سریال زندگی در بهشت | قسمت 192

دیدگاه زیبا و تأثیرگزار خدیجه عزیز به عنوان متن انتخابی این قسمت:

بنام خداوند هدایتگر مهربان

سلام و صد سلام به استاد عزیزم و مریم نازنینم و سلام به عباسمنشی های مهربون

چقدر این صحنه اول فایل قشنگه. ترکیب این تراکتور قرمز دوست داشتنی با اون آبی آسمون و ابرهای پنبه ای، سرسبزی جنگل پرادایس و کلبه و دریاچه اینقدر زیبا و رویاییه که آدم ساعتها میتونه باهاش بشینه و مراقبه کنه. روح آدمو نوازش میده وقتی فکر می کنی اینهمه ثروت و فراوانی هست که تو میتونی برای خودت خلق کنی. خدایا شکرت برای این صحنه زیبا و اینهمه فراوانی که در جهانت هست.

وای خدایا چقدر این سوله بزرگه. تراکتور و تریلر توش گم بودن واقعا

استاد عاشق این نگاه متفاوت تون به مسائلم. یادمه هر وقت یه ساخت و سازی دیدم مثلا طرف میگه بابا ما که مردیم هر جاشو درست می کنی باز یه جای دیگه ش می لنگه، اما شما میگین زندگی یه جریان حل مسئله دائمیه. هر مسئله ای حل می کنی یه تضاد تازه پیش میاد که باید حلش کنی تا بری پله بعدی، و چقدر همین نکته برام درس داره. اینکه شما مسائلی که پیش میاد رو مشکل نمی بینید فرصت میبینید تا بزرگتر بشین و برین پله بعدی. یاد جلسه اول عزت نفس افتادم که گفتین «یه آدمی که اندازه ش دهه اگه به یه مشکلی بخوره که اندازه ش دو هست براحتی اونو حل می کنه و میره مرحله بعد. پس مهم اون مشکل نیست، مهم اندازه اون فرده»

از خدا میخوام هدایتم کنه اینقدر ظرف وجودم بزرگ بشه که دیگه مشکلات برام مشکل نباشن پله باشن برای صعود و اینم سیر تکاملیه که باید طی کنم…….

مریم جان واقعا اون صحنه هنر نمایی بارون زیبا بود صحنه آبتنی پرنده ها تو دریاچه خدایا شکرت که منم لایق دیدن اینهمه زیبایی هستم. انگاری کائنات همه جوره گوش به زنگ وایستادن تا فقط زیبایی نشون شما بدن و این بخاطر اون شادی و سپاسگزاری دائمی تونه که منم باید یاد بگیرم هر روز سپاسگزاریهام و حال خوبم رو بیشتر و بیشتر کنم تا جهان زیبایی بیشتری نشونم بده

استاد واقعا تحسین می کنم این تلاش شما رو که هر لحظه دارین یه جایی رو بهبود میدین، البته من نفهمیدم چرا اون درختهای کاج خوشگل سبز رو قطع میکردین اما حتما اونجا هم در آینده تبدیل به احسنت میشه. دقیقا موقعی که داشتین نرده ها رو می بریدین همچین حسی داشتم ولی بعدا دیدم که چقدررر بهتر و زیباتر شد. پس ایندفعه هم منتظر نتیجه میمونم با شووق تا ببینیم نتیجه این الهام چی میشه.

استاد ممنون که بازم بهمون یادآوری کردین که همیشه میشه کارها ساده تر و آسونتر انجام بشه. استفاده از دریل بجای کلنگ ایده ای بود که کار رو راحتتر کرد و البته سرعت کارم بیشتر. و البته که اگه یه ابزار کاراتر باشه بازم از این راحتتر میشه.

خدارو شکر که امروزم در مدار دریافت و تکرار این آگاهیها بودم. خدایا بابت این مسیر زیبا و این استاد بی نظیر هزاران مرتبه شکککر

خداوندا من به هر خیری که از تو برسد محتاجم هدایتم کن الله مهربانم♥️♥️♥️♥️

منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

برای دیدن سایر قسمت های این سریال‌، کلیک کنید

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • دانلود با کیفیت HD
    303MB
    20 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

95 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سید مهدی حسینی قورتانی» در این صفحه: 1
  1. -
    سید مهدی حسینی قورتانی گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    استاد قربونتووووون برمممم منننن

