحشتناکی به من نه فقط در مورد آمریکا بلکه در مورد تمام جهان گفته شد.
حتی معلم پرورشیمون می اومد تو دبیرستان به جای اینکه چیزایی بگه که برامون مفید باشه دائما از جنایات داعش حرف میزد خودش هم میشست فیلم هایی که داعش سر مردم رو قطع میکرد رو نگاه می کرد از اونجایی که تخیل قوی داشتم می تونستم تمام این ها رو تصور کنم و به روشنی تمام این صحنه های ترسناک رو تو ذهنم ببینم.
دنیای من سراسر نا امنی بود پامو تو خیابون هم می ذاشتم دوست داشتم سریع برگردم خونه . من تو کشور و شهر خودمم هم حس آرامش نداشتم.
چیزایی که از تلویزیون درباره آمریکا دریافت می کردم هیچ فرقی با کتابا و این اساتید نداشت پر از جنایت بود مستند پخش می شد در مورد مواد، خشونت جنسی در ایالات متحده و اخباری هم که نشون داده می شد در مورد این بود که یه بچه دبیرستانی روانی با تفنگ نصف همکلاسی ها شو کشته یا نشون می داد که سیاه پوستا همشون دارن تو رنج و عذاب زندگی می کنن یا اینکه اومدن به یه خانم مسلمون در فرودگاه تجاوز کردن و تمام لباساشو به زور درآوردن.
بعد از تموم اینا تو یه توهمی فرو رفتم و اون این بود که باید بشینم گریه زاری کنم تا امام زمان بیاد همه اینا رو درست کنه.
یکی از ویژگی های خوبم این بود که همه چی رو امتحان می کردم ببینم جواب میده یا نه.
پس نشستم گریه کردم کلی دعا کردم به درگاه الله زجر و ناله کردم تا امام زمان ظهور کنه و همه چی درست شه و بعد از تمام اینا به پوچی رسیدم.
فکر کردم که باید جواب دیگه ای وجود داشته باشه جز اینکه آمریکا یا هر کشور دیگه ای شیطان بزرگ باشه.
باید جواب دیگه ای باشه جز اینکه من منتظر فردی باشم که بیاد همه چیزو به تنهایی خودش درست کنه تا من بتونم خوشحال باشم.
جوابی دیگه غیر از اینی که من اون موقع داشتم توش زندگی می کردم.
و اون جواب برای من توحید بود توحیدی که هیچی ازش نمی فهمیدم مطمئنم معلم دینیم هم که تمام عمرش اینا رو درس داد هیچی ازش نفهمید.
همون توحیدی که میگه هیچ قدرتی دراین جهان جز الله وجود نداره. همون قدرتی که ابراهیم تموم عمرش به پشتوانه اون زندگی کرد . همون قدرتی که آنچنان به مانند نور تمام جهان رو فرا گرفته که هیچ جایی برای تاریکی باقی نذاشته همه جا سراسر نوره و ثروت و اعتماد و خوشبختیه اگر من نمی تونم در تاریکی ها اون نور رو ببینم به این معنی نیست که وجود نداره.
قلب نا امن و آسیب دیده من، ذهن خط خطی و آلوده شده من و زبانی که با کلمات شرک آلود آغشته شده بود بعد از دیدن این فیلم ها نرم سفید و ظریف شدههه درست همون طوری که وقتی پنج سالم بود همون موقعی که هیچ ذهنیتی نسبت به جهان نداشتم. همون موقعهایی که هیچ کس در مورد هیچ چیز بدی به من نگفته بود.
دوست دارم به امریکا سفر کنم و در این کشور پهناور خداوند زندگی کنم میان مردمی که با ذهنیتی باز تو رو می پذیرند مردمی که شادند و بیش از هر کشوری در جهان با خودشون در صلحند. نمی گم هرگز هیچ اشکالی در این کشور وجود نداشته. هیچ چیز سراسر سفیدی در این دنیا نیست ولی هیچ چیز کاملا تاریکی هم وجود نداره و برای من آمریکا کشور سرسبز و قدرتمندی است که بیش از هر کشوری در اون توحید جریان داره…
سپاس خدایی را که ما را به این نعمت ها رهنمون شد و ما هرگز هدایت نمی شدیم اگر او این کار را نمی کرد.
به تمام دوستان گلم امیدوارم هرجا که هستید سلامت و شاد باشید
✔من یه باور مثبت در مورد امریکا داشتم که امریکایی ها ادمای کاملیند و از کتابی که در مورد کشورها بود خونده بودم و با فایلهای سایت این باورم تقویت شد.خب درسته کسی ۱۰۰٪ کامل نیست اما خب یه عده به نسبت کاملترند و ایرانی جماعت هم داریم که کمالشون به نسبت بقیه بیشتره .با اینکه خب همه ما در حال رشدیم و به کمال گرایش داریم همین نشون میده که مثل کوزه ای که در حال ساخته منم دارم مسیر رشدمو طی میکنم و با دیدن این افراد باور میکنم که مسیر مسیره هر کجای دنیا باشی میتونی به کمال برسی و رشد کنی ..
✔ یه مورد دیگه این بود که واقعا خود کشور امریکا برام مبهم بودتصور اینکه اونجا باشم برام سخت بود چون از فیلم و رسانه ها تصویر این کشور برام یه مشت برج تو در تو بود که حس غریبی بهم دست میداد، الان دیگه خب با شفاف سازی استاد با توضیحاتشون و از همه اینا بیشتر با تصاویر رنگی با کیفیت HD ، دیدم نسبت به این کشور خب کلا عوض شده به همت استاد وخانم شایسته عزیز و حتی دروون …بسیار بسیار بسیار زیبایی داره این کشور و بیخود نیست که سرزمین رویاها نامیده شده و همه ارزو دارند حداقل یه سفر به اونجا داشته باشند.. یه دستاورد در این مورد این که تا حدی فایلا تاثیر دارند که بوی خیابونای اونجا رو حس میکردم تا حدی بود که ارتعاش اونجا بودن رو این جا داشتم و از طریق عجیبی یه خواستگارم از کانادا داشتم همزمان با دیدن فایلها ..
✔ یه مورد دیگه هم اینه کلی باور جدید داره برام ساخته میشه
باور به فراوانی با دیدن زندگی در پرادایس با پرداخت مالیاتش
باور به اینکه راز زندگی خوب شادیه مردم امریکا تا جایی که دیدم بشدت اهل تفریحن…
.
افکار منفی من درمورد امریکا ضعیفتر و افکار مثبتم بیشتر و قوی ترند.
به نام خدایی که آفرید عباسمنش راکه یاور ما در زمان حال باشد.❤️❤️
سلامی عاشقانه به استاد عزیزم وخانم شایسته
وهمینطور سلامی گرم به تمام همفرکانسی های عزیز
بنده با20سال سن که هیچ تجربه سفر خارجی نداشته وفقط در کل عمرش یک سفر داخلی ویک مهاجرت 6ماه به شهر کوچکی را داشتم.
من قبل از ساخت مستندهای استادترمزهای عجیب و غریبی در مورد کشور های اروپایی و آمریکا نداشتم جزء در چند موردکه آن هارا ذکر میکنم.
ترمز ها
(1)در مدارس آمریکا درصدبالایی وجود دارد که دخترها تجاوز شود
(2)آمریکاو انگلستان دشمن دیرینه کشور ماست واین دو کشور مانع پیشرفت کشور ماشده اند که بسیار مرا عصبانی میکرد.
این دو مورد ترمزهای بنده بود که به لطف استادرفع شد و حتی قبل از ساخت مستندهای استاد هم رفع شد.
اولین ترمزمن در دوره کشف قوانین زندگی رفع شد که استاد در همین مورد بحث کردن که گفتن هیچ کس حق لمس کردن دختر شماراندارد واگر این کاررا انجام دهد باطرف به صورت جدی برخورد میشود.
دومین ترمز خودرا با کمی تحقیق ویکی از فایل های رایگان استاد رفع کردم. که مشکلات کشور ماریشه ای است وهمه آن هادر کشور قابل رفع است واستاد هم گفتندکه در کشور های دیگر با قوانین سخت خود جلوی آدم های نامناسب را گرفته وکشوری یکپارچه وبانظم را اداره میکنن که هیچ ربطی به کشور دیگری نداردوهمه چیز داخلی وباور خود مردم است.
این ها ترمزهای بنده بود ودر مسائل دیگر من نه ترمزی داشتم نه گازی تنهایک سی دی خام بودم که به لطف مستندهای استاد این سی دی من رایت شد.❤️❤️😃
همینطور در این سی دی تجربه های عالی ازقبیل بزرگ کردن مرغ و خروس،درست کردن پیازچال،خرید اینترنتی که مورد چقدربرای من حس فراوانی دارد،درست کردن پیتزاخوشمزه داخل تنور،خرید از هایپرمارکت های بزرگ که من برای این تجربه به تهران سفر کردم واین تجربه را باگوشت و پوستم چشیدم.عاشقتم استادعزیزم که اینقدر تجربه های زیبا رابه من نشان دادی.❤️❤️
به نظرم من ترمزی دیگری درباره آمریکا ندارم که این رااز لطف پدرم میدانم که از زمان کودکی ام باما مستندهای زیبایی از آمریکاواروپا نشان میدادوهمیشه به فکر مهاجرت به آمریکا بودکه در آنجا زندگی رویاییش را بسازد.(والبته هنوز به هدفش نرسیده)
من فقط باید تکاملم راطی کنم تا به مهاجرتم برسم و خداروشکردراین مسیر قدم هایی برداشته ام.
باسپاس ازاستاد عزیزم که عاشقانه برای ما مستندودوره های بینظیر تولیدمیکنی همینطور ازخانم شایسته هم سپاسگزارم که مطالب عالی برای ما آماده میکنند.❤️🙏
ازاین که دیدگاه من را مطالعه کردین و امتیاز دادین بسیار سپاسگزارم.❤️
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته که شایسته بهترینی
سلام به همه هم فرکانسی های دوست داشتنی
من قرار نبود کامنت بنویسم ولی نشانه هایی برام اومد که باید کامنت بنویسم و من هم گفتم چشم
تجربیات خودمو قبل و بعد از دیدم امریکا بگم:
من از اول، دوران خردسالی عاشق امریکا بودم و یکی از رؤیاها زندگیم، رفتن به امریکا بود. همیشه از امریکا به عنوان کشور قانون مند یاد میشد در خانواده ام.
به این دنیا باید دست مریزاد بگم، چرا؟ چون منو در مسیر درست گذاشت بدون اینکه زحمتی بکشم منو وارد خاک امریکا کرد. من برای همه جا اپلای کرده بودم چه کاری چه درسی تا یه مراحلی خوب پیش می رفت و پذیرش از دانشگاههای دنیا می گرفتم و بعد به هم می خورد( بعد از اشنایی با استاد عباس منش، متوجه شدم مشکل از خودم بوده، ..) خلاصه من خیلی خیلی راحت پذیرش گرفتم و راحت ویزا گرفتم ( باید بگم در اوج کرونا همه این اتفاق ها افتاد برام) اومدم امریکا ( تگزاس)
وقتی اومدم دیدم همه جا سبزه همه جا درخت فراوان. پیش خودم گفتم پس این فیلم ها چی بود که نشون می دادن تگزاس همه جا بیابونه!! وای چه خیابانهایی عریضی، خیابونها فرعی اون از خیابونهای اصلی بیشتر کشورها که دیده بودم عریضتره. چه مردم مهربانی داره، هر جایی که می رم بانک یا اداره،… یه نفر میاد و خوش امد میگه و کارمو ازم می پرسه و راهنماییم می کنه به بخش مربوطه و وقتی با خوشرویی هر چه تمامتر کارمو انجام میدن ارزوی روز خوبی برام می کنن. روز خوبی داشته یاشی چسبیده است به کلمه خداحافظی برای امریکاییها
اینجا با این که من تازه وارد هستم ولی کامل از حق خودم می تونم دفاع کنم. داستان خودمو به طور خلاصه می گم که در دانشگاه داشتم هفته اول:
استادی بود که من اسیسنت ایشون بودم و من باید در هفته ۱۰ ساعت کمکشون می کردم. ایشون کارهایی که بم سپردن بیشتر از ۳۰ ساعت بود وقتی با دانشگاه در میون گذاشتم جلسه ای گذاشتن و به استاد اعلام کردن که باید کارها را کم کنه( این استاد از اساتید قدیم و من هم از دانشجوهای حدید جدید) خیلی به حقوق مردم احترام میزارن.
چندین بار از امازون سفارش داشتم که مشکل داشت، خیلی عذر خواهی می کردن بابت مشکل پیش اومده و پشت خط سعی می کردن بام شوخی کنن و منو شاد کنن که ناراحت مشکل پیش اومده نباشم. همیشه خندان هستن، تمام ادارات و فروشگاهها و … رفتم تا حالا ادم عبوس ندیدم، همه راضی همه خوشحال، همه با خودشون در صلح هستن. اینجا همه جا شادی و همه به هم احترام می زارن فارغ از اینکه رنگ پوستت چیه، فارغ از اینکه ملیت چیه،… اینجا تا حالا ادم مست ندیدم. با اینکه همه پوشش ها مختلف دارن ( محجبه کامل و بی حجاب کامل) هیچ کی نگاه نمی کنه به دیگران و اگه ناخودآگاه چشمت به یکی بیوفته فقط لبخند دریافت می کنی.
اما استاد عزیزم در مورد سریال زندگی در بهشت بگم که زندگیمو بهشتی کرده، به کمک این نکات که شما و مریم عزیزم می گین من تمرکز بیشتری رو این زیبایی ها ( صدای پرندگان، سنجاب ها، اردک ها و درختان) می کنم، یه چیز جالبی بگم دیروز تو خیابون ورودی دانشگاه یه بچه آهو دیدم، و داشتم ازش فیلم می گرفتم و کلی ذوق کردم و جالب این بود که ایستاده بود و نگاه من می کرد( این نشون میده مردم امریکا حتی به حقوق حیوانات هم احترام می زارن که این آهو هیچ ترسی از من نداشت).
واقعا ممنون شما هستم که باعث میشین بدونیم در طول روز به چه نکاتی توجه کنیم، عاشقتونم که اینقدر سخاوتمندانه از تجربیات خودتون می گین. استاد با این سریال، همه بچه های عباس منشیو بهشتی می کنین همه را جون دوباره میدین. واقعا سپاسگزار شما هستم.
چه در خواست های جدیدی وارد زندگیمون کردین، و باعث گسترش جهان شدین.همه بچه های عباس منشی اگه بشینن و بنویسن می بینن که سرمشق و الگوشون فقط سید و عزیز دلشون شده. من حتی سبک غذا خوردن، سبک خرید کردنم عباس منشی شده.
بریم سراغ سریال سفر به دور امریکا که هر چی بگم کم گفتم، بی نظیرترین درخواست ها برام به وجود آورد. یادمه یه قسمتی که داشتین پیاده روی می کردین با مریم جون، گفتین هدایت شدین به سمت یه خونه ای که خانم مسن داشتن به گل های باغچه میرسیدن، چقد این خانم مهربون با اخلاص بود اینا همه نشونه اینه که این ادم ها یکتا پرستن و با خودشون در صلح هستن.
مریم عزیزم، قبل از مصاحبه ام در سفارت امریکا هدایت شدم به قسمت فک کنم ۲۶ سفر در امریکا
که آبشار نیاگارا بودین و چه جملاتی گفتین چه جملاتی گفتین( الان که دارم می نویسم اشک تو چشام جمع شده) منو به یه آرامشی رسونیدی. منی که طوفانی داخلم ایجاد شده بود با این سریال به دریای آرام تبدیل شد آرام آرام)
مصاحبه من هم شاید ۲ دقیقه بیشتر طول نکشید
چه کردین شما دو تا عشق، چه دنیایی برا ماها ساختین. استاد عزیزم اگه بخوام از باورهای های سفر به دور امریکا که برام ساخته شده بگم حالا حالا باید بگم، ولی در یه کلام بگم، منو با خدای خودم آشتی دادین، مرتب این بیت زمزمه می کنم:
رسد آدمی به جایی بجز از خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
بارها از خداوند به خاطر شما دو تا عزیز تشکر کردم و می کنم که باعث شدین زندگی خودم و هم فرکانسی های عزیزم تغییر کنه.
آرزوی سعادتمندی و ثروتمندی برا همه دارم.
عاشق همتون هستم
سپاسگزار استاد و مریم بانو و دوستانی که کامنت های زیبا و خدایی می زارن هستم.
استادعزیز وخانم شایسته ی عزیز واقعا نمیدونم چطورباید ازشما تشکرکنم بابت دوره های فوق العاده وبی نظیر سفربه دورآمریکا و زندگی دربهشت که تلاش کردین وزحمت کشیدین این دوره ها که به اندازه ی دیگر دوره هاتون ارزشمندهستن رو تهیه کردین وبصورت رایگان دراختیارما گذاشتین
شما بااین فایل هاتون بسیاری از باورهای مخرب و منفی واشتباه ما رو اصلاح کردین ترمیم کردین بهترکردین و باورهای قدرتمند وزیبایی رو در ذهن ما جایگزین کردین و نه تنها درمورد آمریکا باورهامون رو تغییردادین،بلکه درمورد کشورخودمون درمورد زندگیمون خواسته هامون رویاهامون آرزوهامون و دنیای اطرافمون تغییردادین وباعث شدین به شناخت بهتر برسیم وخواسته ها و رویاهای زیباتری داشته باشیم که واقعا بابت این اتفاق ازشما وخدای بزرگمون بی نهایت ممنونم و خداروشکرمیکنم
من ازبچگی به واسطه ی خانواده فامیل مدرسه جامعه اخباروبرنامه های تلویزیون باورهای بسیارمخرب ومنفی درمورد آمریکا داشتم
میشنیدم که آمریکا یک کشور تروریست جهانخوار فاسدکه با کشورهای زیادی دشمن هستن و باکمک اسرائیل عملیات تروریستی زیادی دردنیا انجام دادن،کشوری پرازفساد که فحشا بیدادمیکنه همه اسلحه دارن روزانه افرادی بخاطردرگیری،بااسلحه کشته میشن بامردمانی خشن بی بندوبار و بواسطه روابط جنسی نامشروع بیماری ایدز اونجا زیاد شده و هیچکس اونجا امنیت نداره مخصوصا خانمها یادمه میگفتن شب ها کسی جرات نداره توخیابون باشه چون یا موردتجاوزقرارمیگیره یا بااسلحه بهشون حمله میکنن داروندارشونو میبرن
اینها دقیقا چیزایی بودن که دهه هفتاد وهشتاد درموردآمریکا میشنیدم وهمیشه مقصر مشکلات ما آمریکا واسرائیل و انگلیس شناخته میشدن ولی توی دیوار مدارس همیشه جمله ی (آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند)بود
یادمه همیشه ذهنیت خوبی نسبت به آمریکا واسرائیل ومردمانشون نداشتم و هروقت ورزشکاری ازاین دوتا کشورمیدیدم ناخودآگاه به شکل یک آدم بدجنس و فاسد میدیدم حتی مسابقات کشتی که حریف آمریکایی مقابل ما قرارمیگرفت یا بازی ایران آمریکا ۱۹۹۸ نسبت به تمام تیم آمریکا حس بدی داشتم
درموردطبیعت و شهرهای آمریکا چیزی نمیدونستم و تلویزیون هم چیزی نشون نمیداد و فقط توی خونواده وفامیل میشنیدم که میگفتن هیچ جای دنیا طبیعت وزیبایی های ایران رونداره هیچ جا به زیبایی ایران نیست و هیچ جا امنیت ایران رونداره و منم باورکرده بودم وهمیشه دلم واسه خواننده هامون که اون ور آب بودن میسوخت که خودشونو بدبخت کردن رفتن اونجا،زندگی سختی دارن الکی خودشونو شاد نشون میدن توکلیپ هاشون😄😄😄 این ها درحالی بود که واقعا خیلی ازترانه هاشون لذت میبردم و دوست داشتم ولی بقدری این باورها تکرارشده بودن که ناخودآگاه این تصورات رودرمورد اونها داشتیم
درموردخانواده ها حرف ها این بود که چون ازدواجشون مثل ما نیست ونامشروعه، زن وشوهرها به هم خیانت میکنن بچه هاشون هم به هرراهی کشیده میشن و روابط نامشروع اونجا خیلی زیاد اتفاق میفته
اونجا رفت وآمد فامیلی ندارن مثل ما،هرهفته پارتی برگزارمیکنن مشروبات الکلی سرو میکنن ازخودبیخودمیشن نامشروع باردار میشن یا کسی دچار ایدز میشد و زندگیش نابودمیشد
و علت این اتفاقات رو آزادی شون و دینشون میدونستن ومیگفتن هیچ دینی بهتروبالاتراز دین اسلام نیس همین الانم همینو میگن،مثل همون نظری که درمورد امنیت دارن میگن هیچ جا امنیت ایران رو نداره
ولی من احساس میکنم ازهمون بچگی یه جورایی با خیلیا ذهنیتم فرق میکرد ته دلم حرفاشونو قبول نداشتم کاراشونو دوست نداشتم چون یادمه همیشه ایام محرم علاقه ای به عزاداری نداشتم علاقه ای به نمازوروزه نداشتم وهیچوقت نمازوروزه رو درست اجرانمیکردم شب های احیا برای خنده و دورهمی با بچه محل ها میرفتیم ایام دهه فجر رو فقط بخاطر تزئینات و کاغذ رنگی هاش ومسابقات فوتبالش دوست داشتم و روز راهپیمایی همیشه یه جوری از بین جمعیت درمیرفتم و توی همون نوجوونی هم احساس خوبی به اون کارها نداشتم
.
