دیدگاه زیبا و تأثیرگزار عمران عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:
سلام خدمت دوستان و استاد عباس منش عزیز
خیلی خوشحالم خداوند این فرصت رو دوباره در اختیار من گذاشت تا بعداز مدت تقریبا ۳ ماه بیام تو سایت دوست داشتنی خودم و کامنت بذارم
البته تقریبا هر روز من میام به سایت و فایل استاد گوش میدم منتها الان بعد ۳ ماه دارم کامنت میذارم خیلی خوشحالم
و اون هم بصورت هدایتی که قلبم بمن گفت برو همین الان کامنت بذار
و من هم گفتم چشم انجام دادم و هیچ ایدهای هم ندارم که چی باید بنویسم ولی پیش بریم ببینیم چی میشه
خدایا شکرت من از این سریال زندگی در بهشت خیلی چیزها یاد گرفتم یکیش اینه که بقول استاد نعمتهایی که خیلی سالهاست که دارم یعنی از سن کودکی تا الان داشتم و هنوز هم دارم بهتر بهشون توجه کنم و بیشتر سپاسگزارم باشم مثل روستای سرسبزی که من توش زندگی میکنم اب و هوای فوق العاده زیبا و دوست داشتنی و جنگلهای زیبا چسبیده به روستا و درختان میوه صدای پرندگان اصلا همین سلامتی که من دارم و خانواده دوست داشتنی که دارم و شغل فوق العاده دوست داشتنی که دارم و بواسطه الگو گرفتن از استاد و کارم رو طوری پیش بردم که ازادی زمانی و ازادی مکانی هم دارم و هر موقع هر جا که بخوام میتونم برم البته ازادی مالی هنوز کامل بهش دست نیافتم اون هم بموقعش هدایت خواهم شد وقتی که تکاملم رو خوب طی کنم
و دلیلش بخاطر مقاومت ذهنی نسبت به ثروت و باورهای مخرب که از گذشته سالهاست که داشتم تغییر دادنش به این راحتی نیست ولی از اونجایی که هر روز دارم روی خودم کار میکنم و صد در صد ایمان دارم مسیری که توش هستم درسته و حرکت میکنم و توکل میکنم و میذارم خداوند منو هدایت کند به مسیر کسانی به انها نعمت داده بنابراین عجله نمیکنم و غصه نمیخورم و عوضش میام از داشتههام و زندگیم و نعمتهایی که در حال حاضر دارم لذت میبرم و ثروت و نعمت هم بموقعش سمت من هدایت خواهد شد یا اینکه من از بینهایت طریق از سمت خداوند هدایت خواهم شد سمت مداری که در ان نعمت و ثروت بینهایت وجود خواهد داشت و من میتونم ازش استفاده کنم و لذت ببرم
بنابراین من هم طبق قانون جهان هستی باید تکامل خودم رو خوب طی کنم و وقتی که میام روی خودم و کانون توجه و افکار و ذهن خودم کار میکنم و هروز وهر لحظه به ذهن خودم خوراک خوب میدم و این باعث میشه من فرکانس مثبت ارسال کنم به جهان هستی و جهان هستی مثل آینه عمل میکند و نتیجه فرکانس منو با اتفاقات و شرایط شبیه افکار و رفتارها و عادتهای که تو زندگی دارم رو بوجود میاره که باعث میشه به قول استاد چرخ زندگی روانتر و بهتر بچرخه که نتیجه بهبود محسوس بهتر از گذشته خواهد بود
بنابراین من با دیدن این نتایج مثبت متوجه میشم که اه چه جالب چه ادمهای خوب و چه مشتریهای بهتری دارن سمت من هدایت میشن در صورتی که قبلا اینجوری نبود
و یا اه چه جالب رابطه اخلاقی من با خانواده خودم خیلی بهتر شده نسبت به گذشته خودم و یا از لحاظ سلامتی و یا از لحاظ رفتارها اصلا من مدت یکسال و نیم تو خونهمون تلویزیون روشن نمیکنم و جالب اینه خیلی اتفاقها بزرگ تو کشور و حتی شاید باور نکنید تو روستا مون خیلی اتفاقهای بزرگی رخ میده که کل اعضای محل بلافاصله خبر دار میشن ولی بعد مدت شاید یک ماه و تو بعضی موارد اصلا به گوش من هم نمیرسه چون من خودم رو دارم جدا میکنم از بدنه جامعه و بعد من این نتایج رو می بینم ، انگیزه میگیرم
