سریال زندگی در بهشت | قسمت 179 - صفحه 2 (به ترتیب امتیاز)

180 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    رضا زمانی گفته:
    مدت عضویت: 1930 روز

    سلام به استاد عزیز دل و خانم شایسته گل و دوستای هم فرکانسی عزیزم

    واقعا همیشه شگفت زده این هماهنگی شدم و میشم و اصلا ساعت ها میتونم مثال بزنم

    بعد یک چند روزیه یک سری سوال تو ذهنم بود در مورد عزت نفس و احساس لیاقت که با نشانه ها خدا و صحبت ها درونی خودم به یک منطقی میرسیدم و خب امروز هم این فایل عالی که تکمیلش کرد

    من گذشته خودم یادمه که تو دبیرستان یک لباس henry با شماره 14 داشتم تیم بارسا ، بعد کوچیک بود قشنگا یعنی دستمو میبردم بالا نافم میزد بیرون ولی علاقه داشتم به تیری هانری و اونو میپوشیدم و این علاقه باعث میشد بازیم یک لول بره بالا ، بعد این در من شکل گرفت که هرجا فوتبال میخوام بازی کنم اینو بپوشم و عالی بازی میکردم واقعا یک لول بالاتر از حالت های دیگه ، چون من تو تمرین تیم فوتبال بازی میکردم و اینجوری تو دبیرستان بازی نمیکردم ، من که همون بودم ،شاید بچه ها لول بازیشون فرق کنه ولی تو زمین فوتبال همه چی بهتره تسلط داری کفش خوب توپ خوب ولی اون نتیجه رو از خودم نیمدیدم و به این نتیجه رسیده بودم که خب شاید من سالن بازم و تو چمن نمیتونم خوب بازی کنم.

    من اتفاقا یک ماهیه که دارم تمرین میکنم با کش بدنسازی توی پارک جنگلی خب دارم به چیزی که علاقه دارم یا سبک زندگی شخصیم نزدیک میشم ترکیب چندتا علایقم

    بعد اوایل چون تازه شروع کرده بودم اعتماد به نفس نداشتم و حرف های ذهنم قوی تر بود تا دلایل خودم و ندای درونم.

    رفته رفته که نتیجه رو تو بدنم دیدم و میگفتم ایول داره جواب میده و کمتر به ذهنم توجه میکردم و تمرین میکردم و متوجه شدم راه رفتم با قدرت بیشتریه سرم بیشتر بالاست به راحتی به مردم نگاه میکنم و سعی میکنم تحسینشون کنم و یک دختر خانوم داشت دوچرخه سواری میکرد و لبخند زدیم بهم و دوست دارم بگم من اینو اون موقع به خاطر تغییرات هیکلم میدونستم ولی اینجور نبود اعتماد به نفسمو بالا برده ولی انگار از درون میدونستم که این کار کردن رو خودمه داره نتیجه میده و این رفتن به دل ترس ها این کنترل ذهن و اعراض نجوای ذهنه که داره کار میکنه ، چون خیلی دیدم نتیجشو و پیش فرض اتفاقی میوفته دنبال درون خودم میگردم میبینم چی تو فکر و باور هام تغییر کرده و باعث چه اقدامی شده که اون نتیجه به وجود اومده.

    و درمورد خانم ویلیامز و محقق ها و تنیس ها حرفه ای اینو دید که میشه همیشه بهتر وبهتر وبهتر شد و فرق بین باور خوب ، خوب تر و عالی رو دید

    محقق ها گفتن خب طبق دانش ما این پرز عاملشه:باور نه چندان خوب

    تنیسور ها گفتن این طرز فکر که توپ بدون پرز سرعتش بیشتره به ذهن من کمک میکنه که عملکرد بهتری نشون بده و در نتیجه تو ضرباتم تاثیر داره: باور خوب

    خانوم ویلیامز ( باور داشت ) که من اینقدر به خودم باور دارم ، به توانایی هام که سنگ هم بدین ضربه خوبی میزنم باهاش: باور عالی

    خب نتیجه هاشون هم مشخصه

    خداراشکر میکنم ، به معجزاتی که این جور به دقت وارد زندگی من میشن فکر میکنم اصلا مغزم نمیتونه درک کنه و هیچی نمیتونم بگم

    استاد آرامشتون رو دوست دارم و اون ابر های خفن که از سان روف و شیشه ها معلوم بود خیلی خوشگل بودن ، من از نگاه کردن به آسمون خیلی لذت میبرم

    امیدوارم تیم لایتینگ هم ببره و کلی کیف کنین

    همیشه شاد باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    نعمت اله صادقی گفته:
    مدت عضویت: 2618 روز

    سلام استاد گرانقدر و فهیمم

    وقتی که داشتین در مورد اعتماد به نفس صحبت می کردین و در مو د عوامل بیرونی من فیلم زندگی ام از سال 1395 و روند پیشرفتم را جلو چشمم مرور می کردم که از سال 95 تا الان بیش از 1000 دستگاه دوچرخه فروختم با اینکه یدونه دوچرخه هم تو مغازه ام نداشتم و همشون رو هم اول پولشو از مشتری بصورت اینترنتی گرفتم و بعد دوچرخه فرستادم واسش در حالی که خیلی از همکارای دوچرخه فروشم با اینکه چندصد میلیون دوچرخه دارن تو مغازه هاشون و شاید یک پنجم منم فروش ندارن، و این عاملش همون عامل درونی هست که شما دارین بهش اشاره می کنید و ضمن اینکه تو جملات آخرتون وقتی می گفتین رو خدا تون کار کنید کلمه خدذ شدیدا اینجوری برام بولد شد خود آ این یه مهنی خلگاصی برام داره که الان نمیتونم توکلمات بگنجونمش ولی میدونم شما و هرکسی که داره این کامنت رو می خونه حس منو می فهمه!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  3. -
    حمید امیری Maverick گفته:
    مدت عضویت: 1272 روز

    سلام و درود فراوان به استاد عباس منش عزیزم.

    استااااااااد شما قرار بود باورهای شاگردان تون رو تقویت کنید ،شما که زدین باور اون بنده خدا رو ترکوندین. اون شاگرد سمینار باور داشته که می‌تونه چشم بزنه ، الان اعتماد به نفسش اومد زیر خط فقر. وای چقدر خندیدم به اون قسمت که طرف قرار بوده بستنی بخره دیگه کلا نیومده سمینار.

