https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2021-07-01 05:22:522021-07-28 09:30:45سریال زندگی در بهشت | قسمت 179
180نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتی و همه دوستان هم فرکانسی
واقعا مبحث اعتماد بنفس مبحثیه که هر چقدر روش کار کنی بازم میتونه بهتر بشه و من قبل از آشنایی با این مباحث فکر میکردم اعتماد بنفس خوبی دارم ولی از طرفی با مسائلی تو روابطم روبه رو بودم که اصلا نمیدونستم راه حل تمام ابن مسائل بالا بردن عزت نفسمه خدا روشکر هرروز بیشتر دارم باورهای اشتباهم رو شناسایی میکنم و به لطف خدا و آموزه های استاد راه حل ها بهم الهام میشه و همه چیز برمیگرده به تمرکز و تمرین بیشتر من تا خودم رو بهتر کنم و زندگی زیباتری تجربه کنم .
واقعا این درسته که اعتماد بنفس ماست که تو ارتباط با آدماموثره ، ولی من از اون دسته دخترا هستم که از مردهای عضلانی خوشم میاد و فکر میکنم اینم باز بر میگرده به باور من چون من تو خانواده ای بزرگ شدم که درصد بالایی از مردهای فامیل ما قدبلند هستن و هیکل های ورزیده ای دارن و البته پدر خودم در طول دوران کودکی و نوجوانی من همیشه در حال دمبل زدن و نشون دادن بازوهاش به ما بود و تو دوران کودکی من و خواهرم روی پشت بابام سوار میشدیم و از اینکه بابای قوی داریم خیلی خوشحال بودیم به خاطر همین عوامل در ذهن من این باور ایجاد شده که مردهایی که قد بلند و عضلات قوی دارن جذابتر هستن (مثل بابام) .
از هر طرف که به زندگیم نگاه میکنم میبینم که باورهام بودن و هستن که زندگیم رو ساختن یا نابود کردن ، مثلا من قبل از آشنایی با این مباحث خیلی به چشم زخم اعتقاد داشتم ولی تو همون ماههای اول آشنایی با استاد فایل چشم زخم در قرآن رو دیدم و اونجا انقدر حرفتشون برام منطقی بود که از همون لحظه تصمیم گرفتم این باور اشتباه و شرک رو کنار بذارم و انصافا تو این موضوع خوب بودم و خودم رو تحسین میکنم.
ممنونم از استاد بابت درمیان گذاشتن این آگاهی ها با ما ✌❤
من خودم فوتبالیستم و تو ذهنم لباسی که آستینش تنگ باشه و بچسبه به بازوهام و یا اندامی تر باشه باعث میشه که من قدرت بیشتری داشته باشم تو زمین ، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم و تمرکز بیشتری داشته باشم در ضمن دقایق بیشتری و بتونم بازی کنم این در حالیه که وقتی لباس گشاد میپوشم و تیپم اونجوری که میخوام نیست اصلا انگار تمرکز ندارم تو بازی .
در زمینه روابط هم همچنین من وقتی لباس خوبی و میپوشم ، لباس جذابی و بر تن دارم اعتماد به نفس بیشتری دارم برای ارتباط برقرار کردن با آدم ها تا وقتی لباس نامیزونی میپوشم .
در مورد اندام ، من خداروشکر اندام خیلی خوبی دارم و به اعتماد به نفسم تاثیر مثبتی داره .
از طرفی کسایی و میبینم که نه اندام ، نه لباس خاص و یا چهره خاصی دارن ولی اعتماد به نفسشون اونقدر درونیه که اصلا اهمیتی نمیدن به نگاه بقیه نسبت به خودشون و خیلی راحت میرن ، ارتباط برقرار میکنند و موفق هستند .
اصلا همه چی ذهنیه بقیه چیزها حاشیه و یا میشه گفت فانتزیه .
خیلی خوب توضیح دادن استاد و این موردیه که همه ما تو زندگی تجربه کردیم و قشنگ درک میکنیم .
حالا من یه دوره ای لباس گشاد خریدم و منی که همیشه لباس جذب میپوشیدم تیپ لش و گشاد میزدم و دیدم نه تنها اعتماد به نفسم کمتر نشد بلکه بهترم بود چون نگاه مردم نسبت به من دیگه برام اهمیتی نداشت .
با تمرین و تکرار میشه ایجاد کرد این اعتماد به نفس نیازی به تیپ و چهره خاصی نداره با دیدن الگوهای مناسب و تکرار و ایجاد باور میتونیم برسیم به نقطه ای که اونقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که هر کاری بخوایم بکنیم .
من ی کسب و کار اینترنتی دارم . جملات اول گامنت شما دوباره منو هوشیار کرد که بجای گذاشتن تمرکزم روی حاشیه روی اصل تمرکز کنم و احساس لیاقت و عزت نفسم رو بالا ببرم تا هدایت بشم به انجام کار درست که بیشترین ننیجه رو توی فروش من ایجاد میکنه با کمترین تلاش فیزیکی . ممنونم
خدارو شکر که بعد از مدت ها تونستم کامنت بنویسم و دلم تنگ شده بود براش😍😍
استاد صحبت هاتون رو با عمق جان درک کردم و تجربیات زیادی در این مورد دارم.
من از اون آدم هایی بودم که هربار اعتماد به نفسم رو به چیزی گره میزدم.
لباس
اندام
اکسسوری
موهام
کفشام
ادکلن…
سالها همین رو روند رو داشتم. زمانی که آیتم های بالا رو داشتم احساس قدرت میکردم و توی خیابون با اعتماد به نفس راه میرفتم و جالبه بخاطر برخورد خوب ادما فکر میکردم که بخاطر اون عوامل بیرونی هستش.
طوری شده بود که از همه چی میزدم که فقط بتونم لباس برند بخرم و باش احساس قدرت کنم.سالها همینطوری ادامه دادم و وای به روزی که لباس خوب و برند نمی پوشیدم دیگه اصلا هیییییییییییچ قدرتی در من وجود نداشت و احساس خفگی و بی ارزشی میکردم.
پس انداز میکردم که ادکلن اورجینال بخرم و همین روند رو باز تکرار کردم.
پس انداز میکردم که کفش برند بخرم و باز همین روند تکرار شد.
با این که عاشق ورزش هستم اما همین ورزش کردن رو بشدت به اعتماد به نفسم گره زده بودم. روزهایی که ورزش میکردم احساس قدرت و روزهایی که به دلایلی تمرین نداشتم بشدت احساس بد و بی قدرتی داشتم.اون موقع نمیدونستم کی ام و دارم چیکار میکنم و دلیل این رفتارها و عملکردم چی هستش.
انقدر اعتماد به نفسم رو به عوامل بیرونی گره زده بودم که دیگه خودم نبودم انگار ماسک زده بودم اره دقیقا همینطور بود و نمیتونستم خودم رو همنجوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم.
تا اینکه این بیماری اومد و باشگاه ها تعطیل شدن.اوایلش خیلییی اذیت بودم و به هر دری میزدم که تمرین کنم اما بعد از مدتی کم کم متوجه شدم که داشتم چیکار میکردم و دلیل نگاه سختگرانه به خودم در تمرین کردن چی بوده….
بزرگترین نعمتی که این بیماری تا به الان برای من داشته این بود که درک کنم اعتماد به نفس درونی ست.
بعد از درک این موضوع به دنبال رفتارهایی در خودم گشتم و هربار سعی کردم اصلاحشون کنم که احساس قدرتم رو به درونم بدم نه به عوامل بیرونی.
واقعا خلاء های دورنی رو نمیشه با عوامل بیرونی پر کرد به هیچ عنوان نمیشه.من به طرق مختلف اینکار رو کردم و با گذشت زمان فقط خلاء ها بزرگتر میشدن و من همچنان حیران و سرگردان تر میشدم و نتیجش عدم آرامش پایدار بود.
الان خیلی وقته که دیگه هرکاری بخوام انجام بدم قبلش فکر میکنم که اینو برای چی میخوام انجام بدم:
این لباس رو برای کی میخوام بپوشم و…
خیلی وقته که برای خودم می پوشم نه کس دیگه. و عوامل بیرونی برام خیلیییی کمرنگ شدن و بشدت روی قدرت دورنی کار میکنم و به لطف الله نتایجش رو هم دارم می بینم.
پرکردن خلائ دورنی با عوامل بیرونی فقط و فقط یک مسکن هست و دیر یا زود اون خلائ باز پیداش میشه.من عمیقا تجربش کردم به مدت سالها.تنها راه حلش در درونه بخدااااا.
استاد جان اینجا میخوام ازت تشکر کنم بابت آگاهی های بییییییی نظیر دوره عزت نفس نمیدونی داره باهام چیکار میکنه این دوره.دارم عباسی رو پیدا میکنم که سالهاست گمش کرده بودم.ممنوم استاد عزیزم ممنووووووووووووووونم💖💖💖💖💖💖💖
ستایش الهی را که فرمانروای جهانیان است
بخشنده عام بخشنده خاص است
صاحب روز جزاست
تنها تو را بندگی می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
نه کسانی که بر آنها غضب کردی
و نه گمراهان
جالبه اینجا گمراه یعنی کسی که حیران و سرگردانه
مثل گوسفندی که گله رو گم کرده و مدام سرگردان و حیرانه و فقط میدوه و میدوه
خدایا هدایتم کن که اگر هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود
چقدر عالی بود که از خودتون مثال زدین و توضیح دادین که چطوری جهان شما رو به راه راست هدایت کرد و چقدر لذت بخشه و چقدر باعث افتخار هست برای کسانی که اعتماد به نفسشون رو به چیزی گره نزنن و فقط اون احساس ارزشمندی رو به درون خودشون گره بزنن و باور کنند که چقدر مهم هستند و چقدر با ارزش هستند بدون هیچ شرطی…
همین که انسان خلق شدیم لایق برخورداری از تمام نعمتهای جهان رو داریم و لایق بودن رو به عوامل بیرونی و یا حتی به ظاهر و بدنمون و یا چهره و تیپ گره نزنیم و از تک تک لحظات ناب زندگی لذت ببریم…
خدایا شکرت برای این فایل فوق العاده و اگاهی نابش و یسری سوالات من که هم در فایل و هم درکامنت دوستان جوابش رو دریافت کردم 🤩🤩🤩
خدایا شکرررت شکررررت شکرررررررررت ❤
خوش به حال اون کسی که میتواند با عامل درونی در خودش احساس قدرت و اعتمادبه نفس رو ایجاد کنه نه باعامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه با عامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه باعامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
درسته اعتماد به نفس وعزت نفسی که وابسته به عوامل بیرونی باشه با ازدست رفتن عامل بیرونی از دست میره، ولی بااعتماد به نفس وعزت نفس درونی هست که هرانچه بخوایم رو میتونیم خلق کنیم و حتی اگه اونچه که خلق کردیم ازدست بره خودمون رو نمیبازیم چون اعتمادبنفس وعزت نفسمون درونی هست، میدونیم که ارزش ما به مواردی که کسب کردیم نیست و همچنین دوباره هم قادر به بدست اوردن انچه که میخوایم هستیم
من باید عزت ونفس واعتماد به نفس رو درونی در خودم ایجاد کنم و گره نزنم به عوامل بیرونی
و واقعااعتماد به نفس و عزت نفس موضوعی هست که هرروز لازم هست روی تقویتش کار بشه …
من هرروز روی این موضوع کارمیکردم مخصوصا تمرین اینه و عبارات تاکیدی رو بکار میبردم باخودم دراین رابطه صحبت میکردم کتاب میخوندم واعتماد به نفس وعزت نفسم بهتر شده بود راحتتر میتونستم خودم باشم ونظرم رو بگم و محبت واحترام دیگران هم نسبت به من بیشتر شده بود بعد گفتم خب دیگه این مسئله م حل شد حالا برم سراغ درست کردن یک باور دیگه م بعد فکر کنم رفتم سراغ درست کردن باورای ثروت 🤔 و عزت نفس رو رها کرده بودم تا یکروز دیدم دوباره تقریبا برگشته به حالت قبل😐 دوباره اون راحتی خودم بودن و دوست داشتن خودم جا رو داده به ترس و نجواها وقضاوت خودم وسرزنش خودم و…
الان میفهمم وقتی میگید روی عزت نفس هرروز باید کار کرد یعنی چی …قبلترا به همین شکل میومدم روی همه ی باورهام باهم کار کنم عزت نفس و ثروت و… بعدهرکدوم نصف ونیمه درست میشد، بازمیگفتم همه باهم که نمیشه باید یکی یکی انجامش بدم بعد یکی درست میشد میرفتم سراغ بعدی همون یکی که فکرکردم دیگه درست شد برمیگشت به حالت قبل …
اما با سریال زندگی در بهشت تازه فهمیدم کارکردن روی باورهایعنی چی … منم مثل دوستانی که در
سریال زندگی در بهشت پرسیده بودن چطوری هم به انجام کارهامون برسیم هم روی باورهامون کار کنیم بعد شما گفتید اصلا شما بگید روی باورهامون کار کنیم یعنی چی … خب مثلا من فکر میکردم 🙈🙈
روی باورهامون کار کنیم یعنی یک ساعتی فایل گوش بدیم یعنی عبارات تاکیدی رو تکرارکنیم یعنی سپاسگزاری رو در دفترمون بنویسیم و از این دست تمرینات 🙈🙈🙈 خدایی حق داشتیدبخندیدوشاکی باشید ،خودمم که الان فکرمیکنم خیلی برداشت داغونی بوده🙈🙈🙈 ببخشید بااینکه شما خوب توضیح دادید ما شاگرد خوبی نبودیم ودرست درک نکردیم🙈🙈🙈
( الان که شروع کردم زندگی در بهشت رو دارم از اول میبینم ، میبینم که از همون قسمت دوم ویاحتی اولین قسمت زندگی در بهشت مشخص بود کارکردن روی باورها یعنی چی … فکر کنم قسمت دوم زندگی در بهشت بود که بعد از پاکسازی جنگل باخانم شایسته عزیز میگفتید چقدر ادم وقتی یک کاری رو انجام میده وتمومش میکنه احساس خوبی بهش میده، این رو ادم باید هی به خودش بگه ویاداوری کنه که حتی کارهای بزرگ وسنگین رو فقط باید شروع کنی وادامه بدی وکاری نداشته باشی کی تموم میشه فقط به خودت بگی الان هرکاری که ازدستم برمیاد رو انجام بدم)
اره کار کردن واقعی روی باورها جدا از کارو زندگی ما نیست ، کارکردن درست روی باورها تکرار یسری حرفاو کارا در زمان خاص نیست ، کارکردن درست ونتیجه بخش روی باورها یعنی همین قدمهای عملی که در جهت درست کردن اعتماد به نفس وعزت نفس برمیداریم(مثل همین مثالهای نپوشیدن کفش پاشنه بلند و…که دوستمون از خانم شایسته گفتن و یادآوری کردنِ اقدامات عملی که انجام دادیم وحس خوبش به خودمون … این هست که نتیجه بخش هست … همینجا که شروع کردی قدم برداشتی کاری رو پیش بردی وپیشرفتت رو دیدی واز انجام کاراحساس خوب دریافت کردی وقتی اینجا به خودت میگی انجام کارهای بزرگ باقدمهای کوچیک آغاز میشه وقتی بخودت میگی افرین واسه این موفقیتی که کسب کردم واسه ذهن باورپذیرتر هست ویاداوریش با احساس خوب همراه هست باورا رو راحتتر تغییر میده ، تا اینکه اقدامی انجام نداده هزار بار عبارت تاکیدی بگی انجام کارهای بزرگ با قدمهای کوچیک انجام میشه تااینکه هزاربار بگی من موفقم من موفقم😶 این عبارت تاکیدی در کنار اقدامات عملی تاثیرگذارتر ونتیجه بخش ترهست ….
