https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/06/abasmanesh-4.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-06-12 05:52:312021-06-28 21:21:41سریال زندگی در بهشت | قسمت 176
141نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
واااااای خدااااای من. چقدررررر این فایل عااااالی بود چقدر لذت بردددم. خنده و لبخند من تمومی نداشت وقتی این فایلو دیدم🥳🥳🥳🥳
دو دفعه ای ک دیدم کامل لذت بردم حس کردم واقعااا اونجام و با تمام وجودم درکش میکردم. چقدررر همه چی خوب بود چقدرر مردم شادن. انگار تنها هدفشون فقط لذت بردن و لذت بردن هست. فقط شادی کردن. فقط خندیدن، دوربین ب هرطرف برده میشد فقط خنده و شادی بود ک دیده میشد. من چند دفعه از این حجم شادی مردم ک تمومی نداشت اشک تو چشام جمع شد ک مردم اینقد شادن اینقد دنبال حس خوبن اینقدر ازلحظه ب لحظشون لذت میبرن از پنج ثانیه هم نمیگذرن و میخندن و لذت میبرن و شادی میکنن. دارن زندگی رو ب معنای وااااقعی زندگی میکنن. به معنای وااااقعی. چقدر سالن تمیز بود، شهر تمیز بود. خدااای من چ خووب ک اون لوله هارو هدیه داده بودن ب مردم تا لذت ببرن. چ جالب ک با بطری پپسی سطل زباله درست کرده بودن، چقدررر قشنگ ک همه تقریبا لباس مسابقه رو پوشیده بودن حتی بچه کوچولوهاشون
همه شادی میکردن همه هیجان داشتن از بچه کوچیک گرفته تا پیرمرد پیرزناشون. از اول تا اخر مسابقه هیجان داشتن، بالا پایین میپریدن، میخندیدن، ب هر طریقی ک دوست داشتن میرقصیدن و شادی میکردن هیشکیم کاری ب کارشون نداشت. چقدر دوست داشتم و حس خوب گرفتم ک اون خانوم نظامی بازنشسته با اون صدای قشنگش و با اقتدار و اعتماد ب نفس بالا میخوند و اوهم لباس تیم تمپا رو پوشیده بود. تبعیض نژاد نبود و ایشون با اینکه سیاه پوست بودن راحت با اقتدار و احترام اونجا حضور داشتن و میخوندن .خدای من خانوم دیجی چقدررر شاد بود و با خودش در صلح بود و حس خوب داشت. چ اعتماد ب نفسی. چ نور پردازی قشنگییبی. رقصای نور چقد قشنگگگگ بوددد. موسیقی ها چقدررر قشنگ بود و متنوع. چقدرر ادمو هیجانی میکرد. اون پیرمرد پیرزنه چقدر حس خوب بهم میدادن مخصوصا خانومه همش داشت لوله هارو تکون میداد اون وسطا تو سر شوهرشم میزد من چقدرر خندیدم و حال کردم😂😂😂😂چقدر خوبه ک پیرزناشون هم اینقدر شادن و دنباال شادین. من اینجور پیرزنا رو خیلییی دوست دارم. چقدر اون دوتا دختر و پسر پشت سری هم شاد بودن و میخندیدن. چقدرر خلاقیت واسه بچه ها مسابقه میذاشتن سوار ماشینشون میکردن. افرین واقعا ب این همه خلاقیت و زیبایی ک در یک مسابقه ای ک حضوری هم نبود حتی اینقدرر شادی افریدن و مردمو سرگرم کردن ب قول استاد منم حس میکنم بیش تر از سایر مسابقه ها ک حضور فیزیکی بازیکنان در بین مردم بود بهشون خوش گذشته . از بس ک تنوع دارن تو انجام فعالیت ها. من وقتی با دوستام میرم بیرون دوساعت نشده خسته میشم و میخوام بیام خونه با اینکه کلییی کنارهم حالمون خوبه ولی چقدررر برام جالب بود ک مردم اصلااا خستگی براشون معنا نداشت و فقط بپر بپر میکردن و شاد بودن. چقدرر قشنگ از همه لحاظ با حضور مردم موجب رشد شدن، هم ثروت خلق کردن، هم تیمو حمایت کردن هم موجب شادی مردم شدن. واقعااا دمشون گرررم
استاددد خیلییی ممنونم ک مارو هم در این شادی شریک کردین تا لذت ببریم و ب قول خودتون طبق قانون خداوند ب شادی های بیش تری هدایت بشیم
استاد این دیدگاه رو مینویسم در حالی که یه نوزاد ۶ روزه کنارم خوابیده و با این که فقط چند روزه به دنیا اومده کلی زندگیم قشنگ شده…
این دیدگاه رو مینویسم چون میخوام داستان هدایت های خداوند برای زایمانم رو اینجا به همه دوستان بگم.
من حامله بودم و قرار بود دومین عضو کوچیک خانواده ام پا به این دنیا بذاره…
بعد از حامله شدن باید میرفتم مرکز بهداشت برای مراقبت های بارداری پرونده تشکیل بدم و با اینکه مرکز نزدیک خونه رفتم قبول نکردن و گفتن باید یه منطقه دیگه برم.منم برگشتم و به خدا گفتم خودت درست کن برام..
بعد طی صحبت هام با خاله ام که دکتره فهمیدم که خانم دکتر اون مرکز از دوستای خاله ام هست و خودش گفت بذار بهش میگم اگر موافق بود برات همونجا پرونده تشکیل بدن منم گفتم باشه بهشون بگو ببین نظرشون چیه. دیگه بعد اون خانم دکتر قبول کرد و قرار شد برم اونجا واسه انجام کارهای لازم و منم رفتم و خیلی راحت همه چی درست شد برام و این مرکز هم نزدیک خونه مون بود و هم برای رفتن به اونجا باید از توی یه پارک بزرگ رد میشدم که هر دفعه میرفتم توی راه کلی لذت میبردم.
نوبت به انتخاب دکتر زنان رسید و منم تصمیم گرفتم برم پیش خانم دکتری که برای بچه اولم رفته بودم ولی فقط یکبار موفق شدم برم مطبش و تا زایمان دیگه نشد برم اونجا پرونده تشکیل بدم واسه همین عملا اون خانم نمی تونست دکتر من باشه و وقتی دوماه مونده بود به زایمانم تماس گرفتم وقت بگیرم بهم خیلی دیر وقت دادن که احتمال اینکه قبل اون تاریخ زایمان کنم زیاد بود و منم ناراحت شدم و حتی یکبار که مجبور شدم جواب یه سونو اورژانسی رو ببرم ببینه منشیش حتی اجازه نداد خانم دکتر رو ببینم و با بی ادبی بهم گفت برو بیرون و منم اومدم بیرون و به خدا گفتم خدایا خودت بهترین زایمان رو زیر نظر بهترین دکتر برام درست کن چ این دکتر باشه چ یه دکتر دیگه و برگشتم خونه و دیگه بهش فکر نکردم.
اون سونو اورژانسی بود و باید حتما یه دکتر اونو میدید واسه اینکه دکتری نداشتم تصمیم گرفتم سونو رو ببرم بیمارستانی که میخوام برای زایمان برم نشون بدم تا یه دکتر ببینه و حاضر شدم و به خاطر اینکه احتمال دادن ختم بارداری داشتم وسایل نی نی رو جمع کردم و خونه رو مرتب کردم و کارامو کردم و حاضر شدم رفتم بیمارستان..
اونجا سونو رو بردم نشون دادم و پرسیدن دکترت کیه و منم گفتم دکتر خاصی ندارم و معلوم بود از حرفم خیلی تعجب کردن. بعد خودشون زنگ زدن به یه دکتر و باهاش درباره سونو من مشورت کردن و اون خانم دکتر بهشون گفته بود واسه زایمان بستریم کنن و من هم که آمادگی داشتم رفتم برای بستری شدن و دیگه وقتش بود بارم رو زمین بذارم و با توکل به خدا رفتم تا ببینم چی میشه.