    استاد خیلی صحبتهای ارزشمندی بود. فکر میکنم این فایل نیاز به برچسب هایی در مورد توحید یا عزت نفس هم داشته باشه.

    استاد من میخوام تجربه خودم رو از یک بازی ذهنی براتون بگم. یه بازی ذهنی که خودم برای ذهن خودم ساختمش و ذهنم باورش کرده و من دارم از آثار و نتایج بهره میبرم. قبلا هم توی کامنت نوشته بودم ولی الان شما با توضیحات تون مهر تایید زدین پاش.

    یه روز یه آقایی رو دیدم یه تی شرت سیاه تنش بود یه عدد 55 بزرگ وسطش نوشته بود. گفتم این 55 نماد چیه؟ بعدش به خودم گفتم 55 نماد پوله. من قراره پول گیرم بیاد. رفتم یه کمی جلوتر یه ماشین دیدم روی پلاکش عدد 55 داشت. گفتم این دومین 55 پس قطعاً من امروز پول گیرم میاد. طرفای غروب بود یه sms واریز به حساب اومد. از جایی که فکرش رو نمیکردم. و بعد از اون این مهر تایید پای این نماد 55 خورد. هر وقت 55 میبینم میگم اگه دو تا 55 دیگه ببینم بازم پول گیرم میاد، یا طی امروز و فردا پول گیرم میاد. استاد توی 90% مواقع جواب میده. وهاب و رزاق عالم برای بخشیدن به فرکانس من جواب مثبت میده، نه به اعداد و ارقام. ولی من با این بازی ذهنی فرکانسم رو مثبت میکنم. خلاصه اینکه استاد من هر وقت پول لازم بشم دنبال 55 ها میگردم. از پلاک ماشین گرفته تا شماره موبایل روی تابلوی مغازه ها. حتی شده یه جرثقیل کنار خیابون که روش نوشته SWL-55 (وزن باربرداری ایمن). و من مطمئنم وهاب عالم همیشه و همیشه به فرکانس من پاسخ میده.

    خیلی ممنونم ازت استاد عباس منش. چقدر نکات مثبت و توحیدی و ارزشمند از شما یاد گرفتم و چقدر مهر تایید زدین پای باورهای درستم. قانون همیشه جواب میده.

    در پناه رب العالمین همواره شادکام و ثروتمند و سلامت و موفق باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
    • -
      رضوان یوسفی گفته:
      مدت عضویت: 2226 روز

      به نام خدای مهربان

      سلام حمید عزیز و ثروتمند

      چه بازی ذهنی قشنگی. من وقتی ساعت رو نگاه می کنم و ساعت و دقیقه ها رند باشند،(11:11 یا 21:21 یا 23:23و…) میگم خدا یه پیام خصوصی برام فرستاده و الان منتظره ازش درخواست کنم. درخواستم رو میدیم و خدا را شکر می کنم.

      رفتم در مورد عدد ابجد 55 یه سرچی کردم، تعابیر جالبی داشت.

      شماره 55 دارای انرژی شگفت انگیزی است و فرشتگان این شماره را برای ارسال به افرادی که بسیار خلاق ، به طور کلی مثبت ، فعال و کنجکاو هستند انتخاب می کنند.

      این یک عدد ثروت است که توسط فرشتگان برای تشویق فرد در تعقیب رویاها و آرزوهایش ارسال می شود

      اگر شماره 55 را مرتباً مشاهده می کنید ، می توانید مطمئن باشید که فرشتگان نگهبان نیز آنجا هستند تا در تصمیم گیری به شما کمک کنند. حتی اگر یک گام “اشتباه” بردارید ، آنها اینجا هستند تا از شما حمایت کنند

      میدونم که شما 55 را تصادفی برای یه بازی ذهنی انتخاب کردید، ولی هیچ تصادفی، تصادفی نیست، حکمتی داره.

      برو حالش رو ببر.میتونید،پول بیشتری طلب کنید.(خنده)

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
      • -
        حمید امیری Maverick گفته:
        مدت عضویت: 1272 روز

        سلام و درود به رضوان عزیز ، خواهر مهربونم. سپاسگزارم از لطف و محبت شما و اینکه اینو برام پیدا کردی. یه سری چیزها هست چونکه پایه و اساس علمی نداره یا نمیشه اثباتش کرد ما بهش میگیم شایعه، دروغ، خرافات و چیزهای دیگه. ولی وقتی بشه ذهن رو وارد یه موضوعی کرد که با باور کردن یه موضوعی یه شرایطی رو خلق کنه پس چرا انجامش ندیم؟ مگه جز اینه که باورهای ما تبدیل میشن به اتفاقات زندگی مون. پس بهش اعتماد میکنیم.

        عدد 55 رو من کاملاً همینجوری انتخاب کردم. یه نفر رو دیدم روی تی شرتش یه 55 بزرگ نوشته بود. منم گفتم این برای من نماد پوله. الان یه وقتایی میشه توی ترافیک دو تا ماشین جلوم هستن، هر دوشون 55 دارن روی پلاکشون.

        سپاسگزارم ازت بخاطر این سرچی که برام انجام دادی و همینطور زمان ارزشمندی که برام کامنت نوشتی.

        الهی که همیشه همیشه زندگیت پر از نعمت و ثروت و فراوانی باشه.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    آرمین اصغری گفته:
    مدت عضویت: 2361 روز

    💎سلام استاد عزیزم 💎

    سلام هم فرکانسی عزیزم

    من دیپلم ردی بودم ودنبال کار بودم

    قبلش کاسب بودم وبخاطر باورهای خوبم پول خوبی ازکاسبی درآوردم که تونستم خونه وزمین بخرم

    وبعدش هم بخاطر یکسری باورهای اشتباه کاسبیم کساد شد وکنارش گذاشتم

    همه میگفتند که تو با دیپلم ردی نمیتونی کار جور کنی

    من باورم این بود که یه کار بسیار خوب برام جور میشه

    توسط خانومم رفتیم (مطب )پیش یه خانوم دکترکه دومین سهام دار بیمارستان بود

    من اصلا حضورا نرفتم وبه خانومم گفتم توبرو صحبت کن

    خانوم دکتر بدون اینکه من رو ببینه

    برام نامه زد به کارگزینی بیمارستان جهت مصاحبه

    (از دید بقیه هیچکسی که هیچ شناختی نسبت به طرف نداره چنین واسطه گری نمیکنم و فقط آشنایان خودشون رو معرفی میکنن)