اینطورشد که باورهای من توسط این عوامل شکل گرفت تلویزیون که تحت نظرحکومت هستش و هیچوقت نکته ی مثبتی درمورد آمریکا نمیگفت و همیشه کشورما بهترین جای دنیا بود ازنظر امنیت، اقتصاد،مسائل دینی،طبیعت،حتی فکرمیکردم بهترین مردمان دنیا هم خودمون هستیم که بهتراز همه جای دنیا زندگی میکنیم وخانواده هم بدون اینکه به آمریکا سفرکرده باشن وتحقیقی درموردآمریکا کرده باشن، با اعتمادکامل به رسانه ای مثل تلویزیون دقیقا همه این باورها رو درذهن من ساخته بودن و تاچندسال پیش همین باورهای من بودن
ولی خداروشکر ازوقتی که ماهواره اومد اینترنت اومد کم کم باورهای من هم تغییرکردن ولی بازهم درموردآمریکا هنوز باورهای مخرب سرجاشون بودن
تنها باورخوبی که درموردآمریکا قبلا داشتم این بود که میگفتن فلان جنس آمریکایی اصله این ماشین که مال چهل ساله پیشه سالم مونده آمریکاییه این کولر قدیمی که داریم وهنوز داره کارمیکنه کمپرسورش آمریکاییه و…
.
استاد وقتی شما به آمریکا رفتین چندماه قبلش من عضو سایت بودم و دوره ی قانون آفرینش رو خریده بودم ولی استفاده نکرده بودم،اولش ناخودآگاه پیش خودم میگفتم شما دیگه چرا،آخه آمریکا چی داره که رفتین اونجا! مگه ایران چشه که رفتین یه کشوری که امنیت نداره همه چیز گرونه غذای حلال کم پیدا میشه همه اسلحه دارن
بعد کم کم میدیدم شما فایل رایگان تهیه میکردین در خیابونای آمریکا واحساستون و حرفاتون نشون میداد که نه تنها احساس بدی نسبت به آمریکا ندارین بلکه ازمهاجرتتون خوشحالین احساس خوبی دارین درمورد آمریکا حرفای مثبت میزنین جاهای زیبایی فایل ضبط میکنین توی ملک شصت هکتاری توی پرادایس فایل ضبط میکنین ومیگفتین اینجا مال خودمه و مخصوصا برای فایل های سه برابرکردن درآمد دریکسال وچندتا فایل دیگه،ومعرفی دوره ی راهنمای عملی توی ملک هاتون با احساس خوب صحبت میکردین و ازاونجا بود که من با این فایل ها کم کم باورم نسبت به آمریکا واقعا تغییرکرد.
همینطورشما فایل رایگان ضبط میکردین و لابلای حرفاتون از نکات مثبت آمریکا میگفتین و تو یه فایلتون که اسمش یادم نیست خیلی باور منو نسبت به آمریکا تغییرداد و منو تکون داد!
شما گفتین اینجا نعمت ثروت و برکت فراوانه مردم اینجا خیلی خوب زندگی میکنن خیلی به خدا اعتقاددارن شکرگزارن ومیکائیل یک هفته مدرسش تعطیل شده بخاطراینکه این هفته
“”هفته ی شکرگزاریه””
وبه این خاطر چون همیشه شکرگزارهستن خداوند بهشون نعمت وثروت فراوان داده و این کشور ثروتمندترین وموفق ترین کشوردنیا هستش،البته چندسال قبلش چون میدونستم که شرکت هایی مثل مایکروسافت اپل گوگل سازمان ناسا بوئینگ فیسبوک مال آمریکا هستن دیدگاهم نسبت بهش بهترشده بود ولی بعد این فایل شما نشستم به خیلی چیزا فکرکردم.
گفتم اونا درسال هفته ی شکرگزاری دارن جشن میگیرن شادی میکنن،ماهم هفته ی دفاع مقدس داریم میشینیم یادوخاطرات اتفاقات تلخ و بدترین دوران قرن کشورمون رو مرورمیکنیم و افتخارمیکنیم.
اونا به هربهونه ای جشن میگیرن ماهم خودمونو آماده میکنیم ایام محرم مراسم عزاداری برگزارکنیم و دوماه ازشادی دورباشیم
ازاینجا به بعد رو میخوام خلاصه کنم تا خیلی طولانی نشه
استاد بعد فایل های سفربه دورآمریکا و زندگی دربهشت به قدری نکات مثبت زیاد در این کشور دیدم که نمیدونم کدومارو بگم
این کشور ازایران ما خیلی سرسبزتر زیباتر امن تر آزادتر ثروتمندتر پیشرفته تره بی نهایت جنگل و رودخونه وطبیعت زیبا ومتنوع داره و مردمانی داره که شادن آرامش دارن باخودشون درصلح هستن وخیلی زیبا زندگی میکنن
این مردم خوب یادگرفتن چطورزندگی کنن
دلیل این همه تفاوت فقط اینه که اونا جوردیگه ای نگاه کردن جوردیگه ای فکر کردن و جوردیگه ای عمل کردن
اونجا برای تمام دنیا آرزوی مرگ نمیکنن بی احترامی نمیکنن نژادپرستی نمیکنن بلکه به تمام دنیا احترام میذارن وآرزوی موفقیت میکنن
به فرهنگ ها ادیان نژادها زبان ها احترام میذارن و به جایی رسیدن که انسان های مختلف ازتمام این خصوصیات درصلح وآرامش درآزادی کامل کنارهم درخاک آمریکا زندگی میکنن وهیچکس کاری به کسی نداره،بهترین وجالب ترین نمونه اش قوم آمیش ها بودن
اونجا مشروب میخورن شادی میکنن ولی به کسی آسیب نمیزنن،شادی هاشون سطحی وموقتی نیست،از ته دل و پایدار هستش
هرکسی وظایف خودشو عالی انجام میده
کارمند کارگر معلم پزشک رفتگر تعمیرکار پلیس مسئولین و هرکسی که شغلی داره به نحو احسن کارش روانجام میده
اونجا به حقوق شهروندی وبه حریم خصوصی احترام میذارن برای طبیعت ارزش زیادی قائل میشن
و حتی حیوانات هم ازامنیت برخوردارن و راحت زندگی میکنن
اونجا به قدری نعمت وثروت هست که حتی به بسته های پستی که چندروز پشت درمونده دست نمیزنن
به داشته های کسی حسادت نمیکنن
.
استاد قبل دیدن جاده های آمریکا فکرنمیکردم جایی باشه که هزاران کیلومتر پشت سرهم بدون توقف درخت باشه وسرسبزباشه
من مسیر ۹۰۰کیلومتری تهران تامشهد رو به قدری بیابون دیدم که به سختی تونستم رانندگی کنم
باسفربه دورآمریکا دیدم که میشه به جایی رسید که ماهها بدون دغدغه ونگرانی سفرکرد تفریح کرد و لذت برد
میشه ماشینی داشته باشی که توش تخت خواب و اتاق داشته باشه دستشویی حمام آشپزخونه کابینت وکمد تلویزیون داشته باشه وباهاش چندماه بری سفر بدون اینکه مشکلی برات پیش بیاد
قبل رفتنتون به آمریکا دیده بودم که میشه خیلی جاها رفت وهمون جا ماشین های مختلف اجاره کرد ودر اون سفر استفاده کرد
میشه کلکسیونی ازماشین وموتورهای گرانقیمت داشت و حتی برای دکورخونه هم از اون موتورها قرارداد
میشه ملکی چندهکتاری داشت که دریاچه داشته باشه وخانه ی تمام چوبی روی آب باشه،وکنارش کلی حیوون داشت و ازدیدنشون لذت برد
میشه خیلی کارهایی که دوست داری رو بادیدن ویدیوهای آموزشی وتهیه ابزارها ووسایل موردنیازش خودت بالذت اون کار رو انجامش بدی و احساس لذتبخشی رو تجربه کنی
.
درآخر میخوام بگم که این دوتا دوره ها و فایل هایی که تهیه کردین خیلی خیلی دنیای منو افکاروباورهای منو وخواسته های تغییرداد منو وارد دنیای جدیدی کرد که باخیلی چیزها آشنا بشم خواسته های بیشتروبهتری داشته باشم وباورکنم که میشه خیلی بهتر زیباتر وراحت ترزندگی کرد.من الان دیگه شکی ندارم که آمریکا از هرنظر جای بهتری ازایران هستش و هرکس که دنبال طبیعت بهتر آزادی بیشتر زیبایی های بیشتر و دنبال کیفیت بالاتری اززندگی باشه، باورهاشو تغییر بده ودرمدار بالاتری قراربگیره هدایت میشه به این کشور و کیفیت بالاتری از زندگی رو تجربه میکنه.
استادعزیز خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزار شما هستم که به الهاماتتون گوش کردین واین فایل های زیبا رو تهیه کردین و ازخدای بزرگم بی نهایت سپاسگزارم که منو در این مسیرزیبا قرارداد
درود بر انسان و انسانیت درود بر انسانهایی که آموزگار قوانین خداوند متعال هستند. انسانها هر کجا باشند انسانند
بر اساس فطرت الهی همه انسانها دیگران را دوست دارند
بدون علت از کسی نفرت ندارند
هر انسانی دوست دارد به دیگران کمک کند و از حمایت و کمک دیگران برخوردار شود
درد و زخم جسمی و روحی انسانهای دردمند را مرحم نهد
هر انسانی بر اساس فطرت همه چیز و کس را دوست دارد و متقابلا تمایل دارد دوست داشته شود.
ولی انسان ها تحت تاثیر خانواده و مدرسه و مربی و فرهنگ و رسوم کشور خود و دیگران قرار می گیرد
و دارای سیستم ارزش گذاری ویژه خود بر اساس جهان بینی خود میشود
خوشبخت کسی که روش شناخت را بداند یا بیاموزد
شناخت خود و سایر پدیده های هستی روش دارد روش علمی و فطری دارد
وقتی اصول و قوانین شناخت را بشناسی آنوقت جاده خاکی نمی روی
آنوقت خیلی سریع راه درست و مستقیم و کوتاه رشد و کمال و تکامل خود را می یابی
تفاوت مهم انسان با سایر موجودات تفکر و تعقل و اندیشه ورزی است
و زیبایی کار آنجا به اوج می رسد که خداوند انسان را مخیر و آزاد آفریده و به او ابزار و وسیله رسد و کمال خود را در همه چیز هدیه داده و این اختیار یعنی تو میتوانی هر هدفی را برای زندگی خود انتخاب کنی و فرکانس لازم و متناسب با آن هدف را در خود تقویت کنی و هیچگاه از آن غافل نشوی
تو بر اساس سنت آفرینش به خواسته ات می رسی خدا فرمود برای انسان جز سعی و تلاشی چیزی وجود ندارد یعنی کافی است تو بخواهی و تلاش کنی حتما به مقصود و مقصد می رسی
علاوه بر پیامبران الهی هر انسانی بالقوه میتواند نقش الگوی مناسب پیدا کند
چون هر انسانی استعداد خلیفه الله شدن و جانشین شدن خدا روی زمین را دارد
این وعده خداوند متعال است و تعالی را برای همه آرزو کرده و راه را و راهنما را نشان داده است
سلام خدمت همه دوستان و عزیزانی که در مسیر خوشبختی قدم میزنند سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدا روشکر میکنم که در مدار دریافت این اگاهی ها و درکشون قرار گرفتم امیدوارم که بتونم هر روز از روز قبلم بهتر باشم و از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت ببرم چیزی که به خاطرش پا به این دنیا گذاشتم
استاد اول از همه میخام دستتون رو ببوسم وبینهایت ازتون تشکر کنم که اینقدر عاشقانه و مخلصانه به ما کمک میکنید تا ذهن خودمون رو بشناسیم و بتونیم برنامه ریزی های گدشته رو از ذهنمون پاک کنیم
و به جاش بذر عشق بکاریم
چیزی که اگر در گذشته میشنیدم بهش با تمصخر نگاه میکردم
اگر در گذشته کسی به من میگفت که ما میتونیم عشق بورزیم واقعا میگفتم طرف دیوانست
چون اون چیزی که توی ذهن من و شاید توی ذهن خیلیا بوده احساس تنفر ی بود که نسبت به غربی ها و به خصوص امریکایی ها داشتم
ادمهایی که بی احساس ترین و وحشی ترین ادمهایی بودند که در دنیا وجود داشت
حتی اونقدر ذهنم بسته بود و در اختیار ورودیهام بود که میگفتم مردم امریکا هم ادمهای کثیفی هستند چون دارند این همه جنایات بشری رو میبینند ولی سکوت کردند باید بلند بشوند و اعتراز کنند
علت این نوع تفکر از اخباری میومد که صبح تا شب توی خونه ی ما پخش میشد
بحثهای سیاسی که نقل محافل ومهمونی ها بود
از شعار هایی که سر صف توی مدرسه میدادیم
از درسهایی که توی کتابها مون میخوندیم
و اینها همه پیش فرض های ذهنی ما رو شکل دادند
و جهان باور ما رو به شکلهای مختلف به خودمون ثابت میکرد
ما هم با خودمون میگیم اره ببین ما راست میگیم
در صورت اینکه کل قضیه این نیست
من فکر میکردم که همون جور شما گفتید استاد امریکا یه کشور صحرایی برهوت بدون اب و علف که همش توش درگیری و کشت و کشتاره
ادمهای بی بند وبار که ازادند هر کاری رو بکنند فکر میکردم اصلا امنیتی وجود نداره ناموسی معنی نداره
اینم بگم که در مورد ازادی این طرز فکر رو داشتم که ازادی یعنی بی بند و باری
برای همین میگفتم بابا این چه وضعیه باید جلوی اون ادمهای فلان رو بگیرند ما اصلا ازادی نمیخایم
از بس ذهنم محدود بود ازادی رو فقط در حجاب زنان میدونستم ازادی یعنی اینکه طرف لخت بگرده
اینها همشون از تبلیغاتی که توی رسانه ها میشد و میشود میومد
جالب اینجاست که ما هر چیزی که بهمون میگفتند
رو میپذیرفتیم نمیدونم چرا فکر میکردیم که هر چیزی که توی تلویزیون ایران گفته میشه حقیقت هست
و بقیه دارند دروغ میگند و میخاهند جمهوری اسلامی رو خرابش کنند
بدون هیچ سندی میپذیرفتیم
جالب تر اینجاست که این بحث های رسانه ای هیچ کمکی که به ما نمیکرد هیچ ما رو بد بخت تر هم میکرد
در مورد پلیس های اونجا این فکر رو داشتم که تا دندان مسلح و خشن که سیاه پوستها و مسلمان ها از دستشون خلاصی ندارند
سیاه پوستها رو ادم حساب نمیکنند و نژاد پرستند
اگر زن محجبه ای رو ببینند حجابش رو به زور برمیدارند
اگر کسی اعتراض کند سرش رو میکنند زیر اب
تصویری که از پلیسهای امریکایی توی ذهنم بود لباسهای مشکی چهره های عبوس کلاه هایی با نقاب شیشه و سپر های شیشه ای چوب به دست و خلاصه اخرت فیلم …
که واقعا شاید صد در صد این نگرش از تلوزیون وارد ذهنم میشد از فیلمها و اخبار..
در مورد رابطه ی دختر و پسرها هم این فکر رو میکردم که رابطه ها پر از خیانت و سست هستند خانواده معنای خاصی ندارد و بچه ها رو اگر هم ناخاسته به دنیا بیاد رهاش میکنند و این بچه توی پرورشگاه بزرگ میشه
در صورتیکه ما توی سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدیم خانواده هایی با بچه های زیاد که چقدر شادند
پدر و مادر هایی که عاشق بچه هاشونند
چقدر زندگی عاشقانه ای باهم دارند
زن و شوهر هایی که عاشق هم هستند
توی سفر به دور امریکا دیدیم که ادمهای متفاوت از جای جای دنیا در این کشور باهم زندگی میکنند
ادمهایی رو توی پارک های ابی میدیدیم با فرهنگهای مختلف باپوشش های مختلف هر کسی هر جوری که خودش دوست داره میپوشه
دیگران هم به چشم یه ادم غریبه بهش نگاه نمی کنند
ما ایرانی دیدیم افغانی دیدیم فلسطینی پاکستانی کره ای چینی هندی و از همه جای دنیا ادمهایی رو دیدیم
که فارغ از ملیت و نژادشون و دین و مذهبشون ازادانه و در صلح با هم زندگی میکردند
ما پدر و مادر هایی رو دیدیم که تو پارک با بچه هاشون بازی میکردند
پلیس هایی که مراقب شهروندها هستند پلیس هایی که اگر توی رود خانه بنزین تموم کردید میان و کمکتون میکنند
پلیسهایی که کنار ماشینتون وایمیستند تا شما دسشویی کنید
ادمهای مهمان نوازی که دعوتتون میکنند خونشون و چقدر خوشحال میشوند که دعوتشون رو قبول کنید
چقدر ادمهای خوبی هستند که وقتی میفهمند ایرانی هستید از طریق دوربین سلام میکنند به ایرانیها
اونجا کشت و کشتار نیست این همه ادم میان تماشای مسابقه در حالی که مشروب ازاد هست یک مورد بی احترامی نمیبینیم
ادمهایی که وقتی ازشون سوالی میپرسی عاشقانه بهت جواب میدهند
کشوری که سراسر سرسبزی و زیبایی هست
چقدر پارک های بزرگی که توی سفر به دور امریکا رفتیم و دیدیم چقدر ادمهای خوبی دیدیم
فروشنده هایی که توی جاهای مختلف دیدیم و چقدر خوش برخورد …
ما امیش ها رو دیدیم که توی این کشور در صلح کامل با بقیه زندگی میکنند و مردمی که احترام میگذارند به روش زندگی دیگران
حتی قانون دارند برای درشکه سوارها
چقدر این مردم قانون مدارند
چه زیبایی هایی که ندیدیم
چقدر یاد گرفتیم که دیگران رو قضاوت نکنیم باهم مهربان باشیم
اصلا اگر قبلا به من میگفتند که باید بروی امریکا زندگی کنی من حاضر بودم بمیرم ولی نروم امریکا
ولی الان عاشق این کشور و مردمش شدم
واین دیدگاه رو مدیون شما هستم که با جان ودل امریکای واقعی رو به ما نشون دادید
ما توی زندگی در بهشت دیدیم که خانمهایی با پوششهای مختلف از ساحل لذت میبرند
هیچ کس به اونها برچسب نمیزنه هیچ کس مزاحمت ایجاد نمیکنه
همه دارند از خودشون لذت میبرند
چقدر این صلح درونیشون رو دوست دارم چقدر تحسینشون میکنم
خدارو شکر میکنم که به جایی رسیدم که هر چیزی رو از هر کسی قبول نکنم
تاقل کنم
دوست دارم از همینجا شروع کنم پیش فرضهای ذهنیم رو در مورد شهرها و استانهای مختلف کشورم برطرف کنم
استاد بازهم سپاسگذارتونم که کمک میکنید که ما بهتر زندگی کنیم
سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ی عزیزم، استادم و بانو شایسته😘
راسش نمیخواستم دیدگاهمو بنویسم، چون احساس میکردم به اندازه ی کسانی که از من بزرگترن تجربه ندارم، اما چون خیلییی هدایتی به این فایل استادبرخوردم تصمیم گرفتم حتما کامنت بزارم☺️(معمولا در هفته فقط یکی الا دو فایل رو میبینم و هی میزارم تکرار بشن تا تبدیل به عمل بشن نه قرصهای مسکن، و فقط در صورتی که هدایت بشم، برای سوال خاصی جواب بخوام یا یه فایل رو به اندازه ای که تبدیل به عمل شده باشه گوش بدم میرم سراغ فایلهای جدید) از وقتی با سایت آشنا شدم اصلا تلوزیون نمیبینم و خیلیییی از اوضاع جامعه بی خبرم😅 مگر اینکه دوستی کسی برام توضیح بده قضایا به چه صورته.(خداراشکر بخاطر همین مسئله(کنترل ورودی های ذهنی) باور مخرب جدیدی به اون شکل طی این دو سه سال اخیر در ذهنم شکل نگرفته، البته بازم وقتی شروع کنم به نوشتن معلوم میشه چند مرده حلاجم😁) هرچند توی همین ۱۸ سال از زندگیم، بخاطر فضاهای آموزشی و مدرسه و در کل جامعه و دوستانی که همه تحت باورهای مخرب افرادی بودیم که اونها هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن و باز اونا هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن کلی پیش زمینه ی ذهنی و آمادگی برای پذیرش باورهای محدود کننده داریم، پس باید خیلی هواسمون جمع باشه… به اینکه در هرلحظه چیو میشنویم؟ از کی میشنویمش؟ آیا اون حرف و باور به ما حس خوبی میده؟ آیا بهمون کمک میکنه؟ مارو موحد تر میکنه یا مشرک تر؟ مشکلاتمون رو قابل حل میدونه یا مجبورمون میکنه به پذیرش بدبختی هامون و اینکه بجز این راهی نیست، اینکه همش باید بجنگیم تا از شر اینو اون، این کشورو اون حکومت یا این مردم با فلان نژادی در امان باشیم!
