دیدگاه زیبا و تأثیرگزار نسرین عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
با سلام خدمت استاد عزیزم
خدایا شکرت که باز هم فرصتی فراهم شد تا با جریان سیال بهشت همراه بشم و از آگاهی های نابش برخوردار
خدایا شکرت که دارم با حالی عالی که ناشی از تجربه اتفاقات عالی بواسطه شناخت قوانین و عمل کردن به اونهاست این کامنتم رو مینوسم تا بقول استاد عباس منش به خودم با نوشتن کمک کنم در درک بیشتر قوانین
خدیا شکرت که خودم خالق اتفاقات زندگی خود شدم و دارم زندگیم رو اونجوری که میخوام رقم میزنم در حد و اندازه مداری که فعلا در اون قرار دارم به واسطه الگو گرفتن از استادم
استاد همین دیدن شما پشت فرمون با این حالت ریلکس و البته سرشار از اعتماد به نفس برای من ی الگو که با جدیت بیشتری این مسیری رو ادامه بدم تا من هم این حد از آرامش و اطمینان رو تجربه کنم که وجودم این رو نشون بده
اولین چیزی که زنگ ها رو در سرمن به صدا درآورد همین صحبت کردن شما از اون ویدیو تحقیقاتیه چون یه یادم آورد که این عباس منشی که الان اینجا و پشت این رول نشسته همه چیز رو با تحقیق و تجربه و مطالعه بدست آورده .همیشه بدنبال کشف حقایق بوده و هست. همیشه دنبال اینه که از منظر قوانین همه چیز رو ببینه و تحلیل کنه و همین داره به من میگه که تو هم باید این ویژگی رو در خودت ایجاد و تقویت کنی .باید اونقدر در قوانین استاد بشی که از دریچه قانون به هر چیزی نگاه کنی و بررسیش کنی .که صرف دانستن یکسری آگاهی برای تجربه کردن کافی نیست بلکه اون آگاهی ها رو باید تجربه کنی .باید اونها رو بکار بگیری
اونم نه ی بار و دوبار و چند بار باید مدام استفاده بشن تا بطور ناخودآگاه ران بشن
استاد من توی این هفته ای که گذشت سه تا تجربه داشتم که هر سه تا مربوط به سایت و فایل های سایت بود و توی هرسه ی اینها چند تا سوال برام بوجود اومد که ی ذره ذهنم رو مشغول کرده بود البته نه مشغولی که بشه فکر غالب ذهنم چون خیلی وقته از شما یادگرفتم که اگر سوالی برام مطرح میشه رها کنم تا در زمان مناسب پاسخ داده بشه و دیروز که این فایل رو دیدم همه ی اون سوالات توی این فایل ی جا پاسخ داده شدن .انگار گه این فایل ی پکیجی بود که به دست من رسیدم که جواب تمام سوالات هفته ی گذشتم توش بود و از این بایت خوشحالم اما به قول شما ذوق مرگ نشدم و غافلگیر هم نشدم چون میدونم خودم اون فرکانس ها رو فرستادم و الان هم دارم جوابش رو میگیرم
یکی از اون سه تجربه من مربوط میشد به بحث اعتماد به نفس:
بحث اعتماد به نفس که شد و گره زدن یا نزدن اون به عوامل بیرونی تمام تغییراتی که توی اعتماد به نفس و عزت نفس من با دوره دوازده قدم در من ایجاد شد برام مرورو شد که من از کجا به کجا رسیدم .
یادمه سرمنشا این تغییرات اون جلسه اعتماد به نفس و عزت نفسی بود که خانم شایسته شروع کرد به صحبت کردن در مورد وخودشون و اینکه چطور یکسری اقدامات رو در چهت یالا بردن اعتماد به نفسشون انجام دادن مثل نپوشیدن کفش پاشنه بلند و آرایش نکردن و کوتاه کردن موهاشون .من بعد از شنیدن اون صحیت ها تمام این اقدامات رو انجام دادم .
من به خاطر کوتاه بودن قدم قبل از آشنایی با شما و خانم شایسته بیشتر کفش هایی که میخریدم پاشنه دار بودن .چون با پوشیدن اون کفش ها ی حس خوبی بهم دست میداد و بقول شما احساس قدرت میکردم یعنی گره زده بودم احساس خوبم رو به پوشیدن اون کفش ها .اما بعد از کارکردن روی خودم و فهمیدن قوانین تصمیم گرفتم که کفش راحت بپوشم و سه سالی میشد که من اصلا کفش پاشنه دار نمیپوشیدم البته منظورم از پاشنه دار پاشنه دار راحته نه از اون سوزنی هایی که هم پوشیدن و هم کنترلشون سخته و به کمر هم آسیب میرسونه
تا اینکه چند روز پیش ی حسی بهم گفت ی جفت کفش پاشنه دار راحت بخر که بعضی جا ها مثل مراسم ها بپوشی همین جا بود که این سوال برام پیش اومد که آیا این کار درسته یا نه .آیا من باید به این صدا گوش بدم یا نه .و از اونجایی که یاد گرفته بودم که ملاک و معیار انجام دادن چیزهایی که بهمون گفته میشه احساسه اس چون حسه حس بدی نبود واسه همین رفتم و ی جفت خریدم .وقتی اونا رو پوشیدم در حد نیم ساعت حس خوبی بهم دست داد اما همین که چند ساعت پام بودن پاهام شروع کردن به ناراحتی و حسه بد شد و هنوز که هنوزه بعد از 12 ساعت از اون موضوع هنوز پاهام اون احساس فشار توشون هست .
دیروز که این فایل رو دیدم متوجه شدم که این فایله برا من ی نشونه اس که نذارم اعتماد به نفسی که توی این سه سال اینقدر عالی شده خیلی راحت گره بخوره به عوامل بیرونی .