    درعرض3روز مصاحبه وسپس لباس خریدن وبعدش سرکار رفتن

    ببینید چقدر ایمانم واعتماد بنفسم بالا بود که سریع حل شد

    اما چون فضای بیمارستان جو منفی داشت وبا بیمارها سروکار داشتیم

    من1هفته بعد انصراف دادم

    وبعدش هم همون کارگری ساختمانی رو ادامه دادم

    که بعدش رابطه من با پسرخاله خانومم بیشتر شد

    بهش گفتم آقامیلاد میتونی جایی معرفی کنی که برم سرکار

    من رو معرفی کرد به یک شرکت

    که اون شرکت منو معرفی کردبه اداره

    در اون زمان اون کار کار رویایی من بود وهمه انگشت به دهان مونده بودن

    که داستان آشنایی من با شما هم درهمون اداره بود

    نکته قابل توجه اینه که تمامی اون افرادی که اونجا مشغول شدن

    (نیروهای شرکتی که بامن اومده بودن پارتیهای بسیار بسیار بسیار بزرگی داشتن بامدارک دانشگاهی معتبر وازطرفی بیشترشون پدرهاشون هم در اونجا شاغل بودن وازطرفی جانباز بودن)

    اما من هیچکدام ازاینها رو نداشتم وخیلی راحت رفتم سرکار

    وحالا بعدازگذشت 4ونیم به فکر بیرون اومدن ازاینجا هستم

    دراین مدت تونستم دانشجو بشم ودرحال گرفتن لیسانس هستم

    هرچند هنوز کاری که عاشقش هستم رو پیدا نکردم

    اما همین اینکه توسط یکی از افراد مهربان اداره شما را پیدا کردم برایم یه دنیا ارزش دارد

    شاید توسط باورهای نصفه ونیمه وشرک آلودم چیزهایی رو بدست میاوردم

    اما اما

    تنها راه رسیدن به این همه آگاهی ناب

    آشنایی باشماست

    که ازمن یک انسان دیگه ای ساخته

    واینقدر آگاهی هایم زیادشده که باورهای اشتباه نویسنده های مشهور انگیزشی جهان را به راحتی متوجه میشوم

    استاد عزیزم من وقتی سنم پاینتر بود

    خیلی به شانس اعتقاد داشتم

    مثلا میگفتم فلان سنگ شانس میاره

    البته خوشبختانه فقط به خوش شانسی اعتقاد داشتم

    و به ائمه ها وامامان خیلی وابسته بودم واگر به مشکلی میخوردم

    مثلا از اما رضا یا امام حسین درخواست میکردم

    و وقتی بزرگترشدم باورهام نسبت به اینها کمتر شد

    یکی از باورهام این بود که مثلا مهره مار یا دعاهای رزق و روزی رو از افرادی که کنار خیابون میفروشن تهیه کنم

    که در مجردی رفتم مهره مار خریدم

    وباورم این بود که افرادی بیشتری به من جذب میشوند که این اتفاق برام میفتاد

    بعدا که با شما آشنا شدم دیگر این جور خرافات رو کنار گذاشتم

    ویکی از حرفهای زیباتون در خصوص اینکه افرادی که مهره مار میفروشند

    چرا خودشون از زندگی خوبی بهرمند نیستند

    خلاصه استاد جان

    اعتماد به نفس من خیلی خیلی بالاست ودارم غوغا به پا میکنم

    خدارو هزاران مرتبه شکر که به این درجه از موفقیت رسیدم

    خیلی خیلی ممنونم ازشما بابت تهیه این فایل بسیار زیبا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  5. -
    Asma Heravi گفته:
    مدت عضویت: 1660 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام به استاد عزیزم

    استاد جان چقدر عالی بود اینکه هر مقاله ای میخونید

    و چه درسهایی به ما میگید..

    من بعد از شنیدن هر فایلتون میشینم فکر میکنم و میفهمم کدوم قسمت زندگی م اعتماد به نفس نداشتم براتون مثال میزنم که چی شد بعد از کار کردن روی خودم..

    من مادر زادی انگشتان پام روی هم هستند و همیشه توی ذهنم بود هرگز بدون جوراب نباشم احساس میکردم خیلی زشت و اعتماد به نفس نداشتم

    حتی استخر نمیرفتم یا جایی که شلوغ فکر میکردم همه نگاه میکنن البته اینا همش فکر الکی بود ولی در رفتار من تاثیر می گذاشت

    از روزی با شما آشنا شدم و روی خودم و عزت نفسم کار کردم واقعا واقعا تمام افکارم عوض شد اصلا نگاه نگران برام بی اهمیت شد چون خودم و لذت خودم از تجربیات زندگیم ارزشمند تر شد

    وبعد به تک تک اعضای بدنم عشق میورزیدم و واقعا انگشتانم رو دوست دارم😍😍❤ و نشانه خدا در وجودم میدونم و چقدر من نگاهم تغییر کرد و چون ذهنیتی م عوض شد اصلا کسی دیگه توجه نمی کرد به پاهای من

    در صورتیکه قبلا به خاطر احساس بد خودم بخاطر بی جورابی همه توجه میکردند و چقدر لذت ها تجربه کردم چقدر لب ساحل با اعتماد نفس دویدم و لذت بردم دیگه اصلا برام مهم نبود نگاه کنند یا نکنند مهمونی ها…مسافرتها..

    خدایا شکرت

    الان دارم درک میکنم دوست داشتنی بودن آدمها به عزت نفسشون که ممکن اون رو با عامل بیرونی بدست آورده باشن..

    این قسمت داستان یاد مثال استاد میفتم که در مورد آلبرت انیشتن president میخواسته به دیدنش بره خانمش گفته لباس رو عوض کن..فلانی ها میخوان بیان دیدنت گفته اگر دیدن من میان من اینجا راحترم اگر دیدن لباسام میان برن تو کمد کلی لباس😄😄😄😄

    اینه واقعا خوش بحال کسانی به این درجه برسند که نیاز به عامل بیرونی برای داشتن اعتماد نفس ندارند..

    استاد عاشقتونم واقعا از تک تک حرفاتون سعی میکنم در زندگیم استفاده کنم عمل نه فقط به عنوان حرف قشنگ بشنوم سلام زیاد به خانم شایسته عزیز برسونید..

