سریال زندگی در بهشت | قسمت 188 - صفحه 8

سلاااام استاد عزیزم

چی بگم آخه در برابر این همه زیبایی رویایی ؟

استاد همیییین الان یاد ی چیزی افتادم که دارم از این حس خوبش گریه میکنم

دقیقا مثل گفته ی آهنگ آخر ویدیو … گریه از روی خوشحالی .. شادی

خدای من !!

من وقتی ۷.۸ سالم بود ی بازی ای تو کامپیوتر بازی میکردم به اسم Sims وای خیلیییی بازیِ فوق العاده جذابی بود .. الان که دارم فکر میکنم انگار محیط اون بازی شبیه همین فلوریدا بود … ی عالمه سرسبزی ، ی عالمه دریاچه های کوچیک و بزرگ و … خیابونای پهنش … فلت بودنش …

استاد اون بازی تو سال ۲۰۰۹ یا ۲۰۰۸ انقدررررر کیفیت و گرافیک بالایی داشت که انگار ن انگار ک انیمیشنی بود و من غرق اون بازی میشدم تو کل روز ، بهشت بود .. میساختی هرچیزی که میخواستی رو

میخریدی هر چیزی که میخواستیو

تو بهشت زندگی میکردی

حتی آدمای اطرافت رو هم خودت میتونستی خلق کنی

حتی عکس العمل آدمای اطرافت رو هم میتونستی تعیین کنی !!

خدای من !!!

چرا تا الان یادم نیوفتاده بود ؟!!!

چقدر اون بازی با اساس قوانین این جهان هماهنگ بود ..

و من چقدر لذت میبردم از اون بازی

استاد بخدا من تو اون سالها تو اون سن نمیدونستم اصن همچین زیبایی هایی تو ی کشوری ب اسم آمریکا هست !! اصن فکر نمیکردم امریکا انقدر زیبا و ثروتمند باشه !! انقدر که از بچگی تو گوشمون فرو کردن امریکا و کشورای قدرتمند دیگه همش دنبال سو استفاده و استعمار نفت و فلان کشورای ضعیفن من فکر میکردم هیچی ندارن ، قشنگ نیستن

و وقتی اون بازی رو میدیدم فکر نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه

و الان که این ویدیو رو دیدم … الان که پرادایس رو از بالا دیدم .. فقط اشک ریختم که خدای من خدای من !!! چقدر زیباست چقدر وسیعه یهو گفتم انگار الکیه مثل بازیه simse !!!

استاد مگه میتونه غیر از این باشه که آشنا شدن من با شما و دیدن این بهشت نتیجه ی توجه و درخواست من در ۸ سالگی بوده …

ک ی همچین روزی خدا اینجوری برام واضح و منطقی کنه که ببین فاطمه جان هرچی که دیدی و خواستی و توجه کردی حتی به الکیش من هدایتت میکنم به سمت همون و واقعیش ، طوری که دست یافتنی ببینیش

اینکه من دارم شما استاد عزیزم که از زمانی که در ایران بود میشناختمش و الان که داره این بهشت رو نشونم میده و میبینم خییییییییییلی فرق داشت با زمانی که فقط تو فیلما و سریالای خارجی ببینم

الان دارم دست یافتنی میبینمش ، منم میتونم مثل استادم باشم…

البته ب جرعت میتونم بگم من هیچوقت همچین زیبایی ای رو در هیچ سریال و فیلمی ندیدم ..

خدایا شکرت

چقدر حس و حالم قشنگ تر شد

چقدر احساسم مخملی تر شد

خداروشکر

استاد اصلا اومدم ی چیز دیگه بگمااا :))) دیدی یهو چیشد !

اصلا میخام از اول توضیحش بدم

امروز صبح داشتم یکی از درسامو مطالعه میکردم چون ظهرش کوییز داشتم :)

بعد جزوه مینوشتم همزمان ویدیو ریکورد شده ی کلاسمم میدیدم و هر موضوعی که تموم میشد برمیگشتم مثل نمودار درختی برای خودم یادآوری میکردم و من دقیقا دیدم که همین ی موضوع رو هر بار که از ی زاویه دیگه بهش برمیخوردم دوباره باید میومدم و میخوندم و دوباره و دوباره تا قشنگ قشنگ درک کنم و جا بیوفته

بعد ی لحظه یاد این افتادم که من چجوری توقع دارم با یکی دوبار فقط گوش کردن ی فایل و دوره استاد دقیقا درک کنم مباحث و قانون رو و دقیقا بفهمم و عمل کنم بهش در همه موارد !!!!