من از وقتی که شروع کردم به کار کردن روی خودم و اعتماد به نفسه بهتر شد اوضاع داره بهتر و بهتر پیش میره مثل شاگردهایی که خداوند داره به سمت من هدایت میکنه از جاهای مختلف .کار من همونه امکانات من همونه اما جنس مشتری ها خیلی خیلی بهتر شده .قبلا باید چک و چونه میزدم با والدین در مورد قیمت ها اما الان هرچی میگم بدون هیچ اعتراضی سریع پرداخت میکنن .حتی بعضی هاشون قبل از اینکه کلاس شروع بشه دست به جیب میشن و پرداخت میکنن .همه ی این ها نتیجه اون کار کردنه روی اعتماد به نفس و عزت نفسه چون همه ی فاکتورهای دیگه دست نخوردن .چون من برای خودم ارزش قائل هستم جهان هم داره برا من اینکار رو میکنه درصورتیکه سه سال پیش اصلا اینجوری نبود .
آی استاد من از اون دخترایی هستم که چندشم میشه از اون اندام هایی که نتیجه بدنسازیه .اصلا با دیدنش حالم بد میشه
ی جمله ی طلایی که شما استاد در مورد اعتماد به نفس گفتین:
خوش به حال کسی که احساس اعتماد به نفس و لیاقت رو درونی در خودش ایجاد میکنه
این جمله پیام این فایل برای منه که باید بولدش کنم توی ذهن و قلبم تا یادم بمونه که از وقتی که تصمیم گرفتم حرکت از بیرون به درون خودم رو جدی بگیرم چه اتفاقات خوبی رو در زندگیم تجربه کردم
نه استاد جان من تا حالا این خانم سرینا ویلیامز رو نمیشناختم الان دارم از شما میشنوم و تحسینش میکنم که اینقدر اعتماد به نفسش بالاست که تونسته اینهمه موفقیت رو کسب کنه چه انفرادی و چه با خواهرش.
To date, Serena has won 23 singles Grand Slam tournament titles (the record is held by Australian Margaret Court, who won 24), four Olympic gold medals, and more than $84 million in prize money. In addition, she is an entrepreneur who has her own independent clothing line
تا به امروز سرنا 23 تورنمت گرند اسلم انفرادی (رکود 24 متعلق به مارگارت کورد استرالیاییه)، 4 مدال طلای المپیک و بیش از 84 میلیون دلار جایزه نقدی رو برنده شده .علاوه بر این، اون یک کارآفرینه که خط تولید لباس مستقل خودش رو داره.
چند تا از نقل قول های این تنیسور موفق در مورد موفقیت :
1. “I don’t like to lose — at anything — yet I’ve grown most not from victories, but setbacks.”
2. “Everyone’s dream can come true if you just stick to it and work hard.”
3. “You have to believe in yourself when no one else does.”
4. “It doesn’t matter what your background is or where you come from, if you have dreams and goals, that’s all that matters.”
5. “Growing up I wasn’t the richest, but I had a rich family in spirit.”
6. “If Plan A isn’t working, I have Plan B, Plan C, and even Plan D.”
7. “Don’t let anyone work harder than you do.”
8. “I am lucky that whatever fear I have within me, my desire to win is always stronger.”
9. “If you smile, things will work out.”
10. “Make sure you’re very courageous: be strong, be extremely kind, and above all be humble.”
11. “I really think a champion is defined not by their wins but by how they can recover when they fall.”
12. “Victory is very, very sweet. It tastes better than any dessert you’ve ever had.”
13. “If I don’t get it right, I don’t stop until I do.”
14. “Luck has nothing to do with it, I have spent many, many hours, countless hours, on the court working for my one moment in time, not knowing when it would come.”
15. “If winning is God’s reward, then losing is how he teaches us.”
16. “Every woman’s success should be an inspiration to another. We’re strongest when we cheer each other on.”
1.من دوست ندارم توی هیچ چیزی ببازم اما رشد من بیشتر از شکست هام بوده تا پیروزیهام
2.رویای هر کسی میتواند به حقیقت بپیونده اگر به آن تعهد داشته باشه و تلاش کنه
.3. شما باید زمانی که هیچ کس باورتون نداره خودتون رو باورداشته باشین
4. مهم نیست سابقه ی شما چیه یا اهل کجایی مهم اینه که رویا و هدف داشته باشی
5. من توی ثروت بزرگ نشدم اما ی خانواده ای داشتم که از لحاظ روحی ثروتمند بودن
6. اگر نقشه ای جواب نده برا من من نقشه بی و سی و حتی دی رو دارم
7.بیشتر از هر کس دیگه ای تلاش کن
8.من خیلی خوشبختم که هر چی که ترس تو وجودم باشه میل به پیروزی در من قویتر از ترس هامه
9.اگر بخندی کارها بهتر پیش میره
10. مطامان باش که آدم شجاعی هستی، قوی باش و خیلی مهربان و فراتر از همه ی این ها متواضع باش
11.من فکر میکنم که ی قهرمان با پیروزیهاش تعریف نمیشه بلکه با اینکه چطور وقتی شکست میخوره دوباره بلند میشه و خودش رو پیدا میکنه
12.پیروزی خیلی خیلی شیرینه بهتر از هر دسریه که خوردین
13.اگر من نتونم کاری رو درست انجام بدم اونقدر ادامه میدم تا انجامش بدم
14.شانسی در کار نیست من ساعت های زیادی ساعت های بیشماری توی زمین تنیس روی هر لحظه از زمانم کار کردم بدون اینکه بدونم اون لحظه کی خواهد آمد
15. اگر پیروزی پاداش خداونه پس باختن نحوه درس گرفتن ماست
16.موفقیت هر زن باید الهامی برای دیگر زنان باشه .ما وقتی قوی میشیم که از موفقیت دیگران شاد بشیم
وقتی این نقل قول ها رو میخونی قشنگ میتونی بفهمی و درک کنی که عامل موفقیت این خانم باورها و افکارشه .فردی که این باورها رو داشته باشه و توش نهادینه شده باشه دیگه عوامل بیرونی مثل توپ تنیس براش مهم نیست چون اون موتور حرکته توی درونش روشنه و فعاله و اونه که داره اتفاقات رو براش رقم میزنه .همینه که شما استاد میگین برین الگوهای موفق رو پیدا کینن ببین توی حرفهاشون چی گفته میشه .