    من با شما عاشق خودم و خدایم شدم💞💞💞💞💞💞💞💞

    یه دنیا دوستون داریم سپاسگزارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  6. -
    لیلا طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 3184 روز

    روز سوم تعهد من به توجه به زیبایی ها و مرور قانون.

    خدایا ما را به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آنها نعمت داده ای و نه کسانی که بر آنها خشم گرفته‌ای و نه گمراهان .

    خدایا ما رو پاک کن از بدی ها قلبهای مارو پاک کن از عجله داشتن و عجول بودن برای نتیجه گرفتن و به قلبهای ما آرامش عطا کن . خدایا به ما تمرکز بر زیبایها رو در هر شرایطی یاد بده.🙏🙏🙏

    استاد جان خیلی ازتون سپاسگزارم که به ندای قلبتون عمل میکنید و این فایل آگاهی بخش روی سایت قرار گرفت.

    اهمیت خودباوری و عزت نفس و احساس خود ارزشی در برخورداری از نعمت ها در همه جنبه های زندگی در روابط در ثروت و در سلامتی..

    استاد جان من با گوشت و پوست و استخوانم اهمیت احساس خوب و عالی داشتن نسبت به خودم رو در تجربیاتم لمس کردم بقول شما[ عزت نفس چیزی نیست که یک روز روش کار کنید و برای همیشه اون بالا بمونه همیشه و همیشه باید روش کار کرد و من هر روز زمان گذاشتم و زمان میذارم تا هر روز اعتماد به نفسم را بالاتر بالاتر ببرم.]

    استاد جان من دو ماهه که دارم دوباره از اول روی دوره عزت نفس کار می کنم روی سه جلسه اول اونم به‌دلیل تضادی که توی رابطه عاطفی من پیش اومد من با کسی در ارتباط بودم که همش استرس داشتم نکنه کار نادرستی انجام بدم و اون آدم ناراحت بشه و بزاره بره و تمام مشکلاتی که یک همچین رابطه ای به همراه داره رو داشتم تجربه میکردم من اون رابطه رو تموم کردم و شروع کردم به کار کردن روی عزت نفسم من تا همین جاش که سه جلسه اول رو نوشتم، بارها و بارها دیدم و در موردش فکر کردم سعی کردم خودمو سرزنش نکنم سعی کردم احساس گناه رو از خودم دور کنم و خودمو ببخشم سعی کردم قربانی شرایط نباشم و گله و شکایت نکنم بلکه قدرتمندانه خودم مسئولیت حال خوب خودم و خلق تجربیاتم رو بپذیرم نتیجه این شده که من خود به خود بدون اینکه احساس کنم که تغییر بزرگی کردم فردی رو ملاقات کردم که مسئولیت پذیره و همه جوره میخواد با من باشه و منو همینجوری که هستم میپذیره و قبول داره و کاملاً تحسین میکنه ..میخوام بگم اینکه میگید اون چیزی که تأثیرگذاری ایجاد میکنه اعتماد به نفس شماست نه ظاهر شما حقیقتاً درسته، ظاهر من هیچ تغییری نکرده اما درونیترین افکار و باوهای من چرا..اونم با دوره ی عزت نفس..که ما رو دعوت میکنه به درونگری درباره افکار و باورهایی که نسبت به خودمون داریم و مهمتر از اون تمریناتی که عزت نفس مارو میسازه.. اینکه میگید یک فاکتور دیگه ای هست که داره کارا رو انجام میده و اون اعتمادبه‌نفس درونیه اون احساس قدرت، اون احساس اعتماد به نفس، اون احساس خودباوری، اون احساس خود ارزشی، اون احساس لیاقت داره کارا انجام میده هم تو روابط هم توی بیزینس هم تو زندگی صد درصد درسته👏👏👏👏

    استاد عزیزم وقتی میگید که واقعیت اینه که اون اعتماد به نفس بالاتره که داره کارا رو انجام میده نه انگشتر نه دستبند ه پرز کمتر توپ‌تنیس.. صد در صد حقیقته..

    ” اون چیزی که ما باید بهش فکر کنیم و در خودمان ایجاد کنیم اعتماد به نفسه خودباوریه اون احساس خوب اون احساس قدرته که وقتی در آدم ایجاد میشه کار را بهتر انجام میشه توانایی ها بیشتر به ظهور می رسه اتفاقات بهتر رخ میده…” بخدا که شما دارید صد در صد درست میگید و من تجربه ش کردم بارها و بارها..

    حالا سوال من باید این باشه:

    انجام دادن چه کارهایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    ایجاد چه باورهایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    گذشتن از چه ترس هایی عزت نفس منو بالاتر میبره؟

    با انجام چه کارهایی به خودم افتخار می کنم؟

    من با انجام چه اقدامات عملی به احساس عزت نفس و احساس موفق بودن می‌رسم؟

    و هر روز این کارا رو انجام بدم هر روز عزت نفسمو بالاتر ببرم.. در این صورت نتایج منم خود به خود عالی تر میشه.

    باید این سوالا روازخودمون بپرسیم:

    چه جوری احساس لیاقت و خود ارزشی مونو باید ببریم بالا ؟

    چه جوری خودمون رو بیشتر دوست داشته باشیم؟

    چه جوری قدرت رو در درون خودمان پیدا کنیم نه با عامل بیرونی که اگر اون نباشه ما احساس ضعف کنیم؟

    فکر کنیم به دلایل درست اتفاقات..

    بله استاد جان شما درست می فرمایید این عوامل بیرونی نیست که موفقیت ها رو میسازه ..همه ما تو این سایت الهی بارها و بارها و بارها تجربه اش کردیم ولی باز هم باید به خودمون یادآور میشیم..

    استاد جان شما خودتون چقدرزیبا این عزت نفس درونی رو ساختین و موفقیت رو در تمام ابعادش تجربه کردین .

    یه شخصی که الان یادم اومد و خیلی برای من الهام بخشه و به نظر من مصداق داشتن همین اعتماد به نفس درونیه که استاد میگن.. بازیگر سریال گیم آف ترونز پیتر دینکلیج هست.. که قد کوتاهی دارن ایشون ولی من عاشقشم .. خیلی جذابه خیلی قدرتمنده خیلی تحسین برانگیزه و بازیگر فوق العاده ایه.