اره تغییر باورها یعنی میرم بیرون خرید میکنم نگم اینقدر از پولم کم شد بگم خدایا شکرت بابت خریدم بابت پولی که دارم ومیتونم خرید کنم یعنی ببینم فراوانیها رو ببینم مغازه هایی که کلی مشتری دارن بگم خدایا شکرت بابت این فراوانی مشتری بابت پولی که در دست مردم هست … تغییر باورها یعنی موقع ظرف شستن بگم خدایا شکرت واسه غذاو خانواده م واسه انرژیم واسه اب واسه زنده بودن وزندگی کردن ،واسه اینکه ادم منظمی هستم، با تمیز کردن ظرفها دارم الودگیهای ذهنم رو هم تمیز میکنم…
یعنی موقع برخورد با تضاد روی تضاد تمرکز نکنم روی راه حل روی خواسته م تمرکز کنم نه اینکه فقط وقتی که اوضاع گل وبلبل هست صدبار عبارت تاکیدی بگم … اره باورها بازندگی درهم امیخته ، ما باهرعملکرد و صحبتی که داریم درحال باورسازی هستیم
هرروز باید به نکات مثبتمون توجه کنیم به کوچکترین رشد وپیشرفت وموفقیتهامون توجه کنیم تحسین کنیم بارهاوبارها درموردش صحبت کنیم …
باورسازی هرروز داره انجام میشه ….
کارکردن روی عزت نفس روزانه انجام میشه با افکارمون با کنترل نجواهای ذهنمون با کانون توجه مون با عملکردمون با صحبتهاو واگویه هامون، هر لحظه از هرروز وهرروز و هرروز …باانجام کارهایی که انگیزه های انجامش هم درونی هست ، بخاطر خودِخودمون نه برای نمایش به دیگران ، عزت نفس حقیقی رو تجربه میکنیم
یکی از تجربیات خودم از اعتماد به نفس این هست که دوره ای از زندگیم وضع مالی ما اصلا خوب نبود وقتی میرفتم واسه خرید وقیمت میگرفتم و پول کافی نداشتم احساس میکردم الان یک مُهر روی پیشونی من خورده که این وضع مالیش خوب نیست وهمه ی ادما هم این مهر روی پیشونی من رو میبینن نسبت بهم حالت ترحم دارن و میگن ای وای اخی بیچاره این وسیله واسش گرونه پولشونداره بخردش😆
بعدکه وضع مالی ما بهترشدمیرفتم خرید قیمت میگرفتم و پولش رو هم داشتم که بخرم ونمیخریدم این فکرو نمیکردم که الان طرف میگه بیچاره پولش رو نداشت، یااگه کسی هم اینطوری فکر میکردواسم مهم نبود چون خودم میدونستم که پول خریدش رو دارم وبخوام میتونم بخرم...اما از اونجایی که من از اون دسته آدمها بودم که هزینه هام از ورودی مالیم بیشتر میشد،و هرچقدر وضعم بهتر میشد مکان خریدم و اجناس مورد نظرم هم گرونتر میشد ،بعد یکروز که رفته بودم خرید دوباره برخوردم به موردی که میخواستم بخرمش وپول خریدش رو نداشتم دوباره احساس کمبود و عدم اعتماد به نفس گرفتم... بعد فکر کردم بابا چطوریه که تو وقتی پول تو حسابت باشه اگه کل دنیاهم بهت بگن گدا واست مهم نیست ، ولی زمانیکه پول توحسابت نیست دیگه احساس میکنی الان همه دنیا فهمیدن پول تو حسابت نیست یا بهت ترحم میکنن یا مسخره ت میکنن یا بی ارزش شناخته میشی😶
در واقع این خودم هستم که ارزشم رو به پول توی حسابم گره زدم، اره میشه اون احساس اعتماد به نفس وعزت نفس رو بدون این موارد هم ایجاد کرد …وفکرکردم هیچکس هم اینقدر که خودم نسبت به خودم بیرحم هستم بیرحم نیست، یوقتی ما یک موردی رو واسه خودمون بدوعیب میدونیم خودمون رو قضاوت میکنیم بعد فکر میکنیم دیگه الان کل دنیا هم انگشتشون رو گرفتن سمت همون کم وکاستی ما، ولی غالباً اینطوریا نیست وفقط یک توهمه …
یکزمانی هم اعتماد به نفسم رو گره زده بودم به مدرک دانشگاهی ، دیگران میگفتن تو دکتر بشی اینده ت تضمین شده س ودیگه خوشبختی ، درحالیکه روحیه ی من اصلا به پزشکی نمیخوره، بعد میگفتن خب حالا پزشکی دوست نداری دیگه داروسازی رو که میتونی…. من دانشگاه دولتی رشته زبان قبول شدم وبعدانصراف دادم وگفتم نمیخوام دانشگاه برم… همه سرزنشم میکردن و میگفتن دیگه تو به هیچ جا نمیرسی، دیگه جایگاه اجتماعی و اینده ت رو نابود کردی، توهوشت از خیلی از بچه های فامیل ودوستانت بیشتر بود بعد اونا رو ببین رفتن مدرک گرفتن اما توچی… ومن هم تا مدت طولانی احساس بی ارزشی میکردم وهروقت کسی ازمن میپرسید مدرکت چیه حس بدی میگرفتم احساس میکردم میخواد بی احترامی کنه یانگاه تحقیرامیزی بهم میندازه، یا ادم کم هوش وحافظه بنظرمیام…درحالیکه میدیدم ادمهایی بدون هیچ مدرکی اما موفق و ادمهایی باچندین وچندتا مدرک اما ناموفق…. تااینکه رفتم پیش روانشناس صحبتهای ایشون هم اموزنده بود و هم حالم رو بهتر کردوخیلی هم خوشحال شدم که کسی که خودش دکترای روانشناسی داره نمیگه که مدرک همه چیزه … و واقعا ادم شریفی هست حتی زمانیکه در گروهشون عضو بودم میدیدم که خودشون هم اهل یادگیری هستن وحتی از افرادی که مدرک ندارن هم یاد میگیرن و حتی فایلهای شما رو هم که بچه ها میفرستادن داخل گروه ،نمیگفتن که نفرستیدو مشخص بود ترسی ندارن که الان مراجعین من ازدستم میرن و رزق وروزی خودشون رو دست خدا میدونستند… برعکس یک عده که خودتون حتما بهتر میدونید در حوزه کاری شما هم بودن که میگن نه اگه مدرک نداری صلاحیت اظهارنظرنداری یامثلا اگه مدرک روانشناسی نداری حق نداری مشاوره بدی و سمیناربرگزارکنی…مطالعه کتابهای موفقیت جای علم روانشناسی رو نمیگیره و … یکی از این اساتیدرو میشناسید که تحقیرامیز واسه شما میگفت عباسمنش با مدرک فوق دیپلمش اومده حرف میزنه، نمیدید که این ادم چه اعتمادبه نفس وعزت نفسی داره که اومده واین همه مخاطب روجذب کرده ومخاطبها حتما نتیجه میگیرن که سراغش میرن … واقعا همین شما یک نمونه ی بارز از اعتماد به نفس وعزت نفسی هستید که وابسته به عوامل بیرونی پول و مدرک و…نبودید
اصلا کلا این وابستگی پدرومادر تجربه های ناجالب هست میخواد وابستگی اعتمادبه نفس به عوامل بیرونی باشه میخواد وابستگی به آدما باشه یا وابستگی به پول و نتایج و امثالهم و غیره باشه ….
شنیدم میگن هدف خلقت ما این هست که تجلی اسماء خداوند باشیم خب یکی از همین اسماء خداوند صمد(بی نیاز) هست، وقتی من باورکنم که خدا بی نیاز وبی نیاز کننده هست، منم احساس بی نیازی میکنم … احساس وابستگی ،کمبود ونیاز تجربه ناجالب بدنبال داره…این هست که میگن قبل از بدست اوردن انچه که میخواید باید حسش کنید، رها باشید باورکنید که همین الان اونچه که میخواید رو دارید ومحتاجش نباشید تا خواسته تون محقق بشه … ادمی که احساس بی نیازی داره اعتمادبه نفس وعزت نفس درونی هم داره …
و اره چقدر زیاد هستن نمونه هایی که باور وعزت نفس درونی دارن نیک وویچیچ بدون هیچ دست وپایی شنا میکنه سخنران انگیزشی هست و ازدواج کرده باهمسری سالم وزیبا وفرزندانی سالم وزیبا داره… وین دایردر یکی از برنامه هاش اقایی رو دعوت کرده بود که درسن دوسالگی در اتیش میسوزه و پزشکا میگن این حتما میمیره اما اون ادم زنده میمونه با وجود ظاهرنازیبا ودستهای نداشته وقتی وین دایر میگه اگه قرار باشه کسی بهانه بیاره وشکایت کنه این ادم هست اون جواب میده نه حتی من هم این حق رو ندارم زندگی من هدیه ای ازجانب خداوند هست چطور میتونم بابت هدیه شاکی باشم … واین ادم نوازنده موسیقی هست که باذوق وعاشقانه کارش رو انجام میده وموفق هست ….