سرینا باورش بر شادی ، تحسین موفقیت دیگران، باور کردن خود ، زندگی در لحظه،درس گرفتن از شکست ها و رشد کردن و بزرگ شدن،شجاع بودن، بزرگ تر از ترس ها بودن،هدف و رویا داشتن و تعهد به اونها و تلاش برای رسیدنبه اونها و داشتن ذهنی ثروتمنده .پس این نتایجی که گرفته نتیجه این باورهاست .
پس من به عنوان نه تنها یک خانم بلکه یک انسان تحسین میکنم این فرد رو که ی همچین باورهای درست و قدرتمندی رو در خودش ایجاد کرده و این نتایج رو رقم زده و تلاش میکنم برای ایجاد باورهایی اینچنینی در وجودم
همین قسمت این فایل چقدر برای من درس داشت سپاسگزارم استاد
تحسین میکنم مریم جان رو برای این حد از استقلال و عدم وابستگیش به شما استاد.من خودم هم همچین چیزی رو دوست دارم و تا حد زیادی مستقل بار اومدم اما باز هم دوست دارم مثل مریم جان هر روز مستقل تر بشم و شجاع تر و جسورتر چون قبلا خیلی ترسو بودم اما الان خدا رو شکر خیلی بهتر شدم
در مورد بازی فاینال هم ما هم دوست داریم که تیم تمپا برنده بشه اما بقول شما استاد اون تیمی که بتر بتونه ذهنش رو کنترل کنه حتما پیروز میدان خواهد بود سوای از چیزی که ما دوست داریم
آره استاد جان من هم دیدی و ارثیه فامیلی رو یادم میاد و دیدمش و الان که شما گفتین یادم اومد جریانش رو .سوای از باورهای غلطی که توی اون فیلمه بود اما واقعا شخصیت توانایی بود در بازی کردن
استاد راجع به تبرک کردن ی چیز خنده داری یادم اومد:
من چند سال پیش خداوند لطف کرد و کاملا مجانی رفتم عربستان حج عمره که اونم خودش جریانی داشت که الان وقتی بهش فکر میکنم میبینم خداوند چقدر به ما بنده هاش لطف داره اما ما فراموش میکنیم چون ذاتمون فراموشکاره که حالا جاش اینجا نیست که بگم.
خلاصه ما رفتیم و به ما گفته بودن اگر ی سیب رو با خودت ببری طواف کعبه وی آیه ای روروش بخونی و بعد با خودت بیاری ایران بدی به خانمی که بچه دار نمیشه و بخوره بچه دار میشه !!!!!!!!!!!!! ما هم باور کرده بودیم و خلاصه من ی سیب قرمز رو با خودم بردم و تبرک کردم و آوردم ایران و ی قاچش رو دادم به ی خانمی که همسایمون بود و بچه دار نمیشد .آقا این خانم که چند سال بود بچه دار نمیشد اون رو خورد و بعدش بچه دار شد. و من خوشحال از اینکه تونستم ی کمکی به ی بنده خدا بکنم.
الان که فکرش رو میکنم از دید قانون اون خانم چون این موضوع رو باور کرده بود این اتفاق براش افتاد و گرنه اون سیبه که ی سیب معمولی بود . همینه که باورها هستن که اتفاقات رو رقم میزنن
بله استاد در مورد اون انگشترتون :
اتفاقا من چند روزی بود که داشتم روی فایل رایگان باوری که تغییرش درهای از نعمت را به رویم گشود کار میکردم .فایل بی نظیری که اونقدر آگاهی هاش فوق العاده و زیاد بود که من چند روز طول کشید تا گوشش بدم و درکش کنم . تو اون فایله این انگشتره دستتون بود و من همیشه توی فایل های قدیمی شما وقتی اون انگشتر رو میدیدم فکر میکردم به خاطر باورهای مذهبیتون اون رو میپوشیدین و برام جای سوال بود که شما چرا اینکار رو میکردین که الان در زمان مناسبش جوابش رو اینجا گرفتم
یا در مورد چشم زخم :
چند روز پیش من هدایت شدم به جواب دادن ی سوالی که در عقل کل در مورد چشم زخم پرسیده شده بود .توی اون سوال اون دوستمون گفته بود که بچه ی استاد عباس منش چون خیلی خوشگل بوده چشممش زدن و اون اتفاق براش افتاده و من برا سوال بود که آیا همچین باوری در مورد پسر شما وجود داشته و این سوالم هم اینجا جواب داده شد.
یعنی تمام سوالاتی که در طول هفته ی گذشته با دیدن فایل های شما در ذهن من شکل گرفته بود و فرکانسشون فرستاده شده بود توی این فایل ی جا جواب داده شدن و این یعنی همزمانی فرکانس های من در ارسال و همزمانی پاسخ ها توسط جهان هستی
بله استاد هر چی آدم خودش رو بهتر بفهمه میتونه بهتر زندگیش رو خلق کنه چون از زمان آشنایی با شما که این اتفاقه داره برا من می افته کنترل بیشتری روی زندگیم دارم و خودم دارم با تمرین ستاره قطبی اتفاقات زندگیم رو رقم میزنم البته که این ی فرآیند تکاملیه و هر چی بیشتر ادامه میدم بهتر میشم توش .
