سریال زندگی در بهشت | قسمت 175 - صفحه 3 (به ترتیب امتیاز)

به نام ربّ

سلام با بی نهایت عشق برای شما

امروز 2 دی ساعت 2:16هست ،نشانه من

زندگی در بهشت

یک ربع پیش من درمورد خواسته ام که از جمعه هفته پیش ،هدایتی نشونه هاشو دریافت کردم که ازش رها بشم و در رد پاهای این هفته ،هر روز نوشتم که خدا قدم به قدم به من یاد داد تا آخرین قدم های رهایی رو بردارم

امروز ظهر دیگه از خواسته ام به کل میگذرم

البته چند روز پیش با اقدامی که برداشتم گذشتم و شجاعتشو خدا بهم داد که رها بشم و قدم عملیش رو برداشتم

اما ته ته دلم دوست داشتم که اگر به این خواسته ام برسم خوشحال میشم

اما دو روزی هست که نمیدونم چرا واضح تصویر هایی از رخ دادن خواسته ام رو میبینم و هی میگم طیبه تجسم نکن

تو دیگه رها شدی و گذشتی از این خواسته نخواه که بچسبی

ولی بعدش میگفتم گذشتم اما اگر بشه خوشحال میشم و اگر هم نشد ،صد در صد خیری هست برای من و من رشد میکنم و ظرف وجودم بزرگتر میشه برای دریافت آگاهی ها و عمل کردن بهشون

.بعدشم مگه استاد عباس منش نگفت که اگر به یه چیز خاص فکر کنی مسیر رو اشتباه میری

پس تو که گذشتی از خواسته ات، دیگه بهش فکر نکن

داشتم با خودم این حرف هارو میزدم و چند دقیقه قبل یه سری کارایی که باید انجام میدادم به عنوان قدم آخر

انجام دادم

و امروز هم روز مادر هست و روز مرد هم نزدیک هست

وقتی کارامو انجام دادم و برای فردا حاضر شدم

برای فردایی که هیچی نمیدونم ازش

البته فردا نه ،چند ساعت دیگه 12 ظهر

چیزی حدود 9 ساعت دیگه

که هیچی نمیدونم که قراره چی رخ بده

فقط از خدا میخوام قلبم رو باز کنه تا برای خودش صحبت کنم ، تا برای خودش درخواست کنم ، تا برای خودش از اعماق قلبم عشق رو ارسال کنم ،تا برای خودش آرام باشم و لبخند رضایتم هر لحظه بردلم جاری باشه

تا برای خودش این کار رو انجام بدم یعنی قدم آخر رهایی ، چون من تازه پیداش کردم و انقدر در این یک سال هوامو داشت که مگه میشه چیزی رو بخوام که فانیه

بازم میگم درسته میخوامش

اما خدا ارزشمند تر از اون چیزی هست که من میخوام داشته باشم

یاد همون شعر روز جمعه افتادم فکر کنم تو رد پای روز 23 آذر نوشتمش

و در طول هفته یه بارم این شعر رو به من تکرار کرد

گفت ای دیوانه لیلایت منم

در رگ پنهان و پیدایت منم

ولی اینو خوب میدونم که خدا با این نشونه بهم دو تا پیام داد

وقتی داشتم میومدم سایت تا نشونه ام رو انتخاب کنم

گفتم خدایا دیگه خواسته مو نمیخوام

درسته تو از ته دلم آگاهی و میدونی که حقیقتش میخوام رخ بده

اما از وقتی تو رو پیدا کردم و عشق رو بهم هدیه دادی ، دلم میخواد هر لحظه هر چی عشقم، ربّ من بگه سعی کنم بگم چشم

و بگذرم از هر آنچه که تورو از من دور میکنه

چون که تو همیشگی هستی و هر لحظه و همیشه هستی

و خواسته های من فانی و نابود شدنی هستن

من یه چیز خیلی باقی تر از اون چیزی که فکرش رو میکردم پیدا کردم

خداییی که هر لحظه بامنه

حتی قدرت تجسمم رو قوی کرد تا هر لحظه ببینمش ،عشق دلم رو ،قدرتمند ترین ربّ رو ببینم

خدای من بی نهایت سپاسگزارم

قلبم رو به تو میدم و خودت هرجور دوست داشتی برای من بچینش

دلم میخواد محکم بغلم کنی ربّ من

خوشحالم از اینکه هستی

راستی تو این فایل دو تا پیام دریافت کردم

یکی اینکه استاد گفت خبرهای خوبی در راه است

یه نشونه برای من بود، که خدا بهم گفت ،تو که دیگه امروز قدم آخر رو برمیداری و شاخ و برگ هایی که مانع از رشدت و مانع از داشتن من در قلبت میشد رو میخوای قطع کنی ، خبرهای خوب در راه هست

و من با اینکه نمیدونم چه خبری

اما بهش اطمینان دارم که وقتی این پیام رو شنیدم سبب آرامشم شد ،تا فردا آرام تر برم و انجامش بدم

و دومین پیام این بود که زندگیت بهشت میشه

خدا از اول آذر هی تو نشانه ها بهم میگه که زندگیت بهشت میشه

و دائم از سایت یا سریال زندگی در بهشت رو نشونه داد و یا سفر به دور امریکا

و اینکه استاد گفت خیلی لبخند رضایت دارم

احساس میکنم فردا که قدم برداشتم خدا یه شگفتی به من عطا میکنه که لبخند رضایت به لبم میاد و من تکرار میکنم و میخندم که لبخند رضایت دارم

چقدر میتونه همه چی ساده پیش بره

خدایا شکرت

وقتی دیدم کارگاهو درست میکنن خندیدم ،من امروز کارگاهمو تجسم میکردم که دارم نقاشی میکشم

خدای من امروزم رو هموارتر از اون چیزی کن که فکرش رو میکنم ،و سرشار از احترام،اهمیت،حس خوب،و هرآنچه که قراره به زبانم جاری بشه ،به زبانم جاری کن

و عشق و شادی رو به قلبم ببخش

ربّ من سپاسگزارم

چیدمان زندگی من با تو

خیلی دوستت دارم ماچ ماچی جانم