– شنیده ها (ورودی ها) : یادم میاد از همون اول که وارد دبستان شدیم، سر صف با سرود مرگ بر آمریکا صبحمون رو آغاز میکردیم و این پروسه هر سال دبستان به مدت ۲۷۵ روز تکرار میشد، بهمون میگفتن آمریکایی ها ظالمن، اونا عامل مرگ فلسطینی هان و دستشون با اسرائیلی ها تو یه کاسست، میگفتن ما با خوندن این سرود با مرد “مظلوم” فلسطین همدردی میکنیم، میگفتن ما اینجوری میزنیم توی پوز آمریکا و حق مظلومین رو ازشون پس میگیریم، پس یجورایی بهمون قبولوندن با خوندن این سرود مثله قهرمانای توی داستانا داریم به تک تک مظلومین دلداری میدیم و دشمنمون که آمریکا باشه رو تضعیف میکنیم!( و دیدیم که چقدر آمریکا ضعیف شد و مظلومین به حقشون رسیدن…) دوست داشتیم تمام کمبود ها و بدبختی هایی که سرتاسر جهان در حال رخ دادنه رو به آمریکا ربط بدیم!(دشمن نوع بشر آمریکاست آمریکا، دشمن اصلیه ما آمریکاست آمریکا! تصور کنید این متن چه تاثیری روی ذهن یه بچه ی ۶ هفت ساله میزاره که تازه میخواد وارد جامعه بشه، با کلی امیدو آرزو، هیجان زدست برای زندگی در لوِل بعدی! بعد بهش یاد میدن چجوری قدرت رو دسته بقیه بده، بجای اینکه یاد بگیره به خدا توکل کنه، بجای اینکه روی رویاهاش متمرکز بشه و روی توانمندی هاش کار کنه، یاد میگیره عصبانی باشه از بقیه، از همون اول یاد میگیره تقصیر رو گردن جامعه و دولت ها بندازه، اونم دولت آمریکا، چرا؟ چون این چیزیه که به قول استاد یکسری ها میخوان! یکسریا آبو نونشون از نفرت ورزیدن ما نسبت به یکدیگره، از عصبانی بودنمون، از عذاب وجدانیه که تومون بخاطر منافع خودشون سعی میکنن اینجاد کنن” که البته قدرت اصلی آخرش در دست ماست!! ولی میخوام بگم چقدر پتانسیل و آمادگی ذهنی برای پذیرش این حرفارو داریم!”)
” قدرت دسته اونه! آمریکا ابر قدرته! عامل تمام جنگ هاست، عامل تمام نامردی ها! ”
+ باورهای ایجاد شده (تجربیات خودم) : یادم میاد از همون ۵ شش سالگی آرزوم این بود که برم آمریکا زندگی کنم، چون توی کارتون ها و فیلمهاشون میدیدم که چقدر بچه هاشون قشنگ لباس میپوشن، چقدر مدرسه هاشون مفرحه، چقدر فضای آموزشیشون مشوقشونه و چقدر بچه ها، دخترو پسر در کنار هم در صلحن! میدیدم چقدر رابطه ی بچه ها با پدرو مادر و معلماشون خوبه، اینکه میدیدم دختر بچه ها همش موهاشونو مرتب و قشنگ کردن که برن مدرسه خیلی توم شوق ایجاد میکرد،(یادمه به مامانم میگفتم تا بزرگ نشدم بیاین بریم آمریکا که بتونم برم مدرسه😆) بالأخره بچه ها تمام فکرو ذکرشون شادیه، اونا همش دارن راجب رویاهاشون خیال پردازی میکنن، کار که منم میکردم (تصویرسازی و تجسم واقعا تو ذات آدمیزاده، باید خیلی باورهای مخرب و محدودیت های ذهنی تومون ایجاد بشه که نتونیم تجسم کنیم، تجسمی که واقعیه و با احساس عاالی همراهه) خلاصه اینکه تصمیم گرفته بودم درس بخونم و برم آمریکا، اما وقتی وارد مدرسه شدم شروع کردم به عذاب وجدان گرفتن بخاطر تصمیمم…چون بهمون میگفتن :
٫ پولداره، چون همش داره حقو حقوق بقیه ی کشورهارو میخوره و دزدی میکنه،
٫ پولداره، چون اسلحه به اسرائیلی ها(قاتل فلسطینی ها) میفروشه،( همچنین تقویت مخفیانه ی باورهای مخرب راجب ثروت، که آدمای پولدار و دولت های پولدار بدن و از راه های بد به ثروت رسیدن.)
٫ پولداره، چون اصلا به کشورهای فقیر و نیازمند کمک نمیکنه،(این قضیه این باور رو هم توی من تقویت کرد که هرچی بیشتر ببخشی فقیرتر میشی ولی عوضش آدم خوبی هستی🤦🏻♀️)
٫ مردمش نژاد پرستن، اونا دشمن مان و میخوان پیشرفت نکنیم. اونا خودشون رو نژاد برتر میدونن!
بعد از این قضایا وقتی راجب این مسائل با پدرو مادرم صحبت کردم بهم اجازه ندادن این باورهای محدود کننده و نارحت کننده رو بپذیرم(خدایا شکرت که انقدر پدرو مادر فوقالعاده ای بهم دادی با اینکه اون دوران خیلی از همکلاسی های من هم توسط مدیرو معاونا و هم توسط خانوادشون تشویق میشدن به نفرت ورزیدن، که به قول خودشون میشده دفاع از حق مظلومین و دشمنی با دشمنان خدا!) بازم با اینکه پدرو مادرم خیلی سعی میکردن بهم این قضیه رو تفهیم کنن که این کار سیاست و دولت هاست برای قضایایی که بین خودشونه، من هم مثله بیشتر مردم و همسنو سالام تحت تاثیر دوستام و مدرسه بودم و یادمه با اینکه هنوزم دلم خیییلللیی میخواست برم آمریکا از یک طرف این ترمز ها توی ذهنم ایجاد شده بود که :
٫تو میخوای بری توی کشور دشمن زندگی کنی؟
٫چی؟ میخوای برای کشوری کار کنی که استکبار جهانیه؟دستت با اونا میره تو یه کاسه!
٫تو چقدر پستی، فقط به فکر شادیه خودتی که میخوای بری اونجا! پس بچه های گرسنه ی آفریقا چی؟ کودکان مظلوم فلسطین که خونه هم حتی ندارن چه برسه بخوان برن مدرسه، اونوقت تو میخوای بری مدرسه ی خیلی خوب اونم تو آمریکا؟؟؟ نچ نچ نچ!!!(له کردن احساس لیاقت در خودم..)
٫میدونستی اگه بخوای اونجا کار کنی پولی که بهت میدن از فروش اسلحست؟(پول زیاد حتما حرومه! حتما از راه های نادرست بدست اومده، پول آمریکایی ها کثیفه، دلار کثیفه!)
٫من به شدت باور کرده بودم که آمریکا چون بده، چون غول استکباره، چون مردم بی گناه رو میکشه انقدر ثروتمنده و اگه منم بخوام برم اونجا و از نعمات اونجا استفاده کنم، دارم با دشمن همکاری میکنم، دارم روی قلب مردم کشورم و تمام مظلومین جهان پا میزارم و بسیار پستم!
* تاثیر گفته های استاد، بانو شایسته و مستندات سایت :
– من ناخودآگاه بخش بسیاار زیادی از باورهای محدود کنندم همون اوایلی که وارد سایت شدم، بخاطر تعهد زیادم و اعتماد شدیدی که به حرفهای استاد عزیزم داشتم برطرف شد،(حتی قبل از اینکه دو مستند سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت ساخته بشه) انقدر استاد فرمولی و کامل حرف میزدن که کار ما فقط جایگذاری بود، دیدن مستندات حکم تمرین و مسئله رو داشتن، و چقدر حل کردن تک تک مسائل با شما و بانو شایسته لذت بخشه! دیدگاهتون نسبت به چالش ها ،اینکه “اِنّ معالعسرِ یسری!/ با هر سختی ای آسانیست!(اینم بگم قبلش هم بخاطر مطالعه یکم مدارم بالاتر اومده بود بخاطر همین پذیرش برام خیلی آسونتر بود! چون بعضی وقتا خیلیا فکر میکنن هرچی بیشتر توی سایت باشن یعنی مدار و پذیرششون میره بالاتر در صورتی که همیشه اینطور نیست، باید آماده ی شنیدنشون باشی، باید خیلی تشنه ی تغییر باشی، من خودمم هنوز گاهی بخاطر اینکه مثله اوایل انقدر انگیزه ندارم نمیتونم مثله اولم عمل کنم و خب نتیجه هم به همون نسبت کمرنگ میشه!)
٫فهمیدم ثروت واقعی هیچوقت نمیتونه از راه های نادرست بدست بیاد، و اگه فرد یا کشور ثروتمندی روز به روز ثروتمند تر و روز به روز موفق تر شد، بخاطر اینه که از از راه خیلیی درست و خیلیی حلال بدست اومده! بخاطر اینکه از راه کمک به خلق بوده! بخاطر توحید بوده! بخاطر شعاره پشت پولهاشون (In God we trust/ ما به خدا اعتماد داریم!) بوده! وای که چقدر این نوشته توحیدیه! جالبه من قبل از دیدن مستندات اصلااا نمیدونستم همچین نوشته ای پشت دلار هست! وقتی اینو فهمیدم خیلی چیزا برام روشن شد!(خودمم نفهمیدم چجوری همچین نکته ی ریزی انقدر روی سطح شادیم و تک تک تجربیات زندگیم تاثیر مثبت گذاشت!!! چقدر روی نگاهم نسبت به پولو ثروت تاثیر گذاشت!)
٫وقتی دیدم چقدر مردم این کشور خدمات برای ارائه دارن، چقدر به هم دارن کمک میکنن، از افرادی که کارشون اسباب کشیه تا سوپرمارکت ها و شرکت های بزرگ مثل IKEA چقدر خوش رفتارن و چقددررر مرتب و قابل احترامن و هرکاری انجام میدن با عشقه و تاجایی که میتونن برای خودشون لذت بخش میکنن این پروسه رو(معلومه دیروز اون قسمت از سفر به دور آمریکا که توش اسباب کشیه خونتون رو نشون میدید دیدم؟😁) هرکاری که میکنن تمام وجودشون رو میزارن براش، برای ساده تر کردن کارها! پس معلومه جامعه ای که مردمش انقدر گره از کار هم باز میکنن(تازه نه فقط برای کشور خودشون بلکه به سراسر دنیا!) و هی به دنبال پیشرفت و خلقن بجای دزدی و آب زیرکاهی، انقدر ثروت میسازن، انقدر لذت میبرن، انقدر روز به روز نعماتشون بیشتر میشه! (یاد اون قسمتی از سفر به دور آمریکا افتادم که شما رفته بویدد قایق سواری و توی آب یه ماشین بستنی فروشی بود!!! اونجا بود که فهمیدم چرا انقدر کشورشون مفرح و ثروتمنده! از بس هرکاری رو ارزشمند میدونن و توی هرکاری که بهش علاقه دارن از نهایت پتانسیل ها یا محدودیت ها به نفع خوشون استفاده میکنن🤗)
– من باور کرده بودم که مردمان نژاد پرستین بخاطر قضیه ی جنگ بین آمریکا و ژاپن و در کل بخاطر تمام جنگهایی که در این سالها رخ داده بود، باور کرده بودم که اونا دلشون نمیخواد آسیایی ها موفق بشن، چون همه ی چیزای خوبو برای خودشون میخوان،(توی کتبای تاریخم که کم بد از آمریکا و تلاشهاش برای بدبخت کردن مردم ایران نگفته!) اینکه دوست دارن ما بدبخت باشیم! پس ناخودآگاه نگران این بودم که حتی اگرم بخوام بیام اونجا باهام بدرفتاری بشه…لحجمو مسخره کنن..بخوان سنگ توی کارام بندازن، نتونم موفق بشم چون آمریکایی نیستم و اونا فقط میخوان همنژادهای خودشون موفق بشن..میترسیدم بخاطر مسلمون بودنم بهم لقب ترورسیست رو بدن(سر قضیه ی حمله های داعش خیلی مد شده بود که مسلمونا لباس میپوشیدن که روش نوشته بود من تروریست نیستم!) نکنه اصلا دوستی پیدا نکنم اگه بهم کار ندن چی؟
*در صورتی که توی یکی از فایلهای استاد، استاد توضیح دادن یکسری زمین ها و اگه اشتباه نکنم بازارهایی هست که همشون برای پولدارای چینیه!!!(که استاد باز توضیح دادن اونها هم بخاطر باورهای درستشون به این مرحله رسیدن! بخاطر این حرف یکی از رهبراشون که میگفت: ثروتمند شدن خیلی خوبه و خیلی معنویه.) اونموقع تعجب کردم، چون فکر میکردم به شدت با آسیایی ها و مسلمونا بد برخورد میکنن و هرکاری میکنن تا بتونن اونارو از کشورشون پرت کنن بیرون!!! دیدم که توی سریال تمرکز بر نکات مثبت توی هواپیما چطور یک خانم مسلمان در حال تسبیح گفتن بود در حالی که زوج پشت سرش به سلامتی هم نوشیدن! دیدم که توی فروشگاه هاشون، مردم با پوشش های کاملااا متفاوت(یکی با روسری و لباسهای بلند یکی با تاپ و شلوارک یکی با یه تی شرت و شلوار ساده..) به راحتی، بدون اینکه انگار اصلا متوجه هم شده باشن از کنار هم میگذشتن! بدون هیچ قضاوت، نگاه زیرچشمی یا ذره بینی ای!!(چقدر من این قضیه رو تحسین میکنم!) وای که چقدر مردم با شما خوش رفتار بودن، همه ی کارمندا و حتی افراد کاملاااا غریبه چه روی خوشی بهتون نشون میدادن! چقدر وقتایی که استاد یا بانو شایسته با بقیه حرف میزدن با اینکه شاید لحجه داشتن از نظر اونا خیلی با دقت و توجه، با صبر و مهربونی گوش میدادن جوابتونو میدادن، تازه چقدر میخندوندنتون و چقدر شما اونارو میخندوندید!☺️ یکی از بهترینننن قسمتهای سفر به دور آمریکا که شخصا باور منو کاملااا نسبت به اینکه آمریکایی ها سردن یا خودشونو برتر میدونن تغییر داد، اون قسمتی بود که اون خانوم آمریکایی بعد از یکم حرف زدن با شما ازتون دعوت کرد بیاید منزلش(خیلیییی مهربون و مهمون نوازانه!!) یا اونجایی که بچه های دوستاتون خیلی از زبان فارسی خوششون اومده بود و هی میخواستن یاد بگیرنو تقلید کنن! برای من خیلی لذت بخش بود وقتی میدیدم مردم انقدر جلوی دوربین راحتتت خودشونن و وقتی خانوم شایسته دوربین رو به سمتشون میگیرن، لبخند میزنن، اگه در حال رقصیدن بودن بازم ادامه میدادن، اگه در حال قایق سواری بودن دست تکون میدادن!
– سر قضیه ی نژاد پرستی در آمریکا،(Black lives matters) که همین چند ماه پیش خیلی سروصدا کرده بود، چون من مستندات رو دیده بودم, دیده بودم که چقدر مردم با هررر نژادو رنگ پوستو مویی باهم در صلحن، تونستم به راحتی اعراض کنم،(ذهنتون واقعا بهتون کمک میکنه وقتی شما متعهد میشید و زمان زیادی رو برای ورودی های مثبت مثله مستندات سفر به دو آمریکا پر میکنید!) تازه چند روز بعدشم استاد توی لایوشون در این باره گفتن که مردم فلوریدا نسبت به بقیه ی ایالت ها خیلی خیلی کمتر اعتراضات صورت گرفته! ( جالبه، فلوریدا یکی از بهترین و گرانترین ایالتهای آمریکاست و این نشون میده مردمش خوب بلدن اعراض کنن! در واقع بخاطر همین اعراضه که انقدر ثروت، صلح و آرامش اونجا زیاده!(به نظرم شما و بانو شایسته هم عینه فلوریدایید، زیبا، با صفا، سرسبز، گرم و پر از آرامش، اصلا بخاطر همینه که اونجایید دیگه😁)
– بچه تر که بودم مستندات مختلفی توی تلوزیون میدیدم از اینکه توی آمریکا یک فرد مسلح یهو وارد یه مدرسه، دانشگاه یا خونه میشه و بقیه رو میکشه، یا اینکه توی خیابون شروع به تیر اندازی یا زورگیری و کشتن بقیه میکنه، همیشه خبر از ناامنی در آمریکا و قضیه ی آزادی اسلحه بود، هی به ما میگفتن خوشحال باشید که امنیت دارید اونجا همه ولن، ساعت یک شب یهو میبینی یکی با تفنگ تحدیدت کرد، یا قضیه ی آزاد بودن ماریجوانا که میگفتن توی دبیرستانم بچه ها با خودشون مواد دارن، همکلاسیاشونو تحدید یا مسخره میکنن تا اونا هم مواد بکشن، یا قضیه ی تجاوز توی خیابونها و حتی دبیرستانهاشون بخاطر مختلط بودن فضاهای آموزشی،( جالبه من اینارو توی فیلمایی که خود آمریکایی ها ساختن هم حتی دیدم، ولی واقعا فقط توی فیلمهاشون! توی مستندات شما خبری از این چیزا نبود، که البته هی بیشترو بیشتر به من ثابت میکرد زندگیه تو توسط کانون توجهت ساخته میشه نه هیچ چیز دیگه ای! مهم نیست کجایی هستی تو درست به همون اندازه پتانسیل ساخت ثروت و تجربه ی خواسته هات رو داری که یک آمریکایی داره و یک آمریکایی هم به همون اندازه پتانسیل تجربه ی ناخواسته هارو داره که یک ایرانی یا انسانی از هر کشور و نژاد دیگه ای داره!) به قول شما نمیخوام بگم هیچوقت هیچکدوم از این اتفاقا برای هیچکس نمیوفته، بالاخره انسانها فقط خودشونن که میتونن شرایط خودشون چه خوب چه بد رو رقم بزنن(اینطوری نیست که بگیم چون فلانی آمریکاییه دیگه هیچ محدودیتی نداره، دیگه نازییایی ای نمیبینه! اصلا! چون محدودیت و نازییایی میتونه هر زمان و هرلحظه توسط هرر فردی تجربه بشه، به واسطه ی کانون توجهش،و به همین صورت هم میتونه اتفاقات بینظیری رو رقم بزنه!) و مهم نیست چقدر یجا گلستان باشه اگر تو در مدار خوبی ها نباشی، اکر مقاومت بورزی یا فرکانس ناخواسته هات رو ارسال کنی بلا استثنا اتفاقات تلخی رو هم تجربه میکنی! چه تو آمریکا باشی چه تو ایران یا هرجای دیگه! فقط قضیه ی اقلیت و اکثریت فرق میکنه، که بازم برای تو میتونه اقلیت تبدیل به اکثریت و اکثریت تبدیل به اقلیت بشه، “اگر” کانون توجهتو تغییر بدی!
* یادمه شما هرجااا که میرفتید اطرافتوم پررر بود از خانواده هایی که اومده بودن باهم لذت ببرن، پر از بچه بود، یاد اون قسمتی افتادم که بانو شایسته داشتن از بچه ها در حال آب بازی فیلم میگرفتن، مامانو باباهایی که بچه هاشون رو آزاد گذاشته بودن تا لذت ببرن، با اینکه سن بیشترشون خیلی پایین بود!(توی همه چیزشون این شعارِ In God we Trust رو به صورت عملی میبینیم!) میدیدم که مردم با هر شکل اندامی، با هر مدل لباسی هرجوری که دلشون میخواست مشغول لذت بردن بودن، واقعااا به دور از قضاوت!(انقدر لذت بردن برای مردم اونجا بدیهیه که گاهی تعجب میکنم چجوری انقدددررر میهش امکان برای لذت بردن وجود داشته باشه! از پارکهاشون گرفته تا موزه هاشون!(اصلا مثله موزه های ما نیست که بری فقط ویزیت،از دل همین موزه کلیی کارآفرینی و ایده های ثروت ساز دیگه بوجود اومده، رستوران، کافه و ایستگاه هایی برای اینکه بچه ها بتونن نقاشی بکشن و…)
– راستش منم مثله بیشتر دوستان فکر میکردم آمریکا کشور خیلی صنعتی و خشکیه، از اون کشورهایی که طبیعت رو نابود میکنه تا ساختمان سازی کنه ، اولاش یکم برام عجیب بود وقتی میدیدم : بابااا استاد هرجا میایسته فیلم بگیره سبزه!!! بعدش گفتم شاید فقط نزدیکای خونه ی استاد اینجوریه اما وقتی مستندات سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو دیدم فهمیدم انکار مهم نیست کجا باشی، همه جا سبزه، درختا و گیاهای اینجاهم درست مثله مردمش عاشق رشد و گسترش دادن خودشونن!