بله استاد هیچ کس نتونسته و نمیتونه به شما آسیبی بزنه چون شما با خدایین و خدا هم با شماست و شما هر روز تپل تر و خوشبخت تر و موفق تر میشین همون چیزی که توی دوره قانون آفرینش گفتین
رانندگی توی ی همچین جاده ی سرسبزی هم شده جز لیست خواسته های من
منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD471MB30 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 17928MB30 دقیقه
سلام سلام استاد روشن کلام خانم شایسته بردل نشسته ودوستان عزیز وخوش انرژی 🌹🌹🌹
خدایا شکرت برای این فایل فوق العاده و اگاهی نابش و یسری سوالات من که هم در فایل و هم درکامنت دوستان جوابش رو دریافت کردم 🤩🤩🤩
خدایا شکرررت شکررررت شکرررررررررت ❤
خوش به حال اون کسی که میتواند با عامل درونی در خودش احساس قدرت و اعتمادبه نفس رو ایجاد کنه نه باعامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه با عامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه باعامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
درسته اعتماد به نفس وعزت نفسی که وابسته به عوامل بیرونی باشه با ازدست رفتن عامل بیرونی از دست میره، ولی بااعتماد به نفس وعزت نفس درونی هست که هرانچه بخوایم رو میتونیم خلق کنیم و حتی اگه اونچه که خلق کردیم ازدست بره خودمون رو نمیبازیم چون اعتمادبنفس وعزت نفسمون درونی هست، میدونیم که ارزش ما به مواردی که کسب کردیم نیست و همچنین دوباره هم قادر به بدست اوردن انچه که میخوایم هستیم
من باید عزت ونفس واعتماد به نفس رو درونی در خودم ایجاد کنم و گره نزنم به عوامل بیرونی
و واقعااعتماد به نفس و عزت نفس موضوعی هست که هرروز لازم هست روی تقویتش کار بشه …
من هرروز روی این موضوع کارمیکردم مخصوصا تمرین اینه و عبارات تاکیدی رو بکار میبردم باخودم دراین رابطه صحبت میکردم کتاب میخوندم واعتماد به نفس وعزت نفسم بهتر شده بود راحتتر میتونستم خودم باشم ونظرم رو بگم و محبت واحترام دیگران هم نسبت به من بیشتر شده بود بعد گفتم خب دیگه این مسئله م حل شد حالا برم سراغ درست کردن یک باور دیگه م بعد فکر کنم رفتم سراغ درست کردن باورای ثروت 🤔 و عزت نفس رو رها کرده بودم تا یکروز دیدم دوباره تقریبا برگشته به حالت قبل😐 دوباره اون راحتی خودم بودن و دوست داشتن خودم جا رو داده به ترس و نجواها وقضاوت خودم وسرزنش خودم و…
الان میفهمم وقتی میگید روی عزت نفس هرروز باید کار کرد یعنی چی …قبلترا به همین شکل میومدم روی همه ی باورهام باهم کار کنم عزت نفس و ثروت و… بعدهرکدوم نصف ونیمه درست میشد، بازمیگفتم همه باهم که نمیشه باید یکی یکی انجامش بدم بعد یکی درست میشد میرفتم سراغ بعدی همون یکی که فکرکردم دیگه درست شد برمیگشت به حالت قبل …
اما با سریال زندگی در بهشت تازه فهمیدم کارکردن روی باورهایعنی چی … منم مثل دوستانی که در
سریال زندگی در بهشت پرسیده بودن چطوری هم به انجام کارهامون برسیم هم روی باورهامون کار کنیم بعد شما گفتید اصلا شما بگید روی باورهامون کار کنیم یعنی چی … خب مثلا من فکر میکردم 🙈🙈
روی باورهامون کار کنیم یعنی یک ساعتی فایل گوش بدیم یعنی عبارات تاکیدی رو تکرارکنیم یعنی سپاسگزاری رو در دفترمون بنویسیم و از این دست تمرینات 🙈🙈🙈 خدایی حق داشتیدبخندیدوشاکی باشید ،خودمم که الان فکرمیکنم خیلی برداشت داغونی بوده🙈🙈🙈 ببخشید بااینکه شما خوب توضیح دادید ما شاگرد خوبی نبودیم ودرست درک نکردیم🙈🙈🙈
( الان که شروع کردم زندگی در بهشت رو دارم از اول میبینم ، میبینم که از همون قسمت دوم ویاحتی اولین قسمت زندگی در بهشت مشخص بود کارکردن روی باورها یعنی چی … فکر کنم قسمت دوم زندگی در بهشت بود که بعد از پاکسازی جنگل باخانم شایسته عزیز میگفتید چقدر ادم وقتی یک کاری رو انجام میده وتمومش میکنه احساس خوبی بهش میده، این رو ادم باید هی به خودش بگه ویاداوری کنه که حتی کارهای بزرگ وسنگین رو فقط باید شروع کنی وادامه بدی وکاری نداشته باشی کی تموم میشه فقط به خودت بگی الان هرکاری که ازدستم برمیاد رو انجام بدم)
اره کار کردن واقعی روی باورها جدا از کارو زندگی ما نیست ، کارکردن درست روی باورها تکرار یسری حرفاو کارا در زمان خاص نیست ، کارکردن درست ونتیجه بخش روی باورها یعنی همین قدمهای عملی که در جهت درست کردن اعتماد به نفس وعزت نفس برمیداریم(مثل همین مثالهای نپوشیدن کفش پاشنه بلند و…که دوستمون از خانم شایسته گفتن و یادآوری کردنِ اقدامات عملی که انجام دادیم وحس خوبش به خودمون … این هست که نتیجه بخش هست … همینجا که شروع کردی قدم برداشتی کاری رو پیش بردی وپیشرفتت رو دیدی واز انجام کاراحساس خوب دریافت کردی وقتی اینجا به خودت میگی انجام کارهای بزرگ باقدمهای کوچیک آغاز میشه وقتی بخودت میگی افرین واسه این موفقیتی که کسب کردم واسه ذهن باورپذیرتر هست ویاداوریش با احساس خوب همراه هست باورا رو راحتتر تغییر میده ، تا اینکه اقدامی انجام نداده هزار بار عبارت تاکیدی بگی انجام کارهای بزرگ با قدمهای کوچیک انجام میشه تااینکه هزاربار بگی من موفقم من موفقم😶 این عبارت تاکیدی در کنار اقدامات عملی تاثیرگذارتر ونتیجه بخش ترهست ….