بهم یه تخت دادن و از خانواده ام خداحافظی کردم و تنها با تکیه به الله رفتم و ازش دوباره خواستم بهترین زایمان رو با بهترین دکتری که برام ممکنه درست کنه. اون شب یک خانم دکتر شیفت بود که منو به اون سپردن و اون تا صبح میومد بالا سرم و چون شیفت بود و باید تو بیمارستان میبود همه کارهای منو خودش انجام میداد و مثل بقیه نبودم که ماما بالا سرم باشه و خود خانم دکتر تا صبح بهم سر زد. صبح ماما و دکترم عوض شدن و دردهای منم شروع شده بود و منم حسابی ترسیده بودم چون قرار بود دردناک ترین ساعت های عمرم رو پشت سر بذارم و بازم گفتم خدایا خودت کمک کن تا بتونم تحمل کنم.اون روز صبح خیلی برام سخت بود چون به دردهای شدید نزدیک میشدم و وقتی آسمون رو دیدم گریه ام گرفت و نشستم توی دستشویی و یکم گریه کردم و بازم گفتم خدایا تو خودت هوامو داشته باش و تنهام نذار چون الان واقعا تنهام و توام برام کافی هستی. دیگه بعد از یک شب بیمارستان بودن روز بعد ساعت ۱۱ دردای اصلی شروع شد و منم دیگه فقط درد می کشیدم و همه چیز رو سپردم به خدا و خودمو رها کردم.ساعت یک بود که دردام واقعا شدید و زیاد شدن و دیدم وقت اومدن بچه شده و با صدای بلند ماماها رو صدا کردم و اومدن بالا سرم و دیدن دیگه بچه داره میاد و من رو سریع منتقل کردن به تخت زایمان و منم در حال درد کشیدن دیدم همون خانم دکتری که منشیش من رو راه نداده بود و بیرون کرده بود بالا سرم وایستاده و بهم میگفت نگران نباش و نترس من هستم. این حرفش برام خیلی جالب بود که من بدون نامه و دادن هزینه و دردسر رفتن اومدن به مطب اون خانم دکتر که از خونه مون خیلی هم دور بود الان بالا سرم وایستاده و داره بهم میگه من هستم نگران نباش…اونجا دیدم که توکل به خدا و رها کردن خودت در آغوش اون چقدر آرامش بخشه. اون خانم دکتر تا موقع اومدن بچه بالا سرم بود و بعد که خیالش راحت شد بچه داره میاد به خاطر اینکه تعهد خاصی برای من نداشت رفت و منم بچه رو به دنیا آوردم در حالی که یه مامای خیلی با تجربه که نمیدونم از کجا اومده بود بالا سرم بدون خوردن بخیه بچمو یه دنیا اوردم و راحت و آسوده شدم. بعد که با خودم فکر کردم چی شد که اون خانم دکتر موقع اومدن بچه واینستاد فهمیدم که اگر اون میبود حتما من بخیه میخوردم چون بچه اولم که اون دکترم بود با اینکه اون بچه ریزتر از این بچه بود بخیه خوردم اما برای این یکی این ماما خیلی ریلکس و با تجربه بود و باعث شد بخیه نخورم.
خلاصه اینکه زایمانم طبق خواسته خودم زیر نظر بهترین دکتر بود و طبیعی و بدون بخیه بود و همه چیز دست به دست هم داد تا من در کمال راحتی و آرامش بچه رو به دنیا آوردم و حسابی خدا رو شکر کردم که همه چیزهای خوب رو در زمان مناسب و در مکان مناسب برام مهیا کرد و منم تحت حمایت اون تونستم یه زایمان خوب رو تجربه کنم و الانم که به فرزندم نگاه میکنم لطف پروردگار رو میبینم که موجودی به این زیبایی و به این پیچیدگی که انسان هست رو به من هدیه کرده و منم از داشتن این همه نعمت و فراوانی که توی زندگیم هست و هر روز داره بیشتر میشه لذت میبرم. اینم داستان زایمان من با توکل بر خدا بود.راستی استاد اون شب توی بیمارستان یه نشونه هم دیدم و اون یه خانمی بود به نام عباس منش که اون هم واسه زایمان اومده بود و مرتب فامیل عباس منش رو میشنیدم و به خودم میگفتم این ها همه نشانه اس از اینکه همه چیز تحت کنترل خداوند هست و من باید فقط از همه چیز لذت ببرم.
ممنون که من رو با این خدا و این مسیر و این حال و هوا که هرچی میخوایم به ما داده میشه و ما خالق زندگیمون هستیم آشنا کردین.
استاد در بین همه ی نکات قشنگی که گفتید این چندتا نکته برای من خیلی زیبا بود:
۱. چقدر آسوده و راحت اومدید ورزشگاه که تنهایی و به صورت فردی هم خوش بگذرونید. بدون اینکه نگران این باشید که عزیز دلتون غر بزنه که چرا منو نبردی!؟ چرا تنهایی رفتی خوش بگذرونی و… هر کدوم از شما یاد گرفتید که به تنهایی هم حال خودش رو خوب کنه و از طرف مقابلش متوقع نباشه و از خوشحالی او خوشحال باشه
۲. چقدر خوب ذهنتون رو کنترل کردید وقتی دیدید بازی در یک منطقه ی دیگه برگزار میشه و باز هم از زیبایی ها و مواردی گفتید که حالتون رو خوب کرده بود، شاید اگر یه فرد دیگه بود، خیلی ناراحت میشد از اینکه چرا بازی در یک منطقه ی دیگه برگزار میشه و احتمالا خیلی خودش رو سرزنش میکرد که چرا حواسم رو جمع نکردم که ببینم بازی تو تمپا برگزار میشه با جای دیگه و …
۳. اون پیرزن و پیر مرد چقدر قشنگ و پا به پای جوون ها لذت میبردن شادی میکردن و با هم شوخی هم میکردن. چقدر خوب که باورهای محدود کننده ندارن که مثلا: ادم باید رعایت سنش رو بکنه و از سنش خجالت بکشه یا بعضی کارها فقط برای جوون هاست و …
اونا خیلی راحت از لحظاتشون لذت بردن و نذاشتن باورها محدود کنتده اونا از خوشحالی محروم کنه
بسیار زیبا و پر انرژی و جذاب بود . به خصوص برای خانمها ، چون ما هیچ وقت فضای ورزشگاه رو تجربه نکردیم و از نزدیک این شور و هیجان رو نتونستیم تجربه کنیم .
فضای سالم و پر جنبه و با فرهنگ و شعور و اینکه همه فقط برای لذت بردن و شور و هیجان دور هم جمع شده اند و بازی تیم مورد علاقه شون رو دیدن و هم فضایی شاد و هیجانی را سپری کردند . و اینکه ورزشگاهها چه ایده جالب و درآمدزایی رو ایجاد کردند که هم مردم فرصتی براشون پیش میاد که چند تا تجربه شادی و هیجانی رو باهم سپری کنند و هم ورزشگاهها خالی و بی مصرف نمیمونن و انقدر محیط سالم هست که بچه های کوچیک هم با خودشون به ورزشگاه آوردن و این سبک رو از کودکی میبینن و یاد میگیرن .
آرزو میکنم من هم در چنین شرایطی بتونم قرار بگیرم و سالم و پر نشاط تفریح کنم و آرزوی بهترینها برای همه دوستان.