راستی استاد اون تحقیقی هم که گفتید درمورد بدن عضلانی جالب بود چون من خودم از همون دسته م که این نوع استایل چندتیکه مورد پسندم نیست ،ولی نیمی ازدخترای اطرافم دوست داشتن ومیگفتن باحاله خیلی مردونه س حس تکیه گاه بودن رو بیشتر منتقل میکنه وقدرت مردو بیشتربه نمایش میذاره و جذابه.. حدس میزنم الان اگه دوباره نظرسنجی بشه اون امار ۹۰ درصدی یه ۲۰ الی ۳۰درصدی کاهش پیدا کرده باشه باتاثیر تبلیغات و…
مثل مواردی که درحالت عادی شاید بنظر زیبا نیاد بعد به محض مد شدن وهجمه تبلیغات میبینی چقدر طرفدار پیدا کرده ابروهایی که یک مدل نامرتب بنظرمیاد و پرسینگ و فک زاویه دار ،البته منظورم فکای زاویه دار طبیعی نیست منظورم اون مدل فکهای زاویه داری هست که باعمل جراحی بطرز خیلی مصنوعی ونازیبایی زاویه دار شده ….یکدفعه ابرو نازک مدمیشه همه میرن ابروهاشون رو مثالِ نخ اصلاح میکنن یکدفعه پهن مدمیشه میرن پهن برمیدارن اصلا مهم نیست که چی بصورتت میاد مهم این هست که ازمدافتاده نباشی😶…واسه استایل اقایون وخانومها هم همینطور تبلیغات که در واقع همون ورودی ذهن محسوب میشه میتونه زیبایی رو در ذهن ادما جابجا کنه ، میشه درحالت طبیعی سلیقه ت متفاوت باشه نسبت به زمانی که ورودیهای ذهنت بااین دست تبلیغات بمباران شدن…. ودقیقادر ارتباطهای پایداربیشتر ویژگیهای درونی اشخاص از قبیل اخلاق واعتمادبه نفس و ….ملاک قرارمیگیره تا ویژگیهای بیرونی مثل ظاهروقدوچهره
یکی از تجربیات خوبم هم از عزت نفس این هست که من یه مدت که پیشرفتی میکردم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم مرسی عزیزم عاشقتم و اگه اشتباهی انجام میدادم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم فائزه جونم ببخش منو… بعد یکی از دوستان که وقتی ناراحتم میکردم بهم میگفت توچقدر بی جنبه ای اصلا مشکل از من نیست مشکل از توعه که ناراحت شدی …ایندفعه ناراحتم که کرد ازم پرسید ناراحت شدی،یه نگاهی بهش انداختم وجوابش روندادم بعد گفت معذرت میخوام بخشیدی ؟ گفتم باشه بخشیدم، گفت نه انگار هنوز کامل نبخشیدیم بعد دستم رو بوسید گفت حالا ببخشم دیگه …یک لحظه شوکه شدم، بعدیادم افتاد از دستبوسی خودم برای خودم 😃 گفتم چجالب دوباره قانون به این وضوح جواب داد…
یا یکدفعه هم یادم میاد که یکی از فامیلمون که ارایشگر هست اومده بود خونه مون که به من یاد بده که چطوری موهای مامانم رو رنگ کنم قبلش باهم رفتیم خرید رنگ مو و اون میگفت فلان رنگ رو انتخاب کن من گوش نمیدادم ورنگی که خودم میخواستم رو انتخاب میکردم بعد هم میگفت میزانش و واریاسیونش چقدر باشه ،گوش نمیدادم مطابق احساس وسلیقه خودم عمل میکردم یعنی به اصل دستورالعمل گوش میدادم ولی ادامه ش رو احساس میکردم لطمه ای به کارم وارد نمیشه به دلخواه خودم عمل میکردم و فامیلمون میگفت من بهت گفتما گوش ندادی اگه کارت خراب شدبه من ربطی نداره، بعد فامیلمون رنگ انتخابی خودش که خودش ترکیب کرده بود رو روی موی مامانش اجرا کرد که کارو بهم نشون بده ومن هم روی موهای مامانم انجام دادم رنگ انتخابی که خودم به میزان دلخواهم مخلوط کرده بودم و رنگ موهای مامان من قشنگترشد هم خودم دوستش داشتم هم مامانم هم مامان فامیلمون به دخترش که ارایشگر بود گفت این رنگش قشنگتر شده هم سایر فامیل وقتی دیدن تایید کردن و میگفتن دراین زمینه استعداد داری برو ارایشگری رو اموزش ببین…
من دقت کردم هرکجا که ذوق انجام یک کاریو داشتم وحس اطمینان داشتم که درست انجامش میدم که اون حس اطمینان هم بنظرم از ذوق انجامش اومده و همچنین ازقبل انگار بصورت خودکار تجسمش در ذهنم شکل میگرفته درانجامش اعتماد به نفس داشتم شجاعت وخلاقیت داشتم و موفق میشدم …
یادم هست اولین دفعه که پیست کارتینگ هم رفتم ذوق داشتم وقبلش مربی میگفت به پیچ که رسیدید سرعتتون رو کم کنیدکه ماشین چپ نکنه من تو ذهنم اومد شوماخر گفته جایی که بقیه سرعتشون رو کم میکنن من گازمیدم وسرعت میگیرم😀 بنابراین منم وقتی سوار ماشین شدم پام رو روی گاز گذاشته بودم وازسرعت لذت میبردم وسرپیچ هم از سرعتم کم نمیکردم 😁 انگاری ادم وقتی واسه یه موردی ذوق داره حتی اگه تجسم هم نکنه ولی اون ذوقش تصاویرو واسش در ذهنش میچینه وحتی در لحظه اون تجسم صورت میگیره، منم همون لحظه انگار میدیدم که چقدر خوب رانندگی میکنم … وهمونجا هم مسئول پیست از اعضای خانواده م پرسید قبلا پیست میرفته و وقتی فهمید که نه، باتعجب گفته بود که کارش خیلی خوبه 😎
یا موتورسواری اولین دفعه که موتور کرایه کردم طرف گفت قبلا سوارشدی گفتم نه ، گفت پس از این موتور سه چرخها سوارشو این واسه خانمها راحتتره گفتم نه من همون موتور دوچرخ رو میخوام، گفت پس همینجا یه چنددور بزن بعد اگه تونستی برو تو مسیر، منم دو دور اول رو خوردم زمین ،طرف هم میگفت بیا همین موتور سه چرخ رو بردار ، میگفتم نه، از دور سوم راه افتادم و باهمون موتور رفتم داخل مسیرو البته که در مسیر هم خوردم زمین واومدم موتورو بلندکنم دستم هم به گاز بود وگاز میدادم موتور میرفت منم اویزون به موتور دنبالش میدویدم میگفتم چرا متوقف نمیشه 😂😂😂 تا اینکه دونفراومدن کمکم، من رو ازاون وضعیت اَسفناک نجاتم دادن😂😂😂…
خداروشکر دراین موارد لطف خدا هم همراهم بود وبا وجود اینکه چیزی از تکامل نمیدونستم و تکاملی رو طی نکرده بودم گرفتار نشدم …
من کارهایی از این قبیل زیاد انجام دادم مثل کوتاهی موهای خودم توسط خودم یا خوداموز یادگرفتن کارهای هنری یا آشپزی که اون هم طبق دستورالعمل انجام نمیدادم و مامانم باعصبانیت میگفت بهت میگم اینقدر ادویه بزن چرا گوش نمیدی غذارو خراب میکنی اما من به ذوق خودم مواد رو ترکیب میکردم و درنهایت غذام از غذاهای مامانم هم خوشمزه تر میشد 😎
ولی در همه ی مواردی که بااعتمادبنفس ،خلاق و بااستعدادو شجاع بنظر میرسیدم همه ی مواردی که موفق میشدم وجه مشترکی که داشتند انگیزه ی درونی بود ذوق و شوق ولذت بود…
در مورد چشم زخم هم از اول بهش اعتقادی نداشتم، برخلاف اکثریت که میگن ما تخم مرغ میشکستیم یا اسپند دود میکردیم و فلان دعا رو میخوندیم حالمون خوب میشد ، واسه من هیچوقت اینطور نشد 😄
یادم میاد یکی از اعضای خانواده تخم مرغ میاورد بنظرم خیلی بامزه وهیجان انگیز بود 😂😂😂 باذغال دایره میکشید اسمها رو میگفت و سکه میذاشت سر تخم مرغ و هرچی زیرلب میگفت تخم مرغ نمیشکست بعد میگفت چشم نخوردی و خودش تخم مرغ رو میشکست و یه انگشت میزد داخلش و یک خال هندی تخم مرغی میزد وسط پیشونی من 😂😂😂 حس سرمای خوبی بود😂 بعدا هم خودم میگفتم تخم مرغ بشکنیم ببینم کی چشمم کرده ،خودم باذغال اون دایره ها رو میکشیدم وسکه میذاشتم وزیرلب اسم میگفتم و تخم مرغه طبق معمول نمیشکست انگشتم وفشار میدادم بازم نمیشکست (یعنیامن ازبچگی ضدضربه بودم😄) وخودم میزدم به پیاله تا بشکنه به اون عضوخونواده میگفتم بیا این خال هندی رو تو واسم بزن 🤣🤣🤣🤣
ولی واسه من که شده بود یک نوع تفریح 😂😂😂
بعدا هم یکبار دیگه که حالم بد بود دادیم یکی ازفامیل که میگفتن در این تخم مرغ شکستن مهارت داره انجام داد اون هم گفت چشم نخوردی ، راستش الان که دقیقتر فکر میکنم به اون زمان یادم میاد منم اعتقاد داشتم به چشم زخم ولی اعتقاد داشتم من کسی نیستم که چشم میخوره اون هم براساس اینکه از بچگی که تخم مرغ میشکستن نه واسه من شکسته میشد نه حالم بهترمیشد، ولی میدیدم دیگران میگن چشم خورده بودیم تخم مرغ روی اسم فلانی ترکید ، باخودم میگفتم چجالب چرا من چشم نمیخورم ،این چشم شورا هم سلیقه ندارنا چشاتون رو خوب بازکنیددیگه،بدقت بیشتری نگاه کنیدبوخودا منم خاصم😎یطورایی احساس میکردم چشم خوردن کلاس داره 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 اون زمان چشم خوردن در ذهن من یه حس خاص بودن داشت انگار… چون مثلا طرف میگفت خواهرمن خیلی خوشگله وقتی میریم بیرون چشم میخوره میاد خونه سردردهستش…الان که به اون دوران فکر میکنم داره یادم میاد انگار اتفاقا دوست داشتم وقتی حالم بده بگن چشم خوردی یجورایی احساس خاص بودن بهم بده که خداروشکرهیچوقت هم واسه من پیش نیومد😂😂😂 وبعدهم که بزرگترشدم فهمیدم چرت وپرت هست نگاه میکردم به افرادی که بهش اعتقاد دارن میدیدم غالبا اکثریت کسانی که بهش اعتقاد دارن هیچ مورد انقدر خاصی هم ندارن که میگن ما چشم خوردیم میگه خوشگلم چشم میخورم وکم از خونه میاد بیرون در حالیکه دارم میبینم ادمایی خوشگلی که خودشون هم ذاتی که خوشگلن بماند چقدر آراگیرا 🤔آرا ویرا🤔 آراپیرا🤔 همون منظورم آراسته پیراسته هست وطنازانه هم قدم برمیداره وچشم نمیخوره که اگه ازچشم خوردن میترسید دیگه دلیلی نداشت آراسته پیراسته بیاد… چه ادمایی که چقدرخوشتیپن یا چقدرثروتمندن وچشم نمیخورن بعد اینایی که دوزار دستشون میاد احساس میکنن دیگه الان ترکیده میشن… دیگه اینقدر دیده بودم این موارد رو که به این نتیجه رسیده بودم خرافات وچرت وپرت هست…
اگه اشتباه نکنم باربارا دی انجلیس بود که محتوای نوشته ش این بودکه یه عده از مردم میگن ما دوست داریم حالمون خوب باشه اما فقط میگن درحالیکه خواسته قلبیشون این هست که حالشون بد باشه شایدعجیب بنظربیاد اما اونها حال خوب رو در درد ودل کردن در اینکه دیگران براشون دلسوزی کنن در حق به جانب بودن خودشون میبینن، ترجیحشون این هست که حق به جانب شناخته بشن و واسشون دلسوزی بشه تا اینکه مسئولیت زندگی وحال خوبشون رو بعهده بگیرن وارامش داشته باشن…
واسه چشم زخم هم همینه یه عده دوست دارن مسئولیت اتفاقاتی که واسشون میفته رو بندازن گردن یکی دیگه بهرحال دنبال مقصرهستن حالا یه اعتقادی مثل چشم زخم هم کارو راحتتر کرده، چشم زخم هم نباشه بلاخره یه موردی یا ادمی رو پیدا میکنن که تقصیرارو متوجهش کنن وازخودشون رفع مسئولیت بشه … یسری از مایی هم که در این مسیر هستیم میشه که فراموش میکنیم قانون رو وبجای نگاه به درون خودمون به بیرون از خود نگاه میندازیم ،دیگه اون بنده خداها که جای خود دارن ، خداهمگی مارو هدایت کنه 😇
چقدر لذت میبرم وقتی چهره ماهتو رو می بینم. چقدر ماهی
چقدر دوست داشتنی هستی
چقدر تحسین کردم و ذوق کردم نحوه نشستنت توی ماشین
نشون داداشم دادم با ذوق گفتم ببین راحت تو ماشین نشسته داره صحبت میکنه از قوانین میکنه چقدر چاق بودنتون رو تحسین کردم و ذوق کردم
انگار بار اولی بود که میدیدمت استاد
دیدن شما و برانگیخته کردن این همه حس خوب در من
نشون و مدرکی بود از اینکه دوست داشتی بودن و عشق بودن چیزی هست که از درون نشات میگیره و ربط خاصی به عوامل بیرونی نداره به تیپ خاص نداره
ما به همون اندازه که خودمون رو دوست داریم
و برای خودمون ارزش قائلیم و احساس صلح میکنیم دیگران هم به همون اندازه ما رو دوست دارند و حس عالی از ما میگیرند و مشتاق دوستی با ما هستند.