اره تغییر باورها یعنی میرم بیرون خرید میکنم نگم اینقدر از پولم کم شد بگم خدایا شکرت بابت خریدم بابت پولی که دارم ومیتونم خرید کنم یعنی ببینم فراوانیها رو ببینم مغازه هایی که کلی مشتری دارن بگم خدایا شکرت بابت این فراوانی مشتری بابت پولی که در دست مردم هست … تغییر باورها یعنی موقع ظرف شستن بگم خدایا شکرت واسه غذاو خانواده م واسه انرژیم واسه اب واسه زنده بودن وزندگی کردن ،واسه اینکه ادم منظمی هستم، با تمیز کردن ظرفها دارم الودگیهای ذهنم رو هم تمیز میکنم…
باهرس شاخه های اضافی گیاه دارم شاخه های اضافی ذهنم وحاشیه ها رو میزنم دارم به اصل میپردازم دارم تمرکزم رو قوی میکنم بازدن شاخ وبرگ اضافی ذهنم بهتر رشد میکنم
یعنی موقع برخورد با تضاد روی تضاد تمرکز نکنم روی راه حل روی خواسته م تمرکز کنم نه اینکه فقط وقتی که اوضاع گل وبلبل هست صدبار عبارت تاکیدی بگم … اره باورها بازندگی درهم امیخته ، ما باهرعملکرد و صحبتی که داریم درحال باورسازی هستیم
هرروز باید به نکات مثبتمون توجه کنیم به کوچکترین رشد وپیشرفت وموفقیتهامون توجه کنیم تحسین کنیم بارهاوبارها درموردش صحبت کنیم …
باورسازی هرروز داره انجام میشه ….
کارکردن روی عزت نفس روزانه انجام میشه با افکارمون با کنترل نجواهای ذهنمون با کانون توجه مون با عملکردمون با صحبتهاو واگویه هامون، هر لحظه از هرروز وهرروز و هرروز …باانجام کارهایی که انگیزه های انجامش هم درونی هست ، بخاطر خودِخودمون نه برای نمایش به دیگران ، عزت نفس حقیقی رو تجربه میکنیم
یکی از تجربیات خودم از اعتماد به نفس این هست که دوره ای از زندگیم وضع مالی ما اصلا خوب نبود وقتی میرفتم واسه خرید وقیمت میگرفتم و پول کافی نداشتم احساس میکردم الان یک مُهر روی پیشونی من خورده که این وضع مالیش خوب نیست وهمه ی ادما هم این مهر روی پیشونی من رو میبینن نسبت بهم حالت ترحم دارن و میگن ای وای اخی بیچاره این وسیله واسش گرونه پولشونداره بخردش😆
بعدکه وضع مالی ما بهترشدمیرفتم خرید قیمت میگرفتم و پولش رو هم داشتم که بخرم ونمیخریدم این فکرو نمیکردم که الان طرف میگه بیچاره پولش رو نداشت، یااگه کسی هم اینطوری فکر میکردواسم مهم نبود چون خودم میدونستم که پول خریدش رو دارم وبخوام میتونم بخرم...اما از اونجایی که من از اون دسته آدمها بودم که هزینه هام از ورودی مالیم بیشتر میشد،و هرچقدر وضعم بهتر میشد مکان خریدم و اجناس مورد نظرم هم گرونتر میشد ،بعد یکروز که رفته بودم خرید دوباره برخوردم به موردی که میخواستم بخرمش وپول خریدش رو نداشتم دوباره احساس کمبود و عدم اعتماد به نفس گرفتم... بعد فکر کردم بابا چطوریه که تو وقتی پول تو حسابت باشه اگه کل دنیاهم بهت بگن گدا واست مهم نیست ، ولی زمانیکه پول توحسابت نیست دیگه احساس میکنی الان همه دنیا فهمیدن پول تو حسابت نیست یا بهت ترحم میکنن یا مسخره ت میکنن یا بی ارزش شناخته میشی😶
در واقع این خودم هستم که ارزشم رو به پول توی حسابم گره زدم، اره میشه اون احساس اعتماد به نفس وعزت نفس رو بدون این موارد هم ایجاد کرد …وفکرکردم هیچکس هم اینقدر که خودم نسبت به خودم بیرحم هستم بیرحم نیست، یوقتی ما یک موردی رو واسه خودمون بدوعیب میدونیم خودمون رو قضاوت میکنیم بعد فکر میکنیم دیگه الان کل دنیا هم انگشتشون رو گرفتن سمت همون کم وکاستی ما، ولی غالباً اینطوریا نیست وفقط یک توهمه …
یکزمانی هم اعتماد به نفسم رو گره زده بودم به مدرک دانشگاهی ، دیگران میگفتن تو دکتر بشی اینده ت تضمین شده س ودیگه خوشبختی ، درحالیکه روحیه ی من اصلا به پزشکی نمیخوره، بعد میگفتن خب حالا پزشکی دوست نداری دیگه داروسازی رو که میتونی…. من دانشگاه دولتی رشته زبان قبول شدم وبعدانصراف دادم وگفتم نمیخوام دانشگاه برم… همه سرزنشم میکردن و میگفتن دیگه تو به هیچ جا نمیرسی، دیگه جایگاه اجتماعی و اینده ت رو نابود کردی، توهوشت از خیلی از بچه های فامیل ودوستانت بیشتر بود بعد اونا رو ببین رفتن مدرک گرفتن اما توچی… ومن هم تا مدت طولانی احساس بی ارزشی میکردم وهروقت کسی ازمن میپرسید مدرکت چیه حس بدی میگرفتم احساس میکردم میخواد بی احترامی کنه یانگاه تحقیرامیزی بهم میندازه، یا ادم کم هوش وحافظه بنظرمیام…درحالیکه میدیدم ادمهایی بدون هیچ مدرکی اما موفق