واقعا احسنت به این مردم و احسنت به اینهمه گستردگی و زیبایی! تا چشم کار میکنه زیبایی زیبایی زیبایی! تا چشم کار میکنه امکان، امکان امکان، تا چشم کار میکنه آزادی آزادی آزادی! من خیلیی خیلییییی خوشحالم و خیلی از پروردگارم ممنونم که منو به این سایت، به اینهمه آگاهی های نااب و ورودی های بینظیررر هدایت کرد!
-آگاهی هایی که پول میشه میره تو جیبم.
– سلامتی میشه میره توی جسمم.
– آرامش میشه توی روحم.
– عشق ولذت میشه توی روابطم.
– و در آخر سعادت میشه در دنیا و آخرتم!
انقدر توی همین سه ماه گذشته اتفاقات مثبت برام افتاده که فرصتی برام نزاشته بشینم تک تکشو تعریف کنم! هنوزم اتفاقات در حال رخ دادنه😉😁🌷
به نام ربّ نور
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
ابتدا از رفیق همیشه همراه زندگیم بسیار سپاسگزارم که در تمام مسیر زندگیم مورد هدایت و حمایت خودش قرارم داد و آغوش پر مهرش رو برایم گشود تا در پرتوی معرفت و رحمتش طعم شیرین زندگی رو با عشق سَر بکشم، همدم ام عاشقتم و شکرگزار تک تک نعمت هایت هستم.
و بعد ، از مرد توحید و تقوا تمام قد تشکر میکنم که بستر آگاهی رو برای همزبانانش محیا ساخت و بانوی ستوده که با عشق و چه سخاوتمندانه پنجره ای از زیبایی ها رو به روی تمام ملت اش گشود برای آنان که جویای حقیقت اند، روی ماهت میبوسم مهربان جانم
😘😍🥰
و یه تشکر ویژه کنم از تمام عزیزانی که همراه شدند تا با کامنت هاشون زنگ باورهام به صدا در بیاد و به چه وضوحی خودم رو بازنگری کنم و باورهایی که گمشده بودند پیدا کنم عزیزانم خدا بهتون قوت بده🙏🌱
خب در خصوص جواب سوال این بخش باید بگم که از اونجایی که من توی خانواده ای بسیار آزاد بزرگ شدم و به دور از هرگونه تعصبات قومیتی و نژادی حقیقتا این حجم از پیام های دوستان رو که مطالعه میکردم فقط با تعجب روبرو میشدم چطور ممکن من تو همین سرزمین زندگی میکنم اما هیچ وقت هیچ کدوم از این ذهنیت هایی که دوستان داشتند رو من تجربه نکردم به جز همون شعار معروف سر صف دوران تحصیلی؟!
خیلی از حقایق برام به وضوح رسید
پدرم تحقیقات زیادی در خصوص کتاب مقدس همواره داشته و بالطبع قرار گرفتن در زیر چتر تربیتی چنین پدری باورهای زیبایی به همراه داره هرچند که با تعارضات بسیاری تو محیط آموزش مواجه میشدم و گاها به خاطر اطلاعاتی که داشتم بهم می ریختم و از سکوت دست می کشیدم تا آنچه میدانستم رو جهت آگاهی دیگران به اشتراک بزارم
که خب تبعات بسیاری داشت اونم دورانی که سوشال مدیاهای بسیاری رواج نداشت تا انتشار کلامت به سرعت به گوش برسه در نهایت از همون دوران کودکی دست به قلم شدم و نوشتم به امید روزی …
تا به جایی رسیدم که دیدم از تمام هم سن هام عقب افتادم و اونا توی سیکل در جریانی افتادن که من اونجا نیستم با خودم گفتم ای دل غافل نکن اینهمه سال من اشتباه شنیدم نکن پدرم اشتباه گفته جامعه اینی که ما میگیم اصلا نیست
و این علتی شد که در ذهن به جنگ برخواستم با باورهای پدرم هرچند که به مرور در واقعیت این جنگ ذهنی تبدیل شد به از هم فاصله گرفتن و دور شدن.
تا جایی پیش رفتم که تمام باورهای جامعه ام همونایی که قلبا قبول نداشتم چنان منو کوبوند که به خودم اومدم و به جنگ ذهنی با پدرم خاتمه دادم
باورهایی که اون دوران باور کرده بودم کوتاه و مختصر بهش اشاره میکنم
۱.محرم و صفر باید عزاداری کنیم ( تیکه تیکه کنیم قمه بزنیم و…)
۲. حرم ها و زیارتگاه ها رو باید در و دیوارش بوسید اصلا باید باید به امکان زیارتی رفت 🤦♀️
۳. نماز خوندن به شکل غالب جامعه
۴. من دخترم باید خانواده حمایتگرم باشه باید جهاز بدهند سرمایه بدهند…
۵. زن باید سرسنگین باش افتاب و مهتاب نبینش( دختر به این بزرگی خوب نیست اینقدر بپر بپر میکنه ، دوچرخه و اسکیت معنی نداره و خندیدن تو جمع درست نیست….)
۶. اصلا خوب نیست پدر کنار دخترانش میشینه( خدای من این آخرتش بود که به ما میگفتن🙃)
.
.
و خیلی باورهای بسیار ریز و به اشتباه که تو جامعه رواج داره که از بحث خارج
خلاصه من با مرور کامنت های این بخشِ دوستان عجیب هنگ کردم و حالا فهمیدم چرا خیلی ها بهم میگفتن “تو متفاوتی” ؛ چقدر با کلام دیگران مرز متصور میشدم بین دنیای خانواده ی خودم و اقلیت جامعه، که این نگاه چه تبعاتی برام به ارمغان آورد انگاری یه چراغ تویه ذهنم روشن شد و چقدر متوجه حضور نعمت های بسیار ظریفی توی زندگیم شدم که من رو متفاوت کرده از اقلیت جامعه و بشدت خدایم رو بخاطر حضور چنین پدری در زندگیم که دستی شده برای درک حقیقت سپاسگزارم
استاد عزیزم اینها رو بیان کردم تا بگم هیچگونه از باورهایی که عزیزان سایت مطرح کردن من نداشتم فقط همون شعار معروف مدارس که دقیقا خاطرم اولین سالی که این جمله رو شنیدم و به پدرم گفتم در جواب بهم گفت ما حق نداریم برای کسی یا کسانی مرگ بطلبیم از جایی که چنین حرفایی رو میشنوی فاصله بگیر
و چقدر این جمله معروف بود توی خونه ما، که هر وقت ما گلایه ای داشتیم از شخصی پدرم میگفت اون خطا کرده شماها فقط فاصله بگیرید
و من چقدر بها دادم برای درک عمیق این مطلب.
تازه من که توی خانواده ای این چنین رشد کردم چرا باید اینقدر بها میدادم ؟
تماما علتش تاثیرات ذهنیت عموم جامعه ام بود
که خب با مرور اجمالی کامنت های این بخش متوجه نگاه غالب جامعه میشویم
و تاثیرات نگاه و کلام هایشان بر زندگی خودشان و در نهایت تشکیل جامعه ای به اشتباه
که با هر بار خوندن یکی از کامنت های این بخشِ دوستان به خودم میگفتم خدااااااای من
اینا کجای این جامعه بودن که من نه دیدمشون و نه شنیدمشون
چطور ممکن اینهمه جوان حاضر در عصر ارتباطات اینقدر مملو از حسّ منفور نسبت به ملّتی وجود داشته باش که حتی یکبار با یه نفر از افراد اون ملّت همکلام نشدند که شخصا تجربه کنند
پس طبیعیه اینهمه وقتی حسّ بد وجود داره اتفاقات بد هم در جامعه موج بزنه
که متوجه یکی از باورهام شدم که پدرم میگفت تو درست رفتار کن کاری به بقیه نداشته باش اونا از تو دور میشن برام واضح شد که چرا من هیچ وقت با این افراد روبرو نشدم
و البته که خیلی چیزهای دیگه برام به وضوح رسید که … و هو الحکیم الخبیر
با تمام وجود نداشتن چنین پیش فرض هایی اما استاد دوست داشتنی ام چه بگویم از برکات این دو سریال معجزه گر و گشاینده رحمت الله
چه بگویم…
که بسیارست آنچه محصول من از این دو مجموعه برداشت کردم
کجای دنیا دیدی این حجم از فرکانس هم جهت با خداوندگار عالمین رو در سریالی یا در فیلمی
هالیوود ، بالیوود …
استاد نازنینم دیدی وقتی کودکی تشنه اس چطور رفع عطش میکند یا نوزادی که شیر مادر طلبیده چطور با ولع میخورد خوراکش را ؟
من که جای خود اما فرزندم پسر ۶ ساله ام( البته استارت فایل ها توی سن ۳ سالگی بود) فایل ها رو چنان با عطش می بلعد که گویی سیرایی ندارد برایش این آگاهی ها
چنان در تک تک سلول هاش نفوذ کرده
دیالوگ به دیالوگ حفظِ
دست از پا خطا کنم یه دیالوگ از کلام حق رو که تو فایل ها دیده یادم میندازه، دیدی فلان جا بابای مایک چی گفت و سریع فایل میاره و خطامو میگیره و ذهن نجواگرم آروم میکنه
تا خواسته ای داره بهش میرسه بهم میگه دیدی هدفمو نقاشی کردم و به حرف بابای مایک گوش کردم و رهاش کردم خدا هدایتم کرد
خداااای من قلبم به طپش افتاده از این حجم اثربخشی
کجا چنین مشاور فرزندپروری میتونستم پیدا کنم
کجا کارگاهی اینقدر اثربخش در اجرای عمل در رفتار فرزند میتونست سهمم بشه کجااااا ؟؟؟؟
خداااا جان چطور بگم از معجزات این رهایی
از جادویِ اعتماد به انتخاب هام
وقتی مریم جان از گفتگوی خود با خدای درونش میگه تو قسمت ۲۸ سفر به دور امریکا پای کانتر توی سفارت آمریکا فقط خدا میدونه چه مرزهایی توی ذهنم برای من شکسته شد
و چه برکاتی حاصل شد
استاد کدوم درمانگری میتونست اینقدر دقیق و واضح و البته که به سرعت منو به خودم برسونه
چند صد میلیون هاست که به حساب مشاورین و کاردرمان ها و روانگرها واریز میشه آیا نتیجه ای این چنین از شیوایی کلام مریم جان و موثرتر واقع میشود؟؟؟
استاد مهربانم در سراسر صفحات کتابت بنویس عشق به خود است که تو را در تمام ابعاد زندگیت به اوج میرساند و مثال واضحش رو با نام مریم عزیزتر از جانم پُر کن
جان من کجاست مادری که آرزوی خوشبختی فرزندش رو بخواهد اما راحت تر از راحت در مسیر تماشای موفقیت فرزندش قرار بگیرید
به قول پاره ی تنم بابای مایکی عزیزم اگر بهت بگویم فرزندم بی آنکه من بخواهم هر لحظه خودش مشمول هدایت الهی میشود و مسیرش رو می یابد بی تکاپو و سخن زیبای خداوند رو بر من جاری میکند باور میکنی!
اینها همه تاثیرات سریال سفر به دور آمریکاست
که پسرم به وقت صبحانه و ناهار و شام و خواب باید تماشا کند
من در عجبم چه فرکانسی این چنین میتواند فرزندم رو میخکوب این سریال کند که نه بلکه مجری رفتارهای صحیح کند
در نگاهش در کلامش در رفتارش آثار سریال جاریست
تا مامانم گاها معترض میشوند که چقدر سرتون توی گوشی برای سلامتی تون خوب نیست جواب حکیمانه ی پسرم اینِ که چون میخوام به جاهای خوب هدایت بشم اینقدر توی گوشی فایل میبینم،
خدایا هدایتت رو شکرگزارم
کاش استاد مهربانم اینجا امکان گذاشتن تصویر و ویس بود تا من خواسته های پسرم که به تصویر درآورده و در موردشون ساعت ها با من صحبت میکنه به اشتراک میزاشتم تا تاثیر این سریال ها رو به قول مریم جان به زبان تصاویر مشاهده میکردین
چطور بگم از درک آرامش درونیم در مسیرهای زندگیم( به زعم دیگران سخت ترین مسیرهای زندگیم) که تاثیر صحبت های دیگران کابوسی شده بود که چرا آرامش دارم نکن باید واکنش گرا بشم تا نتایج حاصل بشه اثرات کلام هاشون اون آرامش رو برام عجیب جلوه میکرد و راحت گرفتن های پدرم در اون مسیرها که به زعم دیگران بی خیالی و خونسردی شان نسبت داده میشد که هضم اش برای خیلی ها آسان نبود من رو با زبان تصاویر در قسمت ۸۰ سفر به دور آمریکا در اون غار پُر از معنا روبرو کرد تا به حقیقت پی ببرم و تمام زمزمه های دیگران رو در ذهنم خاموش کنم
از برکات و شجاعت و ایمانی که به دل jacob نوجوان افتاده بود چه بگویم که منو چگونه به عرصه عمل کشوند
وااااای پروردگارااا چطور بگم از تاثیرات کلام hope عزیزم که بر من حکم شد
و چه خواسته ها که به وضوح کشیده شد
تصورش عینی شد
و چه فراوانی هایی که درک رسیدنش برایم آسان شد
و چه زیبا زندگی شما در پرادایس برای من در سرزمین مادری بهشت رو رقم زد
و آثار این دو سریال بی وقفه در حال نمایان شدن و من از حضورشان در زندگیم با عشق مستفیظ میشم به برکت هدایت الله و همراهیِ استاد مهربانم و مریم جان عزیزم و دوستانِ همراه در سایت.
استاد نازنینم از پیش فرض های آمریکا صحبت کردین اما من هیچ پیش فرض به اشتباهی نداشتم بخاطر باورهای پدرم که بهمون انتقال داده بود و تاثیر تجربیات سفرهای خانواده و اقوام و روحیات خودم به جستجوگری در مورد شنیده هام و رشته ی تحصیلی ام حقیقتا در هیچ برهه ای از زمان باور اشتباه در مورد آمریکا و مردمانش نشنیدم چه بسا که فراوان خوبی و زیبایی دیدم و شنیدم اما تا دلت بخواهد از پیش فرض های زیبای تثبیت شده ای که برای من و پسرم در این سریال ها ساختین میتونم بگم که انرژی مضاعفی بشه برای ادامه مسیرتون که به بخش بسیار کوتاهی از آن اشاره کردم که فقط حجم کمی از نتایج بود.
به پاس تشکر و قدردانی از شما مرد واقعی کنترل کننده ذهن و مریم جان همیشه عاشق بگم که چه طوفان و سیلی از برکات آموزه های شما به راه افتاده و شاهد زیباسازی اذهان مردم و خلق نتایجشون در آینده هستیم فقط خدا میداند چه دربهای نعمتی به سوی این سرزمین و آیندگان قراره گشوده بشود.
و من بسیار از این بابت خوشحالم و شکرگزارم🙏💙
و برای حُسن ختام دلم میخواد یکی از حرفای پدرم که با مطالعه کامنت ها برام مرور شد یادآور بشم
که همونطور بالاتر اشاره کردم به تعارضات زیادی تو جامعه برمیخوردم یکیش همین ظهور امام زمان بود که خب پدرم همیشه به ما میگفت “امام زمانِ زمانه ی خودت تویی” و ” خدا تویی” به انتظار نشستن معنا و مفهومی نداره تو خود جویای حقیقت باش.
اما مدرسه و کتاب ها چیز دیگری میگفت.
چند روزه تمام روزم رو صرف مطالعه کامنت ها کردم فقط بخاطر اینکه قلبم گواهی میداد که بهترین زمان به چالش کشیدن خودم الان وحقیقتا هیچ فکر نمیکردم اینهمه لایه های زیرین وجودم رو فقط با مطالعه ی کامنت ها میتونم بیرون بکشم
و در نهایت جمع بندی صحبت های شما توی این فایل و کامنت های عزیزان سایت متوجه شدم هر کدام از ما میتوانیم امام زمانه ی خود باشیم و نقشی در گسترش جهان در هر بُعدی داشته باشیم امااااا…
بستر باید محیا باشه
زیرسازی خیلی اهمیت داره
و از اونجایی که انسان اهمال کار
تداوم و تداوم و تداوم
رمزِ ” ظهور ”
که به یقین رسیدم این سایت و مجریانش به نقش آفرینی بابای مایکی جان ( پسرم اینطور می نامد😍) و مریم عزیزم و تک تک اعضای پر از مهری که با سخاوت نگاهشون رو به قلم می آورند
همان بستر صحیح
همان صراط المستقیم
همان یهدی الله لنوره
باشد که همگی پیرو خط
سَمِعنا و اَطَعنا و اُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ
قرار بگیریم🙏🌱
از رفیق خوبِ همیشه همراه زندگیم سپاسگزارم که تا پایان این دفتر کلامم و قلمم را هدایت کرد
و در انتها از استاد باورهای نیک و مریم جان عشق و همه ی عزیزانی که در پویایی این سایت دست در دست هم گذاشته اند و عشق رو بنا نهادند با تمام وجودم تشکر میکنم
و برای همگان آگاهی و حکمت الهی رو به وضوحِ نور از یار بخشنده و مهربانم طلب دارم 🙏
در پناه ایزد منان در سلامتی و سعادت و عشق جاری باشید🙏🌱💙
به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی
به صد دفتر نشاید گفت حسب الحال مشتاقی
سلام و خدا قوت به پریسا جان . واقعا لذت می برم وقتی می بینم دوستان هم فرکانسیم در مسیر هدایت الهی قرار می گیرند . و خوشا به سعادت پسر عزیزت که از سن کم شروع کرده به تغییر و گوش کردن به هدایتش .
و بخاطر سن کمی که داره ناخالصی ها و باورهای محدود کننده در ذهنش شکل نگرفته.
و بخاطر همین به راحتی مطالب ارزشمند استاد عزیز رو می بلعه و هضم می کنه.
نتایج تغییر و تحول در زندگی پسرت به مراتب در آینده خیلی بیشتر و بهتر خواهد بود.
در پناه الله شاد و ثروتمند در دنیا و آخرت باشی.
به نام یگانه فرمانروای هستی
سلام میکنم خدمت استاد عزیز، خانم شایسته عزیز و دوستان بینظیرم
تو این چند روزی که ای فایل گذاشته شد و زمانی که برای شرکت در این مسابقه در نظر گرفته شده بود من با اینکه خلیلی خیلی دیدگاهم نسبت به آمریکا تغییر کرده بود اما نمیومدم که بنویسم و دلیلش هم این بود که احساس لیاقت نداشتم برای نوشتن . میگفتم خب نظرات خیلی بهتری از من هست و خب دلیلی نداره که من برم و بنویسم اما امروز که صبح از خواب بیدار شدم احساس کردم زمانیه برای نوشتن ، چند روز پیش که دوستم بهم گفت برو و تو فایل جدید تو مسابقه شرکت کن گفتم فعلاً آماده نیستم براش و «هدایت میشم» . امروز به خودم گفتم فارغ از اینکه چه نتیجهای داشته باشه دوست دارم برم و دیدگاهم رو بنویسم و این نه برای دریافت جایزه بلکه دیدگاهیه برای تقویت باور هام و تغییر کردن نتایج . من با نوشتن دارم باورهامو بهتر میکنم که نتیجه ش چیزی فراتر از این مبالغ هستش . نتیجه ش به شکل مهاجرت ، سلامتی ، ثروت،معنویت ، روابط فوقالعاده ، عزت نفس بالا و .. و .. به زندگی من وارد میشه ، اصلاً مگه میشه مقایسهاش کرد؟وقتی دوره ها رو میخریدم با اینکه پول به نسبت کمی هم داشتم و اون مبلغ برای خرید دوره برام پول زیادی به حساب میومد به خودم میگفتم که وقتی این دوره رو بخرم میلیونها دلار پول خواهم ساخت اصلاً مگه قابل مقایسه هست با اینکه من بخوام الان نگران این مبلغ جزئی باشم؟و خدا رو شکر که همطنو هم شده و به میزانی که دارم روی خودم کار میکنم پول از هزاران راه وارد زندگیم میشه .