و بیشتر مطمئن میشم که پس مسیرم درست هست و میام بیشتر روی خودم کار میکنم
یکی از این کارههای مثبت کامنت نوشتن تو سایت هست البته قبلا بیشتر کامنت میذاشتم ولی الان یه مدتی هست که چیزی تو سایت ننوشتم ولی الان از این به بعد میخوام به خودم قول بدم حداقل هفتهای دوبار تو سایت کامنت بذارم
اگر بگم هروز کامنت بذارم میشه مثل اون مثال معروف که سنگ بزرگ نشانه نزدند است
پس من میام خواستههام ریز میکنم تا بعد از رسیدن و یواش یواش بیام به اون هدفهام رو بزرگتر کنم
البته این هم این فقط بخاطر خودم برای اینکه نوشتن باعث میشه من کانون توجه سمت خواستههام باشه و اون چیزهایی که دوست دارم و یا تو زندگیم دارم بهشون توجه کنم و بعد اینکه این متنها تو سایت برای من اثر و ردپایی خواهد بود وقتی که من بعد از مدتی میام کامنتهای گذشته خودم رو میبینم و خودم رو با گذشته خودم مقایسه میکنم و تو مدت چه تغییراتی مثبتی داشتم از لحاظ افکار و ذهن و باورها
کلی انگیزه میگیرم و خدارو سپاسگزار خواهم بود بخاطر نعمتهایی که خداوند بمن ارزانی داشته و تغییرات مثبتی که من داشتم این باعث میشه من این مسیر رو با ذوق و شوق بیشتر ادامه بدم
و در عین حال که من در حال لذت بردن از زندگی خودم هستم این نوشتن و کامنت گذاشتن تو سایت میتونه تجربه و امیدی باشه برای دوستانی که تو این مسیر هستند تا با انگیزه بیشتر بیان روی افکار و ذهن خودشون کار کنند
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت اینکه من تو این مدت تغییرات مثبت زیادی تونستم داشته باشم بواسطه کار کردن روی افکار و ذهن خودم و اون مقدار تونستم کانون توجه خودم رو کنترل کنم به همان اندازه تونستم نتیجههای مثبت تو زندگی خودم بگیرم
بنابراین من راه درست رو با کمک هدایت و الهامات خداوند تونستم پیدا کنم و من نامید نمیشم بلکه بجاش اتفاقهای خوب و عالی که تو زندگیم رخ داده رو میام تو ذهنم بولد میکنم و بهش بیشتر توجه میکنم و از همه مهمتر از داشتههام و نعمتهایی که در حال حاضر هر مقدار که هست و در اختیار دارم استفاده میکنم و ازشون لذت میبرم و سپاسگزار خواهم بود
و همین یه نکته یعنی سپاسگزاری طبق قانون بدون تغییر خداوند و طبق ایه ۷ ابراهیم « لازیدنکم »
« شما رو می افزاییم »یعنی شما رو بزرگتر میکنیم یعنی ظرفت و خودت رو بزرگتر میکنیم تا نعمتی درخور و شایستگی ظرف تو هست رو بتونی دریافت کنی و بیشتر ازش لذت ببری تا سپاسگزارتر باشی
خدایا بینهایت سپاسگزارم بابت اینکه بعد مدت طولانی این فرصت طلایی رو در اختیار من قرار دادی تا مدتی توجه هم رو روی افکار مثبت متمرکز کنم
حداقلش اینه که حالم بهتر شده
و بیشتر به داشتههام و نعمتهایی که دارم توجه کنم
و اینکه تو این مدتی که داشتم کامنت می نوشتم خدا میدونه چقدر فرکانس مثبت به جهان هستی فرستادم که نتیجه هاش بزودی تو زندگیم خودش رو نشون خواهد داد
خدایا صدهزار مرتبه شکرت بابت تمام خوبیهات بابت این مسیر زیبا بابت این دوستان فوق العاده بابت سلامتی که مدتهاست دارم خدایا شکرت بابت خانواده دوست داشتنی که دارم خدایا شکرت بابت شغل و کار بینظیری که من دارم
خدایا شکرت بابت استاد و معلم خیلی خیلی خوبی که من دارم که میتونم ازش کلی الگو بگیرم و کلی ازش درس یاد بگیرم
خدایا شکرت بابت اینکه منو انسان افریدی و اینکه اختیار زندگی خودمرو در اختیار من قرار دادی