و ادمهایی باچندین وچندتا مدرک اما ناموفق…. تااینکه رفتم پیش روانشناس صحبتهای ایشون هم اموزنده بود و هم حالم رو بهتر کردوخیلی هم خوشحال شدم که کسی که خودش دکترای روانشناسی داره نمیگه که مدرک همه چیزه … و واقعا ادم شریفی هست حتی زمانیکه در گروهشون عضو بودم میدیدم که خودشون هم اهل یادگیری هستن وحتی از افرادی که مدرک ندارن هم یاد میگیرن و حتی فایلهای شما رو هم که بچه ها میفرستادن داخل گروه ،نمیگفتن که نفرستیدو مشخص بود ترسی ندارن که الان مراجعین من ازدستم میرن و رزق وروزی خودشون رو دست خدا میدونستند… برعکس یک عده که خودتون حتما بهتر میدونید در حوزه کاری شما هم بودن که میگن نه اگه مدرک نداری صلاحیت اظهارنظرنداری یامثلا اگه مدرک روانشناسی نداری حق نداری مشاوره بدی و سمیناربرگزارکنی…مطالعه کتابهای موفقیت جای علم روانشناسی رو نمیگیره و … یکی از این اساتیدرو میشناسید که تحقیرامیز واسه شما میگفت عباسمنش با مدرک فوق دیپلمش اومده حرف میزنه، نمیدید که این ادم چه اعتمادبه نفس وعزت نفسی داره که اومده واین همه مخاطب روجذب کرده ومخاطبها حتما نتیجه میگیرن که سراغش میرن … واقعا همین شما یک نمونه ی بارز از اعتماد به نفس وعزت نفسی هستید که وابسته به عوامل بیرونی پول و مدرک و…نبودید
اصلا کلا این وابستگی پدرومادر تجربه های ناجالب هست میخواد وابستگی اعتمادبه نفس به عوامل بیرونی باشه میخواد وابستگی به آدما باشه یا وابستگی به پول و نتایج و امثالهم و غیره باشه ….
شنیدم میگن هدف خلقت ما این هست که تجلی اسماء خداوند باشیم خب یکی از همین اسماء خداوند صمد(بی نیاز) هست، وقتی من باورکنم که خدا بی نیاز وبی نیاز کننده هست، منم احساس بی نیازی میکنم … احساس وابستگی ،کمبود ونیاز تجربه ناجالب بدنبال داره…این هست که میگن قبل از بدست اوردن انچه که میخواید باید حسش کنید، رها باشید باورکنید که همین الان اونچه که میخواید رو دارید ومحتاجش نباشید تا خواسته تون محقق بشه … ادمی که احساس بی نیازی داره اعتمادبه نفس وعزت نفس درونی هم داره …
و اره چقدر زیاد هستن نمونه هایی که باور وعزت نفس درونی دارن نیک وویچیچ بدون هیچ دست وپایی شنا میکنه سخنران انگیزشی هست و ازدواج کرده باهمسری سالم وزیبا وفرزندانی سالم وزیبا داره… وین دایردر یکی از برنامه هاش اقایی رو دعوت کرده بود که درسن دوسالگی در اتیش میسوزه و پزشکا میگن این حتما میمیره اما اون ادم زنده میمونه با وجود ظاهرنازیبا ودستهای نداشته وقتی وین دایر میگه اگه قرار باشه کسی بهانه بیاره وشکایت کنه این ادم هست اون جواب میده نه حتی من هم این حق رو ندارم زندگی من هدیه ای ازجانب خداوند هست چطور میتونم بابت هدیه شاکی باشم … واین ادم نوازنده موسیقی هست که باذوق وعاشقانه کارش رو انجام میده وموفق هست ….
راستی استاد اون تحقیقی هم که گفتید درمورد بدن عضلانی جالب بود چون من خودم از همون دسته م که این نوع استایل چندتیکه مورد پسندم نیست ،ولی نیمی ازدخترای اطرافم دوست داشتن ومیگفتن باحاله خیلی مردونه س حس تکیه گاه بودن رو بیشتر منتقل میکنه وقدرت مردو بیشتربه نمایش میذاره و جذابه.. حدس میزنم الان اگه دوباره نظرسنجی بشه اون امار ۹۰ درصدی یه ۲۰ الی ۳۰درصدی کاهش پیدا کرده باشه باتاثیر تبلیغات و…
مثل مواردی که درحالت عادی شاید بنظر زیبا نیاد بعد به محض مد شدن وهجمه تبلیغات میبینی چقدر طرفدار پیدا کرده ابروهایی که یک مدل نامرتب بنظرمیاد و پرسینگ و فک زاویه دار ،البته منظورم فکای زاویه دار طبیعی نیست منظورم اون مدل فکهای زاویه داری هست که باعمل جراحی بطرز خیلی مصنوعی ونازیبایی زاویه دار شده ….یکدفعه ابرو نازک مدمیشه همه میرن ابروهاشون رو مثالِ نخ اصلاح میکنن یکدفعه پهن مدمیشه میرن پهن برمیدارن اصلا مهم نیست که چی بصورتت میاد مهم این هست که ازمدافتاده نباشی😶…واسه استایل اقایون وخانومها هم همینطور تبلیغات که در واقع همون ورودی ذهن محسوب میشه میتونه زیبایی رو در ذهن ادما جابجا کنه ، میشه درحالت طبیعی سلیقه ت متفاوت باشه نسبت به زمانی که ورودیهای ذهنت بااین دست تبلیغات بمباران شدن…. ودقیقادر ارتباطهای پایداربیشتر ویژگیهای درونی اشخاص از قبیل اخلاق واعتمادبه نفس و ….ملاک قرارمیگیره تا ویژگیهای بیرونی مثل ظاهروقدوچهره