اما درمورد سؤالات این فایل
آمریکا کشوری بسیار نژاد پرسته و سفید پوست ها دائماً دارن سیاه پوست ها رو به قتل میرسونن و دائماً در حل آزار و اذیتشون هستند یا مسیحیها و یهودیها اجازه ی زندگی به مسلمانها یا ایرانیها رو نمیدن و هر روز یه مسلمان یا ایرانی داره اونجا میمیره : بیشترین سهم شکل گرفتن این باور توی ذهن من رو تلویزیون داشته یا تو خانواده وقتی یه موقعی مطرح شد که من دوست دارم برم آمریکا بطرز عجیبی این حرف رو میشنیدم که اونجا نمیذارن یه آب خوش از گلوت پایین بره . این باور به شکلهای مختلفی توس ریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا شکسته شد . زمانی که استاد و مریم عزیز رفته بودن یه رستورانی که فرد مسلمانی با تیشرت نوشته اومده بود اونجا ، خانمهای مسلمانی که با حجاب اختیاری خودشون تو هواپیما بودن، میزان صمیمیت و دوستی خانوادههایی که اومده بود پرادایس تو سریال زندگی در بهشت و این جمله ی استاد که من قبلاً اصلاً نمیدونستم “آمریکا رو مهاجران ساختند” و اینکه کلاً استاد هر جایی میره میبینم که بطرز فوقالعادهای باهاشون خوب رفتار میشه ، توی سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا هر قسمتی که دیدم فارغ از اینکه فردی که تو این سریال ازش فیلم گرفته شده (حتی به مدت خیلی کم ) دیدم که باهاش خیلی زیبا رفتار شده و این به میزان زیادی این باور رو به من داده که تو آمریکا هر کس اجازه داره هر جور که هست فارغ از نژاد ، رنگ پوست ، ملیت و …. به راحتی زندگی کنه یا اون قسمت تو سریال سفر به دور آمریکا که افراد با ساب و ارابه زندگی میکردن و برق نداشتن و از تکنولوژی روز استفاده نمیکردن و افراد تو خیابون خیلی با احترام باهاشون رفتار میکردن که اجازه میدادن اسب ها با سرعت پایین حرکت کنند و بقول استاد اصلاً اینطور نبود که داد و فریادی بزنن که این چه وضعشه با اسب اومدی تکون هم نمیخوری و … و خیلی قشنگ برای اون ها و اسب ها و .. علایم تو خیابون نصب کرده بودن که بسیار بسیار قابل تأمل بود .
درمورد روابط اجتماعی مردم خب این قاطی شده بود با خشونت و نژاد پرستی مردم طوری که افراد هر کجا همدیگه رو میدیدن یه دردسری پیش میومد ، افراد تو آمریکا از هم متنفر هستند ، اصلاً امکان نداره بتونی تنهایی بری بیرون چون بلا سرت میاد اونجا : زحمت این باور مخرب رو هم تلویزیون و افرادی کشیدند که کل دیده هاشون از آمریکا یه سریال با ژانر خشونت آمریکایی بوده ! این باور چطور شکسته شد ؟ یکی از چیزهایی که من هیمشه تو کامنت های سریال زندگی در بهشت ، سفر به دور آمریکا ی تمرکز بر روی نکات مثبت دوازده قدم نوشتم این هستش که مردم آمریکا بطرز عجیبی با همدیگه مهربون هستن ، من عاشق وقتایی ام که لبخند میزنن ،وقتی میبینن دوربینی داره فیلم میگیره از هر فرصتی استفاده میکنن تا شادیشون تو قاب اون دوربین صبت شه و به هر بهونه ای دیدم تو این دو تا سریال که میخوان ارتباط برقرار کنن . تو این سریال ها اصلاً خبری از خشونت نبوده ، اتفاقاً دیدم که چقدر ذوق و شوق دارن برای اینکه به هر بهونه ای بازی کنن،دور هم جمع بشن و سفر کنن ، یه جا برن و لذت ببرن و …
بنیان خانواده : همیشه تو این فیلم و سریال ها دیده بودم که تو خانوادههای آمریکایی همیشه جنگه ! همه به هم دارن خیانت میکنن ، پدر پسر رو میکشه ، پسر پدر رو میکشه و هیمشه این رو از خانوادم میشنیدم که وقتی همچین صحنه ای تو فیلم بود پدر و پسر با هم حرفشون میشد ، میگفتن که همینه دیگه ، آمریکا فاسده دلیلش همینه ، اونا که خیر نمیبینن ، اونا که زندگی نمیکنن ، همش تو مشروب و قمار و این کثافت کاریا دارن زندگی میکنن که عاقبتشون عذاب سختیه ، اینا که خانواده ندارن ، این شوهره چطوری رفته به زنش خیانت کرده یا بالعکس؟ببین رفت بچشو ول کرد ؟ اینا که دین و ایمان ندارن ، اینا که خدا حالیشون نیست و این حرفا . بیشترین سهم شکستن این باور رو خانواده راسل و همچنین خانوادهای هایی داشتن که تو سریال سفر به دور آمریکا اومده بودن مسافرت . چقدر تو خانواده علاوه بر اینکه آزاد هستند ، عاشق همدیگه هستند . من هر وقت به قسمتهایی میرسم که خانواده راسل اومدن پردای تحسینشون میکنم ، پدر و مادر خانواده خانم Hope رو تحسین میکنم که عاشق فرزندانشون بودن و اون مصاحبه ی بینظیر خانم شایسته با خانم Hope که کلی درس داشت برای همه از شکل درستی برای دوست داشتن ، از احترامی که افراد هم برای خودشون قائل بودن و هم برای فرزندانشون . اینکه پدر خانواده خیلی سریع شرایطی رو فراهم کرد که جیکوب بتونه به علاقه ش یعنی یوتیوبری برسه و براش دوربین تهیه کرد ، یا برای هر یک از فرزندانش بسته با علاقه شون امکانات بینظیری رو فراهم کرده بود بسیار بسیار برای من تحسین برانگیز بود و این باور رو واقعاً خیلی خیلی بهتر کرد که اتفاقاً خانوادههای اون هاست که دوام بیشتری داره ، بنیان درست تری رو داره .
آزادیها : اگه تو آمریکا اعتراض کنی پلیس میاد با یه گلوله تو رو میکشه ، آمریکا یه کشوریه که به ازای هر نفر یه بار مشروب خوری داره ، آمریکایی ها روابط هم جنس گرایی رو آزاد کردن چون این کشور ته کثافتهو میخوان بنیان خانواده رو از بین ببرن ، همه تو آمریکا معتادن و … که باز سهم بسیار زیادی از این باور مخرب رو مدیون تلویزیون و مدرسه هستم . یادمه تو یکی از لایو ها استاد درمورد اعتراضات تو آمریکا صحبت کرد که همه آزادن که برن و اعتراض کنن و اصلاً کسی باهاشون کاری نداره و اینطوری نیست که بیان و ببرن و زندانی کنن و از این حرفا و هر کس آزاده که یه پرچم برداره و بره بیرون و اعتراض کنه . درمورد پلیس هم استاد انقدر درمورد نکات مثبتشون صحبت کرده که اصلاً من عاشقشون شدم اونجاا که استاد درمورد برخورد پلیس باهاشون زمانی که رفته بودن یه جای سرسبز صحبتکردن که خیلی بااحترام برخورد کرده بودن باهاشون ، جایی که کلانتر و چند تا پلیس دیگه اومده بودن و استاد و خانم شایسته رو که بنزین تموم کرده بودن با قایق خودشون بردن رسوندن ساحل ، اصلاً اونجا همینکه استاد گفت من زنگ زدم پلیس و گفت من نمیدونم دیگه یه کاری بکنید برام جالب بود خیلی از نحوه ی رفتار پلیس که خیلی لذت بردم . درمورد بار ها یا اون جایی که استاد تو یه شهری نشون داد از سیگار فروشی ها و محله ای که اصلاً برای خوش گذرونی ها ی شبانه و اینا بود که اصلاً هر کس آزاده بره اونجا . یه باور منفی که من داشتم این بود که توآمریکا پدر و پسر با هم مشروب میخورن و اتفاقاً خیلی هم همدیگه رو تشویق میکنن برای اینکار ، یعنی یه چیزیه که تو آمریکا دیگه روزی ده لیتر تو هر خانواده مشروب مصرف میشه . بعد یدم بابا این چرت و پرتا چی بوده من شنیدم ؟ اصلاً اینا از کجا اومده ؟! بعد ها متوجه شدم که اصلاً خیلی از مردم آمریکا خودشون مخالف خوردن مشروبن ! حالا اون تعدادی هم که میخورن آزادن براش ، اصلاً اینطوری نیست که هر جایی بری همچین چیزی ببینی ! جاهایی هست برای اینکه بری و اونطوری که دوست داری باشی ولی شهر بسیار پاکیزه س و محله های مخصوصی هم برای اینکار هست که برای من قابل تحسینه . درمورد داشتن هر گونه موتور با هر حجمی ، داشتن آر وی که خب تو خیلی از کشور ها از جمله ایران ممنوعه ، داشتن هر نوع خودرویی بنظرم از آزادیهایی هست که من خیلی دوست دارم تجربشون کنم و خیلی تحسین میکنم و تو سریال سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت بسیار بسیار از این آزادیها رو دیدیم .
طبیعت بینظیر آمریکا که من همیشه فکر میکردم انقدر شلوغ و کثیفه که مثل چی از هر طرفش یه بوی کثافتی میاد که این رو هم تو فیلم و سریال ها دیده بودم ، همه جا ذباله هست ، همه جا بیابونه (مثل فیلمهای وسترن آمریکایی ) و … توی دو تا سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا باز من هر قسمتی که کامنت گذاشتم تمیزی آمریکاست و طبیعت بینظیر که بیشترش جنگل و آب هست و ایالت هایی مثل فلوریدا که دائماً بارونیه که من عاشق بارونم و خیلی برام تحسین برانگیزه . هر جایی که استاد و مریم شایسته عزیز رفتن و نشون دادن من حتی اگه فقط دیده باشم هم گفتم وایی بببین چقدر تمیزه اینجا ، تو اون قسمت که مسابقه بود و فرداش استاد و خانم شایسته با اسکوتر رفتن بیرون دیدیم که یه روز بعد اومدن تیم تمپا بی ، حتی یدونه آشغال هم روی زمین نبود ، اصلاً مگه میشه اینقدر شهر تمیز باشه ؟ خدا رو شکر بابت تمیزی آمریکا . یه چیزی که من همیشه میدیدم این بود که جنگل ها دارن میسوزن تو آمریکا ، همیشه طوفانه و این حرفا . تو توضیحات استاد تو سریال زندگی در بهشت دیدم که اتفاقاً سوختن درختها چقدر میتونه به نفع زمین باشه ، اصلاً یکی از دلایل رشد جنگل ها و بهتر شدنش همین سوختن جنگل هست . چیزی که همیشه توتلویزیون و مخصوصاً اینترنت فراد نگران بودن بابتش اتفاقاً دلیلی بوده بر خوشحالی ، چون این جزویی از طبیعته و باعث رشد میشه . و انقدر بارون زیاده تو آمریکا مخصوصاً فلوریدا که تو زمان بسیار بسیار کمی جنگل های عظیمی شکل میگیره .
درمورد کسب و کار ها هم من تا چند سال پیش فکر میکردم شغل بسیاری از مردم آمریکا فروش مواد مخدره و اصلاً کسب و کاری ندارن که ! اونا که خودشون معتادن و مواد میفروشن اون تعداد کسب و کار و دانشمند و اینام که تو آمریکا هست اونا همشون ایرانین ! :)) تو سریال ززندگی در بهشت مخصوصاً دیدم که مردم آمریکا چقدر کسب و کا های متنوعی دارن ، اون فردی که اومد آر وی رو سرویس کنه ، اون فردی که اومد تراکتور رو از گل در آورد ، فروشنده ها تو فروشگاه هایی مثل lowes و… ، اون آقایی که نماینده فروش تراکتور بود و محصولات کشاورزی بود ، فردی که جت اسکی رو سرویس میکرد . بیشترین تنوع کسب و کار رو من تو مردم آمریکا دیدم که واقعاً هم افراد خبره ای تو کارشون هستن ، آقای لری که میاد به استاد عزیز کمک میکنه که آچار فرانسه است و اون آقایی که استاد رفت و ازشون درمورد کشاورزی یاد بگیره تو سریال زندگی در بهشت که چند تا کسب و کار مختلف داشت و مشخصاً ثروت خوبی هم داشت .
درمورد باورهای مذهبی هم همیشه من از خانوده مخصوصاً شنیده بودم که آمریکایی ها افراد مشرک و بی دین و خدایی هستند ، الان که فکر میکنم میبینم اگه یه زمانی یه آمریکایی رو من میدیدم تو اون زمان راهمو کج میکردم و اصلاً باهاش حرف هم نمیزدم چون فکر میکردم این دیگه آدم درستی نیست . بعد ها تو سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دیدم که اتفاقاً اونها توحیدی تر از ما ها عمل میکنن که انقدر ادعا داریم ، باز صحبتهایی که با خانواده راسل و دوست استاد که رفته بودن پیششون برای دیدن کسب و کارهاشون خیلی به من تو این زمینه کمک کرد و همینطور برخورد استاد با مردم تو سریال سفر به دور آمریکا .
همیشه فکر میکردم که مردم آمریکا فارغ از دختر یا پسر بودنشون لات های بی سر و پایی هستن که سوار موتور های هارلی میشن و یه زنجیر دو متری رو میچرخونن که نمیشه بهشون نگاه هم کرد ! این باور هم از فیلم و سریال هایی که دیده بودم شکل گرفته بود . بعد ها تو سریال زندگی در بهشت مخصوصاً دیدم که اصلاً اینطوری نبوده و همون کسی هم که همچین تیپی داره چه شخصیت مهربونی داره ، اون فرد علاقه داره به این شکل و این باز قابل تحسینه که آمریکا تا این حد تو دادن آزادیها از همه نظر اینقدر خوب عمل کرده که هر کس با هر تیپ و موتوری میتونه بیاد بیرون . بارها توس ریال زندگی در بهشت دیدیم که افراد با موتور ها و ماشینهای عجیبی و غریبی میان بیرون و اتفاقاً چقدر هم بنظر خوش میگذرونن و حال میکنن و خودشون هستن .
چیزهایی که نوشتم چیزایی بوده که یادم افتاد . در نهایت میخوام بگم اگه قبل از دیدن سریال زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا میگفتن ۵۰ تا کشور میتونی انتخاب کنی و بهشون سفر کنی یا اصلاً مهاجرت کنی فکر نمیکنم که اونموقع آمریکا حتی مورد پنجاهمی هم بوده باشه ! انقدر که من درمورد آمریکا باور های مخربی داشتم . وقتی آمریکا رو تو سریال های زندگی در بهشت و سفر به دور آمریکا دیدم عاشقش شدم و دوست دارم اونجا زندگی کنم از بس این کشور مطابق سلیقه ی منه ، انقدر که این کشور رو من عاشقش شدم و ضمن اینکه من اگه قبلاً هم آمریکا رو انتخاب میکردم یک میلیاردیم یک درصد هم باور نداشتم که میتونم حتی یک روز تو آمریکا زندگی کنم ، اما الان؟به میزان بسیار بسیار زیادی باور دارم که من میتونم مهاجرت کنم به آمریکا و اونجا زندگی فوقالعادهای رو برای خودم بسازن، این دو تا سریال این باور رو به من داده که من هم میتونم تو این کشور زندگی کنم .
در نهایت میخوام تشکر کنم از استاد عزیزم که این فضا رو با هدایت خداوند ایجاد کردن و دارن روی این محتوای بینظیر کار میکنن و از مریم جان شایسته که عاشقانه این دو تا سریال رو فیلمبرداری کردن ، تدوین کردن و روی سایت گذاشتن که بسیار بسیار باور های فوقالعادهای در نتیجه ی دیدن این سریال ها برامون بوجود اومده .
من همین الان نتایج خیلی خوبی تو زندگیم دارم به نسبت یک سال پیش ولی میخوام این رو بگم بهترین نتایجی که گرفتم که از یک سال پیش شروع کردم ، با این دو تا سریال بوده . بدست آوردن سلامت جسمانیم ، ترک سیگار ، کنار گذاشتن داروهایی که سالها میخوردم ، احساس افسردگی که داشتم ، ورزش ، تغییر کردن شکل تغذیه ام ، بالا رفتن عزت نفسم ، بالا رفتن میزان ورودی مالی و مهمتر از همه احساس خوبم که در نتیجه ی این دو تا سریال بینظیر برام اتفاق افتاد ، موقعی که شروع کردم به سختی هر چند هفته میتونستم مبلغ کتابها رو جور کنم و تهیشون کنم و بیتر زمانم رو با دیدن این دو تا سریال میگذروندم و آرام آرام اوضاع زندگیم طوری تغییر کرد که علیرضای امروز هیچ ربطی ، تأکید میکنم هیچ ربطی به علیرضای یک سال پیش نداره .
بازم تشکر میکنم از استاد عزیزم و مریم جان که عاشقانه دوستتون دارم و همه ی اعضای بینظیر خانواده عباسمنش که با کامنت هاشون و گفتگو هاشون بی نهایت تأثیر گذار هستند و من هر روز صبح به محض بیدار شدن و هر شب قبل خواب کامنت هاشونو میخونم . عاشقتونم
سلام استاد جان
عاشق تون هستم
و سپاس گذارم بابت این همه آگاهی که به ما دادی
من قبلا اول دوره جوانی تو مسیر جالبی نبودم به واسطه بعضی دوستان یه سری فیلم های پورن رو تماشا می کردیم و وقتی می گفتم این ها کجایی هستند می گفتند آمریکایی هستند و اروپایی
دیگه تو ذهن من یه آشوبی شکل گرفته بود که اقا اونجا خیلی نا امن هست اصلا تعهدی بر رابطه نیست خیانت موج می زنه بنیاد خانواده از هم پاشیده.
و همیشه یسری نشانه ها می امد که این باور قوی تر بشه
خنده داره ولی تو همون دوره من 13 آبان می رفتم راهپیمایی و شعار علیه آمریکا و پرچم رو آتیش می زدم اصلا یه وضعی
وای من وای من
موقع یه مسابقه که مثلا یه تیمی با آمریکا داشت همش تو دلم می خواستم که امریکا ببازه
اگه هم با ایران مسابقه داشت که من کری می خوندم می زدم با مشت رو تلوزیون رگ گردنم می زد بیرون
تو همون دوره ها بود که من رفتم کربلا و اونجا یه سرباز امریکایی رو از نزدیک دیدم که همش تو دلم بهشون فوش می دادم
بخوام بگم زیاده
ولی الان عجیب اوضاع عوض شده جوری که دوست دارم به بهترین کشور جهان هدایت بشم 2سال پیش فرکانسم خیلی پایین تر بود برا رسیدن به امریکا لاتاری شرکت می کردم ولی الان سعی کردم روی درون خودم سرمایه گذاری کنم و اطمینان داشته باشم که الله یکتا منوو در زمان مناسب هدایت می کنه
همین شکل که منو هدایت کرد به سمت استاد عباس منش و نتایج زیبا
الهی شکرت
به نام خدا
سلام به استاد و راهنمای معنویم و همه دوستای عزیزم
یادم می آد همون روزای اولی که وارد سایت شده بودم اولین فیلم هایی که شروع کردم به دیدنشون فیلم های سفر به دور امریکا بود.
با یک نگاه شک آلود و یه قلب خط خطی و که مقداری نفرت توش بود داشتم این فیلم ها رو نگاه می کردم.از اونجایی که آدمیم که اکثر اوقات دیدگاه بازی دارم به دیدنشون ادامه دادم…
بچه که بودم همیشه میرفتیم راهپیمایی
مثلا راهپیمایی ها می شد جشن های ملیمون که همش توش مرگ یه ملتی رو درخواست می کردیم
نوجوون که شدم درگیر تئوری های توطئه شدم یکی از اساتید به ظاهر بود که اعتقاد داشت تمام جهان رو پنج نفر یهودی دارن اداره می کنن باورتون نمیشه چه چیزایی می گفت رو اسکناس دلار علامات فراماسونری رو نشون می داد می گفت توی آمریکا یه سری گروه اند که علامتشون جغده لخت می گردن و خون می خورن. حتی می گفت این شعارشون که ما به خدا اعتماد می کنیم هم ، منظورشون از خدا، بزه که نماد شیطان هست و اونا دارن شیطان می پرستن.
بعد می گفت تجارت جنسی دارن که دست و پا آدما رو قطع می کنن… اصلا دیگه نمی خوام بگم چه چیزایی می گفت حالم الان هم بد می شه
فکر می کنم می بینم به عنوان یه بچه و یه نووجون چه چیزای وحشتناکی به من نه فقط در مورد آمریکا بلکه در مورد تمام جهان گفته شد.
حتی معلم پرورشیمون می اومد تو دبیرستان به جای اینکه چیزایی بگه که برامون مفید باشه دائما از جنایات داعش حرف میزد خودش هم میشست فیلم هایی که داعش سر مردم رو قطع میکرد رو نگاه می کرد از اونجایی که تخیل قوی داشتم می تونستم تمام این ها رو تصور کنم و به روشنی تمام این صحنه های ترسناک رو تو ذهنم ببینم.
دنیای من سراسر نا امنی بود پامو تو خیابون هم می ذاشتم دوست داشتم سریع برگردم خونه . من تو کشور و شهر خودمم هم حس آرامش نداشتم.
چیزایی که از تلویزیون درباره آمریکا دریافت می کردم هیچ فرقی با کتابا و این اساتید نداشت پر از جنایت بود مستند پخش می شد در مورد مواد، خشونت جنسی در ایالات متحده و اخباری هم که نشون داده می شد در مورد این بود که یه بچه دبیرستانی روانی با تفنگ نصف همکلاسی ها شو کشته یا نشون می داد که سیاه پوستا همشون دارن تو رنج و عذاب زندگی می کنن یا اینکه اومدن به یه خانم مسلمون در فرودگاه تجاوز کردن و تمام لباساشو به زور درآوردن.
بعد از تموم اینا تو یه توهمی فرو رفتم و اون این بود که باید بشینم گریه زاری کنم تا امام زمان بیاد همه اینا رو درست کنه.
یکی از ویژگی های خوبم این بود که همه چی رو امتحان می کردم ببینم جواب میده یا نه.