به هرجا نگاه کنیم نشونه های اینو میتونیم ببینم. افرادی رو که چیز خاصی ندارند ولی کلی دوست داشتنی هستند
از آشناهام میشناسم فردی رو که نه چهره خاصی داره طرف
نه خوش تیپ هست
نه ادب حرف زدن داره. که بگیم خیلی خوب صحبت میکنه با زبونش دل دخترها رو بدست میاره، (جلوی من چندین بار به دوست دخترش وقتی صداش میخواست بزنه میگفت زشتو… حالا شما خودتون حساب کنید چی میگم. فک میکنم کلمه زشت از نامناسب ترین کلمه هایی باشه که میشه به یک دختر گفت)
نه اندام خاصی داره که بگیم مانکن هست. اتفاقا تپل هم هست
بعید هم میدونم اهل رمانتیک بازی باشه. کادو خاص بخره، خرج خاصی کنه
نه دانشگاه رفته، که بگیم.. اونجا دخترها زیادن فضاش هست برای دوستی
ولی با همه این احوالات اینقدر که دوست دختر داره و باهاشون رابطه داره
یه بار ازش پرسیدم گفتم روابطتت چطوره
اشاره کرد به موهام گفت به اندازه موهای سرت تا حالا رابطه داشتم. و دارم…
تازه یکسال هم از من کوچک تر هست.
همیشه فکر کردن بهش برام تصدیقی هست برای قانون
بعد در مقایسه با افراد دیگه ای که میشناسم
هیچ، هیچ چیز خاص و برتری نداره
اما تجربیاتش کاملا متفاوته با افرادی که معیار های درست مثل خوشتیپ بودن، خوب صحبت کردن، خوشکل بودن، به خود رسیدن، ژل زدن و… دارند.
طرف عکس پروفایل هم نمیذاره….
بعد از دوستانم میشناسم که خیلی خوشکل هستند همش نگران عکس پروفایل هستند که خوب بیوفته دخترها جذب بشن.
وقتی همه اینها رو میذارم کنار هم میبینم که
جز اعتماد به نفس. جز اوکی بودن باخودش هیچ برتری نداره.
و دلیل جذب افراد و دخترها بهش این خود ارزشی درونی هست.
خیلی فایل خوبی بود
چند روزی هست که دوباره با شدت بیشتر به درون خودم رفتم و دارم بهتر از همیشه روی خودم کار میکنم و احساسات عالی دارم.
این فایل در زمان مناسب دیدم تا تصدیقی باشه به ادامه مسیرم.
استاد جان تو این روز ها سه تا قسمت سریال و یه قسمت از لایو رو جوری شد که پشت سر هم تو یک روز نگاه کنم و انگار تو این چند تا فایل یه سری حرف ها عین دونه های زنجیر عین تیکه های پازل تو ذهن من یه سری چیز ها رو جا انداخت که تو هر فایل کامنت میزارم
انقدر حس لذت بخش و آگاهی عظیمی تو این چند تا فایل که پشت سر هم نگاه کردم داشت که انگار برق از سر من پرید و گفتم خدای من چقدر فرمول موفقیت آسونه چقدر راه حل ساده است همین جلو چشمم
و باز تکرار آگاهی ها بود که باعث شد با این مثال های شیوا و روان برام بازتر بشه
تو این فایل از اعتماد به نفس که پایه و اساس تمام موفقیت هاست اون خود باوری و احساس قدرت که باعث میشه من تو کاری که دارم انجام میدم موفق بشم
و این اعتماد به نفس باعث ایجاد احساس بهتر میشه وقانون به اون احساس خوب من پاسخ میدهد
و مثال شما از بازی پینگ پونگ و مثال اون دوستمون زدید که من به یاد بیارم کجا ها فک کردم که عوامل بیرونی داره تاثیر می راه در حالی که اون اعتماد به نفس و احساس خود ارزشی هست که داره کار میکنه
استاد جان حتی تو زمینه ثروت هر وقت من احساس قدرت و توانایی کردم خیلی راحت تونستم شرایط رو تغییر بدم اما اون لحظه شاید خیلی آگاه نبودم یه وقتایی تو کارم ایده اومده فلان حرف رو بزن یا فلان پست رو بزار یا فلان سبک کار جنس بیار و فروش خوب شده فک کردم که اون حرفه یا اون سبک کاره داره جواب میده اما الان میبینم که اون اعتماد به نفس و احساس قدرتی بوده که داشتم که انقدر باز خورد عالی بوده
اینکه یاد بگیرم تمام اعتبار رو به درونم بدم یاد بگیرم درونم رو رشد بدم یاد بگیرم روی توانایی هام حساب کنم نه هیچ عامل بیرونی که این عین توحید هست
اینکه من بیام به جای هزار تا عامل بیرونی ردیف کردن روی درونم و تقویت اعتماد به نفسم سرمایه گداری کنم این باعث رشد من میشه تو تما جنبه ها
اون اعتماد به نفس هست که باعث میشه من احساس لیاقت کنم تو زمینه ثروت و روابط و تمام جنبه ها وقتی اون ارزشمندی درون خودم رو درک میکنم حرکت میکنم و اون حرکت با اون احساس خوب پشتش هست که داره جواب میده نه به قول شما اون پرز روی توپ
احساس قدرت و احساس خود باوری و احساس لیاقت و احساس ارزشمندی داره نتایج رو رقم میزنه و اون کسی موفق هست گه با عوامل درونی داره نتایج رو برای خودش رقم میزنه
استاد تو این فایل من چند تا باور عالی برای موفقیت و ثروت پیدا کردم که مثل همیشه این فایل عالی و آگاهی دهنده بود
یه فایل دیگه هم گداشته بودید راجب دلایل موفقیت آدم ها و تاثیر عوامل بیرونی استاد که بازم تو این فایل تکرار کردید اون اعتماد به نفس و خود باوری هست که باعث موفقیت آدم های موفق شده
و این نگاه توحیدی هست که هیچ عامل بیرونی را در موفقیت موثر ندانم
استاد مثال فیلم دیدی رو خوب یادمه یه فیلمی هم بود ملوان زبل که اسفناج میخورد و یه فیلم هم بود کت جادویی و من همیشه دلم میخاست یه خوراکی بود که میخوردم و زورم زیاد میشد 😆و منم یه کت داشتم که که دست میکردم تو جیبش پول در میآوردم 😆اما شما به من یاد دادید که اون کت و اون قوطی اسفناج تو وجود خودمه که اگه خودمو باور کنم میتونم بینهایت پول بسازم بدون اینکه بترسم تموم بشه و بینهایت قدرت داشته باشم برای انجام هر کاری بدن اینکه بترسم چیزی مانع من بشه به شرط اینکه خودمو باور کنم و خودمو ارزشمند بدونم و اینکه فکر نکنم که یه عامل بیرونی داره این کار هارو انجام میده این باور های که ایجاد میشه داره کار هارو انجام میده
هر چه قانون رو بهتر درک کنم درونی تر روی خودم کار میکنم و یاد میگرم که چطور قدرت درون خودمو درک کنم چطور اون اعتماد به نفس و احساس لیاقت رو در خودم پرورش بدم چون درک میکنم که قانون اینه که جهان داره به باور های من پاسخ میده
هر چه بیشتر خودمو بشناسم و خودمو درک کنم بیشتر میتونم زندگیمو خلق کنم میفهمم که این توانایی های منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه
استاد جان بابت این فایل فوقالعاده سپاسگزارم و عاستونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘🥰🥰
خداروشکر صد هزار مرتبه شکر که هرروز به یک طریقی با یک فایلی من رو به مسیر درست هدایت میکنه.
امروزم در مورد عوامل بیرونی بود این هدایت. من همیشه این سوال ذهنی توی سرم بود که پس اقا عوامل بیرونی جریانشون چیه؟ بالاخره طبیعیه که وقتی هوا سرده سرعت میشه و وقتی هوا گرمه گرمت میشه. پس عوامل بیرونی بی تاثیر نیستند. ولی نکته مهم اینجاست که اونها به قول استاد game changer نیستند .
یعنی تایین کننده نتایج زندگی نیستند ما داریم نتایج رو رقم میزنیم ما خالقیم.
توی هوای سرد خب آدم سردش میشه ولی اگر سرما بخوری تقصیر توعه نه هوا. اگر بازی رو ببری یا ببازی تو مسئولشی نه توپ.
من یک مثال دارم از اینکه عوامل بیرونی میتوانند باعث اعتماد به نفس و دلگرمی آدم بشن ولی اون فرکانسی که در ما ایجاد میکنند عامله:
من گاهی اوقات به مواد غذایی حساسیت پیدا میکنم و پوستم به شدت میخاره. وقتی این اتفاق میفته خیلی اذیت میشم و باید قرص حساسیتم رو بخورم. حالا نکته اینجاست که اگر قرصم رو نخورم این حساسیت و خارشا تا چند ساعت هست. ولی بلافاصلهای که قرص میخورم همون لحظهای که لیوان آب رو میذارم زمین دیگه خارشا از بین میره، یعنی هنوز قرصه تاثیر نکرده ها ولی من خوب میشم،
چون وقتی قرص رو میخورم یک دلگرمی میگیرم که اخیش قرصم رو خوردم و راحت شدم و همون موقع بیخالش میشم و اونم خوب میشه.
استاد دمت گرم بابت آگاهی هایی که هرروز داره ذهنم رو روشن تر میکنه
خداروشکر که این فایل را توانستم گوش بدهم و خداروشکر که میتونم بنویسم
اعتماد به نفس کلید موفقیت ها و پیشرفت هاست و همه اینها ابزار ووسایلی است برای تقویت حس اعتماد به نفس پس چه بهتر که این حس برخاسته از درون باشد و بدون وابستگی به عوامل بیرونی چنان از درون قوی باشیم که با بادی نشکنیم و فرونریزیم چون به نظر من اینها موقتی است ناپایدار و کم کم برای ما عادی میشود اما وقتی به درون وصل باشیم و به منبع وصل باشیم و به خالق وصل باشیم هیچ وقت عادی نمیشود .
خود من هنوز خیلی نیاز دارم به کارکردن روی خودم و رسیدن به حدقابل قبولی از عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس لیاقت و به قول استاد خوش به حال کسی که با عوامل درونی به احساس لیاقت و اعتماد به نفس برسد
به نام خدا
سلام به استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتی و همه دوستان هم فرکانسی
واقعا مبحث اعتماد بنفس مبحثیه که هر چقدر روش کار کنی بازم میتونه بهتر بشه و من قبل از آشنایی با این مباحث فکر میکردم اعتماد بنفس خوبی دارم ولی از طرفی با مسائلی تو روابطم روبه رو بودم که اصلا نمیدونستم راه حل تمام ابن مسائل بالا بردن عزت نفسمه خدا روشکر هرروز بیشتر دارم باورهای اشتباهم رو شناسایی میکنم و به لطف خدا و آموزه های استاد راه حل ها بهم الهام میشه و همه چیز برمیگرده به تمرکز و تمرین بیشتر من تا خودم رو بهتر کنم و زندگی زیباتری تجربه کنم .
واقعا این درسته که اعتماد بنفس ماست که تو ارتباط با آدماموثره ، ولی من از اون دسته دخترا هستم که از مردهای عضلانی خوشم میاد و فکر میکنم اینم باز بر میگرده به باور من چون من تو خانواده ای بزرگ شدم که درصد بالایی از مردهای فامیل ما قدبلند هستن و هیکل های ورزیده ای دارن و البته پدر خودم در طول دوران کودکی و نوجوانی من همیشه در حال دمبل زدن و نشون دادن بازوهاش به ما بود و تو دوران کودکی من و خواهرم روی پشت بابام سوار میشدیم و از اینکه بابای قوی داریم خیلی خوشحال بودیم به خاطر همین عوامل در ذهن من این باور ایجاد شده که مردهایی که قد بلند و عضلات قوی دارن جذابتر هستن (مثل بابام) .
از هر طرف که به زندگیم نگاه میکنم میبینم که باورهام بودن و هستن که زندگیم رو ساختن یا نابود کردن ، مثلا من قبل از آشنایی با این مباحث خیلی به چشم زخم اعتقاد داشتم ولی تو همون ماههای اول آشنایی با استاد فایل چشم زخم در قرآن رو دیدم و اونجا انقدر حرفتشون برام منطقی بود که از همون لحظه تصمیم گرفتم این باور اشتباه و شرک رو کنار بذارم و انصافا تو این موضوع خوب بودم و خودم رو تحسین میکنم.
ممنونم از استاد بابت درمیان گذاشتن این آگاهی ها با ما ✌❤
سلام خدمت استاد عزیزم .
بسیار زیبا و واضح قانون و توضیح دادید .