یکی از تجربیات خوبم هم از عزت نفس این هست که من یه مدت که پیشرفتی میکردم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم مرسی عزیزم عاشقتم و اگه اشتباهی انجام میدادم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم فائزه جونم ببخش منو… بعد یکی از دوستان که وقتی ناراحتم میکردم بهم میگفت توچقدر بی جنبه ای اصلا مشکل از من نیست مشکل از توعه که ناراحت شدی …ایندفعه ناراحتم که کرد ازم پرسید ناراحت شدی،یه نگاهی بهش انداختم وجوابش روندادم بعد گفت معذرت میخوام بخشیدی ؟ گفتم باشه بخشیدم، گفت نه انگار هنوز کامل نبخشیدیم بعد دستم رو بوسید گفت حالا ببخشم دیگه …یک لحظه شوکه شدم، بعدیادم افتاد از دستبوسی خودم برای خودم 😃 گفتم چجالب دوباره قانون به این وضوح جواب داد…
یا یکدفعه هم یادم میاد که یکی از فامیلمون که ارایشگر هست اومده بود خونه مون که به من یاد بده که چطوری موهای مامانم رو رنگ کنم قبلش باهم رفتیم خرید رنگ مو و اون میگفت فلان رنگ رو انتخاب کن من گوش نمیدادم ورنگی که خودم میخواستم رو انتخاب میکردم بعد هم میگفت میزانش و واریاسیونش چقدر باشه ،گوش نمیدادم مطابق احساس وسلیقه خودم عمل میکردم یعنی به اصل دستورالعمل گوش میدادم ولی ادامه ش رو احساس میکردم لطمه ای به کارم وارد نمیشه به دلخواه خودم عمل میکردم و فامیلمون میگفت من بهت گفتما گوش ندادی اگه کارت خراب شدبه من ربطی نداره، بعد فامیلمون رنگ انتخابی خودش که خودش ترکیب کرده بود رو روی موی مامانش اجرا کرد که کارو بهم نشون بده ومن هم روی موهای مامانم انجام دادم رنگ انتخابی که خودم به میزان دلخواهم مخلوط کرده بودم و رنگ موهای مامان من قشنگترشد هم خودم دوستش داشتم هم مامانم هم مامان فامیلمون به دخترش که ارایشگر بود گفت این رنگش قشنگتر شده هم سایر فامیل وقتی دیدن تایید کردن و میگفتن دراین زمینه استعداد داری برو ارایشگری رو اموزش ببین…
من دقت کردم هرکجا که ذوق انجام یک کاریو داشتم وحس اطمینان داشتم که درست انجامش میدم که اون حس اطمینان هم بنظرم از ذوق انجامش اومده و همچنین ازقبل انگار بصورت خودکار تجسمش در ذهنم شکل میگرفته درانجامش اعتماد به نفس داشتم شجاعت وخلاقیت داشتم و موفق میشدم …
یادم هست اولین دفعه که پیست کارتینگ هم رفتم ذوق داشتم وقبلش مربی میگفت به پیچ که رسیدید سرعتتون رو کم کنیدکه ماشین چپ نکنه من تو ذهنم اومد شوماخر گفته جایی که بقیه سرعتشون رو کم میکنن من گازمیدم وسرعت میگیرم😀 بنابراین منم وقتی سوار ماشین شدم پام رو روی گاز گذاشته بودم وازسرعت لذت میبردم وسرپیچ هم از سرعتم کم نمیکردم 😁 انگاری ادم وقتی واسه یه موردی ذوق داره حتی اگه تجسم هم نکنه ولی اون ذوقش تصاویرو واسش در ذهنش میچینه وحتی در لحظه اون تجسم صورت میگیره، منم همون لحظه انگار میدیدم که چقدر خوب رانندگی میکنم … وهمونجا هم مسئول پیست از اعضای خانواده م پرسید قبلا پیست میرفته و وقتی فهمید که نه، باتعجب گفته بود که کارش خیلی خوبه 😎
یا موتورسواری اولین دفعه که موتور کرایه کردم طرف گفت قبلا سوارشدی گفتم نه ، گفت پس از این موتور سه چرخها سوارشو این واسه خانمها راحتتره گفتم نه من همون موتور دوچرخ رو میخوام، گفت پس همینجا یه چنددور بزن بعد اگه تونستی برو تو مسیر، منم دو دور اول رو خوردم زمین ،طرف هم میگفت بیا همین موتور سه چرخ رو بردار ، میگفتم نه، از دور سوم راه افتادم و باهمون موتور رفتم داخل مسیرو البته که در مسیر هم خوردم زمین واومدم موتورو بلندکنم دستم هم به گاز بود وگاز میدادم موتور میرفت منم اویزون به موتور دنبالش میدویدم میگفتم چرا متوقف نمیشه 😂😂😂 تا اینکه دونفراومدن کمکم، من رو ازاون وضعیت اَسفناک نجاتم دادن😂😂😂…
خداروشکر دراین موارد لطف خدا هم همراهم بود وبا وجود اینکه چیزی از تکامل نمیدونستم و تکاملی رو طی نکرده بودم گرفتار نشدم …
من کارهایی از این قبیل زیاد انجام دادم مثل کوتاهی موهای خودم توسط خودم یا خوداموز یادگرفتن کارهای هنری یا آشپزی که اون هم طبق دستورالعمل انجام نمیدادم و مامانم باعصبانیت میگفت بهت میگم اینقدر ادویه بزن چرا گوش نمیدی غذارو خراب میکنی اما من به ذوق خودم مواد رو ترکیب میکردم و درنهایت غذام از غذاهای مامانم هم خوشمزه تر میشد 😎