    در آخر می خوام  یک نکته ای رو به خودم یادآور بشم و دلایل درست اتفاقات عالی این روزهای خودم رو ببینم این که هر یک ثانیه بودن تو این سایت الهی و خوندن و نوشتن و تفکر کردن و عمل کردن چنان با اهمیته که شاید چیزی مهمتر از اون نباشه ولی ذهن من ممکنه بگه برو کارهای مهم تر و انجام بده در حالی که چه کاری مهم‌تر از کاری که در من آرامش عمیق هر لحظه رو ایجاد میکنه.. چی مهمتر از تقویت عضله زیبا بینی که تجربه بهشت رو برای ما به ارمغان میاره .. پس خیلی مهمه دلیل اتفاقات خوب و خواسته رو بدونیم دلیلش احساس خوبیه که آگاهانه داریم ایجادش می‌کنیم با پاشیدن رنگ سفید روی سیاهی ها هر روز بیشتر و بیشتر.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
  7. -
    سید کاظم فلاح گفته:
    مدت عضویت: 3310 روز

    چی داره برای من کار میکنه؟

    این توانایی منه ( انرژی درون منه ) که داره کار میکنه

    نه شکل و قالب سایت

    نه جای پست های سایت

    نه شکل عکسها و گرافیک سایت

    نه سایز و مدت زمان فایلهام

    نه فرمت فایلهام

    نه کیفیت صوتی و تصویری فایلم

    نه تعداد فایلهای محصولات

    نه مدل صحبت کردنم و تن صدام

    نه قیافه و فیزیکم

    نه پوششم و تصویر پشت زمینه

    نه تبلیغات

    نه تکنیک های بازاریابی و فروش

    نه ایمیل مارکتینگ و سئوی سایت

    نه کامنت ها

    نه تایید دیگران

    نه حرف دیگران

    نه تهدید و انتقاد دیگران

    نه وسایلم

    نه محل کارم

    نه محل زندگیم

    نه خانوادم

    نه پارتی و آشنا

    نه گذشتم و سابقم

    نه اینستاگرام و تلگرام

    نه تعداد پست های تو پیجم

    نه ترتیب پست گذاشتنم

    نه وعده وعید دیگران

    نه شریکم و همکارم

    نه محل مغازم

    نه ویترین مغازم

    نه وسیله ای که سوارشم

    نه اون برندی که ساختم

    نه لوگوم

    نه آبو هوای مساعد برای کار

    نه حتی رضایت مردم

    نه نه نه نه نه هیچ چیز جز انرژی درون من ( خدا ) عامل رشد و پیشرفت و قدرت من نیست.

    مرسی استاد که بازهم یادمون اوردی

    استاد یادته تو اون فایلی که برام فرستادی گفتی ” وقتی دلم بگه برای یکی فایل بفرستم این کارو میکنم ”

    اون فایلی که برام فرستادی دیشب دوباره منو بُرد بالا

    دوباره گوشش دادم و دوباره بهم یادآوری کرد که کاظم همه چــــــی خداستاااا ، یادت بشه ، نگاه غیر مادیتو حفظ کن

    استاد اونجا بهم گفتی ” تهـــــــه همه خواسته ها همین احساسه که بتونی خودتو با همه چی یکی ببینی”

    و این جمله باز هم منو آورد تو همین لحظه و بهم اجازه داد که فارغ از هر نتیجه ای از همین آگاهی لذت ببرم ، راضی باشم و برام کافی باشه و ازش قدرت بگیرم

    ای وااااااااای که چه قدرتی تو این نگاهه که ” همه چیز رو خدا ببینی و بتونی احساس کنی که تو غنی هستی و هر چیزی که میخوای رو همین الان داری ”

    خــیلی دوست دارم استاد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای:
    • -
      زهرا بخشی گفته:
      مدت عضویت: 2441 روز

      سلام آقا کاظم

      من ی کسب و کار اینترنتی دارم . جملات اول گامنت شما دوباره منو هوشیار کرد که بجای گذاشتن تمرکزم روی حاشیه روی اصل تمرکز کنم و احساس لیاقت و عزت نفسم رو بالا ببرم تا هدایت بشم به انجام کار درست که بیشترین ننیجه رو توی فروش من ایجاد میکنه با کمترین تلاش فیزیکی . ممنونم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پردیس گفته:
    مدت عضویت: 2308 روز

    استاد عزیزم سلااام!

    من معمولا فایلای جدیدو نمیبنیم، چون نمیخوام عالم بی عمل باشم مدتیه سعی میکنم ذهنمو پر از اطلاعات نکنم و فقط به دانسته هام عمل کنم، ولی یه حسی بهم میگفت اینو ببین، این مهمه! و بووم!!! جواب سوالی که مدتها بود ذهنمو درگیر کرده بود رو خیلی صریح از زبون کسی که بیشتر از هرکسی به کلامش ایمان دارم شنیدم!

    مدتی بود یکی آشناهامون با یه پسر خیلی خوب آشنا شده بود، این پسر هم از نظر تحصیلی، هم از نظر ظاهری توی لول خیلی مورد پسندی بود، اخلاقشم که هیچی، حالا آشنای ماهم از نظر تحصیلی و اخلاقی خیلی خوبو باحال بود ولی جوری که این پسره انقدر بهش احترام میزاشتو بهش عشق میداد به نظرم زیادی بود(البته همش بخاطر اینه که ما فکر میکنیم عامل دیگه ای دخیله! فکر میکنیم ظاهره که مهمه، تحصیلاته که مهمه، پوله که مهمه یا اینکه کدوم محله میشینی مهمه) ولی همه ی اینا حواشین! همه ی اینا ابزارین که ما خودمونو بهشون وابسته میدونیم برای اینکه دوست داشته بشیم، برای اینکه بهمون احترام بزارن، برای اینکه جدیمون بگیرن، برای اینکه به خودمون بتونیم اجازه ی ورود نعمت ها یا آدمای مورد علاقمون رو به زندگیمون بدیم، فکر میکنیم اگه یکم عضلانی تر باشیم دخترای بیشتری جذبمون میشن، پس عضلانی بودن رو ابزار مورد نیاز برای جذب دخترای بیشتر میدونیم!(که میشه عامل بیرونی، یعنی یه میزانی که عضلاتمون کمتر بشن دخترا هم کمتر میشن و برعکس) یا فکر میکنیم هرچی خوشگلتر باشیم، چشامون رنگی باشه یا انداممون فلان باشه پسرای بیشتری عاشقمون میشن و برعکس!