من خودم فوتبالیستم و تو ذهنم لباسی که آستینش تنگ باشه و بچسبه به بازوهام و یا اندامی تر باشه باعث میشه که من قدرت بیشتری داشته باشم تو زمین ، اعتماد به نفس بیشتری داشته باشم و تمرکز بیشتری داشته باشم در ضمن دقایق بیشتری و بتونم بازی کنم این در حالیه که وقتی لباس گشاد میپوشم و تیپم اونجوری که میخوام نیست اصلا انگار تمرکز ندارم تو بازی .
در زمینه روابط هم همچنین من وقتی لباس خوبی و میپوشم ، لباس جذابی و بر تن دارم اعتماد به نفس بیشتری دارم برای ارتباط برقرار کردن با آدم ها تا وقتی لباس نامیزونی میپوشم .
در مورد اندام ، من خداروشکر اندام خیلی خوبی دارم و به اعتماد به نفسم تاثیر مثبتی داره .
از طرفی کسایی و میبینم که نه اندام ، نه لباس خاص و یا چهره خاصی دارن ولی اعتماد به نفسشون اونقدر درونیه که اصلا اهمیتی نمیدن به نگاه بقیه نسبت به خودشون و خیلی راحت میرن ، ارتباط برقرار میکنند و موفق هستند .
اصلا همه چی ذهنیه بقیه چیزها حاشیه و یا میشه گفت فانتزیه .
خیلی خوب توضیح دادن استاد و این موردیه که همه ما تو زندگی تجربه کردیم و قشنگ درک میکنیم .
حالا من یه دوره ای لباس گشاد خریدم و منی که همیشه لباس جذب میپوشیدم تیپ لش و گشاد میزدم و دیدم نه تنها اعتماد به نفسم کمتر نشد بلکه بهترم بود چون نگاه مردم نسبت به من دیگه برام اهمیتی نداشت .
با تمرین و تکرار میشه ایجاد کرد این اعتماد به نفس نیازی به تیپ و چهره خاصی نداره با دیدن الگوهای مناسب و تکرار و ایجاد باور میتونیم برسیم به نقطه ای که اونقدر اعتماد به نفس داشته باشیم که هر کاری بخوایم بکنیم .
دوستون دارم و سپاس گذار استاد عزیزم هستم .
عالی عالی عالی
چقدر از درک عالی و توضیحات مفصلتون لذت بردممممم
خیلی ارزشمند بود واقعا ممنونم و واقعا به خاطر اینهمه درک عالی تون که انقدر عالی از قلبتان نوشتید سپاسگزارم
سیوش کردم که ارزش بارها تکرار رو داره چرا که نکات ارزشمند و تجارب و اینهمه آگاهی ناب درشه
عاشقتونم
چی داره برای من کار میکنه؟
این توانایی منه ( انرژی درون منه ) که داره کار میکنه
نه شکل و قالب سایت
نه جای پست های سایت
نه شکل عکسها و گرافیک سایت
نه سایز و مدت زمان فایلهام
نه فرمت فایلهام
نه کیفیت صوتی و تصویری فایلم
نه تعداد فایلهای محصولات
نه مدل صحبت کردنم و تن صدام
نه قیافه و فیزیکم
نه پوششم و تصویر پشت زمینه
نه تبلیغات
نه تکنیک های بازاریابی و فروش
نه ایمیل مارکتینگ و سئوی سایت
نه کامنت ها
نه تایید دیگران
نه حرف دیگران
نه تهدید و انتقاد دیگران
نه وسایلم
نه محل کارم
نه محل زندگیم
نه خانوادم
نه پارتی و آشنا
نه گذشتم و سابقم
نه اینستاگرام و تلگرام
نه تعداد پست های تو پیجم
نه ترتیب پست گذاشتنم
نه وعده وعید دیگران
نه شریکم و همکارم
نه محل مغازم
نه ویترین مغازم
نه وسیله ای که سوارشم
نه اون برندی که ساختم
نه لوگوم
نه آبو هوای مساعد برای کار
نه حتی رضایت مردم
نه نه نه نه نه هیچ چیز جز انرژی درون من ( خدا ) عامل رشد و پیشرفت و قدرت من نیست.
مرسی استاد که بازهم یادمون اوردی
استاد یادته تو اون فایلی که برام فرستادی گفتی ” وقتی دلم بگه برای یکی فایل بفرستم این کارو میکنم ”
اون فایلی که برام فرستادی دیشب دوباره منو بُرد بالا
دوباره گوشش دادم و دوباره بهم یادآوری کرد که کاظم همه چــــــی خداستاااا ، یادت بشه ، نگاه غیر مادیتو حفظ کن
استاد اونجا بهم گفتی ” تهـــــــه همه خواسته ها همین احساسه که بتونی خودتو با همه چی یکی ببینی”
و این جمله باز هم منو آورد تو همین لحظه و بهم اجازه داد که فارغ از هر نتیجه ای از همین آگاهی لذت ببرم ، راضی باشم و برام کافی باشه و ازش قدرت بگیرم
ای وااااااااای که چه قدرتی تو این نگاهه که ” همه چیز رو خدا ببینی و بتونی احساس کنی که تو غنی هستی و هر چیزی که میخوای رو همین الان داری ”
خــیلی دوست دارم استاد
سلام آقا کاظم
من ی کسب و کار اینترنتی دارم . جملات اول گامنت شما دوباره منو هوشیار کرد که بجای گذاشتن تمرکزم روی حاشیه روی اصل تمرکز کنم و احساس لیاقت و عزت نفسم رو بالا ببرم تا هدایت بشم به انجام کار درست که بیشترین ننیجه رو توی فروش من ایجاد میکنه با کمترین تلاش فیزیکی . ممنونم
بنام خداوند هدایتگر
سلامی دوباره بر استاد عزیزم
سلام بر دوستان گل
خدارو شکر که بعد از مدت ها تونستم کامنت بنویسم و دلم تنگ شده بود براش😍😍
استاد صحبت هاتون رو با عمق جان درک کردم و تجربیات زیادی در این مورد دارم.
من از اون آدم هایی بودم که هربار اعتماد به نفسم رو به چیزی گره میزدم.
لباس
اندام
اکسسوری
موهام
کفشام
ادکلن…
سالها همین رو روند رو داشتم. زمانی که آیتم های بالا رو داشتم احساس قدرت میکردم و توی خیابون با اعتماد به نفس راه میرفتم و جالبه بخاطر برخورد خوب ادما فکر میکردم که بخاطر اون عوامل بیرونی هستش.
طوری شده بود که از همه چی میزدم که فقط بتونم لباس برند بخرم و باش احساس قدرت کنم.سالها همینطوری ادامه دادم و وای به روزی که لباس خوب و برند نمی پوشیدم دیگه اصلا هیییییییییییچ قدرتی در من وجود نداشت و احساس خفگی و بی ارزشی میکردم.
پس انداز میکردم که ادکلن اورجینال بخرم و همین روند رو باز تکرار کردم.
پس انداز میکردم که کفش برند بخرم و باز همین روند تکرار شد.
با این که عاشق ورزش هستم اما همین ورزش کردن رو بشدت به اعتماد به نفسم گره زده بودم. روزهایی که ورزش میکردم احساس قدرت و روزهایی که به دلایلی تمرین نداشتم بشدت احساس بد و بی قدرتی داشتم.اون موقع نمیدونستم کی ام و دارم چیکار میکنم و دلیل این رفتارها و عملکردم چی هستش.
انقدر اعتماد به نفسم رو به عوامل بیرونی گره زده بودم که دیگه خودم نبودم انگار ماسک زده بودم اره دقیقا همینطور بود و نمیتونستم خودم رو همنجوری که هستم بپذیرم و دوست داشته باشم.
تا اینکه این بیماری اومد و باشگاه ها تعطیل شدن.اوایلش خیلییی اذیت بودم و به هر دری میزدم که تمرین کنم اما بعد از مدتی کم کم متوجه شدم که داشتم چیکار میکردم و دلیل نگاه سختگرانه به خودم در تمرین کردن چی بوده….
بزرگترین نعمتی که این بیماری تا به الان برای من داشته این بود که درک کنم اعتماد به نفس درونی ست.
بعد از درک این موضوع به دنبال رفتارهایی در خودم گشتم و هربار سعی کردم اصلاحشون کنم که احساس قدرتم رو به درونم بدم نه به عوامل بیرونی.
واقعا خلاء های دورنی رو نمیشه با عوامل بیرونی پر کرد به هیچ عنوان نمیشه.من به طرق مختلف اینکار رو کردم و با گذشت زمان فقط خلاء ها بزرگتر میشدن و من همچنان حیران و سرگردان تر میشدم و نتیجش عدم آرامش پایدار بود.
الان خیلی وقته که دیگه هرکاری بخوام انجام بدم قبلش فکر میکنم که اینو برای چی میخوام انجام بدم:
این لباس رو برای کی میخوام بپوشم و…
خیلی وقته که برای خودم می پوشم نه کس دیگه. و عوامل بیرونی برام خیلیییی کمرنگ شدن و بشدت روی قدرت دورنی کار میکنم و به لطف الله نتایجش رو هم دارم می بینم.
پرکردن خلائ دورنی با عوامل بیرونی فقط و فقط یک مسکن هست و دیر یا زود اون خلائ باز پیداش میشه.من عمیقا تجربش کردم به مدت سالها.تنها راه حلش در درونه بخدااااا.
استاد جان اینجا میخوام ازت تشکر کنم بابت آگاهی های بییییییی نظیر دوره عزت نفس نمیدونی داره باهام چیکار میکنه این دوره.دارم عباسی رو پیدا میکنم که سالهاست گمش کرده بودم.ممنوم استاد عزیزم ممنووووووووووووووونم💖💖💖💖💖💖💖
ستایش الهی را که فرمانروای جهانیان است
بخشنده عام بخشنده خاص است
صاحب روز جزاست
تنها تو را بندگی می کنیم و تنها از تو یاری می جوییم
ما را به راه راست هدایت کن
راه کسانی که به آنها نعمت دادی
نه کسانی که بر آنها غضب کردی
و نه گمراهان
جالبه اینجا گمراه یعنی کسی که حیران و سرگردانه
مثل گوسفندی که گله رو گم کرده و مدام سرگردان و حیرانه و فقط میدوه و میدوه
خدایا هدایتم کن که اگر هدایتم نکنی از گمراهان خواهم بود
خدایا مرا از صالحان در دنیا و آخرت قرار بده
خدیا من به هر خیری از جانب تو فقیرم
در پناه حق💖💖💖
به نام الله یکتا
چقدر عالی بود که از خودتون مثال زدین و توضیح دادین که چطوری جهان شما رو به راه راست هدایت کرد و چقدر لذت بخشه و چقدر باعث افتخار هست برای کسانی که اعتماد به نفسشون رو به چیزی گره نزنن و فقط اون احساس ارزشمندی رو به درون خودشون گره بزنن و باور کنند که چقدر مهم هستند و چقدر با ارزش هستند بدون هیچ شرطی…
همین که انسان خلق شدیم لایق برخورداری از تمام نعمتهای جهان رو داریم و لایق بودن رو به عوامل بیرونی و یا حتی به ظاهر و بدنمون و یا چهره و تیپ گره نزنیم و از تک تک لحظات ناب زندگی لذت ببریم…
خدایا شکرت
سلام سلام استاد روشن کلام خانم شایسته بردل نشسته ودوستان عزیز وخوش انرژی 🌹🌹🌹
خدایا شکرت برای این فایل فوق العاده و اگاهی نابش و یسری سوالات من که هم در فایل و هم درکامنت دوستان جوابش رو دریافت کردم 🤩🤩🤩
خدایا شکرررت شکررررت شکرررررررررت ❤
خوش به حال اون کسی که میتواند با عامل درونی در خودش احساس قدرت و اعتمادبه نفس رو ایجاد کنه نه باعامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه با عامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
خوش بحال اون کسی که میتونه باعامل درونی در خودش احساس قدرت واعتماد به نفس رو ایجاد کنه نه عامل بیرونی
درسته اعتماد به نفس وعزت نفسی که وابسته به عوامل بیرونی باشه با ازدست رفتن عامل بیرونی از دست میره، ولی بااعتماد به نفس وعزت نفس درونی هست که هرانچه بخوایم رو میتونیم خلق کنیم و حتی اگه اونچه که خلق کردیم ازدست بره خودمون رو نمیبازیم چون اعتمادبنفس وعزت نفسمون درونی هست، میدونیم که ارزش ما به مواردی که کسب کردیم نیست و همچنین دوباره هم قادر به بدست اوردن انچه که میخوایم هستیم
من باید عزت ونفس واعتماد به نفس رو درونی در خودم ایجاد کنم و گره نزنم به عوامل بیرونی
و واقعااعتماد به نفس و عزت نفس موضوعی هست که هرروز لازم هست روی تقویتش کار بشه …
من هرروز روی این موضوع کارمیکردم مخصوصا تمرین اینه و عبارات تاکیدی رو بکار میبردم باخودم دراین رابطه صحبت میکردم کتاب میخوندم واعتماد به نفس وعزت نفسم بهتر شده بود راحتتر میتونستم خودم باشم ونظرم رو بگم و محبت واحترام دیگران هم نسبت به من بیشتر شده بود بعد گفتم خب دیگه این مسئله م حل شد حالا برم سراغ درست کردن یک باور دیگه م بعد فکر کنم رفتم سراغ درست کردن باورای ثروت 🤔 و عزت نفس رو رها کرده بودم تا یکروز دیدم دوباره تقریبا برگشته به حالت قبل😐 دوباره اون راحتی خودم بودن و دوست داشتن خودم جا رو داده به ترس و نجواها وقضاوت خودم وسرزنش خودم و…
الان میفهمم وقتی میگید روی عزت نفس هرروز باید کار کرد یعنی چی …قبلترا به همین شکل میومدم روی همه ی باورهام باهم کار کنم عزت نفس و ثروت و… بعدهرکدوم نصف ونیمه درست میشد، بازمیگفتم همه باهم که نمیشه باید یکی یکی انجامش بدم بعد یکی درست میشد میرفتم سراغ بعدی همون یکی که فکرکردم دیگه درست شد برمیگشت به حالت قبل …
اما با سریال زندگی در بهشت تازه فهمیدم کارکردن روی باورهایعنی چی … منم مثل دوستانی که در
سریال زندگی در بهشت پرسیده بودن چطوری هم به انجام کارهامون برسیم هم روی باورهامون کار کنیم بعد شما گفتید اصلا شما بگید روی باورهامون کار کنیم یعنی چی … خب مثلا من فکر میکردم 🙈🙈
روی باورهامون کار کنیم یعنی یک ساعتی فایل گوش بدیم یعنی عبارات تاکیدی رو تکرارکنیم یعنی سپاسگزاری رو در دفترمون بنویسیم و از این دست تمرینات 🙈🙈🙈 خدایی حق داشتیدبخندیدوشاکی باشید ،خودمم که الان فکرمیکنم خیلی برداشت داغونی بوده🙈🙈🙈 ببخشید بااینکه شما خوب توضیح دادید ما شاگرد خوبی نبودیم ودرست درک نکردیم🙈🙈🙈
( الان که شروع کردم زندگی در بهشت رو دارم از اول میبینم ، میبینم که از همون قسمت دوم ویاحتی اولین قسمت زندگی در بهشت مشخص بود کارکردن روی باورها یعنی چی … فکر کنم قسمت دوم زندگی در بهشت بود که بعد از پاکسازی جنگل باخانم شایسته عزیز میگفتید چقدر ادم وقتی یک کاری رو انجام میده وتمومش میکنه احساس خوبی بهش میده، این رو ادم باید هی به خودش بگه ویاداوری کنه که حتی کارهای بزرگ وسنگین رو فقط باید شروع کنی وادامه بدی وکاری نداشته باشی کی تموم میشه فقط به خودت بگی الان هرکاری که ازدستم برمیاد رو انجام بدم)
اره کار کردن واقعی روی باورها جدا از کارو زندگی ما نیست ، کارکردن درست روی باورها تکرار یسری حرفاو کارا در زمان خاص نیست ، کارکردن درست ونتیجه بخش روی باورها یعنی همین قدمهای عملی که در جهت درست کردن اعتماد به نفس وعزت نفس برمیداریم(مثل همین مثالهای نپوشیدن کفش پاشنه بلند و…که دوستمون از خانم شایسته گفتن و یادآوری کردنِ اقدامات عملی که انجام دادیم وحس خوبش به خودمون … این هست که نتیجه بخش هست … همینجا که شروع کردی قدم برداشتی کاری رو پیش بردی وپیشرفتت رو دیدی واز انجام کاراحساس خوب دریافت کردی وقتی اینجا به خودت میگی انجام کارهای بزرگ باقدمهای کوچیک آغاز میشه وقتی بخودت میگی افرین واسه این موفقیتی که کسب کردم واسه ذهن باورپذیرتر هست ویاداوریش با احساس خوب همراه هست باورا رو راحتتر تغییر میده ، تا اینکه اقدامی انجام نداده هزار بار عبارت تاکیدی بگی انجام کارهای بزرگ با قدمهای کوچیک انجام میشه تااینکه هزاربار بگی من موفقم من موفقم😶 این عبارت تاکیدی در کنار اقدامات عملی تاثیرگذارتر ونتیجه بخش ترهست ….
اره تغییر باورها یعنی میرم بیرون خرید میکنم نگم اینقدر از پولم کم شد بگم خدایا شکرت بابت خریدم بابت پولی که دارم ومیتونم خرید کنم یعنی ببینم فراوانیها رو ببینم مغازه هایی که کلی مشتری دارن بگم خدایا شکرت بابت این فراوانی مشتری بابت پولی که در دست مردم هست … تغییر باورها یعنی موقع ظرف شستن بگم خدایا شکرت واسه غذاو خانواده م واسه انرژیم واسه اب واسه زنده بودن وزندگی کردن ،واسه اینکه ادم منظمی هستم، با تمیز کردن ظرفها دارم الودگیهای ذهنم رو هم تمیز میکنم…
باهرس شاخه های اضافی گیاه دارم شاخه های اضافی ذهنم وحاشیه ها رو میزنم دارم به اصل میپردازم دارم تمرکزم رو قوی میکنم بازدن شاخ وبرگ اضافی ذهنم بهتر رشد میکنم
یعنی موقع برخورد با تضاد روی تضاد تمرکز نکنم روی راه حل روی خواسته م تمرکز کنم نه اینکه فقط وقتی که اوضاع گل وبلبل هست صدبار عبارت تاکیدی بگم … اره باورها بازندگی درهم امیخته ، ما باهرعملکرد و صحبتی که داریم درحال باورسازی هستیم
هرروز باید به نکات مثبتمون توجه کنیم به کوچکترین رشد وپیشرفت وموفقیتهامون توجه کنیم تحسین کنیم بارهاوبارها درموردش صحبت کنیم …
باورسازی هرروز داره انجام میشه ….
کارکردن روی عزت نفس روزانه انجام میشه با افکارمون با کنترل نجواهای ذهنمون با کانون توجه مون با عملکردمون با صحبتهاو واگویه هامون، هر لحظه از هرروز وهرروز و هرروز …باانجام کارهایی که انگیزه های انجامش هم درونی هست ، بخاطر خودِخودمون نه برای نمایش به دیگران ، عزت نفس حقیقی رو تجربه میکنیم
یکی از تجربیات خودم از اعتماد به نفس این هست که دوره ای از زندگیم وضع مالی ما اصلا خوب نبود وقتی میرفتم واسه خرید وقیمت میگرفتم و پول کافی نداشتم احساس میکردم الان یک مُهر روی پیشونی من خورده که این وضع مالیش خوب نیست وهمه ی ادما هم این مهر روی پیشونی من رو میبینن نسبت بهم حالت ترحم دارن و میگن ای وای اخی بیچاره این وسیله واسش گرونه پولشونداره بخردش😆
بعدکه وضع مالی ما بهترشدمیرفتم خرید قیمت میگرفتم و پولش رو هم داشتم که بخرم ونمیخریدم این فکرو نمیکردم که الان طرف میگه بیچاره پولش رو نداشت، یااگه کسی هم اینطوری فکر میکردواسم مهم نبود چون خودم میدونستم که پول خریدش رو دارم وبخوام میتونم بخرم...اما از اونجایی که من از اون دسته آدمها بودم که هزینه هام از ورودی مالیم بیشتر میشد،و هرچقدر وضعم بهتر میشد مکان خریدم و اجناس مورد نظرم هم گرونتر میشد ،بعد یکروز که رفته بودم خرید دوباره برخوردم به موردی که میخواستم بخرمش وپول خریدش رو نداشتم دوباره احساس کمبود و عدم اعتماد به نفس گرفتم... بعد فکر کردم بابا چطوریه که تو وقتی پول تو حسابت باشه اگه کل دنیاهم بهت بگن گدا واست مهم نیست ، ولی زمانیکه پول توحسابت نیست دیگه احساس میکنی الان همه دنیا فهمیدن پول تو حسابت نیست یا بهت ترحم میکنن یا مسخره ت میکنن یا بی ارزش شناخته میشی😶
در واقع این خودم هستم که ارزشم رو به پول توی حسابم گره زدم، اره میشه اون احساس اعتماد به نفس وعزت نفس رو بدون این موارد هم ایجاد کرد …وفکرکردم هیچکس هم اینقدر که خودم نسبت به خودم بیرحم هستم بیرحم نیست، یوقتی ما یک موردی رو واسه خودمون بدوعیب میدونیم خودمون رو قضاوت میکنیم بعد فکر میکنیم دیگه الان کل دنیا هم انگشتشون رو گرفتن سمت همون کم وکاستی ما، ولی غالباً اینطوریا نیست وفقط یک توهمه …
یکزمانی هم اعتماد به نفسم رو گره زده بودم به مدرک دانشگاهی ، دیگران میگفتن تو دکتر بشی اینده ت تضمین شده س ودیگه خوشبختی ، درحالیکه روحیه ی من اصلا به پزشکی نمیخوره، بعد میگفتن خب حالا پزشکی دوست نداری دیگه داروسازی رو که میتونی…. من دانشگاه دولتی رشته زبان قبول شدم وبعدانصراف دادم وگفتم نمیخوام دانشگاه برم… همه سرزنشم میکردن و میگفتن دیگه تو به هیچ جا نمیرسی، دیگه جایگاه اجتماعی و اینده ت رو نابود کردی، توهوشت از خیلی از بچه های فامیل ودوستانت بیشتر بود بعد اونا رو ببین رفتن مدرک گرفتن اما توچی… ومن هم تا مدت طولانی احساس بی ارزشی میکردم وهروقت کسی ازمن میپرسید مدرکت چیه حس بدی میگرفتم احساس میکردم میخواد بی احترامی کنه یانگاه تحقیرامیزی بهم میندازه، یا ادم کم هوش وحافظه بنظرمیام…درحالیکه میدیدم ادمهایی بدون هیچ مدرکی اما موفق و ادمهایی باچندین وچندتا مدرک اما ناموفق…. تااینکه رفتم پیش روانشناس صحبتهای ایشون هم اموزنده بود و هم حالم رو بهتر کردوخیلی هم خوشحال شدم که کسی که خودش دکترای روانشناسی داره نمیگه که مدرک همه چیزه … و واقعا ادم شریفی هست حتی زمانیکه در گروهشون عضو بودم میدیدم که خودشون هم اهل یادگیری هستن وحتی از افرادی که مدرک ندارن هم یاد میگیرن و حتی فایلهای شما رو هم که بچه ها میفرستادن داخل گروه ،نمیگفتن که نفرستیدو مشخص بود ترسی ندارن که الان مراجعین من ازدستم میرن و رزق وروزی خودشون رو دست خدا میدونستند… برعکس یک عده که خودتون حتما بهتر میدونید در حوزه کاری شما هم بودن که میگن نه اگه مدرک نداری صلاحیت اظهارنظرنداری یامثلا اگه مدرک روانشناسی نداری حق نداری مشاوره بدی و سمیناربرگزارکنی…مطالعه کتابهای موفقیت جای علم روانشناسی رو نمیگیره و … یکی از این اساتیدرو میشناسید که تحقیرامیز واسه شما میگفت عباسمنش با مدرک فوق دیپلمش اومده حرف میزنه، نمیدید که این ادم چه اعتمادبه نفس وعزت نفسی داره که اومده واین همه مخاطب روجذب کرده ومخاطبها حتما نتیجه میگیرن که سراغش میرن … واقعا همین شما یک نمونه ی بارز از اعتماد به نفس وعزت نفسی هستید که وابسته به عوامل بیرونی پول و مدرک و…نبودید
اصلا کلا این وابستگی پدرومادر تجربه های ناجالب هست میخواد وابستگی اعتمادبه نفس به عوامل بیرونی باشه میخواد وابستگی به آدما باشه یا وابستگی به پول و نتایج و امثالهم و غیره باشه ….
شنیدم میگن هدف خلقت ما این هست که تجلی اسماء خداوند باشیم خب یکی از همین اسماء خداوند صمد(بی نیاز) هست، وقتی من باورکنم که خدا بی نیاز وبی نیاز کننده هست، منم احساس بی نیازی میکنم … احساس وابستگی ،کمبود ونیاز تجربه ناجالب بدنبال داره…این هست که میگن قبل از بدست اوردن انچه که میخواید باید حسش کنید، رها باشید باورکنید که همین الان اونچه که میخواید رو دارید ومحتاجش نباشید تا خواسته تون محقق بشه … ادمی که احساس بی نیازی داره اعتمادبه نفس وعزت نفس درونی هم داره …
و اره چقدر زیاد هستن نمونه هایی که باور وعزت نفس درونی دارن نیک وویچیچ بدون هیچ دست وپایی شنا میکنه سخنران انگیزشی هست و ازدواج کرده باهمسری سالم وزیبا وفرزندانی سالم وزیبا داره… وین دایردر یکی از برنامه هاش اقایی رو دعوت کرده بود که درسن دوسالگی در اتیش میسوزه و پزشکا میگن این حتما میمیره اما اون ادم زنده میمونه با وجود ظاهرنازیبا ودستهای نداشته وقتی وین دایر میگه اگه قرار باشه کسی بهانه بیاره وشکایت کنه این ادم هست اون جواب میده نه حتی من هم این حق رو ندارم زندگی من هدیه ای ازجانب خداوند هست چطور میتونم بابت هدیه شاکی باشم … واین ادم نوازنده موسیقی هست که باذوق وعاشقانه کارش رو انجام میده وموفق هست ….
راستی استاد اون تحقیقی هم که گفتید درمورد بدن عضلانی جالب بود چون من خودم از همون دسته م که این نوع استایل چندتیکه مورد پسندم نیست ،ولی نیمی ازدخترای اطرافم دوست داشتن ومیگفتن باحاله خیلی مردونه س حس تکیه گاه بودن رو بیشتر منتقل میکنه وقدرت مردو بیشتربه نمایش میذاره و جذابه.. حدس میزنم الان اگه دوباره نظرسنجی بشه اون امار ۹۰ درصدی یه ۲۰ الی ۳۰درصدی کاهش پیدا کرده باشه باتاثیر تبلیغات و…
مثل مواردی که درحالت عادی شاید بنظر زیبا نیاد بعد به محض مد شدن وهجمه تبلیغات میبینی چقدر طرفدار پیدا کرده ابروهایی که یک مدل نامرتب بنظرمیاد و پرسینگ و فک زاویه دار ،البته منظورم فکای زاویه دار طبیعی نیست منظورم اون مدل فکهای زاویه داری هست که باعمل جراحی بطرز خیلی مصنوعی ونازیبایی زاویه دار شده ….یکدفعه ابرو نازک مدمیشه همه میرن ابروهاشون رو مثالِ نخ اصلاح میکنن یکدفعه پهن مدمیشه میرن پهن برمیدارن اصلا مهم نیست که چی بصورتت میاد مهم این هست که ازمدافتاده نباشی😶…واسه استایل اقایون وخانومها هم همینطور تبلیغات که در واقع همون ورودی ذهن محسوب میشه میتونه زیبایی رو در ذهن ادما جابجا کنه ، میشه درحالت طبیعی سلیقه ت متفاوت باشه نسبت به زمانی که ورودیهای ذهنت بااین دست تبلیغات بمباران شدن…. ودقیقادر ارتباطهای پایداربیشتر ویژگیهای درونی اشخاص از قبیل اخلاق واعتمادبه نفس و ….ملاک قرارمیگیره تا ویژگیهای بیرونی مثل ظاهروقدوچهره
یکی از تجربیات خوبم هم از عزت نفس این هست که من یه مدت که پیشرفتی میکردم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم مرسی عزیزم عاشقتم و اگه اشتباهی انجام میدادم دست خودم رو میبوسیدم میگفتم فائزه جونم ببخش منو… بعد یکی از دوستان که وقتی ناراحتم میکردم بهم میگفت توچقدر بی جنبه ای اصلا مشکل از من نیست مشکل از توعه که ناراحت شدی …ایندفعه ناراحتم که کرد ازم پرسید ناراحت شدی،یه نگاهی بهش انداختم وجوابش روندادم بعد گفت معذرت میخوام بخشیدی ؟ گفتم باشه بخشیدم، گفت نه انگار هنوز کامل نبخشیدیم بعد دستم رو بوسید گفت حالا ببخشم دیگه …یک لحظه شوکه شدم، بعدیادم افتاد از دستبوسی خودم برای خودم 😃 گفتم چجالب دوباره قانون به این وضوح جواب داد…
یا یکدفعه هم یادم میاد که یکی از فامیلمون که ارایشگر هست اومده بود خونه مون که به من یاد بده که چطوری موهای مامانم رو رنگ کنم قبلش باهم رفتیم خرید رنگ مو و اون میگفت فلان رنگ رو انتخاب کن من گوش نمیدادم ورنگی که خودم میخواستم رو انتخاب میکردم بعد هم میگفت میزانش و واریاسیونش چقدر باشه ،گوش نمیدادم مطابق احساس وسلیقه خودم عمل میکردم یعنی به اصل دستورالعمل گوش میدادم ولی ادامه ش رو احساس میکردم لطمه ای به کارم وارد نمیشه به دلخواه خودم عمل میکردم و فامیلمون میگفت من بهت گفتما گوش ندادی اگه کارت خراب شدبه من ربطی نداره، بعد فامیلمون رنگ انتخابی خودش که خودش ترکیب کرده بود رو روی موی مامانش اجرا کرد که کارو بهم نشون بده ومن هم روی موهای مامانم انجام دادم رنگ انتخابی که خودم به میزان دلخواهم مخلوط کرده بودم و رنگ موهای مامان من قشنگترشد هم خودم دوستش داشتم هم مامانم هم مامان فامیلمون به دخترش که ارایشگر بود گفت این رنگش قشنگتر شده هم سایر فامیل وقتی دیدن تایید کردن و میگفتن دراین زمینه استعداد داری برو ارایشگری رو اموزش ببین…
من دقت کردم هرکجا که ذوق انجام یک کاریو داشتم وحس اطمینان داشتم که درست انجامش میدم که اون حس اطمینان هم بنظرم از ذوق انجامش اومده و همچنین ازقبل انگار بصورت خودکار تجسمش در ذهنم شکل میگرفته درانجامش اعتماد به نفس داشتم شجاعت وخلاقیت داشتم و موفق میشدم …
یادم هست اولین دفعه که پیست کارتینگ هم رفتم ذوق داشتم وقبلش مربی میگفت به پیچ که رسیدید سرعتتون رو کم کنیدکه ماشین چپ نکنه من تو ذهنم اومد شوماخر گفته جایی که بقیه سرعتشون رو کم میکنن من گازمیدم وسرعت میگیرم😀 بنابراین منم وقتی سوار ماشین شدم پام رو روی گاز گذاشته بودم وازسرعت لذت میبردم وسرپیچ هم از سرعتم کم نمیکردم 😁 انگاری ادم وقتی واسه یه موردی ذوق داره حتی اگه تجسم هم نکنه ولی اون ذوقش تصاویرو واسش در ذهنش میچینه وحتی در لحظه اون تجسم صورت میگیره، منم همون لحظه انگار میدیدم که چقدر خوب رانندگی میکنم … وهمونجا هم مسئول پیست از اعضای خانواده م پرسید قبلا پیست میرفته و وقتی فهمید که نه، باتعجب گفته بود که کارش خیلی خوبه 😎
یا موتورسواری اولین دفعه که موتور کرایه کردم طرف گفت قبلا سوارشدی گفتم نه ، گفت پس از این موتور سه چرخها سوارشو این واسه خانمها راحتتره گفتم نه من همون موتور دوچرخ رو میخوام، گفت پس همینجا یه چنددور بزن بعد اگه تونستی برو تو مسیر، منم دو دور اول رو خوردم زمین ،طرف هم میگفت بیا همین موتور سه چرخ رو بردار ، میگفتم نه، از دور سوم راه افتادم و باهمون موتور رفتم داخل مسیرو البته که در مسیر هم خوردم زمین واومدم موتورو بلندکنم دستم هم به گاز بود وگاز میدادم موتور میرفت منم اویزون به موتور دنبالش میدویدم میگفتم چرا متوقف نمیشه 😂😂😂 تا اینکه دونفراومدن کمکم، من رو ازاون وضعیت اَسفناک نجاتم دادن😂😂😂…
خداروشکر دراین موارد لطف خدا هم همراهم بود وبا وجود اینکه چیزی از تکامل نمیدونستم و تکاملی رو طی نکرده بودم گرفتار نشدم …
من کارهایی از این قبیل زیاد انجام دادم مثل کوتاهی موهای خودم توسط خودم یا خوداموز یادگرفتن کارهای هنری یا آشپزی که اون هم طبق دستورالعمل انجام نمیدادم و مامانم باعصبانیت میگفت بهت میگم اینقدر ادویه بزن چرا گوش نمیدی غذارو خراب میکنی اما من به ذوق خودم مواد رو ترکیب میکردم و درنهایت غذام از غذاهای مامانم هم خوشمزه تر میشد 😎
ولی در همه ی مواردی که بااعتمادبنفس ،خلاق و بااستعدادو شجاع بنظر میرسیدم همه ی مواردی که موفق میشدم وجه مشترکی که داشتند انگیزه ی درونی بود ذوق و شوق ولذت بود…
در مورد چشم زخم هم از اول بهش اعتقادی نداشتم، برخلاف اکثریت که میگن ما تخم مرغ میشکستیم یا اسپند دود میکردیم و فلان دعا رو میخوندیم حالمون خوب میشد ، واسه من هیچوقت اینطور نشد 😄
یادم میاد یکی از اعضای خانواده تخم مرغ میاورد بنظرم خیلی بامزه وهیجان انگیز بود 😂😂😂 باذغال دایره میکشید اسمها رو میگفت و سکه میذاشت سر تخم مرغ و هرچی زیرلب میگفت تخم مرغ نمیشکست بعد میگفت چشم نخوردی و خودش تخم مرغ رو میشکست و یه انگشت میزد داخلش و یک خال هندی تخم مرغی میزد وسط پیشونی من 😂😂😂 حس سرمای خوبی بود😂 بعدا هم خودم میگفتم تخم مرغ بشکنیم ببینم کی چشمم کرده ،خودم باذغال اون دایره ها رو میکشیدم وسکه میذاشتم وزیرلب اسم میگفتم و تخم مرغه طبق معمول نمیشکست انگشتم وفشار میدادم بازم نمیشکست (یعنیامن ازبچگی ضدضربه بودم😄) وخودم میزدم به پیاله تا بشکنه به اون عضوخونواده میگفتم بیا این خال هندی رو تو واسم بزن 🤣🤣🤣🤣
ولی واسه من که شده بود یک نوع تفریح 😂😂😂
بعدا هم یکبار دیگه که حالم بد بود دادیم یکی ازفامیل که میگفتن در این تخم مرغ شکستن مهارت داره انجام داد اون هم گفت چشم نخوردی ، راستش الان که دقیقتر فکر میکنم به اون زمان یادم میاد منم اعتقاد داشتم به چشم زخم ولی اعتقاد داشتم من کسی نیستم که چشم میخوره اون هم براساس اینکه از بچگی که تخم مرغ میشکستن نه واسه من شکسته میشد نه حالم بهترمیشد، ولی میدیدم دیگران میگن چشم خورده بودیم تخم مرغ روی اسم فلانی ترکید ، باخودم میگفتم چجالب چرا من چشم نمیخورم ،این چشم شورا هم سلیقه ندارنا چشاتون رو خوب بازکنیددیگه،بدقت بیشتری نگاه کنیدبوخودا منم خاصم😎یطورایی احساس میکردم چشم خوردن کلاس داره 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 اون زمان چشم خوردن در ذهن من یه حس خاص بودن داشت انگار… چون مثلا طرف میگفت خواهرمن خیلی خوشگله وقتی میریم بیرون چشم میخوره میاد خونه سردردهستش…الان که به اون دوران فکر میکنم داره یادم میاد انگار اتفاقا دوست داشتم وقتی حالم بده بگن چشم خوردی یجورایی احساس خاص بودن بهم بده که خداروشکرهیچوقت هم واسه من پیش نیومد😂😂😂 وبعدهم که بزرگترشدم فهمیدم چرت وپرت هست نگاه میکردم به افرادی که بهش اعتقاد دارن میدیدم غالبا اکثریت کسانی که بهش اعتقاد دارن هیچ مورد انقدر خاصی هم ندارن که میگن ما چشم خوردیم میگه خوشگلم چشم میخورم وکم از خونه میاد بیرون در حالیکه دارم میبینم ادمایی خوشگلی که خودشون هم ذاتی که خوشگلن بماند چقدر آراگیرا 🤔آرا ویرا🤔 آراپیرا🤔 همون منظورم آراسته پیراسته هست وطنازانه هم قدم برمیداره وچشم نمیخوره که اگه ازچشم خوردن میترسید دیگه دلیلی نداشت آراسته پیراسته بیاد… چه ادمایی که چقدرخوشتیپن یا چقدرثروتمندن وچشم نمیخورن بعد اینایی که دوزار دستشون میاد احساس میکنن دیگه الان ترکیده میشن… دیگه اینقدر دیده بودم این موارد رو که به این نتیجه رسیده بودم خرافات وچرت وپرت هست…
اگه اشتباه نکنم باربارا دی انجلیس بود که محتوای نوشته ش این بودکه یه عده از مردم میگن ما دوست داریم حالمون خوب باشه اما فقط میگن درحالیکه خواسته قلبیشون این هست که حالشون بد باشه شایدعجیب بنظربیاد اما اونها حال خوب رو در درد ودل کردن در اینکه دیگران براشون دلسوزی کنن در حق به جانب بودن خودشون میبینن، ترجیحشون این هست که حق به جانب شناخته بشن و واسشون دلسوزی بشه تا اینکه مسئولیت زندگی وحال خوبشون رو بعهده بگیرن وارامش داشته باشن…
واسه چشم زخم هم همینه یه عده دوست دارن مسئولیت اتفاقاتی که واسشون میفته رو بندازن گردن یکی دیگه بهرحال دنبال مقصرهستن حالا یه اعتقادی مثل چشم زخم هم کارو راحتتر کرده، چشم زخم هم نباشه بلاخره یه موردی یا ادمی رو پیدا میکنن که تقصیرارو متوجهش کنن وازخودشون رفع مسئولیت بشه … یسری از مایی هم که در این مسیر هستیم میشه که فراموش میکنیم قانون رو وبجای نگاه به درون خودمون به بیرون از خود نگاه میندازیم ،دیگه اون بنده خداها که جای خود دارن ، خداهمگی مارو هدایت کنه 😇
سپاسگزارم🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
سلام استاد
سلام عشق
چقدر من دوست دارم
چقدر لذت میبرم وقتی چهره ماهتو رو می بینم. چقدر ماهی
چقدر دوست داشتنی هستی
چقدر تحسین کردم و ذوق کردم نحوه نشستنت توی ماشین
نشون داداشم دادم با ذوق گفتم ببین راحت تو ماشین نشسته داره صحبت میکنه از قوانین میکنه چقدر چاق بودنتون رو تحسین کردم و ذوق کردم
انگار بار اولی بود که میدیدمت استاد
دیدن شما و برانگیخته کردن این همه حس خوب در من
نشون و مدرکی بود از اینکه دوست داشتی بودن و عشق بودن چیزی هست که از درون نشات میگیره و ربط خاصی به عوامل بیرونی نداره به تیپ خاص نداره
ما به همون اندازه که خودمون رو دوست داریم
و برای خودمون ارزش قائلیم و احساس صلح میکنیم دیگران هم به همون اندازه ما رو دوست دارند و حس عالی از ما میگیرند و مشتاق دوستی با ما هستند.