خدایا من میخوام بزودی اگر عمری بود باز هم از همین فرصتها در اختیار من قرار بدی تا بیام کامنت بذارم و کلی عشق کنم برای دل خودم
برای دیدن سایر قسمت های این سریال، کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- دانلود با کیفیت HD350MB23 دقیقه
- فایل صوتی سریال زندگی در بهشت | قسمت 18021MB23 دقیقه
به نام الله هدایتگرم
سلام با عشق
بعد یه تایمی که هر روز زندگی در بهشت میبینم ولذت میبرم تصمیم گرفتم امروز بیام کامنت بنویسم که دقیقا این صحبتهای استاد رو در زندگیم تجربه کردم ودرک میکنم حالا نمیدونم خدا توانایی میده که بتونم اون احساسات واون حال و هوا رو براتون وصف کنم یا نه ولی امیدوارم بشه وخداوند یاری کنه و رد پایی بزارم هم برای خودم و کسانی که میخونن این تجربه ها رو تا قبل از اینکه به تضاد بخوریم قدر تمام لحظات زندگی مونو بدونیم البته که سخته آدم بتونه شرایط رو اون جوری بفهمه و درک کنه تا کسی که تجربه کرده این تجربه ی من شاید به ظاهر بد باشه ولی هزاران خیر و خوبی برام به همراه داشت امیدوارم همه همیشه حالمون خوب و عالی و سپاسگزار خداوند باشیم
برمیگردم به تیر ماه 1388 تا قبل اون زمان زندگی آروم و در آرامشی داشتم ولی هیچ وقت قدر دان وسپاسگزار داشته هام نبودم سر کاراهای خونه و نظم همیشه غر میزدم هزاران چرا هرروز چرا اینو اینجا گذاشتی چرا اتاقت ریخت و پاشه چرا چرا چرا و همیشه ناسپاسی دو تا بچه هامو دیونه کرده بودم سر نظم واین تو زندگی بود و بزرگترین تضاد بود …
همیشه تا ساعت ده میخوابیدم و زورم نیومد صبحانه حاضر کنم البته ناگفته نماند من همیشه همه کار میکردم واز دید بقیه عالی بودم همه منو مثال میزدن که مریم خونش مرتبه ،به شوهرش و بچه هاش میرسه ، همیشه غذاهاش عالیه و آنها بود ….اما در چشم مردم عالی بود ومن با اینکه همیشه این کارها رو میکردم ولی با کلی غر زدن و اعصاب خوردی این خدمات رو زهر مار میکردم به جون همه من میگفتم چرا من نباید به خودم برسم باشگاه برم آرایش کنم تفریح کنم همیشه این زندگی برای من از صبح تا شب کار و کار و کار…..
تا اینکه تیر ماه 98 سر یک آبسه کوچیک که لثه شوهرم زده بود و اصلا خوب نمیشد دو هفته ای می شد که این آبسه اذیت میکرد تا این که رفتیم دکتر آزمایش نوشت انجام دادیم دکتر متوجه شد پلاکت خونی همسرم بسیار پایینه و باید بلافاصله بریم بیمارستان از اونجا مارو فرستادن یه شهر دیگه چون ما شهرستان بودیم و امکانات کافی نبود ما رفتیم ببینیم چی به چیه و اون آبسه کوچیک نشانه ی یک بیماری بزرگ بود که اینجوری خودشو نشون داده بود مجبور شدیم سر این مشکل توی بیمارستان امام رضا مشهد دو ماه تمام بستری بشه همسرم و من هم باید اونجا می بودم و مراقبش باشم بماند که چقدر اون تایم ما سر دارو و درمان اذیت شدیم بدبختی اونجا بود که با وجود اینکه التماس هم می کردی پولم میدادی حتی چندین برابر ولی دارو نبود …
منی که تا ساعت ده صبح میخوابیدم وکاراهای خونه رو با زور انجام میدادم اونجا تو بیمارستان مجبور بودم صبح ساعت 5 بیام بیرون توی محوطه بیمارستان چون دکتر ها برای ویزیت بیمارها میومدن تو بخش و هیچ همراهی نباید اونجا میبود این اولین تضاد که از صبح تا ظهر تو محوطه و از ظهر تا صبح روز بعد ساعت 5 بالا سر شوهرم هیچ امیدی هم به بهبود نبود و دکتر میگفت در بهترین شرایط با بهترین امکانات 20 درصد احتمال خوب شدن هست ….بچه هام خونه مامانم بودن و بابای منم اصلا حوصله نداره که با بچه ها سر و کله بزنه و اونها هم تو این مدت خیلی بهشون سخت گذشت تضاد بعد این بود که من در هر صورتی که هست باید دارو رو پیدا میکردم منی که شهر خودمو درست حسابی بلد نبودم باید همه جای مشهد رو دنبال دارو میرفتم بعضی وقتها کف پاهام تاول میزد همیشه گریه می کردم و از خدا کمک میخواستم حتی یه دوش آب گرم برام شده بود بزرگترین آرزو …