    – من وقتی خیلی این قضیه بهم ثابت شد که توی اطرافیان و دوستانم دیدم! دوستی داشتم که از زیبایی هیچییی کم نداشت، انقدر زیبا بود که با اینکه اعتماد به نفس نداشت بازم زیباییش غیرقابل انکار بود، چشمای رنگی بسیاار خوشرنگ، مژه های خیلییی بلند و خوش حالت ، پوست خوشرنگ، دندونای سفید و ردیف و لبخندش که دل من که دختر بودمم رو میبرد🥴😂

    یادمه دلم خیلی میخواست باهاش دوست بشم اوایل وقتی دیدمش، هی میخواستم نگاش کنم و ناخودآگاه فکر میکردم آدم خیلی خاص و عجیبیه، یکم نگران بودم چون حس میکردم خیلی از ما بهترونه و قرار نیست بهم محل بده!(خودمم اونموقعا ته دلم فکر میکردم زیبایی خیلی مهمه، خیلی مهمه که از نظر ظاهری جذاب باشی وگرنه آدم خاصی نیستی و درکل زیبایی ظاهری از نظرم هم توی روابط عاشقانه و هم دوستی مهم بود! اونموقع هنوز درک درستی از قانون نداشتم و خیلی درگیر حواشی میشدم) جالبیش اینه که بقیه اونجوری که من اونو زیبا میدیدم نمیدیدن، یه حس مسخره کردن نسبت بهش داشتن، دستش مینداختن و درکل تحویلش نمیگرفتن، من فکر میکردم از روی حسادت این کارارو میکنن ولی وقتی بهش نزدیکتر شدم دیدم خیلی از خودش بدش میاد، خود انزجاری شدیدی داشت، خیلییی برام جای تعجب بود هی بهش میگفتم توی دیوونه اینهمه زیبایی رو نمیبینی؟ هی سعی میکردم بهش حالی کنم ولی هرچی من میگفتم اون بیشتر مقاومت میکرد، بعدها فهمیدم اون از بچگی توی جمع های ناسالم خانوادگی میرفته که همش بهش میگفتن چقدر لاغریو چرا گوشت به تنت نیست، اونم چون به مدت ۸ سال یا بیشتر هرروز توی این فضاها بوده خب معلومه که اینهمه ذهنش نسبت به زیبا بودنش مقاومت میکنه، وقتی از شرایطش برام تعریف کرد فهمیدم اعضای این جمع همه توی فاز ایراد گرفتن از همو مسخره کردن همدیگن و اونم وارد همین وادی شده بود!..

    من و چندتا دیگه از بچه ها باهاش دوست شدیم، خیلی زود صمیمی شدیم و همش ازش تعریفو تمجید میکردیم، کلا جمع سالمی بودیم، همه حمایتگر و خیلی مهربون بودیم باهم. خیلی باورش نسبت به خودش بهتر شده بود، حتی بقیه ی بچه ها هم متوجه زیباییش شده بودن‌ بخاطر احساسش که تغییر کرده بود اما خب، چون عادت کرده بود از بقیه این تعریفو بگیره هنوز به صورت بنیادین تغییری نکرده بود و اگه یکم ولش میکردی یا بهش یادآوری نمیکردی که زیباست انقدر به خود انزجاری میرسید که گریش میگرفت.

    روابط خوبی نداشت، بعد از یه مدتی توی رابطه هاش طرف مقابل ازش زده میشد، چون به شدت محتاج تایید و توجه بود!

    راسش خودمم رابطم باهاش کمرنگ شد، دیگه همفرکانس نبودیم، بعد از مدتها همین چند وقت پیشتر دیدمش، صورتش کلی جوش زده بود، ناراحت شدم، انگار برگشته بود سر خونه ی قبلی، حاضر نبود ماسکشو لحظه ای بیاره پایین تا عکس بگیریم، اصلا از خوش رضایت نداشت و راسش دیگه به نظرم خیلی زیبا نمیومد، ظاهرش خیلی فرقی نکرده بود اما دیگه حس خوبی ازش نمیگرفتم…

    جالبه یکی دیگه از دوستامم چون بهش گفته بودن شبیه فلان بازیگریه خیلی باورش شده بود و بخاطر همین کلی احساس زیبایی میکرد، در صورتی که به نظر من واقعا زیبا نبود اما وقتی بعد از چند ماه دیدمش فهمیدم چقدر بقیه زیبا میبیننش، خودمم دیگه مثله قبل این حسو نداشتم که نازیباست! واقعااا جهان همش فرکانسه!

    من خودمم جدیدا خیلی اینو تجربه میکنم که بقیه دقیقا همون نگاهی رو به من دارن که خودم در دنیای خیال نسبت به خودم دارم! یادمه یکسری توصیفات خاص رو توی ذهنم درباره ی خودم پذیرفته بودم، (مثلا یکیش این بود که موهام خیلی زیباست) و از فرداش همه خیلی به موهام توجه میکردن و از چپو راست میگفتن چقدر زیباست! خیلی لذت بخش بود، لذتبخشترین قسمتشم اینه که تو خودت آگاهانه خلقش کردی🥰 تازه من چند سال پیش بخاطر استرس ریزش مو گرفته بودم و موهام کم شده بودن اما با این حال تعداد افردای که موهای منو بعد از ریزش زیبا میدیدن خیلیییی بیشتر از کسایی بود که وقتی موهام خیلی پر بود ازش تعریف میکرن، اونموقع تقریبا هیچکس ازشون تعریف نمیکرد.

    استاد عزیزم چقدر حرفای شما ارزشمند و تاثیر گذار بودن، مثالاتون با چسب ده قلو چسبیدن به گوشام! خیلی خیلی خوشحالم که شما رو دارم🌸

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 22 رای:
  9. -
    رویا مهاجرسلطانی گفته:
    مدت عضویت: 2198 روز

    قسمت یکصد و هفتاد و نه

    سریال بینظیر زندگی در بهشت

    و بهشتیانش

    با درود و سلام خدمت استاد عباسمنش و خانم شایسته عزیزم و دوستان سایت عزیزمون

    این قسمت از سریال در باره باورهایی که باعث موفقیت و بالابردن اعتماد بنفس میشه

    من از آخر این قسمت سریال میخوام شروع کنم که استاد مبحث چشم زخم رو مطرح کردند و اتفاقا اون هفته مهمان داشتم که خواهرم و دوتا از خاله هام میهمان من بودند و همین صحبت چشم زخم رو با آب و تاب تمامی با دلایلی که بنظرشون هم خیلی منطقی بود رو مطرح میکردند….