ولی در همه ی مواردی که بااعتمادبنفس ،خلاق و بااستعدادو شجاع بنظر میرسیدم همه ی مواردی که موفق میشدم وجه مشترکی که داشتند انگیزه ی درونی بود ذوق و شوق ولذت بود…
در مورد چشم زخم هم از اول بهش اعتقادی نداشتم، برخلاف اکثریت که میگن ما تخم مرغ میشکستیم یا اسپند دود میکردیم و فلان دعا رو میخوندیم حالمون خوب میشد ، واسه من هیچوقت اینطور نشد 😄
یادم میاد یکی از اعضای خانواده تخم مرغ میاورد بنظرم خیلی بامزه وهیجان انگیز بود 😂😂😂 باذغال دایره میکشید اسمها رو میگفت و سکه میذاشت سر تخم مرغ و هرچی زیرلب میگفت تخم مرغ نمیشکست بعد میگفت چشم نخوردی و خودش تخم مرغ رو میشکست و یه انگشت میزد داخلش و یک خال هندی تخم مرغی میزد وسط پیشونی من 😂😂😂 حس سرمای خوبی بود😂 بعدا هم خودم میگفتم تخم مرغ بشکنیم ببینم کی چشمم کرده ،خودم باذغال اون دایره ها رو میکشیدم وسکه میذاشتم وزیرلب اسم میگفتم و تخم مرغه طبق معمول نمیشکست انگشتم وفشار میدادم بازم نمیشکست (یعنیامن ازبچگی ضدضربه بودم😄) وخودم میزدم به پیاله تا بشکنه به اون عضوخونواده میگفتم بیا این خال هندی رو تو واسم بزن 🤣🤣🤣🤣
ولی واسه من که شده بود یک نوع تفریح 😂😂😂
بعدا هم یکبار دیگه که حالم بد بود دادیم یکی ازفامیل که میگفتن در این تخم مرغ شکستن مهارت داره انجام داد اون هم گفت چشم نخوردی ، راستش الان که دقیقتر فکر میکنم به اون زمان یادم میاد منم اعتقاد داشتم به چشم زخم ولی اعتقاد داشتم من کسی نیستم که چشم میخوره اون هم براساس اینکه از بچگی که تخم مرغ میشکستن نه واسه من شکسته میشد نه حالم بهترمیشد، ولی میدیدم دیگران میگن چشم خورده بودیم تخم مرغ روی اسم فلانی ترکید ، باخودم میگفتم چجالب چرا من چشم نمیخورم ،این چشم شورا هم سلیقه ندارنا چشاتون رو خوب بازکنیددیگه،بدقت بیشتری نگاه کنیدبوخودا منم خاصم😎یطورایی احساس میکردم چشم خوردن کلاس داره 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 اون زمان چشم خوردن در ذهن من یه حس خاص بودن داشت انگار… چون مثلا طرف میگفت خواهرمن خیلی خوشگله وقتی میریم بیرون چشم میخوره میاد خونه سردردهستش…الان که به اون دوران فکر میکنم داره یادم میاد انگار اتفاقا دوست داشتم وقتی حالم بده بگن چشم خوردی یجورایی احساس خاص بودن بهم بده که خداروشکرهیچوقت هم واسه من پیش نیومد😂😂😂 وبعدهم که بزرگترشدم فهمیدم چرت وپرت هست نگاه میکردم به افرادی که بهش اعتقاد دارن میدیدم غالبا اکثریت کسانی که بهش اعتقاد دارن هیچ مورد انقدر خاصی هم ندارن که میگن ما چشم خوردیم میگه خوشگلم چشم میخورم وکم از خونه میاد بیرون در حالیکه دارم میبینم ادمایی خوشگلی که خودشون هم ذاتی که خوشگلن بماند چقدر آراگیرا 🤔آرا ویرا🤔 آراپیرا🤔 همون منظورم آراسته پیراسته هست وطنازانه هم قدم برمیداره وچشم نمیخوره که اگه ازچشم خوردن میترسید دیگه دلیلی نداشت آراسته پیراسته بیاد… چه ادمایی که چقدرخوشتیپن یا چقدرثروتمندن وچشم نمیخورن بعد اینایی که دوزار دستشون میاد احساس میکنن دیگه الان ترکیده میشن… دیگه اینقدر دیده بودم این موارد رو که به این نتیجه رسیده بودم خرافات وچرت وپرت هست…
اگه اشتباه نکنم باربارا دی انجلیس بود که محتوای نوشته ش این بودکه یه عده از مردم میگن ما دوست داریم حالمون خوب باشه اما فقط میگن درحالیکه خواسته قلبیشون این هست که حالشون بد باشه شایدعجیب بنظربیاد اما اونها حال خوب رو در درد ودل کردن در اینکه دیگران براشون دلسوزی کنن در حق به جانب بودن خودشون میبینن، ترجیحشون این هست که حق به جانب شناخته بشن و واسشون دلسوزی بشه تا اینکه مسئولیت زندگی وحال خوبشون رو بعهده بگیرن وارامش داشته باشن…
واسه چشم زخم هم همینه یه عده دوست دارن مسئولیت اتفاقاتی که واسشون میفته رو بندازن گردن یکی دیگه بهرحال دنبال مقصرهستن حالا یه اعتقادی مثل چشم زخم هم کارو راحتتر کرده، چشم زخم هم نباشه بلاخره یه موردی یا ادمی رو پیدا میکنن که تقصیرارو متوجهش کنن وازخودشون رفع مسئولیت بشه … یسری از مایی هم که در این مسیر هستیم میشه که فراموش میکنیم قانون رو وبجای نگاه به درون خودمون به بیرون از خود نگاه میندازیم ،دیگه اون بنده خداها که جای خود دارن ، خداهمگی مارو هدایت کنه 😇
سپاسگزارم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