چون واقعا من فقط با صرفا گوش کردن یک جلسه از کلاسم هیچ چیز خاصی برام جا نمیوفته و تهش اگه یکی ازم سوال بپرسه نمیتونم جوابی بدم

و ب این نتیجه رسیدم باید دوباره برگردم به فایل اول عزت نفس و دقیقا طوری که برای درسم عمل میکنم انجام بدم

بعد تقریبا ۱۵ مین از جلسه یک گذشته بود که حسم گفت که بیام همزمان کامنت بنویسم و مثالهای بیشتری از زندگی واقعیم بزنم چون تایپ کردن راحت تر از نوشتنه برام

بعد اومدم تو سایت که بزنم روی پروفایل شخصی و دیدگاه های من که ببینم دفعه ی قبل چ دیدی داشتم و متوجه ی تغییرات بشم که

خیلی عجیب دستم خورد روی نشانه ی امروز من !!

و نتیجه این شد که دیدین …

ی لحظه پیش خودم گفتم ن بزار اول برم رو فایل عزت نفس بعدا میام ببینم اینجارو ولی بعد خواستم که رها باشم و با طبق هدایت خدا جانم پیش برم

و ی چیزی که میخام بگم اینه امروز و همون لحظه که تصمیم گرفتم بیام تو سایت احساس کردم با همیشه فرق دارم و حتی ذهنیتم نسبت ب کامنت نوشتن با همیشه فرق کرده … خوشحاالم بابت این تغییرات و خداروشکر

خداروشکر

ی مورد دیگه هم که داشتم بهش فکر میکردم این بود :

نحوه ی هدایت خدا

اینکه خدا چجوری هدایت میکنه ..

مثلا من هنوز اون کاری که خیلی خیلی عاشقش باشم و حتی اگه بابتش پولی بهم ندن من شب تا صبح میتونم روش کار کنم رو پیدا نکردم ..

و طبق درکی که تا الان داشتم این بوده که بیام روی همین کارهایی که روزانه دارم انجامشون میدم و برای هدفام کار کنم و برای خودم لذت بخش تر کنم و اجازه بدم خداوند هدایتم کنه به سمت کاری که عاشقشم .. یعنی من باید ی مسیری رو طبق هدایتهای خدا پیش برم و لذت ببرم و بعد یهویی میبینم عه !! من دارم عاشقانه این فعالیت رو انجام میدم و غرق ثروتم ….

ولی ی موقع هایی میشه زیاد به این موضوع فکر میکنم و ب این که مثلا خودم بخوام کشفش کنم :))) هی ب این فکر میکنم من چ علایقی دارم و اینا …

بعد امروزم همینطور شد که میخواست این افکار شروع بشه بعد اومدم به روند زندگی شما و عزیزدلتون نگاه کردم

یادمه که انگار شما اوایل با ویدیو گرفتن و اینها در سفر یکم مقاومت داشتین و برداشت من اینه که به احتمال زیاد جزو علایقتون نبوده اصلا

و همچنین در رابطه با خانم شایسته هم ی بار زمانی که سفر ب دور امریکا رو تنهایی ادامه دادین ازتون انگار شنیدم که شما به موتور و اینا علاقه دارین ولی خانم شایسته علاقه ای ندارن

و برداشت من اینه که به احتمال زیاد موتور سواری جزو علایق خانم شایسته نبوده اصلا

ولی حالا دارم میبینم که هدایت برای شما ۲ عزیز چگونه پیش رفته …

الان هم شما از فیلمبرداری و ساختن این سریالها لذت میبرین (شاید قبلا سو سو بودین ولی الان دارین لذت میبرین از این حرکتی که شروع شد و این همه زیبایی رویایی از خودش داره ب ماندگار میزاره و هر دفعه قشنگ تر و دلنشین تر از دفعه ی قبلش )

و همچنین خانم شایسته عزیزم که موتور سواری رو یاد گرفتن و دارن لذت میبرن

(البته بازم داخل پرانتز بگم اینها همه برداشتهای من بوده و شاید دقیقا اینطور نباشه ولی اینگونه دیدن این موضوع به فاطمه یِ امروز خیلی کمک کرد )

یعنی میخام بگم هدایت اینطوریه ها

یعنی نمیتونی بیای پیش بینی کنی

باید رها و سرخوش از همین قدمی که جلوی پاهات روشنه لذت ببری و انجامش بدی و بعد میری قدم بعدی

عمرا نمیتونی بفهمی که در قدم ۱۰۰ ام قراره چ اتفاقای قشنگی برات بیوفتن و چ تجربه های فوق العاده ای داشته باشی ..

پس فاطمه اینو هیچوقت یادت نره و سعی کن از همین کاری که الان میکنی لذت ببری و خودتو رشد بدی و با هدایتهای خداجانت پیش بری

….

عاشق همتونم

خیلی نوشتم ولی واقعا دلی نوشتم ..

عاشقتونم

در پناه رب