پس نشستم گریه کردم کلی دعا کردم به درگاه الله زجر و ناله کردم تا امام زمان ظهور کنه و همه چی درست شه و بعد از تمام اینا به پوچی رسیدم.
فکر کردم که باید جواب دیگه ای وجود داشته باشه جز اینکه آمریکا یا هر کشور دیگه ای شیطان بزرگ باشه.
باید جواب دیگه ای باشه جز اینکه من منتظر فردی باشم که بیاد همه چیزو به تنهایی خودش درست کنه تا من بتونم خوشحال باشم.
جوابی دیگه غیر از اینی که من اون موقع داشتم توش زندگی می کردم.
و اون جواب برای من توحید بود توحیدی که هیچی ازش نمی فهمیدم مطمئنم معلم دینیم هم که تمام عمرش اینا رو درس داد هیچی ازش نفهمید.
همون توحیدی که میگه هیچ قدرتی دراین جهان جز الله وجود نداره. همون قدرتی که ابراهیم تموم عمرش به پشتوانه اون زندگی کرد . همون قدرتی که آنچنان به مانند نور تمام جهان رو فرا گرفته که هیچ جایی برای تاریکی باقی نذاشته همه جا سراسر نوره و ثروت و اعتماد و خوشبختیه اگر من نمی تونم در تاریکی ها اون نور رو ببینم به این معنی نیست که وجود نداره.
قلب نا امن و آسیب دیده من، ذهن خط خطی و آلوده شده من و زبانی که با کلمات شرک آلود آغشته شده بود بعد از دیدن این فیلم ها نرم سفید و ظریف شدههه درست همون طوری که وقتی پنج سالم بود همون موقعی که هیچ ذهنیتی نسبت به جهان نداشتم. همون موقعهایی که هیچ کس در مورد هیچ چیز بدی به من نگفته بود.
دوست دارم به امریکا سفر کنم و در این کشور پهناور خداوند زندگی کنم میان مردمی که با ذهنیتی باز تو رو می پذیرند مردمی که شادند و بیش از هر کشوری در جهان با خودشون در صلحند. نمی گم هرگز هیچ اشکالی در این کشور وجود نداشته. هیچ چیز سراسر سفیدی در این دنیا نیست ولی هیچ چیز کاملا تاریکی هم وجود نداره و برای من آمریکا کشور سرسبز و قدرتمندی است که بیش از هر کشوری در اون توحید جریان داره…
سپاس خدایی را که ما را به این نعمت ها رهنمون شد و ما هرگز هدایت نمی شدیم اگر او این کار را نمی کرد.
سپاسگزارم
بنام خدا🌼
سلام دارم
خدمت استاد و خانم شایسته عزیز
و سلام
به تمام دوستان گلم امیدوارم هرجا که هستید سلامت و شاد باشید
✔من یه باور مثبت در مورد امریکا داشتم که امریکایی ها ادمای کاملیند و از کتابی که در مورد کشورها بود خونده بودم و با فایلهای سایت این باورم تقویت شد.خب درسته کسی ۱۰۰٪ کامل نیست اما خب یه عده به نسبت کاملترند و ایرانی جماعت هم داریم که کمالشون به نسبت بقیه بیشتره .با اینکه خب همه ما در حال رشدیم و به کمال گرایش داریم همین نشون میده که مثل کوزه ای که در حال ساخته منم دارم مسیر رشدمو طی میکنم و با دیدن این افراد باور میکنم که مسیر مسیره هر کجای دنیا باشی میتونی به کمال برسی و رشد کنی ..
✔ یه مورد دیگه این بود که واقعا خود کشور امریکا برام مبهم بودتصور اینکه اونجا باشم برام سخت بود چون از فیلم و رسانه ها تصویر این کشور برام یه مشت برج تو در تو بود که حس غریبی بهم دست میداد، الان دیگه خب با شفاف سازی استاد با توضیحاتشون و از همه اینا بیشتر با تصاویر رنگی با کیفیت HD ، دیدم نسبت به این کشور خب کلا عوض شده به همت استاد وخانم شایسته عزیز و حتی دروون …بسیار بسیار بسیار زیبایی داره این کشور و بیخود نیست که سرزمین رویاها نامیده شده و همه ارزو دارند حداقل یه سفر به اونجا داشته باشند.. یه دستاورد در این مورد این که تا حدی فایلا تاثیر دارند که بوی خیابونای اونجا رو حس میکردم تا حدی بود که ارتعاش اونجا بودن رو این جا داشتم و از طریق عجیبی یه خواستگارم از کانادا داشتم همزمان با دیدن فایلها ..
✔ یه مورد دیگه هم اینه کلی باور جدید داره برام ساخته میشه
باور به فراوانی با دیدن زندگی در پرادایس با پرداخت مالیاتش
باور به اینکه راز زندگی خوب شادیه مردم امریکا تا جایی که دیدم بشدت اهل تفریحن…
.
افکار منفی من درمورد امریکا ضعیفتر و افکار مثبتم بیشتر و قوی ترند.
.
.
سلامت باشید🌹
به نام خدایی که آفریدانس و جن را
به نام خدایی که آفرید عباسمنش راکه یاور ما در زمان حال باشد.❤️❤️
سلامی عاشقانه به استاد عزیزم وخانم شایسته
وهمینطور سلامی گرم به تمام همفرکانسی های عزیز
بنده با20سال سن که هیچ تجربه سفر خارجی نداشته وفقط در کل عمرش یک سفر داخلی ویک مهاجرت 6ماه به شهر کوچکی را داشتم.
من قبل از ساخت مستندهای استادترمزهای عجیب و غریبی در مورد کشور های اروپایی و آمریکا نداشتم جزء در چند موردکه آن هارا ذکر میکنم.
ترمز ها
(1)در مدارس آمریکا درصدبالایی وجود دارد که دخترها تجاوز شود
(2)آمریکاو انگلستان دشمن دیرینه کشور ماست واین دو کشور مانع پیشرفت کشور ماشده اند که بسیار مرا عصبانی میکرد.
این دو مورد ترمزهای بنده بود که به لطف استادرفع شد و حتی قبل از ساخت مستندهای استاد هم رفع شد.
اولین ترمزمن در دوره کشف قوانین زندگی رفع شد که استاد در همین مورد بحث کردن که گفتن هیچ کس حق لمس کردن دختر شماراندارد واگر این کاررا انجام دهد باطرف به صورت جدی برخورد میشود.
دومین ترمز خودرا با کمی تحقیق ویکی از فایل های رایگان استاد رفع کردم. که مشکلات کشور ماریشه ای است وهمه آن هادر کشور قابل رفع است واستاد هم گفتندکه در کشور های دیگر با قوانین سخت خود جلوی آدم های نامناسب را گرفته وکشوری یکپارچه وبانظم را اداره میکنن که هیچ ربطی به کشور دیگری نداردوهمه چیز داخلی وباور خود مردم است.
این ها ترمزهای بنده بود ودر مسائل دیگر من نه ترمزی داشتم نه گازی تنهایک سی دی خام بودم که به لطف مستندهای استاد این سی دی من رایت شد.❤️❤️😃
همینطور در این سی دی تجربه های عالی ازقبیل بزرگ کردن مرغ و خروس،درست کردن پیازچال،خرید اینترنتی که مورد چقدربرای من حس فراوانی دارد،درست کردن پیتزاخوشمزه داخل تنور،خرید از هایپرمارکت های بزرگ که من برای این تجربه به تهران سفر کردم واین تجربه را باگوشت و پوستم چشیدم.عاشقتم استادعزیزم که اینقدر تجربه های زیبا رابه من نشان دادی.❤️❤️
به نظرم من ترمزی دیگری درباره آمریکا ندارم که این رااز لطف پدرم میدانم که از زمان کودکی ام باما مستندهای زیبایی از آمریکاواروپا نشان میدادوهمیشه به فکر مهاجرت به آمریکا بودکه در آنجا زندگی رویاییش را بسازد.(والبته هنوز به هدفش نرسیده)
من فقط باید تکاملم راطی کنم تا به مهاجرتم برسم و خداروشکردراین مسیر قدم هایی برداشته ام.
باسپاس ازاستاد عزیزم که عاشقانه برای ما مستندودوره های بینظیر تولیدمیکنی همینطور ازخانم شایسته هم سپاسگزارم که مطالب عالی برای ما آماده میکنند.❤️🙏
ازاین که دیدگاه من را مطالعه کردین و امتیاز دادین بسیار سپاسگزارم.❤️
سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته که شایسته بهترینی
سلام به همه هم فرکانسی های دوست داشتنی
من قرار نبود کامنت بنویسم ولی نشانه هایی برام اومد که باید کامنت بنویسم و من هم گفتم چشم
تجربیات خودمو قبل و بعد از دیدم امریکا بگم:
من از اول، دوران خردسالی عاشق امریکا بودم و یکی از رؤیاها زندگیم، رفتن به امریکا بود. همیشه از امریکا به عنوان کشور قانون مند یاد میشد در خانواده ام.
به این دنیا باید دست مریزاد بگم، چرا؟ چون منو در مسیر درست گذاشت بدون اینکه زحمتی بکشم منو وارد خاک امریکا کرد. من برای همه جا اپلای کرده بودم چه کاری چه درسی تا یه مراحلی خوب پیش می رفت و پذیرش از دانشگاههای دنیا می گرفتم و بعد به هم می خورد( بعد از اشنایی با استاد عباس منش، متوجه شدم مشکل از خودم بوده، ..) خلاصه من خیلی خیلی راحت پذیرش گرفتم و راحت ویزا گرفتم ( باید بگم در اوج کرونا همه این اتفاق ها افتاد برام) اومدم امریکا ( تگزاس)
وقتی اومدم دیدم همه جا سبزه همه جا درخت فراوان. پیش خودم گفتم پس این فیلم ها چی بود که نشون می دادن تگزاس همه جا بیابونه!! وای چه خیابانهایی عریضی، خیابونها فرعی اون از خیابونهای اصلی بیشتر کشورها که دیده بودم عریضتره. چه مردم مهربانی داره، هر جایی که می رم بانک یا اداره،… یه نفر میاد و خوش امد میگه و کارمو ازم می پرسه و راهنماییم می کنه به بخش مربوطه و وقتی با خوشرویی هر چه تمامتر کارمو انجام میدن ارزوی روز خوبی برام می کنن. روز خوبی داشته یاشی چسبیده است به کلمه خداحافظی برای امریکاییها
اینجا با این که من تازه وارد هستم ولی کامل از حق خودم می تونم دفاع کنم. داستان خودمو به طور خلاصه می گم که در دانشگاه داشتم هفته اول:
استادی بود که من اسیسنت ایشون بودم و من باید در هفته ۱۰ ساعت کمکشون می کردم. ایشون کارهایی که بم سپردن بیشتر از ۳۰ ساعت بود وقتی با دانشگاه در میون گذاشتم جلسه ای گذاشتن و به استاد اعلام کردن که باید کارها را کم کنه( این استاد از اساتید قدیم و من هم از دانشجوهای حدید جدید) خیلی به حقوق مردم احترام میزارن.
چندین بار از امازون سفارش داشتم که مشکل داشت، خیلی عذر خواهی می کردن بابت مشکل پیش اومده و پشت خط سعی می کردن بام شوخی کنن و منو شاد کنن که ناراحت مشکل پیش اومده نباشم. همیشه خندان هستن، تمام ادارات و فروشگاهها و … رفتم تا حالا ادم عبوس ندیدم، همه راضی همه خوشحال، همه با خودشون در صلح هستن. اینجا همه جا شادی و همه به هم احترام می زارن فارغ از اینکه رنگ پوستت چیه، فارغ از اینکه ملیت چیه،… اینجا تا حالا ادم مست ندیدم. با اینکه همه پوشش ها مختلف دارن ( محجبه کامل و بی حجاب کامل) هیچ کی نگاه نمی کنه به دیگران و اگه ناخودآگاه چشمت به یکی بیوفته فقط لبخند دریافت می کنی.
اما استاد عزیزم در مورد سریال زندگی در بهشت بگم که زندگیمو بهشتی کرده، به کمک این نکات که شما و مریم عزیزم می گین من تمرکز بیشتری رو این زیبایی ها ( صدای پرندگان، سنجاب ها، اردک ها و درختان) می کنم، یه چیز جالبی بگم دیروز تو خیابون ورودی دانشگاه یه بچه آهو دیدم، و داشتم ازش فیلم می گرفتم و کلی ذوق کردم و جالب این بود که ایستاده بود و نگاه من می کرد( این نشون میده مردم امریکا حتی به حقوق حیوانات هم احترام می زارن که این آهو هیچ ترسی از من نداشت).
واقعا ممنون شما هستم که باعث میشین بدونیم در طول روز به چه نکاتی توجه کنیم، عاشقتونم که اینقدر سخاوتمندانه از تجربیات خودتون می گین. استاد با این سریال، همه بچه های عباس منشیو بهشتی می کنین همه را جون دوباره میدین. واقعا سپاسگزار شما هستم.
چه در خواست های جدیدی وارد زندگیمون کردین، و باعث گسترش جهان شدین.همه بچه های عباس منشی اگه بشینن و بنویسن می بینن که سرمشق و الگوشون فقط سید و عزیز دلشون شده. من حتی سبک غذا خوردن، سبک خرید کردنم عباس منشی شده.
بریم سراغ سریال سفر به دور امریکا که هر چی بگم کم گفتم، بی نظیرترین درخواست ها برام به وجود آورد. یادمه یه قسمتی که داشتین پیاده روی می کردین با مریم جون، گفتین هدایت شدین به سمت یه خونه ای که خانم مسن داشتن به گل های باغچه میرسیدن، چقد این خانم مهربون با اخلاص بود اینا همه نشونه اینه که این ادم ها یکتا پرستن و با خودشون در صلح هستن.
مریم عزیزم، قبل از مصاحبه ام در سفارت امریکا هدایت شدم به قسمت فک کنم ۲۶ سفر در امریکا
که آبشار نیاگارا بودین و چه جملاتی گفتین چه جملاتی گفتین( الان که دارم می نویسم اشک تو چشام جمع شده) منو به یه آرامشی رسونیدی. منی که طوفانی داخلم ایجاد شده بود با این سریال به دریای آرام تبدیل شد آرام آرام)
مصاحبه من هم شاید ۲ دقیقه بیشتر طول نکشید
چه کردین شما دو تا عشق، چه دنیایی برا ماها ساختین. استاد عزیزم اگه بخوام از باورهای های سفر به دور امریکا که برام ساخته شده بگم حالا حالا باید بگم، ولی در یه کلام بگم، منو با خدای خودم آشتی دادین، مرتب این بیت زمزمه می کنم:
رسد آدمی به جایی بجز از خدا نبیند
بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت
بارها از خداوند به خاطر شما دو تا عزیز تشکر کردم و می کنم که باعث شدین زندگی خودم و هم فرکانسی های عزیزم تغییر کنه.
آرزوی سعادتمندی و ثروتمندی برا همه دارم.
عاشق همتون هستم
سپاسگزار استاد و مریم بانو و دوستانی که کامنت های زیبا و خدایی می زارن هستم.
سلام به استاد عزیزم خانم شایسته ی عزیز وهمه ی دوستان عباسمنشی عزیزم
استادعزیز وخانم شایسته ی عزیز واقعا نمیدونم چطورباید ازشما تشکرکنم بابت دوره های فوق العاده وبی نظیر سفربه دورآمریکا و زندگی دربهشت که تلاش کردین وزحمت کشیدین این دوره ها که به اندازه ی دیگر دوره هاتون ارزشمندهستن رو تهیه کردین وبصورت رایگان دراختیارما گذاشتین
شما بااین فایل هاتون بسیاری از باورهای مخرب و منفی واشتباه ما رو اصلاح کردین ترمیم کردین بهترکردین و باورهای قدرتمند وزیبایی رو در ذهن ما جایگزین کردین و نه تنها درمورد آمریکا باورهامون رو تغییردادین،بلکه درمورد کشورخودمون درمورد زندگیمون خواسته هامون رویاهامون آرزوهامون و دنیای اطرافمون تغییردادین وباعث شدین به شناخت بهتر برسیم وخواسته ها و رویاهای زیباتری داشته باشیم که واقعا بابت این اتفاق ازشما وخدای بزرگمون بی نهایت ممنونم و خداروشکرمیکنم
من ازبچگی به واسطه ی خانواده فامیل مدرسه جامعه اخباروبرنامه های تلویزیون باورهای بسیارمخرب ومنفی درمورد آمریکا داشتم
میشنیدم که آمریکا یک کشور تروریست جهانخوار فاسدکه با کشورهای زیادی دشمن هستن و باکمک اسرائیل عملیات تروریستی زیادی دردنیا انجام دادن،کشوری پرازفساد که فحشا بیدادمیکنه همه اسلحه دارن روزانه افرادی بخاطردرگیری،بااسلحه کشته میشن بامردمانی خشن بی بندوبار و بواسطه روابط جنسی نامشروع بیماری ایدز اونجا زیاد شده و هیچکس اونجا امنیت نداره مخصوصا خانمها یادمه میگفتن شب ها کسی جرات نداره توخیابون باشه چون یا موردتجاوزقرارمیگیره یا بااسلحه بهشون حمله میکنن داروندارشونو میبرن
اینها دقیقا چیزایی بودن که دهه هفتاد وهشتاد درموردآمریکا میشنیدم وهمیشه مقصر مشکلات ما آمریکا واسرائیل و انگلیس شناخته میشدن ولی توی دیوار مدارس همیشه جمله ی (آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند)بود
یادمه همیشه ذهنیت خوبی نسبت به آمریکا واسرائیل ومردمانشون نداشتم و هروقت ورزشکاری ازاین دوتا کشورمیدیدم ناخودآگاه به شکل یک آدم بدجنس و فاسد میدیدم حتی مسابقات کشتی که حریف آمریکایی مقابل ما قرارمیگرفت یا بازی ایران آمریکا ۱۹۹۸ نسبت به تمام تیم آمریکا حس بدی داشتم
درموردطبیعت و شهرهای آمریکا چیزی نمیدونستم و تلویزیون هم چیزی نشون نمیداد و فقط توی خونواده وفامیل میشنیدم که میگفتن هیچ جای دنیا طبیعت وزیبایی های ایران رونداره هیچ جا به زیبایی ایران نیست و هیچ جا امنیت ایران رونداره و منم باورکرده بودم وهمیشه دلم واسه خواننده هامون که اون ور آب بودن میسوخت که خودشونو بدبخت کردن رفتن اونجا،زندگی سختی دارن الکی خودشونو شاد نشون میدن توکلیپ هاشون😄😄😄 این ها درحالی بود که واقعا خیلی ازترانه هاشون لذت میبردم و دوست داشتم ولی بقدری این باورها تکرارشده بودن که ناخودآگاه این تصورات رودرمورد اونها داشتیم
درموردخانواده ها حرف ها این بود که چون ازدواجشون مثل ما نیست ونامشروعه، زن وشوهرها به هم خیانت میکنن بچه هاشون هم به هرراهی کشیده میشن و روابط نامشروع اونجا خیلی زیاد اتفاق میفته
اونجا رفت وآمد فامیلی ندارن مثل ما،هرهفته پارتی برگزارمیکنن مشروبات الکلی سرو میکنن ازخودبیخودمیشن نامشروع باردار میشن یا کسی دچار ایدز میشد و زندگیش نابودمیشد
و علت این اتفاقات رو آزادی شون و دینشون میدونستن ومیگفتن هیچ دینی بهتروبالاتراز دین اسلام نیس همین الانم همینو میگن،مثل همون نظری که درمورد امنیت دارن میگن هیچ جا امنیت ایران رو نداره
ولی من احساس میکنم ازهمون بچگی یه جورایی با خیلیا ذهنیتم فرق میکرد ته دلم حرفاشونو قبول نداشتم کاراشونو دوست نداشتم چون یادمه همیشه ایام محرم علاقه ای به عزاداری نداشتم علاقه ای به نمازوروزه نداشتم وهیچوقت نمازوروزه رو درست اجرانمیکردم شب های احیا برای خنده و دورهمی با بچه محل ها میرفتیم ایام دهه فجر رو فقط بخاطر تزئینات و کاغذ رنگی هاش ومسابقات فوتبالش دوست داشتم و روز راهپیمایی همیشه یه جوری از بین جمعیت درمیرفتم و توی همون نوجوونی هم احساس خوبی به اون کارها نداشتم
.
اینطورشد که باورهای من توسط این عوامل شکل گرفت تلویزیون که تحت نظرحکومت هستش و هیچوقت نکته ی مثبتی درمورد آمریکا نمیگفت و همیشه کشورما بهترین جای دنیا بود ازنظر امنیت، اقتصاد،مسائل دینی،طبیعت،حتی فکرمیکردم بهترین مردمان دنیا هم خودمون هستیم که بهتراز همه جای دنیا زندگی میکنیم وخانواده هم بدون اینکه به آمریکا سفرکرده باشن وتحقیقی درموردآمریکا کرده باشن، با اعتمادکامل به رسانه ای مثل تلویزیون دقیقا همه این باورها رو درذهن من ساخته بودن و تاچندسال پیش همین باورهای من بودن
ولی خداروشکر ازوقتی که ماهواره اومد اینترنت اومد کم کم باورهای من هم تغییرکردن ولی بازهم درموردآمریکا هنوز باورهای مخرب سرجاشون بودن
تنها باورخوبی که درموردآمریکا قبلا داشتم این بود که میگفتن فلان جنس آمریکایی اصله این ماشین که مال چهل ساله پیشه سالم مونده آمریکاییه این کولر قدیمی که داریم وهنوز داره کارمیکنه کمپرسورش آمریکاییه و…
.