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان همفرکانسی و ارزشمندم
اولین نکتهای که با دیدن این محوطهی آروم و خلوت بیرون استادیوم توجهم رو جلب کرد تمیزی اینجا بود، انگار نه انگار که دیشب اون جمعیت اینجا بودن و اکثرشون هم قطعا چیزی برای خوردن آورده بودن، اما شما هیچ اثری از کوچکترین زبالهای اینجا نمیبینی، آفرین، آفرین به این ملت تمیز، انسانی که تمیزه معلومه که احساسات و روحیهی تمیز و لطیفی هم داره
بهبه، باز هم یک تجربهی جدید به لطف خدا و از طریق استاد و خانم شایسته، ایندفعه قراره تماشاگر بازی هاکی روی یخ باشیم، ببینید خدا ازطریق استاد ما رو به چه تجربههایی دعوت میکنه، البته باید از استاد هم ممنون باشم که از هدایتهای خدا تبعیت میکنه، “والسلامُ علی مًنِ اتَّبَعَ الهُدی | و درود بر کسی که هدایت خدا را پیروی کند (سوره طه آیه ۴۷)”
ثروت انقدر در این کشور زیاده و انقدر فراوانی موج میزنه، که برای حمایت از تیم شهر، وسیلههایی برای تشویق تیم به رایگان به هواداران میدن
بابت اینکه مسابقه توی این استادیوم بصورت زنده پخش میشده و دراصل مکان اصلی برگزاری مسابقه کالیفرنیای شمالی بوده اول خیلی تعجب کردم که چطور استاد از این موضوع بیاطلاع بودن؟ ولی بعد که اون همه انرژی رو توی این استادیوم دیدم و اینکه انقدر انرژی و حس عالی توش زیاد بود که حتی به من هم که از روی صفحهی کوچیک گوشی میدیدم کاملا منتقل میشد، متوجه شدم که کار خدا بود که استاد از قبل ندونن، چون چه بسا اگر میدونستن نمیرفتن و میگفتن وقتی اونجا هم لایوه خب خونه میبینم دیگه، از طرفی قطعا تصور این انرژی در این فضا خب دور از ذهن بود، اما با تمام اینها خدا جوری چید که استاد برن و با این بمب انرژی مواجه بشن و درنهایت مواجه بشیم، و بقول استاد شاید هم خیلی بیشتر از مواقعی که بازی توی استادیوم برگزار میشه خوش گذشت
اصلا یه چیز عالی و فوقالعادهای بود، واقعا هرچه تحسین کرد این مردم رو باز هم جا داره، آخه آدم انقدر شاد؟ انقدر سرزنده؟ دستمریزاد، جملهتون کاملا درست بود استاد، “این مردم از هر فرصتی برای لذت بردنهای بیشتر استفاده میکنن” اینکه بجای بحثهای کارشناسی بازی و پیامهای بازرگانی، این لحظات بینظیر خلق شد واقعا تحسینبرانگیزه
اینکه جایی که هم افراد بزرگ هستند و هم کودکان، انقدر به بچهها اهمیت بدی و برای شاد کردنشون و افزایش اعتماد بنفسشون که توی این جمعیت بیان وسط میدون اهمیت قائل بشی واقعا فوقالعادهست
نکتهی دیگهای که توجهم رو جلب کرد این بود که این مردم نهتنها با خانوادهی خودشون شادی میکنن بلکه درکنار اونها به بقیه که نمیشناسنشون هم انرژی منتقل میکنن، مثلا خانمی رو دیدم که ردیف پایین جایگاه تماشاگران روش رو برگردوند و به افرادی که در ردیفهای بالاتر بودن انرژی منتقل کرد، یا اون پسر جوونی که توی راهروی استادیوم سمت ما رو به دوربین شادی میکرد واقعا عالی بودن
و یک تشکر هم از شما بکنم استاد که از این که این مراسم رو برگزار کردن که یک چرخهی مالی هم بوجود بیاد هم برای تیم و هم برای رستورانها بخوبی یاد کردین، من خودم شاید همچین دیدگاه خوبی رو نداشتم و منفی نگاه میکردم به این موضوع و فکر میکردم این کار سواستفاده است و میخوان برای جیب مردم کیسه بدوزن😁 اما الآن واقعا دیدگاهم عوض شد خدا رو شکر
چقدر این مردم، حالا نمیدونم آگاهانهست یا ناآگاهانه، از قانون باخبرن که خوشی و لذت بیشتر لذت بیشتر رو بوجود میاره
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی، خوشی کشاند “مولانای جان”
و باز هم این جملهی طلایی استاد “هرچه بیشتر به زیباییها توجه کنیم طبق قانون بدون تغییر خداوند، زیباییهای بیشتری وارد زندگیمون میشه”
خدا رو شکر میکنم که کاری کرد که ما این صحنههای ناب رو ببینیم، از استاد و خانم شایسته هم ممنونم که این قسمت رو هم با ما به اشتراک گذاشتن
انشاءالله به یاری خداوند همیشه شاد و موفق و خوشبخت باشید
ی جاهایی فرصت هست وجاهایی ک هرچقد کار کنی انگار تکون نمیخوری و فرصتی برات پیش نمیاد…
کائنات.سیستم خدا .
انرژی
وهرچی ک اسمشو میزارید
جهان رو مث ما کشور کشور یا شهر شهر
خیابان ب خیابان نمیبینه…
ک بخوان بگن اره اون شهر دارای موقعیت بهتری نسبت ب این شهر هست..
انها زمین رو تقسیم شده نمبینن.
اگر کسی در طی تکاملش در هر زمینه ای باشد
امکانش هست ب دلیل بالا رفتن مدارش
ب جاهای دیگه با موقعیت بهتر برود .
اما این ب این معنا نیست ک هرکس ب ان جا برود باز از موقعیت عالی برخوردار خو اهد بود…
انها زمین رو پهناور میبینن.
مختص ب یک کشور یک قاره یا شهر نمیبنن
همه جای این زمین پهناور میشود پول ساخت.
میشود رابطه خوب داشت
میشود خوش بود..
وبرعکس..
این باورهای ماست ک ب ما نتیجه خواهد داد….
ن صرفا موقعیت مکانی من..
و تا زمانی ک این باور در ذهن من خواهد بود این وضعیت من ثابت خواهد بود…
زمانی میشود فهمید ک باورت درست شده ک در همین جایی ک هستی موقعیت ک دوست داشتی رو ساخته باشی..
هستن ادم هایی ک در طی دوران تکاملشون
ب دلیل تغییر مدارشون
ب جاهایی با موقعیت بسیار بهتر هدایت شدن و ممکنه اون یک کشور یا یک قاره دیگه باشه.
این درست نیست فک کنیم فلانی اینجا اینقد پول میساخت تا رفت اونجا زندگیش از این رو ب اون رو شد حقوقش خیلی بالا رف.خیلی خوشبختر شده
اون ادم
ب دلیل باورهای درستش ک همه جا میشود پول ساخت و فقط کافیه من کار خودم رو ب بهترین خودش ارائه بدم
در طی تکاملش هدایت شد ب اون مسیر.
شاید ناخوداگاه و شاید اگاهانه.
در این جور وقتها باید ب افرادی نگاه کنیم ک در موقعیت من در بازه زمانی ک من قرار دارم
و در حرفه من
توانستند موفق باشند و انها رو ب عنوان الگو ی خودم در بعضی از باورهای درستشون البته قرار بدهم..چون میدونیم الگوی موفق صرفا یعنی این نیست تمام وکمال باور های صحیحی داره. ولی میتوانیم اگاهانه باورهای صحیحش رو استخراج کنیم و انها رو در ذهن خود قرار دهیم …
ن موقعیت مکانی ن زمانی و ن خانواده
ن تحصیل ن هیچ عامل بیرونی دیگه موثر نیست مگر اینک خودمون ان را تاثیر گذار کنیم..
پس ب خودمون باید ثابت کنیم تمام باورهای درست رو
با عمل کردن.
من در اینجا با قدرت ادامه میدم .ب بهترین نحوه، کارم رو پیش میبرم و تکامل خودم رو طی میکنم
بقیش رو میسپارم ب پروردگار ک در زمان درستش من را ب جای بهتری هدایت خواد کرد..
استاد جان
خیلی لذت بردم از این شور وشوق
از این شادی
ازاین حال خوب
واقعا ب وجد اومدم
چقد دلم خواست استاد جان
چ فرکانس قوی فرستادم
چ لبخند قشنگ رو لبام نشست..
پیداس چقدر کیف کردم..
چقد قشنگ از هر موقعیت پول میسازن.
بازی اجرا نمیشه اونجا
ولی بلیط میفروشند و وارد ک میشی انگار وارد یک فستیوال شدی .کلی برنامه .دیجی .سرگرمی .شادی.
چقد ذهن خلاق و ثروتمندی دارن واقعا جای تحسین دارن..