یادمه یه جا روی یه تابلو نوشته بود سلامتی تاجی بر سر آدم هست که فقط آدم مریض اونو میبینه اونجا آنقدر گریه کردم که خدایا سلامتی رو به زندگیم و همسرم هدیه بده که فقط قدرت این کار دست خودته و بس
روزها میگذشت من هر روز بزرگتر میشدم انگار ته دلم قرص شده بود که این هم میگزره ولی باید توکل داشته باشی خدا به اندازه ی توانت بهت سخت میگیره نه بیشتر همه چیز خوب پیش میره نگران نباش
اون تایم میشستم ساعتها با خدا حرف میزدم و گریه میکردم بهش میگفتم منو ببخش بهم فرصت بده تا یه بار دیگه زندگی کنار همسرم با عشق و آرامش رو تجربه کنم و بعد سبک میشدم انگار خدا بهم میگفت حواسم بهت هست اصلا نگران نباش….
این دو ماه سختی ، عذاب ، موهای همسرم که همه ریخته بود ، پوستش خشک شده بود لاغر شده بود اما….
امید ….امید و توکل فقط به خدا نه هیچ چیز و هیچ کس..
زندگی منو نجات داد معجزه تو زندگیم اتفاق افتاد به طرز عجیبی همه چیز عالی شد شوهرم مرخص شد وقتی بعد دو ماه اومدم خونه با وجود اینکه هنوز پرسه درمان باید طی میشد ولی خدای من زندگی برام شد بهشت دوش آب حموم که نگو اصلا جواهر بود روزی هزار بار میگفتم خدایااااااا شکرررررت روزی هزار بار هر چیزی رو دست میزدم هر جایی رو تمیز میکردم میگفتم من ملکه ی این خونه ام این کارهای خونه رسیدگی به بچه ها و…. بهترین کاریه که میشه آدم انجام بده آنقدر سپاسگزار شده بودم که روزها بهتر و بهتر شد والان که دارم فکر میکنم به اون زمان میگم باید اون اتفاق تو زندگیم میفتاد تا من بزرگ بشم و قدر بدونم قدر داشته هامو
الان زندگیم هیچ ربطی به گذشته نداره
همه چیز عالیه
رابطم با همسرم عالیه این تضاد در زندگیم لازم بود
بعد با قانون جذب و استاد عزیزم آشنا شدم و خدا رو هزاران بار شکر بهترین زندگی رو تجربه میکنم
گاهی یادم میره و ناسپاس میشم ولی سعی میکنم زود برگردم به مسیر …
زندگی من بعد اون بیماری خیلی عوض شد حتی درآمد همسرم بهتر و بهتر شد همیشه فکر میکنم خدا بهمون جایزه داد ما رو امتحان کرد و ما موفق از اون امتحان بیرون اومدیم ..
خونه جدید خریدیم ماشین عالی مغازه ی بزرگتر درآمد بالاتر اینها بهمون داده شد و قبل این چیزها ما واقعا سپاسگزار شده بودیم تو زندگی …
ماجراهایی که استاد تعریف کردن از اون بز و گاو که اومدن خونه ی اون آقا که گلایه از کوچیک بودن فضای خونه داشت و شرایط ماسک زدن اجباری در بیماری و …….
منو یادآور شد بیام دست و پا شکسته جریانات زندگیمو بنویسم و به خودم یادآور بشم که سعی کنیم قبل از اینکه به تضاد برخوردیم قدر داشته هامون رو بدونیم ….
زندگی خوب و عالی فقط پول هنگفت داشتن نیست زندگی خوب لذت بردن از داشته ها ،سپاسگزاری ، با عشق و امید حرکت کردن و…
واگه بتونیم در شرایطی که هستیم با همون داشته ها سپاسگزار باشیم به بهترین ها هدایت میشویم
خدایا شکرررررت
استاد ومریم جون سپاسگزارم برای این آگاهی های بینظیر که در اختیارمان میزارین