    اینکه فلانی سرش بلا اومد از این بود که توی چشم بود …. و یا اون فلانی بلا سرش اومد از چشم شور بود و تازه آخرش رو به من ربط دادند که آره خودت که ورشکست شدی و خانه و مال و پول و کارخونه و ماشینات و باغت رو از دست دادی بخاطر این بود که توی چشم افتادی و مدام پشت سرت حرف و سخن بود و همینا باعث شد که چشم شور زندگیت رو از دست بدی … خلاصه ما هر چی این صحبت ها رو انکار میکردیم ولی هیچکدومشون زیر بار نمیرفتن و حتی خواهرم که دیگه بدتر از همه ی اونها میگفت که یک دلیل علمی وجود داره که دانشمندان کشف کردند که یک انرژی بنام چی نمیدونم الان اسمشو یادم نمیاد ( الکترون چی ) که یک انرژی بسیار منفی هست که فقط با رنگ آبی فیروزه ای خنثی میشه همون سنگ آبی هایی که از قدیم و ندیم با سنجاق قفلی به لباس بروبچه ها وصل میکردند و یا هنوزم توی خونه ها و مغازه ها و محل های کسب و کار به درو دیوار و کنار تابلویهای واینکاد نصب شده ….. البته منم قبلانا چند سال پیش به این خرافات اعتقاد داشتم 😄 😇 ولی الان تمام اینها رو از زندگیم خارج کردم و کلا اصلا باور ندارم …

    خلاصه من هر چی میگفتم .. البته شماها درست میگید خیلی ها نظر تنگ هستند و همیشه حسرت پیشرفت های زندگی مردم رو میخورند ولی ناخواسته در درجه ی اول این تنگ نظری ها و حسرت خوردن ها به خودشون منعکس میشه و طبق قانون جهان هستی در تنگدستی بیشتر و بیشتر و حسرت به دل بیشتر و بیشتری هدایت میشوند و بعد من فهمیدم که اصلا به هیچ سراطی نمیشه این باورو ازشون گرفت … یعنی کسانی که توی مدار نباشند بقول استاد میخ در هاون کوبیدن … و من هم که چند سالی هست روی باورام کار کردم بهیچ عنوان توی کَتم نمیرفت در نتیجه اعراض کردم و اونها هم داشتند به سخنرانی هاشون با آب و تاب تمامتر ادامه میدادند و حتی این ترس درونشون شدت داشت که مبادا ازشون تعریف کنید و یا از وسایلشون تعریف کنید و یا از خوبی هاشون تعریف کنید چون نگران این بودند که نکنع یوقت چشم بخورند 🤔🙄🙄 خلاصه طبق عاادات همیشه گیم ( البته

    بعد از آشناییم با قانون جذب و استاد عباسمنش ) 🤗منم مدام از خوبی ها و زیبایی ها تعریف میکردم و میگفتم اتفاقا من خیلی دوست دارم .. هم از خوبی ها و زیبایی های زندگی خودم تعریف کنم و شکر گذار باشم و هم دوست دارم از زیبایی ها و خوبی های دیگران تعریف کنم و شکر گذاری کنم برای آنها ها آرزوی بهترین ها رو بکنم .. ولی با سیلی از مخالفت و چشم غره ها مواجه شدم .. حتی بعدا که برای دخترم تعریف کردم یهو دیدم که دخترم هم بدتر از اونها و به حمایت از اونها با من جبهه گرفت ..

    و تمام این خزولات و خرافه ها بخاطر همین پایین بودن عزت نفس هستش و آدم ها نمیخواهند اشتباهات خودشونو به گردن بگیرند و دوست ندارند که به باورهای درست و مناسب و قدرتمند هدایت بشوند .. البته باورهاشون خیلی هم قدرتمند هستش ولی در جهت نادرست و نامناسب

    یک ضربالمثل قدیمی هستش که چاه نکن بحر کَسی…. اول خودت دوم کَسی

    حالا شاید این ضربالمثل زیاد به چشم زخم ربطی نداشته باشه ولی در واقع میخواد بگه که برای هیچ کسی چاه نکن و اشکال تراشی نکن و کار منفی انجام نده .. چون گریبان خودتو اول میگیره

    خلاصه استاد جان ما با همچین اطرافیان و جامعه ای طرف هستیم

    خب دقیقا استاد عزیزم

    شروع این قسمت رو با دیدن یک ویدیو تحقیقاتی راجب بازی تنیس شروع کردند

    بازیکنان تنیس به چندتا توپ نگاه میکنند و بعد انتخاب میکنند.. و بعد پرسیدند که چرا به این توپ ها نگاه میکنند ..؟؟؟ مگه این توپ ها چه فرقی با هم دارند؟؟؟

    نتیجه گیری از این تحقیقات.👇👇👇🏐🎾🎾

    وقتی این توپ ها نو هستند پرز هایی داره و هنوز با اونها بازی نشده .. و چون این توپ ها هنوز پرز داره باعث کندی پرش آنها میشه

    اینکه… بازیکنان حرفه ای تنیس برای اینکه باور دارند که پرز های روی توپ تنیس ممکنه از سرعت

    عمل و شتاب توپ بکاهد و بعلت اصطکاک با هوا بخوبی سرعت نداشته باشه برای همینه که با توجه و دقت بیشتری توپ بازیشونو انتخاب میکننند .. و این باور و اعتقاد در ذهنشون بوجود آمد که عوامل بیرونی باعث بُرد و باختشون میشه و یک اعتماد

    بنفس و تاثیر روانی ایجاد میکنه ….. ولی در واقع اون احساس درونیع که باعث ایجاد اعتماد بنفس میده و در واقع به خودشون و به میزان کار کردن روی خودشون اعتماد ندارند و یک احساس خود کم بینی باعث میشه که خودشو به شکل دلخواهش قبول نداشته باشه ..