ترک خوردن باور نادرست نسبت ب مردم امریکا و ادمهای غیر ایرانی رو حس کردم استاد
اول این نکته جالب رو بگم وقتی این شادی و این انرژی بسیار بالا و شاد رو در ورزشگاه دیدم از این مردم بسیار فوق العاده آمریکا یاد اون جمله ت افتادم استاد در دوازده قدم میگی نتایج ما چیزی جدا از باورهامون نیست یه وقت توهم نزنیم که فکر کنیم برا تغییر باورهامون باید یسری ورد بخونیم و…
خب الان هم دارم نمود عینی و دقیقش رو مشاهده میکنم مردم آمریکا بسکه انرژی شون بسیار مثبت و عالیه و توجه اکثریت شون روی مثبت هاست و احساس شون خوبه و همیشه دنبال بهانه ای هستند که براش شادی کنند و همین هم باعث زندگی خوب و پیشرفت کردنشون در خیلی از جنبه ها و از هر لحاظ کشورشون شده ،،
خب نمیخواهم وارد دیدگاه منفی بشم اما برعکس بعضی از کشورهای غمگین مانند اکثریت جامعه ایران که متاسفانه توجهشون بیشتر روی حاشیه ها ،منفی ها،و اخبار منفی ست و همه هم میدونن که چقدر هم ایام های شهادت در تقویم کشور ماست
و نتایج هم مشخصه از هر نوع فرکانسی ارسال کنی از همون نوع هم دریافت میکنی
اما خیلی از مردم بخصوص مذهبیون مردم توجهشون به غم و غصه هاست و انتظار نتایج مثبت رو هم دارن ،،اینجا میشه همون توهمی که بعضی ها میزنند و قانون جهان رو درک نمیکنند و مسیر شاد و لذتبخش رو نمیرند و همش میگن پس چرا نتیجه خوب نمیشه،،
خدارو شکر میکنم چونکه اگر مرا هدایت نمیکرد و دست مرا نمیگرفت منم در چنین مسیری هدایت نمیشدم و الان هم چنین آگاهی ها رو نداشتم و اون زندگی رو که میخواستم نمیتونستم برا خودم بسازم،،
اگه الان اینجا هستم پس مسیر شانسی و کم ارزشی نیست بلکه یه عالمه مسیر و دینامیت ها در ذهن رخ داده که الان اینجا حضور دارم و با چنین باورها و صحبتهایی هم کلام هستم
اون قسمتی که اون خانم دیجی آهنگ معروف رو پخش کرد من دانلودش کردم گفتم به دوستان هم معرفی کنم اگر میخواهند دانلود کنند به نام. (sandstorm)
چقدر من نکته هایی از باورهای ثروت آفرین در اتفاقات و صحبتهای استاد از این فایل دریافت کردم مثلا اینکه حتی مسابقه در این مکان برگزار نشد اما افرادی که فروشنده بلیط ها بودن باور ثروتسازی خوبی دارن که گفتن میتونیم از بینهایت ایده های دیگه بلیط هارو بفروشیم هم پول بسازیم هم مردم اینجا لذت ببرن،،
واقعا چقدر این نوع ایده ها و باورها باعث تغییر باورهای ما بسمت ثروت سازی بیشتر و بی انتهایی میشه که ما هم اینچنین باورهایی رو بسازیم که حتما نیاز نیست که باید یه مکان و یسری تجهیزات خاص رو داشته باشیم تا بتونیم فروش داشته باشیم و موفق بشیم بلکه در هر مکان و هرشرایطی که هستیم میتونیم از همونجا کارمون رو شروع کنیم و قدم ها رو برداریم و یه عالمه ایده و راهکارهای خلاقانه وجود داره که ما فقط باید باورهامون رو درست کنیم تا بتونیم ببینیمشون مانند کتاب رویاها فصل ششم اون افرادی که جنگل بوجود میارند و میگن هرآنچه که برا ساخت جنگل بخواهی همون دور و اطرافش وجود داره و میشه پیدا کرد
چقدر بخودم افتخار میکنم که قراره روزی به چنین مردمی بپیوندم که اینقدر شاد و انرژی شون بالاست و اینقدر منظم و مرتب هستند بااینکه مشروب و خیلی چیزهای دیگه آزاده اما در این جمع چیزی به غیر از شادی،لذت،و عشق رو دریافت و مشاهده نمیکنی
باور کنید من انگار از لحاظ فیزیکی هم اونجا بودم و فقط لذت رو دریافتم
و چقدر خاطرات بسیار شاد و پرانرژی خودم برام زنده شد و بسکه بااین شادی و لذت مردم هماهنگ شدم همراشون خنده کردم هوا پریدم پر انرژی شدم،،
و به شما استاد و مردم تمپا تبریک میگم از اینکه تیم محبوبتون برنده شده
انشاالله روزی هم میشه که جمعیت عظیمی از این تماشاچی ها اعضای این سایت هستند که همگی در کنار هم لذت میبریم و از حضور همدیگه فقط خداوند رو سپاس میگیم،،
این فایل خیلی موضوعات مختلف داره برام اما دوتا موضوع که از همه بزرگتره برا من
1:شاد و پرانرژی بودن این فضا ست
2:باورهای ثروتسازه برام اینجا
چقدر ما میتونیم از یه عالمه مسیرها و امکانات بدیهی و طبیعی در دسترس ترین مکان زندگیمون پول بسازیم و خودمونو محدود به هیچ چیز نکنیم،،
واقعا آدم وقتی نگاه میکنه بهتر میفهمه که یکی از دلایل اصلی پیشرفت کردن و شکوفا شدن مردم آمریکا و ثروتمند شدن و قدرتمند شدن این کشور همین توجه کردن شون به شادی ها و باورهای ثروتمند بودنشونه،،
و وقتی نگاه میکردم این همه برنامه های فان اجرا میکردن همینطور داشت فیلم ها و اخباری که خیلی از مردم ایران در مورد آمریکا دارن که چقدر آمریکایی ها افسرده و رندگی نامناسبی دارن برام مرور میشد که چقدر ما باید هواسمون به تغذیه ذهنیمون باشه و اجازه ندیم هر کسی هر حرفی در مورد هر موضوعی زد ما هم ندونسته و ندیده مهر تایید بهش بزنیم و بذاریم ویروس های نامرئی و دروغین در وجودمون ریشه کنند،،
خب خلاصه مطلب من که بسیار انرژی عالی و خداگونه ای گرفتم از این قسمت چند مرتبه هم تکرارش کردم بسکه بهم احساس عالی رو داد
و امیدوارم برا بقیه هم اینچنین باشه به امید روزهایی که خودمون از نزدیک این مسابقه ها و این بازی هارو تماشا کنیم
امید و انگیزه و ایمان100٪
که میتونیم بهش دسترسی داشته باشیم،،
خداوند یار همیشگی تون باشه،،،
استاد ممنون از این فایل های عالی و توضیحات لازم رو برامون داری ،،،،
آبی اقیانوسی رنگ بسیار آرامبخش و یکی از رنگهای مورد علاقه منه که به اینجا جلوه دلنشینی بخشیده و چیزی که دیدم بسیار لوکس و منظم بود و حضور در اینجا تجربه بسیار لذت بخشی است
و این افراد خیلی به سلامتیشون ایمان دارن که با خوشی در حال لذت بردن از زندگیشون هستن
دیدن مسابقات ورزشی از نزدیک خیلی روحیه منو خوب میکنه و این تجربه رو دارم حتی ورزشهایی که خودم تا حالا انجام ندادم
چه فایل خوبی واقعا برعکس فیلمها همه چی خوبه موضوع اینه که هرکسی از چه دیدگاهی زندگی میکنه
دیدن این مسابقه از تخریب فیلمها و خبرها در ذهن من کم کرد
سلام بر استاد عزیزم
از اینکه زیبایی های امریکا و مردم آن جا را با ما به اشتراک می گذارید بسیار ممنونم ، شادی و زیبایی بی اندازه در صورت همه ی آنها داد میزنه
علت؟؟؟؟
و چرا مردم ما همه روحیه ی خوبی ندارن ، همه غمگین هستند؟
دقیقا مثل اینکه این افراد از یک کره ی دیگه ای هستند. از دنیایی دیگر
طبیعت و نیروی لایتناهی خداوند جواب تمام خواسته های این مردم را خواهد داد ، به امید شادی مردم ایران
سلام سلاااام
واااااای خدااااای من. چقدررررر این فایل عااااالی بود چقدر لذت بردددم. خنده و لبخند من تمومی نداشت وقتی این فایلو دیدم🥳🥳🥳🥳
دو دفعه ای ک دیدم کامل لذت بردم حس کردم واقعااا اونجام و با تمام وجودم درکش میکردم. چقدررر همه چی خوب بود چقدرر مردم شادن. انگار تنها هدفشون فقط لذت بردن و لذت بردن هست. فقط شادی کردن. فقط خندیدن، دوربین ب هرطرف برده میشد فقط خنده و شادی بود ک دیده میشد. من چند دفعه از این حجم شادی مردم ک تمومی نداشت اشک تو چشام جمع شد ک مردم اینقد شادن اینقد دنبال حس خوبن اینقدر ازلحظه ب لحظشون لذت میبرن از پنج ثانیه هم نمیگذرن و میخندن و لذت میبرن و شادی میکنن. دارن زندگی رو ب معنای وااااقعی زندگی میکنن. به معنای وااااقعی. چقدر سالن تمیز بود، شهر تمیز بود. خدااای من چ خووب ک اون لوله هارو هدیه داده بودن ب مردم تا لذت ببرن. چ جالب ک با بطری پپسی سطل زباله درست کرده بودن، چقدررر قشنگ ک همه تقریبا لباس مسابقه رو پوشیده بودن حتی بچه کوچولوهاشون
همه شادی میکردن همه هیجان داشتن از بچه کوچیک گرفته تا پیرمرد پیرزناشون. از اول تا اخر مسابقه هیجان داشتن، بالا پایین میپریدن، میخندیدن، ب هر طریقی ک دوست داشتن میرقصیدن و شادی میکردن هیشکیم کاری ب کارشون نداشت. چقدر دوست داشتم و حس خوب گرفتم ک اون خانوم نظامی بازنشسته با اون صدای قشنگش و با اقتدار و اعتماد ب نفس بالا میخوند و اوهم لباس تیم تمپا رو پوشیده بود. تبعیض نژاد نبود و ایشون با اینکه سیاه پوست بودن راحت با اقتدار و احترام اونجا حضور داشتن و میخوندن .خدای من خانوم دیجی چقدررر شاد بود و با خودش در صلح بود و حس خوب داشت. چ اعتماد ب نفسی. چ نور پردازی قشنگییبی. رقصای نور چقد قشنگگگگ بوددد. موسیقی ها چقدررر قشنگ بود و متنوع. چقدرر ادمو هیجانی میکرد. اون پیرمرد پیرزنه چقدر حس خوب بهم میدادن مخصوصا خانومه همش داشت لوله هارو تکون میداد اون وسطا تو سر شوهرشم میزد من چقدرر خندیدم و حال کردم😂😂😂😂چقدر خوبه ک پیرزناشون هم اینقدر شادن و دنباال شادین. من اینجور پیرزنا رو خیلییی دوست دارم. چقدر اون دوتا دختر و پسر پشت سری هم شاد بودن و میخندیدن. چقدرر خلاقیت واسه بچه ها مسابقه میذاشتن سوار ماشینشون میکردن. افرین واقعا ب این همه خلاقیت و زیبایی ک در یک مسابقه ای ک حضوری هم نبود حتی اینقدرر شادی افریدن و مردمو سرگرم کردن ب قول استاد منم حس میکنم بیش تر از سایر مسابقه ها ک حضور فیزیکی بازیکنان در بین مردم بود بهشون خوش گذشته . از بس ک تنوع دارن تو انجام فعالیت ها. من وقتی با دوستام میرم بیرون دوساعت نشده خسته میشم و میخوام بیام خونه با اینکه کلییی کنارهم حالمون خوبه ولی چقدررر برام جالب بود ک مردم اصلااا خستگی براشون معنا نداشت و فقط بپر بپر میکردن و شاد بودن. چقدرر قشنگ از همه لحاظ با حضور مردم موجب رشد شدن، هم ثروت خلق کردن، هم تیمو حمایت کردن هم موجب شادی مردم شدن. واقعااا دمشون گرررم
استاددد خیلییی ممنونم ک مارو هم در این شادی شریک کردین تا لذت ببریم و ب قول خودتون طبق قانون خداوند ب شادی های بیش تری هدایت بشیم
مرررسی❤🌱😚😚😚😚
به نام خدای هدایتگر زندگی بخش
سلام به استاد و همه ی دوستای قشنگم
استاد این دیدگاه رو مینویسم در حالی که یه نوزاد ۶ روزه کنارم خوابیده و با این که فقط چند روزه به دنیا اومده کلی زندگیم قشنگ شده…
این دیدگاه رو مینویسم چون میخوام داستان هدایت های خداوند برای زایمانم رو اینجا به همه دوستان بگم.
من حامله بودم و قرار بود دومین عضو کوچیک خانواده ام پا به این دنیا بذاره…
بعد از حامله شدن باید میرفتم مرکز بهداشت برای مراقبت های بارداری پرونده تشکیل بدم و با اینکه مرکز نزدیک خونه رفتم قبول نکردن و گفتن باید یه منطقه دیگه برم.منم برگشتم و به خدا گفتم خودت درست کن برام..
بعد طی صحبت هام با خاله ام که دکتره فهمیدم که خانم دکتر اون مرکز از دوستای خاله ام هست و خودش گفت بذار بهش میگم اگر موافق بود برات همونجا پرونده تشکیل بدن منم گفتم باشه بهشون بگو ببین نظرشون چیه. دیگه بعد اون خانم دکتر قبول کرد و قرار شد برم اونجا واسه انجام کارهای لازم و منم رفتم و خیلی راحت همه چی درست شد برام و این مرکز هم نزدیک خونه مون بود و هم برای رفتن به اونجا باید از توی یه پارک بزرگ رد میشدم که هر دفعه میرفتم توی راه کلی لذت میبردم.
نوبت به انتخاب دکتر زنان رسید و منم تصمیم گرفتم برم پیش خانم دکتری که برای بچه اولم رفته بودم ولی فقط یکبار موفق شدم برم مطبش و تا زایمان دیگه نشد برم اونجا پرونده تشکیل بدم واسه همین عملا اون خانم نمی تونست دکتر من باشه و وقتی دوماه مونده بود به زایمانم تماس گرفتم وقت بگیرم بهم خیلی دیر وقت دادن که احتمال اینکه قبل اون تاریخ زایمان کنم زیاد بود و منم ناراحت شدم و حتی یکبار که مجبور شدم جواب یه سونو اورژانسی رو ببرم ببینه منشیش حتی اجازه نداد خانم دکتر رو ببینم و با بی ادبی بهم گفت برو بیرون و منم اومدم بیرون و به خدا گفتم خدایا خودت بهترین زایمان رو زیر نظر بهترین دکتر برام درست کن چ این دکتر باشه چ یه دکتر دیگه و برگشتم خونه و دیگه بهش فکر نکردم.
اون سونو اورژانسی بود و باید حتما یه دکتر اونو میدید واسه اینکه دکتری نداشتم تصمیم گرفتم سونو رو ببرم بیمارستانی که میخوام برای زایمان برم نشون بدم تا یه دکتر ببینه و حاضر شدم و به خاطر اینکه احتمال دادن ختم بارداری داشتم وسایل نی نی رو جمع کردم و خونه رو مرتب کردم و کارامو کردم و حاضر شدم رفتم بیمارستان..
اونجا سونو رو بردم نشون دادم و پرسیدن دکترت کیه و منم گفتم دکتر خاصی ندارم و معلوم بود از حرفم خیلی تعجب کردن. بعد خودشون زنگ زدن به یه دکتر و باهاش درباره سونو من مشورت کردن و اون خانم دکتر بهشون گفته بود واسه زایمان بستریم کنن و من هم که آمادگی داشتم رفتم برای بستری شدن و دیگه وقتش بود بارم رو زمین بذارم و با توکل به خدا رفتم تا ببینم چی میشه.
بهم یه تخت دادن و از خانواده ام خداحافظی کردم و تنها با تکیه به الله رفتم و ازش دوباره خواستم بهترین زایمان رو با بهترین دکتری که برام ممکنه درست کنه. اون شب یک خانم دکتر شیفت بود که منو به اون سپردن و اون تا صبح میومد بالا سرم و چون شیفت بود و باید تو بیمارستان میبود همه کارهای منو خودش انجام میداد و مثل بقیه نبودم که ماما بالا سرم باشه و خود خانم دکتر تا صبح بهم سر زد. صبح ماما و دکترم عوض شدن و دردهای منم شروع شده بود و منم حسابی ترسیده بودم چون قرار بود دردناک ترین ساعت های عمرم رو پشت سر بذارم و بازم گفتم خدایا خودت کمک کن تا بتونم تحمل کنم.اون روز صبح خیلی برام سخت بود چون به دردهای شدید نزدیک میشدم و وقتی آسمون رو دیدم گریه ام گرفت و نشستم توی دستشویی و یکم گریه کردم و بازم گفتم خدایا تو خودت هوامو داشته باش و تنهام نذار چون الان واقعا تنهام و توام برام کافی هستی. دیگه بعد از یک شب بیمارستان بودن روز بعد ساعت ۱۱ دردای اصلی شروع شد و منم دیگه فقط درد می کشیدم و همه چیز رو سپردم به خدا و خودمو رها کردم.ساعت یک بود که دردام واقعا شدید و زیاد شدن و دیدم وقت اومدن بچه شده و با صدای بلند ماماها رو صدا کردم و اومدن بالا سرم و دیدن دیگه بچه داره میاد و من رو سریع منتقل کردن به تخت زایمان و منم در حال درد کشیدن دیدم همون خانم دکتری که منشیش من رو راه نداده بود و بیرون کرده بود بالا سرم وایستاده و بهم میگفت نگران نباش و نترس من هستم. این حرفش برام خیلی جالب بود که من بدون نامه و دادن هزینه و دردسر رفتن اومدن به مطب اون خانم دکتر که از خونه مون خیلی هم دور بود الان بالا سرم وایستاده و داره بهم میگه من هستم نگران نباش…اونجا دیدم که توکل به خدا و رها کردن خودت در آغوش اون چقدر آرامش بخشه. اون خانم دکتر تا موقع اومدن بچه بالا سرم بود و بعد که خیالش راحت شد بچه داره میاد به خاطر اینکه تعهد خاصی برای من نداشت رفت و منم بچه رو به دنیا آوردم در حالی که یه مامای خیلی با تجربه که نمیدونم از کجا اومده بود بالا سرم بدون خوردن بخیه بچمو یه دنیا اوردم و راحت و آسوده شدم. بعد که با خودم فکر کردم چی شد که اون خانم دکتر موقع اومدن بچه واینستاد فهمیدم که اگر اون میبود حتما من بخیه میخوردم چون بچه اولم که اون دکترم بود با اینکه اون بچه ریزتر از این بچه بود بخیه خوردم اما برای این یکی این ماما خیلی ریلکس و با تجربه بود و باعث شد بخیه نخورم.
خلاصه اینکه زایمانم طبق خواسته خودم زیر نظر بهترین دکتر بود و طبیعی و بدون بخیه بود و همه چیز دست به دست هم داد تا من در کمال راحتی و آرامش بچه رو به دنیا آوردم و حسابی خدا رو شکر کردم که همه چیزهای خوب رو در زمان مناسب و در مکان مناسب برام مهیا کرد و منم تحت حمایت اون تونستم یه زایمان خوب رو تجربه کنم و الانم که به فرزندم نگاه میکنم لطف پروردگار رو میبینم که موجودی به این زیبایی و به این پیچیدگی که انسان هست رو به من هدیه کرده و منم از داشتن این همه نعمت و فراوانی که توی زندگیم هست و هر روز داره بیشتر میشه لذت میبرم. اینم داستان زایمان من با توکل بر خدا بود.راستی استاد اون شب توی بیمارستان یه نشونه هم دیدم و اون یه خانمی بود به نام عباس منش که اون هم واسه زایمان اومده بود و مرتب فامیل عباس منش رو میشنیدم و به خودم میگفتم این ها همه نشانه اس از اینکه همه چیز تحت کنترل خداوند هست و من باید فقط از همه چیز لذت ببرم.
ممنون که من رو با این خدا و این مسیر و این حال و هوا که هرچی میخوایم به ما داده میشه و ما خالق زندگیمون هستیم آشنا کردین.
سلام
این فایل سرشار از انرژی مثبت و حس خوب بود ، کاملا فرکانس بالا احساس میشد
مردم امریکا حقشونه که تو کشوری پیشرفته و عالی زندگی کنن ، واقعا قانون داره درست کارخودشو انجام میده همه چیز سر جای خودشه ….
استاد ممنونم که این زیبایی ها رو با ما به اشتراک میزاری
سپاسگزارم 🙏⚘
سلام به همه ی دوستان
استاد در بین همه ی نکات قشنگی که گفتید این چندتا نکته برای من خیلی زیبا بود:
۱. چقدر آسوده و راحت اومدید ورزشگاه که تنهایی و به صورت فردی هم خوش بگذرونید. بدون اینکه نگران این باشید که عزیز دلتون غر بزنه که چرا منو نبردی!؟ چرا تنهایی رفتی خوش بگذرونی و… هر کدوم از شما یاد گرفتید که به تنهایی هم حال خودش رو خوب کنه و از طرف مقابلش متوقع نباشه و از خوشحالی او خوشحال باشه
۲. چقدر خوب ذهنتون رو کنترل کردید وقتی دیدید بازی در یک منطقه ی دیگه برگزار میشه و باز هم از زیبایی ها و مواردی گفتید که حالتون رو خوب کرده بود، شاید اگر یه فرد دیگه بود، خیلی ناراحت میشد از اینکه چرا بازی در یک منطقه ی دیگه برگزار میشه و احتمالا خیلی خودش رو سرزنش میکرد که چرا حواسم رو جمع نکردم که ببینم بازی تو تمپا برگزار میشه با جای دیگه و …
۳. اون پیرزن و پیر مرد چقدر قشنگ و پا به پای جوون ها لذت میبردن شادی میکردن و با هم شوخی هم میکردن. چقدر خوب که باورهای محدود کننده ندارن که مثلا: ادم باید رعایت سنش رو بکنه و از سنش خجالت بکشه یا بعضی کارها فقط برای جوون هاست و …
اونا خیلی راحت از لحظاتشون لذت بردن و نذاشتن باورها محدود کنتده اونا از خوشحالی محروم کنه
زیبا بود
ممنون از شما و موفق باشید
باسلام خدمت استاد عزیز و خانم شایسته عزیز
بسیار زیبا و پر انرژی و جذاب بود . به خصوص برای خانمها ، چون ما هیچ وقت فضای ورزشگاه رو تجربه نکردیم و از نزدیک این شور و هیجان رو نتونستیم تجربه کنیم .
فضای سالم و پر جنبه و با فرهنگ و شعور و اینکه همه فقط برای لذت بردن و شور و هیجان دور هم جمع شده اند و بازی تیم مورد علاقه شون رو دیدن و هم فضایی شاد و هیجانی را سپری کردند . و اینکه ورزشگاهها چه ایده جالب و درآمدزایی رو ایجاد کردند که هم مردم فرصتی براشون پیش میاد که چند تا تجربه شادی و هیجانی رو باهم سپری کنند و هم ورزشگاهها خالی و بی مصرف نمیمونن و انقدر محیط سالم هست که بچه های کوچیک هم با خودشون به ورزشگاه آوردن و این سبک رو از کودکی میبینن و یاد میگیرن .
آرزو میکنم من هم در چنین شرایطی بتونم قرار بگیرم و سالم و پر نشاط تفریح کنم و آرزوی بهترینها برای همه دوستان.