استاد وقتی شما به آمریکا رفتین چندماه قبلش من عضو سایت بودم و دوره ی قانون آفرینش رو خریده بودم ولی استفاده نکرده بودم،اولش ناخودآگاه پیش خودم میگفتم شما دیگه چرا،آخه آمریکا چی داره که رفتین اونجا! مگه ایران چشه که رفتین یه کشوری که امنیت نداره همه چیز گرونه غذای حلال کم پیدا میشه همه اسلحه دارن
بعد کم کم میدیدم شما فایل رایگان تهیه میکردین در خیابونای آمریکا واحساستون و حرفاتون نشون میداد که نه تنها احساس بدی نسبت به آمریکا ندارین بلکه ازمهاجرتتون خوشحالین احساس خوبی دارین درمورد آمریکا حرفای مثبت میزنین جاهای زیبایی فایل ضبط میکنین توی ملک شصت هکتاری توی پرادایس فایل ضبط میکنین ومیگفتین اینجا مال خودمه و مخصوصا برای فایل های سه برابرکردن درآمد دریکسال وچندتا فایل دیگه،ومعرفی دوره ی راهنمای عملی توی ملک هاتون با احساس خوب صحبت میکردین و ازاونجا بود که من با این فایل ها کم کم باورم نسبت به آمریکا واقعا تغییرکرد.
همینطورشما فایل رایگان ضبط میکردین و لابلای حرفاتون از نکات مثبت آمریکا میگفتین و تو یه فایلتون که اسمش یادم نیست خیلی باور منو نسبت به آمریکا تغییرداد و منو تکون داد!
شما گفتین اینجا نعمت ثروت و برکت فراوانه مردم اینجا خیلی خوب زندگی میکنن خیلی به خدا اعتقاددارن شکرگزارن ومیکائیل یک هفته مدرسش تعطیل شده بخاطراینکه این هفته
“”هفته ی شکرگزاریه””
وبه این خاطر چون همیشه شکرگزارهستن خداوند بهشون نعمت وثروت فراوان داده و این کشور ثروتمندترین وموفق ترین کشوردنیا هستش،البته چندسال قبلش چون میدونستم که شرکت هایی مثل مایکروسافت اپل گوگل سازمان ناسا بوئینگ فیسبوک مال آمریکا هستن دیدگاهم نسبت بهش بهترشده بود ولی بعد این فایل شما نشستم به خیلی چیزا فکرکردم.
گفتم اونا درسال هفته ی شکرگزاری دارن جشن میگیرن شادی میکنن،ماهم هفته ی دفاع مقدس داریم میشینیم یادوخاطرات اتفاقات تلخ و بدترین دوران قرن کشورمون رو مرورمیکنیم و افتخارمیکنیم.
اونا به هربهونه ای جشن میگیرن ماهم خودمونو آماده میکنیم ایام محرم مراسم عزاداری برگزارکنیم و دوماه ازشادی دورباشیم
ازاینجا به بعد رو میخوام خلاصه کنم تا خیلی طولانی نشه
استاد بعد فایل های سفربه دورآمریکا و زندگی دربهشت به قدری نکات مثبت زیاد در این کشور دیدم که نمیدونم کدومارو بگم
این کشور ازایران ما خیلی سرسبزتر زیباتر امن تر آزادتر ثروتمندتر پیشرفته تره بی نهایت جنگل و رودخونه وطبیعت زیبا ومتنوع داره و مردمانی داره که شادن آرامش دارن باخودشون درصلح هستن وخیلی زیبا زندگی میکنن
این مردم خوب یادگرفتن چطورزندگی کنن
دلیل این همه تفاوت فقط اینه که اونا جوردیگه ای نگاه کردن جوردیگه ای فکر کردن و جوردیگه ای عمل کردن
اونجا برای تمام دنیا آرزوی مرگ نمیکنن بی احترامی نمیکنن نژادپرستی نمیکنن بلکه به تمام دنیا احترام میذارن وآرزوی موفقیت میکنن
به فرهنگ ها ادیان نژادها زبان ها احترام میذارن و به جایی رسیدن که انسان های مختلف ازتمام این خصوصیات درصلح وآرامش درآزادی کامل کنارهم درخاک آمریکا زندگی میکنن وهیچکس کاری به کسی نداره،بهترین وجالب ترین نمونه اش قوم آمیش ها بودن
اونجا مشروب میخورن شادی میکنن ولی به کسی آسیب نمیزنن،شادی هاشون سطحی وموقتی نیست،از ته دل و پایدار هستش
هرکسی وظایف خودشو عالی انجام میده
کارمند کارگر معلم پزشک رفتگر تعمیرکار پلیس مسئولین و هرکسی که شغلی داره به نحو احسن کارش روانجام میده
اونجا به حقوق شهروندی وبه حریم خصوصی احترام میذارن برای طبیعت ارزش زیادی قائل میشن
و حتی حیوانات هم ازامنیت برخوردارن و راحت زندگی میکنن
اونجا به قدری نعمت وثروت هست که حتی به بسته های پستی که چندروز پشت درمونده دست نمیزنن
به داشته های کسی حسادت نمیکنن
.
استاد قبل دیدن جاده های آمریکا فکرنمیکردم جایی باشه که هزاران کیلومتر پشت سرهم بدون توقف درخت باشه وسرسبزباشه
من مسیر ۹۰۰کیلومتری تهران تامشهد رو به قدری بیابون دیدم که به سختی تونستم رانندگی کنم
باسفربه دورآمریکا دیدم که میشه به جایی رسید که ماهها بدون دغدغه ونگرانی سفرکرد تفریح کرد و لذت برد
میشه ماشینی داشته باشی که توش تخت خواب و اتاق داشته باشه دستشویی حمام آشپزخونه کابینت وکمد تلویزیون داشته باشه وباهاش چندماه بری سفر بدون اینکه مشکلی برات پیش بیاد
قبل رفتنتون به آمریکا دیده بودم که میشه خیلی جاها رفت وهمون جا ماشین های مختلف اجاره کرد ودر اون سفر استفاده کرد
میشه کلکسیونی ازماشین وموتورهای گرانقیمت داشت و حتی برای دکورخونه هم از اون موتورها قرارداد
میشه ملکی چندهکتاری داشت که دریاچه داشته باشه وخانه ی تمام چوبی روی آب باشه،وکنارش کلی حیوون داشت و ازدیدنشون لذت برد
میشه خیلی کارهایی که دوست داری رو بادیدن ویدیوهای آموزشی وتهیه ابزارها ووسایل موردنیازش خودت بالذت اون کار رو انجامش بدی و احساس لذتبخشی رو تجربه کنی
.
درآخر میخوام بگم که این دوتا دوره ها و فایل هایی که تهیه کردین خیلی خیلی دنیای منو افکاروباورهای منو وخواسته های تغییرداد منو وارد دنیای جدیدی کرد که باخیلی چیزها آشنا بشم خواسته های بیشتروبهتری داشته باشم وباورکنم که میشه خیلی بهتر زیباتر وراحت ترزندگی کرد.من الان دیگه شکی ندارم که آمریکا از هرنظر جای بهتری ازایران هستش و هرکس که دنبال طبیعت بهتر آزادی بیشتر زیبایی های بیشتر و دنبال کیفیت بالاتری اززندگی باشه، باورهاشو تغییر بده ودرمدار بالاتری قراربگیره هدایت میشه به این کشور و کیفیت بالاتری از زندگی رو تجربه میکنه.
استادعزیز خانم شایسته عزیز بی نهایت سپاسگزار شما هستم که به الهاماتتون گوش کردین واین فایل های زیبا رو تهیه کردین و ازخدای بزرگم بی نهایت سپاسگزارم که منو در این مسیرزیبا قرارداد
❤❤❤❤❤❤🙏🙏🙏
درود بر انسان و انسانیت درود بر انسانهایی که آموزگار قوانین خداوند متعال هستند. انسانها هر کجا باشند انسانند
بر اساس فطرت الهی همه انسانها دیگران را دوست دارند
بدون علت از کسی نفرت ندارند
هر انسانی دوست دارد به دیگران کمک کند و از حمایت و کمک دیگران برخوردار شود
درد و زخم جسمی و روحی انسانهای دردمند را مرحم نهد
هر انسانی بر اساس فطرت همه چیز و کس را دوست دارد و متقابلا تمایل دارد دوست داشته شود.
ولی انسان ها تحت تاثیر خانواده و مدرسه و مربی و فرهنگ و رسوم کشور خود و دیگران قرار می گیرد
و دارای سیستم ارزش گذاری ویژه خود بر اساس جهان بینی خود میشود
خوشبخت کسی که روش شناخت را بداند یا بیاموزد
شناخت خود و سایر پدیده های هستی روش دارد روش علمی و فطری دارد
وقتی اصول و قوانین شناخت را بشناسی آنوقت جاده خاکی نمی روی
آنوقت خیلی سریع راه درست و مستقیم و کوتاه رشد و کمال و تکامل خود را می یابی
تفاوت مهم انسان با سایر موجودات تفکر و تعقل و اندیشه ورزی است
و زیبایی کار آنجا به اوج می رسد که خداوند انسان را مخیر و آزاد آفریده و به او ابزار و وسیله رسد و کمال خود را در همه چیز هدیه داده و این اختیار یعنی تو میتوانی هر هدفی را برای زندگی خود انتخاب کنی و فرکانس لازم و متناسب با آن هدف را در خود تقویت کنی و هیچگاه از آن غافل نشوی
تو بر اساس سنت آفرینش به خواسته ات می رسی خدا فرمود برای انسان جز سعی و تلاشی چیزی وجود ندارد یعنی کافی است تو بخواهی و تلاش کنی حتما به مقصود و مقصد می رسی
علاوه بر پیامبران الهی هر انسانی بالقوه میتواند نقش الگوی مناسب پیدا کند
چون هر انسانی استعداد خلیفه الله شدن و جانشین شدن خدا روی زمین را دارد
این وعده خداوند متعال است و تعالی را برای همه آرزو کرده و راه را و راهنما را نشان داده است
عاشق و دوستدار شما دوستان عزیز
این سخن ادامه دارد…
سلام خدمت همه دوستان و عزیزانی که در مسیر خوشبختی قدم میزنند سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
خدا روشکر میکنم که در مدار دریافت این اگاهی ها و درکشون قرار گرفتم امیدوارم که بتونم هر روز از روز قبلم بهتر باشم و از لحظه به لحظه ی زندگیم لذت ببرم چیزی که به خاطرش پا به این دنیا گذاشتم
استاد اول از همه میخام دستتون رو ببوسم وبینهایت ازتون تشکر کنم که اینقدر عاشقانه و مخلصانه به ما کمک میکنید تا ذهن خودمون رو بشناسیم و بتونیم برنامه ریزی های گدشته رو از ذهنمون پاک کنیم
و به جاش بذر عشق بکاریم
چیزی که اگر در گذشته میشنیدم بهش با تمصخر نگاه میکردم
اگر در گذشته کسی به من میگفت که ما میتونیم عشق بورزیم واقعا میگفتم طرف دیوانست
چون اون چیزی که توی ذهن من و شاید توی ذهن خیلیا بوده احساس تنفر ی بود که نسبت به غربی ها و به خصوص امریکایی ها داشتم
ادمهایی که بی احساس ترین و وحشی ترین ادمهایی بودند که در دنیا وجود داشت
حتی اونقدر ذهنم بسته بود و در اختیار ورودیهام بود که میگفتم مردم امریکا هم ادمهای کثیفی هستند چون دارند این همه جنایات بشری رو میبینند ولی سکوت کردند باید بلند بشوند و اعتراز کنند
علت این نوع تفکر از اخباری میومد که صبح تا شب توی خونه ی ما پخش میشد
بحثهای سیاسی که نقل محافل ومهمونی ها بود
از شعار هایی که سر صف توی مدرسه میدادیم
از درسهایی که توی کتابها مون میخوندیم
و اینها همه پیش فرض های ذهنی ما رو شکل دادند
و جهان باور ما رو به شکلهای مختلف به خودمون ثابت میکرد
ما هم با خودمون میگیم اره ببین ما راست میگیم
در صورت اینکه کل قضیه این نیست
من فکر میکردم که همون جور شما گفتید استاد امریکا یه کشور صحرایی برهوت بدون اب و علف که همش توش درگیری و کشت و کشتاره
ادمهای بی بند وبار که ازادند هر کاری رو بکنند فکر میکردم اصلا امنیتی وجود نداره ناموسی معنی نداره
اینم بگم که در مورد ازادی این طرز فکر رو داشتم که ازادی یعنی بی بند و باری
برای همین میگفتم بابا این چه وضعیه باید جلوی اون ادمهای فلان رو بگیرند ما اصلا ازادی نمیخایم
از بس ذهنم محدود بود ازادی رو فقط در حجاب زنان میدونستم ازادی یعنی اینکه طرف لخت بگرده
اینها همشون از تبلیغاتی که توی رسانه ها میشد و میشود میومد
جالب اینجاست که ما هر چیزی که بهمون میگفتند
رو میپذیرفتیم نمیدونم چرا فکر میکردیم که هر چیزی که توی تلویزیون ایران گفته میشه حقیقت هست
و بقیه دارند دروغ میگند و میخاهند جمهوری اسلامی رو خرابش کنند
بدون هیچ سندی میپذیرفتیم
جالب تر اینجاست که این بحث های رسانه ای هیچ کمکی که به ما نمیکرد هیچ ما رو بد بخت تر هم میکرد
در مورد پلیس های اونجا این فکر رو داشتم که تا دندان مسلح و خشن که سیاه پوستها و مسلمان ها از دستشون خلاصی ندارند
سیاه پوستها رو ادم حساب نمیکنند و نژاد پرستند
اگر زن محجبه ای رو ببینند حجابش رو به زور برمیدارند
اگر کسی اعتراض کند سرش رو میکنند زیر اب
تصویری که از پلیسهای امریکایی توی ذهنم بود لباسهای مشکی چهره های عبوس کلاه هایی با نقاب شیشه و سپر های شیشه ای چوب به دست و خلاصه اخرت فیلم …
که واقعا شاید صد در صد این نگرش از تلوزیون وارد ذهنم میشد از فیلمها و اخبار..
در مورد رابطه ی دختر و پسرها هم این فکر رو میکردم که رابطه ها پر از خیانت و سست هستند خانواده معنای خاصی ندارد و بچه ها رو اگر هم ناخاسته به دنیا بیاد رهاش میکنند و این بچه توی پرورشگاه بزرگ میشه
در صورتیکه ما توی سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت دیدیم خانواده هایی با بچه های زیاد که چقدر شادند
پدر و مادر هایی که عاشق بچه هاشونند
چقدر زندگی عاشقانه ای باهم دارند
زن و شوهر هایی که عاشق هم هستند
توی سفر به دور امریکا دیدیم که ادمهای متفاوت از جای جای دنیا در این کشور باهم زندگی میکنند
ادمهایی رو توی پارک های ابی میدیدیم با فرهنگهای مختلف باپوشش های مختلف هر کسی هر جوری که خودش دوست داره میپوشه
دیگران هم به چشم یه ادم غریبه بهش نگاه نمی کنند
ما ایرانی دیدیم افغانی دیدیم فلسطینی پاکستانی کره ای چینی هندی و از همه جای دنیا ادمهایی رو دیدیم
که فارغ از ملیت و نژادشون و دین و مذهبشون ازادانه و در صلح با هم زندگی میکردند
ما پدر و مادر هایی رو دیدیم که تو پارک با بچه هاشون بازی میکردند
پلیس هایی که مراقب شهروندها هستند پلیس هایی که اگر توی رود خانه بنزین تموم کردید میان و کمکتون میکنند
پلیسهایی که کنار ماشینتون وایمیستند تا شما دسشویی کنید
ادمهای مهمان نوازی که دعوتتون میکنند خونشون و چقدر خوشحال میشوند که دعوتشون رو قبول کنید
چقدر ادمهای خوبی هستند که وقتی میفهمند ایرانی هستید از طریق دوربین سلام میکنند به ایرانیها
اونجا کشت و کشتار نیست این همه ادم میان تماشای مسابقه در حالی که مشروب ازاد هست یک مورد بی احترامی نمیبینیم
ادمهایی که وقتی ازشون سوالی میپرسی عاشقانه بهت جواب میدهند
کشوری که سراسر سرسبزی و زیبایی هست
چقدر پارک های بزرگی که توی سفر به دور امریکا رفتیم و دیدیم چقدر ادمهای خوبی دیدیم
فروشنده هایی که توی جاهای مختلف دیدیم و چقدر خوش برخورد …
ما امیش ها رو دیدیم که توی این کشور در صلح کامل با بقیه زندگی میکنند و مردمی که احترام میگذارند به روش زندگی دیگران
حتی قانون دارند برای درشکه سوارها
چقدر این مردم قانون مدارند
چه زیبایی هایی که ندیدیم
چقدر یاد گرفتیم که دیگران رو قضاوت نکنیم باهم مهربان باشیم
اصلا اگر قبلا به من میگفتند که باید بروی امریکا زندگی کنی من حاضر بودم بمیرم ولی نروم امریکا
ولی الان عاشق این کشور و مردمش شدم
واین دیدگاه رو مدیون شما هستم که با جان ودل امریکای واقعی رو به ما نشون دادید
ما توی زندگی در بهشت دیدیم که خانمهایی با پوششهای مختلف از ساحل لذت میبرند
هیچ کس به اونها برچسب نمیزنه هیچ کس مزاحمت ایجاد نمیکنه
همه دارند از خودشون لذت میبرند
چقدر این صلح درونیشون رو دوست دارم چقدر تحسینشون میکنم
خدارو شکر میکنم که به جایی رسیدم که هر چیزی رو از هر کسی قبول نکنم
تاقل کنم
دوست دارم از همینجا شروع کنم پیش فرضهای ذهنیم رو در مورد شهرها و استانهای مختلف کشورم برطرف کنم
استاد بازهم سپاسگذارتونم که کمک میکنید که ما بهتر زندگی کنیم
عاشق همتونم❤
سلام سلام به همه ی اعضای خانواده ی عزیزم، استادم و بانو شایسته😘
راسش نمیخواستم دیدگاهمو بنویسم، چون احساس میکردم به اندازه ی کسانی که از من بزرگترن تجربه ندارم، اما چون خیلییی هدایتی به این فایل استادبرخوردم تصمیم گرفتم حتما کامنت بزارم☺️(معمولا در هفته فقط یکی الا دو فایل رو میبینم و هی میزارم تکرار بشن تا تبدیل به عمل بشن نه قرصهای مسکن، و فقط در صورتی که هدایت بشم، برای سوال خاصی جواب بخوام یا یه فایل رو به اندازه ای که تبدیل به عمل شده باشه گوش بدم میرم سراغ فایلهای جدید) از وقتی با سایت آشنا شدم اصلا تلوزیون نمیبینم و خیلیییی از اوضاع جامعه بی خبرم😅 مگر اینکه دوستی کسی برام توضیح بده قضایا به چه صورته.(خداراشکر بخاطر همین مسئله(کنترل ورودی های ذهنی) باور مخرب جدیدی به اون شکل طی این دو سه سال اخیر در ذهنم شکل نگرفته، البته بازم وقتی شروع کنم به نوشتن معلوم میشه چند مرده حلاجم😁) هرچند توی همین ۱۸ سال از زندگیم، بخاطر فضاهای آموزشی و مدرسه و در کل جامعه و دوستانی که همه تحت باورهای مخرب افرادی بودیم که اونها هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن و باز اونا هم تحت باورهای مخرب افراد دیگه ای بودن کلی پیش زمینه ی ذهنی و آمادگی برای پذیرش باورهای محدود کننده داریم، پس باید خیلی هواسمون جمع باشه… به اینکه در هرلحظه چیو میشنویم؟ از کی میشنویمش؟ آیا اون حرف و باور به ما حس خوبی میده؟ آیا بهمون کمک میکنه؟ مارو موحد تر میکنه یا مشرک تر؟ مشکلاتمون رو قابل حل میدونه یا مجبورمون میکنه به پذیرش بدبختی هامون و اینکه بجز این راهی نیست، اینکه همش باید بجنگیم تا از شر اینو اون، این کشورو اون حکومت یا این مردم با فلان نژادی در امان باشیم!