    اخه چقد من دلم تنگ میشه برای شماااااا

    بخدا همین دیشب قبل خواب داشتم جلسه 7 قدم دومو گوش میدادم و عشق میکردم با حرفاتون بعدشم خوابیدم ولی باز صبح که پاشدم حس کردم عباسمنش خونم کم شدههههه

    در راستای این فایل و چالش هایی که باهاش برخوردین میخوام هم زمان با نکاتی که تو فایل هست به اتفاقات امروز خودمم اشاره کنم و هم جهتشون کنم

    من یادگرفتم که از زندگی خودم دلیل منطق برا ذهنم بیارم خوب دهنشو میبنده حرف مفت نمیزنه

    واسه همینم در راستای اموزشاتون همیشه تو گذشته خودم کنکاش میکنم و نتایج باور هایی که بوده رو به خودم یاداور میشم و خیلی هم عالی نتیجه میگیرم

    واقعا حس میکنم وصل وصلم به جریان هدایت الهی و خدروشکرررر بابتش

    عاشقتونمممم

    اولا که خداروشکررررر بخاطر این کارگاه بزرگ و عالی و نعمت خوبی که خدا داده که بتونیم به بهترین نحو ازش استفاده کنیم

    خداروشکر که تونستین طبق پلنی که داشتین این کارگاه رو روبه راه کنین و بدون حضور خودتون با کمک خانوم شایسته عزیز به بهترین نحو انجام بشه

    و البته که جناب ناظر همیشه در صحنه اقای بوقلمون تاثیر به سزایی داشت خخخ

    خدا رو شکر بخاطر این بارون های غول و خفنی که تو فلوریدا میباره و خودش به تنهایی نماد فراوانی و نعمته

    خداروشکر که بارون به قدریه که حتی از زیر درز های کم در رد میشه

    من یادمه خونه پدریم یه در داشت که وقتی بارون میومد از زیر در انقد اب میومد تو خونه که از اب تو کوچه بیشتر جمع میشد تو خونمون خخخخ دم اون کسی که بنای اونجا بوده گرم واقعا خخخ

    بعد همیشه حتی همین الانم مطمعنم یه سه چارتا پتو پشت در پهن بود که اگ بارون اومد اب جذب پتو ها بشه و وارد سالن نشه قالی ها خیس شن خخخ

    و نکته طلایی اوللللللل:

    زندگی جریان دارهههههه

    خیلی مهمههه، هرچی به بهترین نحو هم کارارو انجام بدیم باز زندگی در جریانه و باید مسائل بیشتری حل کنیم

    چرا که اگ مسئله ای نباشه برای حل کردن زندگی معنایی نداره

    مثال خودمو بزنم

    من این هفته ای که گذشت با کلی چالشی که داشتم تو کارمو مسائل دیگه تصمیم گرفتم که بالاخره کاری که خیلی وقت بود میخواسم انجام بدم انجام بدم

    از تهران کندم با اتوبوس شب تا صبح رفتم اصفهان خونه و با خانواده فردا تصمیم گرفتیم بریم خواستگاریییی

    حالا نگو ک من 24 ساعت نخوابیده بودم و خسته و کوفته، 4 5 ساعتم باید رانندگی میکردم

    و همون شبم باز تا صبح با اتوبوس برگردم تهران

    رفتیم و همه مدتم انرژی مثبت بود و حالمو خوب نگهداشتم با اینکه وسط راه رفتن به خواستگاری شدیدا سردرد داشتم و تب و لرز داشت میومد سراغم همش تمرکز و توجهمو رو نکات مثبت نگه داشتم

    یعنی حالم در حدی بود که وقتی نشستیم تو خونه برامون پذیرایی اوردن نمیتونسم دم به هیچی بزنم و اونا هم هی تعارف میکردن خخخ

    خلاصه کلی به خودم ورودی خوب دادم کلی جلو توجهمو گرفتم رو بیماری نره و در عرض چند دیقه بعد حالم خیلی عالی شد

    البته تاثیرات صحبت کردن با عزیز دلمم (دوس دختر سابق که الان در حال همسر شدنه خخخ ) بود که حالمو خوب کرداااا

    خلاصه همه اینا گذشت و اومدم بیرون و با حال خوب شبم بلیط گرفتم برگشتم تهران و خسته و کوفته صبح باید میرفتم سرکار که دیدم واقعا بعد اینهمه بی خوابی محاله

    گفتم نمیرم امروز و الکی میگم من مریضم

    که دروغ گفتنه خیلی به ضررم شد و اینجا ایمان اوردم که هرچیزی از راه درستش بهترین نتیجه رو داره و دیگه الکی دروغ نگم