سلام میکنم به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته و تمامی دوستان همفرکانسی و ارزشمندم
اولین نکتهای که با دیدن این محوطهی آروم و خلوت بیرون استادیوم توجهم رو جلب کرد تمیزی اینجا بود، انگار نه انگار که دیشب اون جمعیت اینجا بودن و اکثرشون هم قطعا چیزی برای خوردن آورده بودن، اما شما هیچ اثری از کوچکترین زبالهای اینجا نمیبینی، آفرین، آفرین به این ملت تمیز، انسانی که تمیزه معلومه که احساسات و روحیهی تمیز و لطیفی هم داره
بهبه، باز هم یک تجربهی جدید به لطف خدا و از طریق استاد و خانم شایسته، ایندفعه قراره تماشاگر بازی هاکی روی یخ باشیم، ببینید خدا ازطریق استاد ما رو به چه تجربههایی دعوت میکنه، البته باید از استاد هم ممنون باشم که از هدایتهای خدا تبعیت میکنه، “والسلامُ علی مًنِ اتَّبَعَ الهُدی | و درود بر کسی که هدایت خدا را پیروی کند (سوره طه آیه ۴۷)”
ثروت انقدر در این کشور زیاده و انقدر فراوانی موج میزنه، که برای حمایت از تیم شهر، وسیلههایی برای تشویق تیم به رایگان به هواداران میدن
بابت اینکه مسابقه توی این استادیوم بصورت زنده پخش میشده و دراصل مکان اصلی برگزاری مسابقه کالیفرنیای شمالی بوده اول خیلی تعجب کردم که چطور استاد از این موضوع بیاطلاع بودن؟ ولی بعد که اون همه انرژی رو توی این استادیوم دیدم و اینکه انقدر انرژی و حس عالی توش زیاد بود که حتی به من هم که از روی صفحهی کوچیک گوشی میدیدم کاملا منتقل میشد، متوجه شدم که کار خدا بود که استاد از قبل ندونن، چون چه بسا اگر میدونستن نمیرفتن و میگفتن وقتی اونجا هم لایوه خب خونه میبینم دیگه، از طرفی قطعا تصور این انرژی در این فضا خب دور از ذهن بود، اما با تمام اینها خدا جوری چید که استاد برن و با این بمب انرژی مواجه بشن و درنهایت مواجه بشیم، و بقول استاد شاید هم خیلی بیشتر از مواقعی که بازی توی استادیوم برگزار میشه خوش گذشت
اصلا یه چیز عالی و فوقالعادهای بود، واقعا هرچه تحسین کرد این مردم رو باز هم جا داره، آخه آدم انقدر شاد؟ انقدر سرزنده؟ دستمریزاد، جملهتون کاملا درست بود استاد، “این مردم از هر فرصتی برای لذت بردنهای بیشتر استفاده میکنن” اینکه بجای بحثهای کارشناسی بازی و پیامهای بازرگانی، این لحظات بینظیر خلق شد واقعا تحسینبرانگیزه
اینکه جایی که هم افراد بزرگ هستند و هم کودکان، انقدر به بچهها اهمیت بدی و برای شاد کردنشون و افزایش اعتماد بنفسشون که توی این جمعیت بیان وسط میدون اهمیت قائل بشی واقعا فوقالعادهست
نکتهی دیگهای که توجهم رو جلب کرد این بود که این مردم نهتنها با خانوادهی خودشون شادی میکنن بلکه درکنار اونها به بقیه که نمیشناسنشون هم انرژی منتقل میکنن، مثلا خانمی رو دیدم که ردیف پایین جایگاه تماشاگران روش رو برگردوند و به افرادی که در ردیفهای بالاتر بودن انرژی منتقل کرد، یا اون پسر جوونی که توی راهروی استادیوم سمت ما رو به دوربین شادی میکرد واقعا عالی بودن
و یک تشکر هم از شما بکنم استاد که از این که این مراسم رو برگزار کردن که یک چرخهی مالی هم بوجود بیاد هم برای تیم و هم برای رستورانها بخوبی یاد کردین، من خودم شاید همچین دیدگاه خوبی رو نداشتم و منفی نگاه میکردم به این موضوع و فکر میکردم این کار سواستفاده است و میخوان برای جیب مردم کیسه بدوزن😁 اما الآن واقعا دیدگاهم عوض شد خدا رو شکر
چقدر این مردم، حالا نمیدونم آگاهانهست یا ناآگاهانه، از قانون باخبرن که خوشی و لذت بیشتر لذت بیشتر رو بوجود میاره
خوش باش که هر که راز داند
داند که خوشی، خوشی کشاند “مولانای جان”
و باز هم این جملهی طلایی استاد “هرچه بیشتر به زیباییها توجه کنیم طبق قانون بدون تغییر خداوند، زیباییهای بیشتری وارد زندگیمون میشه”
خدا رو شکر میکنم که کاری کرد که ما این صحنههای ناب رو ببینیم، از استاد و خانم شایسته هم ممنونم که این قسمت رو هم با ما به اشتراک گذاشتن
انشاءالله به یاری خداوند همیشه شاد و موفق و خوشبخت باشید
شکرت خداجونم🙏❤
استاد جان سلام.
اکثرا فک میکنند ک ی جاهایی میشود ی جاهایی نمیشود
ی جاهای میشود خوش بود
ی جایی ن نباید.
ی جایی میشود پول ساخت
ی جاهایی ن نمیشود
ی جاهایی فرصت هست وجاهایی ک هرچقد کار کنی انگار تکون نمیخوری و فرصتی برات پیش نمیاد…
کائنات.سیستم خدا .
انرژی
وهرچی ک اسمشو میزارید
جهان رو مث ما کشور کشور یا شهر شهر
خیابان ب خیابان نمیبینه…
ک بخوان بگن اره اون شهر دارای موقعیت بهتری نسبت ب این شهر هست..
انها زمین رو تقسیم شده نمبینن.
اگر کسی در طی تکاملش در هر زمینه ای باشد
امکانش هست ب دلیل بالا رفتن مدارش
ب جاهای دیگه با موقعیت بهتر برود .
اما این ب این معنا نیست ک هرکس ب ان جا برود باز از موقعیت عالی برخوردار خو اهد بود…
انها زمین رو پهناور میبینن.
مختص ب یک کشور یک قاره یا شهر نمیبنن
همه جای این زمین پهناور میشود پول ساخت.
میشود رابطه خوب داشت
میشود خوش بود..
وبرعکس..
این باورهای ماست ک ب ما نتیجه خواهد داد….
ن صرفا موقعیت مکانی من..
و تا زمانی ک این باور در ذهن من خواهد بود این وضعیت من ثابت خواهد بود…
زمانی میشود فهمید ک باورت درست شده ک در همین جایی ک هستی موقعیت ک دوست داشتی رو ساخته باشی..
هستن ادم هایی ک در طی دوران تکاملشون
ب دلیل تغییر مدارشون
ب جاهایی با موقعیت بسیار بهتر هدایت شدن و ممکنه اون یک کشور یا یک قاره دیگه باشه.
این درست نیست فک کنیم فلانی اینجا اینقد پول میساخت تا رفت اونجا زندگیش از این رو ب اون رو شد حقوقش خیلی بالا رف.خیلی خوشبختر شده
اون ادم
ب دلیل باورهای درستش ک همه جا میشود پول ساخت و فقط کافیه من کار خودم رو ب بهترین خودش ارائه بدم
در طی تکاملش هدایت شد ب اون مسیر.
شاید ناخوداگاه و شاید اگاهانه.
در این جور وقتها باید ب افرادی نگاه کنیم ک در موقعیت من در بازه زمانی ک من قرار دارم
و در حرفه من
توانستند موفق باشند و انها رو ب عنوان الگو ی خودم در بعضی از باورهای درستشون البته قرار بدهم..چون میدونیم الگوی موفق صرفا یعنی این نیست تمام وکمال باور های صحیحی داره. ولی میتوانیم اگاهانه باورهای صحیحش رو استخراج کنیم و انها رو در ذهن خود قرار دهیم …
ن موقعیت مکانی ن زمانی و ن خانواده
ن تحصیل ن هیچ عامل بیرونی دیگه موثر نیست مگر اینک خودمون ان را تاثیر گذار کنیم..
پس ب خودمون باید ثابت کنیم تمام باورهای درست رو
با عمل کردن.
من در اینجا با قدرت ادامه میدم .ب بهترین نحوه، کارم رو پیش میبرم و تکامل خودم رو طی میکنم
بقیش رو میسپارم ب پروردگار ک در زمان درستش من را ب جای بهتری هدایت خواد کرد..
استاد جان
خیلی لذت بردم از این شور وشوق
از این شادی
ازاین حال خوب
واقعا ب وجد اومدم
چقد دلم خواست استاد جان
چ فرکانس قوی فرستادم
چ لبخند قشنگ رو لبام نشست..
پیداس چقدر کیف کردم..
چقد قشنگ از هر موقعیت پول میسازن.
بازی اجرا نمیشه اونجا
ولی بلیط میفروشند و وارد ک میشی انگار وارد یک فستیوال شدی .کلی برنامه .دیجی .سرگرمی .شادی.