    در واقع بازیکنان آگاهانه یا ناآگاهانه از قانون استفاده میکنند و باورشون این هست که اون احساس قدرت رو با دیدن توپ ها و اون پرزها هست که

    در وجودشون ایجاد میکنه که با ضربه ی بیشتر راکت به اون توپ ها بازی میکنند و امتیاز میگیرند …

    واین اعتقاداتی که حتی مممکنه در چیزهای دیگری هم وجود داشته باشه

    مثل دستبند و یا انگشتر و یا لباس و یا کفش … باعث رونق کار و برنده شدن در مسابقه و یا موفقیت در کاری رو احساس میکنند

    طبق قانون..

    احساس بهتر اتفاق های بهتر

    اعتمادبنفس بالاتر توانایی کارهای بهتر رخ میدهد

    مثل سریان ویلماز و خواهران ولیامز که بدون نگاه کردن به توپ خاصی قهرمان تنیس در رده بانوان شده

    در واقع اون احساس خوب

    تاثیر پذیرتر بودن رو ایجاد میکنه همان احساس اعتماد بنفس بالاتره

    مبحث بعدی استاد..

    در واقع اون ورزشکار زیبایی اندام چون روی عضله های بدنش کار کرده بود به اندام زیبا و ایده عالی رسیده بود باعث شده بود که… علاوه بر اینکه اندام زیبایی داشته باشه به اعتماد بنفس بالایی هم برسه و این خودش باعث پیشرفت برای رسیدن به اهداف و خواسته هاش و ایجاد روابط دلبخواهش رو ایجاد کرده بود

    شاید برای خانمها اندام های عضله ای زیاد جالب نباشع (((((( من خودم بدم نمیاد ولی فقط در حدی که نگاهشون کنم و تحسینشون کنم برای این حد از کار وتلاش و مداومت روی عضله هاشون ))))))

    ولی اون آقای ورزشکار با این کارش باعث شده خودشو خیلی قبول داشته باشه و بواسطه ی این اندام احساس درونی اعتمادبنفس زیادی رو برای ذهنش ایجاد کرده 💪💪💪

    یاد یک مدیتیشن خویشتن دوستی افتادم که مدام گوش میکنم 🤗 بعد از اینکه از تک

    تک اعضای بدن بخاطر خدمتی که بما میکنند تشکر و سپاسگذاری میکنیم از نوک پا تا فرق سر .. که در آخر چهار جمله ای رو مطرح میکنه

    اینکه.. نامش چهار کلید طلایی هستش

    اینکه…. ۱/ ☑️من خودم رو همین گونه که هستم دوست میدارم

    ۲/☑️من خودم رو تایید میکنم

    ۳/☑️من با ارزش و دوست داشتنی هستم

    ۴/ ☑️من لایق داشتن ثروت و نعمت های کاینات هستم

    استاد عزیزم مممنون و سپاسگذارم برای این قسمت از فایل بسیار عالی که بصورت بنیادین دیدگاه و باور سازی درست و مناسب و قدرتمند رو برای ما ایجاد کرده..

    اینکه این باورها باید درونمون نهادینه بشه تا یک احساس واقعی رو در رابطه با اعتماد بنفس تجربه کنیم

    👇👇👇👇

    امشب هم با لایو بینظیرتون در اینستا گرام ساعت ۹ شب بوقت ایران ۱ / ۴ / ۱۴۰۰ پنجشنبه بیصبرانه و مشتاقانه منتظر هستیم و خدارو شکر که آنلاین حضور پر رنگ زیباتون رو میبینیم ..

    ممنون از خانم شایسته عزیزم کاش شما هم در لایو امشب حضور داشته باشید .😘😘😘

    عاشقونم ممممممنننن

    ب🤗🤗🤩🤩🤩🤩😍😍😍😍❤❤❤💙💚💛🧡💜🤗🤗🤗🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏👏👀👀👀👣🌷🌷🌱🌱🌲🌳🌴🌺🥀🥀🌹🌿☘️🍀🌵🌵

    برو بچه های سایت که در اینستا اعلام آمادگی کردند

    ممنون و سپاسگذارم برای این فایل ها و مطالب ارزشمند و نفیس و همچنین دوستان گرانبهای همیشه در صحنه ی سایت پایدار عباسمنشی

    🥀🌹🌿☘️❤❤❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
  10. -
    مژگان محمدی گفته:
    مدت عضویت: 2089 روز

    به نام آن همواره همراه❤❤

    سلام به بهتری استاد دنیا و مریم عزیزی که هروقت تو فایلها نیست کلی دلم واسش تنگ میشه❣

    فایل رو تا دقیقه ۲۱ دیدم و دیگه طاقت نیاوردم که ادامه بدم گفتم بیام بنویسم و بعد بقیه شو ببینم و بشنوم

    رسیدم به دقیقه ۲۱ و به خودم گفتم کسانی که دنبال معدن طلا و گنج و اینجور چیزا هستند چه قدر در اشتباه هستند

    معدن طلا و الماس اینجاست همین آدرس ساده این سایت که واسه من با ارزش ترین دارایی زندگیم هست

    همین استادی که نمیدونم لیاقت شنیدن حرفهای از در گرانبهاترش دقیقا نتیجه کدوم فرکانس من هست

    همین استادی که هر روز با حتی یک جمله اش از من یک آدم جدید می سازه

    چه قدر نیاز داشتم که این حرفها رو بشنوم

    و شکر گذار اون خدایی هستم که در هدایت کردنهاش آدم رو بهت زده میکنه

    بله ارزش درون تک تک سلولهای ماست

    فارق از لباس و زیور و زیبایی و پرز توپ

    ارزش بر گزیده شدن ما از جانب خداوند هست برای اینکه نه فرصت زندگی که فرصت بندگی به ما بخشید و این چه قدرررر برای من ارزشمند هست

    ارزش اون فرکانس هست که من به جهان دادم و نتیجه اش شد بودن در جمع آدمهایی که فهمیدند خالق کیهان اجازه خلق زندگی رو به خود ما داده

    و حالا من اینجا هستم در میان جمعی که بزرگترین ارزش رو درک خدایی میدانند که هر چه پیش میرند فهمش براشون راحت تر میشه و توضیحش سخت تر

    و برای من بزرگترین اعتماد به نفس همین که این حرفها رو می شنوم و با همه توان بهش عمل میکنم

    همین همین عضو این سایت بودن اون چیزی هست که من باهاش هروز خودم رو لایق تر احساس میکنم به هر معنا و لایق به هر چیزی که بخوام

    دوستون دارم و بهترینها رو براتون آرزو دارم ❤

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 28 رای: