نوشتهی زیبا و تأثیرگزاردوست عزیزمان «زهرا»، به عنوان متن انتخابیِ این قسمت از سریال زندگی در بهشت، تقدیم همه دوستانی میشود که برای ساختن شخصیتی تصدیق کننده و تأیید کنندهی زیباییها و نعمتها، مصمم شدهاند تا نمود واضحی بشوند از «صدّق بالحسنی» و شاهد زندهای باشند از مفهوم فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى یعنی آنهایی که به خاطر چنین شخصیتی آسان شدهاند برای احاطه شدن با نیکیها و نعمتها.
نه فقط نوشتن دربارهی زیباییها و نعمتها، بلکه خواندن و تأمل در آنها نیز ما را به درک بهتری از خداوند و چگونگی هماهنگ شدن با او و قوانینش و در یک کلام، هدایت شدن و قرار گرفتن در مدار فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیسْرى میرساند.
به نام یکتا کیمیاگر هستی
سلام استاد عزیزم خانم شایستهام و دوستانِ بهشتیام. خدایا شکرت برای اینکه در همه چیز تجلی پیدا میکنی. ای جانم ماهی ها. استاد یادته ماکارونی درست کرده بودی بعد فیلم گرفتی، الانم به ماهی ها غذا میدین. ثروتمندشدن چقدر مقدس و زیباست. استاد شما ثروتمند هستید که به دوستاتون میگید بیان ماهی بگیرن. این بخشنده بودن از ثروتمندشدنه. وقتی بسیار فراوان ثروت داری میتونی ببخشی. چقدر زیباست که شما هرلحظه دارید به خودتون میگید همه چیز داره هرلحظه بیشتر و بیشتر میشه. یعنی حتی این لحظه میگید خبر خوب اینه که ماهی ها کلی زاد و ولد جدید کردن و هر روز بیشتر میشن.
به وضوح دارم درک میکنم که هرچی بیشتر رو خودت کار میکنی در موارد بیشتری میتوینم ذهن خودمون رو کنترل کنیم. استاد چقدر احساس سپاسگزاریِ واقعی رو بدون دیدن چهرتون و از صداتون میشه حس کرد. اون حسِ واقعی چه حس شیرینیه واقعا کاری که انجام دادین و کندن درخت های هرز بسیار نتیجه اش شده. خدای من هرلحظه تون توجه به نکاتِ مثبته هرلحظه دیدنِ زیبایی ها، معلومه وقتی توجه به زیبایی ها باشه جهان هم زیبایی بیشتر رو بهت نشون میده ای جانم چه خدای عادل و خوبی
آبشار نیاگارا و خاطرات زیباش قسمت های 26 و 27 و 28 سفرنامه آبشار نیاگارا بود چقدر زیبا بود. چقدر کار عالی همه چیز اضافه رو باید ببُری بره. عجب چاقوی حرفه ای، کیف داره خدای من. چقدر حرفه ای میبره! چقدر ارزش ابزار، ارزش ثروتمند بودن داره تو هر قسمت بهمون نشون داده میشه.
به من ممیگه زهرا باید ثروتمند بشی که هرچی دلت میخواد رو بخری و سفارش بدی و تو میتونی ثروتمند بشی آره میتونی این مسیر همون مسیری هست که استاد رفته تو هم اون مسیر رو به سبک شخصی خودت برو میرسی به فراتر از چیزایی که میخوای میرسی انقدر که راضی میشی خداجونم چقدر قشنگ با بنده هات حرف میزنی من عاشقتم.
استاد عزیزم من عاشق اون بفرمایید گفتنِ شما هستم؛ عاشق این احترامی که با عشق به خانم شایسته عزیز میزارید خیلی این احترام دوست داشتنیه
خدایا عجب بشری خلق کردی که میتونه چه چیزایی خلق کنه. استا این در بازکنِ برقی خیلی خفنه خیلی حرفه ای هست. چقدر دیدِ من رو به دنیا بازتر میکنید که جهانم رو بهتر بشناسم، انسان ها و هم نوعانم رو بهتر بشناسم و بیشتر تحسینشون کنم. که ببینم چقدر ایده هست که میشه پول ساخت که راه ذهنم رو ببندم که نچسبه به یه موضوع خاص و یه ایده خاص که این ذهن بفهمه اقا بینهایت فرصت و ایده هست، بینهایت فراوانی هست. بینهایت ایده هست که کارها رو ساده و روان میکنه یعنی هرکاری که دارم انجام میدم و اگر یه کمی سخت باشه باید مطمئن باشم که ایده ی راحت تر وجود داره اره همه چیز همه چیز میتونه ساده تر لذت بخش تر و راحت تر باشد
مریم جانم خدای من چقدر شما به مردِ زندگی تون عزت و قدرت میدین شاید یه کار و راهکار ساده از نظر خودِ استاد رو به یه شیوه آشپزی تعریف میکنید به ایشون قدرت میدین. خدای من چقدر زیباست
راستی وقتی اون fat free تو یخچال نبود شما میخواستین برگردین و بیارین چقدر این انرژی این اراده این شور و شوق رو من از شما دریافت میکنم تحسینتون میکنم بانوی زیبا ای جانم که استاد برای عزیزدلش غذا درست میکنه
موتورسواری به به چه عالی استا وقتی که داشتین درمورد موتور و رویاهاتون میگفتین اشک تو چشام جمع شد یه لحظه قبلا رو تصور کردم و الان رو میبنم مردی که برای رویاهاش همه کار کرد، زمان انرژی هزینه، ایمان توکل و امید و… مردی که خسته نشد و ادامه داد حرکت کرد و از حرکت نایستاد مردی که وقتی به طور مادی این موتور رو نداشت ولی در ذهنش بهش رسیده بود و سپاسگزار بود مردی که به جای کشتن آرزویش خواسته اش را زنده نگه داشت مردی که انقدر ادامه داد تا خداوند او را به امریکا هدایت کرد تا خواسته اش را خودش خلق کند مردی که حتی به امریکا رسید و موتور دلخواهش برای جاده و خیابان مناسب نبود بازهم خداوند هدایتش کرد به یک مزرعه 60 هکتاری مردی که از کارگری ساده به جایی رسید که هرچی میخواست رو داره، هرچی بخواد رو میتونه اراده کنه و داشته باشه مردی که الان موتور رو برای دیزاین خونه استفاده میکنه و..
پس هیچ گونه محدودیتی درمورد رویاها و خواسته هامون نیست قرار نیست خواسته هامون رو بکشیم قرار نیست فکر کنیم که اگه تا الان بهش نرسیدیم پس دیگه نمیشه. رویاهامون رو زنده نگه داریم ایراد خودمون رو پیدا کنیم به درونمون برگردیم و پیداش کنیم خدایا شکرت.
خدای من این صندوق پستی چقدر خفنه سیستم پستی چقدر ساده و راحته خدایا منم به سمت همین راحتی ها و سادگی ها هدایت کن
چه شعر زیبایی عاشق تر از همیشه با من بخون دوباره: I can create any thing I want
خیلی عالی شد خیلی استاد جونم توی دروه جهان بینی پاورپوینت نشون دادین و گفتین با پسر عزیزتون با مایک دوست داشتنی این پاورپوینت میدیدن. خدایا شکرت میشه به هرخواسته ای رسید چون میتونیم خلقش کنیم
دوستون دارم
برای دیدن سایر قسمتهای «سریال زندگی در بهشت»، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD384MB26 دقیقه
- فایل تصویری سریال زندگی در بهشت | قسمت 18107MB26 دقیقه
سلام و صد سلام به بهترین رفیق خودم که تنها استاد و الگوی منه. نشانه ها و ندای محکم الهی منو به سمت نوشتن کشوند. استاد عزیزم من وقتی کامنت میذارم مستقیما خودتون رو خطاب قرار میدم، چون الهام بخش ترین آدم روی زمین برای من، خود شخص شما و زوج آسمانی تونه. وقتی باهات مستقیما حرف میزنم سراسر انگیزه و پر انرژی میشم. چقدر زیباست که ما رو در نوشتن متن فایل ها سهیم میدونید و این احترام به مخاطب بسیار قابل تحسینه. میخوام متن این فایلو من بنویسم. این فایل یکی از زیباترین و هیجان انگیز ترین فایل ها برای من بود، البته که تمام فایل ها زیبا و جذابه. اونقدر هیجان زده و شادم که بلند شدم سرپایی نگاش کردم. الان هم دارم با کلی ذوق سرپایی مینویسم. این ماهی های هیولا چقدر گرسنه وحشین، اینا گربه ماهین یا ماهی خوراکی؟ آخه سبیل و شاخک بلندی دارن. استاد ماهیگیری با قلاب خیلی تجربه لذت بخشیه، لطفاً اگه خواستین به عنوان یه تفریح لذت بخش ماهی گیری کنید،حتما فیلم بگیرین و به قسمت ها اضافه کنید. من عاشق این ذوق کردن شمام که از همه چیز ذوق میکنید و لذت میبرید. منم خیلی زود ذوق زده میشم و همش شکرگزارم. از یه چاقو و بریدن دمپایی هم کلی کیف میکنید و این در لحظه بودن نهایت سپاس گزاریه. استاد در اکثر فایل ها شما از ساده شدن و آسون شدن کارها صحبت میکنید و همیشه به صورت عملی این رو به ما نشون میدید تا ما راحت تر باور کنیم که همه چیز میشه ساده تر و بهتر باشه. من عاشق این باور قوی سادگی شمام. منم هم از پیچیدگی و سختی و رنجش کار بدم میاد و دنبال راه های آسون تر و بهترم و این رو از شما یاد گرفتم.چقدر ایده و اطلاعات عالی از فایل های سفر به دور امریکا و زندگی در بهشت یاد گرفتم، طوفان و رگباری از درس، ایده و اطلاعات بینظیر؛ یعنی اگه من چند سال متمرکز کتاب ها و دوره های مختلف رو برسی میکردم باز هم ایقدر آگاهی و ایده های ناب بدست نمی آوردم. چقدر کیف کردم اونجایی که موتور سواری کردید خصوصا اونجایی که از روی تنه درخت رد شدید کلی خندیدم. اگه موتوره سنگین نبود حتماً تک چرخ هم میزدی. چقدر کلام آرامبخش شما در مورد پرورش و زنده نگه داشتن رویا ها برام دلچسبه، هیچگاه رویاهامو نکشتم و نخواهم کشت و شکی ندارم که بهشون میرسم، وقتی که با خواسته هام هم فرکانس بشم. وای یا حضرت جمیل والجمال… خدایا فقط اونجا که خانم شایسته دوربین رو به طور کاملاً حرفه ای و آروم پایین آورد و اون شاهکار هنری رو خلق کرد؛غروب رویایی آفتاب با اون شعشعه رویایی نور از میان درختان و انعکاس آن روی سطح صیقلی دریاچه؛ و اون دو شاخه گل زیبای بنفش رنگ…من که محو این منظره بهشتی شدم… ببین ببین اونجا که مریم خانم پاشو میزاره روی میله موتور و میپره روی موتور، به خاطر فرم فیلم برداری احساس کردم خودم پشت استاد سوار شدم وای چقدر لذت بخشه آدم با عزیز دلش روی اون موتور هیولا توی جنگل چرخ بزنه. موقعی که نام خودتون روی کلاه دیدم ناخودآگاه یاد والت دیزنی فقید افتادم، ایشون پس از فراز و نشیب های زیاد و رد شدن از مشکلات تونستن به ثروت عظیمی برسن و به خاطر عزت نفس زیادش نام کمپانیشو به نام خودش زد و نام خودشو در تاریخ ثبت کرد. استاد من ازتون یاد گرفتم که آدم باید خودشو در اولویت قرار بده و خودشو تبلیغ و پرزنت کنه… من این عزت نفس فوق العادتون رو بسیار تحسین میکنم، پیشنهاد میکنم نام و سایتتون رو روی تیشرت هم چاپ کنید.
خیلی نکات مثبت و زیبایی هست که ازش میگذرم تا برسم به اصل مطلب یعنی تجربه و اتفاقات عالی که اخیرا تجربه کردم.
این روزها آنقدر پیغام و نشانه دریافت کردم آنقدر روی خودم کار میکنم آنقدر شاد و سرمستم که متوجه گذر زمان نمیشوم.
دیشب یکی از خاص ترین و لذت بخش ترین شب های عمرم بود… مینویسم تا خودم بارها و بارها مرورش کنم… دیروز مثل هرروز از خدایم نشانه و هدایت خواستم… شب رفتم توی پارک روی یه نیمکت نشستم و شروع به مکتوب کردن شکرگزاری و توجه به نکات مثبت کردم، با معبودم عاشقانه حرف زدم و مینوشتم ، همینطور که غرق احساس خوب سپاس گزاری بودم، اشک از چشمانم سرازیر میشد و روی برگ دفتر میریخت. سرم را که بلند کردم دیدم چند کودک و نوجوان پاک و معصوم دورم نشستن و هاج واج نگام میکردن، با چشمانی مهربانانه و عاشقانه توی چشماشون نگاه میکردم و لبخند میزدم، اونا هم معصومانه فقط نگاهم میکردن و لبخند میزدن. اون لحظه احساس کردم تمام دنیا داره به روم میخنده و تحسینم میکنه. برگشتم که بخوابم و صبح علی الطلوع بیدار شم. استاد من کم میرم اینستاگرام، فقط گهگاهی میرم و کلی انگیزه میگیرم و ورودی های مثبت و سازنده به خودم میدم؛ پیج شما و تونی رابینز و بیل گیتس و زلاتان ابراهیموویچ و مسی و رونالدو و چند تا پیج دیگه در راستای هدفم، آدمای سوپر میلیاردر و موفق. ورودی های ذهنمو بشدت کنترل میکنم. داشتم میخوابیدم که یه حسی بهم گفت اینستا رو چک کن ببین استاد ویدیو از زیبایی ها گذاشت یا نه… به طرز معجزه آسا و هدایتی ویدیویی از دن پنا دیدم که تموم سلول هامو منقبض کرد… این ویدیو انگیزشی اونقدر شُک عظیمی به من داد که برق از سرم پرید… اگه فقط یه نفر توی کل دنیا به شنیدن اون سخنرانی طوفانی دن پنا نیاز داشت، مطمئنا من بودم… این همون چیزی بود که مدت ها توی لایه های ذهنم دنبالش بودم و دقیقا نمیدونستم که باید چکار کنم… و خدا این چنین هدایتم کرد به این آگاهی ارزشمند و یکی از صدها پاشنه آشیل و نقاط کور ذهنمو بهم نشون داد و راه حلشو هم گفت.ویدیو رو که دیدم انگار دیوونه شدم. ندای درونم گفت همین الان بزن به کوه و دشت و خدا رو بلند ندا بزن. باورتون نمیشه ساعت سه نصف شب از رخت خواب بلند شدم و با وجود باد و بارون رفتم بیرون شهر، زدم به کوه و دشت. قبلا از تاریکی میترسیدم، الان دیگه نمیترسم ولی فکر نمیکردم که نصف شب توی بوران بزنم به دل تاریکی. رفتم جایی که فقط خودم باشم و خدام نه هیچ کس دیگر. از فرط شوق و انگیزه آنچنان فریادو فغانی زدم که عرش به لرزه درومد، آنقدر غرش بلندی زدم که یه لحظه خودم هم از صدای خودم ترسیدم. با ربم با خداوندگارم کلی حرف زدم و بلند بلند داد و فریاد زدم و گریه کردم. گریه میکردم و محکم تعهد دادم که تا آخرش هستم تا زمانی که زنده ام تمام وجود و انرژیمو در راه خدا بذارم … در راه تحقق اهداف والا و مقدسم… در راه سعادت در دنیا و آخرت… در راه صلح و آرامش… در راه قرب و رضای یگانه خدای عالم هستی… بارون همراه با باد میومد خیس خیس شدم و پاهام پر گل لای. هندزفری رو گذاشتم توی گوشم و به قطعه آسمانی هانس زیمر برای شاهکار نولان گوش دادم… و عین دیوانه ها حول محور خودم میچرخیدم… یک احساس غیر قابل توصیفی داشتم… به جنون الهی رسیده بودم… استاد عزیزم شاید باورت نشه، من چند سال دچار بیماری اسکیزوفرنی بودم… اختلال دوقطبی که چه عرض کنم، اختلال ده قطبی داشتم …. جنون جوانی، منو داشت میکشت… مرز بین واقعیت و خیال رو متوجه نمیشدم… کلی توهمات و افکار عجیب به صورت نواری توی صفحه نمایش مغزم پخش میشد… رفتارهای نهان هیستوریک زیادی داشتم … اینا همش ناشی از سرکوب رویاهام بود… چون با خواسته و رویاهام میلیون ها سال نوری فاصله داشتم و روز به روز با عدم هماهنگیم با جهان هستی، ازشون دور و دورتر شدم. اهداف و رویاهام خیلی جاه طلبانه و بزرگه؛ اونقدر بزرگ که نمیشه عنوانش کرد.. استاد گذشته من بدتر از گذشته شماست… آنچنان وحشتناک که نمیشه دربارش نوشت… گذشت و گذشت تا اینکه مورد رحمت و هدایت خدایم قرار گرفتم و پا در این مسیر سراسر عشق الهی گذاشتم… دیشب پر ارتعاش ترین شب زندگیم بود(شب قدر من بود). در حالت و احساس بی زمانی و بی مکانی… تجربه همچین حالی رو برای همتون آرزومندم… همچین حالتی رو فقط بعد از دیدن بهترین فیلم تاریخ بهترین فیلم عمرم(رستگاری از شاوشنگ) تجربه کردم… سراسر امید و انگیزه سوزان… سراسر رهایی و آزادی…
کلی نتایج عالی بدست آوردم، بعضی هاشون خصوصیه نمیشه توی سایت عنوان کرد. هرچند که من نتیجه گرا نیستم، اونقدر دارم عالی پیش میرم که نتایج بصورت طبیعی خودشون یکی یکی میان.
در کامنت بعدی از اتفاقات جالب و پندآمیز خودم سعی میکنم بنویسم تا ردپای خودمو ثبت کنم… عاشقتم ژنرال عباس منش… عاشق تک تکتونم، آره عاشق تو دوست هم فرکانسی عزیزی که وقت گذاشتی نوشتار انگیزه بخش منو خوندی…. عاشقتم خداااااااااااا