– شنیده ها (ورودی ها) : یادم میاد از همون اول که وارد دبستان شدیم، سر صف با سرود مرگ بر آمریکا صبحمون رو آغاز میکردیم و این پروسه هر سال دبستان به مدت ۲۷۵ روز تکرار میشد، بهمون میگفتن آمریکایی ها ظالمن، اونا عامل مرگ فلسطینی هان و دستشون با اسرائیلی ها تو یه کاسست، میگفتن ما با خوندن این سرود با مرد “مظلوم” فلسطین همدردی میکنیم، میگفتن ما اینجوری میزنیم توی پوز آمریکا و حق مظلومین رو ازشون پس میگیریم، پس یجورایی بهمون قبولوندن با خوندن این سرود مثله قهرمانای توی داستانا داریم به تک تک مظلومین دلداری میدیم و دشمنمون که آمریکا باشه رو تضعیف میکنیم!( و دیدیم که چقدر آمریکا ضعیف شد و مظلومین به حقشون رسیدن…) دوست داشتیم تمام کمبود ها و بدبختی هایی که سرتاسر جهان در حال رخ دادنه رو به آمریکا ربط بدیم!(دشمن نوع بشر آمریکاست آمریکا، دشمن اصلیه ما آمریکاست آمریکا! تصور کنید این متن چه تاثیری روی ذهن یه بچه ی ۶ هفت ساله میزاره که تازه میخواد وارد جامعه بشه، با کلی امیدو آرزو، هیجان زدست برای زندگی در لوِل بعدی! بعد بهش یاد میدن چجوری قدرت رو دسته بقیه بده، بجای اینکه یاد بگیره به خدا توکل کنه، بجای اینکه روی رویاهاش متمرکز بشه و روی توانمندی هاش کار کنه، یاد میگیره عصبانی باشه از بقیه، از همون اول یاد میگیره تقصیر رو گردن جامعه و دولت ها بندازه، اونم دولت آمریکا، چرا؟ چون این چیزیه که به قول استاد یکسری ها میخوان! یکسریا آبو نونشون از نفرت ورزیدن ما نسبت به یکدیگره، از عصبانی بودنمون، از عذاب وجدانیه که تومون بخاطر منافع خودشون سعی میکنن اینجاد کنن” که البته قدرت اصلی آخرش در دست ماست!! ولی میخوام بگم چقدر پتانسیل و آمادگی ذهنی برای پذیرش این حرفارو داریم!”)
” قدرت دسته اونه! آمریکا ابر قدرته! عامل تمام جنگ هاست، عامل تمام نامردی ها! ”
+ باورهای ایجاد شده (تجربیات خودم) : یادم میاد از همون ۵ شش سالگی آرزوم این بود که برم آمریکا زندگی کنم، چون توی کارتون ها و فیلمهاشون میدیدم که چقدر بچه هاشون قشنگ لباس میپوشن، چقدر مدرسه هاشون مفرحه، چقدر فضای آموزشیشون مشوقشونه و چقدر بچه ها، دخترو پسر در کنار هم در صلحن! میدیدم چقدر رابطه ی بچه ها با پدرو مادر و معلماشون خوبه، اینکه میدیدم دختر بچه ها همش موهاشونو مرتب و قشنگ کردن که برن مدرسه خیلی توم شوق ایجاد میکرد،(یادمه به مامانم میگفتم تا بزرگ نشدم بیاین بریم آمریکا که بتونم برم مدرسه😆) بالأخره بچه ها تمام فکرو ذکرشون شادیه، اونا همش دارن راجب رویاهاشون خیال پردازی میکنن، کار که منم میکردم (تصویرسازی و تجسم واقعا تو ذات آدمیزاده، باید خیلی باورهای مخرب و محدودیت های ذهنی تومون ایجاد بشه که نتونیم تجسم کنیم، تجسمی که واقعیه و با احساس عاالی همراهه) خلاصه اینکه تصمیم گرفته بودم درس بخونم و برم آمریکا، اما وقتی وارد مدرسه شدم شروع کردم به عذاب وجدان گرفتن بخاطر تصمیمم…چون بهمون میگفتن :
٫ پولداره، چون همش داره حقو حقوق بقیه ی کشورهارو میخوره و دزدی میکنه،
٫ پولداره، چون اسلحه به اسرائیلی ها(قاتل فلسطینی ها) میفروشه،( همچنین تقویت مخفیانه ی باورهای مخرب راجب ثروت، که آدمای پولدار و دولت های پولدار بدن و از راه های بد به ثروت رسیدن.)
٫ پولداره، چون اصلا به کشورهای فقیر و نیازمند کمک نمیکنه،(این قضیه این باور رو هم توی من تقویت کرد که هرچی بیشتر ببخشی فقیرتر میشی ولی عوضش آدم خوبی هستی🤦🏻♀️)
٫ مردمش نژاد پرستن، اونا دشمن مان و میخوان پیشرفت نکنیم. اونا خودشون رو نژاد برتر میدونن!
بعد از این قضایا وقتی راجب این مسائل با پدرو مادرم صحبت کردم بهم اجازه ندادن این باورهای محدود کننده و نارحت کننده رو بپذیرم(خدایا شکرت که انقدر پدرو مادر فوقالعاده ای بهم دادی با اینکه اون دوران خیلی از همکلاسی های من هم توسط مدیرو معاونا و هم توسط خانوادشون تشویق میشدن به نفرت ورزیدن، که به قول خودشون میشده دفاع از حق مظلومین و دشمنی با دشمنان خدا!) بازم با اینکه پدرو مادرم خیلی سعی میکردن بهم این قضیه رو تفهیم کنن که این کار سیاست و دولت هاست برای قضایایی که بین خودشونه، من هم مثله بیشتر مردم و همسنو سالام تحت تاثیر دوستام و مدرسه بودم و یادمه با اینکه هنوزم دلم خیییلللیی میخواست برم آمریکا از یک طرف این ترمز ها توی ذهنم ایجاد شده بود که :
٫تو میخوای بری توی کشور دشمن زندگی کنی؟
٫چی؟ میخوای برای کشوری کار کنی که استکبار جهانیه؟دستت با اونا میره تو یه کاسه!
٫تو چقدر پستی، فقط به فکر شادیه خودتی که میخوای بری اونجا! پس بچه های گرسنه ی آفریقا چی؟ کودکان مظلوم فلسطین که خونه هم حتی ندارن چه برسه بخوان برن مدرسه، اونوقت تو میخوای بری مدرسه ی خیلی خوب اونم تو آمریکا؟؟؟ نچ نچ نچ!!!(له کردن احساس لیاقت در خودم..)
٫میدونستی اگه بخوای اونجا کار کنی پولی که بهت میدن از فروش اسلحست؟(پول زیاد حتما حرومه! حتما از راه های نادرست بدست اومده، پول آمریکایی ها کثیفه، دلار کثیفه!)
٫من به شدت باور کرده بودم که آمریکا چون بده، چون غول استکباره، چون مردم بی گناه رو میکشه انقدر ثروتمنده و اگه منم بخوام برم اونجا و از نعمات اونجا استفاده کنم، دارم با دشمن همکاری میکنم، دارم روی قلب مردم کشورم و تمام مظلومین جهان پا میزارم و بسیار پستم!
* تاثیر گفته های استاد، بانو شایسته و مستندات سایت :
– من ناخودآگاه بخش بسیاار زیادی از باورهای محدود کنندم همون اوایلی که وارد سایت شدم، بخاطر تعهد زیادم و اعتماد شدیدی که به حرفهای استاد عزیزم داشتم برطرف شد،(حتی قبل از اینکه دو مستند سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت ساخته بشه) انقدر استاد فرمولی و کامل حرف میزدن که کار ما فقط جایگذاری بود، دیدن مستندات حکم تمرین و مسئله رو داشتن، و چقدر حل کردن تک تک مسائل با شما و بانو شایسته لذت بخشه! دیدگاهتون نسبت به چالش ها ،اینکه “اِنّ معالعسرِ یسری!/ با هر سختی ای آسانیست!(اینم بگم قبلش هم بخاطر مطالعه یکم مدارم بالاتر اومده بود بخاطر همین پذیرش برام خیلی آسونتر بود! چون بعضی وقتا خیلیا فکر میکنن هرچی بیشتر توی سایت باشن یعنی مدار و پذیرششون میره بالاتر در صورتی که همیشه اینطور نیست، باید آماده ی شنیدنشون باشی، باید خیلی تشنه ی تغییر باشی، من خودمم هنوز گاهی بخاطر اینکه مثله اوایل انقدر انگیزه ندارم نمیتونم مثله اولم عمل کنم و خب نتیجه هم به همون نسبت کمرنگ میشه!)
٫فهمیدم ثروت واقعی هیچوقت نمیتونه از راه های نادرست بدست بیاد، و اگه فرد یا کشور ثروتمندی روز به روز ثروتمند تر و روز به روز موفق تر شد، بخاطر اینه که از از راه خیلیی درست و خیلیی حلال بدست اومده! بخاطر اینکه از راه کمک به خلق بوده! بخاطر توحید بوده! بخاطر شعاره پشت پولهاشون (In God we trust/ ما به خدا اعتماد داریم!) بوده! وای که چقدر این نوشته توحیدیه! جالبه من قبل از دیدن مستندات اصلااا نمیدونستم همچین نوشته ای پشت دلار هست! وقتی اینو فهمیدم خیلی چیزا برام روشن شد!(خودمم نفهمیدم چجوری همچین نکته ی ریزی انقدر روی سطح شادیم و تک تک تجربیات زندگیم تاثیر مثبت گذاشت!!! چقدر روی نگاهم نسبت به پولو ثروت تاثیر گذاشت!)
٫وقتی دیدم چقدر مردم این کشور خدمات برای ارائه دارن، چقدر به هم دارن کمک میکنن، از افرادی که کارشون اسباب کشیه تا سوپرمارکت ها و شرکت های بزرگ مثل IKEA چقدر خوش رفتارن و چقددررر مرتب و قابل احترامن و هرکاری انجام میدن با عشقه و تاجایی که میتونن برای خودشون لذت بخش میکنن این پروسه رو(معلومه دیروز اون قسمت از سفر به دور آمریکا که توش اسباب کشیه خونتون رو نشون میدید دیدم؟😁) هرکاری که میکنن تمام وجودشون رو میزارن براش، برای ساده تر کردن کارها! پس معلومه جامعه ای که مردمش انقدر گره از کار هم باز میکنن(تازه نه فقط برای کشور خودشون بلکه به سراسر دنیا!) و هی به دنبال پیشرفت و خلقن بجای دزدی و آب زیرکاهی، انقدر ثروت میسازن، انقدر لذت میبرن، انقدر روز به روز نعماتشون بیشتر میشه! (یاد اون قسمتی از سفر به دور آمریکا افتادم که شما رفته بویدد قایق سواری و توی آب یه ماشین بستنی فروشی بود!!! اونجا بود که فهمیدم چرا انقدر کشورشون مفرح و ثروتمنده! از بس هرکاری رو ارزشمند میدونن و توی هرکاری که بهش علاقه دارن از نهایت پتانسیل ها یا محدودیت ها به نفع خوشون استفاده میکنن🤗)
– من باور کرده بودم که مردمان نژاد پرستین بخاطر قضیه ی جنگ بین آمریکا و ژاپن و در کل بخاطر تمام جنگهایی که در این سالها رخ داده بود، باور کرده بودم که اونا دلشون نمیخواد آسیایی ها موفق بشن، چون همه ی چیزای خوبو برای خودشون میخوان،(توی کتبای تاریخم که کم بد از آمریکا و تلاشهاش برای بدبخت کردن مردم ایران نگفته!) اینکه دوست دارن ما بدبخت باشیم! پس ناخودآگاه نگران این بودم که حتی اگرم بخوام بیام اونجا باهام بدرفتاری بشه…لحجمو مسخره کنن..بخوان سنگ توی کارام بندازن، نتونم موفق بشم چون آمریکایی نیستم و اونا فقط میخوان همنژادهای خودشون موفق بشن..میترسیدم بخاطر مسلمون بودنم بهم لقب ترورسیست رو بدن(سر قضیه ی حمله های داعش خیلی مد شده بود که مسلمونا لباس میپوشیدن که روش نوشته بود من تروریست نیستم!) نکنه اصلا دوستی پیدا نکنم اگه بهم کار ندن چی؟
*در صورتی که توی یکی از فایلهای استاد، استاد توضیح دادن یکسری زمین ها و اگه اشتباه نکنم بازارهایی هست که همشون برای پولدارای چینیه!!!(که استاد باز توضیح دادن اونها هم بخاطر باورهای درستشون به این مرحله رسیدن! بخاطر این حرف یکی از رهبراشون که میگفت: ثروتمند شدن خیلی خوبه و خیلی معنویه.) اونموقع تعجب کردم، چون فکر میکردم به شدت با آسیایی ها و مسلمونا بد برخورد میکنن و هرکاری میکنن تا بتونن اونارو از کشورشون پرت کنن بیرون!!! دیدم که توی سریال تمرکز بر نکات مثبت توی هواپیما چطور یک خانم مسلمان در حال تسبیح گفتن بود در حالی که زوج پشت سرش به سلامتی هم نوشیدن! دیدم که توی فروشگاه هاشون، مردم با پوشش های کاملااا متفاوت(یکی با روسری و لباسهای بلند یکی با تاپ و شلوارک یکی با یه تی شرت و شلوار ساده..) به راحتی، بدون اینکه انگار اصلا متوجه هم شده باشن از کنار هم میگذشتن! بدون هیچ قضاوت، نگاه زیرچشمی یا ذره بینی ای!!(چقدر من این قضیه رو تحسین میکنم!) وای که چقدر مردم با شما خوش رفتار بودن، همه ی کارمندا و حتی افراد کاملاااا غریبه چه روی خوشی بهتون نشون میدادن! چقدر وقتایی که استاد یا بانو شایسته با بقیه حرف میزدن با اینکه شاید لحجه داشتن از نظر اونا خیلی با دقت و توجه، با صبر و مهربونی گوش میدادن جوابتونو میدادن، تازه چقدر میخندوندنتون و چقدر شما اونارو میخندوندید!☺️ یکی از بهترینننن قسمتهای سفر به دور آمریکا که شخصا باور منو کاملااا نسبت به اینکه آمریکایی ها سردن یا خودشونو برتر میدونن تغییر داد، اون قسمتی بود که اون خانوم آمریکایی بعد از یکم حرف زدن با شما ازتون دعوت کرد بیاید منزلش(خیلیییی مهربون و مهمون نوازانه!!) یا اونجایی که بچه های دوستاتون خیلی از زبان فارسی خوششون اومده بود و هی میخواستن یاد بگیرنو تقلید کنن! برای من خیلی لذت بخش بود وقتی میدیدم مردم انقدر جلوی دوربین راحتتت خودشونن و وقتی خانوم شایسته دوربین رو به سمتشون میگیرن، لبخند میزنن، اگه در حال رقصیدن بودن بازم ادامه میدادن، اگه در حال قایق سواری بودن دست تکون میدادن!
– سر قضیه ی نژاد پرستی در آمریکا،(Black lives matters) که همین چند ماه پیش خیلی سروصدا کرده بود، چون من مستندات رو دیده بودم, دیده بودم که چقدر مردم با هررر نژادو رنگ پوستو مویی باهم در صلحن، تونستم به راحتی اعراض کنم،(ذهنتون واقعا بهتون کمک میکنه وقتی شما متعهد میشید و زمان زیادی رو برای ورودی های مثبت مثله مستندات سفر به دو آمریکا پر میکنید!) تازه چند روز بعدشم استاد توی لایوشون در این باره گفتن که مردم فلوریدا نسبت به بقیه ی ایالت ها خیلی خیلی کمتر اعتراضات صورت گرفته! ( جالبه، فلوریدا یکی از بهترین و گرانترین ایالتهای آمریکاست و این نشون میده مردمش خوب بلدن اعراض کنن! در واقع بخاطر همین اعراضه که انقدر ثروت، صلح و آرامش اونجا زیاده!(به نظرم شما و بانو شایسته هم عینه فلوریدایید، زیبا، با صفا، سرسبز، گرم و پر از آرامش، اصلا بخاطر همینه که اونجایید دیگه😁)
– بچه تر که بودم مستندات مختلفی توی تلوزیون میدیدم از اینکه توی آمریکا یک فرد مسلح یهو وارد یه مدرسه، دانشگاه یا خونه میشه و بقیه رو میکشه، یا اینکه توی خیابون شروع به تیر اندازی یا زورگیری و کشتن بقیه میکنه، همیشه خبر از ناامنی در آمریکا و قضیه ی آزادی اسلحه بود، هی به ما میگفتن خوشحال باشید که امنیت دارید اونجا همه ولن، ساعت یک شب یهو میبینی یکی با تفنگ تحدیدت کرد، یا قضیه ی آزاد بودن ماریجوانا که میگفتن توی دبیرستانم بچه ها با خودشون مواد دارن، همکلاسیاشونو تحدید یا مسخره میکنن تا اونا هم مواد بکشن، یا قضیه ی تجاوز توی خیابونها و حتی دبیرستانهاشون بخاطر مختلط بودن فضاهای آموزشی،( جالبه من اینارو توی فیلمایی که خود آمریکایی ها ساختن هم حتی دیدم، ولی واقعا فقط توی فیلمهاشون! توی مستندات شما خبری از این چیزا نبود، که البته هی بیشترو بیشتر به من ثابت میکرد زندگیه تو توسط کانون توجهت ساخته میشه نه هیچ چیز دیگه ای! مهم نیست کجایی هستی تو درست به همون اندازه پتانسیل ساخت ثروت و تجربه ی خواسته هات رو داری که یک آمریکایی داره و یک آمریکایی هم به همون اندازه پتانسیل تجربه ی ناخواسته هارو داره که یک ایرانی یا انسانی از هر کشور و نژاد دیگه ای داره!) به قول شما نمیخوام بگم هیچوقت هیچکدوم از این اتفاقا برای هیچکس نمیوفته، بالاخره انسانها فقط خودشونن که میتونن شرایط خودشون چه خوب چه بد رو رقم بزنن(اینطوری نیست که بگیم چون فلانی آمریکاییه دیگه هیچ محدودیتی نداره، دیگه نازییایی ای نمیبینه! اصلا! چون محدودیت و نازییایی میتونه هر زمان و هرلحظه توسط هرر فردی تجربه بشه، به واسطه ی کانون توجهش،و به همین صورت هم میتونه اتفاقات بینظیری رو رقم بزنه!) و مهم نیست چقدر یجا گلستان باشه اگر تو در مدار خوبی ها نباشی، اکر مقاومت بورزی یا فرکانس ناخواسته هات رو ارسال کنی بلا استثنا اتفاقات تلخی رو هم تجربه میکنی! چه تو آمریکا باشی چه تو ایران یا هرجای دیگه! فقط قضیه ی اقلیت و اکثریت فرق میکنه، که بازم برای تو میتونه اقلیت تبدیل به اکثریت و اکثریت تبدیل به اقلیت بشه، “اگر” کانون توجهتو تغییر بدی!
* یادمه شما هرجااا که میرفتید اطرافتوم پررر بود از خانواده هایی که اومده بودن باهم لذت ببرن، پر از بچه بود، یاد اون قسمتی افتادم که بانو شایسته داشتن از بچه ها در حال آب بازی فیلم میگرفتن، مامانو باباهایی که بچه هاشون رو آزاد گذاشته بودن تا لذت ببرن، با اینکه سن بیشترشون خیلی پایین بود!(توی همه چیزشون این شعارِ In God we Trust رو به صورت عملی میبینیم!) میدیدم که مردم با هر شکل اندامی، با هر مدل لباسی هرجوری که دلشون میخواست مشغول لذت بردن بودن، واقعااا به دور از قضاوت!(انقدر لذت بردن برای مردم اونجا بدیهیه که گاهی تعجب میکنم چجوری انقدددررر میهش امکان برای لذت بردن وجود داشته باشه! از پارکهاشون گرفته تا موزه هاشون!(اصلا مثله موزه های ما نیست که بری فقط ویزیت،از دل همین موزه کلیی کارآفرینی و ایده های ثروت ساز دیگه بوجود اومده، رستوران، کافه و ایستگاه هایی برای اینکه بچه ها بتونن نقاشی بکشن و…)
– راستش منم مثله بیشتر دوستان فکر میکردم آمریکا کشور خیلی صنعتی و خشکیه، از اون کشورهایی که طبیعت رو نابود میکنه تا ساختمان سازی کنه ، اولاش یکم برام عجیب بود وقتی میدیدم : بابااا استاد هرجا میایسته فیلم بگیره سبزه!!! بعدش گفتم شاید فقط نزدیکای خونه ی استاد اینجوریه اما وقتی مستندات سفر به دور آمریکا و زندگی در بهشت رو دیدم فهمیدم انکار مهم نیست کجا باشی، همه جا سبزه، درختا و گیاهای اینجاهم درست مثله مردمش عاشق رشد و گسترش دادن خودشونن!
واقعا احسنت به این مردم و احسنت به اینهمه گستردگی و زیبایی! تا چشم کار میکنه زیبایی زیبایی زیبایی! تا چشم کار میکنه امکان، امکان امکان، تا چشم کار میکنه آزادی آزادی آزادی! من خیلیی خیلییییی خوشحالم و خیلی از پروردگارم ممنونم که منو به این سایت، به اینهمه آگاهی های نااب و ورودی های بینظیررر هدایت کرد!
-آگاهی هایی که پول میشه میره تو جیبم.
– سلامتی میشه میره توی جسمم.
– آرامش میشه توی روحم.
– عشق ولذت میشه توی روابطم.
– و در آخر سعادت میشه در دنیا و آخرتم!
انقدر توی همین سه ماه گذشته اتفاقات مثبت برام افتاده که فرصتی برام نزاشته بشینم تک تکشو تعریف کنم! هنوزم اتفاقات در حال رخ دادنه😉😁🌷