به هرجا نگاه کنیم نشونه های اینو میتونیم ببینم. افرادی رو که چیز خاصی ندارند ولی کلی دوست داشتنی هستند
از آشناهام میشناسم فردی رو که نه چهره خاصی داره طرف
نه خوش تیپ هست
نه ادب حرف زدن داره. که بگیم خیلی خوب صحبت میکنه با زبونش دل دخترها رو بدست میاره، (جلوی من چندین بار به دوست دخترش وقتی صداش میخواست بزنه میگفت زشتو… حالا شما خودتون حساب کنید چی میگم. فک میکنم کلمه زشت از نامناسب ترین کلمه هایی باشه که میشه به یک دختر گفت)
نه اندام خاصی داره که بگیم مانکن هست. اتفاقا تپل هم هست
بعید هم میدونم اهل رمانتیک بازی باشه. کادو خاص بخره، خرج خاصی کنه
نه دانشگاه رفته، که بگیم.. اونجا دخترها زیادن فضاش هست برای دوستی
ولی با همه این احوالات اینقدر که دوست دختر داره و باهاشون رابطه داره
یه بار ازش پرسیدم گفتم روابطتت چطوره
اشاره کرد به موهام گفت به اندازه موهای سرت تا حالا رابطه داشتم. و دارم…
تازه یکسال هم از من کوچک تر هست.
همیشه فکر کردن بهش برام تصدیقی هست برای قانون
بعد در مقایسه با افراد دیگه ای که میشناسم
هیچ، هیچ چیز خاص و برتری نداره
اما تجربیاتش کاملا متفاوته با افرادی که معیار های درست مثل خوشتیپ بودن، خوب صحبت کردن، خوشکل بودن، به خود رسیدن، ژل زدن و… دارند.
طرف عکس پروفایل هم نمیذاره….
بعد از دوستانم میشناسم که خیلی خوشکل هستند همش نگران عکس پروفایل هستند که خوب بیوفته دخترها جذب بشن.
وقتی همه اینها رو میذارم کنار هم میبینم که
جز اعتماد به نفس. جز اوکی بودن باخودش هیچ برتری نداره.
و دلیل جذب افراد و دخترها بهش این خود ارزشی درونی هست.
خیلی فایل خوبی بود
چند روزی هست که دوباره با شدت بیشتر به درون خودم رفتم و دارم بهتر از همیشه روی خودم کار میکنم و احساسات عالی دارم.
این فایل در زمان مناسب دیدم تا تصدیقی باشه به ادامه مسیرم.
و نگاه کردن به درونم به جای بیرون
سپاس گزارم استاد بابت این فایل
عاشقتممم ❤️❤️❤️
بسم الله النور
سلام استاد جان سلام مریم جان
سلام دوستای عزیزم
عاشقتونم
استاد جان تو این روز ها سه تا قسمت سریال و یه قسمت از لایو رو جوری شد که پشت سر هم تو یک روز نگاه کنم و انگار تو این چند تا فایل یه سری حرف ها عین دونه های زنجیر عین تیکه های پازل تو ذهن من یه سری چیز ها رو جا انداخت که تو هر فایل کامنت میزارم
انقدر حس لذت بخش و آگاهی عظیمی تو این چند تا فایل که پشت سر هم نگاه کردم داشت که انگار برق از سر من پرید و گفتم خدای من چقدر فرمول موفقیت آسونه چقدر راه حل ساده است همین جلو چشمم
و باز تکرار آگاهی ها بود که باعث شد با این مثال های شیوا و روان برام بازتر بشه
تو این فایل از اعتماد به نفس که پایه و اساس تمام موفقیت هاست اون خود باوری و احساس قدرت که باعث میشه من تو کاری که دارم انجام میدم موفق بشم
و این اعتماد به نفس باعث ایجاد احساس بهتر میشه وقانون به اون احساس خوب من پاسخ میدهد
و مثال شما از بازی پینگ پونگ و مثال اون دوستمون زدید که من به یاد بیارم کجا ها فک کردم که عوامل بیرونی داره تاثیر می راه در حالی که اون اعتماد به نفس و احساس خود ارزشی هست که داره کار میکنه
استاد جان حتی تو زمینه ثروت هر وقت من احساس قدرت و توانایی کردم خیلی راحت تونستم شرایط رو تغییر بدم اما اون لحظه شاید خیلی آگاه نبودم یه وقتایی تو کارم ایده اومده فلان حرف رو بزن یا فلان پست رو بزار یا فلان سبک کار جنس بیار و فروش خوب شده فک کردم که اون حرفه یا اون سبک کاره داره جواب میده اما الان میبینم که اون اعتماد به نفس و احساس قدرتی بوده که داشتم که انقدر باز خورد عالی بوده
اینکه یاد بگیرم تمام اعتبار رو به درونم بدم یاد بگیرم درونم رو رشد بدم یاد بگیرم روی توانایی هام حساب کنم نه هیچ عامل بیرونی که این عین توحید هست
اینکه من بیام به جای هزار تا عامل بیرونی ردیف کردن روی درونم و تقویت اعتماد به نفسم سرمایه گداری کنم این باعث رشد من میشه تو تما جنبه ها
اون اعتماد به نفس هست که باعث میشه من احساس لیاقت کنم تو زمینه ثروت و روابط و تمام جنبه ها وقتی اون ارزشمندی درون خودم رو درک میکنم حرکت میکنم و اون حرکت با اون احساس خوب پشتش هست که داره جواب میده نه به قول شما اون پرز روی توپ
احساس قدرت و احساس خود باوری و احساس لیاقت و احساس ارزشمندی داره نتایج رو رقم میزنه و اون کسی موفق هست گه با عوامل درونی داره نتایج رو برای خودش رقم میزنه
استاد تو این فایل من چند تا باور عالی برای موفقیت و ثروت پیدا کردم که مثل همیشه این فایل عالی و آگاهی دهنده بود
یه فایل دیگه هم گداشته بودید راجب دلایل موفقیت آدم ها و تاثیر عوامل بیرونی استاد که بازم تو این فایل تکرار کردید اون اعتماد به نفس و خود باوری هست که باعث موفقیت آدم های موفق شده
و این نگاه توحیدی هست که هیچ عامل بیرونی را در موفقیت موثر ندانم
استاد مثال فیلم دیدی رو خوب یادمه یه فیلمی هم بود ملوان زبل که اسفناج میخورد و یه فیلم هم بود کت جادویی و من همیشه دلم میخاست یه خوراکی بود که میخوردم و زورم زیاد میشد 😆و منم یه کت داشتم که که دست میکردم تو جیبش پول در میآوردم 😆اما شما به من یاد دادید که اون کت و اون قوطی اسفناج تو وجود خودمه که اگه خودمو باور کنم میتونم بینهایت پول بسازم بدون اینکه بترسم تموم بشه و بینهایت قدرت داشته باشم برای انجام هر کاری بدن اینکه بترسم چیزی مانع من بشه به شرط اینکه خودمو باور کنم و خودمو ارزشمند بدونم و اینکه فکر نکنم که یه عامل بیرونی داره این کار هارو انجام میده این باور های که ایجاد میشه داره کار هارو انجام میده
هر چه قانون رو بهتر درک کنم درونی تر روی خودم کار میکنم و یاد میگرم که چطور قدرت درون خودمو درک کنم چطور اون اعتماد به نفس و احساس لیاقت رو در خودم پرورش بدم چون درک میکنم که قانون اینه که جهان داره به باور های من پاسخ میده
هر چه بیشتر خودمو بشناسم و خودمو درک کنم بیشتر میتونم زندگیمو خلق کنم میفهمم که این توانایی های منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه
استاد جان بابت این فایل فوقالعاده سپاسگزارم و عاستونم و به زودی آمریکا میبینمتون 😘🥰🥰
سلام به استاد گلم
خداروشکر صد هزار مرتبه شکر که هرروز به یک طریقی با یک فایلی من رو به مسیر درست هدایت میکنه.
امروزم در مورد عوامل بیرونی بود این هدایت. من همیشه این سوال ذهنی توی سرم بود که پس اقا عوامل بیرونی جریانشون چیه؟ بالاخره طبیعیه که وقتی هوا سرده سرعت میشه و وقتی هوا گرمه گرمت میشه. پس عوامل بیرونی بی تاثیر نیستند. ولی نکته مهم اینجاست که اونها به قول استاد game changer نیستند .
یعنی تایین کننده نتایج زندگی نیستند ما داریم نتایج رو رقم میزنیم ما خالقیم.
توی هوای سرد خب آدم سردش میشه ولی اگر سرما بخوری تقصیر توعه نه هوا. اگر بازی رو ببری یا ببازی تو مسئولشی نه توپ.
من یک مثال دارم از اینکه عوامل بیرونی میتوانند باعث اعتماد به نفس و دلگرمی آدم بشن ولی اون فرکانسی که در ما ایجاد میکنند عامله:
من گاهی اوقات به مواد غذایی حساسیت پیدا میکنم و پوستم به شدت میخاره. وقتی این اتفاق میفته خیلی اذیت میشم و باید قرص حساسیتم رو بخورم. حالا نکته اینجاست که اگر قرصم رو نخورم این حساسیت و خارشا تا چند ساعت هست. ولی بلافاصلهای که قرص میخورم همون لحظهای که لیوان آب رو میذارم زمین دیگه خارشا از بین میره، یعنی هنوز قرصه تاثیر نکرده ها ولی من خوب میشم،
چون وقتی قرص رو میخورم یک دلگرمی میگیرم که اخیش قرصم رو خوردم و راحت شدم و همون موقع بیخالش میشم و اونم خوب میشه.
استاد دمت گرم بابت آگاهی هایی که هرروز داره ذهنم رو روشن تر میکنه
خدایا شکککررررررت
سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی بزرگوار
خداروشکر که این فایل را توانستم گوش بدهم و خداروشکر که میتونم بنویسم
اعتماد به نفس کلید موفقیت ها و پیشرفت هاست و همه اینها ابزار ووسایلی است برای تقویت حس اعتماد به نفس پس چه بهتر که این حس برخاسته از درون باشد و بدون وابستگی به عوامل بیرونی چنان از درون قوی باشیم که با بادی نشکنیم و فرونریزیم چون به نظر من اینها موقتی است ناپایدار و کم کم برای ما عادی میشود اما وقتی به درون وصل باشیم و به منبع وصل باشیم و به خالق وصل باشیم هیچ وقت عادی نمیشود .
خود من هنوز خیلی نیاز دارم به کارکردن روی خودم و رسیدن به حدقابل قبولی از عزت نفس و اعتماد به نفس و احساس لیاقت و به قول استاد خوش به حال کسی که با عوامل درونی به احساس لیاقت و اعتماد به نفس برسد
شاد باشید و تندرست ثروتمند در دنیا وآخرت