    ولی خب همونم خیلی اتفاقات اموزنده داشت برام

    از شرکت بهم گفتن برای اینکه بیای سرکار باید بری تست pcr بدی اگر منفی بود بیای

    گفتم باشه میرم، در حالی بود که میدونسم اصن مریض نیسم و مشکلی ندارم و نتیجه هم منفیه و تو کارتمم فقط 200 تومن پول داشتم

    ولی سعی کردم همه چیو مثبت ببینم و در همون حال که در حال رفتن به ازمایشگاه بودمم کلی استوری اینستا گداشتم در مورد اون نکات مثبت صحبت کردم

    مثلا اینکه چه شرکت خوبی داریم که سلامتی ادما براش مهمه و تا من نتیجه ازمایش رو نبرم براش جون بقیه رو به خطر نمیندازه و اینکه چقد خوبه که به سلامتی من اهمیت دادن و گفتن استراحت کن هر وقت خوب شدی بیا سرکار، در حالی که این داستان رو به هرکسی میگفتم میگفت اووو چقد سخت گیرن و اینا با اون بیمارستان قرارداد دارن و از این حرفا…

    خلاصه که من رفتم برای تست بعد از تقریبا یکسال رفتم بیمارستان، اونم نه چون مریض بودم خخخخ چون مجبور شدم

    وقتی وارد بیمارستان شدم، اتفاقات به شرح زیر افتاد:

    بیمارستان خیلی شلوغ بود، نمیدونسم باید چیکار کنم و فقط پرسیدم برای تست کجا برم، اون اقاهه گفت برو پذیرش

    رفتم پذیرش تو صف وایسادم کلی ادم اونجا صف وایساده بودن، همه داشتن غر میزدن و ناله میکردن ولی من حالم خوب بود، اولین پیامد توجه به نکات مثبت

    همه میگفتن که وای چقد شلوغه و اینجا اگ کسی مریضم نباشه همینحا مریض میشه و از این حرفا

    ولی من توجهمو بردم سمت چیزای مثبت که افرین چقد خوبه که مجهز به سیستم پرداخت فیش خودکار شدن

    که میشه با دستگاه نوبت رزرو کرد و رفت سریع پیش دکتر

    و همین اتفاق افتاد همون لحظه فیش من ارسال شد گرفتم و رفتم پیش دکتر

    همون لحظه متوجه شدم که یه خانومی که قبلا تو صف جلو تر از من بود هنوز وایساده داره غر میزنه که چرا کار منو راه نمیندازین و این جور صحبتا

    همینجا بود که خداروشکر کردم و یه استوری هم گرفتم که اره توجه به نکات مثبت باعث شد کارمم زودتر انجام شه

    همون لحظه دکتر صدام کرد هنوز رو صندلی انتظار ننشسته بودم اصن، رفتم پیشش سریع نسخمو نوشت و رفتم برای ازمایش

    تو ازمایشگاهم خب سریع تست انجام شد و نتیجه هم اومد و منفی بود و برگشتم

    تو مسیر جواب ازمایشمو فرستادم برای شرکت که تایید کنن و برم سرکار که زنگ زدن گفتن این تستی که دادی یه تست دیگس و ما ازت فلان تست رو میخوایممممم خخخ

    یادم رفت بگم که هزینه این تست هم دقیقا شد 200 تومن ینی همون پولی که داشتم

    و بعد اینو ک گفتن خندم گرفت بجای اینکه حرص بخورم

    اون تستی که مد نظرشون بود تقریبا دو برابر هزینه برمیداشت و اون بیمارستان هم اصن اون تست رو نداشتن

    منم برگشتم خونه و بیخیال شدم گفتم پولش مهم نیس دگ حال ندارم بگردم دنبال بیمارستان

    یکی از همکارام شماره یه تست سیار فرستاد همون موقع برام و زنگ زدم گفتم بیاین خونه تست بگیرین

    و الان ک نشستم منتظرم خبر بدن و بیان تست بگیرن و احتمالا منی که قرار بود فردا برم سرکار فردا هم نرم سرکار چون نتیجش تا فردا نمیاد

    ولی حالم خیلی خوبه، چون میدونم که نتیجه باورامو گرفتم

    اینکه حالم خوبه خودش نتیجس و اینکه حالم خوبه خودش دلیل اتفاقات خوبه و این نرفتن سرکار این دوروزمم بی حکمت نیست و کلی میتونم ازش استفاده کنم