چقد ذهن خلاق و ثروتمندی دارن واقعا جای تحسین دارن..
ترک خوردن باور نادرست نسبت ب مردم امریکا و ادمهای غیر ایرانی رو حس کردم استاد
ازت سپاس گذارم .
چ حال خوبی جریان پیدا کرد …
به نام خداوند بی نهایت زیبایی ها
سلام به دوستان عزیزم
اول این نکته جالب رو بگم وقتی این شادی و این انرژی بسیار بالا و شاد رو در ورزشگاه دیدم از این مردم بسیار فوق العاده آمریکا یاد اون جمله ت افتادم استاد در دوازده قدم میگی نتایج ما چیزی جدا از باورهامون نیست یه وقت توهم نزنیم که فکر کنیم برا تغییر باورهامون باید یسری ورد بخونیم و…
خب الان هم دارم نمود عینی و دقیقش رو مشاهده میکنم مردم آمریکا بسکه انرژی شون بسیار مثبت و عالیه و توجه اکثریت شون روی مثبت هاست و احساس شون خوبه و همیشه دنبال بهانه ای هستند که براش شادی کنند و همین هم باعث زندگی خوب و پیشرفت کردنشون در خیلی از جنبه ها و از هر لحاظ کشورشون شده ،،
خب نمیخواهم وارد دیدگاه منفی بشم اما برعکس بعضی از کشورهای غمگین مانند اکثریت جامعه ایران که متاسفانه توجهشون بیشتر روی حاشیه ها ،منفی ها،و اخبار منفی ست و همه هم میدونن که چقدر هم ایام های شهادت در تقویم کشور ماست
و نتایج هم مشخصه از هر نوع فرکانسی ارسال کنی از همون نوع هم دریافت میکنی
اما خیلی از مردم بخصوص مذهبیون مردم توجهشون به غم و غصه هاست و انتظار نتایج مثبت رو هم دارن ،،اینجا میشه همون توهمی که بعضی ها میزنند و قانون جهان رو درک نمیکنند و مسیر شاد و لذتبخش رو نمیرند و همش میگن پس چرا نتیجه خوب نمیشه،،
خدارو شکر میکنم چونکه اگر مرا هدایت نمیکرد و دست مرا نمیگرفت منم در چنین مسیری هدایت نمیشدم و الان هم چنین آگاهی ها رو نداشتم و اون زندگی رو که میخواستم نمیتونستم برا خودم بسازم،،
اگه الان اینجا هستم پس مسیر شانسی و کم ارزشی نیست بلکه یه عالمه مسیر و دینامیت ها در ذهن رخ داده که الان اینجا حضور دارم و با چنین باورها و صحبتهایی هم کلام هستم
اون قسمتی که اون خانم دیجی آهنگ معروف رو پخش کرد من دانلودش کردم گفتم به دوستان هم معرفی کنم اگر میخواهند دانلود کنند به نام. (sandstorm)
چقدر من نکته هایی از باورهای ثروت آفرین در اتفاقات و صحبتهای استاد از این فایل دریافت کردم مثلا اینکه حتی مسابقه در این مکان برگزار نشد اما افرادی که فروشنده بلیط ها بودن باور ثروتسازی خوبی دارن که گفتن میتونیم از بینهایت ایده های دیگه بلیط هارو بفروشیم هم پول بسازیم هم مردم اینجا لذت ببرن،،
واقعا چقدر این نوع ایده ها و باورها باعث تغییر باورهای ما بسمت ثروت سازی بیشتر و بی انتهایی میشه که ما هم اینچنین باورهایی رو بسازیم که حتما نیاز نیست که باید یه مکان و یسری تجهیزات خاص رو داشته باشیم تا بتونیم فروش داشته باشیم و موفق بشیم بلکه در هر مکان و هرشرایطی که هستیم میتونیم از همونجا کارمون رو شروع کنیم و قدم ها رو برداریم و یه عالمه ایده و راهکارهای خلاقانه وجود داره که ما فقط باید باورهامون رو درست کنیم تا بتونیم ببینیمشون مانند کتاب رویاها فصل ششم اون افرادی که جنگل بوجود میارند و میگن هرآنچه که برا ساخت جنگل بخواهی همون دور و اطرافش وجود داره و میشه پیدا کرد
چقدر بخودم افتخار میکنم که قراره روزی به چنین مردمی بپیوندم که اینقدر شاد و انرژی شون بالاست و اینقدر منظم و مرتب هستند بااینکه مشروب و خیلی چیزهای دیگه آزاده اما در این جمع چیزی به غیر از شادی،لذت،و عشق رو دریافت و مشاهده نمیکنی
باور کنید من انگار از لحاظ فیزیکی هم اونجا بودم و فقط لذت رو دریافتم
و چقدر خاطرات بسیار شاد و پرانرژی خودم برام زنده شد و بسکه بااین شادی و لذت مردم هماهنگ شدم همراشون خنده کردم هوا پریدم پر انرژی شدم،،
و به شما استاد و مردم تمپا تبریک میگم از اینکه تیم محبوبتون برنده شده
انشاالله روزی هم میشه که جمعیت عظیمی از این تماشاچی ها اعضای این سایت هستند که همگی در کنار هم لذت میبریم و از حضور همدیگه فقط خداوند رو سپاس میگیم،،
این فایل خیلی موضوعات مختلف داره برام اما دوتا موضوع که از همه بزرگتره برا من
1:شاد و پرانرژی بودن این فضا ست
2:باورهای ثروتسازه برام اینجا
چقدر ما میتونیم از یه عالمه مسیرها و امکانات بدیهی و طبیعی در دسترس ترین مکان زندگیمون پول بسازیم و خودمونو محدود به هیچ چیز نکنیم،،
واقعا آدم وقتی نگاه میکنه بهتر میفهمه که یکی از دلایل اصلی پیشرفت کردن و شکوفا شدن مردم آمریکا و ثروتمند شدن و قدرتمند شدن این کشور همین توجه کردن شون به شادی ها و باورهای ثروتمند بودنشونه،،
و وقتی نگاه میکردم این همه برنامه های فان اجرا میکردن همینطور داشت فیلم ها و اخباری که خیلی از مردم ایران در مورد آمریکا دارن که چقدر آمریکایی ها افسرده و رندگی نامناسبی دارن برام مرور میشد که چقدر ما باید هواسمون به تغذیه ذهنیمون باشه و اجازه ندیم هر کسی هر حرفی در مورد هر موضوعی زد ما هم ندونسته و ندیده مهر تایید بهش بزنیم و بذاریم ویروس های نامرئی و دروغین در وجودمون ریشه کنند،،
خب خلاصه مطلب من که بسیار انرژی عالی و خداگونه ای گرفتم از این قسمت چند مرتبه هم تکرارش کردم بسکه بهم احساس عالی رو داد
و امیدوارم برا بقیه هم اینچنین باشه به امید روزهایی که خودمون از نزدیک این مسابقه ها و این بازی هارو تماشا کنیم
امید و انگیزه و ایمان100٪
که میتونیم بهش دسترسی داشته باشیم،،
خداوند یار همیشگی تون باشه،،،
استاد ممنون از این فایل های عالی و توضیحات لازم رو برامون داری ،،،،
سلام سید جان و سلام به همه خوبان
خیلی خوب چه مردم خوبی ،سالم و سرحال
چقد زندگی زیباست
آبی اقیانوسی رنگ بسیار آرامبخش و یکی از رنگهای مورد علاقه منه که به اینجا جلوه دلنشینی بخشیده و چیزی که دیدم بسیار لوکس و منظم بود و حضور در اینجا تجربه بسیار لذت بخشی است
و این افراد خیلی به سلامتیشون ایمان دارن که با خوشی در حال لذت بردن از زندگیشون هستن
دیدن مسابقات ورزشی از نزدیک خیلی روحیه منو خوب میکنه و این تجربه رو دارم حتی ورزشهایی که خودم تا حالا انجام ندادم
چه فایل خوبی واقعا برعکس فیلمها همه چی خوبه موضوع اینه که هرکسی از چه دیدگاهی زندگی میکنه
دیدن این مسابقه از تخریب فیلمها و خبرها در ذهن من کم کرد
با سپاس