    خیلی حال خوبی دارم و الان که دارم اینارو مینویسم نمیفهمم انگشتام چجوری داره تایپ میکنه

    اخه من تایپ ده انگشتی بلد نیسم ولی سرعت تایپم الان در حدیه که شاید بگم سه برابر سرعت همیشگیه

    من خیلی عاشقتونم استاد

    خیلی عاشق شما و همه بچه هایی که اینجا هستن هستم

    عاشق خودمم عاشق همتونم

    خیلی زندگی رو با شما دوست دارم ودارم عشق میکنم

    و خواستم اتفاقات امروز رو بگم برای کسایی که شاید میگن چجوری نتیجه بگیریم

    همه چی خیلی سادس

    فقط کافیه چشماتونو باز کنید

    بخدا من هیچوقت مثل این یسالی که گذشته سلامتی نداشتم

    انواع بیماری هارو باهم داشتم ولی الان در سالم ترین حد ممکنم

    بابا مگه میشه یسال تو همه شرایطی که همه مردمی که میبین اطرافت انواع مریضی هارو میگیرن باشی ولی اخ نگه بدنت

    بخدا میشه، واسه من شده، مرسی که اینارو بهم فهموندی استاد…

    حالا بریم واسه ادامه این فایل جذاب

    قربونتون برم با اون ایده های بی نظیرتون

    خود خالق دریل اصن خود خدا هم فکر نمیکرد یروزی از اون دریل چنین استفاده ای بشه برای لوله کشی خخخ

    یادمه حتی خود لری که جدیدا هم فهمیدم مهندس حرفه ای هست تعجب کرده بود بار اول از این ایده برای کندن جای لوله ولی الان یچیز عادی شده و راحت انجام میدین کاراتونو

    عاشقتونم که اینهمه کارارو راحت میکنید

    من یبار اومدم چنین کاری انجام بدم، بعد بابام گفت برو دنبال کارت ادم که نمیتونه یکاری رو غیر عرف انجام بده

    و اونجا چقدددد من حرص خوردم که حاضر بود بار سنگین بلند کنه چون همه اونجوری اون کارو انجام میدادن در حالی که ایده ای که من داشتم اصن نیازی به زور زدن و خستگی نداشت ولی چون عرف نبود انجام نداد

    و اونجا بود که فهمیدم کسایی که اجازه دریافت الهام و هدایت رو بدن میتونن راحت و خوشحال زندگی کنن

    و مهم اجازه ورود و اجرا کردن این ایده هاست وگرنه فرصت و ایده برای همه هست ولی همه انجام نمیدن

    ادمای ترسو معمولا حاضر نمیشن چنین ایده هایی رو انجام بدن چون از نظرشون بقیه اینجوری انجام نمیدن و عزت نفس اینو ندارن که کاری رو انجام بدن که خودشونو راحت تز و سبک تر کنه

    و من اینو از شما خوب یادگرفتم که همه چیو به ساده ترین شکلش انجام بدم

    اقاااا کجا میرینننن

    چرا فیلمو نصفه کاره میذارین

    خانوم شایسته این چه وضعشه چرا پایان فیلمو باز گذاشتی اخههههه

    بابا شما هم داری از این کارگردانای غربی یاد میگیرین سریال رو فلسفی میکنین کهههه

    خب الان پایان داستان باز موند ما چه برداشتی بکنیم والا اسکورسیزی هم اینجوری پایان فیلماش باز نبود

    الان تکلیف rv چی شد؟

    بالاخره گذاشتین داخل کارگاه یا نه؟؟ فروختینش؟ دادین لری ببره خونشون باهاش بازی کنه؟ همونجا بیرون پارک کردین خاکا خشک شه بعد ببرین؟ بابا خب اطلاع بدین الان من همش باید به این فکر کنم

    ای بابا

    خخخخخ عاشقتونممم

    ولی خداییش نکنین از این حرکتا چرا پایان باز تموم میکنین اخه

    عاشقتونم

    مرسی که هستیننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننننن

    خدایا شکرت عاشقتم

    عاشق تک تک شماهاییم که این کامنتو میخونین و تو این سایت جزو خانواده خوب عباسمنش هستین

    خیلی شدید عاشقتونم ، با همون احساس گشایشی که استاد میگه تو قلبمون به وجود میاد

    دوس داشتم تو جنگلای شما یه کلبه داشتم تمام عمر همونجا با خانواده عباسمنش زندگی کنم فقط

    عاشقتونمممممم منننن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 24 رای: